Telegram Web Link
🗡z

در پُست قبلی کانال در قسمتی از شعر «آسیابِ سِتَم و نوبتِ ما » گفتم:
حتّی اگه از خود اونا باشی
پاش که بیفته تو باید فداشی ...

آتیش که خشک و تر سرش نمی‌شه
اساس کار اینا هم آتیشه

یاد مطلبی افتادم که مدتی پیش در صفحه‌ی اینستاگرامم به اشتراک گذاشتم؛ همان که عکسش را در این پُست می‌بینید و متنش را در پُست بعد می‌خوانید
(این توضیح را هم خالی از لطف نمی‌بینم که پُست مذکور را در ۲۸ دی ۱۴۰۲ تهیّه و تدوین و منتشر کردم که عیناً بازنشرش می‌کنم؛ اگر قرار بود امروز؛ در اردیبهشت ۱۴۰۴ به‌روزش کنم و‌ دستی در آن ببَرم حتماً عکس‌ها و اسامی دیگری به آن اضافه می‌شدند ؛ واردید که!؟)

#ادامه_مطلب_در_پست_بعد 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2519


#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z
«آینه‌های عبرتی برای طرفداران و مزدوران حکومت»

ادامه از پُستِ قبل 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2518

#منتظری #بنی‌صدر #میرحسین_موسوی #رفسنجانی #خاتمی #احمدی‌نژاد #لاریجانی‌ها #روحانی

اینها را می‌بینید؟ ده‌ها مورد دیگر می‌شود از این جنس قماش مثال زد؛ روزگاری برای خودشان روزگاری داشتند! سری بودند از سران این نظام. امّا حالا چه؟ اگر نخواهیم بگوییم همه‌شان، اکثرشان نه مردم را دارند و نه حکومت را. به‌عبارت دیگر لااقل «هیچکدام‌شان» نیست که هم مردم را داشته باشد و هم حکومت را ؛ زنده و مرده‌شان از چشم دولتمند و درویش افتاده‌اند... البتّه این که کسی که در این نظام، استخوان‌ ترکانده! مردم را نداشته باشد که عادّی‌ست! امّا این که حکومت هم گردنش نگیرد و منکرش شود مایه تعجّب است؛ پاداش خوش‌خدمتی‌های‌شان بدنام‌کردن‌شان بود و... حصر و... استخر!
زیاده دردسرتان ندهم، این‌که اینان کِه بوده‌اند و چه برسرشان آمده در تاریخ _و البتّه اینترنت!_ هویداست، حرف اصلی من این است: «فَاعتَبِروا یا اُولِی‌الَابصارِ طرفدار حکومت و مزدور نظام»! ؛ این حکومت، بزرگان خودش را این‌گونه فدای خودش کرد، آن‌وقت، وقتِ وقتش! به شمایی که در این نظام، نسبت به آنان هیچ عددی نیستید، رحم می‌کند!؟ مگر نشنیده‌اید که گفته‌اند: «کسی که با مادرش زِنا کُنَد با دگران چه‌ها کُنَد!؟»

فَاعتَبِروا ؛ عبرت بگیرید... عبرت بگیرید... تا دیرتر از این نشده، عبرت بگیرید...

من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z
«تو اگر در تپش باغ، خدا را ديدی 
همّت كن وَ بگو ماهی‌ها
حوضشان بی‌آب است»
سهراب سپهری

خدا چاقی بدهد! سالهاست هرجا آش‌هایی از‌این‌دست هست پایش فرّاشم و گاه تازه سَرفرّاش! شاید به خاطر همین بود که چوپان اهلِ دل دِه (اوّلین شاهد این ماجرای تلخ) قبل از همه مرا خبر کرد... چند روز دیر فهمیده بودیم و لحظات حسّاس بود و قیمتی؛ بماند که به لطف قطع برق و بی‌آنتن شدن گوشی‌‌ام دو ساعت طول کشید تا با ده پانزده تماس این سه  همیار پایِ‌کار و بامعرفت را با خود همراه کنم ... از حدود دَه آبگیر فقط همین مانده بود بقیه خشکیده بودند و ده‌ها هزار ماهی‌ تلف شده بودند... خدا را شکر! نجات چندهزار ماهی و یک خرچنگ و سه بچّه‌اش! که به اندازه ناخن شَست بودند نتیجه این همیاری و همدلی چندساعته بود

جا دارد مردم دِه پایین‌دست که این فاجعه یا حداقل حادثه را آفریدند بگویند: «مَردُمِ بالادست چه صفایی دارند، چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد»! شاید به یُمنِ این دعا، خدا ... بگذریم!

بماند به یادگار
#زورو (مردی برای تمام فصول!)
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
نقاب خنده زورو
Photo
تبر شیخ و درخت شاهنامه!
🗡z

« #شیخ‌نامه (شاهنامه‌ی سابق) »
(اجرا در محفل ادبی و بی‌ادبی هالو، اسفند ۹۲)

با تشکر از همکاری صمیمانه ایرج‌میرزا

دختر خوش‌زبان ایرانی
که به سر داشت چادری عربی!
رفت با روزنامه پیش پدر
داشت از او چو پرسشی ادبی

داد بعدش نشان بابایش
واژه‌هایی چو «صرفاً و گاهاً»
گفت: بابا به تازگی شده‌است
پُر از این واژه‌ها کتاب من

چشم تا کار می کند بابا
توی هر صفحه پُر ز تنوین‌هاست
تو بگو پس که معنی آن چیست؟
این «اَنی» که در آخر این‌هاست!!!

گفت در پاسخش پدر، من هم
معنیَش را ندانم ای دختر
مطمئنم ولی که این «اَن‌»ها
پارسی را به گُ... کِشند آخر!


پاسخش بیت شعر بعدی اوست
ماجرا را چو از « زورو» پُرسی
آید آن روز هم که بِنْویسند
قالَ فی شاهنامه، فردوسی:

ذَهَبَ الرُستمٌ اِلی التوران
مَعَ رَخشٌ وَ سَیفَهُ لِقِتال... *
قالَ الافراسیاب: اَلاَخَوی
السلامٌ عَلیک کَیفَ‌الحال؟

یَابنَ زالٌ به قول اَلْایرج:
وَه چه خوب آمدی صفا کردی
هَل فَقَدْتَ الطَریق اَلرُستم**
چه عجب شد که یاد ما کردی؟

لَیسَ مابَینَ نحنُ حَرب الان
تَعَل أنتَ بده به من اَلبوس
گور بابای ناسِ اَلایران!
طَوَّلَ‌الله عُمرَ کیکاووس

ما پسِ پرده حرف‌ها زده‌ایم
شده‌ایم این زمان اَخ و اَلدوست!
هر چه کاووس داشت مال من است
هر چه افراسیاب داشت، از اوست...


بگذریم...، الغرض فقط دانید
آخرِ شاهنامه ناخوش بود!
ترسم از این بوَد که شهنامه
شیخ‌نامه شود به زودی زود

پارسی مُرد، سردَرِ حوزه***
بنویسید با دُرشت و دوات
رَحِمَ اللّه آن کسی را که
قَرِأ الفاتَحه مَع الصّلوات!!!

پی‌نوشت:
*لِقِتال: از روی شاهنامه‌ی وارد شده از چین. نسخه‌ی موجود در کتابخانه‌ی دکتر حداد عادل:مَعَ رَخشٌ و سَیْفَه لِجِدال. البته دکتر کزازی و شفیعی‌کدکنی در صحت «لِقِتال» هم‌داستان هستند

**هَل فَقَدْتَ الطَریق اَلرُستم: آیا راه گم کرده‌ای رستم؟

***... بنویسید سردَرِ حوزه : منظور حوزه‌ی هنری است ولاغیر


#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
🗡z

پیش به سوی قلّه!

صحبت ز ترقّی است و می‌فرمایند:
«نزدیک به قلّه‌ایم ... با سرعت جِت»

البتّه طبیعی‌ست که در قلّه‌ی کوه
نه آب و نه برق هست و نه اینترنت!

#زورو

https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
#پست_موقت
#فوری

«سحر تا چه زاید
شب آبستن است»

(یه‌سری پهپاد مهپاد دارند می‌رند
شاید هم دارند میاند!
معلوم نیست باز چه گِلی آب گرفتند)

#زورو
@zorro_ch
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
🗡z
#تاوان

شما مردم شوخی‌شوخی (و متأسفانه طمعکارانه!) دست از دامن و جیبِ هَمِستِر برنداشتید و شوخی‌شوخی پای صندوق‌های رأی رفتید و انگشت خسته از همستربازی‌تان را آلودید (و البته که از همستر که چیزی عایدتان نشد و یک تُف هم کف دست‌تان نینداخت! نتیجه رأی‌تان را هم دیدید و خواهید دید) و من جدّی‌جدّی سرِ پُستی که درمورد همین دو بود ۶۴ میلیون ناقابل تاوان دادم؛

پُستی با این تیتر و خلاصه:
#همسترکامبت
اگر بنا باشد در بهتر شدن حال و روز ما مردم ایران «انگشت» دخیل باشد! ، آن انگشت، انگشتی‌ست که عاقلانه پای برگه‌های رأی نمی‌زنیم نه انگشتی که حریصانه روی «هَمستر کامبَت» می‌زنیم!

#متن_کامل_پست 👇
https://www.tg-me.com/zorro_ch/2319

پی‌نوشت
۷ تیر  ۱۴۰۳ (یک روز مانده به انتخابات ) بگیر و ببندی قسمتم شد! و پرونده‌ی جدیدی برایم باز شد (که اصلش سر همین پُست کذا بود و دعوت به تحریم انتخابات)، کمتر از یک هفته بعدش! حکمش هم آمد که یکسال حبس بود که در دادگاه تجدیدنظر به جریمه ۸۰ میلیون تومنی تبدیل شد و ۲۷ بهمن همان سال با بهره‌مندی از تخفیف! بابت پرداخت نقدی، به ۶۴ میلیون کاهش یافت و پرداخت شد و پرونده ختم به خیر! شد

#زورو
@zorro_ch
نقاب خنده زورو
Photo
🗡z

ما تاریخ رو می‌نویسیم و آیندگان، نه شما! .
پس، از کسی بُت نتراشید برای بُت‌پرست‌ها!
یکی دو‌ سال قبل رو دارید اینجوری تحریف می‌کنید (که اوضاع گُل و بلبل بوده) اونم در عصر رسانه و جلوی میلیون‌ها چشم.
پس به مردم حق بدید اگه چیزهایی که از هزار و‌چهارصد سال پیش و قبل‌ترش می‌گید و‌ می‌نویسید رو باور نمی‌کنند

#زورو
https://www.instagram.com/bazgashtezorro
@zorro_ch
2025/07/03 06:52:46
Back to Top
HTML Embed Code: