69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 3.pdf
116.4 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش سوم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش چهارم)
چون به جنگ آغازيدند ، ابودُجانه ـ كه شمشير محمد را داشت ـ در ميان ميدان آمد و سر بيدينان را همچون خيار ميبريد. چنانكه زُبَير ابن عَوّام بازگفت كه چون محمد شمشير خود را برآهيخت و گفت : « كي باشد كه اين شمشير را امروز داد دهد؟.» من گفتم : « به من بده ـ كه من داد آن دهم.» محمد شمشير به من نداد. پس از آن ، چون به ابودُجانه داد ، مرا چيزي به ياد آمد و گفتم : « من پسر عمهي اويم و از قریش و مهاجران و بدليري ...
👇👇👇👇👇👇
چون به جنگ آغازيدند ، ابودُجانه ـ كه شمشير محمد را داشت ـ در ميان ميدان آمد و سر بيدينان را همچون خيار ميبريد. چنانكه زُبَير ابن عَوّام بازگفت كه چون محمد شمشير خود را برآهيخت و گفت : « كي باشد كه اين شمشير را امروز داد دهد؟.» من گفتم : « به من بده ـ كه من داد آن دهم.» محمد شمشير به من نداد. پس از آن ، چون به ابودُجانه داد ، مرا چيزي به ياد آمد و گفتم : « من پسر عمهي اويم و از قریش و مهاجران و بدليري ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 4.pdf
126.8 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش چهارم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش پنجم)
چون كشتن گرم گرديد و لشكر از هر دو سو بجنگ فهليدند و هر كس مرد خود را ميتلبيد و ميجنگيدند ، مُصعَب ابن عُمَير كه درفشدار محمد بود در پيش محمد ايستاده بود و با بيدينان ميجنگيد ، تا او را كشتند. و آنكس كه او را كشت ، پنداشت كه محمد را كشته است و به پيش بيدينان دويد و گفت : « محمد را كشتم.» پس از آن ، ايشان نيرو گرفتند و رزميدند.
چون مُصعَب را كشتند ، علي آمد و درفش را برگرفت ...
👇👇👇👇👇👇
چون كشتن گرم گرديد و لشكر از هر دو سو بجنگ فهليدند و هر كس مرد خود را ميتلبيد و ميجنگيدند ، مُصعَب ابن عُمَير كه درفشدار محمد بود در پيش محمد ايستاده بود و با بيدينان ميجنگيد ، تا او را كشتند. و آنكس كه او را كشت ، پنداشت كه محمد را كشته است و به پيش بيدينان دويد و گفت : « محمد را كشتم.» پس از آن ، ايشان نيرو گرفتند و رزميدند.
چون مُصعَب را كشتند ، علي آمد و درفش را برگرفت ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 5.pdf
116.6 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش پنجم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش ششم)
داستان حَنظَله چنان بود كه او از ياران بود و روز جنگ اُحُد با ابوسُفيان ابن حَرب روبرو آمده با او ميجنگيد. و زماني با يكديگر ميجنگيدند ، چنانكه نزديك بود که ابوسُفيان ابن حَرب را كشد. و يكي از بيدينان ـ شَدّاد ابن اَسوَد ـ چون ديد كه حَنظَله ، ابوسفيان را ستوهانيده (عاجز کرده) است و او را خواهد كشت ، از پس ابوسفيان درآمد و حَنظَله را كشت.
پس از آنكه حَنظَله را كشته بودند ، لشكر بيدينان شکسته ...
👇👇👇👇👇👇
داستان حَنظَله چنان بود كه او از ياران بود و روز جنگ اُحُد با ابوسُفيان ابن حَرب روبرو آمده با او ميجنگيد. و زماني با يكديگر ميجنگيدند ، چنانكه نزديك بود که ابوسُفيان ابن حَرب را كشد. و يكي از بيدينان ـ شَدّاد ابن اَسوَد ـ چون ديد كه حَنظَله ، ابوسفيان را ستوهانيده (عاجز کرده) است و او را خواهد كشت ، از پس ابوسفيان درآمد و حَنظَله را كشت.
پس از آنكه حَنظَله را كشته بودند ، لشكر بيدينان شکسته ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 6.pdf
133.8 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش ششم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش هفتم)
چون بيدينان همگي رزميدند و به تیر دست به محمد داشتند ، ابودُجانه و سَعد ابن اَبي وَقّاص بر سر محمد ايستادند و ابودُجانه خود را سپر محمد گردانيد ، چنانكه بر سر محمد خميد ، تا هر آن تيري كه بيدينان ميانداختند به او ميآمد و از محمد دور ميگرديد. پس سَعد ابن اَبي وَقّاص پيش محمد بازايستاد و با بيدينان ميجنگيد و به زخم تير ، محمد را از ايشان دور میکرد. محمد بدست خود تير ميستانيد و بدست سَعد ابن اَبي وَقّاص ميداد و ميگفت : « فدايت باد ...
👇👇👇👇👇👇
چون بيدينان همگي رزميدند و به تیر دست به محمد داشتند ، ابودُجانه و سَعد ابن اَبي وَقّاص بر سر محمد ايستادند و ابودُجانه خود را سپر محمد گردانيد ، چنانكه بر سر محمد خميد ، تا هر آن تيري كه بيدينان ميانداختند به او ميآمد و از محمد دور ميگرديد. پس سَعد ابن اَبي وَقّاص پيش محمد بازايستاد و با بيدينان ميجنگيد و به زخم تير ، محمد را از ايشان دور میکرد. محمد بدست خود تير ميستانيد و بدست سَعد ابن اَبي وَقّاص ميداد و ميگفت : « فدايت باد ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 7.pdf
130.4 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش هفتم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش هشتم)
روز جنگ اُحُد ، چون از جنگ آسودند ، هند ـ زن ابوسفيان ـ با زنان ديگر از بيدينان در ميان آن كشتهها ميگرديدند و مسلمانان را مينگريستند و گوش و بيني ميبريدند و از آنها پايبرنجنها و گردنبندها ميساختند و بر گردن و پاها و دستهاي خود ميبستند ، تا آن هنگام كه بسر حمزه افتادند و او را نيز گوش و بيني بريدند. و هند رفت و شكم حمزه را شكافت و جگرش را بیرون آورد و پارهاي از آن را در دهان گزارد و جويد و نتوانست فروبُرد و پس از آن ...
👇👇👇👇👇👇
روز جنگ اُحُد ، چون از جنگ آسودند ، هند ـ زن ابوسفيان ـ با زنان ديگر از بيدينان در ميان آن كشتهها ميگرديدند و مسلمانان را مينگريستند و گوش و بيني ميبريدند و از آنها پايبرنجنها و گردنبندها ميساختند و بر گردن و پاها و دستهاي خود ميبستند ، تا آن هنگام كه بسر حمزه افتادند و او را نيز گوش و بيني بريدند. و هند رفت و شكم حمزه را شكافت و جگرش را بیرون آورد و پارهاي از آن را در دهان گزارد و جويد و نتوانست فروبُرد و پس از آن ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 8.pdf
164.1 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش هشتم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش نهم)
پس از آن ، محمد فرمود حمزه را در پارچهي كتاني پيچانیدند و گزاردند و برو نماز كرد. پس از آن ، شهيدان را ميآوردند و در پيش حمزه ميگزاردند و محمد بر ايشان نماز ميكرد.
حمزه بآن سان افتاده بود که ، خواهرش صَفيّه ـ مادر زُبَير ـ دررسيد ، محمد به زُبَير گفت : « مادرت را نگزار كه چنين بر سر حمزه آيد ـ كه اگر او را باينسان بيند ، ازو ترسد.»
چون محمد به زُبَير فرموده بود كه به پيش مادر رود ...
👇👇👇👇👇👇
پس از آن ، محمد فرمود حمزه را در پارچهي كتاني پيچانیدند و گزاردند و برو نماز كرد. پس از آن ، شهيدان را ميآوردند و در پيش حمزه ميگزاردند و محمد بر ايشان نماز ميكرد.
حمزه بآن سان افتاده بود که ، خواهرش صَفيّه ـ مادر زُبَير ـ دررسيد ، محمد به زُبَير گفت : « مادرت را نگزار كه چنين بر سر حمزه آيد ـ كه اگر او را باينسان بيند ، ازو ترسد.»
چون محمد به زُبَير فرموده بود كه به پيش مادر رود ...
👇👇👇👇👇👇
69- jange y^zdahom – jange Ohod – baxwe 9.pdf
133.6 KB
69ـ جنگ يازدهم ـ جنگ اُحُد (بخش نهم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
70ـ داستان وحشی ، کشندهی حمزه
وحشي تا زمان معاويه زيست و در شام در شهر حِمص نشيمن داشتي. و گروهي بيرون رفتند و ازو پرسيدند كه : « حمزه را چگونه كشتي؟»
وحشي در آن هنگام ، بسيار پير گرديده بود ، چنانكه از پيري سر در پيش افكنده بود ليكن همچون گذشته هوشش بسان خود بود.
داستان حمزه را بازگفت : « من بندهي جُبَير ...
👇👇👇👇👇👇
وحشي تا زمان معاويه زيست و در شام در شهر حِمص نشيمن داشتي. و گروهي بيرون رفتند و ازو پرسيدند كه : « حمزه را چگونه كشتي؟»
وحشي در آن هنگام ، بسيار پير گرديده بود ، چنانكه از پيري سر در پيش افكنده بود ليكن همچون گذشته هوشش بسان خود بود.
داستان حمزه را بازگفت : « من بندهي جُبَير ...
👇👇👇👇👇👇
70- dastane Vahwi , kowandeye Hamze.pdf
120.4 KB
70ـ داستان وحشی ، کشندهی حمزه
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
71ـ جنگ دوازدهم ـ جنگ حَمراء الاَسَد (بخش یکم)
محمد در همان روز كه از جنگ اُحُد آسود ، به مدينه بازآمد و روز ديگر شانزدهم ماه شوال ، فرمود آواز كردند و همان لشكر كه در اُحُد بودند ، همه باز گِرد آمدند. محمد فرمود : « همه يكي بگرديد و از دنبالهي دشمن برويد.» و نپرگيد كه كسي ديگر بيرون رود.
پس لشكري كه در جنگ اُحُد بودند ـ از مهاجران و انصار ـ چون بانگ ...
👇👇👇👇👇👇
محمد در همان روز كه از جنگ اُحُد آسود ، به مدينه بازآمد و روز ديگر شانزدهم ماه شوال ، فرمود آواز كردند و همان لشكر كه در اُحُد بودند ، همه باز گِرد آمدند. محمد فرمود : « همه يكي بگرديد و از دنبالهي دشمن برويد.» و نپرگيد كه كسي ديگر بيرون رود.
پس لشكري كه در جنگ اُحُد بودند ـ از مهاجران و انصار ـ چون بانگ ...
👇👇👇👇👇👇
71- jange dav^zdahom - jange Hamr^'olAsad - b1.pdf
126.9 KB
71ـ جنگ دوازدهم ـ جنگ حَمراء الاَسَد (بخش یکم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
71ـ جنگ دوازدهم ـ جنگ حَمراء الاَسَد (بخش دوم)
پس از آن ، كاروان به حَمراء الاَسَد رسيدند ، نزد محمد رفتند و گفتند : « اي محمد ، اينك ابوسفيان و لشكر قریش را با ايشان در روحا رها گردانيديم و آهنگ آن دارند كه بازگردند و شما را بيكباره از راه بردارند.»
پس از آن ، محمد پاسخ بازداد و گفت : « خدا پشت و پناه ماست و بس.» و او را اعتمادی بسيار از خدا روي نمود.
و محمد ، هم در ...
👇👇👇👇👇👇
پس از آن ، كاروان به حَمراء الاَسَد رسيدند ، نزد محمد رفتند و گفتند : « اي محمد ، اينك ابوسفيان و لشكر قریش را با ايشان در روحا رها گردانيديم و آهنگ آن دارند كه بازگردند و شما را بيكباره از راه بردارند.»
پس از آن ، محمد پاسخ بازداد و گفت : « خدا پشت و پناه ماست و بس.» و او را اعتمادی بسيار از خدا روي نمود.
و محمد ، هم در ...
👇👇👇👇👇👇
71- jange dav^zdahom - jange Hamr^'olAsad - b2.pdf
131.1 KB
71ـ جنگ دوازدهم ـ جنگ حَمراء الاَسَد (بخش دوم)
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://www.tg-me.com/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
[email protected]
72ـ داستان رَجيع
در سال سوم ، پس از جنگ اُحُد ، گروهي عرب از تيرهي عَضَل و قاره پيش محمد آمدند و گفتند : « ای برگزیده ی خدا ، در تيرهي ما اسلام آشكار گرديد ، ليكن آنجا كسي نيست كه فرمانهاي دين (احكام شريعت) را به مردم آموزد. اگر از ياران ...
👇👇👇👇👇👇
در سال سوم ، پس از جنگ اُحُد ، گروهي عرب از تيرهي عَضَل و قاره پيش محمد آمدند و گفتند : « ای برگزیده ی خدا ، در تيرهي ما اسلام آشكار گرديد ، ليكن آنجا كسي نيست كه فرمانهاي دين (احكام شريعت) را به مردم آموزد. اگر از ياران ...
👇👇👇👇👇👇