Telegram Web Link
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️آقای دکتر تاج‌الدین عزیز لطفا مستندات خود را ارائه کنید! خلط تحقیق تفسیری و تحقیق بهره‌برنده از روش کیفی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۷ بهمن ۱۴۰۳


در اغلب جلسات دفاع از پروپوزال‌های دانش‌جویان دکترا و در دفاع از رساله‌های کارشناسی‌ی ارشد و دکترا مدرسان هم‌کار در تهران مرکز، من و دانش‌جویان ام را سر این‌که نباید در تحقیقات بهره برنده از روش‌های کیفی چارچوب نظری داشت، آزار داده اند و هر بار من از آنان خواسته ام مستندات و دلایل معتبر ارائه کنند و دست‌کم یک منبع معتبر ارائه نمایند. آزار این بوده که آنان مدعایی را بدون دلیل به دانش‌جویان ام تحمیل کرده اند یا خواسته اند تحمیل کنند و من طلب دلیل و مستندات کرده ام و هرگز هیچ مستنداتی ارائه نکرده اند.

اکنون دریافته ام که ریشه‌ی این کلیشه‌ی نادرست که بین تحقیقات تفسیری و تحقیقات بهره برنده از روش‌های کیفی خلط می‌کند، آثار دکتر احمد محمدپور است.

از جمله کسانی که این مدعا را بارها مطرح کرده و هیچ‌گاه عبارات معتبری از هیچ منبع قابل اتکایی ارائه نکرده دوست عزیز من آقای دکتر محمدباقر تاج‌الدین است.
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12121

من اصرار دارم ایشان و دیگر هم‌کاران ام در طی‌ی یادداشت یا مقاله‌ای به فرازهای متون معتبر در روش تحقیق اشاره کنند که در آن‌ها درج شده باشد که در تحقیقات بهره برنده از روش‌های کیفی نباید چارچوب نظری یا نظریه داشت.

متاسفانه یادداشت اخیر دکتر تاج‌الدین باز هم مصداق فرار به جلو است و ایشان باز هم هیچ متنی از قول هیچ منبع معتبری در روش تحقیق ذکر نکرده اند. از نظر من تا اطلاع ثانوی آثار آقای دکتر احمد محمدپور در حوزه‌ی روش تحقیق نامعتبر هستند، مگر آن‌که ایشان نشان بدهند بین تحقیق تفسیری و تحقیق بهره برنده از روش‌های کیفی خلط نکرده اند و مدعاهای‌شان قابل دفاع است.

#نظریه‌پردازی
#صحت‌آزمایی
#روش_تحقیق
#تحقیقات_کیفی
#احمد_محمدپور
#محمدباقر_تاج‌الدین

@NewHasanMohaddesi
☸️آقای دکتر محدثی من شما را آزار داده ام یا با شما بحث علمی کردم؟

✍️محمدباقر تاج الدین

آقای دکتر محدثی ادعای بی موردی را دربارۀ من مطرح کرده اند مبنی بر این که من ایشان را آزار داده ام. لطفا خوانندگان و همراهان عزیز برایم روشن کنند که بحث علمی بر سر یک موضوع مورد مناقشه آزار دادن محسوب می شود؟ من واقعا تا الان نمی دانستم که بحث کردن با کسی بر سر مباحث مورد مناقشۀ علمی و یا روشی آن هم با ارائۀ مستنداتی به صورت شفاهی که البته به صورت کتبی هم منتشر خواهم کرد به منزلۀ آزار دادن است!! این سخن دکتر محدثی خیلی برایم عجیب و دور از انتظار است. پس مطابق با این ادعای دکتر محدثی تمام کسانی که با دیگران وارد مناقشۀ علمی می شوند در حال آزار دادن شان هستند؟ خوب است معنای آزار دادن را فهمیدیم!! من تا جایی که در توانم بود و هست هرگز کوشش نکردم موضوعی را به دانشجویانم تحمیل کرده باشم و اگر هر دانشجویی چنین ادعایی دارد لطفا مطرح کند تا من پاسخ ایشان را بدهم. اساساً این کار دکتر محدثی اصلا درست نیست که از قول دانشجویان این گونه سخن بگوید و مدعی العموم آنان بشود. از دکتر محدثی درخواست می کنم که از ادامۀ چنین روندی جداً پرهیز کنند.

✳️من در نوشتۀ کوتاهی که آورده ام گفته ام که در فرصتی مناسب اسناد و منابع مرتبط را ارائه خواهم کرد و دکتر محدثی بدون توجه به این سخنی که گفتم عجولانه گفته اند که تاج الدین در حال فرار به جلو است و مستندی ارائه نمی کند. ایشان باید اجازه بدهند که من متن و نقد اصلی خودم را منتشر کنم و سپس به قضاوت در این زمینه بپردازند. ضمنا من هیچ گاه نگفته ام که در تحقیقات کیفی نمی توان نظریه داشت و این سخن نادرست را دکتر محدثی چندبار است از قول من تکرار می کنند بلکه گفته ام که در تحقیقات کیفی نمی توان اقدام به نظریه آزمایی مطابق با آن چه که در روش های کمّی انجام می شود، نمود. لذا با صراحت می گویم که در تحقیقات کیفی می توان نظریه داشت اما منطق به کار گیری نظریه در تحقیقات کیفی با تحقیقات کمّی تاحدودی متفاوت است. چارچوب نظری اگر به منزلۀ راهنما و چشم انداز نظری باشد که حساسیت های مفهومی و نظری را بر می انگیزد در روش های کیفی رواج دارد و می توان اقدام به چنین کاری کرد اما اگر قصد محقق ارائۀ مدل نظری از چارچوب نظری و سپس استخراج فرضیات و در نهایت آزمون فرضیات باشد این اقدام مربوط به تحقیقات کمّی است و نه کیفی. نمی دانم برای چندمین بار این را بگویم که دکتر محدثی قانع شوند و سخن نادرست را دست کم به من منتسب نکنند. در تمام کلاس های روش تحقیق هم همین موضوع را گفته ام و برای آن منابع معتبری ارائه خواهم کرد.
#چارچوب_نظری
#دکتر_محدثی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵متن لاتین کتاب پویش کیفی و طرح پژوهش اثری از جان کرسول


@tajeddin_mohammadbagher
بریده ای از کتاب مورد نظر / ص 22

@tajeddin_mohammadbagher
🔵ترجمه این متن دلالت بر این دارد که : پژوهشگر کیفی از منطق استقرایی پیروی می کند یعنی از جزء به کل حرکت می کند، به جای این که کارش را از یک نظریه یا نگاه پژوهشگر آغاز کند.
لذا برخلاف اصرار دکتر محدثی بر این که در روش های کیفی می توان از نظریه استفاده کرد جان کرسول مدعی است که نمی توان اقدام به این کار کرد. فعلا یک منبع تا منابع دیگری در این زمینه ارائه کنم و دکتر محدثی نگوید که تاج الدین بدون سند و منبع حرف می زند!!!


@tajeddin_mohammadbagher
🔵در مورد ادعای دیگر دکتر محدثی مبتنی بر این که کرسول می گوید تحقیق کیفی از تحقیق تفسیری جدا و متفاوت است باید گفته شود که این هم سخنی اشتباه است و در همین کتابی که معرفی کرده ام بنابر متن زیر کرسول تحقیق کیفی و تحقیق تفسیری را یکی دانسته و برای آن توضیحاتی هم ارائه کرده اند. لطفا متن زیر از کرسول را بخوانید.ضمنا این مباحث را کرسول تحت عنوان پارادایم های تحقیق کیفی مطرح می کند که آقای دکتر محدثی نسبت به این موضوع توجه چندانی ندارند👇👇👇


@tajeddin_mohammadbagher
🔵لطفا دوستان به خط آخر این پاراگراف البته ضمن توجه به کل بحثی که کرسول ارائه کرده اند توجه نمایند که گفته اند: به همین علت است که پژوهش کیفی اغلب پژوهش تفسیری نامیده می شود. پس از نظر کرسول تحقیق کیفی و تفسیری یکی بوده و دو تا روش مجزایی نیستند

@tajeddin_mohammadbagher
Forwarded from Mohammadreza Vahdati
پنجمین شب ایران
شب هویت
با موضوع: بررسی هویت ایرانی در جهان مدرن
سخنران: دکتر محمدباقر تاج الدین (استاد دانشگاه و عضو هیات علمی)
دبیرنشست؛ محمد رضا وحدتی

سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
ساعت ۱۷
تهران،خیابان لاله زار جنوبی، بن بست اتحادیه، مجموعه تاریخی اتحادیه (خانه طهران)

حضور در این نشست برای عموم آزاد و رایگان است.
برای حضور در جلسه لطفا عضو گروه زیر شوید 👇👇
https://www.tg-me.com/shabeirann
☸️ملّت «از گرسنگی نمی میرند» اما دچار «فقر و فلاکت» می شوند!!

✍️محمدباقر تاج الدین

برخی مدیران کشور این روزها می گویند در اثر تحریم های آمریکا و غرب و بروز مشکلات حاد اقتصادی، مردم که از گرسنگی نمی میرند. البته این حرف جدیدی نیست که توسط آنان بیان می شود و بلکه پیش تر ها هم بارها از این نوع سخنان عجیب و غریب را بیان کرده اند. نخست باید از این مدیران پرسید که چرا سیاست های نادرستی در پیش گرفته شد که امروز کار به جایی برسد که چنین سخنان غیر منطقی ای بیان شود؟ از یک سو می گویند که در اثر تحریم ها مردم ما از گرسنگی نمی میرند اما از سوی دیگر می گویند امروز تعداد زیادی از مردم کشور دچار مشکل هستند؛ نیاز به دریافت بستۀ معیشتی و کالا برگ دارند!! دادنِ بستۀ معیشتی و کالابرگ به هفت دهک جامعه دقیقاً چه معنایی دارد؟ جز این است که تعداد زیادی از مردم (یعنی حدود 70 درصد) توان تأمین نیازهای اولیه و ضروری زندگی شان را ندارند و در معرض گرسنگی، سوء تغذیه و بیماری قرار می گیرند و در نهایت هم می میرند؟!!

✳️اگر هم فرض شود که در اثر بروز شرایط دشوار و نامطلوب اقتصادی مردم ممکن است از گرسنگی نمیرند اما بدون تردید دچار فقر و فلاکت می شوند. فقر و فلاکتی که هر روز ابعاد و عمق بیش تری پیدا می کند و بدتر این که پیامدهای تلخ و ناگوار فراوانی هم به همراه دارد. مردن از گرسنگی فقط این نیست که فردی به خاطر غذا نخوردن بمیرد بلکه ده ها معنا و تعبیر دیگری نیز می تواند داشته باشد. هنگامی که پدر یک خانواده از تأمین مسکن مناسب و شایسته برای اعضای خانوادۀ خودش ناتوان باشد یعنی این که چنین خانواده ای دچار فقر و فلاکت عمیقی شده است و اگر همین خانواده مستأجر باشند و نتوانند اجاره بهای خانه را پرداخت کنند و به ناچار به حاشیه ها و مناطق فقیر نشین و نامناسب کوچ کننند بسی تلخ تر و اسف بارتر می تواند باشد. بدون تردید برای پدر این خانواده چنین وضع تلخ و اسف باری نوعی مردن محسوب می شود!!

❇️هنگامی که شرایط اقتصادی هر روز بدتر و اسف بارتر می شود و بسیاری از شهروندان هر چه بیش تر به زیر خط فقر می روند و از تأمین نیازهای اولیۀ زندگی شان هم ناتوان می شوند و فلاکت را هر چه بیش تر و بلکه با تمام وجودشان تجربه می کنند آیا معنای از گرسنگی مردن را نمی تواند داشته باشد؟!! هنگامی که بسیاری از جوانان جامعه به رغم داشتن مدارک تحصیلی عالی از یافتن شغلی مناسب با درآمدی حداقلی هم درمانده شده و دچار ناامیدی شده باشند و آیندۀ خود را تیره و تار ببینند و امید به زندگی را از دست بدهند آن گاه چنین زیستنی چه میزان از مردن بهتر است؟! بیکاری سایر افراد جامعه خود حکایت غم انگیز دیگری است که به انواع مشاغل کاذب و همچنین مشاغل بی ثبات مانند کار موقت در کارگاه های کوچک با حداقل حقوق و دستمزد و بدون هرگونه قرارداد یا قراردادهای کوتاه مدت(مثلا سه ماهه) روی آورده اند و از تأمین ضروریات اولیۀ زندگی نیز درمانده شده اند!! به راستی این را می شود زندگی نامید؟!!

گروه های آسیب پذیر جامعه اعم از زنان سرپرست خانوار، حاشیه نشینان شهری، روستاییان فقیر، سالمندان به ویژه سالمندان روستایی و سالمندان بدون بازنشستگی(فاقد مستمری)، معلولین، کودکان کار، بیکاران، افراد کم درآمد(حداقلی بگیران)، بی خانمان ها، مستأجران، بیماران فقیر و کم درآمد، مهاجرین به کلان شهرها و برخی گروه های دیگر در زمان بروز بحران های اقتصادی بیش ترین و عمیق ترین آسیب ها را می بینند و دچار فلاکت تمام عیار می شوند که نوعی "از گرسنگی مردن" را در ذهن تداعی می کند.

✳️اما بدترین نوعِ "از گرسنگی مردن" این است که گروه هایی که نام برده شد و حتی بسیاری از شهروندان دیگر اعم از کارگران، معلمان، کارمندان، استادان، پرستاران و بازنشستگان در اثر شرایط نامطلوب اقتصادی توان و امکان برآورده نمودن نیازهای خود و اعضای خانواده شان را نداشته باشند و دچار چنان حقارتی شوند که هر روز صدها لعن و نفرین به خود نثار کنند که چرا به این دنیا آمده اند و زندگی می کنند. فقط یک نمونه از این وضع اسف بار را در نظر بگیرید که فردی به عنوان پدر خانواده نتواند نیازمندی های فرزندان خود را تأمین کند و آن گاه از سوی فرزندانش دچار سرزنش شود. وجداناً و انصافاً چنین افرادی(که کم هم نیستند) مردن را بر زیستن ترجیح نمی دهند؟!! که بدون تردید ترجیح می دهند و این همان "از گرسنگی مردن" است. به گفتۀ آن شاعر: «من از مفصل این نکته مجملی گفتم/ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
#گرسنگی
#فقر
#شهروندان
#مشکلات_اقتصادی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵نوستالژی

زمستان پر برف تهران در دهۀ چهل خورشیدی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️چراغِ شفقت ورزی بیفروزیم

✍️محمدباقر تاج الدین

"شفقت ورزی" جمع میان دو امر مهم اخلاقی یعنی "همدلی" و "همدردی" است و درجۀ آن از محبت ورزی و عشق ورزی هم بالاتر است. همدلی به معنای این است که فرد بتواند خود را به جای دیگریِ آسیب دیده مثلا بیمار قرار دهد و گویی که خودِ وی است که درد و رنج می کشد و درد و رنج دیگری را چون درد و رنج خود فرض کند. به عبارت دیگر، همدلی حالتی ذهنی است که طی آن فردِ شفقت ورز در هر حالت خود را همانند انسان هایی می پندارد که درد و رنجی دارند و ناراحتی و گرفتاری شان را چونان گرفتاری خود می داند، نوعی هم ذات پنداری. همدردی اما حالتی عینی و عملی دارد که طی آن فردِ شفقت ورز اقدام عملی برای کاهش درد و رنج دیگران انجام می دهد، برای مثال به سراغ بیماران در بیمارستان می رود و امور بیمارستانی شان را انجام می دهد. جمعِ بین همدلی(حالت ذهنی) و همدردی(حالت عینی) می شود شفقت ورزی.

✳️شفقت ورزی بنابر آن چه که معنویان و عارفان بیان داشته اند اوج انسانیت و بالاترین حد اخلاقی بودن و اخلاقی زیستن است و اگرچه ممکن است نتوان از همۀ انسان ها انتظار انجام چنین کاری را داشت، اما به نظر می رسد به طور بالقوه چنین توانمندی ای در تمامی انسان ها به صورت کم و بیش یکسان وجود داشته باشد. روشن است که آن چه که در عمل توسط انسان ها صورت می گیرد یعنی در حالت بالفعل در بین انسان ها متفاوت است. بوده اند و هستند انسان های شفقت ورزی که تمام یا بخش مهمی از زندگی خود را صرف دردمندان و گرفتاران نموده اند و خودشان بهره و نصیب اندکی از زندگی این جهانی بردند. برای مثال انسانی که با رها کردن زرق و برق های زندگی این جهانی و در پیش گرفتن ساده زیستی یعنی بسنده کردن به یک زندگی بدون آلایش و با حداقل امکانات ضروری به دنبال کاهش درد و رنج دیگران می رود نمونه مسلّم و روشنی از شفقت ورز بودن است و از این منظر حتی می توان او را یک قدّیس اخلاقی نیز خطاب کرد.

❇️این که چرا انسان ها عموماً شفقت ورزی را به کنار نهاده و حداکثر در حد محبت ورزی یا عشق ورزی عمل می کنند دلایل گوناگون تربیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می تواند داشته باشد که در جای خود ضرورت دارد مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد. اما از منظر اخلاقی می توان گفت که دنیا طلبی، حرص و آز، زیاده خواهی، سیری ناپذیری و خودخواهی از جمله دلایلی هستند که می تواند انسان ها را از شفقت ورزی دور کند. انسان هایی که می پندارند صدها سال در این جهان زیست می کنند و هر چه بیشتر ثروت و سرمایه جمع کنند برای شان خوش بختی می آورد و حال این که سایر انسان ها در چه وضع و حال بغرنج و دشواری زندگی می کنند البته به آنان ربطی ندارد!!!

ناگفته نماند که به دلیل نداشتن شفقت ورزی بیشتر ساکنان زمین بوده است که طبیعت و منابع طبیعی این گونه به دست نابودی سپرده شد، نوعی نابرابری و بی عدالتی وحشتناک در جهان رواج یافت و میلیاردها انسان فقیر و بیچاره در همین قرن بیست و یکم در نهایت فقر و بدبختی در بدترین شرایط زندگی می کنند!!! به راستی اگر اندکی آری فقط اندکی شفقت ورزی را پیشه خویش می کردیم آیا امروز سرنوشت بشر این گونه بود؟ و اکنون انسان باید خودش را سرزنش و ملامت کند که نادانسته و مغرورانه چنین سرنوشت تلخی را برای خود رقم زده است!!!
#انسان
#همدلی
#همدردی
#شفقت_ورزی
#اخلاقی_زیستن


@tajeddin_mohammadbagher
☸️سالمندان رها شده و فاقد حمایت های اجتماعی

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز صبح برای انجام کاری با خودرو در یکی از خیابان های اطراف محل زندگی حرکت می کردم که دیدم خانمی سالخورده مرتب دستش را بلند می کند که کسی او را سوار کند و البته کسی توجهی نمی کرد. من ایستادم و از ایشان سوال کردم: مادر جان کجا می خواهی بروی؟ گفت» پسرم مرا تا فلان درمانگاه برسان که حالم بسیار بد است. به سختی سوار خودرو شد و در راه پرسیدم چرا از فرزندان خودت نمی خواهی که بیایند به شما رسیدگی کنند و چرا با این وضع ناگوار بیرون می آیی؟ در پاسخ گفت: بچه های من در جای دیگری از این شهر بزرگ زندگی می کنند و نمی توانند زیاد به من سر بزنند!! البته گوشش سنگین بود و برخی پرسش های دیگر مرا چندان متوجه نمی شد که بتواند پاسخ بدهد. او را به درمانگاه رساندم و تا داخل درمانگاه هدایت کردم و حتی درخواست کردم که اگر لازم می دانی بمانم تا دوباره به منزل برگردانم که گفت کارم طول می کشد و شما بروید.

✳️این تنها موردی نیست که با آن روبرو می شویم بلکه تعداد قابل توجهی از این سالمندان در شهرها و روستاها زندگی می کنند که رها شده اَند و از سوی هیچ سازمانی هم حمایت نمی شوند. این که فرزندان آنان موظف اَند به آنان رسیدگی کنند البته جای بحث ندارد اما می ماند این نکتۀ مهم که فرزندان هم دچار گرفتاری های زندگی شان هستند و ممکن است نتوانند آن گونه که شایسته است به پدران و مادران سالمند خود رسیدگی کنند. اما مهم ترین بحث در این جا کم کاری سازمان های حمایتی است که توجه ضروری و همه جانبه ای نسبت به سالمندان به ویژه سالمندان فاقد پشتیبان و حامی نداشته و در نتیجه اینان به طرز نگران کننده و غم انگیزی رها شده محسوب می شوند. در این میان بدتر از همه وضعیت اسف بار سالمندان روستایی و فقیر و نیز سالمندانی است که مستمری دوران بازنشستگی هم ندارند و توان استخدام پرستار هم برای شان وجود ندارد!! شوربختانه این که جمعیت ایران هر سال به سمت و سوی سالمندی پیش می رود و در سال های آتی با تعداد زیادی از سالمندانی روبرو می شویم که چنین شرایط دردناکی را ممکن است تجربه کنند. تنهایی، فقر، ناتوانی، بدون حامی، و در حقیقت رها شده از هر نظر!!!
#سالمندی
#ناتوانی
#بی_حمایتی
#تنهایی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵کتاب پویش کیفی و طرح پژوهش اثری از جان کرسول

✍️محمدباقر تاج الدین

در این کتاب کرسول برخی روش های مرتبط با پارادایم تفسیری-برساختی را در ذیل پژوهش کیفی آورده است. همچنین در یک جدول جداگانه ضمن اشاره به پژوهشگران حوزۀ روش تحقیق روش تفسیری را زیر مجموعه پژوهش کیفی دیده است. در این زمینه بیش تر و مستند خواهم نوشت ضمن اشاره به پاره ای از دیدگاه های نویسندگان این حوزه. ضمنا در بین متخصصان روش در دانشگاه های معتبر دنیا نیز بر سر این که روش تفسیری و کیفی مشابه هستند یا متفاوت مناقشاتی وجود دارد که با ارائۀ اسناد و منابع مورد نظر بحث خواهم کرد.


@tajeddin_mohammadbagher
🔵همان گونه که در این جدول از کتاب مورد اشاره دیده می شود روش تفسیری زیر مجموعۀ پژوهش کیفی آمده است. از قول دنزین و لینکلن هم چنین بحثی آمده است. (جان کرسول، 2013، ص 9 و 10).

@tajeddin_mohammadbagher
🔵و این هم از همان کتاب و از قول دنزین و لینکلن(2005) که دوباره روش تفسیری زیر مجموعه پژوهش یا رویکرد کیفی آمده است.(کرسول، 2013، 10).


@tajeddin_mohammadbagher
🔵این هم بخشی از متن همان کتاب به شرح زیر:

In terms of practice, the questions become broad and general so that the participants can construct the meaning of a situation, a meaning typi¬cally forged in discussions or interactions with other persons. The more open-ended the questioning, the better, as the researcher listens carefully to what people say or do in their life setting. Thus, constructivist research¬ers often address the “processes” of interaction among individuals. They also focus on the specific contexts in which people live and work in order to understand the historical and cultural settings of the participants. Researchers recognize that their own background shapes their interpreta¬tion, and they “position themselves” in the research to acknowledge how their interpretation flows from their own personal, cultural, and historical experiences. Thus the researchers make an interpretation of what they find, an interpretation shaped by their own experiences and background. The researcher’s intent, then, is to make sense of (or interpret) the mean¬ings others have about the world. This is why qualitative research is often called “interpretive” research(creswell, 2013: 25).


✳️ترجمه بخش پایانی پاراگراف: بنابراین، این پژوهشگران، تفسیری از آن چه می یابند ارائه می کنند، تفسیری برخاسته از تجارب و پیشینۀ شخصی خودشان. لذا هدف پژوهشگر معنابخشی(یا تفسیر) معانی دیگران از دنیا است. به همین دلیل است که پژوهش کیفی اغلب پژوهش «تفسیری» نامیده می شود.

#پژوهش_کیفی
#پژوهش_تفسیری
#جان_کرسول


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جُستاری در مناقشاتِ روش شناسی(فلسفۀ روش)
[بخش نخست]

✍️محمدباقر تاج الدین

پرداختن به بحث پژوهش و روش بدون پرداختن به ریشه ها و سرچشمه های فلسفی و فکری آن دست کم به نظر من کاری بیهوده و بی نتیجه است که فقط سبب ساز برخی جدال های بی حاصل و و ملال آور خواهد شد. ضمن این که بدون پرداختن به ریشه های اصلی بحث مورد نظر حقیقت موضوع آن گونه که شایسته و سزاوار است هرگز روشن و تدقیق نخواهد شد. بنابراین کوشش خواهم کرد در چند نوشتار به این موضوع پرداخته و ابعاد بحث را در حد توان علمی و پژوهشی اَم روشن تر سازم. هیچ ادعایی مبنی بر درستی این که آن چه می نویسم و منتشر می کنم ندارم و تنها بر آنم تا به حقیقتی از حقایق موجود در این حوزه بپردازم و از این رهگذر نوری بر برخی تاریکی ها و ابهامات ی موجود بیفکنم و سهم خودم را ادا کرده باشم. ضمن این که بحث حاضر بحثی بسیار گسترده و عمیق است و خواننده نباید انتظار داشته باشد تمام حقیقت در چند نوشتار نه چندان بلند به سرانجام برسد و لذا ضرورت دارد که علاقمندان به این بحث به کتاب ها و مقالاتی که در پایان نوشتار ارائه خواهم کرد مراجعه کنند و در فرصت مناسب آن ها را در مطالعه گیرند و البته نقد و نظر خود را نیز بیان کنند.

✳️واقعیت این است که مناقشات روش شناختی بیش از آن که ریشه در دانش های جدیدی چون روان شناسی یا جامعه شناسی داشته باشد ریشه در مباحث مهمی چون فلسفۀ علم، فلسفۀ علوم اجتماعی و هم چنین فلسفۀ روش(روش شناسیِ فلسفی) دارد و فروکاستن آن به بحث های مکانیکی و رایج و مشهوری چون پژوهش های کمّی، کیفی یا ترکیبی جفای بزرگی در حق معرفت=شناخت(knowledge)، دانش=علم(science)، پژوهش(research) و روش(method) است. روش شناسی و پرداختن به انواع روش ها البته تاریخی کم و بیش طولانی دارد که تا یونان باستان نیز می توان آن را پی گرفت، زمانی که ارسطو به زبان آن روزگار از تمایز میان علوم طبیعی و علوم انسانی سخن گفته است. البته روشن است که ارسطو از "علوم طبیعی"(natural sciences) و "علوم انسانی"(human sciences) آن گونه که امروزه رایج است و معنا می شود، سخن نگفته است، بلکه در «کتاب بوطیقا(یا به گفتۀ برخی طوبیقا=Topics) "قضایا" را بر سه قسم اخلاقی، طبیعی و منطقی مورد شناسایی قرار داد و طی آن "قضیۀ اخلاق" را به معنای اجتماعیات و آن چه مربوط به رفتار انسان است، تعریف کرد»( ویلهلم دیلتای، مقدمه بر علوم انسانی/ ترجمۀ منوچهر صانعی دره بیدی/مقدمۀ مترجم، 1388: 14). همچنین است بحث دربارۀ سنت فکری هرمنوتیک و تفسیری که تا یونان باستان قابل ردیابی و واکاوی است. «هرمنوتیک یکی از قدیمی ترین سنت های علوم انسانی است. پیش از روش های جدید تحقیق کیفی به وجود آمد و تاریخچۀ آن به آغاز دوران باستان باز می گردد»(ایون شِرَت، فلسفۀ علوم اجتماعی قاره ای، ترجمه هادی جلیلی، 1387: 35). بعدتر در همین نوشتار بیش تر به این موضوع خواهم پرداخت.

❇️حال، اگر از دوران باستان گذر کنیم و به سده های جدیدتر یعنی سده های پس از دورۀ رنسانس(renaissance) یا همان نوزایی فلسفی، فرهنگی و علمی برسیم و سربرآوردن علوم طبیعی جدید مانند زیست شناسی، فیزیک، شیمی و بعدها و به دنبال و تحت تأثیر علوم طبیعی شکل گیری علوم انسانی جدید مانند روان شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد را مورد واکاوی قرار دهیم به خوبی می بینیم که اگرچه دو سنت فکری تجربه گرایی(empiricism) یا اثبات گرایی(positivism) یا واقع گرایی(realism) و در مقابل تفسیرگرایی(interpretivism)، یا ذهن گرایی(idealism) کم و بیش پا به پای هم از گذشته های دور پیش آمده اند، اما در قرن نوزدهم بود که به دنبال چیرگی و غلبۀ علوم طبیعی که خود ناشی از غلبۀ اندیشۀ تجربه گرایانه یا اثبات گرایانه در اروپای آن روزگار بود، شاهد تسلط پژوهش اثبات گرایانه و تجربه گرایانه و نیز تسلط پژوهش ها و روش های کمّی گرایانه نه تنها در علوم طبیعی بلکه در علوم انسانی ای چون جامعه شناسی و روان شناسی بوده ایم و این تسلط و چیرگی تا دهۀ هفتاد میلادی قرن بیستم نیز ادامه یافت.

(ادامه دارد....)

#فلسفه_علم
#فلسفه_علوم_اجتماعی
#فلسفه_روش
#روش_شناسی
#پارادایم
#پارادایم_اثباتی
#پارادایم_تفسیری
#پژوهش_کمی
#پژوهش_کیفی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جُستاری در مناقشاتِ روش شناسی(فلسفۀ روش)
[بخش دوم]

✍️محمدباقر تاج الدین

لذا می توان تا این جا و به طور خلاصه مسأله و موضوع مورد بحث را این گونه صورت بندی کرد که دست کم دو پارادایم(paradigm) یا سنت فکری-فلسفی یعنی فلسفۀ تحلیلی(analytical philosophy) که در قالب دیدگاه های اثبات گرایی، واقع گرایی یا تجربه گرایی پدیدار شده اند از یک سو و فلسفۀ قاره ای(continental philosophy) که در قالب دیدگاه های تفسیرگرایی، ذهن گرایی یا معناگرایی شکل گرفته اند، از سوی دیگر در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند و در حقیقت سبب ساز شکل گیری پژوهش های اثباتی(positive research) و تفسیری(interpretive research) شده که بعدها در قالب پژوهش های"کمّی(quantitative)" و "کیفی(qualitative)" در مراکز علمی و دانشگاهی رایج و پر کاربرد شده اند.

✳️بنابراین ریشه های رواج گسترده و همه جانبۀ پژوهش های کمّی و کیفی و همچنین ترکیبی در بسیاری از مراکز علمی و دانشگاهی دنیا و ایران را بیش از همه می بایست در پارادایم های فلسفی و روش شناختی دست کم دو قرن پیش دانست و گمان نکنیم که فقط محصول کوشش های پژوهشگران دانش هایی چون جامعه شناسی یا روان شناسی از قرن نوزدهم تا به امروز است. به دیگر سخن و به زبان ساده تر اگر جامعه شناسی چون امیل دورکیم فرانسوی از روش اثباتی و جامعه شناسی دیگر چون ماکس وبر آلمانی از روش تفسیری-تفهمی سخن گفته است چنین اندیشه هایی ریشه در دو سنت فلسفی-فکری پیش از آنان داشته است که بحث آن را در حد توان علمی خودم پی خواهم گرفت تا برسم به بحث پژوهش های کمّی، کیفی و ترکیبی و تفاوت های این سه و همچنین مناقشات پژوهشی و روشی میان متخصصان و محققان مبتنی بر متون روشی و پژوهشی داخلی و خارجی.

(ادامه دارد....)

#فلسفه_علم
#فلسفه_علوم_اجتماعی
#فلسفه_روش
#روش_شناسی
#پارادایم
#پارادایم_اثباتی
#پارادایم_تفسیری
#پژوهش_کمی
#پژوهش_کیفی


@tajeddin_mohammadbagher
2025/07/13 14:15:42
Back to Top
HTML Embed Code: