Telegram Web Link
#مشترکات_عرفانی

💥جناب سید احمد نجفی (#آقاجون) نیز مانند اقطاب تصوف می‌گوید:
آخرین مرتبهٔ توحید ذکر "لا اله الا أنا" است! (معاذ الله)

↪️ پیشتر گذشت که قطب فعلیِ طریقهٔ #صفیعلیشاهی جناب حجت #هاشمی_خراسانی نیز به مریدانش دستور می‌دهد قبل از طلوع آفتاب صد مرتبه ذکر "لا اله الا أنا" را بگویند.

می‌پرسیم: آیا پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام به این مرتبه از توحید نرسیده بودند که نمی‌فرمودند "هیچ خدایی جز من نیست"آیا آنان نبودند که دائم و به هر بهانه‌ای می‌فرمودند: "انت الرب و أنا المربوب"حال برخی را چه شده که آشکارا کفر بر زبان می‌رانند و ترویج می‌کنند؟! براستی شیطان تا کجا بر اين جماعت غالب می‌گردد که بخود اجازه می‌دهند "لا اله الا أنا" بگویند؟!

📸 در یکی از تصاویر، عارفان سرشناسی در کنار جناب سید احمد نجفی قابل مشاهده‌اند. مانند: جناب حاج اسماعیل #دولابی و سید هاشم #حداد

@tazvir3
خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
#نفی_غلو #مشترکات_عرفانی #هیأت_خانقاه_نیست اینکه جماعتی از سخنرانان و مادحین، برای درگذشت سیّد أحمد نجفی (#آقاجون) تسليّت گفتند و او را مدح و ستایش کردند و درباره‌اش غلو کردند، نشانه بیسوادیِ اعتقادیِ این جماعت است، و نشان از نفوذ چشم‌گیر مشرب تصوّف و عرفان‌…
#آقاجون

در بیست و شش سال طلبگی، چه چیزی آموخته‌اید؟!

کسی که اینچنین سعی در تطهیر عقاید انحرافی دارد، و هنوز نمی‌داند که غلو چیست؟ توحید اهل بیت علیهم السّلام چیست؟ تصوّف و عرفان‌ چیست؟ آیا اهلیّت منبر رفتن دارد؟! مستمعی که پای منبر امثال ایشان می‌نشیند، کدام معارف را می‌آموزد؟! کدام توحید و نبوّت و امامت را؟!

👈🏻 از فقهاء و علماء بپرسید که آیا جایز است کسی که اولیّات اعتقادی را خوب نیاموخته، منبر برود؟! و آیا جایز است پای منبر این افراد نشست؟! آیا چنین منابری، خروجی صحیحی دارد؟

@tazvir3
Audio
#مشترکات_عرفانی

سیّد احمد نجفی ( #آقاجون ) در همین یک دقیقه، مبنا و تعریف خود از "ولایت و ولایت‌مداری" را روشن و بدون ابهام بیان کرده است.

ایشان از آقای #طهرانی رفیق عزیزش یاد می‌کند که "سرسپرده" آقای هاشم #حداد بود.

👈🏻 سؤال: آقای نجفی سرسپرده چه کسی بود؟ ما کسی را به عنوان شیخ و بزرگِ ایشان نمی‌شناسیم.
آیا منظور ایشان خطاب به مریدانش این نبوده که باید سرسپرده من باشید؟ بنا بر قرائن و شواهدی که پیشتر ارائه شد، منظورشان همین است.

آری، این است تعریف این جماعت از "ولایت و ولایت‌مداری" که همان معارف صوفیه می‌باشد.

شیعه، سرسپردگی را فقط نسبت به معصومین علیهم السّلام صحیح می‌داند و بس.

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عقل_ستیزی #شرع_گریزی #نفی_غلو

🎙 استاد معاونیان

🎥 تعصّب و منفعت طلبی، دو عامل مهم‌ّ که باعث می‌شود برخی افراد نسبت به انحراف و بدعت سکوت کنند.

حقیر گویم: کسی که #بایزید_بسطامی را در نماز _ که از اهمّ فرائض است _ مقدّم بر امام جواد علیه السّلام بداند، إستبعادی دارد که در شئون دیگر نیز چنین عقیده‌ای داشته باشد؟! برای بنده که هیچ إستبعادی ندارد، بلکه همین یک مورد (إقتدا در نماز) هم کافیست تا انحراف و ضلال و کفر را مشخّص نماید. در همان زمان نیز عدّه‌‌ای می‌گفتند که این کودک چگونه می‌تواند امام باشد؟! (نستجیربالله). آنان از فضا آمده بودند؟! انسانهای عجیب و غریب بودند؟! یکی بودند مانند همین افراد معاصر.

جان تمام عوالم، مؤمنین و مؤمنات، مسلمین و مسلمات، علماء و فقهاء، صُلَحاء و شهداء، از صدر تا ذیل، به فدای جواد الأئمه سلام الله علیه و روحي له الفداء؛ بایزید کافر کیست که جان فدا باشد؟!

🔥 بایزید هم که به گفته‌ی خودش: "در قیامت لوائی بزرگتر و بهتر از لوای رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارد!» العیاذبالله، جان مریدانش به فدایش، و خداوند متعال با یکدیگر محشورشان کند، و بایزید را هم با یزید محشور کند.

@tazvir3
https://www.tg-me.com/moavenian_Texts

کانال متون سخنرانی استاد معاونیان بصورت پی دی اف
با مدارک ایات و روایات
🍃 خیرِ دنیا و آخرت

💢 از امام صادق عليه السلام نقل است که فرمودند: هرگاه حقّ تعالى خير بنده‌اى را بخواهد، او را زاهد در دنيا مى‌گرداند، و به مسائل دين خود او را عالِم مى‌گرداند، و عيب‌هاى دنيا را به او مى‌شناساند. و كسى را كه خداوند اين كرامتها به او بفرمايد، خير دنيا و آخرت به او داده است.

و فرمودند كه: كجاست صبر كننده صاحب كرَمى كه در اين چند روز اندك از سرِ دنيا بگذرد. به درستى كه مزه ايمان را نمى يابيد شما، و حرام است لذّت ايمان بر شما، تا زمانی که زهد در دنيا نورزيد.

و فرمودند كه: دلى كه از محبّت دنيا و كدورتها صاف و خالص شد، زمين بر آن دل، تنگ مى شود تا ميل به آسمان مى كند و به جانب رفعت پرواز مى‌كند.

🔸 و حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند كه: طلب دنيا به آخرت ضرر مى‌رساند، و طلب آخرت به دنيا ضرر مى‌رساند. پس به دنيا ضرر رسانيد كه آن سزاوارتر است به ضرر رسانيدن.

و به سند معتبر منقول است كه: جابر جُعفى به خدمت حضرت امام محمد باقر عليه السّلام آمد. حضرت فرمودند كه: اى جابر والله كه من محزونم و دلم مشغول است. جابر گفت: فداى تو شوم مشغولى دل و اندوه شما از چه چيز است؟ فرمودند: اى جابر كسى كه خالص و صافى دين خدا در دل او درآمد، مشغول مى گرداند دل او را از غير خدا؛ اى جابر چه چيز است دنيا!؟ و چه چيز مى تواند بود دنيا؟! مگر هست غير از طعامى كه بخورى، يا جامه اى كه بپوشى، يا زنى كه با او مقاربت نمايى؟! اى جابر به درستى كه مؤمنان مطمئن نمى باشند و به دنيا دل نمى بندند و به ماندن در دنيا، و در هيچ وقت از مرگ ايمن نيستند. اى جابر، آخرت خانه دائمى است، و دنيا خانه فنا و نيستى است، وليكن اهل دنيا در غفلت اند. و مؤمنان پيش از اين زمان، دانايان و اهل تفكّر و عبرت بودند. ايشان را از ياد خداوند كَر نمى‌كرد چيزهايى كه از امور دنيا مى شنيدند، و كور نمى‌كرد ايشان را از ياد خداوند چيزهايى كه از زينتهاى دنيا مى‌ديدند. پس چنانچه به اين علم فايز شده بودند، به ثواب آخرت فايز گرديدند. و بدان - اى جابر - كه اهل تقوا و پرهيزكاران، مئونت و خرج ايشان از اهل دنيا آسانتر است و اعانت و يارى ايشان نسبت به تو بيشتر است. اگر تو در ياد خدايى، تو را بر آن يارى مى كنند و اگر خداوند را فراموش مى‌كنى تو را آگاه مى‌كنند و به يادت مى‌آورند. بيان كنندگانِ امرهاى خداوند هستند، و عمل كنندگانند به آن؛ با محبّت خداوند قطع محبّت از غير او كرده‌اند و از دنيا وحشت گرفته‌اند به سبب طاعت و بندگى مولای خود؛ و به دلهاى خود نظر به خداوند و دوستى او انداخته‌اند و مى‌دانند چيزى كه سزاوار است به منظور داشتن و دل به او بستن، خداوند عظيم‌الشأن است. پس دنيا را مانند منزلى بِدان كه فرود آيى و بار كنى، يا مالى كه در خواب بيابى و چون بيدار شوى چيزى در دست تو نباشد. اين مَثل را براى تو به اين سبب بيان كردم كه دنيا نزد اهل عقل و علم از بابت سايه درختى است كه لحظه‌اى در آن قرار گيرى و برطرف شود.
اى جابر پس حفظ كن آنچه را خداوند امر فرموده است تو را به رعايت آنها از دين و حكمت او، و سؤال مكن از آنچه تو نزد او دارى از روزى، و بطلب توفيق بر تكاليفى را كه او از تو مى‌طلبد.

📘 عین الحیات، علّامه مجلسی، نشر إسلامیه، ص ۵٢٧

(مطالب مرتبط و مهم، با عنوان #زهد قابل مشاهده است.)

@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚫 داشتنِ "اذن" در #دعا و #حرز و عبادات از کجا آمده؟! این دُکّان و دستگاه را صوفیه به راه انداخته‌اند. در کدام روایت و سیره آمده که بايد در اين مسائل اذن داشته باشیم؟! آنچه واضح است، این مسئله از #بدعت های #صوفیه است. در بحث #ذکر نیز گذشت (اینجا) که اذن در ذکر و عبادات، #غیر_شرعی است و هیچ پشتوانه روائی ندارد.

👈🏻 افرادی که مدّعی‌اند باید "إذن" گرفت، ناخواسته در دام بدعت‌های صوفیه گرفتار شده‌اند.

@herz_asemani
#مشترکات_عرفانی #عقل_ستیزی #علم_ستیزی

🚫 هَذیان‌های ناروا

بارها و پیشتر بیان شد که یکی از عوامل مهم‌ در انحراف و فساد صوفیه، جهل به علوم و معارف دین است. صوفیان، تعقّل و تعلّم را وانهاده، به ریاضات و دستوراتی که حاصل جعل و تحریف است پرداختند. جدایی از مکتب اهل بیت علیهم السّلام، صوفیان را از علوم حقیقی محروم کرد و شیطان چنان بر آنان مسلّط شد که دیگر رنگ و بویی از دین به خود نگرفتند. در اسلام و مذهب تشیّع، تفقّه و کسب علوم دین از والاترین درجات و مراتب به شمار آمده، تا جایی که امام صادق عليه السّلام فرموده‌اند:

«حَدِيثٌ فِي حَلاَلٍ وَ حَرَامٍ تَأْخُذُهُ مِنْ صَادِقٍ خَيْرٌ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ.»

✍🏻 حدیثى در حلال و حرام _ كه آن را از شخص راستگو بیاموزی _ از دنیا و آنچه در آن است از طلا و نقره، بهتر است. (وسائل الشیعه، ج ٢٧ ص ٩٨)

امّا صوفیان همین علم را _ که یک بخش کوچکش از دنیا و مافيها بهتر است _ علم ظاهری و عوامانه می‌پندارند، ولی بدعت‌ها و جعلیات خود را علم باطن می‌دانند! و به جای اینکه عمر خود را وقف أخذِ علوم‌ دین _ از صاحبان دین _ نمایند، در خانقاه‌ها و مکتب‌خانه‌های بی اصل و اساس، إتلاف عمر کردند. سخن اهل بیت علیهم السّلام را وانهاده و سخن ابلیس ملعون و اولیائش را سرلوحه دین و دنیا نمودند. سخن در این باره بسیار است و مجال کوتاه، امّا جهت یادآوریِ این بحث کلیدی، کلامی مهم و جالب توجّه از دکتر زين‌کوب را از نظر می‌گذرانیم. ایشان یکی از بزرگترین پژوهش‌گران حوزه عرفان و تصوّف است که از صاحب‌نظرانِ مطرح و مؤثر می‌باشد. وی می‌نويسد:

«صوفیان که علم شریعت را فرو می‌گذارند و فقط به اقتضای رأی خویش به ریاضت می‌پردازند، باز خودداری از اظهار نظر در آنچه به علم مربوط است نمی‌کنند!!! از اين‌روی در باب قرآن و حدیث و فقه و احکام شریعت سخنانی می‌گویند که جز اغلاط قبیحه نیست؛ تأویلات آنها همه اینگونه است، و ابو عبد الرحمن السلمی از سخنان آنها در تفسير، کتابی در دو مجلد ساخته است که آن را "حقايق التفسیر" خوانده است و اکثر آن هذیانهای نارواست! برخلاف علم که خوف و خشیّت می‌آورَد و انسان را از دعوی (ادّعا) دور می‌دارد، صوفیه به سبب آنچه از عمل حاصل کرده‌اند گرفتار پندار گشته‌اند و به دعاوی پرداخته‌اند. اینگونه دعاوی و شطحیات که از آنها نقل است، غالباً سخنانی قبيح و مخالف با علم و شریعت است. از جمله اینکه از #بایزید_بسطامی نقل می‌کنند که گفت: "آتش دوزخ چیست! والله که من اگر آن را ببینم با گوشه مرقعه‌ام آن را خاموش می‌کنم." و این سخن را هرکس گفته باشد، زندیقی است که قتلش واجب است، چرا که ناچیز گرفتن امری نشانه إنکار آن است...»

📘 دنباله جستجو در تصوّف إيران، ص ٢٢

آری، عجیب و غریب اینکه در عین جهل و نادانی، مدّعی مقام ولایت نیز می‌شوند و خود را برتر می‌پندارند و مردم را به خود دعوت می‌کنند!!! خذلهم الله.

@tazvir3
⚠️ وضعیتِ إصالت تصوّف در قرون ابتدایی

🔹"ابوالقاسم قشیری" از بزرگان این طایفه در قرن چهارم_پنجم، در آغاز کتاب مهمّش، درباره اوضاع صوفیه در عصر خود می‌نویسد:

«بدانید که بزرگان و صوفیانِ واقعی، اکثرشان منقرض شدند، و در این زمان چیزی از آنان باقی نمانده إلا اسم و رسم؛ در این طریقت حیرت و سرگردانی به وجود آمده، نه، بلکه طریقت مندرس گشته!»

📗 الرسالة القشيرية، نشر بیدار، ص ١۶

همچنین دکتر زرین کوب نوشته:

«مؤلّفِ کتاب "شرح التعرف لمذهب التصوّف" خاطرنشان می‌کند: چون نااهلان ادّعای این مذهب کردند تا به قول، خلق را صید کنند، این مذهب به چیزی منسوب شد که مراد خلق بود تا خلق و عشرت مر ایشان را به دست آید، و این را تصوّف نام کردند؛ فاسق بودن را إسلام نام نهاده، و زندیق بودن را صدّیق بودن خطاب کردند.»

📕 دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ٢۴

اهلش می‌دانند که این گزارشات، بسیار مهم‌ّ و سودمند، و در تحلیل محقّقانِ این حوزه اثر بسزایی دارد.

وقتی اوضاع و احوال صوفیه در قرون ابتدایی چنین آشفته و از دست‌رفته باشد، مشخّص است با گذر زمان این آشفتگی و فترت به چه حدّ رسیده، و الحال که عيان است وضعیّت طایفه هزار فرقه صوفیه.

@tazvir3
درس امام شناسی
استاد حامدرضا معاونیان
🎙استاد معاونیان

🔥 فرقهٔ صوفیه و إدّعای مقام خلیفة الّلهی

@tazvir3
#نفی_غلو #سران_غلات #مشترکات_عرفانی

💥 از مهم‌ترين اقدامات امام صادق علیه السّلام، مبارزه با غلو بود _ تلاش گسترده غاليان _ تخریب چهره‌ اجتماعی شیعیان

💠 استاد رسول جعفریان:

بايد دانست كه از نگاه امام صادق عليه السّلام انحرافِ غلوّ، انحراف عميقى بود كه اساس دين را تخطئه كرده و مورد تهديد قرار داده بود. آن‌گونه كه غلات انديشيدند، هيچ امرى از دين نه از اصول و نه از فروع از تحريف و تغيير ايمن نمى‌ماند. با اين‌ حال در ظاهر، گرايش غلوّ حاوى نوعى گرايش عرفانى بود كه بعضا افراد را فريب داده و تحت تأثير جاذبه‌هاى خاصّ خود قرار مى‌داد. جريان غلوّ در عراق بيش از حجاز شايع بود. دليل آن اين بود كه عراق محلّ تلاقى فرهنگ‌هاى مختلف ايرانى، سريانى، رومى، يهودى و غيره بود و به صورت طبيعى گنجايش آن را داشت تا اثراتى بر فكر مسلمين بر جاى بگذارد. تأثير و تأثير ميان فرهنگها اغلب عقايد دينى را دچار آشفتگى مى‌كرده است. جريان غالى از جهاتى براى تشيّع خطرناك بود، زيرا نه‌تنها از درون سبب ايجاد آشفتگى در عقايد شيعه شده و آن را منزوى مى‌كرد، بلكه شيعه را در نظر ديگران، انسان‌هاى بى‌ قيد و بند نسبت به فروعات دينى نشان داده و بدبينى همگانى را نسبت به شيعيان فراهم مى‌آورد. (به طوری که خوارج هم شیعه را متّهم کرده بودند که آنها گمان کرده‌اند به جهت دوستی اهل بیت علیهم السّلام مستغنی از انجام اعمال صالح بوده و از عذاب نجات می‌یابند. الاغانی، ج ۲۰ ص ۱۰۷، به نقل از: العقيدة و الشريعة في الاسلام، ص ٢٠٣)

👈🏻 امام صادق عليه السّلام _ و بعدها ساير ائمه علیهم السّلام _ به شدّت در برابر اين انحراف ايستادگى كردند. پيش از آن به دنبال سالها تلاش از زمان امیرالمؤمنین تا امام باقر علیهم السّلام محبوبيتى براى اهل‌بيت علیهم السّلام و گسترش حركت شيعى پديد آمده بود. از طرفی غاليان مى‌كوشيدند تا با رخنه در درون شيعه، آن را از داخل متلاشى كرده و چهرۀ خارجى آن را خراب كنند. قيام علمى امام براى تهذيب شيعه و حركت درجهت نفى غلوّ و دور كردن شيعيان آنها از جريان غلوّ از مهم‌ترين اقدامات امام صادق علیه السّلام براى حفظ‍‌ فرهنگ اصيل اسلام است كه در دست ائمه شيعه بوده و از طريق آنان به شيعه به ارث رسيده است. از جمله اقدامات امام، دور كردن شيعيان اصيل از غاليان منحرف بود. وجود ارتباط‍‌ ميان آنها با جاذبه‌هاى احتمالى موجود در غلات، مى‌توانست كسانى از شيعيان را به‌سوى غلوّ بكشاند، به‌ويژه كه غاليان به دروغ خود را مرتبط‍‌ با امامان شیعه معرّفى كرده و در برابر تكذيب امامان، اظهار مى‌كردند كه اين تكذيب صرفا ازروى تقيّه است. اين امر در فريب شيعيان ساده‌دل مؤثر بود. در روايتى مستند از قول امام صادق علیه السّلام آمده است كه حضرت با اشاره به اصحاب #ابوالخطاب و ساير غلات به "مفضّل" فرمودند:

"يا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاكلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم _ رجال الکشی، ح ۵٢۵"

اى مفضّل! با غلات نشست و برخاست نكرده، هم‌غذا نشده، همراهشان چيزى ننوشيد و با آنان مصافحه نكنيد.

در روايتى ديگر، امام بار ديگر همين مسأله را تأكيد كرده فرمودند:

«و أما أبو الخطاب محمد أبى زينب الأجدع ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برىء و آبائى عليهم السلام منهم براء _ الغيبة، ص ١٧٧»

ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدين به مرام او همنشين نشويد، من و پدرانم از او بيزاريم.

امام به ويژه نسبت به جوانان شيعه حساسيت زيادترى داشته و مى‌فرمودند:

«احذروا على شبابكم الغلاة لا يفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، يصغّرون عظمة الله و يدعون الربوبيّة لعباد الله _ الأمالی، طوسی، ص ٢۶۴»

دربارۀ جوانان خويش از اينكه غلات آنان را فاسد كنند بترسيد. غلات بدترين دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را كوچك كرده و براى بندگان خداوند ادّعاى ربوبيت مى‌كنند.

توصيۀ به عدم همنشينى تنها با غلات نبود بلكه امام صادق عليه السّلام شيعيان را از نشست و برخاست با اهل بدعت، بطور كل بر حذر مى‌داشتند:

«و احذر مجالسة اهل البدع فإنها تنبت فى القلب كفرا و ضلالا مبينا _ مستدرک الوسائل، ج ١٢ ص ٣١۵»

از هم‌نشينى با اهل بدعت پرهيز كن، زيرا باعث رشد و نمو كفر و گمراهى آشكار در قلب مى‌شود.

امام براى طرد غلات از جامعۀ شيعه، عقايد آنان را مورد انكار قرار داده و با ميزان قرار دادن «كتاب الله» براى سنجش نقلها و گفته‌هاى خود، از شيعيان مى‌خواست ادّعاهاى نادرست غلات را نپذيرند ...

در روايت ديگرى كه «سهمى» در كتاب خود آورده نقل شده است: فضيل بن مرزوق از عيسى الجرجانى نقل كرده كه گفت: نزد جعفر بن محمد الصادق (عليهما السّلام) آمده و گفتم: آيا آنچه را از اين قوم شنيدم بازگويم، امام فرمودند: بگو. گفتم:

«فإنّ‌ طائفة منهم عبدوك و اتّخذوك إلها من دون الله و طائفة أخرى والوا لك بالنبوة و...»
دسته‌اى از اينان تو را عبادت كرده، تو را الهى به جز الله مى‌دانند، دسته‌اى ديگر تو را در حدّ نبوّت مى‌دانند ... امام آن‌قدر گريه كرده كه محاسنش از قطرات اشك پر شد، آنگاه فرمودند:

«إن أمكننى اللّه من هؤلاء فلم أسفك دمائهم سفك الله دم ولدى على يدى»

اگر خداوند مرا بر آنان مسلّط‍‌ كرد و خون آنان را نريختم، خداوند خون فرزند را به دستم بريزد. (تاریخ جرجان، ص ٣٢٢)

برخى از غاليان لفظ‍‌ «اله» را با «امام» يكى گرفته مى‌گفتند:

«هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ‌ وَ فِي الْأَرْضِ‌ إِلهٌ‌ قالوا هو الامام»

اين سخنان بود كه سبب شد تا امام صادق علیه السّلام آنها را بدتر از مجوس و يهود و نصارى و مشركين مى‌خواند. (رجال الکشی، ص ٣٠٠)

🔸لبۀ تيز برخورد امام با غاليان، عقايدى بود كه ضمن آنها، كوشش مى‌شد تا جنبه‌اى از «الوهيّت» به امامان نسبت داده شود. آن حضرت مى‌فرمودند:

«لعن اللّه من قال فينا ما لا نقوله فى أنفسنا و لعن اللّه من أزالنا عن العبوديّة للّه، الذى خلقنا و إليه مآبنا و معادنا و بيده نواصينا _ رجال الکشی، ص ٣٠٢»

لعنت خداوند بر كسى كه چيزى در حقّ ما بگويد كه ما خود نگفته‌ايم، لعنت خداوند بر كسى كه ما را از عبوديت براى خدايى كه ما را خلق كرده و بازگشت ما به‌سوى او و سرنوشت ما در يد قدرتش مى‌باشد، جدا سازد.

امام كوشيد تا با تكفير غلات، آنان را از جامعۀ مسلمين طرد كرده و حوزۀ فكرى شيعه را از آلودگى‌هاى آنان بطور كامل رهايى بخشد. از جمله كارهاى غلات، تأويل مفاهيم شناخته‌شدۀ دينى بود، به‌طورى‌كه آن مفاهيم از معانى اصلى و معهود خويش جدا شده و در حول و حوش يك معناى سمبوليك، اصالت خويش را از دست مى‌داد.

امام صادق عليه السّلام ضمن نامه‌اى به ابوالخطاب كه از جملۀ رؤساى غلات بود، نوشتند:

«بلغنى أنّك تزعم أنّ‌ الزنا رجل و أنّ‌ الخمر رجل و أنّ‌ الصلاة رجل و أنّ‌ الصيام رجل و أنّ‌ الفواحش رجل و ليس هو كما تقول، أنا أصل الحقّ‌، و فروع الحقّ‌ طاعة الله، و عدونا أصل الشر و فروعهم الفواحش _ رجال الکشی، ص ٢١٩»

شنيده‌ام كه گفته‌اى زنا، خمر، نماز، روزه، فواحش، مردانى به اين نامها هستند. اين‌گونه نيست كه تو مى‌گويى، ما اصل حقّ بوده و فروع حقّ طاعت خداست، دشمنان ما اصل شرّ، و فروع آنها همان فواحش و زشتيهاست!

در روايت ديگرى امام فرمودند:

«... على أبى الخطاب لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين فاشهد أنّه كافر فاسق مشرك _ رجال الکشی، ص ٢٩٧»

لعنت خداوند و ملائكه و تمامى مردم بر ابوالخطاب باد. من شهادت مى‌دهم كه او كافر، فاسق و مشرك است.

🔥 تكفير صريح امام، راه را بر هرگونه ادّعاى دروغينى كه غلات داشته و اظهار مى‌كردند كه "امام صادق عليه السّلام تنها با تقيّه با آنان رفتار مى‌كند" مى‌بست. چنين برخوردى با اين صراحت، سبب مى‌شد تا شيعيان مراودۀ خويش را به كلّى با غلات قطع كنند.

👈🏻 از جمله زمينه‌هايى كه سبب نشر افكار غاليان شد اين بود كه پيروان خود را به‌سوى رهايى از بند «عمل به فروعات فقهى» و احيانا انجام «محرّمات شرعى» دعوت مى‌كردند. آنان از قول امام صادق عليه السّلام نقل مى‌كردند كه: «هركس امام را شناخت هر كارى كه بخواهد مى‌تواند انجام دهد». امام در پاسخ به اين شبهه فرمودند:

«إنّما قلت: إذا عرفت فاعمل ما شئت من قليل الخير و كثيره، فإنه يقبل منك _ الکافي، ج ۴ ص ۴۶۴»

من گفتم: وقتى (امام را) شناختى، آنچه از اعمال نيك، كم و زياد مى‌خواهى انجام دهد. اين معرفت است كه سبب قبولى اعمال تو مى‌شود.

منظور امام، بيان اصل مهمّى بود كه شيعيان به آن معتقد بودند. و آن اينكه احكام تابع امر ولايت است و اگر ولايت نباشد انجام آن اعمال ثمرى ندارد. غاليان اين عقيده را بر غير معناى اصلى آن تأويل كرده بودند. ترک تکالیف شرعی در غاليان سبب شده بود تا شيعيان در شناخت آنان همين رعايت احكام فقهى را ملاك قرار داده و فرد غالى را از غير آن تشخيص دهند. تأكيد امامان علیهم السّلام بر عمل به احكام شرعى در روايات، به نوعى تكذيب غاليان است. تعبيرهايى نظير «انما شيعتنا من أطاع الله» و يا «لا تنال ولايتنا الاّ بالورع » ازاين‌قبيل است. تأثير حماقت را در پيدايش غلات نبايد ناديده گرفت. همين‌طور دنياطلبى و جذب مريد براى كسانى از غلات كه مدّعى نيابت از ائمه اطهار بوده و آنان را به مقام الوهيّت مى‌رسانند تا خود را نبىّ آنان معرفى كنند، تأثير مهمى در پيدايش غلات داشته است. با اقدامات صحيح امام صادق علیه السّلام شيعيان اصيل از غلوّ رهايى يافتند. اما متأسفانه، اثرات نامطلوب جریان غلو در جلوگيرى از رشد بيشتر شيعه، باقى ماند. ابوحنيفه بخاطر وجود غلوّ به اصحابش گفته بود حديث غدير را نقل نكنند‼️(أمالی، مفید، ص ٢٧) گرچه اين كارِ بسيار ناپسندى در عالَم نقل حديث است، اما نشان مى‌دهد كه جريان غلوّ چه ضررى حتى بر نقل صحيح‌ترين روايات فضائل امیرالمؤمنین علیه السّلام داشته است.
🔴 در انتهاى اين بحث بايد اشاره كرد كه اصولا انديشه‌هاى غالى، در حوزه‌هاى خاصّ تأثير بزرگى از خود بر جاى گذاشته است. اين على رغم آن است كه دانشمندان فرقه‌شناسى كه عادت به تكثير فرق دارند، براى غاليان نيز شعب زيادى ياد كرده‌اند. گفته شده است كه در زمان مهدى عباسى كه بر اصحاب فِرَق، سخت‌گيرى مى‌شد، ابن مفضّل كتابى در مورد فِرَق و اصناف آنها نگاشته و آن را بر مردم قرائت مى‌كرد. ابن مفضّل، تمامى فرقه‌ها را فرقه‌فرقه كرد، يكى فرقۀ "زراريّه" به اسم يكى از اصحاب امام صادق علیه السّلام زرارة بن اعين؛ فرقۀ ديگرى با نام "عمّاريه" به نام عمّار ساباطى؛ سوم فرقه "يعفوريّه" بنام ابن ابى يعفور و نيز فرقۀ جوالقه و بالاخره، فرقۀ اصحاب سليمان الاقطع و...(رجال الکشی، ص ٢۶۵) اين نشان مى‌دهد كه هدف خاصّى از تكثير فرقه‌هاى شيعى بوده است. با اين‌حال بايد اعتراف كرد كه دامنۀ كار غاليان گسترده بوده و آثارى از انديشه‌هاى آنها در بسيارى از نقاط‍‌ جهان اسلام باقى مانده است. براى مثال مى‌توان به تأثير اين قبيل انديشه‌ها بر علويان موجود در سوريه، تركيه، عراق و غرب ايران اشاره كرد. با اين‌حال مراكز اصلى شيعه در بغداد و قم، از اين‌ قبيل انحرافات به دور بوده و نظارت امامان علیهم السّلام و نزديكان آنان، سبب جلوگيرى از اين افكار انحرافى در شيعه شد. اين نيز دانسته است كه جداى از غلات كه از نگاه نوع شيعيان امامى مطرود بودند، انديشه‌هاى آنها به شكل محدودترى در ميان شمارى از شيعيان با نام "مفوّضه" باقى ماند. اين افراد گرچه تصوّر الوهيّتى از امامان نداشتند تا در رديف كفّار قرار گيرند، اما از نگاه شيعيان معتدل مانند شيخ صدوق به عنوان تفويضى شناخته مى‌شدند. معناى روشن آن اين بود كه خداوند كار خلقت دنيا يا ادارۀ آن را به رسول اکرم يا اهل بیت علیهم السّلام سپرده است. تعيين دقيق انديشه‌هاى آنها كار دشوارى بوده و تاكنون نيز در اين‌ باب، اختلاف نظر ميان جامعۀ شيعه وجود دارد.

📙 تاريخ تشیّع، ص ۵۶ _ ۶٢

@tazvir3
#علمای_شیعه

برای أمان از مکر و خطر صوفیان، آثار علّامه مجلسی را بخوان

میرزای قمّی (رحمه الله) به فتحعلی‌شاه توصیه می‌کند:

«آثار علّامه مجلسی طاب ثراه که به فارسی از برای عوام نوشته مثل حقّ الیقین و عین الحیات را بخوان تا جامع سعادت دنیا و آخرت باشد، و از صحبت صوفیه و اباحیان اجتناب کن و آنها را در ذلّت و خواری رها کن.»

مطلب تفصیلی خواهد آمد ان شاء الله.

@tazvir3
خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
#علمای_شیعه برای أمان از مکر و خطر صوفیان، آثار علّامه مجلسی را بخوان میرزای قمّی (رحمه الله) به فتحعلی‌شاه توصیه می‌کند: «آثار علّامه مجلسی طاب ثراه که به فارسی از برای عوام نوشته مثل حقّ الیقین و عین الحیات را بخوان تا جامع سعادت دنیا و آخرت باشد،…
#علمای_شیعه

💡وقتی میرزای قمّی (رحمه الله) احساس می‌کند که می‌خواهند فتحعلی‌شاه را به تصوّف گرایش دهند، وارد میدان می‌شود

یکی از عواملی که باعث نزدیکی علماء به فتحعلی‌شاه و سلطنت گردیده بود، نگرانی آنها از نفوذ عقاید صوفیه در دربار و شخص شاه بود. بر این اساس، علمای شیعه به مخالفت با آن پرداخته و در این راستا چالشهای زیادی بین علماء و صوفیان به وجود آمد تا جایی که تعداد زیادی از مرشدان آنها به حکم علماء کشته شدند. جریان صوفی‌گری با مخالفت‌های علمای شیعه در این دوره تا حدود زیادی تضعیف شد، اما به هر حال موجب ایجاد دغدغه‌ خاطر برای آنان شده بود و ترس از گسترش بیشتر آن در بین مردم حاکمان و عمّال حکومتی، علمای شیعه را به تکاپو واداشته بود. ضرورت مبارزه علیه صوفیه، مجتهدان را الزام می‌کرد که به دارالسلطنة روانه شده، توجّه فتحعلی‌شاه را به تشدید مبارزه عليه صوفيه جلب نمایند.

🔹 میرزای قمّی در مورد بطلان دیدگاههای آنان می‌نویسد:
«چندان که سعی کردیم بفهمیم آیا طریقه این جماعت با آنچه به ما رسیده از صاحب شرع موافقت دارد، به هیچ وجه نیافتیم و جمع ما بين شرع و سخنان ایشان ممکن نیست.»

ایشان در جای دیگر، در بیان اوصاف مشایخ صوفیه در عصر خود می‌نویسد:
«آنچه معاین است از مشایخی که در عصر ما مرشد بوده‌اند مانند: مشتاقعلیشاه و مقصودعلیشاه و #نور_علیشاه و امثال آنها که مریدان ایشان در شأن ایشان غلو کرده‌اند، محقّق شد که همه متّصف به همه ناخوشیها بوده‌اند و احوال همگی به فضیحت و رسوایی رسیده و معلوم شد که به غیر عوام فریبی و دنیا پرستی و ریاست عوام و بی مبالاتی به دین و بی‌خبری از احکام شرع مبین از برای ایشان نبوده است.»

🔸میرزا عبدالوهاب منشی‌الممالک (نشاط) نامه‌ای به فتحعلی‌شاه نوشته، او را به پیروی از تصوّف فرا میخوانَد. فتحعلی‌شاه در ملاقاتی که با میرزا داشت نامه مذکور را به ایشان می‌دهد تا صحت و بطلان آن عقاید را اعلام نماید تا به مقتضای آن عمل شود. میرزای قمّی پس از مطالعه رساله، احساس میکند که میخواهند شاه را به تصوّف گرایش دهند و به دنبال آن شاه و ملّت را نسبت به شرع و شریعت و حلال و حرام بی توجّه سازند که این خطر بزرگی برای اسلام و تشیّع است و ممکن است حتی موجب انحراف عقیدتی مردم شود، از این روی نامه‌ای به فتحعلی‌شاه مینویسد تا او را از گرایش به تصوّف برحذر دارد. میرزا در این نامه ضمن ردّ اباطیل آن نامه، اشاعه‌ی چنین افکاری را خطری بزرگ برای اسلام و تشیّع خوانده و نگرانی خود را از تأثیرپذیری شاه از این سخنان اعلام می دارد:
«و الحال که نوبت به پادشاه ما رسیده که زبده پادشاهان جهان و صاحب عقاید حقّه و دین پرور و شریعت گستر است، جمعی از شیاطین انس می‌خواهند که امر عقاید ایشان را ضايع و به طريقة باطله خود مایل کنند تا مردم هم به مقتضای "الناس على دين ملوكهم" ضایع و فاسدالعقیده شوند.»

👈🏻 ایشان در جای دیگر به صراحت هدف صوفیان را گمراه کردن شاه دانسته خطاب به وی مینویسد:
«این طایفه مضایقه از معاصی ندارند، آنان عقاید کفره اهل یونان و جماعت صوفيه مثل حسین بن منصور #حلاج و #بایزید_بسطامی را با پادشاه اسلام و پشت و پناه شیعیان در میان نهاده و میخواستند که شاه را گمراه سازند.» 👇🏻
2025/07/03 17:03:03
Back to Top
HTML Embed Code: