Forwarded from مطالعات راهبردی آمریکا
🌎 جناب رسایی، تولید علم و ثروت دستوری نیست
✍ دکتر محمدرضا اسلامی، مدرس دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا
با سلام
«قبل از» شروع به کارتان در مجلس جدید این چند عدد را در خاطر بسپارید:
1️⃣- بودجه دانشگاه تهران (به عنوان مهم ترین دانشگاه ایران) در سال جاری ۳٬۳۰۰ میلیارد تومان (۳.۳ همت) بوده است. (لینک مصاحبه زلفی گل وزیر علوم +). با فرض دلار ۵۰ هزار تومانی، این یعنی ۶۶ میلیون دلار!
بودجه دانشگاه توکیو (University of Tokyo) ۲.۵ میلیارد دلار بوده است +. یعنی چند برابر؟
یعنی بودجه دانشگاه توکیو ۳۸ برابر دانشگاه تهران است.
مساحت ژاپن «کمتر از یک چهارم ایران» است و جمعیت آن یک و نیم برابر ایران، ولی بودجه دانشگاه اصلی آن کشور ۳۸ برابرِ دانشگاه اصلیِ سرزمین ماست. پژوهشگران ژاپنی در طول یکسال برای تولید علم این میزان بودجه را دارا هستند.
بودجه دانشگاه شیراز در سال گذشته ۸۶۰ میلیارد تومان بوده است یعنی کمتر از ۱ همت. یعنی کمتر از ۱۷ «میلیون» دلار (+)، ولی بودجه دانشگاه همتراز آن در ژاپن، یعنی دانشگاه #کیوتو یک و نیم «میلیارد» دلار بوده است.
یعنی بودجه دانشگاه کیوتو ۸۸ برابر شیراز بوده است! (+)
این یعنی نهاد تولید علم در ایران چقدر نحیف و فقیر شده است.
2️⃣- آقای رسایی! این وضعیت در شرق عالم است. بیایید از شرق به غرب برویم؛ البته هدف مقایسه دانشگاه تهران با دانشگاههای غربی نیست. بلکه بیایید همان دانشگاه «توکیو را با دانشگاههای غربی» مقایسه کنیم.
بودجه دانشگاه برکلی کالیفرنیا در سال تحصیلی گذشته حدود ۷ میلیارد دلار بوده است.
یعنی دانشگاه برکلی حدودا سه برابر دانشگاه توکیو بودجه داشته است! (عدد دقیق: ۲.۸ برابر توکیو، یا ۱۰۶ برابر دانشگاه تهران)
و این فقط «یک دانشگاه غربی» در مقایسه با دانشگاه شرقی توکیو است.
در همان سال بودجه دانشگاه استنفورد حدود ۹ میلیارد دلار بوده است! یعنی بیش از سه برابر دانشگاه توکیو (عدد دقیق: ۳.۶ برابر توکیو).
(لینک یک و دو)
یعنی در یک جغرافیای کوچکِ چند کیلومتر مربعی در شمال کالیفرنیا هر سال ۶.۵ برابر دانشگاه توکیو «بودجه در پژوهش و تولید علم» هزینه می شود. و این وضعیت فقط در دو دانشگاه غربی در مقایسه با یک دانشگاه مهم شرقی است.
آری! کیفیت اتفاقی نیست.
و اینک ما در این میانه ی غرب و شرق نشسته ایم. با دانشگاههایی که اینگونه نحیف و لاغر شده اند و «این» توان پژوهش/تولید علم ماست در دنیایی که دانش حرف اول را زده/می زند.
در این چهار سال سعی کنید که فکری برای نهاد تولید علم و دانش در ایران کنید!
3️⃣- در سال گذشته عربستان روزانه بیش از ۱۱ میلیون بشکه نفت فروخت. درحالی که ایران به دلیل شرایط تحریم در برخی ماهها حتی قادر به فروش ۲ میلیون بشکه هم نبوده است.
جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون نفر و جمعیت عربستان ۳۸ میلیون نفر است. یعنی جمعیت ما بیش از دو برابر عربستان است ولی آنها بیش از پنج برابر ما نفت می فروشند.
یعنی میزان برخورداری «یک شهروند» عربستان از بودجه نفت بیش از ۱۲ برابر یک شهروند ایرانی است.
تولید ناخالص عربستان اکنون بیش از هزار میلیارد دلار (+) و تولید ناخالص ایران ۳۶۰ میلیارد دلار است. (یعنی حدود یک سوم)
آقای رسایی، در این چهار سال بجای درگیر شدن با همدیگر، و به جای پنجه در صورت هم کشیدن، بجای پرداختن به چنار و پاچنار فکری به حال این اعداد و وضعیت بودجه کنید.
4️⃣- در سال ۲۰۲۲ (بلافاصله بعد از کرونا) فرودگاه استانبول در ترانزیت ۶۴ میلیون مسافر نقش داشته است. همان زمان فرودگاه دوبی در ترانزیت ۶۶ میلیون مسافر نقش ایفا کرده است. ولی حداکثر ظرفیت فرودگاه امام در تهران، جابجایی کمتر از ۱۰ میلیون مسافر بوده است. (لینک)
زمانی که کشور قطر هنوز تاسیس نشده بود ما در ایران هواپیمایی هما را داشتیم.
▪️▪️▪️
برای این چهارسال پیش رو این چند عدد و رقم را به خاطر بسپرید؛ چون که این چهار سال هم به سرعت می گذرد! ولی آنچه که باقی می ماند «اعداد و ارقام جدید» خواهد بود.
بجای تلاش در زد و خورد و انتقام گیری از قالیباف و چنار و پاجوش و… فکری به حال جریانِ «تولید ثروت» کنید در کشوری که بودجه امروز دانشگاههایش، و ظرفیت ترانزیت فرودگاههایش و میزان فروش نفتش محل حیرت است اکنون.
خاطرتان باشد: تولید ثروت دستوری نیست.
www.tg-me.com/solseghalam
✍ دکتر محمدرضا اسلامی، مدرس دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا
با سلام
«قبل از» شروع به کارتان در مجلس جدید این چند عدد را در خاطر بسپارید:
1️⃣- بودجه دانشگاه تهران (به عنوان مهم ترین دانشگاه ایران) در سال جاری ۳٬۳۰۰ میلیارد تومان (۳.۳ همت) بوده است. (لینک مصاحبه زلفی گل وزیر علوم +). با فرض دلار ۵۰ هزار تومانی، این یعنی ۶۶ میلیون دلار!
بودجه دانشگاه توکیو (University of Tokyo) ۲.۵ میلیارد دلار بوده است +. یعنی چند برابر؟
یعنی بودجه دانشگاه توکیو ۳۸ برابر دانشگاه تهران است.
مساحت ژاپن «کمتر از یک چهارم ایران» است و جمعیت آن یک و نیم برابر ایران، ولی بودجه دانشگاه اصلی آن کشور ۳۸ برابرِ دانشگاه اصلیِ سرزمین ماست. پژوهشگران ژاپنی در طول یکسال برای تولید علم این میزان بودجه را دارا هستند.
بودجه دانشگاه شیراز در سال گذشته ۸۶۰ میلیارد تومان بوده است یعنی کمتر از ۱ همت. یعنی کمتر از ۱۷ «میلیون» دلار (+)، ولی بودجه دانشگاه همتراز آن در ژاپن، یعنی دانشگاه #کیوتو یک و نیم «میلیارد» دلار بوده است.
یعنی بودجه دانشگاه کیوتو ۸۸ برابر شیراز بوده است! (+)
این یعنی نهاد تولید علم در ایران چقدر نحیف و فقیر شده است.
2️⃣- آقای رسایی! این وضعیت در شرق عالم است. بیایید از شرق به غرب برویم؛ البته هدف مقایسه دانشگاه تهران با دانشگاههای غربی نیست. بلکه بیایید همان دانشگاه «توکیو را با دانشگاههای غربی» مقایسه کنیم.
بودجه دانشگاه برکلی کالیفرنیا در سال تحصیلی گذشته حدود ۷ میلیارد دلار بوده است.
یعنی دانشگاه برکلی حدودا سه برابر دانشگاه توکیو بودجه داشته است! (عدد دقیق: ۲.۸ برابر توکیو، یا ۱۰۶ برابر دانشگاه تهران)
و این فقط «یک دانشگاه غربی» در مقایسه با دانشگاه شرقی توکیو است.
در همان سال بودجه دانشگاه استنفورد حدود ۹ میلیارد دلار بوده است! یعنی بیش از سه برابر دانشگاه توکیو (عدد دقیق: ۳.۶ برابر توکیو).
(لینک یک و دو)
یعنی در یک جغرافیای کوچکِ چند کیلومتر مربعی در شمال کالیفرنیا هر سال ۶.۵ برابر دانشگاه توکیو «بودجه در پژوهش و تولید علم» هزینه می شود. و این وضعیت فقط در دو دانشگاه غربی در مقایسه با یک دانشگاه مهم شرقی است.
آری! کیفیت اتفاقی نیست.
و اینک ما در این میانه ی غرب و شرق نشسته ایم. با دانشگاههایی که اینگونه نحیف و لاغر شده اند و «این» توان پژوهش/تولید علم ماست در دنیایی که دانش حرف اول را زده/می زند.
در این چهار سال سعی کنید که فکری برای نهاد تولید علم و دانش در ایران کنید!
3️⃣- در سال گذشته عربستان روزانه بیش از ۱۱ میلیون بشکه نفت فروخت. درحالی که ایران به دلیل شرایط تحریم در برخی ماهها حتی قادر به فروش ۲ میلیون بشکه هم نبوده است.
جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون نفر و جمعیت عربستان ۳۸ میلیون نفر است. یعنی جمعیت ما بیش از دو برابر عربستان است ولی آنها بیش از پنج برابر ما نفت می فروشند.
یعنی میزان برخورداری «یک شهروند» عربستان از بودجه نفت بیش از ۱۲ برابر یک شهروند ایرانی است.
تولید ناخالص عربستان اکنون بیش از هزار میلیارد دلار (+) و تولید ناخالص ایران ۳۶۰ میلیارد دلار است. (یعنی حدود یک سوم)
آقای رسایی، در این چهار سال بجای درگیر شدن با همدیگر، و به جای پنجه در صورت هم کشیدن، بجای پرداختن به چنار و پاچنار فکری به حال این اعداد و وضعیت بودجه کنید.
4️⃣- در سال ۲۰۲۲ (بلافاصله بعد از کرونا) فرودگاه استانبول در ترانزیت ۶۴ میلیون مسافر نقش داشته است. همان زمان فرودگاه دوبی در ترانزیت ۶۶ میلیون مسافر نقش ایفا کرده است. ولی حداکثر ظرفیت فرودگاه امام در تهران، جابجایی کمتر از ۱۰ میلیون مسافر بوده است. (لینک)
زمانی که کشور قطر هنوز تاسیس نشده بود ما در ایران هواپیمایی هما را داشتیم.
▪️▪️▪️
برای این چهارسال پیش رو این چند عدد و رقم را به خاطر بسپرید؛ چون که این چهار سال هم به سرعت می گذرد! ولی آنچه که باقی می ماند «اعداد و ارقام جدید» خواهد بود.
بجای تلاش در زد و خورد و انتقام گیری از قالیباف و چنار و پاجوش و… فکری به حال جریانِ «تولید ثروت» کنید در کشوری که بودجه امروز دانشگاههایش، و ظرفیت ترانزیت فرودگاههایش و میزان فروش نفتش محل حیرت است اکنون.
خاطرتان باشد: تولید ثروت دستوری نیست.
www.tg-me.com/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
وسط این هیاهو در یک مجتمع تجاری در قشم اتفاقی زیبا نظرم را جلب کرد . فارغ از اینکه مدیریت مجموعه در جهت جلب مشارکت مردمی و ازدیاد مشتری هر شب جنگی زیبا با خوانندگان جوان و خوش قریحه و اهدا هدایا برگزار می کرد .در میان انبوه جمعیت مسافران و مشتریان که برای خرید و شرکت در این جشن زیبا شرکت کرده بودند . پسر نوجوانی با دمپایی های رنگ و رو رفته و ترازویی زیر بغل هر از گاهی لابلای جمعیت حرکت می کرد . لبخند عجیب و زیبایی به لب داشت . گویی از لحظه لحظه شادی مردمی که با خواننده همخوانی می کردند و لذت می برند به هیجان می آمد و لذت می برد . هر از گاهی بادکنک را که از مغازه دارها گرفته بود به دختری که کنار مادرش نشسته بود و دست می زد هدیه می داد و لبخندی از سر رضایت می زد . گویی شکوه و عظمت قلب این پسر بی نهایت بود . فکر می کنم همین اطراف بساط کسب وکارش را داشت و وزن کشی می کرد تا نان خواهر و برادرهایش را در آورد . چقدر دلم می خواست روی ترازوی این جوانمرد خودم را وزن کنم تا عیارم دستم بیاید . ابن ترازو وزن واقعی هرکسی را نشان می دهد . با هزارتومان می توانی بفهمی وزن واقعی آت چقدر است و با دقت عیار مردانگی و آزادگی آت را بفهمی . از میان این همه شکوه و زیبایی هنوز به او می اندیشم .پسرکی ساده با لباس های کهنه اما تمییز و مرتب و دمپایی های رنگ رو رفته و ترازویی زیر بغل و چشمانی به درخشانی خورشید و قلبی به وسعت بی نهایت . نمی دانم او کیست اما می دانم که چقدر بزرگ و با شکوه است . به شکوه دماوند همیشه آزاد و سربلند و به وسعت خلیج همیشه فارس . قشم برای من همیشه یادآور این شکوه خواهد بود . #هادی_زمانی__ارتباطات #دپارتمان_ارتباطات_و_اطلاعات_اصفهان #جوانمردی #جشنواره_ملی_خبر_ایران #جوانمردان_ایران_زمین #مرکزخرید #قشم #قشم_سیتی_سنتر #ایران #ایرانگردی
https://www.instagram.com/reel/C5C-7HHt7DP/?igsh=c2MwMmdna2diN2Jo
https://www.instagram.com/reel/C5C-7HHt7DP/?igsh=c2MwMmdna2diN2Jo
✅ قبله عالم فرمودند:«راه آهن مضر است برای استقلال شما»!
Iran_economy_online
اعتمادالسلطنه در خاطرات روزانهاش روایتی دارد، از جنس رویدادهای کوچکی که پدیدهای بزرگ را آشکار میسازد (ص۴۶۲):«موسیو بوآتالِ بلژیکی نمونه کوچکی از تراموا [را] آورده بوده که ناصرالدین شاه فرموده بودند: «گُه خورده بود، شتر و قاطر و خر صد هزار مرتبه از راه آهن بهتر است. حالا [که] چهل پنجاه فرنگی در تهران هستند ما عاجزیم، اگر راه آهن ساخته شود هزار نفر بیایند؛ چه خواهیم کرد!»
تمامی این فرمودهی شاه را میتوان در دو نوع از هراس ما ایرانیان تقسیمبندی کرد:
۱)فنهراسی (Technophobia)
۲)بیگانههراسی (Xenophobia)
پدیدهای که در آن مواجههی ما ایرانیان با فناوری همزمان پدیدآورندهی دو هراس بوده است.
همانگونه که آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» میگوید: «هنگامی که ناصرالدینشاه برای احداث خط آهن تهران به حضرت عبدالعظیم، با یک شرکت بلژیکی قرارداد بست، گاریچیها به دلیل ترس از پدید آمدن رقیبی ارزانقیمت، روحانیون به دلیل مخالفت با نفوذ اجنبی و زائران نیز به دلیل هراس ناشی از مرگ یکی از زائران در زیر موتوربخار، دست به دست هم دادند تا خط آهن را ویران کنند».
نمونهی دیگر از این فناوریهراسی مخالفت عین الدوله با تلگراف بود. او معتقد بود: «اگر رعایا دارای تلگراف شدند در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع میکنند و از احوال یکدیگر با خبر میشوند و علیه سلطنت آشوب میکنند.»
اما هراس ما از فناوری، با هراس از بیگانگان تثبیت و تحکیم میشود. شاید ریشههای بیگانههراسیِ تاریخیِ ما ایرانیان به دلیل جغرافیای این سرزمین در اتصال آسیا-اروپا باشد؛ واقعیتی قابل ادراک که ما را همواره در معرض تهاجم قرار داده است.
شاهکلید اصلی در فرمودهی شاه این جمله طلایی است که: «اگر راه آهن ساخته شود هزار نفر [فرنگی]بیایند؛ چه خواهیم کرد!»
ناصرالدین شاه باور دارد که حضور خارجیها و افزایش ارتباط با خارجیها یک تهدید بزرگ است. این هراس البته تنها متعلق به نهاد حاکمیت نیست؛ بلکه هراسی عمومی است.
اما نقطهی اوج این خاطره در ادامهی آن است. اعتمادالسلطنه ادامه میدهد:
«خانهٔ کتابچی رفتم. صحبت راه آهن شد. گفت امین السلطان صورت راهآهن انگلیس را به من داده که انتقاد کنم.
من صریح نوشتم که «راه آهن مضر است برای استقلال شما». این بود که موقوف شد.
توقف فناوری اما نیاز به بیش از هراس دارد. اینجاست که نظریه پردازانی همچون کتابچی پا به میدان میگذارند، و اغلب نظریهی آنان بر یک موضوع استوار است: «برای استقلال مضر است!»
این روایت کوتاه نشانهای از پدیدهای است ایرانی، که در طول دویست سال اخیر اصلیترین شیوهی مواجههی ایرانیان، از هر قشر و گروهی، با فناوری بوده است و من این پدیده را با واژهای خود ساختهای بنام Xechnophobia) معرفی خواهم کرد.
هراس از شبکههای اجتماعی نمونهای از این «بیگانه-فن-هراسی» ماست. اگرچه شواهد زیادی میتواند این هراس را تقویت کند اما شاید اکنون زمان مواجههای از نوع دیگر باشد.
پنجره را که باز میکنیم، پشهها و مگسها هم وارد اتاق میشوند؛ اما راه حل بستن پنجره نیست!
خداحافظی با این «بیگانه-فن-هراسی» در هوشمندی ماست وقتی هم پنجره باز باشد و هم پشهها آسیبرسان نباشند!
اما زمان میگذرد تا ما ایرانیان با همان فناوری که هراسیدهایم، آشتی کنیم. زمان است که گرچه آشتی میدهد؛ افسوس که از دست هم میرود. زمان از دست میرود و همچنان دروغ بزرگ باقی میماند: «ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است
Iran_economy_online
اعتمادالسلطنه در خاطرات روزانهاش روایتی دارد، از جنس رویدادهای کوچکی که پدیدهای بزرگ را آشکار میسازد (ص۴۶۲):«موسیو بوآتالِ بلژیکی نمونه کوچکی از تراموا [را] آورده بوده که ناصرالدین شاه فرموده بودند: «گُه خورده بود، شتر و قاطر و خر صد هزار مرتبه از راه آهن بهتر است. حالا [که] چهل پنجاه فرنگی در تهران هستند ما عاجزیم، اگر راه آهن ساخته شود هزار نفر بیایند؛ چه خواهیم کرد!»
تمامی این فرمودهی شاه را میتوان در دو نوع از هراس ما ایرانیان تقسیمبندی کرد:
۱)فنهراسی (Technophobia)
۲)بیگانههراسی (Xenophobia)
پدیدهای که در آن مواجههی ما ایرانیان با فناوری همزمان پدیدآورندهی دو هراس بوده است.
همانگونه که آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» میگوید: «هنگامی که ناصرالدینشاه برای احداث خط آهن تهران به حضرت عبدالعظیم، با یک شرکت بلژیکی قرارداد بست، گاریچیها به دلیل ترس از پدید آمدن رقیبی ارزانقیمت، روحانیون به دلیل مخالفت با نفوذ اجنبی و زائران نیز به دلیل هراس ناشی از مرگ یکی از زائران در زیر موتوربخار، دست به دست هم دادند تا خط آهن را ویران کنند».
نمونهی دیگر از این فناوریهراسی مخالفت عین الدوله با تلگراف بود. او معتقد بود: «اگر رعایا دارای تلگراف شدند در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع میکنند و از احوال یکدیگر با خبر میشوند و علیه سلطنت آشوب میکنند.»
اما هراس ما از فناوری، با هراس از بیگانگان تثبیت و تحکیم میشود. شاید ریشههای بیگانههراسیِ تاریخیِ ما ایرانیان به دلیل جغرافیای این سرزمین در اتصال آسیا-اروپا باشد؛ واقعیتی قابل ادراک که ما را همواره در معرض تهاجم قرار داده است.
شاهکلید اصلی در فرمودهی شاه این جمله طلایی است که: «اگر راه آهن ساخته شود هزار نفر [فرنگی]بیایند؛ چه خواهیم کرد!»
ناصرالدین شاه باور دارد که حضور خارجیها و افزایش ارتباط با خارجیها یک تهدید بزرگ است. این هراس البته تنها متعلق به نهاد حاکمیت نیست؛ بلکه هراسی عمومی است.
اما نقطهی اوج این خاطره در ادامهی آن است. اعتمادالسلطنه ادامه میدهد:
«خانهٔ کتابچی رفتم. صحبت راه آهن شد. گفت امین السلطان صورت راهآهن انگلیس را به من داده که انتقاد کنم.
من صریح نوشتم که «راه آهن مضر است برای استقلال شما». این بود که موقوف شد.
توقف فناوری اما نیاز به بیش از هراس دارد. اینجاست که نظریه پردازانی همچون کتابچی پا به میدان میگذارند، و اغلب نظریهی آنان بر یک موضوع استوار است: «برای استقلال مضر است!»
این روایت کوتاه نشانهای از پدیدهای است ایرانی، که در طول دویست سال اخیر اصلیترین شیوهی مواجههی ایرانیان، از هر قشر و گروهی، با فناوری بوده است و من این پدیده را با واژهای خود ساختهای بنام Xechnophobia) معرفی خواهم کرد.
هراس از شبکههای اجتماعی نمونهای از این «بیگانه-فن-هراسی» ماست. اگرچه شواهد زیادی میتواند این هراس را تقویت کند اما شاید اکنون زمان مواجههای از نوع دیگر باشد.
پنجره را که باز میکنیم، پشهها و مگسها هم وارد اتاق میشوند؛ اما راه حل بستن پنجره نیست!
خداحافظی با این «بیگانه-فن-هراسی» در هوشمندی ماست وقتی هم پنجره باز باشد و هم پشهها آسیبرسان نباشند!
اما زمان میگذرد تا ما ایرانیان با همان فناوری که هراسیدهایم، آشتی کنیم. زمان است که گرچه آشتی میدهد؛ افسوس که از دست هم میرود. زمان از دست میرود و همچنان دروغ بزرگ باقی میماند: «ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است
Telegram
مطالعات راهبردی آمریکا
آمریکا بدون حب و بغض. آمریکا مسئله زندگی ماست. منافع ملی در آمریکاستیزی نیست. هر روز یک تحلیل برگزیده از میان انبوه مقالات خارجی و داخلی
✍ اسفندیار خدایی
دکترای مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران
🔹پذیرش تبلیغ کانالها، کلاسها و..
✍ اسفندیار خدایی
دکترای مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران
🔹پذیرش تبلیغ کانالها، کلاسها و..
کتابی را به نام «محیی الدین ابن عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی» به قلم شادروان دکتر محسن جهانگیری آغاز کردم، آشکارا پیدا است درباره ابن عربی عارف برجسته مسلمان اسپانیایی است. درباب ایشان سخن بسیار است، اما نخستین نکته ای که مرا غرق خود کرد، شرح حالی بود که ابن عربی بزرگ از دایی بزرگوار خود در کتابهای بجای مانده از خود آورده است، با هم می خوانیم:
«یکی از دائیهای من پادشاه مدینه تلمسان (شهری در الجزایر امروز) بود، او را یحیی بن یغـان می گفتند. در زمان وی مردی فقیه و عابدی منقطع از اهل تونس بود که وی را ابو عبدالله تونسی می گفتند. او در بیرون تلمسان، در مکانی به نام عباد به مسجدی پناه برده بود و در آنجـا بـه عبـادت خداوند می پرداخت. گورش در همانجا مشهور و زیارتگاه مردم است. اتفاقاً وقتی که این مرد صالح، به مدینه تلمسان میرفت، میان دو شهر أقادر و مدينه وسطی، با دائى ما يحيى بـن يـغــان پادشاه تلمسان که با خدم و حشم همراه بود ملاقات کرد او را گفتند این شیخ عبدالله تونسی عابد زمان است.
او عنان اسبش را کشید و بر شیخ سلام کرد. شیخ سلامش را پاسخ داد. پادشاه لباس فاخری به تن داشت. خطاب به ابو عبدالله گفت: «ای شیخ این جامه ای کـه مـن پوشیده ام نماز در آن جایز است؟» شیخ بخندید، پادشاه گفت: «به چه میخندی؟» شیخ گفت: «به سستی عقلت و جهلت به نفست و به حالت، تو در نظر من شبیه نیستی مگر به سگ که مردار را می خورد و به خون و پلیدی، آن آغشته میگردد و چون می آید بول بکند پایش را بلند میکند تا بول بدان نرسد، تو به مانند ظرفی مملو از حرامی و مظالم عبـاد بـه گـردن توست، در حالی که تو درباره لباس از من سؤال می کنی!»
پس پادشاه گریه کرد و از مرکبش فرود آمد و بی درنگ دست از مُلک بکشید و ملازم خدمت شیخ شد. شیخ او را سه روز پیش خود نگهداشت و پس برایش ریسمانی بیاورد و به وی گفت: «ای پادشاه ایام ضیافت به پایان رسید اکنون به کار احتطاب (هیزم کشی) بپرداز.»
پادشاه مطابق دستور شیخ بدان کار اشتغال ورزيد. هیزم به سر می نهاد، وارد بازار میشد، مردم به وی می نگریستند و می گریستند. او هیزم را می فروخت و از بهای آن به اندازه قوتش بر می داشت و بقیه را صدقه می داد. بالاخره در شهر خود، بدین شغل ادامه داد تا بمرد و در خارج تربت شیخ مدفون شد. امروز قبرش زیارتگاه است. هنگامی که مردم پیش شیخ می آمدند و از وی دعا می خواستند، شیخ بدانها می گفت، از يحيى بن يغان دعا بخواهید که پس از آنکه به تاج و تخت شاهی رسید، از آن دست برداشت و به زهد و پارسایی پرداخت. و اگر من گرفتار بودم به آنچه او بدان گرفتار شده بود، چه بسا که به زهد نمی پرداختم.»
باری، شگفتا چنین معرفتی و چنین زهدی، شگفتا چنین پادشاهی!
حکام امروز در این که جانشین خدایند شکی ندارند، مظالم خلق به گردنشان هست که هیچ، ظلم بر خلق را هم چون خویش را حق می پندارند، روا می دانند... هزار افسوس
گفتن نیاز نیست که چون روز، ظلم آشکار است...
از چنان پادشاهی و چنان مردمانی، بی گمان محیی الدین عربی ها آشکار می آید، اما از حاکمان این زمانه ما...
هزار دریغ و درد
مردم بر یحیی بن یغان می نگریستند و می گریستند، ما نیز بر حاکمان خود می نگریم و می گرییم، اما این کجا و آن کجا
بدرود
«یکی از دائیهای من پادشاه مدینه تلمسان (شهری در الجزایر امروز) بود، او را یحیی بن یغـان می گفتند. در زمان وی مردی فقیه و عابدی منقطع از اهل تونس بود که وی را ابو عبدالله تونسی می گفتند. او در بیرون تلمسان، در مکانی به نام عباد به مسجدی پناه برده بود و در آنجـا بـه عبـادت خداوند می پرداخت. گورش در همانجا مشهور و زیارتگاه مردم است. اتفاقاً وقتی که این مرد صالح، به مدینه تلمسان میرفت، میان دو شهر أقادر و مدينه وسطی، با دائى ما يحيى بـن يـغــان پادشاه تلمسان که با خدم و حشم همراه بود ملاقات کرد او را گفتند این شیخ عبدالله تونسی عابد زمان است.
او عنان اسبش را کشید و بر شیخ سلام کرد. شیخ سلامش را پاسخ داد. پادشاه لباس فاخری به تن داشت. خطاب به ابو عبدالله گفت: «ای شیخ این جامه ای کـه مـن پوشیده ام نماز در آن جایز است؟» شیخ بخندید، پادشاه گفت: «به چه میخندی؟» شیخ گفت: «به سستی عقلت و جهلت به نفست و به حالت، تو در نظر من شبیه نیستی مگر به سگ که مردار را می خورد و به خون و پلیدی، آن آغشته میگردد و چون می آید بول بکند پایش را بلند میکند تا بول بدان نرسد، تو به مانند ظرفی مملو از حرامی و مظالم عبـاد بـه گـردن توست، در حالی که تو درباره لباس از من سؤال می کنی!»
پس پادشاه گریه کرد و از مرکبش فرود آمد و بی درنگ دست از مُلک بکشید و ملازم خدمت شیخ شد. شیخ او را سه روز پیش خود نگهداشت و پس برایش ریسمانی بیاورد و به وی گفت: «ای پادشاه ایام ضیافت به پایان رسید اکنون به کار احتطاب (هیزم کشی) بپرداز.»
پادشاه مطابق دستور شیخ بدان کار اشتغال ورزيد. هیزم به سر می نهاد، وارد بازار میشد، مردم به وی می نگریستند و می گریستند. او هیزم را می فروخت و از بهای آن به اندازه قوتش بر می داشت و بقیه را صدقه می داد. بالاخره در شهر خود، بدین شغل ادامه داد تا بمرد و در خارج تربت شیخ مدفون شد. امروز قبرش زیارتگاه است. هنگامی که مردم پیش شیخ می آمدند و از وی دعا می خواستند، شیخ بدانها می گفت، از يحيى بن يغان دعا بخواهید که پس از آنکه به تاج و تخت شاهی رسید، از آن دست برداشت و به زهد و پارسایی پرداخت. و اگر من گرفتار بودم به آنچه او بدان گرفتار شده بود، چه بسا که به زهد نمی پرداختم.»
باری، شگفتا چنین معرفتی و چنین زهدی، شگفتا چنین پادشاهی!
حکام امروز در این که جانشین خدایند شکی ندارند، مظالم خلق به گردنشان هست که هیچ، ظلم بر خلق را هم چون خویش را حق می پندارند، روا می دانند... هزار افسوس
گفتن نیاز نیست که چون روز، ظلم آشکار است...
از چنان پادشاهی و چنان مردمانی، بی گمان محیی الدین عربی ها آشکار می آید، اما از حاکمان این زمانه ما...
هزار دریغ و درد
مردم بر یحیی بن یغان می نگریستند و می گریستند، ما نیز بر حاکمان خود می نگریم و می گرییم، اما این کجا و آن کجا
بدرود
ابن خلدون در مقدمه اول کتاب خود که بر کتاب تاریخ ارزشمندش نوشته است می نویسد «و در کتاب منسوب به ارسطو درباره سیاست که در میان مردم متداول است قسمت شایسته ای در باره اجتماع است ...جهان بوستانی است که دیوار آن دولت است و دولت قدرتی است که بدان دستور یا سنت زنده می شود و دستور سیاستی است که سلطنت آنرا اجرا می کند و سلطنت آیینی است که سپاه آن را یاری می دهد و سپاه یارانی باشند که ثروت آنها را تضمین می کند و ثروت روزی ای است که رعیت آن را فراهم می کند و رعیت بندگانی باشند که داد آنها را نگه می دارد و داد باید در میان همه مردم اجرا شود و قوام جهان بدان است».ابن مفهوم ارزشمند نه تنها در آثار حکمای پارسی و یونان که در اندیشه های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به عنوان زبان گویای قرآن و همچنبن علمای دین مبین نیز به کرات گفته و تاکید شده است . عدالت و داد مهمترین و اصلی ترین ارزش و هنجار توسعه اجتماعی است . بدون وجود مفهوم ادراک شده عدالت ، انصاف و دادگستری نمی توان به هیچ یک از ساختارهای توسعه اجتماعی دست یافت و این امر مهمترین وظیفه حکمران در جامعه است . رهبران جامعه بدون توجه به این عنصر حیات بخش نمی توانند مسیری برای بهبود مستمر و حل مشکلات و مسایل اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بیایند و همه تلاش های آشکار و پنهان ,واقعی و ساختگی شأن به هدر خواهد رفت .همیشه گفته ام که سینما و تلویزیون در عصر مدرن زبان فلسفه است و دیدگاههای فلسفی از طریق ابن رسانه های قدرتمند به گوش عموم خوانده می شوند . از دهه دوم انقلاب که تلویزیون جمهوری اسلامی با پخش سریال پدرسالار تیشه محکی به بنیان خانواده گسترده به عنوان مهمترین بنیان توسعه پایدار در کشور عزیزمان زد و با پیروزی آذر عروس سرکش و بی مسوولیت و خودخواه خانواده بر اسدالله خان پدر دلسوز و مستبد و مقتدر خانواده مسیر مدرنیته افسار گسیخته را در ایران بدون هیچ سدی باز نمود تا به امروز که سریال هفت سر اژدها مستقیم و بدون واسطه ریشه نظام جمهوری اسلامی را بی محابا هدف قرار داده است و بنیان یک نظام سیاسی را که با تلاش مردم عزیزمان و نثار خون های بسیار زیاد به اینجا رسانیده مستقیما نشانه رفته است .هیچ کس باور ندارد که این هیولای چهل سر تلویزیون ملی می تواند به سادگی همهچیز را به ویرانه ای بدل کند . رسانه ای که در آن نه جامعه شناسان و نه روان شناسان و نه حتی فیلسوفان جایگاهی ندارند و نمی توانند به عنوان مشاور تولید قبل از هر اقدامی آثار سو تولیدات را بر اساس فرهنگ غنی جامعه سنجش و اصلاح نمایند پس هر روز باید منتظر تصاویر مستهجنی برای ویرانی بیشتر باشیم. روزی در یکی از سمینارها که اثرات سریال پدر سالار را ذکر می کردم ،خانمی گفت آنچه که بوده بیان شده ، نمی دانم چقدر ابن حرف درست است اما زمانی که آن سریال پخش می شد من با پسر عموها و دختر عموهایم در یک حیاط بازی می کردیم . اگر واقعا آنچه که در هفت سراژدها نمایشداده می شود فساد موجود کشور است که تا این حد ساختار یافته و منسجم و بیپروا شده است که هیچ نه بحثی و نه دیگر جایی برای اصلاح است چرا که عاقبت یک جامعه ای بی پایه و فونداسیون که فاقد عدل و داد شده است نابودی و سقوط است . جایی که عدل و داد رخت بر بسته باشد ظلم و فساد خیلی زود تر آنچه فکر کنیم ریشه ها و پایه های درخت انقلاب را خواهد خورد و ابن درخت همچون یک تنه بی روح و خشکیده بر سر مردم فرود خواهد آمد اما اگر واقعا همچون سریال پدرسالار هنوز چنین وقایع تلخی تا بدین حد رخ نداده و تنها بیان اتفاقات ای است که اگر بر همان منوال ادامه یابد در آینده رخ خواهد داد پس باید کاری کرد و قبل از هر چیز عوامل تولید و پخش این سریال کثیف را تحت پیگیری قرار داد و دستی جنباند و حرکتی برای مبارزه با فاسدین ریز و درشت داخل وزارتخانه ها و دستگاههای اداری کرد . چرا که نظام اداری ایران هنوز سالم است و هنوز هم بسیار زیادند سیاستمداران و مدبران دلسوز و مردم محوری که همچون شهید بروجردی ها ، همت ها ،خرازی ها وچمران ها تمام تلاش شأن خدمت به مردم بی مزد و منت است اصلی که قرار بود مهمترین رسالت نظام و انقلاب باشد. دکتر هادی زمانی
ابن خلدون در مقدمه اول کتاب خود که بر کتاب تاریخ ارزشمندش نوشته است می نویسد «و در کتاب منسوب به ارسطو درباره سیاست که در میان مردم متداول است قسمت شایسته ای در باره اجتماع است ...جهان بوستانی است که دیوار آن دولت است و دولت قدرتی است که بدان دستور یا سنت زنده می شود و دستور سیاستی است که سلطنت آنرا اجرا می کند و سلطنت آیینی است که سپاه آن را یاری می دهد و سپاه یارانی باشند که ثروت آنها را تضمین می کند و ثروت روزی ای است که رعیت آن را فراهم می کند و رعیت بندگانی باشند که داد آنها را نگه می دارد و داد باید در میان همه مردم اجرا شود و قوام جهان بدان است».ابن مفهوم ارزشمند نه تنها در آثار حکمای پارسی و یونان که در اندیشه های اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به عنوان زبان گویای قرآن و همچنبن علمای دین مبین نیز به کرات گفته و تاکید شده است . عدالت و داد مهمترین و اصلی ترین ارزش و هنجار توسعه اجتماعی است . بدون وجود مفهوم ادراک شده عدالت ، انصاف و دادگستری نمی توان به هیچ یک از ساختارهای توسعه اجتماعی دست یافت و این امر مهمترین وظیفه حکمران در جامعه است . رهبران جامعه بدون توجه به این عنصر حیات بخش نمی توانند مسیری برای بهبود مستمر و حل مشکلات و مسایل اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بیایند و همه تلاش های آشکار و پنهان ,واقعی و ساختگی شأن به هدر خواهد رفت .همیشه گفته ام که سینما و تلویزیون در عصر مدرن زبان فلسفه است و دیدگاههای فلسفی از طریق ابن رسانه های قدرتمند به گوش عموم خوانده می شوند . از دهه دوم انقلاب که تلویزیون جمهوری اسلامی با پخش سریال پدرسالار تیشه محکی به بنیان خانواده گسترده به عنوان مهمترین بنیان توسعه پایدار در کشور عزیزمان زد و با پیروزی آذر عروس سرکش و بی مسوولیت و خودخواه خانواده بر اسدالله خان پدر دلسوز و مستبد و مقتدر خانواده مسیر مدرنیته افسار گسیخته را در ایران بدون هیچ سدی باز نمود تا به امروز که سریال هفت سر اژدها مستقیم و بدون واسطه ریشه نظام جمهوری اسلامی را بی محابا هدف قرار داده است و بنیان یک نظام سیاسی را که با تلاش مردم عزیزمان و نثار خون های بسیار زیاد به اینجا رسانیده مستقیما نشانه رفته است .هیچ کس باور ندارد که این هیولای چهل سر تلویزیون ملی می تواند به سادگی همهچیز را به ویرانه ای بدل کند . رسانه ای که در آن نه جامعه شناسان و نه روان شناسان و نه حتی فیلسوفان جایگاهی ندارند و نمی توانند به عنوان مشاور تولید قبل از هر اقدامی آثار سو تولیدات را بر اساس فرهنگ غنی جامعه سنجش و اصلاح نمایند پس هر روز باید منتظر تصاویر مستهجنی برای ویرانی بیشتر باشیم. روزی در یکی از سمینارها که اثرات سریال پدر سالار را ذکر می کردم ،خانمی گفت آنچه که بوده بیان شده ، نمی دانم چقدر ابن حرف درست است اما زمانی که آن سریال پخش می شد من با پسر عموها و دختر عموهایم در یک حیاط بازی می کردیم . اگر واقعا آنچه که در هفت سراژدها نمایشداده می شود فساد موجود کشور است که تا این حد ساختار یافته و منسجم و بیپروا شده است که هیچ نه بحثی و نه دیگر جایی برای اصلاح است چرا که عاقبت یک جامعه ای بی پایه و فونداسیون که فاقد عدل و داد شده است نابودی و سقوط است . جایی که عدل و داد رخت بر بسته باشد ظلم و فساد خیلی زود تر آنچه فکر کنیم ریشه ها و پایه های درخت انقلاب را خواهد خورد و ابن درخت همچون یک تنه بی روح و خشکیده بر سر مردم فرود خواهد آمد اما اگر واقعا همچون سریال پدرسالار هنوز چنین وقایع تلخی تا بدین حد رخ نداده و تنها بیان اتفاقات ای است که اگر بر همان منوال ادامه یابد در آینده رخ خواهد داد پس باید کاری کرد و قبل از هر چیز عوامل تولید و پخش این سریال کثیف را تحت پیگیری قرار داد و دستی جنباند و حرکتی برای مبارزه با فاسدین ریز و درشت داخل وزارتخانه ها و دستگاههای اداری کرد . چرا که نظام اداری ایران هنوز سالم است و هنوز هم بسیار زیادند سیاستمداران و مدبران دلسوز و مردم محوری که همچون شهید بروجردی ها ، همت ها ،خرازی ها وچمران ها تمام تلاش شأن خدمت به مردم بی مزد و منت است اصلی که قرار بود مهمترین رسالت نظام و انقلاب باشد. دکتر هادی زمانیابن خلدون در مقدمه اول کتاب خود که بر کتاب تاریخ ارزشمندش نوشته است می نویسد «و در کتاب منسوب به ارسطو درباره سیاست که در میان مردم متداول است قسمت شایسته ای در باره اجتماع است ...جهان بوستانی است که دیوار آن دولت است و دولت قدرتی است که بدان دستور یا سنت زنده می شود و دستور سیاستی است که سلطنت آنرا اجرا می کند و سلطنت آیینی است که سپاه آن را یاری می دهد و سپاه یارانی باشند که ثروت آنها را تضمین می کند و ثروت روزی ای است که رعیت آن را فراهم می کند و رعیت بندگانی باشند که داد آنها را نگه می دارد و داد باید در میان همه مردم اجرا شود و قوام جهان بدان است».ابن مفهوم ارزشمند نه تنها در آثار حکمای پارسی و
Telegram
سمینار ارتباطات
کانال شخصی هادی زمانی
رهبران جامعه بدون توجه به این عنصر حیات بخش نمی توانند مسیری برای بهبود مستمر و حل مشکلات و مسایل اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی بیایند و همه تلاش های آشکار و پنهان ,واقعی و ساختگی شأن به هدر خواهد رفت .همیشه گفته ام که سینما و تلویزیون در عصر مدرن زبان فلسفه است و دیدگاههای فلسفی از طریق ابن رسانه های قدرتمند به گوش عموم خوانده می شوند . از دهه دوم انقلاب که تلویزیون جمهوری اسلامی با پخش سریال پدرسالار تیشه محکی به بنیان خانواده گسترده به عنوان مهمترین بنیان توسعه پایدار در کشور عزیزمان زد و با پیروزی آذر عروس سرکش و بی مسوولیت و خودخواه خانواده بر اسدالله خان پدر دلسوز و مستبد و مقتدر خانواده مسیر مدرنیته افسار گسیخته را در ایران بدون هیچ سدی باز نمود تا به امروز که سریال هفت سر اژدها مستقیم و بدون واسطه ریشه نظام جمهوری اسلامی را بی محابا هدف قرار داده است و بنیان یک نظام سیاسی را که با تلاش مردم عزیزمان و نثار خون های بسیار زیاد به اینجا رسانیده مستقیما نشانه رفته است .هیچ کس باور ندارد که این هیولای چهل سر تلویزیون ملی می تواند به سادگی همهچیز را به ویرانه ای بدل کند . رسانه ای که در آن نه جامعه شناسان و نه روان شناسان و نه حتی فیلسوفان جایگاهی ندارند و نمی توانند به عنوان مشاور تولید قبل از هر اقدامی آثار سو تولیدات را بر اساس فرهنگ غنی جامعه سنجش و اصلاح نمایند پس هر روز باید منتظر تصاویر مستهجنی برای ویرانی بیشتر باشیم. روزی در یکی از سمینارها که اثرات سریال پدر سالار را ذکر می کردم ،خانمی گفت آنچه که بوده بیان شده ، نمی دانم چقدر ابن حرف درست است اما زمانی که آن سریال پخش می شد من با پسر عموها و دختر عموهایم در یک حیاط بازی می کردیم . اگر واقعا آنچه که در هفت سراژدها نمایشداده می شود فساد موجود کشور است که تا این حد ساختار یافته و منسجم و بیپروا شده است که هیچ نه بحثی و نه دیگر جایی برای اصلاح است چرا که عاقبت یک جامعه ای بی پایه و فونداسیون که فاقد عدل و داد شده است نابودی و سقوط است . جایی که عدل و داد رخت بر بسته باشد ظلم و فساد خیلی زود تر آنچه فکر کنیم ریشه ها و پایه های درخت انقلاب را خواهد خورد و ابن درخت همچون یک تنه بی روح و خشکیده بر سر مردم فرود خواهد آمد اما اگر واقعا همچون سریال پدرسالار هنوز چنین وقایع تلخی تا بدین حد رخ نداده و تنها بیان اتفاقات ای است که اگر بر همان منوال ادامه یابد در آینده رخ خواهد داد پس باید کاری کرد و قبل از هر چیز عوامل تولید و پخش این سریال کثیف را تحت پیگیری قرار داد و دستی جنباند و حرکتی برای مبارزه با فاسدین ریز و درشت داخل وزارتخانه ها و دستگاههای اداری کرد . چرا که نظام اداری ایران هنوز سالم است و هنوز هم بسیار زیادند سیاستمداران و مدبران دلسوز و مردم محوری که همچون شهید بروجردی ها ، همت ها ،خرازی ها وچمران ها تمام تلاش شأن خدمت به مردم بی مزد و منت است اصلی که قرار بود مهمترین رسالت نظام و انقلاب باشد. دکتر هادی زمانیhttps://www.tg-me.com/zamanipr
Telegram
سمینار ارتباطات
کانال شخصی هادی زمانی
هوش مصنوعی تنها یک ابزار است که ذهن زیبا و خلاقانه متخصص روابط عمومی از آن به بهترین شیوه تولید محتوا می کند . تلفیق داستان سرایی شگفت انگیز و تصاویر با استفاده از این ابزار می تواند به خلق اثری موجز و اثربخش منتهی شود. اثر فوق توسط هوش مصنوعی و خلاقیت یک کارشناس روابط عمومی تولید شده است
توپ عشق
دکتر ناصر احمدخواه در یادداشت زیبایی به نقل از صمد بهرنگی داستان نویس ایرانی می نویسد:«خرگوشی از جنگلی می گذشت، چشمش به کرم شب تاب افتاد. با خنده سوال کرد: آیا فکر می کنی، با این درخشش اندک خود محوطه را روشن خواهی کرد، کرم شب تاب به آرامی پاسخ داد: البته که نه: ولی باور دارم اگر هر کسی به اندازه خود بدرخشد همه جنگل روشن خواهد شد.»
در ایام تعطیلاتِ عید فطر امسال فریدونکنار زیبا را مقصد سفر قرار دادم. زیبایی های وصف ناپذیرش همچون سایر اماکن زیبای خطه شمال روح را از قوه نفسانی جدا کرده و به عالم برین سوق می دهد.
برای شناخت بیشتر اماکن گردشگری بر روی «اپلیکیشن نشان» به دنبال مکان های زیبای این شهر گشتم که اپ؛ روستای جزین را برایم مشخص نمود. روستایی دارای یک دریاچه زیبا و جنگلی انبوه و بکر و دست نخورده اما از میان همه این رویاها، زنان و مردان شالیزار ،پرندگان بهاری عاشق و جلوه های هزار رنگ جنگل و دریا ، توپ رنگ و رو رفته ای در زیر درخت بلوطی نظرم را جلب کرد. در ابتدا فکر کردم جوانان خوشحال و سرزنده ای که چند دقیقه پیش اینجا اطراق کرده و بازی می کردند، آن را جا گذاشته اند اما پس از آنکه خوب وراندازش کردم، متوجه شدم مدت هاست که بخشی از این جنگل زیبا شده است و با آنکه رنگ و رو رفته و فرسوده است اما صدها نفر را برای لحظه ای شادمان و خوشحال کرده است. من هم که مدتها بود قصد داشتم با پسر کوچکم توپ بازی کنم، شوتی به آن زدم و ساعتی با آن خوشحال و شادمان و پر نشاط بازی کردیم. برق زیبای شادمانی را از هر ضربه ای که ماهان به آن می زد، می دیدیم. با خود اندیشیدم، صدها و هزاران توپ نو و زیبا در پشت ویترین مغازه ها با یک ظرافت خاصی چیده شده اند، کمدهای باشگاه ها و بعضا خانه ها پر از توپ های زیبا و شکیلی می باشد که می توانند سال ها به خود بنازند اما فقط یک توپ می تواند صدها نفر را خوشحال و شادمان کند. آن هم در حالی که نه باد درست و حسابی دارد و نه رنگ و رو و قواره زیبا.
به یاد آدم هایی افتادم که خیلی به سر و وضع وظاهر و دک و پوزشان می رسند اما دریغ از لبخندی به کودکی چه رسد به دستگیری و محبت و کمک و یاری محرومان و مظلومان و نیازمندان. مهربانی دک و پز و کراوات و شیک و پیک بودن نمی خواهد، اتفاقا برای آنکه کمی مهربان باشیم باید کمی از بادمان کم کنیم، کمی رنگ و بوی کوچه و بازار را به خود بگیریم. کمی در دسترس باشیم، با کم کردن بادمان، کمی شانه هایمان افتاده تر می شود، کمی راه رفتنمان آرام تر و گام هایمان سبک تر می شود و آن وقت چشمانمان باز تر و گشاده تر می بیند.
آن وقت صبح اول وقت که با خودرو شخصی مان به سر کار می رویم ،رفتگر زحمتکش محله را می بینیم توقفی می کنیم و خداقوتی با لبخندی گرم را تقدیم نگاهش می کنیم. به هر رهگذری با مهربانی لبخندی می بزنیم، به کودکان سر چهارراه، به مادران بچه بغل کنارخیابان ، به پدران کمر خمیده نشسته در گوشه ایستگاه اتوبوس ، لازم نیست شماره تلفن تان را در اختیارشان قرار دهید که اگر کاری داشتند و دردلی و راهنمایی زنگی بزنند، همین نگاه توام با مهربانی روزشان را قشنگ می کند.
من به آن توپ فوتبال رنگ و رو رفته و کم باد غبطه خوردم و فهمیدم که باید مثل آن انسان باشم تا وجودم در هر حال اثر بخش باشدو گامی هر چند کوچک برای شادی و نشاط و آرامش مردمم بردارم. شاید زیباترین توپی که در تمام طول عمرم دیدم در جنگل های زیبای روستای جزین شهر فریدونکنار بود که تجلی بخش این سخن زیبای مولاناست:
تو مگو همه به جنگ اند و ز صلح من چه اید
تو یکی ندای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
هادی زمانی
https://asreesfahannews.ir/?p=143913
دکتر ناصر احمدخواه در یادداشت زیبایی به نقل از صمد بهرنگی داستان نویس ایرانی می نویسد:«خرگوشی از جنگلی می گذشت، چشمش به کرم شب تاب افتاد. با خنده سوال کرد: آیا فکر می کنی، با این درخشش اندک خود محوطه را روشن خواهی کرد، کرم شب تاب به آرامی پاسخ داد: البته که نه: ولی باور دارم اگر هر کسی به اندازه خود بدرخشد همه جنگل روشن خواهد شد.»
در ایام تعطیلاتِ عید فطر امسال فریدونکنار زیبا را مقصد سفر قرار دادم. زیبایی های وصف ناپذیرش همچون سایر اماکن زیبای خطه شمال روح را از قوه نفسانی جدا کرده و به عالم برین سوق می دهد.
برای شناخت بیشتر اماکن گردشگری بر روی «اپلیکیشن نشان» به دنبال مکان های زیبای این شهر گشتم که اپ؛ روستای جزین را برایم مشخص نمود. روستایی دارای یک دریاچه زیبا و جنگلی انبوه و بکر و دست نخورده اما از میان همه این رویاها، زنان و مردان شالیزار ،پرندگان بهاری عاشق و جلوه های هزار رنگ جنگل و دریا ، توپ رنگ و رو رفته ای در زیر درخت بلوطی نظرم را جلب کرد. در ابتدا فکر کردم جوانان خوشحال و سرزنده ای که چند دقیقه پیش اینجا اطراق کرده و بازی می کردند، آن را جا گذاشته اند اما پس از آنکه خوب وراندازش کردم، متوجه شدم مدت هاست که بخشی از این جنگل زیبا شده است و با آنکه رنگ و رو رفته و فرسوده است اما صدها نفر را برای لحظه ای شادمان و خوشحال کرده است. من هم که مدتها بود قصد داشتم با پسر کوچکم توپ بازی کنم، شوتی به آن زدم و ساعتی با آن خوشحال و شادمان و پر نشاط بازی کردیم. برق زیبای شادمانی را از هر ضربه ای که ماهان به آن می زد، می دیدیم. با خود اندیشیدم، صدها و هزاران توپ نو و زیبا در پشت ویترین مغازه ها با یک ظرافت خاصی چیده شده اند، کمدهای باشگاه ها و بعضا خانه ها پر از توپ های زیبا و شکیلی می باشد که می توانند سال ها به خود بنازند اما فقط یک توپ می تواند صدها نفر را خوشحال و شادمان کند. آن هم در حالی که نه باد درست و حسابی دارد و نه رنگ و رو و قواره زیبا.
به یاد آدم هایی افتادم که خیلی به سر و وضع وظاهر و دک و پوزشان می رسند اما دریغ از لبخندی به کودکی چه رسد به دستگیری و محبت و کمک و یاری محرومان و مظلومان و نیازمندان. مهربانی دک و پز و کراوات و شیک و پیک بودن نمی خواهد، اتفاقا برای آنکه کمی مهربان باشیم باید کمی از بادمان کم کنیم، کمی رنگ و بوی کوچه و بازار را به خود بگیریم. کمی در دسترس باشیم، با کم کردن بادمان، کمی شانه هایمان افتاده تر می شود، کمی راه رفتنمان آرام تر و گام هایمان سبک تر می شود و آن وقت چشمانمان باز تر و گشاده تر می بیند.
آن وقت صبح اول وقت که با خودرو شخصی مان به سر کار می رویم ،رفتگر زحمتکش محله را می بینیم توقفی می کنیم و خداقوتی با لبخندی گرم را تقدیم نگاهش می کنیم. به هر رهگذری با مهربانی لبخندی می بزنیم، به کودکان سر چهارراه، به مادران بچه بغل کنارخیابان ، به پدران کمر خمیده نشسته در گوشه ایستگاه اتوبوس ، لازم نیست شماره تلفن تان را در اختیارشان قرار دهید که اگر کاری داشتند و دردلی و راهنمایی زنگی بزنند، همین نگاه توام با مهربانی روزشان را قشنگ می کند.
من به آن توپ فوتبال رنگ و رو رفته و کم باد غبطه خوردم و فهمیدم که باید مثل آن انسان باشم تا وجودم در هر حال اثر بخش باشدو گامی هر چند کوچک برای شادی و نشاط و آرامش مردمم بردارم. شاید زیباترین توپی که در تمام طول عمرم دیدم در جنگل های زیبای روستای جزین شهر فریدونکنار بود که تجلی بخش این سخن زیبای مولاناست:
تو مگو همه به جنگ اند و ز صلح من چه اید
تو یکی ندای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
هادی زمانی
https://asreesfahannews.ir/?p=143913
پایگاه خبری عصر اصفهان
توپ عشق
توپ عشق دکتر ناصر احمدخواه در یادداشت زیبایی به نقل از صمد بهرنگی داستان نویس ایرانی می نویسد:«خرگوشی از جنگلی می گذشت، چشمش به کرم
سه شنبه های ارتباطی، سه شنبه های گفتگو
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روز تری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین بخش از سلسله سمینارهای آموزشی علوم ارتباطات اجتماعی در استان اصفهان تحت عنوان سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم . به امید دیدار . دکتر هادی زمانی
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .
مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها.
شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روز تری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین بخش از سلسله سمینارهای آموزشی علوم ارتباطات اجتماعی در استان اصفهان تحت عنوان سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم . به امید دیدار . دکتر هادی زمانی
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .
مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها.
شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است
سه شنبه های ارتباطی، سه شنبه های گفتگو
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روزتری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین با نام سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها. شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روزتری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین با نام سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها. شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است
Forwarded from سمینار ارتباطات (Hadi Zamani)
سه شنبه های ارتباطی، سه شنبه های گفتگو
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روزتری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین با نام سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها. شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است
یکی از دغدغه های همیشگی ام معرفی دانش روابط عمومی ، رویکردها ، فرایندها و چشم انداز های صحیح و درست آن به دور از هرگونه سلیقه گرایی و ارایه تجربیات شخصی است و چون عموما کارشناسان و مدیران روابط عمومی پس از مدتی راستی آزمایی در این عرصه رشد کرده و به جایگاه های مدیریتی ارشد ارتقا می یابند .عرصه روابط عمومی همیشه عرصه بروز و ظهور چهره های جدید می باشد. لذا می طلبد تا مدرسین با ارایه استاندارد روابط عمومی ،ماهیت درست این علم کاربردی را برای علاقه مندان و فعالان این حوزه روشن کنند. والا تمایل شخصی ام به تدریس ارایه سرفصل های با عناوین روابط عمومی ،هنر زندگی خوشبخت یا روابط عمومی ، اقتصاد و سرمایه و ... است تا بتوانم دیدگاههای به روزتری را در این عرصه ارایه کنم . در این سمینار هم که اولین با نام سه شنبه های ارتباطی است تلاش خواهم کرد تا ضمن مرور استاندارد ، گامی اساسی را برای آگاهی و توانمندسازی عزیزان و دانش پذیران عزیز بردارم
زمان : روز سه شنبه 25 ساعت اردیبهشت ماه 1403 ساعت 4 بعداز ظهر .مکان : اصفهان فلکه بزرگمهر, باغ گلها. شرکت برای عموم علاقه مندان رایگان است