Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗡z
" #یلدا در بهشت "

به قلمِ #زهرا_کیانی
با اجرایِ #فاطمه_کیانی
بر اساس طرحی از عبّاسعلی ذوالفقاری #زورو
یلدایِ خونینِ ۱۴۰۱

🏴🖤 با گوش جان بشنوید و با چشم دل تجسّم کنید و بُغض‌هایتان را نگه دارید برای روز مبادا...

با یادی از :
#مهسا_امینی #سارینا_اسماعیل‌زاده #مجیدرضا_رهنور #عاطفه_نعامی #کیان_پیرفلک #غزاله_چلابی #حمیدرضا_روحی #حدیث_نجفی #مهرشاد_شهیدی #محسن_شکاری #نیکا_شاکرمی #خدانور_لجه‌ای #یلدا_آقافضلی #آیدا_رستمی #فرشته_احمدی و...

با تشکر از همکاری صمیمانه خواهرزاده‌های عزیزم؛ که با رو کردن چشمه‌ای از استعدادشان، مرا بیشتر از پیش امیدوار کردند که اگر روزی عَلَم طنز را زمین گذاشتم به سبک خودشان در راهم قلم خواهند زد؛
گمان مَبَر که به پایان رسید کار مُغان
هزار جرعه‌ی ناخورده در رگ تاک است"
امّا بعد...

_ مهساخانم چه کرده! بوی غذات همه‌ی محله رو برداشته! مهسا می‌دونی چیه؟ من وقتی رستورانم رو افتتاح کردم، تو و مهرشاد رو می‌کنم سرآشپز! رستوران سارینا... وای که چی بشه!
_ باشه جانم، چرا که نه؟! حالا...

#ادامه_متن_اجراشده_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2113

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
" #یلدا در بهشت "

_ #مهساخانم چه کرده! بوی غذات همّه‌ی محله رو برداشته! مهسا می‌دونی چیه؟ من وقتی رستورانم رو افتتاح کردم، تو و #مهرشاد رو می‌کنم سرآشپز! رستوران #سارینا ... وای که چی بشه!
_ باشه جانم، چرا که نه؟! حالا اجازه می‌دی به کارم برسم الآنه که بچه‌ها بیان.
۲ سال قبل، سال ۹۸ و ۲ سال قبل‌ترش همچین شبی، ۳۰ آذر، همه دور هم بودیم. حوالی ساعت ۴ بعدازظهر ایستاده بودم پای گاز و غذا می‌پختم؛ خوراک بوقلمون برای #مجیدرضا که به قول خودش قوّتِ جانِ هر ورزشکاریه! برعکسِ مجیدرضا، #عاطفه فقط غذای گیاهی می‌خورد. سال‌هاست گیاهخوار شده، از همون موقع که مدافع حقوق حیوانات شد و الحق هم مدافع خوبی بود! رَنگینَک با مغز گردوی فراوون برای #کیانم ! نمی‌دونم کی توی گوش این بچه کرده بود که گردو خورد و خوراک مخترع‌ها و دانشمندان بوده و توماس اَندروز طراح کشتی تایتانیک هم، صبحانه و ناهار و شام گردو می‌خورده! #کیان می‌خواست مخترع بشه. از آخرین اختراعش همون ۳۰ آذر سال ۹۸، شبی که همه دور هم بودیم، رونمایی کرد:
کیان: خب‌خب به نام خداوند رنگین‌کمان؛ دوستان لطفاً چند دقیقه به من توجه کنید! امشب می‌خوام از آخرین اختراعم پرده‌برداری کنم و اون چیزی نیست جز چتر گلخانه‌ای! با این چتر دیگه نگران بارونای وقت و بی‌وقت پاییزی نیستید و می‌تونید با خیال راحت بیرون برید، به کاراتون برسید و همزمان از بارون هم لذت ببرید.
#غزاله : جنابِ کیان‌ خانِ عزیزِ ما می‌شه بفرمایید طریقه‌ی کار با این چتر گلخانه‌ای چه‌جوریه؟ بااجازه‌تون می‌خوام فیلم بگیرم.
#کیان : بله همینطور که می‌بینید من دورتادور این چتر رو با پلاستیک محکم و شفاف پوشش دادم و اینجا یه زیپ هست که شما بعد از اینکه وارد اتاقک پلاستیکی شدید؛ می‌بندید. این پلاستیک نمی‌ذاره حتی یه قطره بارون خیستون کنه.
#حمیدرضا : آفرین به داداش کیان خودم! پس حالا ما زورمون از بارون بیشتره!
#حدیث : کیان من هر موقع که بارون میاد آب دستم باشه می‌ذارم زمین و میرم بیرون و قدم می‌زنم! همه می‌دونند که من چقدر بارون رو دوست دارم! اگه نرم، بند که اومد و رنگین‌کمون شد غصّه می‌خورم که چرا نرفتم! حالا با این چتر تو، هم کِیف بارون رو می‌کنم و هم خیس نمی‌شم!

هر دورهمی می‌شه #مهرشاد کلی اصرار می‌کنه که من از رستوران غذا میارم و تو بی‌خود خودت رو به زحمت ننداز اما من قبول نمی‌کنم؛ آخه جای غذای خونِگی رو که نمی‌گیره. اما حریف #محسن و اسپرسوهای مخصوصش نمی‌شم. برای من نوشیدنی تا قبل از اسپرسوهای محسن خلاصه می‌شد توی چای هِل ولی حالا بیشتر از چای هِل دوستش نداشته باشم، کمتر ندارم. #نیکا اما اسپرسو و چای و قهوه نمی‌خوره فقط معجون اون هم از نوع مخصوص، به قول خودش تارهای صوتیش جون می‌گیره. گفتم نیکا؛ #نیکا و #خدانور گرمی دورهمی‌هامون هستند؛ نیکا می‌خونه و خدا‌نور می‌رقصه. صدای نیکا، رقص خدانور و البته شیرین‌کاری‌های #یلدا کافیه تا همه چندساعتی رو فارغ از هیاهوی دنیا و آدم‌هاش سپری کنیم‌‌. همه‌ی بچه‌ها کم‌کم میاند، معمولاً آخرین نفر #آیداست که تا دیر وقت کلینیک می‌مونه. برای حس تعهد و مسئولیتی که به کارش داره، همیشه بهش افتخار کردم.
تمام شب به بگو و بخند و تعریف خاطرات می‌گذره و...
_ #مهسا کجایی دو ساعته دارم صدات می‌کنم؟ بیا دیگه همه‌ی بچه‌ها اومدن.
_ اومدم #سارینا ، اومدم.
_ به افتخار مهسا خانوم که بالاخره تشریف آوردن. خانم گوینده افتخار می‌دید امشب واسه‌مون حافظ بخونید؟ شب یلداست و فال حافظش دیگه!
_ بیا... بیا اول فال من رو بخون مهسا، به نیت دخترم زدم.
_ چشم #فرشته‌جانم... چشم:

"رَسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند
چُنان نَماند چُنین نیز هم نخواهد ماند
من اَر چه در نظرِ یار خاکسار شدم
رقیب نیز چُنین محترم نخواهد ماند
چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مُقیمِ حریمِ حَرم نخواهد ماند
چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟
چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند
سرودِ مجلسِ جمشید، گفته‌اند این بود
که جامِ باده بیاور که جَم نخواهد ماند
غنیمتی شِمُر ای شمع، وصلِ پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دلِ درویشِ خود به دست آور
که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند
بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته‌اند به زر
که جز نِکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند
ز مِهْربانیِ جانان طمع مَبُر حافظ
که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند"

https://www.tg-me.com/zorro_ch/2112

#مهسا_امینی #سارینا_اسماعیل‌زاده #مجیدرضا_رهنور #عاطفه_نعامی #کیان_پیرفلک #غزاله_چلابی #حمیدرضا_روحی #حدیث_نجفی #مهرشاد_شهیدی #محسن_شکاری #نیکا_شاکرمی #خدانور_لجه‌ای #یلدا_آقافضلی #آیدا_رستمی #فرشته_احمدی و...

به قلمِ #زهرا_کیانی
با اجرایِ #فاطمه_کیانی
بر اساس طرحی از عباسعلی ذوالفقاری #زورو
یلدایِ خونینِ ۱۴۰۱

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
نبش قبر
از "گُل‌مَمَّدِ فیلم سینمایی دستمزد" تا #حامد_سلحشور ِ واقعیت در #ایذه

حتماً بارها در دهه‌ی "مبارک" فجر فیلم سینمایی "دستمزد" را به خورد شما هم داده‌اند؛ فیلمی به نویسندگی و کارگردانی مجید جوانمرد که یکی از جنایات رژیم ستم‌شاهیِ "سابق" را به تصویر می‌کشد؛

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که...
#ادامه_متن_در_پست_بعد 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2123

#زورو
@zorro_ch
🗡z
ادامه از پست قبل 👇👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2122

#نبش_قبر
(از فیلم تا واقعیّت)

تقدیم به روح بلند #حامد_سلحشور (یکی از جانباختگان راه آزادی در #ایذه / آذر ۱۴۰۱)

#دستمزد
فیلم اینگونه آغاز می‌شود که دو زن ایلیاتی از دهات اطراف #شهرکرد به پایتخت و به خانه مُجلّل نماینده‌شان که از اتفاق قبلاً شوهر یکی از همین زنان بوده می‌روند و سراغ دو پسر جوان‌شان را می‌گیرند که درنتیجه ترور ناموفق همین جناب اسفندیار ایلخانیِ نماینده، دستگیر شده‌اند... نماینده مذکور بعد از کُلّی دور سرتاباندن این دو زن بالاخره آب صافی و پاکی را روی دست‌شان می‌ریزد و آدرس قبرها را بهشان می‌دهد! و می‌گوید گُل‌مَمّد معلم دِه و دوستش _پسر نماینده_ در جریان فرار از زندان کشته شده‌اند (امّا در اصل تیرباران‌شان کرده‌اند)...
مادران داغدار تصمیم می‌گیرند پیکر جگرگوشه‌هایشان را به زادگاه‌شان بازگردانند... یعقوب (با بازی محمد صالح‌علا) جوان راننده نعش‌کش را برای این‌کار اجیر می‌کنند و او هم پهلوانی معرکه‌گیر به نام مُرادِ میرشکار (با بازی مهدی فتحی) که سالهاست دهات‌شان را ترک کرده و به شهر آمده را به شراکت در این کار ترغیب می‌کند و با هم در شبی بارانی جنازه‌ها را از قبرها بیرون می‌آورند و....

ادامه ماجرا را در فیلم مذکور ببینید... بعد بیایید و مجیدِ جوانمردِ نویسنده و کارگردان را هم بیاورید! تا شما را از سال ۶۸ و آن فیلم که داستانِ "ساختگی" قبل ۵۷ است بیاورم در "واقعیت" آذرماه ۱۴۰۱ ؛
حامد سلحشورِ ۲۲ ساله هم اتفاقاً لُر بود و اهل #ایذه ، امّا در اصفهان کار می‌کرد. در اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ با مردم همراه و هم‌قدم شد (اهل ترور هم نبود!)، ۶ آذر در راه بازگشت به زادگاهش دستگیرش کردند و به اهواز بُردندش، سه روز بعد خبر مرگش را به خانواده‌‌اش دادند! و صبح پنج‌شنبه ده آذر جنازه‌اش را در روستایی دورتر از زادگاهش  مخفیانه "لای خاک کردند" ؛ بی غسل و بی کفن و دور از وطن! ؛ آشنایان و دوستان غیرتمندش برای به خاک سپردنش در وطنش همان شب همّت کردند و _بدون "دستمزد" _  نبش قبر کردند و پیکرش را آن‌گونه که شایسته‌اش بود با احترام تمام به خاک زادگاهش سپردندش. امّا از ترس جنازه‌دزدان حکومت روی قبر را بُتن ریختند و تا صبح مدافع حریمش شدند؛ زِهی غیرت و حمیّت و شرف؛ از #حامد_سلحشور تا همولایتی‌هایش

راستی لااقل در فیلم دستمزد جنازه‌ها را کفن کرده بودند!
می‌بینید؟ ما داریم فیلم‌های دردناک را زندگی می‌کنیم! گاهی حتّی وحشتناک‌تر از فیلم‌ها

جناب #مجید_جوانمرد ! حالا اگر مَردی بیا و فیلم حامد سلحشور را هم بساز!

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
چگونه بیماران طرفدار حکومت، خود را با ساده‌ترین روش‌ها، سریع‌تر درمان کنند؛

گوشی موبایل
پُتکِ خوش‌دست

📢 با شما هستم حامیان حکومت زور و زر و فریب!
این پُست ظاهراً شوخی را کاملاً جدّی بگیرید؛ شاید زودتر به تلبیس‌های ابلیسِ صداوسیما پی بُردید و به رسالت پیام‌آوران فضای مجازی ایمان آوردید، تا بیش از این، دنیا و آخرت خودتان و دنیای چندده میلیون ایرانی و صدها میلیون نفر دیگر در سرتاسر جهان را ، برای دنیای اهل حکومت نابود نکنید

#ادامه_در_پست_بعد 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2125

#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
ادامه از پُست قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2124

قبل از هر چیز به یاد داشته باشیم که این بیماری ریشه در روان آسیب‌دیدگان و قربانیان آن دارد و در گروه  Mental disorder دسته‌بندی می‌شود و اگر چه راه‌های زیادی برای درمان این بیماران خطرناک وجود دارد امّا توجّه داشته باشیم که زمان (مخصوصاً در برهه‌ی حسّاس کنونی) برای ما از اهمّیّت بسیاری برخوردار است؛ مثلاً تلاش برای کتاب‌خوان کردن کسی که ۴۳ سال تن به این کار نداده زمان‌بَر و بیهوده است _ضمن اینکه از کجا معلوم سراغ کتاب‌های مجوزگرفته نویسندگان حکومتی نرود و همه‌ی پنبه‌های‌مان رشته نشود_ پس باید از روش‌های به‌روزتر بهره جُست؛
بهترین نسخه‌ای که می‌توان فوری و فوتی برای آنان پیچید و نسبت به نسخه‌های دیگر به درمان سریعتر آنان امیدوار بود تا بیشتر از این، دنیا و آخرت خودشان و البتّه دنیای ۸۰ میلیون‌ ایرانی دیگر را به گَند نکشند این است:

۱. خرید یک عدد پُتکِ خوش‌دست
۲. تهیّه‌ی یک گوشی موبایل _و لوازم جانبی مربوط از قبیل فیلترشکن و..._ که با آن بتوان وارد فضای مجازی شد

طرز استعمال:
🔹هر بیمار روانی حامی حکومت باید لااقل در ده صفحه یا کانال منتقدان معروف حکومت عضو شود و پیام‌ها و مطالب آنان را واو به واو دنبال کند و این مطالب را بارها مرور کرده و به خاطر بسپارد
تا اینجای کار نیمی از راه را رفته‌ایم امّا این روش به تنهایی کارایی ندارد و اگر راه‌کار دوّم را هم چاشنی‌اش نکنیم درمان ناقص است و بیماری عود می‌کند؛
اینجاست که "پُتک" که در نسخه‌پیچی به آن اشاره شد به کار می‌آید؛
🔸بیماران مذکور باید هر وسیله‌‌ای که حکومت با همکاری صداوسیمای میلی‌اش از طریق آن مغزشان را شستشو می‌دهد از قبیل تلویزیون و رادیو را از خانه خود به بیرون پرت کنند و برای اطمینان از نابودی کامل آن با پُتکِ کذا چند بار روی آن بکوبند؛ آن‌چنان "که پولاد کوبند آهنگران"

با عمل به این دو روش در طول ده روز متوجّه‌ی معجزه این شیوه درمان که در جوامع بین‌المللی پزشکی هم مُهر تایید گرفته می‌شوید؛
البته لازم به ذکر است که بعید نیست این دو روش برای درمان درصد ناچیزی از بیماران افاقه نکند که مجبور می‌شویم برای تکمیل درمان از روش سوّم هم بهره ببریم؛
در این حالت مغز بیماران را خارج کرده و پس از زَنگارزُدایی با بُرِس سیمی، چند ساعت در وایتکس خوابانیده و در اسید کلریدریک (دیسکلر؛ رسوب‌زدای صنعتی) آبکش می‌نماییم و دوباره در جای خود تعبیه می‌کنیم
(ظاهراً اینکه به بعضی‌ها می‌گویند آسِید فلانی، ریشه در واژه اسید و احتیاج مُبرم به رسوب‌زدایی مغز این افراد، دارد)

با اندکی تلخیص از مقاله‌ی "بیمارانِ نظامِ بیمار" نوشته‌ی دکتر عبّاسعلی ذوالفقاری #زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
#از_اون_حرفا

مردم ایران!
سلام
اگر همین حالا هم موفّق شویم چهل و چهار سال، دیر شده

والسّلام
نامهْ‌تمام

#زورو  (دی‌ماه ۱۴۰۱)

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
نقاب خنده زورو
Photo
🏴 "یاد آر ز شمع مُرده یاد آر"
(امروز چهلم #حامد_سلحشور بود 🌺🖤 )

▪️از یاد مَبَر خون جوانان وطن را
🗡z
#پرواز_همای

ریخته کُرک و پَرَش در قفس ذلّت و ظلم
نام "پرواز" نهاده به خودش، این چه اَداست!؟

پند "سعدی" نشنیده شکمِ خیره‌ی او؛
پیش دونان زمان بهر دو نان قدّش "تا"ست

#متن_کامل_شعر_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2130

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
"پرواز کرکس"

با تشکر از همکاری صمیمانه سعدی، صائب، حافظ، قصّاب کاشانی! و خودِ #پرواز_همای !!!

این هنربند گمان کرده "هما"یِ دل ماست
او هما نیست، بله؛ لاشخور طرحِ هماست!

پوستش شیر ولی داخل آن روباه است
موتورش هست پراید و بدنه تویوتاست!

پوست بر پوست پیازی‌ست که "سعدی" می‌‌گفت!
هست بی‌مغز و چنان پسته‌ی "صائب" رسواست!

بینوا دیرزمانی‌ست که دیوانه شده!
این هنربندِ هنر"پیشه" هنرمندنماست

ریخته کُرک و پَرَش در قفس ذلّت و ظلم
نام "پرواز" نهاده به خودش، این چه اَداست!؟

"دوش در حلقه‌ی ما قصّه‌ی گیسویش بود"
گفت رندی که ببین دلقک خوشگل چه‌ بلاست!

پند "سعدی" نشنیده شِکم خیره‌‌ی او ؛
پیش دونان زمان بهر دو نان پشتش "تا"ست!

شد طلای هنرش خرج مُطَلّای نظام
این هنر نیست، طلا نیست، کم از "پولِ سیا"ست!

یوسفِ شعر و هنر را به دو تا سکّه فروخت
گر که دق‌مرگ شود یک‌ شب از این غصّه رواست

https://www.tg-me.com/zorro_ch/2129

پی‌نوشت:
۱. قبل از هرچیز سرچ کنید "پرواز همای ، حاشیه‌ها" !
۲. بیت اوّل و چهارم اشاره‌ای‌ست به شعر معروف خود او که خودش هم اجرایش کرده؛ کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست...
۳. هما؛ همای سعادت؛ مرغ سعادت : در ادبیّات مظهر فرّ و شکوه است و دیدنش را به فال نیک می‌گیرند
گلستان سعدی:
همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد

۴. بیت سوّم بر اساس این بیت سعدی:
آن‌که چون پسته دیدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز

و این شعر صائب:
خنده رسوا می‌نماید پسته‌ی بی‌مغز را

بی‌کمالی‌های انسان از سخن پیدا شود
پسته‌ی بی‌مغز چون لب واکُند رسوا شود
صائب (؟)

۵. پند سعدی:
ای شکمِ خیره به نانی بساز
تا نکنی پُشت به خدمت دو تا

۶. بیت یکی به آخر:
عمر عزیز خود منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مُطلّا کند کسی
قصّاب کاشانی!

۷. اگر درست یادم باشد نیمه دوم سال ۹۲ در فرهنگسرای ارسباران تهران _در شب‌ شعر طنز شکرخند با اجرای رضا رفیع _ در ردیف جلو با همین جناب همای تقریباً همساده! بودیم... بعد از جلسه جزو افراد انگشت‌شماری بودم که برای عکس گرفتن با جنابش سر و دست نمی‌شکستند! انگار حس ششمم از آن اول شناخته بودش! و امروزش را می‌دید...
(آن تاریخ هرچه بود از نیمه دوم سال ۹۲ به این‌طرف بود، چون کتاب "تاریخ بی‌حقّی" ام را شهریور ۹۲ چاپ کردم و در آن جلسه هم تعدادی از آن را برای مشتاقانش! همراه داشتم، البته از همای بابتش پول نگرفتم؛ اما اگر از آن کتاب عبرت گرفته بود کارش به این شعرم نمی‌کشید؛ آخر کسی که از احمدی‌نژاد که ۸ سال رئیس‌جمهور یک مملکت بوده یک کتاب طنزآلود! دربیاورد، به امثال پرواز همای _اگر پای‌شان را کج بگذارند_ رحم می‌کند!؟)

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
2025/07/09 16:36:42
Back to Top
HTML Embed Code: