Telegram Web Link
دادگاه انقلاب رشت زهرا شهباز طبری، زندانی سیاسی ۶۷ ساله، را به اعدام محکوم کرد

شعبه اول دادگاه انقلاب رشت به ریاست #احمد_درویش_گفتار زهرا شهباز طبری، زندانی سیاسی، را به اتهام «همکاری با گروه‌های مخالف نظام» به اعدام محکوم کرد.
هرانا شنبه سوم آبان نوشت این حکم علی‌رغم «مصادیق بسیار محدود و غیرقابل‌اتکا» صادر شده است.
بر اساس این گزارش، احمد درویش‌گفتار، قاضی پرونده، هفته گذشته در جریان جلسه دادرسی شهباز طبری که به‌صورت ویدیوکنفرانس برگزار شد، حکم اعدام او را صادر کرد.

هرانا در ادامه گزارش خود نوشت خانواده شهباز طبری کل روند دادگاه این زندانی سیاسی را «نمادین و غیرقانونی» خواندند.
فرزند شهباز طبری در مصاحبه با هرانا گفت: «روند دادرسی کمتر از ۱۰ دقیقه طول کشید. مادرم دسترسی موثر به وکیل مستقل نداشت. وکیلی که از سوی نهاد قضایی معرفی شد، بدون دفاع موثر نتیجه را تایید و ابلاغ کرد. کل دادگاه یک نمایش بود.»
او افزود: «قاضی در یک جلسه ۱۰ دقیقه‌ای با لبخند حکم اعدام را اعلام کرد. وکیل معرفی‌شده نیز وقتی نتیجه را شنید، لبخند زد.»
او اتهامات مطرح‌شده علیه این زندانی سیاسی ۶۷ ساله را «ساختگی» دانست و تاکید کرد مادرش «هیچ‌گونه ارتباطی با هیچ گروه سیاسی یا مخالف نظام نداشته است».

به گفته آنان، مستندات پرونده تنها شامل «تکه‌ای پارچه با شعار زن، مقاومت و آزادی» و «یک پیام صوتی منتشرنشده» است و هیچ نشانه‌ای از ارتباط سازمانی یا فعالیت نظامی در میان نیست.
فرزند او افزود مقام‌های امنیتی جمهوری اسلامی حتی کوشیده‌اند اتهاماتی سنگین‌تر، از جمله «نگهداری سلاح» را به پرونده اضافه کنند؛ ادعایی که با توجه به سن و سوابق حرفه‌ای او «بی‌اساس و مضحک» است.
شهباز طبری دانش‌آموخته دانشگاه صنعتی اصفهان، مهندس برق و عضو سازمان نظام مهندسی ایران است و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته «انرژی پایدار» از دانشگاه بوروس سوئد دریافت کرده است.
به گزارش هرانا، او پیش‌تر نیز به‌دلیل انتشار مطالبی مسالمت‌آمیز در شبکه‌های اجتماعی بازداشت و پس از سه ماه با قرار پابند الکترونیکی آزاد شده بود.
۲۸ فروردین‌ماه، نیروهای امنیتی با یورش به منزل شهباز طبری، او را بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل کردند.
ماموران در جریان این عملیات محل سکونت او را تفتیش و تلفن همراه و لپ‌تاپ او و یکی از اعضای خانواده‌اش را ضبط کردند.
به گفته خانواده شهباز طبری، او تنها هفت روز مهلت دارد تا نسبت به حکم اعدام صادرشده علیه خود درخواست فرجام‌خواهی ارائه دهد.

#زهرا_شهباز_طبری

https://www.iranintl.com/202510254227

#نه_به_اعدام

@zan_j
💔7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من فکر می‌کنم
هرگز نبوده قلبِ من
این‌گونه
گرم و سرخ :
احساس می‌کنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زای
چندین هزار چشمه‌یِ خورشید
در دل‌ام
می جوشد از یقین ؛
احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌یِ این شوره‌زارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان می‌روید از زمین.

شاملو

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#زن_زندگي_آزادي
#قیام_زندگی
#علیه_اعدام

@zan_j
3
  📣
 
#نگاهی _به_ تیتر_چند_روزنامه
                                 ⤵️
      یکشنبه  4  آبان  1404
     تهیه کننده : محبوبه فرح زادی
به کودکان دسته گل های ایران 🌷
به دانش آموزان آینده سازان 🌷
اجرای تحصیل رایگان و با کیفیت
وظیفه دولت است ۰
    اقتصاد پویا 
به صدا درآمدن زنگ ترس در مدارس ۰
سه مرگ تلخ در سه هفته : از سکته
در حیاط مدرسه تا خودکشی از
ترس تنببه معلم ۰
در مدارس ما چه می گذرد
پائیز هنوز به نیمه نرسیده است
در کمتر از یک ماه ؛ سه دانش
آموز در شهرهای مختلف کشور
جان خود را از دست دادند ۰
زنگی از زنگ شادی و بازگشایی
مدارس نیست ♦️
شیوع بی عدالتی در سراسر کشور ۰
🟡 زندگی میلیاردی چهار درصدی
      مقابل فقر 96 درصدی ۰
                ____
    اقتصاد ملی 
مطالبه اصلی مردم از دولت ۰
ثبات کلید سفره های آرام ۰
                ____
    کار و کارگر 
سازمان برنامه به عنوان یکی از
افراطی ترین طرفداران خصوصی
سازی ؛ می گوید : فریب خوردیم ۰
وقتی نه مستمری ها کافی است و
نه درمان رایگان ۰
                ____
    ستاره صبح 
سلامت زیر تیغ رانت ارزی ۰
میزان پرداخت از جیب مردم در
نظام سلامت دوبرابر قانون شده
است ؛ اگر جامعه سالم نباشد
اتفاق مثبتی درآن نمی افتد ۰
                ____
    امروز 
کارت بازرگانی به نام دیگران
سود برای فراریان مالیاتی ۰
تورم نان در یک سال دوبرابر
شد ۰
                ____
  ابرار اقتصادی   
کارت های اجاره ای دردسر تازه
برای تجارت ۰
منابع ارزی کشور خرج سنگ پا
می شود !
                ____
    ابرار 
    نظام تصمیم گیری به روزمرگی
افتاده است ۰
حضور دوفیلم ایرانی بر خلاف
وعده در جشنواره اسرائیل ۰
                ____
    نقش اقتصاد 
به دلیل عدم عرضه برنج ایرانی از
سوی کشاورزان ؛ نرخ برنج
پاکستانی سه برابر شد ۰
                ____
    جهان صنعت 
افزایش 500 برابری نرخ برنج از
سال 1398 تا  1404 ۰
                ____
    کیمیای وطن 
عدالت آموزشی گمشده ای در
شوره زار ۰
انار شهرضا در استان اصفهان
رتبه نخست مرغوبیت در کشور ۰
                ____
    مردم سالاری 
61 نفر از بانک آینده مبلغ 130 همت
هزار میلیارد تومان ؛ وام گرفتند و
پس ندادند ۰
چالش تخلفات مالی در حوزه
درمان " اپیدمی زیرمیزی در
بیمارستان های خصوصی ۰
                ____
شرق 
مطالبه خانواده های بیماران برای
دسترسی به بک دارو ۰
مرگ کودکان بیمار با هر روز
تاخیر تهیه دارو ۰
ایران در لیست سیاه FATF باقی
ماند ۰
                ____
    جهان اقتصاد 
آیا فروش برق به پاکستان در
سایه کمبود داخلی توجیه پذیر است ۰
                _
  مواجهه اقتصادی   
دستمزدی که دست زندگی را نمی
گیرد ۰
♦️خط فقر در مهرماه 1404 به
    34 میلیون تومان رسیده است ۰
شکاف میان مزد و معیشت اکنون
از 21 میلیون تومان فراتر رفته
است ۰
در همین ماه قیمت اجاره خانه در
مهر ماه نسبت به سال گذشته
56 درصد بیشتر شده است ۰
                      
دیوار آرزوهایم هر روز بلند تر  می شود
#داشتن_هوای_پاک_آرزویم
#تحصیل_رایگان_حق_کودکان
#داشتن_شناسنامه_و_هویت_حق
#چرا_بسیاری_از_کودکان_سیستان_و_بلوچستان_شناسنامه_ندارند
#درمان_رایگان__حق
#قطع_برق_مازوت_آب_زیست
#آب_برق_زندگی_اینترنت_حق
#نبود_دارو_جان_مردم
#معیشت_تعطیلی_نه_به_اعدام
#نه_به_حجاب_اجباری
#جنگ_کشتار_نمیخواهیم
#رفاه_امنیت_آرامش
گزارش «شرق» از ماجرای مرگ رزیدنت زنان دانشگاه علوم پزشکی تهران که خود سوگوار همکارانش بود
🔺افزایش شیب خودکشی رزیدنت‌ها

👈نیلوفر حامدی

🔹«خیلی دلم می‌خواست بهشون بگم ببخشید. فکر کنم شماها تقصیری نداشتین. این ما بودیم که قضاوت کردیم و ازتون کار کشیدیم و انتظار داشتیم و گاهی توهین کردیم. این ما بودیم که به چشم نیروی کار ارزون بهتون نگاه کردیم و از آینده‌ای که اون‌همه با ذوق براش تلاش کرده بودین، ناامیدتون کردیم». اینها جملاتی است که یک دختر جوان پزشک، یک ماه پیش در سوگ از دست دادن همکارانش نوشته بود.

🔹وقتی خبر مرگ ناگهانی «الهام جلدی»، «محمدرضا پازوکی» و «عرفان سیاوشی»، رزیدنت‌های ورودی سال 95 دانشگاه علوم پزشکی تهران منتشر و اعلام شد که این مرگ‌ها، همه خودخواسته بودند. «یاسمن شیرانی» در ادامه پستی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده بود، به وضعیت موجود در زیست رزیدنت‌ها واکنش نشان داد و انتقاد کرده بود.

💢بیشتر بخوانید

#خودکشی
#ناامنی_روانی
#خشونت_پنهان
بازداشت دست‌کم ۱۵ خانوار بلوچ فاقد شناسنامه (شامل ۷۰ نفر زن، مرد، کودک و جوان) در پی یورش نیروهای نظامی به مناطق پشت‌کوه خاش و تحت عنوان اتباع بیگانه❗️

شاهدان عینی تأیید می‌کنند که: «نیروهای نظامی و لباس شخصی بدون ارائه حکم قضایی، خانه‌ها را بازرسی کرده و پس از بیرون‌کشیدن ساکنان، آنها را به‌زور سوار اتوبوس کرده‌اند. این خانوارها شامل حدود ۷۰ نفر از زنان سالخورده، مردان، کودکان و جوانان بلوچ بوده‌اند که همگی از اقشار محروم و ساکنان دائمی منطقه هستند.»

اهالی منطقه با انتقاد شدید از این اقدام گفته‌اند: «این مردم سال‌هاست در همین روستاها زندگی می‌کنند، نسل‌اندر‌نسل ساکن بلوچستان بوده‌اند اما به‌دلیل بی‌عدالتی اداری و تبعیض هویتی، هنوز فاقد شناسنامه هستند. حالا به‌جای حل مشکل، با عنوان اتباع بیگانه با آنان برخورد می‌کنند.»

فعالان محلی می‌گویند که بازداشت و انتقال این افراد به اردوگاه‌ها، بدون بررسی دقیق، نقض جدی حقوق انسانی و تجاوز به حریم زندگی بلوچ‌هایی است که قربانی محرومیت مضاعف بوده‌اند.

#محرومیت_فقر
#حکومت_تبعیض_سرکوب
#ستم_ملی
#نان_کار_آزادی
#عدالت_اجتماعی
💔2
زندان ،ابزار بریدن انسان از پیوندهای عاطفی و جمعی


شریفه‌ی عزیزمان تسلیت!
سوگ در زندان ، رنجی‌ست که واژه‌ها تاب بیانش را ندارند
در این روزهای سخت و بحرانی که دور از خانواده و در زندان . زیر حکم ناجوانمردانه اعدام هستی و غم از دست دادن خاله‌ی مهربانت را بر دل داری، می‌خواهیم بدانی که قلب‌های ما با توست.
شریفه جان، شاید دیوارهای بلند زندان توانسته باشد تو را از ما دور کند و فاصله بینمان بیندازد اما هیچ دیواری نمی‌تواند همدلی، عشق و پیوند ما را از بین ببرد.

شریفه محمدی ، دو سال است که از آغوش خانواده‌اش دور مانده و این روزها غم از دست دادن خاله‌ی نازنینش را بر دل دارد ؛ خاله‌ای که با دلتنگی دیدار دوباره، چشم از جهان فروبست.
در این سرزمین، هنوز مادران و پدرانی از داغ فرزندان زندانی‌شان دق می‌کنند، و فرزندان، بی‌آنکه مجال وداع بیابند، در حصار به سوگ می‌نشینند.
به اسارت گرفتن انسان‌ها، چهره‌ی تلخ سیستمی‌ست که زندانیان را از حق ساده‌ی دیدار، وداع و عزاداری محروم می‌کند.

نه به اعدام، آری به زندگی.
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۴ آبان۱۴۰۴
#Free‌Sharifeh
#آزادی_شریفه
#شریفه_محمدی
🖥 تماس با ادمین تلگرام: @freesharifeh
توئیتر: https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
26 october 2025
💔2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکشنبه های اعتراضی

#شوش
فریاد بازنشستگان شوش؛ اعتراض به فقر، ستم و نکبت حاکمان

در شوش، یکشنبه ۴ آبان‌ماه ۱۴۰۴، بازنشستگان تأمین اجتماعی مقابل فرمانداری تجمع کردند و با شعارهایی کوبنده فریاد زدند:

«گرانی، تورم، بلای جان مردم»
«ظلم و ستم کافیه، سفره‌ ما خالیه»
«می‌جنگیم، می‌میریم، حقمونو می‌گیریم»

این اعتراض، فقط فریاد یک شهر نبود — صدای فقر، تبعیض و بی‌عدالتی سراسری در کشوری است که بازنشسته‌اش بعد از یک عمر کار، برای زنده ماندن به خیابان می‌آید.

بازنشستگان معترض، به دستمزدهای ناچیز، تورم افسارگسیخته، غارت و رانت‌خواری سیستماتیک اعتراض کردند.
آن‌ها گفتند: «ما نه امنیت داریم، نه رفاه، نه خدمات درمانی، نه احترام. فقط وعده و دروغ شنیده‌ایم.»

در میان شعارها، خشم و درد موج می‌زد؛ از ننگ صداوسیما تا فریاد علیه حاکمیتی که زندگی مردم را به نکبت و ناامیدی کشانده است.
فریاد بازنشستگان شوش فریاد همه مردم ایران است؛ مردمی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند جز فقر، رنج و خشم فروخورده‌شان از این حاکمیت فاسد.
#نان_کار_آزادی
#عدالت_اجتماعی
1
عروسی لاکچری دختر علی شمخانی یکی از مهم‌ترین مهر تأییدهاست بر آنچه سال‌هاست گفته شده: طبقهٔ حاکم در ایران نه دنبال «مقاومت اقتصادی» است، نه «عدالت» و نه «ساده‌زیستی» — بلکه دنبال بازی دوگانه‌ای است  برای حفظ قدرت و ثروت .
وقتی مردم در خیابان، در ماشین، در محل تولد و عروسی، با قوانین ظالمانه بازداشت ميشوند، وقتی صدها زن ایرانی به خاطر پوشش‌شان با بازداشت و زندان و حتی اعدام مواجه شده‌اند، نمی‌شود تنها این را یک «خطا» دانست. این یک #ساختار است.
این تناقض میان شعارهای رسمی و عملِ خصوصی، نشان می‌دهد حکومت نه فقط از اعتراض می‌ترسد، بلکه برای حفظ خود باید ثروت‌انباشت کند و فعالان مدنی را سرکوب نماید.
نه شمخانی ! ما در این کشتی ننشسته‌ایم: میان ما و شما دره‌ای از خون جوانان است — از آبان تا امروز، قربانیانی که خواستند در عدالت، آزادی، زندگی کنند و کشته شدند./زن و جامعه

کارتون:مانا نیستانی
#عدالت
#زن_زندگی_آزادی

@zan_j
1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یکشنبه_های_اعتراضی
#تهران
تجمع  اعتراضی پرشمار بازنشستگان معدن و فولاد

امروز یکشنبه ۴ آبان ۱۴۰۴، بازنشستگان معدن و فولاد در تهران مقابل مجلس تجمع کردند تا اعتراض خود را به انتقال غیرقانونی بازنشستگان فولاد به صندوق کشوری، همسان‌سازی ناقص حقوق و مشکلات درمانی اعلام کنند.

حسین کمالی وزیر پیشین کار و امثر اجتماعی،در واکنش به اظهارات سخنگوی دولت درباره خط فقر 6 میلیون تومانی برای هر فرد، گفت: طبق همین معیار دولت، نزدیک به 60 درصد از بازنشستگان تامین اجتماعی که در حال حاضر حداقل حقوق 12 میلیون تومانی دریافت می کنند، همگی زیر خط فقر هستند. .
از جنوب تا شمال کشور، بازنشستگان یک صدا فریاد می‌زنند: ما عدالت می‌خواهیم، نه صدقه؛ زندگی می‌خواهیم، نه بقا در فقر. حاکمیتی که حتی به سال‌خورده‌هایش رحم نمی‌کند، مشروعیتی برای ماندن ندارد.



#اعتراضات_سراسری_بازنشستگان
#رفاه_امنیت_بازنشسته
#اعتصاب_اعتراض

@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زهرا_شهباز_طبری، #زندانی_سیاسی ۶۷ ساله و مهندس برق اهل #رشت، از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به اعدام محکوم شد. اتهام او «همکاری با گروه‌های مخالف نظام» عنوان شده، اما خانواده‌اش این حکم را ساختگی و روند دادرسی را «نمایشی و غیرقانونی» توصیف کرده‌اند.

به گفته نزدیکانش، جلسه دادگاه هفته گذشته به‌صورت ویدئویی و کمتر از ده دقیقه برگزار شد و قاضی احمد درویش بدون ارائه اسناد معتبر، حکم اعدام صادر کرد. وکیل معرفی‌شده از سوی نهاد قضایی نیز بدون دفاع مؤثر رأی را تأیید کرده است.

زهرا شهباز طبری روز ۲۸ فروردین در منزلش بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل شد. نیروهای امنیتی هنگام بازداشت وسایل شخصی او و خانواده‌اش را ضبط کردند. مستندات پرونده تنها شامل «پارچه‌ای با شعار زن، مقاومت و آزادی» و «پیام صوتی منتشرنشده‌ای» است که خانواده آن را بی‌اساس و غیرقابل‌استناد می‌دانند.

او فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه بوروس سوئد در رشته انرژی پایدار است و پیش‌تر نیز به‌دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز در شبکه‌های اجتماعی بازداشت شده بود.
#زندان_لاکان
#قاضی_مرگ
#حقوق_بشر
#نه_به_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«اعدام نکنید!»

#تهران: یکشنبه ۴ آبان ۴۰۴ تجمع  خانواده های زندانیان زیر اعدام در برابر مجلس، در اعتراض به اعدام های پیاپی زندانیان

اعتصاب و اعتراض علیه حکم ظالمانه ی اعدام چه در زندان و چه بیرون از زندان تا برچیده شدن بساط چوبه ی دار همچنان تداوم دارد.

#نه_به_اعدام
#اعدام_قتل_عمد_حکومت
#حق_زندگی
#همه_علیه_اعدام
@zan_j
3
فقط کف خیابون به دست میاد

گرانی تورم ، بلای جان مردم
ظلم و ستم کافیه ، سفری ما خالیه
می جنگیم ، می میریم،  حقمونو می گیریم
ننگ ما ننگ ما صدای سیمای ما
ننگ ما ننگ ما صدای کرخه ی ما


تجمع اعتراضی بازنشستگان تامین اجتماعی شوش، یکشنبه ۴آبان‌ماه ۱۴۰۴،مقابل فرمانداری شهرستان شوش
اعتراض به فقر، گرانی و تورم، اعتراض به دستمزدهای ناچیز و نامناسب، اعتراض به دزدی، غارت، چپاول و رانت خواری، اعتراض به تبعیض و نابرابری ها،  اعتراض به نبود امنیت،آسایش و رفاه، اعتراض به نبود خدمات پزشکی و درمانی مناسب ،شایسته و رایگان،  اعتراض به ظلم، ستم و استثمار، اعتراض به این نکبتی  که حاکمان برای ما رقم زده اند.
نابود باد بندگی، زنده باد زندگی
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی

https://www.tg-me.com/syndica_7tape
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یکشنبه_های_اعتراضی

#رشت
«کارگر! معلم! لشکری! کشوری! اتحاد!»

رشت: گردهمایی بازنشستگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی در برابر سازمان تأمین اجتماعی استان گیلان، در اعتراض به فساد حکومتی، سختی گذران زندگی و پایمال شدن حقوق خود

۱۴۰۴.۸.۴

#رفاه_امنیت_حق_بازنشسته
#جنبش_بازنشستگان
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
👏3
ژینو بیگ‌زاده بابامیری دختر زندانی سیاسی محکوم به اعدام در صفحه اکس خود خبر داد که دیوان عالی کشور حکم اعدام #رزگار_بابامیری را نقض کرده است.🌺

او همچنین از نقض حکم اعدام سه زندانی سیاسی دیگر به نام‌های پژمان سلطانی، کاوه صالحی و علی (سوران) قاسمی خبر داده است.

به نوشته سایت هرانا پرونده این متهمان سیاسی برای رسیدگی مجدد به دادگاه انقلاب مهاباد ارجاع شد.

ژینو بابامیری گفت: «این خبر باری سنگین را از دوش من و خانواده‌ام برداشت و آرامش بزرگی به ما بخشید. این گام بسیار مهمی است، اما خطر هنوز به طور کامل از بین نرفته است. روند پرونده همچنان ادامه دارد و امنیت پدرم هنوز تضمین نشده است.»
رزگار بیگ‌زاده بابامیری، شهروند اهل بوکان، در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ در رابطه با اعتراضات زن، زندگی، آزادی توسط نیروهای وزارت اطلاعات در بوکان بازداشت و در دادگاه به ۱۵ سال حبس محکوم شد اما پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در حالی که در زمان جنگ در زندان بود به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شد.
#زنده_باد_زندگی
#لغو_همه__احکام_اعدام
#نه_به_اعدام_هیچکس_هیچ_کجا
@zan_j
2
چهارم آبان سالگرد درکذشت علی اشرف درویشیان نویسننده ستمدیدگان


علی اشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در یک خانواده کارگری کُرد در شهر کرمانشاه به دنیا آمد.

وی تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان خود را در کرمانشاه بود و در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه رفت. در سال ۱۳۴۵ تحصیلات در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران را آغاز کرد و سپس تحصیلاتش را در روانشناسی ادامه داد.

درویشیان نویسندگی را به طور جدی در تهران و با آشنایی جلال آل احمد و سیمین دانشور آغاز کرد و دریافت که سلیقه‌اش متوجه داستان کوتاه و رمان است. بسیاری از داستان‌های او بخش‌هایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر می‌کشد.

وی نویسنده‌ای با علاقه به سبک رئالیستی بود. درویشیان در نویسندگی تحت تاثیر نویسندگانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، محمود دولت آبادی، ارنست همینگوی، گابریل گارسیا مارکز و ویلیام فاکنر بود.

درویشیان ۴ آبان سال ۱۳۹۶ پس از یک دوره بیماری طولانی بر اثر سکته مغزی درگذشت.
3
زن و جامعه (زن کارگر)
چهارم آبان سالگرد درکذشت علی اشرف درویشیان نویسننده ستمدیدگان علی اشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در یک خانواده کارگری کُرد در شهر کرمانشاه به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان خود را در کرمانشاه بود و در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و…
علی‌اشرف درویشیان کتاب «قصه‌های بند» را سال ۱۳۵۶در زندان حکومت پهلوی به پایان رساند و بازنویسی آن را سال ۱۳۵۸ انجام داد. زندانی که مبارزان محبوس، توسط ماموران ساواک شکنجه می‌شدند. کتاب «قصه‌های بند»، تنها گوشه کوچکی است از آنچه در زندان‌های شاه گذشت. در صفحه‌هایی از کتاب می‌خوانیم:

▪️«از دریچه کوچک نزدیک سقف که روى دیوار مقابل در آهنى سلول قرار داشت، آسمان را مى‌دیدم. به اندازه یک کف دست، آبى سیر و یک نصفه ستاره. ارزش و قدر آن همه ستاره را ندانستم. آن همه شب‌ها، آن آسمان‌هاى بزرگ و بى‌مدعى. آن آسمان درندشت و حالا یک تکه آسمان و یک خرده ستاره که باید بارها سرم را جابه‌جا کنم تا چشمم درست بیفتد وسط میله‌ها و تورى فلزى و دریچه تا ببینمش. از دور صداى جیغ مى‌آمد مثل همیشه، نگهبان‌ها قدم مى‌زدند مثل همیشه و من دلهره داشتم مثل همیشه. چه وقت بود که دلهره نداشته باشم؟ یا دلهره آمدن پدر بود به خانه، یا دلهره مدرسه و مشق ننوشتن، یا دلهره امتحان و پشت در اتاق امتحان ایستادن. همه‌اش دلهره، مگر انسان چقدر طاقت دارد؟ یک عمر از معلم‌ها کتک خوردم که بخوان و بخوان! دَرست را بخوان! و حالا کتک مى‌خورم که چرا خواندى؟ چرا خواندى؟ از کى گرفتى؟ از کجا آوردى؟ و اینک این جیغ جان‌خراش! کیست که شکنجه مى‌شود؟»

«به اتاق شكنجه مى‌گفتند اتاق عمل. آنجا رفتم، دلم مى‌لرزيد. در را باز كردم، سر جايم خشك شدم، لال شدم، زبانم بند آمد، خواستم فرياد بزنم، اما راه گلويم بسته شده بود. بيرون دويدم. تمام بدنم مى‌لرزيد نمى‌دانم چطور خودم را به اتاق سرهنگ رساندم. يك مرتبه به خودم آمدم و متوجه شدم مقابل سرهنگ ايستاده‌ام و سرهنگ تفى را كه به صورتش انداخته بودم با دستمال كاغذى پاك مى‌كرد. در همان حال قيد خانه و يخچال و هيلمن و حقوق واضافه كار و پاداش، قيد پدر و مادر و خواهر وجد و آبادم را زدم و فرياد كشيدم...»

▪️چرا بابام نام مرا فراموش کرده بود؟

پشت درى خاكسترى ايستادم تا اجازه بدهند توبروم و بابا را ببينم. صداى بابا را از داخل اتاق شنيدم. قلبم هرى پايين ريخت. بابا جانم! باباى خوبم! خيلى دوستت دارم! كلى بغلم مى‌كنى و زلفم را مى‌بوسى باباى نازنينم!
يك نفر داشت از بابا چيزهايى مى‌پرسيد و بابا با لحنى ناراحت و عصبانى هى مى‌گفت:
«من بارها گفته‌ام كه اصلا توى اين جريان‌ها نيستم، من خبر ندارم، من اهل اين كارها نبوده‌ام، زندگى‌ام را مى‌كردم و مغازه‌ام را مى‌گرداندم اصلا من سياسى نيستم.»
يارو با صدايى دريده مى‌پرسيد:
«پس سياسى نيستى!! همان حرف اولت را مى‌زنى، اصلا روحت از اين جريان خبر ندارد، ها!!»
«نه باور كنيد، اصلا هيچگونه خبرى از اين كارها نداشته‌ام و ندارم.»
يارو مى‌گفت:
«باشد حالا بچه‌ات را ببين تا بعد.»
نگهبانى آمد و در را باز كرد. بابا روى صندلى نشسته بود و پتويى روى پايش انداخته بودند. خودم را به آغوشش انداختم. بابا چهره‌اش را درهم كشيد، مثل اينكه جايى‌اش درد مى‌كرد. شايد من در اثر عجله پاى او را لگد كرده بودم. پايين پايم را نگاه كردم. نوك پاى بابا را ديدم كه از زير پتو بيرون آمده و خونى بود. آخ بابا جان پايت را لگد كردم. عجب!! پاهاى بابا چقدر ظريف و نازك شده، حتى از دانه انار هم نازك‌تر! با يك فشار ازش خون در مى‌آيد.
بابام مرا بوسيد و با صدايى گرفته پرسيد:
«بهروز… بهروز عزيزم، حالت چطوره؟ بابك حالش چطوره؟»
تعجب مى‌كنم، چطور! بابا نام مرا فراموش كرده. بابايى كه آن همه مرا دوست مى‌داشت. بابايى كه آن همه اسم مرا قشنگ بر زبان مى‌آورد و اگر قولى به من مى‌داد هيچ وقت فراموش نمى‌كرد. آه چرا اينطور زود فراموشم كرده؟ بغض گلويم را فشرد و چشمانم پر از اشك شد و با غصه‌اى كه در گلويم شكسته بود براى آنكه نام مرا به يادش بياورم داد زدم:

«باباجان من روزبه هستم! روزبه! روزبه پسر خودت.»
بابام يكه خورد و رنگش پريد و سرش را روى سينه‌ام گذاشت.
ناگهان قاه قاه خشك يارو بلند شد و به بابام گفت:
«پس شما اهل سياست و اين جريان‌ها نيستيد ها؟ تو گفتى و من باور كردم. آره جان خودت. اگر اهل اين حرف‌ها نيستى پس چرا اسم بچه‌ات را روزبه گذاشته‌اى؟ آقاى غير سياسى! پس آنچه كه تا به حال گفته‌اى همه‌اش دروغ بوده است، از فردا دوباره شروع مى‌كنيم.»
مرا از بابام جدا كردند و ديگر نگذاشتند دايى‌محسن را ببينم.

با بى‌بى‌خاور و خاله‌مريم به شهرمان برگشتيم و در راه همه‌اش گريه كردم، نمى‌دانم چرا بابا نامم را فراموش كرده بود؟!
#علی‌اشرف_درویشیان
#قصه‌های_بند
#علیه_ستم
#نه_به_زندان
#قصه
#نویسنده_تهیدستان
@zan_j
😢3
2025/10/27 13:06:29
Back to Top
HTML Embed Code: