رئیس محترم دولت و شورای عالی امنیت ملی
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام و احترام
هجوم محکوم رژیم اسرائیل به آسمان و زمین ایران که جنایت بینظیری در تاریخ ایران بود خسارتهای زیادی به بار آورد. یکی از این شمار، بمباران زندان اوین بود.
در آن واقعهی سیاه، هم ناظر کشتار خانواده زندانیان و کارکنان زندان هستیم و هم شاهد بیتدبیری مضاعف مسئولان قضایی و امنیتی که به جای تأمین بیشتر جان زندانیان، با انتقال آنها به زندانهای ناایمن و غیربهداشتی جنوب تهران، موجب نگرانی بیشتر خانوادهها شدند، به ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی که سالهاست با دروغ حکومت، محبوساند.
یادتان هست که همین زندانیان عزیز ایرانی چه هوشمندانه و دلسوزانه، حمله به جغرافیای ایران را محکوم کردند.
از سوی دیگر آزادی زوج محصور سبز، عزیزانمان آقای میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد که ظالمانه پانزدهمین سال حصر غیرقانونی را با بسی بیماری تحمل میکنند مطالبهی قاطبهی ملت ایران است.
اکنون ما امضاکنندگان نامه از جنابعالی به عنوان بالاترین مقام امنیتی حکومت تقاضا داریم برای پیشگیری از عوارض بیشتر روحی، بهداشتی و حقوقی زندانیان مظلوم، و رفع حصر مطلق آن دو عزیز با اتخاذ تدبیر فوری، دستور آزادی آنها را صادر فرمایید.
پیشاپیش سپاسگزاریم.
محمدصادق آخوندی
مصطفی بادکوبهای هزاوه
فرشته بقایی نائینی
قربان بهزادیان نژاد
علیرضا بهشتی شیرازی
امیرحسین پورسینا
مصطفی تنها
مجید تولائی
حسین جعفری
امیر خرم
محمود دردکشان
فرهاد درویشی سهتلانی
امیرخسرو دلیرثانی
ناصر دانشفر
زهرا ربانی املشی
محمد صادق ربانی املشی
علیرضا رجایی
علیرضا رجبیان
حسین رفیعی
حسن رفیعی
سعید رضوی فقیه
عیسی سحرخیز
پروانه سلحشوری
داود سلیمانی
احسان شریعتی
کیوان صمیمی
محمود عمرانی
رحیم قمیشی
محمد حسین کروبی
فخرالسادات محتشمیپور
حسین مفتخری
احمد منتظری
عبدالله مؤمنی
عبدالله ناصری
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام و احترام
هجوم محکوم رژیم اسرائیل به آسمان و زمین ایران که جنایت بینظیری در تاریخ ایران بود خسارتهای زیادی به بار آورد. یکی از این شمار، بمباران زندان اوین بود.
در آن واقعهی سیاه، هم ناظر کشتار خانواده زندانیان و کارکنان زندان هستیم و هم شاهد بیتدبیری مضاعف مسئولان قضایی و امنیتی که به جای تأمین بیشتر جان زندانیان، با انتقال آنها به زندانهای ناایمن و غیربهداشتی جنوب تهران، موجب نگرانی بیشتر خانوادهها شدند، به ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی که سالهاست با دروغ حکومت، محبوساند.
یادتان هست که همین زندانیان عزیز ایرانی چه هوشمندانه و دلسوزانه، حمله به جغرافیای ایران را محکوم کردند.
از سوی دیگر آزادی زوج محصور سبز، عزیزانمان آقای میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد که ظالمانه پانزدهمین سال حصر غیرقانونی را با بسی بیماری تحمل میکنند مطالبهی قاطبهی ملت ایران است.
اکنون ما امضاکنندگان نامه از جنابعالی به عنوان بالاترین مقام امنیتی حکومت تقاضا داریم برای پیشگیری از عوارض بیشتر روحی، بهداشتی و حقوقی زندانیان مظلوم، و رفع حصر مطلق آن دو عزیز با اتخاذ تدبیر فوری، دستور آزادی آنها را صادر فرمایید.
پیشاپیش سپاسگزاریم.
محمدصادق آخوندی
مصطفی بادکوبهای هزاوه
فرشته بقایی نائینی
قربان بهزادیان نژاد
علیرضا بهشتی شیرازی
امیرحسین پورسینا
مصطفی تنها
مجید تولائی
حسین جعفری
امیر خرم
محمود دردکشان
فرهاد درویشی سهتلانی
امیرخسرو دلیرثانی
ناصر دانشفر
زهرا ربانی املشی
محمد صادق ربانی املشی
علیرضا رجایی
علیرضا رجبیان
حسین رفیعی
حسن رفیعی
سعید رضوی فقیه
عیسی سحرخیز
پروانه سلحشوری
داود سلیمانی
احسان شریعتی
کیوان صمیمی
محمود عمرانی
رحیم قمیشی
محمد حسین کروبی
فخرالسادات محتشمیپور
حسین مفتخری
احمد منتظری
عبدالله مؤمنی
عبدالله ناصری
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏴🏴🖤بداهه سرایی تاسوعا
از ناصر سرمدی
جز صاحب فضل و جود نامی نگرفت
از غیر سبوی یار جامی نگرفت
با یاد عطشناکی طفلان حرم
لب تشنه به دریا شد و کامی نگرفت
——————-
از چشمهٔ معرفت فضایل جوشید
رختی ز وفا تمام قامت پوشید
در محشر کربلا علمدار حسین
گردید چو ماه در مدار خورشید
_________
در گلشن علقمه وفا داده ثمر
گردید به دور شمس آن قرص قمر
آنگه که علم فتاد شد نزد حسین
تدبیر و امید کم و بشکسته کمر
——————
از ناصر سرمدی
جز صاحب فضل و جود نامی نگرفت
از غیر سبوی یار جامی نگرفت
با یاد عطشناکی طفلان حرم
لب تشنه به دریا شد و کامی نگرفت
——————-
از چشمهٔ معرفت فضایل جوشید
رختی ز وفا تمام قامت پوشید
در محشر کربلا علمدار حسین
گردید چو ماه در مدار خورشید
_________
در گلشن علقمه وفا داده ثمر
گردید به دور شمس آن قرص قمر
آنگه که علم فتاد شد نزد حسین
تدبیر و امید کم و بشکسته کمر
——————
Forwarded from Malakut
Telegraph
اسراییلی خجالتی نباشید
یکم اینکه: تجاوز اسراییل به خاک ایران، نه تنها قتل غیرنظامیان ایرانی، بلکه حتی کشتار و ترور همان سپاهیانی که عدهای از ایرانیان دل خوشی از آنها نداشتند، بدون سر سوزن بحث و گفتوگویی جنایت است. این جنایت را باید بی قید و شرط و بدون لکنت زبان محکوم کرد.…
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 نرمالیزه کردن صلح در دنیای نرمالیزه شده با جنگ و خشونت
✍️ سعید مدنی
زندان/تبعید دماوند
🔻مشکل امروز صلحطلبان و جنبش صلح، هنجاری و نرمالیزهشدنِ خشونت، جنگ و مرگ در بسیاری از مناطق دنیاست. در سرزمین من، ایران، سالهاست که تورم حدود چهل درصدی، امری عادی محسوب میشود. برخی روشنفکران و اقتصاددانان ارگانیک هم، مقالاتی مبنی بر وجود تورم در همهی دنیا، از جمله ایران، نوشتهاند؛ گویی قرار گرفتن یکسوم جمعیت زیر خط فقر و یکسوم دیگر در حال ریزش به زیر خط فقر، در همهی دنیا امری عادی و متعارف و این خشونتِ شرمآور، امری هنجار و حتی معمول است که احیاناً میتوان برای آن راهحلی متعارف در درون ساختار سیاسی-اقتصادی کنونی یافت. به همین ترتیب، هر روز اخباری دربارهی خشونت حاصل از بحرانهای کنونی ایران میبینیم و میشنویم، بدون آنکه هیچیک از آنها امری غیرمعمول محسوب شود.
🔻در کشور من، ایران، پانزده سال مجازات سخت برای دو مرد و یک زن، امری متعارف است. حضور برندهی جایزهی صلح نوبل در زندان، امری عادی است. به زندان افتادنِ چندینسالهی مردان و زنان، اعم از دانشجو، معلم، کارگر، نویسنده و مترجم، به جرم سخنگفتن و اعتراض به وضع موجود و خشونت حاکم بر زندگی روزمره، نهتنها استثنا نیست، بلکه بخشی از جریان عادی هر روز است. در این کشور، تشکیل 90 هزار پروندهی قضایی برای دختران و پسران جوانی که معترض حجاب اجباری بودند و اعمال خشونت علیه آنها، بدیهی، معمول و متعارف محسوب میشود؛ گویی چهرهای بیبدیل از وضعیتی کاملاً عادی است.
🔻مسئلهی پیشِ روی صلحطلبان و جنبش صلحطلبی در کشورهای دموکراتیک، تفاوت جدی با مسائل فعالان این جنبش در کشورهای اقتدارگرا دارد. کار دشوار صلحطلبان در ایران و دیگر کشورهای بیبهره از حقوق بشر یا ناقض آن، مبارزه برای صلح در دنیایی است که جنگ و خشونت، نابرابری و تبعیض، امری متعارف و بخشی از زندگی روزمره است.
🔻اگرچه هنوز هم دستهای از صاحبنظران، ادعاهای اولویت اخلاقی خشونتپرهیزیِ صلحطلبان را به چالش کشیده و تأکید میکنند که خشونت میتواند عاملی مؤثر و حتی عادلانه برای نفی خشونت در نظامهای اقتدارگرا باشد و از همینرو، صلحطلبی مطلق یا خشونتپرهیزی بهمثابه یک استراتژی و اصل را مورد سؤال قرار میدهند (Howes, 2009) که البته عواقب میمونی برای جامعهی ایران ندارد. مجموعهی این تحولات معنوی و نظری دربارهی صلح و صلحطلبی، موجب شکلگیری مفاهیمی ابداعی مانند «امنیت انسانی»، «دفاع غیر تهاجمی» (non-offensive) و ارتقای اندیشه پیرامون «مقاومت مدنی» شده است.
🔻فعالان صلح در گروهِ ضعیفتر ـ مانند اپوزیسیون تحت سرکوب ـ اغلب عدالت و برابری را پیششرط هرگونه صلح میدانند و بر صلح سیاسی تأکید دارند؛ در حالیکه فعالانِ گروه قویتر ـ مانند احزاب حاکم یا بخشهایی از ساخت قدرت ـ بیشتر بر صلحسازی بینفردی یا میان جناحهای درون قدرت تمرکز میکنند. برای مثال، ایدهی وفاق در دولت پزشکیان. این تفاوتها در فرایند ادغام افقی حامیان متنوع صلح، بسیار چالشبرانگیز بوده و مانع شکلگیری جنبش صلحی متحد و قوی میشود.
🔻در جریان دورِ جدید مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و دولت ترامپ دربارهی پروژهی اتمی ایران و تحریمها، هموطنان من به دو دستهی حامی و مخالف مذاکرات تقسیم شدند: بخشی که عمدتاً اپوزیسیون خارج از کشور را در بر میگرفت، بهشدت با این گفتوگوها مخالف بودند و آن را راهی برای نجاتِ جمهوری اسلامی از بحرانهای تو در تو و تداوم نظام اقتدارگرا میدانستند و در مقابل، بخشی دیگر از اپوزیسیون که بیشتر در داخل کشور قرار داشتند، فارغ از آثار و نتایج این گفتوگوها بر سرنوشت جمهوری اسلامی، صرف اینکه توافق احتمالی میتواند سایهی جنگ را از آسمان ایران دور کند و اندکی گشایش در معیشتِ روزمرهی نزدیک به نیمی از جمعیت فقیر یا در معرض فقر ایجاد کند، آن را شایستهی حمایت و تأیید میدانستند. تردیدی نیست که بخشی از این تفاوت دیدگاهها تحت تأثیر باورها، استراتژیها و تعلقات سیاسی است؛ اما در عین حال، بخش مهمی از آن نیز مربوط به حضور در فضاهای متفاوتی است که افراد و گروهها در آن تنفس میکنند. این فضاهای متفاوت، منجر به اختلافنظر در معنای صلح و خشونت نیز میشود.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
@Kaleme
✍️ سعید مدنی
زندان/تبعید دماوند
🔻مشکل امروز صلحطلبان و جنبش صلح، هنجاری و نرمالیزهشدنِ خشونت، جنگ و مرگ در بسیاری از مناطق دنیاست. در سرزمین من، ایران، سالهاست که تورم حدود چهل درصدی، امری عادی محسوب میشود. برخی روشنفکران و اقتصاددانان ارگانیک هم، مقالاتی مبنی بر وجود تورم در همهی دنیا، از جمله ایران، نوشتهاند؛ گویی قرار گرفتن یکسوم جمعیت زیر خط فقر و یکسوم دیگر در حال ریزش به زیر خط فقر، در همهی دنیا امری عادی و متعارف و این خشونتِ شرمآور، امری هنجار و حتی معمول است که احیاناً میتوان برای آن راهحلی متعارف در درون ساختار سیاسی-اقتصادی کنونی یافت. به همین ترتیب، هر روز اخباری دربارهی خشونت حاصل از بحرانهای کنونی ایران میبینیم و میشنویم، بدون آنکه هیچیک از آنها امری غیرمعمول محسوب شود.
🔻در کشور من، ایران، پانزده سال مجازات سخت برای دو مرد و یک زن، امری متعارف است. حضور برندهی جایزهی صلح نوبل در زندان، امری عادی است. به زندان افتادنِ چندینسالهی مردان و زنان، اعم از دانشجو، معلم، کارگر، نویسنده و مترجم، به جرم سخنگفتن و اعتراض به وضع موجود و خشونت حاکم بر زندگی روزمره، نهتنها استثنا نیست، بلکه بخشی از جریان عادی هر روز است. در این کشور، تشکیل 90 هزار پروندهی قضایی برای دختران و پسران جوانی که معترض حجاب اجباری بودند و اعمال خشونت علیه آنها، بدیهی، معمول و متعارف محسوب میشود؛ گویی چهرهای بیبدیل از وضعیتی کاملاً عادی است.
🔻مسئلهی پیشِ روی صلحطلبان و جنبش صلحطلبی در کشورهای دموکراتیک، تفاوت جدی با مسائل فعالان این جنبش در کشورهای اقتدارگرا دارد. کار دشوار صلحطلبان در ایران و دیگر کشورهای بیبهره از حقوق بشر یا ناقض آن، مبارزه برای صلح در دنیایی است که جنگ و خشونت، نابرابری و تبعیض، امری متعارف و بخشی از زندگی روزمره است.
🔻اگرچه هنوز هم دستهای از صاحبنظران، ادعاهای اولویت اخلاقی خشونتپرهیزیِ صلحطلبان را به چالش کشیده و تأکید میکنند که خشونت میتواند عاملی مؤثر و حتی عادلانه برای نفی خشونت در نظامهای اقتدارگرا باشد و از همینرو، صلحطلبی مطلق یا خشونتپرهیزی بهمثابه یک استراتژی و اصل را مورد سؤال قرار میدهند (Howes, 2009) که البته عواقب میمونی برای جامعهی ایران ندارد. مجموعهی این تحولات معنوی و نظری دربارهی صلح و صلحطلبی، موجب شکلگیری مفاهیمی ابداعی مانند «امنیت انسانی»، «دفاع غیر تهاجمی» (non-offensive) و ارتقای اندیشه پیرامون «مقاومت مدنی» شده است.
🔻فعالان صلح در گروهِ ضعیفتر ـ مانند اپوزیسیون تحت سرکوب ـ اغلب عدالت و برابری را پیششرط هرگونه صلح میدانند و بر صلح سیاسی تأکید دارند؛ در حالیکه فعالانِ گروه قویتر ـ مانند احزاب حاکم یا بخشهایی از ساخت قدرت ـ بیشتر بر صلحسازی بینفردی یا میان جناحهای درون قدرت تمرکز میکنند. برای مثال، ایدهی وفاق در دولت پزشکیان. این تفاوتها در فرایند ادغام افقی حامیان متنوع صلح، بسیار چالشبرانگیز بوده و مانع شکلگیری جنبش صلحی متحد و قوی میشود.
🔻در جریان دورِ جدید مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و دولت ترامپ دربارهی پروژهی اتمی ایران و تحریمها، هموطنان من به دو دستهی حامی و مخالف مذاکرات تقسیم شدند: بخشی که عمدتاً اپوزیسیون خارج از کشور را در بر میگرفت، بهشدت با این گفتوگوها مخالف بودند و آن را راهی برای نجاتِ جمهوری اسلامی از بحرانهای تو در تو و تداوم نظام اقتدارگرا میدانستند و در مقابل، بخشی دیگر از اپوزیسیون که بیشتر در داخل کشور قرار داشتند، فارغ از آثار و نتایج این گفتوگوها بر سرنوشت جمهوری اسلامی، صرف اینکه توافق احتمالی میتواند سایهی جنگ را از آسمان ایران دور کند و اندکی گشایش در معیشتِ روزمرهی نزدیک به نیمی از جمعیت فقیر یا در معرض فقر ایجاد کند، آن را شایستهی حمایت و تأیید میدانستند. تردیدی نیست که بخشی از این تفاوت دیدگاهها تحت تأثیر باورها، استراتژیها و تعلقات سیاسی است؛ اما در عین حال، بخش مهمی از آن نیز مربوط به حضور در فضاهای متفاوتی است که افراد و گروهها در آن تنفس میکنند. این فضاهای متفاوت، منجر به اختلافنظر در معنای صلح و خشونت نیز میشود.
این مطلب را دکتر سعید مدنی چند روز پیش از شروع جنگ ۱۲ روزه از زندان دماوند برای کنفرانس: «صلح، دموکراسی، و رسانه: بازاندیشی در نظم جهانیِ دستخوش تحول و پیامدهای آن» در لاهه هلند نوشته و آنرا تقدیم کرده به دوست و همبندی سابق خود؛ جعفر پناهی و فیلم «یک تصادف ساده» او که فیلمی در ستایش خشونتپرهیزی است و فاتح نخل طلای کن.
🔗 متن کامل را اینجا بخوانید
@Kaleme
Forwarded from فرهیختگان
▪️تاجزادهی امروز،
ثمرهی نقد تاجزادهی دیروز
مصطفی تاجزاده، عضو ارشد پیشین جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، امروز دیگر یک اصلاحطلب درونساختار نیست؛ او یکی از صریحترین مدافعان گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری دموکراتیک مبتنی بر رأی مردم و برگزاری رفراندوم است. مسیر فکری او، از مشارکت در حاکمیت تا مطالبهٔ تغییر قانون اساسی، نمایانگر تحولی است که نه با نفرت و طغیان، بلکه با تأمل، شجاعت در نقد خود، و ایستادگی در برابر سرکوب شکل گرفته است.
تاجزاده در مجموع ده سال از عمر خود را در زندان گذرانده؛ هفت سال پس از انتخابات ۱۳۸۸ و سه سال پس از اعتراضات ۱۴۰۱. در هر دو مقطع، او پیش از شروع واقعه بازداشت شد؛ روز انتخابات در خرداد ۸۸، زمانی که هنوز اعتراضات شکل نگرفته بود، و تیر ۱۴۰۱، دو ماه پیش از قتل مهسا امینی. در واقع نظام پیش از آنکه حرکتی از او سر بزند، او را حذف کرد. این پیشدستی، نشانهٔ هراس ساختار قدرت از «فکر تاجزاده» است، نه صرفاً کنش او.
او در زندان، به جای تأکید بر مظلومیت شخصی، بر ضرورت نجات کشور تمرکز میکند. در یکی از تماسهایش از اوین میگوید «ایران هزار مشکل دارد، خدا نکند خرابیهای بمبارانهای جدید هم بیاید سرش. ایران ما تاب یک جنگ دیگر را ندارد.»
تاجزاده از همان زندان، همزمان با اوجگیری جنگ، هشدار داده بود «اگر حاکمیت هرچه سریعتر به ملت باز نگردد و دیپلماسی خردمندانهای اتخاذ نکند، بیم آن میرود که میهن و مردم در گردابی مهیب غرق شوند.»
او در نامهای علنی خطاب به علی خامنهای میپرسد: «چرا از صرف طرح پیشنهاد رفراندوم هراس دارید؟» و میافزاید: «میتوان برای گذار مسالمتآمیز به دموکراسی، بر تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح/تغییر قانون اساسی پافشاری کرد و حکومت را به تأسیس آن مجبور نمود.» این خواست، دیگر در چارچوب اصلاحات معمول جای نمیگیرد. او نه از درونِ نظام، بلکه از مرزهای آن فراتر رفته است.
اما آنچه تاجزاده را از بسیاری از مخالفان امروز متمایز میکند، صراحت و صداقت در نقد گذشته است. او از مسئولیت خود و همنسلانش در دههٔ ۶۰ نمیگذرد. مینویسد: «خطای ما این بود که در برابر برخی رفتارهای دادگاههای انقلاب موضع نگرفتیم... اما شما همان خطاها را امروز، در شرایط صلح، با شدت بیشتری تکرار میکنید. دیگر نمیتوان نامش را خطا گذاشت.»
او از «فاشیسم پنهان در دههٔ اول انقلاب» سخن میگوید، اما از پذیرش نقش خود شانه خالی نمیکند: «ما هم سهم داشتهایم. اما آنچه امروز میگذرد، بازتولید همان رفتارهاست، نه نقد و تصحیحشان.» در روایت او، حتی بازجویان امروز نیز به تردید رسیدهاند. مینویسد: «بعضی بازجوها میگفتند چندصدایی لازم است. میدانم این هنوز گفتمان مسلط نیست، اما صداهایی هست که باید تقویت شوند.»
او جمهوری اسلامی را متهم میکند به اینکه به جای اصلاح سیاسی، راهحل نظامی را در سوریه برگزید و منطقه را به خشونت کشاند: «ما بهجای اصلاح، جنگ را انتخاب کردیم. تدارکاتچی روسیه شدیم، و به قدرتگیری داعش کمک کردیم.»
با این همه، تاجزاده نه هوادار جنگ است و نه دخالت خارجی. در بحبوحهٔ جنگ ایران و اسرائیل مینویسد: «حتی اگر این جنگ به سقوط حکومت منجر شود، آنچه باقی میماند ایران ویران، بیدولت و چندپاره خواهد بود.»
به باور او، راه نجات، نه جنگ، نه توهم اصلاحات نیمبند، بلکه گذار مسالمتآمیز با ابزار دموکراتیک است. او از داخل زندان، همراه با دیگر زندانیان سیاسی، از بیانیهٔ میرحسین موسوی در دفاع از برگزاری رفراندوم حمایت کرد. همان حمایت، بهانهای شد برای تفتیش سلول و ضبط یادداشتهایش.
آنچه تاجزاده امروز میگوید، حاصل فکر یکشبه نیست؛ بلکه ثمرهٔ تأملهای عمیق، تجربههای تلخ، شکستهای سیاسی، و دیدن خشونت از نزدیک است. او همان کسی است که روزگاری بهعنوان چهرهٔ رسمی اصلاحات، مدافع ساختار بود، اما امروز بهصراحت میگوید: «این جمهوری اسلامی، آن نظامی نیست که در آرمانهای انقلاب اسلامی وعده داده شد. ما باید بپذیریم که دیگر نمیتوان فقط با وصلهکاری، از این کشتی شکسته عبور کرد.»
تاجزاده امروز، ثمرهٔ نقد تاجزاده دیروز است. او نه فرزند نفرت، بلکه فرزند روشنگری، مسئولیتپذیری و شهامت درونی است. گذار از جمهوری اسلامی، برای او نه پروژهای خشونتبار، بلکه ضرورتی ملی، انسانی و عقلانیست که باید با ابزارهایی چون رفراندوم، مجلس مؤسسان و بازسازی اعتماد عمومی پیش برود.
او حالا در بیرون از ساختار ایستاده، اما همچنان در دل ایران است. نه مأیوس، نه خام، بلکه امیدوار و آماده برای فردایی که از دل یک تصمیم جمعی زاده شود: رفراندوم، برای بازتعریف ایران.
محمدجواد اکبرین
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
ثمرهی نقد تاجزادهی دیروز
گذر از جمهوری اسلامی با اتکا به
اعتراف، تجربه، و خواست مردم
مصطفی تاجزاده، عضو ارشد پیشین جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، امروز دیگر یک اصلاحطلب درونساختار نیست؛ او یکی از صریحترین مدافعان گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری دموکراتیک مبتنی بر رأی مردم و برگزاری رفراندوم است. مسیر فکری او، از مشارکت در حاکمیت تا مطالبهٔ تغییر قانون اساسی، نمایانگر تحولی است که نه با نفرت و طغیان، بلکه با تأمل، شجاعت در نقد خود، و ایستادگی در برابر سرکوب شکل گرفته است.
تاجزاده در مجموع ده سال از عمر خود را در زندان گذرانده؛ هفت سال پس از انتخابات ۱۳۸۸ و سه سال پس از اعتراضات ۱۴۰۱. در هر دو مقطع، او پیش از شروع واقعه بازداشت شد؛ روز انتخابات در خرداد ۸۸، زمانی که هنوز اعتراضات شکل نگرفته بود، و تیر ۱۴۰۱، دو ماه پیش از قتل مهسا امینی. در واقع نظام پیش از آنکه حرکتی از او سر بزند، او را حذف کرد. این پیشدستی، نشانهٔ هراس ساختار قدرت از «فکر تاجزاده» است، نه صرفاً کنش او.
او در زندان، به جای تأکید بر مظلومیت شخصی، بر ضرورت نجات کشور تمرکز میکند. در یکی از تماسهایش از اوین میگوید «ایران هزار مشکل دارد، خدا نکند خرابیهای بمبارانهای جدید هم بیاید سرش. ایران ما تاب یک جنگ دیگر را ندارد.»
تاجزاده از همان زندان، همزمان با اوجگیری جنگ، هشدار داده بود «اگر حاکمیت هرچه سریعتر به ملت باز نگردد و دیپلماسی خردمندانهای اتخاذ نکند، بیم آن میرود که میهن و مردم در گردابی مهیب غرق شوند.»
او در نامهای علنی خطاب به علی خامنهای میپرسد: «چرا از صرف طرح پیشنهاد رفراندوم هراس دارید؟» و میافزاید: «میتوان برای گذار مسالمتآمیز به دموکراسی، بر تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح/تغییر قانون اساسی پافشاری کرد و حکومت را به تأسیس آن مجبور نمود.» این خواست، دیگر در چارچوب اصلاحات معمول جای نمیگیرد. او نه از درونِ نظام، بلکه از مرزهای آن فراتر رفته است.
اما آنچه تاجزاده را از بسیاری از مخالفان امروز متمایز میکند، صراحت و صداقت در نقد گذشته است. او از مسئولیت خود و همنسلانش در دههٔ ۶۰ نمیگذرد. مینویسد: «خطای ما این بود که در برابر برخی رفتارهای دادگاههای انقلاب موضع نگرفتیم... اما شما همان خطاها را امروز، در شرایط صلح، با شدت بیشتری تکرار میکنید. دیگر نمیتوان نامش را خطا گذاشت.»
او از «فاشیسم پنهان در دههٔ اول انقلاب» سخن میگوید، اما از پذیرش نقش خود شانه خالی نمیکند: «ما هم سهم داشتهایم. اما آنچه امروز میگذرد، بازتولید همان رفتارهاست، نه نقد و تصحیحشان.» در روایت او، حتی بازجویان امروز نیز به تردید رسیدهاند. مینویسد: «بعضی بازجوها میگفتند چندصدایی لازم است. میدانم این هنوز گفتمان مسلط نیست، اما صداهایی هست که باید تقویت شوند.»
او جمهوری اسلامی را متهم میکند به اینکه به جای اصلاح سیاسی، راهحل نظامی را در سوریه برگزید و منطقه را به خشونت کشاند: «ما بهجای اصلاح، جنگ را انتخاب کردیم. تدارکاتچی روسیه شدیم، و به قدرتگیری داعش کمک کردیم.»
با این همه، تاجزاده نه هوادار جنگ است و نه دخالت خارجی. در بحبوحهٔ جنگ ایران و اسرائیل مینویسد: «حتی اگر این جنگ به سقوط حکومت منجر شود، آنچه باقی میماند ایران ویران، بیدولت و چندپاره خواهد بود.»
به باور او، راه نجات، نه جنگ، نه توهم اصلاحات نیمبند، بلکه گذار مسالمتآمیز با ابزار دموکراتیک است. او از داخل زندان، همراه با دیگر زندانیان سیاسی، از بیانیهٔ میرحسین موسوی در دفاع از برگزاری رفراندوم حمایت کرد. همان حمایت، بهانهای شد برای تفتیش سلول و ضبط یادداشتهایش.
آنچه تاجزاده امروز میگوید، حاصل فکر یکشبه نیست؛ بلکه ثمرهٔ تأملهای عمیق، تجربههای تلخ، شکستهای سیاسی، و دیدن خشونت از نزدیک است. او همان کسی است که روزگاری بهعنوان چهرهٔ رسمی اصلاحات، مدافع ساختار بود، اما امروز بهصراحت میگوید: «این جمهوری اسلامی، آن نظامی نیست که در آرمانهای انقلاب اسلامی وعده داده شد. ما باید بپذیریم که دیگر نمیتوان فقط با وصلهکاری، از این کشتی شکسته عبور کرد.»
تاجزاده امروز، ثمرهٔ نقد تاجزاده دیروز است. او نه فرزند نفرت، بلکه فرزند روشنگری، مسئولیتپذیری و شهامت درونی است. گذار از جمهوری اسلامی، برای او نه پروژهای خشونتبار، بلکه ضرورتی ملی، انسانی و عقلانیست که باید با ابزارهایی چون رفراندوم، مجلس مؤسسان و بازسازی اعتماد عمومی پیش برود.
او حالا در بیرون از ساختار ایستاده، اما همچنان در دل ایران است. نه مأیوس، نه خام، بلکه امیدوار و آماده برای فردایی که از دل یک تصمیم جمعی زاده شود: رفراندوم، برای بازتعریف ایران.
محمدجواد اکبرین
#فرهیختگان با ایران یکدل و همبسته
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین:
@IRANIntellectualsAdmin
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین:
@IRANIntellectualsAdmin
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
Forwarded from Malakut
Telegraph
خطر رسانه در خدمت سرمایه
جنبهای از رسانههای فارسی زبان معاصر هست که کمتر به آن توجه شده است و به گمان من یکی از محورهای و کانونهای کلیدی وضعیت بغرنج فعلی ماست. تا امروز به صرافت این نیفتاده بودم. چیزی که جرقهی این را در ذهنم زد دو نکته بود: یک جریان تاریخی سکولاریسم که به همراه…
Forwarded from سهام نیوز
برگهای نظاممقدس در مذاکرات آتی
✍ ناصر دانشفر
پیش از ورود به بحث لازم میدانم که به دو مطلب مرتبط اشاره کنم. اول آنکه این روزها که بار دیگر حملات جواسیس داخلی و نوکران اجنبی به وزیر خارجهٔ اسبق کشورمان محمدجواد ظریف اوج گرفته، به خود میگویم که اردوگاه دشمن چه خوب فهمیده بود که قبل از هدف قرار دادن سرهای میدان، باید یگانه افسر کاربلد دیپلماسی را میزد تا در حین و پس از جنگی که منجر به زانو درآوردن رجزخوانان موشکمحور گردید، در صحنهٔ مذاکره هماوردی توانمند روبروی خود نبیند.
اما موضوع دوم، مسئله توانمندی وزیر خارجهٔ فعلی کشورمان میباشد که بنده بسیار در آن تردید دارم. لذا برای مشخص شدن این موضوع که حیاتیترین مسئلهٔ روزهای آتی کشور محسوب میگردد، از ایشان میخواهم که مشروح مذاکرات خود در شش دورهٔ قبلی با جناب ویتکاف را منتشر کنند تا معین شود که آیا ایشان و تیم همراهشان آنطور که باید مذاکره کردهاند و یا نمایندهٔ دولت آمریکا در حال بازی دادن آنها بوده است. قابل ذکر است که آقای عراقچی به عنوان عضو تیم مذاکراتی دولت روحانی، خود سابقه انتشار مذاکرات با ۱+۵ را در کتاب راز سر به مهر را دارد. ایشان به همراه دکتر ظریف، دکتر صالحی و دکتر تخت روانچی از نویسندگان این کتاب بودند و ریز مذاکرات را در یک اقدام خوب تاریخی و ملی منتشر کردند و لذا دلیلی بر پوشاندن مذاکرات در این دوره نیست.
اما اصل مطلب، به زعم نگارنده داشتههای جمهوریاسلامی در مذاکرات پیشرو برای برونرفت از وضعیت جاری کشورمان بستگی به نوع استراتژی حاکمیت دارد. پندار حقیر آن است که نظام دو راه پیش رو دارد. ادامهٔ سیاست تقابل و تغییر راهبرد کنونی با رویکرد تفاهم. بدیهی است که با اتخاذ هر یک از این دو، برگههای در دستان آقای عراقچی متفاوت خواهند بود.
۱- ادامهٔ رویکرد تقابلی
در این صورت به نظر میآید که با توجه به وضعیت نیروهای نیابتی جمهوریاسلامی در منطقه، دستان نظام مقدس برای مذاکره کاملاً خالی است. اما به دلایل زیر اینگونه نیست.
الف) درست است که فعلاً حماس، حزبالله، حشدالشعبی، سوریها و حتی یمن از جهت عملیاتی کاملاً در موضع ضعف قرار دارند، اما شکی نیست که طرف آمریکایی به این موضوع واقف است که یک تفکر را با سلاح نمیتوان از بین برد. اگر توافقی صورت نپذیرد، بدون تردید همانطور که طالبان در افغانستان، جمع قابل توجهی از شیعیان عراق، پس از پیروزی ظاهری آمریکا در این دو کشور هنوز در عرصهٔ سیاسی میدانداری میکنند، در آیندهای نه چندان دور سایر نیروهای حامی نظام ولایی، تجدید قوا خواهند کرد و عرصه را بر غرب تنک خواهند نمود.
ب) با خطای راهبردی ترامپ در بمباران صنایع هستهای کشورمان، رئیسجمهور نابخرد آمریکا دست کشورمان را در برخورد با آژانس باز گذاشته است و این بدان معناست که زین پس دنیا در مورد فعالیتهای هستهای ایران، نسبت به قبل از جنگ دوازده روزه بیاطلاع خواهد بود و این قطعاً مایهٔ هراس غربیان میباشد.
پ) ایران میتواند تهدید کند که از این به بعد این تکنولوژی را بدون اطلاع آژانس به هر کجا که بخواهد صادر میکند. حتی بر این تأکید کند که برای انتقام گرفتن از دولی که راه مذاکره را بستند، این دانش را در اختیار دشمنان آمریکا و اروپا خواهد گذاشت، چیزی که پس از فروپاشی شوروی رخ داد.
خوانندگان محترم، قطعاً بر این نکته واقفند که نگارنده هیچ موافقتی با رویکرد تقابلی ندارد و تنها در پی تحلیل شرایط است. معلوم است که گزیدن این استراتژی نوعی خودکشی است، اما از قدیم گفتهاند که
الغريق يتشبث بکل حشيش. کسی که در حال غرق شدن است، به هر علف خشکیده ای (خار و خاشاک) چنگ می زند.
اروپا و آمریکا باید تا حالا متوجه شده باشند که نتانیاهو برای نجات خود، آتشی در منطقه شعلهور کرده که معلوم نیست بشود شعلههای آن را به این زودیها خاموش نمود. مهمتر اینکه نظاممقدس اکنون زخمخورده است و اگر چه تاکنون خویشتنداری نموده و با درایت رفتار کرده، اما وقتی به این نتیجه برسد که قلدرهای حاکم بر جهان بنا دارند، تیشه بر ریشهاش بزنند، ممکن است تصمیم بگیرد که دیگران را هم با خود به پایین بکشد. جنگ فراگیر در منطقه به نفع هیچکس نیست، اینها بارها گفتهاند که در صورت اقدام به براندازی توسط مردم ایران، زمین سوخته تحویلشان خواهند داد، با دشمن ذاتی خود چه خواهند کرد که نیاز به شرح نیست.
۲- تغییر استراتژی و حرکت به سوی تفاهم
بدیهی است که با اتخاذ این راهبرد، هیچیک از موارد فوق را نمیتوان به عنوان تهدید روی میز گذاشت، اما میتوان توسط متوهمان حکومتی که با علم به واقعیات رخداده، همچنان بر طبل جنگ میکوبند در تریبونهای غیررسمی مطرح نمود تا اهرم فشاری بر روی طرف مقابل باشد. ما در تمام دوران پسا انقلاب وقتی به دیپلماسی فرصت دادهایم که چارهای جز آن
ادامه در instant view
https://B2n.ir/uz1653
@Sahamnewsorg
✍ ناصر دانشفر
پیش از ورود به بحث لازم میدانم که به دو مطلب مرتبط اشاره کنم. اول آنکه این روزها که بار دیگر حملات جواسیس داخلی و نوکران اجنبی به وزیر خارجهٔ اسبق کشورمان محمدجواد ظریف اوج گرفته، به خود میگویم که اردوگاه دشمن چه خوب فهمیده بود که قبل از هدف قرار دادن سرهای میدان، باید یگانه افسر کاربلد دیپلماسی را میزد تا در حین و پس از جنگی که منجر به زانو درآوردن رجزخوانان موشکمحور گردید، در صحنهٔ مذاکره هماوردی توانمند روبروی خود نبیند.
اما موضوع دوم، مسئله توانمندی وزیر خارجهٔ فعلی کشورمان میباشد که بنده بسیار در آن تردید دارم. لذا برای مشخص شدن این موضوع که حیاتیترین مسئلهٔ روزهای آتی کشور محسوب میگردد، از ایشان میخواهم که مشروح مذاکرات خود در شش دورهٔ قبلی با جناب ویتکاف را منتشر کنند تا معین شود که آیا ایشان و تیم همراهشان آنطور که باید مذاکره کردهاند و یا نمایندهٔ دولت آمریکا در حال بازی دادن آنها بوده است. قابل ذکر است که آقای عراقچی به عنوان عضو تیم مذاکراتی دولت روحانی، خود سابقه انتشار مذاکرات با ۱+۵ را در کتاب راز سر به مهر را دارد. ایشان به همراه دکتر ظریف، دکتر صالحی و دکتر تخت روانچی از نویسندگان این کتاب بودند و ریز مذاکرات را در یک اقدام خوب تاریخی و ملی منتشر کردند و لذا دلیلی بر پوشاندن مذاکرات در این دوره نیست.
اما اصل مطلب، به زعم نگارنده داشتههای جمهوریاسلامی در مذاکرات پیشرو برای برونرفت از وضعیت جاری کشورمان بستگی به نوع استراتژی حاکمیت دارد. پندار حقیر آن است که نظام دو راه پیش رو دارد. ادامهٔ سیاست تقابل و تغییر راهبرد کنونی با رویکرد تفاهم. بدیهی است که با اتخاذ هر یک از این دو، برگههای در دستان آقای عراقچی متفاوت خواهند بود.
۱- ادامهٔ رویکرد تقابلی
در این صورت به نظر میآید که با توجه به وضعیت نیروهای نیابتی جمهوریاسلامی در منطقه، دستان نظام مقدس برای مذاکره کاملاً خالی است. اما به دلایل زیر اینگونه نیست.
الف) درست است که فعلاً حماس، حزبالله، حشدالشعبی، سوریها و حتی یمن از جهت عملیاتی کاملاً در موضع ضعف قرار دارند، اما شکی نیست که طرف آمریکایی به این موضوع واقف است که یک تفکر را با سلاح نمیتوان از بین برد. اگر توافقی صورت نپذیرد، بدون تردید همانطور که طالبان در افغانستان، جمع قابل توجهی از شیعیان عراق، پس از پیروزی ظاهری آمریکا در این دو کشور هنوز در عرصهٔ سیاسی میدانداری میکنند، در آیندهای نه چندان دور سایر نیروهای حامی نظام ولایی، تجدید قوا خواهند کرد و عرصه را بر غرب تنک خواهند نمود.
ب) با خطای راهبردی ترامپ در بمباران صنایع هستهای کشورمان، رئیسجمهور نابخرد آمریکا دست کشورمان را در برخورد با آژانس باز گذاشته است و این بدان معناست که زین پس دنیا در مورد فعالیتهای هستهای ایران، نسبت به قبل از جنگ دوازده روزه بیاطلاع خواهد بود و این قطعاً مایهٔ هراس غربیان میباشد.
پ) ایران میتواند تهدید کند که از این به بعد این تکنولوژی را بدون اطلاع آژانس به هر کجا که بخواهد صادر میکند. حتی بر این تأکید کند که برای انتقام گرفتن از دولی که راه مذاکره را بستند، این دانش را در اختیار دشمنان آمریکا و اروپا خواهد گذاشت، چیزی که پس از فروپاشی شوروی رخ داد.
خوانندگان محترم، قطعاً بر این نکته واقفند که نگارنده هیچ موافقتی با رویکرد تقابلی ندارد و تنها در پی تحلیل شرایط است. معلوم است که گزیدن این استراتژی نوعی خودکشی است، اما از قدیم گفتهاند که
الغريق يتشبث بکل حشيش. کسی که در حال غرق شدن است، به هر علف خشکیده ای (خار و خاشاک) چنگ می زند.
اروپا و آمریکا باید تا حالا متوجه شده باشند که نتانیاهو برای نجات خود، آتشی در منطقه شعلهور کرده که معلوم نیست بشود شعلههای آن را به این زودیها خاموش نمود. مهمتر اینکه نظاممقدس اکنون زخمخورده است و اگر چه تاکنون خویشتنداری نموده و با درایت رفتار کرده، اما وقتی به این نتیجه برسد که قلدرهای حاکم بر جهان بنا دارند، تیشه بر ریشهاش بزنند، ممکن است تصمیم بگیرد که دیگران را هم با خود به پایین بکشد. جنگ فراگیر در منطقه به نفع هیچکس نیست، اینها بارها گفتهاند که در صورت اقدام به براندازی توسط مردم ایران، زمین سوخته تحویلشان خواهند داد، با دشمن ذاتی خود چه خواهند کرد که نیاز به شرح نیست.
۲- تغییر استراتژی و حرکت به سوی تفاهم
بدیهی است که با اتخاذ این راهبرد، هیچیک از موارد فوق را نمیتوان به عنوان تهدید روی میز گذاشت، اما میتوان توسط متوهمان حکومتی که با علم به واقعیات رخداده، همچنان بر طبل جنگ میکوبند در تریبونهای غیررسمی مطرح نمود تا اهرم فشاری بر روی طرف مقابل باشد. ما در تمام دوران پسا انقلاب وقتی به دیپلماسی فرصت دادهایم که چارهای جز آن
ادامه در instant view
https://B2n.ir/uz1653
@Sahamnewsorg
Telegraph
برگهای نظاممقدس در مذاکرات آتی
✍ ناصر دانشفر پیش از ورود به بحث لازم میدانم که به دو مطلب مرتبط اشاره کنم. اول آنکه این روزها که بار دیگر حملات جواسیس داخلی و نوکران اجنبی به وزیر خارجهٔ اسبق کشورمان محمدجواد ظریف اوج گرفته، به خود میگویم که اردوگاه دشمن چه خوب فهمیده بود که قبل از…
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"جمهوری اسلامی در این ۴۷ سال استاد فرصتسوزی بود؛ اکنون هم فرصتی که برای همبستگی ملی پیش آمده دارد از بین میرود؛ نمیگذارند از طریق «رسانه ملی» این همبستگی تقویت شود و این فاجعه روی فاجعه است".
🎙️کیوان صمیمی
روزنامهنگار و کنشگر سیاسی
@kaleme
🎙️کیوان صمیمی
روزنامهنگار و کنشگر سیاسی
@kaleme
Forwarded from Aaa Bbb
بازگشت از پرده غیبت؛ حسینیه یا صحنه تئاتر ولایت؟
احمد علوی
بازگشت علی خامنهای پس از سه هفته غیبت، آنهم در شب عاشورا، حامل لایههای نمادین، سیاسی و امنیتی متعددی است که میتوان آن را در چارچوب «مدیریت بحران مشروعیت» و «بازسازی اقتدار نمادین» تحلیل کرد.
۱. استفاده از سرمایه نمادین عاشورا برای بازسازی اقتدار ولایی
شب عاشورا، اوج بار معنایی برای شیعیان در تقابل حق و باطل است و خامنهای با حضور خود در این شب، سعی کرده است از ظرفیت حداکثری سوگواری حسینی برای بازسازی چهره فرهمندانه و «رهبر در میدان» استفاده کند.
این حضور، نوعی احیای گفتمان ولایتمدارانه در لحظهای بحرانی محسوب میشود که شکافهای گفتمانی ناشی از غیبت طولانیاش در زیر بمباران اسرائیل را پنهان می نماید. در همین راستا، ودین (Wedeen, 1999) در مورد حاکمیتهای نمایشی میگوید که بازسازی اقتدار بهویژه در لحظات بحرانی اغلب از طریق نمادهای فرقه ایی و آیینی انجام میشود،.
۲. پاسخ به شایعات گسترده درباره بیماری، ترور یا مرگ
در طول این سه هفته، فضای مجازی و حتی رسانههای رسمی برخی کشورها پر از گمانهزنی درباره مرگ یا ناتوانی او بود. خامنهای با این حضور نهتنها سعی کرد به این شایعات پایان دهد، بلکه نوعی مانور قدرت رسانهای و کنترل روایت انجام داد. او نشان داد که روایت مرگ یا ضعفش را نه دیگران، بلکه خودش از طریق صحنهسازیهای نمایشی مدیریت خواهد کرد.
۳. کنترل افکار عمومی در فضای پساجنگ و آتشبس
غیبت او همزمان بود با تحولات پس از درگیریهای سنگین منطقهای، و ترس از بازتاب اجتماعی و روانی آن. بازگشت ناگهانی و نمایشی در شب عاشورا میتواند تلاشی برای ترمیم انسجام داخلی حامیان نظام و تقویت روحیه بدنه امنیتی باشد که در روزهای پیشین، نشانههایی از فرسایش آن دیده شده بود. طبق نظریه مولر “Rally 'round the flag” (Mueller, 1970)، رهبران بخصوص رهبران فرقه ایی در شرایط بحرانی برای بازسازی انسجام ملی یا جناحی به نمادها و مناسک قوی پناه میبرند.
۴. برنامهریزی رسانهای و اجرای مهندسیشده نمایش
حضور او کاملاً مهندسیشده بود: تصویری با نورپردازی خاص، انتخاب مخاطب ویژه (بسیجیها و نخبگان نزدیک به هسته قدرت)، و پخش زنده یا با تأخیر. این نکات نشان میدهد که با نوعی مهندسی نمادین برای احیای وجههی متزلزلشدهاش مواجهیم.
۵. پاسخ به تردید در درون نظام
طولانیشدن غیبت باعث شد برخی جناحها در درون نظام نیز دچار تردید در مورد تداوم رهبری یا احتمال جانشینی شوند. بازگشت او میتواند پاسخی داخلی به نیروهای درون حاکمیت باشد تا وفاداری را بازتولید کند و احتمال گسست را کاهش دهد.
جمعبندی تحلیلی
بازگشت خامنهای در شب عاشورا را باید در چارچوب عملیات روانی، بازسازی مشروعیت فرسوده، پاسخ به بحران شایعه، و بهرهگیری از مناسک دینی برای احیای اقتدار فهمید. در غیاب شفافیت پاسخگویی نسبت به شکست راهبرد «نه جنگ-نه مذاکره» و تنگناهای ساختاری درون رژیم، حاکمیت ولایی همچنان به ابزارهای نمادین برای حفظ انسجام اتکا دارد. چه «در نظامهایی که مشروعیت ساختاری دچار فرسایش است، نماد و نمایش نه حاشیه بلکه متن قدرت است.» (Debord, 1967; Foucault, 1980)
احمد علوی
بازگشت علی خامنهای پس از سه هفته غیبت، آنهم در شب عاشورا، حامل لایههای نمادین، سیاسی و امنیتی متعددی است که میتوان آن را در چارچوب «مدیریت بحران مشروعیت» و «بازسازی اقتدار نمادین» تحلیل کرد.
۱. استفاده از سرمایه نمادین عاشورا برای بازسازی اقتدار ولایی
شب عاشورا، اوج بار معنایی برای شیعیان در تقابل حق و باطل است و خامنهای با حضور خود در این شب، سعی کرده است از ظرفیت حداکثری سوگواری حسینی برای بازسازی چهره فرهمندانه و «رهبر در میدان» استفاده کند.
این حضور، نوعی احیای گفتمان ولایتمدارانه در لحظهای بحرانی محسوب میشود که شکافهای گفتمانی ناشی از غیبت طولانیاش در زیر بمباران اسرائیل را پنهان می نماید. در همین راستا، ودین (Wedeen, 1999) در مورد حاکمیتهای نمایشی میگوید که بازسازی اقتدار بهویژه در لحظات بحرانی اغلب از طریق نمادهای فرقه ایی و آیینی انجام میشود،.
۲. پاسخ به شایعات گسترده درباره بیماری، ترور یا مرگ
در طول این سه هفته، فضای مجازی و حتی رسانههای رسمی برخی کشورها پر از گمانهزنی درباره مرگ یا ناتوانی او بود. خامنهای با این حضور نهتنها سعی کرد به این شایعات پایان دهد، بلکه نوعی مانور قدرت رسانهای و کنترل روایت انجام داد. او نشان داد که روایت مرگ یا ضعفش را نه دیگران، بلکه خودش از طریق صحنهسازیهای نمایشی مدیریت خواهد کرد.
۳. کنترل افکار عمومی در فضای پساجنگ و آتشبس
غیبت او همزمان بود با تحولات پس از درگیریهای سنگین منطقهای، و ترس از بازتاب اجتماعی و روانی آن. بازگشت ناگهانی و نمایشی در شب عاشورا میتواند تلاشی برای ترمیم انسجام داخلی حامیان نظام و تقویت روحیه بدنه امنیتی باشد که در روزهای پیشین، نشانههایی از فرسایش آن دیده شده بود. طبق نظریه مولر “Rally 'round the flag” (Mueller, 1970)، رهبران بخصوص رهبران فرقه ایی در شرایط بحرانی برای بازسازی انسجام ملی یا جناحی به نمادها و مناسک قوی پناه میبرند.
۴. برنامهریزی رسانهای و اجرای مهندسیشده نمایش
حضور او کاملاً مهندسیشده بود: تصویری با نورپردازی خاص، انتخاب مخاطب ویژه (بسیجیها و نخبگان نزدیک به هسته قدرت)، و پخش زنده یا با تأخیر. این نکات نشان میدهد که با نوعی مهندسی نمادین برای احیای وجههی متزلزلشدهاش مواجهیم.
۵. پاسخ به تردید در درون نظام
طولانیشدن غیبت باعث شد برخی جناحها در درون نظام نیز دچار تردید در مورد تداوم رهبری یا احتمال جانشینی شوند. بازگشت او میتواند پاسخی داخلی به نیروهای درون حاکمیت باشد تا وفاداری را بازتولید کند و احتمال گسست را کاهش دهد.
جمعبندی تحلیلی
بازگشت خامنهای در شب عاشورا را باید در چارچوب عملیات روانی، بازسازی مشروعیت فرسوده، پاسخ به بحران شایعه، و بهرهگیری از مناسک دینی برای احیای اقتدار فهمید. در غیاب شفافیت پاسخگویی نسبت به شکست راهبرد «نه جنگ-نه مذاکره» و تنگناهای ساختاری درون رژیم، حاکمیت ولایی همچنان به ابزارهای نمادین برای حفظ انسجام اتکا دارد. چه «در نظامهایی که مشروعیت ساختاری دچار فرسایش است، نماد و نمایش نه حاشیه بلکه متن قدرت است.» (Debord, 1967; Foucault, 1980)
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
به نام خدا
✍🏿 سیدمصطفی تاجزاده
✅آقای محمدباقر بختیار، از فرماندهان محورهای میانی جبهه غرب در طول جنگ هشتساله و عملیات فتحالمبین و از همرزمان شهید حسین خرازی است که متحمل جراحتهای متعدد شیمیایی و گلوله و ترکش در عملیات والفجر ۸ و حلبچه شده است. وی از بیماریهای قلبی، گوارش، دیابت، فشار خون، پروستات، نارسایی کلیوی، فلج عصب ۵ و ۶ چشم چپ بر اثر عارضه مغزی و بیماریهای تنفسی بر اثر عوارض گاز شیمیایی در جبهه رنج میبرد.
✅آقای بختیار در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۴۰۳ بهدنبال شرکت در تجمع اعتراضی به ادامه حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز بازداشت و به دوسال حبس محکوم شد. حالِ او که در بند امنیتی از دریافت داروهای خود و رسیدگی جدی پزشکی محروم گردیده بود، در ایام بازجویی روبه وخامت رفت و با نام مستعار در بیمارستان بقیهالله بستری شد.
✅آقای بختیار پس از اجرای حکم در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۴۰۴ به طور مکرر برای دریافت منظم داروهای خود که از سوی خانواده و با هزینهی شخصی تامین میشد با مشکل مواجه گردید.
✅پس از بمباران وحشیانه زندان اوین توسط ارتش متجاوز اسرائیل و انتقال زندانیان به زندان «تهران بزرگ»، متاسفانه تهیه دارو برای او سختتر شده است. گذشته از مسافت طولانی محل سکونت در تهران تا زندان که امکان تحویل حضوری دارو را برای خانوادهی وی دشوارتر کرده است، مقامهای زندان از دریافت داروهای ویژه این سردار سرافراز وطن تاکنون خودداری کردهاند.
✅ایندرحالیاست که اساساً مجازات محمدباقر بختیار به اتهام شرکت در تجمع اعتراضی سکوت مقابل دانشگاه تهران، باتوجه به اعلام قبلی بانیان اجتماع به وزارت کشور و مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی، فاقد توجیه قانونی و اخلاقی است. جای آقای بختیار که باوجود سوابق درخشان جانبازی، از پذیرفتن هرگونه امتیاز و امکانی از سپاه و دولت از هنگام جانبازی تاکنون خودداری کرده است، زندان نیست. بهویژه اکنون که با بیماریهای متعدد و با مخاطرات جدی ناشی از عدم رسیدگی بهموقع پزشکی و دارویی روبهروست.
✅امیدوارم حاکمیت آنقدر فهم و درایت و انسانیت داشته باشد تا به وضع این جانباز شریف رسیدگی عاجل کند و با آزادی فوری وی، کمی از جفایی را که به ایشان کرده است جبران کند.
تیرماه ۱۴۰۴- زندان اوین
@MostafaTajzadeh
✍🏿 سیدمصطفی تاجزاده
✅آقای محمدباقر بختیار، از فرماندهان محورهای میانی جبهه غرب در طول جنگ هشتساله و عملیات فتحالمبین و از همرزمان شهید حسین خرازی است که متحمل جراحتهای متعدد شیمیایی و گلوله و ترکش در عملیات والفجر ۸ و حلبچه شده است. وی از بیماریهای قلبی، گوارش، دیابت، فشار خون، پروستات، نارسایی کلیوی، فلج عصب ۵ و ۶ چشم چپ بر اثر عارضه مغزی و بیماریهای تنفسی بر اثر عوارض گاز شیمیایی در جبهه رنج میبرد.
✅آقای بختیار در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۴۰۳ بهدنبال شرکت در تجمع اعتراضی به ادامه حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز بازداشت و به دوسال حبس محکوم شد. حالِ او که در بند امنیتی از دریافت داروهای خود و رسیدگی جدی پزشکی محروم گردیده بود، در ایام بازجویی روبه وخامت رفت و با نام مستعار در بیمارستان بقیهالله بستری شد.
✅آقای بختیار پس از اجرای حکم در ۱۳ اردیبهشت سال ۱۴۰۴ به طور مکرر برای دریافت منظم داروهای خود که از سوی خانواده و با هزینهی شخصی تامین میشد با مشکل مواجه گردید.
✅پس از بمباران وحشیانه زندان اوین توسط ارتش متجاوز اسرائیل و انتقال زندانیان به زندان «تهران بزرگ»، متاسفانه تهیه دارو برای او سختتر شده است. گذشته از مسافت طولانی محل سکونت در تهران تا زندان که امکان تحویل حضوری دارو را برای خانوادهی وی دشوارتر کرده است، مقامهای زندان از دریافت داروهای ویژه این سردار سرافراز وطن تاکنون خودداری کردهاند.
✅ایندرحالیاست که اساساً مجازات محمدباقر بختیار به اتهام شرکت در تجمع اعتراضی سکوت مقابل دانشگاه تهران، باتوجه به اعلام قبلی بانیان اجتماع به وزارت کشور و مطابق با اصل ۲۷ قانون اساسی، فاقد توجیه قانونی و اخلاقی است. جای آقای بختیار که باوجود سوابق درخشان جانبازی، از پذیرفتن هرگونه امتیاز و امکانی از سپاه و دولت از هنگام جانبازی تاکنون خودداری کرده است، زندان نیست. بهویژه اکنون که با بیماریهای متعدد و با مخاطرات جدی ناشی از عدم رسیدگی بهموقع پزشکی و دارویی روبهروست.
✅امیدوارم حاکمیت آنقدر فهم و درایت و انسانیت داشته باشد تا به وضع این جانباز شریف رسیدگی عاجل کند و با آزادی فوری وی، کمی از جفایی را که به ایشان کرده است جبران کند.
تیرماه ۱۴۰۴- زندان اوین
@MostafaTajzadeh
👇👇👇
“بیانیه را امضا نکردهام”
دوستانی که امضا جمع کردهاند
از نظر بنده که نامه و بیانیه مشترک با آنان داشته و خواهم داشت موثق و صادقاند.
بنده امضا نکردهام و حتما هک گوشی توسط آنانی بوده که اینترنت همراه اولم را غیرقانونی قطع کردهاند.
به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهای و جهت ساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانههای فارسیزبان خارج از کشور(جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغهای صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش میکنند ، وجود و فعالیت رسانهای آنها را در
مجموع مفید میدانم.
نقش خبری ایران اینترنشنال در انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و افشای
اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح
است.
عبدالله ناصری/ ۱۴۰۴-۴-۱۶
“بیانیه را امضا نکردهام”
دوستانی که امضا جمع کردهاند
از نظر بنده که نامه و بیانیه مشترک با آنان داشته و خواهم داشت موثق و صادقاند.
بنده امضا نکردهام و حتما هک گوشی توسط آنانی بوده که اینترنت همراه اولم را غیرقانونی قطع کردهاند.
به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهای و جهت ساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانههای فارسیزبان خارج از کشور(جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغهای صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش میکنند ، وجود و فعالیت رسانهای آنها را در
مجموع مفید میدانم.
نقش خبری ایران اینترنشنال در انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و افشای
اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح
است.
عبدالله ناصری/ ۱۴۰۴-۴-۱۶
Forwarded from مشق نو
📝📝📝«توازن قوا» بنمایۀ امنیت، صلح و توسعۀ کشورها
🔻🔻🔻یادداشتی از سید علی محمودی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌نوشتار پیش رو چه میگوید؟
🖊نوشته حاضر با تمرکز بر «اصل توازن قوا» در فلسفه سیاسی و روابط بینالملل، استدلال میکند که هرگاه کشوری در برابر رقیبی قویتر توازن نداشته باشد، نهتنها در معرض تجاوز و ویرانی قرار میگیرد. زیرا در جهانی که سیاستِ واقعگرا حاکم است، اخلاقگرایی و شعارهای آرمانگرایانه بدون پشتوانهی قدرت، کفایت نمیکنند.
🖊نویسنده معتقد است که تنها برخورداری از توان دفاعی، پیمانهای راهبردی، و اعتماد و رضایت مردم، میتواند کشوری را در برابر خطر حفظ کند.
🖊وی تأکید میکند اگر رابطه دولت و ملت گسسته باشد، در موقعیت تهدید، مردم همراه نخواهند شد و کشور بدون پشتوانه اجتماعی، سقوط خواهد کرد.
🖊در نهایت، نویسنده هشدار میدهد که نادیدهگرفتن علم سیاست، حقوق بینالملل و واقعگرایی، مسیر کشورها را به سمت تباهی میبرد. حکمرانی بدون دانش، در جهانی پرآشوب، خطری نابخشودنی است. این نوشته دعوتی است به بازگشت به خرد، تجربه و تدبیر در سیاستگذاری و تصمیمگیری.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=6255
#سیدعلی_محمودی #سیاست #روابط_بین_الملل
🔸نشانی تلگرام نویسنده:
www.tg-me.com/DrMahmoudi7
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
www.tg-me.com/mashghenowofficial
🔻🔻🔻یادداشتی از سید علی محمودی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
📌نوشتار پیش رو چه میگوید؟
🖊نوشته حاضر با تمرکز بر «اصل توازن قوا» در فلسفه سیاسی و روابط بینالملل، استدلال میکند که هرگاه کشوری در برابر رقیبی قویتر توازن نداشته باشد، نهتنها در معرض تجاوز و ویرانی قرار میگیرد. زیرا در جهانی که سیاستِ واقعگرا حاکم است، اخلاقگرایی و شعارهای آرمانگرایانه بدون پشتوانهی قدرت، کفایت نمیکنند.
🖊نویسنده معتقد است که تنها برخورداری از توان دفاعی، پیمانهای راهبردی، و اعتماد و رضایت مردم، میتواند کشوری را در برابر خطر حفظ کند.
🖊وی تأکید میکند اگر رابطه دولت و ملت گسسته باشد، در موقعیت تهدید، مردم همراه نخواهند شد و کشور بدون پشتوانه اجتماعی، سقوط خواهد کرد.
🖊در نهایت، نویسنده هشدار میدهد که نادیدهگرفتن علم سیاست، حقوق بینالملل و واقعگرایی، مسیر کشورها را به سمت تباهی میبرد. حکمرانی بدون دانش، در جهانی پرآشوب، خطری نابخشودنی است. این نوشته دعوتی است به بازگشت به خرد، تجربه و تدبیر در سیاستگذاری و تصمیمگیری.
🔸متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید
mashghenow.com/?p=6255
#سیدعلی_محمودی #سیاست #روابط_بین_الملل
🔸نشانی تلگرام نویسنده:
www.tg-me.com/DrMahmoudi7
🔸نشانی تلگرام «مشق نو»:
www.tg-me.com/mashghenowofficial
مشق نو
«توازن قوا» بنمایۀ امنیت، صلح و توسعۀ کشورها
وبسایت «مشق نو» با گرایش اصلاحطلبانه و رویکردی تحلیلی تلاش دارد در یادداشتها، مقالات و گفتوگوهای خود، نگاهی نظری با جنبههای آموزشی را مدنظر قرار دهند.
Forwarded from محمد جواد اکبرین
▪️اولین تکذیب!
در پی انتشار بیانیهای با عنوان تحریم ایراناینترنشنال که امضای برخی از نویسندگان و روزنامهنگاران از جمله دکتر عبدالله ناصری، رئیس پیشین خبرگزاری ایرنا را پای خود دارد، او با انتشار یادداشتی، امضایش را تکذیب کرد و نوشت «بهرغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهایِ» ایراناینترنشنال، «نقش خبری آن در انقلاب زن، زندگی، آزادی و افشای اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح است».
• متن کامل یادداشت:
بیانیه را امضا نکردهام
▫️دوستانی که امضا جمع کردهاند از نظر بنده که نامه و بیانیه مشترک با آنان داشته و خواهم داشت موثق و صادقاند. بنده امضا نکردهام و حتما هک گوشی توسط آنانی بوده که اینترنت همراه اولم را غیرقانونی قطع کردهاند. به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهای و جهتساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانههای فارسیزبان خارج از کشور (جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغهای صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش میکنند، وجود و فعالیت رسانهای آنها را در مجموع مفید میدانم. نقش خبری ایراناینترنشنال در انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و افشای اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح است.
عبدالله ناصری
۱۶ تیر ۱۴۰۴
@Akbarein
در پی انتشار بیانیهای با عنوان تحریم ایراناینترنشنال که امضای برخی از نویسندگان و روزنامهنگاران از جمله دکتر عبدالله ناصری، رئیس پیشین خبرگزاری ایرنا را پای خود دارد، او با انتشار یادداشتی، امضایش را تکذیب کرد و نوشت «بهرغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهایِ» ایراناینترنشنال، «نقش خبری آن در انقلاب زن، زندگی، آزادی و افشای اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح است».
• متن کامل یادداشت:
بیانیه را امضا نکردهام
▫️دوستانی که امضا جمع کردهاند از نظر بنده که نامه و بیانیه مشترک با آنان داشته و خواهم داشت موثق و صادقاند. بنده امضا نکردهام و حتما هک گوشی توسط آنانی بوده که اینترنت همراه اولم را غیرقانونی قطع کردهاند. به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامههای غیرحرفهای و جهتساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانههای فارسیزبان خارج از کشور (جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغهای صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش میکنند، وجود و فعالیت رسانهای آنها را در مجموع مفید میدانم. نقش خبری ایراناینترنشنال در انقلاب “زن، زندگی، آزادی” و افشای اکاذیب حکومتی، تاریخی و ممدوح است.
عبدالله ناصری
۱۶ تیر ۱۴۰۴
@Akbarein
خبرگزاری بین المللی شفقنا
بیانیهی بیش از چهارصد و پنجاه تن از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ داخل و خارج کشور در تحریم شبکهی «ایران اینترنشنال» | خبرگزاری…
شفقنا – بیش از 450 تن از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ داخل و خارج کشور در تحریم شبکهی «ایران اینترنشنال» بیانیه ای صادر کردند. به گزارش شفقنا، متن بیانیه به این شرح است: رسانهها بخش مهمی از زندگی امروز ما را میسازند و معمولا برشی از طیف مخاطبان جامعه…
Forwarded from سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 سیاهپوش حسین
و گدایی کاهی از گندم ری
✍️ مژگان ایلانلو
در سال ۸۷، روز تاسوعا، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامهٔ رادیویی پُرمخاطب، از منظر تاریخی، برای مردمی که آن سالها هنوز ذرهای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود، از «حسین بن علی» و عاشورایش بگویم.
برنامه زنده بود و من به سؤالهای شنوندگان و دو مجری باسابقه و حرفهای زن و مرد پاسخ میدادم.
مجری زن در حالیکه دستش را روی شانهٔ من گذاشته بود، گفت: میخواهم یک سؤال سخت بپرسم، سؤالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده.
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید: خانم ایلانلو، همهٔ اینها حرفهایی که گفتید قبول، ولی شما فکر میکنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی اعتقاد هم نداشت، بفهمد.
گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم. تصور کنید یک بیابان پُر از خاک، در یک غروب نارنجی، چند سر بریدهشده بر نیزه، چند زن و کودک پریشانحال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان، پریشان به اینسو و آنسو میدوند، عدهای هلهلهکنان سوار بر اسب میتازند… صداها در هم آمیخته؛ خون و جسد و بیپناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظهٔ تاریخ گم نمیشود، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید، رسم دنیا این نیست.
جهان اینگونه نمیماند، خورشید دارد میبیند. قانون زمین است؛ صدای مظلوم را میشنود، تکان میخورد. اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم میماند، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند. یک جایی، یک جوری، آن صدا شنیده میشود؛ ظالم رسوا میشود.
خانم مجری عینکش را از چشم برداشت، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان، موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.
یک سال گذشت؛ چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عُظما، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاکآلود و خسته است. زنی ویرانشده، مضطرب و در خاک غلتیده در بهشت زهرا، زانو زده بر زمین، از حنجرهای زخمی فریاد میکشد: خدایااااا! میبینی؟ پسرم را کشتن… خدایا… امیرم را کشتن… امیر… امیر…
و خورشید نظارهگر بود… و آسمان میشنید…
فیلم را متوقف کردم. خوب که نگاه کردم، خودش بود؛ همان خانم مجری رادیو، خانم «شهین مهینفر» که پسرش «امیرارشد تاجمیر» را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمهجانش رد شده بودند… و بر پیکرش هلهله کرده بودند…
از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم، هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان، که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بیپناه و مضطرب از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب، بر مزار شکستهٔ فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد درهمشکستهٔ آنها در سردخانه، تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد…
و در شگفتم، از مردمانی که چشم خود بر این کشتهها میبندند، بر اسیری زندانیان بیگناه و کورشدگانِ نانآور خانه میبندند، بر آزار و ظلم به خانوادههای داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمیبینند… اما بر مظلومیت حسینبنعلی و اسیری زینب و بیماری زینالعابدین ...خود را سوگوار نشان میدهند. در شگفتم ،این سرزمین چه روزهایی به خود دید، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع همه جور آدم به خود دیده بود الا آدمهای روزگار ما؛ مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در میآیند و سکوت میکنند، اما این ایام که میرسد، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین مینمایند ... عجب روزگاری به خود دید این سرزمین، عجب مردمانی.
@kaleme
و گدایی کاهی از گندم ری
✍️ مژگان ایلانلو
در سال ۸۷، روز تاسوعا، به رادیو فرهنگ دعوت شده بودم تا در یک برنامهٔ رادیویی پُرمخاطب، از منظر تاریخی، برای مردمی که آن سالها هنوز ذرهای ایمان در اعماق قلبشان باقی مانده بود، از «حسین بن علی» و عاشورایش بگویم.
برنامه زنده بود و من به سؤالهای شنوندگان و دو مجری باسابقه و حرفهای زن و مرد پاسخ میدادم.
مجری زن در حالیکه دستش را روی شانهٔ من گذاشته بود، گفت: میخواهم یک سؤال سخت بپرسم، سؤالی که سالهاست ذهن مرا مشغول کرده.
و بعد با آن صدای پخته و عمیقش پرسید: خانم ایلانلو، همهٔ اینها حرفهایی که گفتید قبول، ولی شما فکر میکنید راز ماندگاری عاشورا بعد از هزار و اندی سال چیست؟ به زبانی بگویید که حتی اگر کسی اعتقاد هم نداشت، بفهمد.
گفتم بگذارید آن را با یک سکانس سینمایی برایتان توصیف کنم. تصور کنید یک بیابان پُر از خاک، در یک غروب نارنجی، چند سر بریدهشده بر نیزه، چند زن و کودک پریشانحال بالای جسد همسران و برادران و فرزندانشان، پریشان به اینسو و آنسو میدوند، عدهای هلهلهکنان سوار بر اسب میتازند… صداها در هم آمیخته؛ خون و جسد و بیپناهی و هلهله و صدای شمشیر و غریو بدمستی یزیدیان.
من ایمان دارم صدای آن زنها در حافظهٔ تاریخ گم نمیشود، حتی اگر از فرط رنج از حنجره بیرون نیاید، رسم دنیا این نیست.
جهان اینگونه نمیماند، خورشید دارد میبیند. قانون زمین است؛ صدای مظلوم را میشنود، تکان میخورد. اگر چنین بود که دنیا همیشه به کام ظالم میماند، همان نخستین ظالمان تاریخ تا ابد ماندگار شده بودند. یک جایی، یک جوری، آن صدا شنیده میشود؛ ظالم رسوا میشود.
خانم مجری عینکش را از چشم برداشت، نم اشک صورتش را پاک کرد و دستان مرا فشرد و کارگردان، موسیقی پایان برنامه را بلند کرد.
یک سال گذشت؛ چند روز بعد از عاشورای هشتاد و هشت و آن محشر عُظما، در اینترنت فیلمی را دیدم که غروبی خاکآلود و خسته است. زنی ویرانشده، مضطرب و در خاک غلتیده در بهشت زهرا، زانو زده بر زمین، از حنجرهای زخمی فریاد میکشد: خدایااااا! میبینی؟ پسرم را کشتن… خدایا… امیرم را کشتن… امیر… امیر…
و خورشید نظارهگر بود… و آسمان میشنید…
فیلم را متوقف کردم. خوب که نگاه کردم، خودش بود؛ همان خانم مجری رادیو، خانم «شهین مهینفر» که پسرش «امیرارشد تاجمیر» را در روز عاشورا از پل حافظ به زیر انداخته بودند و با ماشین از روی پیکر نیمهجانش رد شده بودند… و بر پیکرش هلهله کرده بودند…
از آن سال سوگند خوردم که دیگر تا زنده هستم، هر عاشورا یادی از این اتفاق کنم و یادی از دیگر کشتگان، که بر خاک و آسفالت افتادند و خونشان بر جوی خیابان جاری شد و مادران و همسران و فرزندانشان بیپناه و مضطرب از این خانه به آن خانه دنبال یخ دویدند و شب، بر مزار شکستهٔ فرزندشان بر زمین چنگ زدند و تصویر جسد درهمشکستهٔ آنها در سردخانه، تا ابد از جلوی چشمانشان محو نخواهد شد…
و در شگفتم، از مردمانی که چشم خود بر این کشتهها میبندند، بر اسیری زندانیان بیگناه و کورشدگانِ نانآور خانه میبندند، بر آزار و ظلم به خانوادههای داغدار مهر سکوت بر لب زدند و انگار که نیستند و نمیبینند… اما بر مظلومیت حسینبنعلی و اسیری زینب و بیماری زینالعابدین ...خود را سوگوار نشان میدهند. در شگفتم ،این سرزمین چه روزهایی به خود دید، چه آدمهایی به خود دید. تاریخ تشیع همه جور آدم به خود دیده بود الا آدمهای روزگار ما؛ مردمانی که به طمع کاهی از گندم ری، در زمره سپاهیان معین یزید در میآیند و سکوت میکنند، اما این ایام که میرسد، خود را سوگوار و سیاهپوش حسین مینمایند ... عجب روزگاری به خود دید این سرزمین، عجب مردمانی.
@kaleme
Forwarded from فرهیختگان
Telegram
آرشیو
ایران نه حرم است نه معبد، خانه است
مجتبی نجفی
ایران، کلمه مشاع است همچنانکه سرزمین مشاع است. هم این کلمه از آن همه ایرانیان است و هم سرزمینش. ایران " همگانی" است و مرز ملی گرایی و استبداد طلبی، جایی مشخص می شود که ایران، کالا شود، ابزار شود و یا ملک شخصی.
دیکتاتور میتواند " ایران دوست" باشد اما "ملی" نه. چون ملی، تقسیم میکند، سهیم میکند نه اینکه انحصار کند. "ایران" در نظم دیکتاتوری، به کالای شخصی تبدیل میشود، "ایران من" اما در نظم دموکراتیک به "ایران همه" تبدیل میشود. و جالب است در رخداد امروز جنگ، هم مدافعان دیکتاتوری میخواهند کلمه مشاع "ایران" را ابزار کنند و هم اپوزیسیون مدافع حمله خارجی. میخواهند سرودی را که نفی سلطه میکند و ایرانیان را بدون توجه به گرایشهایشان به همبستگی ملی دعوت میکند، مصادره کنند. در حالی که سرود "ای ایران" و سرودهای مشابهش، نماد بسیاری از مبارزان با سلطه بیگانه بوده و زمانی هم سرود ملی بسیاری از ما مخالفان دیکتاتوری در برابر امت گرایان بی وطن بوده. برای همین است امثال من بر تداوم خط "نه به جنگ و نه به دیکتاتوری" تاکید دارند تا حساب خود را با فرصت طلبان در هر دو جبهه صاف کنند.
مدافع دیکتاتوری و مدافع جنگ هر دو در یک زشتی سیاسی و یک پلیدی فرهنگی سهیم هستند. چرا که هر دو " ایران به مثابه خانه همه ایرانیان" را هدف میگیرند یکی با حمایت از قاتل شهروند و دیگری با تجاوزگر به مرزهای ملی. در هر دو رویکرد این شهروندان هستند که قربانی می شوند. آنها که از جنگ و دیکتاتوری حمایت میکنند هر دو زشت خو و بد سیرت اند. به خصوص اینکه "ایران" سنگر ملی است و ابزار کردن آن برای دفاع از دیکتاتور و مهاجم خارجی خونریز، تعدی آشکار به سنگر ملی ایرانیان است.
" ای ایران" را زمانی میخواندیم برای مرزبندی با استبدادطلبان، زمانی برای مرزبندی با بیگانگانی که این کشور را تکه تکه میخواهند، هنوز هم " ای ایران" سنگر همه زخم خوردگانی است که دوست داشتند و دارند" این وطن دوباره وطن شود" نه صحنه قتل شهروندان توسط دیکتاتور نه صحنه قتل شهروندان توسط مهاجم بیگانه. "ایران" نه حرم ماست نه "معبد" ماست. ایران خانه ماست، وطن همه متفاوت هاست. همه گرایشها از مذهبی تا غیر مذهبی، دیندار و بی دین. ما را نه با چاپلوسان درگاه دیکتاتور کاری است نه با مفتونان اسکندر مهاجم. مسیر استقلال و آزادی خط مستقیم رهایی است.
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
مجتبی نجفی
ایران، کلمه مشاع است همچنانکه سرزمین مشاع است. هم این کلمه از آن همه ایرانیان است و هم سرزمینش. ایران " همگانی" است و مرز ملی گرایی و استبداد طلبی، جایی مشخص می شود که ایران، کالا شود، ابزار شود و یا ملک شخصی.
دیکتاتور میتواند " ایران دوست" باشد اما "ملی" نه. چون ملی، تقسیم میکند، سهیم میکند نه اینکه انحصار کند. "ایران" در نظم دیکتاتوری، به کالای شخصی تبدیل میشود، "ایران من" اما در نظم دموکراتیک به "ایران همه" تبدیل میشود. و جالب است در رخداد امروز جنگ، هم مدافعان دیکتاتوری میخواهند کلمه مشاع "ایران" را ابزار کنند و هم اپوزیسیون مدافع حمله خارجی. میخواهند سرودی را که نفی سلطه میکند و ایرانیان را بدون توجه به گرایشهایشان به همبستگی ملی دعوت میکند، مصادره کنند. در حالی که سرود "ای ایران" و سرودهای مشابهش، نماد بسیاری از مبارزان با سلطه بیگانه بوده و زمانی هم سرود ملی بسیاری از ما مخالفان دیکتاتوری در برابر امت گرایان بی وطن بوده. برای همین است امثال من بر تداوم خط "نه به جنگ و نه به دیکتاتوری" تاکید دارند تا حساب خود را با فرصت طلبان در هر دو جبهه صاف کنند.
مدافع دیکتاتوری و مدافع جنگ هر دو در یک زشتی سیاسی و یک پلیدی فرهنگی سهیم هستند. چرا که هر دو " ایران به مثابه خانه همه ایرانیان" را هدف میگیرند یکی با حمایت از قاتل شهروند و دیگری با تجاوزگر به مرزهای ملی. در هر دو رویکرد این شهروندان هستند که قربانی می شوند. آنها که از جنگ و دیکتاتوری حمایت میکنند هر دو زشت خو و بد سیرت اند. به خصوص اینکه "ایران" سنگر ملی است و ابزار کردن آن برای دفاع از دیکتاتور و مهاجم خارجی خونریز، تعدی آشکار به سنگر ملی ایرانیان است.
" ای ایران" را زمانی میخواندیم برای مرزبندی با استبدادطلبان، زمانی برای مرزبندی با بیگانگانی که این کشور را تکه تکه میخواهند، هنوز هم " ای ایران" سنگر همه زخم خوردگانی است که دوست داشتند و دارند" این وطن دوباره وطن شود" نه صحنه قتل شهروندان توسط دیکتاتور نه صحنه قتل شهروندان توسط مهاجم بیگانه. "ایران" نه حرم ماست نه "معبد" ماست. ایران خانه ماست، وطن همه متفاوت هاست. همه گرایشها از مذهبی تا غیر مذهبی، دیندار و بی دین. ما را نه با چاپلوسان درگاه دیکتاتور کاری است نه با مفتونان اسکندر مهاجم. مسیر استقلال و آزادی خط مستقیم رهایی است.
#فرهیختگان دربرابر خیانت و تجاوز
Forwarded from حباب؛ نوشته/گفتههای یاسر میردامادی (Yaser Mirdamadi)
📌بیانیهی بیش از چهارصد و پنجاه نفر از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ
داخل و خارج کشور در تحریم شبکهی «ایران اینترنشنال»
📍رسانهها بخش مهمی از زندگی امروز ما را میسازند و معمولا برشی از طیف مخاطبان جامعه را در نظر دارند و روایت آنها را از تحولات بیان میکنند. در نیم قرن اخیر بعد از انقلاب، رسانههای فارسی خارج از کشور درصدد بودهاند که جای «رسانهی ملی» را بگیرند، که مردم ایران از آن شوربختانه محروم بودهاند، و با همگان صحبت کنند ــــ گرچه تنوع گرایشهای ایرانیان دیگر چنین امکانی به یک رسانه نمیدهد که رسانهی همگان باشد. بنابراین بهتدریج گرایشهای سیاسی معینی در این رسانهها بروز یافته و حاکم شده که عمدتا بیانگر آرای بخشی از اپوزیسیون ایرانی و مواضع تأمینکنندگان مالی این رسانهها است. در تحولات رسانهای چند سال اخیر شماری از این رسانهها به راست افراطی گرایش پیدا کردهاند که با ظهور ترامپیسم همزمان بوده است.
📍تاریخ هم بارها نشان داده که ابزار اطلاعرسانی، اگر بیپروا و مسئولیتناپذیر باشد، میتواند محور جنگ و آشوب شود. در سال ۱۸۹۸ ویلیام راندولف هرست، سرمایهدار و ناشر مطبوعات آمریکا گفت: «تو اخبار را بساز، من جنگ را برایت میسازم». امروز، رسانههایی چون «ایران اینترنشنال» در راستای ایرانویرانگری به ابزاری در دست پروژههای جنگ روانی دشمنان ایران بدل شدهاند. شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد شبکهی «ایران اینترنشنال» از آغاز فعالیت خود نقش فعالی در جنگ روانی راست افراطی علیه ایران ایفا کرده و امروز دست در دست متجاوزان به وطن دارد.
📍در تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا علیه ایران (از ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ میلادی) شبکهی «ایران اینترنشنال» آشکارا، ثابتقدم و تمامقد در جبههی رسانهای دشمنان ایرانزمین ایستاد و به تریبون تبلیغات جنگی اسرائیل-آمریکا علی ایران بدل شد. پوشش یکجانبه و ایرانستیزانه از حملات اسرائیل-آمریکا از سوی این شبکه با زبان خبری تحریکآمیز و آمیخته به دروغ، کژاطلاعات، خبرسازی و بزرگنمایی به سود دشمن نشان داد که هدف این شبکه نه اطلاعرسانی بیطرفانه و حرفهای که تشدید فضای روانی و تضعیف روحیهی ملی در ایران است.
📍در جریان جنگ اخیر، «ایران اینترنشنال» با نفی تجاوز اسرائیل به ایران و قباحتزدایی از این تجاوز آشکار نظامی به اهداف روانی دشمنان ایران کمک عیان کرد. هر بار که اسرائیل به ایران تجاوز نظامی میکرد شبکهی «ایران اینترنشنال» این حمله را در قاب «حملهی اسرائیل به جمهوری اسلامی» بیان میکرد و هربار ایران به حملات اسرائیل پاسخ میداد این شبکه آن را در قاب «حملهی ایران به اسرائیل» صورتبندی میکرد. این شبکه با انتشار اخبار نادرست دربارهی تلفات نظامی ایران و ادعاهای بیپایه دربارهی شکست کشور تلاش کرد فضای یأس و تردید را در جامعهی ایرانی دامن زند.
📍«ایران اینترنشنال» که سابقهای چندساله در جهتدهی اخبار، تحریف واقعیت و اعطای تریبون به گروههایی با سابقهی تروریستی دارد به اتاق جنگ روانی و عملیات شناختی دشمنان ایران بدل شده است. فراموش نکردهایم که در جریان حملهی تروریستی اهواز، این شبکه به صورت زنده با یکی از اعضای گروه الاحوازیه، که مسئولیت حملهی تروریستی را به عهده گرفته بود، مصاحبه کرد؛ اقدامی که واکنش منفی افکار عمومی ایرانی و حتی بررسی حقوقی آفکام (Ofcom) را به دنبال داشت. در جریان تجاوز نظامی اسرائیل علیه ایران نیز موارد متعددی از ترویج خشونت در این شبکه پخش شد که قابلیت تعقیب حقوقی دارد.
📍گردش به راست افراطی در این رسانه بهتدریج آشکار شد و گرچه گفته میشد برخی کشورهای عربی تأمین مالی آن را برعهده دارند امروزه تمامقد در خدمت اهداف تبلیغاتی اسرائیل قرار گرفته است. معلوم نبودن منابع مالی این شبکه و ایجاد ابهام عمدی در این باب از طرف مدیران «ایران اینترنشنال» این شبکه را به رسانهای غیرشفاف بدل کرده که تنها ایرانستیزی آن شفاف است.
📍ما جمعی از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ داخل و خارج ایران، از همهی روزنامهنگاران، تحلیلگران و کنشگران مستقل و ایراندوست میخواهیم همکاری خود را با رسانهی «ایران اینترنشنال» – حتی در حد مصاحبه و یادداشت - قطع کنند، همکاری با رسانهای که زیر نام ایران به ایرانستیزی مشغول است و در بزنگاهِ خطر نقش خود را در همسویی با دشمنان ایرانزمین آشکار کرده است.
🔺ایران وطن همهی ماست. اگر رسانهای به جای خبررسانیِ مسئولانه و حرفهای تفرقه بیندازد، نفرت بپراکند و توجیهگر ویرانگری ایران شود، همکاری با آن همانا پشت کردن به وطن کهن ما ایران است. ليست امضاها در اين جا. @YMirdamadi
داخل و خارج کشور در تحریم شبکهی «ایران اینترنشنال»
📍رسانهها بخش مهمی از زندگی امروز ما را میسازند و معمولا برشی از طیف مخاطبان جامعه را در نظر دارند و روایت آنها را از تحولات بیان میکنند. در نیم قرن اخیر بعد از انقلاب، رسانههای فارسی خارج از کشور درصدد بودهاند که جای «رسانهی ملی» را بگیرند، که مردم ایران از آن شوربختانه محروم بودهاند، و با همگان صحبت کنند ــــ گرچه تنوع گرایشهای ایرانیان دیگر چنین امکانی به یک رسانه نمیدهد که رسانهی همگان باشد. بنابراین بهتدریج گرایشهای سیاسی معینی در این رسانهها بروز یافته و حاکم شده که عمدتا بیانگر آرای بخشی از اپوزیسیون ایرانی و مواضع تأمینکنندگان مالی این رسانهها است. در تحولات رسانهای چند سال اخیر شماری از این رسانهها به راست افراطی گرایش پیدا کردهاند که با ظهور ترامپیسم همزمان بوده است.
📍تاریخ هم بارها نشان داده که ابزار اطلاعرسانی، اگر بیپروا و مسئولیتناپذیر باشد، میتواند محور جنگ و آشوب شود. در سال ۱۸۹۸ ویلیام راندولف هرست، سرمایهدار و ناشر مطبوعات آمریکا گفت: «تو اخبار را بساز، من جنگ را برایت میسازم». امروز، رسانههایی چون «ایران اینترنشنال» در راستای ایرانویرانگری به ابزاری در دست پروژههای جنگ روانی دشمنان ایران بدل شدهاند. شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد شبکهی «ایران اینترنشنال» از آغاز فعالیت خود نقش فعالی در جنگ روانی راست افراطی علیه ایران ایفا کرده و امروز دست در دست متجاوزان به وطن دارد.
📍در تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا علیه ایران (از ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵ میلادی) شبکهی «ایران اینترنشنال» آشکارا، ثابتقدم و تمامقد در جبههی رسانهای دشمنان ایرانزمین ایستاد و به تریبون تبلیغات جنگی اسرائیل-آمریکا علی ایران بدل شد. پوشش یکجانبه و ایرانستیزانه از حملات اسرائیل-آمریکا از سوی این شبکه با زبان خبری تحریکآمیز و آمیخته به دروغ، کژاطلاعات، خبرسازی و بزرگنمایی به سود دشمن نشان داد که هدف این شبکه نه اطلاعرسانی بیطرفانه و حرفهای که تشدید فضای روانی و تضعیف روحیهی ملی در ایران است.
📍در جریان جنگ اخیر، «ایران اینترنشنال» با نفی تجاوز اسرائیل به ایران و قباحتزدایی از این تجاوز آشکار نظامی به اهداف روانی دشمنان ایران کمک عیان کرد. هر بار که اسرائیل به ایران تجاوز نظامی میکرد شبکهی «ایران اینترنشنال» این حمله را در قاب «حملهی اسرائیل به جمهوری اسلامی» بیان میکرد و هربار ایران به حملات اسرائیل پاسخ میداد این شبکه آن را در قاب «حملهی ایران به اسرائیل» صورتبندی میکرد. این شبکه با انتشار اخبار نادرست دربارهی تلفات نظامی ایران و ادعاهای بیپایه دربارهی شکست کشور تلاش کرد فضای یأس و تردید را در جامعهی ایرانی دامن زند.
📍«ایران اینترنشنال» که سابقهای چندساله در جهتدهی اخبار، تحریف واقعیت و اعطای تریبون به گروههایی با سابقهی تروریستی دارد به اتاق جنگ روانی و عملیات شناختی دشمنان ایران بدل شده است. فراموش نکردهایم که در جریان حملهی تروریستی اهواز، این شبکه به صورت زنده با یکی از اعضای گروه الاحوازیه، که مسئولیت حملهی تروریستی را به عهده گرفته بود، مصاحبه کرد؛ اقدامی که واکنش منفی افکار عمومی ایرانی و حتی بررسی حقوقی آفکام (Ofcom) را به دنبال داشت. در جریان تجاوز نظامی اسرائیل علیه ایران نیز موارد متعددی از ترویج خشونت در این شبکه پخش شد که قابلیت تعقیب حقوقی دارد.
📍گردش به راست افراطی در این رسانه بهتدریج آشکار شد و گرچه گفته میشد برخی کشورهای عربی تأمین مالی آن را برعهده دارند امروزه تمامقد در خدمت اهداف تبلیغاتی اسرائیل قرار گرفته است. معلوم نبودن منابع مالی این شبکه و ایجاد ابهام عمدی در این باب از طرف مدیران «ایران اینترنشنال» این شبکه را به رسانهای غیرشفاف بدل کرده که تنها ایرانستیزی آن شفاف است.
📍ما جمعی از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ داخل و خارج ایران، از همهی روزنامهنگاران، تحلیلگران و کنشگران مستقل و ایراندوست میخواهیم همکاری خود را با رسانهی «ایران اینترنشنال» – حتی در حد مصاحبه و یادداشت - قطع کنند، همکاری با رسانهای که زیر نام ایران به ایرانستیزی مشغول است و در بزنگاهِ خطر نقش خود را در همسویی با دشمنان ایرانزمین آشکار کرده است.
🔺ایران وطن همهی ماست. اگر رسانهای به جای خبررسانیِ مسئولانه و حرفهای تفرقه بیندازد، نفرت بپراکند و توجیهگر ویرانگری ایران شود، همکاری با آن همانا پشت کردن به وطن کهن ما ایران است. ليست امضاها در اين جا. @YMirdamadi
راهک
بیانیه تحریم صدای دشمن: شبکه تبلیغات کشور متجاوز
بیانیهی بیش از چهارصد و پنجاه نفر از فعالان رسانهای، اجتماعی و سیاسیِ داخل و خارج کشور در: تحریم شبکهی «ایران اینترنشنال» رسانهها بخش مهمی از زندگی امروز ما را میسازند و معمولا برشی از طیف…
Forwarded from Malakut
Telegraph
رسانهی مسموم، «رسانه» نیست
دربارهی بیانیهی تحریم ایران اینترنشنال چند نکتهی کلیدی و مهم را باید گوشزد کرد. یکم اینکه اقدام و اعتراض مدنی صاحبان قلم و اندیشه زمین تا آسمان تفاوت دارد با شمشیر کشیدن صاحبان قدرت به روی رسانه. لذا این را باید خیلی صریح و با قاطعیت گفت که این جنس محکومیتها…