Telegram Web Link
☸️خالی شدن روستاها و شکل گرفتن روستا-شهرهای بزرگ

✍️محمدباقر تاج الدین

در ادامۀ بحث پیشین به نظر می رسد که پرداختن به این موضوع اهمیت داشته باشد که کسر قابل توجهی از شهرهایی که طی چند دهۀ اخیر رشد قارچ گونه داشته اند در حقیقت روستا-شهرهای بزرگی اَند که به دلیل فقدان زیرساخت های مهم مادی و معنوی برای شکل گیری شهر به معنای مدرن و امروزینِ آن فرصت لازم برای چنین توسعه ای را از دست داده اند. روستا-شهر برخلاف روستا چهره و شکل و شمایل ظاهری آن همانند شهرها است اما هنگامی که به عمق این سکونت گاه های جدید می پردازیم در می یابیم که بسیاری از شاخص ها و مولفه های شهر مدرن را ندارند که مهم ترین آن فقدان فرهنگ شهروندی است. ضمن این که چنین روستا-شهرهایی از آن جا که با شتاب زیادی رشد کرده اند بسیار وضعیت ناموزون و نامتعادل در بسیاری از زمینه ها را دارا هستند، از مسکن گرفته تا حمل و نقل و تا آموزش و بهداشت و درمان و فراغت و تفریح و تمامی امور رفاهی دیگر.

✳️به دیگر سخن روستا-شهرهای مورد نظر به هیچ وجه رشد طبیعی و موزون و مبتنی بر سیاست های شهروندی را نداشته و تو گویی که بدون نگاه و توجه به شهروند و حقوق شهروندی به سرعت رشد بادکنکی داشته اند که ده ها و بلکه صدها هزار نفر از مهاجرین تازه وارد را در خود جای داده اند. این مهاجرین تازه وارد که به طور عموم از سواد و آگاهی لازم برای دست یابی به حقوق شهروندی شان برخوردار نبودند همین که خود را درون یک سکونت گاهی به نام شهر دیده اند گویی که با بخت و اقبال خوبی روبرو شده اند. مصداق های فراوانی در این زمینه می توان ارائه نمود. برای نمونه شهر شهریار در اطراف تهران در دهۀ چهل خورشیدی با نام علیشاه عوض شناخته می شد با حدود 5000 نفر جمعیت که امروزه بیش از یک میلیون نفر جمعیت را در خود جای داده است که بیش تر این جمعیت نیز از مهاجرینی هستند که از استان های مختلف کشور به آن جا وارد شدند. نمونۀ دیگر شهر قدس با نام پیشین قلعه حسن خان در غرب تهران است که روزگاری روستایی بیش نبود و امروزه شهری با بیش از ششصد هزار نفر جمعیت است. نمونۀ دیگر هم اسلامشهر در جنوب غربی تهران واقع شده است که تا همین 40 سال پیش یکی از روستاهای شهرری محسوب می شد و امروز جمعیتی بیش از هفتصد هزار نفر را در خود جای داده است!!

❇️مهاجرت های شتابان و بدتر از آن مدرنیتۀ ناقص و معیوب در ایران چنین روستا- شهرهای بزرگ و بی سرو تهی را به وجود آورده است و اکنون با داشتن میلیون ها نفر جمعیت البته خواهان امکانات و خدمات گوناگون شهری اَند چرا که ساکنان چنین شهرهایی خود را شهروند دانسته و برخورداری از حقوق شهروندی را نیز حق خود می دانند. باید توجه نمود که باشندگان جدید این شهرها دیگر خود را روستایی تلقی نمی کنند و چونان سایر شهروندان و به ویژه شهروندان تهران حق خود می دانند که از تمام مزایا و خدمات شهری برخوردار شوند. حالا دیگر چنین سکونتگاه هایی نه روستا هستند و نه یک شهر مدرن و پیشرفته با تمام زیرساخت های شهری درخور شهروندان بلکه شهرهایی اَند در فقدان سیباستگذاری های شهری دقیق و علمی!! حالا خدمات رسانی به چنین شهرهایی کار آسانی نبوده و این که دیده می شود بیش تر این سکونت گاه ها با انوع مسائل و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی روبرو هستند به دلیل پیش گفته است!! از یک سو هزاران روستایی که خالی از جمعیت شدند و از سوی دیگر ده ها و بلکه صدها روستا-شهر لبریز از جمعیت مهاجر که ده ها مسأله و مشکل را با خود دارند!!
#روستا_شهر
#شهروندی
#شهرنشینی
#حقوق_شهروندی
#مدرنیته


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جامعه نشناسی که تصویر نادرست و مغشوش از جامعۀ ایران ارائه می کند

✍️محمدباقر تاج الدین

مناظرۀ آقایان آزاد ارمکی و انتظاری را از طریق فضای مجازی به طور کامل تماشا کردم. ایشان در تمام برنامه سخنان ضد و نقیض و اشتباهی را بیان کردند که نشان از بی سوادی و جامعه نشناسی شان دارد. نام برده هیچ درک درستی از جامعۀ امروز ایران نداشته و قاطعانه می گویم حتی تعریف مفاهیم اولیه جامعه شناسی را هم نمی داند. شاید بگویید از کجا چنین ادعایی را مطرح می کنید؟ در پاسخ می گویم که دوباره همین مناظره را با دقت ببینید تا دریابید که چه سخنان بی پایه و اساسی دربارۀ جامعۀ ایران و سایر جوامع بیان کرده اند. برای مثال ایشان هیچ درک درستی از نئولیبرالیسم ندارند چرا که دولت هایی در ایران پسا انقلابی را دولت های نئولیبرالیستی خطاب می کند و در ک نمی کند که پایۀ اصلی نئولیبرالیسم ازادی های اقتصادی(بازار آزاد)، آزادی های سیاسی(جامعۀ مدنی، احزاب قوی و رسانه های مستقل) و آزادی های اجتماعی و فرهنگی است که هیچ کدام در ایران فعلی محقق نشده اند!!! بدتر از همه ادبیات سخیف ایشان دربارۀ جان باختن خانم مهسا امینی است که با مفهوم زشت "نفله شدن" آن را به کار بردند که بسیار مایۀ شرمساری است!!!

✳️آقای انتظاری حتی درک درستی از تاریخ معاصر ایران و جامعۀ دورۀ قاجار ندارد و تصویر کاملاً مغشوش و مبهمی از این دوران ارائه می کند!! کسی که ادعا می کند که جامعه شناس است نباید تورقی حتی سطحی و دم دستی از تاریخ به ویژه تاریخ معاصر ایران داشته باشد تا چنین سخنان متناقضی بیان نکند؟!! ایشان در این مناظره تفاوت ایدئولوژی با سوسیولوژی(جامعه شناسی)را در نمی یابد و توان ارائۀ تعریفی درست از جامعه، فرهنگ، هویت، سیاست، دموکراسی، لیبرالیسم، سنت و مدرنیته را ندارد !!! از کسی که ادعا می کند جامعه شناس است(که در حقیقت نیست) انتظار این است که سخنان منطقی و دقیقی دربارۀ جامعه و فرهنگ و اقتصاد ارائه کند و شاخص ها و مولفه های آن ها را بیان نماید و نه این که مفاهیم ایدئولوژیک را با مفاهیم جامعه شناسی خلط کند و نتایج دلبخواهانه ای بگیرد. ایشان گویا نمی داند که جامعه شناسی علم است آن هم علمی که به توصیف و تبیین امور واقع می پردازد تا از این طریق ضمن ارائۀ شناخت دقیق و همه جانبه از وضعیت و شرایط اجتماعی راهکارهای منطقی نیز ارائه کند.

❇️ایشان حتی قدرت نقد روندهای جاری و موجود جامعه را نداشته و نمی تواند درک کند که جامعۀ ایران دچار تحولات اساسی در تمام زمینه ها شده و دیگر با نگاه و رویکرد سنت گرایانه و غیر علمی و غیر عقلانیِ جهان مدرن نمی توان چنین جامعه ای را مدیریت نمود و در صدد ایجاد رفاه اجتماعی برای تمام گروه های اجتماعی برآمد. برای مثال نامبرده در این مناظره از اقتصاد اسلامی سخن می گوید و هنگامی که از ایشان سوال می شود تعریف اقتصاد اسلامی چیست توان تعریف آن را ندارد(همان پرسشی که آقای دکتر غنی نژاد در مناظره با یکی از استادان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی مطرح کرد و آن استاد نتوانست پاسخ درستی ارائه کند). شوربختانه این که هنگامی که چنین افرادی خود را به عنوان جامعه شناس نشان می دهند و در چنین برنامه هایی شرکت می کنند تصویری غلط از علم جامعه شناسی را در ذهن و ضمیر شهروندان ایجاد می کنند و شهروندان ممکن است پرسش کنند که آیا جامعه شناسی چنین علم بی در و پیکری است که هر کسی بیاید و چنین بی پایه و اساس حرف بزند؟!!
#جامعه_شناسی
#جامعه_نشناسی
#جامعۀ_ایران
#توصیف_وقایع
تبیین_وقایع


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تاوان تباه کردن زندگی شهروندان طلب حلالیت نیست

✍️محمدباقر تاج الدین

در سپهر سیاسی ایران طی چند دهۀ اخیر رسم بر این شده است که مدیران و مسئولان پس از این که دورۀ مدیریت شان به پایان رسید از مردم طلب حلالیت می کنند تا به زعم خودشان از این طریق ناکارآمدی ها و اشتباهات خود را جبران کنند، اما باید گفت زهی خیال باطل!!! کدام حلالیت؟ مگر تباه کردن زندگی و آیندۀ ملتی با یک طلب حلالیت درست می شود؟ هنگامی که سرنوشت جوانی که با هزاران امید و آرزو درس خواند تا بلکه شغلی بیابد و زندگی ای برای خودش درست کند اما با تصمیمات سراسر اشتباه و ناکارآمدی مدیران بی دانش و بی تجربه بدل به به تباهی شده است با حلالیت طلبیدن درست می شود؟!! استادانی که با تنگ نظری ها و خصومت ورزی های عده ای مدیر و تصمیم گیر از دانشگاه اخراج شده اند و مسیر زندگی شان دچار تلاطم های سهمگین روزگار شده است چگونه قابل جبران است؟ سرنوشت کارگران و معلمان و بلکه حقوق بگیران جامعه که با هزار آمال و آرزو کار کردند و کوشش نمودند اما با لج بازی ها و کج فکری های عده ای مدیر و تصمیم گیر بدل به سرابی شده است چگونه قابل ترمیم خواهد بود؟

✳️مگر شوخی است که عده ای نادان و کارنابلد و بی دانش و بی تجربه به راحتی مناصب سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را تصاحب کنند و سرنوشت ملتی را به تباهی دچار کنند و در نهایت بگویند حلالمان کنید؟!! در مجلس برجام را به آتش بکشند و تحریم ها را کاغذ پاره تلقی کنند و بدون مشورت با اهل نظر و تخصص در عرصه ها و حوزه های گوناگون تصمیمات سراسر اشتباه بگیرند و در آخر هم طلب حلالیت بجویند!! هیچ می دانید که زندگی و سرنوشت میلیون ها نفر از شهروندان این سرزمین با این تصمیمات غلط و ناکارآمدی ها ی پی در پی به تباهی کشیده شد؟ اگر نمی دانید بدانید که میلیون ها نفر از شهروندان این جامعه خرید مسکن به آرزویی دست نایافتنی تبدیل شده است و اگر تمام عمرشان را هم کار کنند و بدوند دیگر توان خرید یک آپارتمان کوچک در حاشیۀ شهرها را هم نخواهند داشت!! بدانید که با بی دانشی ها و بی تجربگی های تان میلیون نفر از شهروندان این کشور را به زیر خط فقر سوق داده اید و دچار فلاکت و تیره بختی نمودید!! اگر نمی دانید بدانید که طبقۀ متوسط جامعه را به اضمحلال و نابودی کشاندید و فاصلۀ طبقاتی را به سال نوری بدل کرده اید!!

❇️مگر نمی دانستید که برعهده گرفتن منصب و مقامی دانش و تخصص و تجربۀ کافی می خواهد؟ برای مثال برعهده گرفتن مدیریت سازمانی چون تأمین اجتماعی با تعداد 50 میلیون نفر بیمه شده نیازمند دانش و تخصص و تجربۀ بزرگی است که هر کسی نباید به خودش جرأت بدهد که وارد چنین عرصه ای بشود. اما شوربختانه دیده شد که عده ای بی دانش و بی تخصص و بی تجربه چنین مدیریت هایی را برعهده گرفته اند که نتیجه اش خسارت های بزرگی است که تا سال ها و بلکه دهه ها گریبانگیر شهروندان خواهد بود!! مدیریت وضع اقتصادی کشور دانش و تجربۀ وسیع و عمیقی می طلبد که هر کسی را نسزد که وارد این عرصه و میدان شود!!اما باز هم شوربختانه دیده شد که عده ای بی کفایت مدیریت اقتصادی کشور را برعهده گرفته اند که اکنون چنین شرایط دشوار معیشتی و شغلی و درآمدی را برای بیش تر شهروندان رقم زده اند!! این ندانم کاری ها هرگز با حلالیت طلبیدن ها راه به جایی نمی برد بلکه تک تک آنانی که چنین بی محابا مدیریت هایی را برعهده گرفته اند و تیره بختی ها و فلاکت های گسترده ای را رقم زده اند باید پاسخ گو شوند تا برای مدیران اینده درس عبرتی بشود که به خود اجازه ندهند که وارد این عرصه شوند!!!

سرمایه های عظیم انسانی و اجتماعی که از دست رفت ، نخبگان حوزه ها و رشته های گوناگون علمی و هنری و ورزشی ای که مهاجرت کرده اند، نخبگان و اندیشمندان و متخصصانی که به کناری نهاده شدند و منزوی شدند، جوانانی که نا امید شدند، سرمایه های اقتصادی ای که نابود شدند، کارآفرینانی که بی انگیزه شدند، معلمان و استادانی که از درس خواندن و نوشتن و تولید علم پشیمان شدند، زنان و دخترانی که سرخورده شدند، کشاورزانی که سرمایه های شان رو به تباهی رفت، تاجران و سرمایه گذاران حقیقی ای که سرمایه های خود را از کشور خارج کرده اند، چگونه با حلالیت طلبیدن دوباره قابل احیاء و بازگشت هستند؟!!! برخی از مدیران دولت پیشین توان ادارۀ یک ده را هم نداشتند اما تأسف بار این که در مدیریت های بزرگی مانند یک وزارتخانۀ عریض و طویل گمارده شدند و پیامدهای منفی و خسارت های جبران ناپذیری از خود برجای گذاشتند!! این خسارت های بزرگ با حلالیت طلبیدن حل و فصل می شود؟!!!
#مدیریت_علمی
#تخصص
#تجربه
#شهروندان
#سرنوشت
#تباهی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵درنگ و نأمّل


گالیله: کشیشان می گویند: بزرگ ترین نعمتی که خداوند داده عقل است، اما هر چه می خواهید بپرسید از ما بپرسید!!!

پس عقل به چه درد می خورد؟!!! آیا فقط باید سنگینی آن را تحمل کنیم؟!!

#عقل
#عقلانیت


@tajeddin_mohammadbagher
🔵هنرمندی ارزشمند و کم نظیر به نام معین یکی از هنرمندان و در واقع خوانندگان مورد علاقۀ من است که همواره آلبوم های ایشان را گوش می کنم. صدایی روح نواز و دل نشین دارد که تو گویی آدمی را به آسمان ها می برد. آلبوم دیگر چه خواهی ایشان را تقدیم شما همراهان گرامی می کنم.


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جستاری دربارۀ انسان و روابط اَش درون جامعه و فرهنگ
[بخش نخست]

✍️محمدباقر تاج الدین

انسان ها از رابطه بوجود مي آيند، در رابطه رشد مي کنند، در رابطه آسيب مي بينند، و در رابطه ترميم مي شوند. این سخن اروین یالوم روان درمان گر مشهور بسیار حکیمانه و بنیادین است. اگر گفته شود که همه چيز به رابطه ها مربوط است سخن چندان گزافی نیست چرا که بیرون از رابطه هیچ رویدادی امکان وقوع نداشته و آدمی بدون رابطه امکان رشد و بالندگی نخواهد داشت. اگر آدمی توانسته محل بروز و ظهور بیابد و استعدادها و توانمندی های فردی خود را به منصّۀ ظهور و بروز برساند فقط در رابطه بوده است و نه بیرون از رابطه. به دیگر سخن انسان درون جایی به نام "جامعه" زاده می شود، رشد می کند و درون همین جامعه آسیب می بیند و سپس ترمیم می شود. انسانِ تنها به هیچ وجه امکان بروز و رشد استعدادها و توانمندی های فردی خود را نخواهد داشت.

✳️می توان این پرسش مهم و بنیادین را مطرح نمود که یک فرد در تنهایی خویش و بدون حضور در جامعه و قرار گرفتن در رابطه با دیگران(اعضای خانواده، دوستان، همسایگان، همشهریان و سایرین) چگونه می توانست برای مثال شاعر و نویسنده و دانشمند و مدیر شود؟ پاسخ این است که به هیچ وجه نمی توانست، چرا که انسان ها فقط و فقط درون جامعه و فرهنگ و درون شبکه ای از انواع روابط است که می توانند جامعه پذیر و فرهنگ پذیر شوند و بدون طی کردن فرایند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری امکان رشد و بالندگی را نداشتند. این موضوعی است که مورد تأکید تمام روان شناسان، انسان شناسان و جامعه شناسان است و اگر هم برخی اختلافات نظری ای در این زمینه وجود دارد به گونه ای نیست که بتوان اصل موضوع را زیر سئوال برد.

❇️این که در جامعۀ ما شوربختانه عده ای به نام روان شناس راه افتاده اند و دادِ سخن می دهند که فقط انسان و نیروهای فردی او است که اهمیت دارد و جامعه و فرهنگ و نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هیچ تأثیری بر زیست آدمی ندارند و آدمی باید بر نیروهای درونی و فردی خویش تکیه کند و با تکیه بر همین نیروهایس درونی خودش را بسازد و بر مشکلات اَش چیره شود البته سخنی است نادرست و بریده از واقعیت های آشکار بیرونی!! از دیگر سو آن دسته از جامعه شناسانی هم که فقط بر نیروهای اجتماعی و نهادها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تأکید می کنند و نیروهای فردی و درونی انسان را نادیده می گیرند به راه خطا می روند و بخش دیگری از واقعیت های موجودی به نام انسان را نادیده می گیرند.

(ادامه دارد......)


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جستاری دربارۀ انسان و روابط اَش درون جامعه و فرهنگ
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین

واقعیت آشکار و مسلّم این است که نه انسان بدون جامعه(و روابط اجتماعی) می تواند وجود داشته و نه جامعه بدون انسان به معنایی که از توانمندی ها و نیروهای فردی و درونی انسان می فهمیم. ما انسان ها همزمان و در هر لحظه درون جامعه و فرهنگ زیست می کنیم و در همان لحظه هم بر روی جامعه و فرهنگ مان تأثیر می گذاریم، چرا که دارای نیروهای درونی و فردی خاصی نیز هستیم. اما می ماند این نکتۀ مهم و کلیدی که ما با تمام توانمندی های فردی و درونی ای که داریم اگر قرار بر این بود که به تنهایی و بیرون از جامعه و فرهنگ مان زیست کنیم هیچ کدام از استعداد ها و ظرفیت های انسانی مان شکوفا نمی شد و آنی نمی شدیم که اکنون هستیم. اگر مهندس، پزشک، استاد، معلم، هنرمند، شاعر، خواننده، نوازنده، وکیل، قاضی، حسابدار، پرستار و هر چیز دیگری شده ایم تمام این ها به واسطۀ این است که درون جایی به نام جامعه و فرهنگ حضور داشتیم و هرگز بیرون از ساختاری به نام جامعه و فرهنگ نمی توانستیم چنین موقعیت ها و جایگاه هایی را به دست آوریم و در واقع استعدادهای درونی مان را شکوفا سازیم.

✳️از آن طرف، جامعه و فرهنگ و تمام نهادهای موجود در جامعه نیز بدون حضور انسان و بدون کنش گری ها و فعالیت های معنادار انسانی هیچ ارزش و معنایی نداشته و در واقع هیچ کارکردی هم نمی توانند داشته باشند. این گفته بدان معنا است که انسان ها از آن جا که به صورت بالقوّه دارای قدرت خلاقیت، عقلانیت، معنادهی و تفسیرگری اَند لذا تمام این نهادها و ساختارها را می سازند و به آن ها معنا می بخشند و البته خودشان نیز درون همین نهادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی به زیست خود ادامه می دهند. هم انسان، جامعه و فرهنگ را می سازد و هم بالعکس جامعه و فرهنگ است که به انسان امکان شکوفا ساختن ظرفیت ها و استعدادهای درونی شان را می دهد و این نوعی رابطۀ دوجانبه است که همواره در زندگی انسان ها جریان دارد. نه می توان انسان و توانمندی های فردی و درونی وی را نادیده گرفت و نه می توان نیروها و اثرگذاری های جامعه و فرهنگ و در مجموع نهادهای اجتماعی گوناگون را ناچیز جلوه داد.

❇️برای مثال اگر یک روان شناس به فردی که دچار بیماری "استرس" و "اضطراب" است بگوید که باید فقط با تکیه بر توانمندی های فردی خودت را درمان کنی و هیچ توجهی به آن چه درون جامعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنی نداشته باشی حقیقت این است که سخنی یاوه و بی معنا گفته است، چرا که هیچ انسانی در خلاء و بیرون از جریان های نیرومند اجتماعی و فرهنگی زیست نمی کند. همچنین اگر جامعه شناسی به شهروندان جامعه اش بگوید که تمام گرفتاری ها و مسائل و مشکلات شما زیر سر ساختارها و نهادهای اجتماعی مثلا نهاد سیاست است و شما به عنوان انسان های جامعه(کنشگران اجتماعی) هیچ توان و اراده ای برای حل این مشکلات و مسائل ندارید، این هم سخنی بی پایه و اساس است، چرا که تمام توانمندی ها و نیروهای فردی و درونی انسان ها را نادیده گرفته است. نتیجه این که نه فرد انسانی و نیروهای فردی و درونی اَش قابل نادیده گرفتن است و نه جامعه و نیروهای اجتماعی بیرونی، چرا که هر دو واقعیت های آشکار و مسلمی اَند که وجود دارند و هر دو بر روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
#انسان
#رابطه
#جامعه
#فرهنگ
#نهادهای_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher
⚫️قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود


@tajeddin_mohammadbagher
☸️قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

✍️محمدباقر تاج الدین

چند سال پیش و در پی کشته شدن دختری به نام رومینا اشرفی در استان گیلان و در منطقۀ تالش به دست پدرش متنی با همین عنوان منتشر کردم و طی آن یادآور شدم که به دلیل وجود باورهای نادرست سنتی در جامعۀ ما از یک سو و وجود قوانین ناکارآمد و نهادهای ناکارآمدتر اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر همگی دست به هم داده و چنین فجایع هولناک و دردآوری را رقم می زنند. این چندمین مورد از این دست قتل های فجیع و تلخ است که دختران و زنانی به دست پدران و همسران و یا برادران شان کشته می شوند. نمونۀ بسیار دردناک و اسف بار آن بریده شدن سر زنی به دست شوهرش در استان خوزستان و گرداندن سرش در خیابان ها بود که آدمی را به یاد جنایت های فجیع هزاران سال پیش می انداخت!!! به راستی تا کی و کجا باید شاهد چنین فجایع هولناکی در جامعه باشیم؟ چرا اکنون و در قرن بیست و یکم هنوز باید چنین وضعیت تلخ و اسف باری را تجربه کنیم؟!!

✳️همچنین به نظر می رسد که این دختر مقتول و پدرش با دو نوع باور و ارزش متفاوت رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و چون دو نوع تفسیر و برداشت متفاوت را برساخت کرده اند لذا نتوانستند زبان همدیگر را به درستی درک و فهم کنند و در نهایت کار به نزاع کشید و البته پدر که از یک سو خود را بنا بر یک باور نادرست مالک و صاحب دختر تصور می کرد و از سوی دیگر زور و توان اَش در این ماجرا بیشتر بود و البته آبروی خود را نیز در خطر می دید لذا به خود اجازه داد که هر کاری که می تواند با دختر اَش بکند و این چنین حیات و زندگی اَش را به پایان برساند!!! تو گویی که هنوز برخی پدران و شوهران و برادران این سرزمین درنیافته اند که زن ناموس کسی نیست و چنین نگاه های از بنیاد اشتباه را باید به دور بیندازند و بیاموزند که زن نیز مانند مرد انسان است با تمام ویژگی ها و نیازها و خواسته های انسانی و این که زن جنس دوم نیست و هیچ کسی مالک و صاحب هیچ دختر و زنی محسوب نمی شود!!

❇️اما خوب می دانیم که این تمام ماجرا نیست و اضلاع دیگر آن عبارتند از: قوانین ضعیف و غیر کاربردی برای انسان های این جامعه در این دوره و زمانه از یک طرف که باز هم ساخته و پرداخته انسان های همین جامعه و فرهنگ هستند، نبود نهادهای حمایتی برای کودکان، نوجوانان و سایر گروه های اجتماعی و همچنین از طرف دیگر وجود هنجارها و ارزش های اجتماعی فشارآور و محدود کننده همگی مزید بر علت شده اند و چنین حادثه تلخی را رقم زده اند. به خوبی می بینیم که مجموعه ای از شرایط اجتماعی و فرهنگی ای که محصول بازنمایی های معنایی و تفسیری آدمیان همین جامعه و فرهنگ است دست به دست هم داده و این چنین سرنوشت دختری را تباه نموده است. این دختر مقتول و همچنین پدرش قربانی جامعه و فرهنگی هستند که "خودشان" و "دیگران" آن را ساخته و پرداخته کرده اند. اگر چه ممکن است میزان قصوری که متوجه آن دیگرانی است که در بروز این ماجرای تلخ و ماجراهایی از این دست سهیم بوده و هستند بسیار بیشتر از این دختر مقتول و پدر قاتلش باشد. همه می دانیم که واقعیت ها و پدیده های اجتماعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که صرفاً از طریق برخی ساده سازی ها و تقلیل گرایی ها قابل تحلیل و تبیین باشند، لذا شاید بتوان گفت مجموعه ای از شرایط در کنار هم قرار گرفته اند که چنین حادثۀ هولناکی رقم خورده است و آن مجموعه از خود دختر مقتول گرفته تا پدرش تا خانواده اَش تا فرهنگ منطقه اَش تا قوانین جامعه اَش تا هنجارها، باورها، ارزش ها و قواعد ساخته شده در فرهنگ این جامعه همه و همه مقصران و عاملان این قتل و قتل هایی نظیر آن بوده و هستند.
#قتل_دختر
#پدر_قاتل
#قتل_ناموسی
#فرهنگ
#جامعه
#قوانین
#زن
#دختر
#ایلام


@tajeddin_mohammadbagher
🔵خانم افغانستانی قهرمان در پارالمپیک پاریس

خانم زکیه خدادای زن پناهجوی افغانستانی هنگامی که در یک کشور آزاد فرصت هایی را در اختیار دارد چنین به قهرمانی می رسد و شوربختانه و دردمندانه این که در کشور خودش که حکومت پلید و ضد زن و بلکه ضد انسان طالبانی حاکم است به فردی مفلوک و بیچاره تبدیل می شود. ننگ بر طالبان و تفکر طالبانی که این گونه زنان را دچار حقارت و عقب ماندگی و تیره بختی می کند!!
شادباش به خانم خدادای و هزاارن آفرین بر ایشان و بر زنان قهرمان افغانستان که در داخل و خارج کشورشان به مبارزه با حکومت ضد بشری طالبان می پردازند!!
#زنان_افغانستان
#حقوق_انسانی
#حقوق_زن
#افغانستان
#طالبان
#تفکر_طالبانی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵پرسش های یکی از همراهان عزیز کانال به نوشته ام با عنوان «جستاری دربارۀ انسان و روابط اَش درون جامعه و فرهنگ» و پاسخ من به ایشان به شرح زیر:

🟪با تشکر از شما جناب دکتر در تشریح نظراتتون
البته اگر چند موضوع تفکیک می‌شد فهم و هدف موضوع نظرتان کاربردی‌تر می‌شد. متوجه نشدم که آیا نظر شما با زندگی اصیل، خویش‌فرمایی، تکیه بر خود و اینکه دیگران فقط می‌توانند به ما درد وارد کنند و رنج فقط و فقط ناشی از تفسیر ما از اتفاقات بیرون از ماست منافاتی دارد یا نه؟ (از ملکیان آموختم). این که ما در رابطه معنا پیدا می‌کنیم به نظر حرف صحیحی است اما اینکه چگونه عمل می‌کنم مسئولی غیر از خود من می‌تواند داشته باشد؟ اگر بله با نظریات یالوم که درمان‌گر اگزیستانسیالیست است چگونه جمع می‌شود؟ و اینکه کاملاً با شما موافقم که جامعه، فرهنگ و سیاست خارج از من وجود دارد و در کنش و واکنش با ما من را شکل می‌دهد، لذا اصالت با جمع است یا فرد؟ ای کاش مثالی ملموس درباره‌ی روان‌شناسانی که تأکید بر فردیت دارند می‌زدید چون ابهام وجود دارد این فردیتی که منظور نظر شماست از چه جنسی است، روان‌شناسی زرد یا روان‌شناسی مبتنی بر فلسفه‌ی رواقی و وجودی؟
سپاس از شما استاد عزیز
همیشه از مطالب شما استفاده می‌کنم و برایتان آرزوی سلامتی دارم


☸️پاسخ من به پرسش های این دوست عزیز در چند نکتۀ مهم زیر ارائه می شود:

1.دربارۀ موضوعی که طرح کردم با توجه به پیچیدگی انسان و جامعه نظریات متعددی و در مواردی متفاوت و حتی ناسازگار با یکدیگر هم در علم روان شناسی و هم در علم جامعه شناسی وجود دارد که ضرورت دارد تمامی آن ها مورد عنایت قرار گیرد. برای مثال در علم روان شناسی نظریۀ رفتارگرایی واتسون و اسکینر بیش از همه بر رفتارهای بیرونی افراد تأکید دارند و نیروهای درونی و یا وجودی انسان آن گونه که مثلا روان شناسان وجودی(اگزیستانسیالیست) مطرح می کنند مورد توجه شان نیست. اما در همین علم روان شناسی نظریه های روان شناسی انسان گرای کسانی چون آبراهام مازلو و دیگران بسیار به نیروهای درونی و بالقوۀ انسان توجه و تأکید دارند. لذا در درون علم روان شناسی هم هیچ گونه توافق و اجماع نهایی بر سر این موضوع وجود ندارد. می ماند این که هر فردی براساس دریافت و شهود خودش می تواند یکی از این نظریه ها را برگزیند و سایر نظریه ها را فروبنهد!! و اگر پرسش شود کدام نظریه به واقعیت نزدیک تر است باید گفت تمام نظریه ها کوشش می کنند واقعیت را آن گونه که هست بازنمایی کنند اما این که در عمل تا چه میزان در این زمینه موفق شده یا می شوند موضوعی است که باید مورد سنجش و توزین قرار گیرد.

2.به هر حال برخی روان شناسان یا جامعه شناسان ممکن است بر سر دیدگاه و نظریه شان تأکید و اصرار داشته باشند و آن را دقیق و نزدیک به واقع بدانند و البته مورد نقد دیگر دانشمندان قرار بگیرند. این روندی است که همواره و در تمامی علوم وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت. این که بگوییم درد و رنجی که می بریم فقط و فقط ناشی از تفسیر ما از وقایع و رویدادها است این هم نظریه ای است که پیروانی دارد و صد البته مورد نقد مخالفین هم قرار گرفته. اما می دانیم که این تمام ماجرا نیست چرا که نوع تفسیر و باور افراد متفاوت است و همین انسان ها دارای سنخ های روانی اَند که بر اساس سنخ روانی شان وقایع را تفسیر و توجیه می کنند!! مثلا کسانی که سنخ روانی درون گرا دارند تفسیرشان با کسانی که سنخ روانی برون گرا دارند در مواجهه با حوادث و وقایع بیرونی متفاوت است. فردی به زندان افکنده می شود اما خود را با این شرایط تطبیق می دهد و سال ها تحمل می کند اما فردی دیگر خیلی زود دچار درد و رنج می شود و دچار انواع بیماری جسمی و روانی یا مرگ شده و یا حتی ممکن است به زندگی خودش پایان دهد(از جنبۀ روان شناختی می گویم)!!

3.این که چگونه عمل می کنم چندان منافاتی با مسئولیتی که دارم یا نهادهای اجتماعی در قبال من انسان مسئول هستند با یکدیگر ندارند. به نظر می رسد که چون انسان به هر حال درون روابط اجتماعی و نهادهای اجتماعی قرار می گیرد و جامعه پذیری و فرهنگ پذیری او بیرون از این چارچوب صورت نمی گیرد و از طرف دیگر چون دارای نیروی عقل و منطق و اختیار و اراده نیز هست در رابطه ای دیالکتیکی قرار می گیرد و درون چنین چارچوبی دست به تفسیر و تحلیل امور و وقایع می زند. اگر درست گفته باشم از نظر اروین یالوم انسان ها درون همین روابط دست به تفسیر می زنند و تفسیر چیزی نیست به جز برساخت کردن ناشی از قرار گرفتنه درون شرایط و زمینه های اجتماعی و فرهنگی و بیرون از این هیچ تفسیری ممکن نخواهد بود(بحث برساخت گرایی).
4.این که پرسش شد اصالت با جمع است یا فرد موافقان و مخالفانی دارد اما در نظریه های جدید جامعه شناسی این بحث کم رنگ شده است و بحث برساخت گرایی که هیچ اصالتی به هیچ کدام نمی دهد اما در عین حال بر روی هر دو تأکید دارد، مطرح شده است و تا حدودی این مشکل قدیمی را حل نموده است. فردیت مورد نظر بنده فردیت اگزیستانسیالیستی است که قادر به تفسیر شرایط و در رابطه قرار گرفتن با دیگران و واقعیت های بیرونی و برساخت کردن دارد. در این زمینه ضرورت دارد دوست عزیز و سایر دوستان نظریه های پیتر برگر جامعه شناس مطرح را با دقت در مطالعه گیرند. من کوشش می کنم برخی دیدگاه های ایشان را در این کانال منتشر کنم. امیدوارم توانسته باشم پاسخ درخوری ارائه کرده باشم.



@tajeddin_mohammadbagher
🔵رابطۀ دیالکتیکی انسان و جامعه(دیدگاه پیتر برگر)


✳️«جامعه پدیده ای دیالکتیکی است، یعنی فقط و فقط فرآورده ای بشری است که پیوسته بر تولید کننده اش تأثیر می گذارد. جامعه فرآوردۀ انسان است. جامعه جز هستی ای که از سوی فعالیت و آگاهی انسان به آن اِعطا شده است، هیچ هستی دیگری ندارد. هیچ واقعیت اجتماعی ای جدا از انسان نمی تواند وجود داشته باشد، اما این را نیز می توان گفت که انسان فرآورده ای از جامعه است. هر سرگذشت فردی رخدادی درون تاریخ جامعه است که هم مقدم بر آن است و هم پابرجاتر از آن. جامعه آن جاست، قبل از این که فرد به دنیا بیاید و آن جا خواهد بود، بعد از این که او بمیرد. مهم تر این که فرد درون جامعه است و در نتیجۀ فرایندهای اجتماعی است که فرد به یک شخص تبدیل می شود، یک هویت کسب می کند و آن را حفظ می کند و پروژه های متعددی را اجرا می کند که به زندگی او شکل می دهد. انسان نمی تواند جدا از جامعه وجود داشته باشد. این دو گزاره که جامعه فرآوردۀ انسان است و انسان فرآوردۀ جامعه است، متناقض نیستند. فرایند دیالکتیکی اساسی جامعه شامل سه لحظه یا سه گام می شود که عبارتند از: بیرونی شدن، عینی شدن و درونی شدن. تنها اگر این سه لحظه با هم فهمیده شوند، می توان به لحاظ تجربی نگرشی مناسب از جامعه داشت.
1.بیرونی شدن؛ عبارت است از بیرون ریختنِ دائمِ هستیِ انسان به درون جهان، هم از طریق فعالیت فیزیکی و هم از طریق فعالیت ذهنی.
2.عینی شدن؛ عبارت است از دست یابی فرآورده های این فعالیت(باز، هم فیزیکی و هم ذهنی) به واقعیتی که دربرابر تولید کنندگان اصلی اَش(انسان ها) به عنوان واقعیت مندی ای خارجی و فراتر از خودشان ظاهر می شود.
3.درونی شدن؛ عبارت است از اختصاص دوبارۀ این واقعیت به انسان، یعنی انتقال دوبارۀ آن از ساختارهای جهان عینی به درون ساختارهای آگاهی ذهنی.
به واسطۀ بیرونی شدن است که جامعه فرآوردۀ انسان است. به واسطۀ عینی شدن است که جامعه واقعیتی بی همتا می شود. به واسطۀ درونی شدن است که انسان فرآوردۀ جامعه است.


پیتر برگر(1397). سایبان مقدس، عناصر نظریۀ جامعه شناختی دین، ترجمه ابوالفضل مرشدی، تهران: نشر ثالث، ص 35-36



@tajeddin_mohammadbagher
☸️درد و رنج های مضاعفی که دولت ها برای شهروندان ایجاد می کنند

✍️محمدباقر تاج الدین

این که زیستن در این جهان همراه با برخی درد و رنج های بنیادین است و انسان ها فارغ از این که در کدام جغرافیا و تاریخ و جامعه و فرهنگی زیست کنند چنین درد و رنج هایی با آن ها خواهد بود تردیدی وجود ندارد. مانند درد و رنج تنهایی، بی معنایی(پوچی)، مرگ و برخی درد و رنج های مشابه که تو گویی همزاد آدمی بوده و راه فرار قطعی و نهایی از آن ها هم وجود ندارد. اما سایر درد و رنج هایی که بر انسان ها وارد می شود مبتنی بر عقلانیت و دانش و سیاست ورزی ها و برنامه ریزی های منطقی تا حد زیادی قابل کاهش و حتی از بین بردن هستند. لذا پرسش اساسی در این زمینه این است که چرا چنین نمی شود؟ و چرا برخی ملت ها به بهترین نحو زندگی ای با کیفیت و سرشار از خوشی و شادی و سلامتی دارند و برخی ملت ها زندگی ای سرشار از ناخوشی و اندوه و بیماری و در مجموع زندگی بی کیفیت را تجربه می کنند؟ به این درد و رنج ها می توان نام "درد و رنج های مضاعف" نهاد از آن رو که می توانند نباشند اما شوربختانه و به دلایل گوناگون وجود دارند و کام انسان ها را تلخ می کنند!!

✳️در واقع، می توان گفت که چنین "درد و رنج های مضاعفی" بیش و پیش از همه ناشی از فقدان سیاست ها و برنامه های عقلانی و علمی در یک کشور یا ناشی سیاست ها و برنامه های غیرعقلانی و غیر علمی و به دیگر سخن ناشی از سیاست ها و برنامه های ایدئولوژیک و بسته ای است که نه تنها درد و رنج های شهروندان آن جامعه را کاهش نمی دهد بلکه هر دَم بر آن ها می افزاید!! این درد و رنج ها همان درد و رنج های مضاعفی اَند که با سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های عقلانی و علمی به راحتی قابل از بین رفتن یا کاهش هستند!! دولت ها و حکومت هایی که اگر واقعیت های زیست شهروندان در جنبه های گوناگون آن را به خوبی درک کنند و بر اساس آن اقدام به سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های عقلانی و علمی مطابق با جهان مدرن نمایند بدون تردید کسر قابل توجهی از این درد و رنج های مضاعف به راحتی کاهش یافته و در نتیجه شهروندان نیز با ارامش و آسایش هرچه بهتر و بیش تر به یک زندگی با کیفیت دست خواهند یافت. هیچ توجیه انسانی، اخلاقی، علمی، عقلانی و حتی دینی ای وجود ندارد که شهروندان یک جامعه دچار درد و رنج های مضاعف باشند و اگر چنین است قطعاً و بدون هیچ شک و شبهه ای ناشی از بی کفایتی دولت هایی است که سررشتۀ امور در دست شان است!!

❇️نمونه های فراوانی هم اکنون در سراسر جهان وجود دارد که با درایت و تدبیر و در پیش گرفتن عقلانیت و دانش دولت ها کم و بیش با کیفیت ترین زندگی را برای شهروندان خود رقم زده اند مانند نروژ، دانمارک، فنلاند، سوئد، سوئیس، اتریش، هلند، آلمان، کانادا، فرانسه، بریتانیا، ژاپن، کره جنوبی و برخی کشورهای مشابه. در مقابل، نمونه های فراوان دیگری است که به دلیل عدم به کارگیری عقلانیت و دانش و افتادن در دام ایدئولوژی های ضد انسانی زندگی شهروندان شان را تیره و تباه کرده اند. کشورهایی مانند کره شمالی، سوریه، ونزوئلا، یمن، افغانستان، سودان، سومالی، و سایر کشورهای مشابه چنین وضع اسف باری را دارند. توجه شود که در این نوشتار بحث بر سر حکومت های دموکراتیک و غیر دموکراتیک نیست که البته بحث بسیار کلیدی و مهمی است و تأثیر فراوانی بر کاهش یا افزایش درد و رنج های مضاعف دارد. اما سخن بر سر نحوۀ سیاستگذاری هایی است که دولت ها و حکومت ها در پیش می گیرند تا شهروندان شان دارای زندگی با کیفیت شوند و درد و رنج های مضاعف شان کاهش یابد. برای نمونه کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس لزوماً حکومت های دموکراتیک ندارند اما با در پیش گرفتن برخی سیاست های عقلانی و علمی تا حد زیادی درد و رنج های مضاعف را کاهش داده اند.

شوربختانه در مورد کشورمان ایران نیز باید گفت که دست کم برخی سیاست ها و برنامه هایی که طی دهه های اخیر توسط نظام سیاسی در پیش گرفته شد نه تنها سبب کاهش درد و رنج های مضاعف شهروندان نشد، بلکه هر روز بر آن ها افزوده شد!! درد و رنج های ناشی از بیکاری، تورم، گرانی، فقر و محرومیت، بی مسکنی یا بدمسکنی، کیفیت پایین خدمات بهداشتی و درمانی، بی کیفیتی تغذیه و مواد غذایی، فقدان دسترسی مطلوب به آزادی های اجتماعی و مدنی، نابرابری های فزاینده، شکاف طبقاتی عمیق و گسترده، بی انگیزگی، مهاجرت و بلکه فرار نخبگان و در مجموع کیفیت پایین زندگی درصد قابل توجهی از شهروندان شده است!! لذا تمام سخن در این است که درد و رنج های مضاعفی که شهروندان ایران زمین اکنون تحمل می کنند هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد و این خود مصداق ستم بزرگی است که بر آنان می رود!!
#درد_و_رنج_مضاعف
#شهروندان
#دولت_ها
#سیاستگذاری
#برنامه_ریزی
#عقلانیت
#دانش


@tajeddin_mohammadbagher
🟪همراه با شاعران پارسی گو


🔵محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)


طفلی به نامِ شادی، دیری‌ست گم شده‌ست
با چشم‌های روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یک‌سو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر


#شادی
#ایران
#شفیعی_کدکنی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵حجم و میزان تردد هواپیماها در فرودگاه دبی در امارات متحده عربی خود نشانی از توسعه یافتگی و ارتباط با جهان است. همین 50 سال پیش زمانی که ما فرودگاه های متعدد در کشورمان داشتیم دبی بیابانی برهوت بود و امروز اما..............


@tajeddin_mohammadbagher
☸️گناهانِ نابخشودنیِ نظام آموزش و پرورش

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها که نتایج کنکور سراسری منتشر شد و بحث معدل های پایین دانش آموزان و همچنین رتبه های برتر کنکور از مدارس غیر دولتی و تبعیض و نابرابری آموزشی به میان آمد این مقاله را چند سال پیش تر منتشر کرده بودم که حالا به این مناسبت بازنشر می کنم.


@tajeddin_mohammadbagher
☸️گناهانِ نابخشودنیِ نظام آموزش و پرورش
[بخش نخست]

✍️محمدباقر تاج الدین

نظام آموزش و پرورش کشور مرتکب گناهان نابخشودنی ای شده است به گونه ای که بخش مهمی از مشکلاتی که امروز کشور دچار آن ها شده ریشه در آموزش های نادرستی دارد که طی دهه های اخیر در مدارس جریان داشته است. نظام آموزش و پرورش به عنوان یکی از ارکان مهم جامعه پذیری دانش آموزان با سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های غیر عقلانی و غیر منطقی و بی توجهی به نیازهای واقعی و روزآمدِ دانش آموزان و همچنین بی توجهی به شرایط امروزین جامعه دوازده سال از گران بهاترین، با ارزش ترین و در واقع طلایی ترین عمر دانش آموزان را ضایع می کند. در این نوشته برخی گناهان نابخشودنی آموزش و پرورش کشور به طور فهرست وار به شرح زیر آمده است:
1.آموزش ایدئولوژی؛ نظام آموزش و پرورش کشور در بسیاری از کتاب های درسی و همچنین برنامه های روزانه مدارس تمام کوشش خود را به کار گرفته است تا مباحث ایدئولوژیکی که کارآیی مناسبی هم ندارند به دانش آموزان القاء نماید و گویا نمی داند که این مباحث نوعی دوگانه سازی و حتی چندگانه سازی نظام شخصیتی و رفتاری برای دانش آموزان به دنبال خواهد داشت. تفکر ایدئولوژیک نوعی تفکر بسته، بی مدارا، غیر واقعی، تناقض آمیز و ناسازگار با عقلانیت بوده و نه تنها هیچ یک از مشکلات و مسائل فرد و جامعه را حل نمی کند بلکه بر مشکلات موجود هم می افزاید.
2. تباهی خلاقیت و استعداد؛ برنامه های درسی و غیر درسی مدارس که به صورت کلیشه ای، جهت دار و ایدئولوژیک طراحی شده اند مجال و فرصتی برای بروز استعدادها و همچنین تقویت خلاقیت های دانش آموزان نمی دهد و بدتر این که به جای کوشش در جهت تقویت خلاقیت و به کارگیری استعدادها و توانمندی های فکری و ذهنی دانش آموزان آنان را با مشتی حفظیات سرگرم می کند و بدین گونه تمامی استعدادهای آنان را به تباهی می کشاند. شوربختانه این که این دانش آموزان با چنین وضع ناگواری باید از سدّ کنکور که خود داستان غم انگیزی است عبور کنند و در رقابتی نابرابر و صد البته بیهوده وارد شوند که نتیجه اَش چیزی به جز مدرک به دستان دانشگاهی با سرخوردگی های فراوان نیست.
3.دور کردن دانش آموزان از واقعیت ها؛ مطالب بسیاری از کتاب های درسی انطباق چندانی با واقعیت های جهان امروزین نداشته و گویا کوشش می کنند دانش آموزان را از واقعیت های اصلی جهان امروز دور نگاه دارند و آن ها را با امور غیر واقعی آشنا سازند. به طور مثال روند مدرنیته مهم ترین و انکار ناپذیرترین واقعیت جهان امروز است اما با تأسف باید گفت که مطالب درسی مدارس عموما مدرنیته را انکار کرده و کوشش می کنند دانش آموزان را به جهان پیشامدرن و سنتی بازگردانند. برنامه ریزان و طراحان کتاب های درسی کم ترین آگاهی و آشنایی با جهان مدرن و مولفه های سازنده آن نداشته و نابخردانه و غافلانه این واقعیت مهم و اساسی را منکر می شوند و گویا خوش دارند آن چه که در ذهن و ضمیرشان به صورت نادرست و غیر منطقی می گذرد را به دانش آموزان نیز آموزش دهند.
4.آموزش دینداری مناسکی و فرم گرا به جای آموزش دینداری عالِمانه و محتوا گرا؛ کتاب های دینی مدارس عاری از آموزش های دینداری عالِمانه و محتواگرا و همچنین آموزش اخلاقی به ویژه آموزش های اخلاقی برای جهان امروز بوده و تنها به آموزش تاریخ دین آن هم تاریخ کم و بیش جهت گیری شده و نادرست و هم چنین آموزش دینداری مناسکی و ظاهرگرا مبادرت می ورزند و روشن است که چنین آموزش هایی نه تنها موجب گرایش و علاقه دانش آموزان به دین نمی شود، بلکه سبب بدبینی و حتی رویگردانی آنان از دین نیز می شود. امروزه به راحتی می توان خروجی های مدارس در پایان دوره دانش آموزی را دید که علاقه و گرایش بسیار کمی به دین در آنان دیده می شود و این ها نتیجه تأکید بیش از اندازه بر دینداری مناسکی و فرم گرا بوده است. اما آن چه که بیش از همه مورد نیاز است داشتن یک جامعه اخلاق مدار است که از طریق آموزش های اخلاقی حاصل می شود که شوربختانه برنامه های درسی مدارس فاقد چنین آموزش هایی است. بررسی محتویات آموزش های دینی مدارس نشان می دهد که همواره بر نوعی دینداری نمایشی، ظاهری و تقلیدی تأکید رفته است و هیچ گاه سایر انواع دینداری مانند دینداری عالِمانه و یا دینداری اخلاق مدارانه مورد توجه قرار نگرفته است.
(ادامه دارد..............)


@tajeddin_mohammadbagher
☸️گناهانِ نابخشودنیِ نظام آموزش و پرورش
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین


5. آموزش سکوت ، عدم گفت و گو و تقلید؛
از آن جا که در نظام آموزشی همواره نوعی اقتدار آمرانه از بالا به پایین وجود داشته و دارد لذا مهم ترین وظایف دانش آموزان سکوت، تقلید و عدم گفت و گو و مدارا است. در واقع، دانش آموز خوب و سر به راه دانش آموزی است که همواره دربرابر معلم سکوت کند، از تمامی گفته های او تقلید و پیروی نماید، وارد گفت و گو نشود و بدتر این که هیچ گونه مدارا و رواداری ای از خود نشان ندهد. این گونه است که می بینیم در جامعه ما عموم افراد هنوز قواعد گفت و گو را نمی دانند و همواره کوچک ترین برخوردی به خشونت کشیده می شود. ضرورت تام دارد که از همان دوران ابتدایی چگونگی گفت و گوی دانش آموزان با یکدیگر آموزش داده شود و به آنان بیاموزانند که با گفت و گو و نقد یکدیگر می توانند مسیر پیشرفت و موفقیت را طی نمایند و نه با سکوت و عدم گفت و گو و تقلید!!!
6. آموزش اندیشه ها به جای آموزش اندیشیدن؛ بسیاری از مطالب درسی مدارس در ایران آموزش اندیشه ها آن هم اندیشه های نه چندان برخوردار از منطق و عقلانیت است. در روند آموزش دانش آموزان آن چه که اهمیت بنیادین دارد و باید سرلوحۀ کار قرار گیرد آموزش اندیشیدن است تا از این طریق قدرت تفکر و در نتیجه قدرت تحلیل و تبیین واقعیت ها در آنان تقویت شود. بسته هایی از اندیشه های ضعیف و بدون پشتوانۀ عقلانی و منطقی را در اختیار دانش آموزان نهادن کاری است از اساس بیهوده و بی نتیجه که در نهایت مشتی محفوظات در ذهن و ضمیرشان برجای خواهد گذاشت.
7.جامعه پذیری ناقص و معیوب؛ بنیادی ترین روند وارد کردن و توانمند نمودن کودکان به جامعه روند جامعه پذیری است که کارگزاران اساسی ای چون: خانواده، نظام آموزشی و رسانه ها دارد و اگر هر کدام از این کارگزاران وظایف خود را به درستی و منطقی انجام ندهند روند جامعه پذیری با اختلال جدی مواجه خواهد شد. واقعیت تلخ این است که نظام آموزش و پرورش کشور نوعی روند جامعه پذیری ناقص و معیوب را القاء می کند به گونه ای که دانش آموزان را در این روند ناقص و معیوب گرفتار کرده و تمامی توانمندی های ذهنی و روانی آنان را به تباهی کشانده است. ضمن این که هیچ گونه هماهنگی ای با سایر کارگزاران جامعه پذیری مانند نظام رسانه ای و خانواده نداشته و هر کدام شان دانش آموزان را به دنیایی کاملا متضاد و ناسازگار با یکدیگر دعوت می کنند که نتیجه چنین اقدامی شکل گیری افراد چند شخصیتی، فاقد مهارت، ناتوان، سرخورده و نا امید از آینده است.
8.فقدان مهارت آموزی؛ واقعیت مسلّم این است که در جهان مدرن آن چه که برای افراد جامعه از اهمیت بنیادین برخوردار است داشتن مهارت های گوناگون است تا از این طریق بتوانند زیست این جهانی شان را سامان ببخشند از مهارت سخن گفتن با دست کم یک زبان خارجی مانند زبان انگلیسی گرفته تا مهارت مربوط به کار با رایانه و مهارت کارآفرینی و کسب درآمد و سایر مهارت های مشابه. کسر قابل توجهی از دروسی که در مدارس تدریس می شود مهارت چندان قابل توجهی برای دانش آموزان به دنبال ندارد و در پایان 12 سال درس خواندن دانش آموزانی داریم بدون داشتن هرگونه مهارت لازم برای ورود به بازار کار و زندگی.
#آموزش_و_پرورش
#دانش_آموزان
#یادگیری
#مهارت


@tajeddin_mohammadbagher
2025/07/08 18:17:53
Back to Top
HTML Embed Code: