☸️پیشنهاد راه اندازی چند کلینیک بسیار ضروری و مهم
✍️محمدباقر تاج الدین
✅حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود. یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.
1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛ این دوستان اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.
2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی(رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!
3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی(رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!
4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!
5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل بسیاری از شهروندان از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!
6.کلینیکِ رفعِ بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب پذیر مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!
#کلینیک
#فقر
#محرومیت
#بیکاری
#بی_خانمانی
#بی_عدالتی
#انسان
#جامعه
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود. یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.
1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛ این دوستان اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.
2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی(رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!
3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی(رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!
4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!
5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل بسیاری از شهروندان از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!
6.کلینیکِ رفعِ بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب پذیر مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!
#کلینیک
#فقر
#محرومیت
#بیکاری
#بی_خانمانی
#بی_عدالتی
#انسان
#جامعه
@tajeddin_mohammadbagher
☸️درود و آفرین بر خیّرین عزیز کشورمان به ویژه خیّرین عزیز تبریزی
(عبادت به جز خدمت خلق نیست)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پس از آن که ویدئوی زندگی دشوار مادری با فرزند معلولش در شهر تبریز هم رسانی شده است خبرها حکایت از این دارد که خیّرین ارجمند و عزیز تبریزی برای این مادر و فرزند خانه ای فراهم کردند و در اختیارشان گذاشتند که کاری است بسیار انسانی و اخلاقی که جای سپاسگزاری فراوان دارد. چنین اقدامات نیکویی حقیقتاً دل های انسان های رنج دیده و تلخ کام زیادی را شاد می کند. این عزیزان الگوهای انسان دوستی و خیر خواهی اَند که همواره باید مورد تشویق و حمایت قرار گیرند و به جامعه معرفی شوند تا تمامی آن کسانی که امکان یاری و کمک به آسیب دیدگان و رنج دیدگان را دارند بدون فوت وقت دست به چنین کارهای ارزشمند و نیکویی بزنند. هنگامی که این خبر را شنیدم بسیار خوشحال شدم و در دل به این خیّرین عزیز هزاران درود و آفرین فرستادم و از صمیم قلب تندرستی و موفقیت روزافزون را برای آنان آرزو کردم. درود بر تمامی خیّرین عزیز کشورمان و درود بر خیّرین ارجمند آذربایجان و تبریز. همیشه گام های تان استوار باد و دل های تان شاد و خرّم.
✳️این که بزرگانی چون سعدی شیرازی گفته اند عبادت به جز خدمت خلق نیست و یا ای که دستت می رسد کاری بکن/ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار همگی حکایت از انسان دوستی هایی دارد که همۀ ما ضرورت دارد چنین رویه و روند ارزشمند و اخلاقی ای را در زندگی خود در حد توان مان در پیش بگیریم. چنین کارهای ارزشمندی هرچه بیش تر باید در جامعه افزایش یابد و به روندی همگانی بدل شود و همگان بیاموزیم که بنیادی ترین اقدام و عمل در زندگی اقدام در جهت کاهش درد و رنج انسان ها است، همین و بس. اگر تمامی کنش گری ها و فعالیت های ما انسان ها در طول زندگی مان به کاهش درد و رنج هم نوعان منجر نشود تو گویی که زندگی نزیسته ای داشته ایم و در حقیقت زندگی بی ارزش!!
#انسان
#خدمت
#عشق_ورزی
#خیرین
#آذربایجان
#تبریز
@tajeddin_mohammadbagher
(عبادت به جز خدمت خلق نیست)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅پس از آن که ویدئوی زندگی دشوار مادری با فرزند معلولش در شهر تبریز هم رسانی شده است خبرها حکایت از این دارد که خیّرین ارجمند و عزیز تبریزی برای این مادر و فرزند خانه ای فراهم کردند و در اختیارشان گذاشتند که کاری است بسیار انسانی و اخلاقی که جای سپاسگزاری فراوان دارد. چنین اقدامات نیکویی حقیقتاً دل های انسان های رنج دیده و تلخ کام زیادی را شاد می کند. این عزیزان الگوهای انسان دوستی و خیر خواهی اَند که همواره باید مورد تشویق و حمایت قرار گیرند و به جامعه معرفی شوند تا تمامی آن کسانی که امکان یاری و کمک به آسیب دیدگان و رنج دیدگان را دارند بدون فوت وقت دست به چنین کارهای ارزشمند و نیکویی بزنند. هنگامی که این خبر را شنیدم بسیار خوشحال شدم و در دل به این خیّرین عزیز هزاران درود و آفرین فرستادم و از صمیم قلب تندرستی و موفقیت روزافزون را برای آنان آرزو کردم. درود بر تمامی خیّرین عزیز کشورمان و درود بر خیّرین ارجمند آذربایجان و تبریز. همیشه گام های تان استوار باد و دل های تان شاد و خرّم.
✳️این که بزرگانی چون سعدی شیرازی گفته اند عبادت به جز خدمت خلق نیست و یا ای که دستت می رسد کاری بکن/ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار همگی حکایت از انسان دوستی هایی دارد که همۀ ما ضرورت دارد چنین رویه و روند ارزشمند و اخلاقی ای را در زندگی خود در حد توان مان در پیش بگیریم. چنین کارهای ارزشمندی هرچه بیش تر باید در جامعه افزایش یابد و به روندی همگانی بدل شود و همگان بیاموزیم که بنیادی ترین اقدام و عمل در زندگی اقدام در جهت کاهش درد و رنج انسان ها است، همین و بس. اگر تمامی کنش گری ها و فعالیت های ما انسان ها در طول زندگی مان به کاهش درد و رنج هم نوعان منجر نشود تو گویی که زندگی نزیسته ای داشته ایم و در حقیقت زندگی بی ارزش!!
#انسان
#خدمت
#عشق_ورزی
#خیرین
#آذربایجان
#تبریز
@tajeddin_mohammadbagher
☸️اخلاقی زیستن در شرایط دشوار و اضطراری چگونه ممکن است؟
✍️محمدباقر تاج الدین
✅این موضوع کم و بیش آشکار و مسلم است که تمام انسان ها در شرایط گوناگون وظیفه دارند که تا آن جا که ممکن است اخلاقی زیستن را در پیش بگیرند و ارزش ها و قواعد اخلاقی را رعایت کنند تا از این طریق امکان رشد و بالندگی فردی و جمعی فراهم شود. اما می ماند این پرسش مهم که در شرایط اضطرای و دشوار که برای هر کسی ممکن است در طول زندگی اَش پیش بیاید چه باید کرد؟ آیا در چنین شرایطی نیز انسان ها موظف به اخلاقی زیستن هستند یا این که می توانند از هنجارهای اخلاقی سرپیچی کنند؟ برای مثال دست به دزدی بزنند یا دروغ بگویند که از شرایط اضطراری و به اصطلاح از مهلکۀ نابودی جان سالم به در ببرند؟ به نظر می رسد که پرسش آسانی نباشد چرا که پیچیدگی ها و ابعاد گوناگونی دارد.
✳️این که سعدی از "دروغ مصلحت آمیز" سخن گفته است نیز ناظر به همین موضوع است چرا که با چنین دروغی جان انسانی نجات می یابد. آشکار است که این گفته هرگز مجوز دروغ گویی برای همیشه و تمام موقعیت ها را برای هیچ کس صادر نمی کند، بلکه فقط و فقط برای شرایط اضطراری. لذا هنگامی که شرایط اضطراری برطرف شد دیگر نباید قواعد اخلاقی را زیر پا گذاشت. در مثالی دیگر اگر فرد فقیری برای نجات جان فرزندش از بیماری ناچار دست به دزدی بزند عملی غیر اخلاقی انجام نداده است و نباید هم تحت تعقیب و مجازات قرار گیرد چرا که در شرایط اضطراری دست به چنین عملی زده است. البته فلاسفۀ اخلاق برای چنین وضعیتی عنوان دوراهه ها یا دشواره های اخلاقی نیز نهاده اند که آدمی باید بین دو شرایط دشوار یکی را برگزیند و دیگری را فروبنهد.
❇️واقعیت این است که نمی توان به افراد در شرایط دشوار و اضطراری توصیه های اخلاقی نمود و از آنان خواست که انسان های اخلاقی و به اصطلاح نرمالی باشند. چنین توصیه هایی نه تنها نوعی فریب برای آنان محسوب می شود، بلکه از صدها دشنام هم برای شان بدتر است. انسان های فقیر و بی نوایی که از برآورده نمودن نیازهای اولیه و ضروری یک زیست معمولی نیز درمانده شده اند چگونه می توانند آدم های اخلاقی باشند؟! اگر اخلاقی باشند که بسیار عالی و بلکه آرمانی است(و البته در مواردی هم دیده می شود که واقعاً اخلاقی اَند) اما اگر نباشند هم نمی توان آنان را سرزنش کرد. لذا اخلاقی زیستن بیش از همه برای شرایط نرمال و بهنجار است که دست کم نیازهای اولیه و ضروری همگان در حدّ مطلوبی برآورده شده باشد و نه برای شرایط دشوار و اضطراری.
✅این گونه به نظر می رسد که شرایط اضطراری شرایطی است که طی آن فقر و محرومیت از یک سو و تنگناهای اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر عرصه را برای کسر قابل توجهی از مردم محدودتر و دشوارتر نموده باشد و در نتیجه انتظار اخلاقی زیستن انسان ها نیز بسیار دشوار شود. نکتۀ مهم تر در این زمینه این است که در وضعیت و شرایطی که عده ای اندک بخش بزرگی از ثروت و سرمایه های کشور را در اختیار گرفته و حتی به غارت برده باشند نمی توان از مردمان فقیر و بی نوا در خواست اخلاقی بودن را داشت که در حقیقت نوعی فریب آشکار است. به زبان ساده اگر در جامعه ای عده ای فرصت طلب و در واقع غارتگر و دزد سرمایه های کشور را به آسانی به یغما ببرند و از مردم به ویژه بی نوایان و فقیران بخواهند که شما اخلاقی باشید روشن است که راه غارتگری و به یغما بردن سرمایه های مردم نیز به آسانی باز خواهد شد. بدتر این که در اثر بروز چنین وضعیتی هیچ گونه انتظاری برای بهبودی وضعیت فقرا و محرومین نیز وجود نخواهد داشت. در واقع، نمی شود که عده ای اندک سرمایه ها و ثروت ملی شهروندان یک جامعه را به آسانی به یغما ببرند و از همان شهروندان بخواهند که شما زیست اخلاقی داشته باشید که این نوعی فریب و شارلاتانیسم بزرگ و کُشنده است!!
#اخلاقی_زیستن
#شرایط_اضطراری
#انسان
#جامعه
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅این موضوع کم و بیش آشکار و مسلم است که تمام انسان ها در شرایط گوناگون وظیفه دارند که تا آن جا که ممکن است اخلاقی زیستن را در پیش بگیرند و ارزش ها و قواعد اخلاقی را رعایت کنند تا از این طریق امکان رشد و بالندگی فردی و جمعی فراهم شود. اما می ماند این پرسش مهم که در شرایط اضطرای و دشوار که برای هر کسی ممکن است در طول زندگی اَش پیش بیاید چه باید کرد؟ آیا در چنین شرایطی نیز انسان ها موظف به اخلاقی زیستن هستند یا این که می توانند از هنجارهای اخلاقی سرپیچی کنند؟ برای مثال دست به دزدی بزنند یا دروغ بگویند که از شرایط اضطراری و به اصطلاح از مهلکۀ نابودی جان سالم به در ببرند؟ به نظر می رسد که پرسش آسانی نباشد چرا که پیچیدگی ها و ابعاد گوناگونی دارد.
✳️این که سعدی از "دروغ مصلحت آمیز" سخن گفته است نیز ناظر به همین موضوع است چرا که با چنین دروغی جان انسانی نجات می یابد. آشکار است که این گفته هرگز مجوز دروغ گویی برای همیشه و تمام موقعیت ها را برای هیچ کس صادر نمی کند، بلکه فقط و فقط برای شرایط اضطراری. لذا هنگامی که شرایط اضطراری برطرف شد دیگر نباید قواعد اخلاقی را زیر پا گذاشت. در مثالی دیگر اگر فرد فقیری برای نجات جان فرزندش از بیماری ناچار دست به دزدی بزند عملی غیر اخلاقی انجام نداده است و نباید هم تحت تعقیب و مجازات قرار گیرد چرا که در شرایط اضطراری دست به چنین عملی زده است. البته فلاسفۀ اخلاق برای چنین وضعیتی عنوان دوراهه ها یا دشواره های اخلاقی نیز نهاده اند که آدمی باید بین دو شرایط دشوار یکی را برگزیند و دیگری را فروبنهد.
❇️واقعیت این است که نمی توان به افراد در شرایط دشوار و اضطراری توصیه های اخلاقی نمود و از آنان خواست که انسان های اخلاقی و به اصطلاح نرمالی باشند. چنین توصیه هایی نه تنها نوعی فریب برای آنان محسوب می شود، بلکه از صدها دشنام هم برای شان بدتر است. انسان های فقیر و بی نوایی که از برآورده نمودن نیازهای اولیه و ضروری یک زیست معمولی نیز درمانده شده اند چگونه می توانند آدم های اخلاقی باشند؟! اگر اخلاقی باشند که بسیار عالی و بلکه آرمانی است(و البته در مواردی هم دیده می شود که واقعاً اخلاقی اَند) اما اگر نباشند هم نمی توان آنان را سرزنش کرد. لذا اخلاقی زیستن بیش از همه برای شرایط نرمال و بهنجار است که دست کم نیازهای اولیه و ضروری همگان در حدّ مطلوبی برآورده شده باشد و نه برای شرایط دشوار و اضطراری.
✅این گونه به نظر می رسد که شرایط اضطراری شرایطی است که طی آن فقر و محرومیت از یک سو و تنگناهای اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر عرصه را برای کسر قابل توجهی از مردم محدودتر و دشوارتر نموده باشد و در نتیجه انتظار اخلاقی زیستن انسان ها نیز بسیار دشوار شود. نکتۀ مهم تر در این زمینه این است که در وضعیت و شرایطی که عده ای اندک بخش بزرگی از ثروت و سرمایه های کشور را در اختیار گرفته و حتی به غارت برده باشند نمی توان از مردمان فقیر و بی نوا در خواست اخلاقی بودن را داشت که در حقیقت نوعی فریب آشکار است. به زبان ساده اگر در جامعه ای عده ای فرصت طلب و در واقع غارتگر و دزد سرمایه های کشور را به آسانی به یغما ببرند و از مردم به ویژه بی نوایان و فقیران بخواهند که شما اخلاقی باشید روشن است که راه غارتگری و به یغما بردن سرمایه های مردم نیز به آسانی باز خواهد شد. بدتر این که در اثر بروز چنین وضعیتی هیچ گونه انتظاری برای بهبودی وضعیت فقرا و محرومین نیز وجود نخواهد داشت. در واقع، نمی شود که عده ای اندک سرمایه ها و ثروت ملی شهروندان یک جامعه را به آسانی به یغما ببرند و از همان شهروندان بخواهند که شما زیست اخلاقی داشته باشید که این نوعی فریب و شارلاتانیسم بزرگ و کُشنده است!!
#اخلاقی_زیستن
#شرایط_اضطراری
#انسان
#جامعه
@tajeddin_mohammadbagher
☸️حقوق استادان دانشگاه مطابق با منزلت و شأن استادان نیست
✍️محمدباقر تاج الدین
✅وزیر محترم علوم طی سخنانی گفته اند که متأسفانه 25 درصد از استادان دانشگاه های کشور دست به مهاجرت زده اند که بسیار نگران کننده است. ایشان همچنین سه دلیل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برای این مهاجرت های گسترده برشمرده اند و بیان کرده اند که بالاترین حقوق دریافتی استادان دانشگاه در ایران به زحمت به هزار دلار می رسد(البته برای یک استاد تمام با بیش از 30 سال تدریس و تحقیق و تألیف) و این در حالی است که در کشورهای همسایه از 4 هزار تا 7 هزار دلار حقوق پرداخت می کنند. در راستای این سخنان وزیر علوم باید بیان کرد که وضعیت حقوقی استادان دانشگاه های کشور بسی اسف بارتر از آن چیزی است که ایشان گفته اند به گونه ای که برخی استادان تازه وارد و حتی استادانی با چندین سال سابقۀ کار به زحمت ماهیانه مبلغ 25 میلیون تومان حقوق دریافت می کنند که کفاف هزینه های یک هفته ای زندگی شان را هم نمی دهد. این در حالی است که برخی استاد ان دانشگاه به دلیل مستأجر بودن حتی توان پرداخت اجاره ماهیانه در مناطق میانی و جنوبی شهر تهران را هم ندارند. بماند که برخی از آنان به حاشیه های تهران پناه برده اند تا بلکه از پسِ اجاره خانه برآیند!!
✳️استاد دانشگاهی که تمام وقت و انرژی خود را باید برای مطالعه و پژوهش و نوشتن صرف کند با داشتن چنین وضعیت اسف بار اقتصادی چگونه خواهد توانست بدون دغدغه و با ذهنی راحت دست به چنین کاری بزند؟!! استاد دانشگاهی که حقوق دریافتی کفاف هزینه های زندگی اَش را نمی دهد و به ناچار به کار در اسنپ و بنگاه مسکن و حتی دستفروشی در مترو روی می آورد از کدام جایگاه و منزلت اجتماعی برخوردار خواهد بود؟ و چگونه می تواند الگوی مطلوبی برای دانشجویان خودش باشد؟!! شاید برخی باور نکنند که حق الزحمۀ داوری پایان نامۀ کارشناسی ارشد برای یک استاد دانشگاه یکصد هزار تومان است که آن هم شاید ماه ها و بلکه سال ها بعد به استاد پرداخت شود!!! حق التدریس یک استاد دانشگاه در نهایت و دست بالا 50 هزار تومان برای هر ساعت تدریس است که اگر روزی 8 ساعت تدریس کند می شود 400 هزار تومان و با کسر مالیات 320 هزار تومان!!!! لطفاً مقایسه کنید با دستمزد یک کارگر ساده که روزی یک میلیون تومان است، دستمزد نصّابِ کلید پمپ آب برای 15 دقیقه به مبلغ 500 هزار تومان، دستمزد لوله باز کن برای 15 دقیقه یک میلیون و پانصد هزار تومان و نمونه های فراوان دیگر که بیان همۀ آن ها فهرستی بلند بالا خواهد شد!! حقیقتاً با چنین دستمزدهایی که به استادان دانشگاه پرداخت می شود دیگر جایگاه و منزلت اقتصادی و اجتماعی ای برای شان باقی می ماند؟!!
❇️این گونه است که دیگر هیچ انگیزه ای برای استادان دانشگاه وجود ندارد که بخواهند بمانند و دست به مهاجرت نزنند!! دور از شأن و منزلت یک استاد دانشگاه است که برای تأمین هزینه های ضروری و پایه ای زندگی اَش دچار دغدغه و نگرانی شود و نزد خانوادۀ خودش احیاناً تحقیر شود!! در نظر داشته باشید که به هر حال هنگامی که نام کسی به عنوان استاد دانشگاه ثبت می شود خانواده انتظاراتی از ایشان دارد که در سطح و اندازۀ یک استاد باشد. برای مثال فرزندان استادان دانشگاه توقعاتی دارند که مطابق با عنوان و شأنیت استادی باشد که اگر برآورده نشود و در حال حاضر برآورده هم نمی شود نوعی حس تحقیر و سرافکندگی برای آن استاد ایجاد می شود که واقعاً بسیار دردآور و تلخ است!! به هر حال استادان دانشگاه با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند و از سرِ عشق و علاقه به دانش و پژوهش است که بر سر کلاس های درس حاضر می شوند و اگر بحث حساب و کتاب مالی آن هم در این وانفسای اقتصادی کشور در میان باشد با چنین حقوق و دستمزدی هیچ کسی حاضر به چنین کاری نمی شود. استاد دانشگاهی که سال ها می گذرد و توان مسافرت بردن خانواده اش را ندارد و یا توان هواپیما سوار کردن اعضای خانواده اَش را ندارد خودتان قضاوت کنید که در چه وضع بد اقتصادی روزگاران خود را سپری می کند!! سخن در این زمینه بسیار است و سینه سرشار از درد و رنج که به گفتۀ حافظ: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی!!!
#استادان_دانشگاه
#دانشگاه
#مهاجرت
#زندگی_دشوار
#سرمایه_های_انسانی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅وزیر محترم علوم طی سخنانی گفته اند که متأسفانه 25 درصد از استادان دانشگاه های کشور دست به مهاجرت زده اند که بسیار نگران کننده است. ایشان همچنین سه دلیل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برای این مهاجرت های گسترده برشمرده اند و بیان کرده اند که بالاترین حقوق دریافتی استادان دانشگاه در ایران به زحمت به هزار دلار می رسد(البته برای یک استاد تمام با بیش از 30 سال تدریس و تحقیق و تألیف) و این در حالی است که در کشورهای همسایه از 4 هزار تا 7 هزار دلار حقوق پرداخت می کنند. در راستای این سخنان وزیر علوم باید بیان کرد که وضعیت حقوقی استادان دانشگاه های کشور بسی اسف بارتر از آن چیزی است که ایشان گفته اند به گونه ای که برخی استادان تازه وارد و حتی استادانی با چندین سال سابقۀ کار به زحمت ماهیانه مبلغ 25 میلیون تومان حقوق دریافت می کنند که کفاف هزینه های یک هفته ای زندگی شان را هم نمی دهد. این در حالی است که برخی استاد ان دانشگاه به دلیل مستأجر بودن حتی توان پرداخت اجاره ماهیانه در مناطق میانی و جنوبی شهر تهران را هم ندارند. بماند که برخی از آنان به حاشیه های تهران پناه برده اند تا بلکه از پسِ اجاره خانه برآیند!!
✳️استاد دانشگاهی که تمام وقت و انرژی خود را باید برای مطالعه و پژوهش و نوشتن صرف کند با داشتن چنین وضعیت اسف بار اقتصادی چگونه خواهد توانست بدون دغدغه و با ذهنی راحت دست به چنین کاری بزند؟!! استاد دانشگاهی که حقوق دریافتی کفاف هزینه های زندگی اَش را نمی دهد و به ناچار به کار در اسنپ و بنگاه مسکن و حتی دستفروشی در مترو روی می آورد از کدام جایگاه و منزلت اجتماعی برخوردار خواهد بود؟ و چگونه می تواند الگوی مطلوبی برای دانشجویان خودش باشد؟!! شاید برخی باور نکنند که حق الزحمۀ داوری پایان نامۀ کارشناسی ارشد برای یک استاد دانشگاه یکصد هزار تومان است که آن هم شاید ماه ها و بلکه سال ها بعد به استاد پرداخت شود!!! حق التدریس یک استاد دانشگاه در نهایت و دست بالا 50 هزار تومان برای هر ساعت تدریس است که اگر روزی 8 ساعت تدریس کند می شود 400 هزار تومان و با کسر مالیات 320 هزار تومان!!!! لطفاً مقایسه کنید با دستمزد یک کارگر ساده که روزی یک میلیون تومان است، دستمزد نصّابِ کلید پمپ آب برای 15 دقیقه به مبلغ 500 هزار تومان، دستمزد لوله باز کن برای 15 دقیقه یک میلیون و پانصد هزار تومان و نمونه های فراوان دیگر که بیان همۀ آن ها فهرستی بلند بالا خواهد شد!! حقیقتاً با چنین دستمزدهایی که به استادان دانشگاه پرداخت می شود دیگر جایگاه و منزلت اقتصادی و اجتماعی ای برای شان باقی می ماند؟!!
❇️این گونه است که دیگر هیچ انگیزه ای برای استادان دانشگاه وجود ندارد که بخواهند بمانند و دست به مهاجرت نزنند!! دور از شأن و منزلت یک استاد دانشگاه است که برای تأمین هزینه های ضروری و پایه ای زندگی اَش دچار دغدغه و نگرانی شود و نزد خانوادۀ خودش احیاناً تحقیر شود!! در نظر داشته باشید که به هر حال هنگامی که نام کسی به عنوان استاد دانشگاه ثبت می شود خانواده انتظاراتی از ایشان دارد که در سطح و اندازۀ یک استاد باشد. برای مثال فرزندان استادان دانشگاه توقعاتی دارند که مطابق با عنوان و شأنیت استادی باشد که اگر برآورده نشود و در حال حاضر برآورده هم نمی شود نوعی حس تحقیر و سرافکندگی برای آن استاد ایجاد می شود که واقعاً بسیار دردآور و تلخ است!! به هر حال استادان دانشگاه با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند و از سرِ عشق و علاقه به دانش و پژوهش است که بر سر کلاس های درس حاضر می شوند و اگر بحث حساب و کتاب مالی آن هم در این وانفسای اقتصادی کشور در میان باشد با چنین حقوق و دستمزدی هیچ کسی حاضر به چنین کاری نمی شود. استاد دانشگاهی که سال ها می گذرد و توان مسافرت بردن خانواده اش را ندارد و یا توان هواپیما سوار کردن اعضای خانواده اَش را ندارد خودتان قضاوت کنید که در چه وضع بد اقتصادی روزگاران خود را سپری می کند!! سخن در این زمینه بسیار است و سینه سرشار از درد و رنج که به گفتۀ حافظ: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی!!!
#استادان_دانشگاه
#دانشگاه
#مهاجرت
#زندگی_دشوار
#سرمایه_های_انسانی
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from Zgordan🍂 (Zohre Gordan)
آیا ایران وارد مرحله آنومیک شده است؟
امروز ۴ آذر ۱۴۰۳ در صفحه ۷روزنامه اطلاعات
با تشکر از استاد گرانقدر جامعه شناسی دکتر تاج الدین و همچنین سپاس از آقای کریم پور پژوهشگر اجتماعی
لینک الکترونیکی گزارش
https://www.ettelaat.com/news/72728/+%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%86%D9%88%D9%85%DB%8C%DA%A9-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86
*
@zohrereporter
امروز ۴ آذر ۱۴۰۳ در صفحه ۷روزنامه اطلاعات
با تشکر از استاد گرانقدر جامعه شناسی دکتر تاج الدین و همچنین سپاس از آقای کریم پور پژوهشگر اجتماعی
لینک الکترونیکی گزارش
https://www.ettelaat.com/news/72728/+%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%86%D9%88%D9%85%DB%8C%DA%A9-%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86
*
@zohrereporter
☸️از شکستنِ نوارِ کاسِت تا فرستادن دختر به دانمارک برای تحصیل و زندگی
(گفتار در تحولات فکری و رفتاری ایرانیان)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅من دهۀ شصت خورشیدی را کم و بیش به یاد دارم. فضایی سنگین به لحاظ ایدئولوژیک که افکار و رفتارهای چندان متفاوتی شنیده و دیده نمی شد و اگر برخی افراد افکار و رفتارهای متفاوتی داشتند آن ها را در خفا انجام می دادند که کسی نبیند و نشنود. برای مثال اگر کسی می خواست موسیقی ای گوش کند باید می رفت در اتاقی دربسته و دور از چشم اهالی خانه آن موسیقی را به صورت پنهانی گوش می کرد. دخترِ یکی از اقوام ما در یکی از روزهای تابستان آن سال ها در حال گوش کردن ترانه ای بود که برادرش متوجه می شود و نه تنها اقدام به شکستن نوار کاسِت می کند(آن زمان دورۀ ضبط صوت و نوار کاست بود و هنوز خبری از کامپیوتر و گوشی های همراه و دیگر ابزارهای جدید برای گوش کردن موسیقی نبود) بلکه خواهرش را نیز کتک مفصلی می زند. دهه ها از این قضیّه گذشت و تابستان امسال از آن آقای فامیل پرسیدم دختر خانم شما چه می کنند؟ در پاسخ گفت: «دخترم را برای تحصیل و زندگی فرستادم دانمارک»!!! عجب!! و من به ایشان گفتم شما که روزی خواهرت را برای گوش کردن موسیقی کتک می زدی چطور شد که حالا دختر خودت را تنها به کشوری اروپایی فرستادی؟ فامیل محترم عرض کردند: «حرف ها می زنی، الان دیگه این امور برای همه عادی شده و چیز عجیبی نیست!! آن سال ها ما متوجه نبودیم و دچار نادانی بودیم و هزاران افسوس که چه عمرهایی که تلف نکردیم»!!
✳️در همین راستا برخوردها با دارندگان ویدئو و سپس دیش های ماهواره ای نیز از جمله اقداماتی بود که خیلی ها دیدیم و شنیدیم که راه به جایی نبرد و حالا داشتن ماهواره حتی به دورترین روستاهای کشور نیز سرایت کرده است چه رسد به شهرها!! اگرچه امروزه با داشتن گوشی های هوشمند و اتصال به اینترنت دیگر گویی که تمام امور این جهان در اختیار همگان است و انقلاب اطلاعاتی عظیمی در جهان و بلکه ایران ایجاد شده است. البته می دانیم که هنوز اقلیتی از ایرانیان هنوز هم در همان فضاهای گذشته و سنتی و بسته می اندیشند و عمل می کنند، اگرچه به ظاهر در قرن بیست و یکم زندگی می کنند. شوربختانه این که این اقلیت در مواردی کوشش می کنند راه را برای دیگرانی که می خواهند به آگاهی و اندیشمندی برسند، ببندند اما واقعیت این است که عِرْضِ خود می برند و زحمت ما می دارند. برخوردهای نادرست و غیر منطقی این جماعت اندک در خصوص فضای مجازی را نیز این روزها می بینیم و می شنویم که همچنان بر طبل روش های گذشته نگرانه ای که با شکست های سختی هم روبرو شده اند، می کوبند!!!.
❇️همۀ ما بارها صحبت های تعداد زیادی از هنرمندان، دانشگاهیان، روشنفکران و حتی شهروندان عادی کشورمان را شنیده ایم که رفتارها و اعمال گذشتۀ خود را به شدت مورد نقد و پرسش قرار می دهند و تحولاتی که در این دهه ها از سر گذرانده اند را توصیف می کنند. نمونه ها فراوان است که پرداختن به تمام آن ها در این نوشتار کوتاه امکان پذیر نیست. واقعیت این است که طی دهه های اخیر تحولات گسترده، عمیق و مهمی در بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی در ایران به وقوع پیوسته است که جای تأمّل و بررسی دقیق و همه جانبه دارد و البته باید آن ها را به فال نیک گرفت که تو گویی رنسانس ایرانی را در ذهن تداعی می کند. چه خوب شد که کسر قابل توجهی از ما ایرانیان از آن تفکر نادرستِ مدینۀ فاضله درست کردن دست شسته ایم و به این باور رسیده ایم که انسان و جامعۀ فاضله ساختن دست کم در این جهان شدنی نیست و ضرورت دارد مطابق با "واقعیت های این جهانی" دست به رفتار و عمل زد.
(گفتار در تحولات فکری و رفتاری ایرانیان)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅من دهۀ شصت خورشیدی را کم و بیش به یاد دارم. فضایی سنگین به لحاظ ایدئولوژیک که افکار و رفتارهای چندان متفاوتی شنیده و دیده نمی شد و اگر برخی افراد افکار و رفتارهای متفاوتی داشتند آن ها را در خفا انجام می دادند که کسی نبیند و نشنود. برای مثال اگر کسی می خواست موسیقی ای گوش کند باید می رفت در اتاقی دربسته و دور از چشم اهالی خانه آن موسیقی را به صورت پنهانی گوش می کرد. دخترِ یکی از اقوام ما در یکی از روزهای تابستان آن سال ها در حال گوش کردن ترانه ای بود که برادرش متوجه می شود و نه تنها اقدام به شکستن نوار کاسِت می کند(آن زمان دورۀ ضبط صوت و نوار کاست بود و هنوز خبری از کامپیوتر و گوشی های همراه و دیگر ابزارهای جدید برای گوش کردن موسیقی نبود) بلکه خواهرش را نیز کتک مفصلی می زند. دهه ها از این قضیّه گذشت و تابستان امسال از آن آقای فامیل پرسیدم دختر خانم شما چه می کنند؟ در پاسخ گفت: «دخترم را برای تحصیل و زندگی فرستادم دانمارک»!!! عجب!! و من به ایشان گفتم شما که روزی خواهرت را برای گوش کردن موسیقی کتک می زدی چطور شد که حالا دختر خودت را تنها به کشوری اروپایی فرستادی؟ فامیل محترم عرض کردند: «حرف ها می زنی، الان دیگه این امور برای همه عادی شده و چیز عجیبی نیست!! آن سال ها ما متوجه نبودیم و دچار نادانی بودیم و هزاران افسوس که چه عمرهایی که تلف نکردیم»!!
✳️در همین راستا برخوردها با دارندگان ویدئو و سپس دیش های ماهواره ای نیز از جمله اقداماتی بود که خیلی ها دیدیم و شنیدیم که راه به جایی نبرد و حالا داشتن ماهواره حتی به دورترین روستاهای کشور نیز سرایت کرده است چه رسد به شهرها!! اگرچه امروزه با داشتن گوشی های هوشمند و اتصال به اینترنت دیگر گویی که تمام امور این جهان در اختیار همگان است و انقلاب اطلاعاتی عظیمی در جهان و بلکه ایران ایجاد شده است. البته می دانیم که هنوز اقلیتی از ایرانیان هنوز هم در همان فضاهای گذشته و سنتی و بسته می اندیشند و عمل می کنند، اگرچه به ظاهر در قرن بیست و یکم زندگی می کنند. شوربختانه این که این اقلیت در مواردی کوشش می کنند راه را برای دیگرانی که می خواهند به آگاهی و اندیشمندی برسند، ببندند اما واقعیت این است که عِرْضِ خود می برند و زحمت ما می دارند. برخوردهای نادرست و غیر منطقی این جماعت اندک در خصوص فضای مجازی را نیز این روزها می بینیم و می شنویم که همچنان بر طبل روش های گذشته نگرانه ای که با شکست های سختی هم روبرو شده اند، می کوبند!!!.
❇️همۀ ما بارها صحبت های تعداد زیادی از هنرمندان، دانشگاهیان، روشنفکران و حتی شهروندان عادی کشورمان را شنیده ایم که رفتارها و اعمال گذشتۀ خود را به شدت مورد نقد و پرسش قرار می دهند و تحولاتی که در این دهه ها از سر گذرانده اند را توصیف می کنند. نمونه ها فراوان است که پرداختن به تمام آن ها در این نوشتار کوتاه امکان پذیر نیست. واقعیت این است که طی دهه های اخیر تحولات گسترده، عمیق و مهمی در بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی در ایران به وقوع پیوسته است که جای تأمّل و بررسی دقیق و همه جانبه دارد و البته باید آن ها را به فال نیک گرفت که تو گویی رنسانس ایرانی را در ذهن تداعی می کند. چه خوب شد که کسر قابل توجهی از ما ایرانیان از آن تفکر نادرستِ مدینۀ فاضله درست کردن دست شسته ایم و به این باور رسیده ایم که انسان و جامعۀ فاضله ساختن دست کم در این جهان شدنی نیست و ضرورت دارد مطابق با "واقعیت های این جهانی" دست به رفتار و عمل زد.
✅غرض اما گفتن این مطلب مهم بود که آن تندروی ها و ایدئولوژی اندیشی ها چه نتایج و پیامدهای شوم و تیره ای برای این ملت در پی داشته است که صد البته بخشی بر عهدۀ خودشان بوده است. نکتۀ مهم دیگر پرداختن به این موضوع است که چنین تحولاتی در بین شهروندان و گروه های اجتماعی مختلف ضرورتِ ایجاد تحولات بنیادین در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های خُرد و کلان جامعه توسط سیاستگذاران و برنامه ریزان را به طور کامل ایجاب می کند، اما می دانیم که اکنون چنین نیست و تو گویی که درک و دریافت درستی از این همه تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه نزد آنان وجود ندارد!! نظام سیاستگذاری و برنامه ریزی گویا هنوز نمی خواهد باور کند که بیش تر شهروندان و گروه های اجتماعی در زیست جهانی کاملا متفاوت از قرائت رسمی به سر می برند و از آن ایدئولوژی اندیشی ها بسیار فاصله گرفته اند و بیش از همه "زندگی" را جستجو می کنند. زندگی ای همراه با کاهش درد ها و رنج ها، افزایش سطح رفاه، آرامش، آزادی، برابری، صلح دوستی، عشق ورزی، خیرخواهی، سلامتی جسم و روان، مداراجویی با دیگرانی که چون ما نمی اندیشند و رفتار نمی کنند، پذیرش تکثر و تنوع فکری و رفتاری و پیشرفت و توسعه.
#ایرانیان
#تحولات_فکری
#تحولات_رفتاری
#زندگی
#رفاه
#آزادی
#برابری
@tajeddin_mohammadbagher
#ایرانیان
#تحولات_فکری
#تحولات_رفتاری
#زندگی
#رفاه
#آزادی
#برابری
@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵رقص زیبای زوربا(آنتونی کویین) و بازیل در فیلم زوربای یونانی . این فیلم از روی رمان معروف زوربای یونانی اثر درخشان نیکوس کازانتزاکیس در سال 1964 ساخته شد. رقص زندگی است و زندگی رقص است!!
@tajeddin_mohammadbagher
@tajeddin_mohammadbagher
❇️این تصویر یکی از زنان این سرزمین در یکی از روستاهای زابل در استان سیستان و بلوچستان است. نهایت فقر و محرومیت را در روزگار این بانوی گرامی و هم وطن ما می بینید. خانه ای فقیرانه و بدون کمترین امکانات و بدون درآمد مناسب و خلاصه این که فلاکت و تیره روزی. اینان در کجای سیاستگذاری ها و برنامه های این کشور قرار دارند؟
#فقر
#زنان
#محرومیت
@tajeddin_mohammadbagher
#فقر
#زنان
#محرومیت
@tajeddin_mohammadbagher
🔵فرجام شوم یک دیکتاتور
✍️محمدباقر تاج الدین
✅حافظ اسد و فرزندش بشار اسد در مجموع 54 سال با روش دیکتاتوری تمام عیار بر کشور سوریه حکومت کردند. حافظ اسد در سال 1970 میلادی با یک کودتا حکومت را در دست گرفت و در سال 2000 در اثر حمله قلبی درگذشت و فرزندش بشار اسد جانشین وی شد. در این 54 سال سوریه هیچ پیشرفت و توسعۀ قابل توجهی نداشت و فقر و و محرومیت و تیره روزی نصیب شهروندانش شد. روشن است که حکومت های دیکتاتوری نتیجه ای به جز تیره روزی و فلاکت برای مردم و کشورشان ندارند. حکومت های دیکتاتوری به جای تکیه بر مردم و نیروهای اجتماعی با زور و سرکوب می خواهند جامعه را در کنترل خود درآورند اما در نهایت شکست می خورند و این نیروی مردمی و اجتماعی است که به پیروزی می رسند!! اگرچه نتایج تلخ و دردناکی نیز برجای می گذارند. هزاران دریغ و درد که گوش دیکتاتورها به روی صدای مردم شان ناشنوا می شود و هنگامی که چنین وضعیتی پیدا می کنند به طور قطع و یقین زمینه های سقوط شان نیز فراهم می شود!!!
#سوریه
#سقوط
#دیکتاتوری
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅حافظ اسد و فرزندش بشار اسد در مجموع 54 سال با روش دیکتاتوری تمام عیار بر کشور سوریه حکومت کردند. حافظ اسد در سال 1970 میلادی با یک کودتا حکومت را در دست گرفت و در سال 2000 در اثر حمله قلبی درگذشت و فرزندش بشار اسد جانشین وی شد. در این 54 سال سوریه هیچ پیشرفت و توسعۀ قابل توجهی نداشت و فقر و و محرومیت و تیره روزی نصیب شهروندانش شد. روشن است که حکومت های دیکتاتوری نتیجه ای به جز تیره روزی و فلاکت برای مردم و کشورشان ندارند. حکومت های دیکتاتوری به جای تکیه بر مردم و نیروهای اجتماعی با زور و سرکوب می خواهند جامعه را در کنترل خود درآورند اما در نهایت شکست می خورند و این نیروی مردمی و اجتماعی است که به پیروزی می رسند!! اگرچه نتایج تلخ و دردناکی نیز برجای می گذارند. هزاران دریغ و درد که گوش دیکتاتورها به روی صدای مردم شان ناشنوا می شود و هنگامی که چنین وضعیتی پیدا می کنند به طور قطع و یقین زمینه های سقوط شان نیز فراهم می شود!!!
#سوریه
#سقوط
#دیکتاتوری
@tajeddin_mohammadbagher
☸️خشکاندن زمینه ها و ریشه های «دیکتاتوری» ضروری تر از سقوط دیکتاتور است
✍️محمدباقر تاج الدین
✅واقعیت آشکار و مسلم این است که اگر سقوط دیکتاتور به خشکاندن زمینه ها و ریشه های «دیکتاتوری» منجر نشود اگر چه در ظاهر و برای مدت موقت ممکن است خوشایند باشد اما برای دراز مدت چندان نتیجۀ مثبت و سازنده ای نخواهد بود چرا که هر دَم امکان ظهور یک دیکتاتور دیگر وجود دارد. به دیگر سخن اگر زمینه ها و ریشه های بروز و ظهور «دیکتاتوری» ریشه کن نشود و از بین نرود دیکتاتور دیگری البته با شکل و شمایل جدید قدرت رام نشده را در دست می گیرد و به تُرک تازی می پردازد. منظور از زمینه ها و ریشه های «دیکتاتوری» زمینه ها و ریشه های فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تا زمانی که این زمینه ها فراهم نشوند و امکان بروز و ظهور پیدا نکنند «دیکتاتوری» نیز از بین نمی رود.
✳️ جوامعی که باورها، هنجارها، ارزش ها، زمینه ها، الگوها، کنش گری ها و ساختارهای مبتنی بر ویژگی های کیش شخصیت(شخص پرستی)، توطئه اندیشی، توهم اندیشی، هذیان گویی، تعصب گرایی، جزم اندیشی، خودشیفتگی، انحصارگرایی، آرزواندیشی، آرمان خواهی، منافع گرایی، زودباوری، جهل مرکّب، جهل مقدّس، فریب کاری، دروغ گویی، خودناشناسی، قبیله پرستی، آیین پرستی، گذشته گرایی، رسم پرستی، خرافه گرایی، ناآگاهی از تاریخ و سنت و زمانۀ خویش و در مجموع گریزان از آزادی، مسئولیت و دوراندیشی و آینده نگری داشته باشند بسیار سهل است که در دام دیکتاتوری گرفتار آیند. روشن است که هر جامعه و فرهنگی با ویژگی های برشمرده شده بسیار آمادگی دارد تا زمینه را برای ایجاد نظام سیاسی ای با ساختار و الگوی بسته، تک حزبی، غیر مردمی، غیرمسئول، غیرپاسخ گو، غیر شفاف، فریبکار، پنهان کار، توطئه اندیش، فاسد، ضد مردمی، ناعادلانه، ضد آزادی و کاملاً انحصاری فراهم سازد. اینجاست که هر فردی که درون چنین ساختار و الگویی قرار گیرد در قامت دیکتاتوری قلدر و ددمنش و خون ریز ظاهر می شود. به دیگر سخن ساختار اجتماعی و فرهنگی نامناسب به ساختار سیاسی نامطلوب تبدیل می شود و درون چنین ساختاری هر آدمی که ورود پیدا کند بدل به دیکتاتوری همه جانبه می شود.
❇️این که در جهان مدرن اندیشمندان و نخبگان کوشش وافر به خرج داده اند و از تفکیک قوا و دموکراسی و جامعۀ مدنی سخن گفته اند و ساختاری این چنینی را پیشنهاد داده اند فقط و فقط برای فروریختن ساختار سیاسی جهان سنتی و پیشامدرن بود که ساختاری دیکتاتور پرور بوده است. براین اساس کاملاً روشن است که تنها راه گریز از ساختار دیکتاتوری و توتالیتر گذار از نظام سیاسی جهان سنتی به نظام سیاسی جهان مدرن یعنی نظام سیاسی دموکراتیک و تفکیک قوا، تشکیل احزاب مدنی، جامعۀ مدنی و تفکیک نهادها است و هر کوشش دیگری غیر از این انسان ها را در دور باطل ساختار دیکتاتوری گرفتار خواهد نمود!!!!
#دیکتاتور
#دیکتاتوری
#دموکراسی
#جامعه_مدنی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅واقعیت آشکار و مسلم این است که اگر سقوط دیکتاتور به خشکاندن زمینه ها و ریشه های «دیکتاتوری» منجر نشود اگر چه در ظاهر و برای مدت موقت ممکن است خوشایند باشد اما برای دراز مدت چندان نتیجۀ مثبت و سازنده ای نخواهد بود چرا که هر دَم امکان ظهور یک دیکتاتور دیگر وجود دارد. به دیگر سخن اگر زمینه ها و ریشه های بروز و ظهور «دیکتاتوری» ریشه کن نشود و از بین نرود دیکتاتور دیگری البته با شکل و شمایل جدید قدرت رام نشده را در دست می گیرد و به تُرک تازی می پردازد. منظور از زمینه ها و ریشه های «دیکتاتوری» زمینه ها و ریشه های فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و تا زمانی که این زمینه ها فراهم نشوند و امکان بروز و ظهور پیدا نکنند «دیکتاتوری» نیز از بین نمی رود.
✳️ جوامعی که باورها، هنجارها، ارزش ها، زمینه ها، الگوها، کنش گری ها و ساختارهای مبتنی بر ویژگی های کیش شخصیت(شخص پرستی)، توطئه اندیشی، توهم اندیشی، هذیان گویی، تعصب گرایی، جزم اندیشی، خودشیفتگی، انحصارگرایی، آرزواندیشی، آرمان خواهی، منافع گرایی، زودباوری، جهل مرکّب، جهل مقدّس، فریب کاری، دروغ گویی، خودناشناسی، قبیله پرستی، آیین پرستی، گذشته گرایی، رسم پرستی، خرافه گرایی، ناآگاهی از تاریخ و سنت و زمانۀ خویش و در مجموع گریزان از آزادی، مسئولیت و دوراندیشی و آینده نگری داشته باشند بسیار سهل است که در دام دیکتاتوری گرفتار آیند. روشن است که هر جامعه و فرهنگی با ویژگی های برشمرده شده بسیار آمادگی دارد تا زمینه را برای ایجاد نظام سیاسی ای با ساختار و الگوی بسته، تک حزبی، غیر مردمی، غیرمسئول، غیرپاسخ گو، غیر شفاف، فریبکار، پنهان کار، توطئه اندیش، فاسد، ضد مردمی، ناعادلانه، ضد آزادی و کاملاً انحصاری فراهم سازد. اینجاست که هر فردی که درون چنین ساختار و الگویی قرار گیرد در قامت دیکتاتوری قلدر و ددمنش و خون ریز ظاهر می شود. به دیگر سخن ساختار اجتماعی و فرهنگی نامناسب به ساختار سیاسی نامطلوب تبدیل می شود و درون چنین ساختاری هر آدمی که ورود پیدا کند بدل به دیکتاتوری همه جانبه می شود.
❇️این که در جهان مدرن اندیشمندان و نخبگان کوشش وافر به خرج داده اند و از تفکیک قوا و دموکراسی و جامعۀ مدنی سخن گفته اند و ساختاری این چنینی را پیشنهاد داده اند فقط و فقط برای فروریختن ساختار سیاسی جهان سنتی و پیشامدرن بود که ساختاری دیکتاتور پرور بوده است. براین اساس کاملاً روشن است که تنها راه گریز از ساختار دیکتاتوری و توتالیتر گذار از نظام سیاسی جهان سنتی به نظام سیاسی جهان مدرن یعنی نظام سیاسی دموکراتیک و تفکیک قوا، تشکیل احزاب مدنی، جامعۀ مدنی و تفکیک نهادها است و هر کوشش دیگری غیر از این انسان ها را در دور باطل ساختار دیکتاتوری گرفتار خواهد نمود!!!!
#دیکتاتور
#دیکتاتوری
#دموکراسی
#جامعه_مدنی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️هوا بس ناجوانمردانه آلوده است
✍️محمدباقر تاج الدین
✅خورشید هم دیگر در کلان شهرهای تهران و اصفهان و اهواز و مشهد و تبریز و اراک نایی برای روشن کردن هوا را ندارد و زیر لایه های غلیظ و سنگین آلودگی محو شده است. تو گویی که دیدن نور خورشید و نفس کشیدن در این کلان شهرها برای شهروندان به آرزویی دست نایافتنی بدل شده است!! بنا به گفتۀ مسئولین وزارت بهد اشت سالانه در ایران 50 هزار نفر در اثر آلودگی هوا می میرند و این یعنی مرگ خاموش و در سکوت!! بماند که همین مسئولین از زیان 12 میلیارد دلاری آلودگی هوا هم سخن گفته اند!! به گفتۀ فروغ فرخزاد شاعرۀ بزرگ کشورمان:
کسی به فکر گُل ها نیست
کسی به فکرماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
#آلودگی_هوا
#مرگ_خاموش
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅خورشید هم دیگر در کلان شهرهای تهران و اصفهان و اهواز و مشهد و تبریز و اراک نایی برای روشن کردن هوا را ندارد و زیر لایه های غلیظ و سنگین آلودگی محو شده است. تو گویی که دیدن نور خورشید و نفس کشیدن در این کلان شهرها برای شهروندان به آرزویی دست نایافتنی بدل شده است!! بنا به گفتۀ مسئولین وزارت بهد اشت سالانه در ایران 50 هزار نفر در اثر آلودگی هوا می میرند و این یعنی مرگ خاموش و در سکوت!! بماند که همین مسئولین از زیان 12 میلیارد دلاری آلودگی هوا هم سخن گفته اند!! به گفتۀ فروغ فرخزاد شاعرۀ بزرگ کشورمان:
کسی به فکر گُل ها نیست
کسی به فکرماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باور کند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
#آلودگی_هوا
#مرگ_خاموش
@tajeddin_mohammadbagher
☸️با گریه کردن و غمگین بودن به خدا می رسیم و نه با خندیدن و شادی کردن؟
(نقدی بر سخنانِ آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دیروز سخنانی از آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی را شنیدم که می گفت:«انسان هر چه بیش تر گریه کند و غمگین باشد بهتر به خدا می رسد و اگر شادی کند و بخندد به خدا نمی رسد چرا که شادی کردن و خندیدن انسان را هر چه بیش تر به دنیا وابسته می کند و در نتیجه از خدا دور می شود»(نقل به مضمون. البته فیلم این سخنرانی هم موجود است که می توانید ببینید). جای تأسف است که چنین کسی خود را به اصطلاح فیلسوف می پندارد و به خودش اجازه می دهد چنین سخنان بی دلیلی را این گونه راحت بر زبان براند. از آقای دکتر ابراهیمی دینانی باید پرسید که جناب فیلسوف کدام تحقیق و پژوهش علمی ای را انجام داده اید که افراد غمگین و گریه کن بیش تر به خد ا رسیده اند و بالعکس افراد شاد و خوشحال از خدا دور شده اند؟!! یعنی می خواهید بگویید که مردم ایران در دهه های اخیر که بیش تر مواقع با عزاداری و گریه و سوگواری روزگاران خود را سپری کرده اند اکنون بیش از مردم سایر جوامع به خدا نزدیک شده اند؟!! و مردم سایر جوامع به ویژه جوامع پیشرفته و توسعه یافته که بیش تر با شادی و خوشحالی زندگی کرده اند از خدا دور شده اند؟!× واقعاً از این سست تر و بی پایه تر می توان سخن گفت؟ آن هم توسط کسی که خود را فیلسوف خطاب می کند!!
✳️البته که آدمی در طول زندگی خودش بنا به موقعیت ها و شرایطی که برایش رقم می خورد به گریه و زاری می پردازد و دچار غمگینی و ناراحتی می شود که این هم جزیی از طبیعت انسان و جزیی از زندگی وی در این جهان است اما این موضوع به هیچ وجه دلیلی بر این نیست که بگوییم که اگر انسان هر چه بیش تر غمگین باشد و گریه کند حتما زمینۀ رسیدن به خدا را تضمین می کند. این موضوع به لحاظ علم روان شناسی اثبات شده است که انسان های افسرده بیش از همه دچار گریه و زاری و غمگینی می شوند و این بیماری یکی از بدترین بیماری های روانی است که آدمی را از داشتن یک زندگی سازنده و با کیفیت دور می سازد. اگر بخواهید بگویید که برخی مواقع در اثر تفکر عمیق اندوهی بر دل و جان آدمی می نشیند ضرورت دارد گفته شود که این اندوه از جنس دیگری است و به هیچ وجه با آن چه که می گویید شباهت و سنخیتی ندارد!!
❇️از قضا این شادی و خوشحالی و سرور است که ذهن آدمی را هر چه بهتر و دقیق تر آماده اندیشیدن به مسائل و مشکلات می سازد و وی را از بند گرفتاری ها رهایی می بخشد. این موضوع هم در علم روان شناسی بارها به اثبات رسیده است که انسان های شاد و با نشاط توان حل مشکلات شان بسیار بیش از انسان های ناراحت و غمگین است. همۀ ما انسان ها این تجربۀ تلخ را داشته ایم که هرگاه دچار غم و ناراحتی و گریه و زاری شده ایم نه تنها توان تفکر کردن از ما ستانده شد بلکه امکان حل هیچ مشکلی را نداشتیم چرا که در گردابی از غمگینی و ناراحتی و تلخ کامی فرو رفته ایم و بالعکس هرگاه دچار شادی و سرور و خوشحالی شدیم ذهن ما چون ساعت دقیق کار می کرد و هر چه بهتر و دقیق تر می توانست مشکلات را برطرف سازد! این هم که گفته اند با شادی و خوشحالی آدمی هر چه بیش تر به این دنیا وابسته می شود سخنی بی اساس است چرا که تا آدمی در این جهان حضور دارد بسیار مطلوب است که با کیفیت و خوب زندگی کند و چرا چنین نباشد؟! از شما که فلسفه خوانده هستید و به نظر من فیلسوف نیستید و بیش تر متکلم هستید بهتر است فکر کردن و آن هم تفکر انتقادی را آموزش دهید و نه گریه کردن و عزاداری و سوگواری را و خوب است بدانید که تفکر و به ویژه تفکر انتقادی که هستۀ مرکزی فلسفه است فقط با شادی و سرور و خوشحالی هر چه بیش تر به دست می آید و نه با گریه و غمگینی!!
#گریه
#غمگینی
#خنده
#شادی
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@tajeddin_mohammadbagher
(نقدی بر سخنانِ آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دیروز سخنانی از آقای دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی را شنیدم که می گفت:«انسان هر چه بیش تر گریه کند و غمگین باشد بهتر به خدا می رسد و اگر شادی کند و بخندد به خدا نمی رسد چرا که شادی کردن و خندیدن انسان را هر چه بیش تر به دنیا وابسته می کند و در نتیجه از خدا دور می شود»(نقل به مضمون. البته فیلم این سخنرانی هم موجود است که می توانید ببینید). جای تأسف است که چنین کسی خود را به اصطلاح فیلسوف می پندارد و به خودش اجازه می دهد چنین سخنان بی دلیلی را این گونه راحت بر زبان براند. از آقای دکتر ابراهیمی دینانی باید پرسید که جناب فیلسوف کدام تحقیق و پژوهش علمی ای را انجام داده اید که افراد غمگین و گریه کن بیش تر به خد ا رسیده اند و بالعکس افراد شاد و خوشحال از خدا دور شده اند؟!! یعنی می خواهید بگویید که مردم ایران در دهه های اخیر که بیش تر مواقع با عزاداری و گریه و سوگواری روزگاران خود را سپری کرده اند اکنون بیش از مردم سایر جوامع به خدا نزدیک شده اند؟!! و مردم سایر جوامع به ویژه جوامع پیشرفته و توسعه یافته که بیش تر با شادی و خوشحالی زندگی کرده اند از خدا دور شده اند؟!× واقعاً از این سست تر و بی پایه تر می توان سخن گفت؟ آن هم توسط کسی که خود را فیلسوف خطاب می کند!!
✳️البته که آدمی در طول زندگی خودش بنا به موقعیت ها و شرایطی که برایش رقم می خورد به گریه و زاری می پردازد و دچار غمگینی و ناراحتی می شود که این هم جزیی از طبیعت انسان و جزیی از زندگی وی در این جهان است اما این موضوع به هیچ وجه دلیلی بر این نیست که بگوییم که اگر انسان هر چه بیش تر غمگین باشد و گریه کند حتما زمینۀ رسیدن به خدا را تضمین می کند. این موضوع به لحاظ علم روان شناسی اثبات شده است که انسان های افسرده بیش از همه دچار گریه و زاری و غمگینی می شوند و این بیماری یکی از بدترین بیماری های روانی است که آدمی را از داشتن یک زندگی سازنده و با کیفیت دور می سازد. اگر بخواهید بگویید که برخی مواقع در اثر تفکر عمیق اندوهی بر دل و جان آدمی می نشیند ضرورت دارد گفته شود که این اندوه از جنس دیگری است و به هیچ وجه با آن چه که می گویید شباهت و سنخیتی ندارد!!
❇️از قضا این شادی و خوشحالی و سرور است که ذهن آدمی را هر چه بهتر و دقیق تر آماده اندیشیدن به مسائل و مشکلات می سازد و وی را از بند گرفتاری ها رهایی می بخشد. این موضوع هم در علم روان شناسی بارها به اثبات رسیده است که انسان های شاد و با نشاط توان حل مشکلات شان بسیار بیش از انسان های ناراحت و غمگین است. همۀ ما انسان ها این تجربۀ تلخ را داشته ایم که هرگاه دچار غم و ناراحتی و گریه و زاری شده ایم نه تنها توان تفکر کردن از ما ستانده شد بلکه امکان حل هیچ مشکلی را نداشتیم چرا که در گردابی از غمگینی و ناراحتی و تلخ کامی فرو رفته ایم و بالعکس هرگاه دچار شادی و سرور و خوشحالی شدیم ذهن ما چون ساعت دقیق کار می کرد و هر چه بهتر و دقیق تر می توانست مشکلات را برطرف سازد! این هم که گفته اند با شادی و خوشحالی آدمی هر چه بیش تر به این دنیا وابسته می شود سخنی بی اساس است چرا که تا آدمی در این جهان حضور دارد بسیار مطلوب است که با کیفیت و خوب زندگی کند و چرا چنین نباشد؟! از شما که فلسفه خوانده هستید و به نظر من فیلسوف نیستید و بیش تر متکلم هستید بهتر است فکر کردن و آن هم تفکر انتقادی را آموزش دهید و نه گریه کردن و عزاداری و سوگواری را و خوب است بدانید که تفکر و به ویژه تفکر انتقادی که هستۀ مرکزی فلسفه است فقط با شادی و سرور و خوشحالی هر چه بیش تر به دست می آید و نه با گریه و غمگینی!!
#گریه
#غمگینی
#خنده
#شادی
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵این هم فیلم سخنان دکتر ابراهیمی دینانی خدمت شما دوستانی که مرا متهم کردید چرا فیلم ایشان را منتشر نکردید. حالا خودتان ببینید و به نقد و نظر بپردازید. البته در خصوص برخی نقدها که چه عرض کنم بلکه برخی ناسزاهایی که بعضی از دوستان نثارم کرده اند پاسخ خواهم داد. من قصدم نقد سخنان یک فلسفه خوانده بود و نه عیب جویی و یا بدگویی!!
@tajeddin_mohammadbagher
@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from زیر سقف آسمان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️معنویسازیی بدبختی: ترجیح دینیی گریه بر خنده بر اساس توجیهات فلسفهدان تلویزیون
✍حسن محدثی
۲۲ آذر ۱۴۰۳
معنویسازیی بدبختی از جمله کارکردهای دین و عرفان است. همانطور که در عرفان اسلامی و عرفان مسیحی ما با پدیدهی معنویسازیی فقر مواجه ایم، شاهد معنویسازیی بدبختی نیز هستیم.
وقتی این دنیا را "دار البلا" و "درهی اشکها" بدانیم، لاجرم منطقی است که آدمیان را به گریز از دنیا و بریدن از همهی تعلقات دعوت کنیم و به تمسخر کسانی بپردازیم که درگیر آباد کردن دنیا اند.
مطابق این تفکر باید دنیا را برای اهل اش رها کنیم و بدانیم که این جهان جهان درد و رنج و فنا است. شادی (و خنده که زبان شادی است)، برای مردمی است که به دنیا تعلق دارند. اهل ایمان اهل گریه اند و بدبختی از قضا کارکرد مثبت دارد، چون قلب آدمی را مالامال از درد و تضرع میکند و سبب نزدیکی به خداوند میشود.
در چنین تفکری، خدا موجودی است که به احوال آدمی در بدبختی رقت میآورد و به آنها پاداش معنوی میدهد. در این تفکر راه به سوی خدا از فلاکت و بدبختی و گریه میگذرد!
منبع:
https://www.tg-me.com/Naqdagin/13537
#خنده
#گریه
#شادی
#دکتر_دینانی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثی
۲۲ آذر ۱۴۰۳
معنویسازیی بدبختی از جمله کارکردهای دین و عرفان است. همانطور که در عرفان اسلامی و عرفان مسیحی ما با پدیدهی معنویسازیی فقر مواجه ایم، شاهد معنویسازیی بدبختی نیز هستیم.
وقتی این دنیا را "دار البلا" و "درهی اشکها" بدانیم، لاجرم منطقی است که آدمیان را به گریز از دنیا و بریدن از همهی تعلقات دعوت کنیم و به تمسخر کسانی بپردازیم که درگیر آباد کردن دنیا اند.
مطابق این تفکر باید دنیا را برای اهل اش رها کنیم و بدانیم که این جهان جهان درد و رنج و فنا است. شادی (و خنده که زبان شادی است)، برای مردمی است که به دنیا تعلق دارند. اهل ایمان اهل گریه اند و بدبختی از قضا کارکرد مثبت دارد، چون قلب آدمی را مالامال از درد و تضرع میکند و سبب نزدیکی به خداوند میشود.
در چنین تفکری، خدا موجودی است که به احوال آدمی در بدبختی رقت میآورد و به آنها پاداش معنوی میدهد. در این تفکر راه به سوی خدا از فلاکت و بدبختی و گریه میگذرد!
منبع:
https://www.tg-me.com/Naqdagin/13537
#خنده
#گریه
#شادی
#دکتر_دینانی
@NewHasanMohaddesi
☸️در ستایش نقد و نقّادی
✍️محمدباقر تاج الدین
✅برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی عبارتند از:
1. نقّادی؛ غلبۀ عقلانیت و منطق بر احساسات، عواطف و هیجانات و فراتر رفتن از تمجید، ستایش و مجیزگویی از یک سو و دوری جستن از فحاشی، تهمت و افترا و دروغ پردازی از سوی دیگر است.
2.نقّادی؛ دروغ گویی، تهمت زنی، فحاشی و سیاه و سفید دیدن امور نیست، بلکه بازگویی نقاط مثبت و منفی و از همه مهم تر ارائه راه کارهایی برای تقویت و ارتقاء نقاط مثبت و تضعیف نقاط منفی است.
3.نقد؛ تشخیص و تمیز اندیشه ها و سخنان درست از نادرست آن هم مبتنی بر استدلال و منطق است.
4.اساساً در نقد و نقّادی نه مدّاحی راهی دارد و نه فحّاشی و هر گونه مدّاحی و فحّاشی نه تنها نقد نیست، بلکه فروکوفته شدن عقلانیت، منطق و انصاف به دست دگماتیسم، تعصب و یک جانبه گرایی است.
5.در نقّادی ضرورت دارد که نقّادان با ارائه استدلال مُتقَن و همچنین بیان گزاره های منطقی، درست یا نادرست بودن رأی و نظر نویسنده و گوینده را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهند.
6. ناقد یا ناقدان محترم بایسته است که با ارجاع دقیق به نوشته ها و گفته های متفکران و اندیشمندان و نه صرفاً مبتنی بر شنیده ها و شایعات راه را بر هرگونه سوء استفاده های احتمالی در این زمینه می بندند و در واقع اخلاق نقد را رعایت می کنند.
7.نقّادی به یک معنای مهم و پایه ای در میان گذاشتن دانسته های خود با دانسته های دیگران است تا از این طریق دیگران با به کارگیری منطق و استدلال به بررسی و واکاوی دانسته های ما بپردازند و در جریان چنین فرایندی تعاطی افکار و تضارب آراء به نحو مناسبی انجام شود تا بدین روش ابعاد و اجزاء فکری و معرفتی افراد بر آفتاب افکنده شود و از همه مهم تر این که کسانی گمان نکنند که فقط آنانند که می دانند و می فهمند و دیگران را بهره ای از فهم و ادراک نیست.
8.ناگفته پیداست که کسانی جرأت و شجاعت در میان نهادن دانسته های خود را با دیگران دارند که ظرفیت نقد شدن را داشته و هیچ نگرانی ای از این بابت به خود راه نمی دهند. در واقع، گام نهادن در وادی نوشتن و اندیشیدن و تفکر کردن مستلزم نقد شدن و نقد کردن نیز هست و از این منظر نباید هیچ ترس و نگرانی ای وجود داشته باشد و این که نباید موجب رنجش و ناراحتی نقد شدگان بشود.
9.احیاناً اگر کسانی یارای نقد شدن را ندارند و خیلی زود با نقد دیگران(البته همان گونه که گفته شد نقد به معنای واقعی کلمه نه مداحی و فحاشی) به اصطلاح معروف از کوره به در می روند و به تخریب ناقدان می پردازند و غصه دار می شوند بدیهی است که نباید وارد فضای نقد و نقادی شوند. فرد نویسنده و متفکر همین که دانسته های خود را با دیگران در میان می گذارد باید منتظر نقد و نقادی دیگران هم باشد حال با هر شدت و میزانی. حتی این گروه از دوستان باید خرسند هم باشند که دیگرانی بوده و هستند که نوشته ها و افکار و اندیشه های آنان را می خوانند و مورد توجه و دقت نظر قرار می دهند و به نقادی می پردازند و موجب غنی تر شدن این دسته از مباحث هم می شوند.
10.نقد و نقّادی به همگان می آموزد که سخن در حد و اندازه خویش بگویند و بدون مطالعه، پژوهش، وارسی، تأمّل، تحمّل، دقت نظر، تفکّر، تخصّص و تعقّل در هر زمینه ای ورود نکنند و دادِ سخن ندهند و این گونه نپندارند که می توانند در هر زمینه ای بگویند و بنویسند و نظر بدهند بدون این که سخنان و گفته ها و اندیشه های شان در ترازوی نقد و نقادی قرار گیرد.
11.نقد و نقّادی راه را بر هرگونه استبداد فکری و نظری و همچنین انحصار گرایی اندیشه و تفکر می بندد و زمینه را برای تضارب آراء و افکار و تکثرگرایی اندیشه و تفکر فراهم می سازد و ضمن ارائه یک چارچوب نسبتاً مشخص و روشن به همگان تذکر می دهد هر نظر و حرف و سخنی باید بر بنیان های استدلالی و منطقی و عقلانی متقنی استوار باشد و این گونه نیست که دیگران ملزم به پذیرش هر حرف و اندیشه ای باشند بدون این که از استدلال و منطق و دانش کافی برخوردار باشد.
#نقد
#نقادی
#تفکر_انتقادی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅برخی اصول و قواعد نقد و نقّادی عبارتند از:
1. نقّادی؛ غلبۀ عقلانیت و منطق بر احساسات، عواطف و هیجانات و فراتر رفتن از تمجید، ستایش و مجیزگویی از یک سو و دوری جستن از فحاشی، تهمت و افترا و دروغ پردازی از سوی دیگر است.
2.نقّادی؛ دروغ گویی، تهمت زنی، فحاشی و سیاه و سفید دیدن امور نیست، بلکه بازگویی نقاط مثبت و منفی و از همه مهم تر ارائه راه کارهایی برای تقویت و ارتقاء نقاط مثبت و تضعیف نقاط منفی است.
3.نقد؛ تشخیص و تمیز اندیشه ها و سخنان درست از نادرست آن هم مبتنی بر استدلال و منطق است.
4.اساساً در نقد و نقّادی نه مدّاحی راهی دارد و نه فحّاشی و هر گونه مدّاحی و فحّاشی نه تنها نقد نیست، بلکه فروکوفته شدن عقلانیت، منطق و انصاف به دست دگماتیسم، تعصب و یک جانبه گرایی است.
5.در نقّادی ضرورت دارد که نقّادان با ارائه استدلال مُتقَن و همچنین بیان گزاره های منطقی، درست یا نادرست بودن رأی و نظر نویسنده و گوینده را مورد واکاوی همه جانبه قرار دهند.
6. ناقد یا ناقدان محترم بایسته است که با ارجاع دقیق به نوشته ها و گفته های متفکران و اندیشمندان و نه صرفاً مبتنی بر شنیده ها و شایعات راه را بر هرگونه سوء استفاده های احتمالی در این زمینه می بندند و در واقع اخلاق نقد را رعایت می کنند.
7.نقّادی به یک معنای مهم و پایه ای در میان گذاشتن دانسته های خود با دانسته های دیگران است تا از این طریق دیگران با به کارگیری منطق و استدلال به بررسی و واکاوی دانسته های ما بپردازند و در جریان چنین فرایندی تعاطی افکار و تضارب آراء به نحو مناسبی انجام شود تا بدین روش ابعاد و اجزاء فکری و معرفتی افراد بر آفتاب افکنده شود و از همه مهم تر این که کسانی گمان نکنند که فقط آنانند که می دانند و می فهمند و دیگران را بهره ای از فهم و ادراک نیست.
8.ناگفته پیداست که کسانی جرأت و شجاعت در میان نهادن دانسته های خود را با دیگران دارند که ظرفیت نقد شدن را داشته و هیچ نگرانی ای از این بابت به خود راه نمی دهند. در واقع، گام نهادن در وادی نوشتن و اندیشیدن و تفکر کردن مستلزم نقد شدن و نقد کردن نیز هست و از این منظر نباید هیچ ترس و نگرانی ای وجود داشته باشد و این که نباید موجب رنجش و ناراحتی نقد شدگان بشود.
9.احیاناً اگر کسانی یارای نقد شدن را ندارند و خیلی زود با نقد دیگران(البته همان گونه که گفته شد نقد به معنای واقعی کلمه نه مداحی و فحاشی) به اصطلاح معروف از کوره به در می روند و به تخریب ناقدان می پردازند و غصه دار می شوند بدیهی است که نباید وارد فضای نقد و نقادی شوند. فرد نویسنده و متفکر همین که دانسته های خود را با دیگران در میان می گذارد باید منتظر نقد و نقادی دیگران هم باشد حال با هر شدت و میزانی. حتی این گروه از دوستان باید خرسند هم باشند که دیگرانی بوده و هستند که نوشته ها و افکار و اندیشه های آنان را می خوانند و مورد توجه و دقت نظر قرار می دهند و به نقادی می پردازند و موجب غنی تر شدن این دسته از مباحث هم می شوند.
10.نقد و نقّادی به همگان می آموزد که سخن در حد و اندازه خویش بگویند و بدون مطالعه، پژوهش، وارسی، تأمّل، تحمّل، دقت نظر، تفکّر، تخصّص و تعقّل در هر زمینه ای ورود نکنند و دادِ سخن ندهند و این گونه نپندارند که می توانند در هر زمینه ای بگویند و بنویسند و نظر بدهند بدون این که سخنان و گفته ها و اندیشه های شان در ترازوی نقد و نقادی قرار گیرد.
11.نقد و نقّادی راه را بر هرگونه استبداد فکری و نظری و همچنین انحصار گرایی اندیشه و تفکر می بندد و زمینه را برای تضارب آراء و افکار و تکثرگرایی اندیشه و تفکر فراهم می سازد و ضمن ارائه یک چارچوب نسبتاً مشخص و روشن به همگان تذکر می دهد هر نظر و حرف و سخنی باید بر بنیان های استدلالی و منطقی و عقلانی متقنی استوار باشد و این گونه نیست که دیگران ملزم به پذیرش هر حرف و اندیشه ای باشند بدون این که از استدلال و منطق و دانش کافی برخوردار باشد.
#نقد
#نقادی
#تفکر_انتقادی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️سخن از نفی اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی نیست بلکه سخن از نقد است
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دکتر ابراهیمی دینانی یکی از اندیشمند ان کشورمان هستند که همانند بسیاری از دیگر اندیشمندان به فراخور دانش خودشان گفته ها و نوشته هایی را در سال های گذشته منتشر کرده اند که به نظر می رسد نیازمند نقد و بررسی هر چه بیش تر باشند چرا که ایشان در محافل و مجالس گوناگونی سخنرانی های زیادی دربارۀ بسیاری از موضوعات داشته اند و هم این که کتاب هایی در زمینه های مختلف نگاشته اند و منتشر کرده اند. لذا نقد گفته ها و نوشته های ایشان هرگز به معنای نفی و بی ارزش پنداشتن آن آثار نیست بلکه تمام سخن در نقد اندیشه های او است. بررسی آثار کلامی و نگارشی ایشان نشان می دهد که در مواردی دچار خطاهای معرفتی و روشی شده اند و ضرورت دارد که این خطاهای معرفتی و روشی مورد نقادی همه جانبه قرار گیرند تا کسانی که این اندیشه ها را می خوانند و دنبال می کنند در چنبرۀ این خطاها قرار نگیرند. ضمن این که نقد مقدّمۀ فراتر رفتن از وضع موجود و دست یابی به وضع مطلوب اندیشگی است.
✳️بسیار عجیب است که حتی برخی از تحصیلکرده های جامعۀ ما نیز راه را بر روی هر گونه نقد می بندند و همچنان دچار کیش شخصیت بوده و معتقدند که چون فلانی شخصیت بزرگ و مشهور و معروفی است نباید به نقد اندیشه های ایشان پرداخت. برای مثال هنوز که هنوز است برخی افراد از نقد کسانی چون مولوی یا غزالی و ابن سینا و ملاصدرا و یا بزرگان دورۀ معاصر طفره می روند و این کار را نوعی گناه بزرگ می پندارند!! دکتر ابراهیمی دینانی نیز نباید برکنار از نقد و نقادی بماند و ضرورت تام دارد که اندیشه های ایشان مورد نقد قرار گیرد و این سخن هرگز به معنای این نیست که هیچ یک از اندیشه های ایشان قابل پذیرش و اعتنا نبوده بلکه از قضا سخن از درستی یا نادرستی سخنان ایشان به عنوان یک متفکر است. در نوشته های بعدی با ارائۀ اسناد دقیق از آثار کلامی و نوشتاری ایشان به نقد اندیشه های شان خواهم پرداخت تا ابعاد فکری ایشان هر چه دقیق تر بر آفتاب افکنده شود!!
#نقد
#نقادی
#استدلال
#منطق
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅دکتر ابراهیمی دینانی یکی از اندیشمند ان کشورمان هستند که همانند بسیاری از دیگر اندیشمندان به فراخور دانش خودشان گفته ها و نوشته هایی را در سال های گذشته منتشر کرده اند که به نظر می رسد نیازمند نقد و بررسی هر چه بیش تر باشند چرا که ایشان در محافل و مجالس گوناگونی سخنرانی های زیادی دربارۀ بسیاری از موضوعات داشته اند و هم این که کتاب هایی در زمینه های مختلف نگاشته اند و منتشر کرده اند. لذا نقد گفته ها و نوشته های ایشان هرگز به معنای نفی و بی ارزش پنداشتن آن آثار نیست بلکه تمام سخن در نقد اندیشه های او است. بررسی آثار کلامی و نگارشی ایشان نشان می دهد که در مواردی دچار خطاهای معرفتی و روشی شده اند و ضرورت دارد که این خطاهای معرفتی و روشی مورد نقادی همه جانبه قرار گیرند تا کسانی که این اندیشه ها را می خوانند و دنبال می کنند در چنبرۀ این خطاها قرار نگیرند. ضمن این که نقد مقدّمۀ فراتر رفتن از وضع موجود و دست یابی به وضع مطلوب اندیشگی است.
✳️بسیار عجیب است که حتی برخی از تحصیلکرده های جامعۀ ما نیز راه را بر روی هر گونه نقد می بندند و همچنان دچار کیش شخصیت بوده و معتقدند که چون فلانی شخصیت بزرگ و مشهور و معروفی است نباید به نقد اندیشه های ایشان پرداخت. برای مثال هنوز که هنوز است برخی افراد از نقد کسانی چون مولوی یا غزالی و ابن سینا و ملاصدرا و یا بزرگان دورۀ معاصر طفره می روند و این کار را نوعی گناه بزرگ می پندارند!! دکتر ابراهیمی دینانی نیز نباید برکنار از نقد و نقادی بماند و ضرورت تام دارد که اندیشه های ایشان مورد نقد قرار گیرد و این سخن هرگز به معنای این نیست که هیچ یک از اندیشه های ایشان قابل پذیرش و اعتنا نبوده بلکه از قضا سخن از درستی یا نادرستی سخنان ایشان به عنوان یک متفکر است. در نوشته های بعدی با ارائۀ اسناد دقیق از آثار کلامی و نوشتاری ایشان به نقد اندیشه های شان خواهم پرداخت تا ابعاد فکری ایشان هر چه دقیق تر بر آفتاب افکنده شود!!
#نقد
#نقادی
#استدلال
#منطق
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
✍️محمد باقر تاج الدین
✅در نوشتار حاضر کوشش شده است بخشی از اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی با ارجاع دقیق به آثار ایشان مورد نقد قرار گیرد. دوستان و خوانندگان عزیز این متن خواهشمند است توجه داشته باشند که با دقت متن را مطالعه کنند و نقد را با نقد پاسخ دهند و نه با ناسزاگویی و متلک پرانی. هرگونه تعصب ورزی و پیشداوری و جزم اندیشی در فضای نقد هیچ جایگاهی ندارد و نقد با ارائۀ دلایل انجام می شود. از نقد دوستان نسبت به این نقد بسیار خوشحال شده و استقبال می کنم تا از این طریق فضایی مناسب برای تضارب آراء و اندیشه ایجاد شود. من هیچ گونه مشکل شخصی با استاد محترم اقای دکتر دینانی ندارم و فقط و فقط مبتنی بر نقد اندیشه های ایشان اقدام به چنین کاری کردم. برای جایگاه ایشان ارزش قائل هستم اما خوب می دانم که هیچ چیز ارزشمندتر از کشف و فهم حقیقت نیست.
#نقد
#عقلانیت
#متکلم
#فیلسوف
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمد باقر تاج الدین
✅در نوشتار حاضر کوشش شده است بخشی از اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی با ارجاع دقیق به آثار ایشان مورد نقد قرار گیرد. دوستان و خوانندگان عزیز این متن خواهشمند است توجه داشته باشند که با دقت متن را مطالعه کنند و نقد را با نقد پاسخ دهند و نه با ناسزاگویی و متلک پرانی. هرگونه تعصب ورزی و پیشداوری و جزم اندیشی در فضای نقد هیچ جایگاهی ندارد و نقد با ارائۀ دلایل انجام می شود. از نقد دوستان نسبت به این نقد بسیار خوشحال شده و استقبال می کنم تا از این طریق فضایی مناسب برای تضارب آراء و اندیشه ایجاد شود. من هیچ گونه مشکل شخصی با استاد محترم اقای دکتر دینانی ندارم و فقط و فقط مبتنی بر نقد اندیشه های ایشان اقدام به چنین کاری کردم. برای جایگاه ایشان ارزش قائل هستم اما خوب می دانم که هیچ چیز ارزشمندتر از کشف و فهم حقیقت نیست.
#نقد
#عقلانیت
#متکلم
#فیلسوف
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش نخست]
✍️محمدباقر تاج الدین
✅آقای دکتر ابراهیمی دینانی را به طور عموم به عنوان یک فیلسوف در جامعۀ ما معرفی می کنند و می شناسند و این در حالی است که تأمّل در آثار و اندیشه های ایشان به خوبی نشان می دهد که ایشان نه تنها "فاقد دستگاه فکری فلسفی" است بلکه از "دستگاه فکری منجسمی" دربارۀ بسیاری از موضوعاتی که سخن گفته اند یا نوشته اند نیز برخوردار نیستند. در این زمینه چند نکتۀ قابل تأمّل زیر محل بحث است:
1.این که ادعا شد دکتر ابراهیمی دینانی "فاقد دستگاه فکری فلسفی" است و در حقیقت "فیلسوف" نیست و بیش تر در قامت یک "متکلّم" ظاهر می شود به این دلیل است که ایشان نسبت به بسیاری از اصول بنیادین فلسفه قائل و پای بند نیستند و بیش از همه به دنبال اثبات "عقاید و پیش فرض های اعتقادی از پیش تعیین شده شان" هستند. آشکار است که اگر کسی چنین ویژگی فکری و اندیشگی داشته باشد بیش از آن که فیلسوف باشد، "متکلم" است. گفتن ندارد که متکلم بودن لزوماً کنش گری فاقد ارزشی نیست و کسانی بوده اند که در قامت یک متکلم ظاهر شده اند. اما تفکر کلامی یا تئولوژیک از چندین محدودیت اساسی رنج می برد که برای رعایت اختصار به برخی از آن ها اشاره می شود. 1. تفکر تئولوژیک گرفتار در چنبرۀ برخی "عقاید از پیش تعیین شده" و "مسلّم" است و تمام کوشش هایی که می کند دائر بر این است که بر روی این عقاید تأیید کند در واقع تأییدیۀ آن را به اطلاع دیگران برساند؛ 2.تفکر کلامی یا تئولوژیک اگرچه در مواردی برای اثبات ادعاها و عقاید خودش متوسل به استدلال عقلی می شود اما واقعیت این است که عقلانیت و استدلال را تا جایی می پذیرد و بر می گیرد که بتواند "عقاید از پیش تعیین شده اَش" را اثبات کند و اگر چنین نکند عقل را فرو می نهد و "عقیدۀ از پیش تعیین شده اَش" را بر می گیرد و این نوعی نگاه دوگانه و ابزاری با عقل است. به گونه ای که اگر عقل، عقاید از پیش تعیین شده را تأیید کرد چیز خوبی است و اما اگر تأیید نکرد چیز خوبی نیست و باید آن را کنار گذاشت؛ 3. "اعتقادی اندیشی" هستۀ مرکزی تفکر کلامی یک متکلم محسوب می شود و تو گویی که توان فراتر رفتن از این نوع تفکر و دست یافتن به تفکر "انتقادی اندیشانه" و "بازاندیشانه" را ندارد؛ 4. تفکر کلامی پیش فرض هایی که می سازد را به عنوان اثبات یا استدلال یک مدعا جا می زند و این در حالی است که خود آن پیش فرض ها نیز نیازمند اثبات و استدلال هستند؛ 5. تفکر کلامی یا تئولوژیک بیش از آن که دغدغۀ فهم و کشف حقایق انسانی، تاریخی، اجتماعی، دینی، اخلاقی و جهانی را داشته باشد خودش را متعهد به دفاع از پاره ای از باورهای تاریخی و از پیش تعیین شده می داند.
2.بیان این نکتۀ مهم ضرورت دارد که متکلم بودن هرگز به معنای نادرست بودن اندیشۀ ایشان نیست و می توان برخی اندیشه های درست و منطقی نیز در اندیشه های شان پیدا کرد. اما تمام سخن بر سر این است که نوشتار حاضر ادعا دارد آقای دکتر ابراهیمی دینانی "فاقد دستگاه فلسفی" است و نه این که گفته شود "فاقد افکار و اندیشه های درست و قابل قبولی" است که این دو را هرگز نباید یکی دانست و خلط مبحث ایجاد نمود. مانند این که بگوییم فلانی چون عارف یا شاعر است پس هیچ سخن درست و قابل قبولی نگفته است که می دانیم هرگز چنین نیست. چه بسیار عارفان و شاعرانی که سخنان ارزشمند و درستی گفته اند و می توان صدق سخنان شان را نیز به خوبی دریافت نمود. اما تمام سخن بر سر این است که اگر کسی خود را فیلسوف می داند ضرورت دارد که نسبت به اصول فلسفی که همانا پای بندی تمام و کمال به استدلال و برهان عقلانی و منطقی است وفادار بماند. این انتظار البته از متکلم و عارف و شاعر نمی رود اما از یک فیلسوف چرا!!
(ادامه دارد)
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش نخست]
✍️محمدباقر تاج الدین
✅آقای دکتر ابراهیمی دینانی را به طور عموم به عنوان یک فیلسوف در جامعۀ ما معرفی می کنند و می شناسند و این در حالی است که تأمّل در آثار و اندیشه های ایشان به خوبی نشان می دهد که ایشان نه تنها "فاقد دستگاه فکری فلسفی" است بلکه از "دستگاه فکری منجسمی" دربارۀ بسیاری از موضوعاتی که سخن گفته اند یا نوشته اند نیز برخوردار نیستند. در این زمینه چند نکتۀ قابل تأمّل زیر محل بحث است:
1.این که ادعا شد دکتر ابراهیمی دینانی "فاقد دستگاه فکری فلسفی" است و در حقیقت "فیلسوف" نیست و بیش تر در قامت یک "متکلّم" ظاهر می شود به این دلیل است که ایشان نسبت به بسیاری از اصول بنیادین فلسفه قائل و پای بند نیستند و بیش از همه به دنبال اثبات "عقاید و پیش فرض های اعتقادی از پیش تعیین شده شان" هستند. آشکار است که اگر کسی چنین ویژگی فکری و اندیشگی داشته باشد بیش از آن که فیلسوف باشد، "متکلم" است. گفتن ندارد که متکلم بودن لزوماً کنش گری فاقد ارزشی نیست و کسانی بوده اند که در قامت یک متکلم ظاهر شده اند. اما تفکر کلامی یا تئولوژیک از چندین محدودیت اساسی رنج می برد که برای رعایت اختصار به برخی از آن ها اشاره می شود. 1. تفکر تئولوژیک گرفتار در چنبرۀ برخی "عقاید از پیش تعیین شده" و "مسلّم" است و تمام کوشش هایی که می کند دائر بر این است که بر روی این عقاید تأیید کند در واقع تأییدیۀ آن را به اطلاع دیگران برساند؛ 2.تفکر کلامی یا تئولوژیک اگرچه در مواردی برای اثبات ادعاها و عقاید خودش متوسل به استدلال عقلی می شود اما واقعیت این است که عقلانیت و استدلال را تا جایی می پذیرد و بر می گیرد که بتواند "عقاید از پیش تعیین شده اَش" را اثبات کند و اگر چنین نکند عقل را فرو می نهد و "عقیدۀ از پیش تعیین شده اَش" را بر می گیرد و این نوعی نگاه دوگانه و ابزاری با عقل است. به گونه ای که اگر عقل، عقاید از پیش تعیین شده را تأیید کرد چیز خوبی است و اما اگر تأیید نکرد چیز خوبی نیست و باید آن را کنار گذاشت؛ 3. "اعتقادی اندیشی" هستۀ مرکزی تفکر کلامی یک متکلم محسوب می شود و تو گویی که توان فراتر رفتن از این نوع تفکر و دست یافتن به تفکر "انتقادی اندیشانه" و "بازاندیشانه" را ندارد؛ 4. تفکر کلامی پیش فرض هایی که می سازد را به عنوان اثبات یا استدلال یک مدعا جا می زند و این در حالی است که خود آن پیش فرض ها نیز نیازمند اثبات و استدلال هستند؛ 5. تفکر کلامی یا تئولوژیک بیش از آن که دغدغۀ فهم و کشف حقایق انسانی، تاریخی، اجتماعی، دینی، اخلاقی و جهانی را داشته باشد خودش را متعهد به دفاع از پاره ای از باورهای تاریخی و از پیش تعیین شده می داند.
2.بیان این نکتۀ مهم ضرورت دارد که متکلم بودن هرگز به معنای نادرست بودن اندیشۀ ایشان نیست و می توان برخی اندیشه های درست و منطقی نیز در اندیشه های شان پیدا کرد. اما تمام سخن بر سر این است که نوشتار حاضر ادعا دارد آقای دکتر ابراهیمی دینانی "فاقد دستگاه فلسفی" است و نه این که گفته شود "فاقد افکار و اندیشه های درست و قابل قبولی" است که این دو را هرگز نباید یکی دانست و خلط مبحث ایجاد نمود. مانند این که بگوییم فلانی چون عارف یا شاعر است پس هیچ سخن درست و قابل قبولی نگفته است که می دانیم هرگز چنین نیست. چه بسیار عارفان و شاعرانی که سخنان ارزشمند و درستی گفته اند و می توان صدق سخنان شان را نیز به خوبی دریافت نمود. اما تمام سخن بر سر این است که اگر کسی خود را فیلسوف می داند ضرورت دارد که نسبت به اصول فلسفی که همانا پای بندی تمام و کمال به استدلال و برهان عقلانی و منطقی است وفادار بماند. این انتظار البته از متکلم و عارف و شاعر نمی رود اما از یک فیلسوف چرا!!
(ادامه دارد)
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقدان "دستگاه فکریِ فلسفی" و "دستگاه فکریِ منسجم" در اندیشه های دکتر ابراهیمی دینانی
[بخش دوم]
✍️محمدباقر تاج الدین
3.تفکر فلسفی یا عقلانی نیز واجد چندین خصلت اساسی است که به برخی از آن ها اشاره می شود: 1. در فلسفه هیچ گاه با عقل و عقلانیت برخوردی دوگانه و ابزاری نمی شود و فیلسوف همواره خود را ملتزم و پای بند به استدلال و برهان عقلانی و منطقی می داند و تا آخر بر سر این روش باقی می ماند؛ 2. فیلسوف هیچ تعهد و سرسپردگی ای به عقاید خاصی از جانب هیچ شخص و آیینی نداشته و بالعکس تعهد دارد که با ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی به کشف و فهم حقایق اقدام نماید و اگر در نهایت عقیده ای از پیش تعیین شده هم مورد پذیرش واقع نشود هیچ باکی نیست؛ 3. البته که فیلسوف هم دارای پیش فرض است اما تفاوتش با متکلم این است که پیش فرض خودش را در معرض آزمون فلسفی و عقلانی قرار می دهد و اگر سربلند از چنین آزمونی بیرون آمد آن را می پذیرد و اگر نه که نه؛ 4.عقلانیت فلسفی برخلاف عقلانیت کلامی و تئولوژیک همواره با تفکری بنیادین، پرسش های بنیادین و نقد بنیادین کار می کند و تمام امور و پدیده ها برای وی چونان اُبژه ای در نظر گرفته می شوند که ضرورت دارد در معرض نقد و پرسش و تفکر قرار گیرند؛ 5.در تفکر فلسفی تبعیت از عقل و استدلال حرف اول و آخر را می زند و نه تبعیت از هیچ عقیده و اندیشۀ دیگری و این که کیش شخصیت هرگز در چنین تفکری راه ندارد.
4. بنابر آن چه گفته شد و بنابر غور و بررسی در برخی آثار گفتاری و نوشتاری دکتر ابراهیمی دینانی به خوبی نشان می دهد که ایشان بیش از آن که فیلسوف باشند، متکلم هستند. برای این که این ادعا همراه با استدلال و همچنین سندیت باشد نمونه هایی از آثار ایشان را با دقت مورد بررسی قرار می دهیم تا برخی افراد نگویند که بدون ارجاع اقدام به داوری دربارۀ اندیشه های وی شده است. برای نمونه به نوشتار ایشان در کتاب "عقلانیت و معنویت" بنگرید:«باید ببینیم اصل فلسفۀ اسلامی و هویت و ماهیت آن چیست؟ در اینجا لازم است که یک پیش فرض دیگری اضافه کنیم و آن اینکه ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم؛ یعنی چیزی به نام «فلسفۀ اسلامی» هست. حال امروز تکلیف آن فلسفۀ اسلامی چیست؟ عده ای نیز سئوال را جلوتر می برند که اصلاً فلسفۀ اسلامی چه بوده و هست؟ کسی نمی گوید که اسلام چیست؟ اسلام، اسلام است و هویت خود را در طول چهارده قرن در طیف وسیعی از جامعه نشان داده است........فلسفۀ اسلامی فلسفه ای است که در آن متفکران بزرگی مانند فارابی، ابن سینا و سهروردی براساس تعالیم اسلام و وحی محمدی(ص) اندیشیدند و کوشیدند وحی را بفهمند و تا حدودی هم فهمیدند و مطالب زیادی دارند. مگر فلسفه چیست؟ فهم وحی، خودش فلسفه است و این همان چیزی است که به آن فلسفۀ اسلامی می گوییم، یعنی فلسفه ای که در جهان اسلام رشد کرده و نفس کشیده است»(ابراهیمی دینانی، 1400: 7-2).
5.به همین چند خط از نوشتار ایشان از کتاب "عقلانیت و معنویت" با دقت بنگرید تا دریابید که فقط یک متکلم می تواند چنین اندیشه هایی را مطرح کند و نه یک فیلسوف. و اما نقدهای وارد به این اندیشۀ ایشان به شرح زیر است: 1.این که ایشان فرض شان این است که «ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم» به طور دقیق نشان از جدلی بودن بحث از طرف وی داشته که بدون ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی موضوعی را به عنوان پیش فرض پذیرفته اند(همان چیزی که در پاراگراف پیشین به آن پرداخته ام). 2.در حالی که اگر ایشان بنا بود در قامت یک فیلسوف ظاهر شوند در همین بحثی که ارائه کرده اند چندین پرسش اساسی را مطرح می کردند، چرا که فیلسوف کارش "پرسش افکنی" و آن هم "پرسش افکنی بنیادین" است مانند این که: الف.کدام دلایل عقلانی ارائه شده است که چنین فلسفه ای در اسلام وجود داشته است؟؛ ب.چنین فلسفه ای به فرضِ وجود کجا در معرض "نقادی فلسفی" و سپس "اثبات فلسفی" قرار گرفته است؟؛ ج.پیش فرض گرفتن برخی عقاید دینی و سپس دلایلی از درون متون دینی برای آن ارائه کردن کجا نامش فلسفه ورزی و فلسفه اندیشی است؟؛ د.مگر نه این که فیلسوف فقط و فقط پای بند به استدلال عقلانی و فلسفی است و هرگز نباید از این روش و خط مشی عبور و عدول کند؟؛ ه. مگر نه این که بنابر مشی فلسفی هیچ فیلسوفی تا به استدلال دقیق و همه جانبه دربارۀ موضوعی نپردازد آن را از پیش مسلم و قطعی نمی پندارد؟؛
(ادامه دارد......)
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش دوم]
✍️محمدباقر تاج الدین
3.تفکر فلسفی یا عقلانی نیز واجد چندین خصلت اساسی است که به برخی از آن ها اشاره می شود: 1. در فلسفه هیچ گاه با عقل و عقلانیت برخوردی دوگانه و ابزاری نمی شود و فیلسوف همواره خود را ملتزم و پای بند به استدلال و برهان عقلانی و منطقی می داند و تا آخر بر سر این روش باقی می ماند؛ 2. فیلسوف هیچ تعهد و سرسپردگی ای به عقاید خاصی از جانب هیچ شخص و آیینی نداشته و بالعکس تعهد دارد که با ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی به کشف و فهم حقایق اقدام نماید و اگر در نهایت عقیده ای از پیش تعیین شده هم مورد پذیرش واقع نشود هیچ باکی نیست؛ 3. البته که فیلسوف هم دارای پیش فرض است اما تفاوتش با متکلم این است که پیش فرض خودش را در معرض آزمون فلسفی و عقلانی قرار می دهد و اگر سربلند از چنین آزمونی بیرون آمد آن را می پذیرد و اگر نه که نه؛ 4.عقلانیت فلسفی برخلاف عقلانیت کلامی و تئولوژیک همواره با تفکری بنیادین، پرسش های بنیادین و نقد بنیادین کار می کند و تمام امور و پدیده ها برای وی چونان اُبژه ای در نظر گرفته می شوند که ضرورت دارد در معرض نقد و پرسش و تفکر قرار گیرند؛ 5.در تفکر فلسفی تبعیت از عقل و استدلال حرف اول و آخر را می زند و نه تبعیت از هیچ عقیده و اندیشۀ دیگری و این که کیش شخصیت هرگز در چنین تفکری راه ندارد.
4. بنابر آن چه گفته شد و بنابر غور و بررسی در برخی آثار گفتاری و نوشتاری دکتر ابراهیمی دینانی به خوبی نشان می دهد که ایشان بیش از آن که فیلسوف باشند، متکلم هستند. برای این که این ادعا همراه با استدلال و همچنین سندیت باشد نمونه هایی از آثار ایشان را با دقت مورد بررسی قرار می دهیم تا برخی افراد نگویند که بدون ارجاع اقدام به داوری دربارۀ اندیشه های وی شده است. برای نمونه به نوشتار ایشان در کتاب "عقلانیت و معنویت" بنگرید:«باید ببینیم اصل فلسفۀ اسلامی و هویت و ماهیت آن چیست؟ در اینجا لازم است که یک پیش فرض دیگری اضافه کنیم و آن اینکه ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم؛ یعنی چیزی به نام «فلسفۀ اسلامی» هست. حال امروز تکلیف آن فلسفۀ اسلامی چیست؟ عده ای نیز سئوال را جلوتر می برند که اصلاً فلسفۀ اسلامی چه بوده و هست؟ کسی نمی گوید که اسلام چیست؟ اسلام، اسلام است و هویت خود را در طول چهارده قرن در طیف وسیعی از جامعه نشان داده است........فلسفۀ اسلامی فلسفه ای است که در آن متفکران بزرگی مانند فارابی، ابن سینا و سهروردی براساس تعالیم اسلام و وحی محمدی(ص) اندیشیدند و کوشیدند وحی را بفهمند و تا حدودی هم فهمیدند و مطالب زیادی دارند. مگر فلسفه چیست؟ فهم وحی، خودش فلسفه است و این همان چیزی است که به آن فلسفۀ اسلامی می گوییم، یعنی فلسفه ای که در جهان اسلام رشد کرده و نفس کشیده است»(ابراهیمی دینانی، 1400: 7-2).
5.به همین چند خط از نوشتار ایشان از کتاب "عقلانیت و معنویت" با دقت بنگرید تا دریابید که فقط یک متکلم می تواند چنین اندیشه هایی را مطرح کند و نه یک فیلسوف. و اما نقدهای وارد به این اندیشۀ ایشان به شرح زیر است: 1.این که ایشان فرض شان این است که «ما یک فلسفۀ قطعی، منسجم و درست در اسلام داشته ایم» به طور دقیق نشان از جدلی بودن بحث از طرف وی داشته که بدون ارائۀ دلایل منطقی و عقلانی موضوعی را به عنوان پیش فرض پذیرفته اند(همان چیزی که در پاراگراف پیشین به آن پرداخته ام). 2.در حالی که اگر ایشان بنا بود در قامت یک فیلسوف ظاهر شوند در همین بحثی که ارائه کرده اند چندین پرسش اساسی را مطرح می کردند، چرا که فیلسوف کارش "پرسش افکنی" و آن هم "پرسش افکنی بنیادین" است مانند این که: الف.کدام دلایل عقلانی ارائه شده است که چنین فلسفه ای در اسلام وجود داشته است؟؛ ب.چنین فلسفه ای به فرضِ وجود کجا در معرض "نقادی فلسفی" و سپس "اثبات فلسفی" قرار گرفته است؟؛ ج.پیش فرض گرفتن برخی عقاید دینی و سپس دلایلی از درون متون دینی برای آن ارائه کردن کجا نامش فلسفه ورزی و فلسفه اندیشی است؟؛ د.مگر نه این که فیلسوف فقط و فقط پای بند به استدلال عقلانی و فلسفی است و هرگز نباید از این روش و خط مشی عبور و عدول کند؟؛ ه. مگر نه این که بنابر مشی فلسفی هیچ فیلسوفی تا به استدلال دقیق و همه جانبه دربارۀ موضوعی نپردازد آن را از پیش مسلم و قطعی نمی پندارد؟؛
(ادامه دارد......)
@tajeddin_mohammadbagher