Forwarded from خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
📸 ارسالی از مخاطبین گرامی
👈🏻 استفتاء از چند تن از فقهای گرامی، درباره: "هو کشیدن و غُلو و نسبت الوهیت و اشعار صوفیانه در هیآت"
❌ همواره فقهای شیعه از ناحیه جهال متهم به "تقصیر" در معارف اهل بیت علیهم السلام بودهاند، دلیلش نیز واضح است. چون جاهل قدرت تشخیصِ "محکم و متشابه" در روایات را ندارد، لذا به متشابهاتی که با سلیقهاش سازگار است متمسک میشود، بخلاف فقیه.
✅ خداوند متعال ما را فقیه در دین گرداند، که طبق روایات، ارزش یک فقیه، از هفتاد عابد بیشتر است.
@tazvir3
👈🏻 استفتاء از چند تن از فقهای گرامی، درباره: "هو کشیدن و غُلو و نسبت الوهیت و اشعار صوفیانه در هیآت"
❌ همواره فقهای شیعه از ناحیه جهال متهم به "تقصیر" در معارف اهل بیت علیهم السلام بودهاند، دلیلش نیز واضح است. چون جاهل قدرت تشخیصِ "محکم و متشابه" در روایات را ندارد، لذا به متشابهاتی که با سلیقهاش سازگار است متمسک میشود، بخلاف فقیه.
✅ خداوند متعال ما را فقیه در دین گرداند، که طبق روایات، ارزش یک فقیه، از هفتاد عابد بیشتر است.
@tazvir3
#جعل_تحریف #دروغ_صوفیه
🔻سؤال:
يكى از صوفيّه در نوشته اى كه به گمان خود در رفع شبهات نوشته به سه خبر در مدح صوفيّه توسّل جسته و آنها را با احاديثى كه دلالت بر ذمّ صوفيّه و وجوب احتراز از آنها دارد، معارض گرفته و مى گويد: «بايد در مقام تعارض چون جمع بين اين اخبار ممكن است اخبار مذمّت صوفيّه، بر مذمّت صوفيّه اهل سنّت و نواصب حمل شود، و اخبار مدح، بر صوفيّه شيعه و پيرو اهل بيت- عليهم السّلام- حمل گردد، و الا بقانون تعادل و ترجيح بايد عمل نمود.» كه ظاهراً نظرش اين است كه اخبار مدح، ارجحيّت دارند. از اين سه روايت يكى را منسوب به حضرت رسول- صلّى الله عليه و آله- دانسته است به اين لفظ «من سره أن يجلس مع الله فليجلس مع أهل التصوف.» خبر دومش را كه نسبت نداده است به اين لفظ مى باشد: «لا تطعنوا أهل التصوف والخرق فإن أخلاقهم اخلاق الأنبياء ولباسهم لباس الأنبياء»
و خبر سوّم را منسوب به حضرت اميرالمؤمنين- عليه السّلام- شمرده به اين لفظ: «التّصوف اربعة احرف تاء و صاد و واو وفاء التاء ترك و توبة و تقى والصاد صبر و صدق و صفا والواو ورد ود و وفا والفاء فرد و فقر و فناء» و در سخنان خود به گفتار برخى از فقهاء نيز تمسك نموده است. چنانچه در اين مقوله توضيحى بدهيد، مورد استفاده واقع خواهد شد.
✍🏻 جواب:
اوّلا هر سه خبر، بى اعتبار و در مجعول بودن آنها شكّى نيست و در يك كتاب معتبر نقل نشده و كتبى كه از آنها نقل شده مورد اعتماد و استناد نيست، و در هيچ باب از مسايل دينى و علوم شرعيّه به خبرى كه مستند آن، اين دو كتاب «مجلى» و «عوالى اللئالى» باشد، استناد نمى شود و هر سه مرسل و بدون راوى است.
ثانياً، متن و مضمون آنها بهترين دليل بر مجعول بودن آنها است:
➖امّا خبر اوّل: از اين جهت مردود است كه اين اهل تصوّفى كه پيغمبر- صلّى الله عليه و آله- به مجالست با آنها اين همه ترغيب كرده، كيستند و در چه تاريخ و كتابى از وجود چنين فرقهاى در عصر آن حضرت خبر دادهاند؟ اينها چه كسانى بودند و چه امتيازاتى بر ديگران داشته اند؟ و غير از راه و روش شخص پيغمبر- صلّى الله عليه و آله- كه همه را به آن مىخواند، چه راه و مسلكى ديگر بوده است؟ اين چه كلام مبهمى است كه به آن حضرت نسبت مى دهند⁉️ ممكن است گفته شود: "اينها فقرا و مساكين اهل صفّه هستند كه چون مجالست با فقرا و تهيدستان، مرغوب و محبوب و موجب فوايد اخلاقى و اجتماعى است، و به عكس معاشرت با ثروتمندان، قلب را زنده مى سازد، به مجالست با آنها تشويق شدهاند." ولى اشكال اين است كه به اهل صفّه، اهل تصوّف گفته نمىشد تا اين خبر، اشاره به آنها باشد. به هر حال جعلى بودن آن قابل ترديد نيست.
➖امّا خبر دوم: اين هم مثل خبر اوّل، نامفهوم است. اين اهل تصوّف چه كسانى بودهاند؟ آيا غير از برنامههايى كه همه مسلمانان به آن مأمور بودهاند مخصوص به وظايف معيّنى بودهاند؟ يا خودشان برنامههايى اختراع كرده و از مسلمانان جدايى گزيده و نهى (ولا تكونوا كالذين تفرقوا) را مخالفت كردهاند؟ آيا فقط گروهى پشمينه پوش و معتزل از دنيا بوده و مثل كفّار مرتاض، و جوكيان هند بودهاند، و بر خلاف ارشاد قرآن كريم كه مىفرمايد: (قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده والطيبات من الرزق) حلال خدا را بر خود حرام مىشمردند؟ علاوه بر اينكه اگر پشمينه پوشى لباس انبيا باشد، به مجرّد اينكه شخص اهل صوف باشد، آراسته به اخلاق انبيا نمىشود؛ و اين حديث از كجا است؟ و در چه كتاب معتبرى است؟ راوى و رجال سند آن چه كسانى هستند؟
➖امّا حديث سوّم: مجعول و دروغ بودن آن از سرتاسر آن كاملا معلوم است. مقام اميرالمؤمنين عليه السّلام- صاحب آن خطب بليغه و استدلالات و احتجاجات و ارشادات بى نظير و معقول و منطقى، هرگز با اين منطق بسيار عوامانه با مردم روبرو نمىشود؛ زيرا در مقابل آن كسى مى گويد: التّصوف اربعة احرف؛ «التاء»: تعب و تباب و تبار؛ «الصاد»: صنم و صدع و صعب؛ و «الواو»: ويل و وزر و وهن؛ و «الفاء» فتنه و فساد و فسق.
انصافاً استدلال به اينگونه اخبار بى اعتبار براى فرقه سازى جاى تعجّب است؛ و عجيبتر آنكه كسى بخواهد اين اخبار را با احاديث معتبرى كه در ذمّ و نكوهش از صوفيّه در كتب معتبر رسيده در تعارض قرار دهد و از باب تعادل و ترجيح سخن بگويد؛ و اينقدر نفهمد كه مثل اين اخبار اگر معارض هم نداشته باشد بى اعتبار است؛ و در باب تعادل و ترجيح، هرگاه دو حديث فى حد نفسه از حيث سند و دلالت معتبر باشد كه اگر معارض نداشت به آن عمل مىشد اعمال قواعد اين باب مى شود و اگر از اين قبيل اخبار باشد اصلا و فى نفسه و خود بخود مورد استناد قرار نمىگيرد تا كسى بگويد بين آنها و احاديث ديگر جمع مىكنيم.
🔻سؤال:
يكى از صوفيّه در نوشته اى كه به گمان خود در رفع شبهات نوشته به سه خبر در مدح صوفيّه توسّل جسته و آنها را با احاديثى كه دلالت بر ذمّ صوفيّه و وجوب احتراز از آنها دارد، معارض گرفته و مى گويد: «بايد در مقام تعارض چون جمع بين اين اخبار ممكن است اخبار مذمّت صوفيّه، بر مذمّت صوفيّه اهل سنّت و نواصب حمل شود، و اخبار مدح، بر صوفيّه شيعه و پيرو اهل بيت- عليهم السّلام- حمل گردد، و الا بقانون تعادل و ترجيح بايد عمل نمود.» كه ظاهراً نظرش اين است كه اخبار مدح، ارجحيّت دارند. از اين سه روايت يكى را منسوب به حضرت رسول- صلّى الله عليه و آله- دانسته است به اين لفظ «من سره أن يجلس مع الله فليجلس مع أهل التصوف.» خبر دومش را كه نسبت نداده است به اين لفظ مى باشد: «لا تطعنوا أهل التصوف والخرق فإن أخلاقهم اخلاق الأنبياء ولباسهم لباس الأنبياء»
و خبر سوّم را منسوب به حضرت اميرالمؤمنين- عليه السّلام- شمرده به اين لفظ: «التّصوف اربعة احرف تاء و صاد و واو وفاء التاء ترك و توبة و تقى والصاد صبر و صدق و صفا والواو ورد ود و وفا والفاء فرد و فقر و فناء» و در سخنان خود به گفتار برخى از فقهاء نيز تمسك نموده است. چنانچه در اين مقوله توضيحى بدهيد، مورد استفاده واقع خواهد شد.
✍🏻 جواب:
اوّلا هر سه خبر، بى اعتبار و در مجعول بودن آنها شكّى نيست و در يك كتاب معتبر نقل نشده و كتبى كه از آنها نقل شده مورد اعتماد و استناد نيست، و در هيچ باب از مسايل دينى و علوم شرعيّه به خبرى كه مستند آن، اين دو كتاب «مجلى» و «عوالى اللئالى» باشد، استناد نمى شود و هر سه مرسل و بدون راوى است.
ثانياً، متن و مضمون آنها بهترين دليل بر مجعول بودن آنها است:
➖امّا خبر اوّل: از اين جهت مردود است كه اين اهل تصوّفى كه پيغمبر- صلّى الله عليه و آله- به مجالست با آنها اين همه ترغيب كرده، كيستند و در چه تاريخ و كتابى از وجود چنين فرقهاى در عصر آن حضرت خبر دادهاند؟ اينها چه كسانى بودند و چه امتيازاتى بر ديگران داشته اند؟ و غير از راه و روش شخص پيغمبر- صلّى الله عليه و آله- كه همه را به آن مىخواند، چه راه و مسلكى ديگر بوده است؟ اين چه كلام مبهمى است كه به آن حضرت نسبت مى دهند⁉️ ممكن است گفته شود: "اينها فقرا و مساكين اهل صفّه هستند كه چون مجالست با فقرا و تهيدستان، مرغوب و محبوب و موجب فوايد اخلاقى و اجتماعى است، و به عكس معاشرت با ثروتمندان، قلب را زنده مى سازد، به مجالست با آنها تشويق شدهاند." ولى اشكال اين است كه به اهل صفّه، اهل تصوّف گفته نمىشد تا اين خبر، اشاره به آنها باشد. به هر حال جعلى بودن آن قابل ترديد نيست.
➖امّا خبر دوم: اين هم مثل خبر اوّل، نامفهوم است. اين اهل تصوّف چه كسانى بودهاند؟ آيا غير از برنامههايى كه همه مسلمانان به آن مأمور بودهاند مخصوص به وظايف معيّنى بودهاند؟ يا خودشان برنامههايى اختراع كرده و از مسلمانان جدايى گزيده و نهى (ولا تكونوا كالذين تفرقوا) را مخالفت كردهاند؟ آيا فقط گروهى پشمينه پوش و معتزل از دنيا بوده و مثل كفّار مرتاض، و جوكيان هند بودهاند، و بر خلاف ارشاد قرآن كريم كه مىفرمايد: (قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده والطيبات من الرزق) حلال خدا را بر خود حرام مىشمردند؟ علاوه بر اينكه اگر پشمينه پوشى لباس انبيا باشد، به مجرّد اينكه شخص اهل صوف باشد، آراسته به اخلاق انبيا نمىشود؛ و اين حديث از كجا است؟ و در چه كتاب معتبرى است؟ راوى و رجال سند آن چه كسانى هستند؟
➖امّا حديث سوّم: مجعول و دروغ بودن آن از سرتاسر آن كاملا معلوم است. مقام اميرالمؤمنين عليه السّلام- صاحب آن خطب بليغه و استدلالات و احتجاجات و ارشادات بى نظير و معقول و منطقى، هرگز با اين منطق بسيار عوامانه با مردم روبرو نمىشود؛ زيرا در مقابل آن كسى مى گويد: التّصوف اربعة احرف؛ «التاء»: تعب و تباب و تبار؛ «الصاد»: صنم و صدع و صعب؛ و «الواو»: ويل و وزر و وهن؛ و «الفاء» فتنه و فساد و فسق.
انصافاً استدلال به اينگونه اخبار بى اعتبار براى فرقه سازى جاى تعجّب است؛ و عجيبتر آنكه كسى بخواهد اين اخبار را با احاديث معتبرى كه در ذمّ و نكوهش از صوفيّه در كتب معتبر رسيده در تعارض قرار دهد و از باب تعادل و ترجيح سخن بگويد؛ و اينقدر نفهمد كه مثل اين اخبار اگر معارض هم نداشته باشد بى اعتبار است؛ و در باب تعادل و ترجيح، هرگاه دو حديث فى حد نفسه از حيث سند و دلالت معتبر باشد كه اگر معارض نداشت به آن عمل مىشد اعمال قواعد اين باب مى شود و اگر از اين قبيل اخبار باشد اصلا و فى نفسه و خود بخود مورد استناد قرار نمىگيرد تا كسى بگويد بين آنها و احاديث ديگر جمع مىكنيم.
🔹... تعجّب است كه با وجود تصريحات علما و فقهاى بزرگ و محدّثين عاليقدر بر بطلان و فساد فرق صوفيه و با وجود دلالت اخبار معتبر بر تحذير از گرايش به آنها، شخص بخواهد با دو سه خبر مجعول و بدون سند و راوى، و با دو جمله از دو نفر از فقهاء كه هرگز تأييد نمى شود براى صوفيّه تأييد بسازد. از همه اينها عجيبتر، نسبت تصريح به صحّت تصوّف به «علّامه مجلسى» دوم- عليه الرحمه- است، كه بايد گفت: يك تهمت و اهانت به شخصى است كه يكى از رشته هاى مهّم مجاهدات علمى و دينى او برخورد با تصوّف و هدايت مردم و شيعيان به تشيّع خالص- كه منزّه و پيراسته از تصوّف مى باشد- بود. اين «مجلسى» بود كه بازار تصوّف را كه بواسطه بعضى عوامل، رواج و رونقى يافته بود به كسادى كشاند و در اثر افشاگريهايش خانقاههاى بسيار كه حتّى در شهر اصفهان بود تعطيل و بسته شد، و همان دوره، تشيّع راستين عصر ائمّه عليهم السّلام- را نوسازى و تجديد نمود؛ و اگر «زينالعابدين شيروانى»، صاحب «رياض الساحة و بستان السياحة» كه خود از صوفيان مشهور و سفر پيشه بوده، اين تهمت را به او زده باشد بعيد نيست. و هركس مختصرى از حال «مجلسى» دوم مطّلع باشد و كتاب هايش را خوانده باشد، مى داند كه در بساط اين مرد بزرگ و مؤلّف موسوعه «بحارالانوار» و كتب ارزنده ديگر، ذرّه اى كه وجود نداشته و از آن منزّه و مبرّا بوده است، گرايش به تصوّف مى باشد.
📚 معارف دين، آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، ج ۱، ص، ۲۶۷
@tazvir3
📚 معارف دين، آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، ج ۱، ص، ۲۶۷
@tazvir3
#شیخیه #نفی_غلو
🔹سؤال:
آيا مى توان به محتواى كتاب" شرح الزيارة احسايى" يا كتب "حافظ رجب برسى" اعتماد نمود؟
✍🏻 پاسخ:
كتابهاى شيخ احمد احسائى و سيد كاظم رشتى مورد اعتماد نيست در مورد كتابهاى حافظ برسى مثل (مشارق انوار اليقين) علامه مجلسى نظر شريفشان عدم اعتماد به متفردات اوست.
📚 معارف دين، آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، ج ۲، ص ۲۰۷
@tazvir3
🔹سؤال:
آيا مى توان به محتواى كتاب" شرح الزيارة احسايى" يا كتب "حافظ رجب برسى" اعتماد نمود؟
✍🏻 پاسخ:
كتابهاى شيخ احمد احسائى و سيد كاظم رشتى مورد اعتماد نيست در مورد كتابهاى حافظ برسى مثل (مشارق انوار اليقين) علامه مجلسى نظر شريفشان عدم اعتماد به متفردات اوست.
📚 معارف دين، آیت الله صافی گلپایگانی حفظه الله، ج ۲، ص ۲۰۷
@tazvir3
#علمای_شیعه #سراب_عرفان
❌ این دستورالعملها را رها کن
👈🏻 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«یک زمانی من نزد مرحوم حاج آقای والد بودم، شخصی اهل تهران که در وادی عرفان بود و گاهی هم #کشف_شهود و مغیباتی هم میگفت خدمت والد ما آمده بود و خیلی به ایشان اظهار ارادت میکرد. میخواست برود جمکران و مرشد و مرادش که نمیدانم که بود، یک دستورالعمل عبادی خیلی سخت از این چیزهای مَن در آوردی که مستند شرعی ندارد به او داده بود و گفته بود که از مرحوم حاج آقای ما باید کسب اجازه کند و او آمده بود اجازه بگیرد. حاج آقای ما به ایشان گفتند: شما به نماز جعفر طیار که در روایات به آن سفارش شده عمل کنید و آن دستورالعمل را رها کنید. گفت: شنیدم شما با امام زمان (علیه السلام) در ارتباط هستید؟ ایشان گفتند: مقصود از ارتباط چیست؟ بواسطه همین کتب احادیث و کتب فقهی و... که این جاست و این ها از علوم اهل بیت (علیهم السلام) است، طلبه ها ارتباط دارند، من هم ارتباط دارم. این ارتباط، ارتباط علمی و طلبگی است اما ارتباط دیگری را که شما به دنبالش هستی من نمیدانم!
✅ مقصود این که برای طلبه ها به واسطه این کتب و علوم، یک ارتباطی با حضرات معصومین “علیهم السلام” وجود دارد، به شرط آن که به آن عمل شود و اگر طلبه عامل باشد واقعش این است که تالی تلو انبیا و ائمه علیهم السلام است و اگر پناه بر خدا، منحرف شود همان عذاب سخت که برای عالم سوء گفته شده، در انتظار اوست.»
🌐 منبع
@tazvir3
❌ این دستورالعملها را رها کن
👈🏻 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«یک زمانی من نزد مرحوم حاج آقای والد بودم، شخصی اهل تهران که در وادی عرفان بود و گاهی هم #کشف_شهود و مغیباتی هم میگفت خدمت والد ما آمده بود و خیلی به ایشان اظهار ارادت میکرد. میخواست برود جمکران و مرشد و مرادش که نمیدانم که بود، یک دستورالعمل عبادی خیلی سخت از این چیزهای مَن در آوردی که مستند شرعی ندارد به او داده بود و گفته بود که از مرحوم حاج آقای ما باید کسب اجازه کند و او آمده بود اجازه بگیرد. حاج آقای ما به ایشان گفتند: شما به نماز جعفر طیار که در روایات به آن سفارش شده عمل کنید و آن دستورالعمل را رها کنید. گفت: شنیدم شما با امام زمان (علیه السلام) در ارتباط هستید؟ ایشان گفتند: مقصود از ارتباط چیست؟ بواسطه همین کتب احادیث و کتب فقهی و... که این جاست و این ها از علوم اهل بیت (علیهم السلام) است، طلبه ها ارتباط دارند، من هم ارتباط دارم. این ارتباط، ارتباط علمی و طلبگی است اما ارتباط دیگری را که شما به دنبالش هستی من نمیدانم!
✅ مقصود این که برای طلبه ها به واسطه این کتب و علوم، یک ارتباطی با حضرات معصومین “علیهم السلام” وجود دارد، به شرط آن که به آن عمل شود و اگر طلبه عامل باشد واقعش این است که تالی تلو انبیا و ائمه علیهم السلام است و اگر پناه بر خدا، منحرف شود همان عذاب سخت که برای عالم سوء گفته شده، در انتظار اوست.»
🌐 منبع
@tazvir3
#جعل_تحریف #مشترکات_عرفانی #علمای_شیعه
⚠️ با کرامتتراشیهای بیاساس، بجای تقدیس، تضعیف میکنید
💠 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«آقای محقّق کاشانی داماد آقای گلپایگانی، کتابی به نام "بر منبر خاطره" نوشته و در آنجا به این مضمون نقل کرده است که: موقوفهای بدون اجازه متولیاش تخریب شده بود، و آقای حاج سید احمد خوانساری برای این که گرد و غبار آنجا بر لباسش ننشیند، احتیاط میکرد و از مسیری دیگر عبور کرد.!!!!
👈🏻 من میخواستم به آقای محقّق بگویم اگر این مطلب را نمینوشتید، بهتر بود. چون یک فقیه چنین کاری نمیکند. آن موقوفه تلف شده بود و اگر بالقطع گرد و غبارش بر لباس بنشیند، هیچ اشکالی ندارد. این نظیر همان قضیه معروفی است که به محقّق اردبیلی نسبت میدهند (قضیه نامه و مرکب کرایهای) و مرحوم حاج آقای والد میفرمود: "این ساختگی است و یک فقیه هرگز چنین کاری انجام نمیدهد." عقیده من این است که نقل نکردن این حرف ها بهتر است، چون وجه علمی مقبول ندارد و از یک فقیه بعید است.»
🌐 منبع
✅ حال بنگرید که چه تعداد از این دست جعل و تحریفها، شده مبنای اخلاقی_اعتقادی برخی افراد، که دین و دنیای خود را بر آن استوار کردهاند. ضربهای که " کرامتتراشی" ها بر پیکره جامعه مذهبی زده و میزند، واقعا سنگین و جبرانناپذیر است.
@tazvir3
⚠️ با کرامتتراشیهای بیاساس، بجای تقدیس، تضعیف میکنید
💠 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله:
«آقای محقّق کاشانی داماد آقای گلپایگانی، کتابی به نام "بر منبر خاطره" نوشته و در آنجا به این مضمون نقل کرده است که: موقوفهای بدون اجازه متولیاش تخریب شده بود، و آقای حاج سید احمد خوانساری برای این که گرد و غبار آنجا بر لباسش ننشیند، احتیاط میکرد و از مسیری دیگر عبور کرد.!!!!
👈🏻 من میخواستم به آقای محقّق بگویم اگر این مطلب را نمینوشتید، بهتر بود. چون یک فقیه چنین کاری نمیکند. آن موقوفه تلف شده بود و اگر بالقطع گرد و غبارش بر لباس بنشیند، هیچ اشکالی ندارد. این نظیر همان قضیه معروفی است که به محقّق اردبیلی نسبت میدهند (قضیه نامه و مرکب کرایهای) و مرحوم حاج آقای والد میفرمود: "این ساختگی است و یک فقیه هرگز چنین کاری انجام نمیدهد." عقیده من این است که نقل نکردن این حرف ها بهتر است، چون وجه علمی مقبول ندارد و از یک فقیه بعید است.»
🌐 منبع
✅ حال بنگرید که چه تعداد از این دست جعل و تحریفها، شده مبنای اخلاقی_اعتقادی برخی افراد، که دین و دنیای خود را بر آن استوار کردهاند. ضربهای که " کرامتتراشی" ها بر پیکره جامعه مذهبی زده و میزند، واقعا سنگین و جبرانناپذیر است.
@tazvir3
#مشترکات_عرفانی #جعل_تحریف #دروغ_صوفیه
❌ سوءاستفاده صوفیه از "عیدغدیر"
یکی از وقایع انکار ناپذیر در تاریخ، واقعهٔ غدیرخم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر، در پیِ آیه: "يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ..." امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام را بعنوان وصی خود معرفی فرمودند. صوفیه که خود را صاحب مقام ارشاد و ولایت میدانند، گویی خود را در جایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میبینند و حق تعیین وصی دارند! بعنوان نمونه:
🔹ملاسلطان #گنابادی _ (#سلطانعلیشاه) در اجازهای که برای فرزندش ملاعلی (#نور_علیشاه) نوشته، میگوید:
«پوشيده نماند كه چون هريك از اوليای عظام را در زمان حیات و بعد از ممات، خلفا و نوّاب لازم است كه رشته دعوت منقطع نشود، بلكه در بقاع ارض و در جمله ازمان حکمِ "یا أیها الرّسول بلّغ ما اُنزل إلیک..." جاری باشد.»‼️
📙 نابغه علم و عرفان، انتشارات حقیقت، چاپ اول، ص ١٢٧
✅ آری، ملاسلطان خود را مانند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پنداشته که به حکم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» فرزندش نورعلیشاه را بعنوان امام و وصیِ بعد از خودش میشناسانَد!!!!!
@tazvir3
❌ سوءاستفاده صوفیه از "عیدغدیر"
یکی از وقایع انکار ناپذیر در تاریخ، واقعهٔ غدیرخم است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر، در پیِ آیه: "يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ..." امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام را بعنوان وصی خود معرفی فرمودند. صوفیه که خود را صاحب مقام ارشاد و ولایت میدانند، گویی خود را در جایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میبینند و حق تعیین وصی دارند! بعنوان نمونه:
🔹ملاسلطان #گنابادی _ (#سلطانعلیشاه) در اجازهای که برای فرزندش ملاعلی (#نور_علیشاه) نوشته، میگوید:
«پوشيده نماند كه چون هريك از اوليای عظام را در زمان حیات و بعد از ممات، خلفا و نوّاب لازم است كه رشته دعوت منقطع نشود، بلكه در بقاع ارض و در جمله ازمان حکمِ "یا أیها الرّسول بلّغ ما اُنزل إلیک..." جاری باشد.»‼️
📙 نابغه علم و عرفان، انتشارات حقیقت، چاپ اول، ص ١٢٧
✅ آری، ملاسلطان خود را مانند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله پنداشته که به حکم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» فرزندش نورعلیشاه را بعنوان امام و وصیِ بعد از خودش میشناسانَد!!!!!
@tazvir3
❌ معرفت به امام معصوم اگر نباشد، عبادت و تقوا بدرد نمیخورد
🔹محمد بن فُلان واقفى گويد: من پسر عموئى داشتم كه نامش "حسن بن عبد اللّٰه" بود، مردى بود زاهد و عابدترين مردم زمان خود، و بواسطه جدى بودن و كوشش او در امر دين سلطان از او پروا میكرد، و بسا در پيش روى سلطان سخنی درشت بعنوان موعظه میگفت و او را امر به معروف و نهى از منكر مینمود، سلطان هم بواسطه شايستگى و نيكوكاريش از او تحمل میكرد؛ حال او پيوسته چنين بود تا آنكه روزى در مسجد حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السلام بر او وارد شد، چون او را ديد، اشاره كرد، او هم نزد حضرت آمد، امام به او فرمودند: اى اباعلى! من روش ترا بسيار دوست دارم و خوشم مىآيد، ولى تو معرفت ندارى، برو و معرفت بجوی. عرض كرد: قربانت شوم، معرفت چيست؟ فرمودند: برو بفهم و كسب حديث كن. عرض كرد: از چه کسی كسب كنم؟ فرمود: از فقهاء اهل مدينه. سپس آن أحاديث را بر من عرضه كن. او رفت و احاديثى را نوشته، خدمت حضرت آمد و برايش قرائت كرد، امام همه را باطل دانست، و به او فرمودند: برو معرفت ياد بگير؛ آن مرد پيوسته در انتظار استفاده از حضرت ابوالحسن عليه السلام بود تا زمانى كه آن حضرت به كشتزار خود میرفت، در بين راه به حضرت برخورد و عرض كرد: قربانت، من در برابر خداوند با شما احتجاج میکنم، مرا بمعرفت راهنمائى كن. حضرت گزارش حال اميرالمؤمنين عليه السلام و آنچه بعد از پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله واقع شد و نيز گزارش امر آن دو نفر را بيان فرمودند، او هم پذيرفت، سپس بحضرت عرض كرد: امام بعد از اميرالمؤمنين عليه السلام كيست؟ فرمودند: اگر بتو خبر دهم میپذيرى؟ گفت: آرى قربانت گردم، فرمودند: منم امام. عرض كرد: چيزى مىخواهم كه به آن استدلال كنم (يعنى معجزه شما چيست؟) فرمودند: برو نزد آن درخت (درخت امغيلان بود که درختی خاردار است) و به او بگو: موسى بن جعفر بتو میگويد: بيا؛ گويد من نزد درخت رفتم و ديدم زمين را میشكافد و مىآيد تا در برابر حضرت ايستاد، سپس حضرت به او اشاره كرد تا برگشت. او به امامتش اقرار كرد و خاموشى گزيد و بعبادت پرداخت و كسى پس از آن او را نديد كه سخن گويد.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١ ص ٣٥٢
👈🏻 حال جای تأسف دارد که برخی افراد، فقط بدلیل اینکه فلان شخص اهل عبادت است و خوب حفظ ظاهر کرده، او را تکریم میکنند و نقد او را برنمیتابند!!! نباید گمان کنیم که "عملِ" صالح ما را از "عقیدهٔ" صحیح بینیاز میکند، و برعکس؛ وقتی شخص عابد ذرهای با سیره و معارف امام آشنا نیست، عبادتش به چه کار میآید⁉️ وقتی قول استادش را ملاک و حجت میداند، ولی به هر بهانهای از پذیرش روايات شانه خالی میکند، عبادتش چه ارزشی دارد؟! طبق روایات، مگر کم بودند و هستند افرادی که شیطان به آنان خضوع و خشوع و حال عبادت میدهد؟! اما کدام عبادت؟! از نوع اعتقاد و تمسک افراد به سیره اهل بیت علیهم السلام، براحتی میتوان فهمید تکلیف عبادت آنها چیست. چه عبادتهای ظاهری که چیزی جز "بدعت" نیست. حاصل آنکه طبق روایت فوق و روایات مشابه، اگر معرفت به حجة الله نباشد، اعمال ما ارزشی نخواهد داشت.
@tazvir3
🔹محمد بن فُلان واقفى گويد: من پسر عموئى داشتم كه نامش "حسن بن عبد اللّٰه" بود، مردى بود زاهد و عابدترين مردم زمان خود، و بواسطه جدى بودن و كوشش او در امر دين سلطان از او پروا میكرد، و بسا در پيش روى سلطان سخنی درشت بعنوان موعظه میگفت و او را امر به معروف و نهى از منكر مینمود، سلطان هم بواسطه شايستگى و نيكوكاريش از او تحمل میكرد؛ حال او پيوسته چنين بود تا آنكه روزى در مسجد حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السلام بر او وارد شد، چون او را ديد، اشاره كرد، او هم نزد حضرت آمد، امام به او فرمودند: اى اباعلى! من روش ترا بسيار دوست دارم و خوشم مىآيد، ولى تو معرفت ندارى، برو و معرفت بجوی. عرض كرد: قربانت شوم، معرفت چيست؟ فرمودند: برو بفهم و كسب حديث كن. عرض كرد: از چه کسی كسب كنم؟ فرمود: از فقهاء اهل مدينه. سپس آن أحاديث را بر من عرضه كن. او رفت و احاديثى را نوشته، خدمت حضرت آمد و برايش قرائت كرد، امام همه را باطل دانست، و به او فرمودند: برو معرفت ياد بگير؛ آن مرد پيوسته در انتظار استفاده از حضرت ابوالحسن عليه السلام بود تا زمانى كه آن حضرت به كشتزار خود میرفت، در بين راه به حضرت برخورد و عرض كرد: قربانت، من در برابر خداوند با شما احتجاج میکنم، مرا بمعرفت راهنمائى كن. حضرت گزارش حال اميرالمؤمنين عليه السلام و آنچه بعد از پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و آله واقع شد و نيز گزارش امر آن دو نفر را بيان فرمودند، او هم پذيرفت، سپس بحضرت عرض كرد: امام بعد از اميرالمؤمنين عليه السلام كيست؟ فرمودند: اگر بتو خبر دهم میپذيرى؟ گفت: آرى قربانت گردم، فرمودند: منم امام. عرض كرد: چيزى مىخواهم كه به آن استدلال كنم (يعنى معجزه شما چيست؟) فرمودند: برو نزد آن درخت (درخت امغيلان بود که درختی خاردار است) و به او بگو: موسى بن جعفر بتو میگويد: بيا؛ گويد من نزد درخت رفتم و ديدم زمين را میشكافد و مىآيد تا در برابر حضرت ايستاد، سپس حضرت به او اشاره كرد تا برگشت. او به امامتش اقرار كرد و خاموشى گزيد و بعبادت پرداخت و كسى پس از آن او را نديد كه سخن گويد.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ١ ص ٣٥٢
👈🏻 حال جای تأسف دارد که برخی افراد، فقط بدلیل اینکه فلان شخص اهل عبادت است و خوب حفظ ظاهر کرده، او را تکریم میکنند و نقد او را برنمیتابند!!! نباید گمان کنیم که "عملِ" صالح ما را از "عقیدهٔ" صحیح بینیاز میکند، و برعکس؛ وقتی شخص عابد ذرهای با سیره و معارف امام آشنا نیست، عبادتش به چه کار میآید⁉️ وقتی قول استادش را ملاک و حجت میداند، ولی به هر بهانهای از پذیرش روايات شانه خالی میکند، عبادتش چه ارزشی دارد؟! طبق روایات، مگر کم بودند و هستند افرادی که شیطان به آنان خضوع و خشوع و حال عبادت میدهد؟! اما کدام عبادت؟! از نوع اعتقاد و تمسک افراد به سیره اهل بیت علیهم السلام، براحتی میتوان فهمید تکلیف عبادت آنها چیست. چه عبادتهای ظاهری که چیزی جز "بدعت" نیست. حاصل آنکه طبق روایت فوق و روایات مشابه، اگر معرفت به حجة الله نباشد، اعمال ما ارزشی نخواهد داشت.
@tazvir3
#جعل_تحریف
📢 همیشه از جعل و تحریف غلات مینالیم، این هم یکی از موارد مشکوکی که یحتمل کار "قاصرین" است، که البته دقت علامه مجلسی رحمه الله ما را بر این نکته آگاه نموده. ایشان در (بحارالانوار، ج ٨٢ ص ٢٢٣) ضمن نقل برخی ادعیه از اهل بیت علیهم السلام، مینویسد:
... وَ دَعَا علیه السلام فِی قُنُوتِهِ:
یَا مَنْ شَهِدَ خَوَاطِرَ الْأَسْرَارِ مُشَاهَدَةَ ظَوَاهِرِ جَارِیَاتِ الْأَخْبَارِ عَجَزَ قَلْبِی عَنْ جَمِیلِ فُنُونِ الْأَقْدَارِ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتِی عَنِ النُّهُوضِ بِفَوَادِحِ الْمَکَّارِ وَ لَمَمِ الشَّیْطَانِ وَ وَسْوَسَةِ النَّفْسِ بِالطُّغْیَانِ الْمُتَتَابِعَةِ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِالْعِصْیَانِ فَإِنْ عَصَمْتَنِی بِعِصَمِ الْأَبْرَارِ وَ مَنَحْتَنِی مِنَحَ أَهْلِ الِاسْتِبْصَارِ وَ أَعَنْتَنِی بِتَعْجِیلِ الِانْتِصَارِ وَ إِلَّا فَأَنَا مِنْ وَارِدِی النَّارِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جَلِّلْنِی عِصْمَةً تَدْرَأُ عَنِّی الْأَصْرَارَ وَ تَحُطُّ بِهَا عَنْ ظَهْرِی مَا أَثْقَلَهُ مِنَ الْآصَارِ.
🔺أقول: لیس هذا الدعاء فی أکثر النسخ و لعله من زیادات بعض القاصرین و لا یشبه سائر ما روی عن الطاهرین.
یعنی: "این دعا در اکثر نسخههای مأخذِ این دعا نیست، و شاید برخی مقصرين آن را اضافه کرده باشند، زیرا شبیه به دیگر ادعیهای که از معصومین علیهم السلام رسیده، نمیباشد."
✅ بنظر حقیر بیسواد، حدس علامه صحیح است، زیرا مضمون دعا اشاره به ضعف امام در برابر شیطان لعنه الله و وسوسههای او دارد‼️ که مشخص است چنین چیزی صحیح نیست. اهل بیت علیهم السلام نه غلو را برمیتابیدند، نه تقصير را؛ و هر دو جریان را محکوم میفرمودند. اما هرکس #نفی_غلو کرد، لازمهاش این نیست که تقصیر را قبول دارد، و برعکس؛ بلکه ملاک هردو، طبق روایات روشن است.
⚠️ فراموش نشود که در لیست مقصرین، "صوفیه" نیز خوش میدرخشد. همانهایی که برای هر کافر لامذهبی، کرامت و مقام قائل شدند، حتی برای سگ و گربه!!! (چنانکه گذشت) اما زیر بار ولایت حجج الهی نرفتند!
@tazvir3
📢 همیشه از جعل و تحریف غلات مینالیم، این هم یکی از موارد مشکوکی که یحتمل کار "قاصرین" است، که البته دقت علامه مجلسی رحمه الله ما را بر این نکته آگاه نموده. ایشان در (بحارالانوار، ج ٨٢ ص ٢٢٣) ضمن نقل برخی ادعیه از اهل بیت علیهم السلام، مینویسد:
... وَ دَعَا علیه السلام فِی قُنُوتِهِ:
یَا مَنْ شَهِدَ خَوَاطِرَ الْأَسْرَارِ مُشَاهَدَةَ ظَوَاهِرِ جَارِیَاتِ الْأَخْبَارِ عَجَزَ قَلْبِی عَنْ جَمِیلِ فُنُونِ الْأَقْدَارِ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتِی عَنِ النُّهُوضِ بِفَوَادِحِ الْمَکَّارِ وَ لَمَمِ الشَّیْطَانِ وَ وَسْوَسَةِ النَّفْسِ بِالطُّغْیَانِ الْمُتَتَابِعَةِ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِالْعِصْیَانِ فَإِنْ عَصَمْتَنِی بِعِصَمِ الْأَبْرَارِ وَ مَنَحْتَنِی مِنَحَ أَهْلِ الِاسْتِبْصَارِ وَ أَعَنْتَنِی بِتَعْجِیلِ الِانْتِصَارِ وَ إِلَّا فَأَنَا مِنْ وَارِدِی النَّارِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جَلِّلْنِی عِصْمَةً تَدْرَأُ عَنِّی الْأَصْرَارَ وَ تَحُطُّ بِهَا عَنْ ظَهْرِی مَا أَثْقَلَهُ مِنَ الْآصَارِ.
🔺أقول: لیس هذا الدعاء فی أکثر النسخ و لعله من زیادات بعض القاصرین و لا یشبه سائر ما روی عن الطاهرین.
یعنی: "این دعا در اکثر نسخههای مأخذِ این دعا نیست، و شاید برخی مقصرين آن را اضافه کرده باشند، زیرا شبیه به دیگر ادعیهای که از معصومین علیهم السلام رسیده، نمیباشد."
✅ بنظر حقیر بیسواد، حدس علامه صحیح است، زیرا مضمون دعا اشاره به ضعف امام در برابر شیطان لعنه الله و وسوسههای او دارد‼️ که مشخص است چنین چیزی صحیح نیست. اهل بیت علیهم السلام نه غلو را برمیتابیدند، نه تقصير را؛ و هر دو جریان را محکوم میفرمودند. اما هرکس #نفی_غلو کرد، لازمهاش این نیست که تقصیر را قبول دارد، و برعکس؛ بلکه ملاک هردو، طبق روایات روشن است.
⚠️ فراموش نشود که در لیست مقصرین، "صوفیه" نیز خوش میدرخشد. همانهایی که برای هر کافر لامذهبی، کرامت و مقام قائل شدند، حتی برای سگ و گربه!!! (چنانکه گذشت) اما زیر بار ولایت حجج الهی نرفتند!
@tazvir3
Forwarded from خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#جعل_تحریف
🎥 جناب #صراف و منقولاتی عجیب و غریب و شگفتآور!
👈🏻اولا: تعبیرِ "امام رضا علیه السلام افراط کرد" صحیح نیست، باید بگوییم امام حقش را ادا نمود. زیرا "افراط و تفریط" در مکتب تشیع مذموم است و نهی شدهست.
🔻ثانیا: در کدام منبع و مصدر شیعی، روایت شده که امام کاظم علیه السلام از بس برای امام حسین علیه السلام گریه کرد مژه نداشت ⁉️
🔹ثالثا: طبق کدام روایت، امام رضا علیه السلام از ذیالحجه برای محرم سیاهی میزدند و خودشان روی چارپایه رفته و به اباصلت فرموده: "برو کنار ببینم" خودم میخواهم سیاهیِ جدم را بزنم⁉️ آنهم در آن شرایط خاصی که حضرت داشتند.
✅ اگر جناب صراف ابتدا این سؤالات را پاسخ بدهد، بعد پیرامونش بحث خواهیم کرد ان شاء الله.
👈🏻 خداوند متعال، شیعیان را از آفاتِ جریان خطرناک جعل و تحریف حفظ فرماید.
@tazvir3
🎥 جناب #صراف و منقولاتی عجیب و غریب و شگفتآور!
👈🏻اولا: تعبیرِ "امام رضا علیه السلام افراط کرد" صحیح نیست، باید بگوییم امام حقش را ادا نمود. زیرا "افراط و تفریط" در مکتب تشیع مذموم است و نهی شدهست.
🔻ثانیا: در کدام منبع و مصدر شیعی، روایت شده که امام کاظم علیه السلام از بس برای امام حسین علیه السلام گریه کرد مژه نداشت ⁉️
🔹ثالثا: طبق کدام روایت، امام رضا علیه السلام از ذیالحجه برای محرم سیاهی میزدند و خودشان روی چارپایه رفته و به اباصلت فرموده: "برو کنار ببینم" خودم میخواهم سیاهیِ جدم را بزنم⁉️ آنهم در آن شرایط خاصی که حضرت داشتند.
✅ اگر جناب صراف ابتدا این سؤالات را پاسخ بدهد، بعد پیرامونش بحث خواهیم کرد ان شاء الله.
👈🏻 خداوند متعال، شیعیان را از آفاتِ جریان خطرناک جعل و تحریف حفظ فرماید.
@tazvir3
Forwarded from خرقهٔ تَزویر ( ۳ )
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❌ این هم تحلیلِ عوام فریبانهٔ آقای سید حسن #آقامیری از لعنِ بر شمر (لعنهالله)
✅ در جواب میگوییم: شمر را یک صفت شمر کرد آنهم زِنازادگی بود، زیرا طبق روایات حجتِ خدا را فقط زنازادگان میکُشند (کاملالزیارات، باب ٢٥) کسی به صِرف حسادت و کینه شِمر نمیشود. ما نیز او را بخاطر جنایتش لعن میکنیم نه بخاطر حسادت؛ چون دشمنِ امام بود. بکدامین سند شمر پاک بود و نماز و روزه قضا نداشت و جانباز صفین بود و ١٦ بار حج رفت؟ مگر ملاک اینهاست؟ طبق برخی گزارشات او حتی قرآن بلد نبود:
«فَقَالَ زُهَيْرٌ: يَا ابْنَ الْبَوَّالِ عَلَى عَقِبَيْهِ! مَا إِيَّاكَ أُخَاطِبُ، إِنَّمَا أَنْتَ بَهِيمَةٌ! 👈🏻 وَاللَّهِ مَا أَظُنُّكَ تُحْكِمُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ آيَتَيْنِ فَأَبْشِرْ بِالْخِزْيِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالْعَذَابِ الْأَلِيمِ.»
📚 الکامل فی التاریخ، ۳/۱۷۱
📢 آیا پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام که بشهادت تاریخ و روایات، شمر را مکرر لعن کردند و عذابش را از خدا خواستند عُقدهای بودند؟! (معاذالله) امام حسین علیه السلام شمر را نفرین و به سگی که پیسی دارد تشبیه کرد.
📚 کامل الزیارات، باب ٢٣، حدیث ١٤
📚 تاریخ ابن عساکر، ٢٣/١٩٠
@tazvir3
✅ در جواب میگوییم: شمر را یک صفت شمر کرد آنهم زِنازادگی بود، زیرا طبق روایات حجتِ خدا را فقط زنازادگان میکُشند (کاملالزیارات، باب ٢٥) کسی به صِرف حسادت و کینه شِمر نمیشود. ما نیز او را بخاطر جنایتش لعن میکنیم نه بخاطر حسادت؛ چون دشمنِ امام بود. بکدامین سند شمر پاک بود و نماز و روزه قضا نداشت و جانباز صفین بود و ١٦ بار حج رفت؟ مگر ملاک اینهاست؟ طبق برخی گزارشات او حتی قرآن بلد نبود:
«فَقَالَ زُهَيْرٌ: يَا ابْنَ الْبَوَّالِ عَلَى عَقِبَيْهِ! مَا إِيَّاكَ أُخَاطِبُ، إِنَّمَا أَنْتَ بَهِيمَةٌ! 👈🏻 وَاللَّهِ مَا أَظُنُّكَ تُحْكِمُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ آيَتَيْنِ فَأَبْشِرْ بِالْخِزْيِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالْعَذَابِ الْأَلِيمِ.»
📚 الکامل فی التاریخ، ۳/۱۷۱
📢 آیا پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام که بشهادت تاریخ و روایات، شمر را مکرر لعن کردند و عذابش را از خدا خواستند عُقدهای بودند؟! (معاذالله) امام حسین علیه السلام شمر را نفرین و به سگی که پیسی دارد تشبیه کرد.
📚 کامل الزیارات، باب ٢٣، حدیث ١٤
📚 تاریخ ابن عساکر، ٢٣/١٩٠
@tazvir3
#نفی_غلو
🔍 غلو از نوعی دیگر
(بمناسبت ایام حزن و عزای اهل بیت علیهم السلام)
👈🏻 گاهی غلو مانند مواردی است که تا بحال مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. ولی گاهی غلو، لسانی و در مورد شئونات و مقامات اهل بیت علیهم السلام نیست، مثلا درباره یک مداح، یک واعظ، یک شاعر، یک مؤسس هیأت، و.... غلو میکنند، چیزی که امروزه بسیار با آن روبرو هستیم. گاهی برخی مادحین و مرثیهسرایان، یا برخی وعاظ، چنان وارد مجلس میشوند که گویی تمام اهل مجلس عبد و زیردست آنانند. نمیدانم اگر بگويم برخی با "بادیگارد" وارد میشوند خودم غلو کردهام یا نه، اما شما بخوانید "مرید" و هواخواه؛ در مجلسی بودم، سخنران مشغول تبیین روایات بود، اما غالب مستمعین نگاهشان به درب ورودی بود تا ببینید چه زمانی فلان مداح مشهور وارد میشود، تا جایی که سخنران محترم گفت چون به روایات گوش نمیدهید و این بیحرمتی است، من مجلس را تمام میکنم! بعد شخصی گمنام و فاقد شهرت آمد تا ذکر مصائب کند، و بسیار متین و معتبر شروع به مصیبخوانی کرد، اما دریغ از یک صرخه و ضجه و ناله از مستمعین؛ در همان حین مجلس بهم ریخت و فلان مداح با یک تیم از مریدان وارد شد و با غروری وصف ناپذیر کنار منبر نشست، و تمام زمانی که داشت ذکر مصيبت میشد، حواسش به امر و نهی کردن به سران جلسه بود که مثلا صدا را چنین کنید و نورپردازی را چنان کنید. وقتی شروع به خواندن کرد، همان جمعیتی که به مصائب جانسوزی که مداح گمنام میخواند، ذرهای واکنش نشان ندادند، با یک بیت شعری که مداح مشهور خواند، فضا را تبدیل به غمخانه کردند و صدا به ضجه و گريه بلند نمودند. این غلوی خطرناک است.
🔸 اینکه فلان مداح مشهور باید طوری بمجلس حاضر شود که سخنران دقایق آخر منبرش باشد و فضا از جمعیت پر باشد، نوعی غلو است. اینکه حتما باید ماشین مدلبالا و غذای خاص و مکان خاص برای او تهیه شود، نوعی غلو است. اینکه با وجود مداح مشهور، سخنران و مداح گمنام را احترام و اکرام نکنند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه با هر کفر و خزعبلی که فلان مداح مشهور خواند، خودکشی و به به و چه چه کنند، ولی به اشعار و مطالب زیبا و صحیح مداح گمنام اهمیتی ندهند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه فلان مداح مشهور، خارج از حیطه تخصشش سخن بگوید و نظر بدهد و تحلیل و بررسی کند و نقض فتوا کند و فتوای جدید صادر کند و دیوانگیاش را که "به کسی هم ربط ندارد" ناسخ قرار دهد و منهیات را منسوخ، و کسی هم اعتراض نکند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه با فلان مداح مشهور، طوری رفتار شود که خود را وکیل اهل بیت علیهم السلام بداند و احدی را زَهره انتقاد و اشکال به او نباشد، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه سخنران جرأت نکند در جمع هیأتیها به نوع خواندن و سبک و لحن و اشعار برخی مادحین انتقاد کند، نوعی غلو درباره مادحین است. (و دهها مورد دیگر که بیانش به درازا میکشد.)
حال ممکن است این رفتارها در حق یک واعظ باشد، یا یک شاعر، یا یک ورزشکار مذهبی، یا یک رئیس هیأت، یا میاندار. اما بروزش درباره مادحین بیشتر است.
🔻 اگر بگویید: "مداح است و واعظ است و شاعر، باید احترام شود." میگوییم: مگر دعبل خزاعی و سيد حمیری و کمیت و امثالهم شاعر و مرثیه خوان نبودند؟! کجا با آنان چنین رفتارهایی میشد؟! کجا پایشان را از گلیمشان درازتر کردند؟! تازه یک بیتِ اشعار آنان برابری میکند با تمام اشعار پوچ و بی محتوای برخی مادحین فعلی؛ ضمن اینکه شاعران مذکور، با اشعارشان اشک امام معصوم علیه السلام را نیز جاری میکردند، اما برخی مادحین که توفیق خواندن یک مناجات و مصیبت هم ندارند و فقط بدنبال سبک و لحن میباشند. امام رضا علیه السلام بابت کدام شعر پیراهن نورانی و ارزشمند خود را که با آن عبادت کرده بودند به دعبل دادند؟! بابت اشعار پوچ؟! سبکها و لحنهای زننده و وقیح؟! کافیست شعر دعبل رحمه الله را با شرح علامه مجلسی رحمه الله بخوانید، بعد متوجه میشوید که چه مضامینی در شعر او گنجانده شده؛ مگر بزرگان اصحاب، مُبلغ و مروج دین نبودند، کجا پذیرفتند که با آنان رفتارهای غلوآمیز شود؟! به این گزارش دقت کنید:
ادامه در مطلب بعد
@tazvir3
🔍 غلو از نوعی دیگر
(بمناسبت ایام حزن و عزای اهل بیت علیهم السلام)
👈🏻 گاهی غلو مانند مواردی است که تا بحال مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. ولی گاهی غلو، لسانی و در مورد شئونات و مقامات اهل بیت علیهم السلام نیست، مثلا درباره یک مداح، یک واعظ، یک شاعر، یک مؤسس هیأت، و.... غلو میکنند، چیزی که امروزه بسیار با آن روبرو هستیم. گاهی برخی مادحین و مرثیهسرایان، یا برخی وعاظ، چنان وارد مجلس میشوند که گویی تمام اهل مجلس عبد و زیردست آنانند. نمیدانم اگر بگويم برخی با "بادیگارد" وارد میشوند خودم غلو کردهام یا نه، اما شما بخوانید "مرید" و هواخواه؛ در مجلسی بودم، سخنران مشغول تبیین روایات بود، اما غالب مستمعین نگاهشان به درب ورودی بود تا ببینید چه زمانی فلان مداح مشهور وارد میشود، تا جایی که سخنران محترم گفت چون به روایات گوش نمیدهید و این بیحرمتی است، من مجلس را تمام میکنم! بعد شخصی گمنام و فاقد شهرت آمد تا ذکر مصائب کند، و بسیار متین و معتبر شروع به مصیبخوانی کرد، اما دریغ از یک صرخه و ضجه و ناله از مستمعین؛ در همان حین مجلس بهم ریخت و فلان مداح با یک تیم از مریدان وارد شد و با غروری وصف ناپذیر کنار منبر نشست، و تمام زمانی که داشت ذکر مصيبت میشد، حواسش به امر و نهی کردن به سران جلسه بود که مثلا صدا را چنین کنید و نورپردازی را چنان کنید. وقتی شروع به خواندن کرد، همان جمعیتی که به مصائب جانسوزی که مداح گمنام میخواند، ذرهای واکنش نشان ندادند، با یک بیت شعری که مداح مشهور خواند، فضا را تبدیل به غمخانه کردند و صدا به ضجه و گريه بلند نمودند. این غلوی خطرناک است.
🔸 اینکه فلان مداح مشهور باید طوری بمجلس حاضر شود که سخنران دقایق آخر منبرش باشد و فضا از جمعیت پر باشد، نوعی غلو است. اینکه حتما باید ماشین مدلبالا و غذای خاص و مکان خاص برای او تهیه شود، نوعی غلو است. اینکه با وجود مداح مشهور، سخنران و مداح گمنام را احترام و اکرام نکنند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه با هر کفر و خزعبلی که فلان مداح مشهور خواند، خودکشی و به به و چه چه کنند، ولی به اشعار و مطالب زیبا و صحیح مداح گمنام اهمیتی ندهند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه فلان مداح مشهور، خارج از حیطه تخصشش سخن بگوید و نظر بدهد و تحلیل و بررسی کند و نقض فتوا کند و فتوای جدید صادر کند و دیوانگیاش را که "به کسی هم ربط ندارد" ناسخ قرار دهد و منهیات را منسوخ، و کسی هم اعتراض نکند، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه با فلان مداح مشهور، طوری رفتار شود که خود را وکیل اهل بیت علیهم السلام بداند و احدی را زَهره انتقاد و اشکال به او نباشد، نوعی غلو درباره مداح مشهور است. اینکه سخنران جرأت نکند در جمع هیأتیها به نوع خواندن و سبک و لحن و اشعار برخی مادحین انتقاد کند، نوعی غلو درباره مادحین است. (و دهها مورد دیگر که بیانش به درازا میکشد.)
حال ممکن است این رفتارها در حق یک واعظ باشد، یا یک شاعر، یا یک ورزشکار مذهبی، یا یک رئیس هیأت، یا میاندار. اما بروزش درباره مادحین بیشتر است.
🔻 اگر بگویید: "مداح است و واعظ است و شاعر، باید احترام شود." میگوییم: مگر دعبل خزاعی و سيد حمیری و کمیت و امثالهم شاعر و مرثیه خوان نبودند؟! کجا با آنان چنین رفتارهایی میشد؟! کجا پایشان را از گلیمشان درازتر کردند؟! تازه یک بیتِ اشعار آنان برابری میکند با تمام اشعار پوچ و بی محتوای برخی مادحین فعلی؛ ضمن اینکه شاعران مذکور، با اشعارشان اشک امام معصوم علیه السلام را نیز جاری میکردند، اما برخی مادحین که توفیق خواندن یک مناجات و مصیبت هم ندارند و فقط بدنبال سبک و لحن میباشند. امام رضا علیه السلام بابت کدام شعر پیراهن نورانی و ارزشمند خود را که با آن عبادت کرده بودند به دعبل دادند؟! بابت اشعار پوچ؟! سبکها و لحنهای زننده و وقیح؟! کافیست شعر دعبل رحمه الله را با شرح علامه مجلسی رحمه الله بخوانید، بعد متوجه میشوید که چه مضامینی در شعر او گنجانده شده؛ مگر بزرگان اصحاب، مُبلغ و مروج دین نبودند، کجا پذیرفتند که با آنان رفتارهای غلوآمیز شود؟! به این گزارش دقت کنید:
ادامه در مطلب بعد
@tazvir3
👆🏻حدثنی ابراهیم بن محمد بن العباس الختلی، قال حدثنی أحمد بن إدریس القمی، قال حدثنی محمد بن أحمد بن یحیی ، عن محمد بن أبی الصهبان أو غیره، عن سلیمان بن داود المنقری، عن ابن أبی عمیر، قال قلت لجمیل بن دراج، ما أحسن محضرک و أزین مجلسک. فقال إی والله ما کنا حول زرارة بن أعین إلا بمنزلة الصبیان فی الکتاب حول المعلم.
✍🏻 جناب "ابن أبی عُمیر" که از بزرگانِ شیعه و از اصحابِ إجماع است، گوید: به "جمیل بن دَراج" گفتم: محضر درسِ شما چه باشکوه و پربار است! گفت: آری؛ بخدا سوگند، ما نزد "زرارة بن اعین" مانندِ کودکان مکتبی که اطراف معلّمشان باشند، بودیم!!!!!
📚 اختیار معرفة الرجال، نشر: مؤسسه آل البیت، ١/٣٤٦، گزارش شماره ٢١٣
جناب "جمیل بن دَرّاج" از بزرگانِ اصحاب و از اساتید جنابِ "ابن أبی عمیر" بود؛ هردوی این بزرگواران از بزرگان شیعه و "اصحاب إجماع" میباشند. جالب آنکه "جميل بن دراج" با آن عظمت علمی که شخصی همچون "ابن أبی عمیر" کرسیِ درسش را میستاید، دربارهٔ جناب "زراره" آن تعبیر را بکار میبرَد! اما کجا رفتارهایی که با برخی وعاظ میشود، با آنان میشده است⁉️
هرچند از طرفی موارد فوق از آفات شهرت نیز هست، و اینکه در روایات از شهرتدوستی نهی شده، یکی از دلایلش همین است. مداح و واعظ در عین اینکه جایگاه والایی دارند و روایات کثیری در مدح آنان وارد شده، اما لبه تیغ هم هستند، و اگر نتوانند حریم و جایگاه خود را حفظ کنند، و از مسیر اخلاص و وظیفه خارج شوند، دیگر جایگاهی نزد اهل بیت علیهم السلام نخواهند داشت. خلاصه آنکه غلو درباره افراد نیز مذموم و خطرناک است.
📢 عزیزان، تمام مطالب فوق فقط درباره "برخی" از مادحین و وعاظ است، نه همه، زیرا مداح و واعظ و شاعر متین و گرانقدر و متواضع و مخلص، بسیار زیاد است که خداوند متعال توفیقشان دهد.
اللهم اجعل عواقب أمورنا خيرا
@tazvir3
✍🏻 جناب "ابن أبی عُمیر" که از بزرگانِ شیعه و از اصحابِ إجماع است، گوید: به "جمیل بن دَراج" گفتم: محضر درسِ شما چه باشکوه و پربار است! گفت: آری؛ بخدا سوگند، ما نزد "زرارة بن اعین" مانندِ کودکان مکتبی که اطراف معلّمشان باشند، بودیم!!!!!
📚 اختیار معرفة الرجال، نشر: مؤسسه آل البیت، ١/٣٤٦، گزارش شماره ٢١٣
جناب "جمیل بن دَرّاج" از بزرگانِ اصحاب و از اساتید جنابِ "ابن أبی عمیر" بود؛ هردوی این بزرگواران از بزرگان شیعه و "اصحاب إجماع" میباشند. جالب آنکه "جميل بن دراج" با آن عظمت علمی که شخصی همچون "ابن أبی عمیر" کرسیِ درسش را میستاید، دربارهٔ جناب "زراره" آن تعبیر را بکار میبرَد! اما کجا رفتارهایی که با برخی وعاظ میشود، با آنان میشده است⁉️
هرچند از طرفی موارد فوق از آفات شهرت نیز هست، و اینکه در روایات از شهرتدوستی نهی شده، یکی از دلایلش همین است. مداح و واعظ در عین اینکه جایگاه والایی دارند و روایات کثیری در مدح آنان وارد شده، اما لبه تیغ هم هستند، و اگر نتوانند حریم و جایگاه خود را حفظ کنند، و از مسیر اخلاص و وظیفه خارج شوند، دیگر جایگاهی نزد اهل بیت علیهم السلام نخواهند داشت. خلاصه آنکه غلو درباره افراد نیز مذموم و خطرناک است.
📢 عزیزان، تمام مطالب فوق فقط درباره "برخی" از مادحین و وعاظ است، نه همه، زیرا مداح و واعظ و شاعر متین و گرانقدر و متواضع و مخلص، بسیار زیاد است که خداوند متعال توفیقشان دهد.
اللهم اجعل عواقب أمورنا خيرا
@tazvir3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هیأت_خانقاه_نیست
👈🏻 جای همه شما عزیزان خالی، دیشب بعد از زیارت و انجام اعمال در حرم مطهر امام حسین علیه السلام، از حرم خارج شدم تا به حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام مشرف شوم، در بین الحرمین عراقیها خیلی محزون و جانسوز مشغول عزاداری بودند، حقیر هم ایستادم تا دقایقی سینه بزنم و بر مصائب امام مظلومم اشک بریزم. در همان حین چند صوفی از صوفیان عراق با موهای بلند و لباس سفید و کشکول وارد جمع شدند، و بزرگ آنان وسط رفت و موی سرش را باز کرد و مشغول به حرکاتی شبیه سماع شد. چند ثانیه بیشتر نشد که عزاداران او را بیرون انداختند و طردش کردند و او نیز شرش را کم کرد.
ای کاش در جلسات ما نیز چنین برخوردهای قاطعی صورت پذیرد.
🎥 فیلم متعلق به چند سال پیش است، نه مطلب فوق
@tazvir3
👈🏻 جای همه شما عزیزان خالی، دیشب بعد از زیارت و انجام اعمال در حرم مطهر امام حسین علیه السلام، از حرم خارج شدم تا به حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام مشرف شوم، در بین الحرمین عراقیها خیلی محزون و جانسوز مشغول عزاداری بودند، حقیر هم ایستادم تا دقایقی سینه بزنم و بر مصائب امام مظلومم اشک بریزم. در همان حین چند صوفی از صوفیان عراق با موهای بلند و لباس سفید و کشکول وارد جمع شدند، و بزرگ آنان وسط رفت و موی سرش را باز کرد و مشغول به حرکاتی شبیه سماع شد. چند ثانیه بیشتر نشد که عزاداران او را بیرون انداختند و طردش کردند و او نیز شرش را کم کرد.
ای کاش در جلسات ما نیز چنین برخوردهای قاطعی صورت پذیرد.
🎥 فیلم متعلق به چند سال پیش است، نه مطلب فوق
@tazvir3
Forwarded from غلوپژوهی
الهدایة الکبری: «زائران سیدالشهدا ع، قاتلان انبیایند»!
در روایات امامیه از ائمه اطهار ع کمتر اعمالی هستند که برایشان مانند زیارت قبر سیدالشهداء ع و یاد مظلومیت و مصائب ایشان، فضائلی بدین بزرگی یاد شده باشد. دهها نمونه از این اسناد در کتبی مانند کامل الزیارات و تهذیب و دیگر منابع امامی، زیدی و حتی بعضاً عامه آمده است.
با این حال، منابع غالیانی مانند نصیریه رویکردی منفی به این موضوعات دارند. پیشتر گذاشت که خطابیان و نصیریان به هیچ وجه مصائب و شهادات ائمه ع را نمیپذیرند. این رویکرد منفی تا آنجا پیش رفته که حتی در برخی منابع عام خود هم -که بنای افشای صریح عقاید غالیانهشان را ندارند- نمود یافته است.
مثلاً در کتاب الهدایة الکبری در روایتی پیرامون بابیت ابوالخطاب، زائران و موالیان ائمه ع را قاتلان انبیا شمرده است. خصیبی، پیشوای نصیریان به سندی ظلمانی از بزرگان غلو مانند محمد بن صدقه عنبری روایت کرده است:
«ان الله ذکر قتلة الحسین فی آخر الزمان فیزورون قبره و یتشافون بتربته و هم قتلة الأنبیاء فی کل زمان...
قلت: فمن هؤلاء قتلة الأنبیاء فی کل زمان؟ قال: هم المنتحلة لولایتنا و لیسوا منا فأولئک علیهم لعنة الله و لعنة الللاعنین» (خصیبی، الهدایة، 2007م، ص376؛ الهدایة، تحقیق الحمصی، ص574)
شاید چنین ابهامی به نظر بیاید که چگونه شیعیان زائر امام و شفاجویان به تربتش قاتلان انبیا در هر دورانی هستند؟ مگر اصلاً شیعیان دوران انبیاء را درک کردهاند؟ این پرسش پاسخی کاملاً روشن در منابع خاص نصیریه دارد، اینکه به تصریح نصیریان بزرگان شیعه در ادوار تناسخی به صورت دشمنان انبیا ظهور کرده بودند، مثلاً زراره، هامان وزیر فرعون بوده و فقهای اصحاب امام صادق ع، «تسعة رهط» دشمنان حضرت صالح بودهاند. و... (نمونه منابع)
ابهام دیگر اینکه اگر خصیبی با شهادت و مصائب ائمه ع مخالف است، چگونه در الهدایة روایاتی در این زمینه آورده است؟ او و پیروانش خود در آثار اختصاصی به تفصیل پاسخ این سؤال را دادهاند. خصیبی در الرسالة مهمترین کتاب فرقه نصیریه برای توجیه روش حشوی خود تصریح کرده است که هر روایتی منسوب به ائمه ع را باید پذیرفت، و از معصوم دانست (خصیبی، فقه الرسالة، 2006م، ص148). بر این اساس، ایشان گرچه ضروری ترین معارف ائمه ع را تکذیب میکنند، اما با آوردن تأویلاتی تظاهر میکنند هیچ روایتی را رد نمیکنند.
پس عجیب نیست خصیبی در کتاب عام خود، یعنی الهدایة روایاتی بر خلاف مرام خود بیاورد، چون در کتاب خاصش یعنی دیوان توضیح داده که اگر در روایات ثوابی برای زیارت قبر امام است، این برای کسی است که بداند امام کشته نشده، و آنجا محل غیبت امام است (خصیبی، دیوان، 2001م، ص68-69)،*
و یا فضل ذکر مصائب به دانستن این باطن است که در واقع شبهی ظاهری از امام بر شخص دیگری افتاده بود و آن کشته شده بود (همان، ص65-67؛ نیز نک: خصیبی، الهدایة، 1419ق، ص202). به عبارتی حقیقت الله که به شکل حسین ظهور کرده بوده، و قتل صوری کربلا را نمایش داد، و در واقع مقتول عمر بن الخطاب بود. (خصیبی، الرسالة، 2006م، ص85، 87، 2016م، ص43، 44؛ «واظهر قتل عمر بن سعد له وسیرته بكربلاء وهو الحسین وهو المعنى واقام شبهه حنظلة بن سعد الشبامي» / «وانما فدى اسماعیل -وهو الاسم- بالثاني». و مانندش در الهفت و الأعیاد)
پس خصیبی و پیروانش شدیداً بر شیعیان و عزاداران سیدالشهداء طعن زده، و ایشان را تکفیر میکنند (همو، دیوان، ص78؛ طبرانی، الأعیاد، 1943، ص110؛ نمونه منابع دیگر)، اما با این روش شنیع و منحط مدعیاند ظاهر را نیز پذیرفتهاند!
خصیبی و دیگر خطابیان و نصیریان در مواضع بسیاری امامیه (مقصره) را شدیداً تکفیر کرده، و حتی بعضاً ایشان را بدترین خلائق و بدتر از ناصبان شمردهاند (اکبری، نصیریه، بخش3-5-3)
———
* البته برخی نصیریان معاصر یکسره تقیه خود را رها کردند، و دلایل بیتوجهی خودشان به زیارت مراقد ائمه ع را در قالب همان عقاید غالیانه بیان داشتهاند (عانی، تاريخ الطائفة العلوية النصيرية في العراق، ص69 نیز نک: ص45-51). از دیرباز نیز نصیریان عاشورا را روز عید میدانستهاند.
@gholow2
در روایات امامیه از ائمه اطهار ع کمتر اعمالی هستند که برایشان مانند زیارت قبر سیدالشهداء ع و یاد مظلومیت و مصائب ایشان، فضائلی بدین بزرگی یاد شده باشد. دهها نمونه از این اسناد در کتبی مانند کامل الزیارات و تهذیب و دیگر منابع امامی، زیدی و حتی بعضاً عامه آمده است.
با این حال، منابع غالیانی مانند نصیریه رویکردی منفی به این موضوعات دارند. پیشتر گذاشت که خطابیان و نصیریان به هیچ وجه مصائب و شهادات ائمه ع را نمیپذیرند. این رویکرد منفی تا آنجا پیش رفته که حتی در برخی منابع عام خود هم -که بنای افشای صریح عقاید غالیانهشان را ندارند- نمود یافته است.
مثلاً در کتاب الهدایة الکبری در روایتی پیرامون بابیت ابوالخطاب، زائران و موالیان ائمه ع را قاتلان انبیا شمرده است. خصیبی، پیشوای نصیریان به سندی ظلمانی از بزرگان غلو مانند محمد بن صدقه عنبری روایت کرده است:
«ان الله ذکر قتلة الحسین فی آخر الزمان فیزورون قبره و یتشافون بتربته و هم قتلة الأنبیاء فی کل زمان...
قلت: فمن هؤلاء قتلة الأنبیاء فی کل زمان؟ قال: هم المنتحلة لولایتنا و لیسوا منا فأولئک علیهم لعنة الله و لعنة الللاعنین» (خصیبی، الهدایة، 2007م، ص376؛ الهدایة، تحقیق الحمصی، ص574)
شاید چنین ابهامی به نظر بیاید که چگونه شیعیان زائر امام و شفاجویان به تربتش قاتلان انبیا در هر دورانی هستند؟ مگر اصلاً شیعیان دوران انبیاء را درک کردهاند؟ این پرسش پاسخی کاملاً روشن در منابع خاص نصیریه دارد، اینکه به تصریح نصیریان بزرگان شیعه در ادوار تناسخی به صورت دشمنان انبیا ظهور کرده بودند، مثلاً زراره، هامان وزیر فرعون بوده و فقهای اصحاب امام صادق ع، «تسعة رهط» دشمنان حضرت صالح بودهاند. و... (نمونه منابع)
ابهام دیگر اینکه اگر خصیبی با شهادت و مصائب ائمه ع مخالف است، چگونه در الهدایة روایاتی در این زمینه آورده است؟ او و پیروانش خود در آثار اختصاصی به تفصیل پاسخ این سؤال را دادهاند. خصیبی در الرسالة مهمترین کتاب فرقه نصیریه برای توجیه روش حشوی خود تصریح کرده است که هر روایتی منسوب به ائمه ع را باید پذیرفت، و از معصوم دانست (خصیبی، فقه الرسالة، 2006م، ص148). بر این اساس، ایشان گرچه ضروری ترین معارف ائمه ع را تکذیب میکنند، اما با آوردن تأویلاتی تظاهر میکنند هیچ روایتی را رد نمیکنند.
پس عجیب نیست خصیبی در کتاب عام خود، یعنی الهدایة روایاتی بر خلاف مرام خود بیاورد، چون در کتاب خاصش یعنی دیوان توضیح داده که اگر در روایات ثوابی برای زیارت قبر امام است، این برای کسی است که بداند امام کشته نشده، و آنجا محل غیبت امام است (خصیبی، دیوان، 2001م، ص68-69)،*
و یا فضل ذکر مصائب به دانستن این باطن است که در واقع شبهی ظاهری از امام بر شخص دیگری افتاده بود و آن کشته شده بود (همان، ص65-67؛ نیز نک: خصیبی، الهدایة، 1419ق، ص202). به عبارتی حقیقت الله که به شکل حسین ظهور کرده بوده، و قتل صوری کربلا را نمایش داد، و در واقع مقتول عمر بن الخطاب بود. (خصیبی، الرسالة، 2006م، ص85، 87، 2016م، ص43، 44؛ «واظهر قتل عمر بن سعد له وسیرته بكربلاء وهو الحسین وهو المعنى واقام شبهه حنظلة بن سعد الشبامي» / «وانما فدى اسماعیل -وهو الاسم- بالثاني». و مانندش در الهفت و الأعیاد)
پس خصیبی و پیروانش شدیداً بر شیعیان و عزاداران سیدالشهداء طعن زده، و ایشان را تکفیر میکنند (همو، دیوان، ص78؛ طبرانی، الأعیاد، 1943، ص110؛ نمونه منابع دیگر)، اما با این روش شنیع و منحط مدعیاند ظاهر را نیز پذیرفتهاند!
خصیبی و دیگر خطابیان و نصیریان در مواضع بسیاری امامیه (مقصره) را شدیداً تکفیر کرده، و حتی بعضاً ایشان را بدترین خلائق و بدتر از ناصبان شمردهاند (اکبری، نصیریه، بخش3-5-3)
———
* البته برخی نصیریان معاصر یکسره تقیه خود را رها کردند، و دلایل بیتوجهی خودشان به زیارت مراقد ائمه ع را در قالب همان عقاید غالیانه بیان داشتهاند (عانی، تاريخ الطائفة العلوية النصيرية في العراق، ص69 نیز نک: ص45-51). از دیرباز نیز نصیریان عاشورا را روز عید میدانستهاند.
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
⛔️ تکفیر سران غلات نسبت به شیعه
در کتاب آداب عبد المطلب (ص282 از ج6 تراث علوی) به روایت حسین بن حمدان آمده هرکس دینش را از تعدادی از فقهای اصحاب مانند زراره و محمد بن مسلم و... بگیرد نجس است:
«من أخذ من علم زرارة و أبی بصیر و سدیر و ابن أبی یعفور و محمد…
در کتاب آداب عبد المطلب (ص282 از ج6 تراث علوی) به روایت حسین بن حمدان آمده هرکس دینش را از تعدادی از فقهای اصحاب مانند زراره و محمد بن مسلم و... بگیرد نجس است:
«من أخذ من علم زرارة و أبی بصیر و سدیر و ابن أبی یعفور و محمد…
#مشترکات_عرفانی
📢 علامه حلی رحمه الله، مشاهدهٔ عينی خود پیرامون گروهی از صوفيهٔ زمانش را چنين گزارش نموده است و مینویسد:
«گروهی از صوفيه را نزد قبر مولايمان حسين عليه السلام مشاهده کردم که نماز مغرب را خواندند، إلا يکی از ايشان که نشسته بود و نماز نمیخواند، سپس بعد از ساعتی نماز عشاء خواندند، ولی باز آن شخص نخواند. من از بعض ايشان راجع به ترکِ نماز آن شخص پرسيدم که او پاسخ داد: «او چه نيازی به نماز دارد در حالی که واصل شده است! آيا بعد از وصل جايز است بين خود و خدا حجابی قرار دهد؟ نماز حجابی است بين بنده و پروردگار.» پس بنگر تا کجا گمراه شدهاند!
📔 نهج الحق و کشف الصدق، ص ۵۸
اینکه این تفکر ریشه در معارف بزرگان این جماعت دارد بجای خود، که بحثش مفصل گذشت و نمیخواهم باز تکرارش کنم. اما کجاست علامه حلی رحمه الله که بنگرد برخی افراد منتسب به تشیع (که اتفاقا برائت لسانی از صوفیه هم دارند) در التزام به لوازم تصوف و آداب فرقههای دیگر، گوی سبقت را از همگان ربودهاند! برخی افراد، کنار قبور مطهر اهل بیت علیهم السلام، ساعتها را به گفتن کفريات و جعلیات و اکاذیب اتلاف مینمایند، و با بهانههای شیطانی، ترویج اباحهگری کرده، و قلب مطهر امام را خون میکنند. این "برخی" افراد، کشکولی از چند فرقه و تفکر باطلند که حتی ظاهرشان نیز از محدوده یک شیعه مذهب خارج شدهست. خلاصه به همه چیز مقید و ملتزمند، جز به ملزومات تشیع. این جماعت برای بدنام کردن شیعیان رهگذر خوبی محسوب میشوند، و یا اصلا چه بسا عامدانه برای تخریب شیعیان چنین رفتار میکنند.
🔹آن صوفی علت ترک نماز را برای علامه حلی آنطور بیان کرده، حال نیز همان برخی افراد میگویند: "وقتی ولایت امام معصوم را داری، دیگر چه نیاز به نماز و تکالیف شرعی؟!" اگر نیک تأمل نمایید، هر دو کلام از یک دهان خارج میشود، فقط یکی "فناء فی الله" را بهانه کرده، و دیگری "ولایتمداری" را؛ اما باز صوفی مشخص است صوفی است و در نهایت طرد میشود، اما یک منتسب به تشیع، اگر در قالب یک شیعه اثنی عشری دلسوز و خدوم نمایان شود، جلب اعتماد میکند و بنام معارف اهل بیت علیهم السلام ایجاد انحراف مینماید که خطرش از این جهت بیش از آن صوفی است.
@tazvir3
📢 علامه حلی رحمه الله، مشاهدهٔ عينی خود پیرامون گروهی از صوفيهٔ زمانش را چنين گزارش نموده است و مینویسد:
«گروهی از صوفيه را نزد قبر مولايمان حسين عليه السلام مشاهده کردم که نماز مغرب را خواندند، إلا يکی از ايشان که نشسته بود و نماز نمیخواند، سپس بعد از ساعتی نماز عشاء خواندند، ولی باز آن شخص نخواند. من از بعض ايشان راجع به ترکِ نماز آن شخص پرسيدم که او پاسخ داد: «او چه نيازی به نماز دارد در حالی که واصل شده است! آيا بعد از وصل جايز است بين خود و خدا حجابی قرار دهد؟ نماز حجابی است بين بنده و پروردگار.» پس بنگر تا کجا گمراه شدهاند!
📔 نهج الحق و کشف الصدق، ص ۵۸
اینکه این تفکر ریشه در معارف بزرگان این جماعت دارد بجای خود، که بحثش مفصل گذشت و نمیخواهم باز تکرارش کنم. اما کجاست علامه حلی رحمه الله که بنگرد برخی افراد منتسب به تشیع (که اتفاقا برائت لسانی از صوفیه هم دارند) در التزام به لوازم تصوف و آداب فرقههای دیگر، گوی سبقت را از همگان ربودهاند! برخی افراد، کنار قبور مطهر اهل بیت علیهم السلام، ساعتها را به گفتن کفريات و جعلیات و اکاذیب اتلاف مینمایند، و با بهانههای شیطانی، ترویج اباحهگری کرده، و قلب مطهر امام را خون میکنند. این "برخی" افراد، کشکولی از چند فرقه و تفکر باطلند که حتی ظاهرشان نیز از محدوده یک شیعه مذهب خارج شدهست. خلاصه به همه چیز مقید و ملتزمند، جز به ملزومات تشیع. این جماعت برای بدنام کردن شیعیان رهگذر خوبی محسوب میشوند، و یا اصلا چه بسا عامدانه برای تخریب شیعیان چنین رفتار میکنند.
🔹آن صوفی علت ترک نماز را برای علامه حلی آنطور بیان کرده، حال نیز همان برخی افراد میگویند: "وقتی ولایت امام معصوم را داری، دیگر چه نیاز به نماز و تکالیف شرعی؟!" اگر نیک تأمل نمایید، هر دو کلام از یک دهان خارج میشود، فقط یکی "فناء فی الله" را بهانه کرده، و دیگری "ولایتمداری" را؛ اما باز صوفی مشخص است صوفی است و در نهایت طرد میشود، اما یک منتسب به تشیع، اگر در قالب یک شیعه اثنی عشری دلسوز و خدوم نمایان شود، جلب اعتماد میکند و بنام معارف اهل بیت علیهم السلام ایجاد انحراف مینماید که خطرش از این جهت بیش از آن صوفی است.
@tazvir3
⚫️ عبادت و #زهد امام سجّاد علیه السّلام، دوست و دشمن را متحیّر نمود
👈🏻 یکی از علل گرایش مردم به عرفان، گزارشاتی است که درباره "عبادت و زهدِ" سران عرفان رسیده، که برای شنونده جذابیت دارد. فعلا در مقام نقد و بررسی یا اعتبارسنجی آن گزارشات نيستم، و شما فرض کنید تمام آن گزارشات صحیح و قابل اعتناست. مردم با شنیدن یا دیدن یک عمل عبادی از یک عارف يا صوفی، فعل او را حمل بر صحت میکنند و هرچه شدت آن عبادت بیشتر باشد، ارادت و محبت مردم نیز به فاعل آن بیشتر میشود. بعد در این میان، گزارشاتی از عبادت یک نفر میرسد که تمام اعمال و افعال زاهدان و عابدان را نه تنها به حاشیه میبرَد، بلکه آن را در نظر دیگران محو میکند و حقیر.
🔻 اگر مردم بدانند که زهد و عبادت امام سجاد علیه السلام به چه شکل بوده، دیگر عبادت و زهد احدی را اصلا بحساب نمیآورند. گزارشات فراوانی در منابع خاص و عام از عبادت و زهد امام سجاد علیه السلام رسیده که هر عقلی را متحیر، و هر انسانی را منقلب، و هر وجدانی را به انصاف و اعتراف و بیداری وامیدارد، و شبیه این گزارشات فقط درباره ديگر معصومین علیهم السلام رسیده و لاغیر؛ اینک به برخی از این گزارشات اشاره میشود:
1⃣ آنقدر عبادت امام سجاد علیه السلام سخت و دشوار و طاقت فرسا بوده، که فاطمه بنت امیرالمومنین، خواهر امام حسین علیهمالسلام، خوف از بین رفتن آن جناب را داشته، و جابر بن عبدالله انصاری را واسطه میکند تا با آن حضرت گفتگو کند و ایشان را از این مسئله آگاه نماید. این در حالی بوده که دو کفِ دست، پیشانی، و زانوان امام سجاد علیه السلام از فرط عبادت پینه بسته بوده. ( أمالی طوسی رحمه الله، ط_مؤسسة البعثة، ص ٩٥٧)
2⃣ آن حضرت، مانند امیرالمومنین علیه السلام شبانه روز هزار رکعت نماز میخواندند. ایشان پانصد نخل داشتند که گاهی نمازها را کنار آن نخلها میخواندند، به این صورت که در کنار هر نخل دو رکعت نماز میگذاردند. و هنگام نماز رنگ مبارکشان تغییر میکرد و بدنشان از خوف خداوند متعال بشدت میلرزید و گویی نماز آخرشان را میخواندند. وقتی به کنیز ایشان میگویند که در چند جمله حال آن بزرگوار را وصف کن میگوید: هیچگاه در روز برایشان سفره پهن نکردم چون دائم روزه بودند، و هیچگاه در شب بستری برایشان پهن نکردم، چون دائم شب زندهدار بودند. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١٦)
3⃣ امام سجاد علیه السلام آنقدر عبادت میکردند، که پینههای مواضع سجده ایشان را سالی هفت بار میبُریدند. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١٧) و طبق نقلی دیگر سالی ده بار یا هفده بار این عمل تکرار میشد. ( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ٦٣)
4⃣ روزی آن حضرت با ردائی از خز (که قیمتی بود) بیرون آمده بود. گدایی سر راهش را گرفت و بر رداء چنگ زد، امام رداء را رها کرده و رفتند. در زمستان لباس خز میخریدند و در تابستان میفروختند و بهایش را صدقه میدادند. در شب تاریک از منزل خارج میشدند و انبانهایی را به پشت میکشیدند که درون آنها کیسههایی از درهم و دینار بود. گاهی خوراک یا هیزم بر پشت خود حمل میکردند و به درب خانه محتاجان میآمدند و یک یک در میزد؛ هر کس درب را باز میکرد به او چیزی میدادند. هر وقت چیزی به فقیری میدادند، صورت خود را میپوشانیدند تا او را نشناسند. بعد از شهادت حضرت، دیگر کسی به آنها کمک نکرد! فهمیدند آن شخص، علی ابن الحسین علیهما السلام بوده! وقتی پیکر آن امام را برای غسل بر روی تخته گذاشتند، بخاطر انبانهایی که به خانه فقراء و مستمندان میبُردند، بر پشت مبارکشان اثری چون زانوی شتر بود. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١۶)
5⃣ "زُهری" تابعیِ معروفِ سُنی، که از عمال بنیامیه نیز بوده، نقل کرده: با علی بن الحسین علیهماالسلام پیش "عبد الملک بن مروان" رفتم. او وقتی حال و آثار عبادت مثل پینه را در پیشانی ایشان دید، به وجد آمد و بی اختیار سخن به مدحش گشود و دقایقی مکرر ایشان را مدح میکرد. سپس آن حضرت درباره عبادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) گزارشاتی بیان فرمودند و گریستند، و عبدالملک نیز اشکش جاری شد و منقلب شد. ( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ٥٧، به نقل از "فتح الأبواب")
أدامه در مطلب بعد
@tazvir3
👈🏻 یکی از علل گرایش مردم به عرفان، گزارشاتی است که درباره "عبادت و زهدِ" سران عرفان رسیده، که برای شنونده جذابیت دارد. فعلا در مقام نقد و بررسی یا اعتبارسنجی آن گزارشات نيستم، و شما فرض کنید تمام آن گزارشات صحیح و قابل اعتناست. مردم با شنیدن یا دیدن یک عمل عبادی از یک عارف يا صوفی، فعل او را حمل بر صحت میکنند و هرچه شدت آن عبادت بیشتر باشد، ارادت و محبت مردم نیز به فاعل آن بیشتر میشود. بعد در این میان، گزارشاتی از عبادت یک نفر میرسد که تمام اعمال و افعال زاهدان و عابدان را نه تنها به حاشیه میبرَد، بلکه آن را در نظر دیگران محو میکند و حقیر.
🔻 اگر مردم بدانند که زهد و عبادت امام سجاد علیه السلام به چه شکل بوده، دیگر عبادت و زهد احدی را اصلا بحساب نمیآورند. گزارشات فراوانی در منابع خاص و عام از عبادت و زهد امام سجاد علیه السلام رسیده که هر عقلی را متحیر، و هر انسانی را منقلب، و هر وجدانی را به انصاف و اعتراف و بیداری وامیدارد، و شبیه این گزارشات فقط درباره ديگر معصومین علیهم السلام رسیده و لاغیر؛ اینک به برخی از این گزارشات اشاره میشود:
1⃣ آنقدر عبادت امام سجاد علیه السلام سخت و دشوار و طاقت فرسا بوده، که فاطمه بنت امیرالمومنین، خواهر امام حسین علیهمالسلام، خوف از بین رفتن آن جناب را داشته، و جابر بن عبدالله انصاری را واسطه میکند تا با آن حضرت گفتگو کند و ایشان را از این مسئله آگاه نماید. این در حالی بوده که دو کفِ دست، پیشانی، و زانوان امام سجاد علیه السلام از فرط عبادت پینه بسته بوده. ( أمالی طوسی رحمه الله، ط_مؤسسة البعثة، ص ٩٥٧)
2⃣ آن حضرت، مانند امیرالمومنین علیه السلام شبانه روز هزار رکعت نماز میخواندند. ایشان پانصد نخل داشتند که گاهی نمازها را کنار آن نخلها میخواندند، به این صورت که در کنار هر نخل دو رکعت نماز میگذاردند. و هنگام نماز رنگ مبارکشان تغییر میکرد و بدنشان از خوف خداوند متعال بشدت میلرزید و گویی نماز آخرشان را میخواندند. وقتی به کنیز ایشان میگویند که در چند جمله حال آن بزرگوار را وصف کن میگوید: هیچگاه در روز برایشان سفره پهن نکردم چون دائم روزه بودند، و هیچگاه در شب بستری برایشان پهن نکردم، چون دائم شب زندهدار بودند. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١٦)
3⃣ امام سجاد علیه السلام آنقدر عبادت میکردند، که پینههای مواضع سجده ایشان را سالی هفت بار میبُریدند. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١٧) و طبق نقلی دیگر سالی ده بار یا هفده بار این عمل تکرار میشد. ( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ٦٣)
4⃣ روزی آن حضرت با ردائی از خز (که قیمتی بود) بیرون آمده بود. گدایی سر راهش را گرفت و بر رداء چنگ زد، امام رداء را رها کرده و رفتند. در زمستان لباس خز میخریدند و در تابستان میفروختند و بهایش را صدقه میدادند. در شب تاریک از منزل خارج میشدند و انبانهایی را به پشت میکشیدند که درون آنها کیسههایی از درهم و دینار بود. گاهی خوراک یا هیزم بر پشت خود حمل میکردند و به درب خانه محتاجان میآمدند و یک یک در میزد؛ هر کس درب را باز میکرد به او چیزی میدادند. هر وقت چیزی به فقیری میدادند، صورت خود را میپوشانیدند تا او را نشناسند. بعد از شهادت حضرت، دیگر کسی به آنها کمک نکرد! فهمیدند آن شخص، علی ابن الحسین علیهما السلام بوده! وقتی پیکر آن امام را برای غسل بر روی تخته گذاشتند، بخاطر انبانهایی که به خانه فقراء و مستمندان میبُردند، بر پشت مبارکشان اثری چون زانوی شتر بود. ( الخصال، صدوق رحمه الله، ط_مؤسسة نشر اسلامی، ص ٥١۶)
5⃣ "زُهری" تابعیِ معروفِ سُنی، که از عمال بنیامیه نیز بوده، نقل کرده: با علی بن الحسین علیهماالسلام پیش "عبد الملک بن مروان" رفتم. او وقتی حال و آثار عبادت مثل پینه را در پیشانی ایشان دید، به وجد آمد و بی اختیار سخن به مدحش گشود و دقایقی مکرر ایشان را مدح میکرد. سپس آن حضرت درباره عبادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) گزارشاتی بیان فرمودند و گریستند، و عبدالملک نیز اشکش جاری شد و منقلب شد. ( بحارالانوار، ج ۴۶، ص ٥٧، به نقل از "فتح الأبواب")
أدامه در مطلب بعد
@tazvir3