❤5👍2
عاشقم، عاشق ستارهی صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام "تو"ست بر آن...🌱
#فروغ_فرخزاد
@the_cafe_anar
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام "تو"ست بر آن...🌱
#فروغ_فرخزاد
@the_cafe_anar
❤7
❤5
❤3💔2
صبح با صدای بارون بیدار بشی
با بوی بارون
تو یه هوای ابری و گرفته
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
با بوی بارون
تو یه هوای ابری و گرفته
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
❤4
من از دلم مینویسم
تو با دلت بخوان🌱
پرندهها اسیر قفس شدند
و آدمها را به خانههای کوچک تبعید کردند
خانههای بیدرخت
خانههای بیبهار
بیتابستان
بیپاییز
بیزمستان
هیچ فصلی به خانهها ورود نمیکند
باید از خانههای بدون فصل دور شوم
من در مسیر دوست داشتنت حرکت کردم
و نمیدانم کجای این جاده به تو میرسم
به شوق تو
و عشق دیدنت نگاهت راهی شدم
چه دیوانهوار دوستت میدارم
آه
پاییز است
بادهای سرد وزیدن گرفته
با من حرف بزن از درون قلبت
و چیزی بگو که شبیه سخنانی که شنیدهام نباشد
از دلت بگو
با دلت بکو
شهر پر شده از زنانی زیبا
زنانی با عشق آشنا و با مهربانی همنشین
مهربانیشان را میبینم
و زیباییشان را میستایم
برگهای پاییزی یک به یک شاخههایشان را ترک میکنند
و رقصکنان روی زمین مینشینند
نم باران خیابان را خیس میکند
و من در کوچه پس کوچههای شهر قدم میزنم
زیر لب ذکر میگویم:
دوستت دارم
دوست دارم
دوستت دارم
بی آن که منتظر رسیدنت باشم
همچنان زنان مقدس که خدا را یاد میکنند
من عشق را یاد میکنم🌱
من دوستت دارم را تکرار میکنم
من ذکر میگویم
ذکر من تنها، دوستت دارم است
مقدسترین واژههای دنیا
آنها خدا را
و من عشق را
و شاید هیچ کس نداند که خدا به قلبِ دیوانههای عاشق نزدیکتر است
ای لحظههای دلتنگ پاییزی دوستتان دارم
برگهای خشک نیمهجان، دوستتان دارم
نم نم باران، دوستت دارم
ای شهر سالخوردهی شلوغ، دوستت دارم
و تو را
با قلب تمام زنان این شهر دوست دارم
من نمیدانم در کجای این مسیر تو را میبینم
ولی ادامه میدهم
چیزی در من هست
چیزی شبیه آزادی
شبیه پرواز
شبیه تماشای یک شهر از بالای یک قلهی بلند🌱
و من ذکر میگویم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
و ادامه میدهم
من درختی را میبینم که صدای قلبم را میشنود🌱
و کلاغی را میبینم که عشق را میفهمد
و قطرهی بارانی که آواز میخواند
من همه چیز را با عشق میبینم
همه چیز را با عشق میشنوم
و زیر لب ذکر میگویم:
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
#رهاصابر
@the_cafe_anar
تو با دلت بخوان🌱
پرندهها اسیر قفس شدند
و آدمها را به خانههای کوچک تبعید کردند
خانههای بیدرخت
خانههای بیبهار
بیتابستان
بیپاییز
بیزمستان
هیچ فصلی به خانهها ورود نمیکند
باید از خانههای بدون فصل دور شوم
من در مسیر دوست داشتنت حرکت کردم
و نمیدانم کجای این جاده به تو میرسم
به شوق تو
و عشق دیدنت نگاهت راهی شدم
چه دیوانهوار دوستت میدارم
آه
پاییز است
بادهای سرد وزیدن گرفته
با من حرف بزن از درون قلبت
و چیزی بگو که شبیه سخنانی که شنیدهام نباشد
از دلت بگو
با دلت بکو
شهر پر شده از زنانی زیبا
زنانی با عشق آشنا و با مهربانی همنشین
مهربانیشان را میبینم
و زیباییشان را میستایم
برگهای پاییزی یک به یک شاخههایشان را ترک میکنند
و رقصکنان روی زمین مینشینند
نم باران خیابان را خیس میکند
و من در کوچه پس کوچههای شهر قدم میزنم
زیر لب ذکر میگویم:
دوستت دارم
دوست دارم
دوستت دارم
بی آن که منتظر رسیدنت باشم
همچنان زنان مقدس که خدا را یاد میکنند
من عشق را یاد میکنم🌱
من دوستت دارم را تکرار میکنم
من ذکر میگویم
ذکر من تنها، دوستت دارم است
مقدسترین واژههای دنیا
آنها خدا را
و من عشق را
و شاید هیچ کس نداند که خدا به قلبِ دیوانههای عاشق نزدیکتر است
ای لحظههای دلتنگ پاییزی دوستتان دارم
برگهای خشک نیمهجان، دوستتان دارم
نم نم باران، دوستت دارم
ای شهر سالخوردهی شلوغ، دوستت دارم
و تو را
با قلب تمام زنان این شهر دوست دارم
من نمیدانم در کجای این مسیر تو را میبینم
ولی ادامه میدهم
چیزی در من هست
چیزی شبیه آزادی
شبیه پرواز
شبیه تماشای یک شهر از بالای یک قلهی بلند🌱
و من ذکر میگویم
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
و ادامه میدهم
من درختی را میبینم که صدای قلبم را میشنود🌱
و کلاغی را میبینم که عشق را میفهمد
و قطرهی بارانی که آواز میخواند
من همه چیز را با عشق میبینم
همه چیز را با عشق میشنوم
و زیر لب ذکر میگویم:
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
#رهاصابر
@the_cafe_anar
❤5
❤3
زندگی عجولانه ناگزیر سطحی خواهد شد. وقتی عجله داریم، ناگزیر در سطح حرکت میکنیم و نمیتوانیم با جهان یا دیگران ارتباط واقعی برقرار کنیم.
میلان کوندرا در رمان آهستگی مینویسد:
در ستایش آهستگی
– کارل اونوره
میلان کوندرا در رمان آهستگی مینویسد:
«وقتی اتفاقات بیش از حد سریع رخ میدهند، هیچکس نمیتواند از هیچچیز مطمئن باشد، مطلقا هیچچیز، حتی خودش.»
در ستایش آهستگی
– کارل اونوره
❤2👍1
مرا بپذیر، نه آنطور که تقدیری محتوم را پذیرا میشویم.
آنطور بپذیر که انسانی را میپذیریم؛ با همه ضعفها و قوتهایش.
#آلبر_کامو
@the_cafe_anar
آنطور بپذیر که انسانی را میپذیریم؛ با همه ضعفها و قوتهایش.
#آلبر_کامو
@the_cafe_anar
❤6👏1
❤5
من او را دوست داشتم، چون میتوانستم در چشمانش گم شوم بدون آنکه مجبور باشم خودم را توضیح دهم.
عشق، تنها جاییست که بینامی، نجات است.
#ژان_ژنه
@the_cafe_anar
عشق، تنها جاییست که بینامی، نجات است.
#ژان_ژنه
@the_cafe_anar
❤2
❤5
روی بر خاک عجز میگویم
هر سحرگه که باد میآید
ای که هرگز فراموشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید؟🌱
#سعدی
@the_cafe_anar
هر سحرگه که باد میآید
ای که هرگز فراموشت نکنم
هیچت از بنده یاد میآید؟🌱
#سعدی
@the_cafe_anar
💔4❤1
