گردون نِگَری ز قدِّ فرسودهٔ ماست،
جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست،
دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست.
فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست.
#خیام
- رباعی ۱۴۲
جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست،
دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست.
فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست.
#خیام
- رباعی ۱۴۲
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴
عمرت تا کی به خودپرستی گذرد
یا در پیِ نیستی و هستی گذرد
می خور که چُنین عمر که غم در پی اوست
آن بِهْ که به خواب یا به مستی گذرد
#خیام
- رباعی ۱۴۳
یا در پیِ نیستی و هستی گذرد
می خور که چُنین عمر که غم در پی اوست
آن بِهْ که به خواب یا به مستی گذرد
#خیام
- رباعی ۱۴۳
دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست، یا اوست، ببین
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۲
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا سایهٔ نور اوست، یا اوست، ببین
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۲
گویند کز این جهان مگر شادم من
یا خود ز عدم برای این زادم من
مقصود من از هر دو جهان وصل تو بود
ور نه ز وجود و عدم آزادم من
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۰
یا خود ز عدم برای این زادم من
مقصود من از هر دو جهان وصل تو بود
ور نه ز وجود و عدم آزادم من
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۰
افضل تو به هر حالی مغرور مشو
پروانه صفت به گرد هر نور مشو
از خودبینیست کز خدا دور شوی
نزدیک خود آی و از خدا دور مشو
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۶
پروانه صفت به گرد هر نور مشو
از خودبینیست کز خدا دور شوی
نزدیک خود آی و از خدا دور مشو
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۶
افضل درِ دل می زنی، آخر دل کو؟
عمری ست که راه می روی، منزل کو؟
شرمت بادا ز خلوت و خلوتیان
هفتاد و دو چله داشتی، حاصل کو؟
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸
عمری ست که راه می روی، منزل کو؟
شرمت بادا ز خلوت و خلوتیان
هفتاد و دو چله داشتی، حاصل کو؟
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۴۸
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزهکند کوزهگری
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزهکند کوزهگری
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
دل بندهٔ عاشقی تن آزاد چه سود باشد
جان گشته خراب و عالم آباد چه سود باشد
فریاد همی خواهم و تو تن زدهای
فریاد رسی چو نیست فریاد چه سود باشد
#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
جان گشته خراب و عالم آباد چه سود باشد
فریاد همی خواهم و تو تن زدهای
فریاد رسی چو نیست فریاد چه سود باشد
#سنایی
- دیوان اشعار
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
#سعدی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۴۸۴
@AShaarMandgar
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو
#سعدی
- دیوان اشعار
- غزلیات
- غزل شمارهٔ ۴۸۴
@AShaarMandgar
اندر سر ما همت کاری دگر است
معشوقه خوب ما نگاری دگر است
والله که بعشق نیز قانع نشویم
ما را پس از این خزان بهاری دگر است
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
معشوقه خوب ما نگاری دگر است
والله که بعشق نیز قانع نشویم
ما را پس از این خزان بهاری دگر است
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱
ای دل چه حدیث ماجرا میجوئی
من با توام ای دل تو کرا میجوئی
ور زانکه ندیدهای کرا میجوئی
ور زانکه بدیدهای چرا میجوئی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳۳
من با توام ای دل تو کرا میجوئی
ور زانکه ندیدهای کرا میجوئی
ور زانکه بدیدهای چرا میجوئی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳۳
با داده قناعت کن و با داد بزی
در بند تکلف مرو، آزاد بزی
در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
در بند تکلف مرو، آزاد بزی
در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
#باباافضل_کاشانی
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۷۳
خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش؛
با لالهرخی اگر نشستی، خوش باش؛
چون عاقبتِ کار جهان نیستی است،
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش.
#خیام
- رباعی ۱۴۰
با لالهرخی اگر نشستی، خوش باش؛
چون عاقبتِ کار جهان نیستی است،
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش.
#خیام
- رباعی ۱۴۰
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعهٔ می مملکت چین ارزد
جز بادهٔ لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۹۶
یک جرعهٔ می مملکت چین ارزد
جز بادهٔ لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۹۶
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۰
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۰
هیهات که باز بوی می میشنوم
آوازهٔ های و هوی و هی میشنوم
از گوش دلم سر الهی هر دم
حق میگوید ولی ز نی میشنوم
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
- رباعی شمارهٔ ۴۷۱
آوازهٔ های و هوی و هی میشنوم
از گوش دلم سر الهی هر دم
حق میگوید ولی ز نی میشنوم
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران
- رباعی شمارهٔ ۴۷۱
چندان که نگاه میکنم هر سویی
در باغ روان است ز کوثر جویی
صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی
بنشین به بهشت با بهشتی رویی
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۹
در باغ روان است ز کوثر جویی
صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی
بنشین به بهشت با بهشتی رویی
#خیام
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۶۹
چون زهرهٔ شیران بدرد نالهٔ کوس
بر باد مده جان گرامی به فسوس
با آنکه خصومت نتوان کرد بساز
دستی که به دندان نتوان برد ببوس
#سعدی
- مواعظ
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۶
بر باد مده جان گرامی به فسوس
با آنکه خصومت نتوان کرد بساز
دستی که به دندان نتوان برد ببوس
#سعدی
- مواعظ
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۳۶