Telegram Web Link
Forwarded from Zgordan🍂 (Zohre Gordan)
@zohrereporter
در تقابل سنت و مدرنتیه، کدام پیروز می شود؟
با سپاس فراوان از استاد تاج الدین و استاد معدنی دو جامعه شناس عزیز و گرامی که این موضوع را واکاوی کردند.
لینک گزارش👇
https://ettelaat.com/fa/publication/content/496/10082
🔵جامعه متکثر ایرانی
به گفته محمدباقر تاج‌الدین، دکترای جامعه‌شناسی و استاد دانشگاه، جامعۀ ایران در ابعاد و لایه‌های گوناگون آن به صورت متکثر و مدرن در آمده است و هر روز بر این تکثر و مدرن شدن افزوده می‌شود. قطعا یکدست و یکپارچه کردن چنین جامعه‌ای و نادیده انگاشتن تفاوت‌های فراوانِ موجود در میان آدمیان، نشدنی و غیر قابل باور و پذیرش است. اگر نظام سیاسی بخواهد بر اساس جهان‌بینی و باوری خاص، شهروندان را در قالب و کلیشه‌ای از پیش تعیین شده قرار دهد و به انبوهی از تفاوت‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی آنان بی‌توجه باشد، فقط سبب وارد کردن انواع دردها و رنج‌ها‌ بر جسم و جان این انسان‌ها و همچنین جامعه خواهد بود.
نویسنده کتاب «تجدد و ناخرسندی‌های آن» در پاسخ به این پرسش بسیار مهم و بنیادی که با استفاده از نگاه و جهان‌بینی سنتی چگونه می‌توان جامعه‌ای را با صدها و بلکه هزاران پیچیدگی، تکثر و مدرنیت مدیریت کرد، می‌گوید: متاسفانه عده‌ای همچنان می‌خواهند با همان اندیشۀ مدینۀ فاضله ساختن که روزگاری به خطا در ذهن و ضمیر افراد شکل گرفته بود، انبوهی از مشکلات و مسائل را از پیش پا بردارند، اما آشکارا می‌بینیم که نه تنها چنین نشده، بلکه هر روز بر مشکلات جامعه افزوده می‌شود و تنها چیزی که برجای می‌ماند و رو به افزونی می‌رود، درد و رنج‌های ساکنان این سرزمین است. زمان آن فرا رسیده است تا منطبق با واقعیت‌های انسانی و اجتماعی همانند بسیاری از جوامع دنیا اقدام کنیم تا این چنین دچار خطاهای جبران ناپذیر نشویم.

بروز فردگرایی در ایران
محمدباقر تاج‌الدین، استاد دانشگاه معتقد است که فردگرایی و شیوع انواع و اقسام سبک‌ها و شیوه‌های زندگی در جامعۀ امروزین ایران، گواه بر این ادعا است که این جامعه به‌هیچ‌وجه دیگر آن جامعۀ ساده، یکدست و یکپارچه‌ای نیست که در جهان پیشین و سنتی وجود
داشت.
وی می‌گوید: برای مثال اگر روزگاری در جهان سنتی ایرانی، حرف و سخن بزرگان، مورد پذیرش همگان بود، امروز دیگر چنین نیست، چرا که با تنوع و تکثری از افراد و گروه‌های اجتماعی روبرو هستیم که هر کدام دارای تفسیر و قرائتی متفاوت از انسان، جامعه، زندگی و جهان هستند. برای اینکه از بحران‌های جامعه کاسته شود لازم است این تنوع و تکثر را
بپذیریم.
به گفته این جامعه‌شناس، علاوه بر این‌ها باید به ارتقاء سطح سواد و دانش افراد جامعه، آگاهی یافتن از جایگاه اجتماعی و همچنین حقوق شهروندی آنان اشاره کرد. بنابراین با چنین شهروندانی و با چنین جامعه‌ای متکثر و متنوع، جستجوی مدینۀ فاضله کاری است نه چندان عقلانی و منطقی و با هیچ حساب و کتابی در این جهان بسیار پرشتاب نمی‌خواند و نتیجۀ ناگوار آن هم از پیش مشخص و آشکار است.
#مدرنیته
#ایران
#سنت
#تکثر


@tajeddin_mohammadbagher
☸️من التماسِ یک زندگی معمولی را در چشمان و گفتار و رفتار اینان دیدم

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز که سوار قطار شهری تهران(مترو) شدم جوانی در سالن های قطار با دفی که در دست داشت می نواخت و با صدایی زیبا به زبان دل نشین کردی می خواند و در آخر از مسافرین خواهش می کرد که به ایشان کمک کنند تا نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده کند!!! در صحنه ای دیگر فردی میانسال با کلامی جانکاه می گفت که من بازنشسته ام و توان تامین هزینه های زندگی ام را ندارم و از شهروندان التماس می کرد که به او کمک کنند!1 اندکی بعد زنی به نسبت جوان به همراه فرزند بیمارش از شهروندان درخواست می کرد برای درمان فرزندش به او کمک کنند!!! موارد زیاد بود که البته همۀ ما هر روزه در کلان شهر تهران آن ها را مشاهده می کنیم و صد البته بر درد و رنج های مان نیز افزوده می شود!!!

✳️در یکی از ایستگاه ها از قطار شهری پیاده شدم که در خروجی مترو چندین جوان در حال نواختن موسیقی بودند که بسیار هم زیبا و دل نشین می نواختند و سبب شد تعدادی از شهروندان به تماشای این صحنه بایستند. این جوانان هنرمند به احتمال زیاد به دلیل بیکاری تن به چنین کاری داده بودند و با زبان بی زبانی به رهگذران می گفتند به ما کمک کنید تا اندکی از مشکلات زندگی خود را برطرف کنیم و شاید به یک زندگی معمولی دست یابیم!! در مسیری که پیاده می رفتم بیمارستانی قرار داشت که در محوطۀ آن همراهان بیماران نگران و دردمند التماس زندگی می کردند چرا که از شهرستان های دور برای درمان بیماران خود به تهران آمده بودند!!!

❇️به میدانی رسیدم که در کنارۀ میدان مردی دستفروش بساط کالاهای خود را پهن کرده بود و از رهگذران درخواست می کرد که از او خرید کنند تا او هم بتواند زندگی خود را سامان دهد!! با به گفتگو پرداختم و از زندگی دردناک خود و خانواده اش می گفت!!از یکی از شهرستان های استان لرستان به تهران آمده بود تا بلکه شغلی بیابد اما پس از مدتی کوشش و تقلّا و بی نتیجه ماندن این کوشش ها به ناچار به دستفروشی روی آورده بود!!!

اما چه فایده؟!! آنان که باید این التماس ها و خواهش های شهروندان فقیر و محروم و دردمند را ببینند شوربختانه فعلا گرفتار انجام امور دیگری هستند و فرصت دیدن و پرداختن به این مشکلات و مسائل را ندارند!!! تلخ تر و بدتر این که این گروه از شهروندان چقدر دچار تحقیر و درد و رنج می شوند تا بلکه به یک زندگی بسیار معمولی دست یابند!!تو گویی که به دست آوردن یک زندگی معمولی نیز برای اینان به آرزویی بزرگ و بس دور و دراز بدل شده است!!!! آه ای زندگی معمولی!! آه ای زندگی معمولی!!!
#زندگی_معمولی
#فقر
#محرومیت
#صدای_خاموش


@tajeddin_mohammadbagher
خانم تذکّر دهنده‌!

سعید معدنی

دیروز در یکی از ایستگاههای مترو تهران خسته و کوفته از میان انبوه مسافر رد می‌شدم. دیدم یک خانم چادری به دختر نوجوانی گفت: "خانمم حجابت رو مراعات کن!". من و بسیاری نگاه‌مان به سوی آن‌دو برگشت. دختر که روسری‌اش بر شانه‌هایش افتاده بود انگار در گوش‌اش هدفون بود و فارغ از هر چیز در دنیای خود سیر می‌کرد و صدای تذکّر دهنده را نشنید. دوباره خانم تذکّر دهنده داد زد. دختر دهه هشتادی و شاید هم دهه نودی همچنان به راه خود ادامه داد. تا آخر خانم "حجاب‌بان" بر روی شانه‌ی دختر نوجوان دست گذاشت گفت: "خانم با تو هستم". دختر هاج و واج به او نگاه کرد. همه ما خیره بودیم که چه می‌شود. از نگاه دختر می‌شد خواند که او نمی‌داند چرا باید حجاب مورد نظر تذکر دهنده را مراعات کند؟!

بخشی از نسل امروز که شاید اکثریت جامعه را دربر بگیرد، بسیار متفاوت از نسل‌های گذشته است. فرهنگ‌اش جهانی است و بیش از مدرسه و صدا و سیما و خانواده، از جهان پیرامونش تأثیر می‌پذیرد و مذهب هزار ساله‌ی پدران‌اش را هم مشتی ریاکار سودجو با ظاهر مذهبی به باد حراج داده‌اند. او نمی‌داند چرا باید آن روسری که بر دوشش افتاده را بر روی سر بیاورد. من از نگاه دختر نوجوان این را فهمیدم. به فرض، دختر روسری را سر می‌کرد. باز دوباره چهار قدم آن‌طرف‌تر آن را بر روی شانه می‌انداخت. چون او از درون اعتقادی به پوشاندن موی سر ندارد و اجبار ۴۵ ساله هم جواب نداده و نمی‌دهد.

در مقابل بانوی تذکّر دهنده هم نمی‌داند آیا پوشاندن سر با پارچه، اعتقادی است یا قانونی. اگر اعتقادی است که نیاز به اجبار نیست و اگر قانونی است باید ابتدا قانون را ترویج کرد و در صورت پذیرش از سوی اکثریت مردم، آن را اجرایی کرد. ولی ظاهراً از اول انقلاب به این‌طرف، اکثریت زنان و به ویژه دختران جوان نسبت به این قانون - حداقل در شهرها - بی‌اعتنا و بی‌اعتناتر شده‌اند.

من فقط این را می‌‌فهمم که برای دینی کردن جامعه چاره و راه‌کار این نیست. دین‌دار کردن جامعه با زور و تنبیه و بازداشت نتیجه‌ی کاملاً برعکس دارد.

۳۱ فروردین ۱۴۰۳

#سعید_معدنی
#تذکر
#پوشش
#حجاب
#دین
#اعتقاد
#قانون

@Saeed_Maadani
🔵جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

اول اردیبهشت زادروز سعدی شاعر بزرگ ایران زمین را شادباش می گویم


@tajeddin_mohammadbagher
🔵همراه با شاعران پارسی گو

این غزل بسیار نغز و دل نشین حافظ بهترین توصیف برای وضعیت امروز ما در ایران است!!!


🟪حافظ شیرازی


دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند
عیب جوان و سرزنش پیر می‌کنند

جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

صد ملک دل به نیم نظر می‌توان خرید
خوبان در این معامله تقصیر می‌کنند

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه‌ایست که تغییر می‌کنند

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند





@tajeddin_mohammadbagher
☸️نابرابری های اجتماعی بزرگ ترین تهدید برای شهروندان و جامعه است!!

✍️محمدباقر تاج الدین

نابرابری اجتماعی بنا بر یک تعریف ساده به معنای توزیع نابرابر فرصت ها، مزایا، پاداش ها و خدمات اجتماعی در بین افراد و گروه های اجتماعی است. در چنین شرایط نابرابری گروه هایی که به مراکز قدرت و ثروت نزدیک تر هستند از فرصت ها و مزایای بیشتر و بهتری برخوردار شده و سایر افراد و گروه ها از بسیاری از فرصت ها و مزایای اجتماعی محروم می شوند. محرومیت های اجتماعی گسترده که محصول نابرابری های اجتماعی گسترده هستند زمینه را برای بروز انواع آسیب ها و مسائل اجتماعی در جامعه فراهم می سازند. نابرابری های اجتماعی بزرگ ترین دشمن و تهدید برای هر انسانی محسوب می شود چرا که تمامی راه ها و فرصت های رشد و توسعۀ انسانی و اجتماعی را از آنان سلب می کند!!

✳️نابرابری های اجتماعی با ایجاد محرومیت های اجتماعی شخصیت شکنانه و تحقیر آمیز افراد را دچار انواع ناکامی ها و سرخوردگی ها کرده و از این نظر زمینه را برای بروز انواع تهدیدات فراهم می سازند. امروزه به وفور می توان دید که عده ای اندک در جامعه به دلیل دسترسی های مناسب و سهل و آسان به انواع فرصت ها و مزایای اجتماعی در بهترین شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی خود را تنظیم می کنند و در مقابل عده بسیار زیادی با رنج ها و مشقت های فراوان قادر به داشتن یک زندگی ساده و ابتدایی هم نیستند. بروز چنین شرایطی منجر به ایجاد حس حقارت، محرومیت، ضعف و فروماندگی برای افراد محروم جامعه شده و خود به خود این افراد را به سمت و سوی تهدید شدن هستی و زیست انسانی و اجتماعی شان سوق خواهند داد.

❇️در واقع، تحمل این میزان از نابرابری های اجتماعی برای افراد جامعه در جایی غیر ممکن گشته که از یکسو ممکن است نوعی شورش و طغیان در آنان بروز و ظهور کند که در قالب انواع خشونت پدیدار شوند و از سوی دیگر نوعی انزوا و سرخوردگی و حس حقارت و فلاکت در آنان به وجود بیاید و در نتیجه به لحاظ جسمی، روانی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی در معرض تهدید همه جانبه قرار گیرند. بر این اساس می توان گفت بروز پدیدۀ نابرابری های اجتماعی در جامعه تا حدود زیادی ساختاری است، از این جهت که ساختار های جامعه راه ها و اهداف مناسب برای دستیابی به فرصت ها و مزایای اجتماعی را در اختیار عده ای خاص قرار می دهد و سایر افراد را محروم می کند. بدتر این که این عده از افراد محروم که تعدادشان هم کم نیست به نوعی به حال خود در جامعه رها می شوند به گونه ای که یا مورد حمایت نهادهای حمایتی قرار نمی گیرند و یا از حمایت های ناچیز و اندک برخوردار می شوند.

برای نمونه فردی که به هر دلیل مورد ستم کارفرمای خودش قرار گرفته و از تمامی حقوق و مزایای قانونی اَش محروم شده است کدام نهاد حمایتی برای حمایت از این فرد اقدام مناسب و در خور شأن و شخصیتش انجام می دهد؟ بدیهی است وقتی این فرد به حال خودش رها می شود اتمام هستی و زیست انسانی و اجتماعی اَش در معرض نابودی و تهدید قرار می گیرد!!! در حقیقت هر چقدر میزان و انواع نابرابری های اجتماعی در جامعه گسترش می یابد تعداد بی شماری از شهروندان در جرگۀ فرودستان قرار گرفته و حس فرودستی، تحقیر، بی معنایی، درماندگی، بیچارگی، سربار بودن و طرد شدگی به آنان دست می دهد!!! تأسف بار و دردناک این است که به دلیل گسترش و افزایش نابرابری های اجتماعی در جامعه هر روز بر تعداد فرودستان نیز افزوده می شود و خدا داند که این درد کمی نیست!!
#نابربری_اجتماعی
#شهروندان
#فرودستی
#فرودستان
#طرد_شدگی
#تهدید_زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️پذیرش و اجرای قانون منوط به پذیرش اکثریت شهروندان است

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها که داستان حجاب در جامعۀ ما بالا گرفته است عدّه ای برای این که هرگونه اقدام خود را در این زمینه توجیه کنند آن را قانون خوانده و با نوعی تحکّم می گویند همگان باید این قانون را بپذیرند و به هر صورت هم این قانون باید اجرا شود!!! برای روشن شدن و حالی کردن به این اقلیتی که دچار کج فهمی در موضوع قانون هستند و درک درستی هم از شرایط جامعۀ مدرن و انسان های مدرن ندارند بیان چند نکتۀ مهم زیر ضرورت دارد:
1.درست است که در جامعۀ مدرن قانون کم و بیش جای سنت ها و عرف را گرفته و تنظیم کنندۀ روابط اجتماعی شده و هدف اصلی آن ایجاد بهزیستی و رفاه اجتماعی و در حقیقت گسترش خیر و مصلحت عمومی تمام شهروندان است. این هم درست است که اگر عده ای بخواهند چنین قوانینی را نقض کنند باز هم مطابق با قانون مجازات می شوند البته به شرط رعایت تناسب جرم با مجازات. پس قوانین برای انسان ها و جامعه ای که در آن زیست می کنند و البته توسط خود انسان ها تنظیم می شوند تا تماماً در خدمت خیر و صلاح عموم شهروندان باشند. تا این جای موضوع فکر نمی کنم احدی در آن تردید داشته باشد.

2.قوانین زمانی ارزشمند اَند که در خدمت انسان و جامعه قرار گیرند و کارکردهای مطلوب و مناسبی برای شان داشته باشند. کارکردهای اساسی و مهمی چون: تسهیل گری، بهزیستی، رفاه اجتماعی، برابری اجتماعی، همبستگی اجتماعی، برخورداری از حقوق شهروندی، برخورداری از آزادی های مدنی، نظم اجتماعی، توانمندسازی اجتماعی، جلوگیری از خودسری ها، کاهش خشونت اجتماعی، کاهش محرومیت اجتماعی، کاهش فاصله و شکاف طبقاتی، کاهش آسیب ها و مسائل اجتماعی و در مجموع داشتن جامعه ای بهنجار(نرمال) و مطلوب. نکتۀ کلیدی ای که در این جا وجود دارد این است که قوانین زمانی می توانند کارکردهای مثبت و مطلوبی داشته باشند که جنبه ها و ابعاد انسان شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و حتی تاریخی انسان و جامعه با دقت هر چه تمام تر مد نظر قرار گیرند. قانون را برای انسان و جامعه می نویسند پس ضرورت تام دارد که در خدمت انسان و جامعه باشد تا سبب ارتقاء سطح زندگی شان بشود و اگر غیر از این باشد عدمش به زِ وجود!!

3.قوانینی که منافع و مصالح همگانی در آن لحاظ شود حتما مورد پذیرش همگان نیز خواهد بود و اگر اقلیتی از شهروندان جامعه از این قوانین پیروی نکنند مجازات خواهند شد چرا که منافع و مصالح عمومی را رعایت نکرده اند. اما در مقابل، قوانینی که منافع و مصالح اکثریت در آن ها نباشد خودبخود مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و لذا اِعمال هرگونه مجازات برای افراد بی معنا و بی وجه خواهد بود و نوعی اِعمال زور و اجبار تلقی می شود. به کار بردن قوّۀ قهریه برای جاری و ساری ساختن قانون زمانی معنادار و قابل پذیرش است که آن قانون از یک سو از پشتوانۀ حداکثری شهروندان برخوردار باشد و از سوی دیگر منافع و مصالح همگانی را در پی داشته باشد.

4.قوانین را برای انسان ها می نویسند، آن هم انسان هایی که درون بافت و زمینه ای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی زیست می کنند لذا ضرورت دارد که با توجه و عنایت به چنین شرایط و زمینه ای دست به تنظیم قوانین زد و تمامی واقعیت های انسانی، اجتماعی و فرهنگی را را به خوبی لحاظ نمود. ضمن این که قوانین باید توسط نهادهای مدنی مستقل و نمایندگان واقعی شهروندان تنظیم و تصویب شود تا بتواند هر چه بیش تر در خدمت شهروندان و منافع و مصالح همگانی باشد. لذا هرگونه اِعمالِ سلیقه از سوی برخی نهادها و افراد قدرتمند در قالب قانون که به لحاظ عقلی و منطقی خلاف منافع و مصالح عمومی است به هیچ وجه مورد پذیرش نبوده و نمی تواند عنوان قانون به خود بگیرد تا چه رسد به اِعمال و اجرایِ آن!!!
#قانون
#انسان
#شهروندان
#جامعه
#خیر_عمومی
#مصلحت_عمومی
#رفاه_اجتماعی
#پذیرش_عمومی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده

✍️محمدباقر تاج الدین

پردۀ نخست: جنوب شهر سمنان؛ منطقۀ جنوبی این شهر که عمدۀ ساکنین آن را مهاجرین افغانی، زابلی،کرد، و شهروندان سایر شهرهای ایران تشکیل می دهند منطقه ای با بافت قدیمی و البته بسیار نامناسب برای زندگی است به گونه ای که دارای کوچه های باریک و خانه های با بافت فرسوده و فاقد کمترین امکانات زندگی است. در هر خانه ای برای مثال چندین خانوار زندگی می کنند که هر خانوار یک اتاق را در اختیار گرفته با سرویس بهداشتی و آشپزخانه در حیاط ساختمان که به صورت مشترک استفاده می شود. این خانه ها اغلب فاقد حمام بوده و ساکنین برای شست وشوی خودشان از توالت استفاده می کنند. ساکنین این خانه ها با فقر و محرومیتی عمیق و گسترده دست و پنجه نرم می کنند. شغل بیش تر افرادی که در این منطقه زندگی می کنند کار در معادن و برخی کارخانجات سمنان است. البته برخی افراد نیز دارای مشاغل کاذب مانند دستفروشی هستند. زنگ یکی از خانه ها را می زنم و خانمی مسن بیرون می آید که خودم را معرفی می کنم و ایشان مرا به داخل حیاط خانه هدایت می کند. خانه ای بسیار قدیمی و فرسوده با کم ترین امکانات لازم برای یک زندگی معمولی. ایشان مادر خانواده ای است با 5 فرزند که سه دختر و دو پسر دارد و اهل زابل هستند. این مادر با بیماری سختی هم دست و پنجه نرم می کند و ضمناً همسرشان نیز چند سالی است فوت شدند!! درآمدشان از طریق کار دختران در خانه های مردم به دست می آید که برای تأمین هزینه های 6 نفر بسیار ناچیز است. برای اثبات فقر و بدبختی شان یخچال شان را که قدیمی و کهنه است نشان می دهد که به جز چند بطری آب و مقداری گوجه و خیار و یک قالب پنیر دیگر هیچ چیز ارزشمندی برای گذران زندگی شان در آن وجود ندارد!!! نه خبری از گوشت و مرغ است و نه میوه و نه سایر نیازمندی های یک خانوار!! نگاهی به اتاق شان می اندازم که موکتی کهنه و پاره کف آن را پوشانده با چند پشتی کهنه و تلویزیونی قدیمی!! این تمام دارایی شان است که اگر محاسبۀ سر انگشتی کنیم شاید بشود 20 میلیون تومان!!!

✳️پردۀ دوم: خزر شهر در بابلسر؛ به واسطۀ حضور و سکونت یکی از دوستان نزدیکم در ویلای دایی شان که فرزندان شان در آمریکا ساکن هستند بعد از عمری برای نخستین بار وارد این شهرک اشرافی و اعیانی می شوم که در واقع ورود به آن جا از آرزوی های دست نیافتنی بسیاری از ایرانیان است!!! در این شهرک که دو بخش خزرشهر شمالی و جنوبی دارد قمیت ویلاها از 50 میلیارد تومان تا 200 میلیارد تومان است با تمام امکانات لازم!! خودروهای مورد استفاده توسط مالکان این ویلاها تماماً خودروهای خارجی و روز دنیا با قیمت های چند میلیارد تومانی است!! ورود به این شهرک فقط با کارت شخصی مالکان یا اجازۀ یکی از آن ها امکان پذیر است!! محوطۀ این شهرک دارای طراحی های مدرن و پوشیده از فضاهای سبز و درختان و گل ها و گیاهان زینتی بسیار زیبا است. همچنین فضاهای ورزشی و تفریحی گوناگون مانند زمین تنیس، والیبال، فوتبال، مسیر دوچرخه سواری، پیاده روهای سرسبز و زیبا، کافی شاپ ها و رستوران های لوکس برای مالکین طراحی شده است!! برای مثال استفاده از هر میز کافی شاپ با انواع نوشیدنی ها تا مبلغ 5 میلیون تومان هزینه در بر دارد!!! ضمن این که هر یک از مالکین در ویلاهای شان دارای تمام امکانات لازم از استخر و سونا و جکوزی گرفته تا انواع لوزام بازی و سرگرمی و تفریح هستند!! اجارۀ هر ویلا در روزهای تعطیل مثلا عید نوروز شبی 50 میلیون تومان است!! از پسری که با موتور سیکلت چهارچرخ برند خاصی در حال تردد بود پرسیدم قیمت این موتور چند است؟گفت: چیزی نیست فقط 2 میلیارد تومان!!! راست می گفت برای اینان که ویلای مثلا 200 میلیارد تومانی و خودروی 20 میلیارد تومانی و زندگی فوق لاکچری دارند 2 میلیارد تومان پولی نیست!! فروشگاه شهرک انواع کالاها و نوشیدنی ها و اغذیه های خارجی را به فروش گذاشته که خرید یک سبد کوچک از کالاهای مورد اشاره ممکن است چیزی حدود 10 میلیون تومان برای خریدار آب بخورد!!! در این گشت و گذار چند ساعته در این شهرک چیزها دیدم که برایم بسیار عجیب و غیرقابل باور بود که نوشتن تمام آنها در این جا امکان پذیر نیست!! خلاصه زندگی فوق لاکچری ای در این جا به نمایش گذاشته می شود که در مقایسه با نمونه ای که از فقرای جنوب شهر سمنان بیان کردم شکاف طبقاتی عظیمی را نشان می دهد!! آن فقیر تمام دارایی اَش 20 میلیون تومان هم نمی شود و این مولتی میلیاردر دارایی های اَش سر به فلک می زند!! آن فقیر نمی داند چگونه شکم خالی فرزندان خود را سیر کند و این مولتی میلیاردر از زیادی پول و ثروت و از سرِ شکم سیری نمی داند از کدام یک از فرصت ها و امکانات فراوان تفریحی ای که در اختیار دارد استفاده کند!! قصّۀ بسیار دردناک و تلخی است!!!

@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️دروغی به نام روز معلم

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ اردی‌بهشت ۱۴۰۳

دعوت شده ام برای روز معلم، برای بزرگ‌داشت معلم. اما در این کشور چیزی به نام بزرگ‌داشت معلم دروغ است. انگار می‌خواهند مرا و ما را خر بکنند و دل ام می‌خواهد از فرط عصبانیت و اعتراض فریاد کنم ...!

معلمی را که یک عمر استثمار می‌شود، چه‌طور بزرگ اش می‌داری؟ با یک مراسم و مناسک و با یک شام؟ معلمی که حقوق اش تا نیمه‌ی ماه کفاف هزینه‌های جاری‌ی زنده‌گی‌ی خود و خانواده اش را نمی‌دهد، با ضیافت شام بزرگ می‌داری؟!

معلمی که پاس قلم و سخن اش داشته نمی‌شود، چه‌طور بزرگ می‌دارید؟ معلمی که از هیچ مزایایی بهره‌مند نمی‌شود و حتا نمی‌تواند زنده‌گی‌ی آبرومندانه‌ای داشته باشد و ناگزیر است کارهای مختلفی انجام دهد و به کار دوم و سوم بپردازد، چه‌طور بزرگ می‌دارید و محترم می‌شمارید؟ با یک جلسه و اعلام یک روز؟


معلمی که پول کافی برای خریدن کتاب ندارد و اگر هم کتابی بخرد، وقت مطالعه‌ی آن را ندارد و باید به انواع مشغله‌ها بپردازد تا زنده‌گی‌اش را نصفه نیمه اداره کند، چه‌طور بزرگ می‌دارید؟!

معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده است. کدام بزرگ‌داشت؟ کدام روز معلم؟

چرا ما باید چنین بزرگ‌داشت دروغینی را باور کنیم؟ من بزرگ‌داشت خود را از شاگردانی می‌گیرم که کار و سخن ام را جدی می‌گیرند و آن را در منش و رفتار و گفتارشان نمایان می‌سازند. نمی‌شود در طول سال معلم را در شرایط خفت و خواری قرار دهید، ولی در یک مناسک از بزرگی و اهمیت معلم و معلمی سخن بگویید. این دروغ است و دروغی بزرگ است و با عرض معذرت، من نمی‌توانم چنین دروغی را باور کنم!


#معلم
#روز_معلم

@NewHasanMohaddesi
☸️چگونه به معلمان این سرزمین می توان تبریک گفت؟!!

✍️محمدباقر تاج الدین

کدام روزمعلم؟ چه تبریکی؟ کدام شأن ومنزلتی؟ مگر دیگر جایگاه و منزلتی برای معلم هم باقی مانده است که برایش پیام تبریک و شادباش فرستاد؟ لطفاً پیام شادباشی برای معلمان این سرزمین نفرستید چرا که آنان روزگار چندان خوبی ندارند که بخواهند شاد شوند!! چرا که معلم بودن در این جامعه با انواع مصائب مواجه است که اگر بخواهیم آن ها را فهرست کنیم فهرستی بس بلند بالا خواهد شد!! به معلمانی که در جامعۀ ایران بابت اعتراض به وضع معیشتی شان مؤاخذه می شوند، می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که بابت وضعیت اسف بار معیشتی شان ناچار به کار در انواع مشاغل نامناسب هستند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که برای قانع کردن دانش آموزان باید هزاران درد و رنج را به دوش بکشند می توان تبریک گفت؟

✳️به معلمان این سرزمین که با خون دل خوردن های بسیار کوشش می کنند چراغ دانش و اندیشه را روشن نگاه دارند اما هزاران باد مخالف و بلکه متضاد در حال خاموش کردن شان هستند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که با هزاران امید و آرزو درس خوانده اند و آرمان هایی را در این راه برای خود ترسیم کرده اند و امروز اما تمام آن آرمان ها و آرزوها بدل به یأس و بلکه سراب شده است می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که از پسِ کوچک ترین امور زندگی روزانۀ خود بر نمی آیند و با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که از کم ترین امکانات و خدمات برای برخورداری از یک زندگی و زیست معمولی محروم اَند می توان تبریک گفت؟!!

❇️به معلمانی که دیگر در صدر نمی نشینند و هرگز قدر نمی بینند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که در حسرت از دست دادن بسیاری از فرصت های زندگی شان مانده اند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که حالا پس از سال ها و بلکه دهه ها دریافته اند که تمام ثروت و قدرت و جایگاه ومنزلت و موقعیت از آنِ کسان دیگر و بلکه "از ما بهتران" است و آنان مانده اند با مشتی آه و حسرت می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که از هر جهت در رنج و عذاب گرفتار شده اند و هیچ فریاد رسی ندارند می توان تبریک گفت؟!! به معلمانی که تمام جسم و جان وبلکه وجودشان را خالصانه برای دانش آموزان این سرزمین نثار کرده اند اما نه تنها پاسخ درخوری دریافت نکرده اند بلکه حتی مورد مؤاخذه هم قرار گرفته اند می توان تبریک گفت؟!!

نه، نمی توان به معلمان این سرزمین تبریک گفت و این روزی هم که به نام آنان درست کرده اند فقط یک عنوان و نام توخالی و پوچ است که به هیچ دردشان نمی خورد و هیچ مشکلی از آنان حل نمی کند!! اگر روزگاری در این کشور شرایطی مناسب و مطلوب ایجاد شد که طی آن معلم و جایگاه او در عمل و نه در حرف در بالاترین جایگاه علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قرار گرفت و همگان دریافته اند که بله معلم چه جایگاه رفیعی پیدا کرده است در آن صورت می توان تبریک اساسی نثارشان کرد. اگر روزی شرایط مناسبی برای معلمان ایجاد شد به گونه ای که کسر قابل توجهی از جوانان این کشور با اشتیاق کامل برای شغل معلمی به اصطلاح سر و دست بشکنند آن گاه می توان برای معلمان پیام شادباش فرستاد که پیامی است واقعی!! اگر جایگاه و منزلت معلمان این جامعه همانند جایگاه و منزلت معلمان کشورهای پیشرفته ای چون فنلاند و دانمارک و سوئد و آلمان شد آن گاه باید پیام شادباش برای شان فرستاد!!اما هزاران دریغ و درد که اکنون چنین نیست!!!
#معلم
#معلمی
#مصائب_معلمی
#جایگاه_معلمی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نقد شکاف طبقاتی موجود در جامعه نقد سیاست ها و عملکردهای نادرست مراکز سیاستگذاری و برنامه ریزی است

✍️محمدباقر تاج الدین

پس از نگارش مقالۀ "گزارشی میدانی از شکاف طبقاتی در ایران در دو پرده" که طی آن دو مثال عینی و واقعی از دو منطقۀ ایران آوردم یکی از دوستان مورد اعتمادم به من اطلاع دادند که برخی مالکین شهرک خزرشهر مرا مورد نقد و در مواردی مورد شماتت قرار دادند که چرا از خزر شهر مثال و نمونه آوردم؟!! در پاسخ و برای روشن شدن مسأله ارائۀ چند نکتۀ مهم زیر ضرورت دارد:

1.نقد وضعیت وخیم شکاف طبقاتی موجود در جامعه در حقیقت نقد سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و عملکردهای نادرست دولت و حتی حاکمیت در زمینه های مختلف است که زمینه ساز بروز چنین وضعیتی اسف باری در جامعه شده است به گونه ای که چنین شکاف طبقاتی وحشتناک و باور نکردنی ای در جامعه بروز و ظهور نموده است!! آن دو نمونه ای که آوردم فقط برای درک و دریافت دقیق تر مشکل و مسأله بود و این در حالی است که نمونه های فراوان دیگری در سطح کشور وجود دارد.برای مثال کاخ های عجیب و غریبی که طی سال های گذشته در منطقۀ لواسان تهران توسط عده ای با پول های بادآورده ساخته شده است نیز نشان دهندۀ شکاف طبقاتی هولناک است!! یا کاخ هایی که در مناطقی چون نیاوران، الهیه، فرشته، زعفرانیه و سایر مناطق مشابه تهران ساخته شده است که قیمت های غیر قابل باور 500 میلیارد تومانی دارند همگی نشانه های آشکار از شکاف طبقاتی رو به افزایش در کشور دارد!!

2.در نوشتۀ مورد اشاره هرگز نویسنده نخواسته است بگوید که مالکین خزرشهر با پول های حاصل از رانت و اختلاس صاحب چنین ثروتی شده اند که البته ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد، بلکه سخن از وجود شکاف طبقاتی گسترده و عمیق در بین شهروندان جامعه است!! اما یک پرسش اساسی می ماند و آن این است که:چگونه در شرایط تحریم و رکود اقتصادی که میلیون ها نفر از شهروندان همین آب و خاک با دشواری های روزافزون روزگار خود را سپری می کنند عده ای اندک به چنین ثروت های افسانه ای دست می یابند؟!! در این جا هرگز روی سخن با کارآفرینان و مالکان کارخانه و کارگاه و سرمایه ای نیست که با دسترنج خود چنین ثروتی به دست آورده اند و از قضا با راه اندازی کسب و کار اقتصادی سبب به کار گیری نیروی کار می شوند و بیکاران جامعه را به نان و نوایی می رسانند!! اینان اگر در کاخ های پر زرق و برق زندگی کنند و زندگی لاکچری هم داشته باشند می گویم نوش جان شان چرا که از هیچ رانت و اختلاسی چنین ثروتی نیندوخته اند بلکه حاصل زحمات خودشان بوده است!! اما و هزار اما آنان که احیاناً در این آشفته بازار اقتصادی با رانت و اختلاس ثروت های باد آوردۀ خود را به رخ دیگران می کشند به هیچ وجه حق چنین کاری را ندارند و این عین بی عدالتی و بی اخلاقی است!!

3.فراوان دیده ایم و شنیده ایم که عده ای اندک با نزدیک شدن به مراکز قدرت و ثروت شوربختانه ثروت های افسانه ای جمع کرده و به زندگی فوق لاکچری نیز دست یافته اند که سخن اصلی این نوشته و نوشتۀ پیشین با این جماعت است!! و نیک می دانیم که تمام این ها محصول ساختاری معیوب و بیمار است که این گونه عده ای اندک می توانند فرصت های جمع آوری ثروت های افسانه ای را پیدا کنند و عده ای کثیر از شهروندان هیچ فرصتی برای برخورداری از یک زندگی معمولی را هم نداشته باشند!! شاه بیت سخن این جاست که چرا باید چنین ساختاری اصلاح نشود تا دیگر شاهد بروز شکاف طبقاتی دردناک در جامعه نباشیم!! این دیگر چندان به مالکان خزرشهر و دیگر مالکان کاخ های افسانه ای در لواسان و سایر مناطق کشور چندان مربوط نمی شود بلکه به سیاستگذاری ها و ساختارهاای فسادزایی بر می گردد که چنین وضعیت هولناک و زجرآوری را ایجاد کرده است!!

4.نکتۀ پایانی هم این است که مالکان ویلاها و کاخ های آن چنانی به لحاظ اخلاقی ضرورت دارد توجه کنند که در شرایطی که میلیون ها نفر از هم وطنان شان در وضعیت دشوار زندگی می کنند و به حداقل های زندگی معمولی دسترسی ندارند بهتر است که فکری دیگر کنند و برای کاهش شکاف طبقاتی در جامعه گامی اساسی بردارند و مسئولیت انسانی و اخلاقی خویش را فراموش نکنند!! نیک می دانم که فقط با توصیه های اخلاقی هرگز نمی توان مسائل و مشکلات گوناگون کشور را حل نمود و شکاف طبقاتی را کاهش داد اما به هر حال هر انسانی وظیفه و مسئولیت اخلاقی و انسانی خود را دارد !! اگر مالکان خزرشهر به این نکته توجه می کردند چنین برآشفته نمی شدند و نویسنده را مورد شماتت قرار نمی داند. نویسنده وظیفۀ روشنگری و حق طلبی خود را دارد و تا آن جا که ممکن است واقعیت های موجود جامعه را می گوید و به تصور می کشد و نه برای خوشایند وبدآیند فردی یا گروهی خاص!!!
#نقد_سیاستها
#نقد_عملکردها
#نقد_ساختاری
#نقد_شکاف_طبقاتی
#بازگویی_واقعیتها


@tajeddin_mohammadbagher
🔵شکاف طبقاتی هولناک در قاب تصویر


یکی از برج های مشهور در منطقۀ الهیه تهران


@tajeddin_mohammadbagher
🔵شکاف طبقاتی هولناک در قاب تصویر


کپرنشینی در استان سیستان و بلوچستان


@tajeddin_mohammadbagher
🔵بهار و زیبایی های طبیعت

در این فصل بهار و به ویژه اردیبهشت ماه تا می توانید از طبیعت بیش ترین بهره را ببرید و از این شهرهای دود گرفته و شلوغ به دامان کوهستان ها و جنگل ها و دشت ها و باغ ها پناه ببرید تا هر چه بیش تر جان و جسم تان تازه تر شود و نیرویی چند برابر دریافت کنید

🟪طبیعت زیبای روستای پدری اَم


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تنهاییِ وجودیِ (اگزیستانسیال) آدمی در این جهان

✍️محمدباقر تاج الدین

اگر نیک بنگریم و تأمل کنیم آدمی در این جهان بسیار تنهاست و اگر چه به ظاهر در جمع خانواده و دوستان و همسایگان و همشهریان و همکاران زیست می کند اما با این همه تنهاتر از او کسی نیست. آدمی به تنهایی رنج می کشد، به تنهایی فکر می کند، به تنهایی خواب می بیند، به تنهایی کار می کند و به تنهایی زندگی می کند. تنهایی آدمی این گونه است که گویی دیگران درد و رنج و غم او را چندان درک نمی کنند و از این بدتر این که فِراق و هجران اَش در این جهانِ فانی امان و قرار او را بریده و در این جدایی و هجران ناله ها سر می دهد.

✳️تنهاییِ وجودی هرگز به معنای تنهایی های بین فردی که به معنای جدا افتادن از دیگران است و یا تنهایی درون فردی که به معنای جدا افتادن بخش های مختلف درون آدمی از یکدیگر است معنا نمی شود. تنهاییِ وجودی یعنی این که انسان از هستی جدا می افتد و توگویی که هیچ چیزی نمی تواند این جدا افتادگی را جبران کند و این بدترین رنجی است که آدمی را دچار می کند. این نوع تنهایی است که برای انسان اضطراب و وحشت ایجاد می کند و هر چه بیش تر در این تنهایی دست و پا بزند در دریای هستی بیش تر غرق می شود!! به گفتۀ سعدی: به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم!!!

❇️جالب است بدانیم که بسیاری از شاعران به این نوع تنهایی در اشعار خود اشاره کرده اند که در این بخش به چند نمونه از اشعار سهراب سپهری اشاره می شود:

در دفتر "مرگِ رنگ" در شعر "در قیرِ شب" چنین آورده است:
دیرگاهی است در این «تنهایی»
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا می خواند،
لیک پاهایم در قیرِ شب است.
و در شعر مرغ معمّا:
دیر زمانی است روی شاخۀ این بید
مرغی بنشسته کو به رنگِ معمّاست.
نیست هم آهنگ او صدایی، رنگی.
چون من در این دیار، تنها، تنهاست.
از دفتر مسافر:
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.
از دفتر حجم سبز:
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایۀ نارونی تا ابدیت جاری است.

#تنهایی
#تنهایی_وجودی
#انسان
#هستی


@tajeddin_mohammadbagher
سکوت چیست، چیست، ای یگانه ترین یار؟
سکوت چیست به جز حرف های ناگفته
من از گفتن می‌مانم، اما زبان گنجشکان
زبان زندگی جمله‌های جاری جشن طبیعت است
زبان گنجشکان یعنی: بهار، برگ، بهار
زبان گنجشکان یعنی: نسیم، عطر، نسیم



🔵فروغ فرخزاد-بخشی از شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد


@tajeddin_mohammadbagher
☸️ درماندگیِ آموخته شده

✍️محمدباقر تاج الدین

درماندگی آموخته شده (Learned helplessness) نخستین بار توسط روان شناسی به نام مارتین سلیگمن(Martin Seligman) به کار رفت و منظور از آن شرایطی است که در نتیجۀ اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها در کنترل او نیستند، در او ایجاد می شود. درماندگی آموخته شده نتیجۀ شکست ها و ناکامی های پی در پی است که افراد با آن ها مواجه می شوند و می پندارند که دیگر کاری از دست شان بر نمی آید و به افرادی ناتوان و درمانده تبدیل می شوند. بنابر نظر مارتین سلیگمن و برخی روان شناسان دیگر این ناتوانی و درماندگی از طریق ارث به کسی نمی رسد بلکه افراد در طول زندگی و بنابر شرایطی آن را می آموزند و از این منظر می توان گفت درماندگی آموختنی و فراگرفتنی است. بحث اصلی در این جا کنترل داشتن یا نداشتن بر امور نیست بلکه بحث اصلی "ادراک" و "پندار" در این زمینه است یعنی ادراک کنترل نداشتن بر امور یا وضعیت موجود است. در چنین وضع و حالی فرد درمانده کوشش می کند وانمود کند که هیچ گونه تسلطی بر امور نداشته و همواره آن دیگران اَند که برای او برنامه ریزی می کنند و از اساس این جامعه است که وی را به چنین شرایطی دچار کرده است و او هیچ کاره است.

✳️درماندگی آموخته شده را می توان یکی از منفی ترین حالت هایی دانست که برای اِدراک فرد ایجاد می شود و این ادراک فقدان کنترل بر امور سبب بی میلی و بی انگیزگی شدید در فرد می شود و حتی ممکن است نوعی بی میلی و عدم انگیزش پایدار در فرد ایجاد کند. آنان کم کم به این نقطۀ مهم می رسند که هر چقدر بیش تر کوشش می کنند کم تر نتیجه می گیرند و نه تنها هیچ یک از مشکلات حل و فصل نمی شوند، بلکه بر مشکلات افزوده می شوند. در چنین وضعی افراد از هرگونه کوشش و تلاش دست می کشند و به سمت و سوی انزوا، طرد و افسردگی کشیده می شوند. درماندگی آموخته شده در تمامی زمینه های زندگی هر فردی ممکن است روی دهد، زمینه های آموزشی، تحصیلی، شغلی، خانوادگی، ورزشی و هنری. برای مثال تصور کنید فردی با انگیزۀ زیاد وارد شغل مورد علاقه اش می شود اما پس از مدتی این احساس به او دست می دهد که تمامی کوشش ها و تلاش هایش به هدر رفته و به هیج نتیجۀ دل خواهی دست نیافته است. در چنین شرایطی فرد مورد نظر تصور می کند که امور از کنترل او خارج شده و قدرت حل هیچ یک از مشکلات و بر طرف نمودن هیچ یک از موانع موجود را ندارد.

❇️همان گونه که درماندگی آموخته شده نتیجۀ کاسـتی هاي شـناختی، انگیزشـی و احساسی است که پس از یک دوره تجربه و ادراک میان رفتار و نتایج آن روی می دهد و فرد در ذهن خود نقش قربانی را می پذیرد و در موضع انفعال و سرخوردگی قرار می گیرد، لذا می توان گفت که درمان آن نیز آموختنی بوده به گونه ای که روان شناسان این حوزه با تأکید بر موضوع "شناخت درمانی" به منظور درمان آن کوشش های علمی خود را به کار گرفته اند. شناخت درمانی به این معنا است که بتوان تصورات و ادراکات افراد دچار درماندگی آموخته شده را با روش های مناسب اصلاح نمود به گونه ای که تصورات و ادراکات منفی و ناخوشایند را بدل به تصورات و ادراکات مثبت و خوشایند نمود. مهم ترین بحث در "شناخت درمانی" این است که وضع و حال انسان نتیجۀ "شناخت" او از تمامی امور است و تا زمانی که شناخت مثبت و تفسیرهای خوش بینانه از توان مندی های خود داشته باشد امور نیز به همین صورت برای او مثبت و خوشایند خواهند بود و بالعکس شناخت منفی و تفسیرهای بدبینانه او را به سمت و سوی امور منفی و ناخوشایند سوق خواهد داد. مبتنی بر اصل شناخت درمانی اقدام اولیه و اساسی برای درمان درماندگی آموخته شده ایجاد تغییرات مثبت و سازنده در منابع شناختی فرد است تا از این طریق جهان بیرونی فرد نیز دچار تغییرات اساسی شده و او را از چنگال مشکلات موجود رهایی ببخشد. به سخن دیگر گام اول رفتن به جهان درونی فرد و اصلاح آن جهان و سپس حرکت به سمت جهان بیرونی فرد است.
#انسان
#درماندگی_آموخته_شده
#شناخت_درمانی


@tajeddin_mohammadbagher
👍1
☸️انسان و جامعه؛ انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟

✍️محمدباقر تاج الدین

یکی از پرسش های مهمی که بسیاری از افراد در ذهن خود دارند و آن را مطرح میکنند این پرسش است که انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟ پرسشی که بسیاری از دانشجویان در کلاس های درس نیز آن را پیش می کشند و مطرح می کنند؟ممکن است در همین رابطه برخی بپرسند که پاسخ به این پرسش قرار است کدام یک از مشکلات گوناگون انسان و جامعه را حل کند؟ به فرض که ثابت کردیم یکی از این دو دیگری را می سازد خب پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش های مهم و پرداختن به آن ها ضرورت دارد چند نکتۀ اساسی در این جا مورد بحث قرار گیرد:

1.پرسش مورد اشاره از قضا پرسش مهمی است که پرداختن به آن ضرورت دارد و از این رهگذر می توان به برخی پرسش های مهم دیگر نیز پرداخت. همین که افراد بسیاری این پرسش را مطرح می کنند و در گذشته نیز مورد بحث بوده است ما را به این نکتۀ مهم رهنمون می شود که این موضوع ساده و پیش پا افتاده ای نیست که بتوان بی توجه و بی تفاوت از کنار آن گذشت چرا که با روشن شدن ابعاد این موضوع می توان تکلیف برخی موضوعات مرتبط دیگر را نیز تا حدودی روشن نمود.

2.نکتۀ بعدی این است که پرسش مزبور اساساً پرسشی دشوار و پیچیده است که هرگز پاسخی دم دستی و ساده و حاضر و آماده ندارد. نیم نگاهی به بحث های مفهومی و نظری ای که فیلسوفان، روان شناسان ، انسان شناسان و جامعه شناسان از گذشته تا به امروز در این زمینه ارائه کرده اند همگی نشان می دهد که این پرسش پاسخ های متعدد و متفاوتی دارد به گونه ای که از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است. برخی اندیشمندان بنا به دلایلی که عرضه کرده اند بر این باورند که نقش انسان در ساخته و پرداخته کردن جامعه بسیار بنیادین و البته انکارناپذیر است و انسان ها بنابر توانمندی های فراوان و گوناگونی که دارند در کنار یکدیگر جامعه را شکل و معنا می دهند . بنابر چنین نظری هیچ جامعه ای بدون حضور و کنش گری های انسانی نمی تواند ایجاد شود و تداوم یابد و لذا انسان و کنش گری های او زیربنای اصلی و اساسی هر جامعه ای محسوب می شود.

3.گروه دیگری از اندیشمندان معتقدند که جامعه بنابر ساختار و الگوهایی که از پیش ایجاد کرده است تمام ابعاد وجودی انسان را می سازد و هیچ انسانی بدون بودن درون یک جامعه امکان بقا و دوام نخواهد داشت. بیرون از جامعه جایی نیست که انسانی بتواند در آن جا حضور داشته باشد و به زندگی خویش ادامه دهد. اگر کسی شاعر، فیزیکدان، پزشک، خلبان، معلم، کارمند، استاد، خانه دار، هنرمند، نویسنده یا هر حرفه و شغل و شأن دیگری یافته است فقط و فقط درون جامعه بوده است و نه بیرون از آن. هیچ فردی به تنهایی نمی تواند معنایی به زندگی خودش ببخشد و به یک انسان رشد یافته و تکامل یافته ای بدل شود. برای مثال اگر انسانی را در کودکی در جایی دور دست رها کنند بسیار دور از انتظار است که بتواند به یک انسان با ویژگی های انسانی ای که می شناسیم تبدیل شود. ضمن این که از این منظر میتوان گفت هر انسانی رنگ و لعاب و فرهنگ و جامعه و تاریخ خودش را دارد.

4.واقعیت این است که آنان که بر روی توانمندی های انسانی تأکید بیش از اندازه داشته و انسان را در ساختن جامعۀ خویش اصل دانسته و برای جامعه و ساختار اجتماعی جایگاهی قائل نیستند به خطا رفته و هم آن گروهی که بر روی ساختار جامعه بیش از اندازه تأکید و اصرار دارند و توانمندی های گوناگون فردی انسان ها را نادیده می انگارند نیز به خطا رفته اند. لذا برای برون رفت از این بحران نظری و مفهومی در دهه های گذشته برخی جامعه شناسان به اصطلاح "برساخت گرا" بر این عقیده شدند که بین انسان و جامعه رابطه ای دوجانبه و برهم کنشی وجود دارد به گونه ای که به طور هم زمان هم انسان جامعه را می سازد وهم جامعه انسان را. لذا نه جامعۀ بدون انسان معنا دارد و قابل فهم است و نه انسان بدون جامعه. در این زمینه در نوشته های بعدی بیش تر بحث خواهد شد.
#انسان
#جامعه
#فلسفه
#روان_شناسی
#انسان_شناسی
#جامعه_شناسی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تورّم و گرانی و رابطۀ آن با اخلاقی زیستن

✍️محمدباقر تاج الدین

اخلاقی زیستن یکی از مهم ترین وجه انسان بودن در هر جامعه ای است و تمامی جوامع بنابر اصول و قواعد اخلاقی ای که دارند به شهروندان می آموزند که بدون اخلاق نمی توان جامعه ای سالم و مطلوب داشت. در این میان برخی افراد و حتی برخی از به اصطلاح اخلاقیون که خود را به نوعی مربی و معلم اخلاق هم می پندارند در حقیقت نوعی اخلاق انتزاعی و بریده از شرایط و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به دیگران توصیه می کنند. این دسته از افراد گمان می کنند که با توصیه ها و نصیحت های اخلاقی به دیگران می توانند انسان های اخلاقی و به تَبَعِ آن جامعه ای اخلاقی داشته باشند اما غافل از این موضوع بنیادین هستند که امر اخلاقی وابستگی های زیادی به شرایط و زمینه های اجتماعی در معنای تامّ آن دارد. برای مثال از یک انسان فقیر و گرسنه که نیازهای ضروری و اولیه اش نیز تأمین نمی شود نمی توان انتظار اخلاقی بودن را داشت چرا که برای بقا و حیات خودش ممکن است هر لحظه از قواعد و اصول اخلاقی عبور کند تا به یک زندگی و زیست حداقلی دست یابد!!

✳️این گونه به نظر می رسد که علاوه بر تأثیرات شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی اخلاق و امر اخلاقی وضعیت اقتصادی یک جامعه نیز تأثیرات انکار ناپذیری بر اخلاقی زیستن انسان های آن جامعه دارد. براین اساس می توان گفت که رابطۀ بین اقتصاد و اخلاق رابطه ای مستقیم است و این موضوعی است که مورد تأکید بسیاری از اندیشمندان نیز قرار گرفته است. به دیگر سخن در شرایطی که جامعه ای با وضعیت تورمی هولناک از یک سو و گرانی های لجام گسیخته از سوی دیگر مواجه است و یک زیست حداقلی یا یک زندگی معمولی برای بسیاری از شهروندان با دشواری های فراوانی روبرو است به راستی چگونه می توان از آنان درخواست نمود که قواعد و اصول اخلاقی را مراعات کنند و اخلاقی باشند؟!! این موضوع به ویژه برای فقرا و محرومین جامعه بیش از همه مورد بحث است به گونه ای که هرگونه سخن گفتن از اخلاق دربارۀ آنان به نظر می رسد که سخنی بی معنا و بی فایده باشد!! تأسف بارتر این که این دسته از فقرا و محرومین به چشم خود شکاف های طبقاتی وحشتناکی را هم در جامعه می بینند که چگونه عده ای اندک با ثروت های بادآورده به زندگی های به اصطلاح لاکچری دست یافته اند و آنان باید در فقر و محرومیتی جانکاه و دردناک دست و پا بزنند!!

❇️تورم و گرانی های افسار گسیخته ای که هر روز و بلکه هر ساعت هزینه های زیست معمولی را افزایش می دهد و بسیاری از فقرا و محرومین توان تأمین این هزینه ها را هم ندارند بدون تردید بر اخلاق آنان تأثیرات انکار ناپذیری می گذارد!! برای نمونه مستأجری که برای اجارۀ یک واحد کوچک در جنوب تهران باید از این بنگاه به آن بنگاه برود و نزد بنگاه دار و مالکان انواع حقارت ها و سرخوردگی ها را ببیند و تحمل کند چگونه می تواند انسانی اخلاقی باشد؟!! یا بیمار فقیری که برای درمان بیماری خودش در بیمارستان ها سرگردان بماند و توان تأمین هزینه های درمانی خودش را نداشته باشد چگونه می توان از او انتظار اخلاقی بودن را داشت؟!! معلم و کارگر و کارمندی که با حقوق ناچیز قرار است هزینه های سنگین زندگی خودش را تأمین کند چگونه میتواند اخلاق حرفه ای را در شغل خودش رعایت کند؟!! پس می توان نتیجه گرفت که هر چقدر میزان تورم و گرانی افزایش یابد از میزان اخلاقی بودن شهروندان جامعه نیز کاسته می شود! این گونه است که در می یابیم اخلاق امری انتزاعی نیست که در خلاء شکل بگیرد بلکه به طور تام ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر جامعه دارد!! لذا در شرایط وخیم اقتصادی نمی توان انتظار اخلاقی بودن افراد را نیز داشت!! البته که عوامل دیگری هم بر روی اخلاق اثرگذاری دارند اما در این نوشته سخن بر سر رابطۀ تورم وگرانی با اخلاق است!!
#تورم
#گرانی
#اخلاق
#اخلاقی_بودن
#اخلاقی_زیستن
#شهروندان
#جامعه


@tajeddin_mohammadbagher
2025/07/12 00:30:55
Back to Top
HTML Embed Code: