Telegram Web Link
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
Photo
🔶روایت آخرین حاکمان آرتاشسی: از جایگزینی آنها با حکام غیر بومی توسط روم تا تأسیس سلسله اشکانیان ارمنستان(ارشاکونی)

🔻ترور آرتاشس دوم از سوی حامیان روم:
پس از شکست آنتونی توسط آگوستوس در سال ۳۱ ق.م، آرتاشس دوم به عنوان وارث قانونی تاج و تخت ارمنستان منصوب شد و از سال ۳۰ تا ۲۰ ق.م حکومت کرد. در ابتدا آگوستوس در امور ارمنستان دخالتی نکرد، اما پس از آنکه امپراتوری خود را از نو سازماندهی کرد، با مذاکره با فرهاد چهارم (۳۸ تا ۲ ق.م) پادشاه اشکانی قدرت سیاسی خود را در شرق تثبیت کرد و پرچم‌های ارتشی را که کراسوس از دست داده بود، بازگرداند. ارمنی‌های طرفدار روم با بهره‌گیری از سکونتگاه جدید روم، موفق به ترور آرتاشس شدند و راه را برای تیگران سوم (که در روم نگهداری می‌شد) هموار کردند تا در سال ۲۰ ق.م پادشاه ارمنستان شود.


🔻سرنوشت تیگران سوم: از دست نشاندگی رومیان تا اتحاد او و فرزندانش با اشکانیان
در سال ۲۰ ق.م پادشاه تیگران سوم پادشاه شد و به مدت ۱۲ سال تا سال ۸ ق.م حکومت کرد. اگرچه در ابتدا متحد روم بود، اما اعتقاد بر این است که در پایان سلطنت خود متحد اشکانیان شد. پس از مرگ او پسرش تیگران چهارم بدون رضایت روم به عنوان پادشاه منصوب شد. آگوستوس از تحولات جدید در ارمنستان راضی نبود و نیروهای رومی، تحت رهبری تیبریوس، به ارمنستان اعزام شدند و در سال ۵ ق.م در انتصاب آرتاوازد سوم (برادر تیگران)موفق بودند.


🔻از آرتاوازد تا تیگران چهارم و اراتو
آرتاوازد پادشاه جدید طرفدار روم نیز مدت زیادی سلطنت نکرد، زیرا در حدود سال ۲ ق.م به دلیل بیماری درگذشت. در این دوره، روم و اشکانیان در شرایط صلح بودند. در توافقی بین گایوس و فرهادک(۲ ق.م) قرار بود ارمنستان تحت حوزه نفوذ روم قرار گیرد. در نتیجه این توافقات سیاسی جدید، و پس از مرگ آرتاوازد سوم، تیگران چهارم هدایایی برای آگوستوس فرستاد و درخواست پادشاهی کرد. آگوستوس موافقت کرد و برای دریافت تاج تیگران از گایوس در سوریه ترتیباتی داد، با این حال، تیگران چهارم در سال اول میلادی در جریان حمله‌ای علیه بربرها در مرزهای شمالی ارمنستان درگذشت. اراتو، خواهر/ملکه تیگران چهارم، اندکی پس از مرگ پادشاه ارمنستان از تاج و تخت کناره‌گیری کرد.


🔻انتخاب حکام آتروپاتنی برای ارمنستان از سوی روم
روم تصمیم گرفت با انتخاب آریوبرزن، پسر اردوان پادشاه ماد آتروپاتن، به عنوان حاکم جدید در سال ۳۳/۲ میلادی پادشاهی غیر آرتاشسی را در ارمنستان منصوب کند. این امر باعث شورش ارامنه شد، اما گایوس موفق به سرکوب شورش شد و آریوبرزن به عنوان پادشاه ارمنستان منصوب شد. آریوبرزن در سال ۴ میلادی درگذشت و پسرش آرتاوازد (چهارم) جانشین او شد. این امر باعث شورش دوم شد که منجر به ترور پادشاه خارجی در سال ۳۵/۶ میلادی شد


🔻 تیگران پنجم: پادشاهی با نسب آرتاشسی، اریارادی و هرودیانی
سیاست آگوستوس در انتصاب حاکمان خارجی طرفدار روم در ارمنستان موفقیت‌آمیز نبود. او چاره‌ای جز انتصاب شاهزاده‌ای «که از خانواده سلطنتی ارمنیان برخاسته بود» به تخت سلطنت نداشت. بنابراین تیگران پنجم، که «نوه هرود کبیر، پسر از اسکندر و گلافیرا، دختر پادشاه کاپادوکیه، آرخلائوس،» بود که همسر اولش به احتمال زیاد از خاندان سلطنتی ارمنستان بود، در سال ۶ میلادی به این سمت منصوب شد. با این حال به نظر می‌رسد که ارمنی‌ها حکومت پادشاه جدید را تأیید نکردند، زیرا به گفته تاکیتوس، او استیضاح شد و بقیه عمر خود را در رم گذراند و در سال ۳۶ میلادی درگذشت. گفته می‌شود که اراتو پس از مرگ تیگران پنجم حکومت کرد، اما به نظر نمی‌رسد که این نیز دوام زیادی داشته باشد.


🔻انحلال پادشاهی آرتاشسی و در نهایت تاسیس اشکانیان ارمنستان
تحت این شرایط بود که سلسله آرتاشسی در دهه اول قرن اول میلادی به پایان رسید. سال‌های بعد، ارمنستان دوباره بین دو امپراتوری گرفتار شد، به طوری که هر طرف برای ادعاهای ارضی از دیگری پیشی می‌گرفت و حاکمانی را مطابق با اهداف خود منصوب می‌کرد. این وضعیت تا سال ۵۳ میلادی ادامه یافت، زمانی که اشکانیان سلسله حاکم ارمنستان شدند و به مدت چهار قرن در قدرت ماندند و حتی از نسل والدین خود در ایران بیشتر دوام آوردند.


📚| Nurpetlian, J. (2009). Ancient Armenian Coins: the Artaxiad Dynasty (189 BC - AD 6). Berytus 51-52. pp. 117-120.


@Arsacid_chronicle
👍18
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
Photo
خدایان در کتیبه‌های هخامنشی و ساسانی

در کتیبه‌های هخامنشی داریوش، خشایارشا و جانشینان آنها، اهوره‌مزدا کسی است که به کیهان نظم بخشیده است، اما همچنین گفته می‌شود که او بزرگترینِ خدایان (بگه‌ها) و محافظ ویژه پادشاهان است. نام خدایان دیگر تا کتیبه‌های اردشیر دوم و اردشیر سوم ذکر نشده است، جایی که از اَناهیتا و میترا نیز نام برده شده است. برای مثال، لوح‌های تخت جمشید و نام‌های شخصی در حروف آرامی الفانتین تأیید می‌کنند که پانتئون هخامنشی بسیار شلوغ بوده و شامل خدایان اوستایی نیز می‌شد.

کتیبه‌های سلطنتی و خصوصی ساسانیان در قرن سوم میلادی نیز همین داستان را روایت می‌کنند. همه پادشاهان خود را مزدیسن می‌نامند، اما شاپور اول در کتیبه بزرگ خود، نامی از اُهرمَزد نمی‌برد و در بخش پایانی و نصیحت‌آمیز کتیبه، به طور کلی به خدمت به خدایان (yazd از yazata) توصیه می‌کند، بدون اینکه به مورد خاصی اشاره کند. با این حال، بر اساس نقش برجسته‌های اعطای نشان در نقش رستم و نقش رجب در نزدیکی تخت جمشید، اردشیر، شاپور و دیگران، همگی از اهرمزد دیهیم دریافت کرده‌اند. از سوی دیگر، کوچکترین پسر شاپور، نرسه، در کتیبه خود در پایکولی، از اهرمزد، اَناهید بانو و «همهٔ خدایان» نام می‌برد و در نقش برجسته خود، دیهیم را از اناهید دریافت می‌کند. در میان پادشاهان بعدی، در نقش برجسته‌های اعطای نشان در طاق بستان، شاپور دوم دیهیم را از اهرمزد در حضور مهر دریافت می‌کند، در حالی که اردشیر دوم دیهیم خود را از اهرمزد در حضور اناهید دریافت می‌کند.

کِردیر (یا کَرتیر) کاهن اعظم ساسانی، تقریباً در حدود سال ۲۴۰ میلادی در زمان شاپور اول، کاهن (ēhrbed) بود و هنگامی که نرسه پادشاه شد، هنوز به عنوان «mowbed [کاهن اعظم] اُهرمزد» در مقام خود بود. او چندین کتیبه از خود بر جای گذاشته است که بهترین آنها در کعبه زرتشت در نقش رستم حفظ شده است. اینها تنها متون مذهبی بومی معاصر از دورهٔ ساسانی هستند و در آنها، کردیر به «خدایان» و «اهرمزد و (دیگر) خدایان» و به خود به عنوان کسی که در «خدمت به اُهرمزد و خدایان» است اشاره می‌کند و با ذکر عنوان خود به عنوان کردیر، کاهن اعظم اهرمزد، «به نام خدای اهرمزد». با این حال، او همچنین مسئول آتش اناهید بود که توسط اردشیر اول به الهه اهدا شد.

📚| Skjærvø, P. O. (2011). Zarathustra: A Revolutionary Monotheist?. In Pongratz-Leisten, B. (Ed.), Reconsidering the Concept of Revolutionary Monotheism, Proceedings of a conference held in Feb. 2007 at Princeton University. Eisenbrauns. p. 347.


@ARSACID_CHRONICLE
👍17
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
خدایان در کتیبه‌های هخامنشی و ساسانی در کتیبه‌های هخامنشی داریوش، خشایارشا و جانشینان آنها، اهوره‌مزدا کسی است که به کیهان نظم بخشیده است، اما همچنین گفته می‌شود که او بزرگترینِ خدایان (بگه‌ها) و محافظ ویژه پادشاهان است. نام خدایان دیگر تا کتیبه‌های اردشیر…
🎙 الگوها، مضامین و فرمول‌ها: از داریوش و خشایارشا، تا شاپور اول و کرتیر

از دیرباز مشخص بود که اوستا باید به صورت شفاهی منتقل شده باشد، اما تنها اخیراً ایران‌شناسان شروع به مطالعه‌ی اوستا و سایر ادبیات باستانی ایران از این دیدگاه کردند. مری بویس اولین کسی بود که تمام اطلاعات شناخته شده در مورد ادبیات شفاهی در ایران را در سه مقاله (۱۹۵۴، ۱۹۵۵، ۱۹۵۷) جمع‌آوری کرد. سپس، از دهه‌ی ۱۹۷۰ به بعد، محققان شروع به توجه به تشابهات موضوعی و زبانی در کتیبه‌های هخامنشی و ساسانی کردند. فیلیپ ژینیو (۱۹۷۹، صفحات ۴۵-۴۷)، با مقایسه‌ی دو قطعه از کتیبه‌های خشایارشا و کرتیر، خاطرنشان کرد که سبک کرتیر تداعی‌کنندهٔ سبک منحصربه‌فرد خشایارشا است. در شروو (۱۹۸۵)، من سپس چندین «تشابهات موضوعی و زبانی» بین کتیبه‌های هخامنشی و ساسانی را بررسی کردم و همچنین به تعدادی از تشابهات بین کتیبه‌های ساسانی و ادبیات مانوی اشاره کردم. من این تشابهات را به یک «سنت ادبی محلی (شفاهی)» نسبت دادم و کمی ساده‌لوحانه نتیجه گرفتم که پادشاهان هخامنشی و ساسانی همگی ممکن است این فرمول‌ها را «در مدرسه» آموخته باشند.

به گمان من، تنها با مقاله‌ای از فیلیپ هویس (۱۹۹۰) بود که اثر میلمن پری و آلبرت بی. لرد وارد بحث شفاهیت در مطالعات ایرانی شد. هویس در میان موارد دیگر، به تشابه قابل توجه در ساختارهای کتیبه بیستون داریوش و کتیبه شاپور اول در نقش رستم نزدیک تخت جمشید اشاره کرد. او نشان داد که کتیبه‌های سلطنتی هخامنشیان و ساسانیان از نظر الگوها، مضامین و فرمول‌ها، یعنی ساختار کلی داستان، کوچکترین واحدهای داستان و عبارات زبانی، ویژگی‌های یکسانی را نشان می‌دهند. بر این اساس، من سپس یشت‌های اوستایی را در کتاب شروو (۱۹۹۴)، بررسی کردم و نشان دادم که به طور کلی، یشت‌ها و سایر سرودهای مربوط به خدایان از الگوهای مشخصی پیروی می‌کنند که با انشای شفاهی، همانطور که توسط پری و لرد و همچنین گرگوری ناگی توصیف شده است، مطابقت دارد. بنابراین، عناصر استاندارد این متون تا حد زیادی همان عناصری هستند که ناگی برای سرودهای هومری فهرست کرده است (۱۹۹۰، ص ۵۵). من و دیگران این رویکرد را ادامه داده‌ایم (شروو ۲۰۱۲، صفحات ۴۲-۴۳؛ کرینبروک ۱۹۹۶، ۲۰۰۶؛ دی‌یونگ ۲۰۰۹؛ شاکد ۲۰۱۵).

📚| Skjærvø, P. O. (2018). Zoroastrian Narrative: From the Avesta to the Book of Kings. In Long, F. & Long, S. D. (Eds.), Reading The Sacred Scriptures: From Oral Tradition to Written Documents and their Reception. Routledge, Taylor & Francis. pp. 25-26.


@ARSACID_CHRONICLE
13👍4🔥1
🔶سوهه‌موس: پادشاه شامی ارمنستان با ادعای نسب اشکانی

گایوس ژولیوس سوهه‌موس (به لاتین: Gaius Julius Sohaemus)، یک پادشاه منصوبی روم در ارمنستان بود، با وجود اینکه نسب او به شاهان حمص[خاندان آل شمیسغرام] می‌رسید، بنابر ادعای یامبلیخوس مورخ، ادعای خونی هخامنشی-اشکانی داشت و در دوره حدود سال های ۱۴۴–۱۶۱ و ۱۶۳–۱۸۰ میلادی در میان درگیری بر سر حاکمیت ارمنستان، از سوی رومیان به عنوان یک شاه دست نشانده که نسب اشکانی نیز داشت، بر ارمنستان گذاشته شد. بنظر می‌آید بعد اینکه دومیتیان خاندان اجدادی او را از سلطنت حمص کنار گذاشت و آنها به عنوان خاندان تجملاتی-سیاسی به روم آورده شدند، همیشه یک گزینه سیاسی برای انتصاب آنها در پادشاهی شرقی علیه اشکانیان به نفع روم بودند، هرچند ادعای او برای نسب هخامنشی و اشکانی میتواند سیاسی باشد. اما واقعاً مشخص نیست که آیا او تباری از ایرانیان داشته یا خیر.(
کامل)

📚| Martin Schottky, M. (2010). ARMENISCHE ARSAKIDEN ZUR ZEIT DER ANTONINE EIN BEITRAG ZUR KORREKTUR DER ARMENISCHEN KÖNIGSLISTE. Anabasis. pp. 212-214.


@ARSACID_CHRONICLE
👍101
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
🔶سوهه‌موس: پادشاه شامی ارمنستان با ادعای نسب اشکانی گایوس ژولیوس سوهه‌موس (به لاتین: Gaius Julius Sohaemus)، یک پادشاه منصوبی روم در ارمنستان بود، با وجود اینکه نسب او به شاهان حمص[خاندان آل شمیسغرام] می‌رسید، بنابر ادعای یامبلیخوس مورخ، ادعای خونی هخامنشی…
🔻سوهه‌موس پادشاه ارمنستان: اشراف زاده شامی با ادعای نسب اشکانی؟

نام او در هیچگاه در میان اشکانیان دیده نمی‌شود و حتی یک نام ایرانی هم نیست. این حقیقت آشکار احتمالاً یامبلیخوس را بر آن داشته است که نه تنها بر تبار اشکانی پادشاه خود، بلکه حتی بر تبار هخامنشی ادعایی او نیز تأکید کند. اینکه آیا اینکه او پس از پانصد سال پس از سقوط داریوش سوم ادعای میراث آنها را کرده جای تردید دارد. با این حال شجره‌نامه‌نویسانی که توسط سوهه‌موس مأمور شده بودند می‌توانستند به این واقعیت اشاره کنند که خود اشکانیان ادعای تبار هخامنشی داشتند. یکی از اجداد سوهه‌موس می‌توانسته یک شاهزاده خانم اشکانی باشد.

در تبار پدری‌اش او بدون شک از خاندان پادشاهان آل شمیسغرام در شهر امسا (حمص) بود که پیش از این توسط رومیان برای چندین دهه از حکومت کنار زده شده بودند. آخرین شاهزاده حاکم از این خاندان که او نیز سوهه‌موس نام داشت، از سال ۵۴ ق.م، هم بر زادگاهش حمص و هم بر پادشاهی تازه تأسیس ارمنستان غربی سوفن حکومت می‌کرد. در حالی که ممکن است پادشاهی او در سوفن با انتصاب تیگران ششم، نامزد رومی به عنوان شاهزاده تمام ارمنستان در سال ۶۰ میلادی به پایان رسیده باشد، فعالیت او در حمص تا سال ۷۲ مستند شده است. احتمالاً در زمان دومیتیان پادشاهی شهر مصادره شد و با استان سوریه رومی ادغام شد. با خاندان او مانند خاندان‌های حاکم سایر کشورهای وابسته شرقی رفتار می‌شد. اعضای آن به رم آورده شده و با مناصب خالی جمهوری مورد تجلیل قرار گرفتند. امکان بازگرداندن نوادگان خاندان‌های سابق به عنوان حاکمان منطقه‌ای، حتی در کوتاه‌ترین زمان همیشه وجود داشت. سوهه‌موس، شاید نبیره آخرین پادشاه شهر حمص به همین نام، نمونه بارز این الگو است.

آنچه یامبلیخوس، تنها کسی که در مورد سابقه سوهه‌موس می‌گوید، یا بهتر است بگوییم آنچه نمی‌گوید، آشکارکننده و کلیدی است؛ زیرا اجداد سلطنتی هخامنشی-اشکانی مدنظر او مطمئناً به اشکانیان ایران یا ارمنستان اشاره نمی‌کنند، بلکه به شاهزادگان حمصی اشاره دارند که یکی از آنها زمانی بر بخشی از ارمنستان حکومت می‌کرد و ممکن بود از طریق ازدواج با اشکانیان خویشاوندی ایجاد کرده باشد. خود سوهه‌موس به سنا روم راه یافته بود و هنگامی که پادشاه ارمنستان بزرگ شد، به مقام کنسولی رسیده بود. برای استدلال او علیه اشکانیان مطمئناً بی‌ربط بود که آیا نسب او از اشکانیان (از تبار مادری) واقعاً وجود داشته است یا خیر.

📚| Martin Schottky, M. (2010). ARMENISCHE ARSAKIDEN ZUR ZEIT DER ANTONINE EIN BEITRAG ZUR KORREKTUR DER ARMENISCHEN KÖNIGSLISTE. Anabasis. pp. 212-214.


@ARSACID_CHRONICLE
👍103
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
زرتشتی‌گریِ یکپارچه و ارتدکس، حاصل دوران پساساسانی مباحث مربوط به کنترل دانش دینی، توسل به جادو و پرستش خدایانی مانند میترا، اناهیتا و بهرام که فراتر از مرزهای آیین زرتشتی رسمی گسترش می‌یابد، سرشار از بینش است. بر اساس این شواهد، شاکد سه نوع بیان عبادی را…
نقش و کاربرد محدود «اوستا» در دوران ساسانی

شائول شاکد در مقاله مهم خود با عنوان «کتاب مقدس و تفسیر در زرتشتی‌گری» می‌نویسد: «برای مدت بسیار طولانی، که شاید بیش از هزار و پانصد سال طول کشید، اوستا یک کتاب مکتوب نبود، اما در عین حال همیشه یک کتاب محسوب می‌شد.» در مقابل، میشائیل اشتاسبرگ، با استدلال علیه کل مفهوم یک «اوستا»ی یکپارچه، تأکید می‌کند: «متون مختلف اوستایی بدون هیچ ادعایی مبنی بر تعلق آنها به یک واحد بزرگتر به نام «اوستا» منتقل شده‌اند.» ما در اینجا آشکارا با یک مشکل اصطلاحات (چگونه یک «کتاب» را در یک محیط شفاهی تعریف کنیم؟) و همچنین با یک مشکل مفهومی روبرو هستیم. در اینجا استدلال خواهد شد که راه حل این مشکلات را باید در تأمل در درک زرتشتیان ساسانی از چیستی اوستا جستجو کرد.

تنها چیزی که متون اوستایی را از سایر متون متمایز می‌کرد و بنابراین بلافاصله آنها را به یک واحد تبدیل می‌کرد، زبان آن بود. زبان اوستایی فقط از طریق این متون شناخته شده است؛ این زبان نه برای هدف دیگری نوشته شده و نه برای هدف دیگری جز انتقال حقایق وحیانی الهی و اجرای آنها در زمینه آیینی استفاده شده است. این واقعیت ساده آنقدر برای محققان زرتشتی شناخته شده است که به ندرت در مورد آن فکر کرده‌اند. با این حال، اگر قرار است در مورد «کاربرد» اوستا بحث کنیم، باید به این سوال توجه کنیم که اوستا برای کسانی که از آن استفاده می‌کردند، چه بوده است.

پاسخ به این سوال آسان نیست و چندین پیشنهادی که توسط دیگران ارائه شده است، گمراه‌کننده به نظر می‌رسد. کلمات پارسی میانه مختلفی وجود دارند که برای اشاره به متون اوستایی استفاده می‌شوند که اغلب در تحقیقات مدرن به عنوان یک مفهوم به عنوان اشاره به یک متن قابل تعریف (کتبی یا شفاهی) واقعی تفسیر می‌شوند، اما اغلب برای اشاره به خود زبان نیز استفاده می‌شوند. به نظر می‌رسد دلیل این امر این است که زبان و متون کاملاً یکسان هستند: هیچ متنی در زبان وجود ندارد که بخشی از وحی نباشد. همراه با این بخش اوستایی وحی، بخش دیگری از حکمت وحیانی، زند (به معنای واقعی کلمه، «دانش») قرار دارد.

به نظر می‌رسد تنها یک توضیح منطقی برای فقدان ارجاعات روشن به اوستا در اوایل دوران ساسانیان در ایران وجود دارد: اینکه اوستا منبعی برای سنت‌های روایی یا شمایل در نظر گرفته نمی‌شد. کاربرد عملی آن در بسیاری از حوزه‌های فرهنگ ساسانی، مانند سیاست، تبلیغات و ادبیات زیبا، نسبتاً محدود بوده است. بهترین راه برای دیدن این متون، در نظر گرفتن آنها به عنوان مجموعه‌ای از متون آیینی در سر کاهنان است.

شاید برای مخاطب مدرن غربی دشوار باشد که تصور کند آنچه همیشه به عنوان «کتاب‌های مقدس دین» از آن یاد می‌شود، باید چنین نقش محدودی ایفا کند، اما باید توجه داشته باشیم که هنوز هم این نقش محدود، شاید حتی محدودتر، را در میان جوامع زرتشتی زنده هند و ایران ایفا می‌کند. برای اثبات این موضوع، اولین چیزی که باید به آن توجه کرد این است که استفاده از اوستا، قبل از هر چیز دیگری، آیینی بوده است. این متون، به زبان خاص خود، برای تلاوت، دعا و نیایش و مراسم کاهنان بوده است. در اواخر دوران ساسانی، خط ویژه‌ای برای ثبت این متون مقدس آیینی با جزئیات دقیق آوایی اختراع شد.

اروپای قرون وسطی و خاورمیانه باستان و قرون وسطی با وجود سنت‌های مذهبی متنوعی مشخص می‌شدند که از زبان‌های عبادی استفاده می‌کردند که عموماً به آنها صحبت نمی‌شد. این امر در مورد زبان عبری برای یهودیان، لاتین برای مسیحیان قرون وسطی، عربی برای مسلمانان ایرانی و همچنین اوستایی برای زرتشتیان صادق است. مورد اوستایی کمی متفاوت است، زیرا هرگز در منطقه زبان گفتاری نبوده است. در همه جوامع، متخصصانی وجود داشتند که این زبان‌های آیینی را می‌دانستند، در کنار گروه‌های بزرگی از مؤمنان عادی که آنها را نمی‌دانستند.
‌‌
Jong, A.F. de (2009). The Culture of Writing and the Use of the Avesta in Sasanian Iran. In Éric Pirart & Xavier Tremblay (Eds.), Zarathushtra entre l'Inde et l'Iran: Études indo-iraniennes et indo-européennes offertes à Jean Kellens à l'occasion de son 65e anniversaire. Dr. Ludwig Reichert Verlag Wiesbaden. pp. 33, 38, 41.‌‌‌
‌‌
@ARSACID_CHRONICLE
👍112
🔶نقش دست‌کم گرفته شده هویت ایرانی در مطالعه کارتلی عصر هلنیستی

به طور کلی در مطالعات قفقاز، بخصوص منطقه گرجستان نقش فرهنگ ایرانی دستکم گرفته می‌شود، علیرغم اینکه بافت رومی و تاثیرات هلنیستی به خوبی مورد تفسیر قرار گرفته اند، بسیاری از عناصر ایرانی نادیده گرفته میشوند و یا محققین به دنبال توضیح آن در بافت رومی/یونانی می‌روند، برای مثال ماهیت معابد سلطنتی کارتلی به عنوان آتشکده مورد مطالعه و بحث قرار نمیگیرند، این بی توجهی درحالی است که ادبیات گرجی اساس حکومت گرجستان را از ساختار حکومتی «پارسیان» میدانند، نفوذ هویت ایرانی در سکونتگاه‌های هلنی کارتلی چنان بود که بعداً این ارگ ها به گرجستان هویت ایرانی عمیق تری حتی در مقایسه با منطقه اران و شیروان (آلبانیا) بخشیدند! (
توضیحات)

📚| Fabian, L. (2021). Beyond and Yet In-between The Caucasus and the Hellenistic Oikoumene. In Blömer, M. & Riedel, S. & Versluys, M. J. & Winter, E. (Eds.), COMMON DWELLING PLACE OF ALL THE GODS COMMAGENE IN ITS LOCAL, REGIONAL AND GLOBAL HELLENISTIC CONTEXT. pp. 367-368.


@ARSACID_CHRONICLE
11👍3
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
🔶نقش دست‌کم گرفته شده هویت ایرانی در مطالعه کارتلی عصر هلنیستی به طور کلی در مطالعات قفقاز، بخصوص منطقه گرجستان نقش فرهنگ ایرانی دستکم گرفته می‌شود، علیرغم اینکه بافت رومی و تاثیرات هلنیستی به خوبی مورد تفسیر قرار گرفته اند، بسیاری از عناصر ایرانی نادیده…
🔶 عناصر ایرانی میان فرنوازی ها و کارتلی های عصر هلنیستی

منابع ادبی گرجی به تنهایی اهمیت الگوهای هخامنشی برای حکومت فرنوازی ها در عصر سلوکیان را نشان می‌دهند. به عنوان مثال در کتاب « تاریخ زندگی پادشاهان کارتلی»، به صراحت ذکر میشود که اولین پادشاه موسس این سلسله در کارتلی، یعنی پرنواز/فرنواز در دوره هلنیستی[پادشاهی سلوکیان] حکومت گرجستان را با بر اساس پادشاهی پارسیان تقلید و تاسیس کرد. این گزاره شاید بیشتر تخیل گرجی ها در دوره پسا هلنیستی (ساسانی و بعد آن) از حکومت پیش از باگراتونی باشد تا واقعیت‌های پسا-هخامنشی، با این وجود نشان می‌دهد که برای کارتلی‌های قرون پسا هخامنشی، ایده مدیریت محلی و سیاسی خود را صریحا «پارسی» (სპარსი) عنوان میکردند که به معنای هخامنشی درک میشد. این گزاره های ادبی با این واقعیت پشتیبانی می‌شود که تعدادی از ویژگی‌های ساختاری مدیریت اولیه کارتلی و نخبگان اجتماعی ساختار برگرفته از متن «زندگی پادشاهان» ماهیتی ایرانی دارد، اگرچه این‌ها می‌توانستند بازتاب‌هایی بر اساس دوران بعدی باشند.

با این حال شواهد مادی از تعامل محلی دوره هلنیستی با جهان ایرانی را می‌توان در تعدادی از سازه‌های مذهبی کارتلی یافت که احتمالا "آتشکده‌" بودند. اگر درست باشد فرهنگ اشرافی سلسله پرنوازیانی در قرن دوم و اول ق.م با عناصر مذهبی ایرانی در تعامل بوده است. بنابراین اگرچه تاثیرات و وجود عناصر ایرانی در کارتلی را اغلب به شاهنشاهی اشکانی-ساسانی نسبت داده می‌شود، اما احتمالا بقایا میراث طولانی دوره هخامنشی بوده باشند که زیر لایه‌های آن در تماس با عناصر ایرانی جدید و وارداتی از دوره‌ هلنیستی (سلوکی-اشکانی) و پسا-هلنی (ساسانی) احیا/تحکیم شده.

در نهایت اگرچه معماری از قرن اول میلادی به بعد، پسا هلنیستی اند و خارج از حوزه این کاوش قرار می‌گیرد، اما «آتشکده‌» های اولیه مانند آتشکده‌های محل معبد ددوپلیس و به ویژه
ارگ آرمازیس-سیخه (آرمازتسیخه) در آرمازی، پایتخت باستانی ایبریا نویدبخش رونق عناصر و مفاهیم‌ معماری ایرانی در میان نخبگان کارتلی دوره هلنیستی هستند که حتی در طول قرن‌های بعدی نیز تداوم داشتند، البته شکل های دیگر معماری به ویژه مجموعه‌ای از مجتمع‌های حمام و یک سالن تزئین شده با نقاشی‌های دیوار که به نظر می‌رسد از مشرق رومی (حکام های مدیترانه) گرفته شده است نیز اتخاذ شد و نباید آنها را نادیده گرفت. با اینحال میدانیم پرنوازیانی (فرنواز) در دوره هلنیستی، عناصر ایرانی بیشتر و هلنی کمتری نسبت به منطقه آلبانیا قفقاز (اران) داشتند، که این نفوذ ایرانی در قرن اول میلادی و بعد از آن وضوح بیشتری می‌یابد.

📚| Fabian, L. (2021). Beyond and Yet In-between The Caucasus and the Hellenistic Oikoumene. In Blömer, M. & Riedel, S. & Versluys, M. J. & Winter, E. (Eds.), COMMON DWELLING PLACE OF ALL THE GODS COMMAGENE IN ITS LOCAL, REGIONAL AND GLOBAL HELLENISTIC CONTEXT. pp. 367-368.


@ARSACID_CHRONICLE
13👍3
🔻 ملاحظاتی درباره هویت فرهنگی دربار آرتاشس یکم

از آرتاشس اول فرزند زاره که در دوره آنتیوخوس سوم سلوکی پادشاهی آرتاشسی را در ارمنستان تأسیس کرد، سکه‌های مسی از آرتاشات و حدود پانزده علامت مرزی کتیبه‌دار از آرتاشس اول در سراسر ارمنستان بزرگ، در اسپیتاک در شمال، زنگزور در جنوب و اطراف دریاچه سوان در نزدیکی آرتاشات یافت شده. محتوی این کتیبه‌ها بیشتر بازتاب دهنده نفوذ عناصر ایرانی(هخامنشیان) ارمنی-ایرانی (یرواندونی) و تاحدی بومی ارمنستان (اورارتو) بودند تا سنت های یونانی-مقدونی، که این می‌تواند گرایش فرهنگی آرتاشس را نشان دهد. از طرفی بر اساس منابع ادبی میتوان دریافت که آرتاشس در کنار پذیرش شدید عناصر ایرانی، یک زبان همگانی و تقویم ارمنی را نیز ترویج میکرد که تاحدی به ارمنستان هویت متمایزی میداد. در نتیجه آرتاشس یکم در عصر سلوکی گرایشات استقلال طلبانه ای نسبت به حاکمان سلوکی داشت که با گرایش به فرهنگ ایرانی-ارمنی پیشا هلنیستی و استفاده کمتر از نماد های یونانی آنرا به نمایش گذاشت. (
توضیحات)

📚| KOSMIN, P. J. (2018). TIME
AND ITS ADVERSARIES IN THE SELEUCID EMPIRE
, pp. 216-219.


@ARSACID_CHRONICLE
9👍2
2025/10/21 12:37:14
Back to Top
HTML Embed Code: