Forwarded from خاطرات و خطرات
صد سال پوچی که گذشت و با غلبه اتمسفر التقاطی و بیریشهای که از زمان مشروطه سربرآورد، در پهلوی صاحب قدرت شد، در پهلوی دوم به حاشیه رفت، در انقلاب به میدان بازگشت، لباس آخوندی تن کرد، شور هر چه را که میدانست درآورد، تا امروز. صد سال گذشت اما کسی عبرت نگرفت. کسی قدری فکر نکرد که شاید ریشه افکاری که ایران مدرن با آن شروع کرده مشکل دارد، شاید از ابتدا این خشت کج گذاشته است. همان حماقتها و مهملات در قالب ایدئولوژیهای ناسیونالیسم، سوسیالیسم و در نهایت اسلامیسم که هر سه اشتراکات بسیاری هم با یکدیگر دارند شیرهٔ تمام میراثهای نهادی ایران را کشید و چیزی باقی نگذاشت جز مشتی توهمات و شطحیات که قلب آدمی را میمیراند و عقل را درمانده میکند. شکست پشت شکست، انقلاب پشت انقلاب، ایدئولوژی پشت ایدئولوژی. صد سالی که نه تنها ایران به «هیچجا» نرسید بلکه سرگرم کلاف درهم پیچیدهای از مزخرفات و عقدههای فروخفتهای شد که بعید بنظر میرسد این مردم -تا حدی متوهم- راه علاجی از آن پیدا کنند.
#موقت
#موقت
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝 اودیسه تاجزاده دهساله میشود
✍️ علیرضا بهشتی شیرازی
✅«بهکلیسریترین» اخبار دیروز، امروز در کتابهای تاریخ زیر دستوپا ریختهاند، به صورتی که اگر تحلیلی صحیح از فرقها و شباهتهای گذشته و حال داشته باشیم میتوانیم از خواندن آنها عبرت بگیریم و به بینشهای ناب برسیم. جغرافیای سیاسی معاصر همان اخبار را، گاه حتی صریحتر در دسترس میگذارد؛ اخباری از حلقههای اول نظامهای خودکامه، بلکه آنچه در ضمیر شخص حاکمان میگذرد. کتاب «از توسعه تا مردمسالاری» از این جمله است.
✅مثلاً داستان حبس بیانتهای سید مصطفی تاجزاده را در نظر آورید. همین روزها اودیسۀ او دهساله شد، تجربهای که بخش اعظم آن در انفرادی و نیمهانفرادی گذشت. حاکمان از این ظلم چه به دست آوردند؟ هیچ. آیا تحمل این حکم سنگین کوچکترین تزلزلی در او به وجود آورد؟ ابداً. بلکه وجود او در زندان بار از دوش دیگران بر میدارد، چه با دلداریها و حمایتهای مستقیم، و چه با نوری که او بر محیط میتاباند. هر کس از دوستان که وارد زندان میشود وقتی میشنود او هنوز هشت سال دیگر حکم در پیش دارد رنج اسارت در نزدش سبک میشود؛ یک سال و دو سال کجا، هشت سال کجا - تازه تمام این مدت پشتوانۀ عاطفی حضور مصطفی را نیز به همراه داشته باشی.
✅به راحتی میشود نشان داد که حاکمان از داغ و درفش و بند و حبس امثال او نتیجۀ معکوس گرفتهاند. پس چرا پارههای تن ما را آزاد نمیکنند؟ چون میترسند. درست است که صدای تاجزاده از زندان رساتر به گوش میرسد، ولی به همراه آن این پیام نیز مخابره میشود که گفتن و نوشتن همچنان هزینههای سنگین دارد، تا شاید دیگران حرف نزنند، یا کمتر و نرمتر حرف بزنند.
✅«پیروزی ما آن چیزی نیست که کسی در آن شکست بخورد» تا چنین ترسهائی مهار شود. حال، آیا حاکمان اگر نترسند دست از این کارها بر میدارند؟ بعید است. سیاستمدار اقدام به کاری نمیکند، مگر آنکه مجبور شود. و در این راه اولین قدم آن است که بفهمد «خشونت چارهساز نیست.... [و] خشم مرکبی است که سوارش را به زمین میزند.» …
📎متن کامل
@kaleme
#دهسالگی_بازداشت_تاجزاده
#جرم_نقد_رهبر
@MostafaTajzadeh
✍️ علیرضا بهشتی شیرازی
✅«بهکلیسریترین» اخبار دیروز، امروز در کتابهای تاریخ زیر دستوپا ریختهاند، به صورتی که اگر تحلیلی صحیح از فرقها و شباهتهای گذشته و حال داشته باشیم میتوانیم از خواندن آنها عبرت بگیریم و به بینشهای ناب برسیم. جغرافیای سیاسی معاصر همان اخبار را، گاه حتی صریحتر در دسترس میگذارد؛ اخباری از حلقههای اول نظامهای خودکامه، بلکه آنچه در ضمیر شخص حاکمان میگذرد. کتاب «از توسعه تا مردمسالاری» از این جمله است.
✅مثلاً داستان حبس بیانتهای سید مصطفی تاجزاده را در نظر آورید. همین روزها اودیسۀ او دهساله شد، تجربهای که بخش اعظم آن در انفرادی و نیمهانفرادی گذشت. حاکمان از این ظلم چه به دست آوردند؟ هیچ. آیا تحمل این حکم سنگین کوچکترین تزلزلی در او به وجود آورد؟ ابداً. بلکه وجود او در زندان بار از دوش دیگران بر میدارد، چه با دلداریها و حمایتهای مستقیم، و چه با نوری که او بر محیط میتاباند. هر کس از دوستان که وارد زندان میشود وقتی میشنود او هنوز هشت سال دیگر حکم در پیش دارد رنج اسارت در نزدش سبک میشود؛ یک سال و دو سال کجا، هشت سال کجا - تازه تمام این مدت پشتوانۀ عاطفی حضور مصطفی را نیز به همراه داشته باشی.
✅به راحتی میشود نشان داد که حاکمان از داغ و درفش و بند و حبس امثال او نتیجۀ معکوس گرفتهاند. پس چرا پارههای تن ما را آزاد نمیکنند؟ چون میترسند. درست است که صدای تاجزاده از زندان رساتر به گوش میرسد، ولی به همراه آن این پیام نیز مخابره میشود که گفتن و نوشتن همچنان هزینههای سنگین دارد، تا شاید دیگران حرف نزنند، یا کمتر و نرمتر حرف بزنند.
✅«پیروزی ما آن چیزی نیست که کسی در آن شکست بخورد» تا چنین ترسهائی مهار شود. حال، آیا حاکمان اگر نترسند دست از این کارها بر میدارند؟ بعید است. سیاستمدار اقدام به کاری نمیکند، مگر آنکه مجبور شود. و در این راه اولین قدم آن است که بفهمد «خشونت چارهساز نیست.... [و] خشم مرکبی است که سوارش را به زمین میزند.» …
📎متن کامل
@kaleme
#دهسالگی_بازداشت_تاجزاده
#جرم_نقد_رهبر
@MostafaTajzadeh
Telegraph
اودیسه تاجزاده دهساله میشود
بسمالله الرحمن الرحیم از جمله آرمانهای ملت ما در این عصر از تاریخ مردمسالاری است، آرزوئی چنان عمیق که شک ندارم دیر یا زود، و احتمالاً زود، به آن خواهیم رسید. تصور کنید در دهۀ چهل هستیم، زمانی که داشتن خودروی شخصی، حتی برای خانوادههائی که وسعش را داشتند…
Forwarded from مجمع دیوانگان
چه کسانی به فضای خفقان رسانهای دامن میزنند؟
#A 463
✍️ آرمان امیری @armanparian - آقای عبدی در سرمقالهی هممیهن، ضمن استقبال از گفتگوی جناب پزشکیان با شبکهی آمریکایی، به دو نکتهی مهم اشاره کردهاند. نخست اینکه این گفتگو میتوانست بسیار زودتر انجام شود. احتمالا اشارهشان به این است که اگر دولت با آن همه وعده که در باب تنشزدایی داده بود، از ابتدای روی کار آمدن ارادهای واقعی برای مذاکره با آمریکا داشت کار اصلا به اینجا کشیده نمیشد. نکته دوم اما، اشارهای است که جای حرف و حدیث بسیار دارد. آقای عبدی نوشتهاند:
تمام شگفتی اینجاست که در هنگام تحلیل، دستکم بخشی از اصلاحطلبان مشکلات را به درستی شناسایی و معرفی میکنند؛ اما موقع عمل همهچیز وارونه میشود! در همین زمان که آقای عبدی چنین سرمقالهای برای روزنامه هممیهن نوشته، چندین کمپین با محوریت و پشتیپانی لجستیک اصلاحطلبان به راه افتاده برای بایکوت و تحریم برخی شبکههای ماهوارهای، به ویژه ایران اینترنشنال. فقط در یک نمونه، بیانیهای با امضای ۴۵۰ فعال سیاسی و رسانهای منتشر شده که اکثر قریب به اتفاقشان فعالین اصلاحطلب هستند و از تمامی صاحبنظران میخواهند که با اینترنشنال مصاحبه نکنند.
این بیانیه تنها یکی از اشکال ارعاب و تهدید مخالفان است که با برچسبهایی نظیر «خیانت» و «وطنفروشی» نه تنها آنان را از اظهار نظر باز میدارند، بلکه پیشاپیش مقدمات برخوردهای امنیتی را در موردشان فراهم میکنند. درست همان کاری که با روحالله زم کردند و کمپین راه انداختند که «او اصلا خبرنگار نبوده و کارش کار خبری نبوده» تا امکان آن مجازات اعدام را برایش تسهیل کنند. به تازگی هم یکی از چهرههای «جوان»(!) این جریان در گفتگو با شبکهی بیبیسی فارسی (که بنابر اشارهی آقای عبدی، میدانیم این گفتگوها بدون مجوز مقامات امنیتی میسر نمیشوند) با استدلالهایی شگفتانگیز تلاش کرد از «اعدام بدون محاکمه»ی متهمان امنیتی قباهتزدایی کند!
البته در میان اصلاحطلبانی که دیگر هیچ پیوند و ارتباطی با دولت ندارند، همچنان چهرههایی پیدا میشوند که منتقد این کمپینهای ارعاب و سانسور باشند. در میان فهرست امضاکنندگان همین بیانیهی ۴۵۰ امضایی اخیر نام دو چهرهی شاخص به چشم میخورد که جای شگفتی داشت: عیسی سحرخیز (کسی که خودش سابقهی مدیریت مطبوعاتی وزارت فرهنگ را دارد) و عبدالله ناصری (با سابقهی مدیریت خبرگزاری ایرنا). خوشبختانه، هر دوی این چهرهها بلافاصله یادداشتهایی نوشتند و امضای این بیانیه را تکذیب کردند.
آقای ناصری در بخشی از یادداشت خود آورده است:
آقای سحرخیز هم در متنی مشابه نوشتهاند:
و از این بخش مهمتر، آقای سحرخیز به نکتهای بسیار بنیادینتر اشاره کرده است:
این سخنان، در ظاهر امر با تعبیر آقای عبدی هم سازگار است، تفاوت اینجاست که آقایان سحرخیز و ناصری دیگر ارتباط یا نفوذی در دولت ندارند. در نتیجه از این چهرهها توقعی بیش از همین نقدها نمیرود. در مقابل، از امثال آقای عبدی توقع میرود که اولا مساله را در همان دولت پیگیری کنند تا دستکم از ریخت و پاش بودجههای دولت برای تشکیل کمپینهای ارعاب رسانهای جلوگیری کنند. اگر هم چنین نفوذی ندارند، دستکم انتقاد را از دایرهی نزدیکتر شروع کنند و به مانند دیگر آقایان، به جای گرفتن انگشت اتهام به سود نهادهای نامرئی، به دایرهی «خودیها» تلنگر بزنند که ابتداییترین شرط یک مدعی اصلاحات پایبندی به «آزادی بیان» است. شما که در تمامی شعارها و وعدههای حداقلی و تقلیلیافتهی انتخاباتی هم کاملا شکست خوردهاید، دستکم در پرهیز از یک روسیاهی ابدی، برای خفقان صداهای منتقد کاسهی داغتر از آش نشوید!
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#A 463
✍️ آرمان امیری @armanparian - آقای عبدی در سرمقالهی هممیهن، ضمن استقبال از گفتگوی جناب پزشکیان با شبکهی آمریکایی، به دو نکتهی مهم اشاره کردهاند. نخست اینکه این گفتگو میتوانست بسیار زودتر انجام شود. احتمالا اشارهشان به این است که اگر دولت با آن همه وعده که در باب تنشزدایی داده بود، از ابتدای روی کار آمدن ارادهای واقعی برای مذاکره با آمریکا داشت کار اصلا به اینجا کشیده نمیشد. نکته دوم اما، اشارهای است که جای حرف و حدیث بسیار دارد. آقای عبدی نوشتهاند:
محدودیتها برای صاحبنظران و فعالان سیاسی جهت حضور در رسانههای خارجی همچنان پابرجاست و این یک سیاست غیرقانونی و نادرست است.
تمام شگفتی اینجاست که در هنگام تحلیل، دستکم بخشی از اصلاحطلبان مشکلات را به درستی شناسایی و معرفی میکنند؛ اما موقع عمل همهچیز وارونه میشود! در همین زمان که آقای عبدی چنین سرمقالهای برای روزنامه هممیهن نوشته، چندین کمپین با محوریت و پشتیپانی لجستیک اصلاحطلبان به راه افتاده برای بایکوت و تحریم برخی شبکههای ماهوارهای، به ویژه ایران اینترنشنال. فقط در یک نمونه، بیانیهای با امضای ۴۵۰ فعال سیاسی و رسانهای منتشر شده که اکثر قریب به اتفاقشان فعالین اصلاحطلب هستند و از تمامی صاحبنظران میخواهند که با اینترنشنال مصاحبه نکنند.
این بیانیه تنها یکی از اشکال ارعاب و تهدید مخالفان است که با برچسبهایی نظیر «خیانت» و «وطنفروشی» نه تنها آنان را از اظهار نظر باز میدارند، بلکه پیشاپیش مقدمات برخوردهای امنیتی را در موردشان فراهم میکنند. درست همان کاری که با روحالله زم کردند و کمپین راه انداختند که «او اصلا خبرنگار نبوده و کارش کار خبری نبوده» تا امکان آن مجازات اعدام را برایش تسهیل کنند. به تازگی هم یکی از چهرههای «جوان»(!) این جریان در گفتگو با شبکهی بیبیسی فارسی (که بنابر اشارهی آقای عبدی، میدانیم این گفتگوها بدون مجوز مقامات امنیتی میسر نمیشوند) با استدلالهایی شگفتانگیز تلاش کرد از «اعدام بدون محاکمه»ی متهمان امنیتی قباهتزدایی کند!
البته در میان اصلاحطلبانی که دیگر هیچ پیوند و ارتباطی با دولت ندارند، همچنان چهرههایی پیدا میشوند که منتقد این کمپینهای ارعاب و سانسور باشند. در میان فهرست امضاکنندگان همین بیانیهی ۴۵۰ امضایی اخیر نام دو چهرهی شاخص به چشم میخورد که جای شگفتی داشت: عیسی سحرخیز (کسی که خودش سابقهی مدیریت مطبوعاتی وزارت فرهنگ را دارد) و عبدالله ناصری (با سابقهی مدیریت خبرگزاری ایرنا). خوشبختانه، هر دوی این چهرهها بلافاصله یادداشتهایی نوشتند و امضای این بیانیه را تکذیب کردند.
آقای ناصری در بخشی از یادداشت خود آورده است:
به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهای و جهت ساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانههای فارسیزبان خارج از کشور(جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغهای صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش میکنند ، وجود و فعالیت رسانهای آنها را در مجموع مفید میدانم.
آقای سحرخیز هم در متنی مشابه نوشتهاند:
اشکال اصلی کار امضاکنندگان این بیانیه این است که در جایگاهی چون "ولی مطلقه فقیه" نشستهاند و برای دیگران، حتی آنان که دارای پیشینهی سیاسی بیشتر و به اصطلاح "السابقون" هستند نسخه میپیچنند و امریه صادر میکنند، گویا که آنان خود عقل و شعور لازم را ندارند و قادر نیستند راه را از چاه تشخیص دهند.
و از این بخش مهمتر، آقای سحرخیز به نکتهای بسیار بنیادینتر اشاره کرده است:
اما عزیزان قرار نیست که برای مبارزه با این واقعیت، "سرنا را از سر گشادش بنوازید" و با حکمی آمرانه "آزادی بیان" را مختل، "اطلاعرسانی همهجانبه" را محدود و مردم را از "شنیدن تمام دیدگاهها" محروم سازید.
این سخنان، در ظاهر امر با تعبیر آقای عبدی هم سازگار است، تفاوت اینجاست که آقایان سحرخیز و ناصری دیگر ارتباط یا نفوذی در دولت ندارند. در نتیجه از این چهرهها توقعی بیش از همین نقدها نمیرود. در مقابل، از امثال آقای عبدی توقع میرود که اولا مساله را در همان دولت پیگیری کنند تا دستکم از ریخت و پاش بودجههای دولت برای تشکیل کمپینهای ارعاب رسانهای جلوگیری کنند. اگر هم چنین نفوذی ندارند، دستکم انتقاد را از دایرهی نزدیکتر شروع کنند و به مانند دیگر آقایان، به جای گرفتن انگشت اتهام به سود نهادهای نامرئی، به دایرهی «خودیها» تلنگر بزنند که ابتداییترین شرط یک مدعی اصلاحات پایبندی به «آزادی بیان» است. شما که در تمامی شعارها و وعدههای حداقلی و تقلیلیافتهی انتخاباتی هم کاملا شکست خوردهاید، دستکم در پرهیز از یک روسیاهی ابدی، برای خفقان صداهای منتقد کاسهی داغتر از آش نشوید!
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegram
مجمع دیوانگان
چه کسانی به فضای خفقان رسانهای دامن میزنند؟
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Forwarded from موسسۀ علمی و تاریخی آتوسا
🔅 واکاوی فیلم «پیرپسر» ساختۀ اکتای براهنی: هنری در خدمت ایرانستیزی؟
✍ امین داودی: پژوهشگر تاریخ ایران و عضو تیم علمی موسسه آتوسا
اکتای براهنی، فرزند رضا براهنی (نویسنده مارکسیست)، با فیلم «پیرپسر» توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این فیلم، با فرم هنری و جذابیتهای سینماییاش، یکی از آثار قابلتوجه سالهای اخیر سینمای ایران به شمار میرود و نقد و بررسی آن را به چالشی دلنشین و البته با رویکردی روشنفکرانه و تاریخی بدل میسازد. «پیرپسر» در ژانر درام و با مدت زمان بیش از سه ساعت، مخاطب را درگیر داستانی متفاوت و عمیق میکند که پیشبینی میشود در آینده نیز مورد بحث و تحلیل قرار گیرد. بازی چشمگیر و ماندگار حسن پورشیرازی در نقش غلام باستانی نیز تحسین همگان را برانگیخته و بدون شک، یکی از نقاط قوت اصلی فیلم محسوب میشود که به جذابیت آن افزوده است.
داستان «پیرپسر» حول محور شخصیتی به نام غلام باستانی میگذرد که با دو پسرش زندگی میکند. غلام باستانی، فردی عیاش، معتاد و هوسباز است که سابقه آزار و اذیت و تعرض به زنان را نیز در کارنامه خود دارد. در نقطه مقابل او، پسرش علی قرار دارد که اهل مطالعه و اندیشه است. در یکی از صحنههای کلیدی فیلم، شاهد بحثی میان این پدر و پسر هستیم؛ غلام از دونالد ترامپ حمایت میکند و آرزوی حمله او به خاورمیانه و ایران را دارد، با این توجیه که این امر به «راحتی و آزادی» همگان خواهد انجامید. این ادعای غلام، واکنش تند علی را به دنبال دارد. اکتای براهنی این ایده را از زبان فردی مستبد، هوسباز و معتاد بیان میکند. غلام در ادامه، روشنفکران را عامل بدبختی ملت و وضعیت نابسامان کنونی ایران میداند. در مقابل، علی تلاش میکند تا چهرهای مثبت از جریان روشنفکری ایران ارائه دهد. در این بخش از فیلم، به نظر میرسد براهنی به حملات چند دهه اخیر به جریان روشنفکری واکنش نشان داده و منتقدان آن را در قامت شخصیتی چون غلام، که نمادی از استبداد، فساد و دوری از مناسبات مدرن و مدنی است، به تصویر میکشد؛ غلامی که بیننده شبکه ماهوارهای «من و تو» است و زنانی را که با او همراهی نکردهاند، پس از تجاوز به قتل رسانده و در خاک خانه خود دفن کرده است. به نظر میرسد این خانه قدیمی همان «ایران» است که اکتای براهنی این خانه و خاکش را مکانی ضد زن میداند که بعد از تجاوز، پیکر این زنان در این خاک دفن میشوند؛ خانهای که به نظر براهنی فرسوده و کثیف است و کهنگی و نشانههای ارتجاع بر آن چیرگی دارد. و اگر تمیزی نیز در آن مشاهده شود حاصل کار علی است. اما آیا این خانه (ایران) واقعاً چنین است؟
فیلم «پیرپسر» جزئیات بیشتری دارد و روند داستانی آن به شدت جذاب و درگیرکننده است. براهنی در پایان فیلم، ایده اصلی آن را برگرفته از داستان رستم و سهراب شاهنامه میداند. این ادعا، پرسشی مهم را برای مخاطب مطرح میکند: چه نسبتی میان نبرد پدر و پسر در فیلم که به مرگ پسر میانجامد، با داستان رستم و سهراب وجود دارد؟ به نظر میرسد در این بخش، یا براهنی درک کاملی از شاهنامه و داستان رستم و سهراب نداشته، یا عامدانه در پی ایجاد ارتباطی میان این دو داستان بوده است؟
به هر حال، اکتای براهنی، که به نظر میرسد دیدگاههایی نزدیک به پدرش دارد، با این فیلم وارد عرصه روشنفکری شده و به جدال با کسانی برخاسته است که طی سالهای اخیر جریان روشنفکری ایران را مورد نقد قرار دادهاند؛ نقدی که با تکیه بر تجربه و دانش تاریخی، محک خورده و عیار سخنان جریان روشنفکری را بیش از پیش برای عموم مردم آشکار ساخته است.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
✍ امین داودی: پژوهشگر تاریخ ایران و عضو تیم علمی موسسه آتوسا
اکتای براهنی، فرزند رضا براهنی (نویسنده مارکسیست)، با فیلم «پیرپسر» توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این فیلم، با فرم هنری و جذابیتهای سینماییاش، یکی از آثار قابلتوجه سالهای اخیر سینمای ایران به شمار میرود و نقد و بررسی آن را به چالشی دلنشین و البته با رویکردی روشنفکرانه و تاریخی بدل میسازد. «پیرپسر» در ژانر درام و با مدت زمان بیش از سه ساعت، مخاطب را درگیر داستانی متفاوت و عمیق میکند که پیشبینی میشود در آینده نیز مورد بحث و تحلیل قرار گیرد. بازی چشمگیر و ماندگار حسن پورشیرازی در نقش غلام باستانی نیز تحسین همگان را برانگیخته و بدون شک، یکی از نقاط قوت اصلی فیلم محسوب میشود که به جذابیت آن افزوده است.
داستان «پیرپسر» حول محور شخصیتی به نام غلام باستانی میگذرد که با دو پسرش زندگی میکند. غلام باستانی، فردی عیاش، معتاد و هوسباز است که سابقه آزار و اذیت و تعرض به زنان را نیز در کارنامه خود دارد. در نقطه مقابل او، پسرش علی قرار دارد که اهل مطالعه و اندیشه است. در یکی از صحنههای کلیدی فیلم، شاهد بحثی میان این پدر و پسر هستیم؛ غلام از دونالد ترامپ حمایت میکند و آرزوی حمله او به خاورمیانه و ایران را دارد، با این توجیه که این امر به «راحتی و آزادی» همگان خواهد انجامید. این ادعای غلام، واکنش تند علی را به دنبال دارد. اکتای براهنی این ایده را از زبان فردی مستبد، هوسباز و معتاد بیان میکند. غلام در ادامه، روشنفکران را عامل بدبختی ملت و وضعیت نابسامان کنونی ایران میداند. در مقابل، علی تلاش میکند تا چهرهای مثبت از جریان روشنفکری ایران ارائه دهد. در این بخش از فیلم، به نظر میرسد براهنی به حملات چند دهه اخیر به جریان روشنفکری واکنش نشان داده و منتقدان آن را در قامت شخصیتی چون غلام، که نمادی از استبداد، فساد و دوری از مناسبات مدرن و مدنی است، به تصویر میکشد؛ غلامی که بیننده شبکه ماهوارهای «من و تو» است و زنانی را که با او همراهی نکردهاند، پس از تجاوز به قتل رسانده و در خاک خانه خود دفن کرده است. به نظر میرسد این خانه قدیمی همان «ایران» است که اکتای براهنی این خانه و خاکش را مکانی ضد زن میداند که بعد از تجاوز، پیکر این زنان در این خاک دفن میشوند؛ خانهای که به نظر براهنی فرسوده و کثیف است و کهنگی و نشانههای ارتجاع بر آن چیرگی دارد. و اگر تمیزی نیز در آن مشاهده شود حاصل کار علی است. اما آیا این خانه (ایران) واقعاً چنین است؟
فیلم «پیرپسر» جزئیات بیشتری دارد و روند داستانی آن به شدت جذاب و درگیرکننده است. براهنی در پایان فیلم، ایده اصلی آن را برگرفته از داستان رستم و سهراب شاهنامه میداند. این ادعا، پرسشی مهم را برای مخاطب مطرح میکند: چه نسبتی میان نبرد پدر و پسر در فیلم که به مرگ پسر میانجامد، با داستان رستم و سهراب وجود دارد؟ به نظر میرسد در این بخش، یا براهنی درک کاملی از شاهنامه و داستان رستم و سهراب نداشته، یا عامدانه در پی ایجاد ارتباطی میان این دو داستان بوده است؟
به هر حال، اکتای براهنی، که به نظر میرسد دیدگاههایی نزدیک به پدرش دارد، با این فیلم وارد عرصه روشنفکری شده و به جدال با کسانی برخاسته است که طی سالهای اخیر جریان روشنفکری ایران را مورد نقد قرار دادهاند؛ نقدی که با تکیه بر تجربه و دانش تاریخی، محک خورده و عیار سخنان جریان روشنفکری را بیش از پیش برای عموم مردم آشکار ساخته است.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 خرداد و آقا مصطفی!
✍🏻 اردشیر امیرارجمند
▫️بعدازظهر جمعه ۲۲ خرداد بود. اطلاعات رسیده به ستاد، حکایت از تغییر شرایط میکرد و تصمیم قاطع «نظام» (اسم مستعار رهبر) به تقلب گسترده در انتخابات، برای بیرون کشیدن معجزه هزارهی سوم از صندوقها با اختلاف زیاد و مطابق همان اعدادی که قبلاً از نفراتشان میشنیدیم. خبر رسیده بود که در ستاد قیطریه درگیریهایی صورت گرفته. بهاتفاق دوستی که در ستاد نبود، به ستاد قیطریه رفتیم.
▫️از دور دیدم فردی در آن هوای گرم بعدازظهر تابستان، با زیرپیرآهنی سفید و با انرژی فوقالعاده، در جمع جوانها در حال صحبت و بحث است. نزدیکتر که شدم دیدم آقا مصطفی است؛ وسط بچههای جوانتر که بسیار هم عصبانی هستند، تلاش میکند به سوالات فراوان پاسخ دهد، آنها را توجیه کند، آرام کند، امیدوار کند، راه نشان دهد.
▫️وسطِ بحث، همکار گرامیام آقای کامبیز نوروزی از راه رسید که چند دقیقه قبل موردِ ضربوشتمِ ذوبشدگان در ولایت قرار گرفته بود. دیدنِ چهرهی مجروحِ آقای نوروزی و شنیدنِ حکایتِ حمله به او، بچهها را که بیقانونی و ظلم را با تمامِ وجود احساس میکردند، بیشتر عصبانی کرد؛ اما آقا مصطفی با تجربه و تسلطی که داشت، توانست جو را آرام و جلسه را اداره کند.
▫️من به ستاد مرکزی برگشتم تا همراهِ دکتر بهزادیاننژاد، رئیسِ ستادِ دکتر مهرعلیزاده، و دکتر ربیعی به وزارت کشور برویم و در موردِ روندِ پر اشکالِ اخذِ رأی، از جمله کمبودِ تعرفهها در بسیاری از مراکزِ رأیگیری و عدمِ اعلامِ تمدیدِ مدتِ رأیگیری طبقِ روالِ معمول صحبت کنیم. مختصرِ حکایتِ آن عصر در وزارت کشور را قبلاً گفتهام و انشاءالله مفصلش را هم خواهم گفت. روایتِ برادرم دکتر بهزادیاننژاد هم از آن عصرِ طوفانی شنیدنی است. اینجا فقط به یک نکته از آن اکتفا میکنم:
▫️در جلسهای که بینِ دکتر بهزادیاننژاد و من و آقای دکتر دانشجو، رئیسِ ستادِ انتخاباتِ وزارت کشور، و فردی که اگر اشتباه نکنم معاونِ ایشان بود، آن فرد برای رفعِ نگرانیِ ما از کمبودِ تعرفه تأکید کرد که به دستورِ آقای جنتی، شورای نگهبان ۱۲ میلیون تعرفهی جدید منتشر شده است. این ادعا فوراً موردِ اعتراضِ من قرار گرفت که چرا ۱۲ میلیون؟ این که درصدِ مهمی از کلِ تعرفههاست. با توجه به تأکیدِ من و باقیماندنِ آن فرد بر ادعا، فرضِ اشتباهِ کلامی (مثلاً ۱/۲ میلیون بهجای ۱۲ میلیون) کاملاً منتفی است؛ آنچه اضافهکردنِ ۸ میلیون تعرفه برای تقلب در انتخابات را توجیه میکند...
📎متن کامل در فایل پیوست
@kaleme
✍🏻 اردشیر امیرارجمند
توانایی انتقاد از خود به معنای واقعی و منجمد نشدن در گذشته
▫️با توجه به حضور بسیاری از اصلاحطلبان در قدرت در دههی اول انقلاب یکی از مهمترین عوامل پسرفت اصلاحات از نظر سیاسی و اجتماعی فقدان توانایی آنها در حل پارادوکسهاست. مصطفی با نقد صریح روشن و مسئولانهی گذشته از جمله ولایت فقیه جریان سفارت آمریکا سیاست خارجی و نزدیکتر اصلاح نسبی مواضعش در مورد جنبشهای اجتماعی و نقش خیابان نشان داد که هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتواند همچنان نقش مهمی در گذار دموکراتیک درونزا و خشونتپرهیز برای نجات ایران از استبداد و جنگ و حرکت به سوی توسعهی پایدار شهروندمحور ایفا نماید.
▫️بعدازظهر جمعه ۲۲ خرداد بود. اطلاعات رسیده به ستاد، حکایت از تغییر شرایط میکرد و تصمیم قاطع «نظام» (اسم مستعار رهبر) به تقلب گسترده در انتخابات، برای بیرون کشیدن معجزه هزارهی سوم از صندوقها با اختلاف زیاد و مطابق همان اعدادی که قبلاً از نفراتشان میشنیدیم. خبر رسیده بود که در ستاد قیطریه درگیریهایی صورت گرفته. بهاتفاق دوستی که در ستاد نبود، به ستاد قیطریه رفتیم.
▫️از دور دیدم فردی در آن هوای گرم بعدازظهر تابستان، با زیرپیرآهنی سفید و با انرژی فوقالعاده، در جمع جوانها در حال صحبت و بحث است. نزدیکتر که شدم دیدم آقا مصطفی است؛ وسط بچههای جوانتر که بسیار هم عصبانی هستند، تلاش میکند به سوالات فراوان پاسخ دهد، آنها را توجیه کند، آرام کند، امیدوار کند، راه نشان دهد.
▫️وسطِ بحث، همکار گرامیام آقای کامبیز نوروزی از راه رسید که چند دقیقه قبل موردِ ضربوشتمِ ذوبشدگان در ولایت قرار گرفته بود. دیدنِ چهرهی مجروحِ آقای نوروزی و شنیدنِ حکایتِ حمله به او، بچهها را که بیقانونی و ظلم را با تمامِ وجود احساس میکردند، بیشتر عصبانی کرد؛ اما آقا مصطفی با تجربه و تسلطی که داشت، توانست جو را آرام و جلسه را اداره کند.
▫️من به ستاد مرکزی برگشتم تا همراهِ دکتر بهزادیاننژاد، رئیسِ ستادِ دکتر مهرعلیزاده، و دکتر ربیعی به وزارت کشور برویم و در موردِ روندِ پر اشکالِ اخذِ رأی، از جمله کمبودِ تعرفهها در بسیاری از مراکزِ رأیگیری و عدمِ اعلامِ تمدیدِ مدتِ رأیگیری طبقِ روالِ معمول صحبت کنیم. مختصرِ حکایتِ آن عصر در وزارت کشور را قبلاً گفتهام و انشاءالله مفصلش را هم خواهم گفت. روایتِ برادرم دکتر بهزادیاننژاد هم از آن عصرِ طوفانی شنیدنی است. اینجا فقط به یک نکته از آن اکتفا میکنم:
▫️در جلسهای که بینِ دکتر بهزادیاننژاد و من و آقای دکتر دانشجو، رئیسِ ستادِ انتخاباتِ وزارت کشور، و فردی که اگر اشتباه نکنم معاونِ ایشان بود، آن فرد برای رفعِ نگرانیِ ما از کمبودِ تعرفه تأکید کرد که به دستورِ آقای جنتی، شورای نگهبان ۱۲ میلیون تعرفهی جدید منتشر شده است. این ادعا فوراً موردِ اعتراضِ من قرار گرفت که چرا ۱۲ میلیون؟ این که درصدِ مهمی از کلِ تعرفههاست. با توجه به تأکیدِ من و باقیماندنِ آن فرد بر ادعا، فرضِ اشتباهِ کلامی (مثلاً ۱/۲ میلیون بهجای ۱۲ میلیون) کاملاً منتفی است؛ آنچه اضافهکردنِ ۸ میلیون تعرفه برای تقلب در انتخابات را توجیه میکند...
📎متن کامل در فایل پیوست
@kaleme
Telegram
attach 📎
Forwarded from خانه فرهنگ خاتمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 با هم ببینیم
سید محمد خاتمی : اندیشیدن به «وطن» نقطه پیوند و اشتراک همه ماست
#سید_محمد_خاتمی
#خاتمی
#ایران
#وطن
#ایرانی
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم نیویورک شهریور ۱۳۷۷
🇮🇷 @khatamiculc
سید محمد خاتمی : اندیشیدن به «وطن» نقطه پیوند و اشتراک همه ماست
#سید_محمد_خاتمی
#خاتمی
#ایران
#وطن
#ایرانی
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم نیویورک شهریور ۱۳۷۷
🇮🇷 @khatamiculc
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
🔸نامه دختری به پدر آزاده دربندش به مناسبت ده ساله شدن حبس ظالمانه او
✅بابا سلام
دلم میخواست مثل أن موقعها برایت بنویسم که، به هر علتی که حالا کوچکش میدانم، رنجیده و دلآرزده میشدم و برایت شکواییه مینوشتم،
یا نه مثل دوران کودکی که اتفاقا چند ماهی دور از ما در مأموریت بودی و من تازه نوشتن را یادگرفته و نامهای با مضمون ابراز دلتنگی و خواستههای کودکانه ام را برایت مینوشتم و با نقشهای کودکانه مصور میکردم.
✅اصلا دلم میخواست هنوز همان فاطمه شیرین زبان تو بودم که خواستههای من و عارفه را فوری برآورده میکردی و در مقابل اعتراض مامان که کمال گرا بود و در تربیت ما سختگیرتر، میگفتی عزیزم نمیدانم فردا سرنوشت جگرگوشگانمان چه خواهد شد، بگذار کودکی شادی داشته باشند و پر از خاطرات خوش.
✅بابا من که هنوز پس از گذشت ۷سال سخت پرحادثه، بودنت را در کنارمان باور نکرده بودم در شامگاه ۱۷ تیر۱۴۰۱ یعنی فقط دو روز بعد از جشن تولدم در کنار شماها و خانواده همسرم، ناگهان دچار شوکی بزرگ شدم.
دوباره با ربایش تو توسط مأموران امنیتی سپاه احساس بیپناهی کردم.
✅این بار نه من در خانه بودم که از لای درب اتاق شاهد لحظات هولناک بردن تو توسط آدم بدها باشم و فریادهای مامان را بر سر آنها بشنوم و نه مادرم بود که در آن شام شوم کذایی سراسیمه پلهها را پایین دوید تا جلوی ماشین شیشه دودی مهاجمان فریاد بکشد اگر مویی از سرش کم شود با من طرفید!
✅پدرجانم!
میدانم که در زندان طی این سه سال مانند همه آن هفت سال قبلی، علاوه بر درد وطن، هیچ دغدغه و نگرانی جز برای ما نداشتهای و میدانم همه دلتنگیهایت را برای این که خاطر ما مکدر نشود پنهان و انکار میکنی و مقابل ما لبخند میزنی و همه چیز را خوب جلوه میدهی. اما من خوب میدانم و میبینم که سفارشهایت به مامان که هوای من و خواهرم را داشته باشد، در کنار احساس مسئولیتش برای حفظ سلامت جسم و روح تو عزیز دربندمان، دارد بر شانههای خستهاش سنگینی میکند!
حالا او منتظر است ما خواستهای داشته باشیم تا در اجابتش فیالفور اقدام کند و بگوید اینها دردانهی مصطفی هستند که از کودکی نمیگذاشت آب در دلشان تکان بخورد!
✅باباجانم!
نمیتوانم نگویم که دلم برایت تنگ شده و دیگر دلم نمیخواهد دیدارمان در زندان باشد.
خصوصا حالا که از حال آن آدمهایی که ما را میشناختند و محبت میکردند و در هر ملاقات برای تو و دیگر بیگناهان دربند آرزوی آزادی داشتند، بیخبریم و نمیدانیم باید سوگوارشان باشیم یا دعاگو برای سلامتشان.
✅دلم برایت تنگ است بابا ولی مامان میگوید دیگر اجازه نمیدهد دیدار ما در زندان باشد آن هم زندان تازهای که عاری از حداقل امکانات و شرایط زیست زندانیان عادی است چه رسد زندانیان سیاسی که جرمشان تنها نقد است و اعتراض به سیاستهای غلط حاکم.
✅پدر عزیزم
با همه این احوال من دلم روشن است و میدانم که به زودی میآیی.
و تا آن روز من باغچه کوچک خانهمان را پر از گل نگه میدارم تا یکسره از فشافویه به آغوش ما بیایی در دل طبیعت زیبا و سخاوتمند شمال ایران عزیزمان❤️
✅پدر عزیزم دوستت میدارم و خدمتگزاری بی منتت برای وطن را قدر مینهم.
دختر کوچکت فاطمه
تیرماه ۱۴۰۴
@MostafaTajzadeh
✅بابا سلام
دلم میخواست مثل أن موقعها برایت بنویسم که، به هر علتی که حالا کوچکش میدانم، رنجیده و دلآرزده میشدم و برایت شکواییه مینوشتم،
یا نه مثل دوران کودکی که اتفاقا چند ماهی دور از ما در مأموریت بودی و من تازه نوشتن را یادگرفته و نامهای با مضمون ابراز دلتنگی و خواستههای کودکانه ام را برایت مینوشتم و با نقشهای کودکانه مصور میکردم.
✅اصلا دلم میخواست هنوز همان فاطمه شیرین زبان تو بودم که خواستههای من و عارفه را فوری برآورده میکردی و در مقابل اعتراض مامان که کمال گرا بود و در تربیت ما سختگیرتر، میگفتی عزیزم نمیدانم فردا سرنوشت جگرگوشگانمان چه خواهد شد، بگذار کودکی شادی داشته باشند و پر از خاطرات خوش.
✅بابا من که هنوز پس از گذشت ۷سال سخت پرحادثه، بودنت را در کنارمان باور نکرده بودم در شامگاه ۱۷ تیر۱۴۰۱ یعنی فقط دو روز بعد از جشن تولدم در کنار شماها و خانواده همسرم، ناگهان دچار شوکی بزرگ شدم.
دوباره با ربایش تو توسط مأموران امنیتی سپاه احساس بیپناهی کردم.
✅این بار نه من در خانه بودم که از لای درب اتاق شاهد لحظات هولناک بردن تو توسط آدم بدها باشم و فریادهای مامان را بر سر آنها بشنوم و نه مادرم بود که در آن شام شوم کذایی سراسیمه پلهها را پایین دوید تا جلوی ماشین شیشه دودی مهاجمان فریاد بکشد اگر مویی از سرش کم شود با من طرفید!
✅پدرجانم!
میدانم که در زندان طی این سه سال مانند همه آن هفت سال قبلی، علاوه بر درد وطن، هیچ دغدغه و نگرانی جز برای ما نداشتهای و میدانم همه دلتنگیهایت را برای این که خاطر ما مکدر نشود پنهان و انکار میکنی و مقابل ما لبخند میزنی و همه چیز را خوب جلوه میدهی. اما من خوب میدانم و میبینم که سفارشهایت به مامان که هوای من و خواهرم را داشته باشد، در کنار احساس مسئولیتش برای حفظ سلامت جسم و روح تو عزیز دربندمان، دارد بر شانههای خستهاش سنگینی میکند!
حالا او منتظر است ما خواستهای داشته باشیم تا در اجابتش فیالفور اقدام کند و بگوید اینها دردانهی مصطفی هستند که از کودکی نمیگذاشت آب در دلشان تکان بخورد!
✅باباجانم!
نمیتوانم نگویم که دلم برایت تنگ شده و دیگر دلم نمیخواهد دیدارمان در زندان باشد.
خصوصا حالا که از حال آن آدمهایی که ما را میشناختند و محبت میکردند و در هر ملاقات برای تو و دیگر بیگناهان دربند آرزوی آزادی داشتند، بیخبریم و نمیدانیم باید سوگوارشان باشیم یا دعاگو برای سلامتشان.
✅دلم برایت تنگ است بابا ولی مامان میگوید دیگر اجازه نمیدهد دیدار ما در زندان باشد آن هم زندان تازهای که عاری از حداقل امکانات و شرایط زیست زندانیان عادی است چه رسد زندانیان سیاسی که جرمشان تنها نقد است و اعتراض به سیاستهای غلط حاکم.
✅پدر عزیزم
با همه این احوال من دلم روشن است و میدانم که به زودی میآیی.
و تا آن روز من باغچه کوچک خانهمان را پر از گل نگه میدارم تا یکسره از فشافویه به آغوش ما بیایی در دل طبیعت زیبا و سخاوتمند شمال ایران عزیزمان❤️
✅پدر عزیزم دوستت میدارم و خدمتگزاری بی منتت برای وطن را قدر مینهم.
دختر کوچکت فاطمه
تیرماه ۱۴۰۴
@MostafaTajzadeh
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
بیانیه میرحسین موسوی
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
بسم الله الرحمن الرحیم
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
@Kaleme
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست | برگزاری رفراندم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرزوبوم را از دخالت در امور کشور مأیوس خواهد کرد
بسم الله الرحمن الرحیم
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
@Kaleme
Telegram
سایت خبری-تحلیلی کلمه
Audio
ایران اینترنشنال؛ خوب، بد، زشت
طاها پارسا
-سوگیری رسانهای هم بخشی از آزادی بیان و عوارض آن است. وقتی یک بازیگر امری را بهعنوان «تهدید امنیتی» معرفی میکند وارد فرآیند امنیتسازی و محدودسازی آزادی بیان شده است.
-بیانیه برداشتی کلاسیک و تکبعدی از امنیت دارد؛ گویی امنیت فقط نظامی است و تهدید تنها بیرونی است.
-این بیانیه صورتمسئله را از «بحران رسانهای ناشی از فقدان مشروعیت و انسداد رسانهای» به «دشمن خارجی و جنگ روانی» تغییر داده است.
-زشتی ایراناینترنشنال ایجاد «خطای تحلیلی» در جامعهی هدف است.
متن کامل را در زیتون بخوانید:
https://www.zeitoons.com/116059
طاها پارسا
-سوگیری رسانهای هم بخشی از آزادی بیان و عوارض آن است. وقتی یک بازیگر امری را بهعنوان «تهدید امنیتی» معرفی میکند وارد فرآیند امنیتسازی و محدودسازی آزادی بیان شده است.
-بیانیه برداشتی کلاسیک و تکبعدی از امنیت دارد؛ گویی امنیت فقط نظامی است و تهدید تنها بیرونی است.
-این بیانیه صورتمسئله را از «بحران رسانهای ناشی از فقدان مشروعیت و انسداد رسانهای» به «دشمن خارجی و جنگ روانی» تغییر داده است.
-زشتی ایراناینترنشنال ایجاد «خطای تحلیلی» در جامعهی هدف است.
متن کامل را در زیتون بخوانید:
https://www.zeitoons.com/116059
Forwarded from Malakut
Telegraph
پیش این الماس بی اسپر میا...
پیش این الماس بی اسپر میا... در این ۱۶ سالی که گذشت، روز به روز بیشتر ایمان آوردهام به اینکه ایستادن در کنار میرحسین موسوی و ایستادگی کردن با او از درستترین تصمیمهای سیاسی و اخلاقی ما بوده است. در تمام این مدت، میرحسین و زهرا رهنورد، بدون هیچ لکنتی در…
Forwarded from پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد
پیشنهاد به آیتالله خمینی درباره تدوین قانون اساسی جدید و مجلس موسسان
(به مناسبت سالروز درگذشت دکتر مهدی حائری یزدی)
من به ایشان [آیتالله خمینی] گفتم که "آقا نظر بنده را اگر بخواهید در مسألۀ خبرگان [قانون اساسی]، اگر نظر بنده را بخواهید بهتان عرض بکنم یا نه؟" گفت "بله بگو." گفتم به اینکه "نظر بنده این است که شما نه احتیاج به خبرگان [قانون اساسی] دارید و نه احتیاج به [مجلس] مؤسسان."
چون مجلس مؤسسان یک پیشنهادی بود که مهندس بازرگان آنوقت کرده بود. بهشان گفتم "بنده معتقدم که شما نه احتیاج به مؤسسان دارید نه احتیاج به خبرگان."
گفت: "چطور؟" گفتم به اینکه "در کتاب اصول، در اصول فقه، در علم اصول فقه یک قاعدهای هست به اسم قاعده اقلّ و اکثر ارتباطی. اقلّ و اکثر ارتباطی یک قانونی است، یک قاعدهای است در اصول فقه و میگوید به اینکه یک مجموعهای که مرتبط با یکدیگر باشد به صورت یک واحد قانونی بخواهد عمل بکند که مجموعهای از یک سلسله موادی باشد که مرتبط با یکدیگر باشند اگر ما یکی از این مواد مورد شکّ یا مورد خللی واقع شد که از کار افتاد از تجنُّس یا فعلیت یا کارآمدی کارآرایی افتاده شد، بقیۀ مجموعه سر جای خودش باقیست و فعلیت دارد و کارآیی دارد. به خاطر یکی از این موارد همۀ مجموعه از کار نمیافتد." دقت کردید؟
س- بله.
ج- تمام بقیۀ مجموعه سر جای خودش باقی است و مشغول فعلیت و کارایی خودش خواهد بود. قانون اساسی مشروطه ایران ما هم همینطور است. یک مجموعهایست از مواد، یک مجموعۀ واحدی است از مواد مرتبط با یکدیگر. به قول خودتان شما انقلاب کردید یکی از این مواد که مربوط به سلطنت بوده رژیم شاهنشاهی سلطنتی بوده از کار افتاده. درست است؟ بقیۀ دیگرش برای چی [باید تغییر کند]؟ چه گناهی بقیۀ دیگر مواد [قانونی] کرده؟ بنده معتقدم که روی همین مطلب شما فردا، همین فردا، دستور بدهید که انتخاب عمومی [مجلس شورا] شروع بشود [و] مردم وکلای حقیقی و ملّی خودشان را تعیین کنند، مجلس باز بشود مشغول کار بشود، سر و صداها هم بخوابد. نه خبرگان احتیاج نه مؤسسان.
س- پاسخ ایشان چی بود آقا؟
ج- ایشان هیچ حرف نزد. تا یک چند دقیقهای که گذشت سکوت ایشان به من برخورد کرد. من چون هیچوقت از ایشان انتظار نداشتم و این عادت [را] هم هیچوقت من از ایشان ندیده بودم تا آنوقت. چون من با ایشان تا پانزده شانزده سال یا بیست سال پیش، از بیست سال پیش به این طرف با ایشان هیچ آمد و شدی [و] دیداری نکرده بودم. سکوت کرد. سکوتش به من برخورد کرد. من به ایشان گفتم به اینکه "آقا معلوم میشود که" به ایشان حاج آقا گفتم چون از اول بهعنوان حاج آقا خطاب میشد. گفتم "حاجآقا، معلوم شد که حرف ما خیلی مزخرف بود برای اینکه شما هیچ جواب ما را ندادید."
ایشان برگشت گفت، "به جان عزیز خودت"، همین کلمه، گفت "به جان عزیز خودت این بهترین حرفهایی بود که من از هنگامی که از پاریس آمدم به ایران شنیدم در ایران." خوب ما [از شنیدن این پاسخ] واقعاً خوشحال شدیم. در قلبم خیلی خوشحال شدم و خیلی با نهایت خوشحالی پا شدیم آمدیم بیرون و فکر کردم که ما با یک ملاقات کلّی کار کردیم [...] و اصلاً یک کار اساسی برای مملکت کردیم. دیگر به کلی سروصداها میخوابد.
بعد آمدیم دیدیم نه ابداً هیچ عکسالعملی داده نشد و بههیچوجه اعتنایی به این پیشنهاد ما نشد. خوب، بعد فهمیدیم که ایشان یک نقشههای دیگری دارد. مسأله این نیست که بخواهد مملکت را اداره کند، میخواهد ولایت فقیه درست کند [...] من دیگر از آن تاریخ به بعد واقعاً ناراحت شدم از ایشان، دیگر از ایشان قطع چیز [ارتباط] کردم.
بخشی از مصاحبه مهدی حائری یزدی (۱۳۰۲ - ۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار چهارم
تاریخ مصاحبه: ۸ بهمن ۱۳۶۷
مصاحبه کننده: ضیاء صدقی
#تکه_مصاحبه
https://www.tg-me.com/tarikh_shafahi_iran_project
(به مناسبت سالروز درگذشت دکتر مهدی حائری یزدی)
من به ایشان [آیتالله خمینی] گفتم که "آقا نظر بنده را اگر بخواهید در مسألۀ خبرگان [قانون اساسی]، اگر نظر بنده را بخواهید بهتان عرض بکنم یا نه؟" گفت "بله بگو." گفتم به اینکه "نظر بنده این است که شما نه احتیاج به خبرگان [قانون اساسی] دارید و نه احتیاج به [مجلس] مؤسسان."
چون مجلس مؤسسان یک پیشنهادی بود که مهندس بازرگان آنوقت کرده بود. بهشان گفتم "بنده معتقدم که شما نه احتیاج به مؤسسان دارید نه احتیاج به خبرگان."
گفت: "چطور؟" گفتم به اینکه "در کتاب اصول، در اصول فقه، در علم اصول فقه یک قاعدهای هست به اسم قاعده اقلّ و اکثر ارتباطی. اقلّ و اکثر ارتباطی یک قانونی است، یک قاعدهای است در اصول فقه و میگوید به اینکه یک مجموعهای که مرتبط با یکدیگر باشد به صورت یک واحد قانونی بخواهد عمل بکند که مجموعهای از یک سلسله موادی باشد که مرتبط با یکدیگر باشند اگر ما یکی از این مواد مورد شکّ یا مورد خللی واقع شد که از کار افتاد از تجنُّس یا فعلیت یا کارآمدی کارآرایی افتاده شد، بقیۀ مجموعه سر جای خودش باقیست و فعلیت دارد و کارآیی دارد. به خاطر یکی از این موارد همۀ مجموعه از کار نمیافتد." دقت کردید؟
س- بله.
ج- تمام بقیۀ مجموعه سر جای خودش باقی است و مشغول فعلیت و کارایی خودش خواهد بود. قانون اساسی مشروطه ایران ما هم همینطور است. یک مجموعهایست از مواد، یک مجموعۀ واحدی است از مواد مرتبط با یکدیگر. به قول خودتان شما انقلاب کردید یکی از این مواد که مربوط به سلطنت بوده رژیم شاهنشاهی سلطنتی بوده از کار افتاده. درست است؟ بقیۀ دیگرش برای چی [باید تغییر کند]؟ چه گناهی بقیۀ دیگر مواد [قانونی] کرده؟ بنده معتقدم که روی همین مطلب شما فردا، همین فردا، دستور بدهید که انتخاب عمومی [مجلس شورا] شروع بشود [و] مردم وکلای حقیقی و ملّی خودشان را تعیین کنند، مجلس باز بشود مشغول کار بشود، سر و صداها هم بخوابد. نه خبرگان احتیاج نه مؤسسان.
س- پاسخ ایشان چی بود آقا؟
ج- ایشان هیچ حرف نزد. تا یک چند دقیقهای که گذشت سکوت ایشان به من برخورد کرد. من چون هیچوقت از ایشان انتظار نداشتم و این عادت [را] هم هیچوقت من از ایشان ندیده بودم تا آنوقت. چون من با ایشان تا پانزده شانزده سال یا بیست سال پیش، از بیست سال پیش به این طرف با ایشان هیچ آمد و شدی [و] دیداری نکرده بودم. سکوت کرد. سکوتش به من برخورد کرد. من به ایشان گفتم به اینکه "آقا معلوم میشود که" به ایشان حاج آقا گفتم چون از اول بهعنوان حاج آقا خطاب میشد. گفتم "حاجآقا، معلوم شد که حرف ما خیلی مزخرف بود برای اینکه شما هیچ جواب ما را ندادید."
ایشان برگشت گفت، "به جان عزیز خودت"، همین کلمه، گفت "به جان عزیز خودت این بهترین حرفهایی بود که من از هنگامی که از پاریس آمدم به ایران شنیدم در ایران." خوب ما [از شنیدن این پاسخ] واقعاً خوشحال شدیم. در قلبم خیلی خوشحال شدم و خیلی با نهایت خوشحالی پا شدیم آمدیم بیرون و فکر کردم که ما با یک ملاقات کلّی کار کردیم [...] و اصلاً یک کار اساسی برای مملکت کردیم. دیگر به کلی سروصداها میخوابد.
بعد آمدیم دیدیم نه ابداً هیچ عکسالعملی داده نشد و بههیچوجه اعتنایی به این پیشنهاد ما نشد. خوب، بعد فهمیدیم که ایشان یک نقشههای دیگری دارد. مسأله این نیست که بخواهد مملکت را اداره کند، میخواهد ولایت فقیه درست کند [...] من دیگر از آن تاریخ به بعد واقعاً ناراحت شدم از ایشان، دیگر از ایشان قطع چیز [ارتباط] کردم.
بخشی از مصاحبه مهدی حائری یزدی (۱۳۰۲ - ۱۳۷۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار چهارم
تاریخ مصاحبه: ۸ بهمن ۱۳۶۷
مصاحبه کننده: ضیاء صدقی
#تکه_مصاحبه
https://www.tg-me.com/tarikh_shafahi_iran_project
Telegram
پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد
مصاحبههای پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی
این کانال زیرنظر مدیران پروژه اصلی نیست.
@AmirHAzad
آدرس سایت:
https://iranhistory.net/
حمایت مالی:
https://hamibash.com/iranhistory
این کانال زیرنظر مدیران پروژه اصلی نیست.
@AmirHAzad
آدرس سایت:
https://iranhistory.net/
حمایت مالی:
https://hamibash.com/iranhistory
Forwarded from ایران فردا
🔴بیانیهی بیش از ۷۵۰ نفر از فعالان اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی در پیگیری مطالبهی آزادی زندانیان سیاسی
🔷بهنام هستیبخش
🟣زندانیان در ستم مضاعف بسر میبرند
@iranfardamag
▪️بیش از دو هفته از حملهی درندهخویانهی رژیم تجاوزگر اسراییل به زندان اوین میگذرد. حدود هشتاد تن از زندانیان، خانوادههایشان، کارمندان، سربازان و زندانبانان، قربانی شدهاند و بسیاری دیگر هنوز زخم عمیق جراحت را بر جسم وجان خویش دارند.
🔸در این میان، زندانیان که از نزدیک شاهد و شهید این جنایت بودهاند، ضروری بود در این شرایط بحرانی با اقدام فوری قوه قضاییه دستکم به مرخصی بروند. شوربختانه زندانیان سیاسی و عقیدتی که قربانی ستم مضاف هستند و تجاوز اسراییل به خاک کشور را محکوم کردهاند و نیز زندانیان عادی، همچنان در اسارت بهسر میبرند.
▪️روایتهای بسیار دردناک از شیوهی جابهجایی زندانیان به زندان تهران بزرگ و قرچک و نمونههای بیشمار از رفتارهای موهن و نیز سختیِ شرایط بسیار بدِ زیستی در زندانهای جدید، با ازدحام جمعیت و نبود امکانات اولیه، نگرانی خانوادهها و دغدغهمندان را تشدید کردهاست.
🔸ما امضاکنندگان بیصبرانه منتظریم که مسئولان تصمیمگیرنده، اعم از وزارت اطلاعات و قوه قضاییه، به شرایط سخت اسارت این عزیزان فوراً پایان دهند تا زندانیان هر چه زودتر به آغوش امن خانوادهها بازگردند.
▪️بدیهیست ما تا تحقق این خواستهی حداقلی، اعتراض و طرح مطالبهی خود را به انحاء گوناگون ادامه خواهیم داد.
🔻اسامی:
رضا آقاخانی, مسعود آقايى, زهرا آقاخانی, احمد آخوندی, زهرا آدینه, مرضيه آذرافزا, حسن آصالح, فروزان آصفنخعی, حمید آصفی , زهره آقاجرى, حسن آقازیارتی فراهانی, زهرا آقاقلی, پروانه آلبویه, حامد آئینهوند, محمدرضا ابراهیمی, مریم ابراهیمی, عباس ابراهیمی, سپیده ابطحی, سیدنورالدین اجاقی , هادی احتظاضی , حمید احراری, حمید احمدزاده, محسن احمدوند, ایمان احمدی, شهروز احمدی, محمد احمدی, مجید احمدی, سیدعباس احمدی, پیمان احمدی, مرتضی ادهمی, حسین ارغوانی , محمّد آزادی, اسماعیل آزادی , محمدجواد اسحاقیان , بتول اسدی, گیتی اسکندری, حجت اسماعیلی, امید اسماعیلی, حمیدامین اسماعیلی, پریا اسماعیلی, رضا اشرفیمهابادی, ثریا اصغرنیا , نورسا اصغری, دانیال افتخاری, محمدرضا افخمی, شمس افرازی, طیبه افریجه, مرتضی افشار, فائزه افشار, فرزانه افشار, ابراهیم افشار, فهیمه افشاری, مهدی اقبال, حسن اقبالپور , على اكبر يابسى, علی اکبر طاهری, شقایق اکبری, مرجان اکبریتاج, جواد امام, قاسم امامزاده, ولیالله امامی, سعید امامیپور, زهره امانی, شهربانو امانی, سارا امانیبابادی, شهناز امجدی, نجمه امیدپرور, الهه امیرانتظام, حبیبالله امیری , شیخحبیب امیری, مرتضی امیریجرقویهای, سیروس امیریزنگنه, حمید امیناسماعیلی, کاکحسن امینی, فاطمه انصاری, کیمیا انصاری, هوشیار انصاریفر, عبدالحسین ایرانی, سعیده ایزدی, سهیل ایزدی , مصطفی بادکوبهایهزاوهای, محمد بارفروش, محمود باقری , محمد باقری, زهره باقری, داوود باقری, محسن باقریچناری , امیر بانشی, رضا باوفا, بهنام بختیاری, محمدرضا بخشایی, ریحانه بخشایی, مجتبی بدیعی, اميدرضا بردبار , افسانه برزویی , اعظم برهانی, اشرف بروجردى, مرتضی برون, فرشته بقایی, نسترن بکایی , آرمین بکتاش, محمد بلبلیان, رویا بلوری, عباس بنیرضی , فاطمه بنیکعب, فرهاد بهبهانی, قربان بهزادیاننژاد, سیدعلیرضا بهشتیشیرازی, رضا بهشتیمعز, امیر بهمنی, الهه بیابانی , فریبرز بیات, رقیه بیات, مجتبی بیغشی, زری بیغشی, فاطمه بیگدلیآذری , مطهره پارسی, محسن پاینده, مسعود پدرام, مرتضی پدریانجونی, حسین پرستار, گوهرغفارزادهجهان پسند, مهدی پناهی , فاطمه پهلوانى, عباس پوراظهری, حسن پورعظیم, پارسا پورغفارمغفرتي, محمد پورنصرالله , جهانمیر پیشبین, حبیبالله پیمان, وفا تابش, حسینقلی تاجبرازجان, محمدرضا تاجمیر ریاحی, محمدرضا تحویلداری , عزتالله تقواييان, گلی تقوی, علی تکفلاح, مصطفی تنها , فرهاد توانا, محمدعلی توحید, منوچهر توكلى, عباس توکل, مرتضی توکل, مجید تولّایی , رضا تیموری, درخشنده تیموریان, احمد ثاراللهی, حسین ثاقب, مريم ثروتى, محیا ثقفیزاده, جعفر جامآبادی, روزبه جامهشورانی, حسین جزایری , مهرنوش جعفری, محمد جعفری, غزل جعفری, علی جعفریدینانی, مجتبی جلالی, سیدعلی جلالی, باقر جلالیزاده , جلال جلالیزاده, محمد جمادی , فرشته جمشیدی, همایون جنتی, پروانه جوانمردی, امین چالاکی, احمدرضا چگینی, بهنام چگینی, اميرحسين حاجبيان, رضا حاجی.....
🔹متن و اسامی کامل :
https://cutt.ly/nrU3aOiD
#ایران_فردا
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
https://www.tg-me.com/iranfardamag
🔷بهنام هستیبخش
🟣زندانیان در ستم مضاعف بسر میبرند
@iranfardamag
▪️بیش از دو هفته از حملهی درندهخویانهی رژیم تجاوزگر اسراییل به زندان اوین میگذرد. حدود هشتاد تن از زندانیان، خانوادههایشان، کارمندان، سربازان و زندانبانان، قربانی شدهاند و بسیاری دیگر هنوز زخم عمیق جراحت را بر جسم وجان خویش دارند.
🔸در این میان، زندانیان که از نزدیک شاهد و شهید این جنایت بودهاند، ضروری بود در این شرایط بحرانی با اقدام فوری قوه قضاییه دستکم به مرخصی بروند. شوربختانه زندانیان سیاسی و عقیدتی که قربانی ستم مضاف هستند و تجاوز اسراییل به خاک کشور را محکوم کردهاند و نیز زندانیان عادی، همچنان در اسارت بهسر میبرند.
▪️روایتهای بسیار دردناک از شیوهی جابهجایی زندانیان به زندان تهران بزرگ و قرچک و نمونههای بیشمار از رفتارهای موهن و نیز سختیِ شرایط بسیار بدِ زیستی در زندانهای جدید، با ازدحام جمعیت و نبود امکانات اولیه، نگرانی خانوادهها و دغدغهمندان را تشدید کردهاست.
🔸ما امضاکنندگان بیصبرانه منتظریم که مسئولان تصمیمگیرنده، اعم از وزارت اطلاعات و قوه قضاییه، به شرایط سخت اسارت این عزیزان فوراً پایان دهند تا زندانیان هر چه زودتر به آغوش امن خانوادهها بازگردند.
▪️بدیهیست ما تا تحقق این خواستهی حداقلی، اعتراض و طرح مطالبهی خود را به انحاء گوناگون ادامه خواهیم داد.
🔻اسامی:
رضا آقاخانی, مسعود آقايى, زهرا آقاخانی, احمد آخوندی, زهرا آدینه, مرضيه آذرافزا, حسن آصالح, فروزان آصفنخعی, حمید آصفی , زهره آقاجرى, حسن آقازیارتی فراهانی, زهرا آقاقلی, پروانه آلبویه, حامد آئینهوند, محمدرضا ابراهیمی, مریم ابراهیمی, عباس ابراهیمی, سپیده ابطحی, سیدنورالدین اجاقی , هادی احتظاضی , حمید احراری, حمید احمدزاده, محسن احمدوند, ایمان احمدی, شهروز احمدی, محمد احمدی, مجید احمدی, سیدعباس احمدی, پیمان احمدی, مرتضی ادهمی, حسین ارغوانی , محمّد آزادی, اسماعیل آزادی , محمدجواد اسحاقیان , بتول اسدی, گیتی اسکندری, حجت اسماعیلی, امید اسماعیلی, حمیدامین اسماعیلی, پریا اسماعیلی, رضا اشرفیمهابادی, ثریا اصغرنیا , نورسا اصغری, دانیال افتخاری, محمدرضا افخمی, شمس افرازی, طیبه افریجه, مرتضی افشار, فائزه افشار, فرزانه افشار, ابراهیم افشار, فهیمه افشاری, مهدی اقبال, حسن اقبالپور , على اكبر يابسى, علی اکبر طاهری, شقایق اکبری, مرجان اکبریتاج, جواد امام, قاسم امامزاده, ولیالله امامی, سعید امامیپور, زهره امانی, شهربانو امانی, سارا امانیبابادی, شهناز امجدی, نجمه امیدپرور, الهه امیرانتظام, حبیبالله امیری , شیخحبیب امیری, مرتضی امیریجرقویهای, سیروس امیریزنگنه, حمید امیناسماعیلی, کاکحسن امینی, فاطمه انصاری, کیمیا انصاری, هوشیار انصاریفر, عبدالحسین ایرانی, سعیده ایزدی, سهیل ایزدی , مصطفی بادکوبهایهزاوهای, محمد بارفروش, محمود باقری , محمد باقری, زهره باقری, داوود باقری, محسن باقریچناری , امیر بانشی, رضا باوفا, بهنام بختیاری, محمدرضا بخشایی, ریحانه بخشایی, مجتبی بدیعی, اميدرضا بردبار , افسانه برزویی , اعظم برهانی, اشرف بروجردى, مرتضی برون, فرشته بقایی, نسترن بکایی , آرمین بکتاش, محمد بلبلیان, رویا بلوری, عباس بنیرضی , فاطمه بنیکعب, فرهاد بهبهانی, قربان بهزادیاننژاد, سیدعلیرضا بهشتیشیرازی, رضا بهشتیمعز, امیر بهمنی, الهه بیابانی , فریبرز بیات, رقیه بیات, مجتبی بیغشی, زری بیغشی, فاطمه بیگدلیآذری , مطهره پارسی, محسن پاینده, مسعود پدرام, مرتضی پدریانجونی, حسین پرستار, گوهرغفارزادهجهان پسند, مهدی پناهی , فاطمه پهلوانى, عباس پوراظهری, حسن پورعظیم, پارسا پورغفارمغفرتي, محمد پورنصرالله , جهانمیر پیشبین, حبیبالله پیمان, وفا تابش, حسینقلی تاجبرازجان, محمدرضا تاجمیر ریاحی, محمدرضا تحویلداری , عزتالله تقواييان, گلی تقوی, علی تکفلاح, مصطفی تنها , فرهاد توانا, محمدعلی توحید, منوچهر توكلى, عباس توکل, مرتضی توکل, مجید تولّایی , رضا تیموری, درخشنده تیموریان, احمد ثاراللهی, حسین ثاقب, مريم ثروتى, محیا ثقفیزاده, جعفر جامآبادی, روزبه جامهشورانی, حسین جزایری , مهرنوش جعفری, محمد جعفری, غزل جعفری, علی جعفریدینانی, مجتبی جلالی, سیدعلی جلالی, باقر جلالیزاده , جلال جلالیزاده, محمد جمادی , فرشته جمشیدی, همایون جنتی, پروانه جوانمردی, امین چالاکی, احمدرضا چگینی, بهنام چگینی, اميرحسين حاجبيان, رضا حاجی.....
🔹متن و اسامی کامل :
https://cutt.ly/nrU3aOiD
#ایران_فردا
#زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید
https://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🔴بیانیهی بیش از ۷۵۰ نفر از فعالان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در پیگیری مطالبهی آزادی زندانیان سیاسی
🔷بهنام هستیبخش 🟣زندانیان در ستم مضاعف بسر میبرند @iranfardamag ▪️بیش از دو هفته از حملهی درندهخویانهی رژیم تجاوزگر اسراییل به زندان اوین میگذرد. حدود هشتاد تن از زندانیان، خانوادههایشان، کارمندان، سربازان و زندانبانان، قربانی شدهاند و بسیاری دیگر…
Forwarded from فرهیختگان
ماشین تبلیغ و ارعاب
پس از صدور بیانیه اقتصاددانان و دانشگاهیان، سروصدای تبلیغات متعارف و لجن پاشی مرسوم بر علیه آن شروع شد؛ به این مضمون که اینها عامل شرایط موجود هستند!!! این پرخاشگران عاری از اخلاق حاضر نیستند به سابقه نگاه کنند و توجه دهند که برخی از این امضاء کنندگان افرادی هستند که از میدان کار و حرفه و تخصص بیرون رانده شده اند، برای چند ده سال اعتقاد به همین مبانی و مخالفت کارشناسی و مدنی با آنچه کشور را در مسیر این گرفتاریهای موجود قرار داده است.
چون این شیوه تبلیغات و تهدید و متهم کردن منتقدین به عنوان مسئول آنچه از آن انتقاد میکنند شیوه کهنه و میراث اربابان کمونیست است مواردی را در پایین مطرح میکنم:
بین سال های ۱۹۲۸-۱۹۳۲ استالین که سیاستهای تعاونی سازی کشاورزی او منجر به کاهش تولید و قحطی شده بود کشاورزان خرده مالک را مسئول شرایط موجود معرفی کرد و سرکوب کرد. قحطی تشدید شد و بین ۳ تا ۷ میلیون تلفات این سرکوب و قحطی بود.
مجدداً در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۸ که سر و صدای مخالفت با سیاستهای زیانبار او بلند شد در برنامه ‘پاک سازی بزرگ’ رقبای سیاسی خود را مسئول شرایطی معرفی کرد که حاصل تصمیمهای خود او بود. در نتیجه محاکمه پر سر وصدا و زندانی و اعدام کردن حدود یک میلیون نفر یا زندانی یا اعدام شدند.
بار آخر نیز در سال ۱۹۳۹ یک برنامه سرکوب دیگر را پیاده کرد و باز هم با تبلیغات وسیع منتقدان خود را مسئول سیاستهایی معرفی کرد که از آن انتقاد میکردند.
حیله مشابهی توسط مائو در چین پیگیری شد. در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۶در یک حرکت وسیع با بسیج عوام تحت عنوان انقلاب فرهنگی تمام منتقدان واقعی و خیالی خودرا حذف کرد و به مردم چنین نمایاند که اینها، به عنون عناصر بورژوا و برخی اعضاء حزب کمونیست، دلیل رکود اقتصاد هستند و مانع بهبود شرایط زندگی مردم میشوند. سرکوب و زندانی و تبعید کردن دهها میلیون انجام شد و متعاقب آن وضع زندگی عموم بدتر گردید. همین بازی کثیف در سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۸و پس از آن ۱۹۷۱ ادامه یافت. تنزل ادامه داشت تا یکی از همان زندانیان سال ۱۹۶۸ به نام دنگ شیائوپنگ بعد از مرگ مائو، با کمک یک بخش از حزب کمونیست و ارتش، قدرت را بدست گرفت و برنامه اصلاحات اقتصادی پیاده کرد که موجب نجات اقتصاد چین و تداوم رشد آن شد.
دیگر مستبدان حقیر هم همین شیوه را پیاده کردند. در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۹ پال پوت رهبر انقلابی کامبوج، روشنفکران و شهرنشینان را عامل تنزل اجتماعی معرفی کرد، و اجامر عوام را بسیج نمود. برنامه سرکوب و اخراج از شهر به روستاها را در حد وسیع اجرا کرد، عوامل بسیج شده را هدایت کرد تا به منازل شهر نشینان هجوم ببرند و آنچه وسائل رفاه و به زعم آنها فساد بود را نابود کنند اعضای خانوادهها را از هم جدا و با اعمال خشونت مردان و زنان و کودکانِ از هم جدا شده را به روستاها برای کار کشاورزی بکشانند. وسائل متعارف زندگی مردم مانند وسائل آشپزخانه و خواب نابود شد و فقر و فلاکت سبب شد که دو میلیون از جمعیت پنج میلیونی کامبوج کشته یا به دلیل قحطی تلف شوند.
در کره شمالی نیز شیوه متعارف از زمان برسرکار آمدن نظام کمونیستی همین بوده، سرزنش منتقدان برای مشکلات و دست یازیدن به خشونت و سر کوب.
خبر خوب این که هیچ مورد از این موارد به جز بدنامی تاریخی برای کسانی که این خشونتها را برنامه ریزی و اجرا کردند و حتی عاقبت تلخ برایشان چیزی در برنداشت. بسیاری از یاران و فرمانبران استالین و مائو و پال پوت و دیگران طعم تلغ میوه کِشته خود را چشیدند، علاوه بر لعنت جاویدان تاریخ که نصیبشان شد.
این شیوهها نخ نما و مفتضح تاریخ است.
محمد طبیبیان
#فرهیختگان راهی به رهایی
پس از صدور بیانیه اقتصاددانان و دانشگاهیان، سروصدای تبلیغات متعارف و لجن پاشی مرسوم بر علیه آن شروع شد؛ به این مضمون که اینها عامل شرایط موجود هستند!!! این پرخاشگران عاری از اخلاق حاضر نیستند به سابقه نگاه کنند و توجه دهند که برخی از این امضاء کنندگان افرادی هستند که از میدان کار و حرفه و تخصص بیرون رانده شده اند، برای چند ده سال اعتقاد به همین مبانی و مخالفت کارشناسی و مدنی با آنچه کشور را در مسیر این گرفتاریهای موجود قرار داده است.
چون این شیوه تبلیغات و تهدید و متهم کردن منتقدین به عنوان مسئول آنچه از آن انتقاد میکنند شیوه کهنه و میراث اربابان کمونیست است مواردی را در پایین مطرح میکنم:
بین سال های ۱۹۲۸-۱۹۳۲ استالین که سیاستهای تعاونی سازی کشاورزی او منجر به کاهش تولید و قحطی شده بود کشاورزان خرده مالک را مسئول شرایط موجود معرفی کرد و سرکوب کرد. قحطی تشدید شد و بین ۳ تا ۷ میلیون تلفات این سرکوب و قحطی بود.
مجدداً در سالهای ۱۹۳۶-۱۹۳۸ که سر و صدای مخالفت با سیاستهای زیانبار او بلند شد در برنامه ‘پاک سازی بزرگ’ رقبای سیاسی خود را مسئول شرایطی معرفی کرد که حاصل تصمیمهای خود او بود. در نتیجه محاکمه پر سر وصدا و زندانی و اعدام کردن حدود یک میلیون نفر یا زندانی یا اعدام شدند.
بار آخر نیز در سال ۱۹۳۹ یک برنامه سرکوب دیگر را پیاده کرد و باز هم با تبلیغات وسیع منتقدان خود را مسئول سیاستهایی معرفی کرد که از آن انتقاد میکردند.
حیله مشابهی توسط مائو در چین پیگیری شد. در سالهای ۱۹۶۶-۱۹۷۶در یک حرکت وسیع با بسیج عوام تحت عنوان انقلاب فرهنگی تمام منتقدان واقعی و خیالی خودرا حذف کرد و به مردم چنین نمایاند که اینها، به عنون عناصر بورژوا و برخی اعضاء حزب کمونیست، دلیل رکود اقتصاد هستند و مانع بهبود شرایط زندگی مردم میشوند. سرکوب و زندانی و تبعید کردن دهها میلیون انجام شد و متعاقب آن وضع زندگی عموم بدتر گردید. همین بازی کثیف در سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۸و پس از آن ۱۹۷۱ ادامه یافت. تنزل ادامه داشت تا یکی از همان زندانیان سال ۱۹۶۸ به نام دنگ شیائوپنگ بعد از مرگ مائو، با کمک یک بخش از حزب کمونیست و ارتش، قدرت را بدست گرفت و برنامه اصلاحات اقتصادی پیاده کرد که موجب نجات اقتصاد چین و تداوم رشد آن شد.
دیگر مستبدان حقیر هم همین شیوه را پیاده کردند. در سالهای ۱۹۷۵-۱۹۷۹ پال پوت رهبر انقلابی کامبوج، روشنفکران و شهرنشینان را عامل تنزل اجتماعی معرفی کرد، و اجامر عوام را بسیج نمود. برنامه سرکوب و اخراج از شهر به روستاها را در حد وسیع اجرا کرد، عوامل بسیج شده را هدایت کرد تا به منازل شهر نشینان هجوم ببرند و آنچه وسائل رفاه و به زعم آنها فساد بود را نابود کنند اعضای خانوادهها را از هم جدا و با اعمال خشونت مردان و زنان و کودکانِ از هم جدا شده را به روستاها برای کار کشاورزی بکشانند. وسائل متعارف زندگی مردم مانند وسائل آشپزخانه و خواب نابود شد و فقر و فلاکت سبب شد که دو میلیون از جمعیت پنج میلیونی کامبوج کشته یا به دلیل قحطی تلف شوند.
در کره شمالی نیز شیوه متعارف از زمان برسرکار آمدن نظام کمونیستی همین بوده، سرزنش منتقدان برای مشکلات و دست یازیدن به خشونت و سر کوب.
خبر خوب این که هیچ مورد از این موارد به جز بدنامی تاریخی برای کسانی که این خشونتها را برنامه ریزی و اجرا کردند و حتی عاقبت تلخ برایشان چیزی در برنداشت. بسیاری از یاران و فرمانبران استالین و مائو و پال پوت و دیگران طعم تلغ میوه کِشته خود را چشیدند، علاوه بر لعنت جاویدان تاریخ که نصیبشان شد.
این شیوهها نخ نما و مفتضح تاریخ است.
محمد طبیبیان
#فرهیختگان راهی به رهایی
🔴 ایرانگرایی: منحط یا اخلاقی و زایشگر
✍️ جواد کاشی
▫️چرخش جمهوری اسلامی به ملیت و ملیگرایی تازگی ندارد. بیش از یک دهه است، وجود گروههای وابسته به ایران در غزه و لبنان و عراق به عمق راهبردی ایران نسبت داده میشد. استدلال میشد قدرت منطقهای ایران، راهی است برای دفاع از تمامیت سرزمینی ایران. اگر با دشمنان خود در دوردستها رویارو نشویم، باید کنار مرزهای خود آنها را ملاقات کنیم. شواهد دیگری هم میتوان آورد و استدلال کرد منظومه گفتاری نظام، به تدریج به سمت ملیتگرایی سوق پیدا کرده است. اما چرخش موفق به سمت ملیتگرایی، ملزوماتی دارد و الا از یک چاله به چاله دیگری خواهیم افتاد.
▫️گاهی تمسک به ملیتگرایی از سر ناچاری و ناشی از زوال گفتار اسلامگراست گاه یک انتخاب تازه اخلاقی. به نظر میرسد نظام با درک زوال گفتار اسلامگرا، به سمت نوعی ملیتگرایی منحط میل میکند.
یک گفتار سیاسی هنگامی زوال پیدا میکند که وجه هژمون خود را از دست داده باشد. نتواند روح و روان مردم را همراه خود کند. آنگاه ناگزیر است از منظومههای کلامی دیگر برای توجیه خود بهره ببرد. حضور ایران در کشورهای منطقه دیگر با تمسک به گفتار امتگرایانه و اسلامی پذیرش داخلی نداشت. به همین سبب برای توجیه حضور این نیروها از کلام ناسیونالیستی بهره برداری میشد. یک گفتار هنگامی که وجاهت سیاسی خود را از دست میدهد، دستمایه سوء استفاده و فساد نیز میشود. ظهور الیگارشیهای فاسد مالی و اخلاقی در اشکال گوناگون با نام اسلام و اسلامگرایی، مظهر تام و تمام زوال و انحطاط گفتار سیاسی اسلامگرا در ایران بود. جنگ دوازده روزه با اسرائیل یک نقطه عطف در چرخش به سمت ملیتگرایی بود. اما این ملیتگرایی از همان بدو تولد منحط زائیده میشود.
▫️چرا گفتار اسلامگرایی به سمت زوال و تضعیف پیش رفت؟ دوگانه سازی میان امت اسلام و دیگران، نقطه ضعف اصلی آن بود. چرا که امتگرایی اسلامی بعدها به امتگرایی شیعی، و پس از آن به امتگرای ولایی تغییر منزل داد. هر روز تنگ نظرتر از دیروز شد و چندان دایره دوستان را تنگ کرد که کمتر کسی مقیم حریم حرم ماند. این گفتار خود زوال و تضعیف خود را رقم زد. حال اگر قرار باشد همان بازیگران، همان سیاستها و خطمشیهای پیشین به نام ایران رقم بخورد، از یک صورت زوال یافته به گفتاری منتقل خواهیم شد که از همان روز اول منحط و فرسوده است.
▫️ایرانگرایی به شرطی نو و زاینده زائیده خواهد شد که از گذشته درس بگیرد و دوگانهسازیهای پیشین را تکرار نکند. ما ایرانیان جمعی از نوع بشریم. خیال نکنیم امت برگزیده و نورچشمی خدا و تاریخ بوده یا هستیم. البته میراث و تاریخی داریم که مختص خودمان است. کورش هخامنشی و فردوسی و شاهنامه و مولوی و قرآن و سعدی و تشیع و تسنن از جمله آنهاست. ما همزمان چندتا هستیم. ما چقدر به چند بودگی خود گشودهایم؟ سوال دوم این است که با همه مواریثمان چه موهبتی برای بشریت امروز به ارمغان خواهیم آورد؟ برای درمان دردهای عام بشر امروز چه در چنته داریم؟
▫️همزمان به میراث تاریخی و فرهنگی بشر گشوده باشیم. در سنتهای فکری غرب و شرق جهان امروز، چه درمانهایی برای درمان دردهای ما نهفته است؟ ما به یک ایرانگرایی مشتاق دیگری نیازمندیم نه سنخی از ایران گرایی که دگرستیزی امت را این بار به زبانی تازه ترجمه کند. ملیتگرایی گشوده، متکثر، گفتگویی و جستجوگر وفاق و دوستی یک انتخاب اخلاقی است. جمهوری اسلامی برای چرخش به سمت این سنخ از ملیت گرایی، نیازمند نقد رادیکال گذشته است. واقع این است که ناسیونالیسم منحط امروز صاحب دارد. ایرانگرایان در خارج از کشور و در داخل ایران با مستمسک عرب ستیزی و افغان ستیزی بیش از یک دهه است جان گرفتهاند. جمهوری اسلامی با چرخش به سمت این سنخ از ناسیونالیسم کاری جز آن نمیکند که خود را خلع گفتاری کند.
*کانال نویسنده
✍️ جواد کاشی
▫️چرخش جمهوری اسلامی به ملیت و ملیگرایی تازگی ندارد. بیش از یک دهه است، وجود گروههای وابسته به ایران در غزه و لبنان و عراق به عمق راهبردی ایران نسبت داده میشد. استدلال میشد قدرت منطقهای ایران، راهی است برای دفاع از تمامیت سرزمینی ایران. اگر با دشمنان خود در دوردستها رویارو نشویم، باید کنار مرزهای خود آنها را ملاقات کنیم. شواهد دیگری هم میتوان آورد و استدلال کرد منظومه گفتاری نظام، به تدریج به سمت ملیتگرایی سوق پیدا کرده است. اما چرخش موفق به سمت ملیتگرایی، ملزوماتی دارد و الا از یک چاله به چاله دیگری خواهیم افتاد.
▫️گاهی تمسک به ملیتگرایی از سر ناچاری و ناشی از زوال گفتار اسلامگراست گاه یک انتخاب تازه اخلاقی. به نظر میرسد نظام با درک زوال گفتار اسلامگرا، به سمت نوعی ملیتگرایی منحط میل میکند.
یک گفتار سیاسی هنگامی زوال پیدا میکند که وجه هژمون خود را از دست داده باشد. نتواند روح و روان مردم را همراه خود کند. آنگاه ناگزیر است از منظومههای کلامی دیگر برای توجیه خود بهره ببرد. حضور ایران در کشورهای منطقه دیگر با تمسک به گفتار امتگرایانه و اسلامی پذیرش داخلی نداشت. به همین سبب برای توجیه حضور این نیروها از کلام ناسیونالیستی بهره برداری میشد. یک گفتار هنگامی که وجاهت سیاسی خود را از دست میدهد، دستمایه سوء استفاده و فساد نیز میشود. ظهور الیگارشیهای فاسد مالی و اخلاقی در اشکال گوناگون با نام اسلام و اسلامگرایی، مظهر تام و تمام زوال و انحطاط گفتار سیاسی اسلامگرا در ایران بود. جنگ دوازده روزه با اسرائیل یک نقطه عطف در چرخش به سمت ملیتگرایی بود. اما این ملیتگرایی از همان بدو تولد منحط زائیده میشود.
▫️چرا گفتار اسلامگرایی به سمت زوال و تضعیف پیش رفت؟ دوگانه سازی میان امت اسلام و دیگران، نقطه ضعف اصلی آن بود. چرا که امتگرایی اسلامی بعدها به امتگرایی شیعی، و پس از آن به امتگرای ولایی تغییر منزل داد. هر روز تنگ نظرتر از دیروز شد و چندان دایره دوستان را تنگ کرد که کمتر کسی مقیم حریم حرم ماند. این گفتار خود زوال و تضعیف خود را رقم زد. حال اگر قرار باشد همان بازیگران، همان سیاستها و خطمشیهای پیشین به نام ایران رقم بخورد، از یک صورت زوال یافته به گفتاری منتقل خواهیم شد که از همان روز اول منحط و فرسوده است.
▫️ایرانگرایی به شرطی نو و زاینده زائیده خواهد شد که از گذشته درس بگیرد و دوگانهسازیهای پیشین را تکرار نکند. ما ایرانیان جمعی از نوع بشریم. خیال نکنیم امت برگزیده و نورچشمی خدا و تاریخ بوده یا هستیم. البته میراث و تاریخی داریم که مختص خودمان است. کورش هخامنشی و فردوسی و شاهنامه و مولوی و قرآن و سعدی و تشیع و تسنن از جمله آنهاست. ما همزمان چندتا هستیم. ما چقدر به چند بودگی خود گشودهایم؟ سوال دوم این است که با همه مواریثمان چه موهبتی برای بشریت امروز به ارمغان خواهیم آورد؟ برای درمان دردهای عام بشر امروز چه در چنته داریم؟
▫️همزمان به میراث تاریخی و فرهنگی بشر گشوده باشیم. در سنتهای فکری غرب و شرق جهان امروز، چه درمانهایی برای درمان دردهای ما نهفته است؟ ما به یک ایرانگرایی مشتاق دیگری نیازمندیم نه سنخی از ایران گرایی که دگرستیزی امت را این بار به زبانی تازه ترجمه کند. ملیتگرایی گشوده، متکثر، گفتگویی و جستجوگر وفاق و دوستی یک انتخاب اخلاقی است. جمهوری اسلامی برای چرخش به سمت این سنخ از ملیت گرایی، نیازمند نقد رادیکال گذشته است. واقع این است که ناسیونالیسم منحط امروز صاحب دارد. ایرانگرایان در خارج از کشور و در داخل ایران با مستمسک عرب ستیزی و افغان ستیزی بیش از یک دهه است جان گرفتهاند. جمهوری اسلامی با چرخش به سمت این سنخ از ناسیونالیسم کاری جز آن نمیکند که خود را خلع گفتاری کند.
*کانال نویسنده
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
تاجزاده تا ۷ سال دیگر در زندان خواهد بود!
✍️ هوشنگ پوربابایی
وکیل مصطفی تاجزاده
▫️در دیدار امروز که بنده در زندان تهران بزرگ با آقای مصطفی تاجزاده داشتم، ایشان اعلام کرد حکم ۵ سال حبس تجمیعی جدید به وی ابلاغ شده و بنابراین، تاج زاده مجموعاً تا الان به ۱۷ سال زندان محکوم شده و تا بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۱۱ باید تحمل حبس کند. با توجه به شرایط زندان اوین، ایشان اعلام کرد که در یک اتاق ۳۶ متری حدود ۳۴ نفر حضور دارند که از داشتن کتاب و دسترسی به کتابخانه و سالن مطالعه محروم هستند. ملاقاتهای حضوری در هر هفته نیز عملاً به ده نفر بیشتر نخواهد رسید و ملاقات کابینی هر دو هفته یک بار به صورت ۱۰ دقیقه خواهد بود.
@kaleme
✍️ هوشنگ پوربابایی
وکیل مصطفی تاجزاده
▫️در دیدار امروز که بنده در زندان تهران بزرگ با آقای مصطفی تاجزاده داشتم، ایشان اعلام کرد حکم ۵ سال حبس تجمیعی جدید به وی ابلاغ شده و بنابراین، تاج زاده مجموعاً تا الان به ۱۷ سال زندان محکوم شده و تا بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۱۱ باید تحمل حبس کند. با توجه به شرایط زندان اوین، ایشان اعلام کرد که در یک اتاق ۳۶ متری حدود ۳۴ نفر حضور دارند که از داشتن کتاب و دسترسی به کتابخانه و سالن مطالعه محروم هستند. ملاقاتهای حضوری در هر هفته نیز عملاً به ده نفر بیشتر نخواهد رسید و ملاقات کابینی هر دو هفته یک بار به صورت ۱۰ دقیقه خواهد بود.
@kaleme
Forwarded from دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای (على مرادی مراغه ای)
💥دو تصویر عبرت انگیز!
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️بین این دو تصویر که تنها مدت پنج سال فاصله است دنیایی از عبرت و درس نهفته است!
در تصور بالا، شنای دسته جمعی به افتخار روز نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی را می بینید: در سواستوپل، ۱۹۴۹م. کتیبه زیر پرتره استالین. نوشته شده:
درود بر استالین کبیر!
عکس از الکساندر واسیلیویچ اوستینوف.
اما تصویر پایین مربوط است به پس از مرگ استالین(در ۵ مارس ۱۹۵۳).
مردم در حال سوزاندن تصاویر استالین!
❇️لینک کانال من @Ali_Moradi_maragheie
✍️علی مرادی مراغه ای
♦️بین این دو تصویر که تنها مدت پنج سال فاصله است دنیایی از عبرت و درس نهفته است!
در تصور بالا، شنای دسته جمعی به افتخار روز نیروی دریایی اتحاد جماهیر شوروی را می بینید: در سواستوپل، ۱۹۴۹م. کتیبه زیر پرتره استالین. نوشته شده:
درود بر استالین کبیر!
عکس از الکساندر واسیلیویچ اوستینوف.
اما تصویر پایین مربوط است به پس از مرگ استالین(در ۵ مارس ۱۹۵۳).
مردم در حال سوزاندن تصاویر استالین!
❇️لینک کانال من @Ali_Moradi_maragheie
جملهای تاریخی فراتر از درک رهبر
“وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود.”
میرحسین موسوی
“وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود.”
میرحسین موسوی
Forwarded from خبرانهها(مهدی محمودیان)
🔷 او در زندان ماند، اما زندان در او جا نشد
✍️مهدی محمودیان
🔹اولینبار که مصطفی تاجزاده را دیدم، ۲۲ سالم بود. تیرماه ۷۸، کوی دانشگاه، هنوز بوی گاز اشکآور میآمد؛ بوی خشم، بوی تحقیر. من پشت دوربین M3000 ایستاده بودم، لرزان، ناباور، میان صدها دانشجویی که خوابگاهشان را با باتوم و مشت و لگد ویران کرده بودند. تاجزاده، آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود. آمده بود حرف بزند. اما نه از موضع قدرت، نه با شعارهای توخالی. حرف زد، با همان صدایی که بعدها بیشتر شناختمش: روشن، آرام، با اعتماد به نفس، بیتردید اما بیخشم. آن لحظه فهمیدم این آدم بلد است چطور در دل بحران حرف بزند. نه برای خاموش کردن آتش، که برای معنا دادن به اعتراض.
🔹حالا بیستوپنج سال گذشته و صاحب آن صدای رسا، ده سال از این سالها را در زندان و سلول انفرادی پشت سر گذاشته است. صدایی که بهجای توجیه، بهجای تکرار بازیهای قدرت، ایستاده پای یک اصل: گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک از استبداد دینی جمهوری اسلامی. تاجزاده نه کسی را تهدید کرده، نه دست به خشونت زده، نه به قدرتی پشتگرم بوده. تنها به یک چیز باور داشته و دارد: اینکه بدون دموکراسی، نه اصلاح ممکن است، نه انقلاب پایدار میماند، نه آیندهای برای ایران هست.
🔹تاجزاده، در تمام این سالها، نهتنها از اصلاحطلبی عبور نکرد، بلکه آن را به سطحی بالاتر برد: از اصلاح ساختارهای حکومتی، به اصلاح رابطهی جامعه و قدرت. از چانهزنی در بالا، به گفتوگو با پایین. او وقتی از «گذار» حرف میزند، نه عبور تند و هیجانی را میخواهد، نه ماندن در وضع موجود را. گذار برایش یعنی انتقال قدرت، از دایرههای بستهی امنیتی به ارادهی مردم. یعنی شفافیت، پاسخگویی، و حق انتخاب. یعنی یک قرارداد اجتماعی جدید، بر پایهی رأی، حقوق بشر و آزادی بیان.
🔹در این سالها، خیلیها تغییر کردند، عقب نشستند، یا سکوت پیشه کردند. اما تاجزاده ماند. در اوج سرکوب و ناامیدی، وقتی بسیاری از روشنفکران یا در مهاجرت فرورفتند یا در سازش، او تصمیم گرفت درون همان سلولها بماند، اما صدایش را پس نگیرد. صدایی که نه قابل خرید است، نه قابل مصادره.
🔹در زندان، کنار او بارها دیدم که برایش سیاست نه یک بازی قدرت، که یک مسئولیت انسانی است. حتی وقتی اختلافنظر داشتیم، حتی وقتی من دیگر به اصلاح درون نظام باور نداشتم، گوش میداد، بحث میکرد، اما اصولش را واگذار نمیکرد. نه برای ماندن، که برای تغییر.
🔹تاجزاده نمایندهی نسلیست که درون همین نظام رشد کرد، اما به آن نه گفت؛ نه از بیرون، نه با اسلحه، نه با دلار، بلکه با اندیشه، با استدلال، با خواست صلحآمیز دموکراسی. مشکل جمهوری اسلامی با او، همین است. چون میداند تاجزاده را نمیشود ترساند، نمیشود خرید، نمیشود ساکت کرد.
🔹ده سال است که این صدا در سلول مانده. اما خاموش نشده. صدای کسی که اگر آزاد بود، نه انتقام میخواست، نه قدرت؛ فقط حق مردمش را. صدای کسی که نه فقط با گذشتهاش، بلکه با آیندهای که ترسیم میکند، تهدید است: تهدیدی برای سرکوبگران، و امیدی برای آنها که هنوز به دموکراسی ایمان دارند.
🔹این صدا، تا وقتی ایستاده بماند، یعنی هنوز میتوان ایستاد. یعنی در دل این تاریکی، هنوز نوری هست که از میان درهای بسته میتابد. صدایی که در برابر سرکوب خاموش نمیشود، نشانهی آن است که جامعه هنوز زنده است؛ هنوز میاندیشد، هنوز میپرسد، هنوز نمیپذیرد. وقتی حتی از دل سلولها، کسی بتواند با شرافت، با عقل، با امید سخن بگوید، یعنی دستگاه سرکوب هنوز نتوانسته حقیقت را دفن کند. ایستادن این صدا، فقط ایستادگی یک فرد نیست؛ بازتاب ظرفیت یک ملت است برای بازسازی، برای آشتی، برای آزادی. در زمانهای که بسیاری یا از ترس میگریزند، یا از خشم میسوزند، صدایی که میایستد و همچنان راه گفتوگو را باز نگه میدارد، خودش تبدیل به راه میشود. راهی که از دل زندان میگذرد، اما به آزادی میرسد.
@MahmoudianMehdi
✍️مهدی محمودیان
🔹اولینبار که مصطفی تاجزاده را دیدم، ۲۲ سالم بود. تیرماه ۷۸، کوی دانشگاه، هنوز بوی گاز اشکآور میآمد؛ بوی خشم، بوی تحقیر. من پشت دوربین M3000 ایستاده بودم، لرزان، ناباور، میان صدها دانشجویی که خوابگاهشان را با باتوم و مشت و لگد ویران کرده بودند. تاجزاده، آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بود. آمده بود حرف بزند. اما نه از موضع قدرت، نه با شعارهای توخالی. حرف زد، با همان صدایی که بعدها بیشتر شناختمش: روشن، آرام، با اعتماد به نفس، بیتردید اما بیخشم. آن لحظه فهمیدم این آدم بلد است چطور در دل بحران حرف بزند. نه برای خاموش کردن آتش، که برای معنا دادن به اعتراض.
🔹حالا بیستوپنج سال گذشته و صاحب آن صدای رسا، ده سال از این سالها را در زندان و سلول انفرادی پشت سر گذاشته است. صدایی که بهجای توجیه، بهجای تکرار بازیهای قدرت، ایستاده پای یک اصل: گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک از استبداد دینی جمهوری اسلامی. تاجزاده نه کسی را تهدید کرده، نه دست به خشونت زده، نه به قدرتی پشتگرم بوده. تنها به یک چیز باور داشته و دارد: اینکه بدون دموکراسی، نه اصلاح ممکن است، نه انقلاب پایدار میماند، نه آیندهای برای ایران هست.
🔹تاجزاده، در تمام این سالها، نهتنها از اصلاحطلبی عبور نکرد، بلکه آن را به سطحی بالاتر برد: از اصلاح ساختارهای حکومتی، به اصلاح رابطهی جامعه و قدرت. از چانهزنی در بالا، به گفتوگو با پایین. او وقتی از «گذار» حرف میزند، نه عبور تند و هیجانی را میخواهد، نه ماندن در وضع موجود را. گذار برایش یعنی انتقال قدرت، از دایرههای بستهی امنیتی به ارادهی مردم. یعنی شفافیت، پاسخگویی، و حق انتخاب. یعنی یک قرارداد اجتماعی جدید، بر پایهی رأی، حقوق بشر و آزادی بیان.
🔹در این سالها، خیلیها تغییر کردند، عقب نشستند، یا سکوت پیشه کردند. اما تاجزاده ماند. در اوج سرکوب و ناامیدی، وقتی بسیاری از روشنفکران یا در مهاجرت فرورفتند یا در سازش، او تصمیم گرفت درون همان سلولها بماند، اما صدایش را پس نگیرد. صدایی که نه قابل خرید است، نه قابل مصادره.
🔹در زندان، کنار او بارها دیدم که برایش سیاست نه یک بازی قدرت، که یک مسئولیت انسانی است. حتی وقتی اختلافنظر داشتیم، حتی وقتی من دیگر به اصلاح درون نظام باور نداشتم، گوش میداد، بحث میکرد، اما اصولش را واگذار نمیکرد. نه برای ماندن، که برای تغییر.
🔹تاجزاده نمایندهی نسلیست که درون همین نظام رشد کرد، اما به آن نه گفت؛ نه از بیرون، نه با اسلحه، نه با دلار، بلکه با اندیشه، با استدلال، با خواست صلحآمیز دموکراسی. مشکل جمهوری اسلامی با او، همین است. چون میداند تاجزاده را نمیشود ترساند، نمیشود خرید، نمیشود ساکت کرد.
🔹ده سال است که این صدا در سلول مانده. اما خاموش نشده. صدای کسی که اگر آزاد بود، نه انتقام میخواست، نه قدرت؛ فقط حق مردمش را. صدای کسی که نه فقط با گذشتهاش، بلکه با آیندهای که ترسیم میکند، تهدید است: تهدیدی برای سرکوبگران، و امیدی برای آنها که هنوز به دموکراسی ایمان دارند.
🔹این صدا، تا وقتی ایستاده بماند، یعنی هنوز میتوان ایستاد. یعنی در دل این تاریکی، هنوز نوری هست که از میان درهای بسته میتابد. صدایی که در برابر سرکوب خاموش نمیشود، نشانهی آن است که جامعه هنوز زنده است؛ هنوز میاندیشد، هنوز میپرسد، هنوز نمیپذیرد. وقتی حتی از دل سلولها، کسی بتواند با شرافت، با عقل، با امید سخن بگوید، یعنی دستگاه سرکوب هنوز نتوانسته حقیقت را دفن کند. ایستادن این صدا، فقط ایستادگی یک فرد نیست؛ بازتاب ظرفیت یک ملت است برای بازسازی، برای آشتی، برای آزادی. در زمانهای که بسیاری یا از ترس میگریزند، یا از خشم میسوزند، صدایی که میایستد و همچنان راه گفتوگو را باز نگه میدارد، خودش تبدیل به راه میشود. راهی که از دل زندان میگذرد، اما به آزادی میرسد.
@MahmoudianMehdi
Forwarded from Abdollah Naseritaheri
حصاربانان میرحسین “وطن” میفروشند
✍️:عبدالله ناصری
رهبری جنبش سبز از ته بنبست “اختر” در بارهی جنگ دوازده روزهی
ایران و اسرائیل، پیامی فرستادهاست در محکومیت نتانیاهوی متجاوز و
علت این تجاوز. پیامی کوتاه که خشم بسیاری را پدیدار کرد. بنده با
عافیتطلبان عصبانی که چند سالی
است به جای آن که نگران خاک کشور باشند، دغدغهی بقا و دوام خود را دارند کاری ندارم. روی سخنم با روزنامهی رهبر است؛ کیهان که ادارهاش با یک صهیونیست فکری
است. این روزنامه از قول رهبر حاکم
نوشته است: “فلانی وطنفروش است”. این جملهی قبیح دروغ به نظرم بیانگر عصبانیت بیشتر رهبر از موسوی است تا متجاوز صهیونی. تمام بیانیهی کوتاه آقای موسوی پر از عبرت و تاریخ است. اما باور جدی دارم عبارت : “وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ (گذشته) بود.” مهم و ملموسترین عبارت بیانیه بود. مستور این عبارت یعنی: “مسئول تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل، کس دیگری
است”!.
از سوی دیگر آن دسته از رقاصان سیاستورز که بنا داشتند با این
تجاوز، فاصلهی ژرف حکومت با مردم را از بین ببرند، افشا شدند.
روشنترین مصداق وطنفروشی آن
جاست که سهم ۱۷٪ ایران از دریای
خزر که در دولت دوم اصلاحات از سوی همسایهگان شمالی پذیرفته شد با غرور متوهمانهی رهبر به زیر
هشت درصد رسید. به زبان شاعری
نو :
“کاش
قدری عرق میهن پرستی
داشتی
وطن فروش …”
از “صابر همدانی”، شاعر عصر پهلوی وام میگیرم خطاب به آقای
موسوی:
“دریغ و درد، که در روزگار تو ای (میر)
زمام ملک بدست وطن فروشان است”.
✍️:عبدالله ناصری
رهبری جنبش سبز از ته بنبست “اختر” در بارهی جنگ دوازده روزهی
ایران و اسرائیل، پیامی فرستادهاست در محکومیت نتانیاهوی متجاوز و
علت این تجاوز. پیامی کوتاه که خشم بسیاری را پدیدار کرد. بنده با
عافیتطلبان عصبانی که چند سالی
است به جای آن که نگران خاک کشور باشند، دغدغهی بقا و دوام خود را دارند کاری ندارم. روی سخنم با روزنامهی رهبر است؛ کیهان که ادارهاش با یک صهیونیست فکری
است. این روزنامه از قول رهبر حاکم
نوشته است: “فلانی وطنفروش است”. این جملهی قبیح دروغ به نظرم بیانگر عصبانیت بیشتر رهبر از موسوی است تا متجاوز صهیونی. تمام بیانیهی کوتاه آقای موسوی پر از عبرت و تاریخ است. اما باور جدی دارم عبارت : “وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ (گذشته) بود.” مهم و ملموسترین عبارت بیانیه بود. مستور این عبارت یعنی: “مسئول تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل، کس دیگری
است”!.
از سوی دیگر آن دسته از رقاصان سیاستورز که بنا داشتند با این
تجاوز، فاصلهی ژرف حکومت با مردم را از بین ببرند، افشا شدند.
روشنترین مصداق وطنفروشی آن
جاست که سهم ۱۷٪ ایران از دریای
خزر که در دولت دوم اصلاحات از سوی همسایهگان شمالی پذیرفته شد با غرور متوهمانهی رهبر به زیر
هشت درصد رسید. به زبان شاعری
نو :
“کاش
قدری عرق میهن پرستی
داشتی
وطن فروش …”
از “صابر همدانی”، شاعر عصر پهلوی وام میگیرم خطاب به آقای
موسوی:
“دریغ و درد، که در روزگار تو ای (میر)
زمام ملک بدست وطن فروشان است”.