Forwarded from جان آگاه
📖
کلماتی از #میشل_دو_مونتنی (۱۵۳۳-۱۵۹۲)
به انتخاب مسعود زنجانی
▫️همهی ما چهلتکّه هستیم، و از حیثِ ساختمان چنان بیشکل و گوناگونیم که هر تکّه، در هر لحظه، نقشِ خاصِ خود را ایفا میکند.
▫️همیشه تنها بودن قابلِ تحملتر از هیچگاه تنها نبودن است.
▫️کسی که به حق می رسد، می تواند احمق هم باشد.
▫️انسانِ احمق چون کسبِ دانش کند، دانشمندِ احمق میشود.
▫️غمهایِ کوچک پُرحرفاند؛ غمهایِ بزرگ لال.
🌱
کلماتی از #میشل_دو_مونتنی (۱۵۳۳-۱۵۹۲)
به انتخاب مسعود زنجانی
▫️همهی ما چهلتکّه هستیم، و از حیثِ ساختمان چنان بیشکل و گوناگونیم که هر تکّه، در هر لحظه، نقشِ خاصِ خود را ایفا میکند.
▫️همیشه تنها بودن قابلِ تحملتر از هیچگاه تنها نبودن است.
▫️کسی که به حق می رسد، می تواند احمق هم باشد.
▫️انسانِ احمق چون کسبِ دانش کند، دانشمندِ احمق میشود.
▫️غمهایِ کوچک پُرحرفاند؛ غمهایِ بزرگ لال.
🌱
👏1
Forwarded from استاد دکتر شفیعی کدکنی
شفیعی کدکنی و نقدِ اشعریت، تصوف و عرفان(۲)
«پدیدهٔ عرفان و تصوف، در طول تاریخ، هواداران و دشمنانِ خود را همیشه داشته است و میتوانم بگویم همیشه خواهد داشت. بر روی هم مخالفان تصوف دو گروهاند: آنها که تصوف را بدعتی در شریعت میشمارند و از دید عقایدِ مذهبی با آن دشمنی میورزند؛ گروه دیگر آنها که از دیدگاه اجتماعی و سیاسی با آن مخالفاند و برآنند که عاملِ اصلیِ عقبماندگیِ جوامع اسلامی، عرفان و تصوف است... از گروه دوم اگر یک تن را در عصرِ خودمان بخواهیم انتخاب کنیم باید سید احمد کسروی(۱۲۶۹-۱۳۲۴هـ.ش) مورّخِ بزرگ و زبانشناس عظیمالشأن ایران در نیمهٔ اول قرن بیستم را مورد توجه قرار دهیم؛ کسی که جانش را بر سرِ عقایدش نهاد ولی موجی را که در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران به وجود آورد، هیچ کسی نمیتواند نادیده بگیرد.
من نیز با کسروی، در این نکته، موافقم که یکی از علل، و شاید هم تنها علّت، در عقبماندگیِ جوامع اسلامی، تصوف است؛ اما بمانندِ کسروی نمیخواهم این «علّت بدبختی» را با دشنام و ستیزهجویی از میان بردارم، زیرا برای من بمانندِ روز روشن است که عرفان و تصوف، با مخالفتهایی از نوعِ مخالفتِ کسروی هرگز از میان برداشته نخواهد شد. ابنجوزی(متوفّی۵۹۷) هشتصد سال قبل از او این کار را به بهترین وجهی انجام داد و به هیچ نتیجهای نرسید.»
➖(زبان در شعر صوفیه، محمدرضا شفیعی کدکنی، ص۱۸_۱۹، نشر سخن، ۱۳۹۲)
@shafiei1318
«پدیدهٔ عرفان و تصوف، در طول تاریخ، هواداران و دشمنانِ خود را همیشه داشته است و میتوانم بگویم همیشه خواهد داشت. بر روی هم مخالفان تصوف دو گروهاند: آنها که تصوف را بدعتی در شریعت میشمارند و از دید عقایدِ مذهبی با آن دشمنی میورزند؛ گروه دیگر آنها که از دیدگاه اجتماعی و سیاسی با آن مخالفاند و برآنند که عاملِ اصلیِ عقبماندگیِ جوامع اسلامی، عرفان و تصوف است... از گروه دوم اگر یک تن را در عصرِ خودمان بخواهیم انتخاب کنیم باید سید احمد کسروی(۱۲۶۹-۱۳۲۴هـ.ش) مورّخِ بزرگ و زبانشناس عظیمالشأن ایران در نیمهٔ اول قرن بیستم را مورد توجه قرار دهیم؛ کسی که جانش را بر سرِ عقایدش نهاد ولی موجی را که در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران به وجود آورد، هیچ کسی نمیتواند نادیده بگیرد.
من نیز با کسروی، در این نکته، موافقم که یکی از علل، و شاید هم تنها علّت، در عقبماندگیِ جوامع اسلامی، تصوف است؛ اما بمانندِ کسروی نمیخواهم این «علّت بدبختی» را با دشنام و ستیزهجویی از میان بردارم، زیرا برای من بمانندِ روز روشن است که عرفان و تصوف، با مخالفتهایی از نوعِ مخالفتِ کسروی هرگز از میان برداشته نخواهد شد. ابنجوزی(متوفّی۵۹۷) هشتصد سال قبل از او این کار را به بهترین وجهی انجام داد و به هیچ نتیجهای نرسید.»
➖(زبان در شعر صوفیه، محمدرضا شفیعی کدکنی، ص۱۸_۱۹، نشر سخن، ۱۳۹۲)
@shafiei1318
👍1
📖
- فروید و یونگ
- نوشته والتر همان
- صفحه ۲۶۷
- ترجمه فریدالدین رادمهر
فروید نه فقط امراض ذهنی را مداوا می کرد، بلکه مرض همه ما را به مدد اعاده معصومیت ما، که هزاران سال قبل از دستش داده بودیم، علاج نمود. نیچه مسیحیت را به سبب این فقدان سرزنش می کرد اما در عین حال باز هم باید اندکی قبل رفت حتی شاید باید به منشا تمدن بازگشت. اگر چنین باشد، فروید فقط معصومیت را به ما باز نگرداند بلکه به علاوه، او به انسانیت چیزی را بخشید که هرگز نداشت. او حس گناه کاری را که نه فقط شهوت جنسی بلکه بسیاری از دیگر امیال را نیز مسموم می کرد از بین برد. ما این را به فرود مدیونیم که میتوانیم بفهمیم چرا از والدین خویش و خواهران و برادران و دیگرانی نفرت و فرافکنی داریم که باید به آنها عشق بورزیم.
او به ما یاد داد تا مشاهده کنیم زمانی که به آنها عشق می ورزیم، در قبال آنها احساس دشمنی نیز داریم و این بسی طبیعی و عادی است و با انکار آن یا اختفا و کتمان آن به حقیقتی درباره خود دست نخواهیم یافت. برعکس بسیار چیزها از دست میرود، زمانی که با خود صادق نیستیم.
☘️
@bar_bal_andisheha
- فروید و یونگ
- نوشته والتر همان
- صفحه ۲۶۷
- ترجمه فریدالدین رادمهر
فروید نه فقط امراض ذهنی را مداوا می کرد، بلکه مرض همه ما را به مدد اعاده معصومیت ما، که هزاران سال قبل از دستش داده بودیم، علاج نمود. نیچه مسیحیت را به سبب این فقدان سرزنش می کرد اما در عین حال باز هم باید اندکی قبل رفت حتی شاید باید به منشا تمدن بازگشت. اگر چنین باشد، فروید فقط معصومیت را به ما باز نگرداند بلکه به علاوه، او به انسانیت چیزی را بخشید که هرگز نداشت. او حس گناه کاری را که نه فقط شهوت جنسی بلکه بسیاری از دیگر امیال را نیز مسموم می کرد از بین برد. ما این را به فرود مدیونیم که میتوانیم بفهمیم چرا از والدین خویش و خواهران و برادران و دیگرانی نفرت و فرافکنی داریم که باید به آنها عشق بورزیم.
او به ما یاد داد تا مشاهده کنیم زمانی که به آنها عشق می ورزیم، در قبال آنها احساس دشمنی نیز داریم و این بسی طبیعی و عادی است و با انکار آن یا اختفا و کتمان آن به حقیقتی درباره خود دست نخواهیم یافت. برعکس بسیار چیزها از دست میرود، زمانی که با خود صادق نیستیم.
☘️
@bar_bal_andisheha
👍1👏1
Forwarded from سخنرانیها
🔊 فایل صوتی
پرسش از عبدالکریم سروش
چرا بهرغم داشتن سعدی و حافظ، نتوانستهایم گاندی داشته باشیم؟
.
🆔 @Sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
پرسش از عبدالکریم سروش
چرا بهرغم داشتن سعدی و حافظ، نتوانستهایم گاندی داشته باشیم؟
.
🆔 @Sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
🌺
Rich folk dislike hearing poor people complain of their poverty. “They disturb us,” they say, “and are impertinent as well. Why should poverty be so impertinent? Why should its hungry moans prevent us from sleeping?”
آدمهای ثروتمند از فقیرهایی که به صدای بلند از بختشان شکوه و شکایت میکنند خوششان نمیآید – میگویند اینها سمج هستند و مزاحمشان میشوند! بله، فقر همیشه سمج است – شاید غرولُند این گرسنهها خواب را از سر ثروتمند بپراند!
#فیودور_داستایفسکی
#بیچارگان
#برگردان: #خشایار_دیهیمی
صفحه ۱۶۴
@bar_bal_andisheha
Rich folk dislike hearing poor people complain of their poverty. “They disturb us,” they say, “and are impertinent as well. Why should poverty be so impertinent? Why should its hungry moans prevent us from sleeping?”
آدمهای ثروتمند از فقیرهایی که به صدای بلند از بختشان شکوه و شکایت میکنند خوششان نمیآید – میگویند اینها سمج هستند و مزاحمشان میشوند! بله، فقر همیشه سمج است – شاید غرولُند این گرسنهها خواب را از سر ثروتمند بپراند!
#فیودور_داستایفسکی
#بیچارگان
#برگردان: #خشایار_دیهیمی
صفحه ۱۶۴
@bar_bal_andisheha
❤1
Forwarded from شعر ، گاهی فلسفه و...
آنچه در بابِ خردمندی واجد اهمیت است؛ نه آنَ ست که شنیده ایم و نه آنَ ست که در حافظه داریم و نه آن؛ که درباره ی ما می گویند. مهم؛ بر آن بودنِ ماست. مداومت در هستیدنِ ما؛ در بطنِ آگاهیِ ماست.
#بابک_رضایی
🍃
@babakrezaii
#بابک_رضایی
🍃
@babakrezaii
❤1👏1
Forwarded from اساطیر ایران و جهان (H Mohamadyan)
🔥🔥🔥
چهارشنبه_سوری، آغاز جشنهای بهاری
#نوروز، مجموعهای از جشنها و آیینهاست که با چهارشنبهسوری آغاز میشود و با #سیزده_به_در پایان مییابد. در این بین، آیینهای گوناگون خانهتکانی، هفتسین، دید و بازدید، سفرهگذاری، یادکرد درگذشتگان، بخشش مال و هدیه و ... هر یک جلوه خاصی دارد، که نوروز زمینهساز آنها میگردد. اما چهارشنبهسوری از بخشهای خاص و اصلی نوروز است که در آتش سوری، انگار همه کهنگیها و کدورتها . زنگارها میسوزد و جهان و انسان برای رویشی دوباره، از نو، آماده میشود.
نام چهارشنبه سوری:
این جشن در ساعتهای آغازین چهارشنبه (قدیم) برگزار میشد، (امروزه از دوازده شب، روز آغاز میشود، ولی در قدیم، هر روز از عصر آغاز میشد و بنابراین، چهارشنبهسوری ساعتهای آغازین روز چهارشنبه بود.) و واژهٔ #سوری در ترکیبِ نام، به دو تعبیر آمده است:
برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و
از نگاه دیگر، و شاید درستتر، «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است.
نامهای محلی این جشن عبارتند از:
گول چارشَمبه (اردبیل)،
گوله-گوله چارشمبه / کولکه چهارشمبه(گیلان)، کوله چوارشمبه (کردستان)، چوارشمبه-کولی (قروه)،
و چارشمبه-سُرخی (اصفهان)
پیش از این در مورد چهارشنبهسوری و آیینهای دیگر نوروزی مطالب گوناگون نوشتهایم.
با جستجوی واژگان زیر، بیشتر بخوانید.
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
چهارشنبه_سوری، آغاز جشنهای بهاری
#نوروز، مجموعهای از جشنها و آیینهاست که با چهارشنبهسوری آغاز میشود و با #سیزده_به_در پایان مییابد. در این بین، آیینهای گوناگون خانهتکانی، هفتسین، دید و بازدید، سفرهگذاری، یادکرد درگذشتگان، بخشش مال و هدیه و ... هر یک جلوه خاصی دارد، که نوروز زمینهساز آنها میگردد. اما چهارشنبهسوری از بخشهای خاص و اصلی نوروز است که در آتش سوری، انگار همه کهنگیها و کدورتها . زنگارها میسوزد و جهان و انسان برای رویشی دوباره، از نو، آماده میشود.
نام چهارشنبه سوری:
این جشن در ساعتهای آغازین چهارشنبه (قدیم) برگزار میشد، (امروزه از دوازده شب، روز آغاز میشود، ولی در قدیم، هر روز از عصر آغاز میشد و بنابراین، چهارشنبهسوری ساعتهای آغازین روز چهارشنبه بود.) و واژهٔ #سوری در ترکیبِ نام، به دو تعبیر آمده است:
برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و
از نگاه دیگر، و شاید درستتر، «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است.
نامهای محلی این جشن عبارتند از:
گول چارشَمبه (اردبیل)،
گوله-گوله چارشمبه / کولکه چهارشمبه(گیلان)، کوله چوارشمبه (کردستان)، چوارشمبه-کولی (قروه)،
و چارشمبه-سُرخی (اصفهان)
پیش از این در مورد چهارشنبهسوری و آیینهای دیگر نوروزی مطالب گوناگون نوشتهایم.
با جستجوی واژگان زیر، بیشتر بخوانید.
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
🌺🌺🌺
هر سال،
گامی است تازه در سفر زندگی،
امیدوارم گام جدید را کامیابتر، محکم تر و شادمانهتر بردارید.
نوروز خجسته باد.
@bar_bal_andisheha
🌺🌺🌺
هر سال،
گامی است تازه در سفر زندگی،
امیدوارم گام جدید را کامیابتر، محکم تر و شادمانهتر بردارید.
نوروز خجسته باد.
@bar_bal_andisheha
🌺🌺🌺
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
آگاهیِ انسان از تنهایی و جدا بودنش، از درماندگیاش در برابر نیروهای طبیعت و جامعه، همه و همه؛ هستیِ جدا و چند پارچهاش را به زندانی طاقتفرسا بدل میكند...
جدا بودن به معنای بریده شدن است بیامكانِ استفاده از نیروهای انسانیام. بنابراین، جدا بودن به معنای درماندگی و ناتوانی در درکِ فعالانه ی اشیا و افراد جهان است؛ بدان معنا كه جهان قادر است بر من بتازد بیآنكه من تواناییِ واكنش در برابرش را داشته باشم.
#اریک_فروم
🍃🌷
@bar_bal_andisheha
🌼🍀
🍀
آگاهیِ انسان از تنهایی و جدا بودنش، از درماندگیاش در برابر نیروهای طبیعت و جامعه، همه و همه؛ هستیِ جدا و چند پارچهاش را به زندانی طاقتفرسا بدل میكند...
جدا بودن به معنای بریده شدن است بیامكانِ استفاده از نیروهای انسانیام. بنابراین، جدا بودن به معنای درماندگی و ناتوانی در درکِ فعالانه ی اشیا و افراد جهان است؛ بدان معنا كه جهان قادر است بر من بتازد بیآنكه من تواناییِ واكنش در برابرش را داشته باشم.
#اریک_فروم
🍃🌷
@bar_bal_andisheha
Forwarded from شعر ، گاهی فلسفه و...
فَرگَشت با مغزِ نوعِ ما کیشِ ناعادلانه ای در پیش گرفت. طریقتی که از نحوِ طبیعیِ جمادات، نباتات و حیوانات امتناع نمود، تا آدمی، این گونه ی سرگشته، دَوان در پی هر آن چیزی شود که مگر پشیزی، قرارِ طبیعیِ هزاره های پیش تر را با سیستمِ افسار گسیخته ی عصبی اش ردیابی کند!
هر چند عده ای بر این باوریم؛ آدمی منفکِ از خواستِ طبیعت نیست و خود پاره ای از طبیعت است، لذا پذیرشِ این ایده نیز، باری از مُفتَضحاتِ روانی ما بر نمی دارد.
از این رو اساساً زندگیِ آدمی امری کسالت بار است. سایه ی درماندگیِ گونه ی رِقّت انگیزِ ما؛ چنان مبسوط و ممدود است که صرفاً با حصولِ معرفتِ نسبی، نسبتِ به آن می توان شاید به اندک راهِ تنفسِ راستین دست یافت.
#بابک_رضایی
- نقش/ اثر:
-bill sanderson
🍃
هر چند عده ای بر این باوریم؛ آدمی منفکِ از خواستِ طبیعت نیست و خود پاره ای از طبیعت است، لذا پذیرشِ این ایده نیز، باری از مُفتَضحاتِ روانی ما بر نمی دارد.
از این رو اساساً زندگیِ آدمی امری کسالت بار است. سایه ی درماندگیِ گونه ی رِقّت انگیزِ ما؛ چنان مبسوط و ممدود است که صرفاً با حصولِ معرفتِ نسبی، نسبتِ به آن می توان شاید به اندک راهِ تنفسِ راستین دست یافت.
#بابک_رضایی
- نقش/ اثر:
-bill sanderson
🍃
کسی که یرقان دارد عسل را تلخ می پندارد، کسی که سگِ هار او را گزیده از آب بیم دارد؛ در نظر کودک خردسال، توپ گنجی گرانبهاست. پس چرا خشمگین شوم؟
زیرا مگر می توان تصور کرد که تأثیر اندیشه ی نادرست در آدمی از تأثیر صفرا در یرقان، یا از تأثیر ویروس در هاری کمتر باشد؟
#مارکوس_اورلیوس
- قرن دوم پس از میلاد
☘️🌾
@bar_bal_andisheha
زیرا مگر می توان تصور کرد که تأثیر اندیشه ی نادرست در آدمی از تأثیر صفرا در یرقان، یا از تأثیر ویروس در هاری کمتر باشد؟
#مارکوس_اورلیوس
- قرن دوم پس از میلاد
☘️🌾
@bar_bal_andisheha
Forwarded from اتچ بات
عموماً خصائلی چون حَسَد، کین توزی، خشم، انتقامجویی و میلِ به کامیابیِ متکبّرانه، خودستایی و غیره، که ماحصلِ غرایزِ ناکام مانده ی تاریخیِ ماست، در طیِ دوران ها به ملاطفتِ پیشوایانِ اخلاقی نه تنها تغییر مسیر نداد، بلکه آدمیان را در پیشگاهِ خداوندگارِ باستانیِ خویش ترسو و منقّشِ به نقاب نمود. از همین رو نیچه در باره ی مسیح می گوید: " در واقع تنها یک مسیحیِ واقعی وجود داشت که او نیز بالای صلیب جان داد"
روی هم رفته،آدمیان تواناییِ شناساییِ نقاب ها را ندارند، مگر آنها که سالیان درازی همّت گمارده اند به شناخت.
اگر ظرفِ شیشه ایِ سردی را به ناگاه در مایعی داغ فرو بریم، محتملاً یا می شکند و یا لایه های آن دچار شوکِ حرارتیِ سختی می شود.
وقتی روش هایی که می خواهند از ما انسان های مهربان تر و اخلاق مدارتری بسازند، در ناهشیارِ فردیِ ما رخنه نکنند، به مثابه آن ظرفِ شیشه ای در تقابل با دیگران؛ مبتلا به شوک هایِ هیجانی و احساسی ای می شویم که استطاعتِ تشخیصِ آنها را نخواهیم داشت.
این فقرِ روانی از ما انسان هایی می سازد که نیاز به عبودیت را خداباوری و اضطرابِ از تنهایی را؛ دوست داشتنِ دیگری تفسیر کنیم. و البته صدها مثال دیگر از این دست.
همانطور که صرفاً رام کننده ی شیر می تواند تمامیِ محرک های خشمگین کننده اش را بشناسد، درباره ی آدمی حتی مسئله بسیار بغرنج تر و خطرناک تر است!
آدمی می تواند کین خواهیِ پنهان اش را تحت لوایِ آن حجابِ موروثیِ ناپیدا، در گونه ای از ملالت، محبت یا هر چیز دیگری عرضه کند.
از این رو "دوست داشتن دیگری"، فعلِ ساده ای نیست که از عهده ی همگان برآید.
✍️ #بابک_رضایی
@babakrezaii
🍃
@bar_bal_andisheha
- نقش: John Paul Fauves 🔻
روی هم رفته،آدمیان تواناییِ شناساییِ نقاب ها را ندارند، مگر آنها که سالیان درازی همّت گمارده اند به شناخت.
اگر ظرفِ شیشه ایِ سردی را به ناگاه در مایعی داغ فرو بریم، محتملاً یا می شکند و یا لایه های آن دچار شوکِ حرارتیِ سختی می شود.
وقتی روش هایی که می خواهند از ما انسان های مهربان تر و اخلاق مدارتری بسازند، در ناهشیارِ فردیِ ما رخنه نکنند، به مثابه آن ظرفِ شیشه ای در تقابل با دیگران؛ مبتلا به شوک هایِ هیجانی و احساسی ای می شویم که استطاعتِ تشخیصِ آنها را نخواهیم داشت.
این فقرِ روانی از ما انسان هایی می سازد که نیاز به عبودیت را خداباوری و اضطرابِ از تنهایی را؛ دوست داشتنِ دیگری تفسیر کنیم. و البته صدها مثال دیگر از این دست.
همانطور که صرفاً رام کننده ی شیر می تواند تمامیِ محرک های خشمگین کننده اش را بشناسد، درباره ی آدمی حتی مسئله بسیار بغرنج تر و خطرناک تر است!
آدمی می تواند کین خواهیِ پنهان اش را تحت لوایِ آن حجابِ موروثیِ ناپیدا، در گونه ای از ملالت، محبت یا هر چیز دیگری عرضه کند.
از این رو "دوست داشتن دیگری"، فعلِ ساده ای نیست که از عهده ی همگان برآید.
✍️ #بابک_رضایی
@babakrezaii
🍃
@bar_bal_andisheha
- نقش: John Paul Fauves 🔻
Telegram
attach 📎
👍2👏1
در اعماق ما
رعد و برق ها
طوفان ها و باران هایی است
که هواشناسی ها هرگز از آن ها
سخنی نمی گویند...
#محمد_الماغوط
- شعر معاصر عرب
☘️
@bar_bal_andisheha
رعد و برق ها
طوفان ها و باران هایی است
که هواشناسی ها هرگز از آن ها
سخنی نمی گویند...
#محمد_الماغوط
- شعر معاصر عرب
☘️
@bar_bal_andisheha
❤7
در آستانه ی مرگش، بازول با سماجت پرسید که آیا اکنون به زندگی دیگر اعتقاد دارد؟
#هیوم پاسخ داد: اندیشهای نابخردانهتر از ابدیت انسان نمیشناسم. بازول مداومت کرد و باز پرسید که آیا اعتقاد به زندگی اخروی دلخوشکننده نیست؟
هیوم پاسخ داد: ابداً، بسیار اندوهبار است.
این بار زنش نزد او آمد و خواهش کرد به خدا معتقد شود.
او را به شوخی از سر باز کرد. بارها این کار تکرار شد و هیوم امتناع کرد، چند لحظه بعد درگذشت.
- تاریخ تمدن
- ویل دورانت
🍃
@bar_bal_andisheha
#هیوم پاسخ داد: اندیشهای نابخردانهتر از ابدیت انسان نمیشناسم. بازول مداومت کرد و باز پرسید که آیا اعتقاد به زندگی اخروی دلخوشکننده نیست؟
هیوم پاسخ داد: ابداً، بسیار اندوهبار است.
این بار زنش نزد او آمد و خواهش کرد به خدا معتقد شود.
او را به شوخی از سر باز کرد. بارها این کار تکرار شد و هیوم امتناع کرد، چند لحظه بعد درگذشت.
- تاریخ تمدن
- ویل دورانت
🍃
@bar_bal_andisheha
👍6❤2😁1
Forwarded from شعر ، گاهی فلسفه و...
فهم و احساسِ اکنون آدمی، معلولِ مفروضاتِ بنیادینِ متقدّمِ اویند.
حتی اگر در طیِ تجاربِ زیستی و آموزش های ثانویه، شمایلِ ویژه ای بیابند، لیکن تمامیِ نقش های غالب، برآمده ی بذری ست که وِی در کِشت بَدَوی اش نقشِ خاصی نداشته است.
حال؛ درمانگری های ثانویه، یا در جهت بخشیِ آن هسته ی نخستین، ثمره ای ایجابی دارند و یا در خلاف آمدِ با آن، اثر بخشیِ سلبی.
با اینهمه؛ بذر آغازین، همان خواستِ ثانویه ی ماست: [ ولو با جهت گیری های متمایز ]
#بابک_رضایی
🍃
حتی اگر در طیِ تجاربِ زیستی و آموزش های ثانویه، شمایلِ ویژه ای بیابند، لیکن تمامیِ نقش های غالب، برآمده ی بذری ست که وِی در کِشت بَدَوی اش نقشِ خاصی نداشته است.
حال؛ درمانگری های ثانویه، یا در جهت بخشیِ آن هسته ی نخستین، ثمره ای ایجابی دارند و یا در خلاف آمدِ با آن، اثر بخشیِ سلبی.
با اینهمه؛ بذر آغازین، همان خواستِ ثانویه ی ماست: [ ولو با جهت گیری های متمایز ]
#بابک_رضایی
🍃
❤1
