Telegram Web Link
Forwarded from رخداد تازه (مصطفی مهرآیین) (Mostafa Mehraeen)
فلسفه برای غیرفیلسوف‌ها (۱)

در باب معرفی یه کتاب «خوب»

دکتر فواد حبیبی

«گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا/
گفت نیم عمر تو شد در فنا»

من به عنوان کسی که بخش زیاد و لذت‌بخشی از عمرش رو تو دنیای کتاب سپری کرده، همیشه با این دغدغه دست‌وپنجه نرم کردم که کتاب‌های «خوب» رو شناسایی کنم تا به کمکشون بتونم فهم بهتری از خودم، جامعه و جهان داشته باشم. در کنار این دغدغه سال‌ها بعد، به عنوان معلم، نویسنده و مترجم، به این وسوسۀ مضاعف هم گرفتار شدم که چگونه کتاب‌های «خوب» رو به سایر علاقه‌مندان کتاب معرفی کنم و تا اونها رو هم در لذت‌های فکری‌ای که خودم چشیدم شریک کنم. مثلاً سال‌ها پیش وقتی کتاب درخشان «تجربۀ پلبینی: تاریخی ناپیوسته از نبرد برای آزادی»، اثر مارتین براو، رو خوندم، چنان سر ذوق اومده بودم که برای ترجمه‌ی اون روزی نزدیک به ۱۶ ساعت وقت می‌ذاشتم. و احتمالن مثل هر کتاب‌دوست دیگه‌ای که وقتی کتاب «خوب»ی رو به دوستان و آشنایان معرفی می‌کنه، فکر می‌کردم هر کی این کتاب رو نخونه، هیچی نباشه، «نیم عمرش در فنا»ست! اما، خیلی نگذشت که، البته به‌تدریج، کله‌ام به صخره‌ی سخت واقعیت خورد و فهمیدم که چه اندازه، در واقع این خود منم که با این فهم از نقش و اثر کتاب، «کل عمرم برفنا»ست.

اما چگونه و چه زمانی این اتفاق افتاد؟ راستش به‌تدریج فهمیدم که این تلقی از کتاب و قدرت جادوییش چقدر از واقعیت فاصله داره. کم کم فهمیدم، «خوب» بودن یه کتاب نه به خاطر چیزی صرفاً تو اون کتاب، بلکه به دلیل مجموعه‌ای از عوامل بیرون از کتابه. از دانش پیشینی و مقاصد شخصی و روحیات آدمی تا مسائل و نیروهای اجتماعی و فضای حاکم بر جامعه و ... . بنابراین، به‌تجربه فهمیدم که این درک از کتاب و در کل مسئلۀ آگاهی بالکل اشتباهه. کتاب، حتی بهترین بهترین‌‌هاش، فقط یه قطعه‌ی کوچیک از یه پازل خیلی بزرگتره که بدون این انبوه قطعات دیگه، حتی برای خودشم معنای کامل و قابل فهمی نداره. تصور می‌کنم نظریۀ اسپینوزا در خصوص مواجهه و ترکیب بدن‌ها، یا نظریۀ ماشینیسم دلوز و گتاری، شرح بسیار دقیق و تبیین‌کننده‌ای از این مسئله به دست می‌ده. یه عضو بدن یا یه قطعه از ماشین، هر اندازه که عضو یا قطعه‌ی مهمی هم باشه، فقط در قالب ترکیبش با اعضا و قطعات دیگه معنا و اثر پیدا می‌کنه. و بدیهیه که «خوب» (یا «بد») بودن هر چیزی، که دقیقن یعنی تأثیر و نتایج شادی‌افزا، نیروبخش و رشددهنده (یا به‌عکس اندوه‌بار، تضعیف‌کننده و محدودکننده)، تو دل این پیوندها و اتصالات معلوم می‌شه.

بنابراین، الان وقتی کسی ازم می‌پرسه چه کتابی رو پیشنهاد می‌دی برای خوندن، سعی می‌کنم اول بپرسم برای چه کسی، با چه هدفی و به چه ترتیبی؟ اون بخش معروف از یکی از ترانه‌های آنی دی فرانکو که می‌گه، «هر وسیله یه سلاحه، اگه درست تودستات بگیریش» به نظرم تاحد زیادی این نکته رو نشون می‌ده. نه‌تنها «یک کتاب به‌تنهایی ارزش چندانی ندارد» و مسئله سیلان‌ها و جریاناتیه که کتاب رو دربرمی‌گیره و اونو به سلاحی، یا حتی دقیقاً به وسیله‌ای برای تخریب و تباهی یا ساختن و کاشتن، تبدیل می‌کنه؛ نه‌فقط مسئله تقویت (یا تضعیف) متقابل نیروهاست، بین کتاب و انبوهی از نیروها و عناصر جهان بیرون، بلکه خود معنای درونی کتاب رو هم تا حد خیلی زیادی همین جهان بیرون تعیین می‌کنه. کتاب، مثل هر متن و محصول دیگه، تصویر یا بازتابی از هیچ چیزی نیست. کتاب هم مثل مابقی چیزها بخش منحصربه‌فردی از جهانه. بخشی که معناش نه صرفاً تو خودش، بلکه بر اساس عواملی تعیین می‌شه مثل: ترکیب عناصرش، کاری که می‌کنه و قدرتی که داره، به علاوه‌ی مواجهاتش، اتصالاتش و تأثیر و تأثراتی که ایجاد می‌کنه و می‌پذیره.

با این تلقی از یه کتاب، باید ببینیم که آیا می‌تونه در تغییر و گسترش مرزهای جهان ذهنی و مادی بیرون اثرگذار باشه یا نه. و آیا می‌تونه در جریان این روند، پیش بره و خودش رو هم تغییر بده. کتاب‌های «خوب» و تأثیرگذار همیشه اینجوری بودن. کتاب‌هایی که در پیوند با بیرون از خودشون تونستن نقشی در تغییر مرزهای جهان بازی کنن و در نتیجه مرزها و محدوده‌های خودشونم گسترش دادن. بنابراین، مسئله نه‌فقط معنای درونی و خاص یک متن نیست، بلکه حتی ارائۀ تفسیر درخشانی از اون هم نیست. مسئله اینه که یک کتاب، به عنوان یه عضو یا قطعه، تو چه بدن و ماشینی قرار می‌گیره و در نتیجه، چه جریانی رو متوقف و چه جریانی رو فعال می‌کنه. عبث بودن جنگ‌های ابدی دربارۀ معنای نهفته در متن‌ها ناشی از همینه. کتاب «خوب» کتابیه که «خوب» عمل می‌کنه، «خوب» استفاده می‌شه و به سمت «خوب»ی جهت‌گیری شده. و به نظر من، اینه معنای دقیق آموزۀ حیاتی کشتیبان در مثنوی معنوی: «محو می‌باید نه نحو این‌جا بدان/گر تو محوی بی‌خطر در آب ران». محو در میانۀ سیلان‌های انرژی، غرق در بطن گرداب‌های هستی، اما رو به سوی زندگی شادمانه و خردمندانه.

@MSandUs

http://www.tg-me.com/mostafamehraeen
👍1
Forwarded from خرد منتقد
🔵  آیا حجاب، امری اجتماعی است؟


وقتی از موافقان حجاب اجباری پرسیده می‌شود چرا از میان احکام متعدد دینی، حجاب را در صدر توجه و اولویت قرار می‌دهند؟ عموما پاسخ‌شان این است که نماز و روزه، حج و زکات و... موضوعاتی فردی محسوب می‌شوند و اما حجاب، امری اجتماعی است. از این رو و به علت اجتماعی بودن حجاب، دولت دینی حق دارد و بلکه ملزم است حجاب را بر ناباوران حجاب تحمیل کند.

فارغ از این که آیا موارد یاد شده به جز حجاب، امور فردی یا اجتماعی‌اند، می‌توان این پرسش را در میان نهاد که چه چیزی باعث می‌شود حجاب، امری اجتماعی تلقی شود؟
عموم مدافعان حجاب اجباری در پاسخ به این پرسش و برای آن‌که نشان دهند، حجاب، امری اجتماعی است، دو معیار را مطرح می‌کنند:

اولا، "مشهود بودن" و رویت‌پذیری عمومی حجاب برای ناظران
ثانیا، نتایج و آثار اجتماعی حجاب.

این گروه معتقدند از آن‌جایی که "حجاب"، پدیده‌ای است که در ملاعام رخ می‌دهد و برای همگان قابل مشاهده است، و نیز واجد آثار و تبعات اجتماعی است، پس دولت وظیفه دارد آن را به قانون و اجبار تبدیل کند.  

  در پاسخ مدافعان حجاب اجباری، دو اشکال اساسی وجود دارد:

اولا، هر امر مشهود، الزاما اجتماعی نیست
ثانیا، دولت حق ورود و کنترل هر امر اجتماعی را ندارد.

صرف مشهود بودن پدیده‌ای، آن را به امر اجتماعی تبدیل نمی‌کند. به عنوان مثال، همه‌ی ما  در خیابان عابرانی را می‌بینیم که عصا در دست دارند، کلاه بر سر نهاده‌اند، گاهی به وقت بارش باران می‌بینیم که افرادی چتر بر سرشان باز کرده‌اند، اما نه عصای بیمار یا کهنسال، نه کلاه و نه چتر باز شده، امر اجتماعی تلقی نمی‌شود. از سوی دیگر، بسیاری از انتخاب‌ها و تصمیم‌های ما، نتایج و آثار اجتماعی دارند اما شهود سیاسی ما این گونه موارد را جزو حقوق طبیعی و اولیه‌ی انسان‌ها می‌داند و دخالت دولت در آن‌ها را نمی‌پذیرد. به عنوان نمونه، انتخاب رشته‌ی تحصیلی، رنگ لباس ساکنان شهر و تصمیم به ازدواج و یا مجرد ماندن، همگی، تبعات و نتایج اجتماعی دارند. اما این نتایج دلیل موجهی برای دخالت دولت در این امور ایجاد نمی‌کند. به تعبیری دیگر، دولت حق ندارد رشته‌ی تحصیلی، تجرد و تاهل و یا رنگ لباس را به شهروندان تحمیل نماید.

به اعتبار دو معیار پیش‌گفته، با این که حجاب:
اولا، در منظر عموم و پیش چشم همگان رخ می‌دهد
و ثانیا، واجد آثار اجتماعی است،
اما دولت نباید به کم و کیف حجاب وارد شود و شیوه‌ی خاصی از آن را به جامعه تحمیل نماید. زیرا همان‌گونه که اشاره شد، صرف مشهود بودن و یا تبعات اجتماعی داشتن، دلیل کافی و موجهی برای دخالت دولت فراهم نمی‌کند.

دو اشکال بنیادین مدافعان اجباری شدن حجاب این است که:
اولا، در فهم امر اجتماعی دچار خطای روشی هستند. به نحوی که در نظر آنان، صرف "مشهود بودن" چیزی را به "امر اجتماعی" تبدیل می‌کند و باورند که مشهود بودن و رویت‌پذیری، دلیل کافی است برای آن که دولت حق دارد و باید در چند و چون آن دخالت کند، قانون بنویسد و در صورت لزوم به جامعه تحمیل نماید.
ثانیا، صرف این که چیزی دارای تبعات و آثار اجتماعی است، دلیل کافی و موجهی برای دخالت دولت فراهم می‌آورد.

✔️  حوزه‌ی دخالت دولت در امور جامعه، نه با مشاهده‌پذیری آن توسط ناظران و نه با تبعات اجتماعی آن‌ها مشخص نمی‌شود. معیارهای دیگری نیاز است تا قلمرو دخالت دولت را معلوم کند.
کسانی که رویت‌پذیری و آثار اجتماعی امور را دلیل کافی برای ورود و دخالت و کنترل دولت تلقی می‌کنند، آگاهانه و یا ناآگاهانه، واجد تفکر توتالیتاریسم‌اند. زیرا با این دو معیار، هیچ چیزی از تیررس دخالت دولت در امان نخواهد ماند.


✍️  علی زمانیان.........۱۴۰۲/۰۱/۲۶

@kherade_montaghed
👍4👌1
تهی شدن مساله حجاب از ابعاد اجتماعی

پیامدهای تغییرات اخیر در حجاب و در سیاست حجاب

محمدرضا جوادی یگانه

این متن امروز در خبرآنلاین با عنوان «حجاب؛ دخالت‌های نادرست حکومتی، تن‌نمایی، تنبیه اقتصادی و باقی قضایا» منتشر شده است.


▪️مساله حجاب، مهمترین موضوع اجتماعی امروز جامعه ایران است که به مدد دخالت‌های نادرست حکومتی و پروژه‌های فاندبگیران، جامعه را دوقطبی کرده است. بخشی از جامعه، بی‌حجابی را به عنوان نتیجه انتخاب و آزادی فردی تعریف می‌کند و بخش دیگری از جامعه، نگرانی روند رو به رشد بی‌حجابی است.

▪️پیمایش های در دسترس در باره حجاب و مشاهدات موجود، نشان می دهد که:
الف) اکثریت مردم همزمان هم موافق وجود حجاب در جامعه هستند و هم مخالف اجبار دولتی حجاب؛
ب) اکثریت آنها هم که موافق بی‌حجابی هستند، خود را عفیف می‌دانند، اما حجاب را نه مصونیت و بازدارنده آزار جنسی زنان می‌دانند و نه فقدان پوشش سر را معادل هرزگی می‌دانند؛
ج) اعتراض های مردم که منجر به جنبش اجتماعی گسترده شد، به دلیل برخوردهای تند گشت ارشاد با کم‌حجابی بود که در نهایت منجر به مرگ دختری میهمان شهر تهران در گشت ارشاد شد، شهر تغییر چهره داد و کم‌حجابی‌های پیش از مرگ مهسا، به بی‌حجابی تبدیل شد.

▪️ اما در هفته‌های اخیر دو تغییر مهم در مساله حجاب در حال ظهور است که هر سه گزاره بالا را دستخوش تغییر می کند، یعنی احتمالا نظام، مجازات‌های بی‌حجابی را اقتصادی، فردی، غیرمرئی و با تاخیر می‌کند، و از طرف دیگر، بدن‌نمایی‌های برخی بی‌حجابان، بی‌حجابی را از یک سبک زندگی به یک موضوع جنسی تبدیل می‌‌کند و حمایت‌های معترضان از آن را کم می‌کند. نتیجه این دو حرکت همزمان،‌ نحیف شدن ابعاد اجتماعی حجاب خواهد بود و انرژی و حساسیت اجتماعی موجود در موضوع حجاب به‌تدریج کاسته خواهد شد.

▪️در این متن تلاش خواهم کرد تا تغییر در سه گزاره بالا و پیامدهای احتمالی آن را نشان دهم.
@javadimr

http://bit.ly/3zYwvWJ
👍5👎3
Forwarded from مدرسه فمینیستی
https://www.tg-me.com/bashgahezanan/14238
برخلاف نظر آقای جوادی یگانه و کسانی که نگارنده این طرح برای درگیر کردن کسبه با مسئله حجاب بوده اند، اتفاقا شاید اینکار نتیجه عکس دهد. امروز بسیاری از کاسبان، جوان و تحصیل کرده و مانند گذشته از اقشار سنتی نیستند و زنان خانواده خودشان هم با مشکل حجاب اجباری درگیرند. بنابراین به سختی امکان دارد که این مغازه داران به ویژه در شهرهای بزرگ، در این زمینه با حکومت همدستی کنند. یعنی احتمال دارد این طرح نتیجه عکس بدهد و مدافعان حجاب اختیاری را اتفاقا گسترش دهد و هر چه بیشتر ضرر وجود حجاب اجباری را برای جامعه ملموس کند. چون دیگر این فقط زنان نخواهند بود که به صورت روزمره از وجود قانون حجاب اجباری آسیب می بینند، بلکه کسبه نیز روزانه به واسطه حجاب اجباری مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و این باعث می شود دایره مدافعان حجاب اختیاری افزایش یابد.
2
Forwarded from شین 🤐
.
👁‍🗨 کدام جامعه، اخلاقی است؟


🔹 (۱) «متاسفانه در جریانات و محافل روشنفکری ما دو خصلت کمابیش مشهود است: خصلت اول اینکه مباحث هیچ‌گاه به صورت عمیق و آکادمیک طرح نمی‌شوند و خصلت دوم اینکه در بین موضوعات مختلف، موضوعاتی مورد توجه قرار می‌گیرند که کمابیش با سیاست مرتبطند. به عبارت دیگر در کشور ما مباحث روشنفکری تا حدی تعریف خود را از عالم سیاست می‌گیرند. این است که می‌بینید مسائلی مثل آزادی، عدالت، و مدارا جای خود را باز کرده‌اند اما مباحثی که به نظر خود روشنفکران، ارتباط‌شان با عالم سیاست، ارتباط دورتری است، طرح نشده‌اند.»


🔹 (۲) «جامعه ما، چه در سطح توده مردم و چه در سطح اهل فکر و فرهنگ، دستخوش یک توهم است و آن اینکه ما اخلاقی هستیم. وقتی اخلاقی هستیم، دیگر نیازی به مباحث اخلاقی نداریم. ما همیشه احساس می‌کنیم به طرح مسائل اقتصادی نیاز داریم، همیشه احساس می‌کنیم به طرح مباحث سیاسی نیاز داریم، چرا که فکر می‌کنیم واقعا از لحاظ اقتصادی و سیاسی عقب هستیم اما هیچ‌وقت احساس نمی‌کنیم از لحاظ مسائل اخلاقی عقب هستیم و چون این طور است، مسائل اقتصادی و سیاسی برای ما از اولویت برخوردارند اما مسائل اخلاقی از اولویت برخوردار نیستند. در حالیکه واقعیت این است که ما از لحاظ اخلاقی، یک جامعه پیشرفته نیستیم و انحطاط اخلاقی ما به هیچ وجه کمتر از انحطاط سیاسی و یا کمتر از عقب‌ماندگی اقتصادی ما نیست.»


🔹 (۳) «گزاره اخلاقی گزاره‎‌ای است که موضوع آن یا انسان است، یا حالات نفسانی انسان، و یا افعال ظاهری انسان و محمول آن یکی از مفاهیم: خوب و بد، درست و نادرست، باید و نباید اخلاقی، وظیفه یا تکلیف، مسئولیت، و فضیلت و رذیلت است. اگر گزاره‌ای داشته باشیم که موضوعش انسان، حالات نفسانی انسان، و افعال ظاهری انسان باشد و محمولش یکی از آن مفاهیمی باشد که گفتم، ما با یک گزاره اخلاقی سر و کار داریم.»


🔹 (۴) «من با شش سنجه و معیار درباره این که جامعه‌ای اخلاقی است یا نه، داوری می کنم.
1️⃣ معیار اول، صداقت است. صداقت به معنای آن است که ظاهر و باطن آدمی دقیقا بر یکدیگر انطباق داشته باشد و این به معنای نفی ریا، تزویر و فریبکاری است. صداقت یعنی انطباق سه قلمرو در ظاهر و باطن: قلمرو آنچه در دل می‌گذرد، قلمرو آنچه بر زبان و قلم می‌آید، و قلمرو آنچه انجام می‌گیرد. اگر در کسی این سه قلمرو بر هم انطباق داشته باشند، او آدم صادقی است.
2️⃣ معیار دوم، احسان است. احسان به معنای آن است که من شما را خودم فرض کنم؛ البته نه معنای بخشش مالی.
3️⃣ سوم، تواضع است. تواضع به این معنا که من خود را شما فرض کنم.
4️⃣ چهارمین ملاک، عدالت است. عدالت یعنی من تا آنجا که تشخیص می‌دهم، حق هیچ کس را ضایع و فروگذار نکنم و به او بپردازم ... انسان هر قدر هم بخواهد، نمی‌تواند در تمام عمر خود عادلانه رفتار کند، چرا که انسان معصوم نیست، اما می‌تواند تا آنجا که تشخیص می‌دهد، عادلانه رفتار کند. (این) تجویز بی‌عدالتی نیست. زیرا ما انسانیم و جایزالخطا؛ امکان دارد بی‌عدالتی از ما صادر شود اما بی‌عدالتی از لحاظ اخلاقی درست نیست ... ما باید عادلانه رفتار کنیم اما به خود غرّه نیستیم که بگوییم حتما در همه لحظات زندگی می‌توانیم عادلانه رفتار کنیم.
5️⃣ ملاک پنجم، حقیقت‌طلبی است؛ به این معنا که هیچ انسان، دین، مذهب، فرهنگ، تمدن، قوم، ملت، سلیقه و گرایشی را فوق حقیقت تلقی نکنیم. به عبارت دیگر نسبت به هیچ چیز تعبّد بی‌دلیل نداشته باشیم،
6️⃣ معیار ششم، انساندوستی است.»


📚 مصطفی ملکیان / «بحران اخلاق و معنویت» در کتاب «مشتاقی و مهجوری»

🔺 @mmoeeni1
4
Forwarded from اتچ بات
زن سوژه نگاه جنسی؟
فاطمه موسوی ویایه- دکترای جامعه‌شناسی

● کتاب «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» رابطه میان فرهنگ و نوع پوشش را بررسی می‌کند. حداد عادل، نویسنده کتاب، فرهنگ برهنگی کشورهای غربی را حاصل دنیاگرایی، لذت‌مداری و سلطه نظام سرمایه‌داری می‌داند که ارزش زن به اندازه تن اوست و سکس جای عشق را گرفته و بنیاد خانواده سست است. در حالی که در اسلام حجاب کرامت زن را حفظ می‌کند. نویسنده تغییر لباس در ژاپن مدرن را مثال می‌آورد و نگران خودباختگی فرهنگی زنان ایرانی است.

● ایده اصلی این کتاب کم‌حجم جدید نیست و قبل‌تر توسط شخصیت‌هایی چون شریعتی و مطهری بیان شده و در گروه‌های سیاسی مسلمان و چپ اجرا می‌شد. دو ادعای اصلی نویسنده که در بخش پایانی کتاب صورتبندی شده‌اند:

اول: برهنگی و نمایش بدن و جذابیت زنانه، ارزش زن را از بین می‌برد و او را تا حد یک کالا پست می‌کند زیرا نگاه‌‌ها متوجه جنسیت او می‌شود و انسانیت او نادیده گرفته می‌شود.
دوم: بی‌بندوباری پوشش موجب بی‌بندوباری تحریک است و در نتیجه بنیان خانواده سست می‌شود.

دکتر حداد عادل که تحصیلات فیزیک و فلسفه دارد برای ادعاهای خطابه‌وار خود جز روایتی خاص از تاریخ تغییرات پوشش مستندی ندارد، به هیچ تحقیقات میدانی نمی‌پردازد و سخن خود را با قصه «پادشاه لخت» به اتمام می‌رساند.

● بیش از چهل سال از انتشار این کتاب گذشته و به چاپ ۲۵ام رسیده و همچنان طرفداران حجاب اجباری برای این ادعاها هیچ مستند علمی و تجربی ندارند؛ از پیش‌فرض‌ مردسالارانه مستتر در این ادعا که مردان را موجوداتی شهوت‌زده قلمداد می‌کند که با یک نگاه به زن نیمه برهنه عقل و دین از کف داده و خانواده خود را رها می‌کنند نیز غافل هستند.

● تجربه کشورهای مسلمان و غیرمسلمان آسیایی، بی‌اعتباری ادعای سست شدن خانواده در شرایط حجاب اختیاری را نشان می‌دهد و شاهدیم که در کشورهای توسعه‌یافته از اهمیت جنسیت کاسته شده و زنان به مناصب سیاسی و نظامی دست می‌یابند و همزمان در نظام اسلامی ایران و بنا بر فقه شیعی، حجاب اجباری است، زن باید در خدمت (مردان) خانواده باشد و ازدواج و تمتع جنسی از دختربچه نابالغ قانونی است.

● با این تفاصیل، کدام فرهنگ، مردبرترانگار است و فقط تن زن را می‌بیند و او را موجودی صرفا جنسی می‌داند که باید در خدمت مردان باشد و کدام فرهنگ، استعداد و توانایی انسانی او را به رسمیت می‌شناسد و به او فرصت و امکان می‌دهد فردیت خویشتن را محقق کند؟

● نقطه اصلی بحث در نگاه به زن است: یا زن انسانی مستقل و صاحب حق انتخاب است که سبک زندگی، پوشش و هر نوع کنشگری جنسی‌اش به خودش مربوط است یا موجودی نیمه انسان/حیوان است که به دلیل جذابیت جنسی‌اش برای مردان مفسده‌انگیز باید در کنترل و خدمت مردان باشد و مسیر زندگی، اشتغال، زندگی خانوادگی و اختیار بدنش به دست صاحبش (پدر، شوهر، دولت) است.

● کشش جنسی بین زن و مرد بخشی از سائق زیستی آنهاست؛ سوال اینجاست که آیا زنان باید بر اساس این «جذابیت جنسی در چشم مردان» تعریف شوند و تمام ساختارهای اجتماعی به نحوی شکل بگیرد که زنان مطیع و دوست‌داشتنی در کنترل مردان باشند تا از تمتع جنسی، کار خانگی و فرزندپروری آنها بهره‌ بگیرند یا زن می‌تواند ورای این طبیعت، از قدرت ذهنی، مهارت ارتباطی، خواسته‌های انسانی خود بهره بگیرد و نقشی بیش از این در جامعه ایفا کند؟ اصلا زنان حق انتخابی دارند؟

● اینکه زنان به دنبال کار و فعالیت اجتماعی باشند بیشتر به این معناست که کالای جنسی هستند یا اینکه مهمترین دغدغه آنها جلب رضایت شوهر و دوست‌داشتنی بودن در نگاه مردان باشد؟ زنان را بر اساس ظاهرشان قضاوت کنیم و به آن احساس شرم دهیم، در خدمت مردسالاری است یا خلاف آن؟ آن زنانی که حق پوشش و اختیار بر بدن را بخشی از حق انسانی خود می‌دانند و آن‌گونه که دوست دارند و راحت هستند در فضای عمومی حاضر می‌شوند در خدمت مردسالاری هستند یا زنانی که حجاب را با همه سختی‌ها می‌پذیرند چون مردان به آنها گفته‌اند این نوع پوشش به صلاح آنان و جامعه است؟ اصلا آن نگاه مردانه که دم‌به‌دم حجاب زن را می‌سنجد و میزان جلوه جذابیت جنسی‌اش را برآورد می‌کند، زن را موجودی مختار و انسان می‌بیند؟

@women_socialproblems
👏11
🔺عجیب‌ترین جملات سیاستمداران ایران درباره حجاب/رویداد۲۴

بدون شرح

شبکه جامعه‌شناسی
@SocioNet
Forwarded from نگار نگار (Negar)
یادداشتی در باب کلاس

زیاد به من گفته‌اند بی‌کلاس. از آن دست حرف‌هاست که من هیچ‌وقت نفهمیده‌ام. مثل آن زنانگی مبهمِ گیج که پیش‌تر آدم‌ها یکی‌در‌میان به من می‌گفتند که از بیخ‌و‌بن ندارمش و من نمی‌فهمیدم (و هنوز هم نفهمیده‌ام). این کلاس را هم نمی‌فهمم راستش، و از این بدتر، هیچ نمی‌دانم داهاتی و شهرستانی و (احتمالاً به‌زودی مهاجرت‌نکرده!) را بچپانم کجای دلم که اغلب هم‌ارز بی‌کلاس برای تحقیر علیه‌ام استفاده کرده‌اند! انگار مثلاً آدم‌های شهری یا پایتختی آدم‌های مهم‌تر و بهتر و آدم‌تری هستند! از واژه‌ی باکلاس استفاده نمی‌کنم چون هنوز تعریفش را نمی‌دانم. این کلمه‌ها، کلمه‌هایی نیستند که تعریف دقیقشان در دکان هیچ عطاری‌ای پیدا شود. آدم‌ها جمع شده‌اند دور هم و چیزی وصل کرده‌اند به دُم کلمه تا هرکجا رفت این دُمب‌بند هم پی‌اش برود. مثلاً ناز و ادا و جنس خاصی از سیاست و حسادت و فرمابرداری و کمی ضعیف‌ ظاهر شدن و زیبایی و ایثار و از خودگذشتگی تمام‌و‌کمال مادرانه را وصل کردند به دُم زنانگی و به هرکس این‌طوری نبود انگ زدند که تو به قدر کافی زنانه نیستی!
من بعد از سال‌ها رنج و گیجی این مسئله را حل کرده‌ام. زن‌زندگی‌آزادی هم شد مهر پایان پرونده‌ی زنانگی‌ام. از آن‌جا که هیچ وحی منزلی از آسمان نیامده که زنانگی را تعریف کرده باشد و هرچه هست همین چرندیاتیست که جامعه‌ی مردسالار ساخته و حقنه کرده در مغزهای ما، من هم نشستم و زنانگی را آن‌طور که خودم می‌خواستم تعریف کردم. چطور بقیه اجازه دارند الابختکی برای واژه‌ها لباس بدوزند؟ من هم می‌دوزم. تازه لباس من زیباتر است و چون هیچ وقت تمام هویتم را به زن‌بودنم وصل نکرده‌ام، مسئله برایم ساده شده. نمی‌گویم زن چنین و چنان موجودیست و من چنین و چنان شوم تا چیزی از موجودیتم کم نیاید! برعکس تعریف من از خودم این‌طوری است: من زنی هستم که... مهم نیست در فرمتی بگنجم یا نگنجم. کافی‌ست در انتخاب‌های خودم بگنجم و خب من زنی هستم قوی، شجاع، جنگجو، حق‌جو، باانصاف، رفیق‌باز و مستقل! در تمام این صفات هم کافی هستم. خلاص! من زنی هستم حسابی! کافی! درست!
این شد که تصمیم گرفتم فکری هم به حال واژه‌ی مفلوک باکلاس بکنم. احتمالاً گندِ واژه‌ی زنانگی را مردسالاری در آورده، باکلاس را هم پولدارها به حقارت کشیده‌اند. راه و روش زندگی پولداری شده باکلاس بودن. کسی که پولدار است (یا شبیه به پولدارها زندگی می‌کند) می‌شود باکلاس و دیگران بی‌کلاسند. باید شیک و برندپوش باشی، اهمیت کمی برای آدم‌ها قائل شوی، کمی ادا داشته باشی، به شیوه‌ای زیرسبیلی پز بدهی، با آدم‌ها زیاد و عمیق نجوشی، زیاده از حد خنده‌ و خوشحالی‌ات را برای دیگران خرج نکنی، در مورد مسائل بی‌کلاس حرف نزنی، از همراهی و هم‌دردی و دلسوزی و رفاقت، زیاد سر در نیاوری، پول‌نداشتن در نظرت بی‌آبرویی حساب شود و آدم‌های بی‌پول در نظرت کوتاه و کوچک بیایند. این‌طوری من حقیقتاً بی‌کلاسم. مگر این‌که معنای باکلاس بودن را با زرنگی و به نفع خودم تغییر دهم و به معنای جدید خودم با کلاس باشم. مثلاً برایم مهم نیست کی کجا به دنیا آمده و کجا زندگی می‌کند، یا بعید است وسط دعوا با رفیقی چشمم را ببندم و دهنم را به فحش‌های درشت باز کنم. حرمت و آرامشی هست که همیشه نگه‌ش می‌دارم. موقع بحث کردن به صحرای کربلا نمی‌زنم و اگر بخواهم ارتباطم را با کسی قطع ارتباط کنم، هرچند تند و تیز، اما بدون توهین و تحقیر با او حرف می‌زنم. مثلاً من از این‌که لباس دست دوم اما سالم خواهرم یا دوستم را هدیه بگیرم، عارم نمی‌آید. سعی می‌کنم زیاد پی مصرف‌کردن نباشم. یا مثلاً اگر کسی لطفی به من کرد تا جایی که بتوانم قدردان لطفش هستم و لطف آدم‌ها را جای وظیفه‌شان نمی‌نویسم. مثلاً من بی‌پولی آدم‌ها را درک می‌کنم. مثلاً من می‌توانم با همه‌جور آدمی دوستی کنم و حس نکنم یک جای کار می‌لنگد...
حالا کلاهتان را قاضی کنید که این‌جوری باکلاس بودن بهتر است یا نه! به نظر من که این خیلی بیشتر از آن مدل قدیمی‌‌اش به درد زندگی و جهان می‌خورد. به نظرم این‌طوری آدم‌ها بیشتر به آدم شبیه‌ می‌شوند و بیشتر می‌خندند. این‌طوری خیلی از آدم‌های ــ تا به امروز ــ شرمسار و خجل، از چاهِ کافی نبودن درمی‌آیند و می‌نشیند بر صندلیِ راحتِ باکلاس بودن و بالاخره یک نفس راحت می‌کشند. این‌طوری با خیالی آسوده‌تر قدم می‌گذاریم در راه وحدت (می‌دانم این روزگار گند زده به واژه‌ها و خرابشان کرده، اما شما سعی کنید آن واژه‌ی اصیل و خالص وحدت را در ذهن بیاورید نه آن چیزی که ممکن است دلزده‌تان کند.) و اتحاد (که رمز پیروزی‌ست)، آن‌هم نه هر وحدتی، نه هر اتحادی! وحدت و اتحادی که فردیت آدم‌ها را به رسمیت می‌شناسد.
.

«نگار خلیلی»

#زن_زندگی_آزادی
@negarkhalili13
👍54👏2
Forwarded from مدرسه فمینیستی
hamgaraiha-Noushinahmadi.pdf
237.6 KB
👍2
Forwarded from اتچ بات
مدعیان دانش در شبکه‌های مجازی
فاطمه موسوی ویایه- دکترای جامعه‌شناسی

در روانشناسی اجتماعی و محافل علمی، خطای شناختی «اثر دانینگ-کروگر» آشناست، به نام محققانی که نسبت میان خودارزیابی فرد از دانش/مهارت با اندازه واقعی این دانش/مهارت را بررسی کردند. این محققان دریافتند که افراد غیرحرفه‌ای و کم‌سواد دچار توهم دانایی و برتری هستند و به اشتباه خود را متخصص می‌دانند و تواناییشان را بسیار بیش از اندازه واقعی و کمبودهای خود را کمتر از میزان واقعی ارزیابی می‌کنند.

البته وقتی این افراد در معرض آزمون و یا آموزش مهارت‌هایی که ندارند قرار می‌گیرند، به تدریج از این توهم خارج می‌شوند و به ضعف و کم‌دانشی خود پی می‌برند و حتی بیش از حد مایوس می‌شوند اما با ادامه مسیر یادگیری و کسب دانش و مهارت، اعتماد به نفس‌شان بیشتر می‌شود.

با این حال معمولا افراد متخصص، دشواری و پیچیدگی مهارت خود را دست کم می‌گیرند و چون گمان می‌کنند مهارت یا دانش آنها برای دیگران نیز در دسترس است، متواضع می‌مانند. تخمین نادرست فرد بی‌لیاقت، از اشتباه در ارزیابی خود ناشی می‌شود؛ درحالی‌که تخمین نادرست فرد بسیار بالیاقت، از اشتباه در ارزیابی دیگران نشات می‌گیرد. «اثر دانینگ-کروگر» را می‌توان به طور ساده با نمودار بالا نمایش داد.

چرا حرفش را پیش می‌کشم؟ شبکه‌های مجازی فرصتی پیش آورده تا این توهم دانایی خود را نشان دهد، از همه بیشتر بین افراد تحصیل‌کرده و متخصص علوم پایه و فنی که چون باهوش و متخصص حوزه خود هستند گمان می کنند با خواندن چند کتاب و مقاله در علوم انسانی نیز صاحب‌نظرند و از تحلیل آمار خودکشی اجتماعی تا چالش نظام سیاسی مطلوب و دلارزدایی تا نقد فمینیسم را در صفحات اینستاگرام و کانال تلگرام خود منتشر می‌کنند.

این‌ها و رئیس‌جمهور سابق با دکترای مهندسی عمران که مانیفست اقتصادی طراحی کرده، آن پزشک اطفال که کتاب تاریخ تمدن اسلامی نوشته و آن فیلسوفی که درباره خانواده راهکار می‌دهد یا خانم مهندس الکترونیک که درباره پیری جمعیت کتاب نوشته، همگی مصداق اثر دانینگ-کروگر و دچار توهم دانایی هستند.

به عنوان مخاطب شبکه‌های مجازی یک‌بار برای همیشه تکلیف خود را روشن کنیم که داده و تحلیل هر رشته علمی را از دانش‌آموخته همان رشته بخوانیم و البته به یک نفر هم اکتفا نکنیم و تحلیل‌های چند متخصص آن حوزه را خوانده و از نظر استدلال و استناد به پژوهش‌های میدانی مقایسه کنیم. (معیار تخصص هم ادعای داشتن مدرک تحصیلی نیست بلکه تحقیقات و مقالات علمی منتشر شده است). در کل افراد پرهیاهو و گستاخ که هزاران فالوئر دارند به احتمال نزدیک به یقین، کم‌سواد و متوهم هستند تا اندیشمند و مروج علم.

و مواظب باشیم خود در این دام نیفتیم. این خطای شناختی که هر کس رفتار، منش، دانش و مهارت خود را بسیار بهتر از آن چیزی که واقعیت دارد، برآورد می‌کند شامل من هم می‌شود و برای اجتناب از آن سه راهکار مشخص دارد:
- یادگیری و تمرین را ادامه دهیم.
- نظرات و انتقادات دیگران را جویا شویم و درباره‌اش تامل کنیم.
-دیدگاه‌های خود را به چالش بکشیم و شواهد مغایر را مورد توجه قرار دهیم.

@women_socialproblems
👍8
Forwarded from ایران فردا
خامنه‌ای، رفراندوم و قانون اساسی
به قلم ع. ایماگر

پیش از سخنان رهبر نظام هم مدّتها بود که باب هرگونه اصلاح‌ مسالمت‌آمیز درون‌ساختاری بسته به نظر می‌رسید ولی سخنان او درباره‌ی رفراندُم مُهر خاتمتی بر هرگونه امید بیهوده بود. اگر درباره‌ی این مسأله سکوت می‌کرد -لااقل برای خودش- بهتر بود ولی خوشبختانه بار دیگر نشان داد درون نظامی که صفت جمهوری دارد جز خودکامگی چیزی نهفته نیست.

▪️مخالفت با نصّ قانون اساسی
مخالفت خامنه‌ای با رفراندم مصداقی و پیرامون این مسأله یا آن مسأله نبود، ‌مخالفت با اصل رفراندُم بود که مخالفت با صریح قانون اساسی است. اگر مسائل و مشکلات کشور قابل رفراندم نیست چرا از ابتدا در قانون برای آن راهکار پیش‌بینی شد و در معرض آرای همین مردم قرار داده شد؟ کسانی در چند روز، ‌هفته و ماه گذشته از قانونی‌بودن حجاب گفتند؛ یک قانون عادی تحت تأثیر دستور رهبر وقت مهمتر است یا اصلی از اصول قانون اساسی؟ چرا امروز کسی از دلباختگان رهبرنظام گریبان چاک نمی‌کند و واقانونا نمی‌گوید؟

اگر مجلس خبرگان به جای خدمت به رهبر بر او نظارت داشتند، همین اظهارنظر متبخترانه می‌توانست مخالفت عملی با قانون اساسی تلّقی شود -که اگر خامنه‌ای رهبر شده به مدد همین قانون اساسی شده- و زمینه‌ی استیضاح و حتّی عزل او فراهم می‌شد.


▪️کجای دنیا؟
این هم یکی از ترجیع‌های تکراری سخنان توخالی او درباره‌ی مسائل داخلی و خارجی است. لابد می‌دانید که همه جای دنیا چنین می‌کنند. منظور از همه‌جا هم کشورهایی که رهبر خودخوانده به آنها علاقه دارد مانند چین و روسیه نیست بلکه کشورهایی است که مردمسالاری در آنها برقرار است. قانون اساسی کشورهای گوناگونی بارها اصلاح شده است که گذشته از خود ایران،‌ ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر را شامل می‌شود. همه‌پرسی عضویّت یا عدم عضویّت در اتحادیّه‌ی اروپا،‌ استقلال یا عدم استقلال کشورهایی مانند اسکاتلند،‌ حتّی امور مورد مناقشه‌ای مانند حقّ سقط جنین یا ازدواج هم‌جنس‌گرایان و مانند آن به همه‌پرسی گذاشته شده است.

در بهترین حالت اینگونه اظهارنظرهای سخیف رهبر نشان از بی‌اطّلاعی او دارد و در بدترین حالت دروغگویی. درست مانند انکار صریح دادن پهپاد به اوکراین آن هم در حالی که حتّی اجزای آن پهپادها کاملاً شناسایی شده و اینکه هر کدام از کدام کشور می‌آیند و تعداد آنها هم بسی بیش از آن مقداری است که ایران مدّعی است پیش از جنگ به روسیه داده است. در این گونه موارد واقعاً مرزی بین عدم صداقت و بلاهت باقی نمانده است.


▪️مردم و تحلیل مسأله
مگر همه‌ی مردم امکان تحلیل مسأله [و رأی دادن به نفع من] را دارند؟ معلوم است که نه! در شبه‌انتخاباتی که در ایران برگزار می‌شود، با قلع‌وقمع همه‌ی گزینه‌ها می‌توان ادّعای برگزاری انتخابات را داشت و مثلاً بین رئیسی و همّتی یکی را انتخاب کرد ولی در رفراندم چنین امکانی نیست و پاسخ‌ها بین بله و خیر است. این مردم دیگر همان مردمی نیستد که در راهپیمایی‌های حکومتی یا تشییع سلیمانی «مردم» نامیده می‌شوند؛‌ اینها همان مردم واقعی‌اند که رهبر جرأت ندارد خودش و انتخاب‌هایش را در معرض گزینش آنان قرار دهد. با شنیدن یا خواندن این سخنان به آن «مردم»‌ گزینشی برنمی‌خورد؟ اینکه کسی آنان را فاقد تحلیل بخواند برایشان گران تمام نمی‌شود؟ برای انتخاب اصل نظام،‌ رئیس‌جمهور،‌ مجلس شورا، ‌مجلس خبرگان توان تحلیل داریم ولی مثلاً برای لغو نظارت استصوابی و برگزاری انتخابات آزاد بدون ردّ صلاحیت قدرت تحلیل نداریم!

خود رهبر با هزار زبان گفته و می‌گوید که تن به هیچ‌گونه اصلاحی نمی‌دهد؛ با چنین کس و نظامش واقعاً چکار باید کرد؟ آن قانون اساسی که مشتی مردم فاقد تحلیل آن را انتخاب کرده‌اند دیگر اعتباری ندارد و اگر داشت هم مخالفت خامنه‌ای با آن اعتبارش را زیر سؤال برده است. حالا دیگر پرسش درباره‌ی بله و خیر گفتن به این قانون اساسی نیست چون دیگر اعتباری برایش نمانده، بلکه پرسش از چگونگی و کم و کیف قانون اساسی آینده در میان است.
.
👌81
Forwarded from ایران فردا
▪️رفراندوم و خرد جمعی
نوشته لعیا بهره‌مندی

● در انکار رفراندوم به این استدلال متوسل شده‌اند که اکثریت عوام درک و قدرت تحلیل مسائل مهم را ندارند و نتیجه رفراندوم خطا خواهد بود. مهمترین نکته این است که برگزاری رفراندوم به رسمیت شناختن حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت فرد است و نتیجه آن هر چه باشد هیچ قدرتی حق ندارد به بهانه تشخیص خیر و صلاح مردم آنها را از حق انتخاب محروم کند.

● تجربه تاریخی نیز نشان داده حکومت‌های توتالیتر که ادعا می‌کردند خیر و صلاح مردم را بهتر از خودشان تشخیص می‌دهند و آنان را از حق انتخاب محروم کردند دقیقا همان‌هایی هستند که زندگی مردم را به فلاکت رساندند و عمر و جان آنها را تباه کردند.

● اما به آن‌هایی که نگران هستند رفراندوم و نظرسنجی از اکثریت نادان نتایج نادرستی به بار بیاورد اطمینان می‌دهم که اتفاقا تحقیقات روانشناسی اجتماعی و اقتصاد رفتاری نشان می‌دهد خرد جمعی به گزینه درست‌تر و دقیق‌تر منجر می‌شود. «جیمز سوروویکی» در کتاب «خرد جمعی» که دو ترجمه از آن در بازار ایران موجود است این یک ایده را بررسی می‌کند که مهم نیست نخبگان در حل مشکلات، نوآوری، تصمیم‌گیری‌های عاقلانه و حتی پیش‌بینی آینده بهتر عمل می‌کنند؛ گروه‌های بزرگ همواره باهوش‌تر از تعداد اندکی نخبه هستند.

● اولین بار فرانسیس گالتون، اندیشمند انگلیسی در اوایل قرن بیستم این ایده را مطرح کرد، او به نمایشگاهی محلی رفته بود که در آن گاوی به نمایش گذاشته شده و مسابقه‌ای برگزار شده بود که شرکت‌کنندگان باید وزن گاو را حدس می‌زدند و نزدیک‌ترین گمانه زنی به وزن واقعی گاو برنده‌ی مسابقه بود. پس از مسابقه، گالتون برگه‌های پاسخ را بررسی کرد و در کمال شگفتی متوجه شد که معدل گمانه‌زنی ۷۸۷ شرکت کننده ۱۱۹۷ پوند بوده و وزن واقعی گاو ۱۱۹۸ پوند، خرد جمعی شرکت‌کنندگان متنوع و اکثریت غیرمتخصص تنها یک پوند خطای برآورد داشت.

● یک گروه پادکستر هم در سال ۲۰۱۵ برنامه گالتون را در امریکا تکرار کردند؛ از گاوی عکس گرفتند و در نظرسنجی آنلاین از مردم خواستند وزن گاو را حدس بزنند. معدل نظرات هفده هزار شرکت‌کننده ۱۲۸۸ پوند بود (وزن گاو ۱۳۵۵ پوند). جالب اینکه حدس کارشناسان دامداری ۱۶ پوند بیشتر خطا داشت.

سوروویکی در کتاب خود «خرد جمعی» آزمایش دیگری را مثال می‌زند، او از تعداد زیادی از بینندگان می‌خواست که تعداد سکه‌های موجود در چند ظرف مختلف پر از سکه را تخمین بزنند، این کاری است که هر کس از انجام دادن درست آن ناتوان است ولی مجموع داوری‌های افراد به شکل چشم‌گیری می‌تواند به درستی جواب دهد. سازوکار آن ساده است: جواب‌های درست روی هم انباشته می‌شوند و جواب‌های نادرست که یا دست بالا را گرفته‌اند یا دست پایین، همدیگر را خنثی می‌کنند و در نبود سوگیری نظام‌مند، میانگین خطاها به صفر میل می‌کند.

● سوروویکی برای شکل‌گیری خرد جمعی چند شرط را بیان می‌کند: اول، گوناگونی افراد، دوم: استقلال نظرات، سوم: وجود اعتماد و آزادی بیان و چهارم روش درست تجمیع و تحلیل آرا. جادوی خرد جمعی و کاهش میانگین خطا تنها هنگامی خوب کار می‌کند که مشاهدات از هم مستقل و خطاهای آن ناهمبسته باشند.

● اگر ناظران تنوع اندک یا باورها و سوگیری مشترکی داشته باشند مجموع داوری‌هایشان خطا را کاهش نمی‌دهد، اگر بینندگان بتوانند بر یکدیگر اثر بگذارند و افرادی اجازه یا فرصت بیان نظرات خاص خود را نداشته باشند، از اندازه نمونه و در پی آن دقت تخمین گروه کاسته می‌شود (به همین دلیل پلیس شاهدان جرم را از هم جدا و بی‌اطلاع نگه می‌دارد تا تجربه‌ی شاهدان مستقل از یکدیگر باقی بماند).

● البته که نظرسنجی از امور غیرمادی و انتزاعی به سادگی تخمین وزن گاو یا سکه‌های یک ظرف نیست و باید اطمینان حاصل کرد همه افراد ابعاد موضوع را می‌دانند و داوری همه آنان مبنای مشترکی دارد. این امر با تضمین جریان آزاد اطلاعات و بیان نظرات مختلف میسر می‌شود. خلاصه کلام، بنا بر تحقیقات علمی نگران نتایج رفراندوم و نظرسنجی نباشیم، خرد جمعی در شرایط آزادی بیان و جریان اطلاعات، بهترین گزینه را انتخاب خواهد کرد.
.
👍8
حجاب، استضعاف زن و بنیان سست خانواده پدرسالار
✍️ دکتر محمدحسین بادامچی

🔺این جمله که «بی‌حجابی بنیان خانواده را متزلزل می‌کند» از صادقانه‌ترین جملاتی است که بنیان سست خانواده پدرسالار و ابتنای حجاب بر بی‌اعتمادی به مرد مسلمان را آشکار می‌کند. تبلیغات حجاب علاوه بر بسیج غیرت مردان برای کنترل بدن زنانه و تبعید آن به خانه و عار شمردن هرگونه بروز زنانگی، بر بسیج غیرت زنانه برای صیانت از سایه‌ی ولایتی که به سختی بدست آورده نیز استوار است و این زن‌ستیزی زنانه نیرویی است که باید جداگانه بررسی شود.

🔺مسأله اینجاست که نکاح فقهی پدرسالار نه بر پایه زوجیت مساوی و عاشقانه زن و مرد بلکه بر پایه استضعاف زن و تمتع مرد از زن استوار شده. در این دیدگاه زن صغیرانگاری‌شده نیز از جنس خود تصوری بیش از یک ابژه جنسی ندارد و همین تخم ظنّ زنان به یکدیگر را می‌کارد. در نظام روابط جنسیتی اسلام تاریخی نیاز جنسی دختر به رسمیت شناخته نشده اما از پسر خواسته می‌شود که برای رفع نیاز جنسی ازدواج کند چون خانواده تنها نهاد مشروع ارضای نیاز جنسی است و البته کارکرد دیگری ندارد. به همین دلیل است که عدم تمکین زن از مرد می‌تواند علت طلاق شرعی باشد اما نفرت زن از شوهرش نه!

🔺در چنین ساختاری که حضور زن در بیرون از خانه، شهوت‌انگیزی برای مرد مسلمانی تعریف می‌شود که ذاتا تقوا ندارد و خائن است، زن مسلمان می‌کوشد زنان دیگر را با حمایت از حجاب از حول شوهر خویش دور کند. این البته مقاومتی مذبوحانه از جانب زن مستضعف مسلمان است چون پدرسالاری پیشاپیش مجوز تعدد زوجات و صیغه‌ها را برای ولیّ صادر کرده. قانون شرع حامی طغیان جنسی مردانه است و غیرت زنانه برای جلوگیری از خیانت مدام شوهر تنها می‌تواند معطوف به جدال با دیگر زنان شود .

♦️اینچنین است که نیروی پدرسالار دینی با متفرق کردن نیروی زنانه و به جان هم انداختن زنان از آزادی جنسی مرد صیانت می‌کند. در این ساختار است که می‌فهمیم علاقه وسواس‌گونه برخی زنان مذهبی به حجاب اجباری، در بی‌اعتمادی عمیق و مزمن آنها به شوهرانشان ریشه دارد.

لینک
👏19👍2
Forwarded from مهران صولتی
🔹 جامعه شناسی یک قتل! 🔹

@solati_mehran

مهران صولتی

#اپیزود_اول: هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ در سبزوار حمیدرضا الداغی بعد از مشاهده مزاحمت ایجاد شده برای دو دختر نوجوان وارد درگیری با مزاحمین می شود و متاسفانه به دلیل اصابت ضربات چاقو به قتل می رسد.

#اپیزود_دوم: قاتلان نوجوان به سرعت دستگیر می شوند و به جرم شان اعتراف می کنند. به نظر می رسد بر اساس رویه رایج و در پاسخ به جریحه دار شدن احساسات عمومی شهروندان به زودی شاهد مجازات قاتلین خواهیم بود.

ظاهر و پاسخ های ضاربین نشان می دهد که تحصیلات پایینی دارند و احتمالا مدرسه را خیلی زود رها کرده اند. در سال های اخیر نمونه هایی از این دست رشدی فزاینده داشته است. دانش آموزانی که به دلیل گران شدن تحصیل، فقدان انگیزه برای درس خواندن، ناسازگاری با محیط مدرسه و احساس بی آیندگی خیلی زود ترک تحصیل می کنند.

این قبیل نوجوانان معمولا پایگاه اقتصادی ضعیفی داشته و عمدتا حاشیه نشین هستند. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی می آورد و دانش آموزانی از این دست معمولا از تاب آوری کافی در کلاس برخوردار نیستند. علاوه بر افت تحصیلی معمولا در تعامل با همکلاسی ها و کادر مدرسه ناکام مانده و به زودی به عنوان فردی ناسازگار از مدرسه اخراج می شوند. محسن خشخاشی نیز یک دهه پیش با ضربه چاقوی دانش آموز نوجوان اش به قتل رسید.

مدارس ایران به ویژه در دوره متوسطه به یک زندان بزرگ شباهت دارد. کلاس های شلوغ، درس های حافظه محور، امکانات اندک تفریحی، تلاش برای برقراری نظم پادگانی و روش های تدریس یک سویه نه تنها نمی تواند نیازهای واقعی دانش آموزان را برآورده سازد بلکه از تخلیه انرژی آن ها نیز ناتوان است. در چنین سیستم معیوبی از تعلیم و تربیت است که معلمان نیز بیشتر به عنوان بخشی از نیروی انتظامی ایفای نقش می کنند.

مدارسی که به جای آموزش مهارت های زندگی مانند؛ شیوه گفت و گو، اظهار وجود، تعامل سازنده، حل مسئله، ابراز احساسات، کنترل هیجانات، و فرو خوردن خشم صرفا به پایگاهی برای پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک تبدیل شده و می کوشند تا با زدودن اندک تفاوت های ناگزیر دوران نوجوانی نوعی یکسان سازی ظاهری و عقیدتی را اجرایی نمایند. روشن است که چنین مدارسی بیش از فایده بخشی آسیب زا خواهند بود.

به عنوان یک معلم آشکارا می بینم که در سال های اخیر گسترش فقر و افزایش نابرابری چگونه بر کیفیت آموزش و پرورش در مدارس تاثیر گذاشته و بر حجم نارضایتی ها نزد دانش آموزان و والدین افزوده است. بی اعتنایی به مطالبات معلمان نیز آن ها را بی انگیزه تر از پیش ساخته است. در چنین فضایی روشن است که خروجی مدارس نمی تواند تامین کننده حداقل های یک زندگی رضایت مندانه‌ی فردی و زیست مهربانانه‌ی جمعی باشد.

🔹نکته پایانی: اگر چه مرحوم الداغی از این نظر بخت یار بود که جان اش را برای تامین آرامش دیگران فدا کرد ولی پرواضح است که با تداوم فقر، بیکاری و ناکارآمدی نهادهایی مانند آموزش و پرورش، نزاع هایی از این دست همچنان ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر در چنین شرایطی همه حتی نوجوانان قاتل نیز قربانی محسوب می شوند.

@solati_mehran

#الداغی
#جامعه_شناسی
👍3👏1
Forwarded from جامعه‌شناسی
«نمایشگاه کتاب در اوج دوره توسعه فرهنگی می‌تواند به‌عنوان یک نقطه عطف مطرح شود»


این را وزیر ارشاد گفته است. در شرایطی که اکثر ناشران بزرگ کشور همچون «نشر مرکز، قطره، چشمه، نی، ققنوس، ثالث، نگاه و ...» امسال در نمایشگاه کتاب شرکت نخواهند کرد. وی این جمله را در شرایطی گفته است که موج مهاجرت نخبگان و طبقه‌ی متوسط و دانشگاهیان و فرهیختگان به بی‌سابقه‌ترین میزان خود در تاریخ معاصر ایران رسیده است. در شرایطی که بسیاری از همین ناشران حتی درحال خارج کردن سرمایه‌های خود (محدود کردن سرمایه‌گذاری) در بازار کتاب هستند. در شرایطی که اگر تا همین چند سال پیش امثال فرهادی‌ها و کیارستمی‌ها فیلمی می‌ساختند و میشد سینماهای سوخته‌ی پس از انقلاب را با آن‌ها تجربه کرد، دیگر همان‌ها هم نیستند و همان‌ها هم ساخته نمی‌شوند. در شرایطی که در موسیقی سهراب محمدی‌ها را در تلوزیون تمسخر می‌کنند و به امثال فرهاد مهرادها اجازه‌ی برگزاری کنسرت ندادند، به شهرام شعرباف‌ها و گروه اوهام‌ها اجازه‌ی فعالیت ندادند.... در شرایطی که اگر تا دیروز مردم بیشتر از آنکه «کتاب بخوانند» «کتاب می‌خریدند»، دیگر نه می‌توانند «بخرند» و نه «بخوانند».... وقتی نان از سفره‌ی معیشت خانوار ایرانی کم می‌شود و کوچک، کتاب نیز از سبد فرهنگی‌اش حذف یا کوچک می‌شود.

بله وزیر ارشاد این عبارات و امثالش را دقیقاً در بدترین شرایط فرهنگی از بسیاری جهات گفته است. مانند اظهارات وزیر بهداشت که مهاجرت گسترده‌ی پزشکان و پرستاران را تمسخر کرد و گفت «مهم نیست که پرستاران از کشور می‌روند» نقل به مضمون. مانند اظهارات رئیس جمهور و مقام بالاترش که کشور را در اوج اقتدار می‌دانند.

شاید تاکنون بسیاری از مخاطبان و شنوندگان چنین عباراتی از شنیدن چنین جملاتی در شرایطی که ارزش پول ملی به اوج ورشکستگی و بی‌ارزشی خود رسیده، در شرایطی که تورم و شاخص‌های مختلف اقتصادی و رفاه به بدترین وضعیت‌های خود در تاریخ معاصر ایران رسیده‌اند، کمی دردآور بود. اما اکنون قطعاً بسیاری نسبت به این جملات بی‌حس شده‌اند. به این معنا که دیگر متوجه این امر شده‌اند که بالا تا پایین مسئولین از یک دستورالعمل تبعیت می‌کنند. اینکه مسأله این نیست که ندانند چه خبر است، بلکه این [وضعیت] دقیقاً همان‌چیزی است که می‌خواهند.

✍️ #محمدـمختارپور

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
👍3👎1
Forwarded from خاطرات و روزنوشت ها (عيسي سحرخيز)
کدام میراث؟
آیا حجاب میراث مادران است؟

مریم باقی

در شهر بنرهایی پرشده با عکس مادرهایی که دخترهایشان حجاب کرده اند و بعد روی آن نوشته شده است:" حجاب میراث مادران است".

میراثی که از همه بر جا می ماند همینطور مادران، نیکی است. اما حجاب چطور، آیا میراث است؟ پیش از آن باید گفت اصل حجاب چیست و سپس بگوییم آیا میراث است یا خیر؟

بردن حجاب در مقوله میراث، ظاهرش دفاع از حجاب است ولی باطنش نفی آن است. من نافی حجاب نیستم و به اصل آن معتقدم ولی چنانکه عده ای از دین شناسان و مجتهدان و مفسران گفته اند بر این باورم که حجاب در قرآن  به زنان مومن توصیه شده نه اجبار و اساسا اسلام در هیچ‌مقوله اعتقادی حتی در اصل دین موافق اجبار نیست. آیه مشهور " لا اکراه فی الدین..." گواه این سخن است.

صریح ترین آیات در قرآن درباره حجاب آیه ۵۸ سوره احزاب و آیه ۳۱ سوره نور هستند.
آیه ۵۸ احزاب می گوید: "ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زن‌های مؤمنان که از پوشش‌های خویش [جلباب که برخی آن را چیزی شبیه به عبا یا روسری معنی کرده اند] بر خود نزدیک کنند، این نزدیک‌تر است بدان‌که شناخته شوند، پس آزار نشوند، و خدا آمرزندهٔ مهربان است."
و آیه ۳۱ سوره نور هم در حالی است که در آیه ۳۰ ابتدا خداوند خطاب به مردان می گوید:"به مردانِ مؤمن بگو چشم‌های خود را فروپوشند و شرمگاه‌های خود را نگاه دارند، این برایشان پاک‌تر است، همانا خدا آگاه است به آنچه می‌سازند."
سپس در آیه ۳۱ نور می فرماید:" و به زنانِ مؤمن بگو چشم‌های خود را فروپوشند و شرمگاه‌های خود را نگاه دارند و اندامِ خویش را آشکار نسازند، مگر آنچه از آن پیداست، و روسری‌های خویش [خمار] را بر گریبان هایشان بیندازند.
اندامِ خویش را آشکار نسازند مگر به شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرانِ شوهرانشان یا پسرانشان یا پسرانِ شوهرانشان یا برادرانشان یا برادرزادگانشان یا خواهرزادگانشان یا زنانشان یا آنچه داراست دست‌هایشان یا پِی‌روانی از مردان که سوءنظر (یا شهوت یا نیاز) ندارند یا کودکانی که بر شرمگاه‌های زنان چیره نشده‌اند. و [زنان] پاهایشان را برای اینکه از اندامِ خویش آنچه نهفته دارند دانسته شود، نکوبند."

می بینیم که در این دو آیه ۱- توصیه به زنان مومن است.
۲- شکل حجاب را تعیین نکرده و فقط سفارش شده اندام خود را آشکار نکنند و روسری هایشان را بر روی گریبان یا شکاف سینه هایشان بکشند.
۳- آنچه در قرآن آمده ترغیب به حجاب است نه اجبار کردن.

اکنون سخن اینجاست که آیا اگر از این گفتمان منطقی و انسانی و ضدجبر قرآن دفاع کنیم بهتر است یا اینکه به تصور دفاع از حجاب آن را تبدیل به میراث کنیم؟ چنانکه شهرداری تهران کرده است.

حال آیا حجاب میراث مادران ماست جمله ای صحیح است؟ آیا چون میراث است ما به آن عمل می کنیم یا عمل می کنیم چون باور ماست؟
باید گفت، در "اعتقادات"، میراث معنا ندارد. و اصلا ما نماز نمی خوانیم و حجاب نمی کنیم چون مادران و پدران مان چنین کرده اند.

نماز می خوانیم، روزه می گیریم، دروغ نمی گوییم و حجاب می کنیم چون فرموده خداوند به مومنان است.
قرآن کریم در آیات مختلفی مکرر یاد کرده است که مشرکین می گفتند ما میراث پدرانمان و نیاکان مان را که بت ها بودند واگذاریم و به حرف پیامبران گوش بسپاریم؟ اما خداوند در قرآن به صراحت از زبان پیامبران می فرماید آنچه نیاکان تان می پرستیدند رها کنید و به سوی خدا روی آورید. از جمله  این آیات: (۱۷۰ بقره) (۱۰۴ مائده) (۲۸ اعراف) (۷۰، ۷۱ و ۱۷۳ اعراف) (۵۲ تا ۵۴ انبیاء) (۷۸ یونس) (۲۲ و ۲۳ زخرف) (۲۱ لقمان) هستند. (آیات ۷۴ و ۷۵ شعراء) که به عنوان عبرت، داستان حضرت ابراهیم را نقل می کند که مشرکان گفتند ما پدران مان را یافتیم که چنین می کردند و ابراهیم گفت آیا در آنچه می پرستید تامل کرده اید؟ و حتی به ابراهیم به گواه آیات قرآن توصیه می شود که در برابر پدرش بایستد و بگوید ما بتان شما را نمی پرستیم. (۷۴، انعام)
پس نباید در اعتقادات چشم بسته به میراث ها عمل کرد و باید همه چیز را با معیارهای خداوندی سنجید.

حجاب، میراث مادران هم باشد دلیل محکمی نیست که ما بخواهیم آن را اجرا و تقلید کنیم. بلکه باید با باور قلبی و با میل و رغبت و اعتقاد به آن انجام شود. هیچ میراثی را نباید کورکورانه پیروی کرد. باید درباره آن علم و آگاهی کسب کرد و در صورت باور یافتن آن را اجرا کرد.

سازندگی
👍121
🔴حجاب سلاح قیام فرودستان

آنچه امروز در بحث حجاب فضای حاکمیت را متأثر ساخته قیام و شورش طبقات متوسط و پایین جامعه علیه انقیاد اقتصادی طبقات ثروتمند و حاکم می‌باشد.

کاترین حکیم در کتاب خویش چهار نوع سرمایه را برمی‌شمرد که رکن چهارم آن سرمایه جنسی می‌باشد.

طبقات بالا در طول تاریخ از درباریان تا فئودال‌ها، روحانیون و بورژواها و سرمایه‌داران کنونی هیچ‌گاه تعایش مستقیم با طبقات زیردست خود نداشته‌اند و ندارند. (کلیساهای جدا، مدارس انحصاری و یا جدا، مساجد جدا، میهمانی‌های جدا و مراکز خرید جدا...)

مسئله امروز نهاد حاکمیت در ایران در بحث حجاب، از دست رفتن فضاهای عمومی و اجتماعی متعلق به طبقات پایین جامعه همچون مترو و اتوبوس و خیابان‌های مرکز شهر است.

وگرنه لواسان که خیلی وقت است در پاره‌ای از موارد از لاس وگاس هم جلوتر است.اما مسئله ای ایجاد ننموده است. و به‌صورت کلی زیست منفک از اجتماع طبقات بالا، خیلی وقت است با هنجارهای جمهوری اسلامی سازگاری ندارد و جمهوری اسلامی هم با آنها کاری ندارد.

مسئله اکنون بر سر طبقه متوسط، کارگر و طبقه پایین است. برای دوستانمان در نشست تخصصی میز عفاف دفتر تبلیغات اسلامی قم بیان کردم که اگر فکری به‌ حال توزیع حداقلی و سپس عادلانه ثروت در درون جامعه نکنید، بنیان خانواده حسب تجربه تاریخی انقلاب اکتبر روسیه تزاری در ایران هم از بین خواهد رفت.

و در این بین این شما هستید که با تمرکز بر ناکارآمدی‌های سیاسی، اقتصادی، تحریمی و تحمیلی و اثرگذاری تعصبات ناصواب مذهبی، فرهنگی، اجتماعی بنیان نهاد خانواده را در ایران مضمحل خواهید نمود و نه خود مردم و بی‌حجابان!

در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه طبقات پایین و تحت ظلم نهاد سلطنت «خانواده» را منشاء مالکیت طبقات بالا دانست و از اساس تمامی هنجارها و ارزش‌های مقوم خانواده را در تضاد با جایگاه خانوادگی و طبقاتی پایین خویش یافت. فلذا همه را انکار کرد و دوره‌ای از هرج و مرج جنسی با حمایت بولشوویک‌ها به راه افتاد. باور طبقات پایین این بود که استمرار نظام باورها و ارزش‌های خانواده تنها ثمره و فایده‌اش تقویت نهاد خانواده حاکمان و طبقات بالا و در نتیجه تداوم سلطه آنها بر خویش است.

حال آنچه در فضاهای عمومی متعلق به طبقات پایین جامعه ایران در بحث حجاب در حال وقوع است نوعی قیام به جهت کسب سرمایه‌های اجتماعی و مادی طبقات بالاست. حسب ناعدالتی اقتصادی و اجتماعی موجود «سرمایه جنسی» تنها سرمایه باقی مانده از چهارگانه مدنظر کاترین حکیم برای فرد است و در پاره‌ای از موارد در بدن‌نمایی‌های لجام گسیخته این نمایش به غایت خود نیز می‌رسد. (حجاب اختیاری سر به عنوان یک امر عادی مدنظر بنده نیست. بلکه مرادم عریانی زانو به بالا، شکم و سینه می‌باشد).

علی ای حال جدای از همه پدیدارشناسی‌های درست تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، دینی که در نشست مطرح کردیم. مسئله اقتصاد را عامل فروپاشی خانواده ایرانی برشمردم.

نظام اجتماعی حسب خودکنترلی و خود تنظیم‌گری در مسئله حجاب اختیاری خیلی زود به سمت تعادل حرکت خواهد نمود و این جدای از دو سر طیف تندرو می‌باشد.

نهاد خانواده در نظام اجتماعی ایران به واسطه اختیاری شدن حجاب اساسا و مطلقا فرو نخواهد پاشید. اما به واسطه اوضاع اقتصادی دهشتناک کنونی و مهمتر از آن یعنی ناعدالتی اقتصادی بی رحمانه و البته نارسایی‌های فرهنگی مذهبی و ساختاری چرا!

https://www.tg-me.com/seyyedhashemfirouzi
https://www.tg-me.com/kherad_jensi
👍7🤔2
Forwarded from Aasoo - آسو
حجاب اجباری، جنبش ژینا و طبقه‌ی متوسط🔻
 
🔹 در سال ۱۳۹۶ وقتی ویدا موحد روسری‌اش را بر چوب کرد، نسل جوان از اقدام رادیکال «دختران خیابان انقلاب» علیه حجاب اجباری چندان استقبال نکرد اما پنج سال بعد همان حرکت رادیکال به خیزشی فراگیر در میان نسل جوان انجامید. در این فاصله چه تغییراتی در جامعه رخ داده است؟ در پنج سال گذشته چه تغییراتی رخ داده که نسل جوان توانسته است از بند نسل میانی رها شود و جنبش دموکراسی‌خواهی را در فقدان رهبریِ نسل میانی به جنبشی رادیکال تبدیل کند؟
 
🔹 برای نسل جوان، بهره‌مندی از آزادی پوشش و سبک زندگی، اولویت اصلی و مرکزی است و حاضر است که در این راه هزینه‌های گزافی بپردازد و حتی جانِ خود را فدا کند. برای نسل میانیِ زنان، با توجه به تجربه‌ی آنان، هرچند این آزادی مهم است اما با توجه به تورم افسارگسیخته و بحران عمیق اقتصادی، و موقعیت متفاوت اجتماعیِ آنان نسبت به نسل جوان، اولویت‌های شغلی و معیشتی مهم‌تر است. از این رو، وقتی مبارزه با حجاب اجباری با «سرنگونی» پیوند می‌یابد و ناگزیر هزینه‌‌اش به شدت افزایش می‌یابد، دودل و مردد می‌شود.
 
 🔹 در این نوشتار کوتاه کوشیدم تا در حد توان صرفاً از زاویه‌ی «مبارزه با حجاب اجباری» به برخی از دلایل نپیوستن قشر خاکستری به جنبش «زن، زندگی، آزادی» بپردازم. با وجود این، معتقدم که می‌توان این جنبش را به‌عنوان جنبش زنان و جوانان به رسمیت شناخت و دستاوردهای عظیم آن را که در حال تغییر ارزش‌های جامعه است پاس داشت، به جای این که آن را به خاطر عدم جذب قشر خاکستری زیر سوال برد. اگر این جنبش را به‌عنوان جنبش جوانان و زنان به رسمیت بشناسیم، می‌توانیم انتظاراتِ خود از امکانات و محدودیت‌هایش را مشخص کرده و دستاوردهایش را بستاییم. گرچه دور از ذهن نیست که انقلاب فرهنگی و اجتماعی‌ای که این جنبش در جامعه جاری کرده و در حال گسترش است در آینده پیامدهایی سیاسی نیز داشته باشد ــ اما شاید نه لزوماً به طریقی که برخی انتظار دارند.
 
@NashrAasoo 💭
👍122🤔2👌1
Forwarded from اتچ بات
🔰 چگونه درباره سکس بیشتر بیاندیشیم
نوشته آلن دوباتن
ترجمه مهدی خسروانی

🔻بخش‌هایی از کتاب در خصوص خیانت:

نمی‌توانیم موضوع خیانت را به خوبی بفهمیم و برخورد مطلوبی با آن داشته باشیم، مگر آنکه ابتدا اعتراف کنیم که این عمل بدنام چقدر وسوسه‌برانگیز و وجدآفرین است.

زمانه‌ی ما زمانه‌ای اخلاقی‌مآب است: پیش از ازدواج، اجازه‌ی خیلی کارها را می‌دهد اما پس از آن هرگز. کسی که خیانت می کند از برچسب‌هایی که ممکن است به او بزنند وحشت می‌کند اما، در عین حال، صدایی در درون‌اش می‌گوید که "اصلاً چرا باید به این اخلاق‌مآبی تسلیم شوم؟". شاید بد نباشد با این افکار شک‌گرایانه‌ی همراه شویم تا ببینیم به کجا می‌رسیم.

بله، شکی نیست که خبر خیانت افراد مشهور در صدر اخبار قرار می‌گیرد، اما خیانت انسان به همسر خودش به شیوه‌های دیگری نیز رخ می‌دهد؛ شیوه‌هایی گرچه خفیف‌تر اما به همان اندازه آسیب رسان: برای مثال، اینکه به اندازه‌ی کافی با او صحبت نکند، در حضور او حواس‌اش جای دیگری باشد، بدخلقی کند، یا حتی اینکه از کمک به رشد و شادی او غفلت کند.

کسی که به خاطر خیانت‌دیدن خشمگین می‌شود از واقعیتی بنیادین فرار می‌کند: اینکه هیچ کس نمی‌تواند برای دیگری همه چیز باشد.

مشکل درواقع ناشی از ویژگی‌های ازدواج مدرن است؛ اینکه بلندپروازی‌هایی جنون‌آمیز دارد و بر عقلانی بودن یک امیدِ نابه‌جا (اینکه یک شخص بتواند پاسخ‌گوی همه‌ی نیازهای جنسی و عاطفی شخصی دیگر باشد) اصرار می‌ورزد.

اما همه اینها به معنای تایید خیانت نیست. مشکل اصلی که ایده‌ی خیانت را، همانند ازدواج، به ایده‌ای «نادرست» تبدیل می‌کند آرمان‌گراییِ آن است. کسی که خیانت می کند گرفتار این تصور نادرست است که با ورود به ماجراجویی های خارج از ازدواج می تواند کاستی‌های ازدواج خودش را به شیوه‌ای جادویی برطرف سازد. اما این تصور مبتنی بر بدفهمی شرایطی است که زندگی بر ما تحمیل می‌کند. غیرممکن است که بیرون از ازدواج با کسی بخوابیم، اما چیزهای ارزشمندی که در درون ازدواج داریم را تباه نکنیم.

#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
👍11
Forwarded from Anarchonomy
تو ایران وقتی سازنده آپارتمان میخواد بگه خیلی برای ساختش خرج کرده میگه کف رو پارکت آلمانی زدیم. تو آمریکا وقتی سازنده میخواد بگه خیلی خرج کرده و این ملک یه سطح بالاتر از همسایه‌هاشه میگه کف رو تمام اسلب کار کردیم! انگار درست خلاف جهت همدیگه حرکت می‌کنند، این‌جا از سرامیک و سنگ مهاجرت می‌کنند به چوپ، و اون‌ها از چوب دارند مهاجرت می‌کنند به سنگ! ترندهای بازار، روی پایه‌ای از سوابق گذشته شکل می‌گیرند، که اون سوابق از یک حافظه جمعی شکل گرفته، و اون حافظه جمعی محاسبه هزینه فایده رو در خودش جا داده. در ایران مردم از سنگ و سرامیک زده شدند، چون هیچوقت خونه‌ها عایق نبود، و سرامیک مساوی شد با سردی و درد استخوان! بنابراین مهاجرت به کفپوش چوبی یا مشابه چوب، معنی پیدا کرد. اگه از ابتدا همه‌جا عایق بود و گرمایش از کف وجود داشت، ذهنیت درباره کف سرامیک یک شکل دیگه پیدا می‌کرد. در آمریکا کفپوش چوبی از ابتدا با روش‌های سنتی جا افتاد، که در معرض آب و رطوبت باد می‌کردند، در طول زمان قوس پیدا می‌کردند، با جابجایی وسایل و تردد زخمی می‌شدند، و هرچند سال یکبار باید کلا ساب زده می‌شد و لاک می‌خورد تا مثل روز اولش بشه. ذهنیتی که ایجاد کرد این بود که چوب مساوی است با تعمیر و نگهداری پرهزینه. اگه از ابتدا بامبوی ضدآب که نه میخ لازم داشته باشه نه چسب و سی سال گارانتی داشته باشه جا می‌افتاد، یه ذهنیت دیگه شکل می‌گرفت.

ترندهای اجتماعی سرعت ترندهای بازار رو ندارند، اما محاسبه هزینه فایده در اون‌ها هم وجود داره. در آمریکای دهه هفتاد که اوج جریان فمنیسم بود، سکس آزاد و بی‌قیدی در روابط و مصرف الکل و انواع دراگ به عرف نسل جوان و مخصوصا دخترها تبدیل شد. همیشه یک مقدار از همه این‌ها جنبه فان داره، اما قسمت جدی اون که وارد فرهنگ نسل‌های بعد شد، تقاضای زیاد برای تعامل اجتماعی بود. تا جایی که هرکس علاوه بر یک خانواده بیولوژیک، یک خانواده بزرگ هم بیرون خونه داشت، و مجبور بود به تقاضای تعامل اون‌ها پاسخ بده. به مرور یک محاسبه هزینه فایده درباره این سبک انجام شده و خیلی‌ها دیگه به صرفه نمی‌بیننش، که در نتیجه اون می‌بینیم ترند جدید مصرف نکردن دراگه، و آرایش نکردن، و پول به لباس فشن ندادن. و حتی سر اینکه روزهای سوبر کی بیشتره با هم مسابقه میگذارند. دلیل اصلی این نیست که این‌ها ناسالم هستند، که می‌تونند باشند. دلیل اصلی اینه که با فاصله گرفتن ازین سبک، خودشون رو از خیلی از تعاملات اجتماعی معاف می‌کنند، چون هزینه‌هاش رو متناسب با فایده‌هاش نمی‌بینند. در راستای همین معافیته که می‌بینید مفهوم درونگرایی انقدر محبوب شده. برای اینکه خودشون رو از پارتی‌ها و جمع‌های دوستانه دور کنند، خودشون رو درونگرا جا می‌زنند، تا مثل حساسیت به کره بادام‌زمینی یک مسئله ذاتی و ژنتیکی تلقی بشه و عذر موجه باشه‌، و گرنه ممکن نیست از یک جامعه یهو میلیون‌ها درونگرا زاییده بشه.
🔽
👍14
2025/07/14 17:34:27
Back to Top
HTML Embed Code: