شاید هنوز هم در پشت
چشمهای له شده در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بیرمقش میخواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه – خالی بیپایانی–
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمیدانست
که نام آن
کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته – ایمانست –
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
#فروغ_فرخزاد
چشمهای له شده در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بیرمقش میخواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه – خالی بیپایانی–
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمیدانست
که نام آن
کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته – ایمانست –
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
#فروغ_فرخزاد
❤2
فضا، دیوانهتر از آن بود که کلمهیی باشد نزد –او
انگشتانی را میان موهایم میآفرید
که من بیسپاسگزاری گریه کنم
انگشتانی که ریتم شعرهای مرا آهسته میکرد🌱
.. با زحمت شبی از شانهی کوهستانیت
برای دیدن نومیدیم
سرک میکشیدم و دو عشر مهتاب
در رگهای من بالا میرفت
گردن من در برج باروت میتپید
اما براقترین فلسم بروی نومیدی میافتاد.
#بیژن_الهی
انگشتانی را میان موهایم میآفرید
که من بیسپاسگزاری گریه کنم
انگشتانی که ریتم شعرهای مرا آهسته میکرد🌱
.. با زحمت شبی از شانهی کوهستانیت
برای دیدن نومیدیم
سرک میکشیدم و دو عشر مهتاب
در رگهای من بالا میرفت
گردن من در برج باروت میتپید
اما براقترین فلسم بروی نومیدی میافتاد.
#بیژن_الهی
❤2🥰1
سینهام دکان عطاریست، دردت چیست؟
شنبلیله، رازیانه، شاهی و گیشنیز
اهل آویشن، نبیذِ سرخِ شورانگیز
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
تو اگر جسمت بهاران است، اما جان تو پاییز
راه را گم کردهای
عازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز
عاشقی تو
عاشقی تو
من برای عاشق بیکس
برای عاشق بیچیز
راه رفتن، گریه کردن، زیر باران میکنم تجویز
نازبوها، بوی نعناع، بوی یاس، پیرهن چاکی، درآمیدنْ لباس
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
من برای دشمن عاشق
سنگ سرمه، سیب حوا، صبر زرد و نیش زنبور میکنم تجویز
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
#محمد_صالحعلاء
شنبلیله، رازیانه، شاهی و گیشنیز
اهل آویشن، نبیذِ سرخِ شورانگیز
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
تو اگر جسمت بهاران است، اما جان تو پاییز
راه را گم کردهای
عازم مسجد سلیمانی ولیکن میرسی تبریز
عاشقی تو
عاشقی تو
من برای عاشق بیکس
برای عاشق بیچیز
راه رفتن، گریه کردن، زیر باران میکنم تجویز
نازبوها، بوی نعناع، بوی یاس، پیرهن چاکی، درآمیدنْ لباس
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
من برای دشمن عاشق
سنگ سرمه، سیب حوا، صبر زرد و نیش زنبور میکنم تجویز
سینهام دکانِ عطاریست، دردت چیست؟
#محمد_صالحعلاء
😍4❤3
آن دو مرواریدِ تر
یادم میاید
چشمهایش بودهاند...🌱
ت. س. الیوت / برگردانِ بیژن الهی
یادم میاید
چشمهایش بودهاند...🌱
ت. س. الیوت / برگردانِ بیژن الهی
❤2
❤3
❤2
چیزی به من بگو
فراتر از حرف باشد
چیزی بگو که زیبا شوم
مثلاً بگو کنارت هستم...🌱
تومریس اویار
ت: سیامک تقیزاده
فراتر از حرف باشد
چیزی بگو که زیبا شوم
مثلاً بگو کنارت هستم...🌱
تومریس اویار
ت: سیامک تقیزاده
❤2
هیچ نمیدانی که چه خاطرهی دلربایی برای من هستی...🌱
نیچه / نامه به مادام لوئیز
نیچه / نامه به مادام لوئیز
😢3
❤3
نگاهِ مردِ مسافر به روی میز افتاد:
«چه سیبهای قشنگی
حیات نشئهی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی
تعبیرِ عاشقانهی اشکال...♡
#سهراب_سپهری
«چه سیبهای قشنگی
حیات نشئهی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی
تعبیرِ عاشقانهی اشکال...♡
#سهراب_سپهری
❤2
شمعدانیها امروز گل میدهند
بوی وهمناکِ شمعدانیها
مرا به دهلیزی از ابر و ستاره میبرد
که نمیدانم پایانش کجاست
خودم را در دهلیز جستجو میکنم
دهلیز نه پایان دارد و نه زوال
از کسی تا کنون نپرسیدهام
که عمر چگونه گذشت
ایکاش در دهلیز، یک خورشید
و ستاره همراهم بود، یا تو
بوی وهمناکِ شمعدانیها
مرا به دهلیزی از ابر و ستاره میبرد
که نمیدانم پایانش کجاست
خودم را در دهلیز جستجو میکنم
دهلیز نه پایان دارد و نه زوال
از کسی تا کنون نپرسیدهام
که عمر چگونه گذشت
ایکاش در دهلیز، یک خورشید
و ستاره همراهم بود، یا تو
احمدرضا احمدی
❤2
و من اين دستانم را
هر كجا كه گذاشتم
زيبا نشد؛
گفتم همان بهتر
كه در آغوش تو باشد🫂
تورگوت اویار
هر كجا كه گذاشتم
زيبا نشد؛
گفتم همان بهتر
كه در آغوش تو باشد🫂
تورگوت اویار
❤3
تنها چیزی که تو زندگی حتمیه
اینه که هیچچیز حتمی نیست.
📽 Ratatouille
اینه که هیچچیز حتمی نیست.
📽 Ratatouille
❤4👍2
