انقلابی‌گری یعنی حرکت در سمت آرمان‌ها

امروز رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان مجلس جمله‌ای فرمودند که محافظه‌کاران، با جنجالی که بر سر جمله «انقلابی‌گری فقط به سر و صدا کردن نیست» به راه انداختند، نگذاشتند آن جمله اصلی شنیده شود؛
آنجا که فرمودند: «انقلابی‌گری یعنی حرکت در سمت آرمان‌ها؛ پایه اول انقلابی‌گری این است که فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است.»
انقلابی‌گری، نه یک موضع سیاسی موقّت و نه یک شعار تاکتیکی است، بلکه یک جهت‌گیری وجودی و حرکت آگاهانه تاریخی است. وقتی گفته می‌شود «انقلابی‌گری یعنی حرکت در سمت آرمان‌ها»، این سخن، در بطن خود، یک هشدار نیز دارد: آن‌گاه که آرمان فراموش شود، انقلاب به تشریفات، ساختارها، و در نهایت به قدرت بی‌هدف بدل می‌شود.
از نگاه ما که تاریخ را نه در سطح وقایع، بلکه در عمق روح انسان‌ها و جوامع می‌کاویم، انقلاب یک نقطه آغاز نیست، یک مسیر است. این مسیر، تا وقتی زنده است که انسانِ انقلابی، لحظه به لحظه از خود بپرسد: چرا برخاستم؟ چرا قیام کردم؟ چرا نظام پیشین را نپذیرفتم؟
آرمان، در اندیشه توحیدی، همان مقصدی است که «شدن» انسان و جامعه به‌سوی آن تعریف می‌شود: آزادی، عدالت، کرامت انسان، نفی سلطه، و تحقق ارزش‌های الهی در زندگی زمینی.
دینِ بی‌حسّ مسئولیت، دینِ بی‌درد، دینِ بی‌تعهد، همان ارتجاع است و انقلابی‌گریِ بی‌آرمان، یا انقلابی‌گری که تبدیل به ابزار حفظ وضع موجود شود، خطری است بزرگ‌تر از ضدانقلاب. زیرا این یکی، در پوشش ارزش‌ها، به تدریج ارزش‌ها را تهی می‌کند.
پس آنچه رهبر حکیم انقلاب فرمودند، اگر بخواهد از سطح شعار عبور کند و به فهم تاریخی و مسئولانه برسد، باید این باشد که ما هر روز باید «چرایی انقلاب» را بازخوانی کنیم. نه در کتاب‌ها، بلکه در عملکرد خود. آیا عدالت پیش رفته است؟ آیا مستضعفان توانسته‌اند برخیزند؟ آیا فساد و تبعیض ریشه‌کن شده یا قدرت، به صورت دیگری، همان الگوهای پیشین را بازتولید کرده است؟
انقلابی‌گری نوعی زیستن است. زیستی معطوف به معنا، معطوف به حقیقت، و در ستیز دائم با عادت، جمود، و تحجر. اگر قرار است «فراموش نکنیم برای چه انقلاب شده است»، باید هر روز با خود صادق باشیم: امروز کجای آن مسیر ایستاده‌ایم؟ و چه باید کرد؟
@syjebraily
بازخوانی برخی حرف‌های گذشته، برای پیشگیری از فجایع آینده، ضروری است.
شما شاید خاطر مبارک‌تان نباشد. آقای دکتر ظریف در پاسخ به انتقادات درباره گنجاندن اسنپ بک در برجام می‌فرمودند این مکانیسم نشانه ضعف برجام نیست، نشانه بی‌اعتمادی طرفین به یکدیگر است!
پنجم بهمن ۱۳۹۵ بود که نوشتم نه اخوی! در اسنپ بک هیچ نشانی از بی‌اعتمادی شما به آمریکا وجود ندارد.
بسم الله قاصم الجبارین

مردم شریف و سربلند ایران!

در لحظه‌ای که جهان در سکوتی سنگین فرو رفته بود، رژیم کودک‌کش صهیونیستی، در تبانی آشکار با ارباب آمریکایی‌اش، دستان خبیث خود را به خون پاک فرزندان سرافراز ایران آغشته کرد. فرماندهان و دانشمندانی را که جان‌شان را وقف عزت ملت کرده بودند، ناجوانمردانه به شهادت رساند. اما این خاک، خاک سکوت و تسلیم نیست. ما از تبار عاشوراییم؛ از قبیله‌ای که خون را بر شمشیر پیروز می‌سازد.
ما با آتش پاسخ می دهیم. موشک‌های ما، پیام روشن ملتی هستند که ظلم را نه تحمل می‌کند، نه فراموش. تل‌آویو، این غده سرطانی کاشته‌شده بر پیکر جهان اسلام، اکنون خشم ملتی را تجربه می کند که خون شهدایش را نه در اشک، که در خروش ترجمه می‌کند.
دنیا بداند و آگاه باشد! این حمله، تنها آغاز راهی‌ست که پایانش افول کامل این رژیم جعلی و جنایتکار است. ما به‌دنبال جنگ نیستیم، اما اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، آن را به گوری برای دشمنان بدل می‌سازیم.
آمریکا، این ام‌الفساد قرن، نه تنها شریک جرم این جنایت، که آمر اصلی آن‌ است. تاریخ را بنگرید؛ آن‌که به دروغ، دم از صلح و مذاکره می‌زند و در همان دم، دکمه ترور و تحریم را فشار می‌دهد، شایسته هیچ میز گفت‌وگویی نیست.
فرزندان ایران، با یاد شهیدان‌تان، استوار بایستید. آینده از آنِ کسانی‌ست که می‌دانند چگونه از مرگ، زندگی بسازند.
قطعا سننتصر

والسلام علی من اتبع الهدی.

سید یاسر جبرائیلی
هرچه جلوتر می‌رویم، خبر و تحلیل درباره نقش عوامل داخلی رژیم صهیونیستی در ترورهای اخیر بیشتر و بیشتر می‌شود.
تکرار مکرر این ماجرا نشان می‌دهد دستگاه امنیتی کشور از بابت خودی بودن این نفوذی‌ها چنان خاطرجمع است که اینها چنین با خیال راحت در حال عملیات هستند.
@syjebraily
گروه بازان، بزرگترین پالایشگاه رژیم صهیونیستی.
مختصات جغرافیایی:
32.794965,35.052375
@syjebraily
ترامپ گفته است جنگ ایران و اسرائیل باید پایان یابد.
مردک دمدمی مزاج عیاش تا دیروز تهدید می‌کرد که ایران اگر پای میز مذاکره نیاید، اسرائیل محکم‌تر خواهد زد.
این موضع جدید، نتیجه دردی است که در ناحیه اصابت موشک‌ها احساس کرده‌اند.
غلط کرده‌اند! ایران باید توقف حملات موشکی را مشروط به «خلع سلاح کامل اسرائیل» و «برگزاری رفراندوم در سرزمین‌های اشغالی برای تعیین نوع نظام سیاسی» نماید.
@syjebraily
‏يا أمةَ العروبةِ والإسلام!
يا من سُطِّرت مآثركم في بطون التاريخ، وزلزلت صيحاتُ أبطالكُم عروشَ الطغيان، يا من كان المجدُ يومًا ينسج خيوطَه من سيوفكم ودمائكم الطاهرة!
إنّ الجمهورية الإسلامية في إيران، ما وقفت في وجه الكيان الصهيوني الغاصب إلا وفاءً لميثاق الإسلام، وذودًا عن حرمات الأمة، ودفاعًا عن قضيّةٍ ما عرف التاريخ أطهرَ منها ولا أعدلَ: فلسطين.
يا أحرار العرب!
نعرفكم بالغيرة التي تفور كالبركان إذا مُسّ الشرف، وبالكرامة التي تأبى الضيم إن وقع على عربيٍّ أعزل. فكيف إذا اجتمع في فلسطين الدينُ والعِرضُ، الإسلامُ والعروبةُ، القدسُ ودمُ الأطفال؟
أين أنتم، يا أبناء خالد وصلاح الدين؟!
هل تتركون الكيان الصهيوني يدوس كرامة إخوانكم، ويُدنّس أرضَ النبوّات، ويُفتك بالأطفال والنساء، وأنتم تنظرون؟!
الدينُ يأمركم: «ومن لم يُقاتَلْ في سبيل المستضعفين، فما له من نصيب في عزّة الإسلام!»
والعروبةُ تناديكم: «فلسطين ليست فقط أرضَ المسلمين، بل هي قلبُ العروبة النابض، وشرفُ العرب المُنتَهَك!»
فإن كان حكّامكم مسلمون، فليلبّوا نداء الله، ويقفوا في وجه الكيان الصهيوني كما يأمرهم الشرع.
وإن كانوا عربًا بحق، فليثوروا لدماء العرب التي تسيل على تراب فلسطين كلّ يوم!
أما إن لم يكونوا هذا ولا ذاك، فلا يمثّلونكم، ولا يشبهونكم.
هؤلاء وكلاء الاحتلال الصهيوني بلباس عربيّ، لا رجالُ الأمة.
نحن في إيران، نقولها بملء الفم: لا نطلب منكم معروفًا، بل نذكّركم بواجبٍ هو شرفُكم قبل أن يكون فرضَ دينكم.
الطريق إلى القدس لا يُعبد بالبيانات الفارغة، ولا بالمصافحات المذلّة، بل بالتكبير والرصاص والموقف الصادق.
فيا أبناء الأمة، إما أن تقوموا لدينكم وعروبتكم، وإما أن تتركونا نحمل لواءها وحدنا، وسنحمله، بإذن الله، حتى النصر.
«والله غالبٌ على أمره، ولكن أكثر الناس لا يعلمون».
@syjebraily
اخلال در گذرگاه‌ها

سناریوی بازدارندگی دریایی ایران در جنگ چندوجهی با غرب و صهیونیسم

🖌دکتر سید یاسر جبرائیلی

چکیده: این نوشتار به بررسی راهبرد اخلال هدفمند در تنگه‌های هرمز و باب‌المندب به‌عنوان ابزاری برای اعمال فشار در جنگ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونیستی و حامیان غربی و عربی آن می‌پردازد. این دو گذرگاه دریایی از اهمیت ژئوپلیتیکی بی‌بدیلی برخوردارند و بخش عمده‌ای از تجارت جهانی انرژی و کالا از طریق آن‌ها صورت می‌گیرد. هرگونه اختلال—حتی کوتاه‌مدت—در تردد این مسیرها می‌تواند بازارهای جهانی را با شوک شدید مواجه سازد و اثرات اقتصادی گسترده‌ای در سطح بین‌المللی برجای بگذارد.
راهبرد پیشنهادی بر استفاده از قابلیت‌های ایران در جنگ دریایی نامتقارن استوار است. این شامل مین‌گذاری دریایی، حملات پهپادی و موشکی به نفتکش‌ها، توقیف هدفمند کشتی‌های دشمن، تهدیدات نرم مانند رزمایش‌های نظامی، و بهره‌گیری از ظرفیت نیروهای هم‌پیمان در منطقه می‌شود. اجرای این اقدامات می‌تواند موجب افزایش شدید قیمت نفت (تا بیش از ۱۲۰ دلار در هر بشکه)، تشدید تورم در کشورهای غربی، اختلال در زنجیره تأمین کالا، و در نهایت اعمال فشار روانی و اقتصادی بر دولت‌ها و مردم این کشورها گردد.
با این حال، این راهبرد بدون آمادگی داخلی می‌تواند تبعات منفی جدی برای اقتصاد ایران نیز در پی داشته باشد. افزایش قیمت جهانی انرژی، به‌واسطه وابستگی نظام قیمت‌گذاری داخلی به نرخ‌های دلاری بین‌المللی، می‌تواند به تورم داخلی دامن بزند. برای مقابله با این تهدید، پیشنهاد می‌شود فرمول‌های قیمت‌گذاری محصولات نفتی و پتروشیمی از نرخ‌های جهانی مستقل شده و به‌صورت ثابت و ریالی تعریف شود. همچنین، لازم است زیرساخت‌های صادراتی خارج از تنگه هرمز، نظیر خط لوله گوره–جاسک و مسیرهای سواپ نفتی، توسعه یافته و مسیرهای وارداتی از بنادری مانند چابهار یا کشورهای دوست در جنوب و شرق کشور تقویت گردد. ایجاد توافق‌های اضطراری با کشورهای همسو مانند چین، روسیه، عمان و دیگر همسایگان برای تداوم تجارت در شرایط بحران، از دیگر الزامات اجرای موفق این سناریو است.
در نهایت، تأکید می‌شود که راهبرد اخلال باید به‌صورت مرحله‌بندی‌شده و انعطاف‌پذیر طراحی گردد تا بتوان آن را متناسب با تغییرات میدانی و تحولات سیاسی تنظیم کرد. بهره‌گیری حساب‌شده از این ظرفیت راهبردی، در صورت فراهم‌بودن پیش‌نیازهای اقتصادی، لجستیکی و دیپلماتیک، می‌تواند به تغییری جدی در موازنه جنگ اقتصادی و افزایش قدرت چانه‌زنی ایران در سطح بین‌المللی منجر شود.

📝متن کامل را در سایت حکمران مطالعه بفرمائید:

https://hokmran.com/post/4207/

@syjebraily
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازنشر| یک پیشنهاد به سران غرب: خدمات رایگان ترابری هوایی - و البته دریایی- برای بازگشت صهیونیست‌ها به کشورهای خودشان فراهم کنید.
@syjebraily
رژیم اردن باید مجازات شود. هم از بابت تنبیه به جرم خیانت، هم از بابت مایه عبرت شدن، و هم از بابت ارسال این هشدار که ایران با خائنین تعارف ندارد.
تنی چند از موشک‌هایی که عازم سرزمین‌های اشغالی هستند، می‌توانند سر خر را کج کرده و اندکی زودتر به زمین اصابت کنند.
@syjebraily
Forwarded from IranicTV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 نجات اسرائیلی‌ها برای پایان اسرائیل؛ دکتر جبرائیلی پژوهشگر اقتصاد سیاسی و نویسنده ایرانی خطاب به سران غرب:

🔺️خدمات رایگان ترابری هوایی و دریایی، برای بازگشت صهیونیست‌ها به کشورهای خودشان را فراهم کنید


📌 ایرانیکTV را دنبال کنید⚡️

🆔️ @iranictv
A Case for Peace Through Proliferation

Seyed Yasser Jebraily

For over two decades, Iran has subscribed to the logic of nuclear restraint. As a signatory to NPT, Iran has consistently emphasized the peaceful nature of its nuclear program and submitted to extensive inspections and international oversight.
However, despite Iran’s adherence to its non-proliferation commitments, it has remained the target of repeated Israeli acts of aggression- backed by the United States. Iran’s non-nuclear status has not shielded it from the use of force; instead, it has arguably emboldened adversaries by signaling a lack of ultimate deterrent capability.
Iran’s adherence to non-proliferation has been premised on the belief that international norms and institutions would act as stabilizers. However, the assumption that rules, regimes, and legal commitments constrain state behavior has proven increasingly untenable in an international system where power dynamics often override legal obligations, and where enforcement tends to be selective and politically driven.
In an international system without a central authority to enforce norms or punish violators, security becomes a self-help enterprise—each state must depend on its own capabilities to deter threats.
Classical deterrence theory rests on a simple premise: the threat of unacceptable retaliation can prevent aggression. This logic has been successfully employed by other actors. By contrast, Iran’s strategic restraint has been met not with security assurances but with military pressure and economic sanctions.
A shift in Iran’s strategic calculus -from non-proliferation to calculated nuclear latency or even weaponization- would not be an irrational escalation but a rational response to structural insecurity. Peace through proliferation is not a celebration of armament; it is a recognition that, under certain conditions, credible deterrence is the only guarantor of sovereignty.
Such a shift would entail:
1- Developing the infrastructure and delivery systems necessary for second-strike capability.
2- Establishing a clear declaratory policy that emphasizes the defensive nature of any future nuclear posture.
3- Engaging in controlled opacity, whereby ambiguity itself serves as a stabilizing force.
Critics will warn of regional arms races and diplomatic fallout. Yet the proliferation already exists in practice, if not in law. The region is not non-nuclear; it is selectively nuclear.
Iran has consistently argued that nuclear weapons are immoral, a position deeply rooted in Islamic ethics and formally endorsed through the religious edict (fatwa) of the Supreme Leader.
However, Islamic jurisprudence does not treat all rulings as immutable in the face of changing realities. If, in the current strategic environment, the absence of a credible nuclear deterrent places millions of lives at the mercy of a belligerent and unrestrained entity like Israel, then the jurisprudential framework allows for a conditional shift. Under these exceptional conditions, the prohibition may be suspended temporarily. This would not represent a rejection of moral or religious principles, but a jurisprudentially sound response to an existential necessity.
In this light, the strategy of peace through proliferation is a rational recalibration of national defense within both the strategic and religious frameworks.
Iran’s experiment with non-proliferation has failed to produce security or respect. The international system has punished its restraint while rewarding others’ defiance. It is time to rethink the foundations of national defense strategy.
Only when Iran possesses the means to inflict unacceptable costs on its adversaries will those adversaries be compelled to negotiate seriously, de-escalate hostilities, and accept regional pluralism. In an unforgiving world governed by power, peace is not given—it is secured.
صلح از طریق اشاعه: بازاندیشی در راهبرد دفاعی ایران

سید یاسر جبرائیلی

بیش از دو دهه است که ایران به قاعده خویشتنداری هسته‌ای پایبند مانده است. به‌عنوان یکی از امضاکنندگان معاهده NPT، ایران همواره بر ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای خود تأکید کرده و آن را در معرض نظارت‌های بی‌سابقه بین‌المللی قرار داده است.
اما حاصل این پایبندی چه بوده است؟ نه کاهش تهدید، نه احترام جهانی، و نه امنیت پایدار. در عوض، ایران بارها هدف اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته است؛ اقداماتی که با حمایت و مشارکت مستقیم آمریکا انجام شده‌اند. این حقیقت تلخ گویای آن است که پایبندی ایران به اصل عدم اشاعه، نتوانسته در برابر تهدید نظامی سپر مؤثری ایجاد کند. چه‌بسا همین خویشتنداری، دشمنان را به جسارت بیشتر سوق داده، زیرا از نبود یک بازدارندگی قاطع اطمینان یافته‌اند.
راهبرد ایران بر این فرض استوار بوده که ساختارها و نهادهای بین‌المللی، نظم و ثبات ایجاد می‌کنند و قواعد حقوقی می‌توانند رفتار دولت‌ها را مقید سازند. اما تجربه دو دهه گذشته نشان داده که در جهانی که توازن قوا جایگزین توازن حقوق شده، پایبندی به قانون به‌تنهایی امنیت‌آفرین نیست. در فقدان یک اقتدار مرکزی که ناظم نظم جهانی باشد، امنیت به پروژه‌ای کاملاً درون‌زاد و خوداتکا تبدیل می‌شود؛ جایی که هر دولت ناچار است بر ظرفیت‌های ملی خود برای بازدارندگی تکیه کند.
در این چارچوب، نظریه کلاسیک بازدارندگی معنا می‌یابد: تهدید به پاسخ تلافی‌جویانه و ویرانگر، مهاجم را از اقدام بازمی‌دارد. این منطق در مورد سایر قدرت‌ها به‌خوبی کار کرده است، اما ایران که تا کنون راهبرد خویشتنداری را برگزیده، نه تنها از تضمین امنیتی برخوردار نشده، بلکه همواره تحت فشارهای نظامی و تحریم بوده است.
از این منظر، یک بازنگری اساسی در راهبرد دفاعی ایران نه تنها قابل درک، بلکه ضروری است. حرکت از موضع «عدم اشاعه مطلق» به سوی «ظرفیت هسته‌ای محاسبه‌شده» یا حتی «بازدارندگی تسلیحاتی محدود»، نه اقدام به تنش‌آفرینی، بلکه پاسخی عقلانی به ناامنی ساختاری و موازنه مختل شده قدرت در منطقه است. هدف از این تغییر نه تسلیح کور، بلکه ایجاد یک بازدارندگی معتبر و قابل باور است که بتواند معادله تهدید را برهم بزند.
چنین تغییری، مستلزم طراحی و اجرای مؤلفه‌هایی مشخص و هدفمند خواهد بود:
۱- توسعه زیرساخت‌های لازم برای توان پاسخ دوم (Second-Strike Capability)، به‌گونه‌ای که هر حمله‌ای، حتی در بدترین سناریو، با پاسخ ویرانگری همراه باشد.
۲- تعریف یک دکترین شفاف اعلامی که ماهیت صرفاً دفاعیِ این بازدارندگی را روشن کند و فضای سوءتفاهم را از میان بردارد.
۳- اتخاذ سیاست «ابهام کنترل‌شده» که در آن، عدم‌قطعیت نسبت به ظرفیت و قصد، به‌عنوان ابزاری برای مهار تهدید عمل کند.
منتقدان بی‌تردید از آغاز مسابقه تسلیحاتی و پیامدهای سیاسی آن هشدار خواهند داد. اما واقعیت این است که «اشاعه گزینشی» پیشاپیش در منطقه جریان دارد. خاورمیانه، منطقه‌ای غیرهسته‌ای نیست؛ بلکه منطقه‌ای است که در آن، برخی بازیگران به‌صورت پنهان یا آشکار از بازدارندگی هسته‌ای برخوردارند و درعین‌حال از امتیاز عدم پاسخ‌گویی نیز بهره‌مندند.
ایران همواره موضع خود را در قبال سلاح هسته‌ای، مبتنی بر آموزه‌های اخلاقی و فقهی اسلام اعلام کرده و در قالب فتوای مقام معظم رهبری، آن را غیرشرعی دانسته است. با این حال، فقه اسلامی به‌مثابه نظامی پویا و واقع‌گرا، در برابر تهدیدات وجودی انعطاف دارد. در شرایطی که فقدان بازدارندگی هسته‌ای می‌تواند جان میلیون‌ها انسان را در معرض تهدید یک رژیم توسعه‌طلب و بی‌مهار چون اسرائیل قرار دهد، فقه اسلامی امکان تغییر حکم را، به‌صورت موقت و اضطراری، پیش‌بینی کرده است.
در این منظر، بازاندیشی در راهبرد دفاعی ایران نه‌تنها با الزامات امنیت ملی هماهنگ است، بلکه با موازین دینی نیز قابل تطبیق است. چنین چرخشی نه یک عقب‌نشینی از اصول اخلاقی، بلکه پاسخی فقهی به ضرورتی تاریخی و وجودی است.
رویکرد عدم اشاعه از جانب ایران، آزمونی بود که امید داشت احترام و امنیت به همراه آورد؛ اما در عمل، هزینه‌های فزاینده و بی‌فایده را به بار آورد. نظام آنارشیک بین‌الملل، خویشتنداری را تنبیه کرد و قانون‌شکنی را پاداش داد. اکنون زمان آن فرا رسیده که در بنیان‌های راهبرد دفاعی ایران بازنگری شود.
صلح، در جهانی آشفته و بی‌رحم، محصول موازنه وحشت است، نه خوش‌خیالی دیپلماتیک. تنها زمانی که ایران بتواند هزینه حمله را برای مهاجم غیرقابل‌تحمل سازد، طرف مقابل حاضر به گفت‌وگو، کاهش تنش و پذیرش واقعیت‌های ژئوپلیتیکی خواهد شد. در جهانی که قدرت، زبان غالب آن است، صلح هدیه داده نمی‌شود؛ صلح را باید ساخت، و گاه، حفظ آن مستلزم بازدارندگی است.
چند توصیه سیاستی درباره بستن تنگه هرمز

۱- دلارزدایی و تثبیت قیمت‌ها در داخل: پیش از آغاز هرگونه اخلال، دولت سازوکار تعیین قیمت محصولات پالایشی و پتروشیمی را از نرخ دلار و قیمت جهانی مستقل کند. مرجع قیمت‌گذاری داخلی باید از نشریات بین‌المللی (پلتس) تغییر یابد و مکانیزمی ملی جایگزین آن شود (مثلاً فرمولی مبتنی بر هزینه ریالی تولید و سود معقول). این گام برای مهار فشار تورمی ناشی از افزایش قیمت جهانی ضروری است. در غیر این صورت، ایران اولین متضرر جهش قیمت جهانی نفت خواهد بود. مستحضرید که جهانی‌سازی قیمت‌ها نه‌تنها ایران را از مزیت منابع ملی محروم کرده، بلکه ما را از مزیت‌های ژئوپلتیک نیز محروم ساخته است.
۲- توسعه مسیرهای جایگزین صادرات نفت و گاز: تکمیل و ارتقای پروژه خط لوله گوره-جاسک با ظرفیت کامل (حداقل ۱ میلیون بشکه در روز) به‌عنوان شریان حیاتی صادرات خارج از تنگه هرمز در اولویت قرار گیرد. علاوه بر آن، پیگیری پروژه‌های انتقال نفت از طریق خاک کشورهای همسایه (مانند شبکه سواپ با روسیه) با جدیت دنبال شود تا در میان‌مدت وابستگی به هرمز کاهش یابد. به طور خلاصه، تهران باید ظرفیتی ایجاد کند که بتواند حتی با بسته بودن تنگه‌ها، بخش قابل توجهی از صادرات انرژی خود را تداوم بخشد.
۳- صیانت از واردات و تجارت ضروری: ستاد ویژه تامین تجارت در شرایط بحران تشکیل شود تا سناریوهای محتمل را شبیه‌سازی و نیازهای کشور در دوران اخلال را فهرست کند. اقداماتی نظیر انتقال سهم بیشتری از واردات به بندر چابهار، عقد قرارداد با کشورهای منطقه برای استفاده از بنادرشان و افزایش ناوگان باری تحت پرچم ایران باید تسریع شود. هدف آن است که در زمان بحران، وقفه‌ای در تامین کالاهای اساسی، دارو و مواد اولیه کارخانجات رخ ندهد.
۴- اجرای حساب‌شده راهبرد اخلال (مرحله‌بندی و انعطاف‌پذیری): اخلال در تنگه‌ها می‌تواند به صورت تدریجی و قابل‌کنترل انجام شود. ابتدا با اقدامات نرم (مانور نظامی، بازرسی کشتی‌ها) شروع و در صورت لزوم به اقدامات سخت‌تر تصاعد یابد. همیشه گزینه عقب‌نشینی تاکتیکی حفظ شود تا در صورت تغییر شرایط ژئوپلیتیک، امکان بازگشایی سریع تنگه‌ها و عادی‌سازی اوضاع فراهم باشد. این رویکرد پله‌ای، دست ایران را برای مدیریت بحران باز می‌گذارد و از گرفتار شدن در یک بن‌بست نظامی اجتناب می‌کند.
۵- استفاده حداکثری از ظرفیت جبهه مقاومت و جنگ نامتقارن: مطابق تجربه یمن، حضور مستقیم نیروهای فرامنطقه‌ای لزوماً نمی‌تواند جلوی عملیات نامتقارن را بگیرد. ایران باید بیشترین بهره را از ظرفیت‌های مقاومت در منطقه ببرد تا هزینه اقدام را برای خود کاهش دهد. حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی از حوثی‌ها جهت تهدید مستمر باب‌المندب، تقویت گروه‌های مقاومت دریایی در برابر کشتیرانی اسرائیل، و حتی بهره‌گیری از شبکه‌های سایبری برای اختلال در سامانه‌های ناوبری کشتی‌ها می‌تواند مؤثر واقع شود. جنگ اقتصادی نیازمند خلاقیت و انعطاف در روش‌هاست و ایران باید نشان دهد می‌تواند از زمین، هوا، دریا و فضای مجازی به منافع دشمن حمله کند.
۶- اطمینان از همراهی افکار عمومی داخلی و ارتقای مشروعیت بین‌المللی: هرچند این اقدام ماهیتی تهاجمی دارد، ایران باید آن را در چارچوب دفاع از خود در جنگ اقتصادی تحمیلی و پاسخ به اقدامات خصمانه دشمنان روایت کند. آگاهی‌بخشی به مردم در مورد دلایل این استراتژی و منافعی که در پی دارد (مثلاً خنثی کردن توطئه‌های اسرائیل و فشار بر تحریم‌کنندگان) برای حفظ انسجام ملی اهمیت دارد. در عرصه بین‌المللی نیز رایزنی با کشورهای همسو (چین، روسیه، کشورهای عضو شانگهای و غیره) جهت تفهیم این موضوع که مقصر اصلی التهاب بازار، سیاست‌های خصمانه آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده، می‌تواند مانع اجماع جهانی علیه ایران شود. اعلام آمادگی ایران برای همکاری بین‌المللی در صورت رفع تهدیدات علیه خود می‌تواند توپ را در زمین طرف مقابل بیندازد.

متن کامل را در سایت حکمران مطالعه فرمایید

hokmran.com/post/4207
وظیفه اصلی و اولویت شماره یک دستگاه دیپلماسی در میانه جنگ، بسیج منابع بین‌المللی برای حمایت از میدان است. اگر اروپایی‌ها هم حرفی دارند، باید به تهران بیایند.
@syjebraily
Forwarded from حکمران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸تحلیل یک هفته جنگ ایران و رژیم‌صهیونیستی
آیا آمریکا وارد جنگ می‌شود؟
آیا ایران تنگه هرمز را می‌بندد؟
آیا ایران سلاح اتمی خواهد ساخت؟

🔹 در گفت و‌گو با دکتر سید یاسر جبرائیلی

حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
تاسیسات هسته‌ای ایران، مجموعه‌هایی نظامی نبودند. هدف قراردادن این تاسیسات، تمامی دارایی‌های «نظامی» و «غیرنظامی» آمریکا را تبدیل به اهداف مشروع کرده است.
@syjebraily
ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به لیبرال‌ها مى‌خوریم

‏من به طلاب عزیز هشدار مى دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانى نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهاى بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهاى کلیدى و سرنوشت ساز نظام شود.‏
‌‏من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمى رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمى کنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمى خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مى خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مى کنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده اید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کرده ایم و صدها چراى دیگر| امام خمینی (قدس سره)
@syjebraily
ترامپ گفته است اسرائیل در روزهای اخیر به شدت ضربه خورده است.
اگر حماقت جدیدی از اسرائیل سر بزند، ضربه شدیدتری خواهد خورد.

@syjebraily
مذاکره به مثابه مناسک

محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان، دو صورت متضاد اما هم‌ریشه یک سکه‌اند؛ هر دو اسیر یک تلقی مشترک‌اند: تقدیس مذاکره به‌مثابه طریقت نجات. گویی «مذاکره» در نظرشان نه ابزار است و نه راه، بلکه خود هدف است، خود قدسی است، خود متبرک است. آن‌چنان که گویی هر که در آن تردید کند، در اصل عقلانیت و معنای سیاست کافر شده است!
اما مگر مذاکره چیست؟ برای چه؟ با که؟ بر سر چه؟ هیچ‌کدام از این‌ها پرسیده نمی‌شود. اینان از «مذاکره» همچون بت‌واره‌ای سخن می‌گویند که فقط باید به آن سجده کرد، نه آنکه درباره‌اش اندیشید. چرا که اندیشیدن، پرسیدن، شک کردن، یعنی شکافتن بت؛ یعنی از طلسم تقدس خارج کردنش.
در این جهان‌بینی، مذاکره نه کنشی سیاسی، که مناسکی آیینی است؛ چون نماز که باید خوانده شود، چون روزه که باید گرفته شود. آن هم نه از سر نیاز ملت، بلکه از سر رضایت ارباب قدرت. بی آنکه بپرسند: این کدام میز است که می‌خواهند بر سرش بنشینند؟ این کدام طرف مقابل است که به مصافش می‌روند؟
این است که پشت این شعار، هیچ حقیقتی نیست جز ترس. ترس از تقابل، ترس از هزینه دادن، ترس از ایستادگی. و مگر نه آنکه هر جا اراده‌ای برای ایستادن نیست، مذاکره به زبانِ تسلیم سخن می‌گوید، نه به زبانِ عزت؟
@syjebraily
2025/06/29 06:54:56
Back to Top
HTML Embed Code: