✍🗡z
ماجرای سقوط نافرجامِ! هلیکوپتر #احمدینژاد
به روایت #زورو
در صفحه ۷۲ کتاب مستطاب تاریخ بیحقّی؛ تاریخ منظوم هشتسال تسلّط محمود بر ایران، چنین آمده است:
در سمت چپ بالای صفحه بعنوان چکیده مطلب و واقعه:
و افاضه فرمودند میخواستند شهیدمان کنند تا اتوبانی به ناممان شود
در ادامه
در نقص فنّی هلیکوپترِ سلطان محمود فرمایند:
طبق اطّلاعات بهدست آمده از جعبه سیاه مرکب همایونی سلطان محمود، گویا روزی سلطان و غلامبچّهاش ایاز در ساحل رود آموی بر پشت مرکب کذا نشسته بودند (البته لازم به ذکر نیست! که حتماً ایاز جلو نشسته) و به شوخی! سرگرم، که...
با تشکر از همکاری صمیمانه آصفی هِرَوی
شنیدهایم که محمود احمدی یکروز
سوار بر هلیکوپتر، به رویِ « اِیر»! گذشت
اگر چه جان بهدر او بُرد، لیک مرکب او
دچار سانحه گشت و ز خطّ سِیر گذشت
بگفت هاتف رندی که: مُژده برزخیان*
«رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت»!!!
پینوشت
*ظنِّ نزدیک به یقین: .... مُژده دوزخیان
پینوشت این پُست
البته برزخیان و دوزخیان دیگه حالا به این نتیجه رسیدند که همیشه هم نمیشه خوش به حالشون بشه و دنیا (یعنی آخرت!) به کامشون. واردید که!؟
#زورو
@zorro_ch
ماجرای سقوط نافرجامِ! هلیکوپتر #احمدینژاد
به روایت #زورو
در صفحه ۷۲ کتاب مستطاب تاریخ بیحقّی؛ تاریخ منظوم هشتسال تسلّط محمود بر ایران، چنین آمده است:
در سمت چپ بالای صفحه بعنوان چکیده مطلب و واقعه:
و افاضه فرمودند میخواستند شهیدمان کنند تا اتوبانی به ناممان شود
در ادامه
در نقص فنّی هلیکوپترِ سلطان محمود فرمایند:
طبق اطّلاعات بهدست آمده از جعبه سیاه مرکب همایونی سلطان محمود، گویا روزی سلطان و غلامبچّهاش ایاز در ساحل رود آموی بر پشت مرکب کذا نشسته بودند (البته لازم به ذکر نیست! که حتماً ایاز جلو نشسته) و به شوخی! سرگرم، که...
با تشکر از همکاری صمیمانه آصفی هِرَوی
شنیدهایم که محمود احمدی یکروز
سوار بر هلیکوپتر، به رویِ « اِیر»! گذشت
اگر چه جان بهدر او بُرد، لیک مرکب او
دچار سانحه گشت و ز خطّ سِیر گذشت
بگفت هاتف رندی که: مُژده برزخیان*
«رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت»!!!
پینوشت
*ظنِّ نزدیک به یقین: .... مُژده دوزخیان
پینوشت این پُست
البته برزخیان و دوزخیان دیگه حالا به این نتیجه رسیدند که همیشه هم نمیشه خوش به حالشون بشه و دنیا (یعنی آخرت!) به کامشون. واردید که!؟
#زورو
@zorro_ch
✍🗡z
#قالیبافها
بُزهای خرمنکوب
با تشکر از همکاری صمیمانه مولوی و صامت بروجردی
زاغ صابونخور کجا لایق بوَد تیهو خورَد!؟
یا چگونه اوج گیرد بر سِتیغ قافها؟
آنکه کرده عمر خود را صرف دلّالیّ کود!
دارد انصافاً کجا دقت چنان صرّافها!؟
عشوهی معشوقههای حافظ و شیخ اجل
کِی میآید واقعاً از عهدهی این دافها!؟
«جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است»
کار سوراخ دگر آید کجا از نافها !!!؟
«هر کسی را بهر کاری ساختند» اما دریغ...
شد وطن ویران دگر از این غلطها ، گافها! ؛
«کار هر بُز نیست خرمنکوفتن»، داده چهکس
اختیار مملکت را دست قالیبافها !؟
سنگها را بسته، سگها را رها فرمودهاید!
ای خداوندان قدرت! ، های! بیانصافها!
پینوشت:
خیلیها گمان میکنند بیت معروف
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
که از شعری با چند بیت مشهور دیگر در حد ضربالمثل، است، از صائب تبریزیست، امّا به شهادت انجمن مبارزه با نشر جعلیّات این شعر از صامت بروجردیست!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
#قالیبافها
بُزهای خرمنکوب
با تشکر از همکاری صمیمانه مولوی و صامت بروجردی
زاغ صابونخور کجا لایق بوَد تیهو خورَد!؟
یا چگونه اوج گیرد بر سِتیغ قافها؟
آنکه کرده عمر خود را صرف دلّالیّ کود!
دارد انصافاً کجا دقت چنان صرّافها!؟
عشوهی معشوقههای حافظ و شیخ اجل
کِی میآید واقعاً از عهدهی این دافها!؟
«جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است»
کار سوراخ دگر آید کجا از نافها !!!؟
«هر کسی را بهر کاری ساختند» اما دریغ...
شد وطن ویران دگر از این غلطها ، گافها! ؛
«کار هر بُز نیست خرمنکوفتن»، داده چهکس
اختیار مملکت را دست قالیبافها !؟
سنگها را بسته، سگها را رها فرمودهاید!
ای خداوندان قدرت! ، های! بیانصافها!
پینوشت:
خیلیها گمان میکنند بیت معروف
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
که از شعری با چند بیت مشهور دیگر در حد ضربالمثل، است، از صائب تبریزیست، امّا به شهادت انجمن مبارزه با نشر جعلیّات این شعر از صامت بروجردیست!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
بیا رُستم ببین خالی ز شیران خاک ایران شد
بیا کوروش ببین که کاخ آزادیت ویران شد
سِتم، مَردُمکُشی، حُکم مُدام دیوخویان شد
وطن هر روزش #عاشورا و شبهاش #عید_قربان شد
دریغ! این روزِ ایران است
اسیرِ چنگ "دیوان" است
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
بیا رُستم ببین خالی ز شیران خاک ایران شد
بیا کوروش ببین که کاخ آزادیت ویران شد
سِتم، مَردُمکُشی، حُکم مُدام دیوخویان شد
وطن هر روزش #عاشورا و شبهاش #عید_قربان شد
دریغ! این روزِ ایران است
اسیرِ چنگ "دیوان" است
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
"در آستانه جلسه دادگاهم"
«گفتگو آیین آخوندا نبود! وَرنه ... »
مهرماه ۱۴۰۱ که بار دیگر آتش اعتراضات،
عبای حکومت را گرفت، اژهای رئیس قوّه قضاییه
از سر ترس و دستپاچگی طِی فراخوانی فریبکارانه خطاب به معترضان افاضه فرمود «سوال، اعتراض، انتقاد و یا ابهامی دارید بیایید با هم گفتگو کنیم»
آنچه در ادامه میخوانید گوشهای از مواردیست که
من (زورو) برای گفتگو، در دو دهه، پا پیش گذاشتم
و کسی از طرف حکومت پای میز مذاکره ننشست!
#زورو
#ادامه_متن_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2338
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
"در آستانه جلسه دادگاهم"
«گفتگو آیین آخوندا نبود! وَرنه ... »
مهرماه ۱۴۰۱ که بار دیگر آتش اعتراضات،
عبای حکومت را گرفت، اژهای رئیس قوّه قضاییه
از سر ترس و دستپاچگی طِی فراخوانی فریبکارانه خطاب به معترضان افاضه فرمود «سوال، اعتراض، انتقاد و یا ابهامی دارید بیایید با هم گفتگو کنیم»
آنچه در ادامه میخوانید گوشهای از مواردیست که
من (زورو) برای گفتگو، در دو دهه، پا پیش گذاشتم
و کسی از طرف حکومت پای میز مذاکره ننشست!
#زورو
#ادامه_متن_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2338
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
#ادامه_از_پست_قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2337
از نوجوانی و جوانیام در مدرسه و دبیرستان و خدمت، و بحثهایی که با همپالگیها و نوچههای زباننفهمتان کردم میگذرم، امّا از خردادماه ۸۲ به شهادت دستنوشتهها و انجمنهایی که در آن شعر خواندم از درِ گفتگو با شما درآمدم آنهم با زبان خوش طنز با جدیّت تمام!
