Forwarded from معمولیا
آقای ناظم، بعضی چیزها را نمیشود گفت.
بعضی چیزها را احساس میکنید، رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بی رنگ و جلا است.
مانند تابلویی است که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد.
عینأ همان تابلوست، اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
📖چشمهایش - بزرگ علوی
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
بعضی چیزها را احساس میکنید، رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بی رنگ و جلا است.
مانند تابلویی است که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد.
عینأ همان تابلوست، اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
📖چشمهایش - بزرگ علوی
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
Forwarded from معمولیا
Forwarded from معمولیا
در اعماق انگیزههای خود کنکاش کنید! متوجه خواهید شد که هیچ گربه ای در راه رضای خدا موش نمیگیرد! تمام اعمال ما به اختیار ما هستند و تمام خدمات، خدمت به ذات خویش است و تمام عشق ها، عشق به خود.
سرعت ادای کلمات نیچه بالا رفته بود.
- از سخنانم تعجب کردید، بله؟ شاید در مورد کسانی که عاشقشان هستید فکر میکنید. بیشتر کنکاش کنید تا متوجه شوید که به آنها علاقهای ندارید: چیزی که شما عاشقش هستید صرفا حس خوشایندی است که عشق در شما به وجود میآورد.
📖وقتی نیچه گریست - اروین د یالوم
#وقت_کتاب
☑️ ❗️@mamuliaaa ❗️☑️
سرعت ادای کلمات نیچه بالا رفته بود.
- از سخنانم تعجب کردید، بله؟ شاید در مورد کسانی که عاشقشان هستید فکر میکنید. بیشتر کنکاش کنید تا متوجه شوید که به آنها علاقهای ندارید: چیزی که شما عاشقش هستید صرفا حس خوشایندی است که عشق در شما به وجود میآورد.
📖وقتی نیچه گریست - اروین د یالوم
#وقت_کتاب
☑️ ❗️@mamuliaaa ❗️☑️
Forwarded from معمولیا
میبینم
آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلند آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگ روز "" آزادی "" را.
کیوان خندان به سایه میگوید:
دیدی؟
به تو میگفتم!
آری.
تو همیشه راست میگفتی.
میبینم.
میبینم.
✍هوشنگ ابتهاج
🌈@mamuliaaa 🌈
آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلند آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگ روز "" آزادی "" را.
کیوان خندان به سایه میگوید:
دیدی؟
به تو میگفتم!
آری.
تو همیشه راست میگفتی.
میبینم.
میبینم.
✍هوشنگ ابتهاج
🌈@mamuliaaa 🌈
Forwarded from معمولیا
کسی که فکر میکرد از او نفرت دارم چون میدید با لبخند به او سلام میکنم، پیش خود بزرگواریام را تحسین و شاید هم بیغیرتیام را تحقیر میکرد ، اما انگیزه من سادهتر از اینها بود، من همهچیز حتی نام او را از یاد برده بودم…!
📖سقوط - آلبرکامو
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
📖سقوط - آلبرکامو
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
Forwarded from معمولیا
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیّت نگاه کرد. گفت: میبینی، لباسهایی هستند که راه میروند، دروغ میگویند، عاشق میشوند، میمیرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
بهراستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.
📖رختکن بزرگ - رومن گاری
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش "انسان" وجود داشته باشد.
بهراستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است.
📖رختکن بزرگ - رومن گاری
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
Forwarded from معمولیا
Forwarded from معمولیا
فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که هروقت پیش او برگردی، در انتظارت بوده است.
روزی از ته قلبم تمام آنچه دارم و تمام آنچه هستم را به تو بخشیدهام. تو قلبم را با خود، خواهی داشت تا وقتیکه من این جهان غریب را ترک بگویم... و تنها امیدم این است که روزی بفهمی چقدر دوستت داشتهام.
📖آلبر کامو- خطاب به عشق
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
روزی از ته قلبم تمام آنچه دارم و تمام آنچه هستم را به تو بخشیدهام. تو قلبم را با خود، خواهی داشت تا وقتیکه من این جهان غریب را ترک بگویم... و تنها امیدم این است که روزی بفهمی چقدر دوستت داشتهام.
📖آلبر کامو- خطاب به عشق
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
Forwarded from معمولیا
اغلب به نام عشق می خواهیم دیگران را خرد و خمیر کنیم و به شکل دلخواه خود در آوریم اما این عشق نیست،
تملکی خودخواهانه است که به جای رهایی و آزادی، اسارت می آورد.
📖دولت عشق - کاترین پاندر
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
تملکی خودخواهانه است که به جای رهایی و آزادی، اسارت می آورد.
📖دولت عشق - کاترین پاندر
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
Forwarded from معمولیا
Forwarded from معمولیا
- خشمگین به نظر میآیید!
از این میترسید که دیگر شما را دوست نداشته باشم؟
- بفکر شما نیستم.
از خودم میترسم که کسی را دیگر دوست نداشته باشم.
📖تسخیرشدگان - داستایوسکی
#وقت_کتاب
🔴@mamuliaaa🔴
از این میترسید که دیگر شما را دوست نداشته باشم؟
- بفکر شما نیستم.
از خودم میترسم که کسی را دیگر دوست نداشته باشم.
📖تسخیرشدگان - داستایوسکی
#وقت_کتاب
🔴@mamuliaaa🔴
Forwarded from معمولیا (Morteza)
موری پرسید:
میتوانم بیشترین و بهترین چیزی را که از این بیماری میآموزم به تو بگویم؟
گفتم:
چه چیزی؟
موری گفت:
مهمترین چیز در زندگی این است که
یادبگیری چگونه به دیگران عشق بورزی
و بگذاری که دوستت بدارند.
صدای او به نجوا تبدیل شده و ادامه داد: ما فکر میکنیم که سزاوار عشق نیستیم. فکر میکنیم اگر بگذاریم عشق به درون ما وارد شود، نرمش زیادی از خود نشان دادهایم. اما از مردِ عاقلی شنیدم که "عشق، تنها کارِ منطقی انسان است".
او با احتیاط جمله را تکرار کرد
و برای اینکه بر تأثیر آن بیفزاید،
مکثی کرد و گفت:
عشق، تنها کارِ منطقی انسان است.
📖سهشنبهها با موری - میچ آلبوم
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
میتوانم بیشترین و بهترین چیزی را که از این بیماری میآموزم به تو بگویم؟
گفتم:
چه چیزی؟
موری گفت:
مهمترین چیز در زندگی این است که
یادبگیری چگونه به دیگران عشق بورزی
و بگذاری که دوستت بدارند.
صدای او به نجوا تبدیل شده و ادامه داد: ما فکر میکنیم که سزاوار عشق نیستیم. فکر میکنیم اگر بگذاریم عشق به درون ما وارد شود، نرمش زیادی از خود نشان دادهایم. اما از مردِ عاقلی شنیدم که "عشق، تنها کارِ منطقی انسان است".
او با احتیاط جمله را تکرار کرد
و برای اینکه بر تأثیر آن بیفزاید،
مکثی کرد و گفت:
عشق، تنها کارِ منطقی انسان است.
📖سهشنبهها با موری - میچ آلبوم
#وقت_کتاب
@mamuliaaa
Forwarded from معمولیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.❤️🖤
✅❗️@mamuliaaa❗️✅
✅❗️@mamuliaaa❗️✅
Forwarded from معمولیا
«دیگران بیرونِ مرا میبینند و چه بسا به تصوری که از من دارند، غبطه میخورند.
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند، حتی نزدیکترین کسان من.تازه، چه میتوانند بکنند؟ در نهایت احساس همدردی!»
📖نون نوشتن - محمود دولت آبادی
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند، حتی نزدیکترین کسان من.تازه، چه میتوانند بکنند؟ در نهایت احساس همدردی!»
📖نون نوشتن - محمود دولت آبادی
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
Forwarded from معمولیا
من همواره عشقی را تصور می کنم که چه چیزی فراتر از عطش تصاحب طرف مقابل باشد...
دوشادوش یکدیگر قدم می زدند، تا آن که نیچه به حرف آمد : من رویای عشقی را در سر میپرورانم که در آن هر دو نفر مشتاق یافتن حقیقتی برتر باشند.
شاید نباید اسم آن را عشق گذاشت. شاید نام واقعی آن، دوستی می باشد.
📖وقتی نیچه گریست - اروین د یالوم
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
دوشادوش یکدیگر قدم می زدند، تا آن که نیچه به حرف آمد : من رویای عشقی را در سر میپرورانم که در آن هر دو نفر مشتاق یافتن حقیقتی برتر باشند.
شاید نباید اسم آن را عشق گذاشت. شاید نام واقعی آن، دوستی می باشد.
📖وقتی نیچه گریست - اروین د یالوم
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
Forwarded from معمولیا
یک عمر در انتظاری تا بیابی
آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد، و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز
"خودت" بوده ای!
📖یادداشت های مرد فرزانه - ریچارد باخ
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅
آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد، و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز
"خودت" بوده ای!
📖یادداشت های مرد فرزانه - ریچارد باخ
#وقت_کتاب
✅@mamuliaaa✅