Forwarded from نقاب خنده زورو
"توفیق اجباری"
(شهر«باید»به منِ هیئتی عادت بکند)
یه عکس دیدم که طرف، روی یه طبل بزرگ (دُهل) به شعاع دو متر و بیستوپنج سانت (و به قطر چهار متر و نیم) بیت اوّل شعر زیر رو نوشته، منم دیدم دُهُله کُلّی جای خالی دیگه داره، این بیتا رو بهش اضافه کردم اگه خواست روش بنویسه:
«شهر باید! به منِ هیئتی عادت بکند
برود هر که دلش خواست شکایت بکند»
(اَنگ لامذهبی، البتّه بوَد منتظرش
هر که مَرد است شکایت - وَ حماقت! - بکند)
دُهل هر که بزرگ است بیاید هر شب
در حسینیّه و با بنده رقابت بکند
هر که در خانه مریض است، توی گوش خودش
پنبه بگذارد و احساس رضایت بکند
گر زیاد است صدا باز، دیازپام بخورد!
یا سیانور!!! ، که خودش را یِهو راحت بکند
هر کسی عاشق کنسرت بوَد در این شهر
برود هر چه دلش خواست حسادت بکند
هیچ دانی ز چه رو شیخ چنین نعرهزنان،
روی منبر زِ من اینگونه حمایت بکند؟؛
بیشتر هر چه شود شور عزاداریها
بیشتر شیخ، در این شهر تجارت بکند!
پینوشت
البته به نظر من همهی شعر رو روی دهل ننویسه بهتره، آخه اینجوری شاید دخترا سرگرم خوندن شعر بشند و سر خودش بیکلاه بمونه!
#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
(شهر«باید»به منِ هیئتی عادت بکند)
یه عکس دیدم که طرف، روی یه طبل بزرگ (دُهل) به شعاع دو متر و بیستوپنج سانت (و به قطر چهار متر و نیم) بیت اوّل شعر زیر رو نوشته، منم دیدم دُهُله کُلّی جای خالی دیگه داره، این بیتا رو بهش اضافه کردم اگه خواست روش بنویسه:
«شهر باید! به منِ هیئتی عادت بکند
برود هر که دلش خواست شکایت بکند»
(اَنگ لامذهبی، البتّه بوَد منتظرش
هر که مَرد است شکایت - وَ حماقت! - بکند)
دُهل هر که بزرگ است بیاید هر شب
در حسینیّه و با بنده رقابت بکند
هر که در خانه مریض است، توی گوش خودش
پنبه بگذارد و احساس رضایت بکند
گر زیاد است صدا باز، دیازپام بخورد!
یا سیانور!!! ، که خودش را یِهو راحت بکند
هر کسی عاشق کنسرت بوَد در این شهر
برود هر چه دلش خواست حسادت بکند
هیچ دانی ز چه رو شیخ چنین نعرهزنان،
روی منبر زِ من اینگونه حمایت بکند؟؛
بیشتر هر چه شود شور عزاداریها
بیشتر شیخ، در این شهر تجارت بکند!
پینوشت
البته به نظر من همهی شعر رو روی دهل ننویسه بهتره، آخه اینجوری شاید دخترا سرگرم خوندن شعر بشند و سر خودش بیکلاه بمونه!
#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch