Telegram Web Link
[تأملات مطالعات فرهنگی - ۵]

🔶مسئله قضای حاجت است...

🔷نگاهی به کتاب «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران»


🔶با حضور:
حانیه‌سادات میرمحمد
(مولف کتاب)

⭕️در دنیای زرورق‌پیچی‌شدۀ امروز که همه‌چیز زیبا، خوش‌بو و خوش‌رنگ می‌نماید، آنچه که از شنیدن نام توالت نصیبمان می‌شود چیزی جز احساسات ناخوشایند_ با چاشنی خنده_ نیست؛ گویی که عناصر زیبای فرهنگ و تمدن ما را در برابر قضای حاجت و کارهای آنچنانی مصون می‌دارد! این حس ناخوشایند گاهی تا آن اندازه درون ذهنمان بالا و پایین می‌شود که بو، رنگ و هرآنچه موجبات چندشمان را در خصوص توالت فراهم آورد برایمان تداعی می‌شود. پس بهترین راه آن است که صحبت از اجابت مزاج و متعلقاتش را با مزاح از سر بگذرانیم!
دور از ذهن نیست که این شیء پر حاشیه_ توالت_ یک شبه چنان راحت نشده که هر ساعت از شبانه‌روز که بخواهیم دقایق طولانی در آن بمانیم و آرام گیریم، بلکه در پس آن تاریخ پر فراز و نشیبی نهفته که دانستن آن ممکن است ما را در مواجهه با امور مستراح‌گونه آسوده‌تر نگاه دارد. آنچه در این کتاب می‌خوانید، تاریخی چندجانبه از توالت است که نه تنها از جای‌جای فرهنگ و شرایط زندگیمان تأثیر گرفته، بلکه متعاقباً بر آن اثرگذار نیز بوده. نفوذ این شیء را می‌توان در شهرسازی و معماری، ادبیات، فرهنگ و هنرو... مشاهده کرد. همچنین تلاش شده مطالعات بیشتر در حوزۀ ایران انجام گیرد، با این حال به سبب جذابیت موضوع بخشی نیز به سیر تکاملی این شیء در جهان پرداخته. همچنین نگاه مشترکی که پیشینیانمان نیز به مستراح داشتند موجب شده آثار زیادی از انواع قدیمی آن باقی نماند (که البته می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد). از همین رو نوشتۀ حاضر اغلب بر پایۀ منابع نوشتاری (مانند خاطرات، گزارش‌ها، پژوهش‌ها، سفرنامه‌ها و ...) و شنیداری (از منابع زنده) و تطابق آن‌ها با یکدیگر حاصل شده است.

@ATUculturalstudies
🔶انجمن علمی-دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار می‌کند:

[کارگاه‌های مطالعات فرهنگی-۳]

🔹متن‌خوانی کتاب:
Anthropology in the meantime: experimental ethnography, theory, and method for the twenty-first century

🔷با همراهی:
نهال نفیسی

🗓چهارشنبه‌ها ساعت ۲۱ در گوگل‌میت
(از ۱۸ مرداد ۱۴۰۲)

📌جهت اطلاعات بیشتر و دریافت لینک کارگاه در گروه زیر عضو شوید:

https://www.tg-me.com/+01JDhcMZz-JiNzVk

@ATUculturalstudies
🔶انجمن علمی_دانش‌جویی مطالعات فرهنگی برگزار می‌کند:

[تجربه‌های مطالعات فرهنگی_۲۰]

🔷زنان در آکادمی

🔶تجربه‌ای از خدیجه کشاورز
(جامعه‌شناس)

🔷سه‌شنبه، ۲۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱

🔶لینک نشست:
meet.google.com/yii-mgpb-hzn

@ATUculturalstudies
انجمن علمی-دانش‌جویی مطالعات فرهنگی
🔶انجمن علمی_دانش‌جویی مطالعات فرهنگی برگزار می‌کند: [تجربه‌های مطالعات فرهنگی_۲۰] 🔷زنان در آکادمی 🔶تجربه‌ای از خدیجه کشاورز (جامعه‌شناس) 🔷سه‌شنبه، ۲۴ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱ 🔶لینک نشست: meet.google.com/yii-mgpb-hzn @ATUculturalstudies
[تجربه‌های مطالعات فرهنگی_۲۰]

🔷زنان در آکادمی

🔶تجربه‌ای از خدیجه کشاورز
(جامعه‌شناس)

با وجود برابری نسبی سهم دختران دانشجو به ویژه در دانشگاه‌های دولتی، جهان دانشگاهی در ایران همچنان جهانی مردانه باقی مانده است. به طوری که با وجود سابقه زیاد حضور زنان در آموزش عالی به عنوان عضو هیئت علمی، ترکیب جنسیتی اعضای هیئت علمی در مراتب مختلف نشان‌دهندۀ پایداری شکاف جنسیتی طی دهه‌های گذشته است. از سوی دیگر زنان در مدیریت آموزش عالی و کسب موقعیت‌های بالا در مراتب علمی، فرصت‌های محدودی داشته‌اند. بررسی ترکیب جنسیتی مراتب دانشگاهی در دهه‌های گذشته نشان می‌دهد در هر سه مرتبه استادیاری، دانشیاری و استادی زنان فاصله معناداری با مردان داشته‌اند. در سال تحصیلی ۹۷_۱۳۹۶ زنان ۶۰/۳۳ درصد اعضای هیئت علمی در کل کشور شامل اعضای هیئت علمی تمام وقت و پاره وقت را تشکیل می‌دهند. در این سال سهم زنان در مرتبه استادی، ۱۴/۵۵ درصد؛ در مرتبه دانشیاری ۱۸/۵۲ درصد و در مرتبه استادیاری ۱۰/۲۸ درصد بوده‌است (موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی، آمار آموزش عالی ایران، ۱۳۹۸: ۱۶۵). هدف این مطالعه فهم چرایی شکاف جنسیتی درحرفۀ دانشگاهی و تجربۀ زیستۀ استاد -پژوهشگران زن از علم ورزی در میدان دانشگاهی ایران است. رویکرد روش‌شناختی این پژوهش کیفی است. برای رسیدن به فهمی دقیق‌تر از زندگی حرفه‌ای زنان دانشگاهی دو دانشگاه یکی دانشگاهی در مرکز، برخوردار، دارای رتبه بالا و سنت‌های زندگی دانشگاهی جاافتاده یعنی دانشگاه تهران را انتخاب کرده‌ایم و دیگری دانشگاه خلیج فارس بوشهر، دانشگاهی دور از مرکز در جنوب غربی ایران، جوان و فاقد بسیاری از امکانات و سنت‌های زندگی دانشگاهی. در هر دو دانشگاه با ۱۸ عضو هیئت علمی مصاحبه نیمه‌ساختاریافته انجام داده‌ایم و برای تحلیل مصاحبه‌ها نیز از روش تحلیل تماتیک یا مضمون استفاده کرده‌ایم. یافته‌های این مطالعه نشان دهنده دشواری بیشتر زنان برای ورود به حرفۀ هیئت علمی و پس از آن ارتقاء در نظام دانشگاهی در نسبت با همتایان مرد است. حضور کلیشه‌های جنسیتی، مسئله سقف شیشه‌ای، مشکلات آشتی میان کار حرفه‌ای و مسئولیت‌های خانوادگی و تاثیر هنجارهای مردانگی و زنانگی بر نابرابری‌های جنسیتی در هر دو دانشگاه مشترک بود. از دلایل موقعیت فرودست‌تر زنان در نظام دانشگاهی ایران می‌توان به وجود کلیشه‌های جنسیتی، وجود معیارهای ارتقاء و بهبود جایگاه بدون توجه به وضعیت زنان، نابرابری‌ فرصت‌های پیشرفت و ارتقاء در میان زنان و مردان، و نگاه مردمحور مدیران دانشگاه‌ها اشاره کرد. واقعیت این است که زنان در نظام آموزش عالی اغلب نسبت به مردانی که قابلیت‌های یکسانی با آن‌ها دارند، درآمد پایین‌تر و شانس پیشرفت کمتری دارند و به طور نظام‌مند در رتبه‌های پایین نظام علمی تمرکز یافته‌اند. روایت‌های استاد-پژوهشگران زن سرشار از دشواری‌های ارتقاء و ایجاد تعادل میان وظایف آنان به عنوان پژوهشگر، آموزشگر و نیز مادر و همسر است.

@ATUculturalstudies
⭕️بیانیه‌ی انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی در واکنش به اخراج دکتر مهدی خویی:

یکی را از خود راندند و دیگری را اخراج کردند. دیگر کلمه‌ی استاد معنایی ندارد؛ دیگر این کلمه برای ارجاع دادن به معدود بزرگوارانی که در این دانشکده‌ تدریس کردند و از آنان آموختیم و توانایی درست‌بحث‌کردن را، نوشتن را و به‌پرسش‌کشیدن را یادمان دادند بی‌کاربرد است. آنان این کلمه را به لجن کشیده‌اند و شاید لازم باشد دیگر کلمه‌ی استاد را به زبان نیاوریم، که بوی تعفن می‌دهد، بوی مرداب. باید بگوییم که همچنان الگوهایی که از آنان می‌آموزیم، معلمانی هستند که سر خم نکردند، معلمانی چون جعفر ابراهیمی و محمد حبیبی. دکتر خویی هم، چه به حق، خود را معلم جامعه‌شناسی معرفی می‌کند. تا به امروز هم‌واره کنار دانش‌جویانش بود و دربرابر زور و استبداد، سر خم نکرد. او در جای درستی که باید ایستاد و برای نهاد علم ارزش قائل شد، کسی که در کلاس‌های خود دانشجویان را به مشارکت فرا می‌خواند و دانشجویان هم فرصتی می‌یافتند تا بتوانند بخوانند، بنویسند و از ایده‌هایشان صحبت کنند، نه آن‌که سرکوب‌شده و نادان خطاب شوند و مجبور باشند تا فلان کتابی که حتی در کلاس تدریس نشده و استاد گویی حتی خودش هم ناتوان از تدریسش است را امتحان دهند، آن هم امتحانی که نه تحلیلی می‌خواهد و نه دانشجو را به ادامه تشویق می‌کند، بلکه امتحانی که اعتقاد استاد را باید ستایش کرد. در دورانی که نهاد دانشگاه، از رئیس دانشگاه گرفته تا رئیس دانشکده و استادانش، هیچکدام نه آدابی برای بحث و نه توانایی سخن‌گفتن داشتند، این‌ها معلمانی بودند که می‌شد با آنان صحبت کرد بی‌آن‌که به بی‌راهه و لجن‌پراکنی کشیده شود. دکتر خویی هم آداب سخن بلد بود، می‌دانست که چگونه باید میانجی دانشجو و این مامورین بود. اما انگار دیگر هیچ راهی نیست، دانشگاه به چنان وقاحتی افتاده است که تک‌تک معلمان محبوب و عالمش را دیگری‌ای می‌سازد که باید حضورشان از بین برود. دکتر امیر را چنان در تنگنا قرار دادند که او را از خود راندند و حال دکتر خویی را اخراج می‌کنند. به خیالشان عدم حضور مساوی با فراموشی است، مساوی با مرگ علمی‌شان، مساوی با خنثی‌کردن تأثیرشان. اما باید گفت که خیالتان باطل است، آنان همچنان معلمانی محبوب خواهند بود، این تنها شمایید که دانشگاهتان به سلاخ‌خانه بدل شده و جلادان بر آن حکم می‌رانند. اما یادتان نرود؛ دانشگاه از آن معلمان و دانشجویان است و همواره کسانی هستند که سر خم نکنند.
@ATUculturalstudies
🔺انصراف دو تن از دانشجویان رشته‌ی مطالعات فرهنگی و انسان‌شناسی.
🔹مهدی نصرتی (دانشجوی مطالعات فرهنگی) و محمد نجفی‌زاده (دانشجوی انسان‌شناسی) پس از اطلاع از خروج دکتر امیر از دانشگاه و همچنین عدم تمدید قرارداد دکتر محمدمهدی خویی، از ادامه‌ی تحصیل در دانشکده‌ی علوم اجتماعی علامه طباطبایی انصراف دادند.
@ATUculturalstudies
🔹جدایی: چهار تصویر

احسان سالم

۱_ هنوز انتخاب رشته نکرده‌ام و دارم اعضای هیئت علمی علوم اجتماعی علامه را ورانداز می‌کنم. تصویر استادی که عکسی آتلیه‌ای دارد حسابی فوکوس می‌کشد. نصف صورت استاد جوان در سایه‌است و مقادیری ذوق و قریحه و شوخ‌طبعی را می‌شود درونش تشخیص داد. کات به روز معارفه‌ی آنلاین و تماشای صدا و سیمای اساتید که باز هم همان استاد به شکلی واضح متمایز از سایرین است و نمی‌گذارد نادیده‌اش بگیرم.
۲_ دکتر خویی وسط دانشجوهای معترض ایستاده‌است. علت تجمع، اعتراض به محدودیت‌های ایجادشده برای تعدادی از دوستانمان برای ورود به دانشکده است. با همان حرکات اغراق‌شده‌ی دست و لحنی – و احتمالاً ذهنیتی - که در بین اساتید کمترین فاصله را با نسلی که سر کلاس‌هایش می‌نشینند دارد با حرارت از «مردم» و این که چیست حرف می‌زند. مفهومی که دست کم این اواخر خیلی حرفش را زده‌است. فیگورش چشمم را می‌گیرد. پیش خودم می‌گویم با این استاد احتمالاً راحت‌تر بشود بابت مشاوره‌ی پایان‌نامه صحبت کرد.
۳_ یک صبح سرد بهمن‌ماه و در مسیر کار، پادکست کتابگرد توی گوشم است. مهدی خویی باز هم با حرارت دارد از اینکه چطور شد پایش از زیست مذهبی به علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی کشیده شد صحبت می‌کند. از حیاط پشتی دانشکده‌ی علوم اجتماعی تهران و ایده‌ی آکادمی موازی می‌گوید. خدایگان و بنده‌ی هگل را به عنوان کتاب پیشنهاد می‌دهد و باز هم از چیستیِ «مردم» حرف می‌زند آن هم در روزهایی که مردم بیشتر از هر زمان دیگری در این کشور خودآگاه شده‌اند.
۴_ تلگرام را باز می‌کنم و بچه‌ها از نامه‌ی اخراج دکتر خویی خبر می‌دهند؛از اینکه بعداز ۷ سال تدریس نامه‌ی قطع همکاری (اخراج) گرفته و از خانه‌‌اش یعنی دانشگاه درحال رانده شدن است...
اینطور یاد گرفته‌ام که توجه به فرودست و به‌شمار آوردنش نه وظیفه‌ای اخلاقی که واجبی عقلانی‌ست. چون که چطور می‌شود بدون درنظر نگرفتن همه از جمله آن فرودست، تصویری جامع از کلیت جامعه دست داد؟ ما و هر کسی که در این مقطع و در دینامیک طرد و جذب آکادمیک و جایگزینیِ مهدیارها با امیرها و خویی‌ها روبرو شده‌ایم، فرودستانیم که بیشتر و بیشتر، کمتر و کمتر می‌شویم. دانشکده‌ی علوم اجتماعی روز به روز از جایی برای گفتگو و مواجهه‌ دور و به عرصه‌‌ای برای به کرسی نشاندن امیال قدرت تبدیل می‌شود. همانطور که صدایی خشمگین از درونم نگران همین پیکر نیمه‌جان دانشگاه است که روی دوش معدودی حمل می‌شود، صدایی دیگر خوشحال است که دوران تحصیل تمام شد و لازم نیست پای درس کسی بنشیند که معلوم نیست چطور با اینکه حقیقت برایش چیزی اینقدر از پیش‌تعیین‌شده، قطعی‌ و ایدئولوژیک است «اخلاقاً» قصد دارد یا توانسته عضو هیئت علمی «مطالعات فرهنگی» بشود.

@ATUculturalstudies
انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه برگزار می‌کند:

🔷تاریخ و مطالعات فرهنگی

🔶با حضور:
محمد رضایی
عباس کاظمی
حمید عباداللهی

🔹جمعه، سه شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱

🔸نشست به‌صورت مجازی و در بستر گوگل‌میت برگزار می‌شود:
meet.google.com/ztv-ibac-rdv

@ATUculturalstudies
⭕️در واکنش به درخواست میثم مهدیار برای انتشار جوابیه‌اش به متن هادی آقاجانزاده:

انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه یک نهاد دانشجویی‌ست و تا زمانی‌که حضور دارد کنار دانش‌جویان و معلمان مستقل و آزاده می‌ایستد. در یک سال گذشته که این دوره از انجمن علمی-دانشجویی مطالعات فرهنگی و اعضای آن شروع به کار کردند؛ بیش از هرچیزی توانمان را بر آن گذاشتیم که انجمن جایی باشد برای دانشجویان و اساتیدی که کمتر شنیده می‌شوند. به همین دلیل بود که «تجربه‌های مطالعات فرهنگی» و «عصرهای مطالعات فرهنگی» شکل گرفت. عصرهای مطالعات فرهنگی مجالی بود برای بحث بیشتر و فراتر رفتن از سالن‌های دفاعی که فرد را برآن می‌داشت تا در کمترین زمان ایدۀ محوری خود را بیان کند؛ دفاعیاتی که بیشتر از دانشجو، به رخ کشیدن توانایی و قدرت مچ‌گیری اساتید در دانشگاه را نشان می‌دهند. اما مهم‌تر از آن «تجربه‌های مطالعات فرهنگی» است، فضایی مختص به تجربیات زیستۀ افراد که گویی در آکادمی و حتی از سوی اساتید مطالعات فرهنگی، همواره به سخره گرفته می‌شد و هیچ ارزشی به تنهایی برای آن قائل نبودند.

حال در این دوران که حتی مشخص نیست انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه دورۀ دیگری را به خود ببیند، دکتر امیر به‌واسطۀ فضای اختناق، دانشگاه را ترک کرده و دکتر محمدمهدی خویی نامۀ قطع همکاری خود را دریافت کرده است؛ عضو جدید هیئت علمی مطالعات فرهنگی معرفی شده و هنوز اتاق را تحویل نگرفته، برای دیگران پرونده‌سازی می‌کند. میثم مهدیار که به تازگی عضو هیئت علمی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه شده است، در توییتی با اشاره به تنها یک جمله از گفت‌وگوی بلند دکتر خویی در شمارۀ ۸۳ اندیشه پویا، بدون آنکه فهم درستی از «اسطوره‌زدایی» داشته باشد به محمدمهدی خویی حمله می‌کند. هادی آقاجانزاده در متنی کاملاً علمی این تناقض و اشتباهات مهدیار را گوشزد کرد و این نوشته در کانال انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه منتشر شد. حال میثم مهدیار قصد دارد تا پاسخ این متن را از سوی همین کانال بدهد. لازم به ذکر است که این امکان به چند دلیل وجود نخواهد داشت. نخست آنکه هرچند ایشان به عنوان عضو جدید گروه معرفی شده‌اند، اما انجمن علمی و اعضای آن به هیچ عنوان این امر را از روز نخست نپذیرفته‌اند و حضور او را در دانشگاه به رسمیت نمی‌شناسند. دوم آنکه توییت نخست میثم مهدیار در راستای قطع همکاری دکتر خویی بود و نباید آن را بی‌پاسخ می‌گذاشتیم. دلیل دیگر آنکه میثم مهدیار همواره چه در صدا و سیما، چه در سفارت‌خانه‌های اشغالی و ... همواره تریبون‌های خود را داشته و حرف‌هایش را زده است.

در پایان، ما هیچ نمی‌گوییم میثم مهدیار حق پاسخ‌گویی ندارد، بلکه دارد و می‌تواند هرجایی که خواست آن را پخش کند، اما کانال انجمن علمی رسمیتی به ایشان نخواهد داد و پاسخش را منتشر نخواهد کرد. شاید نیاز باشد بار دیگر به جمله‌ی آغازین بازگردیم و بگوییم « انجمن علمی_دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه یک نهاد دانشجویی‌ست و همواره تا زمانی که حضور دارد کنار دانش‌جویان و معلمان مستقل و آزاده می‌ایستد.»

@ATUculturalstudies
حدود دو ماه پیش، دکتر آرمین امیر، عضو هیئت علمی گروه مطالعات فرهنگی دانشکدۀ علوم اجتماعی، در نتیجۀ افزایش فشارها در سایۀ فضای اختناق‌آور دانشگاه، از قطع همکاری خود با دانشگاه علامه طباطبایی خبر داد. حال مطلع شده‌ایم که دکتر محمدمهدی خویی، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی، پس از هفت سال تدریس در دانشکدۀ علوم اجتماعی، نامۀ رسمی قطع همکاری (اخراج) را از سوی دانشگاه دریافت نموده‌اند.

توالی چنین وقایعی، نگرانی‌هایی جدی را درباره آینده دانشگاه به وجود آورده است. اتخاد چنین رویه‌ای منجر به کاهش روزافزون سطح علمی دانشگاه شده است و ارزیابی،  طرد و حذف اساتید با معیارهای فرادانشگاهی و فراقانونی، راه را برای جذب و تصدی کرسی‌ها توسط افرادی که نه از روی شایستگی و صلاحیت علمی، بلکه به واسطه وابستگی‌های سیاسی و برخورداری از امتیازات ویژه به این جایگاه رسیده‌اند را، بیش از پیش هموار خواهد ساخت. این مسئله، نتیجه‌ای جز نحیف‌ترشدن پیکرۀ دانش در آکادمی در پی نخواهد داشت. کلاس‌های محمدمهدی خویی همواره از پرمخاطب‌ترین‌ کلاس‌ها در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه بوده و از محبوبیت بالایی میان دانشجویان، چه آنان که یک ترم با او گذرانده‌ و چه ادوار این دانشکده، برخوردار بوده‌اند. نظر به این‌که در نامه قطع همکاری با ایشان هیچ دلیلی برای اتخاد این تصمیم ذکر نشده، معتقدیم که چنین رویه‌ای یادآور اخراج و حذف فراقانونی اساتید در سال‌های گذشته است که ضرباتی جدی به اعتبار و وجهه علمی دانشگاه علامه طباطبایی وارد کرد که آثار مخرب آن همچنان و پس از مدت‌ها، احساس می‌شود.

اتخاد چنین تصمیمات مستبدانه‌ای، به وضوح خلاف قوانین موجود در حیطه جذب و عزل اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها است. از آنجایی که صلاحیت علمی دکتر محمدمهدی خویی برای همگان محرز بوده و ایشان طی سال‌ها همواره اخلاق حرفه‌ای را رعایت نموده‌اند، معتقدیم که قطع همکاری بدون ذکر دلیلی موجه، در راستای آماده‌سازی بستری است که به واسطه آن با توجیهاتی نامربوط یا ارائه دلایلی خارج از حیطه قانونی، پاسخ‌گویی به دانشجویان نادیده گرفته می‌شود. این در حالیست که مطابق با ماده ۱۲۷ آیین‌نامه اداری-استخدامی هیئت علمی دانشگاه‌ها، تمام موسسات آموزش عالی باید صرفاً به قوانین مصوب در این حیطه پایبند باشند و دانشجویان در مقام ذی‌نفعان اصلی دانشگاه، تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری‌ای طبق رویه‌های خودسرانه‌ را برنمی‌تابند.

نظر به موارد یاد شده، ما، دانشجویان دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی مصرانه خواستار تجدید نظر در حکم قطع همکاری با دکتر خویی هستیم. امید است جنابعالی و دیگر تصمیم‌گیران مراتب بازگشت به کار و دلجویی از این استاد گرانقدر را فراهم کرده و مطابق با قوانین موجود، قرارداد ایشان را تمدید کنید.

رونوشت به:
دکتر عباسعلی وفائی، معاون توسعه و مدیریت منابع دانشگاه

◻️لینک جهت امضا
🔶انجمن علمی_دانش‌جویی مطالعات فرهنگی برگزار می‌کند:

[تأملات مطالعات فرهنگی - ۶]

🔷شهر چندگرا و روایت چندشاخه:
گفتاری در خصوص معرفت‌شناسیِ «راشومونیِ» شهر

🔶با حضور:
نوید پورمحمدرضا

🔹یکشنبه، ۵ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱

🔹لینک نشست:
meet.google.com/uow-cigf-nkw

@ATUculturalstudies
[تأملات مطالعات فرهنگی - ۶]

🔶شهر چندگرا و روایت چندشاخه:
گفتاری در خصوص معرفت‌شناسیِ «راشومونیِ» شهر


🔹با حضور:
نوید پورمحمدرضا


⭕️معمای راشومون و شبکه‌ی تودرتو و متناقصِ روایی آن به استعاره‌ای می‌ماند از وضعیت شهری. اگر بخواهیم از منظر روایت به آن نزدیک شویم، اگر بخواهیم ساکنان شهر را کسانِ قصه در نظر آوریم، اگر آن‌ها را نه صرفاً یکی از هزاران نفر در آمار جمعیتی شهر، که راوی بالقوه‌ای بدانیم که درک، تجربه و آرزوی ویژه‌ی خودش را از شهر دارد. محله‌ای واحد نه با روایت واحد تعریف می‌شود و نه با راوی منفرد، که این روایت‌ها و راوی‌ها هستند که آن را تعریف می‌کنند؛ روایت‌ها و راوی‌هایی که لزوماً با هم اشتراک و توافق ندارند و گاه، بلکه اغلب، در وضعیتی «راشومونی» هستند و یکدیگر را نقض، نفی و طرد می‌کنند. اگر مقیاس تصوراتمان را از محله به مناطق شهر و تمام شهر وسعت ببخشیم، این وضعیت راشومونی وخیم‌تر هم می‌شود. اگر روایت مبنای فهم و عمل در شهر شود، دموکراسی و پلورالیسمِ وعده‌داده‌شده در نظریه و کنشِ شهرسازیْ ساده و بی‌هزینه و بی‌دردسر به‌ دست نمی‌آید. وفاق و همزیستیِ شهری نه امری پیشینی، که امری پسینی است و در نتیجه‌ی فرایند روایی پیچیده و بلندمدت حاصل می‌شود. هر محله، ناحیه یا منطقه‌ی شهری یک «راشومونِ»‌ درون دارد که حاوی ده‌ها روایت بالقوه رقیب و متعارض است و همین استخراجِ قصه‌ای واحد، موثق و اصیل را از میان آن‌ها دشوار می‌کند. ترکیباتی نظیر قصه‌ی محله یا قصه‌ی شهر طنینی خوش‌آوا و دلنشین دارند، اما ساختن این قصه، نیل به این قصه، کاری به غایت دشوار است. همه چیز به گذشته برنمی‌گردد که بخواهیم با رجوع به اسناد و کتاب‌ها و نقشه‌ها، با رجوع به روایت‌های پیشینیان و مورخان، قصه‌ی شهر یا محله را بنویسیم. معاصران از قضا، نقش مهم‌تری دارند و پرسوناژهای کلیدی‌تری در این قصه به شمار می‌آیند. قصه‌ی مکان قصه‌ی آن‌ها هم هست. و قصه‌ی آن‌ها نه سرراست است نه قطعی و نه مورد توافق همگان. قصه‌ی آن‌ها متشکل از پیرنگ‌ها و خرده‌پیرنگ‌هایی است که هر یک مسیر خود، ارزش‌های خود و مقاصد خود را دنبال می‌کنند. لیونی سندرکاک در توصیف و شناخت شهر، بالاخص شهر معاصر چند ملیتی و چندفرهنگیِ اکنون، از مفعوم «معرفت‌شناسیِ چندگانگی» بهره می‌برد. به زعم او، فقط به کمک معرفت‌شناسی چندگانه و تکثرطلب است که می‌توان شهر معاصر را فهمید و در آن دست به عمل زد. گزاره‌ی سندرکاک را می‌توان به گونه‌ای دیگر صورت‌بندی کرد؛ فهم شهر معاصر و شیوه‌ی عمل در آن، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند معرفت‌شناسیِ «راشومونی» است.

@ATUculturalstudies
Audio
🔶[تأملات مطالعات فرهنگی - ۶]

🔷شهر چندگرا و روایت چندشاخه:
گفتاری در خصوص معرفت‌شناسیِ «راشومونیِ» شهر

🔶با حضور: نوید پورمحمدرضا

🔹یکشنبه، ۵ شهریور ۱۴۰۲


@ATUculturalstudies
2025/06/30 06:52:47
Back to Top
HTML Embed Code: