Telegram Web Link
🗡z
همین حالا بروید و به صفحه‌ی اوّل و آخر شناسنامه‌های‌تان نگاه کنید
در دو حالت این شما هستید که باید برای آزادی مملکت، این‌روزها در خیابان باشید و تاوان بدهید و خون و جان! ، نه نوجوانان و جوانانی که...

۱. اگر متولّد سال ۱۳۴۱ ، ۱۳۴۰ و قبل‌تر هستید؛
در انقلاب ۵۷، لااقل ۱۶ سال داشته‌اید و یا با تظاهرات‌تان، یا رای آری‌تان و یا حتّی سکوت‌تان در آن دخیل بوده‌اید

۲. اگر صفحه‌ی آخر شناسنامه‌تان پُر از مُهر انتخابات است؛ خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب این حکومت ریخته‌اید و در تداومش نقش داشته‌اید

#ادامه_در_پست_بعد 👇👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2049


#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
#ادامه_از_پست_قبل 👇👇👇

https://www.tg-me.com/zorro_ch/2048

اگر جزو گروه اوّل هستید احترام موی سپیدتان واجب! امّا شرم نمی‌کنید که نشسته‌اید تا تاوان ندانم‌کاری شما را فرزندان، نوه‌ها و حتّی نتیجه‌هایِ جوان و نوجوان و خردسال‌تان با جان‌شان بدهند و گندی که شما سالها پیش  زده‌اید را امروز با خون‌شان پاک کنند!؟
شما در این تاریخ (مهرماه ۱۴۰۱) حداقل ۶۰ سال عمر کرده‌اید یعنی لااقل سه تا چهار برابر نوجوانان ۱۶ ساله‌ای که این‌روزها در خیابان‌ها و بازداشتگاه‌ها به خاک و خون می‌غلتند
به قول خودم! "یک‌کمی غیرت و شرف بد نیست!" و به قول فریدون فرخزاد "نه مرگ آنقدر تلخ است و نه زندگی آنقدر شیرین که انسان برای این دو شرفش را بدهد"
یعنی بازهم می‌خواهید زندگی‌تان و عمرتان را دودستی محکم بچسبید و ضرب و شتم و در خون خفتن نوجوانان را نظاره کنید!؟ حاشا به شرف و غیرت‌تان!
شاید هم، شما هنوز به قدرت‌تان پی‌ نبرده‌اید؛ تصوّرش را بکنید که هزاران هزار پیرزن و پیرمردِ سپیدمویِ عصا و واکِر به‌دست! به خیابان بیایند؛ سرکوبگران اگر شرم هم نکنند _که نمی‌کنند!_ لااقل از بازتاب جهانی‌اش هراسان می‌شوند و کمتر دست از پا خطا می‌کنند
دیگر خود دانید و خدای‌تان و وجدان‌تان و عذابش!

امّا شما گروه دوّم: چقدر دم‌دم‌های هر انتخاباتی حلق و گلویمان را پاره کردیم که _بازهم به قول خودم!_ :

▪️از یاد مَبَر ، انگشت مَزَن▪️

هشدار! دِگربار مَدِه تیغ به جلّاد
"از یاد مَبَر" خون جوانان وطن را

"انگشت مَزَن" بر دل خونین شقایق
دلشاد‌ مَکُن خار و خس و زاغ‌ و زَغَن را

بی‌غیرتی و ناخلفی تا کِی و تا چند!؟
دق‌مرگ مَکُن مادرت ایرانِ کهن را

امّا بسیاری از شما فقط از ترس "نان‌"تان رای‌ها دادید و... گمان نمی‌کردید که روزی آن ترس‌ها و رای‌ها قاتل "جان" جوانان و نوجوانانی بشود که یا به اقتضای سن‌شان و یا به خاطر شعورشان شناسنامه‌های‌شان پاک پاک است! ؛ گمان نمی‌کردید، امّا حالا چشم بگشایید و ببینید!

چقدر گفتم :
... تو با رأیت خیانت کرده‌ای، شاید نمی‌دانی
تو از اعدام
از حبس و شکنجه
خون و خونریزی
تو از کُشتار، از جلّاد
از بیداد
با رأیت حمایت کرده‌ای، شاید نمی‌دانی...
(اصل شعر در اسلاید دوّم. ورق بزنید)

امّا به خرج‌تان نرفت و باز تکرار کردید و انگشتی دیگر و مُهری دیگر و خیانت و جنایتی دیگر!

آیا وقت آن نرسیده که خودتان اشتباهات‌تان را جبران کنید و خودتان پای لرز خربزه‌هایی که خورده‌اید بنشینید!؟

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🗡z
#مگس و #نمرود

به نامِ "بخشاینده‌ای که تار عنکبوت را سدّ عصمت دوستان کرد، جبّاری که نیش پشه را تیغ قهر دشمنان گردانید" ؛ نصراله منشی، مقدمه کلیله و دمنه

امّا بعد...

پیش‌تر گفتید هستم خار و خس
حال می‌گویی که: من هستم مگس

نیم‌قرنی هست بعد از انقلاب
حرف حرف توست ای عالی‌جناب!

گرچه حرفت باز باشد معتبر
با اجازه دارم عرضی مختصر:

من مگس هستم تو هم نمرود، شیخ
نیست عرض دیگری، بدرود، شیخ!

( گرچه اینجا پایِ "در" در کار بود
روی مخلص جانب "دیوار" بود)

پی‌نوشت:
▪️ #رئیسی خطاب به معترضان :
"ای مگس عرصه‌ی سیمرغ، نه جولانگه توست
عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری"

🔹دیالوگ پایان فیلم:
بنگر افول خدایگان بابل را . بابل سقوط کرد. نمرود در جدال است با پشّه‌ای ناچیز ...

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z

درخت انقلاب را ، بگو  که: پیر مُحتَضَر!
نه حال، نه جوانی‌ات نداده‌ای به کَس ثمر؛

نه هست از آشیانه‌ای به شانه‌ات نشانه‌ای
نه پای توست سایه‌ای برای خِیل رهگذر

دریغ از این زمین و آب، از این  هوا و آفتاب
_و البته از عمر ما _ که شد به پای تو هدر

صدای موریانه‌ها دهد به ما نشانه‌ها:
که این می‌افتد عاقبت؛ خطر! خطر! خطر! خطر!

مباد زیر آن شود لِه و لَورده غنچه‌‌ای
مباد نعش آن زند به جان سبزه‌ها ضرر

جماعتی بر آن شده کُنَد علاج واقعه؛
بوَد سزای تو تبر ، "نه سایه داری و نه بَر"


حساب تو چو گشت پاک از این زمین و آب و خاک
دوباره روید از زمین نهال‌های پُرثمر

"بنفشه رُسته از زمین به طرفِ جویبارها"
بهار می‌رسد ز ره... خبر، خبر، خبر، خبر!

پی‌نوشت:
با تشکر از همکاری صمیمانه هوشنگ ابتهاج (سایه) و قاآنی

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
📢 سرکوبگران، جیره‌خواران و مزدورانِ عزیز!

🔺هشدار!

دیری نمی‌پاید که طوفان خشم مردم توفنده‌تر شده و سیل خون‌شان خروشان‌تر؛ وقتی که سُکان‌داران کشتی‌ِ شکسته‌ی نظام، حیران و سرگردان که به سمت "غرب" بروند یا "شرق"، به سنگ و صخره می‌کوبند... آن‌روز در آن کشتی از هر جانوری نهایتاً بشود فقط چند جُفت سوار کرد، که آنها هم یقیناً شما نیستید؛ از بس آقازاده هست!

البتّه مبادا از این بی‌مرامی‌شان آزرده‌خاطر شوید چرا که در آن‌هنگام وضع کشتی‌سواران هم چندان بهتر از شما نیست؛ که خون به طبقات پایین کشتی نفوذ کرده و عن‌قریب حتّی نوک دکل کشتی هم جای امنی نیست!

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
برای #حسین_رونقی 🌺

در آینه‌ی معترضان وقتی دید،
آن شیخ سرانجامش و فردایش را،

گفت از سرِ ترس: "گفتگو چاره‌ی ماست
هر معترضی دهد تقاضایش را "

البتّه #حسین_رونقی ضایع کرد
آن شیخک و ادعای بی‌جایش را ؛

در دادسرا رفت که بِستاند "داد"
بیداد فِشُرد در عوض نایش را

این مَرد برای #گفتگو رفت جلو
آن شیخ شکست هر دو تا پایش را

پی‌نوشت:
گفتگو آیین ریشوها نبود! ...

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
مَر جَنگه...
"آخرِ این قصه باید یه جورِ خوب تموم بشه"

کاروان اقوام ایرانی مصمم‌تر از همیشه _چند منزل را یکی می‌کردند و _  شانه‌به‌شانه و پا‌به‌پای هم به سمت #دروازه_آزادی در حرکت بودند...

فرزندان #سردار_اسعد و #بی‌بی‌مریم که زن و مردشان همیشه هوشیار بودند و بِرنوبه‌دوشانی پایِ‌کار و صاحبِ اسبانی راهوار، این‌بار نه جهد، کارشان بود و نه بخت، یارشان؛
آری #بختیاری‌هایی که بارها خود پیشرو بودند و "قافله‌سالار" یکی از ایشان بود، این‌بار قدری غافل بودند و از قافله کمی عقب

تا اینکه یک روز اسب‌های‌شان را نعل تازه زدند و...

پی‌نوشت:
سعدی: "تو را تحمّل امثال ما بباید کرد
که هیچ‌کس نزند بر درخت بی‌بَر سنگ"
و ارادت همچنان باقی‌ست 🌺🙏🏻

و فقط خدا می‌داند که من چندبار نشسته‌ام فیلم #شیر_سنگی را دیده‌ام به امید پایانی خوش‌تر! و هربار هم نتوانسته‌ام جلوی اشکم را بگیرم... و خدا گواه است که این‌روزها بارها با خودم زمزمه کرده‌ام "مَرجنگه مَرجنگه خدا دونه جنگ تَفنگه..." و اشک در چشمانم حلقه زده و مو بر تنم راست شده...
بله، "آخرِ این قصّه باید یه جورِ خوب تموم بشه"

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗡z
"پرنده و گُراز"
به روایت و با اجرای #زورو
#من_هم_تا_چهارشنبه_بیکارم

یه‌روز توی یه مزرعه‌ای یه _بلانسبت شما _ گُرازی داشت جون می‌کَند (داشت می‌مُرد)، یه پرنده کوچیکی اومد نشست و هی بی‌صبرانه بالا و پایین می‌پرید و گاهی وقتا هم یه نوکی بهش می‌زد...
گُرازه بهش گفت: چرا اومدی اینجا نشستی؟
گفت: من سالهاست منتظر یه همچین روزیم که تو بمیری و چشمات رو دربیارم و فضله‌بارونت کنم! ؛ به تلافی او چند دَفه‌ای که لونه‌م رو توی مزرعه ویرون کردی
گُرازه با همون تکبّر و تَبَختُر همیشگی گفت: بی‌خود اینجا نشین، من تا سه‌شنبه نمی‌میرم

پرندهه گفت: ایراد نداره، اتفاقاً منم تا چهارشنبه بیکارم!

پی‌نوشت:
۱. با اندکی تغییر در حکایتی دیگر!
۲. کَره نام دِه ماست! (برای آنهایی که موفق شدند #ویدئو را دانلود کنند!)

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
جمعی از جان گذشته‌اند امروز
در خیابان برای پیروزی

در خیابان نمی‌روی؟، چون من،
از خجالت چو شمع می‌سوزی!؟

لااقل می‌توان که لال نبود!
یا که زد دادِ خانمان‌سوزی!

مدّتی هست از تو بی‌خبریم
در فضای جدید امروزی

پیج خود را به‌روز کن اقلاً
با همان چِرت‌های دیروزی!

تا بدانیم زنده‌ای یا نه
سکسکه، عطسه، سرفه‌ای، گو...ی!

پی‌نوشت:
۱. به جز دسترسی نداشتن به اینترنت، برای عدم همراهی‌تان در این‌روزها در فضای مجازی با مردم، هیچ دلیل دیگری موّجه نیست ؛ (این برای "مخالفان آشپزخانه‌ای"! . توضیح در عکس👆)

۲. باید برویم دفتر خاطرات مجازی‌مان! را ورق بزنیم و ببینیم چه کسانی را با لایک و کامنت و با دنبال کردن پیج و کانال‌شان گُنده کرده‌ایم! و به نان و نوایی رسانده‌ایم‌شان و امروز _و کلاً سر بزنگاه‌هایی از این‌دست_ چه کسانی زبان‌مان شده‌اند و با متنی، شعری، پیامی، مرهمی بر زخم‌های‌مان بوده‌اند و قوّت قلب‌مان؟ ؛ فلان سلبریتی با میلیون‌ها دنبال‌کننده؟ یا مثلاً هالویی! با سال‌ها از جان مایه‌گذاشتن و _در این تاریخ_ با چهارصد و پنجاه‌هزار دنبال‌کننده؟

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗡z
شعرخوانی #زورو
چهارم آبان‌ماه ۱۴۰۱
(من خوندمش، تو از حجمش نترس!)

«آدم‌فروش‌ها»
بیـزارم از جمــــاعتِ آدم‌فـــــــروش‌ها
این قومِ بهر دیوِ ستم چشم‌ و گوش‌ها

در سایه‌سارِ سروقدان خفته‌اند این،
اَرّه‌به‌دســت‌هـــا و تَبَـــرروی‌دوش‌ها ...

گویا کسی ز نسل فریدون به جا نماند
کاینسان ستم کنند به ما ، ماردوش‌ها
...

در حجله‌ی وطن اثر پای اجنبـــی‌ست
از غیــــرت و حَمیّت این ساقدوش‌ها

آدم‌فروش، می‌شود آخِر وطن‌فـــروش
گندم مخواه شیخ! از این جوفروش‌ها

#متن_کامل_شعر 👇👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/1277


http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
"واردات ۲ "
وضع‌تان بحرانی است و... بنده هستم خیرخواه
هرچه من گفتم شما بی‌چند و چوون وارد کنید:

نخبگان حوزه در دین و سیاست تِر زدند
حوزه‌ها را صادر و دارالفنون وارد کنید

بعد، از صحرای آفریقا کمی سوراخ موش
هم برای خود وَ هم روحانیون وارد کنید

تخم‌هاتان رفته در زیر گلوتان... ضایع است
تا بپوشانیدشان هی پاپیون وارد کنید

با وجود این‌همه مزدورهای جیره‌خوار
قرض از داعش بگیرید و قشون وارد کنید

خون مردم شد تمام و باز هم تشنه‌است او
لااقل از چین و از روسیه خون وارد کنید

حامیان او کم آوردند دیگر، چاره چیست؟
از دیار طالبان جهل و جنون وارد کنید

"چیز"شان پاره‌ست مزدوران او از این به بعد
بهرشان از تایلند و هند، "چیز" وارد کنید

بعدِ نبش قبر عمر و عاص، از فُسطاطِ مصر
نیزه، قرآن، حیله و مکر و فسون وارد کنید


این‌ همه مُشتی ز خروار است، کم‌کاری خطاست
فعلاً این‌ها را برای آزمون وارد کنید

دور گردون بر مُرادش نیست دیگر، زودتر
هر چه گفتم، تا نگشته سرنگون، وارد کنید

#زورو

متن شعر واردات ۱ 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/453

فیلم واردات ۱ 👇👇👇
https://www.tg-me.com/c/1261262903/49

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z
#شروین_حاجی_آقاپور
#توماج_صالحی

زیر لحاف شُهرت، سرگرم حال و حول‌اند
شاگردهای لالِ خوانساری و... بَنان، تاج!

این‌روزها رَپ و پاپ در عرصه یکّه‌تازند
پس، زنده باد #شروین پاینده باد #توماج

#متن_کامل_شعر_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2065

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro

@zorro_ch
🗡z
برای #شروین و #توماج و احتمال ضرب و شَتمِ‌شون!

جنگ است و آتش و خون... خوابند عدّه‌ای باز
در قایق سلامت آهسته روی امواج

گویا حکومت ما، جز مال و مکنت ما
غیرت،حَمیّت ما، را نیز کرده تاراج

اهل هنر هم از ترس در خانه‌ها کپیدند
لرزند در خفا هم، چون خایه‌های حلّاج!

استادهای آواز چون جغدها خموش‌اند
آن‌ها که موقع لاف چون طوطی‌اند ورّاج

زیر لحاف شُهرت، سرگرم حال و حول‌اند
شاگردهای لالِ خوانساری و... بنان، تاج!

برخیز ای هنرمند با مردُمت بپیوند
مامِ وطن به یاری‌ت امروز هست محتاج

گر میوه‌ای نداری چون بید سایه‌ای دِه
آزاده باش چون سرو، گر عرعری و گر کاج!

این‌روزها رپ و پاپ در عرصه یکّه‌تازند
پس، زنده باد #شروین پاینده باد #توماج

پی‌نوشت
سعدی:
فضل و هنر ضایع است، تا ننمایند
عود بر آتش نهند و مُشک بِسایند

چندین هزار نفر در این مملکت ادعای خوش‌آوازی می‌کنند و نصف بیشترشان خودشان را در این کار استاد می‌دانند؛ پرچم‌دار مکتب فلان‌اند و افتخار می‌کنند که شاگرد فلانی‌ هستند و تازه یک‌سری‌شان مفتخرند که شاگردِ شاگرِد فلانی‌اند! کیفورند که با #جلیل_شهناز و #حسن_کسایی با پیژامه عکس دارند و با #پرویز_یاحقی با عینک دودی!
امّا...
این‌روزها _و حتّی این‌سالها_ از سنگ ناله خیزد و از این قُماش نه! ؛ "زبان‌گرفته به کُنجی نشسته صُمٌ بُکم" !

گویا #جلال_تاج و... دیگر استادان‌شان بهشان نگفته‌اند:
آنجا که بزرگ بایدت بود
شاگردی من نداردت سود!!!

می‌دانید چرا ازشان توقع دارم!؟ ؛ چون در خلوت و در جمع‌های خصوصی حرف‌های گُنده‌گُنده می‌زنند و مبارزند و مخالف، امّا در عمل فقط دِی‌بلال می‌خوانند!
اکثرشان یک خاطره از خودشان یا استادشان پَرِ شال‌شان دارند که در فلان‌جمع و فلان‌مجلس که بنای بداهه‌خوانی بوده در انتخاب شعر رِندی به خرج داده‌اند و شعری را به آواز خوانده‌اند که جواب دندان‌شکنی به فلان‌کَس در جمع بوده و... کارهایی از این‌دست یعنی انتخاب شعر فراخور جمع و مجلس، را هنرِ ویژه استادان آواز می‌دانند، امّا انتخاب شعر فراخور "زمان" را در دستور کار خود قرار نداده‌اند!

اغلب این استادان همان‌هایی هستند که در خلوت و جَلوت، #خسرو_آواز بودن را حقّ مسلّم خودشان می‌دانند نه #شجریان ! زهی خیال باطل!

والله که من ترجیح می‌دهم مثلاً دِی‌بلال را با آوای چوپانی گمنام در بیابانی دور با آهنگ‌ زمینه‌ی زنگوله گوسفندانش بشنوم تا در آلبوم یا کنسرت این استادان آواز با هزار و یک رقم ساز!

یکی نیست بهشان بگوید اگر این مملکت آزاد شد، این شما هستید که کنسرت می‌گذارید و پول پارو می‌کنید نه مردم! پس لااقل برای این هم که شده، این‌روزها در یکی از دستگاههای آواز، سرفه‌ای عطسه‌ای چیزی بکنید! که نگوییم سُرمه به خوردتان داده‌اند!

#شروین_حاجی_آقاپور #توماج_صالحی


#زورو
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2064


https://www.instagram.com/bazgashtezorro
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"واکِر و شوکِر"
ورزشکاران! دلاوران! نام‌آوران! رزمی‌کاران! قویترین مردان! بدنسازان! پاورلیفتینگ‌کاران! بادی‌بیلدینگ‌کاران! پهلوانان زورخانه! و.. مُدّعیّان! یاد بگیرید!

امّا بعد

"پیرزنی را ستمی درگرفت"
شیرزنِ شیردلِ صلح‌دوست،

با واکِرش رفت به جنگ شوکِر!
دشمن از او مات و سرافراز دوست

گفت: اگر چه که خدا هست و باز
چشم امید همه‌ی ما به اوست،

همتّی ای هموطنان! همّتی
واقعاً این گفته‌ی سعدی نکوست؛

مورچگان را چو بوَد اتفاق
"کَرگدنان" را بدرانند پوست!

با تشکر از همکاری صمیمانه نظامی و سعدی
(البته سعدی گفته: شیر ژیان را بدرانند پوست؛ که من دیدم حیفِ شیر ژیان که به این جماعت بگیم در ضمن کرگدن پوست‌کلفت‌تر از شیره و به اینان شبیه‌تر!)

نظامی هم که انگار همین‌سالها و روزها در ایران بوده و این شعر رو گفته:

پیرزنی را ستمی درگرفت
دست زد و دامن سنجر گرفت
کِای مَلِک آزرم تو کم دیده‌ام
وَز تو همه‌ساله ستم دیده‌ام
شحنه مست آمده در کوی من
زد لگدی چند فراروی من
بی‌گنه از خانه به رویم کشید
موی‌کشان بر سر کویم کشید

#متن_کامل_شعر_با_صدای_زورو👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/1441

#زورو
http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
Parandeh + goraz
Asghar Ahmadpoor
حکایت پرنده و گراز

تقدیم به :
عباسعلی ذوالفقاری (زورو)
شعر و اجرا : اصغر احمد پور

کاور : احسان اهورا
1401.08.13
🗡z
معترض داد به سردار، پیام
بعدِ دشنام و پس از عرض سلام!:

باز گویا زده‌ای تو زِرِ مُفت
تا بترسند مگر اهل قیام

گاه خواهی که بترسانی‌ِمان
باز از حبس و شکنجه، اعدام

گاه با نرمی و با وعده‌وعید
تو بر آنی که کُنی ما را خام

مختصر عرضی دارم سردار!
پاسخ ما بوَد این، نامهْ‌تمام:

تا به کی نان بزنی در خونِ
مردم دربدر ای لقمه‌حرام؟

تا به کی دل بندی بر اوراد؟
تا به کی خوش‌دلی از آن اوهام؟

نه بکُن باز دَمادم تهدید
نه بزن لاف و بده وعده مُدام

نه به ترسیدن ما دل خوش کن
نه فریب البته دارد فرجام

تشت رسوایی‌تان افتاده
سال‌ها پیش‌تر از این از بام

ترس ما ریخته _چون پشم شما!_
وای بر حال تو و شیخ و نظام

دیگر این شعله نگردد خاموش
دیگر این موج نگیرد آرام

صید دیگر نشود این سیمرغ
دیگر این شیر نمی‌گردد رام

گرچه امروزی میرآخور شیخ
زیردستان تو هم "کَالاَنعام"،

روز اقبال شما شام شود
غرق در خون شود آن خون‌آشام

گول‌تان را نخورد کَس دیگر
جَسته این خلق دگر از این دام

از فریب من و ما چشم بپوش
گوش ده خوب به این حُسن‌خِتام:

شیر از گرگ نیاموزد پند
خاصّه کفتار گر آرَد پیغام!

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
🗡z

از این‌ همه تناقُض و از آن‌ همه فریب
خود خنده‌اش گرفت! ولی من گریستم؛

یک «روز » "با چراغ، بَسی گشت گِرد شهر"
_خون بود و جنگ_ گفت "کجا من بِایستم!؟"

از کُشته پُشته ساخت و بر رویش ایستاد
فرمود: "اهل کُشتن و کُشتار نیستم" !

#زورو

http://instagram.com/zorro.zolfaghari
@zorro_ch
2025/07/09 08:02:55
Back to Top
HTML Embed Code: