Forwarded from M
قسمت چهارم
۴ - “گرگها و گرازها” تازه ترین کتاب و در موضوع اعتصابهای نیشکر هفت تپه است، مفصلتر از سه کتب دیگر.
شروع ماجرا با “رمضان”ی است بازنشسته نیشکر هفت تپه که شش کلاس فقط خوانده اما مردی اهل فکر و تأمل در هستی. یک خداباور سنتی که بنا دارد با نخوردن، مرگ
خودخواسته را تجربه کند. ولی پسرش یوسف خداناباور مخالف
تصمیم پدر. رمضان در عین موحد
بودنش نمیداند بعد از این دنیا چی
میشه؟ علیالدوام این بیت “شیون
فومنی” را زمزمه میکند:
“دو خلسه مانده تا ژرفای خواب
پشت خلوتهاست آری پرسه اجدادیام”
شعر بالا، آواز خوش زندگی رمضان بود و با همین ترنم به استقبال مرگ
خودخواه رفت.
حالا یوسف خان که مرگ ناگهانی
زنش، پروین، او را آزرده و به علاوه پسرکی بیمادر روی دستش مانده،
ظاهرا کمکم به یک “نیهیلیسم کمرنگ” دچار شده به حدی که از فلسفه خوانیهایش پشیمان است.
به خاطر رسیدگی بیشتر به پسرش-طالب- با پرستار پسر ازدواج میکند و پسری هم از او دارد. اما اعتراف میکند زندگی جدید تهی از عشق است.
زمانه، زمان جنگ ایران و عراق است که به ناگاه داستاننویس ما میپرد
به سال ۹۲ و دولت جدید تدبیر و امید. رخداد مهم در این فصل ، ازدواج “اسماعیل” پسر دوم یوسف از اکرم که با مادرش هوس کردند
عروس دزفولی(دژپل قدیم) به خانه
بیاورند. نویسنده از زبان دفتردار ازدواج ، حاجی بنینجار، کمی به حال و هوای تاریخ و فرهنگ دزفول
اشاره دارد که به نظرم باید بیشتر به آن پردازد. اتفاق خوب حالا اینه که
یوسف و اکرم واقعا عاشق هم
شدهاند. به قول وحشی بافقی:
“پی الهامی از وحی و سروشم…
سروش آمد; به جانم عشق درافتاد.
خروش آمد; در این خم جوشش افتاد”
ولی حمیت و غیرت مردم خوزی “مثالزد” است. واقعهی قتل خان به دست سید جعفر در روستای خدر شوش، که قصد تجاوز به به زنی از
روستا داشت رخدادی از تاریخ شبه مردهای “گرگ و گراز” است در شوش دانیال. در فصل دیگری، کیانوشراد، با عنوان “عشق استالین”، مردی را نشان میدهد به نام شهابی که برای حقوق ببشتر مستخدم منطقه آزاد اروند است و اما برای کارنکردن مأمور به استانداری است. همین که با رانت
دانشجوی دکتری شده دوست دارد
به او بگویند دکتر! به قول شاعری
عرب در سده سوم:
"ألقاب مملكة في غير موضعها
كالحر يحكي انتفاخا صورة الاسد"
آری!
این رذیلت نفسانی در جمهوری اسلامی، پر مشتری بوده که بعضی از
آدمهای زیادی مثل گربه ادای سلطان جنگل را درآوردهاند.دکتر کردان. دکتر رحیمی، و … .
البته بعضی هم هستند که مدرک
دکتریشون کم از فیگور گربهها نیست. خلاصه دکتر! شهابی هم به پشتوانه جهالت بعضی از مردم، قاتل
فراری و بعد تبرئه هم شده است. همین دکتر به امداد پول زیادی که
دارد، شهردار اهواز شده است.
اتفاقا شهابی یکی از گرازهای “بیشهی دز” است. چون وقتی با طالب پسر اسماعیل پسر یوسف به شکار گراز به همان بیشه رفته، علاوه بر نداشتن مجوز، طالب جوان
را طعمه گراز و وی را گذاشته فرار کرده و حالا قاتل آن پسر مظلوم محسوب و مجبور به کنارهگیری از سمت شهردار چند روزه میشود.
دکتر کیانوش در لابهلای قصه از موضوع مهم کارخانه نیشکر هفت تپه جدا نشده است. حالا با فرمان خصوصی سازی رهبر حکومت، این شرکت بزرگ به خصولتیها واگذار
شده البته بعدها یعنی سال ۹۴ که به گفتهی اسماعیل (بخشی) وضع کارگران بدتر شده است. نویسنده داستان متناسب با وقایع کتاب، اشعار استاد شفیعی
کدکنی را آورده و معلوم است خیلی
“کدکنفیل” است. من در کتب چهارگانه این علاقه را میبینم. البته
جاهایی اگر از شاعرانی چون سه مرحوم، حسین منزوی، حمید مصدق و قیصرخان دزفولی(امینپور) بیاورد دلنشینتر است. ماجرای شیخ شبیر خاقانی و خلق عرب و آتش زدن کابارهی میترا در آبادان و در بحبوحهی انقلاب از قلم نویسنده دور نمانده است.
این نکته را یادآوری کنم که جنگ و
پس از جنگ دو فصل آخر کتاب است.
چهار رمان تاریخی کیانوش واقعا خواندنش برای نسل ما زیبا و ارزشمند است. واقعا فاز جدید قلم
گردی وی بعد از سالها سیاست
ورزی تماموقت، لطف پنهان خداست. حتما نویسنده، داستانهای
هزار و یک شب را با حوصله خوانده
است که اگر نه، بر او واجب عینی است. او به “تاریخ مردم” خیلی نزدیک است و در همین موضع از همکار و دوست شفیقم، دکتر داریوش رحمانیان که این مصطلح
“آنالی” را به خوبی در ایران جا انداخت تقاضا دارم که بیشتر این
چهار تاریخنامهی مردم را نقد و بررسی کنند.
۴ - “گرگها و گرازها” تازه ترین کتاب و در موضوع اعتصابهای نیشکر هفت تپه است، مفصلتر از سه کتب دیگر.
شروع ماجرا با “رمضان”ی است بازنشسته نیشکر هفت تپه که شش کلاس فقط خوانده اما مردی اهل فکر و تأمل در هستی. یک خداباور سنتی که بنا دارد با نخوردن، مرگ
خودخواسته را تجربه کند. ولی پسرش یوسف خداناباور مخالف
تصمیم پدر. رمضان در عین موحد
بودنش نمیداند بعد از این دنیا چی
میشه؟ علیالدوام این بیت “شیون
فومنی” را زمزمه میکند:
“دو خلسه مانده تا ژرفای خواب
پشت خلوتهاست آری پرسه اجدادیام”
شعر بالا، آواز خوش زندگی رمضان بود و با همین ترنم به استقبال مرگ
خودخواه رفت.
حالا یوسف خان که مرگ ناگهانی
زنش، پروین، او را آزرده و به علاوه پسرکی بیمادر روی دستش مانده،
ظاهرا کمکم به یک “نیهیلیسم کمرنگ” دچار شده به حدی که از فلسفه خوانیهایش پشیمان است.
به خاطر رسیدگی بیشتر به پسرش-طالب- با پرستار پسر ازدواج میکند و پسری هم از او دارد. اما اعتراف میکند زندگی جدید تهی از عشق است.
زمانه، زمان جنگ ایران و عراق است که به ناگاه داستاننویس ما میپرد
به سال ۹۲ و دولت جدید تدبیر و امید. رخداد مهم در این فصل ، ازدواج “اسماعیل” پسر دوم یوسف از اکرم که با مادرش هوس کردند
عروس دزفولی(دژپل قدیم) به خانه
بیاورند. نویسنده از زبان دفتردار ازدواج ، حاجی بنینجار، کمی به حال و هوای تاریخ و فرهنگ دزفول
اشاره دارد که به نظرم باید بیشتر به آن پردازد. اتفاق خوب حالا اینه که
یوسف و اکرم واقعا عاشق هم
شدهاند. به قول وحشی بافقی:
“پی الهامی از وحی و سروشم…
سروش آمد; به جانم عشق درافتاد.
خروش آمد; در این خم جوشش افتاد”
ولی حمیت و غیرت مردم خوزی “مثالزد” است. واقعهی قتل خان به دست سید جعفر در روستای خدر شوش، که قصد تجاوز به به زنی از
روستا داشت رخدادی از تاریخ شبه مردهای “گرگ و گراز” است در شوش دانیال. در فصل دیگری، کیانوشراد، با عنوان “عشق استالین”، مردی را نشان میدهد به نام شهابی که برای حقوق ببشتر مستخدم منطقه آزاد اروند است و اما برای کارنکردن مأمور به استانداری است. همین که با رانت
دانشجوی دکتری شده دوست دارد
به او بگویند دکتر! به قول شاعری
عرب در سده سوم:
"ألقاب مملكة في غير موضعها
كالحر يحكي انتفاخا صورة الاسد"
آری!
این رذیلت نفسانی در جمهوری اسلامی، پر مشتری بوده که بعضی از
آدمهای زیادی مثل گربه ادای سلطان جنگل را درآوردهاند.دکتر کردان. دکتر رحیمی، و … .
البته بعضی هم هستند که مدرک
دکتریشون کم از فیگور گربهها نیست. خلاصه دکتر! شهابی هم به پشتوانه جهالت بعضی از مردم، قاتل
فراری و بعد تبرئه هم شده است. همین دکتر به امداد پول زیادی که
دارد، شهردار اهواز شده است.
اتفاقا شهابی یکی از گرازهای “بیشهی دز” است. چون وقتی با طالب پسر اسماعیل پسر یوسف به شکار گراز به همان بیشه رفته، علاوه بر نداشتن مجوز، طالب جوان
را طعمه گراز و وی را گذاشته فرار کرده و حالا قاتل آن پسر مظلوم محسوب و مجبور به کنارهگیری از سمت شهردار چند روزه میشود.
دکتر کیانوش در لابهلای قصه از موضوع مهم کارخانه نیشکر هفت تپه جدا نشده است. حالا با فرمان خصوصی سازی رهبر حکومت، این شرکت بزرگ به خصولتیها واگذار
شده البته بعدها یعنی سال ۹۴ که به گفتهی اسماعیل (بخشی) وضع کارگران بدتر شده است. نویسنده داستان متناسب با وقایع کتاب، اشعار استاد شفیعی
کدکنی را آورده و معلوم است خیلی
“کدکنفیل” است. من در کتب چهارگانه این علاقه را میبینم. البته
جاهایی اگر از شاعرانی چون سه مرحوم، حسین منزوی، حمید مصدق و قیصرخان دزفولی(امینپور) بیاورد دلنشینتر است. ماجرای شیخ شبیر خاقانی و خلق عرب و آتش زدن کابارهی میترا در آبادان و در بحبوحهی انقلاب از قلم نویسنده دور نمانده است.
این نکته را یادآوری کنم که جنگ و
پس از جنگ دو فصل آخر کتاب است.
چهار رمان تاریخی کیانوش واقعا خواندنش برای نسل ما زیبا و ارزشمند است. واقعا فاز جدید قلم
گردی وی بعد از سالها سیاست
ورزی تماموقت، لطف پنهان خداست. حتما نویسنده، داستانهای
هزار و یک شب را با حوصله خوانده
است که اگر نه، بر او واجب عینی است. او به “تاریخ مردم” خیلی نزدیک است و در همین موضع از همکار و دوست شفیقم، دکتر داریوش رحمانیان که این مصطلح
“آنالی” را به خوبی در ایران جا انداخت تقاضا دارم که بیشتر این
چهار تاریخنامهی مردم را نقد و بررسی کنند.
Forwarded from Amirhossein
َﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻫﺴﺘﻢ "
ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ...
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺳﻬﺮﻭﺩﯼ ﺷﻤﺎﻟﯽ ...
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻭﻡ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﻧﺎﻥ ...
ﻧﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﻧﻪ ﻟﺒﺎسى كه جلب توجه كند ....
ﺣﻠﻘﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ ...
ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﺎﯾﻢ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ....
ﺁﺧﺮﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ،
ﻣﻨﻢ ﺳﯿﺮ ﮐﻦ،
ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﺕ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ ...
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻭ ﻧﻴﻢ به نانوائى مى رسم ....
ﻧﺎﻧﻮﺍ ﻣﻮﻗﻊ دادن نان و گرفتن پول
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﺴﺎﯾﺪ ....
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ...
ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﺪ و مى گويد: شبی چند؟
بالاخره ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ...
ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ...
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻬﻨﺪﺱ ...
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﻮﺑﻦ ... ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻠﺘﻮﻥ ﺧﻮﺑﻦ؟
بَه ﺑَﻪ ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟ ﺧﻮﺷﯽ؟ ﮐﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽ؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﻧﻪ اﻣﻮﻥ ...
ﺍﮔﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﯿﺎ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ يادت نره
ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ....
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿن ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎست...
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺍﺳﻼم ﺟﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺟﻨﺴﯽ ﺗﺨﻢﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻥ ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ
ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﭼﻬﺎﺭ ﺯﻥ ﻋﻘﺪﯼ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﮐﻨﺪ
ﻭ ﭼﻬﻞ ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﯿﺒﺮﺩ
ﻭ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﻢ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ
ﺑﺎﺯ مى دﺍﺭﺩ ..
ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ شهادت ﻣﺮﺍ نمى پذﯾﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﻃﻼﻕ ﺩﻫﺪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮﺕ ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻃﻼﻕ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ، ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ:
ﺯﯾﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪه ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻦ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻟﺰﺍﻣﯿﺴﺖ ...
ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺎﺭ مى ﮑﻨﯿﻢ،
ﺍﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ،
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ....
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ من
ﺍﮔﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ هم ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ
ﻫﺮﺯه ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺘﻬﺎ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺎﺕ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؟
ﯾﺎ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ؟
روياهايم
آرزوهايم
فكرم و آينده من
حتى جسم من را يك مرد
با ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ عمامه
ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﻛﻠﻤﻪ ﻋﺮﺑﻲ مشخص مى كند ....
ﮐﺘﺎﺑﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
ﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺭﺍ ...
ﯾﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺣﺒﺲ ﺷﻮﻡ ...
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﻦ ﺟﺎى بدى ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ
ﯾﺎ زمان بدى ......
🎀حق حضانت برای تو 👉
درد زایمان برای من 👌
🎀 نام خانوادگی برای تو 👉
زحمت خانواده برای من 👌
🎀 سند خانه برای تو 👉
بیگاری خانه برای من👌
🎀 چهار عقدى برای تو👉
حسرت عشق برای من👌
🎀 هزارصیغه برای تو 👉
حکم سنگسار برای من👌
🎀 هوس برای تو👉
عفاف برای من 👌
این مفهوم آزادی
و برابری حقوق زن و مرد است
در اينجا
🎀 🎀 ارام بمير بانو
كه حتي عكست را پس از مردن
بر روي اگهي ترحيمت نميزنند!!!!
ﻧﺎﻣــــــــــﻢ ﺯﻥ ﺍﺳــــــــــــــــــــﺖ 💙
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ 💙
ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕـــــﺴﺎﺭ 💙
ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ 💙
ﮔﺎﻩ ﻟﭽﮏ ﺑﻪ ﺳﺮ 💙
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ " ﻣﺮﺩی" ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ💙
⇦ ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ ⇨ 💙
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺮﺑﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ 💕
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭﯼ 💛
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ 💛
ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐـــــﺸﻢ
ﺗﻮ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ …
ﻭ ﺑﺮﺍﯾـــــــﺶ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
من ﺩﺭﺩ مى ﮑﺸم …
ﻭ ﺗﻮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﭽﻪ ﺩﺧـــــﺘﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ … !
من بیخوابی ﻣﯽ ﮐﺸم
ﻭ ﺗﻮ خواب حوریان بهشتی میبینی !
با تمام اين رنجها و دردها من مادر میشوم
اما همه جا میپرســـــند: نام پدر؟
اگر مرد بودن افتخارست
خود مى دانم كه از تو مردترم
آرى اینجا سرزمینیست
به نام جمهوری اسلامی ایران
واقعا غم انگیزه 😰😰😰 در قرن ۲۱
ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ...
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺳﻬﺮﻭﺩﯼ ﺷﻤﺎﻟﯽ ...
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻭﻡ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﻧﺎﻥ ...
ﻧﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺩﺍﺭﻡ ...
ﻧﻪ ﻟﺒﺎسى كه جلب توجه كند ....
ﺣﻠﻘﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ ...
ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﺎﯾﻢ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ....
ﺁﺧﺮﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ،
ﻣﻨﻢ ﺳﯿﺮ ﮐﻦ،
ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﺕ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ ...
ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻭ ﻧﻴﻢ به نانوائى مى رسم ....
ﻧﺎﻧﻮﺍ ﻣﻮﻗﻊ دادن نان و گرفتن پول
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﺴﺎﯾﺪ ....
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻬﺮﺍﻥ ...
ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻣﻮﺗﻮﺭﺳﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ ﻣﯿﺎﯾﺪ و مى گويد: شبی چند؟
بالاخره ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ...
ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ...
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﻬﻨﺪﺱ ...
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺧﻮﺑﻦ ... ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻠﺘﻮﻥ ﺧﻮﺑﻦ؟
بَه ﺑَﻪ ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺑﯽ؟ ﺧﻮﺷﯽ؟ ﮐﻢ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽ؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﻧﻪ اﻣﻮﻥ ...
ﺍﮔﻪ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺑﯿﺎ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻦ ...
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ يادت نره
ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ....
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿن ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎست...
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺍﺳﻼم ﺟﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺟﻨﺴﯽ ﺗﺨﻢﺭﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻥ ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ
ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﭼﻬﺎﺭ ﺯﻥ ﻋﻘﺪﯼ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﮐﻨﺪ
ﻭ ﭼﻬﻞ ﺯﻥ ﺻﯿﻐﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﯿﺒﺮﺩ
ﻭ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﻢ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ
ﺑﺎﺯ مى دﺍﺭﺩ ..
ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ شهادت ﻣﺮﺍ نمى پذﯾﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩ ﻣﺮﺍ ﻃﻼﻕ ﺩﻫﺪ ﺑﺎ ﻏﯿﺮﺕ ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻃﻼﻕ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ، ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ:
ﺯﯾﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪه ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻦ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﻟﺰﺍﻣﯿﺴﺖ ...
ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﺎﺭ مى ﮑﻨﯿﻢ،
ﺍﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ،
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺎﯾﻢ ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ....
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ من
ﺍﮔﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ هم ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ
ﻫﺮﺯه ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ...
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺘﻬﺎ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺎﺕ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ؟
ﯾﺎ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ؟
روياهايم
آرزوهايم
فكرم و آينده من
حتى جسم من را يك مرد
با ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ عمامه
ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﻛﻠﻤﻪ ﻋﺮﺑﻲ مشخص مى كند ....
ﮐﺘﺎﺑﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
ﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﺭﺍ ...
ﯾﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺣﺒﺲ ﺷﻮﻡ ...
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﻦ ﺟﺎى بدى ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ
ﯾﺎ زمان بدى ......
🎀حق حضانت برای تو 👉
درد زایمان برای من 👌
🎀 نام خانوادگی برای تو 👉
زحمت خانواده برای من 👌
🎀 سند خانه برای تو 👉
بیگاری خانه برای من👌
🎀 چهار عقدى برای تو👉
حسرت عشق برای من👌
🎀 هزارصیغه برای تو 👉
حکم سنگسار برای من👌
🎀 هوس برای تو👉
عفاف برای من 👌
این مفهوم آزادی
و برابری حقوق زن و مرد است
در اينجا
🎀 🎀 ارام بمير بانو
كه حتي عكست را پس از مردن
بر روي اگهي ترحيمت نميزنند!!!!
ﻧﺎﻣــــــــــﻢ ﺯﻥ ﺍﺳــــــــــــــــــــﺖ 💙
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ 💙
ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕـــــﺴﺎﺭ 💙
ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ 💙
ﮔﺎﻩ ﻟﭽﮏ ﺑﻪ ﺳﺮ 💙
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ " ﻣﺮﺩی" ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ💙
⇦ ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ ⇨ 💙
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺮﺑﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ 💕
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭﯼ 💛
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ 💛
ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐـــــﺸﻢ
ﺗﻮ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ …
ﻭ ﺑﺮﺍﯾـــــــﺶ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
من ﺩﺭﺩ مى ﮑﺸم …
ﻭ ﺗﻮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﭽﻪ ﺩﺧـــــﺘﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ … !
من بیخوابی ﻣﯽ ﮐﺸم
ﻭ ﺗﻮ خواب حوریان بهشتی میبینی !
با تمام اين رنجها و دردها من مادر میشوم
اما همه جا میپرســـــند: نام پدر؟
اگر مرد بودن افتخارست
خود مى دانم كه از تو مردترم
آرى اینجا سرزمینیست
به نام جمهوری اسلامی ایران
واقعا غم انگیزه 😰😰😰 در قرن ۲۱
به یاد “استاد" سازمان
✍️:عبدالله ناصری
این روزگاران به “پیر مجاهد” بیشتر شناخته میشود، به علت آزارهای
سنگین رهبر بر او طی شانزده سال و
زندانهای سخت و ظالمانه. از سالهای دور و زودتر از خیلی از کنشگران سیاسی باور داشت که
“ابوالمصائب” ایران یک نفر و او
هم “علی خامنهای” است. اکثر بزرگان سازمان بعد از حوادث کوی
دانشگاه تهران-۱۳۷۸- به این مهم
رو کردند. “آقای سلیمانی” اسم
مستعار رهبر جمهوری اسلامی بود در سازمان(مجاهدین انقلاب اسلامی
ایران/سازمان دوم). به خاطر شنود
شورای سیاسی سازمان توسط واج و ساس عبارت «آقای سلیمانی» پر
پسامد بود. “ابوالفضل قدیانی” مشهور بود به استاد و بعد از “چریک پیر” مسنتر از همه بود.
اطلاعاتیها پس از چند سال فهمیدند منظور سازمانیها از سلیمانی، علی خامنهای دیکتاتور حاکم بر ایران بود. استاد نخستین عضوی بود که از سلیمانیگویی شیفت کرد به “مستبد” و “دیکتاتور” و اکنون هزینهی آن را
پرداخت میکند. پیرمرد هشتاد ساله با کلکسیونی از بیماریها به جای زیر
نگاه مستمر پزشک، در زندان است.
نگارنده باور عمیق دارد آقای خامنهای در حیاتش برای مرگ سه نفر روزشماری میکند؛ میرحسین، تاجزاده و قدیانی. با تمام وجود به این، معتقدم. دلیل آن هم، اثرگذاری بیشتر این سه عزیز در حبس و حصر
است.
✍️:عبدالله ناصری
این روزگاران به “پیر مجاهد” بیشتر شناخته میشود، به علت آزارهای
سنگین رهبر بر او طی شانزده سال و
زندانهای سخت و ظالمانه. از سالهای دور و زودتر از خیلی از کنشگران سیاسی باور داشت که
“ابوالمصائب” ایران یک نفر و او
هم “علی خامنهای” است. اکثر بزرگان سازمان بعد از حوادث کوی
دانشگاه تهران-۱۳۷۸- به این مهم
رو کردند. “آقای سلیمانی” اسم
مستعار رهبر جمهوری اسلامی بود در سازمان(مجاهدین انقلاب اسلامی
ایران/سازمان دوم). به خاطر شنود
شورای سیاسی سازمان توسط واج و ساس عبارت «آقای سلیمانی» پر
پسامد بود. “ابوالفضل قدیانی” مشهور بود به استاد و بعد از “چریک پیر” مسنتر از همه بود.
اطلاعاتیها پس از چند سال فهمیدند منظور سازمانیها از سلیمانی، علی خامنهای دیکتاتور حاکم بر ایران بود. استاد نخستین عضوی بود که از سلیمانیگویی شیفت کرد به “مستبد” و “دیکتاتور” و اکنون هزینهی آن را
پرداخت میکند. پیرمرد هشتاد ساله با کلکسیونی از بیماریها به جای زیر
نگاه مستمر پزشک، در زندان است.
نگارنده باور عمیق دارد آقای خامنهای در حیاتش برای مرگ سه نفر روزشماری میکند؛ میرحسین، تاجزاده و قدیانی. با تمام وجود به این، معتقدم. دلیل آن هم، اثرگذاری بیشتر این سه عزیز در حبس و حصر
است.
Forwarded from کانال نو اندیشی دینی کیان
چاپ اول کتاب «درآمدی به فلسفۀ اخلاق اسلامی» منتشر شد
نویسنده: محسن جوادی
ناشر: نشرهرمس
برشی از متن:
در جهان اسلام کمتر نمونهای از برهانهای اخلاقی برای اثبات وجود خدا و یا موجه کردن اعتقاد به وجود او دیده میشود. بنابراین، کمتر از نقش اخلاق در دین صحبت شده است، هرچند در دوران معاصر برخی از بزرگان شیعی از نوعی نقش اخلاق در دین صحبت میکنند که میتوان آن را بهعنوان نقش حیات اخلاقی در امکان و پویایی حیات دینی دانست. کسانی مانند علامه طباطبایی و مرتضی مطهری معتقدند حیات اخلاقی پیششرط استفاده از هدایت الهی و دینی است. به بیان دیگر، اگر کسانی فهم و زیست اخلاقی نداشته باشند، استفاده از شریعت و آموزههای وحیانی هم برای آنها دشوار است و حتی ممکن است خواستههای نفسانی خود را به نام شریعت و به اسم قانون الهی بگیرند و گرفتار ضرر و زیان شوند.
سویۀ دیگر بحث، یعنی نقشهای ممکن و یا ضروری دین در اخلاق، موضوع تأملات اخلاقی و بهویژه فلسفۀ اخلاق است. مسئله در اینجا این است: آیا اخلاق بدون دین ممکن است یا نه؟ به صورت جزئیتر، کدام یک از عناصر اخلاقی وابستگی تام به امور دینی دارند؟ این موضوع اصلی مناقشات مربوط به دین و اخلاق در تاریخ اندیشۀ اخلاقی است.
دربارهٔ کتاب:
اسلام بهعنوان یک دین بیش از آنکه در صدد نظریهپردازی دربارۀ اخلاق باشد، متضمن هشدارهای اخلاقی است تا با اغتنام فرصت اندکی که داریم، مقصد را دریابیم و گرفتار حسرت در روز حسرات نشویم. اما این آموزهها و هشدارها آنگاه که موضوع تأمل دانشوران در علوم مختلف قرار گرفته است، به اقتضای روش و غایت آن علوم به صورتهای مختلف تبیین شده است. یکی از مهمترین رویکردها عبارت است از استخراج و استنباط مبانی و اصول کلی اخلاق اسلامی که گاهی در خود متن این هشدارها به صراحت بیان نشده است.
این کتاب برای بیان جزئیات آموزههای اخلاقی اسلام نیست، بلکه بیشتر به بیان مبانی نظری و قالب و ساختار مناسب برای آن آموزهها و رویکرد کلی هنجاری اسلامی میپردازد و میتوان گفت کتاب درآمدی بر فلسفۀ اخلاق اسلامی است، زیرا مسائلی که طرح میکند مشابه همان مسائلی است که در یک کتاب مقدماتی فلسفۀ اخلاق معمولاً مطرح است، اما اسلامی است، زیرا اولاً کوششی است برای درک مفروضات متافیزیکی و ارزششناسانۀ اخلاق اسلامی و ثانیاً تبیینی است در دفاع از این مبانی و ارزشهای بنیادین اسلامی.
نویسنده: محسن جوادی
ناشر: نشرهرمس
برشی از متن:
در جهان اسلام کمتر نمونهای از برهانهای اخلاقی برای اثبات وجود خدا و یا موجه کردن اعتقاد به وجود او دیده میشود. بنابراین، کمتر از نقش اخلاق در دین صحبت شده است، هرچند در دوران معاصر برخی از بزرگان شیعی از نوعی نقش اخلاق در دین صحبت میکنند که میتوان آن را بهعنوان نقش حیات اخلاقی در امکان و پویایی حیات دینی دانست. کسانی مانند علامه طباطبایی و مرتضی مطهری معتقدند حیات اخلاقی پیششرط استفاده از هدایت الهی و دینی است. به بیان دیگر، اگر کسانی فهم و زیست اخلاقی نداشته باشند، استفاده از شریعت و آموزههای وحیانی هم برای آنها دشوار است و حتی ممکن است خواستههای نفسانی خود را به نام شریعت و به اسم قانون الهی بگیرند و گرفتار ضرر و زیان شوند.
سویۀ دیگر بحث، یعنی نقشهای ممکن و یا ضروری دین در اخلاق، موضوع تأملات اخلاقی و بهویژه فلسفۀ اخلاق است. مسئله در اینجا این است: آیا اخلاق بدون دین ممکن است یا نه؟ به صورت جزئیتر، کدام یک از عناصر اخلاقی وابستگی تام به امور دینی دارند؟ این موضوع اصلی مناقشات مربوط به دین و اخلاق در تاریخ اندیشۀ اخلاقی است.
دربارهٔ کتاب:
اسلام بهعنوان یک دین بیش از آنکه در صدد نظریهپردازی دربارۀ اخلاق باشد، متضمن هشدارهای اخلاقی است تا با اغتنام فرصت اندکی که داریم، مقصد را دریابیم و گرفتار حسرت در روز حسرات نشویم. اما این آموزهها و هشدارها آنگاه که موضوع تأمل دانشوران در علوم مختلف قرار گرفته است، به اقتضای روش و غایت آن علوم به صورتهای مختلف تبیین شده است. یکی از مهمترین رویکردها عبارت است از استخراج و استنباط مبانی و اصول کلی اخلاق اسلامی که گاهی در خود متن این هشدارها به صراحت بیان نشده است.
این کتاب برای بیان جزئیات آموزههای اخلاقی اسلام نیست، بلکه بیشتر به بیان مبانی نظری و قالب و ساختار مناسب برای آن آموزهها و رویکرد کلی هنجاری اسلامی میپردازد و میتوان گفت کتاب درآمدی بر فلسفۀ اخلاق اسلامی است، زیرا مسائلی که طرح میکند مشابه همان مسائلی است که در یک کتاب مقدماتی فلسفۀ اخلاق معمولاً مطرح است، اما اسلامی است، زیرا اولاً کوششی است برای درک مفروضات متافیزیکی و ارزششناسانۀ اخلاق اسلامی و ثانیاً تبیینی است در دفاع از این مبانی و ارزشهای بنیادین اسلامی.
بیژن اشتری مترجم برتر درگذشت
🖤🖤🖤🏴🏴🏴
«بیژن اشتری» «مترجم کتابهای سرخ» عصر دیروز به دلیل ایست قلبی در ۶۵ سالگی درگذشت.
«بیژن اشتری یکی از تاثیرگذارترین مترجمان سه دههی اخیر ایران بود. اشتری یکی از نمادهای ترجمه متونی بود که به کمونیسم، توتالیتاریسم و شکلهای گوناگون دیکتاتوری در جهان ارتباط داشت.»
وی که یادداشت های فضای مجازی اش از او یک چهره رسانهای ساخت دانش آموخته رشته میکروبشناسی از دانشگاه تهران؛ اما علاقهاش به تاریخ او را به دنیای ترجمه کشانده بود.
اشتری از میانههای دهه هشتاد پروژه بزرگ ترجمه زندگینامهها و رخدادهای مربوط به اتحاد شوروی و بلوک شرق را آغاز کرد. کتابهایی مانند «لنین»، «تروتسکی، کاهن معبد سرخ»، زندگینامههایی از «برژنف»، «بوخارین»، «استالین» و «چائوشکسو» و «انور خوجه مشت سرخ آهنین»، «امید علیه امید»، «دستنوشتهها نمیسوزند»، «ادبیات علیه استبداد: پاسترناک و ژیواگو»، «شوروی ضد شوروی» و «حرمسرای قذافی» تنها بخشی از ترجمههای او در حوزه دیکتاتوریها و ادبیات بود.
آخرین اثر چاپشده او «سکوت همچون سلاح» که به زندگی و مرگ «ایساک بابل» میپرداخت، انتهای اسفند ۱۴۰۳منتشر شد. کانال تاریخنوشت این فقدان بزرگ را به ملت ایران، جامعه نویسندگان و مترجمان و به طور ویژه به خوانندگان و دنبال کنندگان آثارش تسلیت عرض می کند.
🖤🖤🖤🏴🏴🏴
«بیژن اشتری» «مترجم کتابهای سرخ» عصر دیروز به دلیل ایست قلبی در ۶۵ سالگی درگذشت.
«بیژن اشتری یکی از تاثیرگذارترین مترجمان سه دههی اخیر ایران بود. اشتری یکی از نمادهای ترجمه متونی بود که به کمونیسم، توتالیتاریسم و شکلهای گوناگون دیکتاتوری در جهان ارتباط داشت.»
وی که یادداشت های فضای مجازی اش از او یک چهره رسانهای ساخت دانش آموخته رشته میکروبشناسی از دانشگاه تهران؛ اما علاقهاش به تاریخ او را به دنیای ترجمه کشانده بود.
اشتری از میانههای دهه هشتاد پروژه بزرگ ترجمه زندگینامهها و رخدادهای مربوط به اتحاد شوروی و بلوک شرق را آغاز کرد. کتابهایی مانند «لنین»، «تروتسکی، کاهن معبد سرخ»، زندگینامههایی از «برژنف»، «بوخارین»، «استالین» و «چائوشکسو» و «انور خوجه مشت سرخ آهنین»، «امید علیه امید»، «دستنوشتهها نمیسوزند»، «ادبیات علیه استبداد: پاسترناک و ژیواگو»، «شوروی ضد شوروی» و «حرمسرای قذافی» تنها بخشی از ترجمههای او در حوزه دیکتاتوریها و ادبیات بود.
آخرین اثر چاپشده او «سکوت همچون سلاح» که به زندگی و مرگ «ایساک بابل» میپرداخت، انتهای اسفند ۱۴۰۳منتشر شد. کانال تاریخنوشت این فقدان بزرگ را به ملت ایران، جامعه نویسندگان و مترجمان و به طور ویژه به خوانندگان و دنبال کنندگان آثارش تسلیت عرض می کند.
رونمایی دکتر محسن خزعلی، فرزند ارشد و وصی آیتالله خزعلی از دروغها و کرامتسازیهای کاظم صدیقی
آقای صدیقی بهقدری دروغ به امام زمان بسته که دیگر مراجع ایشان را راه نمیدهند!
من بارها مچ ایشان را گرفتهام و ایشان جلو جمع عذرخواهی کرده. یک مورد ایشان روی منبر به دروغ گفت: مرجع عالیقدر اعلم گفتند امام زمان خودشان زیر تابوت آیتالله خزعلی بودند!
من در جلسهای که اعضای بنیاد غدیر و مسوولان آستان قدس آقای رئیسی بودند برای اینکه مچ ایشان را باز کنم گفتم: آن مرجع اعلم کیست؟
گفت: آیتالله وحید خراسانی!
گفتم: اتفاقا ایشان برای تسلیت زنگ زدند، من پرسیدم: حضرتعالی چنین چیزی به آقای صدیقی گفتید؟
گفتند اصلا. من از کجا بفهمم امام زمان کجا هستند؟!
ایشان سرش را پایین انداخت و دیگران هم نگاه تمسخرآمیزی به او انداختند!
آقای صدیقی، شما متهم به کارچاقکنی و نجات قاچاقچی بزرگ چای و حامی فریدون احمدی و محمد عزیزی نماینده و پسرخالهات هستی که ۶۰۰۰ پراید را دولتی گرفتند و آزاد فروختند!
چرا به دروغ میگویی من در جایی که خون صدیقه طاهره ریخته بود قسم دادم همان زمان امام زمان رفت بیت رهبری؟!
🆔 @rahmatollahbigdeli
عبدالله ناصری:
خدا رحمت کند آیتالله شیخ هادی
مروی را. بعد از دریافت پول شهرام
جزایری توسط شیخ دروغگو-صدیقی- اراده کرد به عنوان قاضي
القضاة اين شيخ ابليسي را عزل کند،
علی خامنهای مانع شد. مرحوم شیخنا مروی خیلی غمگین شد. و این واقعه یکی از عوامل قهر آن عزیز
با رهبر شد.
شیخ صدیقی به علت نان حرام،
جلادیت و جزاریت اینگونه هیولا و
شیطان شد. هیولاتر، کسی که او را
نگاه داشته است. باید به آقای محسن خزعلی احترام کنیم.
آقای صدیقی بهقدری دروغ به امام زمان بسته که دیگر مراجع ایشان را راه نمیدهند!
من بارها مچ ایشان را گرفتهام و ایشان جلو جمع عذرخواهی کرده. یک مورد ایشان روی منبر به دروغ گفت: مرجع عالیقدر اعلم گفتند امام زمان خودشان زیر تابوت آیتالله خزعلی بودند!
من در جلسهای که اعضای بنیاد غدیر و مسوولان آستان قدس آقای رئیسی بودند برای اینکه مچ ایشان را باز کنم گفتم: آن مرجع اعلم کیست؟
گفت: آیتالله وحید خراسانی!
گفتم: اتفاقا ایشان برای تسلیت زنگ زدند، من پرسیدم: حضرتعالی چنین چیزی به آقای صدیقی گفتید؟
گفتند اصلا. من از کجا بفهمم امام زمان کجا هستند؟!
ایشان سرش را پایین انداخت و دیگران هم نگاه تمسخرآمیزی به او انداختند!
آقای صدیقی، شما متهم به کارچاقکنی و نجات قاچاقچی بزرگ چای و حامی فریدون احمدی و محمد عزیزی نماینده و پسرخالهات هستی که ۶۰۰۰ پراید را دولتی گرفتند و آزاد فروختند!
چرا به دروغ میگویی من در جایی که خون صدیقه طاهره ریخته بود قسم دادم همان زمان امام زمان رفت بیت رهبری؟!
🆔 @rahmatollahbigdeli
عبدالله ناصری:
خدا رحمت کند آیتالله شیخ هادی
مروی را. بعد از دریافت پول شهرام
جزایری توسط شیخ دروغگو-صدیقی- اراده کرد به عنوان قاضي
القضاة اين شيخ ابليسي را عزل کند،
علی خامنهای مانع شد. مرحوم شیخنا مروی خیلی غمگین شد. و این واقعه یکی از عوامل قهر آن عزیز
با رهبر شد.
شیخ صدیقی به علت نان حرام،
جلادیت و جزاریت اینگونه هیولا و
شیطان شد. هیولاتر، کسی که او را
نگاه داشته است. باید به آقای محسن خزعلی احترام کنیم.
Forwarded from دین از نگاهی دیگر
چهار نکته پترایی
.
پژوهشهایی که در سالهای اخیر پیرامون فرضیهٔ موسوم به «دو کعبهای» یا «فرضیهٔ پترایی» شکل گرفتهاند، پرسشهای بنیادینی را در باب تاریخمندی مکان مقدس کعبه در اسلام برانگیختهاند.
اما یکی از مهمترین اقتضائات این دست بررسیها، دقت روشمند در فهم تاریخی و تطبیقی مفاهیم «مکانی، روایی و جغرافیایی» است.
.
در ادامه، چهار نکتهی بنیادین در این زمینه با تأکید بر لزوم رویکرد علمی و انتقادی به این فرضیه ارائه میشود:
نکته اول:
اگر بپذیریم کعبهای تاریخی در حجاز شمالی (نظیر منطقهٔ پترا یا حوالی آن) به عنوان «کعبه ابراهیمی» وجود داشته، و پیامبر اسلام(ص) در دوران حیات خود در مکانی دیگر (مثلاً حجاز جنوبی) اقدام به تأسیس یک «کعبهٔ جدید» کردهاند، این امر فینفسه هیچ اختلالی در اصول دین اسلام وارد نمیسازد.
زیرا از منظر کلامی و فقهی، پیامبر اسلام دارای جایگاه تشریعی است؛ و این امکان وجود دارد که در بستر وحی، مکانهای مقدسی را بازتعریف یا تعیین کند.
به عبارت دیگر، همانگونه که در سیر تاریخی اسلام، تغییر قبله از بیتالمقدس به مکه به عنوان امری مشروع و الهی پذیرفته شده است، تغییر در موقعیت کعبه نیز اگر در زمان حیات پیامبر(ص) و بهدست ایشان صورت گرفته باشد، با اشکال اسلامی مهمی مواجه نمیشود.
بنابراین در چنین حالتی، اگر کعبهٔ جدید در مکه، از سوی خود پیامبر(ص) ساخته شده باشد و بهعنوان قبلهٔ عبادات مسلمانان تعیین گشته باشد، تداوم مشروعیت اعمال عبادی مبتنی بر آن، به قوت خود باقی خواهد بود.
.
نکته دوم:
نقطهٔ چالشبرانگیز در فرضیهٔ دوکعبهای، زمانی پدید میآید که ساخت کعبهٔ جدید یا کنونی، نه در زمان حیات پیامبر(ص)، بلکه در دورهای متأخر – نظیر عصر عبدالله بن زبیر (دههٔ ۶۰ هجری) یا حجاج (دههٔ ۸۰ هجری) – انجام گرفته باشد.
در چنین سناریویی، این اشکال بنیادین پیش میآید که پیامبر(ص) در طول حیات خود عبادات و مناسک خویش را در مکانی انجام دادهاند که با مکان فعلی کعبه «همهویت» نیست.
این امر به معنای آن است که کعبهٔ جدید یا موجود، نه تنها جایگزینی برای کعبهٔ پیشین نیست، بلکه اصلاً از جانب پیامبر تأسیس نشده است.
در این صورت، انتقال قبله به مکانی دیگر توسط فرد یا گروهی غیر از پیامبر(ص)، مشروعیت دینی و تاریخی کعبهٔ جدید را زیر سؤال میبرد.
بنابراین، در چارچوب پژوهشهای تاریخی و اعتقادی، توجه به زمانبندی تأسیس کعبهٔ جدید از اهمیت حیاتی برخوردار است.
.
نکته سوم:
در تحلیل تاریخی فرضیه دو کعبهای و پترایی، نکتهٔ بسیار مهمی که باید به آن التفات داشت، دامنهٔ زمانی منابع مورد استفاده است.
چراکه اختلاف اساسی در این فرضیه، ناظر به یک فاصلهٔ زمانی تقریباً ۶۰ ساله است؛ یعنی از زمان وفات پیامبر (۱۱ هجری) تا تأسیس احتمالی کعبهٔ جدید در دورهٔ زبیریان یا حجاج.
از این منظر، استدلال به منابعی که پس از این بازهٔ زمانی تولید شدهاند – نظیر سفرنامههای قرون سوم، چهارم هجری و متأخر – برای حل این مسئلهٔ خاص، کفایت نقضی نمیکنند.
چرا؟ زیرا در صورت صحت فرضیهٔ تأسیس متأخر کعبه، تمامی منابع و گزارشهای پس از این تحول، اطلاعاتشان مبتنی بر کعبهٔ جدید خواهد بود؛ و در نتیجه، بازتابدهندهٔ وضعیت پس از تغییر هستند، نه وضعیت محل اختلاف مسأله.
بنابراین، برای تحلیل دقیق، باید صرفاً بر منابع متقدم (مخصوصاً غیر اسلامی) که مربوط به نیمقرن نخست تاریخ اسلاماند، تمرکز نمود.
همچنین بهرهگیری از دادههای «تاریخی، جغرافیایی و باستانشناسی معاصر با دورهی پیامبر»، اولویت اساسی دارد.
.
نکته چهارم:
آخرین نکتهٔ بنیادین در پژوهشهای پیرامون فرضیهٔ دوکعبهای، تأکید بر تمایز میان اشتراک اسمی و «اینهمانی مکانی» است.
در بسیاری از منابع، به اسامیای چون «مکه»، «مدینه»، «احد»، «خندق» و نظایر آنها اشاره میشود؛ اما صرف وجود این اسامی، به معنای آن نیست که مکانهای مورد اشاره در منابع، «اینهمان» با موقعیتهای جغرافیایی کنونی هستند.
برای اثبات یا رد فرضیهٔ دو یا چند کعبهای، پژوهشگران باید از دادههایی استفاده کنند که امکان «تطبیق دقیق جغرافیایی» را فراهم سازند. یعنی، دادههایی که تنها اسامی را ذکر میکنند، اما فاقد توصیفهای «مکانی، طول و عرض جغرافیایی، اقلیم، مسیرها و فاصلهها» هستند، نمیتوانند مبنای استدلال قوی این مسأله واقع شوند.
چراکه اگر فرض کنیم در دورهای، کعبهای جدید در مکانی جدید تأسیس شده، طبیعی است که مؤسسان آن، برای استمرار سنت و مشروعیتبخشی، همان نامها را بر مکانهای جدید تعبیه کنند. بنابراین، اسامی بدون تطبیق جغرافیایی، بهتنهایی راهگشا نیستند.
.
نتیجه این که، پژوهش پیرامون فرضیهٔ دوکعبهای نیازمند رویکردی بهشدت «نقادانه، جغرافیایی-تاریخی»، و محدود به «منابع خاص زمانی» هستند.
.
پژوهشهایی که در سالهای اخیر پیرامون فرضیهٔ موسوم به «دو کعبهای» یا «فرضیهٔ پترایی» شکل گرفتهاند، پرسشهای بنیادینی را در باب تاریخمندی مکان مقدس کعبه در اسلام برانگیختهاند.
اما یکی از مهمترین اقتضائات این دست بررسیها، دقت روشمند در فهم تاریخی و تطبیقی مفاهیم «مکانی، روایی و جغرافیایی» است.
.
در ادامه، چهار نکتهی بنیادین در این زمینه با تأکید بر لزوم رویکرد علمی و انتقادی به این فرضیه ارائه میشود:
نکته اول:
اگر بپذیریم کعبهای تاریخی در حجاز شمالی (نظیر منطقهٔ پترا یا حوالی آن) به عنوان «کعبه ابراهیمی» وجود داشته، و پیامبر اسلام(ص) در دوران حیات خود در مکانی دیگر (مثلاً حجاز جنوبی) اقدام به تأسیس یک «کعبهٔ جدید» کردهاند، این امر فینفسه هیچ اختلالی در اصول دین اسلام وارد نمیسازد.
زیرا از منظر کلامی و فقهی، پیامبر اسلام دارای جایگاه تشریعی است؛ و این امکان وجود دارد که در بستر وحی، مکانهای مقدسی را بازتعریف یا تعیین کند.
به عبارت دیگر، همانگونه که در سیر تاریخی اسلام، تغییر قبله از بیتالمقدس به مکه به عنوان امری مشروع و الهی پذیرفته شده است، تغییر در موقعیت کعبه نیز اگر در زمان حیات پیامبر(ص) و بهدست ایشان صورت گرفته باشد، با اشکال اسلامی مهمی مواجه نمیشود.
بنابراین در چنین حالتی، اگر کعبهٔ جدید در مکه، از سوی خود پیامبر(ص) ساخته شده باشد و بهعنوان قبلهٔ عبادات مسلمانان تعیین گشته باشد، تداوم مشروعیت اعمال عبادی مبتنی بر آن، به قوت خود باقی خواهد بود.
.
نکته دوم:
نقطهٔ چالشبرانگیز در فرضیهٔ دوکعبهای، زمانی پدید میآید که ساخت کعبهٔ جدید یا کنونی، نه در زمان حیات پیامبر(ص)، بلکه در دورهای متأخر – نظیر عصر عبدالله بن زبیر (دههٔ ۶۰ هجری) یا حجاج (دههٔ ۸۰ هجری) – انجام گرفته باشد.
در چنین سناریویی، این اشکال بنیادین پیش میآید که پیامبر(ص) در طول حیات خود عبادات و مناسک خویش را در مکانی انجام دادهاند که با مکان فعلی کعبه «همهویت» نیست.
این امر به معنای آن است که کعبهٔ جدید یا موجود، نه تنها جایگزینی برای کعبهٔ پیشین نیست، بلکه اصلاً از جانب پیامبر تأسیس نشده است.
در این صورت، انتقال قبله به مکانی دیگر توسط فرد یا گروهی غیر از پیامبر(ص)، مشروعیت دینی و تاریخی کعبهٔ جدید را زیر سؤال میبرد.
بنابراین، در چارچوب پژوهشهای تاریخی و اعتقادی، توجه به زمانبندی تأسیس کعبهٔ جدید از اهمیت حیاتی برخوردار است.
.
نکته سوم:
در تحلیل تاریخی فرضیه دو کعبهای و پترایی، نکتهٔ بسیار مهمی که باید به آن التفات داشت، دامنهٔ زمانی منابع مورد استفاده است.
چراکه اختلاف اساسی در این فرضیه، ناظر به یک فاصلهٔ زمانی تقریباً ۶۰ ساله است؛ یعنی از زمان وفات پیامبر (۱۱ هجری) تا تأسیس احتمالی کعبهٔ جدید در دورهٔ زبیریان یا حجاج.
از این منظر، استدلال به منابعی که پس از این بازهٔ زمانی تولید شدهاند – نظیر سفرنامههای قرون سوم، چهارم هجری و متأخر – برای حل این مسئلهٔ خاص، کفایت نقضی نمیکنند.
چرا؟ زیرا در صورت صحت فرضیهٔ تأسیس متأخر کعبه، تمامی منابع و گزارشهای پس از این تحول، اطلاعاتشان مبتنی بر کعبهٔ جدید خواهد بود؛ و در نتیجه، بازتابدهندهٔ وضعیت پس از تغییر هستند، نه وضعیت محل اختلاف مسأله.
بنابراین، برای تحلیل دقیق، باید صرفاً بر منابع متقدم (مخصوصاً غیر اسلامی) که مربوط به نیمقرن نخست تاریخ اسلاماند، تمرکز نمود.
همچنین بهرهگیری از دادههای «تاریخی، جغرافیایی و باستانشناسی معاصر با دورهی پیامبر»، اولویت اساسی دارد.
.
نکته چهارم:
آخرین نکتهٔ بنیادین در پژوهشهای پیرامون فرضیهٔ دوکعبهای، تأکید بر تمایز میان اشتراک اسمی و «اینهمانی مکانی» است.
در بسیاری از منابع، به اسامیای چون «مکه»، «مدینه»، «احد»، «خندق» و نظایر آنها اشاره میشود؛ اما صرف وجود این اسامی، به معنای آن نیست که مکانهای مورد اشاره در منابع، «اینهمان» با موقعیتهای جغرافیایی کنونی هستند.
برای اثبات یا رد فرضیهٔ دو یا چند کعبهای، پژوهشگران باید از دادههایی استفاده کنند که امکان «تطبیق دقیق جغرافیایی» را فراهم سازند. یعنی، دادههایی که تنها اسامی را ذکر میکنند، اما فاقد توصیفهای «مکانی، طول و عرض جغرافیایی، اقلیم، مسیرها و فاصلهها» هستند، نمیتوانند مبنای استدلال قوی این مسأله واقع شوند.
چراکه اگر فرض کنیم در دورهای، کعبهای جدید در مکانی جدید تأسیس شده، طبیعی است که مؤسسان آن، برای استمرار سنت و مشروعیتبخشی، همان نامها را بر مکانهای جدید تعبیه کنند. بنابراین، اسامی بدون تطبیق جغرافیایی، بهتنهایی راهگشا نیستند.
.
نتیجه این که، پژوهش پیرامون فرضیهٔ دوکعبهای نیازمند رویکردی بهشدت «نقادانه، جغرافیایی-تاریخی»، و محدود به «منابع خاص زمانی» هستند.
Telegram
دین از نگاهی دیگر
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 چند کلمه برای دو مادر!
✍️ محمدجواد اکبرین
امروز ۲۱ خرداد است، هزارمین روز جنبش زن، زندگی، آزادی و تولد کیان پیرفلک. کودکی که اگر در میانهی این جنبش، به دست مأموران جمهوری اسلامی کشته نمیشد امروز ۱۲ ساله بود.
مادرش ماهمنیر، در روز خاکسپاری کیانِ ۹ سالهاش گفت «پلیسها با لباسهای گاردی بودن، رفتیم از جلوشون رد شدیم… ماشین رو به رگبار بستن...» بعدها که برای اعتراف اجباری او را جلوی دوربین تلویزیون نشاندند باز هم حاضر به تغییر روایتش نشد فقط گفت «مأموران عمدا تیراندازی نکردند»!
خانواده کیان وقتی دیدند حکومت، عباس مجاهد کورکوری را پیدا کرد تا سرش را به بهانه قتل کودکشان بالای دار ببرد رسما کنار عباس و خانوادهاش ایستادند و حتی وکیل خودشان را به عنوان وکیل عباس معرفی کردند… تا امروز صبح که سرانجام اعلام کردند عباس اعدام شد! دقیقا هزار روز بعد از مهسا ژینا امینی. دقیقا روز تولد کیان پیرفلک، و این اصلا اتفاقی نیست.
در این عکس، مادران کیان و عباس کنار هم ایستادند و با صدای بلند گفتند «قاتل کیان خودِ تویی! برای طناب دارت دنبال گردن تازه نگرد!» حالا هر دو مادر داغدارند و جمهوری اسلامی امروز از همین عکس انتقام گرفت. از دادخواهی برای کیان انتقام گرفت و از تمام هزار روزی که بر زن، زندگی و آزادی گذشت.
*کانال نویسنده
@kaleme
✍️ محمدجواد اکبرین
امروز ۲۱ خرداد است، هزارمین روز جنبش زن، زندگی، آزادی و تولد کیان پیرفلک. کودکی که اگر در میانهی این جنبش، به دست مأموران جمهوری اسلامی کشته نمیشد امروز ۱۲ ساله بود.
مادرش ماهمنیر، در روز خاکسپاری کیانِ ۹ سالهاش گفت «پلیسها با لباسهای گاردی بودن، رفتیم از جلوشون رد شدیم… ماشین رو به رگبار بستن...» بعدها که برای اعتراف اجباری او را جلوی دوربین تلویزیون نشاندند باز هم حاضر به تغییر روایتش نشد فقط گفت «مأموران عمدا تیراندازی نکردند»!
خانواده کیان وقتی دیدند حکومت، عباس مجاهد کورکوری را پیدا کرد تا سرش را به بهانه قتل کودکشان بالای دار ببرد رسما کنار عباس و خانوادهاش ایستادند و حتی وکیل خودشان را به عنوان وکیل عباس معرفی کردند… تا امروز صبح که سرانجام اعلام کردند عباس اعدام شد! دقیقا هزار روز بعد از مهسا ژینا امینی. دقیقا روز تولد کیان پیرفلک، و این اصلا اتفاقی نیست.
در این عکس، مادران کیان و عباس کنار هم ایستادند و با صدای بلند گفتند «قاتل کیان خودِ تویی! برای طناب دارت دنبال گردن تازه نگرد!» حالا هر دو مادر داغدارند و جمهوری اسلامی امروز از همین عکس انتقام گرفت. از دادخواهی برای کیان انتقام گرفت و از تمام هزار روزی که بر زن، زندگی و آزادی گذشت.
*کانال نویسنده
@kaleme
Telegram
محمد جواد اکبرین
🔖چند کلمه برای دو مادر!
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
ولادت حضرت امام هادی(ع) بر
شیعیان آن راهبر صالح فرخنده
باد.
تاریخ نوشت
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
ولادت حضرت امام هادی(ع) بر
شیعیان آن راهبر صالح فرخنده
باد.
تاریخ نوشت
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
Forwarded from Amirhossein
"عالم تبهکار"
《 اکنون علما را به طیلسان و آستین فراخ شناسند کاشکی بر این اختصار کردندی که انگشتری زرین دارند و لباس حرام و مراکب محظور و آن که گویند : عز اسلام می کنیم ...در روزگار گذشته خلفای اسلام ،علمای دین را طلب کردندی و ایشان می گریختند،اکنون از بهر صد دینار ادرار- مقرری =حقوق ثابت- و پنجاه دینار حرام ،شب و روز با پادشاهان فاسق نشینند،ده بار به سلام ایشان روند ...پس اگر یک بار بار یابند از شادی بیم بود که هلاک شوند!... 》نامه های عین القضات همدانی ج ۱ صص۲۴۵-۲۴۴.
بار دیگر شیخ صدیقی،باورهای اندک متدینین شریف از توده مردم را قربانی دنیای خود و اهل بیتش کرد و آبروی دین و روحانیت ببرد،انگار روحانیت عصر انقلاب رسالتی جز آب پاکی ریختن بر اساس دین و نهاد خودساخته خویش ندارد؛ بر شاخ نشسته و بن بریدند و البته نظریه علمای حقه مذهب چون آیات عظام بروجردی و خویی (ره) را به رغم هتاکی های این جماعت به ساحت منزه آن مردان حقیقت، در لزوم اعراض از حکومت گری و زعامت دنیایی مردم بنا به اصل عقلی تکفل آنها توسط متخصصان امر و ضرورت منزه داشتن ساحت علمای دین از دنیایی شدن را به اثبات رسانیدند.
پدرم که فردی به ظاهر بی سواد بود همیشه می گفت: دین داری با ادا و اطوار که بوی شهرت از آن آید،عین تبهکاری است.
در روایات نیز عباراتی چون ؛ من شهر نفسه بالعباده فاتهموه علی دینه ؛ و
اذا رایتم العالم محبا لدنیاه فاتهموه علی دینه ، وارد شده است.
چگونه ما شیخ گریان را در دین داری خود متهم نکردیم؟!
تا به کی فریب زرق و ریا خوریم و باز در بر همان پاشنه چرخد؟
پرونده زمین ازگل وچای های آلوده و احیانا کارچاق کنی ها در پرونده های قضایی برای طرد او کافی نیست؟!
در سال ۱۳۷۸ که از قوه قضاییه به روزنامه رسمی مامور شدم چهارطبقه از ساختمان آن در اختیار دادگاههای تجدید نظر استان تهران بود که شیخ نا صدیق سرپرستی می فرمودند! و آه از نهاد همکاران ما بلند از توصیه ها و مداخلات جانبدارانه ایشان در پرونده های تپل مالی!!.
مرحوم حاج آقا مروی اعلی الله مقامه فغانشان به آسمان از این موضوع برکشیده و لیکن موانع متعدد بر سر راه ایشان در منفک کردن شیخ از دستگاه قضایی !!
خود شاهد تلاش بسیار آن سالک واصل حق مدار بودم که پس از مشخص شدن دریافت پول از سوی شیخ صدیقی از شهرام جزایری، مرحوم حاج آقا مروی تلاش بسیاری برای تعلیق وی از منصب قضا و صدور حکم به انفصال دائمی او نمود لیکن ...افسوس و دریغ که همیشه مصلحت آقایان غالب بر حقیقت است،مرحوم آقای مروی در بیمارستان قلب شهید رجایی فرمودند: دوام حیات من با این غصه هایی که در دل است ،عجیب است...او به جوار حضرت حق شتافت با پاک دستی و نزاهت تمام خود و اعضای بیت طاهر و شریفش ، و شیخ صدیقی بر اساس ناموس لایتغیر الهی استدراج ماند تا عرض و آبروی خود برده و تکلیف نسل پیشران حاضر در تفکیک نمودن دین و سیاست و ضرورت وانهادن مدعیان روحانیت به مسجد و محرابشان را متعین سازد...که رنسانس تشیع نزدیک و طلوع خورشید آن گریز ناپذیر است.
امیرحسین پورسینا
《 اکنون علما را به طیلسان و آستین فراخ شناسند کاشکی بر این اختصار کردندی که انگشتری زرین دارند و لباس حرام و مراکب محظور و آن که گویند : عز اسلام می کنیم ...در روزگار گذشته خلفای اسلام ،علمای دین را طلب کردندی و ایشان می گریختند،اکنون از بهر صد دینار ادرار- مقرری =حقوق ثابت- و پنجاه دینار حرام ،شب و روز با پادشاهان فاسق نشینند،ده بار به سلام ایشان روند ...پس اگر یک بار بار یابند از شادی بیم بود که هلاک شوند!... 》نامه های عین القضات همدانی ج ۱ صص۲۴۵-۲۴۴.
بار دیگر شیخ صدیقی،باورهای اندک متدینین شریف از توده مردم را قربانی دنیای خود و اهل بیتش کرد و آبروی دین و روحانیت ببرد،انگار روحانیت عصر انقلاب رسالتی جز آب پاکی ریختن بر اساس دین و نهاد خودساخته خویش ندارد؛ بر شاخ نشسته و بن بریدند و البته نظریه علمای حقه مذهب چون آیات عظام بروجردی و خویی (ره) را به رغم هتاکی های این جماعت به ساحت منزه آن مردان حقیقت، در لزوم اعراض از حکومت گری و زعامت دنیایی مردم بنا به اصل عقلی تکفل آنها توسط متخصصان امر و ضرورت منزه داشتن ساحت علمای دین از دنیایی شدن را به اثبات رسانیدند.
پدرم که فردی به ظاهر بی سواد بود همیشه می گفت: دین داری با ادا و اطوار که بوی شهرت از آن آید،عین تبهکاری است.
در روایات نیز عباراتی چون ؛ من شهر نفسه بالعباده فاتهموه علی دینه ؛ و
اذا رایتم العالم محبا لدنیاه فاتهموه علی دینه ، وارد شده است.
چگونه ما شیخ گریان را در دین داری خود متهم نکردیم؟!
تا به کی فریب زرق و ریا خوریم و باز در بر همان پاشنه چرخد؟
پرونده زمین ازگل وچای های آلوده و احیانا کارچاق کنی ها در پرونده های قضایی برای طرد او کافی نیست؟!
در سال ۱۳۷۸ که از قوه قضاییه به روزنامه رسمی مامور شدم چهارطبقه از ساختمان آن در اختیار دادگاههای تجدید نظر استان تهران بود که شیخ نا صدیق سرپرستی می فرمودند! و آه از نهاد همکاران ما بلند از توصیه ها و مداخلات جانبدارانه ایشان در پرونده های تپل مالی!!.
مرحوم حاج آقا مروی اعلی الله مقامه فغانشان به آسمان از این موضوع برکشیده و لیکن موانع متعدد بر سر راه ایشان در منفک کردن شیخ از دستگاه قضایی !!
خود شاهد تلاش بسیار آن سالک واصل حق مدار بودم که پس از مشخص شدن دریافت پول از سوی شیخ صدیقی از شهرام جزایری، مرحوم حاج آقا مروی تلاش بسیاری برای تعلیق وی از منصب قضا و صدور حکم به انفصال دائمی او نمود لیکن ...افسوس و دریغ که همیشه مصلحت آقایان غالب بر حقیقت است،مرحوم آقای مروی در بیمارستان قلب شهید رجایی فرمودند: دوام حیات من با این غصه هایی که در دل است ،عجیب است...او به جوار حضرت حق شتافت با پاک دستی و نزاهت تمام خود و اعضای بیت طاهر و شریفش ، و شیخ صدیقی بر اساس ناموس لایتغیر الهی استدراج ماند تا عرض و آبروی خود برده و تکلیف نسل پیشران حاضر در تفکیک نمودن دین و سیاست و ضرورت وانهادن مدعیان روحانیت به مسجد و محرابشان را متعین سازد...که رنسانس تشیع نزدیک و طلوع خورشید آن گریز ناپذیر است.
امیرحسین پورسینا
Forwarded from Reza Alijani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹گفتوگوی رضا علیجانی با ایران اینترنشنال
✅ بازداشت پسر و عروس کاظم صدیقی حکایت از «تأخیر» و «تقلب» دارد.
🌈طبق سنت رایج در ج.ا در همان زمان افشاء یک فساد یا تخلف، بازداشت صورت نمیگیرد تا افکار عمومی و مردم، به زعم حضرات، «پر رو» نشوند.
🌈«تقلب» اما، از آن جهت که هم اکنون نیز با خود صدیقی برخوردی نشده و خود او در همه مناصبش همچنان باقی است؛
این که با دانه درشتتر از صدیقی و خاندانش هم برخوردی صورت نمیگیرد؛
فساد مطرح شده در این پرونده نسبت به دیگر فسادهای رایج در ج.ا مثل پول خُرد میماند.
🌈امثال صدیقی نه تنها دستشان در جیب مردم بلکه دست دیگرشان در خون مردم است. او در ابتدای انقلاب و دهه شصت (و حتی در جنبش سبز)...
🌈«برخورد مومنانه» با خودیها در حالی است که در نظام ولایی برای پدری به خاطر سرقت سه بسته بادام زمینی برای فرزندش حکم زندان صادر کردند و یا انگشتان دست فردی را به خاطر سرقت پنج گوسفند قطع کردند!
🌈این وقایع دو درس مهم نیز برای مخالفان و اپوزیسیون دارد...
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
✅ بازداشت پسر و عروس کاظم صدیقی حکایت از «تأخیر» و «تقلب» دارد.
🌈طبق سنت رایج در ج.ا در همان زمان افشاء یک فساد یا تخلف، بازداشت صورت نمیگیرد تا افکار عمومی و مردم، به زعم حضرات، «پر رو» نشوند.
🌈«تقلب» اما، از آن جهت که هم اکنون نیز با خود صدیقی برخوردی نشده و خود او در همه مناصبش همچنان باقی است؛
این که با دانه درشتتر از صدیقی و خاندانش هم برخوردی صورت نمیگیرد؛
فساد مطرح شده در این پرونده نسبت به دیگر فسادهای رایج در ج.ا مثل پول خُرد میماند.
🌈امثال صدیقی نه تنها دستشان در جیب مردم بلکه دست دیگرشان در خون مردم است. او در ابتدای انقلاب و دهه شصت (و حتی در جنبش سبز)...
🌈«برخورد مومنانه» با خودیها در حالی است که در نظام ولایی برای پدری به خاطر سرقت سه بسته بادام زمینی برای فرزندش حکم زندان صادر کردند و یا انگشتان دست فردی را به خاطر سرقت پنج گوسفند قطع کردند!
🌈این وقایع دو درس مهم نیز برای مخالفان و اپوزیسیون دارد...
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
سالگرد کودتای سیاه سپاه
✍️:عبدالله ناصری
شانزده سال پیش و در امروز که
میرفت تا ملت ایران شاهد یک
سرافرازی بزرگ صندوق رأی باشد
که کودتای نرم سپاه پاسداران، کام
مردم را زهر کرد. فرمانده کودتا،
فرمانده کل قوا بود. چون در خطبه
نماز جمعه بعد با “گریهی فریب”
خواست تا مخالفانش بترسند و ساکت شوند. آن نماز، سند روشن
حمایت از کودتا بود. کسانی که در
صفوف نخستین نشسته بودند عمده از حامیان کودتا و چند نفر
جاهل و حیرتزده بودند. جنبش سبز که از شامگاه روز رأیگیری آغاز
شده بود بعد از خطبه “دغل”، بارورتر شد و مستقیم فرمانده کل را
نشانه گرفت. شعار “مرگ بر خامنهای” خیلی زود رسمیت یافت و
تاکنون بلند است. نامزد پیروز
کودتا زده با حادثه راهپیمایی ۲۵ خرداد، جنبش سبز را با همراهی دو
عزیز دیگر رهبری کرد. اگر مقاومت
رهبران و همراهان جنبش نبود، ولی
فقیه در ادامه راه پرهزینهاش، بیمه
میشد. از آن جنبش، طشت رهبری
افتاد و وقایع آبان ۹۸ و انقلاب “زن،
زندگی، آزادی” یک چرخش شدید اجتماعی را پدیدار کرد. پدیدهای که فاصلهی دوگانهی “ملت- حکومت”
را برای همیشه عمیقتر کرد. گفتمانهای “نه به حکومت دینی”
روشنتر شد. دیگر رهبر و کیان
فاسد او راهی ندارد جز “خودعزلی”.
از این پس، راهی جز عزل جمهوری
اسلامی نیست، حتی اگر در برابر خواست آمریکا و غرب کوتاه بیاید که به صدها دلیل، ذلیل خواهد شد.
بخشی از تحلیلگران مردممحور این
ترس را دارند، البته یک توهم است
بیشتر، اگر خامنهای با آمریکا مصالحه کند تثبیتش تقویت خواهد
شد. نگارنده باور قطعی دارد پس از مصالحهی احتمالی، معضلهای رهبر در دو حوزه نظر و عمل بیشتر
و در سپاه قطببندی شدیدتر خواهد شد. بنده ضمن اعتقاد به کنش مردم ایرانی، نسبت به “استدراج الهی” باور عمیق دارم.
✍️:عبدالله ناصری
شانزده سال پیش و در امروز که
میرفت تا ملت ایران شاهد یک
سرافرازی بزرگ صندوق رأی باشد
که کودتای نرم سپاه پاسداران، کام
مردم را زهر کرد. فرمانده کودتا،
فرمانده کل قوا بود. چون در خطبه
نماز جمعه بعد با “گریهی فریب”
خواست تا مخالفانش بترسند و ساکت شوند. آن نماز، سند روشن
حمایت از کودتا بود. کسانی که در
صفوف نخستین نشسته بودند عمده از حامیان کودتا و چند نفر
جاهل و حیرتزده بودند. جنبش سبز که از شامگاه روز رأیگیری آغاز
شده بود بعد از خطبه “دغل”، بارورتر شد و مستقیم فرمانده کل را
نشانه گرفت. شعار “مرگ بر خامنهای” خیلی زود رسمیت یافت و
تاکنون بلند است. نامزد پیروز
کودتا زده با حادثه راهپیمایی ۲۵ خرداد، جنبش سبز را با همراهی دو
عزیز دیگر رهبری کرد. اگر مقاومت
رهبران و همراهان جنبش نبود، ولی
فقیه در ادامه راه پرهزینهاش، بیمه
میشد. از آن جنبش، طشت رهبری
افتاد و وقایع آبان ۹۸ و انقلاب “زن،
زندگی، آزادی” یک چرخش شدید اجتماعی را پدیدار کرد. پدیدهای که فاصلهی دوگانهی “ملت- حکومت”
را برای همیشه عمیقتر کرد. گفتمانهای “نه به حکومت دینی”
روشنتر شد. دیگر رهبر و کیان
فاسد او راهی ندارد جز “خودعزلی”.
از این پس، راهی جز عزل جمهوری
اسلامی نیست، حتی اگر در برابر خواست آمریکا و غرب کوتاه بیاید که به صدها دلیل، ذلیل خواهد شد.
بخشی از تحلیلگران مردممحور این
ترس را دارند، البته یک توهم است
بیشتر، اگر خامنهای با آمریکا مصالحه کند تثبیتش تقویت خواهد
شد. نگارنده باور قطعی دارد پس از مصالحهی احتمالی، معضلهای رهبر در دو حوزه نظر و عمل بیشتر
و در سپاه قطببندی شدیدتر خواهد شد. بنده ضمن اعتقاد به کنش مردم ایرانی، نسبت به “استدراج الهی” باور عمیق دارم.
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 روح تهران
کلمه - اگر خواستید برای نسلی که خرداد ۸۸ و جنبش سبز را ندید بگویید که بر آن روزها چه گذشت، این مستند را نشان دهید. «روح تهران» روایت وحید پوراستاد است از شاهدان و قربانیان؛ روزنامهنگاران و معترضان آن روزها.
این مستند در خرداد ۱۳۹۸ در رادیو فردا تولید شد و حاوی تصاویری ناب و اسنادی نایاب از مطبوعات سال ۸۸ است. نام روح تهران اقتباسی است از ایوان کلیما و کتابش: روح پراگ.
کلیما در صفحه ۴۷ این کتاب میگوید: «اگر ما حافظهمان را از دست بدهیم، خودمان را از دست دادهایم. فراموشی یکی از نشانههای مرگ است. وقتی حافظه نداری دیگر اصلا انسان نیستی».
@kaleme
کلمه - اگر خواستید برای نسلی که خرداد ۸۸ و جنبش سبز را ندید بگویید که بر آن روزها چه گذشت، این مستند را نشان دهید. «روح تهران» روایت وحید پوراستاد است از شاهدان و قربانیان؛ روزنامهنگاران و معترضان آن روزها.
این مستند در خرداد ۱۳۹۸ در رادیو فردا تولید شد و حاوی تصاویری ناب و اسنادی نایاب از مطبوعات سال ۸۸ است. نام روح تهران اقتباسی است از ایوان کلیما و کتابش: روح پراگ.
کلیما در صفحه ۴۷ این کتاب میگوید: «اگر ما حافظهمان را از دست بدهیم، خودمان را از دست دادهایم. فراموشی یکی از نشانههای مرگ است. وقتی حافظه نداری دیگر اصلا انسان نیستی».
@kaleme
Telegram
RadioFarda
🎬مستند روح تهران فیلمی از وحید پوراستاد؛ داستان روزنامهنگاران و رأیدهندگان معترض در انتخابات سال ۸۸ است؛ روزنامهنگارانی که در آن سال بازداشت و محاکمه شدند و روزنامههایی که سانسور و توقیف شدند. در سال ۸۸ زندگی بسیاری از روزنامهنگاران همانند بسیاری…
Forwarded from علیاصغر سیدآبادی (Ali Seidabadi)
دانشگاهی عامهپسند
استاد شناخته شدهی جامعهشناسی از خطر جنگ داخلی گفته است. آن یکی به نام استاد سیاست، بخشی ناپخته از داستانی علمی و تخیلی را به اسم آیندهپژوهی به خورد ملت میدهد. آن دیگری در کسوت استادی همه چیز دان صبح تا شب دربارهی همه چیز سخن میگوید.
این جور حرفها از کنشگران سیاسی و اجتماعی پذیرفته است که هدفشان همراه کردن افکار عمومی است. این دکترهای محترم دانشگاههای مختلف هم حق دارند، دربارهی هر چیزی که خواستند، هر جوری که خواستند حرف بزنند، اما این حرفها نه جامعهشناسی است نه سیاست نه چیزی دیگر.
آن دانشگاهی که به جای مقاله نوشتن و استدلال کردن و ارجاع دادن، صبح تا شب منبر برود، هرچه باشد، دانشگاهی نیست. استفاده از کسوت دانشگاهی برای گفتن این سخنان نوعی غش در معامله است. اگر خطر جنگ داخلی مبتنی بر شواهد است، استاد دانشگاه باید شواهدش را رو کند. اگر دربارهی زبان فارسی نظریه صادر میکند، باید به تاریخ زبان فارسی ارجاع بدهد و استدلال کند. نظریه، کار منبر و تریبون و سخنرانی نیست. نیازمند پژوهش و نوشتن مقاله است که به رغم زحمت زیادش، خاطرخواه عمومی ندارد.
باز اگر این حرفها را با صد من سریش بشود به ریش علم چسباند، فروش زمین در مریخ و تخلیهی هیجاناتی را که پوستکندهترش را صبح تا شب میشنویم به هیچ وجه نمیشود به دانشگاه و دانشگاهی نسبت داد.
معیار روشن است. استاد دانشگاهی که بدون پژوهش و مقاله صبح تا شب منبر برود، ممکن است کنشگر قابل احترامی باشد، اما ربطی به کار آکادمیک ندارد.
استاد شناخته شدهی جامعهشناسی از خطر جنگ داخلی گفته است. آن یکی به نام استاد سیاست، بخشی ناپخته از داستانی علمی و تخیلی را به اسم آیندهپژوهی به خورد ملت میدهد. آن دیگری در کسوت استادی همه چیز دان صبح تا شب دربارهی همه چیز سخن میگوید.
این جور حرفها از کنشگران سیاسی و اجتماعی پذیرفته است که هدفشان همراه کردن افکار عمومی است. این دکترهای محترم دانشگاههای مختلف هم حق دارند، دربارهی هر چیزی که خواستند، هر جوری که خواستند حرف بزنند، اما این حرفها نه جامعهشناسی است نه سیاست نه چیزی دیگر.
آن دانشگاهی که به جای مقاله نوشتن و استدلال کردن و ارجاع دادن، صبح تا شب منبر برود، هرچه باشد، دانشگاهی نیست. استفاده از کسوت دانشگاهی برای گفتن این سخنان نوعی غش در معامله است. اگر خطر جنگ داخلی مبتنی بر شواهد است، استاد دانشگاه باید شواهدش را رو کند. اگر دربارهی زبان فارسی نظریه صادر میکند، باید به تاریخ زبان فارسی ارجاع بدهد و استدلال کند. نظریه، کار منبر و تریبون و سخنرانی نیست. نیازمند پژوهش و نوشتن مقاله است که به رغم زحمت زیادش، خاطرخواه عمومی ندارد.
باز اگر این حرفها را با صد من سریش بشود به ریش علم چسباند، فروش زمین در مریخ و تخلیهی هیجاناتی را که پوستکندهترش را صبح تا شب میشنویم به هیچ وجه نمیشود به دانشگاه و دانشگاهی نسبت داد.
معیار روشن است. استاد دانشگاهی که بدون پژوهش و مقاله صبح تا شب منبر برود، ممکن است کنشگر قابل احترامی باشد، اما ربطی به کار آکادمیک ندارد.
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
Forwarded from حسین رزاق
🔴جنبش سبز در تداوم جنبش مقاومت مدنی!
🖋️ حسین رزاق
🔻امروز ۲۲ خرداد و شانزدهمین سالگرد کودتای سیاه سپاه علیه رأی مردم و زیر نظر مستقیم فرمانده کل قوای جا است.
بسیاری از آنها که آنروزهای باشکوه را ندیدهاند اینروزها جنبش سبز را اعتراضی صرفا با شعار «رأی من کو؟» بشمار میآورند! گرچه تا پیش از ۲۵ خرداد میتوان اعتراض مردم را صرفا اعتراضی به تقلب انتخاباتی و خطاب به رئیس دولت وقت دانست اما پس از تولد جنبش سبز در تظاهرات میلیونی خیابان آزادی و مقاومت مستمر مردم و همراهی رهبران جنبش، خصوصا پس از تهدیدهای رهبر جمهوری اسلامی در ۲۹ خرداد و صدور رسمی حکم تیر علیه مردم از تریبون نمازجمعه، وجه غالب این جنبش به مقاومت و ایستادگی نه در برابر یک تقلب که مقابل تغلب دیکتاتور تبدیل شد.
🔻جنبشی که در ادامه به جنبش مقاومت مدنی مردم ایران علیه استبداد دینی گره خورد و رهبران آن نیز در همراهی با خواست اکثریت از لزوم گذار سخن گفتند. چنانکه در همراهی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» میرحسین موسوی پیشنهاد برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان برای نجات ایران را مطرح کرد.
🔻شاید آنها که آن روزهای با شکوه را درک نکردهاند فقط با شنیدههایی مغرضانه از جنبش سبز مطلع شده باشند. اما قطعا آنها نیز روزی درخواهند یافت که فربه شدن یک «ما» در جامعه برای اجماع حداکثری علیه استبداد دینی، چه مشقتها و رنجهای بسیاری داشته که پیش نیازی برای تکامل جنبش مقاومت مدنی مردم بوده است. تکاملی که بوضوح میتوان در سیرهی مهندس موسوی و خانم رهنورد نیز آنرا مشاهده کرد که در اینسالها و در هممسیری کامل با اکثریت مردم ایران پیش آمدهاند.
🔻مرور هشدارهای میرحسین موسوی چه پیش از تقلب ۸۸ چه پس از آن در طول جنبش سبز، آبان ۹۸، تابستان ۴۰۱ و جنبش زن، زندگی، آزادی دربارهی رو به ویرانی بردن وطن، سرعت بیمحابای نظام حکمرانی در نابودی ایران، و کشتار مردم بدست سربازان خودکامه، نشان میدهد مواضع آنها چیزی جز آنچه اکثریت مردم نیز ملاحظه کرده و فریاد زدهاند نبوده و در پس هر روزی که گذشته، صداقت صاحبان فریادها و درستی هشدارها اثبات شده است. همچون همینروزها که سایهی جنگ مجددا بر سر کشور بازگشته و فلاکت تحمیلی بر مردم رو به فزونیست.
🔻گرچه برخی از همراهان سست عنصر آن جنبش به چرب و چیل سفرهی انقلاب گرفتار شده و در میانهی مسیر تن به خدمت خفتبار برای استبداد دادند، اما میرحسین و رهنورد چنان سربلند مقاومت کردند که در تمام اینسالها حسرت یک آه هم بر دل دیکتاتور باقی بماند.
🔻و آنچه در تاریخ این سرزمین خواهد ماند، مقاومت سلحشورانهی مردم ایران مقابل مستبدین حاکم بر این سرزمین در تمام این سالهاست که میرحسین نیز با عنوان «همراه کوچک مردم» گام به گام و همراه با ایستادگی مردم پیش آمده است. چه در روزهایی که حکومت همچنان توان بسیج انبوه هواداران ناآگاه خود را پیرامون مقدسات و آرمانهای پوچش داشت چه امروزی که دیگر فاقد مشروعیت برای حتی اجماع بین حامیان سرسخت خود است و دشمنانش میخواهند ریق رحمت را چون جام شوکرانی به زور بدستش دهند. مسیری سخت و صعب که حتی پس از حصر، حبس، تبعید، اعدام و گلولههایی که حکمش از نفیر شقیترین انسانها بیرون آمد، همچنان ادامه دارد تا رهایی از استبداد دینی و نیل به دموکراسی و آزادی.
@hoseinrazzagh
🖋️ حسین رزاق
🔻امروز ۲۲ خرداد و شانزدهمین سالگرد کودتای سیاه سپاه علیه رأی مردم و زیر نظر مستقیم فرمانده کل قوای جا است.
بسیاری از آنها که آنروزهای باشکوه را ندیدهاند اینروزها جنبش سبز را اعتراضی صرفا با شعار «رأی من کو؟» بشمار میآورند! گرچه تا پیش از ۲۵ خرداد میتوان اعتراض مردم را صرفا اعتراضی به تقلب انتخاباتی و خطاب به رئیس دولت وقت دانست اما پس از تولد جنبش سبز در تظاهرات میلیونی خیابان آزادی و مقاومت مستمر مردم و همراهی رهبران جنبش، خصوصا پس از تهدیدهای رهبر جمهوری اسلامی در ۲۹ خرداد و صدور رسمی حکم تیر علیه مردم از تریبون نمازجمعه، وجه غالب این جنبش به مقاومت و ایستادگی نه در برابر یک تقلب که مقابل تغلب دیکتاتور تبدیل شد.
🔻جنبشی که در ادامه به جنبش مقاومت مدنی مردم ایران علیه استبداد دینی گره خورد و رهبران آن نیز در همراهی با خواست اکثریت از لزوم گذار سخن گفتند. چنانکه در همراهی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» میرحسین موسوی پیشنهاد برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس موسسان برای نجات ایران را مطرح کرد.
🔻شاید آنها که آن روزهای با شکوه را درک نکردهاند فقط با شنیدههایی مغرضانه از جنبش سبز مطلع شده باشند. اما قطعا آنها نیز روزی درخواهند یافت که فربه شدن یک «ما» در جامعه برای اجماع حداکثری علیه استبداد دینی، چه مشقتها و رنجهای بسیاری داشته که پیش نیازی برای تکامل جنبش مقاومت مدنی مردم بوده است. تکاملی که بوضوح میتوان در سیرهی مهندس موسوی و خانم رهنورد نیز آنرا مشاهده کرد که در اینسالها و در هممسیری کامل با اکثریت مردم ایران پیش آمدهاند.
🔻مرور هشدارهای میرحسین موسوی چه پیش از تقلب ۸۸ چه پس از آن در طول جنبش سبز، آبان ۹۸، تابستان ۴۰۱ و جنبش زن، زندگی، آزادی دربارهی رو به ویرانی بردن وطن، سرعت بیمحابای نظام حکمرانی در نابودی ایران، و کشتار مردم بدست سربازان خودکامه، نشان میدهد مواضع آنها چیزی جز آنچه اکثریت مردم نیز ملاحظه کرده و فریاد زدهاند نبوده و در پس هر روزی که گذشته، صداقت صاحبان فریادها و درستی هشدارها اثبات شده است. همچون همینروزها که سایهی جنگ مجددا بر سر کشور بازگشته و فلاکت تحمیلی بر مردم رو به فزونیست.
🔻گرچه برخی از همراهان سست عنصر آن جنبش به چرب و چیل سفرهی انقلاب گرفتار شده و در میانهی مسیر تن به خدمت خفتبار برای استبداد دادند، اما میرحسین و رهنورد چنان سربلند مقاومت کردند که در تمام اینسالها حسرت یک آه هم بر دل دیکتاتور باقی بماند.
🔻و آنچه در تاریخ این سرزمین خواهد ماند، مقاومت سلحشورانهی مردم ایران مقابل مستبدین حاکم بر این سرزمین در تمام این سالهاست که میرحسین نیز با عنوان «همراه کوچک مردم» گام به گام و همراه با ایستادگی مردم پیش آمده است. چه در روزهایی که حکومت همچنان توان بسیج انبوه هواداران ناآگاه خود را پیرامون مقدسات و آرمانهای پوچش داشت چه امروزی که دیگر فاقد مشروعیت برای حتی اجماع بین حامیان سرسخت خود است و دشمنانش میخواهند ریق رحمت را چون جام شوکرانی به زور بدستش دهند. مسیری سخت و صعب که حتی پس از حصر، حبس، تبعید، اعدام و گلولههایی که حکمش از نفیر شقیترین انسانها بیرون آمد، همچنان ادامه دارد تا رهایی از استبداد دینی و نیل به دموکراسی و آزادی.
@hoseinrazzagh
حملات اسرائیل را محکوم و استدراجات الهی را تقدیر میکنم
✍️:عبدالله ناصری
این عبارات ذیل از برادر و دوست عزیز مجاهدم، دکتر اردشیر امیرارجمند است:
«حمله رژیم جنایتکار اسراییل به ایران، وفق منشور ملل متحد، نقض تمامیت ارضی ایران و جنایت بینالمللی است. ایران و ایرانی در مقابل تجاوز سر فرود نخواهد آورد. مبارزه با استبداد داخلی و ادامه آن، نباید تجاوز به کشورمان را تحت هیچ عنوانی و به هیچ مقداری توجیه کند».
نوشته بالا خیلی حکیمانه و سریع بود تا نشان دهد اگر چه علی خامنهای منشأ تمام مصیبتهای مردم ایران و در حضیضترین نقطهی مشروعیت و محبوبیت است، اما در منطق “جنبش سبز”
هر پدیداری فارغ از احساس و عصبیت فردی تحلیل میشود. بنده
هم با این منطق جنبش همدل بوده و تجاوز دولت اسرائیل به خاک ایران عزیز را محکوم میکنم. ولی خرسندی و شادی احتمالی مردم
مظلوم سرزمینام را کاملا درک میکنم. اگر یکی از بازماندگان جنایت سیاه سقوط هواپیمای اوکراینی، از سر سرور و شادی و به
خاطر قتل سردار حاجیزاده نقل
پراکند و شیرینی دهد، آن را باید فهم
و تقدیر کرد. چرا برای مرگ شریک اول خونهای مهسا، کیان، آرمیتا، حدیث
و مجاهد کورکور- حسین سلامی-
خوشحال نباشیم. مرگ این سران
حکومت جرار یک وفات عادی نیست، استدراج الهی است.
قاتلان مردم مظلوم طالب حق، قبل از جنایت، آیات الهی را انکار میکنند.
حقوق خداداد “آزادی”، “برابری”،
"عدالت” و … را مانع میشوند.
این حمله، قطعا محکوم است ولی
نباید از “استدراج” خدا غافل بود.
“وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ”
سال گذشته و پس از مرگ ابراهیم رئیسی در سانحهی بالگرد نوشته بودم سال ۱۴۰۴، سال پر استدراجی
خواهد بود. ما از جزئیات رفتار حکیم الهی خبر نداریم ولی عدالت او و آیات محکم قران را باور داریم.
✍️:عبدالله ناصری
این عبارات ذیل از برادر و دوست عزیز مجاهدم، دکتر اردشیر امیرارجمند است:
«حمله رژیم جنایتکار اسراییل به ایران، وفق منشور ملل متحد، نقض تمامیت ارضی ایران و جنایت بینالمللی است. ایران و ایرانی در مقابل تجاوز سر فرود نخواهد آورد. مبارزه با استبداد داخلی و ادامه آن، نباید تجاوز به کشورمان را تحت هیچ عنوانی و به هیچ مقداری توجیه کند».
نوشته بالا خیلی حکیمانه و سریع بود تا نشان دهد اگر چه علی خامنهای منشأ تمام مصیبتهای مردم ایران و در حضیضترین نقطهی مشروعیت و محبوبیت است، اما در منطق “جنبش سبز”
هر پدیداری فارغ از احساس و عصبیت فردی تحلیل میشود. بنده
هم با این منطق جنبش همدل بوده و تجاوز دولت اسرائیل به خاک ایران عزیز را محکوم میکنم. ولی خرسندی و شادی احتمالی مردم
مظلوم سرزمینام را کاملا درک میکنم. اگر یکی از بازماندگان جنایت سیاه سقوط هواپیمای اوکراینی، از سر سرور و شادی و به
خاطر قتل سردار حاجیزاده نقل
پراکند و شیرینی دهد، آن را باید فهم
و تقدیر کرد. چرا برای مرگ شریک اول خونهای مهسا، کیان، آرمیتا، حدیث
و مجاهد کورکور- حسین سلامی-
خوشحال نباشیم. مرگ این سران
حکومت جرار یک وفات عادی نیست، استدراج الهی است.
قاتلان مردم مظلوم طالب حق، قبل از جنایت، آیات الهی را انکار میکنند.
حقوق خداداد “آزادی”، “برابری”،
"عدالت” و … را مانع میشوند.
این حمله، قطعا محکوم است ولی
نباید از “استدراج” خدا غافل بود.
“وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ”
سال گذشته و پس از مرگ ابراهیم رئیسی در سانحهی بالگرد نوشته بودم سال ۱۴۰۴، سال پر استدراجی
خواهد بود. ما از جزئیات رفتار حکیم الهی خبر نداریم ولی عدالت او و آیات محکم قران را باور داریم.
Forwarded from رخداد
♦️دکتر رضا داوری در حملات اسرائیل داغدار شد
🔹در پی حمله جنایت بار رژیم صهیونیستی همسر و فرزند برادرزاده دکتر رضا داوری اردکانی، به شهادت رسیده و این چهره ماندگار ایران داغدار شد.
🔹احسان اشراقی و باران اشراقی. داماد ونوه دکتر احمد داوری اردکانی ( برادر دکتر رضا داوری اردکانی و عضو هیات علمی بازنشسته وزارت علوم) در حملات رژیم اسرائیل به تهران به ملکوت الهی پیوستند.
🔴از رخداد ها باخبر باشید
@rokhdaad_news
🔹در پی حمله جنایت بار رژیم صهیونیستی همسر و فرزند برادرزاده دکتر رضا داوری اردکانی، به شهادت رسیده و این چهره ماندگار ایران داغدار شد.
🔹احسان اشراقی و باران اشراقی. داماد ونوه دکتر احمد داوری اردکانی ( برادر دکتر رضا داوری اردکانی و عضو هیات علمی بازنشسته وزارت علوم) در حملات رژیم اسرائیل به تهران به ملکوت الهی پیوستند.
🔴از رخداد ها باخبر باشید
@rokhdaad_news
Forwarded from Reza Alijani
🔹گفتوگوی رضا علیجانی با بیبیسی
✅ براندازی روی زمین اتفاق میافتاد نه در نبردهای هوایی. با حذف برخی چهرههای نظامی و یا حتی سیاسیِ نظام ولایی، قدرت سرکوبش از بین نمیرود. ج.ا مثل گذشته امکان جایگزینی چهرههای نظامی و سیاسیاش را دارد. برخی مثل گذشته (جنبش مهسا)، باز دارند در فضای رسانهای رویافروشی میکنند.
🌈تصورم این است ترامپ هم که گفت ما اطلاع داشتیم ولی نقشی نداشتیم، حالا میخواهد خودش را از تک و تا نیندازد؛ چون حالا اوست که دنبالهرو نتانیاهو شده است.
🌈توازن قوای سیاسی بین مردم و حکومت، در لحظه کنونی، در حالتی نیست که ج.ا را سرنگون کند.
🌈در اثر حمله نظامی سفره اقتصادی مردم کوچکتر، حکومت سرکوبگرتر و وحشیتر و جامعه مدنی و جنبش اجتماعی ضعیفتر خواهد شد.
🌈من از منظر یک شهروند ایرانیِ طرفدار منافع ملت و مملکت به مسئله نگاه میکنم نه یک شهروند اسرائیل. منافع ایران و مردمش اقتضا میکند این جنگ به مسیر دیپلماسی و مذاکره برگردد، بعید هم نیست؛ آمریکا نقش خیلی مهمی دارد. لابی عربها نیز.
🌈تنها مردم ایران هستند که میتوانند همچنان همه معادلات و سناریوها را تغییر دهند.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔺نباید موضوع فلسطین- اسرائیل را با موضوع ج.ا- اسرائیل مخلوط کرد. اینک برخی، ابتدا جنایتهای اسرائیل در غزه را مطرح و از آنجا به منازعه ج.ا و اسرائیل پرش میکنند.
🔺این منازعه حاصل سیاستهای خمینی و خامنهای است که هردو با یک نگاه بدور از منافع و مصالح ملی...
🔺نزاع ج.ا با اسرائیل پس از درگیری نیروهای نیابتی و یا متحد ج.ا با اسرائیل حالا به صورت مستقیم درآمده است.
🔺وقتی حکومتی با قدرت اقتصادی بیست و پنج صدم در صد با قدرتی با توان بیست و پنج درصد اقتصاد جهان در می افتد و یا مشابه همین فاصله در عرصه اطلاعاتی و نظامی با اسرائیل، کار به همین جا میکشد.
🔺سیاست خارجی نظام ولایی درخت نحسی است که طی چند دهه در سرزمین ما بالا، بلند شده و میوههای تلخ و زهرآگین و مرگآفرینی دارد. کرکسهای بیرونی هم دارند به لاشههای میوههای مرگ و چرکین این درخت حمله میکنند. اصل، این درخت نحس است و با بد گفتن از آن کرکسها نمیتوان اصل مشکل را نادیده گرفت.
🔺قبلا فقط دولت افراطی اسرائیل با منازعه نظامی موافق بود ولی ارتش و موساد مخالف بودند اما بعد از ضربه خوردن جبهه موسوم به مقاومت، حالا هر سه در این باره اجماع دارند و نمیخواهند این فرصت تاریخی را از دست بدهند.
🔺اسرائیل وقتی مذاکرات به یک مانع مهم(غنیسازی اورانیوم)، برخورده بود و ترامپ هم در تردید و تزلزل بود و در هیئت حاکمه و افکار عمومی آمریکاییها نیز تشتت وجود داشت، فرصتطلبی کرد و زهرش را در ظرف مذاکرات ریخت.
🔺اینک در فضایی مهآلود یک دومینوی نظامی آغاز شده که معلوم نیست به کجا خواهد انجامید. اسرائیل در پی آن است که توان هستهای و در این میان، فرصتطلبانه، توان نظامی ایران را از بین ببرد و یا آسیبهای جدی به آن بزند.
🔺من مطئن نیستم که اسرائیل حتی بتواند توان هستهای ج.ا را نابود کند. زدن تونلهای خروجی مراکزی که در اعماق زمیناند و یا پیاده کردن کماندو برای ورود به آنها و ...، کاری خیلی سخت و طولانی است. حتی اگر تأسیسات هستهای را هم نابود کنند، دانش باز ساختن آن را نمیتوانند از بین ببرند.
🔺ج.ا، حزبالله لبنان و یا حماس در یک جغرافیای کوچک و بسته نیست. ایران یک کشور پهناور با وسعت یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع با چهارده همسایه و نود میلیون جمعیت است و با زدن چند چهره نظامی و یا سیاسی، حکومتش سرنگون نمیشود.
🔺در نگاه خارج از کشور، «ایران» مثل یک قفس دیده میشود. در نگاه از داخل کشور اما ایران شهرهای مختلف دارد و یا در نگاه یک تهرانی، تهران هم مناطق مختلف دارد و آنها مثلا میگویند پنج نقطه تهران را زدهاند. از خارج اما تصور میشود اگر مثلا سی جای این قفس را بزنند، سقفش فرو میریزد. این نگاه نادرستی است.
🔺ج.ا همچنان بازی پرریسکی نمیکند. در همین عملیاتی که دارند تبلیغ میکنند «وعده صادق سه» است، همانند دو عملیات، قبلی هیچ جای مهمی، نه از مراکز نظامی و نه مراکز اقتصادی، را نزدهاند. با این تنشِ مهار شده، امکان گسترش و شدتیابیِ هر چه بیشتر جنگ، میتواند کمتر شود. هر چند اسرائیلیها خواهان آن هستند.
🔺تنها راه برای جلوگیری از گسترش هر چه بیشتر این جنگ بیحاصل، میانجیگری ترامپ، لابی عربها و اروپاییهاست.
🔹لینک فایل صوتی:
https://www.tg-me.com/RezaAlijaniarchive/641
✅ براندازی روی زمین اتفاق میافتاد نه در نبردهای هوایی. با حذف برخی چهرههای نظامی و یا حتی سیاسیِ نظام ولایی، قدرت سرکوبش از بین نمیرود. ج.ا مثل گذشته امکان جایگزینی چهرههای نظامی و سیاسیاش را دارد. برخی مثل گذشته (جنبش مهسا)، باز دارند در فضای رسانهای رویافروشی میکنند.
🌈تصورم این است ترامپ هم که گفت ما اطلاع داشتیم ولی نقشی نداشتیم، حالا میخواهد خودش را از تک و تا نیندازد؛ چون حالا اوست که دنبالهرو نتانیاهو شده است.
🌈توازن قوای سیاسی بین مردم و حکومت، در لحظه کنونی، در حالتی نیست که ج.ا را سرنگون کند.
🌈در اثر حمله نظامی سفره اقتصادی مردم کوچکتر، حکومت سرکوبگرتر و وحشیتر و جامعه مدنی و جنبش اجتماعی ضعیفتر خواهد شد.
🌈من از منظر یک شهروند ایرانیِ طرفدار منافع ملت و مملکت به مسئله نگاه میکنم نه یک شهروند اسرائیل. منافع ایران و مردمش اقتضا میکند این جنگ به مسیر دیپلماسی و مذاکره برگردد، بعید هم نیست؛ آمریکا نقش خیلی مهمی دارد. لابی عربها نیز.
🌈تنها مردم ایران هستند که میتوانند همچنان همه معادلات و سناریوها را تغییر دهند.
https://www.tg-me.com/rezaalijani41
🔺نباید موضوع فلسطین- اسرائیل را با موضوع ج.ا- اسرائیل مخلوط کرد. اینک برخی، ابتدا جنایتهای اسرائیل در غزه را مطرح و از آنجا به منازعه ج.ا و اسرائیل پرش میکنند.
🔺این منازعه حاصل سیاستهای خمینی و خامنهای است که هردو با یک نگاه بدور از منافع و مصالح ملی...
🔺نزاع ج.ا با اسرائیل پس از درگیری نیروهای نیابتی و یا متحد ج.ا با اسرائیل حالا به صورت مستقیم درآمده است.
🔺وقتی حکومتی با قدرت اقتصادی بیست و پنج صدم در صد با قدرتی با توان بیست و پنج درصد اقتصاد جهان در می افتد و یا مشابه همین فاصله در عرصه اطلاعاتی و نظامی با اسرائیل، کار به همین جا میکشد.
🔺سیاست خارجی نظام ولایی درخت نحسی است که طی چند دهه در سرزمین ما بالا، بلند شده و میوههای تلخ و زهرآگین و مرگآفرینی دارد. کرکسهای بیرونی هم دارند به لاشههای میوههای مرگ و چرکین این درخت حمله میکنند. اصل، این درخت نحس است و با بد گفتن از آن کرکسها نمیتوان اصل مشکل را نادیده گرفت.
🔺قبلا فقط دولت افراطی اسرائیل با منازعه نظامی موافق بود ولی ارتش و موساد مخالف بودند اما بعد از ضربه خوردن جبهه موسوم به مقاومت، حالا هر سه در این باره اجماع دارند و نمیخواهند این فرصت تاریخی را از دست بدهند.
🔺اسرائیل وقتی مذاکرات به یک مانع مهم(غنیسازی اورانیوم)، برخورده بود و ترامپ هم در تردید و تزلزل بود و در هیئت حاکمه و افکار عمومی آمریکاییها نیز تشتت وجود داشت، فرصتطلبی کرد و زهرش را در ظرف مذاکرات ریخت.
🔺اینک در فضایی مهآلود یک دومینوی نظامی آغاز شده که معلوم نیست به کجا خواهد انجامید. اسرائیل در پی آن است که توان هستهای و در این میان، فرصتطلبانه، توان نظامی ایران را از بین ببرد و یا آسیبهای جدی به آن بزند.
🔺من مطئن نیستم که اسرائیل حتی بتواند توان هستهای ج.ا را نابود کند. زدن تونلهای خروجی مراکزی که در اعماق زمیناند و یا پیاده کردن کماندو برای ورود به آنها و ...، کاری خیلی سخت و طولانی است. حتی اگر تأسیسات هستهای را هم نابود کنند، دانش باز ساختن آن را نمیتوانند از بین ببرند.
🔺ج.ا، حزبالله لبنان و یا حماس در یک جغرافیای کوچک و بسته نیست. ایران یک کشور پهناور با وسعت یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع با چهارده همسایه و نود میلیون جمعیت است و با زدن چند چهره نظامی و یا سیاسی، حکومتش سرنگون نمیشود.
🔺در نگاه خارج از کشور، «ایران» مثل یک قفس دیده میشود. در نگاه از داخل کشور اما ایران شهرهای مختلف دارد و یا در نگاه یک تهرانی، تهران هم مناطق مختلف دارد و آنها مثلا میگویند پنج نقطه تهران را زدهاند. از خارج اما تصور میشود اگر مثلا سی جای این قفس را بزنند، سقفش فرو میریزد. این نگاه نادرستی است.
🔺ج.ا همچنان بازی پرریسکی نمیکند. در همین عملیاتی که دارند تبلیغ میکنند «وعده صادق سه» است، همانند دو عملیات، قبلی هیچ جای مهمی، نه از مراکز نظامی و نه مراکز اقتصادی، را نزدهاند. با این تنشِ مهار شده، امکان گسترش و شدتیابیِ هر چه بیشتر جنگ، میتواند کمتر شود. هر چند اسرائیلیها خواهان آن هستند.
🔺تنها راه برای جلوگیری از گسترش هر چه بیشتر این جنگ بیحاصل، میانجیگری ترامپ، لابی عربها و اروپاییهاست.
🔹لینک فایل صوتی:
https://www.tg-me.com/RezaAlijaniarchive/641
Telegram
Reza Alijani archive
🔹گفتوگوی رضا علیجانی با بیبیسی
✅ براندازی روی زمین اتفاق میافتاد نه در نبردهای هوایی. با حذف برخی چهرههای نظامی و یا حتی سیاسیِ نظام ولایی، قدرت سرکوبش از بین نمیرود. ج.ا مثل گذشته امکان جایگزینی چهرههای نظامی و سیاسیاش را دارد. برخی مثل گذشته (جنبش…
✅ براندازی روی زمین اتفاق میافتاد نه در نبردهای هوایی. با حذف برخی چهرههای نظامی و یا حتی سیاسیِ نظام ولایی، قدرت سرکوبش از بین نمیرود. ج.ا مثل گذشته امکان جایگزینی چهرههای نظامی و سیاسیاش را دارد. برخی مثل گذشته (جنبش…