Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"قند مرودشتى"
با صداى گرم و زيباى بانو "گلوريا روحانى"
از خوانندگان مورد علاقه من☺️
🌹🎼🎶🎶🎶🎶...
.
@yaldaabbasii
با صداى گرم و زيباى بانو "گلوريا روحانى"
از خوانندگان مورد علاقه من☺️
🌹🎼🎶🎶🎶🎶...
.
@yaldaabbasii
و هديه اى با ارزش به مناسبت روز دختر از طرف استاد بزرگوار جامعه كوردها
"استاد عليرضا سپاهى لايين"
👇🏽
🌺☺️🌺
👧🏽
👇🏽
"استاد عليرضا سپاهى لايين"
👇🏽
🌺☺️🌺
👧🏽
👇🏽
این ترانه تقدیم شده به:
دختر باشکوه قوچان و ایران؛
یلدا جان عباسی....
این ترانه رو بهزودی با صدای یلدا، به نیابت از همهی دختران غربتزدهی کرد، خواهید شنید. گفتم به مناسبت روز دختر، متنش رو تقدیم دختران سرزمینم کنم:
دختران انتظار
نوشتم نامه ای بر سیم تنبور
فرستادم برایت از دل گور
بکن این نامه رو بازش گل من
مگه گرمت کنه این ناله از دور
...
لب چشمه نشستم کوزه در دست
دو چشمم از خیال بینهها، مست
پیالهی چشم تو لبریز گریهست
دلی پیدا کن از این غصه نشکست!
...
شبیخون شد، توی گرد و غبارا
رسیدن از کمین شب، سوارا
جدا کردن موره از یارم، ای وای
چطور پیدام کنه توی بخارا؟
...
تمام راه قوچان تا به خیوه
پیاده آمدم بی کفش و گیوه
خدا هم ناله مو نشنید و گم شد
میون گریهی زنهای بیوه!
...
میان چابکسواران گاه و بیگاه
نداره بارشون جز نفرت و آه
خدا یا پس چرا یارم نیومد
بگو تا کی بشینم بر سر راه؟
...
شنیدم شهر قوچان سوگواره
هرای و بانگی و الله مزاره
خداوندا دلم خون شد، مگه یار
نمیدونه یکی چشم انتظاره؟!
....
گوشوارهی کردی؛
گوداگر! دهنگی شهمالێ
هین ژی، گولا ته دهنالێ:
ئاخ کو، چما نهبوو دهرمان
ژانێ دلێ گولههڤالێ ؟!
..........
برگرداناز کردی؛
بهصدای باد گوش بسپار
هنوز هم گلت مینالد
آه که چرا درمان نشد
دردها و زخمهای یار؟
* علیرضا سپاهی لایین
…..
دختران انتظار
موضوع غمانگیز اسارت و انتظار دختران قوچانی را نباید بهسادگی از یاد برد. چه کسی میتواند فراموش کند شیردخترانی را که بسیاریشان کُرد بودند و در عصر قاجار ناجوانمردانه به اسارت بیگانگان رفتند؟
این اسارت، بخشی از طریق شبیخونهای اقوام آسیای میانه اتفاق افتاد و البته بیشترش به دلیل بیلیاقتی و طمع حکامی که برای تامین مالیات، مردم را مجبور به فروش دختران خود کردند و فاجعه درآن زمان چنان بزرگ بود که بازتاب ملی هم یافت...
این دختران در بازارهای عشقآباد ترکمنستان و خیوه و بخارای ازبکستان فروخته شدند و بهندرت توانستند به خانه برگردند.
آیا میتوان به باد باورد(ابیورد) گوش سپرد و نالهی انتظار و عشق و آرزوهای رفتهبهگور این دختران را نشنید؟
آیا وقت آن نیست که فریاد جانسوزشان را بشنویم و از آن نازنینان و خانوادههای داغدار و دلدادگان دلشکستهی آن ایرانیان نژاده و غریبمزار، فراخور توانمان اعادهی حیثیت کنیم؟
.
كليه حقوق مادى و معنوى اين شعر متعلق به يلدا عباسى مباشد
.
@yaldaabbasii
دختر باشکوه قوچان و ایران؛
یلدا جان عباسی....
این ترانه رو بهزودی با صدای یلدا، به نیابت از همهی دختران غربتزدهی کرد، خواهید شنید. گفتم به مناسبت روز دختر، متنش رو تقدیم دختران سرزمینم کنم:
دختران انتظار
نوشتم نامه ای بر سیم تنبور
فرستادم برایت از دل گور
بکن این نامه رو بازش گل من
مگه گرمت کنه این ناله از دور
...
لب چشمه نشستم کوزه در دست
دو چشمم از خیال بینهها، مست
پیالهی چشم تو لبریز گریهست
دلی پیدا کن از این غصه نشکست!
...
شبیخون شد، توی گرد و غبارا
رسیدن از کمین شب، سوارا
جدا کردن موره از یارم، ای وای
چطور پیدام کنه توی بخارا؟
...
تمام راه قوچان تا به خیوه
پیاده آمدم بی کفش و گیوه
خدا هم ناله مو نشنید و گم شد
میون گریهی زنهای بیوه!
...
میان چابکسواران گاه و بیگاه
نداره بارشون جز نفرت و آه
خدا یا پس چرا یارم نیومد
بگو تا کی بشینم بر سر راه؟
...
شنیدم شهر قوچان سوگواره
هرای و بانگی و الله مزاره
خداوندا دلم خون شد، مگه یار
نمیدونه یکی چشم انتظاره؟!
....
گوشوارهی کردی؛
گوداگر! دهنگی شهمالێ
هین ژی، گولا ته دهنالێ:
ئاخ کو، چما نهبوو دهرمان
ژانێ دلێ گولههڤالێ ؟!
..........
برگرداناز کردی؛
بهصدای باد گوش بسپار
هنوز هم گلت مینالد
آه که چرا درمان نشد
دردها و زخمهای یار؟
* علیرضا سپاهی لایین
…..
دختران انتظار
موضوع غمانگیز اسارت و انتظار دختران قوچانی را نباید بهسادگی از یاد برد. چه کسی میتواند فراموش کند شیردخترانی را که بسیاریشان کُرد بودند و در عصر قاجار ناجوانمردانه به اسارت بیگانگان رفتند؟
این اسارت، بخشی از طریق شبیخونهای اقوام آسیای میانه اتفاق افتاد و البته بیشترش به دلیل بیلیاقتی و طمع حکامی که برای تامین مالیات، مردم را مجبور به فروش دختران خود کردند و فاجعه درآن زمان چنان بزرگ بود که بازتاب ملی هم یافت...
این دختران در بازارهای عشقآباد ترکمنستان و خیوه و بخارای ازبکستان فروخته شدند و بهندرت توانستند به خانه برگردند.
آیا میتوان به باد باورد(ابیورد) گوش سپرد و نالهی انتظار و عشق و آرزوهای رفتهبهگور این دختران را نشنید؟
آیا وقت آن نیست که فریاد جانسوزشان را بشنویم و از آن نازنینان و خانوادههای داغدار و دلدادگان دلشکستهی آن ایرانیان نژاده و غریبمزار، فراخور توانمان اعادهی حیثیت کنیم؟
.
كليه حقوق مادى و معنوى اين شعر متعلق به يلدا عباسى مباشد
.
@yaldaabbasii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سپاس از همراهى دوستان هنرمندم:
على پورعطايى،مهسا فرخى و مبينا... 👵🏼👴🏼
خانه سالمندان "مهر و ماه"
.
@yaldaabbasii
على پورعطايى،مهسا فرخى و مبينا... 👵🏼👴🏼
خانه سالمندان "مهر و ماه"
.
@yaldaabbasii
٣ مرداد ١٣٩٧
در كنار بزرگواران بانو شهناز رمارم عضو هيئت رئيسه شوراى شهر مشهد، و بانو دكتر حجت، موسس خيره ى "همدم"
و خواهر و مادر عزيزم
در مراسم ويژه دهه كرامت و ولادت امام رضا (ع)
@yaldaabbasii
در كنار بزرگواران بانو شهناز رمارم عضو هيئت رئيسه شوراى شهر مشهد، و بانو دكتر حجت، موسس خيره ى "همدم"
و خواهر و مادر عزيزم
در مراسم ويژه دهه كرامت و ولادت امام رضا (ع)
@yaldaabbasii
کودکان مصدوم مین نیازمند حمایت های فوری و افتراقی هستند.
۱۳ و ۱۴ مردادماه به عنوان سفیر ماف برای جهانی عاری از مین به استان کردستان سفر کردم.بخشی از اقداماتی که انجام شد را در ادامه نوشته ام و بخش دیگری را در آینده به جهت مسولیت اجتماعی که برعهده دارم عنوان خواهم کرد.
1️⃣ در جلسه با هیات مدیره ماف به گفتگو در خصوص برگزاری کنسرتی به نفع کودکان قربانی مین که تمامی عوایدش صرف حمایتهای پزشکی و مشاوره و روانشناسی از کودکان مصدوم ۵ استان آلوده غربی کشور گردد، پرداختیم که بزودی با کسب مجوزهای لازم، اجرایی خواهد شد.
2️⃣ صبح روز دوم به دیدار سرکار خانم دکتر قدسی مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کردستان رفتم.در این دیدار به ضرورت تاکید بر اقدامات پیشگیرانه در جلسات ایشان با فرمانداران و مسولان مرتبط استان اشاره کردم و آسیبهای فراگیر و نیازهای متفاوت مصدومان که بعضا مورد توجه قرار نگرفته است مورد گفتگو قرار گرفت.اهمیت آموزش و آگاهی رسانی از دیگر نکات این جلسه بود که برنامه های در این خصوص با کسب مجوز لازم از مسولان، توسط سازمان ماف انجام خواهد شد.
3️⃣ به دیدار گشین کریمی در روستای نشکاش در ۲۵ کیلومتری مریوان رفتم.گشین در مهرماه سال ۹۲ همراه چهار کودک دیگر حین بازی در زیر درخت گردو در همسایگی خانه خودشان در جای بازی همیشگی روی مین رفت و پایش را از دست داد آلا دختر میهمان روستا نیز یک چشمش نابینا شد و بچه های دیگر جراحتی برداشتند .گشین که آن روزها کلاس چهارم بود الان کلاس نهم است و به دلیل نبود مدرسه راهنمایی در شهر مریوان ادامه تحصیل می دهد و در خوابگاه بسر میبرد.گفتگوهای دخترانه با گشین هم دلچسب بود هم سخت! هرچند گشین بعد از چندسال پیگیری پرونده در کمیسیونهای مرتبط به عنوان جانباز شناسایی شده است اما مستمری ماهانه ی که تعیین شده بعداز ۱۸ سالگی و به او تعلق و پرداخت خواهد شد که با توجه به نیازهای پزشکی وی و خصوصا تعویض پروتز وی هر ۶ ماه یکبار به دلیل سن رشد گشین و نیاز به مشاوره و هزینه های تحمیل شده دیگر به اقتصاد ضعیف خانواده بسیار عجیب است. واضح است که بخش عمده ی از نیازها در این خصوص فوری است و حمایت قانونی و مالی باید اورژانسی صورت گیرد تا جلوی آسیبهای بعدی گرفته شود.گشین از نیاز به تعویض کفشش از اشتیاق به آموزش زبان انگلیسی و از امیدها و آرزوهای زیبایش برای خود و خانواده ش گفت.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در این خصوص ادامه خواهد داشت.
اميدوارم با مشارکت نیروهای دولتی و غیردولتی بتوانيم بخشی از آلام این کودکان را کاهش دهیم و با توانمندسازی آنان اینده زیبایی را برایشان بسازیم.
.
تصاويرى از اين سفر را برايتان به اشتراك ميگزارم،سپاس از دوست گرامى جناب اقاى كاوه زكريايى براى ثبت اين لحظات.
.
@yaldaabbasii
۱۳ و ۱۴ مردادماه به عنوان سفیر ماف برای جهانی عاری از مین به استان کردستان سفر کردم.بخشی از اقداماتی که انجام شد را در ادامه نوشته ام و بخش دیگری را در آینده به جهت مسولیت اجتماعی که برعهده دارم عنوان خواهم کرد.
1️⃣ در جلسه با هیات مدیره ماف به گفتگو در خصوص برگزاری کنسرتی به نفع کودکان قربانی مین که تمامی عوایدش صرف حمایتهای پزشکی و مشاوره و روانشناسی از کودکان مصدوم ۵ استان آلوده غربی کشور گردد، پرداختیم که بزودی با کسب مجوزهای لازم، اجرایی خواهد شد.
2️⃣ صبح روز دوم به دیدار سرکار خانم دکتر قدسی مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کردستان رفتم.در این دیدار به ضرورت تاکید بر اقدامات پیشگیرانه در جلسات ایشان با فرمانداران و مسولان مرتبط استان اشاره کردم و آسیبهای فراگیر و نیازهای متفاوت مصدومان که بعضا مورد توجه قرار نگرفته است مورد گفتگو قرار گرفت.اهمیت آموزش و آگاهی رسانی از دیگر نکات این جلسه بود که برنامه های در این خصوص با کسب مجوز لازم از مسولان، توسط سازمان ماف انجام خواهد شد.
3️⃣ به دیدار گشین کریمی در روستای نشکاش در ۲۵ کیلومتری مریوان رفتم.گشین در مهرماه سال ۹۲ همراه چهار کودک دیگر حین بازی در زیر درخت گردو در همسایگی خانه خودشان در جای بازی همیشگی روی مین رفت و پایش را از دست داد آلا دختر میهمان روستا نیز یک چشمش نابینا شد و بچه های دیگر جراحتی برداشتند .گشین که آن روزها کلاس چهارم بود الان کلاس نهم است و به دلیل نبود مدرسه راهنمایی در شهر مریوان ادامه تحصیل می دهد و در خوابگاه بسر میبرد.گفتگوهای دخترانه با گشین هم دلچسب بود هم سخت! هرچند گشین بعد از چندسال پیگیری پرونده در کمیسیونهای مرتبط به عنوان جانباز شناسایی شده است اما مستمری ماهانه ی که تعیین شده بعداز ۱۸ سالگی و به او تعلق و پرداخت خواهد شد که با توجه به نیازهای پزشکی وی و خصوصا تعویض پروتز وی هر ۶ ماه یکبار به دلیل سن رشد گشین و نیاز به مشاوره و هزینه های تحمیل شده دیگر به اقتصاد ضعیف خانواده بسیار عجیب است. واضح است که بخش عمده ی از نیازها در این خصوص فوری است و حمایت قانونی و مالی باید اورژانسی صورت گیرد تا جلوی آسیبهای بعدی گرفته شود.گشین از نیاز به تعویض کفشش از اشتیاق به آموزش زبان انگلیسی و از امیدها و آرزوهای زیبایش برای خود و خانواده ش گفت.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در این خصوص ادامه خواهد داشت.
اميدوارم با مشارکت نیروهای دولتی و غیردولتی بتوانيم بخشی از آلام این کودکان را کاهش دهیم و با توانمندسازی آنان اینده زیبایی را برایشان بسازیم.
.
تصاويرى از اين سفر را برايتان به اشتراك ميگزارم،سپاس از دوست گرامى جناب اقاى كاوه زكريايى براى ثبت اين لحظات.
.
@yaldaabbasii