البته من بعدها به زخمهای خود عادت کردم و آنها را مثل نشانهای درخشان و عزیز با خود به همهجا بردم...
-رضا براهنی
-رضا براهنی
آدم ها از رفتار و صحبت کردن تو میفهمند که چگونه انسانی هستی.
نیازی نیست چیزی را به کسی نمایش بدهی.
-لوییزا می الکات
نیازی نیست چیزی را به کسی نمایش بدهی.
-لوییزا می الکات
أتمني أن تشفي من
الأشیاء التي لا تتحدث عنها..
«امیدوارم از چیزهایی
که در مورد آن صحبت نمیکنید شِفا پیدا کنید..»
الأشیاء التي لا تتحدث عنها..
«امیدوارم از چیزهایی
که در مورد آن صحبت نمیکنید شِفا پیدا کنید..»
تاریخ نگار نوشت:
«در جنگ صدنفر کشته شدند و فقط همین!»
باید که تأمل کنی و بنگری که صد مرد یعنی که صد روح، صد رودخانه، صد خیابان و هزارها پنجره، صد زن گریان و صد پاییز برگ ریز، صدها رویای پرپر شده و هزاربوسه ناکام و یخ زده و هزار باغ خزان زده...
-شیرکو بیکس
«در جنگ صدنفر کشته شدند و فقط همین!»
باید که تأمل کنی و بنگری که صد مرد یعنی که صد روح، صد رودخانه، صد خیابان و هزارها پنجره، صد زن گریان و صد پاییز برگ ریز، صدها رویای پرپر شده و هزاربوسه ناکام و یخ زده و هزار باغ خزان زده...
-شیرکو بیکس
پشت نقاب بزرگسالی همهی ما،
کودکی است نیازمند عاطفه،گذشت،عشق و ترسیده از تنهایی.
-آلن دوباتن
کودکی است نیازمند عاطفه،گذشت،عشق و ترسیده از تنهایی.
-آلن دوباتن
به قول داستایوفسکی:
اگر جنگی نتیجهاش خوشبختی تمام دنیا هم باشد، باز هم به جاری شدن یک قطره اشک بر روی گونههای یک کودک بیگناه نمیارزد. :)
اگر جنگی نتیجهاش خوشبختی تمام دنیا هم باشد، باز هم به جاری شدن یک قطره اشک بر روی گونههای یک کودک بیگناه نمیارزد. :)
میپرسی واژهی وطن به چه معناست؟!
خواهند گفت: که خانه است و درختِ توت، لانهی ماکیان است و کندوی زنبور، عطرِ نان است و آسمانِ نخست...
میپرسی آیا یک واژه با سه حرف برای این همه مضامین وسعت دارد و بر ما تنگ آمده است؟
-محمود درویش
خواهند گفت: که خانه است و درختِ توت، لانهی ماکیان است و کندوی زنبور، عطرِ نان است و آسمانِ نخست...
میپرسی آیا یک واژه با سه حرف برای این همه مضامین وسعت دارد و بر ما تنگ آمده است؟
-محمود درویش
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی...
اگر به خانه ی من آمدی برای من
ای مهربان، چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
-فروغ فرخزاد
من از نهایت تاریکی...
اگر به خانه ی من آمدی برای من
ای مهربان، چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم...
-فروغ فرخزاد
و خداوند مرا نور چشم است! و خداوند مرا نور قلب است. او چراغ روشن راه من است.
آری!
من از تاریکی نمی ترسم.
-معصومه صابر
آری!
من از تاریکی نمی ترسم.
-معصومه صابر
Royaye Ma
Ebi & Shadmehr Aghili
من رویایی دارم، رویای آزادی
رویای یک رقص بی وقفه از شادی...
رویای یک رقص بی وقفه از شادی...