زمانی که پول میدادم تا شعرهایم را تایپ کنند و روی سیدی بریزند تا شاید بعضیهایش که در هفتهنامه شهرضا چاپ میشد به گوشتان برسد برای باز شدن سر گفتگو. زمانی که پول میدادم تا شعرهایم را تایپ کنند و کپی بگیرم و در مثلاً آرایشگاههای مردانه! و مسجد دهمان بچسبانم تا مگر جواب "گفتِ" من "گویی" از شما باشد و خبری نشد... همزمان در انجمنها امیدوار بودم که از لطف مخبرانتان کار به گفتگو بکشد و نکشید!
کامپیوتر گرفتم و وبلاگ زدم و جز شبهایی که صرف شعر میکردم عمرم را پای جیر و جیر دایالآپ تلف میکردم و گاه برای بهروز کردن وبلاگم یککاره به شهر میرفتم تا در کافینتی... از درِ گفتگو درآمدید؟ نه؛ این همان وبلاگی بود که در سال ۹۴ فیلترش کردید (و همان کامپیوتری که یکسال بُردیدش! و سیستم دیگری گرفتیم و آن را هم چند سال بعد یکسال به اسارت گرفتید و درهای گفتگو را تخته کردید!)
وقتی کلیپ صوتی شعر شبچله را منتشر کردم و خودم گوشی نداشتم و از دیگران میخواستم برای همدیگر بلوتوثش کنند! حتماً درددل بچهفقیر شعرم، به گوشتان رسید امّا "گوش شنوا کو!؟" ؛ برای گفتگو پا پیش نگذاشتید
وقتی برای ده دقیقه شعرخوانی در تهران که بعداً فیلمش را به دستتان برسانم برای آغاز گفتگو! ، به جز هزینه بلیط و فلان و بهمان از جیبم، ۲۴ ساعت وقت میگذاشتم از کار و زندگیام میزدم و از این ماشین به آن ماشین... و ویلان و سیلان در خیابانهای تهران گاهی حتی در این ۲۴ ساعت جایی نمیتوانستم کفشهایم را دربیاورم! منتظر جواب شعرهایم بودم و خبری از شما نشد
بعد گوشی خریدم و در کانال تلگرامم به گفتگو فراخواندمتان؛ همان پُستهایی که به جای جواب دادن، همهشان را پرینت گرفتید و روی پروندههایم گذاشتید! (بعدها در اینستاگرام هم همین آش بود و همینکاسه؛ امّا من بازهم راه کامنتها را برای گفتگو بازگذاشتم)
من از در گفتگو وارد شدم و شما در ۲۸ دی ۹۳ از در خانهام! یکسال در دادگاه با دو پرونده... امّا برای گفتگو آفتابی نشدید!
از اتفاق درست در ۲۸ خرداد ۹۸ هم به خانهام ریختید و بازهم زندگیام را به هم ریختید بیش از یکسال آواره دادگاهم کردید امّا از گفتگو خبری نبود که نبود
هنوز جایش خوب نشده بود! که در اسفند ۹۹ پروندهای دیگر و... تا خرداد ۱۴۰۰ در راهروهای دادگاه منتظر جواب "گفت"هایم ماندم و گوشم به راه سفید شد!!!
شما حتی در بازجوییهایتان هم اهل گفتگو نبودید؛ حرف حرف شما بود و مرغ دموکراسیتان یک پا داشت!
من سعی کردم در کتاب "تاریخ بیحقّی"ام باب گفتگو را باز کنم؛ کتابی که دو بار با هزینه شخصی چاپش کردم و شما دو بار ضبطش کردید و لابد خمیرش! (یکبارش ۳۳۰ کتاب بردید و من منتظر ۳۳۰ گفتگوکننده از جانب شما ماندم! زهی خیال باطل!)
در شب شعری میخواستم سر صحبت را باز کنم و شما در آن شهر ممنوعالتریبونم! کردید
و این درِ گفتگو را هم در آن شهر برای همیشه تخته کردید!
شما خیال میکنید جمع کردن صد نفر در "دِه" و تشکیل زنجیره انسانی و بَست نشستن در فرمانداری برای "آب" ، کار کوچکیست در راه آغاز گفتگو؟ امّا بازهم یابو "آب" دادید!
و... این رشته سری دراز دارد و گویا تَهی هم ندارد! ؛ و همین حالا که در پایان خرداد چهارصد و سه دارم این متن که در مهر چهارصد و یک در جوابتان نوشتم را ویرایش میکنم، در آستانه رفتن به دادگاهم! برای پروندهای که برای چهارمین بار در تیرماه چهارصد و دو برایم باز کردید و در این یکسال درگیر بازجویی و بازداشت و کیفرخواست و بازخواست و ... بودم و هستم
میبینی شیخ!؟ گفتگو آیین آخوندا نبود! _و نیست! _ وَرنه با تو ماجراها داشتیم! ؛
ختم کلام: گفتگوی ما با شما فقط کف خیابان به نتیجه میرسد. نامهْتمام
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
#ادامه_از_پست_قبل 👇👇👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2337
از نوجوانی و جوانیام در مدرسه و دبیرستان و خدمت، و بحثهایی که با همپالگیها و نوچههای زباننفهمتان کردم میگذرم، امّا از خردادماه ۸۲ به شهادت دستنوشتهها و انجمنهایی که در آن شعر خواندم از درِ گفتگو با شما درآمدم آنهم با زبان خوش طنز با جدیّت تمام!
زمانی که پول میدادم تا شعرهایم را تایپ کنند و روی سیدی بریزند تا شاید بعضیهایش که در هفتهنامه شهرضا چاپ میشد به گوشتان برسد برای باز شدن سر گفتگو. زمانی که پول میدادم تا شعرهایم را تایپ کنند و کپی بگیرم و در مثلاً آرایشگاههای مردانه! و مسجد دهمان بچسبانم تا مگر جواب "گفتِ" من "گویی" از شما باشد و خبری نشد... همزمان در انجمنها امیدوار بودم که از لطف مخبرانتان کار به گفتگو بکشد و نکشید!
کامپیوتر گرفتم و وبلاگ زدم و جز شبهایی که صرف شعر میکردم عمرم را پای جیر و جیر دایالآپ تلف میکردم و گاه برای بهروز کردن وبلاگم یککاره به شهر میرفتم تا در کافینتی... از درِ گفتگو درآمدید؟ نه؛ این همان وبلاگی بود که در سال ۹۴ فیلترش کردید (و همان کامپیوتری که یکسال بُردیدش! و سیستم دیگری گرفتیم و آن را هم چند سال بعد یکسال به اسارت گرفتید و درهای گفتگو را تخته کردید!)
وقتی کلیپ صوتی شعر شبچله را منتشر کردم و خودم گوشی نداشتم و از دیگران میخواستم برای همدیگر بلوتوثش کنند! حتماً درددل بچهفقیر شعرم، به گوشتان رسید امّا "گوش شنوا کو!؟" ؛ برای گفتگو پا پیش نگذاشتید
وقتی برای ده دقیقه شعرخوانی در تهران که بعداً فیلمش را به دستتان برسانم برای آغاز گفتگو! ، به جز هزینه بلیط و فلان و بهمان از جیبم، ۲۴ ساعت وقت میگذاشتم از کار و زندگیام میزدم و از این ماشین به آن ماشین... و ویلان و سیلان در خیابانهای تهران گاهی حتی در این ۲۴ ساعت جایی نمیتوانستم کفشهایم را دربیاورم! منتظر جواب شعرهایم بودم و خبری از شما نشد
بعد گوشی خریدم و در کانال تلگرامم به گفتگو فراخواندمتان؛ همان پُستهایی که به جای جواب دادن، همهشان را پرینت گرفتید و روی پروندههایم گذاشتید! (بعدها در اینستاگرام هم همین آش بود و همینکاسه؛ امّا من بازهم راه کامنتها را برای گفتگو بازگذاشتم)
من از در گفتگو وارد شدم و شما در ۲۸ دی ۹۳ از در خانهام! یکسال در دادگاه با دو پرونده... امّا برای گفتگو آفتابی نشدید!
از اتفاق درست در ۲۸ خرداد ۹۸ هم به خانهام ریختید و بازهم زندگیام را به هم ریختید بیش از یکسال آواره دادگاهم کردید امّا از گفتگو خبری نبود که نبود
هنوز جایش خوب نشده بود! که در اسفند ۹۹ پروندهای دیگر و... تا خرداد ۱۴۰۰ در راهروهای دادگاه منتظر جواب "گفت"هایم ماندم و گوشم به راه سفید شد!!!
شما حتی در بازجوییهایتان هم اهل گفتگو نبودید؛ حرف حرف شما بود و مرغ دموکراسیتان یک پا داشت!
من سعی کردم در کتاب "تاریخ بیحقّی"ام باب گفتگو را باز کنم؛ کتابی که دو بار با هزینه شخصی چاپش کردم و شما دو بار ضبطش کردید و لابد خمیرش! (یکبارش ۳۳۰ کتاب بردید و من منتظر ۳۳۰ گفتگوکننده از جانب شما ماندم! زهی خیال باطل!)
در شب شعری میخواستم سر صحبت را باز کنم و شما در آن شهر ممنوعالتریبونم! کردید
و این درِ گفتگو را هم در آن شهر برای همیشه تخته کردید!
شما خیال میکنید جمع کردن صد نفر در "دِه" و تشکیل زنجیره انسانی و بَست نشستن در فرمانداری برای "آب" ، کار کوچکیست در راه آغاز گفتگو؟ امّا بازهم یابو "آب" دادید!
و... این رشته سری دراز دارد و گویا تَهی هم ندارد! ؛ و همین حالا که در پایان خرداد چهارصد و سه دارم این متن که در مهر چهارصد و یک در جوابتان نوشتم را ویرایش میکنم، در آستانه رفتن به دادگاهم! برای پروندهای که برای چهارمین بار در تیرماه چهارصد و دو برایم باز کردید و در این یکسال درگیر بازجویی و بازداشت و کیفرخواست و بازخواست و ... بودم و هستم
میبینی شیخ!؟ گفتگو آیین آخوندا نبود! _و نیست! _ وَرنه با تو ماجراها داشتیم! ؛
ختم کلام: گفتگوی ما با شما فقط کف خیابان به نتیجه میرسد. نامهْتمام
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍🗡z
جغدها و #انتخابات
(از ما گفتن و بازهم از جغدها نشنفتن)
یکی میره طوطی بخره میبینند سر در نمیاره یه جغد میندازند بهش. بعدِ چندوقت رفیقش ازش میپرسه طوطیت حرف میزنه؟، میگه هنوز نه، امّا فعلاً هرچی بهش میگم فقط خوب دقّت میکنه! ؛ حالا میبینی طرف سالهاست مشتری منه از زمان وبلاگ و کانال تلگرام و پیج اینستا دنبالم میکرده، امّا هیچ تغییری _از لحاظ سیاسی_ نکرده و مثلاً هنوزم میره رای میده؛ مثل اینکه یکی هی بره دکتر و هر دفعه کلّی دارو هم بگیره و نخوره! اینم یه مَریضیه خودش!.
انگار من سالهاست به قول معروف واجبی چاق میکُنم و توو دَلّه (دَبّه) میگ...زم!
البتّه من نه میخوام جغد باشید و نه طوطی مقلّد، شیر باشید، عقاب باشید...
بگذریم...
این جغد رو نیمهجون پیداش کردیم و به سلامتی رهاش کردیم، من هم که از چوب، طنز میتراشم! این استفاده بهینه رو ازش کردم! به قول پسر مالک اشتر توی سریال مختار: گُردان ضربتی از همهچیزش اسلحه میسازد؛ حتّی از شال کمرش، دستار سرش یا افسار خرش!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
جغدها و #انتخابات
(از ما گفتن و بازهم از جغدها نشنفتن)
یکی میره طوطی بخره میبینند سر در نمیاره یه جغد میندازند بهش. بعدِ چندوقت رفیقش ازش میپرسه طوطیت حرف میزنه؟، میگه هنوز نه، امّا فعلاً هرچی بهش میگم فقط خوب دقّت میکنه! ؛ حالا میبینی طرف سالهاست مشتری منه از زمان وبلاگ و کانال تلگرام و پیج اینستا دنبالم میکرده، امّا هیچ تغییری _از لحاظ سیاسی_ نکرده و مثلاً هنوزم میره رای میده؛ مثل اینکه یکی هی بره دکتر و هر دفعه کلّی دارو هم بگیره و نخوره! اینم یه مَریضیه خودش!.
انگار من سالهاست به قول معروف واجبی چاق میکُنم و توو دَلّه (دَبّه) میگ...زم!
البتّه من نه میخوام جغد باشید و نه طوطی مقلّد، شیر باشید، عقاب باشید...
بگذریم...
این جغد رو نیمهجون پیداش کردیم و به سلامتی رهاش کردیم، من هم که از چوب، طنز میتراشم! این استفاده بهینه رو ازش کردم! به قول پسر مالک اشتر توی سریال مختار: گُردان ضربتی از همهچیزش اسلحه میسازد؛ حتّی از شال کمرش، دستار سرش یا افسار خرش!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
"خرِ شیخ و پُلِ #انتخابات "
باز هم با چاپلوسیهای روباهِ دَغَل
خر شدم... جَست و پنیر رأی من را دررُبود
بعد مُسهِل خورد و در هر گوشهی این باغ رفت
آنقَدَر تِر زد که از رأیم پشیمانم نمود!
وصفِحال توست این ایهموطن! یکسال بعد... ؛
دادهای رأی و پشیمانگشتهای امّا چه سود!؟
گرچه با رأیت تنور انتخابات است داغ
نان آن از دیگران و سهم تو دود است دود!
بر هر آنکس "فکر کرد و.... بعد،کار" از من سلام
بر تمام عاقبتاندیشها از من درود :
شیخ مثل برّه است امروز امّا چون خَرش
بگذرد از پل، شود چون پیشاز اینَش گرگ، زود
میشود فردا رها از گربهرَقصانی شیخ
هر کسی امروز شیرِ عاقبتاندیش بود!
پینوشت:
شعر که نیست لامصب باغوحشه! :
روباه (و زاغ مُستَتر!) و خر و برّه و گرگ و گربه و شیر و ( ... )
اصلاً باید ازتون بلیط میگرفتم😁
شعر "شیخ و اژدها" هم همینجور بود اگه یادتون باشه!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
"خرِ شیخ و پُلِ #انتخابات "
باز هم با چاپلوسیهای روباهِ دَغَل
خر شدم... جَست و پنیر رأی من را دررُبود
بعد مُسهِل خورد و در هر گوشهی این باغ رفت
آنقَدَر تِر زد که از رأیم پشیمانم نمود!
وصفِحال توست این ایهموطن! یکسال بعد... ؛
دادهای رأی و پشیمانگشتهای امّا چه سود!؟
گرچه با رأیت تنور انتخابات است داغ
نان آن از دیگران و سهم تو دود است دود!
بر هر آنکس "فکر کرد و.... بعد،کار" از من سلام
بر تمام عاقبتاندیشها از من درود :
شیخ مثل برّه است امروز امّا چون خَرش
بگذرد از پل، شود چون پیشاز اینَش گرگ، زود
میشود فردا رها از گربهرَقصانی شیخ
هر کسی امروز شیرِ عاقبتاندیش بود!
پینوشت:
شعر که نیست لامصب باغوحشه! :
روباه (و زاغ مُستَتر!) و خر و برّه و گرگ و گربه و شیر و ( ... )
اصلاً باید ازتون بلیط میگرفتم😁
شعر "شیخ و اژدها" هم همینجور بود اگه یادتون باشه!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
اِدگار آلِن پو (شاید هم! مارتین لوترکینگ) گفته است: اگر کسی یکبار مرا فریب داد، شرم بر او باد، امّا اگر دوباره مرا فریب داد شرم بر من باد!
ولی خبر نداشت که بعدها مردمی پیدا میشوند که در طول ۴۵ سال، حکومتی لااقل ۲۵ بار (در ۲۵ انتخابات) آنان را فریب میدهد بیآنکه ذرّهای احساس شرم کنند!
✅ فریب خوردن مردم در اولین انتخابات جمهوری اسلامی یعنی ۱۲ فروردین ۵۸ تقریباً قابل چشمپوشی است چرا که از طرفی شعارها و وعدههایی که در جریان انقلاب شنیده بودند انصافاً زیبا و فریبنده و وسوسهبرانگیز بود و از سویی بسیاری از مردم به دلیل عدم دسترسی به رسانهها از اتفاقات و اخبار تلخ، وحشتناک و عجیب همینمدت تقریباً دوماهه استقرار جمهوری اسلامی بیاطلاع بودند؛ اخباری همچون تیربارانها و اعدامهای فلّهای!
امّا بعدها که کمکم دُم حکومت را وجب کردند و رفتهرفته چهرهی واقعی حکومت را شناختند جای دفاعی برای فریبخوردنها بعد نمیماند! و نمیمانَد!؛ هرکس به اقتضای سنّش
*این جمله معروف را بارها شنیده بودم اما نمیدانستم دقیقاً از کیست و جستجو در اینترنت هم راهگشا نبود
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
اِدگار آلِن پو (شاید هم! مارتین لوترکینگ) گفته است: اگر کسی یکبار مرا فریب داد، شرم بر او باد، امّا اگر دوباره مرا فریب داد شرم بر من باد!
ولی خبر نداشت که بعدها مردمی پیدا میشوند که در طول ۴۵ سال، حکومتی لااقل ۲۵ بار (در ۲۵ انتخابات) آنان را فریب میدهد بیآنکه ذرّهای احساس شرم کنند!
✅ فریب خوردن مردم در اولین انتخابات جمهوری اسلامی یعنی ۱۲ فروردین ۵۸ تقریباً قابل چشمپوشی است چرا که از طرفی شعارها و وعدههایی که در جریان انقلاب شنیده بودند انصافاً زیبا و فریبنده و وسوسهبرانگیز بود و از سویی بسیاری از مردم به دلیل عدم دسترسی به رسانهها از اتفاقات و اخبار تلخ، وحشتناک و عجیب همینمدت تقریباً دوماهه استقرار جمهوری اسلامی بیاطلاع بودند؛ اخباری همچون تیربارانها و اعدامهای فلّهای!
امّا بعدها که کمکم دُم حکومت را وجب کردند و رفتهرفته چهرهی واقعی حکومت را شناختند جای دفاعی برای فریبخوردنها بعد نمیماند! و نمیمانَد!؛ هرکس به اقتضای سنّش
*این جمله معروف را بارها شنیده بودم اما نمیدانستم دقیقاً از کیست و جستجو در اینترنت هم راهگشا نبود
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
#انتخابات و...
❌ نشانهگذاری شُرکای جُرم
اصل مطلب در پُست بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2344
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
#انتخابات و...
❌ نشانهگذاری شُرکای جُرم
اصل مطلب در پُست بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2344
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✍🗡z
✅ آنچه در ادامه میخوانید پُستیاست که در اسفند ۱۴۰۲ برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، در صفحهی اینستاگرامم گذاشتم که قابل تعمیم برای همهی انتخاباتها (از جمله انتخابات پیش رو) است
❌ نشانهگذاری شُرکای جرم !
در آستانهی «انتصابات» (انتخابات سابق) سه گروه را فراموش نکنید و جلوی اسمشان ضربدر بزنید! و یک گروه را فراموش کنید و سنگ رویشان بگذارید!
هرکسی در محل سکونتش باید این سه گروه را خوب به خاطر بسپارد که بعدها به رویشان بیاوریم که در چه تاریخی (اسفند هزار و چهارصد و دو) به چه قیمتی چه کردند:
🔹گروه اوّل: آنهایی که کاندیدا شدهاند. حتّی ردّ صلاحیت شدهها را ؛ اینها چوبهای دو سر نجساند تا پای کار همکاری با حکومت رفتهاند و حکومت دست رد به سینهشان زده... به قول مذهبیها «اَلاعمالُ بِالنیّات» ؛ نیّتشان شر بوده، امّا موفّق نشدهاند
🔹گروه دوّم: میرزابنویسهای پای صندوقها را ؛ اینها معمولاً میگویند مامور بودیم و معذور و مجبور ؛ بعد از اینکه با پشت دست در دهانشان زدید بهشان بگویید: حتّی اگر اسلحه روی شقیقهتان هم بود بازهم کارتان توجیه نداشت؛ خیلیها از جانشان گذشتند شما نهایتش میخواستید از نانتان بگذرید ؛ بدترین حالتش اینبود که مدّتی زندگی میلیونها بیکار را تجربه میکردید؛ نه اصلاً به جای آخور حکومت سر در سطل زباله میکردید و شرافتمندانه زندگی میکردید
🔹گروه سوّم: آنهایی که برای صنّار سهشاهی یک هفته شب و روزشان را وقف تبلیغات میکنند، و بدتر از اینها کسانی که مغازهشان را خالی میکنند و برای درآمد بیشترِ چندروزه، ستاد تبلیغاتیاش میکنند؛ اینها را بعد از انتخابات بایکوتشان کنید و دیگر از مغازهشان خرید نکنید؛ مخصوصاً اگر هم خدا را میخواهند و هم خرما را ؛ ادّعای مبارزه و اعتراض کردهاند و میکنند و همچینمواقعی از پول نمیگذرند
🔹امّا گروهی که باید برای همیشه فراموششان کنید و نادیدهشان بگیرید؛ انگار که اصلاً وجود ندارند! ؛ بله کسی که در سال هزار و چهارصد و دو با هر توجیهی پای صندوق رای میرود نه دیگر ارزش نصیحت کردن دارد و نه شایسته بحث کردن است، حتّی ارزش انتقام گرفتن هم ندارد؛ اصلاً «هیچِ هیچِ هیچ» است، باید سنگ فراموشی و نادیده گرفتن را رویش گذاشت آنگونه که وقتی در دامان طبیعت، گلاببهرویتان، رویَم به دیوار! اثری برجا میگذاریم رویش را با سنگ و خاک میپوشانیم
پینوشت:
۱. این پُست رو واسه هرکسی که فکر میکنید در یکی از این چهار گروه دستهبندی میشه بفرستید که بعداً نَگِه نگفتید!
۲. حقیقتش یهخُرده هم از این میترسم که خودتون هم خدایی نکرده زبونم لال زیرمجموعه یکی از این چهار گروه باشید! زودتر توبه کنید که یهموقع نمک طنزام کورتون میکُنهها!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
✅ آنچه در ادامه میخوانید پُستیاست که در اسفند ۱۴۰۲ برای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، در صفحهی اینستاگرامم گذاشتم که قابل تعمیم برای همهی انتخاباتها (از جمله انتخابات پیش رو) است
❌ نشانهگذاری شُرکای جرم !
در آستانهی «انتصابات» (انتخابات سابق) سه گروه را فراموش نکنید و جلوی اسمشان ضربدر بزنید! و یک گروه را فراموش کنید و سنگ رویشان بگذارید!
هرکسی در محل سکونتش باید این سه گروه را خوب به خاطر بسپارد که بعدها به رویشان بیاوریم که در چه تاریخی (اسفند هزار و چهارصد و دو) به چه قیمتی چه کردند:
🔹گروه اوّل: آنهایی که کاندیدا شدهاند. حتّی ردّ صلاحیت شدهها را ؛ اینها چوبهای دو سر نجساند تا پای کار همکاری با حکومت رفتهاند و حکومت دست رد به سینهشان زده... به قول مذهبیها «اَلاعمالُ بِالنیّات» ؛ نیّتشان شر بوده، امّا موفّق نشدهاند
🔹گروه دوّم: میرزابنویسهای پای صندوقها را ؛ اینها معمولاً میگویند مامور بودیم و معذور و مجبور ؛ بعد از اینکه با پشت دست در دهانشان زدید بهشان بگویید: حتّی اگر اسلحه روی شقیقهتان هم بود بازهم کارتان توجیه نداشت؛ خیلیها از جانشان گذشتند شما نهایتش میخواستید از نانتان بگذرید ؛ بدترین حالتش اینبود که مدّتی زندگی میلیونها بیکار را تجربه میکردید؛ نه اصلاً به جای آخور حکومت سر در سطل زباله میکردید و شرافتمندانه زندگی میکردید
🔹گروه سوّم: آنهایی که برای صنّار سهشاهی یک هفته شب و روزشان را وقف تبلیغات میکنند، و بدتر از اینها کسانی که مغازهشان را خالی میکنند و برای درآمد بیشترِ چندروزه، ستاد تبلیغاتیاش میکنند؛ اینها را بعد از انتخابات بایکوتشان کنید و دیگر از مغازهشان خرید نکنید؛ مخصوصاً اگر هم خدا را میخواهند و هم خرما را ؛ ادّعای مبارزه و اعتراض کردهاند و میکنند و همچینمواقعی از پول نمیگذرند
🔹امّا گروهی که باید برای همیشه فراموششان کنید و نادیدهشان بگیرید؛ انگار که اصلاً وجود ندارند! ؛ بله کسی که در سال هزار و چهارصد و دو با هر توجیهی پای صندوق رای میرود نه دیگر ارزش نصیحت کردن دارد و نه شایسته بحث کردن است، حتّی ارزش انتقام گرفتن هم ندارد؛ اصلاً «هیچِ هیچِ هیچ» است، باید سنگ فراموشی و نادیده گرفتن را رویش گذاشت آنگونه که وقتی در دامان طبیعت، گلاببهرویتان، رویَم به دیوار! اثری برجا میگذاریم رویش را با سنگ و خاک میپوشانیم
پینوشت:
۱. این پُست رو واسه هرکسی که فکر میکنید در یکی از این چهار گروه دستهبندی میشه بفرستید که بعداً نَگِه نگفتید!
۲. حقیقتش یهخُرده هم از این میترسم که خودتون هم خدایی نکرده زبونم لال زیرمجموعه یکی از این چهار گروه باشید! زودتر توبه کنید که یهموقع نمک طنزام کورتون میکُنهها!
#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro