زبالههای روزگار
کتاب را زباله کردهاند!
و تو
چه خوب در میان رنج، گنچ یافتی!
"کتابخوانی"ات خجسته باد
"کتابخانه"ات مبارک است!
به جای او که جایتو در این مکان نهاد
دل معلمات شکسته میشود!
۱۴۰۳/۱۰/۲۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
کتاب را زباله کردهاند!
و تو
چه خوب در میان رنج، گنچ یافتی!
"کتابخوانی"ات خجسته باد
"کتابخانه"ات مبارک است!
به جای او که جایتو در این مکان نهاد
دل معلمات شکسته میشود!
۱۴۰۳/۱۰/۲۸
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
این "سرویس پدرانه"
"تصویر"ی است که
"تصور"اش نیز دردناک است.
فکر کنیداگر این فرشتهها بخواهند خاطره بنویسند!
از" پشتیبانیِ" پدر، ازچرخ روزگار
و از کسانیکه امتحان میدهند...
۱۴۰۳/۱۱/۱
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
"تصویر"ی است که
"تصور"اش نیز دردناک است.
فکر کنیداگر این فرشتهها بخواهند خاطره بنویسند!
از" پشتیبانیِ" پدر، ازچرخ روزگار
و از کسانیکه امتحان میدهند...
۱۴۰۳/۱۱/۱
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
#نوشدارو_بعد_از_مرگ_سهراب
...ایران!
تو را ویران نخواهد کرد
هیچ دشمنی، به اندازه دوستانِ کودن
هیچ بدخواهی به اندازه خیرخواهِانِ خودخواه
هیچ گناهی به اندازه دروغ
هیچ دروغگویی به اندازه راستگوی متوهم
هیچ خرابیی به اندازه خرافه
هیچ هجومی به اندازه نفوذ
هیچ جاسوسی به اندازه چاپلوس
هیچ چهرهای به اندازه "دوچهره"
هیچ زوری به اندازه تزویر
هیچ تفنگی به اندازه سرنیزه
هیچ عقیدهای به اندازه عُقده
هیچ بُمبی به اندازه کینه
هیچ مرَضی به اندازه خفقان
هیچ فرقهای به اندازه تفرقه
هیچ غارتی به اندازه اختلاس
هیچ خصمی به اندازه فقر
هیچ کفری به اندازه ظلم
هیچ تحریمی به اندازه تبعیض
هیچ فتنهای به اندازه فریب
هیچ بلایی به اندازه فساد
هیچ فسادی به اندازه فساد عقل
هیچ محاجّهای به اندازه مُلاجّه
و هیچ زَهری به اندازه نوشدارو پس از مرگ سهراب
۴۰۴/۱/۲۰
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
...ایران!
تو را ویران نخواهد کرد
هیچ دشمنی، به اندازه دوستانِ کودن
هیچ بدخواهی به اندازه خیرخواهِانِ خودخواه
هیچ گناهی به اندازه دروغ
هیچ دروغگویی به اندازه راستگوی متوهم
هیچ خرابیی به اندازه خرافه
هیچ هجومی به اندازه نفوذ
هیچ جاسوسی به اندازه چاپلوس
هیچ چهرهای به اندازه "دوچهره"
هیچ زوری به اندازه تزویر
هیچ تفنگی به اندازه سرنیزه
هیچ عقیدهای به اندازه عُقده
هیچ بُمبی به اندازه کینه
هیچ مرَضی به اندازه خفقان
هیچ فرقهای به اندازه تفرقه
هیچ غارتی به اندازه اختلاس
هیچ خصمی به اندازه فقر
هیچ کفری به اندازه ظلم
هیچ تحریمی به اندازه تبعیض
هیچ فتنهای به اندازه فریب
هیچ بلایی به اندازه فساد
هیچ فسادی به اندازه فساد عقل
هیچ محاجّهای به اندازه مُلاجّه
و هیچ زَهری به اندازه نوشدارو پس از مرگ سهراب
۴۰۴/۱/۲۰
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
#آیا_صلح_ناگزیر_فضیلت_است؟
آدمی دوستار صلح است مگر آن که جنگ بر او تحمیل شود.تحمیل جنگ اگرچه دفاع را مشروع میکند ولی نا مشروط نمیکند و گاهی مصلحت، کار را به"مصالحه" میکشاند. زیرا جنگ برای زندگی است نه زندگی برای جنگ!
اما کسانی که جنگ را هدف زندگی میدانند، بویژه اگر سود و سَودایشان نیز با این باور گره خورده باشد، پیوسته بر شیپور جنگ میدمند و "رجز" میخوانند و زجر و ضجه زخمیها را نمیشنوند. شعار میدهند و هزینه نمیدهند.خطر میآفرینند و خطر نمیپذیرند و به آسانی صلح را از وقتِ فضیلتاش به تاخیر میاندازند و سرانجام پس از زیانهای سنگین-بیآنکه ذرهای به روی خود بیاورند-به همان سخن دلسوزان میرسند.
باید در وقتِ چاره تسلیم واقعیت شد، و گرنه در وقت ناچاری تسلیم دشمن خواهی شد. باید زبانِ خوشِ خیرخواهان را بموقع پذیرفت و گرنه زبان زور دشمن را خواهیپذیرفت.
افسوس که بعضیها تنها با شکستهای سخت نرم و مهربان میشوند. این نرمشِ ناگزیر و غریزی، اگرچه غنیمت است اما فضیلت نیست.
۴۰۴/۲/۸
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#دیشب_مسئولان_تکان_خوردند !!
#نوشدارو_بعد_از_مرگ_سهراب
#تازه_واردهای_صادق_بخوانند
#شجاعت_صلح
#پیش_به_سوی_صلح
#نه_این_صلح_و_نه_آن_جنگ
#آفرین_بر_آشتی
#تاریخ_انقضاء
#ارزش_پوزش
#صلح_سختتر_از_جنگ_است
#جنگ_طلب_نیستیم
#خط_قرمز_امام_حسین
#بهترین_آشتی
#برجام_بینام
#مقاومت_سخت_و_نرم
#هاشمی_و_عاقلانه_ترین_خیانت!!
#پایان_جنگ_با_شوک_درمانی
#هاشمی_و_پایان_جنگ
#میدان_سیاست_میدان_چرخشها
#مذاکرهای_که_همیشه_زود_است
#اصالت_پیروزی!
#مقاومت_برای_مقاومت!
#عدالت_در_مقاومت_جمعی
#ده_دقیقه_سرنوشت_ساز
#واقعا_لا_اله_الا_الله
آدمی دوستار صلح است مگر آن که جنگ بر او تحمیل شود.تحمیل جنگ اگرچه دفاع را مشروع میکند ولی نا مشروط نمیکند و گاهی مصلحت، کار را به"مصالحه" میکشاند. زیرا جنگ برای زندگی است نه زندگی برای جنگ!
اما کسانی که جنگ را هدف زندگی میدانند، بویژه اگر سود و سَودایشان نیز با این باور گره خورده باشد، پیوسته بر شیپور جنگ میدمند و "رجز" میخوانند و زجر و ضجه زخمیها را نمیشنوند. شعار میدهند و هزینه نمیدهند.خطر میآفرینند و خطر نمیپذیرند و به آسانی صلح را از وقتِ فضیلتاش به تاخیر میاندازند و سرانجام پس از زیانهای سنگین-بیآنکه ذرهای به روی خود بیاورند-به همان سخن دلسوزان میرسند.
باید در وقتِ چاره تسلیم واقعیت شد، و گرنه در وقت ناچاری تسلیم دشمن خواهی شد. باید زبانِ خوشِ خیرخواهان را بموقع پذیرفت و گرنه زبان زور دشمن را خواهیپذیرفت.
افسوس که بعضیها تنها با شکستهای سخت نرم و مهربان میشوند. این نرمشِ ناگزیر و غریزی، اگرچه غنیمت است اما فضیلت نیست.
۴۰۴/۲/۸
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#دیشب_مسئولان_تکان_خوردند !!
#نوشدارو_بعد_از_مرگ_سهراب
#تازه_واردهای_صادق_بخوانند
#شجاعت_صلح
#پیش_به_سوی_صلح
#نه_این_صلح_و_نه_آن_جنگ
#آفرین_بر_آشتی
#تاریخ_انقضاء
#ارزش_پوزش
#صلح_سختتر_از_جنگ_است
#جنگ_طلب_نیستیم
#خط_قرمز_امام_حسین
#بهترین_آشتی
#برجام_بینام
#مقاومت_سخت_و_نرم
#هاشمی_و_عاقلانه_ترین_خیانت!!
#پایان_جنگ_با_شوک_درمانی
#هاشمی_و_پایان_جنگ
#میدان_سیاست_میدان_چرخشها
#مذاکرهای_که_همیشه_زود_است
#اصالت_پیروزی!
#مقاومت_برای_مقاومت!
#عدالت_در_مقاومت_جمعی
#ده_دقیقه_سرنوشت_ساز
#واقعا_لا_اله_الا_الله
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین درس
غزل رهایی
فیلم بالا، سه دقیقه از واپسین دقایق از آخرین کلاسم در دانشگاه است که گرامیانیچند آن را برای روز معلم ساخته و پرداختهاند. باید بگویم این فیلم داستان زیبای "آخرین درس" نوشته آلفونس دوده را در خاطرم زنده میکند.داستانی که آن را از روزگار دبستان دوستش میدارم.
بازنشستگی، اندازهای از "آزادی" را ارمغانت میکند.بسته به اندازه رنجها، فشارها و حصارهای روزگار کار.
قانون روا میداشت که چند سال دیگر نیز در دانشگاه بمانم ولی بر پایه آنچه که شاید در آینده بگویم، بازنشستگی را برگزیدم.
در اینجا از همه دانشجویان گرامی و همکاران ارجمندی که با مِهری راستین بر ماندنم پافشاری میکردند و نیز از همه کسانی که در این سیسال دانشجوی کلاسم بودند و بزرگوارانه گفتارهای درشت و دشوارم را شنوا شدند، سپاس و درخواستِ گذشت دارم.
۴۰۴/۲/۱۱
دکتر زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
غزل رهایی
فیلم بالا، سه دقیقه از واپسین دقایق از آخرین کلاسم در دانشگاه است که گرامیانیچند آن را برای روز معلم ساخته و پرداختهاند. باید بگویم این فیلم داستان زیبای "آخرین درس" نوشته آلفونس دوده را در خاطرم زنده میکند.داستانی که آن را از روزگار دبستان دوستش میدارم.
بازنشستگی، اندازهای از "آزادی" را ارمغانت میکند.بسته به اندازه رنجها، فشارها و حصارهای روزگار کار.
قانون روا میداشت که چند سال دیگر نیز در دانشگاه بمانم ولی بر پایه آنچه که شاید در آینده بگویم، بازنشستگی را برگزیدم.
در اینجا از همه دانشجویان گرامی و همکاران ارجمندی که با مِهری راستین بر ماندنم پافشاری میکردند و نیز از همه کسانی که در این سیسال دانشجوی کلاسم بودند و بزرگوارانه گفتارهای درشت و دشوارم را شنوا شدند، سپاس و درخواستِ گذشت دارم.
۴۰۴/۲/۱۱
دکتر زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
در غربت تو ای معلم شهید
آنگاه که کلاس را به اهلش واگذاشتی و خیلی چیزها را به نا اهلش! و شتر ریاست را از درِ خانهات رماندی و خانمان رهاکردی, یا در عملیات رمضان، فرزند یکماههات را تنها گذاشتی، یا در "فتح المبین" زخمهایت را از همه پنهانکردی و در آن سالها که با همه مردان خانوادهات، جز خط مقدم خطی نشناختی، و در غروب۱۱ آبان ۶۱ در عملیات محرم، گلوله رسام، از پیشانیات پیشیگرفت، نه تو، و نه من، " امروز" را چنین نمیدیدیم. راستی اگر امروز وصیت میکردی، چه مینوشتی برادر؟
هرچه باشد آن غروب سرخ در زندگی من هرگزغروب نخواهد کرد، غربت تو و یاران مظلومت را بر صفحه شفق خواهمنوشت.
غربت آن نیست که نامی از شما نباشد. غربت آن نیست که مزارتان را ببندیم و عکستان را پاره کنیم! غربت آن است که نام وعکستان را هرچه بیشتر بر سر دیگران بکوبیم و از زبان شما به هرکسی هرچه خواستیم بگوییم!
اگر پیکر شهید در دست دشمن بیفتد عزیزتر از آن است که زبانش در دست دیگران بیفتد!
۱۴۰۰/۸/۱۱
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
آنگاه که کلاس را به اهلش واگذاشتی و خیلی چیزها را به نا اهلش! و شتر ریاست را از درِ خانهات رماندی و خانمان رهاکردی, یا در عملیات رمضان، فرزند یکماههات را تنها گذاشتی، یا در "فتح المبین" زخمهایت را از همه پنهانکردی و در آن سالها که با همه مردان خانوادهات، جز خط مقدم خطی نشناختی، و در غروب۱۱ آبان ۶۱ در عملیات محرم، گلوله رسام، از پیشانیات پیشیگرفت، نه تو، و نه من، " امروز" را چنین نمیدیدیم. راستی اگر امروز وصیت میکردی، چه مینوشتی برادر؟
هرچه باشد آن غروب سرخ در زندگی من هرگزغروب نخواهد کرد، غربت تو و یاران مظلومت را بر صفحه شفق خواهمنوشت.
غربت آن نیست که نامی از شما نباشد. غربت آن نیست که مزارتان را ببندیم و عکستان را پاره کنیم! غربت آن است که نام وعکستان را هرچه بیشتر بر سر دیگران بکوبیم و از زبان شما به هرکسی هرچه خواستیم بگوییم!
اگر پیکر شهید در دست دشمن بیفتد عزیزتر از آن است که زبانش در دست دیگران بیفتد!
۱۴۰۰/۸/۱۱
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
متن غزل رهایی
جان دهم، روا باشد، از برای آزادی
گر نهم، سزا باشد، سر به پای آزادی
در جهانِحیلت ساز، در قفس دو بالِ باز
نیست معنیاش پرواز، جز اَدای آزادی!
گرچه شب غم انگیزد، تیر تیرگی ریزد.
لیک در سحر خیزد، روشنای آزادی
جانم از تنم خسته، زین حصار نشکسته
بارِ کوچ بر بسته، با "دَرا"ی آزادی
آه ای گل صد خار! ای شمیم جان آزار!
سر برآور از گلزار، ای صفای آزادی
از شراب بیزارم، شوکران خریدارم
بیش از اینمیازارم، ای جفای آزادی
بس پریدهام بیبال، رنج بردهام سی سال
"جان" نهادهام ، نی"مال"، در اِزای آزادی
عمر دادهام ارزان، دل نهادهام شایان
ره سپردهام پایان پا بهپای آزادی
چون ستم به آدم شد خس به گل مقدم شد
قدّم از کمر خم شد پیشپای آزادی
من که بودمی چون کوه، آمدم دگر بستوه
جان لبالب از اندوه در عزای آزادی!
بال، پرکشد آزاد، از سراچهبیداد
هر چه باد، برگو "باد" جان فدای آزادی
۱۴۰۴/۲/۱۵
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
جان دهم، روا باشد، از برای آزادی
گر نهم، سزا باشد، سر به پای آزادی
در جهانِحیلت ساز، در قفس دو بالِ باز
نیست معنیاش پرواز، جز اَدای آزادی!
گرچه شب غم انگیزد، تیر تیرگی ریزد.
لیک در سحر خیزد، روشنای آزادی
جانم از تنم خسته، زین حصار نشکسته
بارِ کوچ بر بسته، با "دَرا"ی آزادی
آه ای گل صد خار! ای شمیم جان آزار!
سر برآور از گلزار، ای صفای آزادی
از شراب بیزارم، شوکران خریدارم
بیش از اینمیازارم، ای جفای آزادی
بس پریدهام بیبال، رنج بردهام سی سال
"جان" نهادهام ، نی"مال"، در اِزای آزادی
عمر دادهام ارزان، دل نهادهام شایان
ره سپردهام پایان پا بهپای آزادی
چون ستم به آدم شد خس به گل مقدم شد
قدّم از کمر خم شد پیشپای آزادی
من که بودمی چون کوه، آمدم دگر بستوه
جان لبالب از اندوه در عزای آزادی!
بال، پرکشد آزاد، از سراچهبیداد
هر چه باد، برگو "باد" جان فدای آزادی
۱۴۰۴/۲/۱۵
سید زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
تندیس فروتنی
دانشور وارسته، استاد محمد حسین حشمت پور چشم از جهان فروبست. او از استادان پیشکسوت و از شارحان برجسته متون کلاسیک فلسفی بود. در روزگار جوانیام که در یادگرفتن اهل قناعت نبودم او نیز اهل دریغ نبود. افسوس که تنها از گفتارش میآموختم در حالیکه او به راستی تندیس اخلاق و فروتنی بود. روانش شاد و یادش گرامی باد.
۴۰۴/۲/۲۰
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
دانشور وارسته، استاد محمد حسین حشمت پور چشم از جهان فروبست. او از استادان پیشکسوت و از شارحان برجسته متون کلاسیک فلسفی بود. در روزگار جوانیام که در یادگرفتن اهل قناعت نبودم او نیز اهل دریغ نبود. افسوس که تنها از گفتارش میآموختم در حالیکه او به راستی تندیس اخلاق و فروتنی بود. روانش شاد و یادش گرامی باد.
۴۰۴/۲/۲۰
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
مذاکره با مردم؟
با آمریکا مذاکره میکنید. با همان شیطان بزرگ. مذاکره "میش با گرگ". مذاکره با همان بدعهد جنایتکاری که قاتل رسمی سرداران ایران است. هیچ عیبی ندارد چنین مذاکراتی دیرهم شده باشد باز عاقلانه است. اگرچه معمولاً جوانها در این پیچهای تند، سرخورده میشوند. اما در سیاست هیچ پیچی خطرناک نیست گاهی "شیر با آهوا" نیز به سوی هم میپیچند و همکنار میشوند.
اما آیا این سیاسیون در خانه خود نیز با همخانههای خود کنار میآیند؟ آیا این چراغ به درون خانه هم روا است؟ نمیدانم. اما میدانم اگر کسی با همه دشمنانِ بیرونیاش نیز همدست شود اما نتواند یا نخواهد با ساکنان خانهاش همدل شود راه به جایی نخواهد بُرد.
۴۰۴/۲/۲۷
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
با آمریکا مذاکره میکنید. با همان شیطان بزرگ. مذاکره "میش با گرگ". مذاکره با همان بدعهد جنایتکاری که قاتل رسمی سرداران ایران است. هیچ عیبی ندارد چنین مذاکراتی دیرهم شده باشد باز عاقلانه است. اگرچه معمولاً جوانها در این پیچهای تند، سرخورده میشوند. اما در سیاست هیچ پیچی خطرناک نیست گاهی "شیر با آهوا" نیز به سوی هم میپیچند و همکنار میشوند.
اما آیا این سیاسیون در خانه خود نیز با همخانههای خود کنار میآیند؟ آیا این چراغ به درون خانه هم روا است؟ نمیدانم. اما میدانم اگر کسی با همه دشمنانِ بیرونیاش نیز همدست شود اما نتواند یا نخواهد با ساکنان خانهاش همدل شود راه به جایی نخواهد بُرد.
۴۰۴/۲/۲۷
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
شهامتِ شرمندگی!
نزدیکِ نیم قرن است که شعارهای جهانی و بلکه "دوجهانی" میدهیم و سیاستهای غربی و عربی را ناکارآمد میخوانیم اما اکنون زندگی مردمِ خود را به سطحی رساندهایم که رئیسجمهورش توصیه میکند مردم در گرمای تابستان کولر و پنکه را خاموش کنند(!) آیا بهتر نیست مسئولان به جای این راهحلهای مشعشع، شهامتِ شرمندگی داشته باشند و یک بار از مردم عذرخواهی اساسی کنند؟
چرا وقتی نوبت به افتتاح یک دکه و دکان می رسد دهها نفر باد به غبغب مینهند و مسابقه "اَنَا شَریک" میدهند، اما از یک پوزش خشک و خالی در این نقصانهای بزرگ دریغ میکنند؟ در رخدادهایی که قطعاً حکومت مسئول آن است چرا آقایان به گونهای تسلیت میگویند که گویی یک بلای آسمانی در کشورهای دیگر یا در خارج از جوّ زمین رخ داده است؟
چه کسی باید از این کمبودها عذرخواهی کند؟ حتماً آن کشاورز و تولیدگری باید عذر بخواهد که هر روز پنج ساعت از برقِ کارگاهش خاموش میشود! آیا آن حادثه وحشتناک و غمبارِ بندر رجایی که مرغان ساحلی را نیز داغدار کرد، نیاز به پوزش مسئولان نداشت؟ آیا این سطح نازل حفاظتی از انسانها، دانشمندان، زیرساختها و منابع خجالت ندارد؟ در این رخدادها تنها پیدرپی احتمال خرابکاری و عمدی بودن نفی میشود و گویی همه این سوانح به گردنِ یاجوج و ماجوج و شیاطینِ جنّی و پریزادگان است! و معلوم نیست چرا این بختکهای ماورائی تنها به تنِ این ملت شوربخت چسبیدهاند؟! در حالی که در این کاستیها هرمقامی به اندازه جایگاه و اختیارش مسئول است و آنان پیش از هر وعده و وعیدی باید به سهم خود خَجِل و عذرخواه باشند. سیاهپوش کردن کشور، اعلام عزای عمومی و برپاکردنِ یکصدو بیست هزار مجلس ترحیم، هیچکدام جای عذرخواهی و اظهار شرمندگی را نمیگیرد.
۴۰۴/۲/۲۸
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#همه_مسئولند_بزرگترها_مسئولتر
#بچهها_مواظب_باشید
نزدیکِ نیم قرن است که شعارهای جهانی و بلکه "دوجهانی" میدهیم و سیاستهای غربی و عربی را ناکارآمد میخوانیم اما اکنون زندگی مردمِ خود را به سطحی رساندهایم که رئیسجمهورش توصیه میکند مردم در گرمای تابستان کولر و پنکه را خاموش کنند(!) آیا بهتر نیست مسئولان به جای این راهحلهای مشعشع، شهامتِ شرمندگی داشته باشند و یک بار از مردم عذرخواهی اساسی کنند؟
چرا وقتی نوبت به افتتاح یک دکه و دکان می رسد دهها نفر باد به غبغب مینهند و مسابقه "اَنَا شَریک" میدهند، اما از یک پوزش خشک و خالی در این نقصانهای بزرگ دریغ میکنند؟ در رخدادهایی که قطعاً حکومت مسئول آن است چرا آقایان به گونهای تسلیت میگویند که گویی یک بلای آسمانی در کشورهای دیگر یا در خارج از جوّ زمین رخ داده است؟
چه کسی باید از این کمبودها عذرخواهی کند؟ حتماً آن کشاورز و تولیدگری باید عذر بخواهد که هر روز پنج ساعت از برقِ کارگاهش خاموش میشود! آیا آن حادثه وحشتناک و غمبارِ بندر رجایی که مرغان ساحلی را نیز داغدار کرد، نیاز به پوزش مسئولان نداشت؟ آیا این سطح نازل حفاظتی از انسانها، دانشمندان، زیرساختها و منابع خجالت ندارد؟ در این رخدادها تنها پیدرپی احتمال خرابکاری و عمدی بودن نفی میشود و گویی همه این سوانح به گردنِ یاجوج و ماجوج و شیاطینِ جنّی و پریزادگان است! و معلوم نیست چرا این بختکهای ماورائی تنها به تنِ این ملت شوربخت چسبیدهاند؟! در حالی که در این کاستیها هرمقامی به اندازه جایگاه و اختیارش مسئول است و آنان پیش از هر وعده و وعیدی باید به سهم خود خَجِل و عذرخواه باشند. سیاهپوش کردن کشور، اعلام عزای عمومی و برپاکردنِ یکصدو بیست هزار مجلس ترحیم، هیچکدام جای عذرخواهی و اظهار شرمندگی را نمیگیرد.
۴۰۴/۲/۲۸
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#همه_مسئولند_بزرگترها_مسئولتر
#بچهها_مواظب_باشید
آزادی خرمشهر و محسن رضایی
محسن رضایی میرقائد در زمان جنگ فرمانده کل سپاه بود و بسیاری از عملیاتهای آفندی و پدافندی را فرماندهی میکرد. او در سالهای اخیر حرفهایی میزند که بسیاری از رزمندگان جنگ را در شگفتی فرو میبرَد. وی در تازهترین سخنرانیاش گفته است:"این که شهدای خدمت به عدد هشت رسیده و لحظاتی قبل طوفان عظیمی در آسمان مشهد پیدا شد، معلوم است که این شهادت خیلی معنا دارد. فلسفه این شهادت را فقط عرفای بزرگ میدانند"
من حیرت میکنم که آیا در عملیاتهایی چون آزادسازی خرمشهر نیز همین شخص بود که صدها هزار جوان، جان به فرمان او سپرده بودند؟ آیا سطح و نوع فکر این برادر در آن روزگار نیز درهمین سطح بوده است یا اینکه او در سالهای اخیر دچار دگردیسی ذهنی شده است؟ به گمانم او تغییری نکرده است و در اوایل جنگ من و بسیاری از رزمندگان داوطلب نیز همینگونه بودهایم و از صفر تا صدِ پیروزیها و شکستها را معلول مستقیم آسمانیان میانگاشتیم! محسن رضایی اکنون نیز همانگونه میاندیشد ولی امثال من بسیار عوض شدهایم و دیگر نمیتوانیم به چنین سطحی از شطحیات او دلخوش کنیم.
گمان نشود که من از حضور در دفاع از کشورمان پشیمان شدهام. نه هرگز! اما چند سالی است که هربار آقای محسن رضایی از این حرفهای غریب میزند پُشتم میلرزد که تحت فرمانِ چه کسی جان در طَبَق نهاده بودیم؟ اکنون با این توصیف، شکستهای ما به آسانی قابل علت یابی است ولی پیروزیهای ما به راستی محیرالعقول مینماید و روشن میشود که آزادی خرمشهر و فتحالمبین و فتح فاو، چه جانفشانیهای مضاعفی به همراه داشته است و رزمندگان و شهیدان و بسیاری از فرماندهان عزیز چه فداکاریهای بزرگی کردهاند. ای درود بر جان و روانشان باد.
۱۴۰۴/۳/۳
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
محسن رضایی میرقائد در زمان جنگ فرمانده کل سپاه بود و بسیاری از عملیاتهای آفندی و پدافندی را فرماندهی میکرد. او در سالهای اخیر حرفهایی میزند که بسیاری از رزمندگان جنگ را در شگفتی فرو میبرَد. وی در تازهترین سخنرانیاش گفته است:"این که شهدای خدمت به عدد هشت رسیده و لحظاتی قبل طوفان عظیمی در آسمان مشهد پیدا شد، معلوم است که این شهادت خیلی معنا دارد. فلسفه این شهادت را فقط عرفای بزرگ میدانند"
من حیرت میکنم که آیا در عملیاتهایی چون آزادسازی خرمشهر نیز همین شخص بود که صدها هزار جوان، جان به فرمان او سپرده بودند؟ آیا سطح و نوع فکر این برادر در آن روزگار نیز درهمین سطح بوده است یا اینکه او در سالهای اخیر دچار دگردیسی ذهنی شده است؟ به گمانم او تغییری نکرده است و در اوایل جنگ من و بسیاری از رزمندگان داوطلب نیز همینگونه بودهایم و از صفر تا صدِ پیروزیها و شکستها را معلول مستقیم آسمانیان میانگاشتیم! محسن رضایی اکنون نیز همانگونه میاندیشد ولی امثال من بسیار عوض شدهایم و دیگر نمیتوانیم به چنین سطحی از شطحیات او دلخوش کنیم.
گمان نشود که من از حضور در دفاع از کشورمان پشیمان شدهام. نه هرگز! اما چند سالی است که هربار آقای محسن رضایی از این حرفهای غریب میزند پُشتم میلرزد که تحت فرمانِ چه کسی جان در طَبَق نهاده بودیم؟ اکنون با این توصیف، شکستهای ما به آسانی قابل علت یابی است ولی پیروزیهای ما به راستی محیرالعقول مینماید و روشن میشود که آزادی خرمشهر و فتحالمبین و فتح فاو، چه جانفشانیهای مضاعفی به همراه داشته است و رزمندگان و شهیدان و بسیاری از فرماندهان عزیز چه فداکاریهای بزرگی کردهاند. ای درود بر جان و روانشان باد.
۱۴۰۴/۳/۳
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
رونمایی از جهنم!
در شهر فومن نمایشگاه بهشت و جهنم برپا کردهاند تا کیفر و پاداش آخرت را برای مردم محسوستر کنند. بیخبر از اینکه این شبیهسازی چون "معالفارق"است به جای آنکه ذهنها را به حقیقت نزدیکتر کند از آن دورتر میکند و نتیجهای وارونه میدهد. علاوه بر آن، خوشیها و شادیهای بهشتی اساساً نمایش پذیر نیستند. در نگاه قرآن، آتش دوزخ با آتش دنیا تفاوت جوهری دارد.
آتش دوزخ در واقع تجسم گناهی است که از درون انسان جرقه میخورَد."التی تطلععلیالافئده"
مگر کسی به جواز شرعیِ اینکار ها ایراد میگیرد که از اجازه مراجع تقلید خبر میدهید؟ سخن در اثربخشی این کارهاست و در این باره باید"روششناسان"، "روانشناسان"، "مفسران"، "هنرمندان" و"جامعه شناسان" نظر دهند نه فقیهان. اگر خواستهاید از رفتار علی(ع) در برابر عقیل، الگو بگیرید، غافل نشوید که ایشان آتش را به "برادرِ" خودش نزدیک کرد که از "بیتالمال"سهم ویژهای میخواست! شما نیز این آتشرا به ویژهخوارانِ خودمانی نشان دهید نه به مسافران خستهای که چندروز از شهرهای آلوده، به طبیعت گریختهاند! جای این نمایش را اشتباه گرفتهاید. همان گونه که شهدای گمنام را در دانشگاهها و تفرجگاه جوانان دفن کردید نه در مراکز قضاوت و تقسیم قدرت و ثروت. اگر در جامعهای کینه و بُغض و تبعیض کولاک کند و خدای ناکرده، زبانم لال، اگر برخی از"مبلغان"، خود ویژهخواریکنند، مخاطب شما، در "اصل وجودِ "دوزخ" شک میکند و شما به کیفیتِ کیفر دوزخ مشغولید! اگر براستی نیت فرهنگی دارید بهتر است تلاشکنید تا خودِ برخی از مبلغان، به رستاخیز باور پیدا کنند. باوری که در رفتارهایشان نمایان شود. اگر میخواهید مردم وعده اخروی قرآن را صادق بدانند خودشان در دنیا وعده صادق بدهند و صادقانه به وعدههایشان عمل کنند. همین دنیا و قوانیناش را درست بفهمند و آنها را به درستی نمایش دهند. جذابیتهای(!) پل صراط به جای خود، ولی نگران جادههای کشورمان هم باشند. اخبار آخرت به جای خود، اما اخبار این دنیا را هم درست نمایش دهند، آتشجهنم به جای خود، آتش سوزیها را درست گزارش کنند. دستکم تکذیبیههایشان، کاذب از آب درنیاید. امضاهایشان جعلی(!) نباشد از قیمتها خبر داشته باشند."سطلهای زباله" را عادلانه میان زباله گردها تقسیم کنند! رودها و دریاهاچهها را بیحساب نخشکانند. خانوادهها را نپاشانند، از میزان طلاق، از انبوه پروندههای فساد، از فقر و تبعیض بکاهند. برق کشاورزان و تولیدگران را با اطلاع قبلی و منظم قطع کنند! در مدارسِ رایگان(!)، کمتر پول بگیرند! در جزیرههای تفریحی در خرجِ بیتالمال زیاده روی نکنند! ویترینهایشان دروغ نگوید، به جای"گندم"جو نفروشند، و در اخبارِ همین دنیا "ب" را به جای "الف" رونمایی نکنند، تا مردم نیز از رونمایی اخرت تاثیر بپذیرند.
۴۰۴/۳/۴
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
در شهر فومن نمایشگاه بهشت و جهنم برپا کردهاند تا کیفر و پاداش آخرت را برای مردم محسوستر کنند. بیخبر از اینکه این شبیهسازی چون "معالفارق"است به جای آنکه ذهنها را به حقیقت نزدیکتر کند از آن دورتر میکند و نتیجهای وارونه میدهد. علاوه بر آن، خوشیها و شادیهای بهشتی اساساً نمایش پذیر نیستند. در نگاه قرآن، آتش دوزخ با آتش دنیا تفاوت جوهری دارد.
آتش دوزخ در واقع تجسم گناهی است که از درون انسان جرقه میخورَد."التی تطلععلیالافئده"
مگر کسی به جواز شرعیِ اینکار ها ایراد میگیرد که از اجازه مراجع تقلید خبر میدهید؟ سخن در اثربخشی این کارهاست و در این باره باید"روششناسان"، "روانشناسان"، "مفسران"، "هنرمندان" و"جامعه شناسان" نظر دهند نه فقیهان. اگر خواستهاید از رفتار علی(ع) در برابر عقیل، الگو بگیرید، غافل نشوید که ایشان آتش را به "برادرِ" خودش نزدیک کرد که از "بیتالمال"سهم ویژهای میخواست! شما نیز این آتشرا به ویژهخوارانِ خودمانی نشان دهید نه به مسافران خستهای که چندروز از شهرهای آلوده، به طبیعت گریختهاند! جای این نمایش را اشتباه گرفتهاید. همان گونه که شهدای گمنام را در دانشگاهها و تفرجگاه جوانان دفن کردید نه در مراکز قضاوت و تقسیم قدرت و ثروت. اگر در جامعهای کینه و بُغض و تبعیض کولاک کند و خدای ناکرده، زبانم لال، اگر برخی از"مبلغان"، خود ویژهخواریکنند، مخاطب شما، در "اصل وجودِ "دوزخ" شک میکند و شما به کیفیتِ کیفر دوزخ مشغولید! اگر براستی نیت فرهنگی دارید بهتر است تلاشکنید تا خودِ برخی از مبلغان، به رستاخیز باور پیدا کنند. باوری که در رفتارهایشان نمایان شود. اگر میخواهید مردم وعده اخروی قرآن را صادق بدانند خودشان در دنیا وعده صادق بدهند و صادقانه به وعدههایشان عمل کنند. همین دنیا و قوانیناش را درست بفهمند و آنها را به درستی نمایش دهند. جذابیتهای(!) پل صراط به جای خود، ولی نگران جادههای کشورمان هم باشند. اخبار آخرت به جای خود، اما اخبار این دنیا را هم درست نمایش دهند، آتشجهنم به جای خود، آتش سوزیها را درست گزارش کنند. دستکم تکذیبیههایشان، کاذب از آب درنیاید. امضاهایشان جعلی(!) نباشد از قیمتها خبر داشته باشند."سطلهای زباله" را عادلانه میان زباله گردها تقسیم کنند! رودها و دریاهاچهها را بیحساب نخشکانند. خانوادهها را نپاشانند، از میزان طلاق، از انبوه پروندههای فساد، از فقر و تبعیض بکاهند. برق کشاورزان و تولیدگران را با اطلاع قبلی و منظم قطع کنند! در مدارسِ رایگان(!)، کمتر پول بگیرند! در جزیرههای تفریحی در خرجِ بیتالمال زیاده روی نکنند! ویترینهایشان دروغ نگوید، به جای"گندم"جو نفروشند، و در اخبارِ همین دنیا "ب" را به جای "الف" رونمایی نکنند، تا مردم نیز از رونمایی اخرت تاثیر بپذیرند.
۴۰۴/۳/۴
زینالعابدین صفوی
@zeinoddin43
@seyed_zeinolabedin_safavi
#هیچگاه_یک_معلم_را_تهدید_نکنید
سی سال پیش که درسدادن را در دانشگاه آغاز کردم هیچ گمان نمیبردم روزی فرا برسد خودم نیز ناچار به #خود_خاموشی و #خود_اسکاتی شوم. آنچنان روشن و "روراست" بودم که هر گونه دوپهلوگویی را نوعی ترسویی میدانستم و بیآنکه به نقشِ"ترسانندهها"توجه کنم فقط"ترسنده"ها را مقصر میپنداشتم. نمیدانستم در "ترسِ معلم"، سبب قویتر از مباشر است. اما رفته رفته دریافتم که اگر معلم از روی ترس #خود_بندی کند و دو پهلو سخن گوید، گناه اصلیاش به گردنِ "اختناق" است.
برای یک معلم قورت دادن سخنِ حق، بدترین شکنجه است. شکنجه شدن تنها شلاق نیست. تنها ایننیست که آتش سیگار را بر روی پوست بدنت خاموش کنند. تنها این نیست که ناخنهایت را بکشند تا از تو اعتراف بگیرند. برای روح یک معلمِ راستگو و راستین، هیچ شکنجی سختتر از این نیست
که به او فرمان دهند که حقیقت را نگوید! به او "فرمان" دهند که برخلاف باورهایش سخن بگوید و کسی را بستاید که قبولش ندارد.
این شکنجه آنگاه تلختر میشود که "فرماندهنده" خود نیز به فرمایِش و فرمانَش ایمان نداشته باشد! اما کاسبکارانه "فرمان رسانی" کند. از آن تلختر آن است که معلم بیم تکفیر داشته باشد. دم به دم نگران باشد که مبادا یکی "شمر" و "ابن سعد" نامش گذارد، یکی طلحهاش بخواند و دیگری زُبیرش بنامند و یا با کمی ملاحظه ابو موسی اشعریت نامنهد! اَمان از این نامها و لقبهای فراوان و برچسبهای ارزان که هرکسی به دلخواه، به پیشانیِ هرکسی بچسباند. کدام "نا امنی" از این بدتر که آبروی آموزگار آنچنان شکننده باشد که از #تهمتهای_مقدس در امان نباشد!
اگر بر خلاف خودکامگان،جامعه را پویا و رشید میخواهید، به معلمها دیکته نگویید و کلام خود را در کام او نگذارید.حتی اگر حرفش را نمیپسندید، اگر برهان دارید او را تفهیم و اقناع کنید. وگرنه بگذارید -به گمان شما- نادرست سخن بگوید ولی در نزد خودش درستکار بماند. اگر به راستی میخواهید او شاگردانی راستگو و دلیر پرورش دهد، هرگز او را تهدید نکنید.
۴۰۴/۳/۹
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#فرهنگ_فرمان_نمیپذیرد
سی سال پیش که درسدادن را در دانشگاه آغاز کردم هیچ گمان نمیبردم روزی فرا برسد خودم نیز ناچار به #خود_خاموشی و #خود_اسکاتی شوم. آنچنان روشن و "روراست" بودم که هر گونه دوپهلوگویی را نوعی ترسویی میدانستم و بیآنکه به نقشِ"ترسانندهها"توجه کنم فقط"ترسنده"ها را مقصر میپنداشتم. نمیدانستم در "ترسِ معلم"، سبب قویتر از مباشر است. اما رفته رفته دریافتم که اگر معلم از روی ترس #خود_بندی کند و دو پهلو سخن گوید، گناه اصلیاش به گردنِ "اختناق" است.
برای یک معلم قورت دادن سخنِ حق، بدترین شکنجه است. شکنجه شدن تنها شلاق نیست. تنها ایننیست که آتش سیگار را بر روی پوست بدنت خاموش کنند. تنها این نیست که ناخنهایت را بکشند تا از تو اعتراف بگیرند. برای روح یک معلمِ راستگو و راستین، هیچ شکنجی سختتر از این نیست
که به او فرمان دهند که حقیقت را نگوید! به او "فرمان" دهند که برخلاف باورهایش سخن بگوید و کسی را بستاید که قبولش ندارد.
این شکنجه آنگاه تلختر میشود که "فرماندهنده" خود نیز به فرمایِش و فرمانَش ایمان نداشته باشد! اما کاسبکارانه "فرمان رسانی" کند. از آن تلختر آن است که معلم بیم تکفیر داشته باشد. دم به دم نگران باشد که مبادا یکی "شمر" و "ابن سعد" نامش گذارد، یکی طلحهاش بخواند و دیگری زُبیرش بنامند و یا با کمی ملاحظه ابو موسی اشعریت نامنهد! اَمان از این نامها و لقبهای فراوان و برچسبهای ارزان که هرکسی به دلخواه، به پیشانیِ هرکسی بچسباند. کدام "نا امنی" از این بدتر که آبروی آموزگار آنچنان شکننده باشد که از #تهمتهای_مقدس در امان نباشد!
اگر بر خلاف خودکامگان،جامعه را پویا و رشید میخواهید، به معلمها دیکته نگویید و کلام خود را در کام او نگذارید.حتی اگر حرفش را نمیپسندید، اگر برهان دارید او را تفهیم و اقناع کنید. وگرنه بگذارید -به گمان شما- نادرست سخن بگوید ولی در نزد خودش درستکار بماند. اگر به راستی میخواهید او شاگردانی راستگو و دلیر پرورش دهد، هرگز او را تهدید نکنید.
۴۰۴/۳/۹
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#فرهنگ_فرمان_نمیپذیرد
عید انسان
عید قربان یعنی روز آزادی حنجره انسان از زیر خنجر مقدس. یعنی ذبح انسان در پای خدا نیز موقوف. خدایی که خونخواه انسان است، چگونه خونخوار و خونریز او باشد؟!
عید قربان یعنی گلوی انسان بریدنی نیست حتی گلویی که لب تیز تیغ را ببوسد.
عید قربان یعنی تارهای صوتی انسان، بر شمشیر پیروز است. حتی بر شمشیری که سنگ را نیز میشکافد.
۱۴۰۴/۳/۱۶
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
عید قربان یعنی روز آزادی حنجره انسان از زیر خنجر مقدس. یعنی ذبح انسان در پای خدا نیز موقوف. خدایی که خونخواه انسان است، چگونه خونخوار و خونریز او باشد؟!
عید قربان یعنی گلوی انسان بریدنی نیست حتی گلویی که لب تیز تیغ را ببوسد.
عید قربان یعنی تارهای صوتی انسان، بر شمشیر پیروز است. حتی بر شمشیری که سنگ را نیز میشکافد.
۱۴۰۴/۳/۱۶
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
نظر واصله
به نام خدای خونخواه انسان............!!!
برادر ارجمند جناب دکتر صفوی عزیز
در روزی که «عید قربان» نام گرفته و باید نماد رهایی انسان باشد، دختری مظلوم به نام الهه حسیننژاد قربانی خشونتی بی معنی شد. گلویی که باید با بوسهی پدر و مادر آرام میگرفت، تنها برای یک گوشی موبایل، با خنجری بیرحم بریده شد.
نه برای خدا، نه برای حقیقت، بلکه برای هیچ.
این نه قربانی عشق، که قربانی جهل، فقر و بیرحمی روزگار ما بود.
نوشتید «گلوی انسان بریدنی نیست، حتی اگر لب تیغ را ببوسد.»
اما امروز، پیش از آنکه بخواند، بریده میشود.
امروز دیگر سخن بر شمشیر پیروز نیست؛
شمشیر بر انسان، و سکوت بر فریاد چیره شده است.
الهه رفت، اما صدای خاموشش در گلوی همهی ما مانده است.
و اینجاست که باید به خود بازگردیم؛
عید قربان، اگر چیزی از ابراهیم در خود دارد، باید ما را به جایی ببرد که
هیچ گلویی به پای هیچچیز قربانی نشود، مگر برای رهایی انسان از ظلم و خشونت.
ارادتمند ..... کاظم بهرامی
به نام خدای خونخواه انسان............!!!
برادر ارجمند جناب دکتر صفوی عزیز
در روزی که «عید قربان» نام گرفته و باید نماد رهایی انسان باشد، دختری مظلوم به نام الهه حسیننژاد قربانی خشونتی بی معنی شد. گلویی که باید با بوسهی پدر و مادر آرام میگرفت، تنها برای یک گوشی موبایل، با خنجری بیرحم بریده شد.
نه برای خدا، نه برای حقیقت، بلکه برای هیچ.
این نه قربانی عشق، که قربانی جهل، فقر و بیرحمی روزگار ما بود.
نوشتید «گلوی انسان بریدنی نیست، حتی اگر لب تیغ را ببوسد.»
اما امروز، پیش از آنکه بخواند، بریده میشود.
امروز دیگر سخن بر شمشیر پیروز نیست؛
شمشیر بر انسان، و سکوت بر فریاد چیره شده است.
الهه رفت، اما صدای خاموشش در گلوی همهی ما مانده است.
و اینجاست که باید به خود بازگردیم؛
عید قربان، اگر چیزی از ابراهیم در خود دارد، باید ما را به جایی ببرد که
هیچ گلویی به پای هیچچیز قربانی نشود، مگر برای رهایی انسان از ظلم و خشونت.
ارادتمند ..... کاظم بهرامی
"ظاهرگرایی"، "باطنِ" جامعه را میسوزانَد
"قالب گراییِ" دینی بر پوسته مناسک بسنده میکند و با اثربخشیِ اخلاقیِ آنها کاری ندارد. این آفت، اگر با "هویت طلبیِ افراطی" ترکیب شود، "هدایت درونی" را کمرنگ میکند.
اما "محتوا گرایی" با "هدایتگرایی" و "حقیقتگرایی" ترکیب میشود و دین را برنامهای برای تربیت انسان میخواهد نه انسان را برای دین. عدل و عقل را لازمه دینداری میشمارد و از اکراه در تربیت، اکراه دارد. انقلاب را نیز برای احیای کرامت و آزادی انسان تلقی میکند.
در سال انقلاب، بویژه در گفتگوهای نوفل لوشاتو، و سخنرانی بهشت زهرا، جنبه هویتگرایی غلظت کمتری داشت و انسان گرایی، مردمگرایی و کرامتخواهی، بسی پر رنگ تر بود. بنیانگذار نظام بر ارزشهای انسانی بیشتر پای میفشرد و اعلام میکرد که سرنوشت هرکسی به دست خویش است و اجداد و پیشینیان ما حق نداشتند با رای صد سالِ پیش سرنوشت آیندگان را تعیین کنند. هم ایشان خطاب به روحانیانِ قانونگذار میگفت شما "ولیِّ" مردم نیستید بلکه "وکیلِ" آنانید. آقای بهشتی در نکوهش ظاهرگرایی میگفت اگر جامعه تبعیض آلود باشد سرتاپایش را هم با قرآن بپوشانید باز لجن است و لجن! آقای مطهری "تفکر" را بر "اعتقاد" برتری میداد و آزادی اندیشههای مخالف را مایه رشد جامعه میدانست و میگفت کمونیستها نیز باید در دانشکده الهیات تهران کرسیِ تدریس داشته باشند. آقای طالقانی محتوای هدایتگرانه و عدالتخواهانه دین را چنان برجسته میدانست که عدالتخواهانِ نامسلمان را نیز با پیامبران الهی همسو میشمرد. او نیز مانند مطهری از "طبقه سازیِ" روحانیت پرهیز داشت. تا جایی که در برابر "بُقعه سازی" بر روی قبر پدربزرگش در طالقان بر میآشوبد و با دست خود آن را مسطح و با دیگر قبرها همسطح و همسان میکند.
اما نگاه "هویتگرا" از همان اول انقلاب در شعائر و مناسک قفل شده بود و اکنون نیز بیشتر با آیینهای هویتی گره خورده است و نمادها را برجسته میکند و با نهاد انسانها کار چندانی ندارد. سخنم با این گروه این است که اگر همه نمادهایتان را جهانی کنید، اگر همه مردم دنیا را "تواشیح خوان" کنید، حتی اگر در زندانها و کمپهای ترک اعتیاد نیز سرود "سلام فرمانده" راه بیندازید، اگر در همه شهرها جهنمِ فومنی بسازید، اگرهمه بوستانها را مقبرهالشهدا کنید، اگر در همه دهکدهها نماز جمعه برگزار کنید، اگر همه دانشجویان را اعتکافی کنید، اگر همه خطوط قرآن را با طلا بر عرشه همه کشتیها بنگارید، اگر در هر میان پرده تلویزیونی دمبهدم زیارت خاصه امام رضا(ع) پخشکنید. اگر برای هر برگ تقویم یک مناسبتِ مذهبی پیدا کنید، اگر همه زنان و دختران را مقنعه و چادر عربی بپوشانید، اگر در همه مدارس، نهاد نمایندگی رهبری تاسیس کنید. اگر همه دبیرستانها را به حوزه علمیه تبدیل کنید، اگر بر دوشِ همه مدیران کشور چفیههای بلند بیفکنید، اگر صحنِ همه مساجد را مانند جمکران بیکران کنید، اگر برفراز همه منارهها نقاره بزنید، اگر امامزادههای تازهای کشف کنید و برای هریک گنبدی از طلا بسازید، اگر حرم امام(ره) را با اموال عمومی از این هم مجلل تر کنید، اگر همه مسئولان و مدیرانِ سر شلوغِ کشور را خادم و کفشدار حرم رضوی کنید. اگر جشنهای مذهبیِ چند فرسخی راه بیندازید و کیکهای کیلومتری بپزید، اگر در تشکیل هیات و محفل و موکب مسابقه بگذارید، اگر همه ملتها را مانند نیجریه، فوج فوج به مذهب شیعه مشرف کنید، اگر همه شهرها را "حرم" کنید، و اگر سقف همه حرمها را مقرنس کنید. اگر جشنوارههای موسیقی را یکسره تعطیل کنید، اگر در همه دنیا پرچم تشیع برافرازید، اصلاً اگر کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنید و دشمن صهیونی را نابود و تبدیل به جزغاله کنید، اما...
اما اگر نتوانید دل انسانها را به دست آورید و اگر نتوانید برای ملت، امنیت جانی و روانی، آزادی، رفاه و عدالت نسبی فراهم کنید، و اگر نتوانید آب و برق و بنزین و گاز و گازوئیل مردم را تامین کنید، هیچیک از آیینهای هویتی، منجر به "هدایت" مردم نمیشود و "قالب گرایی" و "ظاهرگرایی"، باطنِ جامعه را میسوزانَد و "محتوای" دین و آیین را نیز میپوکانَد. بویژه اگر این "مناسک گرایی" با حجم سنگینی از هزینه بیتالمال همراه شود و بر دامنه ریا و ریاست طلبی بیفزاید.
"آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو"
۱۴۰۴/۳/۱۷
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#هویت_یا_حقیقت
#مناسک_گرایی
"قالب گراییِ" دینی بر پوسته مناسک بسنده میکند و با اثربخشیِ اخلاقیِ آنها کاری ندارد. این آفت، اگر با "هویت طلبیِ افراطی" ترکیب شود، "هدایت درونی" را کمرنگ میکند.
اما "محتوا گرایی" با "هدایتگرایی" و "حقیقتگرایی" ترکیب میشود و دین را برنامهای برای تربیت انسان میخواهد نه انسان را برای دین. عدل و عقل را لازمه دینداری میشمارد و از اکراه در تربیت، اکراه دارد. انقلاب را نیز برای احیای کرامت و آزادی انسان تلقی میکند.
در سال انقلاب، بویژه در گفتگوهای نوفل لوشاتو، و سخنرانی بهشت زهرا، جنبه هویتگرایی غلظت کمتری داشت و انسان گرایی، مردمگرایی و کرامتخواهی، بسی پر رنگ تر بود. بنیانگذار نظام بر ارزشهای انسانی بیشتر پای میفشرد و اعلام میکرد که سرنوشت هرکسی به دست خویش است و اجداد و پیشینیان ما حق نداشتند با رای صد سالِ پیش سرنوشت آیندگان را تعیین کنند. هم ایشان خطاب به روحانیانِ قانونگذار میگفت شما "ولیِّ" مردم نیستید بلکه "وکیلِ" آنانید. آقای بهشتی در نکوهش ظاهرگرایی میگفت اگر جامعه تبعیض آلود باشد سرتاپایش را هم با قرآن بپوشانید باز لجن است و لجن! آقای مطهری "تفکر" را بر "اعتقاد" برتری میداد و آزادی اندیشههای مخالف را مایه رشد جامعه میدانست و میگفت کمونیستها نیز باید در دانشکده الهیات تهران کرسیِ تدریس داشته باشند. آقای طالقانی محتوای هدایتگرانه و عدالتخواهانه دین را چنان برجسته میدانست که عدالتخواهانِ نامسلمان را نیز با پیامبران الهی همسو میشمرد. او نیز مانند مطهری از "طبقه سازیِ" روحانیت پرهیز داشت. تا جایی که در برابر "بُقعه سازی" بر روی قبر پدربزرگش در طالقان بر میآشوبد و با دست خود آن را مسطح و با دیگر قبرها همسطح و همسان میکند.
اما نگاه "هویتگرا" از همان اول انقلاب در شعائر و مناسک قفل شده بود و اکنون نیز بیشتر با آیینهای هویتی گره خورده است و نمادها را برجسته میکند و با نهاد انسانها کار چندانی ندارد. سخنم با این گروه این است که اگر همه نمادهایتان را جهانی کنید، اگر همه مردم دنیا را "تواشیح خوان" کنید، حتی اگر در زندانها و کمپهای ترک اعتیاد نیز سرود "سلام فرمانده" راه بیندازید، اگر در همه شهرها جهنمِ فومنی بسازید، اگرهمه بوستانها را مقبرهالشهدا کنید، اگر در همه دهکدهها نماز جمعه برگزار کنید، اگر همه دانشجویان را اعتکافی کنید، اگر همه خطوط قرآن را با طلا بر عرشه همه کشتیها بنگارید، اگر در هر میان پرده تلویزیونی دمبهدم زیارت خاصه امام رضا(ع) پخشکنید. اگر برای هر برگ تقویم یک مناسبتِ مذهبی پیدا کنید، اگر همه زنان و دختران را مقنعه و چادر عربی بپوشانید، اگر در همه مدارس، نهاد نمایندگی رهبری تاسیس کنید. اگر همه دبیرستانها را به حوزه علمیه تبدیل کنید، اگر بر دوشِ همه مدیران کشور چفیههای بلند بیفکنید، اگر صحنِ همه مساجد را مانند جمکران بیکران کنید، اگر برفراز همه منارهها نقاره بزنید، اگر امامزادههای تازهای کشف کنید و برای هریک گنبدی از طلا بسازید، اگر حرم امام(ره) را با اموال عمومی از این هم مجلل تر کنید، اگر همه مسئولان و مدیرانِ سر شلوغِ کشور را خادم و کفشدار حرم رضوی کنید. اگر جشنهای مذهبیِ چند فرسخی راه بیندازید و کیکهای کیلومتری بپزید، اگر در تشکیل هیات و محفل و موکب مسابقه بگذارید، اگر همه ملتها را مانند نیجریه، فوج فوج به مذهب شیعه مشرف کنید، اگر همه شهرها را "حرم" کنید، و اگر سقف همه حرمها را مقرنس کنید. اگر جشنوارههای موسیقی را یکسره تعطیل کنید، اگر در همه دنیا پرچم تشیع برافرازید، اصلاً اگر کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنید و دشمن صهیونی را نابود و تبدیل به جزغاله کنید، اما...
اما اگر نتوانید دل انسانها را به دست آورید و اگر نتوانید برای ملت، امنیت جانی و روانی، آزادی، رفاه و عدالت نسبی فراهم کنید، و اگر نتوانید آب و برق و بنزین و گاز و گازوئیل مردم را تامین کنید، هیچیک از آیینهای هویتی، منجر به "هدایت" مردم نمیشود و "قالب گرایی" و "ظاهرگرایی"، باطنِ جامعه را میسوزانَد و "محتوای" دین و آیین را نیز میپوکانَد. بویژه اگر این "مناسک گرایی" با حجم سنگینی از هزینه بیتالمال همراه شود و بر دامنه ریا و ریاست طلبی بیفزاید.
"آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو"
۱۴۰۴/۳/۱۷
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#هویت_یا_حقیقت
#مناسک_گرایی
سگ گردانی یا سرگردانی؟
در برخی از شهرها، سگ گردانی را ممنوع کردهاند. من با این اقدام مخالف نیستم اما نه از سگ متنفرم نه از سگ گردان. اگر نقدی هست به کسانی است که لجِ برخی از جوانان را چنان در آوردهاند که آنان در برابر خواستههای منطقی نیز مقاومت میکنند. به گونهای که از سرِ لجبازی، خلاف مسیر رسمی میچرخند. فرهنگ رسمی اگر به کلاغ هم حساسیت به خرج دهد شاید این لج بازان "کلاغ باز" شوند! صد البته که لجبازی کار خوبی نیست و انسان در حال لجاجت، از درکِ حقیقت ناتوان میشود. اما بدتر از لجبازی "لج سازی" است. برخی از پدرخواندهها در لج درآوردن متخصصاند! یکدنده بودن برای آنان که در شهر خود شهریارند و در جای پدران مردم ایستادهاند، نکوهیدهتر است و آنان بیش از جوانان به تابآوری سزاوارترند.
پدیده سگ گردانی ریشههای گوناگونی دارد. شاید برخی از دخترانِ سگ گردان، از فرط نا امیدی از آدمها یا از ترسِ گرگهای آدم نما به سگهای قلادهدار امید بستهاند. آنها از گرگهایی می ترسند که نه بندی دارند و نه ترسی. درنده هایی که به طمع یک دستمال، یک قیصریه را به آتش میکِشند و برای یک گوشی، آدم میکُشند. این خونخوارانِ بیپروا، نه در کافرستان، بلکه در همین فضای امالقرای "اسلامشهری" پرورش یافتهاند از فرهنگِ ظاهرگرا، انتظاری بیش از این نیست که سگها را خطرناکتر از دزدها و"سگ بازی" را بدتر از "حُقهبازی" بداند. بادهخواری و روزهخواری را ببیند ولی ویژهخواری و حق خوری را نبیند، بدحجابی را ببیند ولی بدحسابی و ابر بدهکاران بانکی را نبیند. سگگردانیها را ببیند ولی سرگردانیها و نومیدیها را نبیند. فحشاء را ببیند، ولی ظلم را نبیند. ربا خواری را ببیند ولی ریاکاری را نبیند. در برابر هر تغییری مقاومت کند ولی با تزویر و تبعیض کنار بیاید. ریشه سگگردانیها را در همین زد و بندهایی بجویید که بعضی از خطیب زادهها به آن مشغولاند و شما از اعلام نامشان نیز واهمه دارید. فرهنگ جامعه را این ویژه خوارانِ کوهخوار، ساحل خوار، باغخوار و بانک خوار تخریب میکنند نه چند دختر بچه سگ دوست. لختی درنگ کنید و ببینید این تبهکارانِ یقه سفید، کدام قلم از ظواهر دلخواه شما را کم دارند؟
۱۴۰۴/۳/۲۰
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#لج_جوانان_را_شما_درآوردهاید
در برخی از شهرها، سگ گردانی را ممنوع کردهاند. من با این اقدام مخالف نیستم اما نه از سگ متنفرم نه از سگ گردان. اگر نقدی هست به کسانی است که لجِ برخی از جوانان را چنان در آوردهاند که آنان در برابر خواستههای منطقی نیز مقاومت میکنند. به گونهای که از سرِ لجبازی، خلاف مسیر رسمی میچرخند. فرهنگ رسمی اگر به کلاغ هم حساسیت به خرج دهد شاید این لج بازان "کلاغ باز" شوند! صد البته که لجبازی کار خوبی نیست و انسان در حال لجاجت، از درکِ حقیقت ناتوان میشود. اما بدتر از لجبازی "لج سازی" است. برخی از پدرخواندهها در لج درآوردن متخصصاند! یکدنده بودن برای آنان که در شهر خود شهریارند و در جای پدران مردم ایستادهاند، نکوهیدهتر است و آنان بیش از جوانان به تابآوری سزاوارترند.
پدیده سگ گردانی ریشههای گوناگونی دارد. شاید برخی از دخترانِ سگ گردان، از فرط نا امیدی از آدمها یا از ترسِ گرگهای آدم نما به سگهای قلادهدار امید بستهاند. آنها از گرگهایی می ترسند که نه بندی دارند و نه ترسی. درنده هایی که به طمع یک دستمال، یک قیصریه را به آتش میکِشند و برای یک گوشی، آدم میکُشند. این خونخوارانِ بیپروا، نه در کافرستان، بلکه در همین فضای امالقرای "اسلامشهری" پرورش یافتهاند از فرهنگِ ظاهرگرا، انتظاری بیش از این نیست که سگها را خطرناکتر از دزدها و"سگ بازی" را بدتر از "حُقهبازی" بداند. بادهخواری و روزهخواری را ببیند ولی ویژهخواری و حق خوری را نبیند، بدحجابی را ببیند ولی بدحسابی و ابر بدهکاران بانکی را نبیند. سگگردانیها را ببیند ولی سرگردانیها و نومیدیها را نبیند. فحشاء را ببیند، ولی ظلم را نبیند. ربا خواری را ببیند ولی ریاکاری را نبیند. در برابر هر تغییری مقاومت کند ولی با تزویر و تبعیض کنار بیاید. ریشه سگگردانیها را در همین زد و بندهایی بجویید که بعضی از خطیب زادهها به آن مشغولاند و شما از اعلام نامشان نیز واهمه دارید. فرهنگ جامعه را این ویژه خوارانِ کوهخوار، ساحل خوار، باغخوار و بانک خوار تخریب میکنند نه چند دختر بچه سگ دوست. لختی درنگ کنید و ببینید این تبهکارانِ یقه سفید، کدام قلم از ظواهر دلخواه شما را کم دارند؟
۱۴۰۴/۳/۲۰
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
#لج_جوانان_را_شما_درآوردهاید
ایران، تنِ ماست
اگرچه جدی ترین اعتراضها را نسبت به سیاستهای کشور دارم، اگرچه در باره اسباب و زمینههای جنگها و خسارات، سخن دراز است. اما اکنون که خونخوارترین بیگانه، با گستاخی و زورگویی بر زمین و آسمان ما میتازد، دست و پای سربازان وطن را میبوسم و از صمیم قلب به شهدای مظلوم، درود میفرستم. ننگ تاریخی بر پیشانیِ وطن فروشان خواهد ماند و وجدان ملی، جاسوسپرورانِ ابله و ظاهرگرایان احمق را نخواهد بخشید. آنها که ایران را از دلسوزترین و باهوشترین فرزندانش محروم کردهاند.
مزه جنگ در کام ما بسیار تلخ است. جوانیِ ما در آتش و دود و خون گذشت و تا همین امروز با دردهای جنگ میجنگیم. عزیزترین دوستان و برادران ما در کنارمان در خون غلتیدند. به قول محمود درویش"وطن خواهی سهمِ ما بود و وطنخواری سهم دیگران. * شاید باز هم همین داستان تکرار شود و محمد باقری و غلامعلی رشید با فرزندان خود به شهیدانشان بپیوندند و برای بعضی از انگل زادهها و زگیلهای آویزان از مقدسات، امنیت فراهم کنند. آری این دردها را دو باره خواهیم دید با این حال باز از همین وطنِ رنجور باید پشتیبانی کرد. ایران با تمام بیماریهای داخلیاش، تنِ ماست. ایران نه در عقد یک گروه است و نه خالصه یک دولت. ایران مِلک طِلق هیچ اربابی نیست. ایران مُلک ملت است و بس. هزینه زیر ساختهایش از سفره تک تکِ ما بریده شده و از گلوی فرزندان ما دریغ شده است و دریغ است که با آتش جنگ بسوزد و پایمال طعمه طمعکاران شود.
۱۴۰۴/۳/۲۶
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
* الوطنیه للفقراء والوطن للاغنیاء
اگرچه جدی ترین اعتراضها را نسبت به سیاستهای کشور دارم، اگرچه در باره اسباب و زمینههای جنگها و خسارات، سخن دراز است. اما اکنون که خونخوارترین بیگانه، با گستاخی و زورگویی بر زمین و آسمان ما میتازد، دست و پای سربازان وطن را میبوسم و از صمیم قلب به شهدای مظلوم، درود میفرستم. ننگ تاریخی بر پیشانیِ وطن فروشان خواهد ماند و وجدان ملی، جاسوسپرورانِ ابله و ظاهرگرایان احمق را نخواهد بخشید. آنها که ایران را از دلسوزترین و باهوشترین فرزندانش محروم کردهاند.
مزه جنگ در کام ما بسیار تلخ است. جوانیِ ما در آتش و دود و خون گذشت و تا همین امروز با دردهای جنگ میجنگیم. عزیزترین دوستان و برادران ما در کنارمان در خون غلتیدند. به قول محمود درویش"وطن خواهی سهمِ ما بود و وطنخواری سهم دیگران. * شاید باز هم همین داستان تکرار شود و محمد باقری و غلامعلی رشید با فرزندان خود به شهیدانشان بپیوندند و برای بعضی از انگل زادهها و زگیلهای آویزان از مقدسات، امنیت فراهم کنند. آری این دردها را دو باره خواهیم دید با این حال باز از همین وطنِ رنجور باید پشتیبانی کرد. ایران با تمام بیماریهای داخلیاش، تنِ ماست. ایران نه در عقد یک گروه است و نه خالصه یک دولت. ایران مِلک طِلق هیچ اربابی نیست. ایران مُلک ملت است و بس. هزینه زیر ساختهایش از سفره تک تکِ ما بریده شده و از گلوی فرزندان ما دریغ شده است و دریغ است که با آتش جنگ بسوزد و پایمال طعمه طمعکاران شود.
۱۴۰۴/۳/۲۶
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
* الوطنیه للفقراء والوطن للاغنیاء
ظاهرگرایی، بستر نفوذ
چشم ظاهربین، خطا را حقیقت، و حقیقت را خطا میبیند. "همرنگ" ها را "همسنگ" میداند! با ملاکِ"کمیت"، کیفیت را می سنجد و با نگاه به "سطح"، "عُمق" را اندازه میگیرد!
انسانِ سطحینگر، ناخواسته از دستگاهِ سنجشیِ خود ضربه میخورَد و از معیار معیوبش آسیب میبیند، معیاری که هیچگاه عیار واقعی را نمیشناسد. نقصانِ اصلیِ ظاهرگرا، در ملاک اوست نه در چشمانش. خطکشِ او کج است و ترازویش ناتراز! از این رو به طور خودکار"خود فریب" است و بی آنکه بفهمد با خود مغالطه میکند و از اطلاعات درست نیز نتیجه غلط میگیرد! بویژه اگر نسبت به همین دستگاهِ آفتزده خود، تعصب بورزد و به آن تقدس نیز ببخشد و سینهاش را از مهر و کینه ظاهرگرایانه انباشته کند. ظاهرگرا، در تشخیص دوست و دشمن "خطای قهری" دارد و دوست و دشمن را از روی نشانههای عارضی و روبنایی، چون شیوه پوشش، نوعِ گویش، و سبکِ آرایش، دستهبندی میکند و به اصطلاح منطقدانان "رسمِ ناقص را بر حد تام برتری میدهد" و در ذهن او معیارهای خودی و ناخودی آن قدر بیرونی و شِکلی است که نفوذیها، به آسانی میتوانند به آنها آراسته شوند. ظاهرگرا نشانههایی را برای خود ملاک میداند که نشانه نیستند و در ریاکارانِ حرفهای بیش از مومنان راستین یافت میشود.
نفوذی، همین که چند ناسزای جاندار و چند فحشِ آبدار به جناحِ مقابل نثار کند عقل را از سرِ ظاهرگرا میپراند! او کافی است برای "دلسوز نمایی" خود، بیش از دلسوزانِ راستین فریاد کند و چهره بر افروزد و رگ گردن متورم سازد و حِرص و بُغضِ غلیظتری به خرج دهد تا خود را در زیر بغل و در نزدیکترین نقطه به قلبِ ساده لوحان بنشاند. فرهنگِ ظاهرگرا، بهترین بستر برای فریب و نفوذ است و تا زمانی که تبِ ظاهربینی در جذب و گزینشهای جامعه فرو نخوابد، بیگمان موریانه نفوذ، چهارستونِ کشور را خواهد پوساند. باید در معیارها باز نگری کرد و در داوریها، قوانین علمیِ بیعاطفه و بیتعارف را به جای عواطف احمقانه و احساسات ابلهانه گذاشت و در یک کلام، در معیارهای ایمان، میهن دوستی و دینداری تجدید نظر کرد.
با آنکه بسی سبو بشکسته و بسی پیمانه ریخته است اما در این "جنگ ۱۲روزه"، دیدید که بسیاری از معترضان، مُغرض نبودهاند، دیدید که بسیاری از زندان رفتهها، حصرکشیدهها، ممنوعالتصویرها، طردشدهها و مردمی که همشکل و همرنگِ شما نبودند، چگونه یکصدا بر متجاوز شوریدند؟ دوست نماها را هم دیدید. کسانی را که ظاهرسازانه سالها زیر بال ظاهرگرایان بزرگ و فربه شده بودند ولی در این روزهای سختِ وطن، با خونآشامترین دشمن ایران همپالکی و همپیاله شدند. آیا وقت آن نرسیده است که معیارهایتان را عوض کنید؟
۱۴۰۴/۴/۳
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi
چشم ظاهربین، خطا را حقیقت، و حقیقت را خطا میبیند. "همرنگ" ها را "همسنگ" میداند! با ملاکِ"کمیت"، کیفیت را می سنجد و با نگاه به "سطح"، "عُمق" را اندازه میگیرد!
انسانِ سطحینگر، ناخواسته از دستگاهِ سنجشیِ خود ضربه میخورَد و از معیار معیوبش آسیب میبیند، معیاری که هیچگاه عیار واقعی را نمیشناسد. نقصانِ اصلیِ ظاهرگرا، در ملاک اوست نه در چشمانش. خطکشِ او کج است و ترازویش ناتراز! از این رو به طور خودکار"خود فریب" است و بی آنکه بفهمد با خود مغالطه میکند و از اطلاعات درست نیز نتیجه غلط میگیرد! بویژه اگر نسبت به همین دستگاهِ آفتزده خود، تعصب بورزد و به آن تقدس نیز ببخشد و سینهاش را از مهر و کینه ظاهرگرایانه انباشته کند. ظاهرگرا، در تشخیص دوست و دشمن "خطای قهری" دارد و دوست و دشمن را از روی نشانههای عارضی و روبنایی، چون شیوه پوشش، نوعِ گویش، و سبکِ آرایش، دستهبندی میکند و به اصطلاح منطقدانان "رسمِ ناقص را بر حد تام برتری میدهد" و در ذهن او معیارهای خودی و ناخودی آن قدر بیرونی و شِکلی است که نفوذیها، به آسانی میتوانند به آنها آراسته شوند. ظاهرگرا نشانههایی را برای خود ملاک میداند که نشانه نیستند و در ریاکارانِ حرفهای بیش از مومنان راستین یافت میشود.
نفوذی، همین که چند ناسزای جاندار و چند فحشِ آبدار به جناحِ مقابل نثار کند عقل را از سرِ ظاهرگرا میپراند! او کافی است برای "دلسوز نمایی" خود، بیش از دلسوزانِ راستین فریاد کند و چهره بر افروزد و رگ گردن متورم سازد و حِرص و بُغضِ غلیظتری به خرج دهد تا خود را در زیر بغل و در نزدیکترین نقطه به قلبِ ساده لوحان بنشاند. فرهنگِ ظاهرگرا، بهترین بستر برای فریب و نفوذ است و تا زمانی که تبِ ظاهربینی در جذب و گزینشهای جامعه فرو نخوابد، بیگمان موریانه نفوذ، چهارستونِ کشور را خواهد پوساند. باید در معیارها باز نگری کرد و در داوریها، قوانین علمیِ بیعاطفه و بیتعارف را به جای عواطف احمقانه و احساسات ابلهانه گذاشت و در یک کلام، در معیارهای ایمان، میهن دوستی و دینداری تجدید نظر کرد.
با آنکه بسی سبو بشکسته و بسی پیمانه ریخته است اما در این "جنگ ۱۲روزه"، دیدید که بسیاری از معترضان، مُغرض نبودهاند، دیدید که بسیاری از زندان رفتهها، حصرکشیدهها، ممنوعالتصویرها، طردشدهها و مردمی که همشکل و همرنگِ شما نبودند، چگونه یکصدا بر متجاوز شوریدند؟ دوست نماها را هم دیدید. کسانی را که ظاهرسازانه سالها زیر بال ظاهرگرایان بزرگ و فربه شده بودند ولی در این روزهای سختِ وطن، با خونآشامترین دشمن ایران همپالکی و همپیاله شدند. آیا وقت آن نرسیده است که معیارهایتان را عوض کنید؟
۱۴۰۴/۴/۳
زینالعابدین صفوی
تلگرام @zeinoddin43
@zeinoddin43 ایتا
اینستاگرام:
@seyed_zeinolabedin_safavi