كپشن بسيار مهم
بخش دوم
#پست_ويژه
#بزرگداشت
#استادپرويزياحقى
به مناسبت فرخنده زادروز
#روزنامه_اعتماد
امروز دوشنبه
دوم مهرماه ١۴۰۳
#مصاحبه با
#بابك_بختيارى
پيرامون زندگى
#افسانه و #سعدى_موسيقى_ايران
#پرويزياحقى
و بعد از گذر ۴۵ سال براى اولين بار درج شدن
نام اصلى هنرى #هايده #حميرا #مهستى
در #مطبوعات (روزنامه)
و #خاطرات_هنرى
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
@bang_va_ghalam
بخش دوم
#پست_ويژه
#بزرگداشت
#استادپرويزياحقى
به مناسبت فرخنده زادروز
#روزنامه_اعتماد
امروز دوشنبه
دوم مهرماه ١۴۰۳
#مصاحبه با
#بابك_بختيارى
پيرامون زندگى
#افسانه و #سعدى_موسيقى_ايران
#پرويزياحقى
و بعد از گذر ۴۵ سال براى اولين بار درج شدن
نام اصلى هنرى #هايده #حميرا #مهستى
در #مطبوعات (روزنامه)
و #خاطرات_هنرى
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
@bang_va_ghalam
#روزنامه_اعتماد
دوشنبه دوم مهرماه ۱۴۰۳
بخش اول
پرویز یاحقی، نامی آشنا در موسیقی ایران است، آثار محبوب او با صدای خوانندگان سرشناسی هنوز زمزمه میشود و همین ماندگاری آثار او را نشان میدهد. پرویز یاحقی فردی بسیار مستعد نه تنها در زمینه موسیقی که در حوزه روزنامهنگاری هم بود. او نزد بزرگان موسیقی ایران از جمله داییاش حسینخان یاحقی و ابوالحسن صبا موسیقی را فراگرفت و با این هنر عجین شد. 31 شهریور زادروز اوست به این بهانه سراغ شاگرد او، بابک بختیاری رفتیم کسی که تا سالهای آخر عمر پرویز یاحقی با او همنفس و همدم بوده و با او زندگی کرده است. درباره نحوه ورود پرویز یاحقی به دنیای موسیقی، کارهای ماندگارش و همکاریهای او با دیگر هنرمندان صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
در ابتدای این گفتوگو بگویید که پرویز یاحقی چگونه به موسیقی علاقهمند شد؟
پرویز صدیقی پارسی، با عنوان هنری «پرویز یاحقی» ۳۱ شهریور ۱۳۱۴ در تهران متولد شد؛ پرویز در کودکی، تحت تاثیر هنرمندانی که به منزل آنها رفتوآمد داشتند و همچنین داییاش «حسین یاحقی» که نوازنده ویولن بوده قرار میگیرد. پدرش غلامحسینخان صدیقی پارسی کارمند عالیرتبه وزارت امور خارجه، با فعالیت پرویز در زمینه موسیقی مخالف بود. پدرش در مقطعی که مقدمات را نزد داییاش شروع کرده بوده، آنها را به ماموریت به سمت عراق، بیروت و لبنان میبرد ولی عطش یادگیری پرویز باعث میشود که داییاش او را به ایران بیاورد و آموزش را ادامه دهد تا جایی که ردیفهای پنجگانه داییاش را مینوازد. در آن زمان علاوهبر مرحوم صبا، حبیب سماعی، مهدی غیاثی، عبدالحسینخان شهنازی، مرتضى محجوبى، حسين تهرانى و خیلی از افراد دیگر به منزل حسین یاحقی رفتوآمد داشتند. وقتی که مرحوم صبا پرویز را در حال نوازندگی میبیند خیلی خوشش میآید و میفهمد که در این زمینه استعداد زیادی دارد.
از شکلگیری ارتباط ایشان با صبا، بیشتر بگویید.
یکی از اتفاقات روزمره در منزل حسین یاحقی، برگزاری محافل دورهمی برای نوازندگی بود، جمع میشدند روزنامه میخواندند، بحثهای سیاسی و هنری میکردند. حسین یاحقی دایی پرویز، پس از تمام کردن ردیفهای پنجگانه ، او را به مرحوم صبا معرفی میکند و از او میخواهد که اجازه دهد ردیفهای صبا را نزدش بیاموزد و با سبکش آشنا شود. به گفته خود پرویز، اولین نکتهای که استاد صبا رویش دست گذاشته تکیهها و نحوه آرشه کشیدن پرویز بوده؛ استاد صبا به پرویز گفته بود ابتدا باید شخصیتِ نوازندگیِ تو در تحریرها و تکیهها درست و قوی باشد و بعد، نحوه آرشه کشیدن است که باید تصحیح شود.
دوشنبه دوم مهرماه ۱۴۰۳
بخش اول
پرویز یاحقی، نامی آشنا در موسیقی ایران است، آثار محبوب او با صدای خوانندگان سرشناسی هنوز زمزمه میشود و همین ماندگاری آثار او را نشان میدهد. پرویز یاحقی فردی بسیار مستعد نه تنها در زمینه موسیقی که در حوزه روزنامهنگاری هم بود. او نزد بزرگان موسیقی ایران از جمله داییاش حسینخان یاحقی و ابوالحسن صبا موسیقی را فراگرفت و با این هنر عجین شد. 31 شهریور زادروز اوست به این بهانه سراغ شاگرد او، بابک بختیاری رفتیم کسی که تا سالهای آخر عمر پرویز یاحقی با او همنفس و همدم بوده و با او زندگی کرده است. درباره نحوه ورود پرویز یاحقی به دنیای موسیقی، کارهای ماندگارش و همکاریهای او با دیگر هنرمندان صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
در ابتدای این گفتوگو بگویید که پرویز یاحقی چگونه به موسیقی علاقهمند شد؟
پرویز صدیقی پارسی، با عنوان هنری «پرویز یاحقی» ۳۱ شهریور ۱۳۱۴ در تهران متولد شد؛ پرویز در کودکی، تحت تاثیر هنرمندانی که به منزل آنها رفتوآمد داشتند و همچنین داییاش «حسین یاحقی» که نوازنده ویولن بوده قرار میگیرد. پدرش غلامحسینخان صدیقی پارسی کارمند عالیرتبه وزارت امور خارجه، با فعالیت پرویز در زمینه موسیقی مخالف بود. پدرش در مقطعی که مقدمات را نزد داییاش شروع کرده بوده، آنها را به ماموریت به سمت عراق، بیروت و لبنان میبرد ولی عطش یادگیری پرویز باعث میشود که داییاش او را به ایران بیاورد و آموزش را ادامه دهد تا جایی که ردیفهای پنجگانه داییاش را مینوازد. در آن زمان علاوهبر مرحوم صبا، حبیب سماعی، مهدی غیاثی، عبدالحسینخان شهنازی، مرتضى محجوبى، حسين تهرانى و خیلی از افراد دیگر به منزل حسین یاحقی رفتوآمد داشتند. وقتی که مرحوم صبا پرویز را در حال نوازندگی میبیند خیلی خوشش میآید و میفهمد که در این زمینه استعداد زیادی دارد.
از شکلگیری ارتباط ایشان با صبا، بیشتر بگویید.
یکی از اتفاقات روزمره در منزل حسین یاحقی، برگزاری محافل دورهمی برای نوازندگی بود، جمع میشدند روزنامه میخواندند، بحثهای سیاسی و هنری میکردند. حسین یاحقی دایی پرویز، پس از تمام کردن ردیفهای پنجگانه ، او را به مرحوم صبا معرفی میکند و از او میخواهد که اجازه دهد ردیفهای صبا را نزدش بیاموزد و با سبکش آشنا شود. به گفته خود پرویز، اولین نکتهای که استاد صبا رویش دست گذاشته تکیهها و نحوه آرشه کشیدن پرویز بوده؛ استاد صبا به پرویز گفته بود ابتدا باید شخصیتِ نوازندگیِ تو در تحریرها و تکیهها درست و قوی باشد و بعد، نحوه آرشه کشیدن است که باید تصحیح شود.
بخش دوم
آن زمان یعنی قبل از ظهور مرحوم وزیری، ویولن را به سبک کمانچه میزدند تا اینکه مرحوم وزیری تکنیک و شخصیت نوارندگیِ ویولن را از کمانچه جدا کرد. مرحوم صبا هم با تدوین سه دوره ردیف، در تلاش بود ویولن ایرانی را براساس تکنیک جهانی استوار کند.
و در آن دوره پرویز یاحقی چند ساله بود و بعدتر کجاها فعالیت موسیقایی داشت؟
حدودا 14 ساله و در حدود 20 سالگی هم اولین ارکستر خود را با همکاری آقای فرهنگ شریف، مجید نجاحی، حسین صمدی، رضا میرفتاح نوازنده تنبک و هوشنگ شوکتی برادر علیاصغر گرمسیری استاد تئاتر و سینما، تشکیل دادند. من حتی بروشور کنسرت ایشان را دارم که به سال ۳۲ و ۳۳ برمیگردد. در سال ۳۶ که حدودا دو سال از تاسیس برنامه گلها میگذشت پرویز به عنوان نوازنده در گلها شرکت داشته و برنامه گلهای رنگارنگ ۱۶۲ اولین برنامهای است که پرویز یاحقی در آن اجرا کرده است.
معمولا خوانندگان ارکستر چه کسانی بودند؟
پرویز میگفت زمانی که در ارکستر گلها نوازندگی میکرده، روزی مرحوم پیرنیا در راهروی رادیو او را دیده و گفته: «نمیخواهی خودت یک آهنگ برای رادیو گلها بسازی؟» ایشان هم پاسخ مثبت داده و گفته که باعث افتخارش است و آهنگ «ای امید دل من کجایی» را به عنوان اولین آهنگش در برنامه گلها با صدای استاد غلامحسین بنان و کلام اسماعیل نواب صفا ارائه میدهد. نکته قابل تامل اینجاست که ایشان این آهنگ را در سن کمتر ساختهاند، صدای خانمی که مکرر در فیلم آقای فرمانآرا از انسرینگ تلفن پخش میشود صدای اولین عشق زندگیِ پرویز یاحقی بوده. ایشان سالها قبل مقدمات آهنگ «امید دل من کجایی» را ساخته ولی تکمیل نکرده بوده و در نهایت خانواده این خانم با ازدواجش با پرویز مخالفت میکنند.
در واقع این آهنگ از قبل ساخته شده بود...
بله. این آهنگ را پرویز به نواب صفا میدهد و در مورد شکست عشقی هم که برایش پیش آمده با او صحبت میکند تا با توجه به آن شعر را بسراید و شعر «بیوفا ای امید دل من کجایی» با ارکستر گلها ضبط میشود. خودش میگفت که من این کار را در ۱8 سالگی ساختم و در ۲۲ سالگی ضبط شد. در آن دوره مرحوم صبا رهبر ارکستر بوده و حدود یک هفته تا ده روز قبل از فوت مرحوم صبا هم این کار ضبط میشود در واقع آخرین برنامهای که مرحوم صبا در گلها حضور داشته، نامش گلهای رنگارنگ ۱۷۲ آهنگ «ای امید دل من کجایی» با صدای بنان است. بعد از آن همکاری ایشان با مرضیه شروع میشود، اولین آهنگی که برای مرضیه ساخته «در دامن مهتاب» با شعر معینی کرمانشاهی است. بعد از آن «می زده شب» و... که از آهنگهای معروف آن دوره است و شهرت خاصی دارد.
آن زمان یعنی قبل از ظهور مرحوم وزیری، ویولن را به سبک کمانچه میزدند تا اینکه مرحوم وزیری تکنیک و شخصیت نوارندگیِ ویولن را از کمانچه جدا کرد. مرحوم صبا هم با تدوین سه دوره ردیف، در تلاش بود ویولن ایرانی را براساس تکنیک جهانی استوار کند.
و در آن دوره پرویز یاحقی چند ساله بود و بعدتر کجاها فعالیت موسیقایی داشت؟
حدودا 14 ساله و در حدود 20 سالگی هم اولین ارکستر خود را با همکاری آقای فرهنگ شریف، مجید نجاحی، حسین صمدی، رضا میرفتاح نوازنده تنبک و هوشنگ شوکتی برادر علیاصغر گرمسیری استاد تئاتر و سینما، تشکیل دادند. من حتی بروشور کنسرت ایشان را دارم که به سال ۳۲ و ۳۳ برمیگردد. در سال ۳۶ که حدودا دو سال از تاسیس برنامه گلها میگذشت پرویز به عنوان نوازنده در گلها شرکت داشته و برنامه گلهای رنگارنگ ۱۶۲ اولین برنامهای است که پرویز یاحقی در آن اجرا کرده است.
معمولا خوانندگان ارکستر چه کسانی بودند؟
پرویز میگفت زمانی که در ارکستر گلها نوازندگی میکرده، روزی مرحوم پیرنیا در راهروی رادیو او را دیده و گفته: «نمیخواهی خودت یک آهنگ برای رادیو گلها بسازی؟» ایشان هم پاسخ مثبت داده و گفته که باعث افتخارش است و آهنگ «ای امید دل من کجایی» را به عنوان اولین آهنگش در برنامه گلها با صدای استاد غلامحسین بنان و کلام اسماعیل نواب صفا ارائه میدهد. نکته قابل تامل اینجاست که ایشان این آهنگ را در سن کمتر ساختهاند، صدای خانمی که مکرر در فیلم آقای فرمانآرا از انسرینگ تلفن پخش میشود صدای اولین عشق زندگیِ پرویز یاحقی بوده. ایشان سالها قبل مقدمات آهنگ «امید دل من کجایی» را ساخته ولی تکمیل نکرده بوده و در نهایت خانواده این خانم با ازدواجش با پرویز مخالفت میکنند.
در واقع این آهنگ از قبل ساخته شده بود...
بله. این آهنگ را پرویز به نواب صفا میدهد و در مورد شکست عشقی هم که برایش پیش آمده با او صحبت میکند تا با توجه به آن شعر را بسراید و شعر «بیوفا ای امید دل من کجایی» با ارکستر گلها ضبط میشود. خودش میگفت که من این کار را در ۱8 سالگی ساختم و در ۲۲ سالگی ضبط شد. در آن دوره مرحوم صبا رهبر ارکستر بوده و حدود یک هفته تا ده روز قبل از فوت مرحوم صبا هم این کار ضبط میشود در واقع آخرین برنامهای که مرحوم صبا در گلها حضور داشته، نامش گلهای رنگارنگ ۱۷۲ آهنگ «ای امید دل من کجایی» با صدای بنان است. بعد از آن همکاری ایشان با مرضیه شروع میشود، اولین آهنگی که برای مرضیه ساخته «در دامن مهتاب» با شعر معینی کرمانشاهی است. بعد از آن «می زده شب» و... که از آهنگهای معروف آن دوره است و شهرت خاصی دارد.
بخش سوم
گویا بعد از مدتی هم این همکاری قطع شد، درست است؟
بله بعد از آن کارهای مانگار، مشکلی ایجاد میشود که با ایشان قطع همکاری میکند. پرویز یاحقی میگفت حدود سال 39 یا 40 خانم مرضیه در مصاحبهای با مجله اطلاعات هفتگی گفته که خواننده، آهنگساز و ترانهسرا حکم یک سه پایه را دارند که پایه اصلی خواننده است و اگر پایه اصلی بیفتد، دیگر پایهها نقشی ندارند این گفته خانم مرضیه باعث رنجش پرویز از ایشان شد و از آن پس دیگر با مرضیه همکاری نکرده است. در این میان پرویز یاحقی همزمان با مرضیه، با داریوش رفیعی هم کار میکرده و دوـ سه آهنگ برای داريوش رفیعی هم ساخته بود. یکی از آهنگها «من و خاموشی» و دیگری «دام ره بلا» در افشاری و «باد بهاری» است.
و همکاری ایشان با دلکش؟
اولین آهنگی که یاحقی برای دلکش ساخت «آشفته» نام داشت با مطلع «چو اسیر دام توام، رام توام». به گفته پرویز یاحقی این آهنگ را در سفری که با نواب صفا به شیراز داشتند با شعر نواب صفا در مایه اصفهان ساخت که پخش آن مثل بمب صدا کرد و از همان جا همکاری پرویز با دلکش شروع شد و بعد از آن هم آهنگ «پربسته» و «موج». آقای یاحقی میگفت پس از سر و صدایی که آهنگ «آشفته» در حدود سال 40 تا 42 به راه انداخت بلافاصله آهنگهای پربسته و موج را ساخته و در این برهه همکاریاش با الهه و پوران هم شروع شد.
در کارنامه هنری پرویز یاحقی اسامی هنرمندان صاحبنامی دیده میشود، تنوع صداها و خوانندگان در آثار یاحقی جالب است، بیشتر از شکلگیری این همکاریها بگویید.
بگذارید با یک داستان کوتاه و جالب به این پرسش شما پاسخ دهم؛ این خاطرهای از پرویز یاحقی است، میگفت «روزی همه در منزل خانم نیره نشاطی از دوستان فرهنگ شریف در یوسفآباد مهمان بودیم که البته من قصد حضور نداشتم ولی به دعوت فرهنگ باهم رفتیم؛ بعد از ناهار در میان مهمانان دختر جوانی را دیدم که سالکی روی صورتش داشت و در پذیرایی به صاحبخانه کمک میکرد پرسیدم که او کیست و در پاسخ گفتند یکی از دوستان علاقهمند به موسیقی است که امروز از او دعوت شده است که بیاید.» آن زمان یاحقی آهنگ «تو ای فتنه کجایی» را در طول دوـ سه روز برای پوران ساخته بود که از رادیو پخش شده بود؛ وقتی با فرهنگ شریف صحبت میکرد، یک دفعه صدایی میشنود که کسی در آشپزخانه این آهنگ را میخواند و تمام جوابهای ارکستر را با دهان مینوازد، پرویز در این هنگام خودش را به آشپزخانه میرساند و از او میخواهد که آهنگ را کامل بخواند، بعد پرویز با تعجب به او میگوید: «خودت میدانی چقدر خوب میخوانی؟!» و دختر در پاسخ میگوید من فقط در محافل دوستانه و دورهمی میخوانم. فامیلیاش را میپرسد و ایشان کسی نبوده جز خانم دده بالا.
گویا بعد از مدتی هم این همکاری قطع شد، درست است؟
بله بعد از آن کارهای مانگار، مشکلی ایجاد میشود که با ایشان قطع همکاری میکند. پرویز یاحقی میگفت حدود سال 39 یا 40 خانم مرضیه در مصاحبهای با مجله اطلاعات هفتگی گفته که خواننده، آهنگساز و ترانهسرا حکم یک سه پایه را دارند که پایه اصلی خواننده است و اگر پایه اصلی بیفتد، دیگر پایهها نقشی ندارند این گفته خانم مرضیه باعث رنجش پرویز از ایشان شد و از آن پس دیگر با مرضیه همکاری نکرده است. در این میان پرویز یاحقی همزمان با مرضیه، با داریوش رفیعی هم کار میکرده و دوـ سه آهنگ برای داريوش رفیعی هم ساخته بود. یکی از آهنگها «من و خاموشی» و دیگری «دام ره بلا» در افشاری و «باد بهاری» است.
و همکاری ایشان با دلکش؟
اولین آهنگی که یاحقی برای دلکش ساخت «آشفته» نام داشت با مطلع «چو اسیر دام توام، رام توام». به گفته پرویز یاحقی این آهنگ را در سفری که با نواب صفا به شیراز داشتند با شعر نواب صفا در مایه اصفهان ساخت که پخش آن مثل بمب صدا کرد و از همان جا همکاری پرویز با دلکش شروع شد و بعد از آن هم آهنگ «پربسته» و «موج». آقای یاحقی میگفت پس از سر و صدایی که آهنگ «آشفته» در حدود سال 40 تا 42 به راه انداخت بلافاصله آهنگهای پربسته و موج را ساخته و در این برهه همکاریاش با الهه و پوران هم شروع شد.
در کارنامه هنری پرویز یاحقی اسامی هنرمندان صاحبنامی دیده میشود، تنوع صداها و خوانندگان در آثار یاحقی جالب است، بیشتر از شکلگیری این همکاریها بگویید.
بگذارید با یک داستان کوتاه و جالب به این پرسش شما پاسخ دهم؛ این خاطرهای از پرویز یاحقی است، میگفت «روزی همه در منزل خانم نیره نشاطی از دوستان فرهنگ شریف در یوسفآباد مهمان بودیم که البته من قصد حضور نداشتم ولی به دعوت فرهنگ باهم رفتیم؛ بعد از ناهار در میان مهمانان دختر جوانی را دیدم که سالکی روی صورتش داشت و در پذیرایی به صاحبخانه کمک میکرد پرسیدم که او کیست و در پاسخ گفتند یکی از دوستان علاقهمند به موسیقی است که امروز از او دعوت شده است که بیاید.» آن زمان یاحقی آهنگ «تو ای فتنه کجایی» را در طول دوـ سه روز برای پوران ساخته بود که از رادیو پخش شده بود؛ وقتی با فرهنگ شریف صحبت میکرد، یک دفعه صدایی میشنود که کسی در آشپزخانه این آهنگ را میخواند و تمام جوابهای ارکستر را با دهان مینوازد، پرویز در این هنگام خودش را به آشپزخانه میرساند و از او میخواهد که آهنگ را کامل بخواند، بعد پرویز با تعجب به او میگوید: «خودت میدانی چقدر خوب میخوانی؟!» و دختر در پاسخ میگوید من فقط در محافل دوستانه و دورهمی میخوانم. فامیلیاش را میپرسد و ایشان کسی نبوده جز خانم دده بالا.
بخش چهارم
پس اینطور همکاریاش با خانم مهستی شکل گرفت؟ دقیقا... گویا دقیقا همان موقع آقای منوچهر تسلیمی «معاونت رادیو» بخشنامه کرده بود که خواننده جدید معرفی کنند چون مردم از شنیدن صداهای تکراری خسته شدند و با این اوصاف آقای بدیعی، خانم رویا و آقای تجویدی، خانم حمیرا را آورده بودند و همه به پرویز یاحقی هم فشار میآوردند که کسی را معرفی کند. پرویز یاحقی مدتی بعد به خانم ددهبالا زنگ زده و گفته بود که به کلاسش برود و آهنگی را که برایش ساخته بود، باهم کار کنند. آن آهنگ را پرویز در ابتدا برای پوران ساخته بود ولی بعد از آن بخشنامه، با وجود مخالفتهای برادرِ خانم ددهبالا، از ایشان خواسته بود تا آن کار را بخواند. پرویز یاحقی تعریف میکرد که «آن روز بیژن ترقی هم به کلاسم آمد و من قسمت اول کار را که ساخته بودم آماده کردم. به پیشنهاد بیژن کوک را کمی بالاتر از دیاپازون بردم تا ببینیم انتهای صدایش کجاست و وقتی مهستی شروع به خواندن آواز کرد، هردو از خود بیخود شدیم چون اصلا فکر نمیکردیم چنین وسعت صدایی داشته باشد. در نهایت هم از روی اسم دیوان شعر «مَهسَتی گنجوی» که در کتابخانه داشتم نام هنری او را برایش انتخاب کردم.» اتفاقا آقای یاحقی در مجله سپید و سیاه مصاحبهای کرده که در آرشیوم دارم و در مصاحبه گفته من به زودی خوانندهای را معرفی خواهم کرد که دست همه را از پشت میبندد. همه این ماجرا در زمان استعفای آقای پیرنیا و مسئولیت مرحوم رهیمعیری در برنامه گلها اتفاق افتاد و با مشورت با رهی، تلفظ مَهسَتی به مَهَستی تغییر کرد که هم زودتر به شهرت برسد و هم راحت به زبان بیاید. در آن سالها آهنگسازان در چنین مواردی باهم رقابت هم داشتند. پس از معرفی مهستی، گلهای شماره 428 را برایش میسازد، حتی آن زمان در مجله خبر از احتمال ازدواج مهستی و یاحقی منتشر میشود که البته اتفاق نمیافتد چون خانواده مهستی موافق نبودند. اوضاع پرویز یاحقی در آن زمان اصلا خوب نبود حتی چندی بعد در میان ضبط برنامهای با عبدالوهاب شهیدی حال پرویز به دلیل اعتیادش به هم میخورد؛ این ماجرا به گوش پیرنیا و بعد معینیان و در نهایت حتی به شاه میرسد و شاه هم دستور دستگیری و تنبیه یاحقی را صادر میکند و به گفته خود یاحقی، پنجم تیرماه 46 آهنگ «پشیمانم» هم با صدای حمیرا از رادیو پخش میشده، عدهای به دستور شاه میآیند و او را دستگیر کرده و در بیمارستان شهربانی بستری میکنند تا پرویز ترک کند. پرویز میگفت «اعتیاد من به جایی رسیده بود که میخواستم خودم را بکشم» این را در مجله سپید و سیاه هم گفته بود.
پس اینطور همکاریاش با خانم مهستی شکل گرفت؟ دقیقا... گویا دقیقا همان موقع آقای منوچهر تسلیمی «معاونت رادیو» بخشنامه کرده بود که خواننده جدید معرفی کنند چون مردم از شنیدن صداهای تکراری خسته شدند و با این اوصاف آقای بدیعی، خانم رویا و آقای تجویدی، خانم حمیرا را آورده بودند و همه به پرویز یاحقی هم فشار میآوردند که کسی را معرفی کند. پرویز یاحقی مدتی بعد به خانم ددهبالا زنگ زده و گفته بود که به کلاسش برود و آهنگی را که برایش ساخته بود، باهم کار کنند. آن آهنگ را پرویز در ابتدا برای پوران ساخته بود ولی بعد از آن بخشنامه، با وجود مخالفتهای برادرِ خانم ددهبالا، از ایشان خواسته بود تا آن کار را بخواند. پرویز یاحقی تعریف میکرد که «آن روز بیژن ترقی هم به کلاسم آمد و من قسمت اول کار را که ساخته بودم آماده کردم. به پیشنهاد بیژن کوک را کمی بالاتر از دیاپازون بردم تا ببینیم انتهای صدایش کجاست و وقتی مهستی شروع به خواندن آواز کرد، هردو از خود بیخود شدیم چون اصلا فکر نمیکردیم چنین وسعت صدایی داشته باشد. در نهایت هم از روی اسم دیوان شعر «مَهسَتی گنجوی» که در کتابخانه داشتم نام هنری او را برایش انتخاب کردم.» اتفاقا آقای یاحقی در مجله سپید و سیاه مصاحبهای کرده که در آرشیوم دارم و در مصاحبه گفته من به زودی خوانندهای را معرفی خواهم کرد که دست همه را از پشت میبندد. همه این ماجرا در زمان استعفای آقای پیرنیا و مسئولیت مرحوم رهیمعیری در برنامه گلها اتفاق افتاد و با مشورت با رهی، تلفظ مَهسَتی به مَهَستی تغییر کرد که هم زودتر به شهرت برسد و هم راحت به زبان بیاید. در آن سالها آهنگسازان در چنین مواردی باهم رقابت هم داشتند. پس از معرفی مهستی، گلهای شماره 428 را برایش میسازد، حتی آن زمان در مجله خبر از احتمال ازدواج مهستی و یاحقی منتشر میشود که البته اتفاق نمیافتد چون خانواده مهستی موافق نبودند. اوضاع پرویز یاحقی در آن زمان اصلا خوب نبود حتی چندی بعد در میان ضبط برنامهای با عبدالوهاب شهیدی حال پرویز به دلیل اعتیادش به هم میخورد؛ این ماجرا به گوش پیرنیا و بعد معینیان و در نهایت حتی به شاه میرسد و شاه هم دستور دستگیری و تنبیه یاحقی را صادر میکند و به گفته خود یاحقی، پنجم تیرماه 46 آهنگ «پشیمانم» هم با صدای حمیرا از رادیو پخش میشده، عدهای به دستور شاه میآیند و او را دستگیر کرده و در بیمارستان شهربانی بستری میکنند تا پرویز ترک کند. پرویز میگفت «اعتیاد من به جایی رسیده بود که میخواستم خودم را بکشم» این را در مجله سپید و سیاه هم گفته بود.
بخش پنجم
در آن برهه میگفت با وجود شرایطی که داشته راهی جز ترک کردن نداشت و بعد از ماجرای بستری شدن در بیمارستان شهربانی بازهم خرابی حال پرویز ادامه پیدا میکند تاحدی که پیرنیا میگوید دیگر چند بار باید او را بخوابانیم که شوهر خواهر پرویز میگوید اگر لازم است برای هزارمینبار هم این کار را انجام دهید چرا که او پرویز یاحقی است؛ پرویز یاحقی آدم عادی و معمولی نیست، هنرمند بزرگی است. البته مرگ داریوش رفیعی هم در همان دوران بود که بیتاثیر در حال پرویز نبود. یادآوری آن دوره برای پرویز اصلا آسان نبود. آن زمان چند روز هفته در منزل ایشان بودم، ایشان صبح خیلی زود از خوب بلند میشد و من معذب بودم که وقتی ایشان بیدار هستند، بخوابم وقتی علتش را از ایشان پرسیدم که چرا اینقدر کم میخوابد و زود از خواب بیدار میشود، میگفت «وقتی زیاد میخوابم یاد دوران اعتیادم میافتم و کارهایی که آن زمان میکردم.» دوست نداشت که آن دوران به خاطرش بیاید چون روزگار بسیار سختی را گذرانده بود. بعد از این بود که با خانم حمیرا مواجه میشود که قبلا با آقای تجویدی کار میکرد. قبل از اینها این نکته را باید بگویم که در ابتدا قرار بوده هایده را هم پرویز یاحقی بیاورد. ابتدا آقای رهی معیری و مجید نجاحی هایده را به آقای پیرنیا معرفی کرده بود و آقای پیرنیا که هنوز متصدی برنامه گلها بود او را پیش یاحقی فرستاده و گفته بود تستی بگیرد که بعد از آن کارش را شروع کند. پرویز یاحقی میگفت که هایده همراه همسرش که نظامی و مخالف کار هایده بوده برای تست آمده بود و این مسئله باعث نگرانی شده بود و به همین دلیل آقای یاحقی هایده را کنار میگذارند که باز هایده به آقای تجویدی معرفی میشود و در روز مبعث هم به تشویق رهی معیری در رادیو آوازی میخواند. در نهایت زمانی که هایده و همسرش جدا میشوند، آقای تجویدی «آزادهام» را با کلام رهی معیری، برایش میسازد و از اینجا هایده شروع به خوانندگی میکند. زمانی که قضیه ازدواج پرویز با مهستی منتفی میشود، پرویز با حمیرا آشنا میشود که در خصوص این آشنایی، هر کدام روایتی متفاوت دارند و من نمیدانم کدام درست است. در بهمن ماه سال ۴۶ پرویز و حمیرا باهم نامزد میکنند و در اسفندماه همان سال هم ازدواج میکنند که آقای یاحقی از آن به عنوان یک ازدواج تجاری، هنری و پولساز یاد میکرد اما این زوج هنری کارهای زیادی باهم ضبط کردند و در نهایت سال ۵۳ از هم جدا شدند.
در آن برهه میگفت با وجود شرایطی که داشته راهی جز ترک کردن نداشت و بعد از ماجرای بستری شدن در بیمارستان شهربانی بازهم خرابی حال پرویز ادامه پیدا میکند تاحدی که پیرنیا میگوید دیگر چند بار باید او را بخوابانیم که شوهر خواهر پرویز میگوید اگر لازم است برای هزارمینبار هم این کار را انجام دهید چرا که او پرویز یاحقی است؛ پرویز یاحقی آدم عادی و معمولی نیست، هنرمند بزرگی است. البته مرگ داریوش رفیعی هم در همان دوران بود که بیتاثیر در حال پرویز نبود. یادآوری آن دوره برای پرویز اصلا آسان نبود. آن زمان چند روز هفته در منزل ایشان بودم، ایشان صبح خیلی زود از خوب بلند میشد و من معذب بودم که وقتی ایشان بیدار هستند، بخوابم وقتی علتش را از ایشان پرسیدم که چرا اینقدر کم میخوابد و زود از خواب بیدار میشود، میگفت «وقتی زیاد میخوابم یاد دوران اعتیادم میافتم و کارهایی که آن زمان میکردم.» دوست نداشت که آن دوران به خاطرش بیاید چون روزگار بسیار سختی را گذرانده بود. بعد از این بود که با خانم حمیرا مواجه میشود که قبلا با آقای تجویدی کار میکرد. قبل از اینها این نکته را باید بگویم که در ابتدا قرار بوده هایده را هم پرویز یاحقی بیاورد. ابتدا آقای رهی معیری و مجید نجاحی هایده را به آقای پیرنیا معرفی کرده بود و آقای پیرنیا که هنوز متصدی برنامه گلها بود او را پیش یاحقی فرستاده و گفته بود تستی بگیرد که بعد از آن کارش را شروع کند. پرویز یاحقی میگفت که هایده همراه همسرش که نظامی و مخالف کار هایده بوده برای تست آمده بود و این مسئله باعث نگرانی شده بود و به همین دلیل آقای یاحقی هایده را کنار میگذارند که باز هایده به آقای تجویدی معرفی میشود و در روز مبعث هم به تشویق رهی معیری در رادیو آوازی میخواند. در نهایت زمانی که هایده و همسرش جدا میشوند، آقای تجویدی «آزادهام» را با کلام رهی معیری، برایش میسازد و از اینجا هایده شروع به خوانندگی میکند. زمانی که قضیه ازدواج پرویز با مهستی منتفی میشود، پرویز با حمیرا آشنا میشود که در خصوص این آشنایی، هر کدام روایتی متفاوت دارند و من نمیدانم کدام درست است. در بهمن ماه سال ۴۶ پرویز و حمیرا باهم نامزد میکنند و در اسفندماه همان سال هم ازدواج میکنند که آقای یاحقی از آن به عنوان یک ازدواج تجاری، هنری و پولساز یاد میکرد اما این زوج هنری کارهای زیادی باهم ضبط کردند و در نهایت سال ۵۳ از هم جدا شدند.
بخش ششم
بعد از مدتی شایعه همکاری او با مهستی قوت میگیرد و در مجلهها مینویسند که قرار است پرویز و مهستی همکاری با هم را مجدد شروع کنند هرچند که این همکاری در همزمانی با انقلاب دوامی نمیآورد.
قضیه مصدومیت و کار نکردن ایشان در آن دوره چه بود؟
مصدومیت دست ایشان در سال 84 یعنی یک سال قبل از فوتش رخ داد که دست ایشان ضربه خورده و میشکند او را به بیمارستان دی بردیم و دکتر میرسعیدی ایشان را عمل کرد. من آن زمان و در آن شبهای بستری به عنوان همراه ایشان، پیش او بودم که شب اول، او را در سیسییو خواباندند و بعد به بخش منتقل کردند، دیگر با آن دست نمیتوانست ساز بزند اما زمانی که پرفسور رحمانزاده از آلمان به ایران آمد گفت که دست ایشان بد جراحی شده و باید برای عمل مجدد به آلمان برود و در اسفند ۸۴ برای چند روز به آلمان رفت و عمل کرد. من تمام تعطیلات عید ۸۵ را هم پیش ایشان بودم. پروفسور رحمانزاده بعد از عمل به او گفت که بهترین فیزیوتراپی، برای تو، ساز زدن است و حتی او را به فیزیوتراپی هم نفرستاد و گفت صبح تا شب فقط ساز بزن. در نهایت پرویز در بهمن ۸۵ به علت سکته قلبی فوت کرد و البته چیزهای دیگری که درباره مرگ او گفته میشود، شایعاتی بیش نیست.
آقای یاحقی فقط در حوزه آهنگسازی و نوازندگی فعالیت نمیکرد، او در کسوتهای مختلفی بود و جالب است که گویا در همه هم ناموفق نبود...
بله پرویز فرد بسیار پویا و فعالی بود، روزنامهنگاری میکرد و در حوزه خبرنگاری اجتماعی بسیار هم موفق بود، همچنین برنامه رادیویی داشت و کلا فرد بسیار فعالی بود و کارهایش در زمینه برنامهسازی و روزنامهنگاری پرمخاطب
این همه درباره آقای یاحقی صحبت کردیم، زندگی و همکاریهای هنریاش؛ گفتوگو را با شکل آشنایی خودتان با آقای یاحقی به پایان ببریم و اینکه کار کردن ویولن را چگونه نزد ایشان آغاز کردید؟
من اولینبار آقای یاحقی را اوایل دهه 70 در مراسم ختم مرحوم حبیبالله بدیعی دیدم که آقای خرم هم کنارش نشسته بود، پیش رفتم و اولین دیدار آنجا شکل گرفت. بعد از آن بارها با پرویز یاحقی تماس گرفتم ولی او یکی در میان جواب میداد و بعد آهسته آهسته به او نزدیک شدم و در کلاسهای ایشان حضور پیدا کردم و شاگرد ایشان شدم. در برنامههای مختلفی مثل برنامههای رادیو، ساز او را تجزیه و تحلیل میکردم. آقای یاحقی وقتی صحبتهای اول من را شنیده بود، خیلی از صحبتها و تحلیل من خوشش آمده بود و مرا با تشویق به سمت رادیو سوق داد و نکاتی را هم به من یاد داد. به حدی مورد اعتمادش بودم که حتی کارهای بانکی را به من میسپرد. حتی سیمکارت خطی که الان با آن تماس گرفتید را ایشان همراه یک گوشی نوکیا برایم خرید این ارتباط ما هر روز قویتر شد و دوستی ما نزدیکتر...
بعد از مدتی شایعه همکاری او با مهستی قوت میگیرد و در مجلهها مینویسند که قرار است پرویز و مهستی همکاری با هم را مجدد شروع کنند هرچند که این همکاری در همزمانی با انقلاب دوامی نمیآورد.
قضیه مصدومیت و کار نکردن ایشان در آن دوره چه بود؟
مصدومیت دست ایشان در سال 84 یعنی یک سال قبل از فوتش رخ داد که دست ایشان ضربه خورده و میشکند او را به بیمارستان دی بردیم و دکتر میرسعیدی ایشان را عمل کرد. من آن زمان و در آن شبهای بستری به عنوان همراه ایشان، پیش او بودم که شب اول، او را در سیسییو خواباندند و بعد به بخش منتقل کردند، دیگر با آن دست نمیتوانست ساز بزند اما زمانی که پرفسور رحمانزاده از آلمان به ایران آمد گفت که دست ایشان بد جراحی شده و باید برای عمل مجدد به آلمان برود و در اسفند ۸۴ برای چند روز به آلمان رفت و عمل کرد. من تمام تعطیلات عید ۸۵ را هم پیش ایشان بودم. پروفسور رحمانزاده بعد از عمل به او گفت که بهترین فیزیوتراپی، برای تو، ساز زدن است و حتی او را به فیزیوتراپی هم نفرستاد و گفت صبح تا شب فقط ساز بزن. در نهایت پرویز در بهمن ۸۵ به علت سکته قلبی فوت کرد و البته چیزهای دیگری که درباره مرگ او گفته میشود، شایعاتی بیش نیست.
آقای یاحقی فقط در حوزه آهنگسازی و نوازندگی فعالیت نمیکرد، او در کسوتهای مختلفی بود و جالب است که گویا در همه هم ناموفق نبود...
بله پرویز فرد بسیار پویا و فعالی بود، روزنامهنگاری میکرد و در حوزه خبرنگاری اجتماعی بسیار هم موفق بود، همچنین برنامه رادیویی داشت و کلا فرد بسیار فعالی بود و کارهایش در زمینه برنامهسازی و روزنامهنگاری پرمخاطب
این همه درباره آقای یاحقی صحبت کردیم، زندگی و همکاریهای هنریاش؛ گفتوگو را با شکل آشنایی خودتان با آقای یاحقی به پایان ببریم و اینکه کار کردن ویولن را چگونه نزد ایشان آغاز کردید؟
من اولینبار آقای یاحقی را اوایل دهه 70 در مراسم ختم مرحوم حبیبالله بدیعی دیدم که آقای خرم هم کنارش نشسته بود، پیش رفتم و اولین دیدار آنجا شکل گرفت. بعد از آن بارها با پرویز یاحقی تماس گرفتم ولی او یکی در میان جواب میداد و بعد آهسته آهسته به او نزدیک شدم و در کلاسهای ایشان حضور پیدا کردم و شاگرد ایشان شدم. در برنامههای مختلفی مثل برنامههای رادیو، ساز او را تجزیه و تحلیل میکردم. آقای یاحقی وقتی صحبتهای اول من را شنیده بود، خیلی از صحبتها و تحلیل من خوشش آمده بود و مرا با تشویق به سمت رادیو سوق داد و نکاتی را هم به من یاد داد. به حدی مورد اعتمادش بودم که حتی کارهای بانکی را به من میسپرد. حتی سیمکارت خطی که الان با آن تماس گرفتید را ایشان همراه یک گوشی نوکیا برایم خرید این ارتباط ما هر روز قویتر شد و دوستی ما نزدیکتر...
بخش هفتم
پايانى
حتی سیمکارت خطی که الان با آن تماس گرفتید را ایشان همراه یک گوشی نوکیا برایم خرید این ارتباط ما هر روز قویتر شد و دوستی ما نزدیکتر...
گفتید که ساز زدن ایشان را تحلیل میکردید و ایشان از صحبتهای شما استقبال کرد، به طور خلاصه در اینباره بگویید، تدریس ایشان چه ویژگیای داشت؟
آقاى ياحقى چه در اواسط دهه چهل و چه برای من به عنوان شاگردشان شیوه خاصی از تدریس را پیاده میکردند. ایشان خودشان رديف مينويشتند و در حال حاضر دو دفتر رديف به خط خود ايشان دارم كه به من آموختند. در کنار آن رديفهاى استاد حسين ياحقى هم دیده میشد كه تكه تكه بود و من همه را جمعاورى كردم و بخشهايى را هم به صورت سينه به سينه روى نوار كاست ضبط كردند که ایشان آن را هم به من آموختند.
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
پايانى
حتی سیمکارت خطی که الان با آن تماس گرفتید را ایشان همراه یک گوشی نوکیا برایم خرید این ارتباط ما هر روز قویتر شد و دوستی ما نزدیکتر...
گفتید که ساز زدن ایشان را تحلیل میکردید و ایشان از صحبتهای شما استقبال کرد، به طور خلاصه در اینباره بگویید، تدریس ایشان چه ویژگیای داشت؟
آقاى ياحقى چه در اواسط دهه چهل و چه برای من به عنوان شاگردشان شیوه خاصی از تدریس را پیاده میکردند. ایشان خودشان رديف مينويشتند و در حال حاضر دو دفتر رديف به خط خود ايشان دارم كه به من آموختند. در کنار آن رديفهاى استاد حسين ياحقى هم دیده میشد كه تكه تكه بود و من همه را جمعاورى كردم و بخشهايى را هم به صورت سينه به سينه روى نوار كاست ضبط كردند که ایشان آن را هم به من آموختند.
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
با تشكر از اقاى عليرضاموسوى
كه لطف و محبت كردن براى اسان و راحت خواندن متن #مصاحبه #روزنامه_اعتماد تمام مطالب مصاحبه را
تايپ و اديت كرده و براى كانال
مكتب ويلن استاد پرويز ياحقى
و كانال استاد فرهنگ شريف فرستادند
تمام مطالب
متن نام افراد
متعلق به روزنامه اعتماد ميباشد
بدون ذكر منبع و ماخذ و مشخصات كامل
اكيدا ممنوع است.
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
كه لطف و محبت كردن براى اسان و راحت خواندن متن #مصاحبه #روزنامه_اعتماد تمام مطالب مصاحبه را
تايپ و اديت كرده و براى كانال
مكتب ويلن استاد پرويز ياحقى
و كانال استاد فرهنگ شريف فرستادند
تمام مطالب
متن نام افراد
متعلق به روزنامه اعتماد ميباشد
بدون ذكر منبع و ماخذ و مشخصات كامل
اكيدا ممنوع است.
@yahaghie
@ostadfarhangsharif
Forwarded from مکتب ویلن استاد پرویز یاحقی
روکش زیر چانه ای برای ویولن
برای اولین بار
مزایای این محصول کاربردی عبارتند از :
چهار لایه الیاف ضد حساسیت پوست
نصب راحت و آسان
جلوگیری از فشار به گردن نوازنده
جلوگیری از ساییده شدن و زخم گردن
بالا بردن ارتفاع زیر چانه و در نتیجه کاهش فشار بر گردن نوازنده
،
ارسال به صورت عمده و خرده به سراسر کشور
@yahaghie
برای سفارش به آیدی زیر مراجعه کنید
@itsreza70
09398421001
برای اولین بار
مزایای این محصول کاربردی عبارتند از :
چهار لایه الیاف ضد حساسیت پوست
نصب راحت و آسان
جلوگیری از فشار به گردن نوازنده
جلوگیری از ساییده شدن و زخم گردن
بالا بردن ارتفاع زیر چانه و در نتیجه کاهش فشار بر گردن نوازنده
،
ارسال به صورت عمده و خرده به سراسر کشور
@yahaghie
برای سفارش به آیدی زیر مراجعه کنید
@itsreza70
09398421001
#يادگار و #خط
#استادعباس_شاپورى
موسیقی ایرانی
#تصنیف گشته خزان
خواننده : #عزت_روحبخش
آهنگساز : #عباس_شاپوری
ترانه سرا #محمد_شب_پره
@yahaghie
#استادعباس_شاپورى
موسیقی ایرانی
#تصنیف گشته خزان
خواننده : #عزت_روحبخش
آهنگساز : #عباس_شاپوری
ترانه سرا #محمد_شب_پره
@yahaghie
سه شنبه ۱۵ ابان ماه ۱۴۰۳
به مناسبتت پنجاه و ششمين سالگرد
درگذشت #استادحسين_ياحقى
بنيانگذار #مكتب_ياحقى
#روزنامه_اعتماد
#گفتگو
با #بابك_بختيارى
@yahaghie
به مناسبتت پنجاه و ششمين سالگرد
درگذشت #استادحسين_ياحقى
بنيانگذار #مكتب_ياحقى
#روزنامه_اعتماد
#گفتگو
با #بابك_بختيارى
@yahaghie