Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیش‌تر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام بادهٔ گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند
زنهار کاسهٔ سر ما پرشراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن

کار صواب، باده پرستی‌ست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
5👍2
.
مختصری از زندگی و فعالیت‌های هنری
#رضا_براتی_خسرویه: #مجسمه_ساز

رضا براتی خسرویه، هنرمند خودآموخته و پرتلاش در زمینه‌ی نقاشی و مجسمه‌سازی، مسیر جالبی را در هنر طی کرده است. او با وجود عدم حمایت خانوادگی و کمبود امکانات آموزشی، با عشق و پشتکار به هنر خود ادامه داده و موفقیت‌های چشمگیری کسب کرده است.
👇


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
7👍1
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. مختصری از زندگی و فعالیت‌های هنری #رضا_براتی_خسرویه: #مجسمه_ساز رضا براتی خسرویه، هنرمند خودآموخته و پرتلاش در زمینه‌ی نقاشی و مجسمه‌سازی، مسیر جالبی را در هنر طی کرده است. او با وجود عدم حمایت خانوادگی و کمبود امکانات آموزشی، با عشق و پشتکار به هنر خود…
.
مختصری از زندگی و فعالیت‌های هنری
#رضا_براتی_خسرویه: #مجسمه_ساز

رضا براتی خسرویه، هنرمند خودآموخته و پرتلاش در زمینه‌ی نقاشی و مجسمه‌سازی، مسیر جالبی را در هنر طی کرده است. او با وجود عدم حمایت خانوادگی و کمبود امکانات آموزشی، با عشق و پشتکار به هنر خود ادامه داده و موفقیت‌های چشمگیری کسب کرده است.

خلاصه‌ای از زندگی هنری رضا براتی خسرویه:

🔹تولد: ۱ اردیبهشت ۱۳۵۳، قوچان
🔹تحصیلات: مقطع دبیرستان (علاقه‌ای به درس نداشت)
🔹شروع هنر: از کودکی به نقاشی علاقه داشت و تحت تأثیر همسایگان هنرمندش، محسن ناصریان و سعید طبسیان، این علاقه را پرورش داد.

🔵 موفقیت‌های اولیه:

🔹مقام اول در مسابقات نقاشی دانش‌آموزی خراسان (دوران راهنمایی و دبیرستان)
🔹یادگیری مجسمه‌سازی پس از خدمت سربازی (سال ۷۴) با الهام از کارهای آقای ناصریان
🔹مقام اول در اولین مسابقات جوانان خراسان (سال ۷۵) و دریافت دیپلم افتخار
فعالیت‌های هنری برجسته:

🔵 نمایشگاه‌های انفرادی:

🔹مشهد (سال‌های ۹۳ و ۹۴) با تمرکز بر مجسمه‌های فلزی
🔹نمایشگاه انفرادی در مشهد (اسفند ۱۴۰۰)

🔵 ساخت مجسمه‌های شهری:


🔹سه مجسمه بزرگ برای تبریز (نوروز ۹۴)
🔹مجسمه‌هایی از مشاهیر و شعرا برای طرقبه (با همکاری صالح موسویان)
🔹دو مجسمه بزرگ «آخرین گیاه» و «گفت‌وگو» برای مشهد (سال ۹۸)
🔹مجسمه «رستم و دیو سپید» برای مشهد (نوروز ۱۴۰۰)
🔹مجسمه «دفاع یا مقاومت» در بولوار فلسطین مشهد (نوروز ۱۴۰۳، با همکاری ماروسی)

🔵 شرکت در نمایشگاه‌های گروهی:

🔹نمایشگاه «هفت نگاه» تهران (سال ۹۶)
🔹چندین دوره نمایشگاه «صد اثر صد هنرمند» گالری گلستان در مشهد

🔵 سبک و ویژگی‌های کار:

🔹 خودآموزی: بدون تحصیلات آکادمیک و با تکیه بر تجربه و راهنمایی‌های محدود هنرمندان محلی پیشرفت کرد.
🔹 مواد و ابعاد: کارهای او اغلب در ابعاد بزرگ و با استفاده از فلز و دیگر متریال‌های شهری ساخته شده‌اند.
🔹 مضمون آثار: ترکیبی از اسطوره‌های ایرانی (مانند رستم و دیو سپید) و مفاهیم معاصر (مانند مقاومت و گفت‌وگو).

رضا براتی خسرویه نمونه‌ی بارز یک هنرمند مردمی است که با وجود محدودیت‌ها، با پشتکار و خلاقیت به جایگاه قابل‌توجهی در هنر مجسمه‌سازی ایران دست یافته است.

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
5
.
#گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه

هرآن کس که دارد هش و رای ودین
پس از مرگ بر من کند آفرین


فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند. خورشید در اوستا هماره با فروزه‌های: جاودانی، باشکوه، تیز اسب، بی‌نیاز و توانگر یاد شده‌ است. در اندیشه‌های ایرانی خرد و دانش؟ به نور و روشنایی همانند شده‌اند. (دانش اندر دل چراغ روشن است) چراکه خورشید دور دارنده‌ی سیاهی و تیرگی است، و ...👇

متن کامل این مقاله‌ی ارزشمند و خجسته را به قلم فاخر #استاد_مهدی_رحمانی قوچانی به مناسبت بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در شش صفحه‌ی زیر بخوانید👇

استفاده از این مقاله‌ با ذکر منبع فصلنامه‌ی فرهنگی و هنری باغ خبوشان (هزار باده‌ی فرهنگ) بلامانع خواهد بود.


https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
👍4
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
بنام خداوند جان وخرد

#گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه

هرآن کس که دارد هش و رای ودین
پس از مرگ بر من کند آفرین

فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند. خورشید در اوستا هماره با فروزه‌های: جاودانی، باشکوه، تیز اسب، بی‌نیاز و توانگر یاد شده‌ است. در اندیشه‌های ایرانی خرد و دانش؟ به نور و روشنایی همانند شده‌اند. (دانش اندر دل چراغ روشن است) چراکه خورشید دور دارنده‌ی سیاهی و تیرگی است، و دریک نگاه ژرف، زداینده‌ی تیرگی نادانی از درون آدمی است. و در گزارشی نغز، خورشید چشم اهورا‌مزدا خوانده‌ شده‌است.
بربنیاد این اندیشه‌‌های گران است که‌ فرجامین گامه‌ی هستی‌شناسی ایران، بهره‌ی پیران روشن روان و رهایش‌گری می‌شود که سزاوار به برنام «پیران خورشیدی‌اند.» در خورشید یشت، هماره خورشید با آمیزه‌ی «تیز اسب» نامیده شده‌است. در اندیشه‌های رمز آمیز ایرانی، اسب نمادِ «هوشیاری، وفادری، نجابت، مهربانی و فرمان‌بُرداری است» در یک معنی رمز‌آگینِ اهورایی، اسب «مظهر باد» ایزد وایو (باد) است و پیوندی تنگ با سه آخشیجِ هستی، هوا، آب و آتش دارد. در یشت‌ها، اسبانی که ایزد مهر با آن به آسمان چهارم (جای‌گاه خورشید) بالا می‌رود، سفید‌اند. چهار اسب ایزد بانوی آب، که در سخن نمادین (باران، برف، ژاله و تگرگ) هستند، همگی رنگ سفید را هم‌خوانی می‌کنند. اسب سفید در باورهای نمادین «روح آسمان و اهورایی‌اند، و رمز نیرو و قدرت جوانی می‌باشند.» در یک اندیشه‌ی والا، اسب نمادِ «عبور و آستان رسیدن به بلوغ است، و باروری، سخاوت، و جوانی» را فرایاد می‌‌آورد. به‌ شوند این باورهای بنیادین رمزی‌است که خورشید یشت، ‌فروزه‌ی اندیشه برانگیز «تیز اسب» را به خورشید می‌بخشد. به‌ این شوند‌های دیرینه‌است که «اسب هماره با خورشید تداعی می‌شده‌است.» در مهر یشت، یلان آریایی با پیشکش نمودن اسب به آستانِ ایزد مهر از او در پیروزی یافتن بر دشمن یاری می‌خواستند.‌ بر بنیاد این باور کهن است‌ که، در مهرگان که جشنِ خورشید است، بهترین پیشکش اسب بود. در اورمزد یشت، یکی از نام‌های سپند خداوند «خرد و خردمند» است به ‌راستی و بربنیاد و پیشینه‌ی این باورهاست که فرزانه‌ی توس با ژرف‌نگری بیت نخستین شاه‌نامه را به ستایش خداوندی می‌آراید، که دارنده و بخشنده‌ی خرد است. شاه‌نامه با این آغاز خردورزانه، روشن می‌دارد‌ که، نامه‌ای است رازمند و دانشی و فره‌مند و خورشید‌ آسه، که هر سخنش بر بنیاد یک پرسمان دانشی استوار‌است. حکیم روشن روانِ توس در آغاز این نامه‌ی مینوی به‌ روشنی بر رمز‌آگینی و خردآسه‌ی شاه‌نامه پای می‌فشارد، و این دو همگرا را دروازه‌ی راه‌یابی به این دز بی‌گزند برمی‌شمارد. هرچند دانش با خرد در پاره‌ای از چم‌ها دیگرگونه و از هم جدایند.اما در گذر زمان هر دو به یک چم انگاشته شده‌ و هم‌اَرش یک‌دیگر شناخته شده‌اند. خرد به ‌گفت فرزانگان ایرانی بهترین دهشی است که خداوند به آدمی ارزانی داشته است (خرد بهتر از هرچه ایزدت داد) گوهری که برانگیخته شده از جان روشنِ اهورایی است، و خداوند «از منش خویش به او( آدمی) خرد بخشیده‌است» به ‌گفت زردشت، برترین توانایی در درون آدمی خرد است.

۱ از
۶
👍3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
آدمی با به‌کار بستن خرد به گامه‌ی شناسایی راه می‌یابد. چرا که در اندیشه‌های ایرانی خرد «اساسِ همه‌ی فضیلت‌هاست.» بر‌این بنیادها اندیش‌مندِ ایرانی باورمند است‌که: «پرهیز و پیرایه‌ی جان دانش است، و از دانش می‌زیبد» دانایی و ورزیدگیِ خرد در درون باشنده‌ای که در راه دانایی و شناخت گام برمی‌دارد، به زیبایی به «پزشک زندگی» گزارش شده، و امشاسپندان خرداد (رسایی)‌ و امرداد (جاودانی) که چونان خورشی مینوی از آن اهورامزدایند، بهره‌ی روان‌‌های پرورش یافته می‌گردد. چرا که در گاهان جنبه‌ی کنندگیِ آمیغ= لُبّ ِ آدمی، خرتو (خرد) نامیده می‌شود. آدمی با این نیروی اهورایی، خرتو (سپنتَ مینیو) است که کام‌یاب به شناخت‌خداوند می‌شود. زردشت آشکارا خرد را نیرو و ابزار شناخت ‌می‌داند: «همانا من می‌کوشم، ای مزدا تا تورا با خرد پاکت، دادار همه چیز فراشناختن.» خرد در فرهنگِ ایرانی دارای چم‌های بسیاری، چون: دریافت، هوش، تدبیر، فرزانگی، راستی و.... است. بهترین و در برگیرنده‌ترین گزارشِ رسای خرد را در خود شاه‌نامه باز می‌یابیم:

دگر آنک بسیار نامش بُود
رونده به هر جای کامش بُود

خرد دارد ای پیر بسیار نام
خرد پادشا را رساند به کام

یکی مهر خوانند و دیگر وفا
خرد دور شد، درد ماند و جفا

زبان‌آوری راستی خواندش
بلند اختری زیرکی داندش

گهی بُردبار و گهی راز دار
که باشد سخن نزد او پایدار

پراگنده این است نام خرد
از اندازه‌ها نام او بگذرد

تو چیزی مدان کز خرد برتر ست
خرد بر همه نیکویی‌ها سر ست

خرد جوید آگنده راز جهان
که چشم سرِ ما نبیند نهان


خرد در شاه‌نامه چونان پیری است دل‌آگاه و راه‌دان، که از آدمی دست‌گیری می‌کند، و راهنمای او در سراسر زندگی برای رسیدن به راهِ اَشا = راستی است. در گاهان از سپنتَ مینیو (بُن و قطبِ هستی) دو گوهر و نیروی اهورایی به پیدایی می‌رسند. نخست، آن‌که روی و سویش به روان‌ها (انفس) است، و گنجینه‌ی نیرو و توانایی اهورامزداست، وهومنه خوانده می‌شود، که تازه‌کننده و شکوفایی گیتی با اوست. و آن‌که روی و سویی آفاقی دارد، به اَشه نام‌بُرداراست. یعنی وهومنه با جهان مینوی و نا‌سهیدنی و جان سپند، و اَشه با جهان گیتیانه و سهیدنی و تن در پیونداست. به سخنی وهومنه، پیدایی نام مزدا است، که دارنده و بخشاینده‌ی خرد و اندیشه‌ است، و اَشه نموداری نام اهوراست. چرا که در گاهان، اَشه زیباییِ خداوندست، و هستی آیینه‌ای ازاین زیبایی جاودانی است:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست‌.


بربنیاد این اندیشه‌ی ژرف گاهانی، هم‌چنان‌که در جهان کهین، جان به وهومنه پیوسته‌ است و تن به اَشه وابستگی دارد. در جهان بزرگ نیز جهان مینوی چهره‌ی وهومنه است و جهان تنانی (جسمانی) چهره‌ی اَشه می‌باشد. به سخنی، وهومنه آشکاری‌ خرتوی گاهانی است. و اَشه، نشان زیباییِ سپنتَ مینیو ست. چرا که در گاهان سپنت‌َ مینیو، گاه خرتو= خرد نامیده ‌شده‌است. به‌ این شوند‌ است ‌که فرزانه‌ی سترگ توس، در سخن نغزِ فارسی این اندیشه‌ی گاهانی را دوباره یاد‌آور می‌شود. آیا می‌توان آدمی (جهان کهین) این شگفت آفرینش را نماد و نمودی از سپنتَ مینیو دانست:

جهان پُر شگفت است چون بنگری
ندارد کسی آلت ِ داوری

که جانت شگفت است و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت


چراکه در گاهان، سپنتَ‌ مینیو دروازه‌ی شناخت اهورامزداست، و از راه و روش اوست‌ که دهش خدایی فرود می‌آید، و به‌دست‌یاری او کارها به سرانجام می‌رسد. آدمی نیز چونان سپنتَ ‌مینیو، یکی از راه‌های گرانِ شناخت و رسیدن به خداوندست. آدمی با شناختِ درست خویش در دستگاه آفرینش به شناخت جهانِ پُر شگفت و در فرجام به شناخت راستین دست می‌یابد.

۲ از
۶
👍3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
در اندیشه‌های شهودی‌ ِ فرزانگان روشن‌ گشت (اشراقی)، وهومنه (بهمن) ‌نخستین آفرینش اهورایی و به‌گفت فرزانگان «صادر اول» است. فردوسی بزرگ نیز در آغاز شاه‌نامه خواستش از «نخست‌ آفرینش خرد را شناس» همین وهومنه‌ی گاهانی است. زردشت باورمندست که برای رسیدن به گامه‌ی دریافت و شناسایی باید روان را با اندیشه‌های نیک پرورش داد: «من به یاد سپرده‌ام که روان را با هم‌راهی منش نیک نگهبانی کنم.» وهومن، وه‌من، بهمن از دو پاره‌ی وه+ من پای گرفته‌است. وه= بَه، به چم نیک و خوب است، و من از بُن منشن اوستایی و منش پارسی به‌چم اندیشیدن است. پس وه‌من= بهمن به‌چم اندیشه‌ و منش نیک و خوب و پاک است. در گاهان، وهومنه از درون و خردِ هستی آدمی جدا نیست، و هماره بااوست: «وقتی که تو ای مزدا در آغاز، قالب‌ها (پیکرها) و بصرِ قلب‌ها (دیده‌ی دل‌ها) را ساختی، و به مَنَه خویش خردها را آفریدی» پس آدمی برای پرورش و نگاهبانی جان و روان باید از خرد و اندیشه‌ی نیک یاری بگیرد، و در ورزیدگی آن بکوشد. چرا که تنها با پرورش نیروهای جان است، که آدمی توانایی و نیروی دریافت و شناسایی را پیدا می‌کند. گاهان تا آن‌جا پیش می‌رود، که نهاد زلال و پاک آدمی را هم‌سان وهومنه می‌داند. در گاهان تنها فروزه‌ای که اهورامزدا با آن برای سازش و سازواری‌ و دوست‌رفتاری مشورت می‌کند بهمن (منش پاک) است: «ای مزدا تویی پدر مقدس این خرد (سپنتُ مینیو)، ای کسی که جهان شادمانی بخش را آفریدی، و پس از مشورت با منش پاک به توسط آرمیتی به آن صلح و مسالمت دادی» گاهان، سخت باورمند است‌ که، از خردِ نیک (‌سپنتَ مینیو) شادی و خرمی و زندگانی می‌روید. و آدمی با نیروی خرد و شادی و مهربانی خداوند را «سرچشمه‌ی حق و راستی خواهد شناخت» فرزانه‌ی توس در آغاز این نامه‌ی سپند آشکارا و به‌درستی پاسخِ یاوه‌گویانی‌که شاه‌نامه را دروغ و فسانه می‌خوانند، چنین می‌دهد:

تو این را دورغ و فسانه مدان
به‌یک سان رَوشَن زمانه مدان

از او هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد


او نامه‌ی سپندِ ایران را با دو ویژگی سترگ «خرد و رمز= راز» می‌شناساند.حکیم باورمندست‌، خرد گنجینه‌ی نیرو و توانایی اهورامزداست که نهانی‌های جهان را می‌جوید، و پوشیده‌های آفرینش ناسهیدنی را بر سزاواران می‌نمایاند: «به‌ چشم خرد جُست راز جهان» و رمز یا راز، گوهری آیینی دارد، و تنها چهره بر کسانی می‌نماید که گامه‌های شناخت را درنوردیده باشند، و درخور نیوشیدن راز‌ها و نشانه‌های نهانی گردند. چراکه به ‌گفت روشن‌روانانِ این سرزمین «گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش» پس شاه‌نامه، نبیکی است آیینی و رازمند، که تنها با کسانی دمساز می‌گردد، که نیروهای درونشان ورزیده و تنومند گردیده، و تاب شنیدنِ سخنانِ نهان ایزدی را داشته باشند.

هیچ نبیگی چونان شاه‌نامه پس از ستایش خداوند به ستایش و ارزِ خرد نپرداخته‌، و در گزارشی نغز و ژرف آن‌را «چشم جان» خوانده‌است. فرزانه‌ی توس تمام ویژگی‌هایی را که برای خرد بر شمرده، برابر با اندیشه‌های گاهانی است. خرد در این اندیشه‌های سپند با نیروهای درونی آدمی در پیوند است. آدمی با پنج سهش ِ بیرونی تنها به شناخت و دریافتِ دیدنی‌ها و دریابنده‌های تن بسنده می‌کند، و توانایی راه بُردن به جهانِ نهانی را ندارد: «همان را گزیند که بیند همی» اما آدمی را پنج سهش درونی بخشیده‌اند، که توانایی شناختِ رازها و دریابنده‌های نهانی‌ها را دارد، و به چهره بسنده نمی‌کنند، و در پی رازهایند. زیرا که با نیروهای درونی و به دست‌یاری خرد، می‌توان به «باده‌بخش» راستین که خداوند است، رسید. شاه‌نامه به‌شوندِ سرشت خرد‌ورزانه‌اش با جهانِ راز و رمز پیوندی تنگ دارد. جهانی که تنها بر باشندگانِ جان‌های تنومند رخ می‌نماید. این شناخت و دریافت با ورزیدگی پنج‌ سهش بیرونی و به‌ویژه پنج سهش درونی شدنی می‌گردد.

۳ از
۶
👍3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
ده نیرویی که به‌ گفتِ گاهان در پی اسب اندیشه روانند تا به اُشتر روشنای جان به‌پیوندند، و رسایی (خرداد) و جاودانگی (اَمرداد) را دریافته، و پیشکش مردمان نماید: «این از تو می‌پرسم ای اهورا، مرا به ‌درستی پاسخ گوی. چگونه در پرتو راستی، ده مادیان (نیروی‌های ده‌گانه‌ی برونی و درونی) و یک اسب و یک شتر مزد به ‌دست خواهم آورد. تا رسایی‌ و جاودانگی را دریابم، و آن‌ها را ارمغان‌ مردمان کنم؟» مادیان دراین سخن پیچیده و رمز‌آگین نمادِ گیرندگی، و اسب نمادِ دهندگی است، تا ده‌ نیرو را بارور و فروزان سازد. به شوندِ سرشت ویژه و نهان‌‌گرای شاه‌نامه است که حکیم راز آشنای توس در پایان این نامه‌ی سپند شناخت و دریافتِ درست از شاه‌نامه را وابسته به نیروهای درونی می‌کند:

از این پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخم سَخُن را پراکنده‌ام

هر‌آن کس که دارد «هُش و رای و دین»
پس از مرگ برمن کند آفرین


سخن حکیم به ‌روشنی و درستی، آیینه‌‌ای از آشکارگی سخنِ آنسری زردشت را فرایاد می‌آورد. پیرِ خردورزِ توس، آگاهانه باورمند است ‌که گامه‌ی رسایی را درنوردیده، و به زینه‌ی جاودانگی و نامیرایی گام نهاده‌است. او سه سهش (حس) کاربردی را برای شناختِ جهانِ پُر راز و رمزِ شاه‌نامه می‌شناساند. «هُش» کوتاه شده‌ی هوش است، در واژه‌نامه‌های فارسی به‌چمِ «زیرکی، ذهن (خرد، دریافت)، عقل (خرد، خردمندی، فرزانگی، دانایی)، شعور(دریافت، خرد، آگاهی)، دانش، هوشیاری است.» در زبان تازی «درّاکه» یکی از پنج نیروی درونی است. نیرویی که توانایی دریافتن و گزینشِ درست و راست را به آدمی می‌بخشد.
«رای» در واژه‌نامه‌ها به‌چمِ «اندیشه، عقل، تدبیر و فکر (سگالش، اندیشیدن، پنداشتن)، فرزانگی، صلاح و صواب (شایستگی، راستی و درستی، پسندیده، نیکویی) همان «عاقله» تازی است. «دین» نیرویی است شگفت و با بارِ معنایی بس سنگین. دین در گاهان به‌ ریختِ «دئنا» آمده‌است.‌ دئنا در گاهان راستی و درستیِ (لبّ) هستی آدمی و ویژه‌ی اوست. نیرویِ کنندگی (فاعله‌) است که خداوند در نهاد آدمی سپرده و نهاده است. دئنا لطیفه‌ای است مینوی که دیدن آمیغ و راستی‌ها را شدنی می‌سازد، و به سخنی نغز و باریک «چشمِ دل» آدمی است که دیدار حقیقت و راستی را فراهم می‌آورد. زردشت در گاهان دیدار با خداوند را با این چشم شدنی می‌داند: «آن‌گاه که تو را با چشمِ دل‌ نگریستم، دانستم که تویی آغاز، که تویی پایان...» این اندیشه‌ی گران پس از هزاره‌ها در هستی‌شناسی ایرانی رخ می‌نماید. سخنِ گرانِ هاتف اصفهانی به‌درستی آیینه‌ی تمام‌نمای این اندیشه‌ی بلند گاهان است:

چشم دل باز کن که جان بینی
آن‌چه نادیدنی‌ست، آن بینی


در گاهان جنبه‌ی کنندگیِ راستی و چگونگیِ (حقیقتِ) آدمی خرتو (خرد) نامیده می‌شود. هریک از گاهان شناسان دریافتِ گوناگونی از این واژه‌ی شگفت دارند. بیش‌تر گاهان شناسان آن ‌را به «وجدان» بازگردانده‌اند. چم‌هایی دیگری چون: بزرگی، بزرگ‌منشی، گزینشِ هوش‌مندانه، ژرف‌اندیشی و درون‌نگری، درست اندیشیدن، فر و شکوه به دئنا پیوسته است. در هستی‌شناختِ گاهانی، دئنا از درون‌مایه‌های بس سنگین هستی‌شناسی برخوردار است، و در سخنی فرجامین، دئنا «وسیله‌ی مشاهده‌ی جمال حق است» دئنا سهشِ مینوی و ایزدی آدمی است، که آن ‌را آغاز و انجامی نیست.

۴ از
۶
👍3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
آیا می‌توان دئنا را با «حس مشترک» یکی پنداشت؟ در گاهان، دئنا گاه از آنِ اهورامزداست و بیش‌تر پیوسته‌ی آدمی است. یعنی آدمی با خداوند دراین نیروی شگفت هنباز است. مولانا باورمندست که آدمی با آشنایی و همدمی با سُهِش هنباز (حس مشترک) که یکی از نیروهای سترگ درونی‌ است، بزرگ و گرامی شده‌است:

حس ابدان، قوت ظلمت می‌خورد
حس جان در آفتابی می‌چرد

گر نبودی حسِ دیگر مر تو را
جز حس حیوان ز بیرون هوا

پس بنی‌آدم، مکرم کی بُدی
کی به حس مشترک، محرم شدی


حکیم دل‌آگاه توس در آغاز نامه‌ی ورجاوند ایران، در یک گزارش ناب و بی‌مانند، آدمی را نمود و چهره‌ی دو گوهر اهورایی، وهومنه (جهان مینوی، جان) و اَشه (جهان گیتیانه، تن) می‌داند:
«تو را از دو گیتی برآورده‌اند.»
باشنده‌ای که به میانجی چندین فروزه و نیروی سپندِ اهورایی هستی یافته‌است. در یک بازگفت کهن، جهان به پاس ِ آدمی آفریده شده‌، آفرینشی رازانگیز و شگفت که اندیش‌مندان در گره‌‌‌گشایی آن درمانده‌اند. حکیم ِ آشنا با دانسته‌های نهانِ خدایی، آدمی را نخستین سرشت و نهادِ هستی می‌داند، جای‌گاهی گران که پیوسته با سپنتَ مینیو و پسین‌تر وهومنه است. گاهان به‌راستی نهاد و سرشت زلال و پاک آدمی را هم‌گون وهومنه بر‌می‌شمارد که‌ با یاری او به انجمنِ فرازین می‌پیوندد. در گاهان گفتار دل‌پذیر و هنایش‌گذار به کسی بخشیده می‌شود‌که راست اندیشی را بگستراند. این خویشکاری گران در توانِ وهومنه است: «وهومنه گوید: یگانه کسی که آیین ایزدی پذیرفت، زرتشت سپنتمان است. اوست ای مزدا که اندیشه‌ی راستی بگستراند، از این رو به ‌او گفتار دل‌پذیر دادیم.» سخن گفتن مینوی در گاهان به تکاوران (اسب‌های) پهنانورد و چیر (گردونه) همانند شده، که زمامش در دست وهومنه است: «ایدون از برای شما با انگیزش نیایش‌تان، چُست‌تر تکاورانِ پهنانورد و چیر برانگیزم. ای مزدا، ای اردی‌بهشت، ای بهمن با آن‌ها فراز آیید، بکند که از برای یاری من باشید.» گاهان به‌روشنی از فراگرفتن سخنانِ پنهانِ خدایی به‌ میانجی وهومنه سخن می‌گوید. وهومنه خویشکاری‌اش نیک‌اندیشیدن و درست اندیشیدن است، که سرانجام در هستیِ ورزیده‌ی آدم برکشیده (جان‌ِ تنومند) در پیکر سخنِ پاک آشکارا می‌گردد، تا خواست و اراده‌ی اهورایی را کام‌روا سازد. چرا که وهومنه آشکارا می‌گوید که سر رشته‌ی سخن زردشت را من به‌دست خواهم گرفت: «....دادارِ خرد به‌میانجی منش نیک (وهومنه) آیینِ خویش بیاموزاند تا این‌که زبانم را راه راست بُود.» چراکه تکیه‌گاهِ درست‌کرداران و راست گفتاران وهومنه‌است. راه رسیدن به وهومنه به‌دست‌یاری اَشه شدنی می‌گردد.‌ زیرا که اَشه «زیباترین است، که‌ نورانی است، که همگی خیر است.» باشنده‌ای که گامه‌های اَشه را بپیماید، گاهان او را «اَشه‌ی متجسد = اَشه‌ی تناور» می‌نامد. چنین باشنده‌ای است که توانایی و شایستگی هم‌پرسگی با وهومنه را می‌یابد. به‌ این چرایی‌هاست که باشنده ی «اَشَ‌وند» شوق سوزانی به دیدار اَشه (زیبایی خداوند) دارد: «ای اَشه آیا تو را خواهم دید.» و در فرجام اَشه‌ میانجیِ فراگیری سخنانی (کلماتی) است که‌ برای شناخت و دانستن جهان بایا و بایسته است. حکیم خردورزِ توس یکی از برجسته‌ترین چهره‌های این راه و روشِ سپند و دینِ خرم است. گروه فرخنده‌ای که خداوند را خرد آغازین و آدمی را خرد فرجامین می‌دانند. فردوسی‌ با شناخت درست از جای‌گاه و ارزِ آدمی در جهان آفرینش است ‌که خود را دارنده‌ و برازنده‌ی سخن (کلام) می‌داند، دهشی که شوند و مایه‌ی زندگی و جاودانگی است. فرهیخته‌ی توس دهش‌مندی است که هوش آفریننده و هنایش‌گذار بر سرشت باشندگان در نهاد او به آشکارگی رسیده‌است.

۵ از
۶
👍3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. #گزارش_بیتی_از_شاه‌نامه هرآن کس که دارد هش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین فرهنگ سپند ایران، فرهنگی است، خورشید آسه و نورانی. فرزانگان ایرانی از دیرباز، پرتوهای تیز و درخشان خورشید را نماد خرد و دانش، تیز‌هوشی، فر، و آگاهی و نیک‌بختی می‌دانستند.…
.
در اندیشه‌‌های نمادین کهن، سخن به‌چمِ «حجت و هوش، عقیده و اندیشه‌ی خداوند، و نمودِ راستی و نور هستی‌است.» سخن در اندیشه‌های درون‌گرا، همان روان یابنده‌ای (نفس ناطقه‌ای) است که به آدمی بخشیده شده‌است. دهشی است خدایی ‌که‌ همه‌ی زبان‌ها، نیرو‌ها و توانایی‌ها و بزرگی‌ها از او سرچشمه می‌گیرند، و به سخنی همه چیز از او آفریده می‌شود. فرهیخته‌ی سخن سنج توس به ‌راستی خویش را دارنده و سزاوارِ این بخشش ِ گرانِ ایزدی می‌داند که تخم سخن (آمیغ نخستین) را برای خوش‌بختی و نیک‌روزی، آگاهی و رهایی آدمی و گزینش درست در راستای هستشِ خواست و آهنگ ایزدی که همانا تازه ساختنِ هستی‌ است، در گستره‌ی گیتی پراکنده‌ می‌سازد، تا سرانجام پایه‌ی جاودانگی ایران و ایرانی را بنیاد نهد. و به‌راستی که دراین کارِ گران و خویشکاری سترگ پیروز و کام‌‌روا شده‌است. بربنیاد این داشته‌های گران‌ِ اهورایی فرزانه‌ی توس به‌روشنی‌ باورمندست که برای شناخت و دریافت درست از شاه‌نامه باید نیرو‌های درونی را ورزیده و نیرومند ساخت، تا بتوان به نهانی‌ها و راز و رمز‌ بازگفت‌های دیرینه و گاه ازلیِ شاه‌نامه دست یافت. و بر اندیشه‌ی نادرستِ دشمنان و کژاندیشانِ شاه‌نامه، که آن‌را نبیگی تهی از درون‌مایه و اندیشه‌های بلند ِهستی‌شناسی و سخنان خردورزانه و رمز‌آمیز می‌پندارند، نشان پوچ و بیهوده کشید، و زبان یاوه‌گویانِ کین‌ورز و تهی اندیشه‌ را که شناختی از راز و رمزهای این ژرف دریا ندارند، و به چشمه‌ای خُرد بسنده کرده‌اند، برای همه‌ی روزگاران بربست:

تو این را دروغ و فسانه مدان
به‌یک‌سان رَوشَن زمانه مدان

ازاو هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد


بدون تاریخ (باز نگری شده در ۱۲ / ۲ / ۱۴۰۴)

#مهدی_رحمانی_قوچانی


یاری‌نامه‌ها:

۱- پور‌داود، ابراهیم، یشت‌ها، به ‌کوشش دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۶

۲- ژان شوالیه، آلن گربران، فرهنگ نمادها، به‌ کوشش سودابه فضایلی، ج یکم، انتشارات جیحون، چ اول، ۱۳۷۸

۳- ژان شوالیه، آلن گربران، فرهنگ نمادها، به‌ کوشش سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، ج چهارم، چ اول، ۱۳۸۵

۴- گاهان، به‌ کوشش پور‌داود، بمبئی، بدون تاریخ

۵- پور‌داود، ابراهیم، گاثاها، به ‌کوشش دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ سوم، ۱۳۵۴

۶- نوشین، عبدالحسین، واژه نامک، انتشارات معین، چ اول، ۱۳۸۵

۷- شامبیاتی، داریوش، فرهنگ لغات و ترکیبات شاه‌نامه، نشر آران، چ اول، ۱۳۷۵

۸- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به‌کوشش برتلس، مسکو، ج اول، ۱۹۶۶

۹- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به ‌کوشش رستم علی‌یف و عثمانوف، ج هفتم، ۱۹۶۸

۱۰- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به ‌کوشش برتلس و نوشین، ج نهم، ۱۹۷۱

۱۱- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به ‌کوشش دکتر کزازی، انتشارات سمت، ج اول، چ اول، ۱۳۷۹

۱۲- پرتو، ابوالقاسم، اندیشه‌های فلسفی ایرانی، انتشارات اساطیر، چ اول، ۱۳۷۳

۱۳- مولوی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به‌ کوشش نیکلسون، انتشارات امیر‌کبیر، چ شانزدهم، ۱۳۸۶

۱۴- وحیدی، حسین، لغزش‌هایی در شناخت کیش زرتشتی، سازمان چاپ خواجه، چ اول، ۱۳۶۱


۶ از
۶

https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh

#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#تهران
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ

#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان

https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
3👍1👎1
2025/10/26 09:49:43
Back to Top
HTML Embed Code: