Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هفتاد و پنج: دیدن در ، حرف اضافه ، نقش حرف اضافه در تغییر معنی فعل، دانستن در .
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید: https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1334
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید: https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1334
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هفتاد و شش: دور قمر، دور قمری، آخرزمان، فتنه آخرزمان.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1335
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1335
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هفتاد و هفت : بلیغ ، بلاغت ، تشبیه .
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید: https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1336
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید: https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1336
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هفتاد و هشت : بلبل ، طوطی.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:
https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1337
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:
https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1337
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هفتاد و نه : صومعه ، ناقوس یا ناموس ، مسیحیت.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:
https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1338
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:
https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1338
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هشتاد: دختر رز، هفت پرده ، زجاجی و عنبی.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1339
توجه: شرح این نکته با این دقت در هیچ یک از شرحهای حافظ نیامده است.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1339
توجه: شرح این نکته با این دقت در هیچ یک از شرحهای حافظ نیامده است.
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هشتاد و یک: گناه ، گناه و رحمت پروردگار
برای خواندن یا شنیدن این غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1340
برای خواندن یا شنیدن این غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1340
Forwarded from حافظ خوانی و حافظ دانی (د. هادی)
نکته هشتاد و دو : عیار ، جوانمردی ، فتیان ، اهل فتوت.
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1341
برای خواندن یا شنیدن غزل روی لینک زیر بزنید:https://www.tg-me.com/hfz_hadi/1341
Forwarded from من از خودم شروع میکنم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برسم به کوی تو آن دمی که دمی ز خود برهانیام
چو برانیام به کجا روم؟ به کجا روم؟ چو برانیام
به شکنج زلف تو هر زمان، گرهی فتاده به کارمان
که شوم اسیر تو بیامان و ز بند جان برهانیام
کنی آن چه با دگری کنی چه وفا کنی؟ چه جفا کنی؟
من بی خبر که ندا دهم، پی این و آن بدوانیام!
سر و دست و تن سپر بلا، نرسد بلا به تو دلربا
به کرشمهای ببری مرا و از این بتان بستانیام
ز غمت مرا مژه خونفشان تو خدنگ غمزۀ جانستان
به گمان ابروی پر توان، به نشان دل بنشانیام
چو زنم دمی ز تو دم زنم، همه جا نوای تو میزنم
به همین خوشم ز تو ای صنم، به یکی نگاه نهانیام
به نشان گلشن روی تو، به هزار چهچهه گوی تو
به بهار خنده و خوی تو چه زیان ز باد خزانیام؟
تف آه دل پر از اخگران، تو بیا و آتش دل، نشان
بنشین دمی به کنار من، به کنار دل بنشانیام
تو به جلوه چون نظری کنی، نظری برای خدا کنی
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیام
#موسیقی
#نیایش
شعر: میرزا #جلوه_گیلانی
آواز: محمد #فرزین_ذوالقدر
@FirstStartFromMyself
🟠 instagram : @maerefat_
چو برانیام به کجا روم؟ به کجا روم؟ چو برانیام
به شکنج زلف تو هر زمان، گرهی فتاده به کارمان
که شوم اسیر تو بیامان و ز بند جان برهانیام
کنی آن چه با دگری کنی چه وفا کنی؟ چه جفا کنی؟
من بی خبر که ندا دهم، پی این و آن بدوانیام!
سر و دست و تن سپر بلا، نرسد بلا به تو دلربا
به کرشمهای ببری مرا و از این بتان بستانیام
ز غمت مرا مژه خونفشان تو خدنگ غمزۀ جانستان
به گمان ابروی پر توان، به نشان دل بنشانیام
چو زنم دمی ز تو دم زنم، همه جا نوای تو میزنم
به همین خوشم ز تو ای صنم، به یکی نگاه نهانیام
به نشان گلشن روی تو، به هزار چهچهه گوی تو
به بهار خنده و خوی تو چه زیان ز باد خزانیام؟
تف آه دل پر از اخگران، تو بیا و آتش دل، نشان
بنشین دمی به کنار من، به کنار دل بنشانیام
تو به جلوه چون نظری کنی، نظری برای خدا کنی
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیام
#موسیقی
#نیایش
شعر: میرزا #جلوه_گیلانی
آواز: محمد #فرزین_ذوالقدر
@FirstStartFromMyself
🟠 instagram : @maerefat_
Forwarded from پهرست - درگاه زبان و ادب پارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«آه دل» ارمغان نَو-روزی ما به شما خوبان است. باشد تا سال خرم-و-خوشی برایتان باشد. ایدون باد.
آه دل
برسم به کوی تو آن دمی که دمی ز خود برهانیَم
چو برانیَم به کجا رَوَم؟ به کجا رَوَم؟ چو برانیَم
به شکنج زلف تو هر زمان، گرهی فُتاده به کارمان
که شُوَم اسیر تو بیامان و ز بند جان برهانیَم
کُنی آن چه با دگری کُنی، چه وفا کُنی؟ چه جفا کُنی؟
من بی خبر که ندا دهم، پی این و آن بدوانیَم!
سر و دست و تن سپر بلا، نرسد بلا به تو دلربا
به کرشمهای بِبَری مرا و از این بتان بستانیَم
ز غمت مرا مژه خونفَشان تو خَدَنگِ غمزۀ جانسِتان
به گمان ابروی پُر تُوان، به نشانِ دل بنشانیَم
چو زَنَم دمی، ز تو دم زَنَم، همه جا نوای تو میزَنَم
به همین خوشم ز تو ای صنم!، به یکی نگاه نهانیَم
به نشان گُلشن روی تو، به هزار چَهچَهه گوی تو
به بهار خنده و خوی تو، چه زیان ز باد خزانیَم؟
تَفِ آه دل پُر از اخگران، تو بیآ و آتش دل، نشان
بنشین دمی به کنار من، به کنار دل بنشانیَم
تو به «جلوه» چون نظری کُنی، نظری برای خدا کُنی
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیَم
شعر: میرزاجلوه گیلانی (دکتر فربود شکوهی) و آواز: محمدفرزین ذوالقدر
آه دل
برسم به کوی تو آن دمی که دمی ز خود برهانیَم
چو برانیَم به کجا رَوَم؟ به کجا رَوَم؟ چو برانیَم
به شکنج زلف تو هر زمان، گرهی فُتاده به کارمان
که شُوَم اسیر تو بیامان و ز بند جان برهانیَم
کُنی آن چه با دگری کُنی، چه وفا کُنی؟ چه جفا کُنی؟
من بی خبر که ندا دهم، پی این و آن بدوانیَم!
سر و دست و تن سپر بلا، نرسد بلا به تو دلربا
به کرشمهای بِبَری مرا و از این بتان بستانیَم
ز غمت مرا مژه خونفَشان تو خَدَنگِ غمزۀ جانسِتان
به گمان ابروی پُر تُوان، به نشانِ دل بنشانیَم
چو زَنَم دمی، ز تو دم زَنَم، همه جا نوای تو میزَنَم
به همین خوشم ز تو ای صنم!، به یکی نگاه نهانیَم
به نشان گُلشن روی تو، به هزار چَهچَهه گوی تو
به بهار خنده و خوی تو، چه زیان ز باد خزانیَم؟
تَفِ آه دل پُر از اخگران، تو بیآ و آتش دل، نشان
بنشین دمی به کنار من، به کنار دل بنشانیَم
تو به «جلوه» چون نظری کُنی، نظری برای خدا کُنی
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیَم
شعر: میرزاجلوه گیلانی (دکتر فربود شکوهی) و آواز: محمدفرزین ذوالقدر
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مهدی نوریان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹در دیوان حافظ
منظور از «عید»،
«عید فطر» است؛ نه «نوروز».
▨ یادتان باشد که در دیوان حافظ، «نوروز» فقط «نوروز» گفته میشود یا «جشن نوروز». کلمهٔ «عیٖد» هر جا به کار رفته، منظور «عیٖد فطر» است. این مطلب را در نظر داشته باشید؛ چون یکبار رفتم کتابخانه، باعجله دیوان حافظ را برداشتم چیزی را نگاه کنم، دیدم که این غزلِ
▨ عیٖد است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار
را یک کسی برداشته بود و خط زده بود. فکر کرده بود که این غلط است. کلمهٔ «آخر» را خط زده بود، نوشته بود: «اول»:
▨ عیٖد است و «اولِ» گُل و یاران در انتظار
به خیال خودش دُرستش کرده بود. فکر کرده بود که عیدْ اولِ گل است و نمیدانست که این یعنی «عید فطر» و آنموقع که حافظ آن غزل را گفته، لابد عید فطر مثلاً توی خرداد ماه بوده است.
#نوروز
@dr_mehdi_nourian
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹در دیوان حافظ
منظور از «عید»،
«عید فطر» است؛ نه «نوروز».
▨ یادتان باشد که در دیوان حافظ، «نوروز» فقط «نوروز» گفته میشود یا «جشن نوروز». کلمهٔ «عیٖد» هر جا به کار رفته، منظور «عیٖد فطر» است. این مطلب را در نظر داشته باشید؛ چون یکبار رفتم کتابخانه، باعجله دیوان حافظ را برداشتم چیزی را نگاه کنم، دیدم که این غزلِ
▨ عیٖد است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار
را یک کسی برداشته بود و خط زده بود. فکر کرده بود که این غلط است. کلمهٔ «آخر» را خط زده بود، نوشته بود: «اول»:
▨ عیٖد است و «اولِ» گُل و یاران در انتظار
به خیال خودش دُرستش کرده بود. فکر کرده بود که عیدْ اولِ گل است و نمیدانست که این یعنی «عید فطر» و آنموقع که حافظ آن غزل را گفته، لابد عید فطر مثلاً توی خرداد ماه بوده است.
#نوروز
@dr_mehdi_nourian
🙏1
هر رُوزتان نَو-رُوز بایاد
نَو-رُوزتان پیروز بایاد
آغاز سال خوری و نَو-رُوز جمشیدی را به همهی دُوستانم شادباش بگویم.
یَک-سال دیگر بگذشت و با هم این رُوزگار را بگذراندیم.
شادی-و-رادیتان را از یزدانِ جاویدان بخواهم.
زمین-و-زمین نیکخواهتان بایاد.
شکوهی
نَو-رُوزتان پیروز بایاد
آغاز سال خوری و نَو-رُوز جمشیدی را به همهی دُوستانم شادباش بگویم.
یَک-سال دیگر بگذشت و با هم این رُوزگار را بگذراندیم.
شادی-و-رادیتان را از یزدانِ جاویدان بخواهم.
زمین-و-زمین نیکخواهتان بایاد.
شکوهی
🙏1
Forwarded from پهرست - درگاه زبان و ادب پارسی
غزلی از دکتر شکوهی
29/02/1401
این غزل بارها از شبکههای رادیویی پخش شد و مجوز مرکز شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما را دارد.
@Pehrest
29/02/1401
این غزل بارها از شبکههای رادیویی پخش شد و مجوز مرکز شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما را دارد.
@Pehrest
👏1
Forwarded from سهام نیوز
✅حرکت جدید برای محو آثار فرهنگی ایران! امامجمعه نیشابور خواستار تخریب آرامگاه خیام شد!
سیدقاسم یعقوبی، امامجمعه نیشابور، در واکنش به حضور مردم در آرامگاه خیام در لحظه تحویل سال ۱۴۰۴، اعلام کرد که این مکان بهزودی تخلیه خواهد شد و حکم قضایی آن نیز صادر شده است.
او در تجمعی با عنوان «اعتراض به برگزاری جشن نوروز در آرامگاه خیام»، مدعی شد که ساخت بنای یادبود خیام در جوار امامزاده محروق، با هدف به حاشیه راندن این مکان مذهبی صورت گرفته است. یعقوبی در اظهارات خود نام هوشنگ سیحون، معمار برجسته و طراح آرامگاه خیام را بهدرستی ذکر نکرد و از او با عنوان «هوشنگ نامی» یاد کرد. عمر خیام، شاعر، ریاضیدان، منجم و فیلسوف برجسته ایرانی در قرن پنجم هجری، از چهرههای درخشان تاریخ علم و فرهنگ ایران است. از مهمترین دستاوردهای او میتوان به اصلاح تقویم هجری شمسی و سرودن رباعیات اشاره کرد./فراز
@Sahamnewsorg
سیدقاسم یعقوبی، امامجمعه نیشابور، در واکنش به حضور مردم در آرامگاه خیام در لحظه تحویل سال ۱۴۰۴، اعلام کرد که این مکان بهزودی تخلیه خواهد شد و حکم قضایی آن نیز صادر شده است.
او در تجمعی با عنوان «اعتراض به برگزاری جشن نوروز در آرامگاه خیام»، مدعی شد که ساخت بنای یادبود خیام در جوار امامزاده محروق، با هدف به حاشیه راندن این مکان مذهبی صورت گرفته است. یعقوبی در اظهارات خود نام هوشنگ سیحون، معمار برجسته و طراح آرامگاه خیام را بهدرستی ذکر نکرد و از او با عنوان «هوشنگ نامی» یاد کرد. عمر خیام، شاعر، ریاضیدان، منجم و فیلسوف برجسته ایرانی در قرن پنجم هجری، از چهرههای درخشان تاریخ علم و فرهنگ ایران است. از مهمترین دستاوردهای او میتوان به اصلاح تقویم هجری شمسی و سرودن رباعیات اشاره کرد./فراز
@Sahamnewsorg
Forwarded from حافظ شیرین سخن
✳️ سبک حافظ
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : یک
❇️ دایره المعارف بزرگ اسلامی
❇️ پیش از همه خود حافظ مثل همۀ شاعران بزرگ دیگر اشارههایی به شیوۀ شاعری خود دارد که هرچند به صراحت نمیتوان گفت مقصود او چیست، اما میتوان به تخمین و تقریب، اقوال او را تأویل و تفسیر کرد:
مثلاً یک بار شعر خود را «رندانه» خوانده و تصریح کرده است که
« ... به رغم مدعیان/ شعر رندانه گفتنم هوس است»
(چ قزوینی، غزل 42).
◀️ آیا رندانه فقط صفت محتوای شعر است یا صورت شعر هم برای حمل معانی رندانه باید رندانه باشد، مثلاً با ایهام چند معنایی شود؟
یا در این بیت:
«گر دیگری به شیوۀ حافظ زدی رقم/ مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی»
(همان چ، غزل 439)
ــ که مصراع دوم را هم میتوان اخباری خواند و هم سؤالی ــ شیوۀ حافظ به نظر خود شاعر چگونه بوده است؟
یا در این دو بیت:
«حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت/ طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود»
(همان چ، غزل 212)
و
«شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است/ آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش»
(همان چ، غزل 281)،
شاید به استقلال ابیات غزلهایش اشاره کرده باشد (نک : خرمشاهی، ذهن ... ، 22-23).
این بیتِ:
«استاد غزل سعدی است پیش همه کس اما/ دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو»
که در برخی از نسخ ازجمله تصحیح قدسی (ص 502) نیز آمده، از نظر سبکشناسی بسیار مهم است. صفا آن را از «یکی از شاعران قریب به عهد حافظ» دانسته (3/894)، اما تاکنون چنین شاعری شناخته نشده است. به هر روی، گویا مرادِ گوینده سبک شاعران قرن 8 ق/14م، امثال خواجو (د 753ق)، سلمان ساوجی (د 778ق)، عماد فقیه (د 773ق)، عبید زاکانی (د 771ق) و ناصر بخارایی (د 779ق) باشد که شمیسا آنان را شاعران گروه تلفیق خوانده است ( سبکشناسی ... ، 230).
غزل این شاعران با غزل شاعران قبل از قرن 8 ق (مثلاً سعدی و مولوی) متفاوت است. آنان شعر عاشقانه و عارفانه را با هم تلفیق کرده، و مدح را هم از قصیده، که در حال زوال بود، وارد غزل نموده بودند. از ملزوماتِ این شیوه یکی ایهام است که مورد توجه همۀ شاعران گروه تلفیق است؛ سبک حافظ هم دقیقاً چنین است، یعنی 3 ساحتِ عاشقانه، عارفانه و مدحی دارد (همو،یادداشتها ... ، 119). برجستهترین شاعر این گروه خواجو بود که حافظ با او حشر و نشر داشت. بدین ترتیب، میتوان سبک حافظ را، از نظر دوره، همان اسلوب شاعران گروه تلفیق دانست، منتها سبک حافظ علاوه بر آن، ویژگیهایی شخصی هم دارد که تعیین آنها محتاج به تفصیل و بحث است.
◀️ قدیمیترین کسی که از یک مختصۀ سبکی حافظ سخن گفته (اگر نقل حبیبالسیر افسانه نباشد)، شاه شجاع ممدوح و دوست حافظ است که در مقام عیبجویی خطاب به حافظ گفته است: «هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه از هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شراب است و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب ]ممدوح، معبود[ و تلوّن در یک غزل خلاف طریقت بلغا ست» (خواندمیر، 3/315؛ نیز نک : غنی، «سا»). اینکه میگوید: تلون در یک غزل خلاف طریقت بلغا ست، اشاره به ساختار غزل قبل از حافظ است که ساخت منسجمی دارد و تا غزل سعدی حول و حوش یک موضوع با حفظ ارتباط بین ابیات سروده میشده است (خرمشاهی، چارده ... ، 111). چنانکه پس از این، اشاره خواهد شد، مهمترین مختصۀ سبکی حافظ همین عدم اتّساق و
به اصطلاح پریشانی موضوع و استقلال ابیات است که تا امروز هم همواره مورد بحث و فحص حافظشناسان بوده است؛ هرچند برخی این مطلب را قبول ندارند و میگویند بین ابیات ربط هست، منتها گاهی این پیوند بسیار ظریف است به نحوی که به زحمت قابل کشف است (شمیسا، همان، 121؛ نیز نک : خرمشاهی، ذهن، 22).
◀️ بعد از شاه شجاع، جامع دیوان حافظ، محمد گلندام که دوست و همدرس او بوده است، به برخی از مختصات سبکی حافظ از قبیل چندمعنایی بودن، یا ساحتهای مختلف معنایی اشاره کرده است: «در هر واقعهای ]مثلاً حوادث تاریخی[ سخنی مناسب حال گفته ... گاه سرخوشان کوی محبت را بر جادۀ معاشقت و نظربازی داشته ]= عاشقانه[ ... و گاه دُردیکشان مصطبۀ ارادات را به ملازمت پیر دیرمغان ]= عرفان[ و مجاورت بیتالحرام خرابات ]= خیامی[ترغیب کرده ... در مجلس خواص و عوام و خلوت سرای دین و دولت، پادشاه ]ظ: باشاه[ و گدا و عالم و عامی بزمها ساخته، و در هر مقامی شغبها آمیخته، و شورها انگیخته ... سماع صوفیان بیغزل شورانگیز او گرم نشدی ]= عرفانی[ و مجلس میپرستان بینقل سخن ذوقآمیز او رونق نیافتی» (ص «قا» ـ «قه»).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : یک
❇️ دایره المعارف بزرگ اسلامی
❇️ پیش از همه خود حافظ مثل همۀ شاعران بزرگ دیگر اشارههایی به شیوۀ شاعری خود دارد که هرچند به صراحت نمیتوان گفت مقصود او چیست، اما میتوان به تخمین و تقریب، اقوال او را تأویل و تفسیر کرد:
مثلاً یک بار شعر خود را «رندانه» خوانده و تصریح کرده است که
« ... به رغم مدعیان/ شعر رندانه گفتنم هوس است»
(چ قزوینی، غزل 42).
◀️ آیا رندانه فقط صفت محتوای شعر است یا صورت شعر هم برای حمل معانی رندانه باید رندانه باشد، مثلاً با ایهام چند معنایی شود؟
یا در این بیت:
«گر دیگری به شیوۀ حافظ زدی رقم/ مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی»
(همان چ، غزل 439)
ــ که مصراع دوم را هم میتوان اخباری خواند و هم سؤالی ــ شیوۀ حافظ به نظر خود شاعر چگونه بوده است؟
یا در این دو بیت:
«حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت/ طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود»
(همان چ، غزل 212)
و
«شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است/ آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش»
(همان چ، غزل 281)،
شاید به استقلال ابیات غزلهایش اشاره کرده باشد (نک : خرمشاهی، ذهن ... ، 22-23).
این بیتِ:
«استاد غزل سعدی است پیش همه کس اما/ دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو»
که در برخی از نسخ ازجمله تصحیح قدسی (ص 502) نیز آمده، از نظر سبکشناسی بسیار مهم است. صفا آن را از «یکی از شاعران قریب به عهد حافظ» دانسته (3/894)، اما تاکنون چنین شاعری شناخته نشده است. به هر روی، گویا مرادِ گوینده سبک شاعران قرن 8 ق/14م، امثال خواجو (د 753ق)، سلمان ساوجی (د 778ق)، عماد فقیه (د 773ق)، عبید زاکانی (د 771ق) و ناصر بخارایی (د 779ق) باشد که شمیسا آنان را شاعران گروه تلفیق خوانده است ( سبکشناسی ... ، 230).
غزل این شاعران با غزل شاعران قبل از قرن 8 ق (مثلاً سعدی و مولوی) متفاوت است. آنان شعر عاشقانه و عارفانه را با هم تلفیق کرده، و مدح را هم از قصیده، که در حال زوال بود، وارد غزل نموده بودند. از ملزوماتِ این شیوه یکی ایهام است که مورد توجه همۀ شاعران گروه تلفیق است؛ سبک حافظ هم دقیقاً چنین است، یعنی 3 ساحتِ عاشقانه، عارفانه و مدحی دارد (همو،یادداشتها ... ، 119). برجستهترین شاعر این گروه خواجو بود که حافظ با او حشر و نشر داشت. بدین ترتیب، میتوان سبک حافظ را، از نظر دوره، همان اسلوب شاعران گروه تلفیق دانست، منتها سبک حافظ علاوه بر آن، ویژگیهایی شخصی هم دارد که تعیین آنها محتاج به تفصیل و بحث است.
◀️ قدیمیترین کسی که از یک مختصۀ سبکی حافظ سخن گفته (اگر نقل حبیبالسیر افسانه نباشد)، شاه شجاع ممدوح و دوست حافظ است که در مقام عیبجویی خطاب به حافظ گفته است: «هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه از هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شراب است و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب ]ممدوح، معبود[ و تلوّن در یک غزل خلاف طریقت بلغا ست» (خواندمیر، 3/315؛ نیز نک : غنی، «سا»). اینکه میگوید: تلون در یک غزل خلاف طریقت بلغا ست، اشاره به ساختار غزل قبل از حافظ است که ساخت منسجمی دارد و تا غزل سعدی حول و حوش یک موضوع با حفظ ارتباط بین ابیات سروده میشده است (خرمشاهی، چارده ... ، 111). چنانکه پس از این، اشاره خواهد شد، مهمترین مختصۀ سبکی حافظ همین عدم اتّساق و
به اصطلاح پریشانی موضوع و استقلال ابیات است که تا امروز هم همواره مورد بحث و فحص حافظشناسان بوده است؛ هرچند برخی این مطلب را قبول ندارند و میگویند بین ابیات ربط هست، منتها گاهی این پیوند بسیار ظریف است به نحوی که به زحمت قابل کشف است (شمیسا، همان، 121؛ نیز نک : خرمشاهی، ذهن، 22).
◀️ بعد از شاه شجاع، جامع دیوان حافظ، محمد گلندام که دوست و همدرس او بوده است، به برخی از مختصات سبکی حافظ از قبیل چندمعنایی بودن، یا ساحتهای مختلف معنایی اشاره کرده است: «در هر واقعهای ]مثلاً حوادث تاریخی[ سخنی مناسب حال گفته ... گاه سرخوشان کوی محبت را بر جادۀ معاشقت و نظربازی داشته ]= عاشقانه[ ... و گاه دُردیکشان مصطبۀ ارادات را به ملازمت پیر دیرمغان ]= عرفان[ و مجاورت بیتالحرام خرابات ]= خیامی[ترغیب کرده ... در مجلس خواص و عوام و خلوت سرای دین و دولت، پادشاه ]ظ: باشاه[ و گدا و عالم و عامی بزمها ساخته، و در هر مقامی شغبها آمیخته، و شورها انگیخته ... سماع صوفیان بیغزل شورانگیز او گرم نشدی ]= عرفانی[ و مجلس میپرستان بینقل سخن ذوقآمیز او رونق نیافتی» (ص «قا» ـ «قه»).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
Forwarded from حافظ شیرین سخن
✳️ سبک حافظ
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : دو
❇️ سپس نوبت به جامی میرسد که چند اشارۀ مهم سبکی در مورد حافظ دارد. در بهارستان مینویسد: «سلیقۀ شعری وی ]حافظ[ نزدیک است به سلیقۀ نزاری قهستانی» (ص 148). صفا این گفته را نمیپذیرد و میگوید: «جز استقبال از چند غزل نزاری اثر دیگری از او در اساس و بنیاد سبک حافظ ملاحظه نمیکنیم» (3/740). اما بعید نیست که اشارۀ جامی به همان سبک شاعران گروه تلفیق (غزلپردازان قرن 8 ق) باشد که شعر عاشقانه، عارفانه و مدحی را به هم درآمیخته بودند و نام نزاری را به عنوان ذکر جزء میآورد تا کل اراده شود (نک : شمیسا، سبکشناسی، همانجا). جامی در نفحات الانس مینویسد: «هر چند معلوم نیست که وی دست ارادت پیری گرفته و در تصوف به یکی از این طایفه نسبت درست کرده، اما سخنان وی چنان بر مشرب این طایفه واقع شده است که هیچکس را آن اتفاق نیفتاده. یکی از عزیزان سلسلۀ خواجگان ]= نقشبندیه[ قدّس الله تعالى اسرارَهم فرموده است که هیچ دیوان به از دیوان حافظ نیست اگر مرد صوفی باشد» (ص 611-612).
اشارۀ جامی به قابلیتِ وسیعِ توجیهاتِ عرفانی از شعر حافظ است که از دیرباز تاکنون ادامه دارد، هرچند به قول جامی اصلاً معلوم نیست که حافظ صوفی بوده باشد. به گفتۀ یکی از محققان (شمیسا، یادداشتها، 95- 98)، این امر به این سبب است که شعر حافظ در محور افقی معمولاً عاشقانه یا عرفانی است، حال آنکه در محور عمودی میتواند مدحی باشد؛ دلیل دیگر این است که او با معانی ایهام تناسبی شعر را چندمعنایی میکند (نک : مرتضوی، 456- 458). جامی در شرح اشعة اللمعات میگوید: «ورای طور شاعری او را طوری است ... » (ص 409؛ نیز نک : معین، 2/555). این عبارت هرچند اشاره به دشواری تعیین سبک شخصی او ست ــ که در مورد اکثر شاعران بزرگ صاحب سبک خاص هم کموبیش صادق است ــ بر مقام معنوی و قدسی حافظ هم اشاره کرده است.
◀️ بعد از جامی، دیگر تا دوران معاصر در این مورد بحث مهمی نیست و اگر هم هست تکرار همان سخنان قدما ست، چنان که رضاقلی هدایت با توجه به مقدمۀ محمد گلندام و سخنان جامی درریاض العارفین مینویسد: «چنان در دل هر طایفه نشسته که اکثر فِرَق مختلفه او را هممسلک خویش دانستهاند» (ص 286؛ نک : گلندام، جامی، همانجاها؛ نیز نک : اسلامی، 208).
آنچه تاکنون بر آن تأکید شده، عبارت است از:
1. عدم انسجام یا استقلال ابیات؛
2. تأویل پذیری یا چندمعنایی بودن؛
3. شباهت شعر حافظ به شعر شاعران گروه تلفیق؛
4. قوی بودن جنبۀ عرفانی
(نک : خرمشاهی، چارده، 14-15؛ شمیسا، همان، 121، 132).
◀️ چنان که ملاحظه میشود بحثهای قدما بیشتر ناظر به معنا ست؛ اما در دوران معاصر بحثهای سبکی گاهی ناظر به معنا، و گاهی ناظر به صورت شعر است، هرچند این بحثهای لفظی و صوری هم عمدتاً در جهت تبیین همان مختصات معنایی است که عمدۀ آنها مورد توجه قدما هم بوده است. اما در بحث چندمعنایی بودن شعر حافظ، معاصران اندک اندک توجه یافتند که باید ابعاد دیگری ازجمله سیاسی و اجتماعی بودن یا احتواء بر مضامین خیامی را هم لحاظ کرد. چنانکه شبلی نعمانی مینویسد: «فلسفۀ خواجه تقریباً همان فلسفۀ خیام است» (1/ 218؛ نیز نک : دشتی، 249-250؛ خرمشاهی، حافظ، 102-104). صادق هدایت هم در ترانههای خیام حافظ را تیزهوشتـرین شاگرد خیـام خوانده است (ص 45؛ نک : شمیسا، همان، 111). ریپکا مینویسد: «بهتر از همه بهار ]محمدتقی[ به کنه مطلب پی برده که میگوید: ... بسیاری از غزلها فریاد میزند که در زیر پردۀ شراب و معشوق، مقصود بیان مسائل سیاسی است» (ص 399). سرانجام، قاسم غنی در کتاب تاریخ عصر حافظ، بسیاری از غزلهای وی را با مسائل سیاسی و تاریخی عصر او پیوند میزند و نشان میدهد که بسیاری از آنها مدحی است (نک : سراسر اثر).
◀️ مرتضوی برای نخستین بار اعلام میکند که ایهام مهمترین خصیصۀ شعر حافظ است و برخی از ابیات او را از این دیدگاه میکاود (ص 455). البته باید توجه داشت که ایهام مصادیق مختلفی از ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام تبادر، استخدام، استثناء منقطع، اسلوب الحکیم و جز آنها دارد (شمیسا، نگاهی ... ، 101-110). به هر روی، ایهام تأویلپذیری شعر حافظ را توضیح میدهد (مرتضوی، 455 بب ؛ نک : خرمشاهی، چارده، همانجا؛ شمیسا، یادداشتها، 121، 132).
◀️ آرتور آربری استاد دانشگاه کیمبریج در مقدمۀ خود بر «ترجمۀ پنجاه غزل حافظ» انسجام نداشتنِ ظاهریِ غزل را اسلوب حافظ میداند و بر آن است که وی خود آن را اختراع کرده است؛ سپس این اسلوب را انقلاب حافظ در غزل میخواند (نک : ص 30-31؛ نک : خرمشاهی، ذهن، 23، 26). احمد شاملو معتقد است که توالی ابیات به هم خورده و باید به جای منطقی خود بازگردد (ص 27).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : دو
❇️ سپس نوبت به جامی میرسد که چند اشارۀ مهم سبکی در مورد حافظ دارد. در بهارستان مینویسد: «سلیقۀ شعری وی ]حافظ[ نزدیک است به سلیقۀ نزاری قهستانی» (ص 148). صفا این گفته را نمیپذیرد و میگوید: «جز استقبال از چند غزل نزاری اثر دیگری از او در اساس و بنیاد سبک حافظ ملاحظه نمیکنیم» (3/740). اما بعید نیست که اشارۀ جامی به همان سبک شاعران گروه تلفیق (غزلپردازان قرن 8 ق) باشد که شعر عاشقانه، عارفانه و مدحی را به هم درآمیخته بودند و نام نزاری را به عنوان ذکر جزء میآورد تا کل اراده شود (نک : شمیسا، سبکشناسی، همانجا). جامی در نفحات الانس مینویسد: «هر چند معلوم نیست که وی دست ارادت پیری گرفته و در تصوف به یکی از این طایفه نسبت درست کرده، اما سخنان وی چنان بر مشرب این طایفه واقع شده است که هیچکس را آن اتفاق نیفتاده. یکی از عزیزان سلسلۀ خواجگان ]= نقشبندیه[ قدّس الله تعالى اسرارَهم فرموده است که هیچ دیوان به از دیوان حافظ نیست اگر مرد صوفی باشد» (ص 611-612).
اشارۀ جامی به قابلیتِ وسیعِ توجیهاتِ عرفانی از شعر حافظ است که از دیرباز تاکنون ادامه دارد، هرچند به قول جامی اصلاً معلوم نیست که حافظ صوفی بوده باشد. به گفتۀ یکی از محققان (شمیسا، یادداشتها، 95- 98)، این امر به این سبب است که شعر حافظ در محور افقی معمولاً عاشقانه یا عرفانی است، حال آنکه در محور عمودی میتواند مدحی باشد؛ دلیل دیگر این است که او با معانی ایهام تناسبی شعر را چندمعنایی میکند (نک : مرتضوی، 456- 458). جامی در شرح اشعة اللمعات میگوید: «ورای طور شاعری او را طوری است ... » (ص 409؛ نیز نک : معین، 2/555). این عبارت هرچند اشاره به دشواری تعیین سبک شخصی او ست ــ که در مورد اکثر شاعران بزرگ صاحب سبک خاص هم کموبیش صادق است ــ بر مقام معنوی و قدسی حافظ هم اشاره کرده است.
◀️ بعد از جامی، دیگر تا دوران معاصر در این مورد بحث مهمی نیست و اگر هم هست تکرار همان سخنان قدما ست، چنان که رضاقلی هدایت با توجه به مقدمۀ محمد گلندام و سخنان جامی درریاض العارفین مینویسد: «چنان در دل هر طایفه نشسته که اکثر فِرَق مختلفه او را هممسلک خویش دانستهاند» (ص 286؛ نک : گلندام، جامی، همانجاها؛ نیز نک : اسلامی، 208).
آنچه تاکنون بر آن تأکید شده، عبارت است از:
1. عدم انسجام یا استقلال ابیات؛
2. تأویل پذیری یا چندمعنایی بودن؛
3. شباهت شعر حافظ به شعر شاعران گروه تلفیق؛
4. قوی بودن جنبۀ عرفانی
(نک : خرمشاهی، چارده، 14-15؛ شمیسا، همان، 121، 132).
◀️ چنان که ملاحظه میشود بحثهای قدما بیشتر ناظر به معنا ست؛ اما در دوران معاصر بحثهای سبکی گاهی ناظر به معنا، و گاهی ناظر به صورت شعر است، هرچند این بحثهای لفظی و صوری هم عمدتاً در جهت تبیین همان مختصات معنایی است که عمدۀ آنها مورد توجه قدما هم بوده است. اما در بحث چندمعنایی بودن شعر حافظ، معاصران اندک اندک توجه یافتند که باید ابعاد دیگری ازجمله سیاسی و اجتماعی بودن یا احتواء بر مضامین خیامی را هم لحاظ کرد. چنانکه شبلی نعمانی مینویسد: «فلسفۀ خواجه تقریباً همان فلسفۀ خیام است» (1/ 218؛ نیز نک : دشتی، 249-250؛ خرمشاهی، حافظ، 102-104). صادق هدایت هم در ترانههای خیام حافظ را تیزهوشتـرین شاگرد خیـام خوانده است (ص 45؛ نک : شمیسا، همان، 111). ریپکا مینویسد: «بهتر از همه بهار ]محمدتقی[ به کنه مطلب پی برده که میگوید: ... بسیاری از غزلها فریاد میزند که در زیر پردۀ شراب و معشوق، مقصود بیان مسائل سیاسی است» (ص 399). سرانجام، قاسم غنی در کتاب تاریخ عصر حافظ، بسیاری از غزلهای وی را با مسائل سیاسی و تاریخی عصر او پیوند میزند و نشان میدهد که بسیاری از آنها مدحی است (نک : سراسر اثر).
◀️ مرتضوی برای نخستین بار اعلام میکند که ایهام مهمترین خصیصۀ شعر حافظ است و برخی از ابیات او را از این دیدگاه میکاود (ص 455). البته باید توجه داشت که ایهام مصادیق مختلفی از ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام تبادر، استخدام، استثناء منقطع، اسلوب الحکیم و جز آنها دارد (شمیسا، نگاهی ... ، 101-110). به هر روی، ایهام تأویلپذیری شعر حافظ را توضیح میدهد (مرتضوی، 455 بب ؛ نک : خرمشاهی، چارده، همانجا؛ شمیسا، یادداشتها، 121، 132).
◀️ آرتور آربری استاد دانشگاه کیمبریج در مقدمۀ خود بر «ترجمۀ پنجاه غزل حافظ» انسجام نداشتنِ ظاهریِ غزل را اسلوب حافظ میداند و بر آن است که وی خود آن را اختراع کرده است؛ سپس این اسلوب را انقلاب حافظ در غزل میخواند (نک : ص 30-31؛ نک : خرمشاهی، ذهن، 23، 26). احمد شاملو معتقد است که توالی ابیات به هم خورده و باید به جای منطقی خود بازگردد (ص 27).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
Forwarded from حافظ شیرین سخن
✳️ سبک حافظ
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : سه
◀️ مسعود فرزاد هم بر این عقیده بود و در یکی از مقالات پژوهشی خود دربارۀ حافظ به بحث توالی ابیات پرداخته (ص 149-154)، و ساقینامه و مغنینامه با توالی پیشنهادی او مورد قبول انجوی (در دیوان مصحح او) قرارگرفته است (ص 275، 281).
◀️ خرمشاهی ناپیوستگی یا نبود ظاهری تلائم و انسجام را که در قرآن است، منشأ این خصیصۀ سبکی حافظ میداند (همان، 1-26). به عبارت دیگر، او ساختمان غزل حافظ را متأثر از سورههای قرآنمیداند (همان، 19).
◀️ برخی از محققان قرآن را دارای ساختارهای دایرهای و متوازی میدانند (نک : کوییپرس، 286-295) که در مثنوی مولوی هم دیده میشود. در این صورت شاید این ساختارها در غزلهای حافظ هم قابل جستوجو باشد. در ساخت دایرهای ظاهراً از هر جای نوشته شروع به خواندن کنیم، مطالب عمده را مرور خواهیم کرد. در ساخت متوازی، همان مفهومهای قبلی، باز با کلمات دیگری بیان میشوند. به نظر شمیسا اختلاف و اغتشاش در ضبط لغات و توالی ابیات حافظ هم میتواند برای محققان امروزی در حکم مختصۀ سبکی عمل کند (همان، 124). بهنظر او مجموعۀ مسائلی چون طنز، ایهام، عرفان، مدح، سیاست، رندی، قرآن و شیرینزبانیهای بدیعی از مسائلِ سبْکیِ حافظ است (همان، 123). او مینویسد: حافظ در بدیع لفظی بیشتر به انواع جناس و سجع، و در بدیع معنوی به انواع ایهام از قبیل ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، تبادر (ایهام جناس) و استخدام توجه دارد؛ و در بیان، عمده توجه او به استعاره و تشبیه و نمادسازی است؛ از طرف دیگر شعر او از تلمیح به نکات و آموزههای عرفانی و قرآنی خالی نیست (سبکشناسی، 232)؛ منتها در استفاده از غالب این مسائل هنری، شیوههای خاص خود را دارد، مثلاً تشبیه مضمر و تفضیل را با هم میآورد (همو،یادداشتها، 136). حتى عروض و قافیۀ او هم جنبۀ سبکی دارد (همان، 132)؛ زیرا سبک، بحث لغت و دستور و عروض و قافیه نیست، بلکه طرز کاربرد و استفاده از آن است. چنان که مکرر مطالب و موضوعات شاعران دیگر را آورده، اما مُهرِ سبْک خود را بر آنها زده است. مثلاً موضوعات کهن را تبدیل به مضامین تازه کرده است؛ مضمونهایی که برخورد هنری گوینده با موضوع است (همان، 122). از میان 23 وزن خوشآهنگ که در دیوان حافظ به کار رفته است، به این 3 وزن عنایت بیشتری مشاهده میشود:
1. مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف (مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن).
2. مجتثّ مثمن محذوف (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن).
3. رمل مثمن محذوف (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن).
در حشو شعر بهندرت از تسکین (آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه) استفاده کرده است (همان، 132-133)؛ همین طور در قافیه هم کاربردهایی خاص دارد مثلاً در قافیه و ردیف معمولاً یکی از 3 مصوت بلند را میآورد (همان، 133) که از لحاظ موسیقی، باعث میشود شعر برای آواز و تحریر صوت مناسب باشد. نیز به نظر شمیسا، حافظ لغات و اصطلاحاتی را که در عصر او در معانی عرفانی و مکتب اشعری مرسوم بوده، نظام اولیۀ زبان محسوب کرده، و آنها را به نظام ثانویه که گاه معنایی عادی، و گاه معنایی مدحی، و گاه معنایی خیامی و نظایر آن است، انتقال داده است (نک : همان، 95). با این عمل شعر از طریق معنی ایهامی و ایهام تناسبی چندمعنایی میشود، مثلاً در این بیت: «وقت را غنیمتدان آنقدر که بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی» (چ قزوینی، غزل 473)، وقت را که در دورۀ او معنی عرفانی داشته، به قرینۀ مصراع دوم در معنایی اولیه با تفکر خیامی به کار برده است و لذا شعر، حداقل با دو بینش عرفانی و خیامی قابل معنیگذاری است (شمیسا، همان، 96). او در تغییر معنی لغات، اصطلاحات و تلمیحات و به اصطلاح تصرف هنری در آنها معمولاً قرینه میدهد (همان، 100).
◀️ در مورد انسجام یا عدم انسجام، یعنی پیوستگی یا استقلال ابیات، بحث سبکی او این است که اگر بیت را در محور افقی یعنی به صورت مجرد بخوانیم معمولاً عارفانه یا عاشقانه است، اما اگر بیت را با توجه به ابیات دیگر یعنی در محور عمودی لحاظ کنیم غالباً مدحی است. مثال:
شهباز دست پادشهم یارب از چه حال/ از یاد بردهاند هوای نشیمنم
(چ خانلری، غزل 335).
یا این بیت به صورت مجرد عرفانی است، اما با توجه به کلیت، غزل مدحی است:
تورانشه خجسته که در من یزید فضل/ شد منّت مواهب او طوق گردنم
(همان غزل).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : سه
◀️ مسعود فرزاد هم بر این عقیده بود و در یکی از مقالات پژوهشی خود دربارۀ حافظ به بحث توالی ابیات پرداخته (ص 149-154)، و ساقینامه و مغنینامه با توالی پیشنهادی او مورد قبول انجوی (در دیوان مصحح او) قرارگرفته است (ص 275، 281).
◀️ خرمشاهی ناپیوستگی یا نبود ظاهری تلائم و انسجام را که در قرآن است، منشأ این خصیصۀ سبکی حافظ میداند (همان، 1-26). به عبارت دیگر، او ساختمان غزل حافظ را متأثر از سورههای قرآنمیداند (همان، 19).
◀️ برخی از محققان قرآن را دارای ساختارهای دایرهای و متوازی میدانند (نک : کوییپرس، 286-295) که در مثنوی مولوی هم دیده میشود. در این صورت شاید این ساختارها در غزلهای حافظ هم قابل جستوجو باشد. در ساخت دایرهای ظاهراً از هر جای نوشته شروع به خواندن کنیم، مطالب عمده را مرور خواهیم کرد. در ساخت متوازی، همان مفهومهای قبلی، باز با کلمات دیگری بیان میشوند. به نظر شمیسا اختلاف و اغتشاش در ضبط لغات و توالی ابیات حافظ هم میتواند برای محققان امروزی در حکم مختصۀ سبکی عمل کند (همان، 124). بهنظر او مجموعۀ مسائلی چون طنز، ایهام، عرفان، مدح، سیاست، رندی، قرآن و شیرینزبانیهای بدیعی از مسائلِ سبْکیِ حافظ است (همان، 123). او مینویسد: حافظ در بدیع لفظی بیشتر به انواع جناس و سجع، و در بدیع معنوی به انواع ایهام از قبیل ایهام تناسب، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، تبادر (ایهام جناس) و استخدام توجه دارد؛ و در بیان، عمده توجه او به استعاره و تشبیه و نمادسازی است؛ از طرف دیگر شعر او از تلمیح به نکات و آموزههای عرفانی و قرآنی خالی نیست (سبکشناسی، 232)؛ منتها در استفاده از غالب این مسائل هنری، شیوههای خاص خود را دارد، مثلاً تشبیه مضمر و تفضیل را با هم میآورد (همو،یادداشتها، 136). حتى عروض و قافیۀ او هم جنبۀ سبکی دارد (همان، 132)؛ زیرا سبک، بحث لغت و دستور و عروض و قافیه نیست، بلکه طرز کاربرد و استفاده از آن است. چنان که مکرر مطالب و موضوعات شاعران دیگر را آورده، اما مُهرِ سبْک خود را بر آنها زده است. مثلاً موضوعات کهن را تبدیل به مضامین تازه کرده است؛ مضمونهایی که برخورد هنری گوینده با موضوع است (همان، 122). از میان 23 وزن خوشآهنگ که در دیوان حافظ به کار رفته است، به این 3 وزن عنایت بیشتری مشاهده میشود:
1. مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف (مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن).
2. مجتثّ مثمن محذوف (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن).
3. رمل مثمن محذوف (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن).
در حشو شعر بهندرت از تسکین (آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه) استفاده کرده است (همان، 132-133)؛ همین طور در قافیه هم کاربردهایی خاص دارد مثلاً در قافیه و ردیف معمولاً یکی از 3 مصوت بلند را میآورد (همان، 133) که از لحاظ موسیقی، باعث میشود شعر برای آواز و تحریر صوت مناسب باشد. نیز به نظر شمیسا، حافظ لغات و اصطلاحاتی را که در عصر او در معانی عرفانی و مکتب اشعری مرسوم بوده، نظام اولیۀ زبان محسوب کرده، و آنها را به نظام ثانویه که گاه معنایی عادی، و گاه معنایی مدحی، و گاه معنایی خیامی و نظایر آن است، انتقال داده است (نک : همان، 95). با این عمل شعر از طریق معنی ایهامی و ایهام تناسبی چندمعنایی میشود، مثلاً در این بیت: «وقت را غنیمتدان آنقدر که بتوانی/ حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی» (چ قزوینی، غزل 473)، وقت را که در دورۀ او معنی عرفانی داشته، به قرینۀ مصراع دوم در معنایی اولیه با تفکر خیامی به کار برده است و لذا شعر، حداقل با دو بینش عرفانی و خیامی قابل معنیگذاری است (شمیسا، همان، 96). او در تغییر معنی لغات، اصطلاحات و تلمیحات و به اصطلاح تصرف هنری در آنها معمولاً قرینه میدهد (همان، 100).
◀️ در مورد انسجام یا عدم انسجام، یعنی پیوستگی یا استقلال ابیات، بحث سبکی او این است که اگر بیت را در محور افقی یعنی به صورت مجرد بخوانیم معمولاً عارفانه یا عاشقانه است، اما اگر بیت را با توجه به ابیات دیگر یعنی در محور عمودی لحاظ کنیم غالباً مدحی است. مثال:
شهباز دست پادشهم یارب از چه حال/ از یاد بردهاند هوای نشیمنم
(چ خانلری، غزل 335).
یا این بیت به صورت مجرد عرفانی است، اما با توجه به کلیت، غزل مدحی است:
تورانشه خجسته که در من یزید فضل/ شد منّت مواهب او طوق گردنم
(همان غزل).
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
Forwarded from حافظ شیرین سخن
✳️ سبک حافظ
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : چهار
◀️ پس از ایهام، طنز ویژگیِ مهمِ سبکِ حافظ است. نخست گوته با خواندن ترجمۀ اشعار حافظ و تأمل کردن در آن بدین خصیصه پی برد (نک : ترجمههای آلمانی اشعار حافظ، در همین مقاله). در ایران نخست مرتضوی در جنب توجه به ایهام، به لحن «عنادی و استهزا آمیز» خواجه توجه کرد، اما به اندازۀ ایهام بر آن تأکید نورزید (ص 7). دادبه در مقالۀ «شرحی بر حافظ، پیراسته از لطافتها» آشکارا طنز را خصیصۀ سبکی حافظ شمرد و اعلام کرد: «سر همۀ هنرورزیهای حافظ، هنر ایهام است و طنز؛ و بهرهگیری از این دو هنر است که حافظ را حافظ کرده است». همو تأکید کرد که: «بسیاری از موارد ایهام حافظ در خدمت طنز و انتقاد است یا طنز و انتقاد او به زبانی ایهامآمیز بیان میشود» (ص 41) و سپس در مقالات دیگر خود نیز بر این معنا تأکید ورزید.
خرمشاهی نیز طنز و طربناکی را از ویژگیهای شعر حافظ دانست ( حافظ نامه، 1/37) و بدین ترتیب، آرام آرام معما حل، و مسئله رایج گشت و غالب محققان از طنز در شعر حافظ سخن گفتند، یا در سخنان خود بدان اشاره کردند؛ لذا با اطمینان میتوان گفت ویژگی اصلی سبک حافظ، ایهام و طنز است (دادبه، 41 بب ؛ شمیسا،یادداشتها، 98؛
خرمشاهی، حافظ، 117-120). منتها غالباً این طنزها بسیار ظریف است و خواننده برای درک آنها باید معلومات قبلی در عقاید کلامی، عرفانی، و از اوضاع اجتماعی عصر حافظ داشته باشد. میتوان گفت طنز او هوراسی1 است که در آن سخنگو فردی مؤدب و زیرک است که با طنزهایش بیشتر باعث تفریح میشود تا رنجش؛ و گاهی نیز خود را به استهزا میگیرد و هدف انتقاد قرار میدهد (شمیسا،انواع ... ، 272). میتوان به قیاسِ «کمدی عالی یا سطح بالا»2 به آن «طنز متعالی» گفت که باعث خندۀ روشنفکران میشود (همان، 174).
◀️ از دیگر بحثهایی که در سبک او کردهاند این است که شعر او در تحلیلی نهایی، مبتنی بر ساختارهای متضاد و متناقضنما ست؛ به این معنی که به اعتباری بیانِ معنایی خوب و مثبت، و به اعتباری بیان معنایی بد و منفی است؛ یا بیانِ معنایی طبیعی و معنایی غیرطبیعی با هم است. گاهی به یک معنی حقیقی و راست و به یک معنی دروغ و ادبی است، چنان که اگر منجر به طنز شود، به آن در بلاغت غربی آیرونی3میگویند، یعنی از یک سو آسمانی (مثلاً مذهبی و عرفانی)، و از سوی دیگر زمینی (مثلاً مدحی) است (همو، کلیات ... ، 98). در این بیت:
«بشوی اوراق اگر همدرس مایی/ که علم عشق در دفتر نباشد»
(چ قزوینی، غزل 162)،
علاوه بر اینکه علم عشق یک ترکیب نقضی (پارادوکسیکال) است، باید توجه داشت که برای درس خواندن میباید بر اوراق نوشت نه آنکه آنها را شست (شمیسا، همان، 99).
◀️ بدینترتیب، علاوه بر عدم انسجام و استقلال ابیات و چندمعنایی بودن و از این قبیل، معاصران هم به مسائلی در بلاغت اشاره کردهاند که عمدتاً در جهت توضیح و تأکید همان چند مسئلۀ قدما ست که در طی زمان مورد توجه بوده است.
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : چهار
◀️ پس از ایهام، طنز ویژگیِ مهمِ سبکِ حافظ است. نخست گوته با خواندن ترجمۀ اشعار حافظ و تأمل کردن در آن بدین خصیصه پی برد (نک : ترجمههای آلمانی اشعار حافظ، در همین مقاله). در ایران نخست مرتضوی در جنب توجه به ایهام، به لحن «عنادی و استهزا آمیز» خواجه توجه کرد، اما به اندازۀ ایهام بر آن تأکید نورزید (ص 7). دادبه در مقالۀ «شرحی بر حافظ، پیراسته از لطافتها» آشکارا طنز را خصیصۀ سبکی حافظ شمرد و اعلام کرد: «سر همۀ هنرورزیهای حافظ، هنر ایهام است و طنز؛ و بهرهگیری از این دو هنر است که حافظ را حافظ کرده است». همو تأکید کرد که: «بسیاری از موارد ایهام حافظ در خدمت طنز و انتقاد است یا طنز و انتقاد او به زبانی ایهامآمیز بیان میشود» (ص 41) و سپس در مقالات دیگر خود نیز بر این معنا تأکید ورزید.
خرمشاهی نیز طنز و طربناکی را از ویژگیهای شعر حافظ دانست ( حافظ نامه، 1/37) و بدین ترتیب، آرام آرام معما حل، و مسئله رایج گشت و غالب محققان از طنز در شعر حافظ سخن گفتند، یا در سخنان خود بدان اشاره کردند؛ لذا با اطمینان میتوان گفت ویژگی اصلی سبک حافظ، ایهام و طنز است (دادبه، 41 بب ؛ شمیسا،یادداشتها، 98؛
خرمشاهی، حافظ، 117-120). منتها غالباً این طنزها بسیار ظریف است و خواننده برای درک آنها باید معلومات قبلی در عقاید کلامی، عرفانی، و از اوضاع اجتماعی عصر حافظ داشته باشد. میتوان گفت طنز او هوراسی1 است که در آن سخنگو فردی مؤدب و زیرک است که با طنزهایش بیشتر باعث تفریح میشود تا رنجش؛ و گاهی نیز خود را به استهزا میگیرد و هدف انتقاد قرار میدهد (شمیسا،انواع ... ، 272). میتوان به قیاسِ «کمدی عالی یا سطح بالا»2 به آن «طنز متعالی» گفت که باعث خندۀ روشنفکران میشود (همان، 174).
◀️ از دیگر بحثهایی که در سبک او کردهاند این است که شعر او در تحلیلی نهایی، مبتنی بر ساختارهای متضاد و متناقضنما ست؛ به این معنی که به اعتباری بیانِ معنایی خوب و مثبت، و به اعتباری بیان معنایی بد و منفی است؛ یا بیانِ معنایی طبیعی و معنایی غیرطبیعی با هم است. گاهی به یک معنی حقیقی و راست و به یک معنی دروغ و ادبی است، چنان که اگر منجر به طنز شود، به آن در بلاغت غربی آیرونی3میگویند، یعنی از یک سو آسمانی (مثلاً مذهبی و عرفانی)، و از سوی دیگر زمینی (مثلاً مدحی) است (همو، کلیات ... ، 98). در این بیت:
«بشوی اوراق اگر همدرس مایی/ که علم عشق در دفتر نباشد»
(چ قزوینی، غزل 162)،
علاوه بر اینکه علم عشق یک ترکیب نقضی (پارادوکسیکال) است، باید توجه داشت که برای درس خواندن میباید بر اوراق نوشت نه آنکه آنها را شست (شمیسا، همان، 99).
◀️ بدینترتیب، علاوه بر عدم انسجام و استقلال ابیات و چندمعنایی بودن و از این قبیل، معاصران هم به مسائلی در بلاغت اشاره کردهاند که عمدتاً در جهت توضیح و تأکید همان چند مسئلۀ قدما ست که در طی زمان مورد توجه بوده است.
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
Forwarded from حافظ شیرین سخن
✳️ سبک حافظ
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : پنچ
❇️ مآخذ:
اسلامی ندوشن، محمدعلی، جام جهان بین، تهران، 1355ش؛ جامی، عبدالرحمان، اشعة اللمعات، چ سنگی؛ همو، بهارستان و رسائل، به کوشش اعلاخان افصحزاد و دیگران، تهران، 1379ش؛ همو، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361ش؛ همو، همان، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1359ش؛ همو، همان، به کوشش محمد قدسی، تهران، 1381ش؛ همو، همان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1383ش؛ خرمشاهی، بهاءالدین، چارده روایت، تهران، 1367ش؛ همو،حافظ، تهران، 1388ش؛ همـو، حافظنـامه، تهـران، 1367ش؛ همـو، ذهـن و زبـان حـافظ، تهـران،1362ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353ش؛ دادبه، اصغر، «شرحی بر حافظ، پیراسته از لطافتها»، نشر دانش، تهران، 1365ش، س 6، شم 5؛ دشتی، علی، نقشی از حافظ، تهران، 1349ش؛ ریپکا، یان و دیگران، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ عیسى شهابی، تهران، 1354ش؛ شاملو، احمد،حافظ شیراز، تهران، 1354ش؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی، تهران، 1316ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370ش؛ همو، سبکشناسی شعر، تهران، 1388ش؛ همو، کلیات سبکشناسی، تهران، 1384ش؛ همو، نگاهی تازه به بدیع، تهران، 1368ش؛ همو، یادداشتهای حافظ، تهران، 1388ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ غنی، قاسم، تاریخ عصر حافظ، تهران، 1366ش؛ فرزاد، مسعود، «مسئلۀ توالی ابیات در اشعار حافظ»، مقالات تحقیقی دربارۀ حافظ، به کوشش منصور رستگار فسایی، شیراز، 1367ش؛ کوییپرس، میشل، «از سرچشمههای داستان کوتاه فارسی تا تفسیر سـورۀ مائده» (گفتوگوی جواد ماهزاده با وی)، بخارا، تهران، 1388ش، شم 72 و 73؛ گلندام، محمد، «مقدمۀ جامع دیوان» حافظ (نک : هم ، چ قزوینی)؛ مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ، تهران، 1365ش؛ معین، محمد، حافظ شیرین سخن،
به کوشش مهدخت معین، تهران، 1369ش؛ هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین،
به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، 1344ش؛ هدایت، صادق، ترانههای خیام، تهران، 1356ش؛ نیز:
Arberry. A. J., Hāfiz Fifty Poems, Cambridge, 1962.
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan
✳️ دکتر سیروس شمیسا
✳️ بخش : پنچ
❇️ مآخذ:
اسلامی ندوشن، محمدعلی، جام جهان بین، تهران، 1355ش؛ جامی، عبدالرحمان، اشعة اللمعات، چ سنگی؛ همو، بهارستان و رسائل، به کوشش اعلاخان افصحزاد و دیگران، تهران، 1379ش؛ همو، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1361ش؛ همو، همان، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1359ش؛ همو، همان، به کوشش محمد قدسی، تهران، 1381ش؛ همو، همان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1383ش؛ خرمشاهی، بهاءالدین، چارده روایت، تهران، 1367ش؛ همو،حافظ، تهران، 1388ش؛ همـو، حافظنـامه، تهـران، 1367ش؛ همـو، ذهـن و زبـان حـافظ، تهـران،1362ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353ش؛ دادبه، اصغر، «شرحی بر حافظ، پیراسته از لطافتها»، نشر دانش، تهران، 1365ش، س 6، شم 5؛ دشتی، علی، نقشی از حافظ، تهران، 1349ش؛ ریپکا، یان و دیگران، تاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ عیسى شهابی، تهران، 1354ش؛ شاملو، احمد،حافظ شیراز، تهران، 1354ش؛ شبلی نعمانی، شعر العجم، ترجمۀ محمدتقی فخرداعی، تهران، 1316ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370ش؛ همو، سبکشناسی شعر، تهران، 1388ش؛ همو، کلیات سبکشناسی، تهران، 1384ش؛ همو، نگاهی تازه به بدیع، تهران، 1368ش؛ همو، یادداشتهای حافظ، تهران، 1388ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1378ش؛ غنی، قاسم، تاریخ عصر حافظ، تهران، 1366ش؛ فرزاد، مسعود، «مسئلۀ توالی ابیات در اشعار حافظ»، مقالات تحقیقی دربارۀ حافظ، به کوشش منصور رستگار فسایی، شیراز، 1367ش؛ کوییپرس، میشل، «از سرچشمههای داستان کوتاه فارسی تا تفسیر سـورۀ مائده» (گفتوگوی جواد ماهزاده با وی)، بخارا، تهران، 1388ش، شم 72 و 73؛ گلندام، محمد، «مقدمۀ جامع دیوان» حافظ (نک : هم ، چ قزوینی)؛ مرتضوی، منوچهر، مکتب حافظ، تهران، 1365ش؛ معین، محمد، حافظ شیرین سخن،
به کوشش مهدخت معین، تهران، 1369ش؛ هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین،
به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، 1344ش؛ هدایت، صادق، ترانههای خیام، تهران، 1356ش؛ نیز:
Arberry. A. J., Hāfiz Fifty Poems, Cambridge, 1962.
@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan