.
#مجلس_رحلت_پیامبر_خاتم (ص)
حدیقه الشهدا، فضولی، اواخر قرن 11ه.ق.،
نسخه خطی مصور به زبان ترکی، کتابخانه موزه بریتانیا،
پیکر پیامبر در بستر مرگ در دامان حضرت علی (ع)، و کنار فاطمه (س) «مویه کنان» در سوگ پدر، و حسنین(ع)
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
🔥2
.
خطبۀ وداع حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
قطعۀ #نسخ اثر صباح الأربیلی خطاط عراقی معاصر
https://www.tg-me.com/MehdiQorbani/6860
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
🔥2
شهادت امام حسن مجتبی و رحلت پیامبر رحمت را تسلیت عرض میکنم 🖤
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
🔥2
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
شهادت امام حسن مجتبی و رحلت پیامبر رحمت را تسلیت عرض میکنم 🖤 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فص…
.
در نعت رسول اکرم ص از نظامی گنجوی
ای شاهسوار ملک هستی
سلطان خرد به چیرهدستی
ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول
نوباوهٔ باغ اولین صلب
لشکرکش عهد آخرین تَلْب
ای حاکم کشور کفایت
فرمانده فتوی ولایت
هرک آرد با تو خودپرستی
شمشیر ادب خورد دو دستی
ای بر سر سدره گشته راهت
وی منظر عرش پایگاهت
ای خاک تو توتیای بینش
روشن بهتو چشم آفرینش
شمعی که نه از تو نور گیرد
از باد بروت خود بمیرد
ای قائل افصح القبایل
یک زخمی اوضح الدلایل
دارندهٔ حجت الهی
دانندهٔ راز صبحگاهی
ای سید بارگاه کونین
نسابهٔ شهر قاب قوسین
رفته ز ولای عرش والا
هفتاد هزار پرده بالا
ای صدرنشین عقل و جان هم
محراب زمین و آسمان هم
گشته زمی آسمان ز دینت
نی نی شده آسمان زمینت
ای شش جهت از تو خیره مانده
بر هفت فلک جنیبه رانده
شش هفت هزار سال بوده
کاین دبدبه را جهان شنوده
ای عقل نوالهپیچِ خوانت
جان بندهنویسِ آستانت
هر عقل که بی تو، عقل برده
هر جان که نه مردهٔ تو، مرده
ای کنیت و نام تو مؤیّد
بوالقاسم وانگهی محمد
عقل ارچه خلیفهای شگرف است
بر لوح سخن تمام حرف است
هم مهر مؤیّدی ندارد
تا مهر محمدی ندارد
ای شاه مقربان درگاه
بزم تو ورای هفت خرگاه
صاحب طرف ولایت جود
مقصود جهان جهان مقصود
سر جوش خلاصهٔ معانی
سرچشمهٔ آب زندگانی
خاک تو ادیم روی آدم
روی تو چراغ چشم عالم
دوران که فرس نهادهٔ تست
با هفت فرس پیادهٔ تست
طوف حرم تو سازد انجم
در گشتن چرخ پی کند گم
آن کیست که بر بساط هستی
با تو نکند چو خاک پستی
اکسیر تو داد خاک را لون
وز بهر تو آفریده شد کون
سر خیل تویی و جمله خیلاند
مقصود تویی همه طفیلاند
سلطان سریر کایناتی
شاهنشه کشور حیاتی
لشگرگه تو سپهر خضرا
گیسوی تو چتر و غمزه طغرا
وین پنج نماز کهاصل توبه است
در نوبتی تو پنج نوبه است
در خانهٔ دین به پنج بنیاد
بستی در صد هزار بیداد
وین خانهٔ هفت سقف کرده
بر چار خلیفه وقف کرده
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
وآن پیر حیایی خدا ترس
با شیر خدای بود همدرس
هر چار ز یک نورد بودند
ریحان یک آبخورد بودند
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیاست
ز آمیزش این چهارگانه
شد خوشنمک این چهارخانه
دین را که چهار ساق دادی
زینگونه چهار طاق دادی
چون ابروی خوب تو در آفاق
هم جفت شد این چهار و هم طاق
از حلقهٔ دست بند این فرش
یک رقص تو تا کجاست؟ تا عرش
ای نقش تو معرج معانی
معراج تو نقل آسمانی
از هفت خزینه در گشاده
بر چهار گهر قدم نهاده
از حوصلهٔ زمانهٔ تنگ
بر فرق فلک زده شباهنگ
چون شب علم سیاه برداشت
شبرنگ تو رقص راه برداشت
خلوتگه عرش گشت جایت
پرواز پری گرفت پایت
سر برزده از سرای فانی
بر اوج سرای اُم هانی
جبریل رسید طوق در دست
کز بهر تو آسمان کمر بست
بر هفت فلک دو حلقه بستند
نظارهٔ توست هر چه هستند
برخیز هلا نه وقت خواب است
مه منتظر تو آفتاب است
در نسخ عطارد از حروفت
منسوخ شد آیت وقوفت
زهره طبق نثار بر فرق
تا نور تو کی برآید از شرق
خورشید به صورت هلالی
زحمت ز ره تو کرده خالی
مریخ ملازم یتاقت
موکبرو کمترین وشاقت
دراجهٔ مشتری بدان نور
از راه تو گفته چشم بد دور
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
در کوکبهٔ چنین غلامان
شرط است برون شدن خرامان
امشب شب قدر توست بشتاب
قدر شب قدر خویش دریاب
ای دولتی آن شبی که چون روز
گشت از قدم تو عالم افروز
پرگار به خاک در کشیدی
جدول به سپهر بر کشیدی
برقی که براق بود نامش
رفق روش تو کرد رامش
بر سفت چنان نسفته تختی
طیاره شدی چو نیک بختی
زآنجا که چنان یک اسبه راندی
دوران دواسبه را بماندی
رَبع فلک از چهارگوشه
داده ز درت هزار خوشه
از سرخ و سپید دخل آن باغ
بخش نظر تو مُهر مازاغ
بر طرهٔ هفت بام عالم
نه طاس گذاشتی نه پرچم
هم پرچم چرخ را گسستی
هم طاسک ماه را شکستی
طاووس پران چرخ اخضر
هم بال فکنده با تو هم پر
جبریل ز همرهیت مانده
«الله معک» ز دور خوانده
میکاییلت نشانده بر سر
وآورده به خواجهتاش دیگر
اسرافیلت فتاده در پای
هم نیم رهت بمانده برجای
رفرف که شده رفیق راهت
برده به سریر سدره گاهت
چون از سر سدره برگذشتی
اوراق حدوث در نوشتی
رفتی ز بساط هفت فرشی
تا طارم تنگبار عرشی
سبوح زنان عرش پایه
از نور تو کرده عرش سایه
از حجلهٔ عرش بر پریدی
هفتاد حجاب را دریدی
تنها شدی از گرانی رخت
هم تاج گذاشتی و هم تخت
بازار جهت بههم شکستی
از زحمت تحت و فوق رستی
خرگاه برون زدی ز کونین
در خیمهٔ خاص قاب قوسین
هم حضرت ذوالجلال دیدی
هم سرّ کلام حق شنیدی
از غایت وهم و غور ادراک
هم دیدن و هم شنودنت پاک
درخواستی آنچه بود کامت
درخواسته خاص شد به نامت
از قربت حضرت الهی
باز آمدی آنچنانکه خواهی
گلزار شکفته از جبینت
توقیع کرم در آستینت
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران
👇
🔥2
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
شهادت امام حسن مجتبی و رحلت پیامبر رحمت را تسلیت عرض میکنم 🖤 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فص…
.
👆
ما را چه محل که چون تو شاهی
در سایهٔ خود کند پناهی
زانجا که تو روشن آفتابی
بر ما نه شگفت اگر نتابی
دریای مروت است رایت
خضرای نبوت است جایت
شد بی تو به خلق بر مروت
بر بستهتر از در نبوت
هرک از قدم تو سرکشیده
دولت قلمیش در کشیده
وآن کاو کمر وفات بسته
بر منظرهٔ ابد نشسته
باغ ارم از امید و بیمات
جزیت ده نافهٔ نسیمات
ای مصعد آسمان نوشته
چون گنج به خاک بازگشته
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
موقوف نقاب چند باشی
در برقع خواب چند باشی
برخیز و نقاب رخ برانداز
شاهی دو سه را به رخ درانداز
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر
رنگ از دو سیه سفید بزدای
ضدی ز چهار طبع بگشای
یکعهد کن این دو بیوفا را
یکدست کن این چهار پا را
چون تربیت حیات کردی
حل همه مشکلات کردی
زان نافه به باد بخش طیبی
باشد که به ما رسد نصیبی
زان لوح که خواندی از بدایت
در خاطر ما فکن یک آیت
زان صرف که یافتیش بیصرف
در دفتر ما نویس یک حرف
بنمای به ما که ما چه نامیم
وز بتگر و بتشکن کدامیم
ای کار مرا تمامی از تو
نیروی دل نظامی از تو
زین دل به دعا قناعتی کن
وز بهر خدا شفاعتی کن
تا پردهٔ ما فرو گذارند
وین پرده که هست برندارند
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/leyli-majnoon/sh2
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
👆
ما را چه محل که چون تو شاهی
در سایهٔ خود کند پناهی
زانجا که تو روشن آفتابی
بر ما نه شگفت اگر نتابی
دریای مروت است رایت
خضرای نبوت است جایت
شد بی تو به خلق بر مروت
بر بستهتر از در نبوت
هرک از قدم تو سرکشیده
دولت قلمیش در کشیده
وآن کاو کمر وفات بسته
بر منظرهٔ ابد نشسته
باغ ارم از امید و بیمات
جزیت ده نافهٔ نسیمات
ای مصعد آسمان نوشته
چون گنج به خاک بازگشته
از سرعت آسمان خرامی
سری بگشای بر نظامی
موقوف نقاب چند باشی
در برقع خواب چند باشی
برخیز و نقاب رخ برانداز
شاهی دو سه را به رخ درانداز
این سفره ز پشت بار برگیر
وین پرده ز روی کار برگیر
رنگ از دو سیه سفید بزدای
ضدی ز چهار طبع بگشای
یکعهد کن این دو بیوفا را
یکدست کن این چهار پا را
چون تربیت حیات کردی
حل همه مشکلات کردی
زان نافه به باد بخش طیبی
باشد که به ما رسد نصیبی
زان لوح که خواندی از بدایت
در خاطر ما فکن یک آیت
زان صرف که یافتیش بیصرف
در دفتر ما نویس یک حرف
بنمای به ما که ما چه نامیم
وز بتگر و بتشکن کدامیم
ای کار مرا تمامی از تو
نیروی دل نظامی از تو
زین دل به دعا قناعتی کن
وز بهر خدا شفاعتی کن
تا پردهٔ ما فرو گذارند
وین پرده که هست برندارند
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/leyli-majnoon/sh2
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
🔥3❤1
.
فرمان روایی نیکِ شهریوری، خواست اهورامزدا ست
شهریور این چکاد والا در فرهنگ گرانسنگ ایرانی گرانترین فروزه و خواست خداوندی است. فروزهای است اهورایی که در جهان مینویی و جهان استومند برای هستشِ اراده و خواست خداوندی رخ نمودهاست، و هماره در پی برپایی سامان اَرته است. نامواژهی شهریور در اوستا به ریختِ «خشثَرَ وئیریه» آمده است. واژهی خشثَرَ وئیریه از درآمیزهی دو واژهی «خشثَرَ» بهچم شهریاری و فرمانروایی، و «وئیریه» از بُنِ مصدری «ور» بهچم باور راستین و شایسته و آرزو شده پای گرفته است... 👇
متن کامل این مقالهی ارجمند #استاد_مهدی_رحمانی_قوچانی «ویژهی شهریور» را در سه صفحهی زیر همین پست مشتاقانه مطالعه بفرایید.👇
استفاده از این مقاله با ذکر منبع فصلنامهی فرهنگی و هنری باغ خبوشان (هزار بادهی فرهنگ) بلامانع خواهد بود.
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
👍2❤1
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. فرمان روایی نیکِ شهریوری، خواست اهورامزدا ست شهریور این چکاد والا در فرهنگ گرانسنگ ایرانی گرانترین فروزه و خواست خداوندی است. فروزهای است اهورایی که در جهان مینویی و جهان استومند برای هستشِ اراده و خواست خداوندی رخ نمودهاست، و هماره در پی برپایی سامان…
.
بنام خداوند جان و خرد
فرمان روایی نیکِ شهریوری، خواست اهورامزدا ست
شهریور این چکاد والا در فرهنگ گرانسنگ ایرانی گرانترین فروزه و خواست خداوندی است. فروزهای است اهورایی که در جهان مینویی و جهان استومند برای هستشِ اراده و خواست خداوندی رخ نمودهاست، و هماره در پی برپایی سامان اَرته است. نامواژهی شهریور در اوستا به ریختِ «خشثَرَ وئیریه» آمده است. واژهی خشثَرَ وئیریه از درآمیزهی دو واژهی «خشثَرَ» بهچم شهریاری و فرمانروایی، و «وئیریه» از بُنِ مصدری «ور» بهچم باور راستین و شایسته و آرزو شده پای گرفته است. در اوستا «وئیریه» بهچم برگزیدن، گرویدن، و گزینش نمودن آمدهاست. هنوز این واژهی سپند و گران در ریخت «باور» در زبان فارسی بهجا ماندهاست. بنابراین برگردان (ترجمان) این واژهی اوستایی بهچم فرمانروایی شایسته، شهریاری دلخواه و راستین است. این شهریاری برپایهی دو پایهی «اَرته= نظم، سامان» و «اَشا= راستی، داد» استوار است. در نبیگهای پهلوی، شهریور در جهان مینویی نمادِ فرمانروایی ایزدی، فر، توانستن و شکوهِ خداوندی است. خواست کلید واژهای است که سخت با شهریور در پیوند است. گاهانِ سپند زبانزدِ «خواست» را بهدرستی و به سزا درجای خویش بهکارمیبرد: «همهی خوشیهای زندگی که تُراست، چه آنهایی که بودند، و آنهایی که هستند، و آنهایی که ای مزدا خواهند بود. بهخواستِ خودت آنها را بهما ببخشای، بهدستیاری بهمن برافزای، بهدستیاری شهریور و اردیبهشت رستگاری تن» تا نیکبختی و رهایی باشندگانی را رقم بزند که خواهان راهِ روشنِ اهورایند: «بنا براین بر ما بشود، چنانکه او میخواهد.» در فرهنگ و اندیشههای ایرانی بُنِ شهریاری از اورمزد است: «بنیان شهریاری نیکو، بهرهمندی است از بُن شهریاری اورمزد» در نبیگ بندهش نیز بهروشنی بر این بنیادِ گران پای فشرده شده است: «سالاری را بُن همه از شهریور است که شهرور خوانده شود» به گفت بندهش، گزارش شهریور «شهریاریِ به کامه است» در این شهریاری است که فروزههای شهریوری: پیروزی، توانمند بودن، آسایش و شکوه، نیرومندی و توانستن همیشگی به زیبایی رخ مینمایند، و شالودهی برپایی فرمان روایی آرمانی را که خواست اهورامزداست، پی مینهند. شگفتا، گران اندیشه و فرهنگی که فرمانروایی ایرانی را نیرو برگرفته از فرمانرواییِ آغازندهی هستی میداند، که با دستیاری شهریور(مونهی فزاینده) همهی ارزشهای اهورایی را در هازمان برقرار میسازد. بیگمان حکیم روشن روانِ توس در این مصرع بلند و ژرف: «جهاندار شاهی ز داد آفرید» به این بازگفت سپند و بنیادیننگر داشته، و آنرا آسا و قانونی خداوندی میداند. گاهان سپند چنان پایگاه شهریاری را بلند و گاه دست نایافتنی میداند، که گامههای بس دشواری را برای رسیدن به شهریاری بر میشمارد.
۱ از ۳
❤3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. فرمان روایی نیکِ شهریوری، خواست اهورامزدا ست شهریور این چکاد والا در فرهنگ گرانسنگ ایرانی گرانترین فروزه و خواست خداوندی است. فروزهای است اهورایی که در جهان مینویی و جهان استومند برای هستشِ اراده و خواست خداوندی رخ نمودهاست، و هماره در پی برپایی سامان…
.
شهریارِ اهورایی بهراستی همگون زمینی خداوندست که پادشاهیاش را از او دریافته، و پاینام «خشتَرِم = پادشاهی از اهورامزدا» را از آنِ خویش نمودهاست. چراکه به گفت گاهان: «اهورامزدا دارندهی برترین نیروی فرمان روایی و توانِ مینوی است.» در شهریاریِ شهریوری است که دانایی و راستی و نکویی میبالد و گسترش مییابد: «با پیدایی شهریاری نیکو، گستردگی داد / عدالت، اندر جهان و آبادانی و آسانی است که از آن بر میخیزد.» در چنین هازمانی است که این ارزشهای ایزدی هماره در حالِ برتری و افزایشاند. چراکه به شوندِ خویشی شهریور با فلز در گیتی، که نماد توان و شکوه و توانایی است، «همه گونه کامه خدایی، نیرومندی و کامروایی و پاسخگویی را به زین افراز (سلاح) تواند کردن. زین افراز او همه فلزین است» خردورز خوارزم بهدرستی براین بازگفت پای میفشارد: «شهریور فرشتهای استکه به جواهر هفتگانه که طلا و نقره و دیگر فلزات که قوام صنعت و دنیا و مردم بدان است، موکل است» به این شونداست که گرز بهترین و کوبندهترین زینافزار در شاهنامه است، و هر پهلوانی به گرز خویش که نهادکی خانوادگی است، نازش میورزد، و آنرا ملاک پهلوانی میداند. رستم هنگامیکه گام در راه پهلوانی مینهد، از پدرش گرز نیایش سام را خواستار میشود:
یکی گرز خواهم چو یک لخت کوه
گر آیند پیشم ز توران گروه
سرانشان بکوبم بدان گرز بر
نیاید برم هیچ پرخاشخر
این گرز گاوسر فریدون است که سرانجام بزرگترین دیو (ضحاک) را از پای در میآورد. در بازگفتهای کهن همهی مینویانِ اهورایی، زین افزار فلزین دارند، و ستایش کنندهی این زینافراز ( سلاح) شهریوریاند : " ستایم گُرز خوب فرود گردنده بر سر دیوان را " شاید به این شونداست که هرکس از زین افراز خویش در راه نیک بهره ببرد، شهریور را خشنود میسازد، و هرجنگاوری که از آن در راه بیداد و زشتی بهره ببرد، شهریور را آزرده میسازد.
ابوریحان بیرونی در نبیگ آثارالباقیه، ترجمانی درست و ژرف از واژهی شهریور را نمودهاست: «و معنای این لفظ دوستی و آرزو است» هازمانی که در پناه فرمانروایی آرزو شده، و باور راستین جز بر مهر و دوستی، یگانگی و همدلی، مهربانی و آرزوهای نیکو نمیاندیشد. این هازمان سپند چونان کشور مینوی و دلخواهی است که گاهان نویدش را داده است.
براین بنیادهای خجسته است که در نبیگهای پهلوی «شهریور را خویشکاری، شفاعت درویشان کردن است پیش هرمزد» این خویشکاری بهراستی روشن میدارد، که نگاه خداوند و فروزهی گرامیاش شهریور به تودهی مردم است، نه ردهی توانگر و توانمند هازمان. به سخنی این بازگفت از نقش ویژهی و مردم گرای شهریاری شهریوری که خواست مردم و در فرجام خواست مزدا اهوراست، پرده برمیدارد. پس نابجا نیست که در روزگاران پسینتر ایرانیان، شهریور را فرشتهی مهربانی و بخشش و رادمنشی (رحم) و مردمی مینامیدند، و انسان زمینی از او خواستار یاری و دوستی و از همه گرانتر امیدوار به برآورده شدنِ آرزوهای درست و نیک خویش و بهویژه برپایی شهریاری نیکویِ آرمانی بود. در اندیشههای بلند ایرانی خداوند، آدمی را برای یاری و پیشبُرد آماجهای گرانش، یاور و دستیار خویش در کار پیروزی راستی بر ناراستی، داد بر بیداد و سرانجام نور بر تاریکی آفریدهاست. یعنی سرانجام این مردماند که فرمانروایی بر پایهی سامانِ اَرته (داد) را که پایه و بنیانِ شهریاری در ایران است، پایه گذاری میکنند. مراد اوستا از واژهی سپندِ خَشتَر وئیریه بهراستی شهریاری برخاسته از نیرو و خواست مردم و از همه گرانتر خواست خداوند است. این شهریاری بهدرستی نشان خداوند بر روی زمین است. در این اندیشهی بلند خدایی است، که دو نیروی ناساز آنسری و زمینی در شهریاری ایرانی به سامان میرسند، و برای پیشبُرد هازمان براستی یکی میگردند. چنین شهریاری که نیروهای اهریمنی را از خویش رانده و به گامهی بلند شهریوری رسیده باشد، به باور ایرانیان باشندهای است فرهمند و شایستهی نواختِ خداوند.
۲ از ۳
شهریارِ اهورایی بهراستی همگون زمینی خداوندست که پادشاهیاش را از او دریافته، و پاینام «خشتَرِم = پادشاهی از اهورامزدا» را از آنِ خویش نمودهاست. چراکه به گفت گاهان: «اهورامزدا دارندهی برترین نیروی فرمان روایی و توانِ مینوی است.» در شهریاریِ شهریوری است که دانایی و راستی و نکویی میبالد و گسترش مییابد: «با پیدایی شهریاری نیکو، گستردگی داد / عدالت، اندر جهان و آبادانی و آسانی است که از آن بر میخیزد.» در چنین هازمانی است که این ارزشهای ایزدی هماره در حالِ برتری و افزایشاند. چراکه به شوندِ خویشی شهریور با فلز در گیتی، که نماد توان و شکوه و توانایی است، «همه گونه کامه خدایی، نیرومندی و کامروایی و پاسخگویی را به زین افراز (سلاح) تواند کردن. زین افراز او همه فلزین است» خردورز خوارزم بهدرستی براین بازگفت پای میفشارد: «شهریور فرشتهای استکه به جواهر هفتگانه که طلا و نقره و دیگر فلزات که قوام صنعت و دنیا و مردم بدان است، موکل است» به این شونداست که گرز بهترین و کوبندهترین زینافزار در شاهنامه است، و هر پهلوانی به گرز خویش که نهادکی خانوادگی است، نازش میورزد، و آنرا ملاک پهلوانی میداند. رستم هنگامیکه گام در راه پهلوانی مینهد، از پدرش گرز نیایش سام را خواستار میشود:
یکی گرز خواهم چو یک لخت کوه
گر آیند پیشم ز توران گروه
سرانشان بکوبم بدان گرز بر
نیاید برم هیچ پرخاشخر
این گرز گاوسر فریدون است که سرانجام بزرگترین دیو (ضحاک) را از پای در میآورد. در بازگفتهای کهن همهی مینویانِ اهورایی، زین افزار فلزین دارند، و ستایش کنندهی این زینافراز ( سلاح) شهریوریاند : " ستایم گُرز خوب فرود گردنده بر سر دیوان را " شاید به این شونداست که هرکس از زین افراز خویش در راه نیک بهره ببرد، شهریور را خشنود میسازد، و هرجنگاوری که از آن در راه بیداد و زشتی بهره ببرد، شهریور را آزرده میسازد.
ابوریحان بیرونی در نبیگ آثارالباقیه، ترجمانی درست و ژرف از واژهی شهریور را نمودهاست: «و معنای این لفظ دوستی و آرزو است» هازمانی که در پناه فرمانروایی آرزو شده، و باور راستین جز بر مهر و دوستی، یگانگی و همدلی، مهربانی و آرزوهای نیکو نمیاندیشد. این هازمان سپند چونان کشور مینوی و دلخواهی است که گاهان نویدش را داده است.
براین بنیادهای خجسته است که در نبیگهای پهلوی «شهریور را خویشکاری، شفاعت درویشان کردن است پیش هرمزد» این خویشکاری بهراستی روشن میدارد، که نگاه خداوند و فروزهی گرامیاش شهریور به تودهی مردم است، نه ردهی توانگر و توانمند هازمان. به سخنی این بازگفت از نقش ویژهی و مردم گرای شهریاری شهریوری که خواست مردم و در فرجام خواست مزدا اهوراست، پرده برمیدارد. پس نابجا نیست که در روزگاران پسینتر ایرانیان، شهریور را فرشتهی مهربانی و بخشش و رادمنشی (رحم) و مردمی مینامیدند، و انسان زمینی از او خواستار یاری و دوستی و از همه گرانتر امیدوار به برآورده شدنِ آرزوهای درست و نیک خویش و بهویژه برپایی شهریاری نیکویِ آرمانی بود. در اندیشههای بلند ایرانی خداوند، آدمی را برای یاری و پیشبُرد آماجهای گرانش، یاور و دستیار خویش در کار پیروزی راستی بر ناراستی، داد بر بیداد و سرانجام نور بر تاریکی آفریدهاست. یعنی سرانجام این مردماند که فرمانروایی بر پایهی سامانِ اَرته (داد) را که پایه و بنیانِ شهریاری در ایران است، پایه گذاری میکنند. مراد اوستا از واژهی سپندِ خَشتَر وئیریه بهراستی شهریاری برخاسته از نیرو و خواست مردم و از همه گرانتر خواست خداوند است. این شهریاری بهدرستی نشان خداوند بر روی زمین است. در این اندیشهی بلند خدایی است، که دو نیروی ناساز آنسری و زمینی در شهریاری ایرانی به سامان میرسند، و برای پیشبُرد هازمان براستی یکی میگردند. چنین شهریاری که نیروهای اهریمنی را از خویش رانده و به گامهی بلند شهریوری رسیده باشد، به باور ایرانیان باشندهای است فرهمند و شایستهی نواختِ خداوند.
۲ از ۳
❤3
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
. فرمان روایی نیکِ شهریوری، خواست اهورامزدا ست شهریور این چکاد والا در فرهنگ گرانسنگ ایرانی گرانترین فروزه و خواست خداوندی است. فروزهای است اهورایی که در جهان مینویی و جهان استومند برای هستشِ اراده و خواست خداوندی رخ نمودهاست، و هماره در پی برپایی سامان…
.
این باشنده بهشوند برخورداری از نیروی بیزوال فر، کامیاب به برپایی فرمانروایی دلخواه و خواسته شده میشود، و شایستهی پاینام جانشینی خداوند بر روی زمین میگردد:
چنان شاه پالوده شد از بدی
بتابید از او فرهی ایزدی
در نبیگ بندهش گلِ ویژهی امشاسپندِ شهریور «شاه اِسپَرغم» یا ریحان است. اسپَرغم بهچم گل و گیاه خوشبو و بویاست. گلهای ریحان بویی تندِ دلخواه و روان و هناینده پراکنده میکند. بهشوندِ این ویژگی، دور کنندهی پیشامدهای ناگوار و بازدارندهی روانهای پلید است. در فرهنگهای نمادین ریحان نمادِ آتشِ نابودگر و سرآغازی است بر دگرگونی فلزات. این باورِ کهن خود در پیوند با خویشی شهریور با فلز در گیتی است. نبیگِ بندهش آزردگی شهریور در بهکارنبستن درست از فلزات را در واژهی پر معنی و رمز آلودِ «زنگ» باز نمودهاست: «شهریور آزرده و دلتنگ میشود از کسی که سیم و زر را بد بهکار بیندازد یا بگذارد که زنگ بزند.» واژهی نمادین زنگ چه بهچم رنج و کینورزی و چه خشکدستی و مال اندوزی از فروزههای زشت و نکوهیدهی اهریمنی است. و با آماج و خواستِ شهریوری بسی متضاد و در ستیز است. شهریورگان بهراستی در فرهنگِ گرانِ ایرانی، جشنی است در جستجوی آرمان شهری. اندیشهای که یکی از بنیادهای هستی شناسی ایرانی است. در هستی شناسی ایرانی، واژهی خشثَرَه وئیریه در جامهی «شهرستان نیکویی» هویدا میگردد. هازمانی که در آن نشانی از پتیارههای اهریمنی: خشکی و پژمردگی، بیماری ودرد، رنج و فرسودگی و سرانجام پیری و مرگ را راهی نیست. هرچه هست زیبایی و کشی، شادی ارامش، و درسخنی ژرف نمودهای زیبای اَشهی اهورایی (زندگی) است. نامهی ورجاوند ایران، آرمان شهر اهورایی را که فرزانهای چون سیاوش بر آن فرمان میراند، چنین گزارش میکند:
که چون کنگ دژ در جهان جای نبست
بدانسان زمینی دلارای نیست
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد
همه جای شادی و آرام و خَورد
نبینی درآن شهر بیمار کس
یکی بوستان بهشتست و بس
همه آبها روشن و خوشگوار
همیشه بر و بوم او چون بهار
در اندیشههای فرزانگان گیتی، و به ویژه دستگاهِ اندیشگانی حکمت خسروانی، فرمانروایی دلخواه و راستین و یا سلطنت نیکویی آنگاه هستش مییابد که خویشکاریهای مینویی و گیتیانهی شهریور در باشندهای گرد آیند. به گفت گاهان چنین باشندهی فرزانهای به پاینام «اهوره» سرافراز گشته، و جانشین خداوند در روی زمین میگردد. در این هنگام است که بهترین فرمانرواییِ هستی رخ مینماید، و حکیمان فرمانروای کشور و مردم میگردند، تا خواستِ اهورایی را به گونهی آرمان شهری (مدینهی فاضله) که کشوری مینوی و بهشت آساست، به پویندگان و خواستارانِ راه راستی و داد و دانایی پیشکش نمایند. چراکه حکیمان بهمیانجی شهریور و بهمن است، آنچه را که مزدااهورا پیمان داده است به مردم ارزانی خواهند داشت:
کسی را که یزدان کند پادشا
بنازد بدو مردمِ پارسا
۳ / ۶ / ۱۴۰۴ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
🔸یارینامهها:
۱- فرنبغدادگی، بندهش، بهکوشش دکتر مهرداد، انتشارات توس، چ اول، ۱۳۶۹
۲- پورداود، ابراهیم، گاثاها، بهکوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ سوم، ۱۳۵۴
۳- پورداود، ابراهیم، یشتها، بهکوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ سوم، ۲۵۳۶
۴- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، بهکوشش اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳
۵- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش برتلس، مسکو، ج اول، چ دوم، ۱۹۶۶
۶- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش برتلس، مسکو، ج دوم، ۱۹۹۵
۷- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش اسمیرانو، نوشین، مسکو، ج سوم، ۱۹۶۶
۸- آذر فرنبغ، دینکرت، بهکوشش فریدون فضیلت، کتاب سوم، انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱
۹- آذر فرنبغ، دینکرت، بهکوشش فریدون فضیلت، کتاب سوم، انتشارات مهرآیین، ۱۳۸۴
۱۰- ژان شوالیه، آلنگربران، فرهنگ نمادها، بهکوشش سودابه فضایلی، ج سوم، انتشارات جیحون، ۱۳۸۲
۳ از ۳
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
این باشنده بهشوند برخورداری از نیروی بیزوال فر، کامیاب به برپایی فرمانروایی دلخواه و خواسته شده میشود، و شایستهی پاینام جانشینی خداوند بر روی زمین میگردد:
چنان شاه پالوده شد از بدی
بتابید از او فرهی ایزدی
در نبیگ بندهش گلِ ویژهی امشاسپندِ شهریور «شاه اِسپَرغم» یا ریحان است. اسپَرغم بهچم گل و گیاه خوشبو و بویاست. گلهای ریحان بویی تندِ دلخواه و روان و هناینده پراکنده میکند. بهشوندِ این ویژگی، دور کنندهی پیشامدهای ناگوار و بازدارندهی روانهای پلید است. در فرهنگهای نمادین ریحان نمادِ آتشِ نابودگر و سرآغازی است بر دگرگونی فلزات. این باورِ کهن خود در پیوند با خویشی شهریور با فلز در گیتی است. نبیگِ بندهش آزردگی شهریور در بهکارنبستن درست از فلزات را در واژهی پر معنی و رمز آلودِ «زنگ» باز نمودهاست: «شهریور آزرده و دلتنگ میشود از کسی که سیم و زر را بد بهکار بیندازد یا بگذارد که زنگ بزند.» واژهی نمادین زنگ چه بهچم رنج و کینورزی و چه خشکدستی و مال اندوزی از فروزههای زشت و نکوهیدهی اهریمنی است. و با آماج و خواستِ شهریوری بسی متضاد و در ستیز است. شهریورگان بهراستی در فرهنگِ گرانِ ایرانی، جشنی است در جستجوی آرمان شهری. اندیشهای که یکی از بنیادهای هستی شناسی ایرانی است. در هستی شناسی ایرانی، واژهی خشثَرَه وئیریه در جامهی «شهرستان نیکویی» هویدا میگردد. هازمانی که در آن نشانی از پتیارههای اهریمنی: خشکی و پژمردگی، بیماری ودرد، رنج و فرسودگی و سرانجام پیری و مرگ را راهی نیست. هرچه هست زیبایی و کشی، شادی ارامش، و درسخنی ژرف نمودهای زیبای اَشهی اهورایی (زندگی) است. نامهی ورجاوند ایران، آرمان شهر اهورایی را که فرزانهای چون سیاوش بر آن فرمان میراند، چنین گزارش میکند:
که چون کنگ دژ در جهان جای نبست
بدانسان زمینی دلارای نیست
نه گرماش گرم و نه سرماش سرد
همه جای شادی و آرام و خَورد
نبینی درآن شهر بیمار کس
یکی بوستان بهشتست و بس
همه آبها روشن و خوشگوار
همیشه بر و بوم او چون بهار
در اندیشههای فرزانگان گیتی، و به ویژه دستگاهِ اندیشگانی حکمت خسروانی، فرمانروایی دلخواه و راستین و یا سلطنت نیکویی آنگاه هستش مییابد که خویشکاریهای مینویی و گیتیانهی شهریور در باشندهای گرد آیند. به گفت گاهان چنین باشندهی فرزانهای به پاینام «اهوره» سرافراز گشته، و جانشین خداوند در روی زمین میگردد. در این هنگام است که بهترین فرمانرواییِ هستی رخ مینماید، و حکیمان فرمانروای کشور و مردم میگردند، تا خواستِ اهورایی را به گونهی آرمان شهری (مدینهی فاضله) که کشوری مینوی و بهشت آساست، به پویندگان و خواستارانِ راه راستی و داد و دانایی پیشکش نمایند. چراکه حکیمان بهمیانجی شهریور و بهمن است، آنچه را که مزدااهورا پیمان داده است به مردم ارزانی خواهند داشت:
کسی را که یزدان کند پادشا
بنازد بدو مردمِ پارسا
۳ / ۶ / ۱۴۰۴ خورشیدی
#مهدی_رحمانی_قوچانی
🔸یارینامهها:
۱- فرنبغدادگی، بندهش، بهکوشش دکتر مهرداد، انتشارات توس، چ اول، ۱۳۶۹
۲- پورداود، ابراهیم، گاثاها، بهکوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ سوم، ۱۳۵۴
۳- پورداود، ابراهیم، یشتها، بهکوشش دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ سوم، ۲۵۳۶
۴- بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، بهکوشش اکبر داناسرشت، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳
۵- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش برتلس، مسکو، ج اول، چ دوم، ۱۹۶۶
۶- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش برتلس، مسکو، ج دوم، ۱۹۹۵
۷- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، بهکوشش اسمیرانو، نوشین، مسکو، ج سوم، ۱۹۶۶
۸- آذر فرنبغ، دینکرت، بهکوشش فریدون فضیلت، کتاب سوم، انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱
۹- آذر فرنبغ، دینکرت، بهکوشش فریدون فضیلت، کتاب سوم، انتشارات مهرآیین، ۱۳۸۴
۱۰- ژان شوالیه، آلنگربران، فرهنگ نمادها، بهکوشش سودابه فضایلی، ج سوم، انتشارات جیحون، ۱۳۸۲
۳ از ۳
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤5
.
یک مثنوی از مجموعه سایه روشن های سربی:
از جانماز ترمهٔ مادر بزرگ ها
تا روزگار سازش سگ ها و گرگ ها
قلک خیال دست مرا پیر کرده است
نوروز پشت بهمن و مه، گیر کرده است
ماهی میان تُنگ خودش گیج می خورد
سرمایه ای که داشت،بتدریج می خورد
آتش میان حنجره ها لال مانده است
از هفت سین و حافظ و می، فال مانده است
انگار اجاق زمزمه کور است، ماه من
خورشید خواب و فاصله دور است ماه من
سرما به تاخت می دَوَد از راه دیگری
ضرب است روی سکه ولی شاه دیگری
سگ لرزه می زند سر هر کوچه ای بهار
تقویم چون خری که فرو رفته در دچار
دستم پُر از تگرگ و زمستان و برف هاست
خالی از اسکناس نو و شرم حرف هاست
می ترسم از حقیقت عریان وصله ها
از کوک های وعده و پایان وصله ها
ای روزگار تشنهٔ خون، کو بهار من ؟
کو سهم دانه دانهٔ ما، از انار من ؟!
کو گیسوان وا شده در های و هوی باد ؟
پس کو؟ کجاست حاصلم از جستجوی باد ؟
کو چترهای وا شده از شرم آفتاب ؟
کو دست های سادهٔ بی رنگ و بی نقاب ؟!
ای نردبان خواب سحَر ،آسمان کجاست؟!
باران سکه از لب هر ناودان کجاست ؟!
گندم حلال سفرهٔ ما بود پیش از این
آب زلال نقرهٔ ما بود پیش از این
پیغمبران توسن و طغیان کجا شدند؟
مٌردند، یا بخاطر نان بیصدا شدند
بازم ببر به پولک مهتاب و بوی عید
آن روزهای آبی روشن تر از سپید
آن روزها که آینه با آب دوست بود
دیوار دست های همه هُرم پوست بود
آن روزها که سنگر شیطان خدا نبود
آن جا که پای مصلحتی در هوا نبود
آن روزها که فصل صداقت سه ماه داشت!
ناخوانده، پای سفره نشستن گناه داشت
زندان تَنگ واژه مرا کُشت در گلو
کو چشم های وا شده در شهر آرزو ؟!
نقال قصه ،غصهٔ ما را قلم نگیر
تاثیر گریه های مرا دست کم نگیر
حرفی بزن که خسته شدیم از سکوت ها
از شهر بی پرنده، پُر از عنکبوت ها
با من بگو که هر چه شنیدم دروغ بود
از بس سرت به قافیه بازی شلوغ بود
ما را ببر به پرپر گنجشک، روی دست
حوضی که گُربه بر لب پاشویه می نشست
آن روزها که سایهٔ همسایه راست بود
معنای سفره، خنده و یک کاسه ماست بود
آن روزها که رستم هر خانه مَرد بود
مَردی که بار شانهٔ او، کوه درد بود
مَردی که خشم تَرکه بدستش بهانه داشت
آنکس که خانه با نفسش، بوی خانه داشت
آن روزها که برف و ترازو حساب داشت
هر خانه، قدر بام خودش رختخواب داشت
آن روزها که برنو چوبی تفنگ بود
حتا صدای تق تق مردن، قشنگ بود !
آن روزها که فِرفِره در باد می دَوید
اما به گَرد اسب خیالم نمی رسید
بیدار کن بلوغ مرا از خیال ها
بازم ببر به لحظه تحویل سال ها
از رقص تازیانه بر اوهام کودکی
تا انعطاف عاطفه های عروسکی
آن قصه ها که گم شده در هاله ای کبود
آنجا که جز کلاغ و خدا هیچکس نبود
https://www.tg-me.com/taghiniasaeed/1773
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
یک مثنوی از مجموعه سایه روشن های سربی:
از جانماز ترمهٔ مادر بزرگ ها
تا روزگار سازش سگ ها و گرگ ها
قلک خیال دست مرا پیر کرده است
نوروز پشت بهمن و مه، گیر کرده است
ماهی میان تُنگ خودش گیج می خورد
سرمایه ای که داشت،بتدریج می خورد
آتش میان حنجره ها لال مانده است
از هفت سین و حافظ و می، فال مانده است
انگار اجاق زمزمه کور است، ماه من
خورشید خواب و فاصله دور است ماه من
سرما به تاخت می دَوَد از راه دیگری
ضرب است روی سکه ولی شاه دیگری
سگ لرزه می زند سر هر کوچه ای بهار
تقویم چون خری که فرو رفته در دچار
دستم پُر از تگرگ و زمستان و برف هاست
خالی از اسکناس نو و شرم حرف هاست
می ترسم از حقیقت عریان وصله ها
از کوک های وعده و پایان وصله ها
ای روزگار تشنهٔ خون، کو بهار من ؟
کو سهم دانه دانهٔ ما، از انار من ؟!
کو گیسوان وا شده در های و هوی باد ؟
پس کو؟ کجاست حاصلم از جستجوی باد ؟
کو چترهای وا شده از شرم آفتاب ؟
کو دست های سادهٔ بی رنگ و بی نقاب ؟!
ای نردبان خواب سحَر ،آسمان کجاست؟!
باران سکه از لب هر ناودان کجاست ؟!
گندم حلال سفرهٔ ما بود پیش از این
آب زلال نقرهٔ ما بود پیش از این
پیغمبران توسن و طغیان کجا شدند؟
مٌردند، یا بخاطر نان بیصدا شدند
بازم ببر به پولک مهتاب و بوی عید
آن روزهای آبی روشن تر از سپید
آن روزها که آینه با آب دوست بود
دیوار دست های همه هُرم پوست بود
آن روزها که سنگر شیطان خدا نبود
آن جا که پای مصلحتی در هوا نبود
آن روزها که فصل صداقت سه ماه داشت!
ناخوانده، پای سفره نشستن گناه داشت
زندان تَنگ واژه مرا کُشت در گلو
کو چشم های وا شده در شهر آرزو ؟!
نقال قصه ،غصهٔ ما را قلم نگیر
تاثیر گریه های مرا دست کم نگیر
حرفی بزن که خسته شدیم از سکوت ها
از شهر بی پرنده، پُر از عنکبوت ها
با من بگو که هر چه شنیدم دروغ بود
از بس سرت به قافیه بازی شلوغ بود
ما را ببر به پرپر گنجشک، روی دست
حوضی که گُربه بر لب پاشویه می نشست
آن روزها که سایهٔ همسایه راست بود
معنای سفره، خنده و یک کاسه ماست بود
آن روزها که رستم هر خانه مَرد بود
مَردی که بار شانهٔ او، کوه درد بود
مَردی که خشم تَرکه بدستش بهانه داشت
آنکس که خانه با نفسش، بوی خانه داشت
آن روزها که برف و ترازو حساب داشت
هر خانه، قدر بام خودش رختخواب داشت
آن روزها که برنو چوبی تفنگ بود
حتا صدای تق تق مردن، قشنگ بود !
آن روزها که فِرفِره در باد می دَوید
اما به گَرد اسب خیالم نمی رسید
بیدار کن بلوغ مرا از خیال ها
بازم ببر به لحظه تحویل سال ها
از رقص تازیانه بر اوهام کودکی
تا انعطاف عاطفه های عروسکی
آن قصه ها که گم شده در هاله ای کبود
آنجا که جز کلاغ و خدا هیچکس نبود
شش بیت نخست این مثنوی مربوط به شعری نیمه تمام از سال ۱۳۶۳ است و ادامه آن در سال ۱۳۹۲ به پایان رسید، این مثنوی به خواننده بزرگ ، زنده یاد فرهاد، تقدیم شده است.
مشهد. زمستان ۹۲ سعید تقی نیا.مجموعه سایه روشن های سربی
https://www.tg-me.com/taghiniasaeed/1773
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
سعید تقی نیا(اندیشه...)
یک مثنوی از مجموعه سایه روشن های سربی :
از جانماز ترمهٔ مادر بزرگ ها
تا روزگار سازش سگ ها و گرگ ها
قلک خیال دست مرا پیر کرده است
نوروز پشت بهمن و مه، گیر کرده است
ماهی میان تُنگ خودش گیج می خورد
سرمایه ای که داشت،بتدریج می خورد
آتش میان حنجره ها لال…
از جانماز ترمهٔ مادر بزرگ ها
تا روزگار سازش سگ ها و گرگ ها
قلک خیال دست مرا پیر کرده است
نوروز پشت بهمن و مه، گیر کرده است
ماهی میان تُنگ خودش گیج می خورد
سرمایه ای که داشت،بتدریج می خورد
آتش میان حنجره ها لال…
👍4❤1
.
🔹یازدهم شهریور روز ملی صنعت چاپ
یازدهم شهریور برای اهالی صنعت چاپ اهمیت بسیاری دارد، چرا که در این روز صنعت چاپ ایران با بیش از دو سده قدمت دارای هویت شد و «روز ملی صنعت چاپ» نام گرفت. این روز یادآور تلاش مستمر و زحمت مداوم جمع بزرگی از کارگران، صنعتگران و هنرمندان و در یک جمله وامدار تلاش بزرگمردان فرهنگ ایران زمین است.
یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ بشریت، اختراع حروف چاپی مستقل و دستگاه چاپ بوده است. نخستینبار، یوهانس گوتنبرگ آلمانی در سال ۱۴۵۶ میلادی چاپ را اختراع کرد، اما در حقیقت اختراع فن چاپ به قرنها پیش از گوتنبرگ مربوط میشود، شاید وقتی به کتیبه حقوق بشر کوروش هخامنشی نگاه میکنیم، نشانههایی از این صنعت قابل مشاهده باشد.
🔹پیدایش صنعت چاپ در جهان:
بسیاری پیدایش نخست این صنعت حیات بخش را مربوط بهچین میدانند. اما از کجا معلوم که چاپ قرنها پیش از چینیها ابداع نشده باشد، چرا که جنگهای پیدرپی اجازه کاوش را از انسانها گرفته است و شاید اگر نابودی فرهنگی در جنگها نبود، امروز مطالبی میتوان یافت که چاپ را به ایران نسبت داد. با نگاهی بهتمدن تخت جمشید و آثار برجای مانده از شهرسوخته، این فرضیه چندان دور از ذهن نیست.
اگر گوتنبرگ را پدر چاپ دنیا معرفی کنیم، در توضیح فعالیتهای وی میخوانیم که او روزانه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ برگ چاپ میکرد. نخستین کتابی که او پدید آورد کتاب مقدس ۴۲ سطری بود. کتابهایی که در آن زمان بهچاپ میرسید، به «اینکونابولا» معروف است. ابداع گوتنبرگ ظرف مدتی حدود ۴۰ سال در عمده کشورهای اروپایی و در شهرهایی مانند ونیز، فلورانس، پاریس و لیون رواج پیدا کرد و چاپخانههایی با این روش بهوجود آمد.
🔹پیدایش صنعت چاپ در ایران:
نخستین چاپخانه در ایران در شهر تبریز تاسیس شد. عباسمیرزا نایبالسلطنه، میرزا زینالعابدین تبریزی را مامور فراگیری فن چاپ و راه انداختن نخستین چاپخانه در تبریز کرد. میرزا زینالعابدین تبریزی در سال ۱۲۳۳ هجری قمری ابزارآلات چاپ حروفی را به تبریز آورد و با حمایت عباسمیرزا که در آن زمان حکمران آذربایجان بود، مطبعه کوچکی برقرار کرد.
حدود ۹۰ سال پس از تاسیس نخستین چاپخانه در تبریز، نوه حاج زینالعابدین "کسی که نخستین چاپخانه سنگی و سربی را در ایران دایر کرد" بهنام زینالعابدین مطبعهچی که پس از زیارت مکه بهنام حاج آقا معروف و هنگام گرفتن شناسنامه نام علمیه را برخود انتخاب کرد، ماشین چاپی را از اروپا خریداری کرده و از راه کشور مصر وارد بندر استانبول در ترکیه فعلی کرد و از این بندر توسط چهل گاومیش به تبریز انتقال داد. حاج آقا علمیه همراه با دستگاههای چاپ سنگی خود هشت تن از متخصصان صنعت چاپ را نیز از کشور آلمان برای نصب و آموزش این دستگاهها به تبریز آورد.
🔹چاپ نوین و مرتضی نوریانی:
چاپ ایران با نام مرتضی نوریانی گره خورده و کمتر فردی را میبینید که از صنعت چاپ صحبت کند و نامی از وی نبرد. مرتضی نوریانی سال ۱۲۹۰ش در تهران زاده شد.
وی پس از پایان تحصیلات مقدماتی به ایتالیا رفت و با دریافت درجه کارشناسی ارشد، عنوان حسابدار خبره را به دست آورد و با فراگرفتن زبانهای فرانسه، ایتالیایی، انگلیسی و آلمانی به ایران بازگشت. نوریانی رشته تجارت خود را به امر چاپ اختصاص داد و با تلاش شبانهروزی و دریافت کمک از کارخانه بزرگ هایدلبرگ در آلمان، صنعت چاپ ایران را نوسازی و بیش از ۸۰ درصد چاپخانههای ایران را مجهز کرد و توانست مدال طلای هایدلبرگ را به دست آورد.
🔹نامگذاری روز ملی صنعت چاپ:
با گذشت زمان اهمیت صنعت چاپ بر همه روشن شد، نامگذاری روز ۱۱ شهريورماه بهعنوان روز ملی صنعت چاپ در تقویم ایرانیان در سال ۱۳۸۲ و با تلاش مديركل وقت دفتر امورچاپ وزارت ارشاد انجام شد. در آن زمان اهالی صنعت چاپ به شورای فرهنگ عمومی درخواست دادند و توضيحات بسياری براي لزوم ورود اين روز در تقويم مطرح کردند تا در نهايت اين شورا به اين جمعبندی رسيد كه روز ملی صنعت چاپ به رسميت شناخته شود و اینگونه ۱۱ شهریورماه بهعنوان روز ملی صنعت چاپ در تقویم نامگذاری شد.
https://www.tg-me.com/bargi_az_tarikh/23997
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
برگی از تقویم تاریخ
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۱۱ شهریور روز ملی صنعت چاپ
یازدهم شهریور برای اهالی صنعت چاپ اهمیت بسیاری دارد، چرا که در این روز صنعت چاپ ایران با بیش از دو سده قدمت دارای هویت شد و «روز ملی صنعت چاپ» نام گرفت. این روز یادآور تلاش مستمر و زحمت مداوم…
۱۱ شهریور روز ملی صنعت چاپ
یازدهم شهریور برای اهالی صنعت چاپ اهمیت بسیاری دارد، چرا که در این روز صنعت چاپ ایران با بیش از دو سده قدمت دارای هویت شد و «روز ملی صنعت چاپ» نام گرفت. این روز یادآور تلاش مستمر و زحمت مداوم…
👍3🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
با برگزاری همایش بزرگ «همدلی» با حضور بیش از ۵۰۰ نفر از خیرین، نیکاندیشان و همراهان ارزشمند، در کنار جمعی از شخصیتهای برجسته و الهامبخش انجام شد.
این رویداد فرصتی بود برای با هم بودن، شنیدن و همافزایی در مسیر خیر و امید.
💚 سپاس از تمام عزیزانی که با حضور گرم خود، لحظاتی بهیادماندنی رقم زدند.
https://www.tg-me.com/kheyrieghochaniha
به ما بپیوندید 👆👆👆👆👆👆
بازتاب تصویری همایش
👇👇👇👇👇https://www.instagram.com/share/reel/_99DkCJc9
#خیریه_قوچانیهای_مقیم_مشهد
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
🎥🔺خیریه قوچانی ها مقیم مشهد در ۴شهریور ۱۴۰۴
با برگزاری همایش بزرگ «همدلی» با حضور بیش از ۵۰۰ نفر از خیرین، نیکاندیشان و همراهان ارزشمند، در کنار جمعی از شخصیتهای برجسته و الهامبخش انجام شد.
این رویداد فرصتی بود برای با هم بودن، شنیدن و همافزایی در مسیر خیر و امید.
💚 سپاس از تمام عزیزانی که با حضور گرم خود، لحظاتی بهیادماندنی رقم زدند.
https://www.tg-me.com/kheyrieghochaniha
به ما بپیوندید 👆👆👆👆👆👆
بازتاب تصویری همایش
👇👇👇👇👇https://www.instagram.com/share/reel/_99DkCJc9
#خیریه_قوچانیهای_مقیم_مشهد
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
❤4👍2👎2
.
#همایون_شجریان
عزیزان اون چیزی که حدس میزدم آخر سر همان شد، تا الان و در دو روز گذشته وسایل ما اجازه ی ورود نگرفته و به نظر میاد که توان مدیریت برای حضور جمعیت میلیونی این اجرا وجود ندارد. جلسات و بررسی هایی که این چند روزه انجام شده کاری ست که می بایست قبل از موافقت با درخواست ما در دوماه گذشته انجام میشد. به هر حال این اجرا انجام نخواهد گرفت. از همه ی عزیزانی که برای این آرزوی محال من زحمت بسیار کشیدند سپاسگزارم. روز و روزگار بر همگی خوش🌹
ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حُرمَت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم.
https://www.instagram.com/homayounshajarian
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
👍4👎1
.
عید سعید مولود حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
❤2👍1
.
سنگ تمام بگذار
در کفّهی دو دستم، امشب دو جام بگذار
ای ساقی سبکدست! سنگ تمام بگذار
سخت است نازکان را از یکدگر جدایی
مینای شیشه دل را نزدیک جام بگذار
بر سفرهای که آمد با خون دل فراهم
نان حلال داریم، آب حرام بگذار
همراه با بط می چرخی بزن چو طاووس
چشم مرا ز حیرت محو خرام بگذار
با خون دل ازین بیش نتوان مدار کردن
ما را چو شیشهی می مست مدام بگذار
جان از تو و دل از تو، آخر چه سان بگویم
از من کدام بستان، با من کدام بگذار
گر محتسب در آید، وحشی صفت به در زن
ما خون گرفتگان را چون صید رام بگذار
ای مرغ جسته از بند! پرواز بر تو خوش باد
ما پر شکستگان را در کنج دام بگذار
ای پیر در جوانی با عشق میزدی جوش
اکنون که بایدت رفت، سودای خام بگذار
یا پیرو جنون باش، یا راه عقل سر کن
در هر رهی که تقدیر رفتهست گام بگذار
عنقا صفت ز مردم در قاف گوشهای گیر
در عین بی نشانی، با خویش نام بگذار
فرزند عصر خود باش، فریاد زندگی شو
خون در رگ سخن کن، جان در کلام بگذار
#محمد_قهرمان
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
❤5👍1
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
Video
.
💥تاریخ سرشار از عبرت است!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅این گریه های حامد کرزای جای تامل دارد نشان می دهد که هر ملتی خودش باید سرنوشت خود را رقم بزند و آن نیرویی تعیین کننده خواهد بود که ریشه در سرزمین خود داشته باشد!
در اساطیر آمده که «آنته» خدای زمین بود و در لیبی می زیست مسافرینی که از لیبی می گذشتند، مجبور بودند با او کشتی بگیرند، اما همه از «آنته» شکست خورده کشته میشدند.
وقتی هرکول، قهرمان یونانی خواست از لیبی بگذرد می ترسید با «آنته» کشتی گرفته و از او شکست بخورد. پس تحقیق کرد تا بداند «آنته» نیرویش را از کجا میگیرد؟ هرکول فهمید که «آنته» فرزند زمین است و هر موقع پایش را بر زمین یعنی مادر خود میگذارد، نیروی جدیدی میگیرد. پس وقتی هرکول با او کشتی گرفت او را از زمین بلند کرد دیگر بر زمین نزد و همچنان«آنته» را در هوا نگه داشت، دوری آنته از مادر خود (زمین) باعث شد که نیرویش تمام شود پس هرکول توانست در میان زمین و آسمان به آسانی او را خفه کند!
❇️در طول تاریخ ایران، همه کسانیکه از مادر(مردم) بریده و به بیگانه چشم دوخته اند سرانجامشان سرنوشت آنته بوده...؟!
https://www.tg-me.com/tarikhanehmoradi/2470
https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh
#فرهنگی
#هنری
#باغ_خبوشان
#قوچان
#خبوشان
#خراسان
#ایران
#پژوهش
#پژوهشگر
#محمد_معین_فر
#سردبیر
#فرهنگ_و_هنر
#گفت_و_گو
#هزار_باده_فرهنگ
#فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان
https://www.tg-me.com/Baghekhabushan
Telegram
کانال رسمی هزار باده فرهنگ
#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقهمندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است.
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
پذیرای نظرات و پژوهشهای شما هستیم.
ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35
❤3🔥2