Telegram Web Link
#فبک
#فبک_فلسفه_برای_کودکان_و_نوجوانان
#سفرهای_فبکی
دانشگاه فرهنگیان نیشابور
جمعه
۱۴۰۰.۱۱.۱۵
تسهیلگر : امید مقیمی
مخاطب :
دانشجویان تربیت معلم دانشگاه فرهنگیان نیشابور
این کارگاه با پیگیریهای آقای الهی از دانشجویان دانشگاه و مسیول بسیج دانشجویی و با حمایت های رییس، معاون ، رییس حراست و معاونت دانشجویی  دانشگاه فراهم شد .
 کارگاه از ساعت ۸ صبح  با معارفه دانشجویان و بنده با  پخش یک کلیپ در مورد چالشهای پیش روی نظامهای آموزشی آغاز گردید .
پس از پخش کلیپ دانشجویان به گروه های ۴ نفره تقسیم شدند و قرار شد برای بهبود نظام آموزشی ۵ دقیقه با هم گفتگو و مباحثه نموده و هر گروه یک پیشنهاد برای حل معضلات روی تابلو بنویسد .
پس از پایان ۴ پیشنهاد از لابلای گفتگوهای جذاب دانشجویان متولد شد .
پس از کلی گفتگو در نهایت یک گزینه ۱۴ رای آورد و قرار شد در مورد آن گفتگو کنیم .
گوش دادن فعال و توجه و تمرکز دانشجویان دایما کنترل می شد .
در نهایت مخالفان علی رغم همه تلاشهایشان و گزینه ناقصی که رای اکثریت را هم به دست آورده بود نتوانستند مخالفت جدی با گزینه ای که آورده بود نمایند .
شگفتانه های این سفر جذاب :
۱. شوق . هیجان . مشارکت فعال دانشجویان برایم ثابت کرد فبک کوچک و بزرگ نمی شناسد همه را مجذوب خود می کند .
۲ . جملات ناب دانشجویان :
من خوشحالم بعد از این همه مجازی امروز همکلاسی هایم را از نزدیک دیدم و شناختم
۳ . طولانی شدن کلاس تا ساعت ۶ عصر هیچ کداممان را خسته نکرد
۴ . تایم نهار من پیشنهاد دادم دوستان ۱۲ تا ۱۴ باشد دانشجویان گفتند ۱۲ تا ۱۳ کافی است و راس ساعت ۱۳ همه آمه بودند
۵ . اشتیاق دانشجویان برای معرفی کتابهای خواندنی و مناسب
۶ . دانشجویان مانند سایر کلاسها منتظر بودند به سلک دانشگاه به آنها اطلاعات دهم  البته قدری منبر اطلاعاتی هم رفتم ولی حدود ساعت ۱۶ نه در ابتدای کلاس
۷ . آموخته ها و احساساتشان برایم قابل تامل و شیرین بود
تغییر نگاه به آموزش
کشف علایق
کشف استعدادها
تقویت مهارت های ضروری معلمی
احساس سردرگمی
و کمی هم گیجی
یا احساس نشاط
از هگه جالب تر اکر اشتباه نکنم رضا بود
که گفت : یا شما مدرس فن بیان هستین
یا مشاور انگیزشی که آمده این در جمع یک شوری به پا کنید و دوستان را در جمع به هیجان آورید و دگر هیچ خلاصه سفری شد ماندنی و زیبا برای من و با چندین پرسش جدید به تهران برگشتم که البته در بازگشت فبک دست از سرم برنداشت که به زودی به فرموده استادم دکترقایدی سفرنوشت فبکی را مشق خواهم کرد. باسپاس ازعزیزانی که رنج سفررابرایم به گنجی ماندگاربدل نمودند
نگاهی به پنج یادداشت نخست پیرامون کافه فلسفه
در هر پنج یادداشت نخست و در این یادداشت بشکل ویژه به مهارت گوش دادن/شنیدن اهمیت و آموزش آن از سوی سقراط کافه اشاره شده بود.
تا این جا اگر بخواهیم یک باهم نگری داشته باشیم برای من بسی جای شادی است که چند انسان دانا در رشته های گوناگون بی هیچ هماهنگی با یکدیگر از یک تجربه مشترک اما در زمان و مکان های گوناگون سخن گفتند و همگی به بنیادی ترین دلیل برپایی کافه فلسفه که همان گفت و گو که پیش نیاز آن نخست درست شنیدن است اشاره کرده اند.
به عنوان یک بازنده ماهر که در بیشینه موارد بیش و پیش از هر چیزی شکست را که از آن متنفر هستم تجربه می کنم بسی سرشار می شوم که با مرد برنده ای آشنا شدم که نیک می داند که چه می خواهد و به آن می رسد حتی اگر ریختن ترس پرشمارانی از فلسفه باشد یا در کشور ناشنوا ها آموزش شنیدن و بالا تر از آن درست گوش دادن...
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما و
ای روح بخش بی بدل وی لذت علم و عمل
باقی بهانه ست و دغل کاین علت آمد وان دوا...
دستمریزاداستادم:یحیی قایدی.
فرهاد بامداد
کارگاه فلسفه

به ماه بهمن سال ۹۰ ۱۳ باز می گردم ،
از شمال شرق به سمت غرب تهران راهی فرهنگسرای فردوس شدم، به امید اینکه کودکانم را در کلاس فبک ثبت نام کنم، فکر می کردم فلسفه برای کودکان برای فرزندانم مناسب است،از اسمش اینگونه دریافت می شد! الان که فکر می کنم ، قصد داشتم کودکانم را هل دهم در چیزی که خودم از آن هراس داشتم ، «فلسفه »،

وارد سالن اجتماعات بزرگی شدم، صندلی ها گرد بصورت اجتماع پژوهشی چیده شده بود ، همه چهره یکدیگر را می دیدند، با گروهی روبرو شدم، نمی دانستم دکتر یحیی قائدی کدامشان است؟ با خودم فکر کردم اصلا در این جمع صمیمی ایشان حاضر هستند یا منتظر بمانیم تا استاد برسد.
جمع در حال گفتگو و منتظر حضور بقیه بودند ، گفته بودند جلسه اول ،جلسه معارفه است .
رو به جمع کردم و گفتم سلام میخواهم فرزندانم را در این دوره ثبت نام کنم ، دخترم ۹ و پسرم ۱۱ سال دارد اطلاعات می خواستم،دکتر قائدی خودش را معرفی کرد و گفت این دوره برای کودکان نیست! به هم ریختم ، یک‌ ساعت در راه بودم تا به اینجا رسیده بودم، چرا اپراتور تلفنی نگفته بود! چرا؟ چرا؟ صداهای ذهنی مغزم را پر کرده بودمتعجب شدم، به خیال خودم میخواستم فرزندانم با فلسفه آشنا شوند ولی این راهش نبود،
آمدم عقب گرد کنم، به عبارتی فرار کنم ، در ذهنم یکی پس از دیگری بهانه ها رژه می رفت، تو وقت و فرصت و شهامت شرکت در این دوره را نداری ، زود ترک کن اینجا رو ، تو مادر یک کودک دو ساله هستی ! باید تمام وقت در اختیار او باشی‌ تو
کارهای مهم تری داری
فلسفه بخونی ؟ الان در این شرایط و موقعیت
به چه کارت می آید
تو هنرمندی!....
صدای درونم نهیب می زد و خوش را به در و دیوار می کوبید
عزمم را جزم کردم
تشکر کردم تا خداحافظی کنم،
و آن فضا را ترک کنم.
دکتر قائدی متوجه شدند و بسیار هوشمندانه گفتند، این دوره برای خودت است ، خنده ام گرفت، با تعجب گفتم من! رشته من تجربی بوده استاد و در ادامه از زمانی که در خاطرم هست با مواد و ابزار و و قلمو مرکب و بوم و رنگ و شعر سر و کار داشتم و در ادامه این مسیر هنرهای تجسمی خواندم ، با این اوصاف با علوم انسانی و به خصوص از نوع فلسفی آن بسیار دور و غریبه ام، دکتر قائدی مانند پهلوانی که کنار گود ایستاده با احترام و صبوری و عشق گفت: اتفاقااین دوره برای شما خوبه!
با تعجب گفتم برای من؟
گفتند؛ بله...

همان شد که شد...
چندین هفته تایم پدر و فرزندی در منزل ما باب شد، کودکانم پیش پدرشان ماندند.
دوره صد ساعته با یحیی و سحر و معصومه و مریم و مانا و معین وانیسا و پرنیان و ...
ادامه در کامنت
@bita_ehsanjoo
https://www.instagram.com/p/CZ30SoRqJXi/?utm_medium=share_sheet
شماره ۱۳۶ ماهنامه انشا و نویسندگی چاپ شد.
نقاشی نوشت ۲ هم در ان هست
و یک عالمه مطلب خواندنی دیگر از دکتر منصوریان عزیز و یادداشت سر دبیر و ....
بشتابید
#انشا
#انشا_و_نویسندگی
@enshavanevisandegi
#نقاشی_نوشت
#نقاشی_نوشتار
#نقاشی_نوشته
#یحیا_قایدی
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#نقاشی
لار ۴ ۱۴ بهمن ۱۴۰۰
#یحیی_قایدی #خور
گاری پر از سیمان را پشت در اتاق در تالار فرهنگیان شهر خور پارک کردم. می‌خواستم در دمِ آساییدن  بار گاری بر دوشم نباشد.
چون دیشب همه دیر به  استراحت گاه هایشان رفته بودند قرار شد  صبح کمی دیرتر و حدود ساعت نه به محل پارک جنگی خور بیایند و همانجا پس از بازگشت از کوه پیمایی کوتاه، صبحانه بخوریم.محل کارگاه هم همانجا زیر سایه درختان بود .صندلی های  فایبر گلاس سفید داشتیم و تخته سفید را  روی صندلی ای  گذاشتیم و دو طرفش را باسنگ محکم کردیم.
تنور تا داغ است نان را باید چسپاند.حالا تنور سرد شده و تازه با نان‌های دیگر هم مخلوط شده از لار  به لامرد و سپس به شمال و  گرگان و گنبد آمدم و تنور به تنورشده انگار و یا سیگار به سیگار. وقتی چند روز بعد بخواهی  چند روز پیش را بنویسی انگار حس و حال هایت را جا گذاشته ای‌.جالبه که گاری سیمانی مرا همراهی نکرد و پشت دروازه شهر لار جا ماند‌ انگار گاری سیمانی تا ابد در شهر لار زندانی خواهد ماند و میلیون  ها بار تخته چوبی باریک لبه  دیوار  با دستان کوچک یحیای کوچک طی خواهد  کرد و فریاد صاحب کار که در زمان زندانی شده است‌.
گله می شویم به دنبال هم به سوی تپه های مشرف به پارک جنگلی خور. مسیری را طی می کنیم حال همه خوب است.من به اکتشاف شباهت ها می‌پردازم تُرُشه پیدا می کنم خیلی ریز است.اهالی خور چیزی را  به من نشان می دهند که ما به آن می گوییم خلل دی مارو(شوید مادر مار).تفاوت ادراک از زمین تا به  آسمان است.پیشتر ها متوجه شده بودم که با آن می شود  دی مارو پلو درست کرد(شوید پلو).تک و توکی از کنار ها میوه دارند و بیشترشان  نه.از پشته یال کوه  مسیر بر گشت را به سوی دره طی می کنیم کمی دشوار بود اما هیجان داشت از میان دامداری رد می شویم و بز ها را تماشا می کنیم و در جای نخستمان کنار درخت های  اکالیپتوس و صندلی های فایبر گلاسی اطراق می کنیم.در باره تجربه کوهپیمایی گپ می زنیم.
سه چهار نفر اجرا می کنند زهرا شبیری، سمیه جوکار و زهرا فیصلی
پس از آن قرارمان گشت و گذار در شهر قدیم لار است.کنار ورودی بازار سنتی لار به نام قیصریه قرار می‌گذاریم همان بازاری که ضرب المثلش مشهور است که  به خاطر دستمالی قیصریه را به اتش کشید. خب مثل بازار های سنتی دیگر هر خرت و پرتی درش پیدا می شد  من تنها مقداری ادویه خریدم که فروشنده می گفت ترکیب ده چیز است و به درد هر آشی می خورد! در میانه بازار سحر روئین تن  همان که علی تاجی را برایم پیدا کرده بود با مادرش به ما پیوستند.مادر که سخت دل در گرو دخترش داشت ... ادامه در کامنت
https://www.instagram.com/p/CZ-MuvrqweM/?utm_medium=share_sheet
برای پدرم(۱۳۱۲-۱۴۰۰)
کسی که مرگ را  به سخره گرفت.
هر بار که پدرم را می دیدم خوشحال بود که توانسته یک بار دیگر مرا ببیند و موقع خداحافطی می گفت که این بار آخر است، شاید  بار دیگر من نباشم. لبخندی می زدم  و می گفتم نه حالا حالا  ها هستی.
ولی می دانستم که روزی چنین نخواهد بود یعنی روزی خواهد رسید که دیگر لبخندی نخواهد بود او برای مردن آماده بود گرچه تا آخرین لحظه برای زندگی می جنگید
دیروز که که خبر دادند  داشتم آماده می شدم که آخر هفته بروم اهواز. برنانه ها را کنسل کردم و ساعت یک  بعد از ظهر با مهران با ماشین خودمان به سوی لامرد ره افتادیم‌. ۱۴ ساعت رانندگی یک سره..یک ساعت دیر رسیدیم.انگار پدرم  خیلی دوست داشت در آخرین لحظه ها همه  گرد او باشند اما نشد.بسیار دشوار است فهم کرد که افراد هنگام مرگ دقیقا  به چه فکر می کنند به چه چیز هایی می اندیشند.. گرچه شاید بشود حدس هایی زد:نگریستن اجمالی  به کل تاریخ زندگی شاید یکی از آنها باشد و طرح این پرسش   اساسی که مهمترین هدف زندگی واقعا چیست؟
در کشاکش  مدام زندگی و مرگ  ،مرگ سر انجام پیروز می شود اما دوباره زندگی سر  برمی آورد از جایی دیگر و از روزنی دیگر‌. از این رو  نمی توان  حکم به پیروزی قطعی مرگ داد .مرگ و زندگی چون دو کشتی گیر گاهی این او را ضربه می کند و گاهی او این را
زندگی مرگ را  از راه بذر هایی که می‌فشاند  شکست می دهد و پدر من بذر هایی افشانده که تا ابد  خواهند رویید و یا سبب رویش خواهند شد .بذرهای او‌ فرزندانش  و فرزندان فرزندانش هستند و  کتابهایی هستند که  فرزندانش خوانده اند و یا نوشتند و اگاهایی هایی است که بدین سبب پراکنده اند. شجاعت و اعتماد به نفسی است که منتقل کرد و سخن وری و شعر و تاریخ چیز هایی بود که او دوست داشت.او این ها را در مدرسه و دانشگاه نیاموخته بود.بلکه در کشاکش زندگی تجربه کرده بود و بخوبی از آنها معنا بیرون کشیده بود.او چون هر آدم دیگری دشواری های خودش هم را داشت.چون من و شما و هزاران نفر دیگر.اما برایند همه اینها برای ما چون فرزندان تفکر بر انگیز است.و برای من سبب اندیشیدن خواهد بود .اندیشیدن در  ژرفای وجودی آدمی و این پرسش که به راستی آدمی از زندگی چه می خواهد؟
مرگ البته افشاننده بذر ها را  شکست می دهد و سر مست از این پیروزی و در همین لحظه های غلفت مرگ، جوانه ها دوباره سر بر می اورند.اگر کل مرگ را با کل زندگی در نظر آوریم،به باور من این زندگی بوده است که تا کنون پیروز بوده است.اری مردم  حالا می گویم مرگ هرگز پیروز  نخو اهد شد.جاویدان باد زندگانی و هیجان سرگردانی مدام بشری
یحیی قائدی/۷اسفند
https://www.instagram.com/p/CabiaQTKgIf/?utm_medium=share_sheet
🌱به نام و یاد پدر

آقای دکتر یحیی قائدی جوانه‌های بسیاری در ایران کاشته و نهال‌های استواری را پاسبانی نموده‌اند.

اکنون که در سوگ پدر نشسته‌اند درخت اناری را به نام پدر بزرگوار ایشان آقای مصیب قایدی به زمین هدیه می کنیم.
باشد که هر دانه‌ی دانایی که فرزندشان می‌کارد باغستانی از شور و‌ نور در وطن باشد.
یاد و خاطره پدر سبز و برقرار

سحرسلطانی
اسفند ۱۴۰۰
چاپ دوم کتاب #بنیادهای_مشاوره_فلسفی فلسفی به بازار آمد.
کتاب را از نشر #فراروان تهیه کنید
یادداشت نویسندگان را در زیر بخوانید

یادداشتی بر چاپ دوم
مشاوره فلسفی  گرچه خود در دنیا  نوپا  است  ودر ایران، بسی نوپاتر ، اما در همین مدت کوتاهِ طرح آن در ایران، مورد استقبال قرار گرفته است.سبب آن می تواند عامل های گوناگون باشد :پیچیدگی روز افزون جهان،گم گشتگی و سرگشتگی بشر،  به تردید کشیده شدن راه های مرسوم زندگی به سبب نزدیکی جهان ها به یگدیگر از یک سو و تلاقی آنها از سوی دیگر و از دست رفتن راههای قدیمی تر معنا دهی زندگی و نیاز به معنایابی دوباره.
مشاوره فلسفی این امید را  باور می سازد که امکان نوسازی و یا بازسازی گونه نگریستن به خود و زندگانی وجود دارد و به افراد کمک می کند  تا فلسفه شخصی خود را بسازند و مدام در پی نوسازی آن باشند و نیز به افراد کمک می کند تا نگاه مجددی  به بیرون از خود بیندازند و آن را با فلسفه شخصی خود هماهنگ سازند.
آنچه  که مردمان را رنج می دهد   تضاد و ناهماهنگی است .افراد به سختی می تواند   باورهای فردی خود را  با باورهای گروهی و اجتماعی هماهنگ سازند شاید مهمترین ناهماهنگی که سبب رنج افراد می شود تضاد بین خود و دیگری است.خودی که مجبور است با دیگری زیست کند اما نمی تواند هماهنگ شود. دیگری ها می توانند در لذت،سفر،کتاب،  سازمانها،خانواده ،فرزندان،مدرسه و دانشگاه  و .. متبلور شوند و اگر فرد نتواند با دیگری ها  هماهنگ شود و  یا دیگری های ارزش های فردی و شخصی او را قابل تحمل نیابند سامان رابطه خود و دیگری  از هم گسسته یا سست می شود.مشاوره فلسفی درک چنین چیز هایی است و راههایی را در اختیار افراد  قرار می دهد  تا بتوانند به صورت حرفه‌ای در نقش مشاور فلسفی به مراجعان کمک کنند. این کتاب زمینه های نوینی برای آموزش و پژوهش در باب مشاوره فلسفی برای آموزشکاران،  مشاوران ،پژوهشگران و تسهیل گران فراهم می کند.

#یحیی_قائدی
#مریم_پورآقا
#مشاوره_فلسفی
#philosophical_counseling
#yahyaghaedi
#drmaryampouragh
#kharazmi_university
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
https://www.instagram.com/p/CZq7kESK84d/?utm_medium=share_sheet
داستان های شاهنامه و فلسفه برای کودکان بزودی از سوی #نشر_آواهیا منتشر می شود
#فبک
#فبک_فلسفه_برای_کودکان_و_نوجوانان
#فلسفه_ برای_کودکان
#یحیی_قائدی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
JEI_Volume 5_Issue 3_Pages 183-211.pdf
323.4 KB
JEI_Volume 5_Issue 3_Pages 183-211.pdfتربیت شهروند اینده
شماره ۱۳۸ ماهنامه انشا و نویسندگی هم منتشر شد.
بشتابید!
تاملات فلسفی در کتاب هایی که می خوانیم
عنوان مقاله ای است از من
بخوانید و بازخورد دهید
یعنی کتاب نوشتی بنویسید در باره کتاب نوشت ها
حالا اگر نخواستید بنویسید هم که هیج
دست کم ماهنامه را تهیه کنید . تا در این وانفسا اهالی فرهنگ بتوانند سر پا بمانند
#انشا
#انشا_و_نویسندگی
@enshavanevisandegi
#نقاشی_نوشت
#نقاشی_نوشتار
#نقاشی_نوشته
#یحیا_قایدی
#یحیی_قائدی
#دکتر_یحیی_قائدی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#نقاشی
#فلسفه_برای_همه
#philosophy_for_all
#کتاب
#کتاب_نوشت
#تاملات_فلسفی
#کافه_فلسفه
#مشاوره_فلسفی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
[#نشر_آواهیا
@avahia_pub
منتشر کرد:
داستان‌های #شاهنامه و #فلسفه_برای_کودکان
به همراه راهنمای آموزشی مربیان
#دکتر_یحیی_قائدی
@yahyaghaedy
با همکاری #علی_حمیدی
ویراستار: #دکتر_محمد_نجاری
@dr.mohamadnajari
طراح جلد: #اشکان_قازانچایی
صفحه‌آرا: #مهدی_سلطانی
#هلدینگ_سپندار

#مدرسه_کودک_و_نوجوان_سپندار

@sepandarjkh.child
#مدرسه_داستان_سپندار
@sepandarjkh.story
#تماشاخانه_ظفر
@zafarhall.sepandar
#کافه_آواهیا
@avahia_cafe
#موسسه_فرهنگی_هنری_سپندار_جاودان_خرد
@sepandarjkh
این کتاب پس از مقدمه‌ای کوتاه درباره شاهنامه و فلسفه برای کودکان، بخشی را به راهنمای استفاده از کتاب اختصاص داده است.
سپس ۹داستان از شاهنامه فردوسی، با دیدگاه فلسفه برای کودک، بازنویسی شده و پس از هر داستان، روش کار تسهیلگران در مواجهه با این داستان، توسط مولفان شرح داده شده است.


کتاب را از هفته آینده در کتابفروشی‌های معتبر می‌توانید تهیه کنید.
نسخه الکترونیک کتاب هم در طاقچه و فراکتاب قابل دریافت خواهد بود.
به زودی جشن رونمایی و امضای کتاب هم با حضور نویسندگان برگزار می‌شود که اطلاع‌رسانی خواهد شد.
سون ای
دخترکی در یک مدرسه
قرار است در مسابقه قصه خوانی شرکت کند
به تناسب امکاناتش در داستان پرسندو تغییر ایجاد کرده است.
عمه اش عسل در کارگاههای فلسفه برای کودکان من در گنبد شرکت داشت.از من شنیده بود که از کمترین امکان های موجود می شود برای یادگیری استفاده کرد.او این را برای برادر زاده اش بکارگرفت.درود بر سون آی و عسل
برای پخش این ویدئو از والدین سون آی اجازه گرفتم
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#پرسندو
@peynama.pub
#فبک
#یحیی_قائدی
#گنبد
#گنبد_کاووس
#فلسفه_برای کودکان
#فلسفه_برای_کودکان_و_نوجوانان
#گلستان
#گرگان
#دکتر_یحیی_قائدی
@asal.50727
https://www.instagram.com/tv/Ccf761rFe2A/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تدریس فلسفه ورزانه از راه گفتگو در اجتماع پژوهشی راهی برای پرورش خلاقیت دانشجویان
بخش ۱
برگزار کننده دانشگاه سیستان و بلوچستان
درگیر کند ماهیت اموزش را دگر گون خواهد کرد.
#دانشگاه_سیستان_و_بلوچستان
#یحیی_قایدی
#آموزش_عالی
#روش_تدریس
#دانشگاه_فرهنگیان
#دانشگاه_خوارزمی
#دکتر_یحیی_قائدی
#یحیی_قائدی
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
#اجتماع_پژوهشی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#فلسفه_برای_کودکان
https://www.instagram.com/tv/Cc3aGsaF2-v/?igshid=MDJmNzVkMjY=
بخش دوم:نمونه کاربردی
تدریس فلسفه ورزانه از راه گفتگو در اجتماع پژوهشی راهی برای پرورش خلاقیت دانشجویان
بخش ۲ تمرین عملی با مطصفی
برگزار کننده دانشگاه سیستان و بلوچستان

#دانشگاه_سیستان_و_بلوچستان
#یحیی_قایدی
#آموزش_عالی
#روش_تدریس
#دانشگاه_فرهنگیان
#دانشگاه_خوارزمی
#دکتر_یحیی_قائدی
#یحیی_قائدی
#فلسفه
#فلسفه_ورزی
#اجتماع_پژوهشی
#yahyaghaedi
#yahyaghaedy
#فلسفه_برای_کودکان
https://www.instagram.com/tv/CdAaM7UlZdZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
2025/10/31 14:12:46
Back to Top
HTML Embed Code: