Telegram Web Link
ما چه هستیم
هادی زمانی
سالها پیش در برنامه سوم توسعه هفت ساله شاهنشاهی قرار بود ژاپن خاورمیانه شویم با اینکه همزمانی این برنامه یا جنگ اعراب و اسراییل شد و درآمد های  نفتی ایران چهار برابر شد که ای نو کاش نشده بود شاه قید این برنامه مترقی را زد که با پولهای باد آورده دل را به دریای رشد بی سر و ته زد . خرید سهام های شرکت های بزرگ اروپایی همگون بنز و ... سرمایه گذاری در صنعت دامپروری استرالیا و ... و اجازه واردات بی حد و حصر تا جایی که موازنه منفی واردات نسبت به صادرات و افزایش تجملاتی سطح زندگی عمومی تورمی سنگین را نصیب ایران کرد. تورمی که ماند و ریشه کرد و دیگر هرگز از جامعه ما رخت بر نبست . شاه که با پول بادآورده نفت دیگر خدا را بنده نبود تا جایی پیش رفت که به دولت هابی اروپایی درس اخلاق می داد در حالی که در داخل کشور نخبگان و متخصصان جرات انتقاد نداشتند . سازمان بازرسی شاهنشاهی با اعمال قیمت های دستوری خرده بورژوازی ملی را نابود می کرد و ساواک هر اعتراضی را خفه می نمود. تولیدکنندگان و بازاریان که فروش محصولات خود به قیمت دستوری را مرهون به صرفه نمی‌دیدند بازارسیاه را متولد کردند

بازارسیاه هم ماند و ریشه کرد و حتی پس از انقلاب آنقدر کارکرد پیدا کرد که رسماً رسمیت یافت و نامش بازار آزاد شد. بازار آزادی که بلای جان توسعه در ایران قرار گرفت .

کار به جایی سید که شاپور علیرضا پهلوی صدایش درآمد اما تا زمان روی کار آمدن دموکرات ها و کندی  اتفاقی رخ نداد. با روی کار آمدن علی امینی فرصتی برای تغییر و اصلاح رخ داد .اصلاحاتی که بر اساس روند تطوری و تکامل اجتماعی که غرب برای خود طی نموده و اندیشمندان غربی فکر می کنند همه جهان باید برای پیشرفت آن را طی کنند

قانون اصلاحات ارضی که بعدها با حذف علی امینی و رهبری خود شاه به انقلاب سفید شاه و ملت لقب گرفت  یعنی حذف فوودالیسم و شکل گیری خرده‌بورژوازی در ایران همپای تشکیل سپاه دانش و بهداشت و سپاه عمران همگی حرکت های نوگرایانه برای حرکت ایران از جامعه سنتی فوودالی به بورژوازی شهرنشینی بود .

قرار بود ایران به سرعت از جامعه ای روستایی به شهرهای مدرن مزین شود .

و هیچ‌کس جرات نکرد از شاه سوال کند که مگر  هم اکنون همان جامعه سنتی علاوه بر تولید و تامین اقلام کشاورزی داخلی ، 35,درصد صادرات را نیز به خود اختصاص نداده است و هنگامی هم که اندیشمندی به رییس دفتر شاه حسین فردوست گفت که به شاه بگویدبا ابن اصلاحات ارضی دارد کشورش را نابود می کند شاه در جواب گفته بود به کسی مربوط نیست

شاه ما مهمترین فرصت توسعه را از ما گرفت  چرا که توسعه رسد اقتصادی نیست و شکل گیری خرده بورژوازی توسعه محور نیازمند جامعه ای گفتگو محور و تعامل باور است که صداقت و احترام اساس و مبنای رفتار اول نخبگان و رجال و بعد عموم مردم اش باشد

در جامعه ای که افراد متعهد و مسوولیت پذیر هستند و برای حقوق یکدیگر احترام قایل اند امید به مشارکت و کار گروهی باعث شکل گیری هسته های رشد اقتصادی می شود . خلاقیت در شرکت های دانش بنیان شکل می گیرد و تولید محصولات داخلی و برندهای بومی قدرت صادرات و تامین مایحتاج. ا محقق می سازد و به مرور که مصرف داخلی تامین شد صادرات براساس بهای نازل تمام شده و فروش به قیمت دلار افزایش می یابد پس تولید کننده بر کیفیت محصولات خود می افزاید تا دست صادرکننده را در بازارسازی و بازاریابی ارتقا دهد و اشتغال رشد می کند و ثروت در جامعه ساری می شود .

و ابن همه به سادگی محقق می شود اگر دولت خردمند و صادق باشد

وقتی شعارهای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری را مطالعه می کنم به سادگی درک می شود که درک و شناخت درستی از توسعه ندادند .یکی تنها به روابط بین الملل و دوستی با غرب و کنترل سیاستهای شور انقلابی و صدور آرمان های انقلاب سخن می گوید بدون توجه به اینکه غرب و آمریکا قلدری است که با دست خالی فقط باید زبردست و‌پایش کتک بخوری و زبان اش زبان زور و زر است و اگر تو  دست ات خالی باشد قافیه را دوسر باخته ای همانطور که در برجام رخ داد .

و دیگری صحبت از  توسعه  اقتصادی می کند بدون آنکه اعتقادی به سرمایه داری خصوصی داشته باشد و خود از ارباب قدرت و ثروت و وابستگان سرمایه داری خصولتی است که شکلی خطرناک تر از سرمایه داری دولتی است

و بقیه حتی اصول اولیه کار را هم نمی دانند می خواهند نقطه بزنند انکار که اقتصاد جنگ فیزیکی است و با تولید موشک های بالستیک می توان نقاط توسعه نیافتگی را دقیق هدف قرار داد
دانه دانه می کارم
شکوفه های عشق را درون سینه ام
و با هر بوسه آنها را در قلبت دوباره جوانه خواهم زد
زیبای من
زندگی کوتاه تر آن است
که غصه گذشته را بخوری
من تمام توپ های بازی زندگی را برای تو به هوا پرتاب خواهم کرد
و فقط توپ بلورین عشق ات را محکم در دستانم نگه خواهم داشت
و همچون چشمانم مراقبت خواهم بود
برای من
امید وجود توست که در قلبم دوباره جوانه می زند
و شادی لبخند زیبای چال های گوشه لبانت است
که چشمانم را روشن می کند
خاطره‌ی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا

  روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی،  نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم  را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ،
دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود  ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ،
پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم :  استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده  و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه  و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )

گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور  ویژه به این موضوع پرداخته باشد .

متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم  : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل  اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید  ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده  ، حالا دیگه می دونستم  سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم  ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدمhttps://www.tg-me.com/zamanipr
👍1
چرا باید بنویسیم؟!
.
.
.
دپارتمان ارتباطات و اطلاعات اصفهان برگزار می کند:
سلسله سمینارهای آموزشی سه شنبه های ارتباطی با رویکرد گفتگو، خلاقیت و نوآوری
.
.
.
تا روشنایی بنویس(چگونگی یاداشت نویسی رسانه ای)
با تدریس استاد فرهیخته؛ جناب آقای دکتر مالک شیخی《 روزنامه نگار و مدرس دانشگاه》
سه شنبه ۱۶مردادماه، ساعت ۱۷ الی ۱۹
میدان بزرگمهر ، ابتدای خیابان سلمان فارسی، مجموعه باغ گلهای اصفهان
👍1
درود
مفتخریم که میزبان شما دوست عزیز و فرهیخته در سمینارهای سه شنبه های ارتباطی هستیم.
عنایت بفرمایید به موارد زیر توجه  و دقت کنید:
۱ -  سمینار در روز سه شنبه شانزدهم مردادماه ساعت ۱۷ الی ۱۹ در مجموعه باغ گلهای اصفهان (میدان بزرگمهر) در سالن جلسات ورودی باغ برگزار میشود.(ورودی باغ رایگان است لطفا بلیط تهیه نفرمائید)
۲ -  اسامی و مشخصات و تعداد حاضرین در رویداد کاملا مشخص است و از آوردن هرگونه همراه اعم از خانواده و دوستان بدون هماهنگی و ثبت نام اکیدا خودداری کرده که شرمنده دوستان در هنگام ورود نشویم.
۳ -  پذیرش رأس ساعت ۱۶:۳۰ در محل در سالن جلسات شروع میشود و دوستان با احتساب فاصله مکانی و زمانی خود از منزل تا محل برگزاری به شکلی برنامه ریزی کنند که رأس ساعت آنجا حضور داشته باشند.
سمینار رسما در ساعت ۱۷شروع میشود.
۵- سمینار رأس ساعت ۱۹ تمام شده و مواردی مانند برگه یادداشت و خودکار به همراه داشته باشید.
با سپاس از شما که به این منشور احترام می گذارید.
سارا نجفی، مجری و برگزار کننده سه شنبه های ارتباطی
👍1
شبی یک سرگذشت:امشب
لشگر کشی محمود غزنوی به هند ق۳
هجوم مداوم محمود به کشور ثروتمند هند نشانگر زیادی خواهی این مرد خونریز و طماع میباشد.
در جوامع الحکایات عوفی نوشته شده است که سلطان محمودغزنوی در سومنات بتی دید که در فضامعلق است با شگفتی گفت ( این از عجایب ایام و نوادر است) علما و حکمای لشگر را طلب کرد وسِر این معنی از ایشان باز خواست ، انان پس از بررسی گفتند چهار دیوار بتخانه را از سنگ مغناطیسی بنا کرده اند واین بت آهنین است و چون از اطراف تجاذب مغناطیس بر این بت آهنین برابر است در میان هوا معلق ایستاده است در تاریخ فرشته آمده است ( به تحقیق پیوسته در وقتی که سلطان می خواست سومنات را بشکند جمعی از براهمه به عرض مقربان درگاه رسانیدندکه اگر پادشاه این بت را نشکند و بگذارد ما چندین زر به خزانه عامره واصل میسازیم ، ارکان دولت این معنی را به سمع سلطان رسانیدند که از شکستن آن سنگ رسم بت پرستی از این دیار دور نخواهد شد و نفعی نخواهد داد ، سلطان فرمود آنچه میگوئید راست است ومقرون به صواب ، اما اگر این کار را بکنم مرا محمود بت فروش خواهند گفت اگر بشکنم مرا محمود بت شکن خوش تر است ، وقتی سومنات را بشکستند درون شکم آن که مجوف ساخته بودند آن مقدار جواهر نفیسه ولالی شاهواربیرون آمد که مساوی آنچه برهمنان میدادند بود ، مورخان اسلام بطور عموم نوشته اند که مقصود محمود از لشگر کشی به هندوستان بر انداختن کفر و بت پرستی از آن سرزمین و انتشار دین اسلام بوده است .....
در اینکه محمود سنی ، حنفی متعصب و در برانداختن کفر کوشا بوده است وبه خلافت عباسیان غاصب ایمان داشته شکی نیست واین امر از مطالعه جزئیات احوال او و رفتارش با کفار و پیروان سایر فرقه های اسلامی مانند شیعیان ، اسماعیلیان و قرمطیان نیکو می‌توان دریافت.
چنانکه ( تاهرتی) رسول خلیفه فاطمی مصر را برخلاف آداب ورسوم درباری و سلطنتی بکشت وچون در سال ۴۲۰هجری بر ری دست یافت گروهی از بزرگان ومردم روشنفکر این شهر را به تهمت قرمطی بودن بردار کرد ، ومسلم است که دینداری و تعصب یگانه محرک لشگر کشی های او به هندوستان نبوده است ، بهترین دلیل اینکه در یکی از سفر ها هنگامیکه خزائن چندین بتکده را غارت کرده بود وقتی متوجه شد جمعی از هندیان با لشکر در سر راهش قرار دارند ، جنگ با کفار را فراموش کرد برای حفظ غنائم خویش از بیراهه بازگشت و مقابله با دشمن که ممکن بود نتیجه لشگر کشی او را از بین ببرد به فراموشی سپرد ، در این بیراهه رفتن که از صحرای بی آب و علف (تهر) بود. بسیاری از سپاهیانش تلف شدند.
فرخی سیستانی و عنصری در دیوان خودشان ضمن شرح مبارزات محمود مظالم و بیداد گری های او را در اشعارشان آورده اند.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ادامه دارد
@goshetarikh
Forwarded from ساز چکامه کتاب (fariba)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_زیبا


قلعه بابک خرمدین - کلیبر - آذربایجان شرقی

قلعه بابک، دژ بابک بنا شده در بالای کوهی به بلندای ۲۳۰۰ متر، در نزدیک به سه کیلومتری شهر کلیبر می‌باشد. دژ در زمان ساسانیان ساخته شده و نام خود را از نام بابک خرمدین، رهبر رویارویی با تازندگان (مهاجمین) عرب تا سال ۸۹۳ میلادی، گرفته‌است. این دژ مربوط به دوران خرمدینان است و در شهرستان کلیبر، بخش مرکزی، روستای شجاع آباد واقع شده است.

@Sazochakameoketab
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
-🇦🇿🇮🇷 پاسخ دندان شکن رئیس جمهور منتخب ایران به اردوغان

🔸 کارشناس تلویزیون ترکیه با آب پاکی ای که دکتر پزشکیان ۴ سال پیش روی دست سیاست‌مداران متوهم پان‌ترکیسم نو ریخت، توهماتش را پاک کرد!.

🔹 صحبت‌های این کارشناس متوهم را ببینید:

▪️ بعد از  شعرخوانی اردوغان درباره ارس، پزشکیان که اصالت ترک دارد و در رسانه‌های ترکیه اخیراً به شدت مورد توجه و حمایت بوده، [چهار سال پیش] یک توییت منتشر کرد و نوشت نتیجه طمع به خاک ایران چیزی بیشتر از عاقبت صدام نیست.

▫️ جمهوری آذربایجان تکه‌ای جدا شده از خاک ایران است. ترکیه به اندازه کافی دشمن دارد و بهتر است عاقلانه رفتار کند. مطرح کردن این قبیل مباحث بی اساس باعث تفرقه بین مسلمانان خواهد شد. اردوغان بهتر است به #تالش برود.

🔹 اگر پزشکیان این گونه ترکی است، بهتر است دوبار فکر کنیم و زیاد خیال‌پردازی نکنیم. احمدی‌نژاد خانواده و اصالتی کاملاً فارسی دارد، اما گفت سیاست‌های ترکیه را درک و از آن حمایت می‌کنم.

🔹 پزشکیان از حد خود گذشته و اردوغان را با صدام مقایسه و آن را منتشر می‌کند. در مقایسه میان پزشکیان و احمدی‌نژاد برای من منفعت عالی ترکیه مهم است!.

کانال
#اکوتا
@Ekotaa
+
بسمه تعالی

بیانیه برای توسعه

سرمایه های معنوی و انسانی و میراث های ناملموس هر جامعه ای مهمترین رکن توسعه همه جانبه و پایدار در آن جامعه را بر عهده دارد . در این میان رویدادها؛ نقش مهمی را در همگرایی و همدلی اعضای یک اندیشه و تفکر در جامعه امروزی ایفاء می کنند . «مارگارت لدویت در کتاب نگرش انتقادی به توسعه جماعت محور بر مفاهیمی چون پداگوژی نقادانه ،تحلیل نقادانانه ، قدرت یابی ، کلان روایت ، گفت و شنود ، مسئله سازی و مشارکت و هشیارسازی تاکید می کند . مفاهیمی که ریشه های عمیق ارتباطی دارد . قدرت یابی از منظر لدویت یعنی فرایند بازیابی سربلندی و احترام به خویش که نتیجه آگاهی نقادانه است . یعنی رسیدن به شناخت از بخت های زندگی که تبعیض ساختاری تجویز می کند . بینشی که ارمغان آن آزادی ،دست زدن به عملی تحول خواه برای رسیدن به عدالت اجتماعی است .»( لدویت،1397).
دستیابی به سربلندی و احترام به عنوان دو مفهوم کلیدی حوزه علوم ارتباطات در کنار تفسیر لدویت از گفت و شنود به معنای ارتباطی دوسویه و توام با احترام میان انسان ها که قلب و ذهن ، عقل و احساس شان را درگیر هم کرده باشد و تجلی این مفهوم در یادگیری بر پایه جستجوی دو سویه برخاسته از عشقی عمیق به جهان و مردم در آموزش دموکراتیک و زمینه ساز آگاهی نقادانه که زیربنای عمل دگرگون ساز جمعی است و دانشجو و معلم را در کنار یکدیگر و گاهی با جایگاه های بر عکس نمایان می کند . مفهوم پداگوژی به معنای عشق به آموختن و یاددادن و توانمندسازی اعضای جامعه برای ایجاد یک حرکت جمعی و دگرگونی ساز برای ایجاد ائتلافی نقادانه بر پایه احترام به خواست ها و اندیشه ها همه طرف های درگیر که بیشتر بریا ما ایرانیان آرزویی محال است.
توسعه جماعت محور یعنی اینکه از گذشته مان درس بگیریم و یاد بگیریم که انسان بدون دیگری و بدون نقادی و گفت و شنود مبتنی بر احترام و تعالی به رشد دست نمی یابد .
پذیرش این موضوع که وقتی داخل یک جامعه و خاک یک کشور هستیم یعنی درون یک کشتی نشسته ایم و در اقیانوس بیکران نظام جهانی بایستی همه با هم تلاطم های امواج سهمگین بر پیکره این کشتی طوفان زده را مدیریت کنیم و نه تحمل . که تحمل کردن باری از دوش ما بر نمی دارد و تنها زخم ها را کهنه تر می کند و درد ها را نهفته تر.
ما میراث دار تمدنی شکوفا و منبعث از اندیشه های الهی و متعالی هستیم ، از یک سو وام دار کوروش کبیر و اندیشه های مترقی او در پلورالیسم دینی و احترام به اندیشه ها و ادیان و حقوق زنان و مردان و از سوی دیگر میراث دار نبی مکرم اسلام و امیرمومنان حضرت علی علیه السلام در فقه شیعه که هر دو به خداوند یکتا و ایزد متعال منتهی می شود و هیچ یک از این اندیشه ها در تضاد با توسعه و همگرایی نبوده اند .
مگر می شود من به دیگران احترام نگزارم و به پیشرفت برسم . مگر می شود من دیگران را نبینم و منافع ام را تنها در یک وجبی خودم ترسیم کنم و با کج اندیشی و بدخلقی و بد اخلاقی به جای تعامل و گفت و شنود و مبتنی بر اندیشه های متعالی ایرانی- اسلامی که  می گوید خداوند به ما دو گوش داده است و یک زبان پس دو چندان که می گویی بشنو ، راه خلاف در پیش بگیرم و با تهمت و افتراء و هجمه به دوستان و همراهان و همسفران این راه پر خطر ، به تعالی برسیم .
عزیزان من؛ پداگوژی لودیت یعنی اگر قرار است کاری انجام دهیم، در کنار یکدیگر و با گفت وگوی نقادانه مبتنی بر فرایند محوری و نه سرک کشیدن در زندگی شخصی و تنها با بررسی ابعاد موضوع مورد نظر و شناسایی فرصت ها و تهدیدهای پیش روی اجرای آن؛ باعث شناسایی راهکارهای نو و خلاقانه برای حل مسایل شویم .
حکایت ما در ایران اسلامی حکایت برادران و خواهرانی است که در یک قایق کوچک نشسته اند و به جای برنامه ریزی ، همگرایی و همفکری برای مدیریت طوفان سهمگین روبروی شان و ایجاد فضایی ایمن برای مقابله با کوسه های اطراف قایق ، گناه را به گردن هم می اندازند و به هم فحاشی می کنند و هر یک منتظر است تا دیگری از قایق به بیرون پرتاب شود، حال آنکه طوفان نظام جهانی این و آن نمی شناسد و بر سر مسافرین قایق یک جا فرود می آید و همه آنها را طعمه هایی خوش خوراک می داند و تلاش می کند تا یکایک آنها را ببلعد و تنها راه نجات همدلی و همفکری و مدیریت یکپارچه و صحیح قایق برای عبور از کنار این طوفان سهمگین است . چرا که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من .  ما برادران و خواهرانی هستیم که نصیحت پدرانه و مادرانه اجدادمان را فراموش کردیم و برای مقداری نان درون قایق از میراث بی کران اجدادی مان در ساحل سلامت غافل شده ایم .

محمدرضا شاه پهلوی در کتاب به سوی تمدن بزرگ، نظام تک حزبی را یکی از عوامل سقوط یک جامعه عنوان می کند، بعد ها وقتی خود حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب کشور معرفی کرد و بازمانده های دو حزب کذایی را منحل نمود ، این مطلب را از چاپ جدید کتاب ها حذف کرد، چرا که دیگر شاه
مشروطه ، دیکتاتورشده بود و می خواست یک تنه ایران را به تمدن بزرگی برساند و آن را به ورطه نیستی کشاند .
آنچه که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری رخ داد ، ظهور چند صدایی یک ملت بود که نشانه دموکراسی و امید به آینده ی بهتر است . اصول گرایی و اصلاح طلبی و هر عنوان دیگری بایستی در کنار یکدیگر و نقد اندیشه ها و عملکردها در پداگوژی نقادانه تعالی را برای جامعه رقم بزنند .
جامعه تک صدایی جامعه دیکتاتوری است . جامعه در حال سقوط است . اکنون که حاکمیت و ملت یکصدا باعث ایجاد فضایی باز برای طرح اندیشه ها و نقادی شده اند، همه گروهها و طیف ها و نخبگان سیاسی و اجتماعی بایستی چند اصل را محور کار خود قرار دهند:
1)همه ما مسافر یک قایق ایم و در مقابل طوفان نظام جهانی یک سرنوشت داریم .
2)نظام جهانی مقتدر ، سازمان یافته ، هدفمند و منفعت طلب است و جز منافع خود به چیز دیگری نمی اندیشد ، هنر ما برای رویارویی با چنین طوفان سهمگین ، منافع محوری و جمع گرایی ملی است .
3)انتخابات برای ظهور دموکراسی و عزم ملی برای تعیین سرنوشت خود است و وجود صداهای مختلف درون نظام می تواند با رویکرد پداگوژی نقادانه زمینه تعالی و رشد را بر مبنای گفت و شنود و ائتلاف نقادانه ایجاد نماید . و لذا هر امری غیر از این منعفت طلبانه و ضد ملی است و می تواند باعث دوری از توافق ملی و عزم توسعه پایدار شود .
4)هدف اصلی همه ما حل مشکلات جامعه از طریق رویکردهای علمی است و لذا توجه به دانشگاهیان و نخگبان علمی در شناسایی راهکارها بسیار مهم و حیاتی است چرا که تجربه مسیرهای غیر علمی خصوصاً در دوران های گذشته باعث اتلاف منابع و هدر رفت ها و آسیب های جدی به ارکان جامعه شده است . در این خصوص تجربه شاه در سال 1973 و تجربه آقای احمدی نژاد حائز اهمیت است .
5)توافق ملی و حرکت جمعی تنها راه اساسی توسعه است .
6)صدای مخالفی که از درون جامعه شنیده می شود، صدای دوستان دلسوزی است که دغدغه ایران را دارند هر چند خوب بیان نکنند و هر چند راهکار محور نباشند اما باید شنیده شوند و در قالب کارگروه های توسعه جذب گردد .
7)ارتباطات قدرت بلامنازع توسعه است ، گفت و شنود و مذاکره اساس حرکت و رشد اجتماعی اعم از کلان اجتماعی ( حاکمیت ) ، میان برد اجتماعی ( سازمان ) و خرد اجتماعی ( یکایک افراد جامعه ، گروه ها و .... ) و لذا ایجاد کانال های ارتباطی متقن بین این سطوح حیاتی و ضروری است .
8)برخوردهای سلیقه محور و سوء استفاده از ابزارهای نهادهای امنیتی برای غلبه بر صداهای مخالف داخلی آب به آسیاب دشمن ریختن است .
9)توجه به این اصل که نهادهای امنیتی ثمره سالها هجمه دشمنان قسم خورده کشورند . بی اعتبارسازی و هجمه به آنها باعث تضعیف نظام است .
10)شایسته سالاری اساس گزینش در انتصابات است و هر انتصابی غیر متخصصانه قطعاً زمینه اتلاف منابع مادی و انسانی را فراهم می آورد  و نخبگان را به سوی مهاجرت سوق می دهد.
11)برنامه ریزی و تدوین چشم اندازهای توسعه محور و برنامه های منطقه ای و استانی بر اساس آراء پدر توسعه ایران پروفسور عظیمی آرانی برای دستیابی به توسعه پایدار ضروری می باشد.
                                                                                                                  دکتر هادی زمانی
جامعه شناس ، نویسنده و روزنامه نگارhttps://www.tg-me.com/zamanipr
کتاب مدیریت ناب
2025/07/08 19:25:29
Back to Top
HTML Embed Code: