شمع ازلست عالم افروزی من
زان شاهد اعظم است پیروزی من
بیشاهد و شمع ازل چون باشم
آری چکنم چو این بود روزی من
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸۸
زان شاهد اعظم است پیروزی من
بیشاهد و شمع ازل چون باشم
آری چکنم چو این بود روزی من
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸۸
شوری دارم که برنتابد گردون
شوریکه به خواب درنبیند مجنون
این کمینه ایست از سینهٔ دوست
تا سینهٔ پاک دوست چون باشد چون
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸۹
شوریکه به خواب درنبیند مجنون
این کمینه ایست از سینهٔ دوست
تا سینهٔ پاک دوست چون باشد چون
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸۹
در ظلم به قول هیچ کس کار مکن
با خلق به خُلق گوی و آزار مکن
فردا گویی: من چه کنم؟ او می گفت:
این از تو بنشوند، زنهار مکن!
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۳۷
با خلق به خُلق گوی و آزار مکن
فردا گویی: من چه کنم؟ او می گفت:
این از تو بنشوند، زنهار مکن!
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۳۷
فرخ باشد جمال سلطان دیدن
جان زنده شود ز روی جانان دیدن
من سلسلهٔ عشق تو دیدم در خواب
یارب چه بود خواب پریشان دیدن
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۵
جان زنده شود ز روی جانان دیدن
من سلسلهٔ عشق تو دیدم در خواب
یارب چه بود خواب پریشان دیدن
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۵
گر شادم و گر عراق و گر لورستان
روشن شده زانچهرهٔ چون نورستان
با منکر و با نکیر همدستی کن
تا دست زنان رقص کند گورستان
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۸
روشن شده زانچهرهٔ چون نورستان
با منکر و با نکیر همدستی کن
تا دست زنان رقص کند گورستان
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۸
من عاشق عشق و عشق هم عاشق من
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن
گه من آرم دو دست در گردن او
گه او کشدم چو دلربایان گردن
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴
تن عاشق جان آمد و جان عاشق تن
گه من آرم دو دست در گردن او
گه او کشدم چو دلربایان گردن
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴
گر کشته شوم به نزد و پیکار تو من
آهی نکشم ز بیم آزار تو من
از زخم سر غمزهٔ خونخوار تو من
خندان میرم چو گل ز دیدار تو من
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۹
آهی نکشم ز بیم آزار تو من
از زخم سر غمزهٔ خونخوار تو من
خندان میرم چو گل ز دیدار تو من
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۹۹
بازچیهٔ قدرت خدائیم همه
او راست توانگری گدائیم همه
بر یکدگر این زیادتی جستن چیست
آخر ز در یکی سرائیم همه
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۱۴
او راست توانگری گدائیم همه
بر یکدگر این زیادتی جستن چیست
آخر ز در یکی سرائیم همه
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۱۴
این گلشن دهر عاقبت گلخن شد
هر دوست که بود جز خدا دشمن شد
جز مهر خدای هرچه در دل کشتم
حاصل اندوه و دانه صد خرمن شد
#فیض_کاشانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
هر دوست که بود جز خدا دشمن شد
جز مهر خدای هرچه در دل کشتم
حاصل اندوه و دانه صد خرمن شد
#فیض_کاشانی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
رندی که ز هر دو کون یکتا گردد
در کتم عدم واله و شیدا گردد
سر در قدم ساقی سرمست نهد
بی زحمت پا به گرد دنیا گردد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۲
در کتم عدم واله و شیدا گردد
سر در قدم ساقی سرمست نهد
بی زحمت پا به گرد دنیا گردد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۲
عالم چو سرابست و نماید سر آب
نقشی و خیالیست که بینند بخواب
در بحر محیط چشم ما را بنگر
کان آب حیات را نموده به حباب
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
نقشی و خیالیست که بینند بخواب
در بحر محیط چشم ما را بنگر
کان آب حیات را نموده به حباب
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
یاری که چو ما لطف الهی دارد
در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد
هر چند گدای حضرت سلطان است
از دولت عشق پادشاهی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۳
در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد
هر چند گدای حضرت سلطان است
از دولت عشق پادشاهی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۳
بر خاک درش هر که مقامی دارد
در هر دو جهان جاه تمامی دارد
یاری که بود به عشق او بدنامی
بدنام مگو که نیک نامی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۵
در هر دو جهان جاه تمامی دارد
یاری که بود به عشق او بدنامی
بدنام مگو که نیک نامی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۵
بردار ز پیش پردهٔ خود بینی
زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
ابلیس سزای خود ز خود بینی دید
تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۱۴
زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
ابلیس سزای خود ز خود بینی دید
تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۱۴
بازار دلم با سر سودات خوشست
شطرنج غمم با رخ زیبات خوشست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوشست
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴
شطرنج غمم با رخ زیبات خوشست
دائم داری مرا تو در خانهٔ مات
ای جان و جهان مگر که با مات خوشست
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴
ای یاد تو تسبیح زبان و لب من
اندیشهٔ تو مونس روز و شب من
ای دوست مکن ستم که کاری بکند
دودِ دل و آهِ سحر و یا ربِ من
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۵
اندیشهٔ تو مونس روز و شب من
ای دوست مکن ستم که کاری بکند
دودِ دل و آهِ سحر و یا ربِ من
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۵
دوش از غم هجرت ای بت عهدشکن
چون دوست همی گریست بر من دشمن
از بس که من از عشق تو مینالیدم
تا روز همی سوخت دل شمع به من
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۳
چون دوست همی گریست بر من دشمن
از بس که من از عشق تو مینالیدم
تا روز همی سوخت دل شمع به من
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۳
* آن بیخبران که دُرِّ معنی سُفتند،
در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
#خیام
- رباعی ۱۴
در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
#خیام
- رباعی ۱۴
قلّش و قلندری و عاشق بودن
در مجمع رندان موافق بودن
انگشتنمای خلق و خالق بودن
به زانکه به خرقهٔ منافق بودن
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۰
در مجمع رندان موافق بودن
انگشتنمای خلق و خالق بودن
به زانکه به خرقهٔ منافق بودن
#مهستی_گنجوی
- رباعیات
- رباعی شمارۀ ۱۴۰
فردا علم نفاق طی خواهم کرد،
با موی سپید قصد می خواهم کرد،
پیمانهٔ عمر من به هفتاد رسید،
این دم نکنم نشاط، کی خواهم کرد؟
#خیام
- رباعی ۱۴۱
با موی سپید قصد می خواهم کرد،
پیمانهٔ عمر من به هفتاد رسید،
این دم نکنم نشاط، کی خواهم کرد؟
#خیام
- رباعی ۱۴۱