Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵وقتی موسیقی ملت ها را به هم پیوند می دهد

✍️محمدباقر تاج الدین

❇️کنسرت مشترک علیرضا قربانی خواننده سرشناس ایرانی به همراه عالیم قاسم اُف خواننده سرشناس کشور آذربایجان در قونیه نشانگر کامل پیوند ملت ها با یکدیگر است. به راستی چه زبانی بهتر از موسیقی و هنر این گونه می تواند ملت های جهان را بهم پیوند دهد؟ موسیقی صلح و آرامش و دوستی و عشق با خود می آورد و این قدرت جادویی آن است!! کاش سیاستمداران عالَم یاد می گرفتند که با زبانی این چنینی ملت های جهان را به هم پیوند دهند و هزاران افسوس که چنین نمی کنند. اگر سهراب سپهری سروده است: جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود شاید بتوان این چنین سرود که جای مردان سیاست بنشانید مردان هنر تا جهان تازه شود!!!


@tajeddin_mohammadbagher
🔵کتابی که معرفی می شود حاصل گفتگوهای بسیار ارزشمند دو تن از رهبران معنوی جهان یعنی دالایی لاما و دزموند توتو است که توسط دوگلاس آبرامز روانپزشک سرشناس تنظیم شده است. در این کتاب تجربیات ارزشمند این دو نفر در زمینۀ چگونگی شاد بودن آمده است که با نگاهی عمیق و همه جانبه به این موضوع مهم نگریسته اند.
#شادی
#دالایی_لاما
#دزموند_توتو


@tajeddin_mohammadbagher
☸️برنامه های تلویزیون به مفت هم نمی ارزه!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

طی دو روز گذشته پیش مادرم بودم که 92 سال سن دارند و البته هوش و حواس شان کاملا جمع است. وقتی رسیدم پیش ایشان تلویزیون خاموش بود و از مادرم پرسیدم چرا تلویزیون را روشن نمی کنی که برنامه ای ببینی و سرگرم شوی؟ مادرم در پاسخ گفت: این برنامه های تلویزیون به مفت هم نمی ارزه و هیچ چیز به درد بخوری نداره!! و ادامه داد: راستی مادر! این تلویزیون که برای ما سالخورده های بی سواد و کم سواد هیچ برنامه ای نداره پس جوان تر ها چی می بینن؟ و آیا این تلویزیون اصلا فکری به حال نسل های جوان و نوجوان هم می کنه؟!!

✳️واقعا بسی عجیب است که پیر زن سالخورده بی سواد کاملا فهمیده است که این صدا و سیما مناسب این قرن و زمانه و به ویژه نسل های جدید نیست و آیا دست اندرکاران این رسانه با بودجه های گزاف و کلان این مسأله را درک نمی کنند؟! اخیراً حتی در جایی خوانده ام که برخی مسئولین کشور هم از صدا و سیما به شدت گلایه داشتند که اصلا برنامه های مناسب و در خور شأن و جایگاه شهروندان و نیز نیازهای آنان ندارد و فقط در حال مصرف کردن و در حقیقت هدر دادن بودجه های کشور است!!

❇️البته تمام قرائن و شواهد به خوبی نشان می دهند که بیش از 80 درصد شهروندان هیچ اقبالی به صدا و سیما نداشته و همگی از طریق گوشی های هوشمند از فضاهای مجازی استفاده می کنند و در حقیقت هیچ نیازی به این صدا و سیما ندارند و بود و نبودش برای شان یکسان است و تنها نگرانی ای که دارند هدر رفت بودجۀ بسیار کلان و گزاف است که می تواند برای کاش درد و رنج های فراوان شهروندان مصرف شود!!!


@tajeddin_mohammadbagher
⚫️بندرعباس تسلیت، هرمزگان تسلیت، ایران تسلیت

✍️محمدباقر تاج الدین

⚫️حادثۀ بسیار تلخ و دردناک انفجار در بندر عباس و کشته و مجروح شدن تعدادی از هم وطنان عزیزمان را به تمام باشندگان بندرعباس و هرمزگان و ایران صمیمانه تسلیت می گویم. به خوبی می دانیم که برای بازماندگان و خانواده های کشته شدگان و مجروحان این دردی بس جانکاه و تلخ و غم بار است. در این شرایط دردناک و تلخ به جز بیان همدردی و همدلی کار دیگری از دست ما ساخته نیست. ما نیز در غم این عزیزان شریکیم.
#بندر_عباس
#هرمزگان
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⚫️شعر ارغوان با صدای استاد هوشنگ ابتهاج و صدای تار غمگنانه استاد لطفی
برای این روزهای غمگین و تلخ ما ایرانیان به مناسبت حادثۀ بسیار تلخ بندرعباس
ارغوان این چه رازیست که هر سال بهار
با عزای دل ما می آید؟


@tajeddin_mohammadbagher
☸️بانک های کشور ورشکسته اند؟

✍️محمدباقر تاج الدین

ممکن است برخی خوانندگان این متن بگویند که نوشتن و تحلیل ارائه کردن دربارۀ عملکرد بانک ها نیازمند تخصص و دانش اقتصادی است که دقیقاً هم چنین است. لذا برای این که من هم حرف و تحلیلی نادرست در این زمینه ارائه نکرده باشم نخست این که با یکی از دوستانم که اقتصاد دان و استاد دانشگاه هستند مشورت علمی گرفتم و ایشان توضیحات ارزشمند و دقیقی برایم ارائه کرده اند. دوم این که در نوشتار حاضر هدف من تحلیل علمی و اقتصادی وضعیت بانکی کشور نیست که آن را به متخصصان این حوزه واگذار می کنم. هدف از نوشتن متن حاضر تنها این نکتۀ مهم است که اگر بانک های کشور به راستی ورشکسته هستند پس چرا این همه ساختمان های مجلل و قصر مانند در سراسر کشور حتی شهرهای کوچک و دورافتاده دارند؟؟ و این که چرا جمع نمی کنند و بانک های ورشکسته را تعطیل نمی کنند؟ برای مثال وقتی یک مغازه دار یا بازاری و یا کارخانه دار ورشکسته می شود همه می بینیم که مغازه و فروشگاه و بنگاه و کارخانه اَش را می بندد و تعطیل می کند. حالا چگونه است که هیچ بانکی تاکنون دست به چنین کاری نزده است؟!

✳️مهم تر این که اگر بانک ها واقعا ورشکسته اَند پس وجود این همه بانک های رنگارنگ و جورواجور برای چیست؟ بسیار دور از ذهن است که در کشورهای ثروتمند و پیشرفتۀ دنیا هم این همه بانک های رنگارنگ وجود داشته باشند. ضمن این که هنگامی که حساب های بانکی به اصطلاح بررسی می شود آن گاه روشن می شود که چه میزان سپرده و ثروت در اختیارشان است. زمین و ساختمان و هلدینگ و سایر موضوعات بماند که تمام بانک ها دارای چنین سرمایه های بزرگی هستند با رقم ها نجومی. بله ممکن است بتوان گفت که برخی بانک ها زیان ده می شوند آن هم در برخی مواقع و لذا این که گفته می شود ورشکسته هستند امری است که هرگز مورد قبول واقع نمی شود.

❇️بدتر از همه این که وقتی نوبت به وام دادن به مردم می رسد این بانک ها آه و ناله شان بلند می شود که پولی در میان نیست که بتوانند وام پرداخت کنند و خود را به هزار راه می زنند تا وامی پرداخت نکنند. اعلام ورشکستگی بانک ها فقط برای فرار از زیر بار مسئولیت های اجتماعی ای است که بر عهده دارند و اگرچه برخی اقدامات ابتدایی و کوچک در زمینۀ مسئولیت اجتماعی شان برداشته اند اما این اقدامات در برابر حجم و عمق مشکلات و گرفتاری هایی که شهروندان و گروه های اجتماعی دارند بسی ناچیز و بی مقدار است!!! بانک های کشور ورشکسته نیستند بلکه در اختیار دولت و گروه های خاصی هستند که برای شان منفعت و سود کلانی داشته باشد و گرنه درد چندانی از شهروندان دوا نمی کنند!!
#بانک
#ورشکستگی
#مشکلات_اجتماعی
#شهروندان
#اقتصاد


@tajeddin_mohammadbagher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵سخنرانی خانم ساره امیری زنی که از پدر و مادری ایرانی و بلوچ در امارات به دنیا آمد و اصالتا ایرانی است اکنون وزیر آموزش و پرورش کشور امارات است و در جمعی مهم در حال سخنرانی دربارۀ چگونگی آموزش هوش مصنوعی به دانش آموزان است. مقایسه کنید با وزیر آموزش و پرورش کشورمان که خود را سرباز می داند...تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل/هزاران دریغ و درد


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تأمّلی کوتاه در دانایی ها و نادانی های انسان

✍️محمدباقر تاج الدین

دانستن، آگاهی، دانایی، خردورزی و عقلانیت اگرچه در تعریف دقیق و مفهومی تفاوت هایی هر چند اندک با یکدیگر دارند، اما در این نوشته آنها را به یک معنا فرض کرده ام و دانستن را مقابل نداستن یا همانند دانایی در مقابل نادانی گرفته ام. روشن است که نادانی و ندانستن انسان در برابر دانسته های او بسیار گسترده تر و عمیق تر است. به عبارت دیگر، آدمی اگر چه دربارۀ بسیاری از امور این جهانی از آسمان ها و کهکشان ها گرفته تا اعماق اقیانوس ها و دریاها و تا جسم و روان انسان و جامعه و سایر امور مطالب زیادی می داند و موفق به بسط و گسترش دانش ها و علوم جدید هم شده است، اما بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از امور دیگر هم هستند که هنوز آدمی نسبت به آنها بی اطلاع یا کم اطلاع است و مرز نادانی های آدمی بسیار گسترده است. به عنوان نمونه ما هنوز از بسیاری از کرات آسمانی دیگر اطلاعی نداریم، ما هنوز ابعاد پیچیده هستی را درست و دقیق نمی شناسیم، ما هنوز از ابعاد پیچیده روح و روان آدمی اطلاع دقیقی نداریم، ما هنوز بسیاری از بیماری ها را نتوانستیم به کنترل خود درآوریم، ما هنوز از اعماق تاریخ اطلاع درست و دقیق نداریم، ما هنوز راه حل اساسی برای رفع تبعیض و بی عدالتی در جامعه را نمی دانیم، و هکذا و هکذا. اما ناگفته نگذاریم که حجم و عمق دانسته های آدمی هم در خور توجه و قابل تقدیر و ستایش است.

✳️در این نوشته منظور من از دانستن صرفا آگاهی از موارد پیش گفته نیست و موضوع را وسیع تر و پیچیده تر فرض کرده ام. این که بدانیم راه درمان فلان بیماری چیست، این که بدانیم روش های بهبود شرایط زیست در کلان شهرها چیست، این که بدانیم راه های بهبودی سلامت جسم و روان انسان ها چیست، این که بدانیم میزان کالری مورد نیاز بدن انسان در طول روز چقدر است، این که بدانیم در هوای گرم چگونه خود را خنک کنیم، این که بدانیم از نفت چه مشتقات و موادی استخراج کنیم، این که بدانیم هواپیما را با چه سرعت و چگونه در ارتفاع بالا برانیم، این که بدانیم افزایش جمعیت را چگونه کنترل کنیم و این که دهها، صدها و بلکه هزاران امور دیگر از این دست را بدانیم، همگی در جای خود بسیار ارزشمند و در خور ستایش و تقدیر هستند.

❇️ اما منظور از دانایی و نادانی فقط این ها نیستند. ما همۀ این ها را می دانیم و گیریم که خوب هم می دانیم، اما و هزار اما هنوز نمی دانیم که با این حجم و عمق گسترده از بی عدالتی ها و تبعیض های دردآور چه کنیم. هنوز نمی دانیم که چگونه باید میلیون ها و بلکه میلیاردها انسانی که گرفتار درد و رنج های وسیع هستند را نجات داد. هنوز نمی دانیم ثروت های جهانی را چگونه عادلانه توزیع کنیم که شاهد این همه تبعیض نباشیم. هنوز نمی دانیم که آزادی این نعمت گران بها و کمیاب را چگونه به دست آوریم و از آنِ خود کنیم. هنوز نمی دانیم که انسان را چگونه از غم ها و اندوه های بنیادین این جهانی رها سازیم. هنوز نمی دانیم که نسبت ما با این جهان و عالَم چیست؟ هنوز درست نمی دانیم انسان کیست و چه می خواهد؟ هنوز نمی دانیم زندگیِ اصیل چیست؟ هنوز نمی دانیم معنای واقعی زندگی چیست؟ هنوز نمی دانیم در این دنیای آشفته چگونه از تنهایی، بی معنایی(پوچی)، از خودبیگانگی، ناشادی، افسردگی و اضطراب های پایان ناپذیر راه خلاصی بیابیم. هنوز نمی دانیم به ندای درون انسان که از جنس این جهان نیست چگونه پاسخ بگوییم. هنوز نمی دانیم آرزوها و آمال نامحدود آدمی کجا و چگونه مأوا می گزیند و به سرمنزل مقصود می رسد. هنوز نمی دانیم رازهای سر به مُهر این عالَم و دیگر عوالِم کدامند و چگونه به چنگمان می آیند. و صدها و هزاران ندانستن های دیگر که همچنان بشر را در وادی سرگردانی و تنهایی عمیق رها کرده اند و از قول حافظ باید گفت:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زینهار از این بیابان وین راهِ بی نهایت
#انسان
#دانایی
#نادانی
#زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️روز واقعی معلم آن روزی است که....

✍️محمدباقر تاج الدین

مانده بودم که برای روز معلم چه متنی را بنویسم و منتشر کنم. حقیقت این که به دلایلی دلم گواهی نمی داد که متنی بنویسم که یک دلیل آن کلیشه ای و تکراری و بی مزه شدن تبریک ها است که برای معلمان عزیز می فرستند که نه تنها هیچ نوع احترام و منزلت و شأن خاصی برای شان محسوب نمی شود بلکه فقط نوعی رفع تکلیف است. لذا بر آن شدم این گونه بنویسم:

1.روز واقعی معلم آن روزی است که معلمی به عنوان برترین و بهترین شغل از سوی نه تنها جامعه و شهروندان بلکه از سوی نظام حکمرانی آن هم نه فقط در حرف و شعار که در عمل شناخته شود به گونه ای که برای استخدام شدن در این شغل نخبگان این جامعه به اصطلاح سرو دست بشکنند!

2.روز واقعی معلم آن روزی است که زندگی معلمان جامعه به بالاترین حد از کیفیت برسد به گونه ای که رشک بسیاری از شهروندان را برانگیزد و با خود بگویند که ای کاش ما را به این شغل راهی بود. نه این که اکنون بسیاری از شهروندان جویای کار بگویند ای کاش ما را در شرکت ها و سازمان هایی چون نفت و برق و مخابرات و خودرو سازی استخدام کنند که حقوق و مزایای فراوانی دارد!

3.روز واقعی معلم آن روزی است که معلمان جامعه مجبور نباشند برای تأمین معیشت حداقلی شان به مشاغل دور از شأن و جایگاه شان مانند اسنپ و مسافرکشی و فروشندگی روی بیاورند!!

4.روز واقعی معلم آن روزی است که معلمان شاغل و بازنشسته مجبور نباشند هر روز و هفته برای دست یابی به حقوق حقّۀ خود مقابل وزارت آموزش و پرورش و مجلس جمع شوند و به دادخواهی بپردزاند و صد البته مورد برخوردهای غیر انسانی هم قرار بگیرند!!

5.روز واقعی معلم آن روزی است که معلمان عزیز هم در دوران خدمت و هم در دوران بازنشستگی با صدای بلند و با افتخار بگویند بهترین و برترین شغل را داشتیم که هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی در اوج بودیم!!

6.روز واقعی معلم آن روزی است که در جامعه و از سوی همگان و همچنین سیاستگذاران و برنامه ریزان مورد تکریم و تمجید واقعی و در خور شأن و جایگاه شان قرار گیرند و نه در مقام حرف و سخن بلکه در مقام عمل!

7.روز واقعی معلم آن روزی است که بیش تر دانش آموزان این جامعه تمام آرزوی شان این باشد که خوب درس بخوانند تا بتوانند روزی در جایگاه معلمی قرار بگیرند و نه این که چون اکنون از آن فراری باشند!

8.روز واقعی معلم آن روزی است که وزارت آموزش و پرورش به عنوان قوی ترین، کارآمدترین و پیشرفته ترین وزارتخانه و سازمان در کشور شناخته شود و مدیرانی هوشمند و دانشمند داشته باشد تا بتوانند شأن و جایگاه معلمان را از هر نظر حفظ کنند و بلکه ارتقاء دهند.

9.روز واقعی معلم آن روزی است که نهاد آموزش و پرورش کشور از نگاه های ایدئولوژیک و بسته ای که اکنون وجود دارد و همچنین از برخی عقب ماندگی های فکری و علمی رهایی یابد و در یک فضای آزاد و کاملا رقابتی علمی و پژوهشی مسیر پیشرفت و توسعۀ علمی و پژوهشی مطابق با استانداردهای روز دنیا را در پیش بگیرد.

10.روز واقعی معلم آن روزی است که چونان کشورهای سرآمد دنیا یعنی دانمارک و سوئد و نروژ و فنلاند و ژاپن معلمان و شغل معلمی در برترین و عالی ترین وضعیت خودش برسد به گونه ای که برای سایر کشورها و جوامع رشک برانگیز و مثال زدنی باشد.
#معلم
#روز_معلم
#منزلت_معلم
#شغل_معلمی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️هجوم بیماران شهرستانی به بیمارستان های تهران مصداق آشکار تبعیض مرکز-پیرامون است

✍️محمدباقر تاج الدین

همکار و دوست ارجمندم آقای دکتر سعید معدنی طی یادداشتی با عنوان «در ایران تبعیض قومی نداریم» به درستی هر چه تمام تر یکی از مهم ترین تبعیض های موجود و آزار دهنده در کشورمان یعنی تبعیض مرکز-پیرامون را یادآور شده اند. از میان ده ها نمونه تبعیض مرکز-پیرامون در کشور در این یادداشت کوتاه به تبعیض حوزۀ بهداشت و درمان می پردازم که بسیار اسفناک و دردناک است. برای فهم این موضوع شاید نیاز چندانی به آمار و ارقام هم نباشد بلکه مشاهدات میدانی در سطح بیمارستان های شهر تهران به خوبی هر چه تمام تر موضوع را برای ما روشن سازد.

✳️مراجعه به بیمارستان های تهران به ویژه بیمارستان های دولتی نشان می دهد که بسیاری از مراجعه کنندگان از بسیاری از شهرها و روستاهای کشور برای درمان بیمار شان آمده اند. این مشکل فقط مربوط به شهرهای کوچک و دورافتاده نیست بلکه مهم تر این که حتی از مراکز استان هایی که همگی دارای دانشگاه های علوم پزشکی هم هستند چنین اتفاقی در حال روی دادن است. حتی نمونه هایی دیده می شود که از برخی کلان شهرهای کشور مانند تبریز و اهواز و قم و کرمانشاه و ارومیه و رشت بیمارانی برای درمان به بیمارستان های تهران مراجعه می کنند. برای نمونۀ روشن تر و دقیق تر استان مازندارن دارای دو دانشگاه علوم پزشکی در شهرهای ساری و بابل است اما بسیاری از بیماران این استان و شهرهای نام برده به بیمارستان های تهران مراجعه می کنند. اگر از آنان پرسیده شود که با وجود پزشکان و بیمارستان های به نسبت خوب در شهر و استان شما چرا به تهران مراجعه می کنید؟ در پاسخ می گویند امکانات و سطح درمانی ای که در تهران است در آن جا وجود ندارد. این تازه استان نسبتاً توسعه یافته ای چون مازندران است و اگر بخواهیم دربارۀ استان های توسعه نیافتۀ کشور مانند ایلام و لرستان و سیستان و بلوچستان و کردستان و کهگیلویه و بویر احمد و سایر استان ها بگوییم که مثنوی هفتاد من کاغذ می شود!!

❇️بدون استثنا هنگامی که به بیمارستان های بزرگ و دولتی تهران مراجعه می کنیم هزاران بیمار شهرستانی را می بینیم که تقریبا از تمام استان های کشور به این بیمارستان ها مراجعه کرده اند!! در محوطۀ بیمارستان ها و خیابان های اطراف تعداد زیادی از این شهرستانی ها دیده می شوند که حیران و سرگردان و دردمند و رنجور خود را به عنوان همراهان بیمار معرفی می کنند. بدون تردید اگر امکانات و خدمات پزشکی مناسب و استاندارد در شهرستان ها وجود داشته باشد این همه مراجعه به بیمارستان های تهران هیچ موضوعیتی ندارد!! نمونۀ دیگر بگویم و بحث را تمام کنم. از تهران تا مشهد که چندین شهر به نسبت بزرگ و متوسط وجود دارد حتی یک بیمارستان کوچک سوانح و سوختگی وجود ندارد و تمام بیمارانی که دچار سوختگی می شوند یا به تهران یا به مشهد مراجعه می کنند!!
#تبیعض
#تبعیض_مرکز_پیرامون
#تبعیض_درمانی
#سعید_معدنی


@tajeddin_mohammadbagher
در ایران تبعیض قومی نداریم
(این یادداشت قابل بحث است)

سعید معدنی

سوال این است که آیا تایید صلاحیت و رئیس جمهور شدن آقای پزشکیان به خاطر ترک و آذربایجانی بودن است؟ آیا ما در اینجا تبعیض یا برتری قومی داریم یا نه عامل دیگری ایشان را در جایگاه مقام دوم کشوری نشانده است؟
سوال دیگر این است که آیا اگر هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد، روحانی، و رئیسی اهل سنت بودند رئیس جمهور می شدند؟
با این دو سوال مقدماتی فرض این یادداشت این است که «ما در ایران تبعیض قومی نداریم» بلکه به باور اینجانب سه نوع تبعیض عمده و محوری وجود دارد که قومیت در سایه آن قرار می‌گیرد که عبارتند از:
۱- تبعیض مذهبی
۲- تبعیض مرکز - پیرامون
۳- تبعیض جنسی
در ادامه به این سه نوع تبعیض می‌پردازیم.

۱- تبعیض مذهبی:
در ایران پس از انقلاب اسلامی براساس برداشت فقه اسلامی، افراد غیرمسلمان و غیرشیعه نمی‌توانند مصادر امور مهم را به عهده بگیرند. به همین دلیل در این چهل و اندی سال نه‌ تنها رئیس جمهور، حتی وزیر و استاندار اهل سنت و یا پیروان ادیان زرتشتی و ارمنی و یهودی نداشتیم.‌ حتی شاید مثلا رئیس دانشگاه هم نداشتیم. به این دلیل می‌گویم شاید یعنی آنقدر کم بوده که در یادها نمانده است. به عبارتی معیار و عامل انتخاب، قومی نیست بلکه مذهب است.
اگر عبدالله رمضان زاده حدود ۲۸ سال پیش به عنوان یک کرد اهل بیجار استاندار کردستان، سپس سخنگوی دولت اصلاحات می شود به خاطر کرد بودن انتخاب نشده بلکه به خاطر شیعه بودن بوده است. یا آقای زنگنه وزیر نفت سابق، کرد شیعه کرمانشاهی است.‌
مثالی دیگر آنکه اگر یک زرتشتی، یهودی یا ارمنی شایسته‌ترین فرد در سطح ملی برای یک پست وزارتی باشد، نمی‌تواند وزیر شود. نه تنها در انتساب ها بلکه در انتخاب ها هم تا حدودی همینطور است. حدود هفت سال پیش مردم یزد یک هموطن زرتشتی به نام سپنتا نیکنام را به عنوان عضو شورای شهر یزد انتخاب کردند. اما ابتدا با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد. ایشان قرار نبود رئیس جمهور و یا وزیر و یا استاندار و یا فرماندار و یا بخشدار شود، بلکه مردم ایشان را شایسته دیده و برای عضویت در شورای شهر انتخاب کرده بودند. در آن زمان اصلاح طلبان موافق عضویت بودند و جناح اصولگرا مخالف بوده و یا سکوت کرده بودند. سرانجام پس از مدتی کش و قوس ایشان راهی ساختمان شورای شهر یزد شد.
پس رئیس جمهور شدن پزشکیان و ایضا سایر روسای جمهور ربطی به قوم و قومیت ندارد بلکه مساله مذهب است. لذا صرف بلوچ و کرد و ترکمن و عرب و ترک بودن دخالتی در کسب مناصب ندارد بلکه شیعه بودن، دستیابی به مناصب و مراتب امور را آسانتر کرد.‌ البته رد صلاحیت استصوابی گسترده شورای نگهبان ربطی به این موضوع ندارد و پی آن به تن بسیاری از شیعیان مخلص حکومت و حتی یکی از اعضای حقوق‌دان سابق شورای نگهبان هم خورده است!

۲- تبعیض مرکز - پیرامون
یکی دیگر از موارد تبعیض، « تبعیض مرکز - پیرامون» و محرومیت مردم دور از مرکز است که به اشتباه برخی آن را تبعیض قومی برداشت می‌کنند که در اصل ربطی به قومیت ندارد. بیشترین امکانات در پایتخت - تهران- و در مرحله بعدی مراکز استان‌هاست. هر چقدر از این مراکز دور می‌شویم محرومیت ها بیشتر می‌شود. بخصوص مرزنشینان از فقر و عقب ماندگی بیشتری برخوردارند. فرقی نمی کند شیعه باشند یا سنی، همگی شان قربانی «تبعیض مرکز - پیرامون »هستند. بیشترین امکانات اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی و بیمارستانی در مراکز استان و پایتخت متمرکز است و پیرامون از محرومیت مضاعف رنج می برند. در ضمن مرزنشینان اهل سنت که ضمن تبعیض «مرکز - پیرامون»، از «تبعیض مذهبی» هم برخوردارند طبعا از تبعیض مضاعف در رنج‌اند. به باور اینجانب این موضوع ربطی به قومیت ندارد.

۳- تبعیض جنسی:
اگر یک زن چهل ساله متاهل تحصیلکرده قصد رفتن به خارج از کشور داشته باشد رضایت شوهر لازم است. اما برای مردان رضایت زنان‌شان لازم نیست.‌
از این امور جزئی که بیشمارند گرفته تا سایر حقوق اجتماعی و تا مصادر مسئولیت های مهم، زنان به بسیاری از این حقوق دسترسی ندارند. در این قریب به پنج دهه پس از انقلاب، پنج نفر هم وزیر زن نداشته‌ایم. ریاست جمهوری هم فقط سهم مردان است تا به حال تمام زنان کاندیدا رد صلاحیت شده اند زیرا تفسیر شورای نگهبان اینست که منظور از رجال سیاسی برای پست ریاست جمهوری همان رجولیت و مذکر بودن و مردانگی است و زنان را در این عرصه راهی نیست.
آمارها دست مان نیست. اما در بسیاری از پست های مهم از پایین ترین رده یعنی بخشدار گرفته تا فرماندار و استاندار و وزیر، اکثریت مطلق با مردان بوده است. اگر پست هایی هم نصیب زنان شده واقعا برای آن جنگیده‌اند. به‌هر روی تبعیض جنسی چیزی نیست که پنهان باشد و بیشتر از این هم نیاز به توضیح ندارد. فقط برای تکمیل دسته بندی موضوعی این یادداشت اینجا ذکر کردم.

۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

@Saeed_Maadani
🔵برگی از یک کتاب

فلسفۀ زندگی(تأمّلاتی درباب حیات، معنا و اخلاق)
نویسنده: کریستوفر همیلتن
ترجمه: میثم محمد امینی
انتشارات فرهنگ نشر نو


@tajeddin_mohammadbagher
🔵برگی از یک کتاب


✳️«زندگی شبکه ای فوق العاده آشفته، درهم و تودرتو، فریبنده و غیر قابل اعتماد از رویدادها و افراد و مکان هاست و از میان این همه هر یک از ما باید نوعی منطق یا نظم را برای خود بسازیم-درآوریم. اما هر راهی برای نظم دادن به زندگی در پیش بگیریم خود مستلزم صورت های مختلف سازش کردن، هدر دادن، شکل های خاصی از خیانت به خویش و به دیگران و هزینه های و منافع خاصی خواهد بود. نمی توان زندگی را مطلق و بی نقص دید و از آن هم بدتر به اصطلاح نمی توان زندگی را مطلق و بی نقص گذراند»


🟪فلسفۀ زندگی/ کریستوفر همیلتن/ ص 76

#زندگی
#فلسفه_زندگی
#زندگی_کامل
#زندگی_ناقص


@tajeddin_mohammadbagher
☸️بی تفاوت و ناظر بودن چه فایده؟!!
(نقدی بر دیدگاه استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی)

✍️محمدباقر تاج الدین

استاد ادبیات فارسی و شاعر معاصر کشورمان آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در یادداشتی آورده اند که:« من طی 60 سال اخیر فقط ناظر وضعیت سیاسی ایران بوده ام و آن چه که دریافته ام این است که مردم ایران مردمانی احساسی اَند که هیچ بهرۀ درستی از عقل و منطق نداشته و تنها براساس احساسات دست به کنش گری می زنند و این است که حال و روزشان نیز چنین شده است»(نقل به مضمون).

✳️این بخش از دیدگاه جناب دکتر شفیعی کدکنی اگرچه کم و بیش بهره ای از حقیقت دارد اما قابل نقد و بررسی است. بهره ای از حقیقت دارد چرا که متوسط جامعۀ ایران در مواقعی متأسفانه چنین خصلت احساسی ای داشته و دارند و از عقل و منطق بهرۀ لازم را نمی برند و هنوز هم کم و بیش گرفتار این خصلت هستند. بنده نیز در چند مقاله و نوشتار این جنبۀ منفی از وضعیت فکری و رفتاری ایرانیان را مورد نقد قرار داده ام. اما نقدهایی که می توان به این دیدگاه استاد وارد نمود به شرح زیر است:
1.این که عموم مردم ایران بنا به گفتۀ استاد بهرۀ چندانی از عقل و منطق ندارند به معنای این است که ایشان هیچ تمایز و تفاوتی در بین گروه های مختلف و متعدد مردم ایران قائل نشده و همه را در یک سطح و وضعیت یکسان مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اند. حال آن که برخلاف گفتۀ استاد شفیعی کدکنی دست کم طی چند دهۀ اخیر هرچقدر که پیش تر آمدیم با گسترش و عمق روند مدرنیته در ایران، جامعه نیز کم و بیش دچار تکثر و تنوع به نسبت قابل توجه ای شده که شایسته است استاد محترم نسبت به این موضوع دقت نظر بیش تری داشته باشند و همۀ مردم ایران را در یک سطح و طبقه مورد ارزیابی و تحلیل قرار ندهند. این موضوع نشان می دهد که جناب استاد از وجوه روان شناختی و جامعه شناختی مردم ایران اطلاع و آگاهی چندان دقیقی ندارند و هرچقدر که در حوزۀ ادبیات و شعر استاد و صاحبنظر خبره و دقیقی هستند در این حوزه از دانش لازم برخوردار نیستند. برای مثال کنش گری های اجتماعی و سیاسی بخش ها و گروه هایی از مردم جامعۀ ایران طی دست کم یک دهۀ اخیر بسیار با ارزش و قابل تأمل بوده است که تو گویی استاد محترم نسبت به آن ها بی توجهی و کم لطفی داشته اند.
2.به فرض که این گفتۀ استاد را درست بدانیم و مردم جامعۀ ایران را احساسی و عاری از عقل و منطق بدانیم آن گاه می ماند این پرسش اساسی که گناه و تقصیر چنین وضع و حالی بر عهدۀ کیست؟ در پاسخ می توان گفت اگر کوتاهی و کم کاری بخشی از این وضعیتِ بغرنج و دردناک بر عهدۀ خودِ مردم باشد(که البته چنین نیز است) اما کوتاهی و کم کاری بخشی دیگر بر عهدۀ روشنفکران، استادان، نخبگان و اندیشمندانی چون جناب دکتر شفیعی کدکنی است که اقدامات چندان قابل قبول و مهمی در این زمینه انجام نداده اند و در جهت افزایش و ارتقاء سطح آگاهی و دانایی مردم جامعه فعالیت ها و کنش گری های چندانی نداشته اند. این نقد به معنای آن نیست که نوشته ها و آثار استاد در رشته و حوزۀ تخصصی شان کم ارزش و غیر قابل اعتنا است که از قضا بسیار هم ارزشمند و قابل تأمّل است.
3. نکتۀ بسیار مهم تر این است که چون استاد محترم از جایگاه و شأن علمی و ادبی والایی در جامعه برخورداراَند لذا می توانند از این جایگاه و موقعیت خویش به نحو مطلوبی در جهت آگاه سازی و ارتقاء دانایی و عقل و منطق مردم جامعه استفاده کنند و کنش گری های تأثیرگذاری انجام دهند تا زمینه برای کاهش "کنش گری های احساسی" مردم و در مقابل افزایش "کنش گری های عقلانی و منطقی" آنان فراهم شود. آشکارا می توان گفت انتظار این نیست که با کنش گری های استاد مسائل و مشکلات جامعه به زودی و فورآً حل و فصل شوند، بلکه سخن بر سر این است که انتظار مردم جامعه از کسانی چون ایشان بسی بیش از سایرین بوده و این انتظار در جای خودش چندان برآورده نشد!! این که جناب استاد با افتخار اعلام می کنند که در جنبش های مردمیِ جامعۀ ایران هیچ گونه موضع گیری و واکنشی نداشته اند و جز سکوت هیچ اقدام مؤثر و مفیدی انجام نداده و به گفتۀ خودشان فقط نظاره گر بوده اند جای نقد و تأمّل اساسی دارد!!! چه سود از "نظاره گری" که به هیچ کاری نمی آید و بلکه انتظار از ایشان "کنش گری های مؤثر و کارساز" است.
#شفیعی_کدکنی
#بی_تفاوتی
#ناظر_بودن
#مردم_ایران
#احساسی_بودن
#عقلانی_بودن


@tajeddin_mohammadbagher
شفعیعی کدکنی بی‌تفاوت و ناظر صرف نبوده و نیست
(نقدی بر یادداشت دکتر تاج‌الدین)

قسمت اول

سعید معدنی

دوست و همکار گرامی‌ام دکتر محمد باقر تاج‌الدین طی یادداشتی با عنوان «بی‌تفاوت و ناظر بودن چه فایده» [که در همین کانال آمده] جمله‌ای از استاد شفیعی کدکنی آورده‌ و سپس به بسط و توضیح مطلب پرداخته‌اند که من با خواندن متن متاسف شدم. بویژه آنجا که استاد را «بی‌تفاوت و ناظر صرف» معرفی کرده بود، بیشتر تاسف خوردم. عدم تامل کافی و دقت دکتر تاج الدین در نگارش متن باعث شد که با درج‌ یادداشت‌اش در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» دکتر محدثی متاسفانه در بخش کامنت ها عده ای که در طول عمر خود یک کتاب که چه عرض کنم یک خط از شفیعی کدکنی نخوانده اند، دهان باز کنند و سخن ناسزا نثار ایشان کنند. با خواندن آن کامنت‌های غیر منصفانه بیشتر و بیشتر به حال این جامعه تاسف خوردم.

دکتر تاج الدین جمله ای را از شفیعی کدکنی نقل می‌کند اما به ما نمی‌گوید وی کجا، چه تاریخی و به چه مناسبتی این مطلب را گفته یا نوشته است. نه تنها آدرس نمی‌دهد، نقل قول مستقیم نکرده و عین جمله را نمی‌گوید؛ بلکه «نقل به مضمون» می‌کند. سپس براساس همین جمله‌ی "نقل به مضمون" نتیجه می گیرد شفیعی کدکنی «ناظر صرف و بی تفاوت» بوده و برای بالابردن آگاهی مردم کاری نکرده‌ است. فکر می‌کنم اگر تاج الدین عزیز با آثار و بویژه اشعار انتقادی و اعتراضی استاد آشنایی بیشتری داشتند چنین قضاوتی نمی کردند.

در سالها و دهه‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرنگونی دولت ملی مصدق، و تشکیل ساواک در سال ۱۳۳۵ و سرکوب خشونت‌بار مخالفان،‌ شفیعی کدکنی شعر هایی می‌گوید که دارای مضامین اجتماعی و اعتراضی است. فقط به دونمونه اشاره می‌کنم.‌ وی در سال ۱۳۴۷ که خفقان و ترس و سکوت همه جا را گرفته و هنوز دو سالی به قیام سیاهکل مانده شعری با مطلع «به کجا چنین شتابان» می‌سراید، اگر چه شاعر با طبیعت و از طبیعت می گوید اما سویه اجتماعی هم دارد:

« .....سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها به باران
برسان سلامِ ما را»


همچنین شفیعی کدکنی در همان دهه‌های سرکوب و خفقان کمی عریان تر شعر می گوید و آشکارا از شب و حصار شب و شکستن حصارشب می سراید. شاعری که دروس حوزوی فقه را تا مراحل پایانی خوانده، شاعری که در طول عمر خود برای ما و ادبیات فارسی بیش از پنجاه کتاب شعر و تالیف و تصحیح چاپ کرده است. شخصیتی که بدیع الزمان فروزان فر هنگام نوشتن در زیر نامه تاییدیه استخدام وی به استادی دانشگاه تهران نوشت: «احترامی است به فضیلت او».اما این پژوهشگر خستگی‌ناپذیر، از مردم و جامعه اش غافل نیست و از شب و سکوت و «شکستن حصار» می سراید:

« نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
 
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون، صلابت صخره کوهسار بشکن
 
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
 
زبرون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
 
شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی، این سایه دیوسار بشکن
 
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش ، طلسم کار بشکن
 
به سرای تا که هستی که سرودنست بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن»

یک ادیب طراز اول متخصصی که شاگردانی همچون قیصر امین پور را در نوشتن تز دکترا راهنمایی کرده چه سخنی عریان‌تر از شعر فوق بگوید تا به او اتهام «ناظر و بی‌تفاوت بودن» نزنیم؟

شاعر کوچه باغ‌های نیشابور بعد از انقلاب هم گاهی نوک تند خامه خود را به سوی حاکمان حواله کرده است. در طی سالیان پس از انقلاب که سیاستگذاران جامعه را از نشاط تهی کرده و غم و افسردگی جامعه و بویژه نسل جوان را گرفته است، می‌گوید:

«طفلی به نامِ شادی، دیری‌ست گم شده‌ست
با چشم‌های روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو

هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یک‌سو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر
»

دکتر تاج‌الدین متاسفانه در فرازی از یاددداشت اش کمی بی‌دقتی می کند و از مطلب «نقل به مضمون» خود نتیجه می‌گیرد و بی مهابا می‌نویسد: « این که جناب استاد با افتخار اعلام می کنند که در  جنبش های مردمیِ جامعۀ  ایران  هیچ گونه موضع گیری و واکنشی نداشته‌اند و جز سکوت هیچ اقدام مؤثر و مفیدی انجام نداده و به گفتۀ خودشان فقط نظاره گر بوده‌اند جای نقد و تأمّل اساسی دارد!!! چه سود از "نظاره گری" که به هیچ کاری نمی آید و بلکه انتظار از ایشان "کنش گری های مؤثر و کارساز" است.» نمی دانم از کجای سخن شفیعی کدکنی چنین برداشتی کرده است.

من که همیشه به دقت و تامل......


ادامه در صفحه بعد 👇👇

@Saeed_Maadani
شفعیعی کدکنی بی‌تفاوت و ناظر صرف نبوده و نیست
(نقدی بر یادداشت دکتر تاج‌الدین)

- قسمت دوم و پایانی -

سعید معدنی

من که همیشه شاهد و ناظر دقت و تامل دکتر تاج الدین بوده‌ام، از این اظهار نظر تعجب کردم مگر بسیاری از قلم به دستان در مقابل رنج های مردم غیر از نوشتن چه کار می‌کنند؟ استاد فرزانه ما هم همین کار را می‌کند. دیگران یادداشت و مقاله می‌نویسند او از هنر شعر استفاده می‌کند. شعر هایی که بیش از هر کتاب و مقاله‌ای در اذهان حک می شود و زمزمه زبان نسل‌های متمادی می‌شود. همچنین وقتی استاد می‌گوید من ناظر بوده ام منظور است که من شاهد بودم، من حضور داشتم. «ناظر بودن» لزوما معنای خنثی و بی تفاوت بودن نمی‌دهد.

در سالهایی که بیماری کرونا بر جان مردم پنجه افکنده و کرور کرور انسان نفس بریده را به کام مرگ می‌فرستاد. از سوی دیگر سوداگران مرگ، واکسن را به موقع وارد نمی‌کنند و میلیاردها میلیارد بودجه بی‌صاحب می‌گیرند تا به اصطلاح خود واکسن بسازند و داروی وطنی و ملی تولید کنند و پُز بیهوده خودکفایی بدهند؛ حتی برخی با دریافت پول‌های کلان قول می‌دهند که در ۶ ماه پنج نوع واکسن تولید کنند! آن شش ماه حیاتی ده‌ها هزار نفر به کام مرگ می‌روند، بودجه حیف و میل می‌شود، و اتفاق خاصی نمی‌افتد؛ در نهایت بیشتر بیماران را واکسن های وارداتی نجات می‌دهد؛ ادیب پیر ما به میدان می‌آید و در غم کشتگان مویه می‌کند و شعری می‌گوید تا برای آیندگان برای همیشه به یادگار بماند:

«هرگز ندیده بودم چشم تو را چنین
در خون و اشک غوطه‌ور،
ای مامِ رنج‌ها!
ای میهنی که در تو به خواری
مثل اسیر جنگی یک عمر زیستیم
زین گونه زیستیم و هِق‌هِق گریستیم.»


نمونه دیگر، بعد از مرگ مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد و در پی آن بروز ناآرامی های خیابانی، و کشته شدن جوانان، معترضان از میان دفترهای قدیمی استاد شعر« مرثیه» را بیرون آوردند و میخوانند. آنقدر دامنه عاطفی شعر گسترده است که گویی شاعر هم برای دیروز هم برای امروز و هم برای نسل های آیندگان سروده است. در حالی که شعر برای دهه پنجاه است برخی به اشتباه فکر کردند استاد این شعر را برای حوادث اخیر گفته است! و بسیاری آن را زمزمه کردند و در خاطره یک نسل حک و ماندگار شد:

« مرثیه

تبارنامه‌ی خونین این قبیله کجاست
که بر کرانه شهیدی دگر بیفزایند؟
کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت
بخور آتش و قربانیان پی در پی
هنوز خشم خدا را فرو نیاورده ست؟
»

تاج‌الدین عزیز شعر و سخن از استاد شفیعی کدکنی و حساسیت او نسبت به جهان پیرامون بسیار است و بیش از این نمی‌گویم.‌ اما آیا مرور این چند شعر، استاد شفیعی کدکنی را «بی‌تفاوت و ناظر صرف» نشان می‌دهد؟ اشکالی ندارد حق شماست نوشتن. اما وقتی عده‌ای بی‌مطالعه و بهانه‌جو نوشته شما را بهانه قرار داده و دهان باز می‌کنند و بی محابا به شاعر رنج های مردم ناسزا می‌گویند، دردناک است. همانطور که گفتم متن شما در کانال دکتر محدثی آورده شده متاسفانه به بهانه آزادی بیان! در بخش کامنت ها حرف های ناشایستی زده می شود که باعث متاسف و متحیر است و من شرمم می‌آید آنها را اینجا نقل کنم. با آرزوی اینکه فضای مجازی ما روزی فضایی منطقی و اخلاقی و عقلانی و منصفانه شود.‌

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

#سعید_معدنی
#محمدباقر_تاج‌الدین
#حسن_محدثی_گیلوایی
#شفیعی_کدکنی
#بی_تفاوتی
#ناظر_بودن
#مردم_ایران
#احساسی_بودن
#عقلانی_بودن

https://www.tg-me.com/tajeddin_mohammadbagher/4178
@Saeed_Maadani
☸️عین نوشتۀ دکتر شفیعی کدکنی دربارۀ سیاسی نبودن

✍️محمدباقر تاج الدین



@tajeddin_mohammadbagher
☸️عینِ نوشتۀ دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ سیاسی نبودن

✍️محمدباقر تاج الدین

پس از انتشار یادداشتی با عنوان «بی تفاوت و ناظر بودن چه فایده؟نقدی بر دیدگاه استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی» توسط اینجانب برخی دوستان و ناقدان در کامنت های ارسالی درخواست داشته اند که دکتر شفیعی کدکنی کی و کجا چنین جمله ای را گفته یا نوشته است؟ اینک برای آن که فقط نقل به مضمون نکرده باشم و مستند سخن گفته باشم عین نوشتۀ ایشان را از روی کتاب حالات و مقاماتِ م.امید می آورم . ضمن این که نقل به مضمون یا بازنویسی(paraphrasing) به معنای این است که از ایده های دیگران در قالبی جدید استفاده می کنیم البته با ارجاع صحیح و مستند.

✳️«من هیچ گاه سیاسی نبوده ام ولی متجاوز از شصت سال ناظر دقیق و پُر حوصلۀ جریان های سیاسی در ایران بوده ام. به تجربه دریافته ام که روشنفکرانِ ما غالباً فاقد "تقوای سیاسی" اند. به اندک خشم و نفرتی حتی شخصی انواع تهمت ها را به طرف مقابل می زنند. آنها نیز به تأثیر ناگزیر "ساختارِ ساختارها" گرفتارِ "حجّیّت ظنّ" اند و این است مایۀ اصلی بدبختی تاریخیِ ما. ما همیشه از "یقین" می گریزیم و در "حجّیّتِ ظنّ" زندگی می کنیم. حقیقتِ امر این است که ما مردمی بسیار عاطفی و هیجانی ایم و همین حالاتِ عاطفیِ خود را "عقل" و "سیاست" نام می گذاریم و بعد پشیمان می شویم»(شفیعی کدکنی، 1401: 19).

❇️ضمناً طی یادداشتی جداگانه به نقد دوست و همکار گرامی اَم آقای دکتر سعید معدنی خواهم پرداخت. همچنین یادمان باشد که نقد راه گشا و سازنده است و آموزنده و نه توهین و فحاشی یا مداحی و ستایشگری. همۀ ما باید نقد و نقادی را پیشۀ خویش سازیم تا از این رهگذر بیاموزیم و نقاط ضعف و قوت خود و دیگران را به خوبی دریابیم. نقد تشخیص درست از نادرست است و هرگز به معنای نفی و نادیده انگاشتن نیست. در عین حال که نقد آثار دیگران به معنای ارزشمند بودن آثارشان است که دیده و خوانده می شود و مورد نقد قرار می گیرد.
#دکتر_شفیعی_کدکنی
#سیاسی_نبودن
#دکتر_سعید_معدنی
#نقد
#نقادی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️کتابی بس ارزشمند و گرانسنگ از استاد دکتر شفیعی کدکنی

✍️محمدباقر تاج الدین

کتاب با چراغ و آیینه، در جستجوی ریشه های تحول در شعر معاصر ایران را دو بار با دقت و تأمل خواندم و نکات بسیار ارزشمندی در این اثر سترگ یافتم. استاد شفیعی کدکنی با زبانی روان و شیوا و البته تسلطی مطلوب در تاریخ معاصر کشورمان برخی محورهای قابل تأمل و مطالعه دربارۀ وضعیت تحولات اجتماعی، فرهنگی و فکری ایرانیان را به تصویر کشیده اند که خواندن آن می تواند خواننده را هر چه بیش تر و بهتر با دورۀ مشروطیت ایران آشنا سازد. البته برخی نقدهایی هم به این اثر وارد است که در جای خودش قابل بررسی و واکاوی است.
#شفیعی_کدکنی
#ادب_مشروطیت
#ایران_معاصر


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تاکسی های فرسودۀ پایتخت در شأن شهروندان تهران و ایران نیست

✍️محمدباقر تاج الدین

همۀ ما کم و بیش بارها سوار تاکسی های فرسوده و بی کیفیت تهران شده ایم و هنوز هم می شویم. برخی از این تاکسی ها آن قدر کهنه و فرسوده اَند که آدم رغبت نمی کند درون شان بنشیند. تهران پایتخت ایران و نماد توسعه و پیشرفت کشور مان است و نه تنها تمام ایرانیان بلکه شهروندان خارجی نیز کم و بیش در تهران حضور دارند و از این تاکسی ها استفاده می کنند. برای نمونه در گرمای تابستان تقریباً هیچ کدام از تاکسی های تهران از کولر استفاده نمی کنند و مسافران از گرمای هوا در رنج و عذاب قرار می گیرند. در نظر بگیرید در شهرهای جنوبی و گرمسیری کشور که دمای هوا بسیار بیش تر است نداشتن کولر در تاکسی برای مسافران بسیار آزار دهنده است. خلاصه این که حضور این تاکسی های فرسوده و بی کیفیت در تهران به عنوان پایتخت ایران بسیار خجالت آور و سبب شرمندگی است!! در گرمای تابستان هنگامی که سوار بر این تاکسی ها می شویم تو گویی که درون سونای خشک وارد شدیم و پس از پیاده شدن هم خیس عرق!!!!
#تهران
#ایران
#تاکسی_های_فرسوده


@tajeddin_mohammadbagher
2025/07/01 00:51:31
Back to Top
HTML Embed Code: