پیشنهادی برای ریشهشناسی ایرانیِ نام منطقه آلبانیای قفقاز
اصطلاح Aλβανία - Ałowank' احتمالاً منعکسکنندهی صورتی از *aluan است که گاهی اوقات با نام روستایی در کوههای شاهداغ (الپان) و نام یک خدای پیش از اسلام در لزگیستان (Alpan) همسو است. با این حال، این پیشنهاد فاقد پشتیبانی بیشتر است. در عوض، در نظر گرفتن یک زبان ایرانی به عنوان واضع این نام قومی/توپونیم میتواند جذاب باشد. کتیبهی سهزبانه شاپور اول (کعبه زرتشت) که نام آلبانی را در پارسی میانه، پارتی و یونانی به ما میدهد، یعنی 'ld'n [ar(r)ān] (پارسی میانه)، 'rd'n [arδān] (پارتی) و Αλβανιαν. با در نظر گرفتن تغییر آوای پارتی -dw- > -b- (مثلاً dar پارسی در مقابل bar پارتی)، میتوانیم از این فرضیه شروع کنیم که اصطلاح یونانی منعکسکنندهی گونهی پارتی *ar/lbān < *ar/ldwān است. بنابراین، گونهی پارتی مستند arδān وامگرفته از پارسی میانه در زمانی بوده است که تغییر آوای -rd- > -l- پارسی میانه هنوز اعمال نمیشد (مثلاً dil < zird «دل، قلب» و غیره).
@ARSACID_CHRONICLE
اصطلاح Aλβανία - Ałowank' احتمالاً منعکسکنندهی صورتی از *aluan است که گاهی اوقات با نام روستایی در کوههای شاهداغ (الپان) و نام یک خدای پیش از اسلام در لزگیستان (Alpan) همسو است. با این حال، این پیشنهاد فاقد پشتیبانی بیشتر است. در عوض، در نظر گرفتن یک زبان ایرانی به عنوان واضع این نام قومی/توپونیم میتواند جذاب باشد. کتیبهی سهزبانه شاپور اول (کعبه زرتشت) که نام آلبانی را در پارسی میانه، پارتی و یونانی به ما میدهد، یعنی 'ld'n [ar(r)ān] (پارسی میانه)، 'rd'n [arδān] (پارتی) و Αλβανιαν. با در نظر گرفتن تغییر آوای پارتی -dw- > -b- (مثلاً dar پارسی در مقابل bar پارتی)، میتوانیم از این فرضیه شروع کنیم که اصطلاح یونانی منعکسکنندهی گونهی پارتی *ar/lbān < *ar/ldwān است. بنابراین، گونهی پارتی مستند arδān وامگرفته از پارسی میانه در زمانی بوده است که تغییر آوای -rd- > -l- پارسی میانه هنوز اعمال نمیشد (مثلاً dil < zird «دل، قلب» و غیره).
📚| Schulze, W. (2011). A Brief Note on Udi-Armenian Relations. p. 165.
@ARSACID_CHRONICLE
❤14👍8
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
Photo
آلبانیای قفقاز قبلاً توسط نویسندگان یونانی و رومی Ἀλβανία/Albania یا به ندرت Ἁλβανίς نامیده میشد. نام Albani(a) به همراه همتای ارمنی خود، Ałowank، که نسبتاً نزدیک به آن است، احتمالاً نشان دهنده نامگذاری ایرانی منطقه مورد بحث است. با این حال، شکل پارتی نام Ardān که به عنوان معادل یونانی Ἀλβανία در کتیبه سه زبانه شاپور اول در کعبه زرتشت در نقش رستم (حدود ۲۴۵ میلادی) ظاهر میشود، شکل قدیمیتر *aldwān را پیشنهاد میکند که ممکن است به *alban- / *alwan- و همچنین به فارسی میانه A(r)rān منجر شده باشد که به Aran سریانی، al-rān عربی (که از Arrān متاآنالیز شده است) و بسته به دومی، Ran(i) گرجی منجر شده است.
@ARSACID_CHRONICLE
📚| Dum-Tragut, J. & Gippert, J. (2023). Caucasian Albania in Medieval Armenian Sources (5th-13th Centuries). In Caucasian Albania: An International Handbook. de Gruyter. pp. 33-36.
@ARSACID_CHRONICLE
👍17❤3
🔶ویژگی ها و تحولات سکه های پادشاهان فرترکه در معرض تماس با اشکانیان
چندین سکه طلای پارسی از حاکمان فرترکه شناخته شده است که آلرام همه آنها را جعلی میداند، آلرام تأیید کرده که سکههای فرترکه تا پیش از نفوذ اشکانیان، عمدتاً چهاردرهمی نقرهای بودهاند. اولین فرترکه پسا-سلوکی بغداد/بگداد است که از یک نام اصیل پارسی باستان یعنی *Baga-data می آید. تصویر روی سکه بغداد، سر ریشدار پادشاه را نشان میدهد که یک باشلیق یا کرباسی نمدی یا چرمی ایرانی با لبههایی که میتوانستند زیر چانه بسته شوند، به همراه یک دیهیم یا تنیا (taenia) به سر دارد.
پشت سکه نوع اول او، پادشاه را نشسته بر تخت نشان میدهد، اما نوع دوم، با یک ساختمان به همراه یک درفش ظاهر میشود. سپس اردشیر اول جانشین بغداد شد که برخی از سکههای او دارای همان نقوش هستند. پشت سکه نوع اول او، پادشاه را نشسته بر تخت نشان میدهد، اما نوع دوم، با یک ساختمان به همراه یک پرچم، در اینجا مورد توجه است. در حالی که تصویر و سرپوش به وضوح متفاوت هستند، نوع سکه مانند سکهای است که شرح داده شد. همین امر در مورد سکه جانشین اردشیر اول، وهبرز نیز صادق است.
وهبرز عموماً با اوبرزوس(Oborzos) یا برزوسِ (/Borzus) در روایت پولیانوس(Strategems of war 7.40) یکی دانسته میشود که طبق روایت، او ۳۰۰۰ مرد یونانی را مست و سپس قتل عام کرد، جالب است که این رویداد هولناک پس از خبر توطئهای علیه فرترکه رخ داده است، وادفرداد اول پس از وهبرز که دوباره همان تیپ را حفظ میکند، هرچند با کمی تغییر در صحنه معکوس که در موارد خاص، چهره دومی که تاج گلی در دست دارد، احتمالاً توخه یا فورتونا، ظاهر میشود. سپس وادفرداد دوم میآید و با او سکههای پارس دیگر حاکمان خود را به عنوان فرترکه معرفی نمیکنند. نگاره مربوط به سکههای وادفرداد حتی در ارائه نام حاکم ناقص هستند. سربند نیز به شیوهای بدیع به تصویر کشیده شده است؛ آلرام آنچه که بعضی محققین موهای فِرهای برجسته تفسیر میکنند را به عنوان یک کلاه چرمی تاجدار تفسیر میکند.
علاوه بر این در سکه های وادفرداد یک عقاب پیشانی در بالای آن اضافه شده است. صحنه پشت سکههای وادفرداد دوم به طور معقولی واقعگرایانه است، اما در سکههای پیروانش، پادشاه ناشناس اول سکههایش چنین نیستند، همچنین دارا اول و وادفرداد سوم، ساختاری به طور فزایندهای سبکمند در پشت سکه ظاهر میشود، و در حالی که اولین سکههای فرضی وادفرداد سوم، تصویری روی سکه دارند که تقریباً مشابه تصویر سلف او، دارا اول است، سکههای بعدی او تصویری را نشان میدهند که آلرام آن را به دلیل شباهت آشکار با سکههای معاصر الیمایی و خاراکنه، «نیمهپارتی» توصیف میکند.
از زمان دارا(داریوش) دوم به بعد تصاویر روی سکهها قطعاً از نظر ظاهری به نوعی «پارتی/اشکانی» هستند که نشان میدهد پیش از این اگر استقلال پارسها پایان نیافته بود، بلاخره دیگر در زمان وادفرداد سوم این استقلال از میان رفته است، پشت سکه وادفرداد سوم به جای نشان دادن یک ساختمان، یک مغ را با دستهای از شمشیر نشان میدهد که در مقابل یک محراب آتش مستقل ایستاده است همچنین لازم به ذکر است که داریوش اول و پیروانش دیگر از عنوان فرترکه استفاده نمیکردند، بلکه از هزوارش آرامی (mlk) برای واژه شاه، استفاده میکردند، شاید به این دلیل که آنها به عنوان پادشاه (هرچند کوچک)، در نظر گرفته میشدند و مقام دستنشانده آنها نزد پادشاه بزرگ اشکانی به رسمیت شناخته شده بود.
@ARSACID_CHRONICLE
چندین سکه طلای پارسی از حاکمان فرترکه شناخته شده است که آلرام همه آنها را جعلی میداند، آلرام تأیید کرده که سکههای فرترکه تا پیش از نفوذ اشکانیان، عمدتاً چهاردرهمی نقرهای بودهاند. اولین فرترکه پسا-سلوکی بغداد/بگداد است که از یک نام اصیل پارسی باستان یعنی *Baga-data می آید. تصویر روی سکه بغداد، سر ریشدار پادشاه را نشان میدهد که یک باشلیق یا کرباسی نمدی یا چرمی ایرانی با لبههایی که میتوانستند زیر چانه بسته شوند، به همراه یک دیهیم یا تنیا (taenia) به سر دارد.
پشت سکه نوع اول او، پادشاه را نشسته بر تخت نشان میدهد، اما نوع دوم، با یک ساختمان به همراه یک درفش ظاهر میشود. سپس اردشیر اول جانشین بغداد شد که برخی از سکههای او دارای همان نقوش هستند. پشت سکه نوع اول او، پادشاه را نشسته بر تخت نشان میدهد، اما نوع دوم، با یک ساختمان به همراه یک پرچم، در اینجا مورد توجه است. در حالی که تصویر و سرپوش به وضوح متفاوت هستند، نوع سکه مانند سکهای است که شرح داده شد. همین امر در مورد سکه جانشین اردشیر اول، وهبرز نیز صادق است.
وهبرز عموماً با اوبرزوس(Oborzos) یا برزوسِ (/Borzus) در روایت پولیانوس(Strategems of war 7.40) یکی دانسته میشود که طبق روایت، او ۳۰۰۰ مرد یونانی را مست و سپس قتل عام کرد، جالب است که این رویداد هولناک پس از خبر توطئهای علیه فرترکه رخ داده است، وادفرداد اول پس از وهبرز که دوباره همان تیپ را حفظ میکند، هرچند با کمی تغییر در صحنه معکوس که در موارد خاص، چهره دومی که تاج گلی در دست دارد، احتمالاً توخه یا فورتونا، ظاهر میشود. سپس وادفرداد دوم میآید و با او سکههای پارس دیگر حاکمان خود را به عنوان فرترکه معرفی نمیکنند. نگاره مربوط به سکههای وادفرداد حتی در ارائه نام حاکم ناقص هستند. سربند نیز به شیوهای بدیع به تصویر کشیده شده است؛ آلرام آنچه که بعضی محققین موهای فِرهای برجسته تفسیر میکنند را به عنوان یک کلاه چرمی تاجدار تفسیر میکند.
علاوه بر این در سکه های وادفرداد یک عقاب پیشانی در بالای آن اضافه شده است. صحنه پشت سکههای وادفرداد دوم به طور معقولی واقعگرایانه است، اما در سکههای پیروانش، پادشاه ناشناس اول سکههایش چنین نیستند، همچنین دارا اول و وادفرداد سوم، ساختاری به طور فزایندهای سبکمند در پشت سکه ظاهر میشود، و در حالی که اولین سکههای فرضی وادفرداد سوم، تصویری روی سکه دارند که تقریباً مشابه تصویر سلف او، دارا اول است، سکههای بعدی او تصویری را نشان میدهند که آلرام آن را به دلیل شباهت آشکار با سکههای معاصر الیمایی و خاراکنه، «نیمهپارتی» توصیف میکند.
از زمان دارا(داریوش) دوم به بعد تصاویر روی سکهها قطعاً از نظر ظاهری به نوعی «پارتی/اشکانی» هستند که نشان میدهد پیش از این اگر استقلال پارسها پایان نیافته بود، بلاخره دیگر در زمان وادفرداد سوم این استقلال از میان رفته است، پشت سکه وادفرداد سوم به جای نشان دادن یک ساختمان، یک مغ را با دستهای از شمشیر نشان میدهد که در مقابل یک محراب آتش مستقل ایستاده است همچنین لازم به ذکر است که داریوش اول و پیروانش دیگر از عنوان فرترکه استفاده نمیکردند، بلکه از هزوارش آرامی (mlk) برای واژه شاه، استفاده میکردند، شاید به این دلیل که آنها به عنوان پادشاه (هرچند کوچک)، در نظر گرفته میشدند و مقام دستنشانده آنها نزد پادشاه بزرگ اشکانی به رسمیت شناخته شده بود.
📚| ALRAM, M. (1986). Nomina Propria Iranianica In Nummis. Materialgrundlagen zu den iranischen Personennamen auf antiken Münzen. Iranisches Personennamenbuch، Bd. IV/4 (edd. M.Mayrhofer, R. Schmitt), Wien 1986 (350 S., 23 Tab., 47 Taf.).
@ARSACID_CHRONICLE
👍15❤3
🔶مهرداد اول در مقابل اهورهمزدا و ایزدان زرتشتی ؟
بنظر آرتور ملیکیان در سنگ نگاره خونگ اژدر در خوزستان، مهرداد اول اشکانی سوار بر اسب همراه با پرنده ای همچون عقاب از کنار اهورهمزدا که او نیز با عقابی بر روی دست در کنار دیگر ایزدان زرتشتی تیر، بهرام و مهر ایستاده عبور میکند، و به نوعی مشروعیت خود را از ایزدان زرتشتی کسب میکند.
@ARSACID_CHRONICLE
بنظر آرتور ملیکیان در سنگ نگاره خونگ اژدر در خوزستان، مهرداد اول اشکانی سوار بر اسب همراه با پرنده ای همچون عقاب از کنار اهورهمزدا که او نیز با عقابی بر روی دست در کنار دیگر ایزدان زرتشتی تیر، بهرام و مهر ایستاده عبور میکند، و به نوعی مشروعیت خود را از ایزدان زرتشتی کسب میکند.
📚| Melikyan. A. (2021). The hypothesis of the Arsacids descent from the Achaemenids: myth or reality? Bios,1/2. p. 43.
📚| Meliqyan, A. (2017). The Rock Relief of Hong-e Azhdar, The Histrico-Culturological Interpretation of a Monument of Hellenistic Period, Yerevan (in Arm). pp. 185-211, 247-260.
@ARSACID_CHRONICLE
❤19👍4
🔶ردپای فرهنگ و مردم اشکانیان در میان شیونگنو ها؟
تجزیه و تحلیل ژنتیکی و ریختشناسی بقایای پوششهای لعابی حفظشدهی هفت دندان دائمی که در یک تدفین شماره ۲۰ نوین اولا مغولستان (متعلق به شیونگنو) یافت شده است، نشان میدهد که او زنی ۲۵ تا ۳۰ ساله با ویژگیهای ژنتیکی پراکنده از جمعیتهای اطراف دریای کاسپین تا شمال غرب هند بوده است.
همچنین آزمایش ها بر روی او، صفات بسیار نادر را که در برخی از جمعیتهای باستانی و مدرن منطقهی کاسپین-آرال و در محل تلاقی شمال سند-گنگ رخ میدهد را نشان میدهد. از طرفی پارچهی پشمی اشکانی که در قبر یافت شده است، این احتمال را ایجاد میکند که این زن اصالتاً اهل شمال غربی هند بوده و با فرهنگ ایران اشکانی مرتبط بوده است. یافتههای تپهی نوین اولا ۲۰ از این دیدگاه پشتیبانی میکند که برخی از بومیان این بخش از مملکت اشکانی در آغاز دوران مسیحیت در جامعهی شیونگنو/خیونگنو ادغام شدهاند.
@ARSACID_CHRONICLE
تجزیه و تحلیل ژنتیکی و ریختشناسی بقایای پوششهای لعابی حفظشدهی هفت دندان دائمی که در یک تدفین شماره ۲۰ نوین اولا مغولستان (متعلق به شیونگنو) یافت شده است، نشان میدهد که او زنی ۲۵ تا ۳۰ ساله با ویژگیهای ژنتیکی پراکنده از جمعیتهای اطراف دریای کاسپین تا شمال غرب هند بوده است.
همچنین آزمایش ها بر روی او، صفات بسیار نادر را که در برخی از جمعیتهای باستانی و مدرن منطقهی کاسپین-آرال و در محل تلاقی شمال سند-گنگ رخ میدهد را نشان میدهد. از طرفی پارچهی پشمی اشکانی که در قبر یافت شده است، این احتمال را ایجاد میکند که این زن اصالتاً اهل شمال غربی هند بوده و با فرهنگ ایران اشکانی مرتبط بوده است. یافتههای تپهی نوین اولا ۲۰ از این دیدگاه پشتیبانی میکند که برخی از بومیان این بخش از مملکت اشکانی در آغاز دوران مسیحیت در جامعهی شیونگنو/خیونگنو ادغام شدهاند.
📚| Chikisheva, T.A., Polosmak, N.V. & Volkov, P. V. (2009). Dental Remains from Mound 20 at Noin-Ula, Mongolia. Archaeology, Ethnology & Anthropology of Eurasia, No 37 (3). pp. 145-151.
@ARSACID_CHRONICLE
❤19👍11
🔶آتشکده سلطنتی خدای شمش؟
با توجه به نفوذ آیین درباری اشکانیان بر دربار های دست نشانده خود، احتمالا ساختمان مربعی شکل معروف به معبد شمش در هترا، به عنوان ساختمانی که قرار بود آتش سلطنتی سلسله حاکم هترا را در خود جای دهد کارکرد داشت، اگر این درست باشد این تنها بقایای مادی چنین ساختمانی است که تا به امروز شناخته شده است. نویسنده مقاله دیرون اولین کسی نیست که این ساختمان بسیار غیرمعمول را به عنوان یک آتشکده تفسیر میکند. در واقع در گذشته ساختمان مربعی اغلب به این صورت تفسیر میشد، اما این احتمال زمانی که مشخص شد دنیای مذهبی هترا عملاً عاری از تأثیرات مطلق ایرانی است رد شد. فرضیه جدید دیرون که این ساختمان به جای آتش مقدس یک خدای ایرانی، یک آتش سلطنتی را در خود جای داده است، فرضیه جدیدی را مطرح میکند.
@ARSACID_CHRONICLE
با توجه به نفوذ آیین درباری اشکانیان بر دربار های دست نشانده خود، احتمالا ساختمان مربعی شکل معروف به معبد شمش در هترا، به عنوان ساختمانی که قرار بود آتش سلطنتی سلسله حاکم هترا را در خود جای دهد کارکرد داشت، اگر این درست باشد این تنها بقایای مادی چنین ساختمانی است که تا به امروز شناخته شده است. نویسنده مقاله دیرون اولین کسی نیست که این ساختمان بسیار غیرمعمول را به عنوان یک آتشکده تفسیر میکند. در واقع در گذشته ساختمان مربعی اغلب به این صورت تفسیر میشد، اما این احتمال زمانی که مشخص شد دنیای مذهبی هترا عملاً عاری از تأثیرات مطلق ایرانی است رد شد. فرضیه جدید دیرون که این ساختمان به جای آتش مقدس یک خدای ایرانی، یک آتش سلطنتی را در خود جای داده است، فرضیه جدیدی را مطرح میکند.
📚| Dirven, L. (2022). Religion in Hatra and the creation of a local Parthian identity. Hartmann, U. Dr.; Schleicher, F. Dr.; Stickler, T. Prof dr. (ed.), Imperia sine Fine? Der römisch-parthische Grenzraum als Konflikt- und Kontaktzone, pp. 119-150.
@ARSACID_CHRONICLE
❤13👍7
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
مروری بر بررسی کلنز از پانتئون اوستای کهن توسط شروو ساختار «رمان پلیسی» کتاب برای کلنز تا حدودی غیرمعمول است. هر فصل (عمدتاً به صراحت) یک پایانبندی نفسگیر است و ما را برای شواهد بعدی در حالت تعلیق قرار میدهد، که همگی در نهایت به حل معمای «کجا رفتهاند…
آیا دوگانهگراییِ زرتشتی در کتیبههای هخامنشی، ملزم به نام بردن از اهریمن است؟
به رسمیت شناختن انگرهمینیو یا اهریمن، روح شر که اولین بار توسط زرتشت (یسن ۴۵.۲) فعال بودن آن در این جهان اعلام شد، مطمئناً به شاخصترین عناصر آیین زرتشتی تعلق دارد. اگرچه در مورد وجود یا عدم وجود دوگانهگرایی کیهانی در گاهان نظرات متفاوت است، اما حتی در آنجا نیز به طور منظم به یک موجود شر قوی و بسیار شخصی در مقابل اهورهمزدا اشاره شده است. در تمام متون بعدی زرتشتی، ایدهٔ آشنای دو موجود مستقل، که نمایانگر خیر مطلق و شر مطلق هستند، در اشکال مختلف یافت میشود.
اما، متون و زمینههای متعددی وجود دارد که در آنها به روح شر یا همراهانش، دیوها، به سادگی اشاره نشده است. نمونه خوبی از این مورد، یسنای هپتنگهایتی است، متنی منثور آیینی که گاهی اوقات تصور میشود همزمان با گاهان است. نمونهٔ دیگر، اکثر کتیبههای پارسی باستان (به استثنای کتیبه دَیوَه) و همچنین بیشتر کتیبههای سلطنتی و شخصی ساسانی (به استثنای کتیبههای کردیر) است. این بدان معنا نیست که محافلی که این متون از آنها سرچشمه گرفتهاند، هیچ اهمیتی برای روح شر یا لزوم نفرین دیوها قائل نبودهاند. در هر گونهٔ تکاملیافتهای از زرتشتیگری، پرستش اهورهمزدا معادل مبارزه با دیوها و رهبر آنها است. اعلام عمومی اهورهمزدا به عنوان بزرگترین خدا و خالق، معادل رد جایگاه مشابه موجودات شر است. اگرچه فعالیتهای اهریمن در این جهان برای دیدن یا تجربه کردن توسط همه وجود دارد، اما این امر تنها مستلزم آن است که مؤمنان با شر مبارزه کنند، نه اینکه همیشه از آن نام ببرند.
در واقع، دارمستتر به درستی به شیوهای از تکامل مزدیسنا پی برده بود که ابزار مناسب برای کاوش آن را در اختیار نداشت: آیا در سال ۱۸۷۷ میشد اسطورهها را جز با بهکارگیری روشی که ماکس مولر نام خود را به آن پیوند داده بود، بررسی کرد؟ بااینحال، دارمستتر بهدرستی درک کرده بود که بنیاد دوگانهباوری مزدایی، تقابل میان اَشَه (Aša) و دروغ (Druj) است و این تقابل در یک روایت اسطورهای از تاریخ جهان جای گرفته است؛ روایتی که فراتر از کیهانزایی (جهانآفرینی) که خاستگاه آن است، در طول زمان گسترش یافته و در نهایت به سوی پایانشناسی (اسکاتولوژی) سوق پیدا میکند. چنین سناریویی، اگرچه بازنمایی مبارزۀ طوفان نیست، بااینحال ماهیتی اسطورهای دارد و این بر عهدهی ماست که تفسیری نوین از آن ارائه دهیم.
مفهوم اصلی سیستم اوستایی کهن، ساختار منظم، اشه (Aša)، است. این اصل اساسی کیهانشناسی مزدایی است. اهورهمزدا آن را در سپیدهدم زمان به وجود آورد، که آن را به انتزاعی تبدیل میکند که عملکرد ایدهآل جهان را تعریف میکند، و همچنین به عنوان یک خدای کوچک، پسر اهورهمزدا. این چیزی است که معمولاً در اصطلاحات مطالعات مزدایی یک نهاد نامیده میشود. اشه با متضاد خود، که «آشوب» است، مخالف نیست، همانطور که معادل هندی باستان آن rtá- در مقابل ánrta- قرار دارد، بلکه با اصلی که توسط اسم مؤنث druj-، تقریباً «فریب» به آن اشاره میشود، که «بینظمی» نیست، بلکه یک نظم بد، یک نظم نادرست یا فریبنده است.
در حالی که پروردگار خردمند پدر نظم بود، روح شر، همتای بینظم، فریبنده و غیرواقعی آن را به وجود آورد: دروغ (اوستایی druj-). این تقابل بین حقیقت الهی و نظم و دروغ شیطانی (در پارسی باستان: drauga-، در پارسی میانه: druz) به وضوح گفتمان سلطنتی هخامنشیان و ساسانیان متأخر را تحت تأثیر قرار میدهد و از ویژگیهای اساسی اندیشه زرتشتی متاخر است (لینکلن ۲۰۱۲؛ شایگان ۲۰۱۲؛ شروو ۲۰۱۰).
@ARSACID_CHRONICLE
به رسمیت شناختن انگرهمینیو یا اهریمن، روح شر که اولین بار توسط زرتشت (یسن ۴۵.۲) فعال بودن آن در این جهان اعلام شد، مطمئناً به شاخصترین عناصر آیین زرتشتی تعلق دارد. اگرچه در مورد وجود یا عدم وجود دوگانهگرایی کیهانی در گاهان نظرات متفاوت است، اما حتی در آنجا نیز به طور منظم به یک موجود شر قوی و بسیار شخصی در مقابل اهورهمزدا اشاره شده است. در تمام متون بعدی زرتشتی، ایدهٔ آشنای دو موجود مستقل، که نمایانگر خیر مطلق و شر مطلق هستند، در اشکال مختلف یافت میشود.
اما، متون و زمینههای متعددی وجود دارد که در آنها به روح شر یا همراهانش، دیوها، به سادگی اشاره نشده است. نمونه خوبی از این مورد، یسنای هپتنگهایتی است، متنی منثور آیینی که گاهی اوقات تصور میشود همزمان با گاهان است. نمونهٔ دیگر، اکثر کتیبههای پارسی باستان (به استثنای کتیبه دَیوَه) و همچنین بیشتر کتیبههای سلطنتی و شخصی ساسانی (به استثنای کتیبههای کردیر) است. این بدان معنا نیست که محافلی که این متون از آنها سرچشمه گرفتهاند، هیچ اهمیتی برای روح شر یا لزوم نفرین دیوها قائل نبودهاند. در هر گونهٔ تکاملیافتهای از زرتشتیگری، پرستش اهورهمزدا معادل مبارزه با دیوها و رهبر آنها است. اعلام عمومی اهورهمزدا به عنوان بزرگترین خدا و خالق، معادل رد جایگاه مشابه موجودات شر است. اگرچه فعالیتهای اهریمن در این جهان برای دیدن یا تجربه کردن توسط همه وجود دارد، اما این امر تنها مستلزم آن است که مؤمنان با شر مبارزه کنند، نه اینکه همیشه از آن نام ببرند.
در واقع، دارمستتر به درستی به شیوهای از تکامل مزدیسنا پی برده بود که ابزار مناسب برای کاوش آن را در اختیار نداشت: آیا در سال ۱۸۷۷ میشد اسطورهها را جز با بهکارگیری روشی که ماکس مولر نام خود را به آن پیوند داده بود، بررسی کرد؟ بااینحال، دارمستتر بهدرستی درک کرده بود که بنیاد دوگانهباوری مزدایی، تقابل میان اَشَه (Aša) و دروغ (Druj) است و این تقابل در یک روایت اسطورهای از تاریخ جهان جای گرفته است؛ روایتی که فراتر از کیهانزایی (جهانآفرینی) که خاستگاه آن است، در طول زمان گسترش یافته و در نهایت به سوی پایانشناسی (اسکاتولوژی) سوق پیدا میکند. چنین سناریویی، اگرچه بازنمایی مبارزۀ طوفان نیست، بااینحال ماهیتی اسطورهای دارد و این بر عهدهی ماست که تفسیری نوین از آن ارائه دهیم.
مفهوم اصلی سیستم اوستایی کهن، ساختار منظم، اشه (Aša)، است. این اصل اساسی کیهانشناسی مزدایی است. اهورهمزدا آن را در سپیدهدم زمان به وجود آورد، که آن را به انتزاعی تبدیل میکند که عملکرد ایدهآل جهان را تعریف میکند، و همچنین به عنوان یک خدای کوچک، پسر اهورهمزدا. این چیزی است که معمولاً در اصطلاحات مطالعات مزدایی یک نهاد نامیده میشود. اشه با متضاد خود، که «آشوب» است، مخالف نیست، همانطور که معادل هندی باستان آن rtá- در مقابل ánrta- قرار دارد، بلکه با اصلی که توسط اسم مؤنث druj-، تقریباً «فریب» به آن اشاره میشود، که «بینظمی» نیست، بلکه یک نظم بد، یک نظم نادرست یا فریبنده است.
در حالی که پروردگار خردمند پدر نظم بود، روح شر، همتای بینظم، فریبنده و غیرواقعی آن را به وجود آورد: دروغ (اوستایی druj-). این تقابل بین حقیقت الهی و نظم و دروغ شیطانی (در پارسی باستان: drauga-، در پارسی میانه: druz) به وضوح گفتمان سلطنتی هخامنشیان و ساسانیان متأخر را تحت تأثیر قرار میدهد و از ویژگیهای اساسی اندیشه زرتشتی متاخر است (لینکلن ۲۰۱۲؛ شایگان ۲۰۱۲؛ شروو ۲۰۱۰).
📚| de Jong, A. F. (1997). Traditions of the Magi: Zoroastrianism in Greek & Latin Literature. Brill. p. 312.
-
📚| Kellens, J. (2005). Interprétations du Dualisme Mazdéen. In Veinstein, G. (Ed.), Syncrétismes et hérésies dans l'Orient seldjoukide et ottoman (XIVe-XVIIIe siècle), Actes du Colloque du Collège de France, octobre 2001. Peeters. pp. 21-22.
-
📚| Kellens, J. (2000). Essays on Zarathustra and Zoroastrianism (Skjærvø P. O., Ed. & Trans.). Mazda Publishers, Inc. p. 101.
-
📚| Canepa, M. P. (2024). Envisioning Dualism and Emplacing the Eschaton: Apocalyptic Eschatology and Empire in Sasanian Iran. In Empires and Gods: The Role of Religions in Imperial History. De Gruyter. p. 143.
@ARSACID_CHRONICLE
👍17❤4👏2
نقش دوگانه اشکانیان به عنوان واسطه در جاده ابریشم: انحصار تجارت میان چین و روم
توضیحات در پست بعد...
@ARSACID_CHRONICLE
توضیحات در پست بعد...
📚| Yang, J. (2022). Co-existence of the Four Empires and the Emergence of the Maritime Silk Road: An Introduction. In Balbo, A. & Ahn, J. & Kim, K. (Eds.), Empire and Politics in the Eastern and Western Civilizations, Searching for a 'Respublica Romanosinica'. De Gruyter. pp. 42-43.
@ARSACID_CHRONICLE
👍7🔥5❤1
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
Photo
اصطلاح Seidenstraße (جاده ابریشم) در سال ۱۸۷۷ توسط جغرافیدان آلمانی، فردیناند فون ریشتهوفن، برای اشاره به مسیرهای چین از طریق آسیای مرکزی به هند ابداع شد. بعدها معنای این اصطلاح گسترش یافت و به مسیرهای چین تا مدیترانه اشاره کرد. ابریشم، در حالی که تنها یکی از کالاهایی بود که مبادله میشد، به تمام اقلام مورد معامله تبدیل شده است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد هیچ کاروانی تا به حال تمام مسیر زمینی از مدیترانه به چین و برعکس را طی کرده باشد. در عوض، شبکههای تجاری، شهرها و کشورهای کوچکتری وجود داشتند که در مجموع باعث ایجاد نامگذاری فون ریشتهوفن شدند. در نتیجه، اقوام مختلفی که در این تجارت زمینی دخیل بودند را میتوان به روش خود به عنوان واسطههایی در نظر گرفت که از این سیستم سود میبردند. پادشاهی اشکانی به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی خود بین روم در غرب و پادشاهی کوشان در شرق، یکی از این ذینفعان بود.
پارت توسط فرستاده هان، ژانگ چیان، در طول سفرش به مناطق غربی به چین شناسانده شد. پس از بازگشت به چین، او پارت را در میان کشورهایی که بازدید کرده بود، فهرست کرد و آن را Anxi 安息 نامید. او در گزارش خود به امپراتور هان وودی، خاطرنشان کرد که این کشور «کشوری بزرگ با صدها شهر است و مردم در تجارت مهارت دارند. سکهها و بازارهای خاص خود را دارد. بازرگانان قبلاً از طریق مسیرهای زمینی و آبی تجارت در مسافتهای طولانی را انجام میدادند.» این مسیر آبی، رودخانه جیحون، Guishui 妫水 است که در شیجی ذکر شده است. یکی از محققان حتی فرض کرده است که «برای مدتی دره جیحون تا شرق محل کمپیر تپه در دست اشکانیان بود».
حدود قرن اول پیش از میلاد، شاهنشاهی اشکانی سرزمینهای بین بلخ و میانرودان را کنترل میکرد. در زمان سلطنت امپراتور هان وودی (تقریباً ۱۴۱-۸۷ پیش از میلاد) بود که اشکانیان روابط رسمی و دیپلماتیک دوجانبه با چین برقرار کردند و مقادیر ارزشمندی ابریشم از فرستادگان و بازرگانان چینی به دست آوردند. به دلیل فقدان گزارشهای دست اول، اطلاعات کمی در مورد مقدار ابریشمی که به پارت آورده میشد، یا هزینه آن، یا حتی هزینهای که اشکانیان برای سفر در جادههای خود از بازرگانان دریافت میکردند، داریم.
آنچه از سوابق چینی میدانیم این است که اشکانیان برای حفظ سهم خود از سود به عنوان واسطه در مسیری که هر دو امپراتوری را به هم متصل میکرد، تماس مستقیم بین چین و داچین 大秦 (روم) را مسدود میکردند. در واقع، هدف واقعی اشکانیان انحصار لجستیک تجارت ابریشم بود، نه مسدود کردن تماس بین چین و روم. البته، خصومتهای چند صد ساله بین پارت و روم قطعاً به مشکلات بین دو کشور دامن زد، حتی گاهی اوقات منجر به توقف کامل تجارت بین آنها شد. از سوی دیگر، پارتیان با توسعه مسیرهای تجاری دریایی، شبکه تجاری خود را با روم و هند گسترش دادند. خلیج فارس مکانی ایدهآل بود. هنگامی که گان یینگ، فرستاده چینی منصوب شده توسط بان چائو، محافظ کل مناطق غربی، در سال 97 میلادی به شهر تیائوژی رسید، ملوانان مرز غربی آنشی او را از ادامه سفر دریایی به داچین منصرف کردند. این روایت اغلب به عنوان مدرکی مبنی بر تلاش پارت برای جلوگیری از تماس مستقیم بین چین و روم به منظور انحصار تجارت ابریشم با چین در نظر گرفته میشود. در واقع، ما انگیزه واقعی آن ملوانان را نمیدانیم، اینکه آیا این یک حیله بوده یا نبوده است، اما میتوانیم مطمئن باشیم که پارتیان انگیزه مالی برای تمایل به کنترل تجارت ابریشم داشتند. این واقعیت که آنها حوزه نفوذ خود را گسترش دادند تا مسیرهای دریایی در داخل و اطراف اقیانوس هند را نیز شامل شود، نشان دهنده نقش محوری است که پارتیان در این شبکه تبادلات ایفا کردند.
@ARSACID_CHRONICLE
پارت توسط فرستاده هان، ژانگ چیان، در طول سفرش به مناطق غربی به چین شناسانده شد. پس از بازگشت به چین، او پارت را در میان کشورهایی که بازدید کرده بود، فهرست کرد و آن را Anxi 安息 نامید. او در گزارش خود به امپراتور هان وودی، خاطرنشان کرد که این کشور «کشوری بزرگ با صدها شهر است و مردم در تجارت مهارت دارند. سکهها و بازارهای خاص خود را دارد. بازرگانان قبلاً از طریق مسیرهای زمینی و آبی تجارت در مسافتهای طولانی را انجام میدادند.» این مسیر آبی، رودخانه جیحون، Guishui 妫水 است که در شیجی ذکر شده است. یکی از محققان حتی فرض کرده است که «برای مدتی دره جیحون تا شرق محل کمپیر تپه در دست اشکانیان بود».
حدود قرن اول پیش از میلاد، شاهنشاهی اشکانی سرزمینهای بین بلخ و میانرودان را کنترل میکرد. در زمان سلطنت امپراتور هان وودی (تقریباً ۱۴۱-۸۷ پیش از میلاد) بود که اشکانیان روابط رسمی و دیپلماتیک دوجانبه با چین برقرار کردند و مقادیر ارزشمندی ابریشم از فرستادگان و بازرگانان چینی به دست آوردند. به دلیل فقدان گزارشهای دست اول، اطلاعات کمی در مورد مقدار ابریشمی که به پارت آورده میشد، یا هزینه آن، یا حتی هزینهای که اشکانیان برای سفر در جادههای خود از بازرگانان دریافت میکردند، داریم.
آنچه از سوابق چینی میدانیم این است که اشکانیان برای حفظ سهم خود از سود به عنوان واسطه در مسیری که هر دو امپراتوری را به هم متصل میکرد، تماس مستقیم بین چین و داچین 大秦 (روم) را مسدود میکردند. در واقع، هدف واقعی اشکانیان انحصار لجستیک تجارت ابریشم بود، نه مسدود کردن تماس بین چین و روم. البته، خصومتهای چند صد ساله بین پارت و روم قطعاً به مشکلات بین دو کشور دامن زد، حتی گاهی اوقات منجر به توقف کامل تجارت بین آنها شد. از سوی دیگر، پارتیان با توسعه مسیرهای تجاری دریایی، شبکه تجاری خود را با روم و هند گسترش دادند. خلیج فارس مکانی ایدهآل بود. هنگامی که گان یینگ، فرستاده چینی منصوب شده توسط بان چائو، محافظ کل مناطق غربی، در سال 97 میلادی به شهر تیائوژی رسید، ملوانان مرز غربی آنشی او را از ادامه سفر دریایی به داچین منصرف کردند. این روایت اغلب به عنوان مدرکی مبنی بر تلاش پارت برای جلوگیری از تماس مستقیم بین چین و روم به منظور انحصار تجارت ابریشم با چین در نظر گرفته میشود. در واقع، ما انگیزه واقعی آن ملوانان را نمیدانیم، اینکه آیا این یک حیله بوده یا نبوده است، اما میتوانیم مطمئن باشیم که پارتیان انگیزه مالی برای تمایل به کنترل تجارت ابریشم داشتند. این واقعیت که آنها حوزه نفوذ خود را گسترش دادند تا مسیرهای دریایی در داخل و اطراف اقیانوس هند را نیز شامل شود، نشان دهنده نقش محوری است که پارتیان در این شبکه تبادلات ایفا کردند.
@ARSACID_CHRONICLE
❤14👍6👏2
🔶افزودن آدیابن به قلمرو اشکانیان توسط مهرداد اول و دوم ؟
علیرغم مناطقی مانند ماد، خاراکنه و بابل، برای فتح منطقه ای مانند آدیابن توسط اشکانیان متن روایی نداریم. با اینحال در سایت نمرود در استان نینوا، عراق آثاری مربوط به تخریب خشونت آمیز در سال ۱۴۵-۱۴۰ ق.م میلاد بدست آمده که نشان میدهد احتمالا مهرداد اول در هم دوره با فتح بابل (در سال ۱۴۱ ق.م) از طریق ماد (که در حدود ۱۴۸/۱۴۱ ق.م فتح شده بود) به آدیابن حمله کرده و آنرا به قلمرو اشکانی افزود. با اینحال پس از ناآرامی های مربوط به حمله آنتیخوس هفتم، شورش الیمائی و خاراکنه از زمان مهرداد دوم بود که آدیابن بخشی جدایی ناپذیر از دولت اشکانی شد.(کامل)
@ARSACID_CHRONICLE
علیرغم مناطقی مانند ماد، خاراکنه و بابل، برای فتح منطقه ای مانند آدیابن توسط اشکانیان متن روایی نداریم. با اینحال در سایت نمرود در استان نینوا، عراق آثاری مربوط به تخریب خشونت آمیز در سال ۱۴۵-۱۴۰ ق.م میلاد بدست آمده که نشان میدهد احتمالا مهرداد اول در هم دوره با فتح بابل (در سال ۱۴۱ ق.م) از طریق ماد (که در حدود ۱۴۸/۱۴۱ ق.م فتح شده بود) به آدیابن حمله کرده و آنرا به قلمرو اشکانی افزود. با اینحال پس از ناآرامی های مربوط به حمله آنتیخوس هفتم، شورش الیمائی و خاراکنه از زمان مهرداد دوم بود که آدیابن بخشی جدایی ناپذیر از دولت اشکانی شد.(کامل)
📚| Marciak, M. (2017). Sophene, Gordyene, and Adiabene: Three Regna Minora of Northern Mesopotamia Between East and West. BRILL, pp. 346-347.
@ARSACID_CHRONICLE
❤13👍3
تاریخ اشکانیان | ARSACID CHRONICLE
🔶افزودن آدیابن به قلمرو اشکانیان توسط مهرداد اول و دوم ؟ علیرغم مناطقی مانند ماد، خاراکنه و بابل، برای فتح منطقه ای مانند آدیابن توسط اشکانیان متن روایی نداریم. با اینحال در سایت نمرود در استان نینوا، عراق آثاری مربوط به تخریب خشونت آمیز در سال ۱۴۵-۱۴۰ ق.م…
🔻بازسازی روایت فتح آدیابنه توسط اشکانیان
هیچ متن باستانی به صراحت فتح آدیابن توسط اشکانیان را یادآوری نمیکند، و در نتیجه تفسیر تاریخی باید بر اساس تحلیل زمینه تاریخی و سایر شواهد موجود باشد. ما میدانیم که این میترادات اول بود که مناطق وسیعی را در شرق و غرب پادشاهی خود فتح کرد و دولت اشکانی را از یک قدرت منطقهای به قدرت اصلی در خاور نزدیک تبدیل کرد. در میان دیگران، مهرداد اول بابل را در سال ۱۴۱ ق.م (جایی که او در آن سال در سلوکیه سکه ضرب کرد) و ماد بزرگ (به احتمال زیاد با ماد آتروپاتن) قبل از فتح بابل (بنابراین در حدود ۱۴۱-۱۴۸ ق.م) فتح کرد.در مورد آدیابن، دادههایی که ممکن است موازنه را تغییر دهند از نمرود به دست میآید، جایی که کاوشهای باستانشناسی نشانههایی از تخریب خشونتآمیز مربوط به تقریباً ۱۴۰-۱۴۵ ق.م (سطح دوم سکونتگاه) را نشان داد. به نظر هاوزر این تخریب میتواند با فتوحات اشکانیان در آدیابن مرتبط باشد. در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که توالی زمانی فتوحات مهرداد اول و نزدیکی جغرافیایی بین ماد و آدیابن نشان میدهد که آدیابن پس از فتح ماد مورد حمله اشکانیان قرار گرفته و شاید این حمله مستقیماً از قلمرو ماد صورت گرفته باشد.
در عین حال باید توجه داشت که پس از فتوحات مهرداد اول در سال های ۱۷۰-۱۳۸ ق.م وضعیت آدیابن در زمانی که جنگ مجدد بین اشکانیان و پادشاهان محلی الیمائی، خاراکنه و همچنین دو تلاش عمده سلوکیان برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته (در ۱۴۰ ق.م توسط دمتریوس دوم نیکاتور و در ۱۳۰ ق.م توسط آنتیوخوس هفتم سیدتس) فرا رسید مشخص نیست. با این حال شکی نیست که آدیابن برای اولین بار توسط مهرداد اول در حدود ۱۴۵-۱۴۱ ق.م فتح شد و حداکثر آدیابن از زمان مهرداد دوم به بعد بخش جداییناپذیری از پادشاهی اشکانی باقی ماند (۱۲۲-۹۱ ق.م؛ مهرداد دوم تصرفات سابق اشکانی را تثبیت کرد و سرزمینهای جدیدی را به پادشاهی خود افزود که تا فرات در غرب میرسید).
اگر اشکانیان تقریباً در سال ۱۴۵ ق.م آدیابن را فتح کرده باشند، اما اولین گواهی ادبی از پادشاه آدیابن تنها از پلوتارک میآید که نبرد نزدیک تیگرانوکرت در سال ۶۹ ق.م را توصیف میکند که در آن یک پادشاه ناشناس آدیابن به عنوان یک خراجگزار ارمنی-پارتی عمل میکند، میتوان به طور آزمایشی پیشنهاد کرد که سلطنت در آدیابن تنها با آمدن اشکانیان به منطقه پدید آمد که یا یک حاکم محلی را به مقام پادشاه ارتقا دادند (اما در قلمرو مشترکالمنافع اشکانی پادشاهان کوچکتر تابع «شاه پادشاهان» اشکانی) یا یکی از اعضای خاندان سلطنتی خود را بر تخت آدیابن نشاندند (مانند ماد، آتروپاتن و ارمنستان در قرن اول میلادی یا احتمالاً حاکمیت ساسانیان در آدیابن در قرن سوم میلادی). با این حال، اگر قدمت ضرب سکه اَبدیسار (حاکم سابق آدیابن پیش از اشکانیان) به حدود ۱۶۴ ق.م مسیح برسد، میتوان نتیجه گرفت که پادشاهی در آدیابن در بستر فروپاشی تدریجی سلطه سلوکیان در خاور نزدیک (مانند بسیاری از شاهک های دیگر منطقه مانند کوماژن، سوفن، ارمنستان، اوسروئن و میشان) ظهور کرد و سپس اشکانیان آنرا در فتح و در پادشاهی خود ادغام کردند.
@ARSACID_CHRONICLE
هیچ متن باستانی به صراحت فتح آدیابن توسط اشکانیان را یادآوری نمیکند، و در نتیجه تفسیر تاریخی باید بر اساس تحلیل زمینه تاریخی و سایر شواهد موجود باشد. ما میدانیم که این میترادات اول بود که مناطق وسیعی را در شرق و غرب پادشاهی خود فتح کرد و دولت اشکانی را از یک قدرت منطقهای به قدرت اصلی در خاور نزدیک تبدیل کرد. در میان دیگران، مهرداد اول بابل را در سال ۱۴۱ ق.م (جایی که او در آن سال در سلوکیه سکه ضرب کرد) و ماد بزرگ (به احتمال زیاد با ماد آتروپاتن) قبل از فتح بابل (بنابراین در حدود ۱۴۱-۱۴۸ ق.م) فتح کرد.در مورد آدیابن، دادههایی که ممکن است موازنه را تغییر دهند از نمرود به دست میآید، جایی که کاوشهای باستانشناسی نشانههایی از تخریب خشونتآمیز مربوط به تقریباً ۱۴۰-۱۴۵ ق.م (سطح دوم سکونتگاه) را نشان داد. به نظر هاوزر این تخریب میتواند با فتوحات اشکانیان در آدیابن مرتبط باشد. در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که توالی زمانی فتوحات مهرداد اول و نزدیکی جغرافیایی بین ماد و آدیابن نشان میدهد که آدیابن پس از فتح ماد مورد حمله اشکانیان قرار گرفته و شاید این حمله مستقیماً از قلمرو ماد صورت گرفته باشد.
در عین حال باید توجه داشت که پس از فتوحات مهرداد اول در سال های ۱۷۰-۱۳۸ ق.م وضعیت آدیابن در زمانی که جنگ مجدد بین اشکانیان و پادشاهان محلی الیمائی، خاراکنه و همچنین دو تلاش عمده سلوکیان برای بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته (در ۱۴۰ ق.م توسط دمتریوس دوم نیکاتور و در ۱۳۰ ق.م توسط آنتیوخوس هفتم سیدتس) فرا رسید مشخص نیست. با این حال شکی نیست که آدیابن برای اولین بار توسط مهرداد اول در حدود ۱۴۵-۱۴۱ ق.م فتح شد و حداکثر آدیابن از زمان مهرداد دوم به بعد بخش جداییناپذیری از پادشاهی اشکانی باقی ماند (۱۲۲-۹۱ ق.م؛ مهرداد دوم تصرفات سابق اشکانی را تثبیت کرد و سرزمینهای جدیدی را به پادشاهی خود افزود که تا فرات در غرب میرسید).
اگر اشکانیان تقریباً در سال ۱۴۵ ق.م آدیابن را فتح کرده باشند، اما اولین گواهی ادبی از پادشاه آدیابن تنها از پلوتارک میآید که نبرد نزدیک تیگرانوکرت در سال ۶۹ ق.م را توصیف میکند که در آن یک پادشاه ناشناس آدیابن به عنوان یک خراجگزار ارمنی-پارتی عمل میکند، میتوان به طور آزمایشی پیشنهاد کرد که سلطنت در آدیابن تنها با آمدن اشکانیان به منطقه پدید آمد که یا یک حاکم محلی را به مقام پادشاه ارتقا دادند (اما در قلمرو مشترکالمنافع اشکانی پادشاهان کوچکتر تابع «شاه پادشاهان» اشکانی) یا یکی از اعضای خاندان سلطنتی خود را بر تخت آدیابن نشاندند (مانند ماد، آتروپاتن و ارمنستان در قرن اول میلادی یا احتمالاً حاکمیت ساسانیان در آدیابن در قرن سوم میلادی). با این حال، اگر قدمت ضرب سکه اَبدیسار (حاکم سابق آدیابن پیش از اشکانیان) به حدود ۱۶۴ ق.م مسیح برسد، میتوان نتیجه گرفت که پادشاهی در آدیابن در بستر فروپاشی تدریجی سلطه سلوکیان در خاور نزدیک (مانند بسیاری از شاهک های دیگر منطقه مانند کوماژن، سوفن، ارمنستان، اوسروئن و میشان) ظهور کرد و سپس اشکانیان آنرا در فتح و در پادشاهی خود ادغام کردند.
📚| Marciak, M. (2017). Sophene, Gordyene, and Adiabene: Three Regna Minora of Northern Mesopotamia Between East and West. BRILL, pp. 346-347.
@ARSACID_CHRONICLE
👍17❤3