Telegram Web Link
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
در چارچوب مفهومی لایب‌نیتس می‌توان از بی‌نهایت جهان ممکن سخن گفت. هر جهان ممکن «سلسله‌ای از امکان‌ها» («یک منحنی پیوسته») است. لایب‌نیتس می‌نویسد: «عالم» فقط مجموعه‌ی نوع خاصی از امور است که با یکدیگر هم‌امکان‌اند و عالم بالفعل مجموعه‌ی همه‌ی ممکناتِ موجود…
در «سیاست» هابزی دغدغه و نگرانی اصلی کثرت و تعدد و تشتت «نیرو»های اجتماعی است (در اینجا نیرو را از این رو باید در گیومه قرار داد که معمولاً نه به معنای نسبت بلکه به‌منزله‌ی نامی برای طرف‌های نسبت یعنی طبقات گروه‌ها و شئون اجتماعی به کار می‌رود). مسئله‌ی «سیاست» هابزی پایان بخشیدن به ستیز اجتماعی و آشتی‌دادن «نیروهای» متنازع از طریق تأسیس یک دولت یا نظام سیاسی «کارآمد، مقتدر و مشروع» است؛ از طریق تأسیس نهادهای سیاسی «قدرتمند، باابهت و جان‌سختی» که از همه‌ی نیروهای اجتماعی استقلال داشته باشد و در مقام نماینده‌ی «مصالح همگانی» (که درواقع چیزی جز مصلحت همان نهادهای حکومتی نیست) بر فراز «جامعه» نظم و وحدت و یکپارچگی جامعه را تضمین کند.

ناگفته پیداست که این چیزی جز «ایده‌ی دولت» (یا «دولت» در عرصه‌ی گفتار) نیست و کردارهای حکومتیِ دولت در روابطش با طبقات و گروه‌های اجتماعی تابع منطق استراتژیکی است که تعین‌های گفتاریِ دولت در قالب «روایت وحدت» چیزی جز ابزارهای بازتولید و تداوم آن از طریق سیاست‌زدایی (فروکاستن سیاست به مدیریت) نیستند.

درمقابل این گرایش دولت‌گرا، اندیشه‌ی لایب‌نیتسی مبتنی بر دغدغه‌ای واقعاً سیاسی است: جامعه نه یک کلیت یکپارچه، عرضه هماهنگی و صلح و آشتی، بلکه میدان نبرد نیروهاست.

عادل مشایخی
لایب‌نیتس و امر سیاسی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
لایب‌نیتس حقوق‌دان بود و رساله‌ای برای اصلاح نظام حقوقی آلمان نوشت؛ فیلسوف بود و رساله‌ی مونادشناسی از او به‌جا ماند؛ الهی‌دان بود و «عدل الهی» را به قلم آورد. فیزیک‌دان بود و دینامیک را پایه گذاشت؛ ریاضی‌دان بود و حسابِ دیفرانسیل و انتگرال را بنیان نهاد. نخستین گام‌ها را در منطق ریاضی و هوش مصنوعی برداشت؛ در زمین‌شناسی رساله‌های کلاسیک نوشت؛ ماشین حساب و بسیاری ماشین‌های شگفت‌انگیز ساخت؛ سیاستمداری فعال بود و طرح #جنگ با مصر را برای لویی چهاردهم پادشاه فرانسه تنظیم کرد؛ پیشنهادی برای اتحاد اروپا مطرح کرد و تلاش وافری برای صلح پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها به‌خرج داد. حتی دعایی تنظیم کرد که همه‌ی پیروان ادیان ابراهیمی بتوانند آن را بخوانند اما نهایتاً تنها مرد.

این عبارات شورانگیز را نیاوردم تا صرفاً تصویری عامه‌پسند از زندگی حکیمی همه‌چیزدان و همه‌فن حریف پیش چشم حاضر کنم. تصویر ما از حکیم، روحی رستگار است که در باغ عدنِ اندیشه‌ی خود بی‌نیاز از زمین و زمان بر تخت حکمت خویش برنشسته است. اما #لایب‌نیتس هرگز در چنین سکونی به سر نمی‌برد. او تمام عمر نامه می‌نوشت مکاتبات او با حدود هشتصد نفر به چاپ رسیده است که البته شامل همه‌ی نامه‌هایش نیست.

لایب‌نیتس چه تصوری از علم دارد؟ مخصوصاً که تکاپوهایش، هم او را شریک علوم کرده و هم جای فلسفه را در دانشگاه محکم کرده و چنانکه مشهور است ولف با توجه به کار او توانست پای فلسفه جدید را به دانشگاه باز کند.

علیرضا شفاه
جهان در کشاکش محاسبه


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
در «سیاست» هابزی دغدغه و نگرانی اصلی کثرت و تعدد و تشتت «نیرو»های اجتماعی است (در اینجا نیرو را از این رو باید در گیومه قرار داد که معمولاً نه به معنای نسبت بلکه به‌منزله‌ی نامی برای طرف‌های نسبت یعنی طبقات گروه‌ها و شئون اجتماعی به کار می‌رود). مسئله‌ی «سیاست»…
پروژه‌ی لایب‌نیتس را می‌توان آفریدن مفهومی از طبیعت به‌شمار آورد که مولفه‌ی اصلی‌اش #نیرو یا توانی درون‌ماندگار است.

اما آنچه در مورد این پروژه اهمیت دارد این است که لایب‌نیتس آن را با تکیه بر روح عقلانی قرن هفدهم و گرایش اساسی آن به تصویر ریاضی عالم تحقق می‌بخشد. چنان که خواهیم دید، او حیات فکری خود را با اتکا به #مکانیسیسم هم‌عصرانش آغاز می‌کند، اما در پایبندی به آنچه «الزامات عقل» می‌نامد چنان پافشاری می‌ورزد که آنچه بر زبان می‌آورد در قیاس با سخنان عقلانی هم‌عصرانش هذیان جلوه می‌کند، اما هذیانی منطقی.

او سرانجام برای حل مسائل فیزیکی، ریاضی، متافیزیکی، الهیاتی و اخلاقی منطق جدیدی ابداع می‌کند: منطق عدم تناهی.

عادل مشایخی
لایب‌نیتس و امر سیاسی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
انجمن علمی بین‌رشته‌ای ژرفا برگزار می‌کند:

🫂 دو گفت‌وگو
📓📓 دو کتاب
👥 دو بزرگ دانشمند

نیوتن و لایب‌نیتس

📆 چهارشنبه ۱۲ مهر
📒 کتاب لایب‌نیتس و امر سیاسی

عادل مشایخی ( نویسنده کتاب)
علیرضا شفاه ( دبیر گروه مطالعات علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی)

🕰 ساعت ۱۶
📍اتاق جلسات معاونت فرهنگی دانشگاه شریف، واقع در ساختمان معاونت فرهنگی دانشگاه شریف

📜شرکت برای عموم آزاد است

📎 جلسه به صورت مجازی در اتاق مجازی ژرفا برگزار می‌گردد.

💬 برای ثبت نام در جلسه دوم برنامه ، این فرم را تکمیل کنید. (دوستانی که در جلسه قبل ثبت نام کردند، نیازی به ثبت نام مجدد ندارند)

🔻فرصت ثبت نام و تکمیل فرم ، تا ساعت ۱۶ روز سه‌شنبه است.

🆔@Zharfa90
انجمن علمی ژرفا
انجمن علمی بین‌رشته‌ای ژرفا برگزار می‌کند: 🫂 دو گفت‌وگو 📓📓 دو کتاب 👥 دو بزرگ دانشمند نیوتن و لایب‌نیتس 📆 چهارشنبه ۱۲ مهر 📒 کتاب لایب‌نیتس و امر سیاسی عادل مشایخی ( نویسنده کتاب) علیرضا شفاه ( دبیر گروه مطالعات علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی) 🕰 ساعت…
✒️ شنبه‌ی نیوتن سپری شده و هنوز چهارشنبه‌ی لایب‌نیتس فرانرسیده است. اینک که این متن را می‌خوانید میانه‌ی نیوتن و لایب‌نیتس هستیم، مثل همان روزگاری که در دبیرستان هنگام نخستین مواجه‌یمان با حسابِ دیفرانسیل، لایب‌نیتس و نیوتن را توأمان به‌عنوان مبدعان این علم معرفی می‌کردند. همان چند خط توضیح که صرفا برای خالی نبودن عریضه گفته می‌شد تا بدانیم این اسم عجیب و غریب منشائی انسانی دارد، اما همین بهانه کافی بود تا دانش‌آموزِ کنجکاو را به‌فکر وادارد کند که چه رازی در این ابداع مشترک وجود دارد؟

🖋 کمی جلوتر معلوم می‌شود که مکانیکِ نیوتنی با فرض فضاوزمان مطلقش سر سازگاری با دینامیکِ لایب‌نیتسی ندارد. این منازعه‌ای است که هر کسی که مکاتبات میان لایب‌نیتس و کلارک را خوانده باشند، از آن با خبر است. گویی شدت این منازعه‌ای چنان بوده است که در تاریخ فلسفه‌ نوشته‌اند که نیوتنْ تجربه‌گرا و لایب‌نیتس از دسته‌ی عقل‌گرایان بوده است. آخر مگر ابداع حساب دیفرانسیل کافی نبود تا یک نام مشترک به هردوی آنان بدهیم؟

✏️ آشکارا عقلانی‌ست که این پرسش، از ما می‌خواهد تا دوباره حسابِ دیفرانسیل را بیازماییم. طوری که از این پس، بتوانیم نام ناپیدای نیوتن و لایب‌نیتس را پس از اصطلاح «حسابِ دیفرانسیل» ببینیم - آنچنان که معادله‌ی لاپلاس چنین است. اساسِ برنامه‌ی روز چهارشنبه را از سر پیگیری همین پرسش بنیان نهادیم. عادل مشایخی به‌همراه علی‌رضا شفاه هر دو بر این باورند که دیفرانسیل، گفتاری برای کلِ زندگی است. حال اگر شما نیز گرفتار این پرسش هستید، پیشنهاد می‌کنیم در این برنامه شرکت کنید.


🆔 @Zharfa90
🌐 @TamanaCircle
غصه‌ی مرا نخورید، زیرا من اینک در آستانه‌ی برآورده شدن #کنجکاوی خودم هستم که حتی لایب‌نیتس هم هرگز قادر به توضیح آن‌ها نبود - چیزهایی درمورد فضا، نامتناهی، هستی و نیستی.

سوفی شارلوت؛ ملکه‌ی پروس در بستر مرگ


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
بعد از طلب تو در سرم نیست
غیر از تو به خاطر اندرم نیست

ره می‌ندهی که پیشت آیم
وز پیش تو ره که بگذرم نیست

من مرغ زبون دام انسم
هرچند که می‌کُشی پرم نیست

گر چون تو پری در آدمیزاد
گویند که هست، باورم نیست

مهر از همه خلق برگرفتم
جز یاد تو در تصورم نیست

گویند بکوش تا بیابی
می‌کوشم و بخت یاورم نیست

قسمی که مرا نیافریدند
گر جهد کنم میسرم نیست

ای کاش مرا نظر نبودی
چون حظ نظر برابرم نیست

فکرم به همه جهان بگردید
وز گوشه‌ی صبر بهترم نیست

با #بخت جدل نمی‌توان کرد
اکنون که طریق دیگرم نیست

#سعدی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
ملاحظاتِ ریاضی نخستین امری بود که به پیوندِ میان متناهی و نامتناهی منجر شد.

هاینتس هایمزوت
شش مضمون کلانِ متافیزیکِ غربی


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
در سراسر این مدت، مترجم با روحيه‌ی يك صنعتگر قرون‌وسطایی در کار خود پیش رفت:
و با این آگاهی که این ترجمه، نیایشی است در پرستشگاه اندیشه:
امید است اندیشه‌کاران را شاد سازد.

میرشمس‌الدین ادیب سلطانی [۱۴۰۲-۱۳۱۰]
مقدمه‌ی مترجم بر سنجش خرد ناب


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
آثار کوزانوس «اوج تئوری» را دستیابی به این بصیرت می‌داند که حقیقت، که او آن را قبلا در تاریکی عرفان جست‌وجو می‌کرد و آن را آنتی‌تز همه‌ی کثرت‌ها و تغییرات می‌شمرد، در واقع خود را در قلمرو کثرتِ تجربی آشکار می‌سازد و امری روزمره و همگانی است. در آثار کوزانوس این احساس جدید درباره‌ی جهان پیوسته با وضوح بیشتری نمایان می‌شود و همراه با آن خوش‌بینی دینی شاخصِ او هم مشهود می‌گردد. اصطلاح وحدت وجود یا همه‌خدایی (پانتئیسم) قابل‌اطلاق به این احساس جدید دینی نیست. تقابل میان خدا با جهان ازمیان‌نرفتنی است؛ درحقیقت، این تقابل سرسختانه برجای می‌ماند.

کتاب «دیدن خدا» به ما می‌آموزد که حقیقتِ امرِ جهان‌شمول با حقیقت ویژه‌ی امر فردی درهم تداخل می‌کنند، به‌طوری‌که هستی الهی را فقط در کثرت بی‌شمار دیدگاه‌های فردی می‌توان درک کرد و دید. به شیوه‌ای مشابه می‌توانیم آن هستی‌ای را که مقدم بر هر محدودیت و «انقباضی» است فقط از طریق خود محدودیت ببینیم.

ایدئالی که شناخت ما باید برای رسیدن بدان تلاش ورزد در ردّ و نفی امر جزئی نیست، بلکه در اجازه‌دادن به بالیدن امر جزئی با همه‌ی غنایش است؛ زیرا فقط مجموع چهره‌ها به ما دیدی واحد از الوهیت می‌دهد. جهان سمبلِ خدا می‌شود، اما نه به این صورت که یک بخش از آن را برگزینیم و آن را با نوعی ارزش بی‌همتا مشخص کنیم؛ جهان به این شکل سمبل خدا می‌شود که از میان همه‌ی فرم‌هایش گذر کنیم و آزادانه خود را تسلیم تنوع و گوناگونی‌هایش نماییم یعنی تسلیم تقابل‌هایش شویم.

ارنست کاسیرر
فرد و کیهان در فلسفه‌ی رنسانس


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
پس حقیقتِ آدمی آن است که کمال وی و شرف وی بدوست؛ و دیگر صفت‌ها غریب و عاریتی است، و ایشان را به مدد و چاکری وی فرستاده‌اند. و برای این است که چون بمیرد، نه غضب ماند و نه شهوت ماند و بس. اما جوهری روشن و نورانی آراسته به معرفت حق تعالی بر صورت ملائکه تا لاجرم رفیق ایشان باشد و رفیق الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ این باشد.

غزالی
کیمیای سعادت


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
مقصود از دنیا زاد آخرت است، که آدمی را در ابتدای آفرینش ساده آفریده‌اند و ناقص، ولکن شایسته‌ی آن که کمال حاصل کند و صورت ملکوت را نقش دل خویش گرداند، چنان که شایسته‌ حضرت الاهیت گردد، بدان معنی که راه یابد یا یکی از نظارگیانِ جمال حضرت باشد. و منتهی سعادت وی این است، و بهشت وی این است، و وی را برای این آفریده‌اند.

و نظارگی نتواند بود تا چشم وی باز نشود و آن جمال را ادراک نکند؛ و آن به معرفتْ حاصل آید. و معرفتِ جمالِ الاهیت را کلید معرفتِ عجایب صنع الهی است؛ و صنع الهی را کلید اول این حواس آدمی است؛ و این حواس ممکن نبُوَد الا در این کالبدِ مرکب از آب و خاک.

پس بدین سبب به عالم آب و خاک افتاد تا این زاد برگیرد، و معرفت حق تعالی حاصل کند به کلیدِ معرفتِ نفسِ خویش و معرفتِ جمله‌ی آفاق که مُدرَک است به حواس. تا این حواس با وی می باشد و جاسوسی وی می‌کند، گویند وی را که «در دنیاست». و چون حواس را وداع کند و وی بماند و آنچه صفتِ ذات وی است، پس گویند «وی به آخرت رفت». پس سببِ بودن آدمی در دنیا این است.

غزالی
کیمیای سعادت


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
و باز آن که از همه‌ی صفات آفریدگان منزه است، در این جهان دانستنی است و در آن جهان دیدنی است. و چنان که در این جهان بی‌چون و بی‌چگونه دانند وی را، در آن جهان نیز بی‌چون و بی‌چگونه بینند وی را؛ که آن دیدار از جنس دیدار این جهانی نیست.

غزالی
کیمیای سعادت


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
وی در ذاتِ خود جوهر نیست و عَرَض نیست؛ و وی را در هیچ کالبد فرود آمدن نیست؛ و به هیچ چیز مانند نیست و هیچ چیز مانند وی نیست، و او را صورت نیست؛ و چندی و چونی و چگونگی را به وی راه نیست، و هرچه در خیال آید و در خاطر آید - از کمیت و کیفیت - وی از آن پاک است، که آن همه صفاتِ آفریدگان وی است، و وی به صفتِ هیچ آفریده نیست، بلکه هرچه وهمْ و خیالْ صورت کند، وی آفریدگارِ آن است؛

و خُردی و بزرگی مقدار را به وی راه نیست، که این نیز صفتِ اجسام عالم است و وی جسم نیست، و وی را با هیچ جسم پیوند نیست؛ و بر جای نیست، و در جای نیست، بلکه خود اصلا جای‌گیر و جای‌پذیر نیست؛ و هرچه در عَالم است زیر عرش است، و عرشْ زیر قدرت وی مسخر است، و وی فوق عرش است - نه چنانکه جسمی فوقِ جسمی باشد، که وی جسم نیست؛ و عرشْ حامل و بردارنده‌ی وی نیست، بلکه عرش و حَمَله‌ی عرش همه برداشته‌ی و محمولِ لطف و قدرت وی‌اند.

و امروز، هم بدان صفت است که در ازل بود - پیش از آن که عرش را بیافرید - و تا ابد همچنان خواهد بود، که تغیر و گردش را به وی صفات وی راه نیست: که اگر گردش به صفتِ نقصانی بُوَد، خدای را نشاید؛ و اگر به صفت کمالی باشد، از پیش ناقص بوده باشد و حاجتمندِ این کمال بوده باشد، و محتاجْ آفریده بُوَد و خدایی را نشاید.

غزالی
کیمیای سعادت


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
ولی از نظر ما پدیدارها همواره مقدم بر اصول‌اند. ارنست کاسیرر فلسفه‌ی روشنگری حلقه‌ی مطالعاتی تمنا 🌐 @TamanaCircle
انکار کلیات و تصریح اولویت واقعیت بر مفاهیم. این نکته را به راحتی می‌توان نشان داد، چون آموزه‌ی رئالیستی مفاهیم، که مفاهیم را به‌مثابه‌ی موجودیت‌های سرنمونْ واجد قدرتی الزام‌آور می‌داند، تحقیقاً با مفهوم خلق از هیچ در معنای دقیق آن ناسازگار است. اولویت کلیات بر چیزها (universal ante rem) به‌مثابه‌ی آنچه [علاوه بر ساحت انتزاعی مفاهیم] در چیزهای انضمامی [نیز] وجود دارد و آزادانه در آن‌ها تکرار می‌شود، مادامی معنادار است که عالم تجسم متناهی ممکنات باشد [یعنی از حدود کلیات خارج نشود].

اما مفهوم قدرت مطلق ناظر بر این است که نمی‌توان حد و حدودی بر ممکنات بار کرد؛ درنتیجه این تفسیر که مفرداتْ تکرار امر کلی هستند بی‌معنا می‌شود. در این‌جا خلقت بدین معنی است که همه‌ی موجودات از نیستی پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند [و تکرار امر کلی به‌مثابه‌ی سرمشق وجود نیستند]، به‌نحوی که حتی اگر از منظر تعریف مفهومی به موجودات بنگریم، درمی‌یابیم که قبلا اثری از آن‌ها درمیان نبوده است [یعنی آن موجودات حتی ذیل مفاهیم کلی از پیش موجود درنمی‌آیند و از بیخ‌وبن منفردند].

برحسب استدلال ويليام #اکام، تنها از این راه می‌توان این امکان را مردود شمرد که خداوند با خلق موجودی منفرد، قدرت خود را محدود می‌کند، چون هر سویه‌ای از دیگر مخلوقات انضمامی که اتفاقاً از نوع مخلوق اول باشد، بر تقلید و تکرار دلالت می‌کند نه خلق. #قدرت_مطلق، هر یک از مخلوقات خود را به نحو اصیل خلق می‌کند. این مفهوم تمایز ارسطویی بین شکل ماهوی معین و تفرد را مردود می‌شمرد و تنها چیزی را خلق می‌کند که اساساً تکین باشد.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
بنی‌اسرائیل باید قدسی برایم بسازند تا درمیان ایشان ساکن شوم. این مسکن و تمام اسباب آن را درست مطابق طرحی که به تو نشان خواهم داد، بسازید.

عهد عتیق
خروج ۹-۲۵:۸


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
حلقه‌ی مطالعاتی تمنا ⛵️
انکار کلیات و تصریح اولویت واقعیت بر مفاهیم. این نکته را به راحتی می‌توان نشان داد، چون آموزه‌ی رئالیستی مفاهیم، که مفاهیم را به‌مثابه‌ی موجودیت‌های سرنمونْ واجد قدرتی الزام‌آور می‌داند، تحقیقاً با مفهوم خلق از هیچ در معنای دقیق آن ناسازگار است. اولویت کلیات…
اما این غنا و پُرمایگی خلاقانه، عقل انسان را در وضعی عذاب‌آور قرار می‌دهد، وضعی که در آن مجبور است اقتصاد مفاهیم طبقاتی را چونان سازه‌ای عارضی و جنبی - که همانقدر ضروری است که نامتناسب - در برابر واقعیت اصیل علم کند. عقل از همان ابتدا در وضعی است که تسلط نظری خود بر واقعیت را به چیزی جز #خوداثباتی نمی‌تواند تفسیر کند. بدین‌ترتیب انکار کلیات مستقیما به‌معنای انگار این امکان است که بتوان محدودیت خداوند به قدرت مستقر (potentia ordinata) در طبیعت را در جهت انتفاع انسان و عقل او دانست.

روح الهی و روح بشری [که به ترتیب عبارتند از] اصل خلاقانه و اصل شناختی چنان عمل می‌کنند که گویی یکدیگر را به حساب نمی‌آورند. بی‌دلیل‌بودن خلقت به‌طور ضمنی بدین معنی است که دیگر نمی‌توان انتظار داشت که خلقت بر نیازهای عقل منطبق باشد. اصل اقتصاد (#تیغ_اکام) به انسان کمک نمی‌کرد تا نظم پیش‌داده در طبیعت را بازسازی کند، بلکه به او یاری می‌رساند تا طبیعت را قهراً به نظمی تقلیل دهد که انسان به آن منتسب می‌کرد. خداوند مقتصد نیست؛ او کارهای بسیاری را به اسراف می‌دهد، حال‌آن‌که می‌تواند در انجام‌شان امساک به خرج دهد: «دلیل این است که او چنین اراده کرده و لاغیر.»

تمايز اكام بین قدرت مطلق و قدرت مستقر راه را بر عقلانیت هموار نمی‌کند، چون گرچه قدرت مستقر بدین معنی است تا که نظم (ordo) به‌محض انتخاب [آن از سوی خداوند] رعایت خواهد شد، درون‌مایه‌های نظم منتخب برای انسان کاملاً دست‌نیافتنی می‌ماند. قدرت مستقر یکسره تنها به راه رستگاری ربط دارد نه به راه شناخت. فرض بر این است که «اراده‌»ی خداوند تنها از طریق «وحی» دست‌یافتنی است؛ ایمان به رستگاری قابل‌ترجمه یا قابل‌تبدیل به ایمان به جهان نیست.

هانس بلومنبرگ
مشروعیت عصر مدرن


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد

خبری رفت ز گردون به شبستان ازل
حذر ای پردگیان پرده‌دری پیدا شد

آرزو بی‌خبر از خویش به آغوش حیات
چشم وا کرد و جهان دگری پیدا شد

زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر
تا ازین گنبد دیرینه‌دری پیدا شد

#اقبال_لاهوری


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
خورشید با ایستادن در میانه‌ی ستارگانِ سرگردان، خودش درحال سکون است اما علی‌رغم این سکون منشاء حرکت است، خورشید تصویری از خدای پدر، خالق، ارائه می‌دهد. زیرا آنچنان‌که خلقت برای خداوندست، [به‌همان‌سان] نیز حرکت برای خورشید است.

کپلر
در نامه‌ای به میشائل مستلین، سوم اُکتبر ۱۵۹۵


حلقه‌ی مطالعاتی تمنا
🌐 @TamanaCircle
2025/10/03 08:08:08
Back to Top
HTML Embed Code: