☸️گفت و گوی انتقادی راه گشا است نه درشت گویی و عتاب کردن
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دوست ناشناخته ای که حتی حاضر نیست خودش را معرفی کند و با نام اختصاری ف.ر برای بنده پیام می فرستد آن هم پیام عتاب آلود و درشت گویانه برای دومین بار به جای این که توضیحات بنده را مورد دقت قرار دهد مرا مورد عتاب و بلکه شماتت قرار داد که چرا مبتنی بر نتایج تحقیقات پژوهشی خودت نمی نویسی و سخن نمی گویی. برای آشکار شدن ابعاد این موضوع و اطلاع بیش تر مخاطبان و همراهان گرامی کانال چند نکتۀ مهم زیر را قلمی می کنم:
1.همین که بنده برای اظهار نظر شما ارزش قائل شدم و نوشتۀ شما را بدون کم و کاست در کانال خودم منتشر کردم نشان از صداقت علمی و اخلاقی بنده دارد. در غیر این صورت به راحتی می توانستم آن را منتشر نکنم و بی اعتنا از کنار آن بگذرم. اما شما بی توجه به این اقدام ارزشمند دوباره و از سرِ خودخواهی و بلکه لجاجت مطالبی نادرست را به بنده و نوشتۀ مورد نظر نسبت دادید!!
2.دوست گرامی نادیده و ناشناخته کانال تلگرام مجله یا فصلنامه علمی-پژوهش نیست بلکه رسانه ای است به نسبت عمومی و برای مخاطبان تخصصی(خاص) و غیر تخصیی(عام) که از رشته ها و حوزه های مختلف و حتی در مواردی افراد بدون تحصیلات عالی که باید به زبان نه چندان فنی و بلکه ساده و روان مطالب علمی و فلسفی را ارئه نمود تا برای همگان قابل فهم و دریافت باشد. ضمن این برای اطلاع جنابعالی و سایرین عرض می کنم که بنده تاکنون چندین مقالۀ تخصصی و نیمه تخصصی هم دربارۀ موضوعات مختلف در این کانال منتشر کردم که با یک جستجوی ساده می توانید آن ها را مطالعه کنید. اما در عین حال چندین نوشتار کوتاه غیر علمی و بلکه ساده و روان دربارۀ بسیاری از موضوعات دیگر هم منتشر کردم که از قضا بسیار هم مورد توجه مخاطبین محترم قرار گرفت. نویسندگانی که برای روزنامه ها مطلب می فرستند و در یادداشتی کوتاه موضوعی را تحلیل می کنند همگی مبتنی بر مطالعات و تحقیقات پیشین خودشان دست به چنین کاری می زنند!! این جا کلاس درس تخصصی جامعه شناسی یا روان شناسی و فلسفه نیست و اگر می خواهید میزان دانش بنده در زمینۀ جامعه شناسی را بدانید لطفا در کلاس های تخصصی ام در دانشگاه حاضر شوید تا ابعاد ماجرا برای شما بیش تر روشن شود. بنده در این کانال هرگز به دنبال این نیستم که دانش و تخصص خودم را به رخ کسی بکشم و نه این که این اقدام را امری اخلاقی و علمی می دانم. ضمن این که هیچ گاه ادعای روشنفکر و دانشمند و متخصص بودن را هم نداشته ام و نخواهم داشت بلکه در حد بضاعت اندک علمی خودم آن چه را که از استادان و دانشمندان و بزرگان دانش یاد گرفته ام برای فهم بهتر وقایع و حقایق در این جا منتشر می کنم. "گر تو بهتر می زنی بستان بزن"!!
3.هزاران نوشتار کوتاه و بلند در ده ها و بلکه صدها کانال تلگرامی منتشر می شوند که هیچ گونه رفرنس علمی و پژوهشی ای ندارند و بلکه نوعی تحلیل نویسندگان دربارۀ موضوعات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، زیست محیطی و ده ها موضوع دیگر محسوب می شوند(که البته درست و نادرست بودن شان جای بحث دارد) . نکتۀ مهم تر این که این تحلیل ها همگی مبتنی بر مطالعات و تحقیقات پیشین نویسندگان هستند که حالا عصارۀ آن مطالعات و تحقیقات در قالب یک نوشتار کوتاه یا بلند منتشر می شوند. اگر این گونه باشد که شما ادعا کردید تمام این نویسندگان باید براساس نتایج تحقیقات خودشان بنویسند در حالی که می دانیم به هیچ وجه این گونه نیست!! بلکه مبتنی بر مطالعات و بلکه مشاهدات میدانی شان از اوضاع و احوال جامعه هم هست!! از شما می پرسم که گفتید بنده عوامانه قلم زده ام آیا به راستی فرد عوام که به معنای فرد بی سواد یا کم سواد است قلم می زند؟ ممکن است بگوییم که عوامانه حرف می زند اما تاکنون ندیدیم و نشنیدیم که کسی بگوید فرد عوام قلم هم می زند و نویسندگی می کند!! اگر من عوامانه قلم می زنم بفرمایید این همه مطالب را از کجا می آورم که قلم می زنم؟ دوست گرامی در بیان مطالب تان دقت کنید و کوشش کنید از پیش داوری ها و غرض ورزی ها آن ها را دور سازید. البته که نوشته بنده هم چون نوشته های سایرین جای نقد و بررسی دارد و بنده هم همواره از از نقد استقبال کرده ام. اما نقد منطق خودش را دارد و نباید با درشت گویی و خطاب عتاب آلود آمیخته شود!!
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دوست ناشناخته ای که حتی حاضر نیست خودش را معرفی کند و با نام اختصاری ف.ر برای بنده پیام می فرستد آن هم پیام عتاب آلود و درشت گویانه برای دومین بار به جای این که توضیحات بنده را مورد دقت قرار دهد مرا مورد عتاب و بلکه شماتت قرار داد که چرا مبتنی بر نتایج تحقیقات پژوهشی خودت نمی نویسی و سخن نمی گویی. برای آشکار شدن ابعاد این موضوع و اطلاع بیش تر مخاطبان و همراهان گرامی کانال چند نکتۀ مهم زیر را قلمی می کنم:
1.همین که بنده برای اظهار نظر شما ارزش قائل شدم و نوشتۀ شما را بدون کم و کاست در کانال خودم منتشر کردم نشان از صداقت علمی و اخلاقی بنده دارد. در غیر این صورت به راحتی می توانستم آن را منتشر نکنم و بی اعتنا از کنار آن بگذرم. اما شما بی توجه به این اقدام ارزشمند دوباره و از سرِ خودخواهی و بلکه لجاجت مطالبی نادرست را به بنده و نوشتۀ مورد نظر نسبت دادید!!
2.دوست گرامی نادیده و ناشناخته کانال تلگرام مجله یا فصلنامه علمی-پژوهش نیست بلکه رسانه ای است به نسبت عمومی و برای مخاطبان تخصصی(خاص) و غیر تخصیی(عام) که از رشته ها و حوزه های مختلف و حتی در مواردی افراد بدون تحصیلات عالی که باید به زبان نه چندان فنی و بلکه ساده و روان مطالب علمی و فلسفی را ارئه نمود تا برای همگان قابل فهم و دریافت باشد. ضمن این برای اطلاع جنابعالی و سایرین عرض می کنم که بنده تاکنون چندین مقالۀ تخصصی و نیمه تخصصی هم دربارۀ موضوعات مختلف در این کانال منتشر کردم که با یک جستجوی ساده می توانید آن ها را مطالعه کنید. اما در عین حال چندین نوشتار کوتاه غیر علمی و بلکه ساده و روان دربارۀ بسیاری از موضوعات دیگر هم منتشر کردم که از قضا بسیار هم مورد توجه مخاطبین محترم قرار گرفت. نویسندگانی که برای روزنامه ها مطلب می فرستند و در یادداشتی کوتاه موضوعی را تحلیل می کنند همگی مبتنی بر مطالعات و تحقیقات پیشین خودشان دست به چنین کاری می زنند!! این جا کلاس درس تخصصی جامعه شناسی یا روان شناسی و فلسفه نیست و اگر می خواهید میزان دانش بنده در زمینۀ جامعه شناسی را بدانید لطفا در کلاس های تخصصی ام در دانشگاه حاضر شوید تا ابعاد ماجرا برای شما بیش تر روشن شود. بنده در این کانال هرگز به دنبال این نیستم که دانش و تخصص خودم را به رخ کسی بکشم و نه این که این اقدام را امری اخلاقی و علمی می دانم. ضمن این که هیچ گاه ادعای روشنفکر و دانشمند و متخصص بودن را هم نداشته ام و نخواهم داشت بلکه در حد بضاعت اندک علمی خودم آن چه را که از استادان و دانشمندان و بزرگان دانش یاد گرفته ام برای فهم بهتر وقایع و حقایق در این جا منتشر می کنم. "گر تو بهتر می زنی بستان بزن"!!
3.هزاران نوشتار کوتاه و بلند در ده ها و بلکه صدها کانال تلگرامی منتشر می شوند که هیچ گونه رفرنس علمی و پژوهشی ای ندارند و بلکه نوعی تحلیل نویسندگان دربارۀ موضوعات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، زیست محیطی و ده ها موضوع دیگر محسوب می شوند(که البته درست و نادرست بودن شان جای بحث دارد) . نکتۀ مهم تر این که این تحلیل ها همگی مبتنی بر مطالعات و تحقیقات پیشین نویسندگان هستند که حالا عصارۀ آن مطالعات و تحقیقات در قالب یک نوشتار کوتاه یا بلند منتشر می شوند. اگر این گونه باشد که شما ادعا کردید تمام این نویسندگان باید براساس نتایج تحقیقات خودشان بنویسند در حالی که می دانیم به هیچ وجه این گونه نیست!! بلکه مبتنی بر مطالعات و بلکه مشاهدات میدانی شان از اوضاع و احوال جامعه هم هست!! از شما می پرسم که گفتید بنده عوامانه قلم زده ام آیا به راستی فرد عوام که به معنای فرد بی سواد یا کم سواد است قلم می زند؟ ممکن است بگوییم که عوامانه حرف می زند اما تاکنون ندیدیم و نشنیدیم که کسی بگوید فرد عوام قلم هم می زند و نویسندگی می کند!! اگر من عوامانه قلم می زنم بفرمایید این همه مطالب را از کجا می آورم که قلم می زنم؟ دوست گرامی در بیان مطالب تان دقت کنید و کوشش کنید از پیش داوری ها و غرض ورزی ها آن ها را دور سازید. البته که نوشته بنده هم چون نوشته های سایرین جای نقد و بررسی دارد و بنده هم همواره از از نقد استقبال کرده ام. اما نقد منطق خودش را دارد و نباید با درشت گویی و خطاب عتاب آلود آمیخته شود!!
4.این که گفته ام براساس تحقیقات پیشین اَم در حوزۀ دینداری ایرانیان مطلب منتشر می کنم دقیقاً مصداق همین موضوع پیش گفته است که اگر غیر از این می بود چگونه می توانستم دست به تحلیل بزنم؟ برای مثال بنده مقاله و سخنرانی ای دارم با عنوان چالش های دینداری در ایران که در این باره مدت ها به تحقیق و مطالعه اسنادی و میدانی پرداختم و در نهایت به چنین دیدگاهی دست یافتم. اما در یک نوشتار کوتاه تلگرامی و در حد حوصله و وقت مخاطبین محترم عصارۀ آن تحقیق را به زبان ساده منتشر می کنم و حالا در این نوشتار کوتاه چه ضرورتی به آوردن تمام رفرنس ها و اسناد علمی است؟ شما یا تفاوت مقاله های علمی و مروری و نوشتار کوتاه را نمی دانید یا درک درستی از فضای مجازی چون تلگرام ندارید که این گونه بی محابا به بنده می تازید!!
5.در خصوص مفهوم کارناوالی شدن عزاداری در ایران خوب است بدانید که بسیاری از شهروندان ایرانی بدون این که دکتر محدثی را بشناسند و یا نوشته های ایشان را خوانده باشند سال هاست که این مفهوم را به کار می برند و در واقع مفهومی است عمومیت یافته که کم و بیش همگان به کار می برند همانند بسیاری از مفاهیم دیگر!! در حالی که بنده برای رعایت اخلاق پژوهش طی نوشته ای به این امر مهم مبادرت ورزیدم و به نوعی اشتباه خود را بدون هرگونه خودخواهی و لکنت زبان بیان کردم چرا که معتقدم بنده هم ممکن است در نوشته ها و گفته های خودم دچار اشتباه شوم!! حالا شما در حال دفاع از دکتر محدثی هستید یا می خواهید مثلا از اخلاق پژوهش دفاع کنید یا این که قصد تان چیز دیگر است؟ هرچند که نوشته آشفته و سرشار از عصبانیت تان چیز دیگری می گوید!! ضمنا برای اطلاع جنابعالی چندین مقاله و اثر پژوهشی خودم در حوزۀ دینداری را در این جا بارگذاری می کنم تا بیش تر با اثار بنده آشنا شوید!!
#نقد
#گفتگوی_انتقادی
@tajeddin_mohammadbagher
5.در خصوص مفهوم کارناوالی شدن عزاداری در ایران خوب است بدانید که بسیاری از شهروندان ایرانی بدون این که دکتر محدثی را بشناسند و یا نوشته های ایشان را خوانده باشند سال هاست که این مفهوم را به کار می برند و در واقع مفهومی است عمومیت یافته که کم و بیش همگان به کار می برند همانند بسیاری از مفاهیم دیگر!! در حالی که بنده برای رعایت اخلاق پژوهش طی نوشته ای به این امر مهم مبادرت ورزیدم و به نوعی اشتباه خود را بدون هرگونه خودخواهی و لکنت زبان بیان کردم چرا که معتقدم بنده هم ممکن است در نوشته ها و گفته های خودم دچار اشتباه شوم!! حالا شما در حال دفاع از دکتر محدثی هستید یا می خواهید مثلا از اخلاق پژوهش دفاع کنید یا این که قصد تان چیز دیگر است؟ هرچند که نوشته آشفته و سرشار از عصبانیت تان چیز دیگری می گوید!! ضمنا برای اطلاع جنابعالی چندین مقاله و اثر پژوهشی خودم در حوزۀ دینداری را در این جا بارگذاری می کنم تا بیش تر با اثار بنده آشنا شوید!!
#نقد
#گفتگوی_انتقادی
@tajeddin_mohammadbagher
🔵تفاوت یادداشت با مقاله
✍️دکتر سعید معدنی
✅به این نکته توجه فرمایید که یادداشت با مقاله نویسی فرق دارد. بندرت در یادداشت ها منبع ارایه می دهند. مگر اینکه پس از چاپ و یا نشر یاددداشت کسی توضیح بخواهد. در مقاله است که ما هم در داخل متن و هم در انتهای مقاله منابع را دقیق و کامل می نویسیم. اگر قرار باشد برای یادداشت منبع تند و تند منبع و آدرس ارائه دهیم لذت خواندن یادداشت را از خواننده می گیریم. مگر استثنا وجود داشته باشد. مثلا اگر من در باره خریت کردن در زندگی مطلبی بنویسم چون اخیر دکتر محدثی کتابی چاپ کرده به آن اشاره کوتاه می کنم. وگر نه جای به جای یادداشت اصطلاحات نظریه و مفاهیم شناخته شده است. دکتر محدثی ۶- ۷ سال پیش به گواه همان کانال تلگرامی اش از کارناوالی شدن عزادادری محرم سخن گفته و این نظریه از مشهورات است. جلسه ای هم ۶ سال پسش به اتفاق دکتر تاجالدین در قم داشتهاند و در آن جلسه هم کارناوالی شدن را طرح کرده است.
✳️پس کارناوالی شدن ایده مشهوری از محدثی است بیش از ۵۰ بار در کانال وی ذکر شده. دیگر نیاز نیست ما هر وقت سخن از این مفهوم می گوییم نام ایشان را ببریم. در عرصه جهانی مفهوم "اخلاق پروتستانی" متعلق به وبر است و نظریه مشهوری است. نیاز نیست ما تند و تند و هر جا از این نظریه می گوییم نام وبر را ذکر کنیم. پس در میان اهل مطالعه همه می دانند این اصطلاح متعلق به محدثی است. باز هم تاکید می کنم ویژگی و ماهیت یادداشت با مقاله علمی فرق میکند.
#دکتر_معدنی
#یادداشت
#مقاله
#تلگرام
#نقد
@tajeddin_mohammadbagher
✍️دکتر سعید معدنی
✅به این نکته توجه فرمایید که یادداشت با مقاله نویسی فرق دارد. بندرت در یادداشت ها منبع ارایه می دهند. مگر اینکه پس از چاپ و یا نشر یاددداشت کسی توضیح بخواهد. در مقاله است که ما هم در داخل متن و هم در انتهای مقاله منابع را دقیق و کامل می نویسیم. اگر قرار باشد برای یادداشت منبع تند و تند منبع و آدرس ارائه دهیم لذت خواندن یادداشت را از خواننده می گیریم. مگر استثنا وجود داشته باشد. مثلا اگر من در باره خریت کردن در زندگی مطلبی بنویسم چون اخیر دکتر محدثی کتابی چاپ کرده به آن اشاره کوتاه می کنم. وگر نه جای به جای یادداشت اصطلاحات نظریه و مفاهیم شناخته شده است. دکتر محدثی ۶- ۷ سال پیش به گواه همان کانال تلگرامی اش از کارناوالی شدن عزادادری محرم سخن گفته و این نظریه از مشهورات است. جلسه ای هم ۶ سال پسش به اتفاق دکتر تاجالدین در قم داشتهاند و در آن جلسه هم کارناوالی شدن را طرح کرده است.
✳️پس کارناوالی شدن ایده مشهوری از محدثی است بیش از ۵۰ بار در کانال وی ذکر شده. دیگر نیاز نیست ما هر وقت سخن از این مفهوم می گوییم نام ایشان را ببریم. در عرصه جهانی مفهوم "اخلاق پروتستانی" متعلق به وبر است و نظریه مشهوری است. نیاز نیست ما تند و تند و هر جا از این نظریه می گوییم نام وبر را ذکر کنیم. پس در میان اهل مطالعه همه می دانند این اصطلاح متعلق به محدثی است. باز هم تاکید می کنم ویژگی و ماهیت یادداشت با مقاله علمی فرق میکند.
#دکتر_معدنی
#یادداشت
#مقاله
#تلگرام
#نقد
@tajeddin_mohammadbagher
🔵پیام محبت آمیز دوست گرامی ف.ر
✳️اگر مایلید خودم رو معرفی کنم لطفا ایدیتان رو برایم بفرستید تا خودم را خدمت شما معرفی کنم. اقای دکتر حرف من بسیار سر راست بود و در پاسخ به دکتر معدنی در کامنتهای کانال دکتر محدثی گفتم. خدای نخواسته هیچ خصومت شخصی با شما ندارم و فقط یک مخاطب کانالهای اساتید پرزحمت کشورم هستم . حداقل پنج یا شش سال هست که فرستههای کانال شما رو از همین کانال یا کانالهای دیگری چون سخنرانیها مطالعهکردهام ، به مردم دوستی و نوعدوستی شما کاملا واقفم. میدانم که بارها و بارها با قلمتان بر ظلمهایی که بر مردم رفته منجمله همین مورد عزاداریها ، شوریدهاید. میدانم که بارها و بارها علیه اقداماتی که فقر و تبعیض و ناکارامدی رو برای مردم باعث شده، سخن گفتهاید؛ و میدانم که میتوانستید که مثل هزاران استاد دیگر حوزه علومانسانی در رسانهی عمومی ننویسید، به عنوان یک مخاطب کوچک شما قدردان زحمات شما هستم و برایتان ارزوی سلامتی دارم. هدفم از طرح پرسشها صرفا شکلگیری گفتوگو بود و بس! جناب دکتر بارها از قلم شما رنجی که از برای شرایط سخت مردمان بر روح و روانتان غالب شده رو دریافتهام و بر این باورم که این همدلیها و شفقتهای بیدریغ همان گمشدهی ما در این وانفسای تاریخی است که بر ما میرود. دوستدار شما و قلمتان هستم .
@tajeddin_mohammadbagher
✳️اگر مایلید خودم رو معرفی کنم لطفا ایدیتان رو برایم بفرستید تا خودم را خدمت شما معرفی کنم. اقای دکتر حرف من بسیار سر راست بود و در پاسخ به دکتر معدنی در کامنتهای کانال دکتر محدثی گفتم. خدای نخواسته هیچ خصومت شخصی با شما ندارم و فقط یک مخاطب کانالهای اساتید پرزحمت کشورم هستم . حداقل پنج یا شش سال هست که فرستههای کانال شما رو از همین کانال یا کانالهای دیگری چون سخنرانیها مطالعهکردهام ، به مردم دوستی و نوعدوستی شما کاملا واقفم. میدانم که بارها و بارها با قلمتان بر ظلمهایی که بر مردم رفته منجمله همین مورد عزاداریها ، شوریدهاید. میدانم که بارها و بارها علیه اقداماتی که فقر و تبعیض و ناکارامدی رو برای مردم باعث شده، سخن گفتهاید؛ و میدانم که میتوانستید که مثل هزاران استاد دیگر حوزه علومانسانی در رسانهی عمومی ننویسید، به عنوان یک مخاطب کوچک شما قدردان زحمات شما هستم و برایتان ارزوی سلامتی دارم. هدفم از طرح پرسشها صرفا شکلگیری گفتوگو بود و بس! جناب دکتر بارها از قلم شما رنجی که از برای شرایط سخت مردمان بر روح و روانتان غالب شده رو دریافتهام و بر این باورم که این همدلیها و شفقتهای بیدریغ همان گمشدهی ما در این وانفسای تاریخی است که بر ما میرود. دوستدار شما و قلمتان هستم .
@tajeddin_mohammadbagher
☸️سپاسگزاری از پیام محبت آمیز دوست گرامی ف.ر
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دوست عزیز بنده از نقدی که به من داشتید به هیچ وجه رنجیده خاطر نشدم و نباید هم بشوم. نقد کاملا اقدامی ارزشمند و مثبت است که سبب سازندگی و بالندگی و رشد هر کسی می شود و بدون نقد آدمی در مردابی راکد و عفن باقی می ماند و به تباهی می رود!! همان گونه که در نوتشۀ پیشین هم گفتم همواره از نقد استقبال می کنم تا عیار و وزن نوشته هایم آشکار شود. من برای مردم وطنم و درد و رنج های شان می نویسم تا حقیقت بر ما روشن شود و از این طریق بتوانیم بر مشکلات و مسائل گوناگونی که داریم غلبه کنیم. شما نسبت به بنده لطف و محبت دارید و این را هم می گویم که کار خاص و شاقی نمی کنم و فقط در حد بضاعت اندک خودم مطالبی را می نویسم تا بلکه به سهم خودم زمینه های روشنگری و آگاهی را فراهم سازم و اگر بتوانم در این راه سترگ گام هرچند کوچکی هم بردارم بر خود می بالم!! امیدوارم باب گفت و گوی هر چه بیش تر بین ما و شما و سایر عزیزان فراهم شود تا همۀ ما بتوانیم ضمن دست یافتن به شناختی همه جانبه و دقیق از امور و پدیده ها راه های کاهش درد و رنج های باشندگان ایران عزیزمان را بیابیم و در کنار یکدیگر و با همدلی و همدردی بتوانیم از این گردنه های دشوار عبور کنیم و به آرامش و آزادی و برابری و رفاه و صلح و دوستی و عشق و همزیستی مسالمت آمیز و مدارای هر چه بیش تر دست یابیم. به امید آن روزها و سپاس فراوان از شما دوست عزیز و همراه . برای شما آرزوی بهروزی ها و شادکامی های فراوان دارم.
ارادتمند شما
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دوست عزیز بنده از نقدی که به من داشتید به هیچ وجه رنجیده خاطر نشدم و نباید هم بشوم. نقد کاملا اقدامی ارزشمند و مثبت است که سبب سازندگی و بالندگی و رشد هر کسی می شود و بدون نقد آدمی در مردابی راکد و عفن باقی می ماند و به تباهی می رود!! همان گونه که در نوتشۀ پیشین هم گفتم همواره از نقد استقبال می کنم تا عیار و وزن نوشته هایم آشکار شود. من برای مردم وطنم و درد و رنج های شان می نویسم تا حقیقت بر ما روشن شود و از این طریق بتوانیم بر مشکلات و مسائل گوناگونی که داریم غلبه کنیم. شما نسبت به بنده لطف و محبت دارید و این را هم می گویم که کار خاص و شاقی نمی کنم و فقط در حد بضاعت اندک خودم مطالبی را می نویسم تا بلکه به سهم خودم زمینه های روشنگری و آگاهی را فراهم سازم و اگر بتوانم در این راه سترگ گام هرچند کوچکی هم بردارم بر خود می بالم!! امیدوارم باب گفت و گوی هر چه بیش تر بین ما و شما و سایر عزیزان فراهم شود تا همۀ ما بتوانیم ضمن دست یافتن به شناختی همه جانبه و دقیق از امور و پدیده ها راه های کاهش درد و رنج های باشندگان ایران عزیزمان را بیابیم و در کنار یکدیگر و با همدلی و همدردی بتوانیم از این گردنه های دشوار عبور کنیم و به آرامش و آزادی و برابری و رفاه و صلح و دوستی و عشق و همزیستی مسالمت آمیز و مدارای هر چه بیش تر دست یابیم. به امید آن روزها و سپاس فراوان از شما دوست عزیز و همراه . برای شما آرزوی بهروزی ها و شادکامی های فراوان دارم.
ارادتمند شما
@tajeddin_mohammadbagher
☸️تماشایِ رنجِ دیگران
[«انسان مؤمن کسی است که به اندازۀ رنج های بشریت رنج می برد» (داستایفسکی)]
تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی(سعدی).
غمِ این خفتۀ چند، خواب در چشمِ تَرَم می شکند!!!(نیمایوشیج).
✍️محمدباقر تاج الدین
✅سوزان سانتاگ منتقد و نویسندۀ آمریکایی در کتاب "تماشای رنج دیگران" به این موضوع مهم می پردازد که بسیاری از انسان ها ممکن است تماشای رنج های دیگران را چندان خوشایند ندانند و لذا تا آن جا که ممکن است خود را از چنین صحنه هایی دور نگاه می دارند. بدین گونه این پرسش اساسی مطرح است که به تماشای رنج های دیگران بنشینیم و یا این که خود را هر چه بیش تر از دیدن چنین صحنه هایی دور نگاه داریم؟ پاسخ به این پرسش که رنگ و لعاب فلسفی، روان شناختی، انسان شناختی و حتی جامعه شناختی نیز با خود دارد البته وجه آسانی نداشته و ممکن است از منظرهای گوناگونی بتوان به آن پاسخ داد.
✳️ناگفته نماند که در حال مطالعۀ کتابی ارزشمند با عنوان «درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج، در میان نابودی و نوزایی نوشتۀ داوید لوبروتون» هستم که به موضوع درد و رنج هایی که انسان ها در طول زندگی شان می کشند، پرداخته است. در مقدمۀ این کتاب در بارۀ درد و رنج بشری چنین آمده است:«درد، یکی از شرایط موجودیت انسانی است. هیچ کس نیست که بتواند برای همیشه از آن بگریزد. همه دیر یا زود به آن دچار می شوند. زندگی بدون درد غیر قابل تصور است.....درد، همواره در یک رنج مستتر است، درد بلافاصله تبدیل به رنج بردن می شود...رنج پژواکی درونی از درد و به نوعی مقیاسی ذهنی از آن است....رنج ترجمانی است از هدایت شدن هستی به سوی بدترین جنبه های آن جایی که انسان علاقه اش به زندگی را از دست می دهد»(23-19).
❇️درد، رنج می زاید و از این طریق فردی که دچار درد و رنج می شود تمام روابط و معناهای زندگی اَش دستخوش دگردیسی های عجیبی می شود. رابطه با نزدیک ترین تا دورترین افراد زندگی اَش بی معنا و دچار هجمه و تلاطم می شود به گونه ای که کار و زندگی و درس و نوشتن و ورزش کردن و خلاصه تمام فعالیت ها و کنش گری های انسانی و اجتماعی آدمی در ورطۀ هولناکی قرار می گیرد و دچار اختلال می شود. توصیف درد و رنج هایی که انسان ها در طول زندگی شان می کشند بسیار دشوار و شاید هم غیر ممکن باشد چرا که تمام ابعاد جسمی و روانی و وجودی شان را به تسخیر خویش در می آورند و تمام پیوندهای ریز و درشت شان با زندگی را در هر ابعاد و اندازه ای دچار گسست و اختلال می کنند. حال که تمامی انسان ها در طول زندگی شان دچار درد و رنج می شوند به نظر می رسد که توجه و نظر کردن به درد و رنج های دیگران وجهی انسانی و اخلاقی داشته باشد و تو گویی که وظیفۀ هر یک از ما است که دست کم نسبت به درد و رنج های دیگران بی تفاوت نباشیم چرا که هر لحظه ممکن است ما نیز دچار و گرفتار همان درد و رنج ها شویم و در نتیجه از دیگران انتظار داشته باشیم که در درد و رنج های ما شریک باشند و اظهار همدلی و همدردی کنند.
✅تماشای درد و رنج های دیگران، غمخواری کردن، همدلی و همدردی داشتن با دیگرانی که دچار درد و رنج های گوناگون شده اند معنای انسان بودن و انسانی زیستن را تداعی می کند و اگر غیر از این باشد گویی که انسانیت و اخلاق از این جهان رخت بربسته است. به راستی چگونه می توان در برابر درد و رنج هایی که انسان ها به واسطۀ جنگ، قحطی، سیل، زلزله، بی خانمانی، بیماری های گوناگون، فقر و فلاکت، شکاف طبقاتی، ستم کشیدن، دچار نابرابری و تبعیض شدن، زندانی شدن و شکنجه دیدن، تحقیر شدن، مرگ عزیزان و چندین درد و رنج های دیگری که تحمل می کنند، بی تفاوت بود؟! چگونه می توان رنج های بسیاری از انسان های این جهان در زمینه های گوناگون را دید اما دست کم حتی اندکی اندوه و نگرانی بر جان و روان خویش راه نداد و فکری به حال شان نکرد و به یاری شان برنخاست؟!! نظر شما چیست؟ به تماشای رنج های دیگران باید نشست و البته کاری برای شان انجام داد یا بی تفاوت از کنارشان گذشت؟ چرا؟
#درد
#رنج
#انسان
#غمخواری
#همدردی
#همدلی
@tajeddin_mohammadbagher
[«انسان مؤمن کسی است که به اندازۀ رنج های بشریت رنج می برد» (داستایفسکی)]
تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی(سعدی).
غمِ این خفتۀ چند، خواب در چشمِ تَرَم می شکند!!!(نیمایوشیج).
✍️محمدباقر تاج الدین
✅سوزان سانتاگ منتقد و نویسندۀ آمریکایی در کتاب "تماشای رنج دیگران" به این موضوع مهم می پردازد که بسیاری از انسان ها ممکن است تماشای رنج های دیگران را چندان خوشایند ندانند و لذا تا آن جا که ممکن است خود را از چنین صحنه هایی دور نگاه می دارند. بدین گونه این پرسش اساسی مطرح است که به تماشای رنج های دیگران بنشینیم و یا این که خود را هر چه بیش تر از دیدن چنین صحنه هایی دور نگاه داریم؟ پاسخ به این پرسش که رنگ و لعاب فلسفی، روان شناختی، انسان شناختی و حتی جامعه شناختی نیز با خود دارد البته وجه آسانی نداشته و ممکن است از منظرهای گوناگونی بتوان به آن پاسخ داد.
✳️ناگفته نماند که در حال مطالعۀ کتابی ارزشمند با عنوان «درآمدی بر انسان شناسی درد و رنج، در میان نابودی و نوزایی نوشتۀ داوید لوبروتون» هستم که به موضوع درد و رنج هایی که انسان ها در طول زندگی شان می کشند، پرداخته است. در مقدمۀ این کتاب در بارۀ درد و رنج بشری چنین آمده است:«درد، یکی از شرایط موجودیت انسانی است. هیچ کس نیست که بتواند برای همیشه از آن بگریزد. همه دیر یا زود به آن دچار می شوند. زندگی بدون درد غیر قابل تصور است.....درد، همواره در یک رنج مستتر است، درد بلافاصله تبدیل به رنج بردن می شود...رنج پژواکی درونی از درد و به نوعی مقیاسی ذهنی از آن است....رنج ترجمانی است از هدایت شدن هستی به سوی بدترین جنبه های آن جایی که انسان علاقه اش به زندگی را از دست می دهد»(23-19).
❇️درد، رنج می زاید و از این طریق فردی که دچار درد و رنج می شود تمام روابط و معناهای زندگی اَش دستخوش دگردیسی های عجیبی می شود. رابطه با نزدیک ترین تا دورترین افراد زندگی اَش بی معنا و دچار هجمه و تلاطم می شود به گونه ای که کار و زندگی و درس و نوشتن و ورزش کردن و خلاصه تمام فعالیت ها و کنش گری های انسانی و اجتماعی آدمی در ورطۀ هولناکی قرار می گیرد و دچار اختلال می شود. توصیف درد و رنج هایی که انسان ها در طول زندگی شان می کشند بسیار دشوار و شاید هم غیر ممکن باشد چرا که تمام ابعاد جسمی و روانی و وجودی شان را به تسخیر خویش در می آورند و تمام پیوندهای ریز و درشت شان با زندگی را در هر ابعاد و اندازه ای دچار گسست و اختلال می کنند. حال که تمامی انسان ها در طول زندگی شان دچار درد و رنج می شوند به نظر می رسد که توجه و نظر کردن به درد و رنج های دیگران وجهی انسانی و اخلاقی داشته باشد و تو گویی که وظیفۀ هر یک از ما است که دست کم نسبت به درد و رنج های دیگران بی تفاوت نباشیم چرا که هر لحظه ممکن است ما نیز دچار و گرفتار همان درد و رنج ها شویم و در نتیجه از دیگران انتظار داشته باشیم که در درد و رنج های ما شریک باشند و اظهار همدلی و همدردی کنند.
✅تماشای درد و رنج های دیگران، غمخواری کردن، همدلی و همدردی داشتن با دیگرانی که دچار درد و رنج های گوناگون شده اند معنای انسان بودن و انسانی زیستن را تداعی می کند و اگر غیر از این باشد گویی که انسانیت و اخلاق از این جهان رخت بربسته است. به راستی چگونه می توان در برابر درد و رنج هایی که انسان ها به واسطۀ جنگ، قحطی، سیل، زلزله، بی خانمانی، بیماری های گوناگون، فقر و فلاکت، شکاف طبقاتی، ستم کشیدن، دچار نابرابری و تبعیض شدن، زندانی شدن و شکنجه دیدن، تحقیر شدن، مرگ عزیزان و چندین درد و رنج های دیگری که تحمل می کنند، بی تفاوت بود؟! چگونه می توان رنج های بسیاری از انسان های این جهان در زمینه های گوناگون را دید اما دست کم حتی اندکی اندوه و نگرانی بر جان و روان خویش راه نداد و فکری به حال شان نکرد و به یاری شان برنخاست؟!! نظر شما چیست؟ به تماشای رنج های دیگران باید نشست و البته کاری برای شان انجام داد یا بی تفاوت از کنارشان گذشت؟ چرا؟
#درد
#رنج
#انسان
#غمخواری
#همدردی
#همدلی
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from هفت اقلیم (سعید معدنی)
رنج مادران آن سالها
✍سعید معدنی
نسل ما نسل انقلاب و جنگ است. ما هزاران هزار مادر جوان از دست داده دیدهایم. مایی که سنمان ۵۰- ۶۰ - ۷۰ ساله است و هنوز زنده هستیم و نفس میکشیم، اتفاقات و صحنههایی از زندگی جمعی ایرانیان دیدهایم که شاید نسلهای بعد ما دنیای ایدئولوژیزدهی مرگزای جوانی ما را کمتر ببینند.
در دههی نخست انقلاب و همزمان با دوره جنگ ایران و عراق، یکی از این بروزها و نمایشها اشکهای پیدرپی مادرانی بود که فرزندانشان کشته شده بودند. می توان این مادران را به سه نوع تقسیم کرد.
۱- مادرانی با اشکهای آشکار:
مادرانی بودند که فرزندان شان در جبهه جنگ شهید شده و یا در درگیری با مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی ترور و یا کشته شده بودند. اینها همدردی و همراهی آشکار فامیل، همسایهها، دوستان، آحاد مردم و مساعدت کامل حکومت را به همراه داشتند.
۲- مادرانی با اشکهای پنهان:
مادرانی بودند که فرزندانشان یا در زندانها اعدام شده بودند و یا در درگیری با نیروهای حکومتی کشته شده بودند که از آنها با عنوان ضد انقلاب نام برده میشد. این مادران بغض فروخورده و اشکهای پنهان داشتند و در سکوت و غربت گریه میکردند. من مادری را می شناختم که فرزندش مخالف نظام بود و کشته شده بود، هر وقت شهیدی برگشته از جنگ را از کوچهها عبور میدادند او گوشه ای مینشست، با مادر شهید همراهی میکرد و گریه سر میداد. همه میدانستند بخشی از این گریستن برای فرزند جواناش بود.
۳- اشکهای دوسویه:
دردناکتر از موارد فوق مادرانی بودند که یک فرزندشان در موافقت با نظام و فرزند دیگر در مخالفت با نظام کشته شده بودند. این مادران مویهها و ضجهها و گریههای آشکار و پنهان را توامان داشتند. مادر شهیدی را می شناختم که یک فررندش در جنگ شهید شد و فرزند دیگر به هواداری از گروههای مخالف نظام در زندان بود. مادر به نوبت هم بر سر مزار فرزند شهید گریه میکرد و هم برروی پلههای زندان با چشمهای اشکبار به انتظار دیدار فرزند مینشست.
اولین کسی که در فیلمی به این موضوع پرداخت و مادری را با غم دوسویه به تصویر کشید محسن مخملباف بود. در سکانسی از فیلم "شبهای زاینده رود"( ۱۳۶۹) مادری دست به خودکشی زده و به بیمارستان می آورند. علت را که جویا میشوند مشخص میشود این مادر هم خبر شهادت یکی از فرزندانش از جبهه آمده هم خبر کشته شدن فرزند دیگر که مخالف نظام بوده از راه میرسد. مادر تحمل این حجم از غصه را نداشته و دست به خودکشی زده بود.
بعدها فیلمها و داستانها و گزارشهای زیادی از مادران نوع سوم ساخته و نوشته شد. یکی از بهترین فیلمها در این باره که سالها توقیف بود، فیلم سینمایی "آشغالهای دوست داشتنی" ساخته محسن امیریوسفی در سال ۱۳۹۱ است. ماجرای زنی است که فرزندش در جبهه شهید شده و برادرش در دهه ۶۰ اعدام شده است. توصیه می کنم این فیلم و روایتی از دلهرهها و رنج این نوع مادران شهید را ببینید.
همچنین در گزارشی، ژیلا بنییعقوب روزنامه نگار معروف در ماههای آغازین دوم خرداد ۱۳۷۶ با یکی از مشهورترین این مادران یعنی مادر شهید محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر مصاحبه کرده است. این مادر چهار قاب عکس از فرزندان از دست رفتهاش بر دیوار منزل دارد. یکی از فرزندان قبل از انقلاب در زندانهای محمد رضاشاه در زیر شکنجه کشته شده، دیگری در جبهه مفقود الاثر است. سومی شهید محمد جهان آراست و در نهایت فرزند چهارم حسن نام دارد که دانشجوی پزشکی بوده در سال ۱۳۶۷ اعدام شده است. خبرنگار در جایی میگوید:
"من از محمد و بقیه پسرهای شهیدش میپرسیدم و او از حسن میگفت. انگار دلش میخواست بیشتر از پسری حرف بزند که حرف زدن از او ممنوع بود" طبعا در گزارش چاپ شده در روزنامه همشهری نام این برادر حذف شده بود.
رنج مادران آن سالها رنج غریبیست. هر کدام فصل و دفتری جداگانه میطلبد. اغلب مادران کمسواد و بی سواد از نوع دوم و سوم نمیدانستند چرا فرزندانشان مسیر ایدیولوژیهای رنگارنگ مارکسیستی و غیر مارکسیستی را انتخاب کرده و کشته شدهاند که امکان گریستن آشکار هم برایشان نیست. این موضوع آنها را بیشتر رنج میداد.
۲۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#انقلاب
#جنگ
#شهادت
#اعدام
#مرگ
#مادر
@Saeed_Maadani
✍سعید معدنی
نسل ما نسل انقلاب و جنگ است. ما هزاران هزار مادر جوان از دست داده دیدهایم. مایی که سنمان ۵۰- ۶۰ - ۷۰ ساله است و هنوز زنده هستیم و نفس میکشیم، اتفاقات و صحنههایی از زندگی جمعی ایرانیان دیدهایم که شاید نسلهای بعد ما دنیای ایدئولوژیزدهی مرگزای جوانی ما را کمتر ببینند.
در دههی نخست انقلاب و همزمان با دوره جنگ ایران و عراق، یکی از این بروزها و نمایشها اشکهای پیدرپی مادرانی بود که فرزندانشان کشته شده بودند. می توان این مادران را به سه نوع تقسیم کرد.
۱- مادرانی با اشکهای آشکار:
مادرانی بودند که فرزندان شان در جبهه جنگ شهید شده و یا در درگیری با مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی ترور و یا کشته شده بودند. اینها همدردی و همراهی آشکار فامیل، همسایهها، دوستان، آحاد مردم و مساعدت کامل حکومت را به همراه داشتند.
۲- مادرانی با اشکهای پنهان:
مادرانی بودند که فرزندانشان یا در زندانها اعدام شده بودند و یا در درگیری با نیروهای حکومتی کشته شده بودند که از آنها با عنوان ضد انقلاب نام برده میشد. این مادران بغض فروخورده و اشکهای پنهان داشتند و در سکوت و غربت گریه میکردند. من مادری را می شناختم که فرزندش مخالف نظام بود و کشته شده بود، هر وقت شهیدی برگشته از جنگ را از کوچهها عبور میدادند او گوشه ای مینشست، با مادر شهید همراهی میکرد و گریه سر میداد. همه میدانستند بخشی از این گریستن برای فرزند جواناش بود.
۳- اشکهای دوسویه:
دردناکتر از موارد فوق مادرانی بودند که یک فرزندشان در موافقت با نظام و فرزند دیگر در مخالفت با نظام کشته شده بودند. این مادران مویهها و ضجهها و گریههای آشکار و پنهان را توامان داشتند. مادر شهیدی را می شناختم که یک فررندش در جنگ شهید شد و فرزند دیگر به هواداری از گروههای مخالف نظام در زندان بود. مادر به نوبت هم بر سر مزار فرزند شهید گریه میکرد و هم برروی پلههای زندان با چشمهای اشکبار به انتظار دیدار فرزند مینشست.
اولین کسی که در فیلمی به این موضوع پرداخت و مادری را با غم دوسویه به تصویر کشید محسن مخملباف بود. در سکانسی از فیلم "شبهای زاینده رود"( ۱۳۶۹) مادری دست به خودکشی زده و به بیمارستان می آورند. علت را که جویا میشوند مشخص میشود این مادر هم خبر شهادت یکی از فرزندانش از جبهه آمده هم خبر کشته شدن فرزند دیگر که مخالف نظام بوده از راه میرسد. مادر تحمل این حجم از غصه را نداشته و دست به خودکشی زده بود.
بعدها فیلمها و داستانها و گزارشهای زیادی از مادران نوع سوم ساخته و نوشته شد. یکی از بهترین فیلمها در این باره که سالها توقیف بود، فیلم سینمایی "آشغالهای دوست داشتنی" ساخته محسن امیریوسفی در سال ۱۳۹۱ است. ماجرای زنی است که فرزندش در جبهه شهید شده و برادرش در دهه ۶۰ اعدام شده است. توصیه می کنم این فیلم و روایتی از دلهرهها و رنج این نوع مادران شهید را ببینید.
همچنین در گزارشی، ژیلا بنییعقوب روزنامه نگار معروف در ماههای آغازین دوم خرداد ۱۳۷۶ با یکی از مشهورترین این مادران یعنی مادر شهید محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر مصاحبه کرده است. این مادر چهار قاب عکس از فرزندان از دست رفتهاش بر دیوار منزل دارد. یکی از فرزندان قبل از انقلاب در زندانهای محمد رضاشاه در زیر شکنجه کشته شده، دیگری در جبهه مفقود الاثر است. سومی شهید محمد جهان آراست و در نهایت فرزند چهارم حسن نام دارد که دانشجوی پزشکی بوده در سال ۱۳۶۷ اعدام شده است. خبرنگار در جایی میگوید:
"من از محمد و بقیه پسرهای شهیدش میپرسیدم و او از حسن میگفت. انگار دلش میخواست بیشتر از پسری حرف بزند که حرف زدن از او ممنوع بود" طبعا در گزارش چاپ شده در روزنامه همشهری نام این برادر حذف شده بود.
رنج مادران آن سالها رنج غریبیست. هر کدام فصل و دفتری جداگانه میطلبد. اغلب مادران کمسواد و بی سواد از نوع دوم و سوم نمیدانستند چرا فرزندانشان مسیر ایدیولوژیهای رنگارنگ مارکسیستی و غیر مارکسیستی را انتخاب کرده و کشته شدهاند که امکان گریستن آشکار هم برایشان نیست. این موضوع آنها را بیشتر رنج میداد.
۲۹ تیرماه ۱۴۰۳
#سعید_معدنی
#انقلاب
#جنگ
#شهادت
#اعدام
#مرگ
#مادر
@Saeed_Maadani