Telegram Web Link
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 133


اگر خواهی که بدانی که بنده‌ی کیستی، بازاندیش تا خود، بیشترِ اوقات در چه خرج می‌کنی، در طلبِ دنیا یا در اعمالِ صالح یا در عشقِ او.







@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد
Forwarded from ادبیات؛ بها و بهانه (پارسا)
عید آمد و رفت محنتِ ماهِ صیام
تا سالِ دگر ز کف مده جامِ مدام

مِی میخور و خوش باش و همی خوش میخند
بر کونِ زنِ واعظ و بر ریشِ امام

عبید زاکانی


@bahavabahane

تبریک عید فطر از منظرِ
#عبید_زاکانی_عزیز
6👍1
#تاریخ_سیستان_خوانی 9


[امیر حمزه] به حلفاباد فرود آمد.  و رسول فرستاد که "من با عامه‌ی شهر حرب نخواهم کرد. خلیفتِ سلطان را گوی بیرون آی تا حرب کنیم!"
نگاه کردند: حفص‌ابن‌عمر‌ بن ترکه رفته بود و جایی نهان شده.
پس حمزه مردمانِ سوادِ سیستان همه را بخواند و بگفت: "یک درم خراج و مال بیش، به سلطان مدهید، چون شما را نگاه نتواند داشت. و من از شما هیچ نخواهم و نستانم _ که من بر یک جای نخواهم نشست."

و از آن روز تا این روز به بغداد بیش، از سیستان دخل و حمل نرسید.




@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱
#سکانس_کلمات 80


فرهنگ خودمانی


مادر: نعمتی برای از دست دادن!
بی‌خیالی: صرف‌جویی در وجدان!
غیبت: مشروحِ اخبار!
تبخیر: عروجِ تدریجیِ آب!






@bahavabahane

#سکانس_کلمات
مقالات، روایات، خاطرات #سید_حسن_حسینی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
نشر: #نی چاپ: دوم ۱۳۹۶
2👍1
#قصص_موسی 17


"و ما تِلکَ بِیمینِکَ یا موسی" (
طه: ۱۷) [= در دست راست تو چیست ای موسی؟]
گفت: خداوندا از من سوال می‌فرمایی از حقیقت و ماهیت وی، آن عصای من است، بر وی تکیه می‌کنم و با وی برگ از درخت برای گوسفندانِ خود می‌ریزم و مرا با وی حاجت‌های دیگر نیز هست...
حق تعالی چون خواست که با کلیمِ خویش به صفتِ تکلم تجلی فرماید و در آن مقام بسط در کلام مطلوب بود، لاجرم در سوال اطناب فرموده گفت: آن چه چیز است در دست راست تو ای موسی؟ اگر مقصود ایجاز بودی یک کلمه‌ی "ماهِیَ" بسنده بودی تا گفتی: آن چه چیز است.
چون موسی (ع) ایجاز در کلام مشاهده فرمودی او نیز در جواب ایجاز رعایت نمودی تا گفتی: عصای. و همین مقدار در جواب بسنده بودی، بلکه چون دید که در سوال اطناب است در جواب نیز همان مرعی داشتی تا گفت: "هی عصای" آنکه از من می‌پرسی عصای من است که به آن تکیه می‌کنم و برگ می‌ریزم و حاجت‌های دیگر نیز دارم. 
آری چون عاشق داند که معشوق با وی در مقامِ گفت و شنود است به مخاطبات و مکالمات افزاید و با دوست گفت و شنودِ محبّانه در میان آرد.





@bahavabahane




#قصص_موسی_ع
تفسیری عرفانی بر پایه‌ی آیات قرآن مجید
#قرن_نهم_هجری
#معین_الدین_فراهی_هروی معروف به #ملا_مسکین_هروی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام و تصحیح #محسن_کیانی و #احمد_بهشتی_شیرازی
انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول ۱۳۹۳
#سهروردی_خوانی_های_من 5



تو آن بازی که در دامی و صید می‌کنی.
اینک مرا بر فِتراک بند که صیدی بد نیستم!






@bahavabahane

#قصه_های_شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_یحیای_سهروردی
قرن ششم هجری
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
انتشارات مرکز چاپ اول۱۳۷۵
ویرایش: #جعفر_مدرس_صادقی
3
#قصه‌ی_یوسف_خوانی‌های_من 108


اگر نَفس تو از تو شهوت خواهد، تو از او طاعت خواه. چون نفس تو را در طاعت فرمان نبرد، تو نیز در شهوت او را فرمان مبر، تا اگر از او بهتر نیایی باری از او کمتر نیایی.







@bahavabahane


#قصه‌ی_یوسف
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲
انتشارات علمی فرهنگی
1👍1
#بیهقی_خوانی_های_من 39



حدیثِ احمدِ یَنالتَگین

این احمد مردی شَهِم
[=چالاک و باشهامت] بود و او را عطسه‌ی [=کاملا شبیه و دست‌پروده] امیر محمود گفتندی و به او نیک بمانستی و در حدیثِ مادر و ولادتِ وی و امیرمحمود سخنان گفتندی. و بوده بود میانِ آن پادشاه و مادرش حالی به دوستی. حقیقت خدای عزّ وَ جل داند. 
و این مرد احوال و عاداتِ امیرمحمود نیک دریافته بود در نشستن و سخن گفتن.






@bahavabahane


#تاریخ_بیهقی 
#ابوالفضل_بیهقی_دبیر
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی 
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن پنجم هجری
#انتشارات_مرکز
چاپ اول 1377
2
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 134


ما نیز می‌گوییم و می‌نویسیم تا کاری پدید آید بِه از گفتن و نوشتن.
وقت را هیچ حاصل نیست:

ماننده‌ی شمعم که جهان افروزم
روشن دارم جهان و خود می‌سوزم

می‌ پند دهم که دل به ناکس مدهید
خود می‌نکنم آنچه به خلق آموزم.






@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد
3
#تاریخ_سیستان_خوانی 10


پس [امیر] حمزه کارها بساخت حرب را. و بیشترِ مردم که بر او جمع شده بودند از عرب بودند. کابینِ زنان بدادند و وصیت‌ها بکردند و کفن‌ها اندر پوشیدند و سلاح‌ها از برِ آن. 
و سی‌هزار سوار _همه زهّاد و قرآن‌خوان_ برفتند.
پس چون به نزدیکانِ نشابور برسیدند، خبر مرگ هارون شنیدند و دفن کردن او به توس و بازگشتن سپاه به بغداد.
حمزه گفت: "چون چنین بود، واجب گشت بر ما که به غزوِ بت‌پرستان رویم به سِند و هند و چین و ماچین و ترک و روم و زنگ."
یاران گفتند که: "آنچه ایزد بر زفانِ [=زبانِ] تو راند، صوابِ ما اندر آن است."





@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱
👍2
#سکانس_کلمات 81


فرهنگ خودمانی

دلسوزی: اسم مستعارِ فضولی!
عشق: سوختگی بالای صددرصد!
ریا: اکرانِ عمومیِ تقوا!
نقد ادبی: آئینِ دشمن‌تراشی!
نقد ادبی(جلد دوم): آئینِ دوست‌یابی!





@bahavabahane

#سکانس_کلمات
مقالات، روایات، خاطرات #سید_حسن_حسینی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
نشر: #نی چاپ: دوم ۱۳۹۶
😁2👍1
#قصص_موسی 18


 سوال: " وَ اَدخِل یَدَکَ فی جَیبِکَ " (نمل: ۱۲) [دست در گریبان کن] حکمت در این چیست؟

جواب: امر به جَیب آمد زیرا که نقدِ مردان در جَیب باشد. آن بخیلان باشند که نقد در کیسه و آستین نهند و آن را به مُهرِ بخل و امساک استوار سازند. اما سرورانِ بازارِ اسرار را نقدی اگر باشد در جَیب باشد. ای موسی دست در جَیب کن تا نقدِ غیب بینی، چشم بگشای تا نورِ یقین بی‌شک و رَیب بینی.





@bahavabahane




#قصص_موسی_ع
تفسیری عرفانی بر پایه‌ی آیات قرآن مجید
#قرن_نهم_هجری
#معین_الدین_فراهی_هروی معروف به #ملا_مسکین_هروی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام و تصحیح #محسن_کیانی و #احمد_بهشتی_شیرازی
انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول ۱۳۹۳
4
#سهروردی_خوانی_های_من 6



تو می‌دانی که چون با نااهل سخن گویی، سیلی خوری و سخنی که فهم نکنند بر کفر و دیگر چیزها حمل کنند و هزار چیز از اینجا تولد کند.

مر شیخ را گفتم: 
چون مذهب و اعتقادِ پاک است مرا
از طعنه‌ی نااهل چه باک است مرا؟

مرا گفت: هر سخن به هر جای گفتن خطاست و هر سخن از هر کس پرسیدن هم خطاست. سخن از اهل دریغ نباید داشت که نااهل را خود از سخنِ مردان ملال بُوَد.





@bahavabahane

#قصه_های_شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_یحیای_سهروردی
قرن ششم هجری
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
انتشارات مرکز چاپ اول۱۳۷۵
ویرایش: #جعفر_مدرس_صادقی
1
#قصه‌ی_یوسف_خوانی‌های_من 109



اگر نَفس، تو را به اَمَل
[=آرزو] اومیدواری دهد، تو او را به اجل ترس‌کاری ده.
اگر او از اجل ترس‌کار نگردد، تو نیز به امل اومیدوار مشو. اگر در حیلت چو او نباشی باری در حکمت کم از او مباش.




@bahavabahane


#قصه‌ی_یوسف 
یا #الستین_الجامع_اللطائف_البساطین
اثر: #احمد_بن_محمد_بن_زید_طوسی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام: #محمد_روشن
قرن هفتم هجری قمری
چاپ ششم، ۱۳۹۲ 
انتشارات علمی فرهنگی
🤝1
#بیهقی_خوانی_های_من 40


و از عجایب که در این اثنا رخ نمود: سَتی، پسر آلتون‌تاشِ خوارزم‌شاه، روزی مستان به بام برآمد تا تفرّج کند. قضایِ آمده‌ را، از بام به زیر افتاد و جان بداد. و آن برنا را دفن کردند. و امیر سخت غمناک شد. چه، سَتی شایسته و شَهم [=باشهامت] و با قدّ و منظر و هنر بود. و عیبش همه شراب‌دوستی؛ تا جان در سرِ آن کرد.
و بَتَر آن آمد که مُضرِّبان
[=دو به‌هم‌زنان] و فسادجویان، پوشیده، نامه نبشتند سویِ هارون _برادرش که خوارزم‌شاه بود_ و باز نمودند که " امیر غادری [=خائنی] فرا کرد تا برادرت را از بام بینداخت و بکّشت. و به جایِ یک‌یک [=در حق یک‌یک] همین خواهند کرد از فرزندانِ خوارزم‌شاه. "




@bahavabahane


#تاریخ_بیهقی 
#ابوالفضل_بیهقی_دبیر
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی 
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن پنجم هجری
#انتشارات_مرکز
چاپ اول 1377
👍1
#عین_القضات_خوانی‌های_من
#نامه‌ها 135


آهن که در مقابله‌ی مغناطیس
[=آهن‌ربا ] بُوَد چه کند؟
فراشه
[=پروانه] که عاشقِ آتش آمد چه کند که خود را بر آتش نزند؟
با آدم و حوا گفت: و لا تقربا هذه الشجره
و با شجره گفت: ملازمِ آدم باش، تا یک ساعت از تو غافل نماند!
والله خیر الماکرین.




@bahavabahane


#نامه‌های_عین‌القضات_همدانی
به اهتمام: #دکتر_علینقی_وزیری و #دکتر_عفیف_عُسیران
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
قرن ششم هجری
انتشارات #اساطیر چاپ سوم ۱۳۹۵ در سه جلد

پ.ن: جالب است که به مردِ سبک‌سر نیز فراشه گویند!
3😇2
#تاریخ_سیستان_خوانی 11



و ابراهیم [ ِ بن الیاس پس از شکست از یعقوب لیث صفاری] به هزیمت سویِ محمد ابن طاهر شد و گفت: 
"با این مرد
[=یعقوب لیث] به حرب، هیچ نیاید که سپاهی هولناک دارد. و از کشتن هیچ باک نمی‌دارند و بی تکلّف و بی نگرش، همی حرب کنند و دونِ شمشیر زدن هیچ کاری ندارند _ گویی که از مادر حرب را زاده‌اند.
و خوارج با او همه یکی شده‌اند و به فرمانِ اویند. صواب آن است که او را استمالت
[=دلجویی] کرده آید، تا شرّ او و آنِ خوارج به او دفع باشد. و مردی جدّ است و شاه‌فنون و غازی‌طبع."





@bahavabahane


#تاریخ_سیستان
نوشته‌ی نیمه‌ی قرن پنجم هجری
نویسنده: #ناشناس
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
ویرایش متن: #جعفر_مدرس_صادقی
نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۳۹۱
1
#سکانس_کلمات 82


فرهنگ خودمانی

فضیلت: انبارِ کالاهای متروکه!
جواز دفن: لیسانسِ وفات!
آزادی: ضلعِ چهارم مثلث!
فرشته: عشق بیلمیرم!




@bahavabahane

#سکانس_کلمات
مقالات، روایات، خاطرات #سید_حسن_حسینی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
نشر: #نی چاپ: دوم ۱۳۹۶
👍2
#قصص_موسی 19


اطبا گویند حرارتِ جگر را سرکه مفید باشد. 
و نهاد محمدی
صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم عسلی بود که زنبورانِ عنایت در شهدخانه‌ی فضل ترتیب کرده بودند.
حکیم لم‌یزلی
_جل و علا_ به حکمت ازلی می‌دانست که اگر آن حضرت(ع) به قوم، همه عسلِ لطف دادی، حرارتِ جگرهای ایشان را زیان داشتی. فرمود که: "وَ اغلُظ علیهم" (توبه، ۷۳) [=بر قوم خویش درشتی و غلظت نمای] یعنی مقداری سرکه‌ی "فَاقتُلُوا المُشرِکین"(توبه،۵) را با عسلِ "و ما ارسلناکَ الا رحمَة لِلعالمین" (انبيا ۱۰۷) خلط کنی و این سکنجبینِ عسلی را به این بیمارانِ بیمارستانِ کفران ده تا صحیح‌المزاج گردند و به سزایِ "جزأ بماکانوا یعمَلون" (احقاف، ۱۴) برسند.




@bahavabahane




#قصص_موسی_ع
تفسیری عرفانی بر پایه‌ی آیات قرآن مجید
#قرن_نهم_هجری
#معین_الدین_فراهی_هروی معروف به #ملا_مسکین_هروی
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
به اهتمام و تصحیح #محسن_کیانی و #احمد_بهشتی_شیرازی
انتشارات علمی فرهنگی چاپ اول ۱۳۹۳
1
#سهروردی_خوانی_های_من 7


مثالِ دل نااهل و بیگانه از حقیقت همچنان است که فتیله‌ای که به جایِ روغن، آب به او رسیده باشد: چندان که آتش به نزدِ او بری، افروخته نشود. اما دلِ آشنا همچو شمعی است که آتش از دور به خود کشد و افروخته شود. اکنون حدیثِ صاحب‌سخن از نور خالی نباشد: پس نور در شمع گیرد، نه در فتیله‌ی تَر. و شمع تنِ خود در سرِ سوزِ دل کند و چون شمع نمانَد، آتش نیز نمانَد. اهلِ معنی نیز تن در سرِ سوزِ دل کنند، اما چون تن نمانًد، روشنایی زیادت شود و به آشنایی کشد.





@bahavabahane

#قصه_های_شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_یحیای_سهروردی
قرن ششم هجری
به‌گزین: #پارسا_نوروزی 
انتشارات مرکز چاپ اول۱۳۷۵
ویرایش: #جعفر_مدرس_صادقی
👍1
2025/10/19 22:17:35
Back to Top
HTML Embed Code: