✍️اینکه در مدت دوازده روزی که فاصله بين عید و پایان آنست اوقات مردم در آسایش، در دید و بازدید، و در نوشخواری می گذرد در واقع کوششی است یا فرصتی تازه برای بازگشت به لحظه های خدایی، لحظه های آغاز خلقت، آغاز پیدایش عالم و انسان که نفحه ی الهی در آن روز در وزش هست و محدودیت های عادی حیات جاری و ملاحظات اخلاقی و طبقاتی کنار گذاشته می شود.

🔅این مراسم دوستانه و دید و بازدیدهای شادمانه که کدورت های دیرینه را رفع می کند و دوستی های تازه به وجود می آورد، در عین حال به سبب الفتی که بین طبقات مختلف ایجاد می نماید، مرزهای طبقاتی را می شکند، ممنوعیت ها را تا حدی از بین می برد، بدون آنکه به بی بند و باری و بدمستی بینجامد، شادی و خوشی را در بین تمام طبقات مجال ظهور می دهد. در بین طبقات مختلف برادری واقعی را که ملاحظات مربوط به شؤون و حيثيات مكتسب، در حیات عادی در تمام سال مانع تحقق یافتن آنهاست به نحو بارزی ایجاد می کند.

🔅اینکه پیر و جوان، فقیر و غنی، مستخدم و ارباب غالباً بدون ملاحظه شؤون در بازیهای کودکانه با هم شرکت می کنند، اینکه در طیّ آن روزها غذای اشخاص فقیر هم در حد ممکن با همان تجمل و تفنن که خاص اغنياست و به هرحال بیش و کم از همان نوع درست می شود، اینکه لباس های پاکیزه و غالبا خوشرنگ طبقات فقیر هم، هرچند بهای بسیار ندارد، از لحاظ ظاهر با لباس اغنيا لااقل از حیث تازگی همانندست و بالأخره اینکه در طی این مدت طبقات کارگر و زارع هم زحمت و کار بدنی را ترک می کند و به آسایش و راحت که در تمام مدت سال خاص اشخاص مرفّه و متعیّن است دست می یابد، نمونه هایی است که نشان می دهد عید تا چه حدّ سدّهای طبقاتی را می شکند و تا چه اندازه طبقات مختلف را هم سطح می سازد.

عبدالحسین زرین کوب،
پاریس - شهریور 1368


(نوروز و آیین های وابسته به آن، درکتاب "نقشِ بر آب"، 1374، 448، 449)

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️در پایان مراسم نوروز که بیشتر روزهایش صرف تفریح و آسایش و دید و بازدید می شود سیزدهمین روز که معمولا مراسم آن در خارج از شهر انجام می یابد جنبه ی رمزی تشریفات مربوط به نوروز را کامل می کند. این روزی است که سیزده به در نام دارد و با پایان آن مراسم نوروز در میان حداکثر شادی و نشاط پایان می گیرد.

🔅بشقاب سبزه ای که در بین روز، با خنده و مسخره به خارج شهر برده می شود و برای شگون به آب انداخته می شود در مدت دوازده روز تعطیلات عيد در ضمن رشد خود همراه با دگرگونی هایی که در هوای روزهای بهار، غالباً اجتناب ناپذیر است به پیران با تجربه فرصتی برای پیش بینی دوازده ماه آینده ی سالی را که تازه آمده است به دست می دهد.

🔅هنوز در دهات و شهرها شاید کسانی هستند که از روی وضع هوای این دوازده روز و از وضع بشقاب سبزه، ماه های آینده را به اعتقاد خویش پیش گویی می کنند. این از آن روست که به اعتقاد عامه، دوازده روز اول سال نمونه تمام دوازده ماه سال محسوبست و چون به روزهای عید تعلق دارند رمز روزهای آغاز خلقت به شمار می آیند و در واقع نفحه ی الهی در آنها می وزد.

🔅در واقع روز سیزده متضمّن فالی است که با آن و با خوش گذراندن آن، مردم می کوشند در طی سالی که تازه به آن وارد شده اند تمام دوازده ماه را به سلامت، به آسایش، و به شادخواری به سر برند و به ماوراء آن - سال بعدش - که روز سیزده نماینده آن بشمار می آید برسند.

🔅اینکه این روز را با حداکثر شادی و خوشی به سر می برند متضمن بیان این آرزوست که نحوست سیزده در سال جاری، و در آنچه بعد از آن برای آنها پیش می آید دامان آنها را نگيرد و ہدینگونه از نحوست سیزده برکنار بمانند.

(عبدالحسین زرین کوب، "نوروز و آیین های وابسته به آن" در کتاب "نقش برآب"، 1374، 447، 448)

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️تفاوت سعدی با ملامتگران و ریاکاران و دروغگویان این است که سخنش مثل "شکر پوست کنده" است. نه رویی دارد و نه ریایی. اگر لذت گرم گناه عشق را به جان می خرد دیگر گناه سرد بی لذت دروغ و ریا را مرتکب نمی شود. راست و بی پرده اقرار می کند که زیبایی در هر جا و هر کس باشد قوت پرهیزش را می شکند و دلش را به شور و هیجان می آورد.
🔅همین ذوق سرشار و دل عاشق پیشه است که او را با همه ی کاینات مربوط می کند و با کبک و غوک و ابر و نسیم، همدرد و همراز می نماید. باید دلی چنین عاشق پیشه و زیباپسند باشد تا مثل او هر پستی و گناه و هر سستی و ضعف را ببخشاید و تحمل کند...
🔅دلی مانند دل اوست که در همه جا و با همه چیز همدرد و هماهنگ می شود و دنیا را چنانکه هست می شناسد و از آن تمتع می برد. با این همه برای دل او نیز چیزی هست که از آن نفرت داشته باشد و تحمل آن را نکند: خودفروشی و ریاکاری که دنیای زیبای رنگارنگ را در نظر انسان واقعی تیره و سیاه می کند.
🔅این است دنیایی که در گلستان توصیف می شود. دنیایی که سعدی خود در آن زیسته است و با یک حرکت قلم عالیترین و درست ترین تصویر آن را بر روی این "تابلو" که گلستان نام دارد جاودانگی بخشیده است.

(عبدالحسین زرین کوب، حدیث خوش سعدی، 1386، 87، 88)

🌺نخستین روز اردیبهشت - روز بزرگداشت سعدیِ خوش سخن، گرامی باد.

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
کَس نَیارَد بَرِ او دَم زَنَد از قصهٔ ما
مگرش بادِ صبا گوشْ گذاری بکند

داده‌ام بازِ نظر را به تَذَرْوی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند

شهر خالیست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند

کو کریمی که ز بزمِ طربش غمزده‌ای
جرعه‌ای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند

🌱تو جاویدان هستی
چو سرو سخن،
ایستاده در باغ اندیشه... 🌱
✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️باری، سیر در تاریخ و عقاید کمترین فایده ی عمده ای که دارد آن است که به انسان سماحت فکر و وسعت نظر می بخشد و اندیشه وی را از کوته نگری و بی تحرکی باز می دارد. بعلاوه افقهای ناشناخته ای را از دنیای دریافتهای روحانی به روی انسان می گشاید که در آنها هر چه هست به قلمرو وجدان تعلق دارد و در حد مصلحت جوییها و منفعت پرستیهای فردی و تنگ نظرانه محدود نمی ماند.
(عبدالحسین زرین کوب، در قلمرو وجدان، ۱۳۷۵، ۱۷)
✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️باری، سیر در تاریخ و عقاید کمترین فایده ی عمده ای که دارد آن است که به انسان سماحت فکر و وسعت نظر می بخشد و اندیشه وی را از کوته نگری و بی تحرکی باز می دارد. بعلاوه افقهای ناشناخته ای را از دنیای دریافتهای روحانی به روی انسان می گشاید که در آنها هر چه هست به قلمرو وجدان تعلق دارد و در حد مصلحت جوییها و منفعت پرستیهای فردی و تنگ نظرانه محدود نمی ماند.

🔅نه فقط تصوری را که انسان در اقاليم گونه گون و در نزد اقوام متفاوت از مفهوم وجود امر فایق و متعالی دارد همراه با تحول تاریخ حیات انسانی نشان می دهد، بلکه معانی و صورتهایی را از آن گونه باورها که به زندگی آدمی معنی می بخشد و آلام و شرور عالم را برای وی قابل تحمل می سازد نیز در نزد اقوام مختلف نشان می دهد. و آنکه در این مسیر با تأمل و تحقیق راه می پوید ره این نکته را درک می کند که انسان در ادوار گونه گون تمدن و تاریخ خویش هرگز خود را تسليم نومیدی نمی کند و حیات خود را تکرار و توالی حوادث و ماجراهای عادی هر روزینه و آنچه جز به خور و خواب و خشم و شهوت او وابسته نیست منحصر نمی داند، و این که در وجود قدیسان و حکیمان و شهیدان راه حق نمونه های کسانی را مشاهده می کند که به خاطر آنچه آن را با تسلیم و محبت دوست می دارند و می پرستند و در مقابل آن خویشتن را خاضع و مجذوب می یابند هرگونه راحت و لذت را بر خود حرام می سازند و تمام آنچه را نعمت عاجل حيات محسوب است به سودای نیل به رضای او که نعیم آجل است فدا می نمایند، و نشان می دهد که زندگی انسان بی هدف نیست و در هر شکلی و هر مرحله ای که هست معنی دارد، و به پاس آن معنی می توان هرگونه ، محنت و هرگونه دشواری را که در حیات عادی هست تحمل کرد.
(عبدالحسین زرین کوب، در قلمرو وجدان، ۱۳۷۵، ۱۷)
✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
آن تقاضاگر که اندر پرده است
قصه ای از من تقاضا کرده است
تا کنم در پرده ی آن قصه ساز
نغمه ای، کان نشنود جز اهل راز
خود چه گویم من که اندر پیش دوست
نیست رازی کان نه او را پیش روست
لیک در هر دل بود رازی دگر
پرده ی هر نغمه را سازی دگر
گرچه خود این نغمه ها از یک صداست
راه هر پرده از آن دیگر جداست
ورچه در ظاهر بسی زیر و بم است
این همه پژواک ها زان یک دم است
چون بجز او نیست اینجا هر چه هست
راز و ساز و نغمه و پرده وی است.
.
."عبدالحسین زرین کوب، قونیه، 1354"


https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️ امین بوستانچی: آنچه از استاد عبدالحسین زرین کوب در شب سالگرد درگذشت، لحظه ای به ذهنم جلوه گشت، همان عفت و نجابت علمی است که به وضوح از تراوشِ روش و قلمی که به دست گرفته بود، در آثار گرنمایه اش می توان دید. او هیچگاه خاطر خویش را از هرزه درایی بر دیگران نیالود و با توانی که در مسیر نقد اندیشه ها به کار گرفت، از نقد کردنِ اشخاص به دور بود.


یاد استاد زرین کوب در سالگرد درگذشت - ۲۴ شهریور، گرامی باد.
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
۱۷ آبان سالروز درگذشت و بزرگداشت دکتر محمد علی جمالزاده - پدر داستان نویسی نوین ایران است. یاد و نام‌ ایشان را گرامی می داریم.

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️این دعوی حکیمان باستانی را نیز که مدعی بوده اند اگر عشق نمی بود دنیا هم نمی بود من یک واقعیت انکارناپذیر می شمرم. دنیای بی عشق دنیایی از هم گسیخته بود دنیای خودیها بود - دنیای انسانهایی که فقط خود را می دیدند و فقط به خود می اندیشیدند اما دنيا چنان نماند.

🔹چنان سرد و بی روح و آکنده از وحشت و ناایمنی نماند انسان آمد و عشق آمد و این خودی ها را به هم پیوست. اجزاء از هم دورافتاده ی به خود پایدار را به هم نزدیک کرد. بیگانگی ها را به آشنایی ها تبدیل ساخت دنیا را گرم کرد، دنیا را روح داد و به زبان آورد.

🔹غلط است آنکه گفته اند عشق حُبّ تملک است. این یک برداشت بدبینانه ای است که شایسته ی امثال شوپنهاور می نماید. برخلاف این پندار، عشق در نظر آنها که با آن تجربه ی واقعی داشته اند میل به از خودگذشتگی است، میل به ثبات قدم، به وفاداری است.

🔹عشق به هر صورت که هست، جسمانی یا حقیقی، اولین منزل در مرحله خروج از خودی است. از همین لحظه است که انسان، "غیر" - وجود یک انسان دیگر - را می شناسد و از اینکه تمام زندگی خودِ وی گِرد محور "خودی" حرکت نماید خارج می شود، همین خروج از محدوده ی خودنگری است که انسان را از اقلیم حیوانی تنازع برای بقا بیرون می آورد و به قلمرو تعاون برای بقا که فقط همان شایسته حيثیت بلند انسان است رهبری می کند - و بدینگونه است که عشق انسان می سازد و از یک موجود حیوان گونه پایبند خودی موجودی به وجود می آورد که حتى فرشته هم از دست یابی به کمال حال او عاجزست.

🔹پس اینکه عارفان عشق را کمال انسانی خوانده اند گزاف نیست فقط با ورود به عالم عشق است که انسان غير را می بیند، غیر را بر خود برتر می نهد، و در راه غیر احیاناً از آسایش خود می گذرد و از اینکه در راه او ایثار کند و خود را معروض تهدید و خطر هم سازد باک ندارد.

(عبدالحسین زرین کوب، تهران، اردیبهشت 1371)

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️از اقتضای "خرد کیشی" است که در تمام شاهنامه هرگونه سرپیچی از داد - که خود چیزی جز آیین و فرمان خرد نیست - همواره مجازات خود را در دنبال دارد و این نیز در جای خود قانون تخلف ناپذیر طبیعت و حیات انسانی است و لاجرم خرد انسانی در سراسر کارهای عالم ضرورتش را الزام می کند.

🔅از اینجاست، که سلم و تور، به انتقام خون ایرج کشته می شوند و باید کشته شوند. ضحّاک با همه ی گربزی ها و چاره گری هایش و افراسیاب با تمام دلیری ها و زیرکساری ها که دارد هيج یکشان از کیفر بیدادی های خویش ایمن نمی مانند و نباید بمانند.

🔅حتی رستم و اسفندیار، دو پهلوان محبوب و نجیب دنیای شاهنامه به خاطر لحظه هایی که به الزام دیو  "خشم" از حکم خرد سرفرو می تابند به بادافره سنگین گناهان خویش گرفتار می آیند و باید گرفتار بیایند. جمشید و کاوس دو فرمانروای درخشان و نام آور دنیای باستان هم جریمه ی خروج از حدّ خرد را به محنت هایی که در پایان عمر با آن روبه رو می شوند می پردازند - و به حکم خرد نیز باید بپردازد.

(عبدالحسین زرین کوب، مقاله ی " خرد و خردگرایی در شاهنامه")

_________________

گُربِزی: دانایی، زیرکی
✏️
https://www.tg-me.com/zarrinkoub
✍️هر بار که نوروز از راه می‌رسد، احساس می‌کنم که من نیز با "سرمدیت" آن در دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا می‌کنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده می‌یابم و هم ‌اکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر می‌گذارم، به رغم محنت‌ها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هر جا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی می‌کند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی می‌یابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمی‌بینم.

🔅این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند می‌دهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست.

"عبدالحسین زرین کوب،
پاریس - 29 اسفند 1361"

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️تفاوت سعدی با ملامتگران و ریاکاران و دروغگویان این است که سخنش مثل "شکر پوست کنده" است. نه رویی دارد و نه ریایی. اگر لذت گرم گناه عشق را به جان می خرد دیگر گناه سرد بی لذت دروغ و ریا را مرتکب نمی شود. راست و بی پرده اقرار می کند که زیبایی در هر جا و هر کس باشد قوت پرهیزش را می شکند و دلش را به شور و هیجان می آورد.
🔅همین ذوق سرشار و دل عاشق پیشه است که او را با همه ی کاینات مربوط می کند و با کبک و غوک و ابر و نسیم، همدرد و همراز می نماید. باید دلی چنین عاشق پیشه و زیباپسند باشد تا مثل او هر پستی و گناه و هر سستی و ضعف را ببخشاید و تحمل کند...
🔅دلی مانند دل اوست که در همه جا و با همه چیز همدرد و هماهنگ می شود و دنیا را چنانکه هست می شناسد و از آن تمتع می برد. با این همه برای دل او نیز چیزی هست که از آن نفرت داشته باشد و تحمل آن را نکند: خودفروشی و ریاکاری که دنیای زیبای رنگارنگ را در نظر انسان واقعی تیره و سیاه می کند.
🔅این است دنیایی که در گلستان توصیف می شود. دنیایی که سعدی خود در آن زیسته است و با یک حرکت قلم عالیترین و درست ترین تصویر آن را بر روی این "تابلو" که گلستان نام دارد جاودانگی بخشیده است.

(عبدالحسین زرین کوب، حدیث خوش سعدی، 1386، 87، 88)

🌺نخستین روز اردیبهشت - روز بزرگداشت سعدیِ خوش سخن، گرامی باد.

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️حسین(ع) که غدر و نفاق اهل کوفه را دید یک بار پیشنهاد کرد که بگذارند برگردد و به حجاز برود. اما عمر بن سعد راضی نشد و از وی خواست که تسلیم شود و با یزید بیعت کند.

🔅شمر بن ذی الجوشن که از سرداران لشکر بود در سختگیری نسبت به حسین اصراری داشت. به القاء عبیدالله - که گویی می خواست در کربلا انتقام خون عثمان را از بنی هاشم بستاند - حتی آب را بر حسین بستند و چون راه صلح بسته شد دست به جنگ زدند.😔

(بامداد اسلام. عبدالحسین زرین کوب، ۱۳۸۲، ۱۲۰)

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️اگر برای یک ستایشگر امروزینه ی حافظ دشوار است که شاعر محبوب خویش را به آنچه خود وی به آن اعتقاد ندارد پای بند ببیند باید به یاد بیاورد که بین او و شاعر رویاهایش غیر از تفاوت در بینش شخصی - که لابد فاصله ی کوچکی نیست - قرن ها فاصله ی زمانی و فرهنگی هم هست و در دوران حافظ که شعر او معرف پیشرفته ترین اندیشه ی عصر اوست هنوز نه ولتر در آنچه تعلق به مذاهب دارد به روشنگری پرداخته بود نه مارکس در آنچه تعلق به معیشت و طبقات انسانها دارد نظریه ی خویش را عرضه کرده بود؛ نه داروین انسان را از قلمرو "جامعیت" و "امانت" به اعماق غار و جنگل بوزینگان کشانیده بود نه فروید ژرفناهای روح انسان را با ورطه های کامجویی های جنسی پیوسته بود.

🔅کسی که امروز می خواهد نقشی درست از سیمای حافظ ترسیم کند اگر نتواند گردوغبار روزگاران را از شیشه عینک خویش بزداید بسا که از سیمای پاک یک انسان واقعی نقشی خواهد پرداخت مثل تصویر خویش - یک نوع تصویر دوریان گری
(عبدالحسین زربن کوب، از  کوچه رندان، 1382، 202).
----------------------------------------
تصویر دوریان گری: وایلد دوریان گری که نام خود را بر رمانش می گذارد یکی ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﺍﺳﮑﺎﺭ است. تصویر دوریان گری که در ﻋﯿﻦ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻓﺴﺎﺩ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﻬﺮ ﭘﻠﯿﺪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ می ساخت ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ می کرد ﻭ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺭﻭﺣﺶ ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ می داد.

🌺 بیستم مهرماه روزِ بزرگداشت حافظ گرامی باد

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️سعدی مهندس و معمار بزرگ نثر فارسی، استاد و سرمشق تقلید ناپذیر غزل عاشقانه در شعر دری و ممتاز ترین سراینده ی شعر تحقیقی و تعلیمی عرفانی در تمام اعصار شعر فارسی است.

🔅آخرین مظهر کمال در سراسر ادبیات ایران است. تا مدتها بعد از او شعر فارسی فقط حافظ را در تراز او به وجود آورد و نثر فارسی دیگر تقریبا هیچ چیزی که با کلام او قابل مقایسه باشد به وجود نیاورد.

🔅 قبل از او هیچ کس جز فردوسی نیست که با او در مجرد شاعری قابل مقایسه باشد و شک نیست که مولانای مثنوی و دیوان شمس را با معیار مجرد فنون شاعری نمی توان سنجید.

🔅در زمینه ی نثر تنها ابوالمعالی نصرالله منشی کلیله است که لطافت و سلاست کلام سعدی هم او را پشت سر گذاشته است.

(عبدالحسین زرین کوب، حدیث خوش سعدی، 1386، 112)

نخستین روز اردیبهشت - بزرگداشتِ سعدی خوش سخن، گرامی باد🌸

✏️
https://www.tg-me.com/Zarrinkoub
✍️دکتر عبدالحسین زرین کوب از منظر استاد مصطفی ملکیان:

یکی از شخصیتهایی که از لحاظ علمی و اخلاقی شاید بیشترین تأثیر را بر من گذاشت دکتر «عبدالحسین زرین‌کوب» بود. ایشان در دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی تدریس می‌کرد ولی من سر کلاس‌های او حاضر می‌شدم. او از اخلاق انسانی‌‌ بالایی برخوردار بود و به معنای واقعی والا و بزرگ‌منش بود از همین رو، تأثیری عمیق بر من نهاد حتی بیش از دو استادی که پیش از این از آنها یاد کردم.

🔅به نظرم، استاد زرین‌کوب در تاریخ معاصر ما یعنی از مشروطه به این سو، یکی از افراد انگشت شماری بود که احاطه‌اش بر فرهنگ ما با احاطه‌اش بر فرهنگ غرب، هم در زمینه ادبیات و هم در زمینه تاریخ و توأمان در زمینه فلسفه، نوعی تعادل و موازنه داشت.

🔅بنابراین اولاً هرچیزی را «ذوجوانب» نگاه می‌کرد و ثانیاً در داوری‌ها واقعاً منصف بود. در میان استادانی که در محضرشان حضور داشتم، من از احاطه هیچ استادی به اندازه زرین‌کوب اعجاب نمی‌کردم حتی بعدها که وارد حوزه علمیه‌قم شدم آنجا هم هیچ استادی اندازه دکتر زرین‌کوب مرا تحت‌تأثیر قرار نداد.

🔅زرین‌کوب بسیار متواضع، مهربان و برای کسانی که اهل مطالعه و تحقیق بودند بسیار مددکار بود. هیچ‌گونه بخل علمی در زرین‌کوب ندیدم و هر بار که به یاد او می‌افتم روحم با حسرت عجین می‌شود؛ برای اینکه همیشه با خود می‌گویم از او بسیار بیشتر از این هم می‌شد بهره‌گرفت. البته من تا می‌توانستم از حضورش بهره‌مند شدم و در تمامی کلاس‌هایی که تشکیل می‌داد چه در مقطع فوق‌لیسانس و چه در مقطع دکتری شرکت می‌کردم.

🔅اما با وجود این، باز هم این حسرت را دارم. با ضرس قاطع می‌گویم کسانی که امروز به عنوان استادان تراز اول زبان و ادبیات فارسی مشهورند تا به حال یک پاراگراف مثل دکتر «زرین‌کوب» ننوشته‌اند نه به لحاظ اتقان علمی و نه به لحاظ بلاغت و فصاحتی که او در نگارش داشت.

🔅استاد زرین‌کوب با وجود شهرتی که داشت باز هم مجهول‌القدر ماند و من از این فرصت استفاده می‌کنم و به دوستان جوانم توصیه می‌کنم کسانی که می‌خواهند فرهنگ ما را بخوبی بشناسند حتماً باید یک دوره از مجموعه آثار زرین‌کوب را بخوانند و هیچ نکته‌ای را به‌سادگی رد نکنند که زرین‌کوب تأمل کرده و حاصل تأمل خود را ارائه کرده‌است، حال بعد از تأمل ممکن است سخن او را بپذیریم یا نپذیریم اما نباید سخن او را سبک یا نادیده‌گرفت.
کارنامه زرین‌کوب واقعاً کارنامه درخشانی است و بسیار متأسفم که می‌بینم آنچنان که باید به آثار او در این سال‌ها توجه نمی‌شود.
(مصاحبه ی دانشجویی)

🌱روز به اصطلاح معلم، گرامی باد.🌱

گزیده آثار استاد عبدالحسین زرین کوب👇
@zarrinkoub
2024/06/01 00:09:59
Back to Top
HTML Embed Code: