✍🗡z
ادامه از پُست قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2263
🔹چگونه شَرّ "طالبان" عبای "طلّاب" را گرفت!
🔸شعر ضربی ؛ همراه داشتن تنبک الزامیست!
آهای! خبر، خبر، خبر!
آهای! خطر، خطر، خطر!
خبر دارین که طالبان،
گفته میاد تا اصفهان!؟
کشیده هی خط و نشون
کرده بازم مسخرهشون
اونکه دَمِ اومدنش
هی حلواحلوا کردنش
"با احترام اُووردَنِش
ندیده آدم شمردَنِش
نخونده بود و خوندنش
بالابالا نشوندنش"
به خاطر سیاست و...
گُه زدن توو دیانت و...
اون شُهره در جنایتو
"طالبِ" قتل و غارتو
دادن بهش سفارتو
حالا براشون شده شاخ
میکشه واسهشون بیلاخ!
"جنبش اصیل منطقه"
این دستهبیلِ منطقه!
رفته توو ماتحت شیوخ
که افتادن به آخ و اوخ!
اونکه بِشون نَ...ده بود
کلاغ ...وندریده بود
اونم نشون به اون نشون
یهویی ر...د توو حلقشون
✅ (کنار گذاشتن تنبک!)❗️
بذار یهکم جدّی باشم
خودم علیهشون پاشَم!
_نمک رو زخما نپاشم
ولی اینو گفته باشم_ ؛
آخه آخوند لعنتی
مَرزدارا لُخت و پاپَتی،
بی کلاه و... بی جلیقه
با تفنگای عتیقه
تفنگای عهد قجر
لباسای عصر حجر
توو کوه و دشت و بیابون...
از اینطرف توو خیابون،
سرکوبگرای قلچماق
مسلحاند تا خرتناق
اینا که آشناگَزَن
به صدتا چیز مجهزن
با کُلّی لاف و های و هو
بزرگ میشن لا پَرِ قو
یکّیشونم که کُشتهشِه
هزارتا اُرگان پُشتِشه
به قومشون به جز دیه
میدن هزارتا سهمیه
غریب اونان که لب مرز
نگهبانن با ترس و لرز
وطنپرستای جَوون
غریب و بینام و نشون
کجا کسی دغدغهشه
که خونشون پامال نشه؟
میون جنگ زرگری
_ "طالب" و شیخ منبری_
بیچاره اون که سربازه
جونشو مُفتی میبازه
هَمَش سیاپوشه وطن
یهشب توو خواب میگُف به من:
تا مملکت دست ایناس
اوضاع ما اینجوریاس!
پینوشت:
۱. این دو بیت (با احترام اُووردَنِش/ ندیده آدم شمردنش/ نخونده بود و خوندنش/بالابالا نشوندنش) رو از شعر محلّی "اسمال لوچه" ! زندهیاد پریش شهرضایی وام گرفتم
۲. البتّه در اصل شرّ این جنگ زرگری دامن ما رو میگیره ؛ تا دیروز داعشهراسی، از امروز طالبهراسی!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
ادامه از پُست قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2263
🔹چگونه شَرّ "طالبان" عبای "طلّاب" را گرفت!
🔸شعر ضربی ؛ همراه داشتن تنبک الزامیست!
آهای! خبر، خبر، خبر!
آهای! خطر، خطر، خطر!
خبر دارین که طالبان،
گفته میاد تا اصفهان!؟
کشیده هی خط و نشون
کرده بازم مسخرهشون
اونکه دَمِ اومدنش
هی حلواحلوا کردنش
"با احترام اُووردَنِش
ندیده آدم شمردَنِش
نخونده بود و خوندنش
بالابالا نشوندنش"
به خاطر سیاست و...
گُه زدن توو دیانت و...
اون شُهره در جنایتو
"طالبِ" قتل و غارتو
دادن بهش سفارتو
حالا براشون شده شاخ
میکشه واسهشون بیلاخ!
"جنبش اصیل منطقه"
این دستهبیلِ منطقه!
رفته توو ماتحت شیوخ
که افتادن به آخ و اوخ!
اونکه بِشون نَ...ده بود
کلاغ ...وندریده بود
اونم نشون به اون نشون
یهویی ر...د توو حلقشون
✅ (کنار گذاشتن تنبک!)❗️
بذار یهکم جدّی باشم
خودم علیهشون پاشَم!
_نمک رو زخما نپاشم
ولی اینو گفته باشم_ ؛
آخه آخوند لعنتی
مَرزدارا لُخت و پاپَتی،
بی کلاه و... بی جلیقه
با تفنگای عتیقه
تفنگای عهد قجر
لباسای عصر حجر
توو کوه و دشت و بیابون...
از اینطرف توو خیابون،
سرکوبگرای قلچماق
مسلحاند تا خرتناق
اینا که آشناگَزَن
به صدتا چیز مجهزن
با کُلّی لاف و های و هو
بزرگ میشن لا پَرِ قو
یکّیشونم که کُشتهشِه
هزارتا اُرگان پُشتِشه
به قومشون به جز دیه
میدن هزارتا سهمیه
غریب اونان که لب مرز
نگهبانن با ترس و لرز
وطنپرستای جَوون
غریب و بینام و نشون
کجا کسی دغدغهشه
که خونشون پامال نشه؟
میون جنگ زرگری
_ "طالب" و شیخ منبری_
بیچاره اون که سربازه
جونشو مُفتی میبازه
هَمَش سیاپوشه وطن
یهشب توو خواب میگُف به من:
تا مملکت دست ایناس
اوضاع ما اینجوریاس!
پینوشت:
۱. این دو بیت (با احترام اُووردَنِش/ ندیده آدم شمردنش/ نخونده بود و خوندنش/بالابالا نشوندنش) رو از شعر محلّی "اسمال لوچه" ! زندهیاد پریش شهرضایی وام گرفتم
۲. البتّه در اصل شرّ این جنگ زرگری دامن ما رو میگیره ؛ تا دیروز داعشهراسی، از امروز طالبهراسی!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Telegram
نقاب خنده زورو
✍🗡z
"هر کسی را بهر کاری ساختند"...
فیلبان با فیل باید سَرنماید، ساربان،
با شترهایش، خَرَکچی نیز اَلبَت با خرش!
گاوباز از گاوها ترسی ندارد، البته
پهلوان از شیر و لوطی هم زِ مار و عنترش!
یا مثال دیگری: نجّاری بوزینهها
مثل خرمنکوبی بُز، سخت باشد باورش
«هر کسی را بهر کاری ساختند» القصّه، کاش
شاه بر تختش نشیند شیخ روی منبرش!
پینوشت:
و کیست که نداند "شیخشدنِ شاه" ! هم به اندازه "شاهشدنِ شیخ" ! خطرناک است؛ مثلاً شاه عباس صفوی شیخصفت شد " کَلبِ آستان علی (ع) " و شرّش تا امروز هم ، دامن _و پاچه_ ما را گرفته است و رها نمیکند!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
"هر کسی را بهر کاری ساختند"...
فیلبان با فیل باید سَرنماید، ساربان،
با شترهایش، خَرَکچی نیز اَلبَت با خرش!
گاوباز از گاوها ترسی ندارد، البته
پهلوان از شیر و لوطی هم زِ مار و عنترش!
یا مثال دیگری: نجّاری بوزینهها
مثل خرمنکوبی بُز، سخت باشد باورش
«هر کسی را بهر کاری ساختند» القصّه، کاش
شاه بر تختش نشیند شیخ روی منبرش!
پینوشت:
و کیست که نداند "شیخشدنِ شاه" ! هم به اندازه "شاهشدنِ شیخ" ! خطرناک است؛ مثلاً شاه عباس صفوی شیخصفت شد " کَلبِ آستان علی (ع) " و شرّش تا امروز هم ، دامن _و پاچه_ ما را گرفته است و رها نمیکند!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✍🗡z
"صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم... "
به: وزارت جهاد کشاورزی، کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلّح، وزارت اطّلاعات
از: نماینده کشاورزان (#زورو ؛ وکیلالرّعایای سابق)
موضوع: فراهم آوردن مقدّمات لازم برای تخصیص تفنگهای ساچمهزنی/ ساچمهپران/ شاتگانِ مستعمل سرکوبگران به کشاورزان
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2271
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
"صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم... "
به: وزارت جهاد کشاورزی، کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلّح، وزارت اطّلاعات
از: نماینده کشاورزان (#زورو ؛ وکیلالرّعایای سابق)
موضوع: فراهم آوردن مقدّمات لازم برای تخصیص تفنگهای ساچمهزنی/ ساچمهپران/ شاتگانِ مستعمل سرکوبگران به کشاورزان
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2271
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✍🗡z
ادامه از پُست قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2270
✅ نظر به اینکه سازمان جهاد کشاورزی و ارگانهای ذیربط طیّ یک حاتمبخشی مثالزدنی برای هر هکتار/ دهجریب/ ده هزار متر مربع کِشت کشاورزان یک کیسه ۵۰ کیلوگرمیِ کود شیمیایی تقریباً دولتی در نظر گرفتهاند و با توجّه به محاسبات اهل فن در رشته کشاورزی، تنها راه تقسیم این کیسه در هکتار تا به همه سطح زیر کشت ، بهاصطلاح برسد این است که دانههای کود شیمیایی مذکور را به وسیله تفنگهای ساچمهزنی سرکوبگران که بارها در خیابانهای ایران امتحانشان را پس دادهاند در کشتزارها شلیک و پخش کنیم
فَلِذا از تمام سازمانهایی که در ابتدای این نامه به آنها اشاره شد تقاضا داریم با همکاری هم مقدّمات این طرح (یعنی اختصاص لااقل یک تفنگ ساچمهزنی به هر کشاورز) را فراهم آورید و در ضمن به این بهانه با تجهیز سرکوبگران به اسلحههای بهروزتر و با کارکرد بهتر، با یکتیر دو نشان بزنید
پیشاپیش از همکاری و همیاری شما صمیمانه سپاسگزاریم
مِن الله التوفیق و علیه التکلان
با تقدیم احترام
نماینده کشاورزان ( #زورو ؛ وکیلالرّعایای سابق)
پینوشت:
البتّه چرا باید نامه جواب بدند وقتی میتونند کیسه کودی که در اسفند ۱۴۰۰ میدادند دونهای ۶۸ هزار تومن رو حالا در خرداد ۱۴۰۲ بدند دونهای ۱۵۰ هزارتومن (با همون شرحی که گفتم و تازه به اسم و منّت دولتی) و بقیّهش رو در بازار آزاد دونهای ۷۰۰ هزار تومن به رعیّت فرو کنند!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
ادامه از پُست قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2270
✅ نظر به اینکه سازمان جهاد کشاورزی و ارگانهای ذیربط طیّ یک حاتمبخشی مثالزدنی برای هر هکتار/ دهجریب/ ده هزار متر مربع کِشت کشاورزان یک کیسه ۵۰ کیلوگرمیِ کود شیمیایی تقریباً دولتی در نظر گرفتهاند و با توجّه به محاسبات اهل فن در رشته کشاورزی، تنها راه تقسیم این کیسه در هکتار تا به همه سطح زیر کشت ، بهاصطلاح برسد این است که دانههای کود شیمیایی مذکور را به وسیله تفنگهای ساچمهزنی سرکوبگران که بارها در خیابانهای ایران امتحانشان را پس دادهاند در کشتزارها شلیک و پخش کنیم
فَلِذا از تمام سازمانهایی که در ابتدای این نامه به آنها اشاره شد تقاضا داریم با همکاری هم مقدّمات این طرح (یعنی اختصاص لااقل یک تفنگ ساچمهزنی به هر کشاورز) را فراهم آورید و در ضمن به این بهانه با تجهیز سرکوبگران به اسلحههای بهروزتر و با کارکرد بهتر، با یکتیر دو نشان بزنید
پیشاپیش از همکاری و همیاری شما صمیمانه سپاسگزاریم
مِن الله التوفیق و علیه التکلان
با تقدیم احترام
نماینده کشاورزان ( #زورو ؛ وکیلالرّعایای سابق)
پینوشت:
البتّه چرا باید نامه جواب بدند وقتی میتونند کیسه کودی که در اسفند ۱۴۰۰ میدادند دونهای ۶۸ هزار تومن رو حالا در خرداد ۱۴۰۲ بدند دونهای ۱۵۰ هزارتومن (با همون شرحی که گفتم و تازه به اسم و منّت دولتی) و بقیّهش رو در بازار آزاد دونهای ۷۰۰ هزار تومن به رعیّت فرو کنند!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Telegram
نقاب خنده زورو
✍🗡z
✅ اندر حکایت مردم ایران و پوستین جمهوری اسلامی!
#زورو
#ادامه_مطلب_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2275
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✅ اندر حکایت مردم ایران و پوستین جمهوری اسلامی!
#زورو
#ادامه_مطلب_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2275
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✍🗡z
#ادامه_از_پست_قبل 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2274
حتماً شنیدید که میگند (یعنی مولوی در "فیهِ مافیه" میگه!) یه معلّم بینوایی سر سیاه زمستون یهلّاپیرهن با شاگرداش رفته بود سیلابی که از کوهستان میومد رو تماشا کُنه، یهموقع میبینند یه چیز پوستینمانندی داره دم آب میاد شاگرداش بهش میگند استاد! اگه بتونی این پوستین رو بگیری و تنت کنی بدک نیست... معلّم بیچاره به هوای پوستین دلش رو میزنه به دریا (یعنی سیلاب!) و خودش رو میرسونه به پوستین...
غافل از اینکه اونچه توی سیلاب غَلتزنون میومده یه خرس زنده بوده که چون پُشتش به طرف معلّم و شاگرداش بوده خیال کردند پوستینه! همین که معلّمه خودش رو میرسونه به خرسه، خرسه که دنبال یه چیزی میگشته که بچسبه بهش و غرق نشه با معلّمه گلاویز میشه و... آبم هر دوشون رو داشته میبُرده... شاگردا که میبینن معلّمشون و پوستین دارن دور میشند و احتمال غرق شدنشون هست داد میزنن استاد! استاد! اگه نمیتونی بگیریش لااقل پوستین رو وِل کُن و خودتو نجات بده... معلّمه فریاد میزنه من پوستین رو وِل کردم پوستین منو ول نمیکنه!!!
حالا حکایت مردم ایرانه که اگرچه یهزمانی _شاید_ یهلّاقبا بودند امّا در ساحل سلامتِ زمان شاه اومده بودند سِیرِ سیلِ آخوندبَر!!! بعد به طمع پوستین انقلاب، از هول هلیم شیرجه زدند وسط سیلاب و افتادن توی دیگ اسلام! و اتفاقاً خیلی زود _همون شنبههای اوّلِ سال ۵۸ _ هم فهمیدند که با عجب خرس نتراشیده نخراشیدهای رفتند در یک جَوال!
القصّه! سالهاست که با هر روشی میدونستند و میتونستند _از رای ندادن تا... تظاهرات و مبارزه و... _ دارند داد میزنن بابا ما عطای اون پوستین رو به لقای این خرس! بخشیدیم و قید پوستین رو زدیم... امّا تا امروز که خرداد هزار و چهارصد و دو هست که خرسِ جمهوری اسلامی! با زور اسلحه! دست از سرشون برنداشته؛
"تا که مِنبعد چه از پرده برآید کِهامروز
دور پرواری عمّامه و قُطر شکم است"
و گویا خرس کَذا _که بازهم به قول مولوی، کین او مهر است و مهر اوست کین_ تا خودش و ما رو به کُشتن نده وِلکُنِمون نیست!
پینوشت:
مَخلَص کلام اینکه این پوستین مثل کَنِه بهمون چسبیده و به این سادگیها دست از سرمون برنمیداره و این مگس به این راحتیها و دستتکوندادنها "جایی نخواهد رفت از دُکّان حلوایی" ! مگه اینکه فکر مگسکُشِ حرفهای باشیم و کاردکِ بهکارخور!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
#ادامه_از_پست_قبل 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2274
حتماً شنیدید که میگند (یعنی مولوی در "فیهِ مافیه" میگه!) یه معلّم بینوایی سر سیاه زمستون یهلّاپیرهن با شاگرداش رفته بود سیلابی که از کوهستان میومد رو تماشا کُنه، یهموقع میبینند یه چیز پوستینمانندی داره دم آب میاد شاگرداش بهش میگند استاد! اگه بتونی این پوستین رو بگیری و تنت کنی بدک نیست... معلّم بیچاره به هوای پوستین دلش رو میزنه به دریا (یعنی سیلاب!) و خودش رو میرسونه به پوستین...
غافل از اینکه اونچه توی سیلاب غَلتزنون میومده یه خرس زنده بوده که چون پُشتش به طرف معلّم و شاگرداش بوده خیال کردند پوستینه! همین که معلّمه خودش رو میرسونه به خرسه، خرسه که دنبال یه چیزی میگشته که بچسبه بهش و غرق نشه با معلّمه گلاویز میشه و... آبم هر دوشون رو داشته میبُرده... شاگردا که میبینن معلّمشون و پوستین دارن دور میشند و احتمال غرق شدنشون هست داد میزنن استاد! استاد! اگه نمیتونی بگیریش لااقل پوستین رو وِل کُن و خودتو نجات بده... معلّمه فریاد میزنه من پوستین رو وِل کردم پوستین منو ول نمیکنه!!!
حالا حکایت مردم ایرانه که اگرچه یهزمانی _شاید_ یهلّاقبا بودند امّا در ساحل سلامتِ زمان شاه اومده بودند سِیرِ سیلِ آخوندبَر!!! بعد به طمع پوستین انقلاب، از هول هلیم شیرجه زدند وسط سیلاب و افتادن توی دیگ اسلام! و اتفاقاً خیلی زود _همون شنبههای اوّلِ سال ۵۸ _ هم فهمیدند که با عجب خرس نتراشیده نخراشیدهای رفتند در یک جَوال!
القصّه! سالهاست که با هر روشی میدونستند و میتونستند _از رای ندادن تا... تظاهرات و مبارزه و... _ دارند داد میزنن بابا ما عطای اون پوستین رو به لقای این خرس! بخشیدیم و قید پوستین رو زدیم... امّا تا امروز که خرداد هزار و چهارصد و دو هست که خرسِ جمهوری اسلامی! با زور اسلحه! دست از سرشون برنداشته؛
"تا که مِنبعد چه از پرده برآید کِهامروز
دور پرواری عمّامه و قُطر شکم است"
و گویا خرس کَذا _که بازهم به قول مولوی، کین او مهر است و مهر اوست کین_ تا خودش و ما رو به کُشتن نده وِلکُنِمون نیست!
پینوشت:
مَخلَص کلام اینکه این پوستین مثل کَنِه بهمون چسبیده و به این سادگیها دست از سرمون برنمیداره و این مگس به این راحتیها و دستتکوندادنها "جایی نخواهد رفت از دُکّان حلوایی" ! مگه اینکه فکر مگسکُشِ حرفهای باشیم و کاردکِ بهکارخور!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Telegram
نقاب خنده زورو
✍🗡z
"تاریخ شاهدیست ترسو" ، امّا در جایگاه شهود ایستادنش دیر و زود دارد و سوخت و سوز نه!
هشدار! که ، "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد..." و هم آن شاهد در راه محکمه است!
#زورو
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2277
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
"تاریخ شاهدیست ترسو" ، امّا در جایگاه شهود ایستادنش دیر و زود دارد و سوخت و سوز نه!
هشدار! که ، "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد..." و هم آن شاهد در راه محکمه است!
#زورو
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2277
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✍🗡z
ادامه از پُست قبل👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2276
تاریخِ حکومت شما را بهزودی، ما خواهیم نوشت؛ همانگونه که رسم است فاتحان بنویسند، امّا نه آنگونه که شما بعد از فتحالفتوحِ _ظاهریِ _ انقلابتان نوشتید؛ تاریخ حکومت شما احتیاجی به دروغ و اغراق ندارد؛ کافیست که پرده بَراُفتد و فقط حقایق پشت پردهتان _که چرکنویسهایش هم آماده است_ را بنویسیم تا دنیا به حال ایران و مردمش از آنچه با آنان کردهاید خون بگرید و نفرین ابدی را بدرقهتان کند
آنروز که چندان دیر نیست دیگر هیچجا اسم و رسمی از شماها نخواهد بود؛ که اسمهایتان را از خیابانها و مکانها و... زدودهایم و کاخقبرهایتان را ویران کردهایم و شاید استخوانهایتان را هم... فرزندانتان هم اسم و رسمشان را عوض کردهاند؛ هم از ترس انتقام خلق و هم به خاطر فرار از ننگ و بدنامی... آنروز دیگر نه از دست مجریان و گزارشگران خودفروخته و کاسهلیسِ صداوسیمایتان کاری برمیآید و نه از قلمبهمزدان پاچهخارِ مطبوعاتتان...
به راستی که چه سرنوشت تلخ و عبرتآموزی در انتظارتان است
پینوشت: مَر عبرت، تشنگان قدرت و خون، را
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
ادامه از پُست قبل👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2276
تاریخِ حکومت شما را بهزودی، ما خواهیم نوشت؛ همانگونه که رسم است فاتحان بنویسند، امّا نه آنگونه که شما بعد از فتحالفتوحِ _ظاهریِ _ انقلابتان نوشتید؛ تاریخ حکومت شما احتیاجی به دروغ و اغراق ندارد؛ کافیست که پرده بَراُفتد و فقط حقایق پشت پردهتان _که چرکنویسهایش هم آماده است_ را بنویسیم تا دنیا به حال ایران و مردمش از آنچه با آنان کردهاید خون بگرید و نفرین ابدی را بدرقهتان کند
آنروز که چندان دیر نیست دیگر هیچجا اسم و رسمی از شماها نخواهد بود؛ که اسمهایتان را از خیابانها و مکانها و... زدودهایم و کاخقبرهایتان را ویران کردهایم و شاید استخوانهایتان را هم... فرزندانتان هم اسم و رسمشان را عوض کردهاند؛ هم از ترس انتقام خلق و هم به خاطر فرار از ننگ و بدنامی... آنروز دیگر نه از دست مجریان و گزارشگران خودفروخته و کاسهلیسِ صداوسیمایتان کاری برمیآید و نه از قلمبهمزدان پاچهخارِ مطبوعاتتان...
به راستی که چه سرنوشت تلخ و عبرتآموزی در انتظارتان است
پینوشت: مَر عبرت، تشنگان قدرت و خون، را
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Telegram
نقاب خنده زورو
✍🗡z
"تاریخ شاهدیست ترسو" ، امّا در جایگاه شهود ایستادنش دیر و زود دارد و سوخت و سوز نه!
هشدار! که ، "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد..." و هم آن شاهد در راه محکمه است!
#زورو
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2277
http://instagram.com/zorro.zolfaghari…
"تاریخ شاهدیست ترسو" ، امّا در جایگاه شهود ایستادنش دیر و زود دارد و سوخت و سوز نه!
هشدار! که ، "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد..." و هم آن شاهد در راه محکمه است!
#زورو
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2277
http://instagram.com/zorro.zolfaghari…
✍🗡z
کرامت انسانی در جمهوری اسلامی!
( #زورو به روایت اسناد تاریخی!)
عبّاسعلی ذوالفقاری محروم یا مرحوم!؟
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2283
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
کرامت انسانی در جمهوری اسلامی!
( #زورو به روایت اسناد تاریخی!)
عبّاسعلی ذوالفقاری محروم یا مرحوم!؟
#ادامه_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2283
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
✍🗡z
شرح ماجرا
#ادامه_از_پست_قبل 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2282
والّا من فقط رفته بودم دنبال تسهیلاتی که _ برای تولید یا اشتغالزایی_ هر شب و هر روز توی رسانههاشون وعدهش رو میدادند و میدند و منّتش رو سر ملّت میذارند؛ قاعدتاً باید طرف حسابم جهاد کشاورزی بود و نهایتش اداره کار ، امّا بعد از کلّی دوندگی و کاغذبازی میون چندتا ارگان حوالهم دادند به کمیته امداد!!! (خدا میدونه چندبار بدون وسیله شخصی تا جهاد استان رفتم و... بعد هم کلّی هزینه و تعهدنامه محضری و... چه و چه)
خلاصه گفتم من از اوناش که فکر کردید نیستم!؛ "برو این دام بر مرغ دگر نِه که گرچه گردآلود فقرم شرم باد از همّتم، گر به آب چشمهی خورشید دامن تر کنم" و سال ۸۵ قید ۱۵ میلیون تومن وام رو در مرحله آخر زدم (اونموقع ۱۵ تومن واسه خودش پولی بود، هرچند با بهره ۱۴ درصد!) وام از این مجرا رو بدید به اونا که یه شب قبلش سهام عدالت و بُن و اضافه حقوق بهشون میدید و میکشیدشون پای صندوق رای و توی راهپیمایی...
اون وام حقّ من بود امّا نه توی کمیته امداد
پینوشت:
۱. ضمن احترام به شما افراد تحت پوشش و مستمریبگیران کمیته امداد، خدمتتون عارضم حقّ شما و بقیه مردم ایران بیشتر از این چندرغازییه که از این مسیر به شما میدند و باید بهتون بدند ولی از یه راه آبرومند مثلاً هر ایرانی یه حساب داشته باشه و برج به برج حقش از منابع و معادن کشور رو بریزند به حسابش، نه اینکه بری استشهاد پر کنی و امضا جمع کنی که من فقیرم و گداگشنهم تا کمیته امداد با هزار منّت و دنگ و فنگ تَکَفُّلت رو به عهده بگیره؛ امداد یعنی کمک؛ کمک رو هم به کسی میکنند که محتاجه؛ محتاجم یعنی نیازمند؛ نیازمند هم _در این مملکت_ کمکم میشه گداصفت و گداپیشه؛ گدا هم که غرور و سربلندی و عزّت نفسش زیر پاشه و دیگه آدم بشو نیست؛ اونوقته که از سر دُم تا پُشت گوشش بارش میکنند؛ اونوقته که میشیم این مردمی که حالا میبینیم و این روزگارمونه؛ این همونه که اونا میخواستند؛ این هم راز کمیته "امداد" امام خمینی!
۲. از اون کا جون داد نون بخوا/ هرچی میخوای از اون بخوا/ نونی گِرونجونا نخور/ چارلُپی این نونا نخور/ این نون خِسیسُد میکونه/ تهکاسهلیسُد میکونه/ اَی (اگه) جایزهس مفتی نخوا / اَی کمبیزهس جفتی نخوا ؛
بُریدهای از یک شعر با گویش محلّی از زندهیاد پریش شهرضایی
۳. هشدار که آدم گداطبع دیگر آدم بشو نیست؛ مثل آن حکایت معروف که دختر گدایی که دست روزگار زن شاهزادهاش کرد، در خلوت خود در اندرونی قصر بازهم مقدمات گدایی را فراهم میکرد و نان خود را از دریچههای اتاقش گدایی میکرد؛
خوی بد در طبیعتی که نشست
ندهد جز به وقت مرگ از دست
سعدی
۴. راستی اون جناب سرپرست اداره کار که در یه نامه اداری چندسطری ملاحظات رو ملاحضات نوشته! و وزارت رو وزرات و منعقد رو منعقده و حدود دهتا کلمه رو موقع تایپ چسبونده به هم، بعدها شد بخشدار مرکزی یه شهرستان بزرگتر، و من هنوز هم اون ۱۵ تومن به کارم میاد! امّا... سَرم بالاست!
۵. من #دادخواهم ؛ دادخواه جوانی از دست رفتهام، عمر بر باد رفتهام و حقوق پایمال شدهام
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
شرح ماجرا
#ادامه_از_پست_قبل 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2282
والّا من فقط رفته بودم دنبال تسهیلاتی که _ برای تولید یا اشتغالزایی_ هر شب و هر روز توی رسانههاشون وعدهش رو میدادند و میدند و منّتش رو سر ملّت میذارند؛ قاعدتاً باید طرف حسابم جهاد کشاورزی بود و نهایتش اداره کار ، امّا بعد از کلّی دوندگی و کاغذبازی میون چندتا ارگان حوالهم دادند به کمیته امداد!!! (خدا میدونه چندبار بدون وسیله شخصی تا جهاد استان رفتم و... بعد هم کلّی هزینه و تعهدنامه محضری و... چه و چه)
خلاصه گفتم من از اوناش که فکر کردید نیستم!؛ "برو این دام بر مرغ دگر نِه که گرچه گردآلود فقرم شرم باد از همّتم، گر به آب چشمهی خورشید دامن تر کنم" و سال ۸۵ قید ۱۵ میلیون تومن وام رو در مرحله آخر زدم (اونموقع ۱۵ تومن واسه خودش پولی بود، هرچند با بهره ۱۴ درصد!) وام از این مجرا رو بدید به اونا که یه شب قبلش سهام عدالت و بُن و اضافه حقوق بهشون میدید و میکشیدشون پای صندوق رای و توی راهپیمایی...
اون وام حقّ من بود امّا نه توی کمیته امداد
پینوشت:
۱. ضمن احترام به شما افراد تحت پوشش و مستمریبگیران کمیته امداد، خدمتتون عارضم حقّ شما و بقیه مردم ایران بیشتر از این چندرغازییه که از این مسیر به شما میدند و باید بهتون بدند ولی از یه راه آبرومند مثلاً هر ایرانی یه حساب داشته باشه و برج به برج حقش از منابع و معادن کشور رو بریزند به حسابش، نه اینکه بری استشهاد پر کنی و امضا جمع کنی که من فقیرم و گداگشنهم تا کمیته امداد با هزار منّت و دنگ و فنگ تَکَفُّلت رو به عهده بگیره؛ امداد یعنی کمک؛ کمک رو هم به کسی میکنند که محتاجه؛ محتاجم یعنی نیازمند؛ نیازمند هم _در این مملکت_ کمکم میشه گداصفت و گداپیشه؛ گدا هم که غرور و سربلندی و عزّت نفسش زیر پاشه و دیگه آدم بشو نیست؛ اونوقته که از سر دُم تا پُشت گوشش بارش میکنند؛ اونوقته که میشیم این مردمی که حالا میبینیم و این روزگارمونه؛ این همونه که اونا میخواستند؛ این هم راز کمیته "امداد" امام خمینی!
۲. از اون کا جون داد نون بخوا/ هرچی میخوای از اون بخوا/ نونی گِرونجونا نخور/ چارلُپی این نونا نخور/ این نون خِسیسُد میکونه/ تهکاسهلیسُد میکونه/ اَی (اگه) جایزهس مفتی نخوا / اَی کمبیزهس جفتی نخوا ؛
بُریدهای از یک شعر با گویش محلّی از زندهیاد پریش شهرضایی
۳. هشدار که آدم گداطبع دیگر آدم بشو نیست؛ مثل آن حکایت معروف که دختر گدایی که دست روزگار زن شاهزادهاش کرد، در خلوت خود در اندرونی قصر بازهم مقدمات گدایی را فراهم میکرد و نان خود را از دریچههای اتاقش گدایی میکرد؛
خوی بد در طبیعتی که نشست
ندهد جز به وقت مرگ از دست
سعدی
۴. راستی اون جناب سرپرست اداره کار که در یه نامه اداری چندسطری ملاحظات رو ملاحضات نوشته! و وزارت رو وزرات و منعقد رو منعقده و حدود دهتا کلمه رو موقع تایپ چسبونده به هم، بعدها شد بخشدار مرکزی یه شهرستان بزرگتر، و من هنوز هم اون ۱۵ تومن به کارم میاد! امّا... سَرم بالاست!
۵. من #دادخواهم ؛ دادخواه جوانی از دست رفتهام، عمر بر باد رفتهام و حقوق پایمال شدهام
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Telegram
نقاب خنده زورو
نقاب خنده زورو
✍🗡z #ابراهیم_بتشکن به بهانهی عید قربان! (شعری که اردیبهشت ۹۶ گفتم و هنوز هم.... ) «از طرف یک گوسفند قربانی!» من به اعجاز تو ایمان آوریدم ای جناب! ؛ بُتشکستن... این زمان و... تازه آنهم با #طناب !!؟ کاش در #آتش روی ... با نیمسوز آیی برون! تا دهی بر…
✍🗡z
در روز #عید_قربان
کماکان بعد سالها منتظریم #ابراهیم از بت فساد شکستن فارغ شود و به کارهای دیگرش برسد: بنّایی کند، بچّهاش را به قربانگاه ببرد و خودش بزند به دل آتش!!!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
در روز #عید_قربان
کماکان بعد سالها منتظریم #ابراهیم از بت فساد شکستن فارغ شود و به کارهای دیگرش برسد: بنّایی کند، بچّهاش را به قربانگاه ببرد و خودش بزند به دل آتش!!!
#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch