Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایـ.ـن صحبتـ.ـها را بایـ.ـد بـ.ـا آب طلـ.ـا نوشـ.ـت و قـ.ـاب کـ.ـرد و بـ.ـر سـ.ـر در تمـ.ـام خانـ.ـه و ادارات ایـ.ـران آویـ.ـخت تـ.ـا همـ.ـگان لـ.ـذت ببـ.ـرند.
👏3
🎨بچه‌ها زیر باران (۱۸۷۴)

👨‍🎨هوگو کافمان
2
دوستم بدار || شمس لنگرودی
@ketabkhaneadabi1398
دوستم بدار
مثل ستاره ای که شبش را دوست دارد
مثل قطار
که ریل هایش را
پرچم ها و باد ها
و آزادی که زندانی خود را دوست دارد .

من قدیس گناه کارانم
و کتاب مقدسم طرز راه رفتن توست
و پیراهنی که به تن می کنی
و دری که پشت سرت می بندی .

سرباز خانه ای شلوغ از صدای سلاح هایم که در باران زنگ می زنند
عطاری قدیمی کوچکی که در انتظار تو‌ بوی میخک و به می دهد
عکس گلی یخ زده در پارک ، وقت صبح .

دوستم بدار
آزادم کن
ببار بر سرنوشت سیاه من
و بشوی دودهُ صبر را که تمامی راه هایم را بسته است .

 🎙#شمس_لنگرودی
📘 درون شدم از دری که نیست
1
#کتاب

در فرهنگ ژاپن کلمه‌ای وجود دارد که شگفت‌انگیز است. "ایکیگای"
مفهوم این کلمه این است:
دلیلی که صبح ها برای آن برمی‌خیزم.
نگاه کنید به خودتان، چرا امروز از خواب بیدار شدم، دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید، نفس بکشید و زندگی کنید.
من هزار «ایکیگای» دارم.

ایکیگای می‌تواند به عشق شما، مهارت شما، علاقه‌های شما، شغل شما، درآمد شما، ماموریت‌های شما و تخصص‌های شما مربوط باشد؛ امّا نکته عجیبی در این کلمه وجود دارد
«آنچه دنیا از من میخواهد»
و
این دلیل بیدار شدنِ ماست.


📕 #ایکیگای
😍1
حالت چطوره؟ ای.. نفس می‌کشم.



نفس می‌کشی- فریاد بکش...

#احمد_محمود
12 مهر سالروز درگذشت احمد محمود.
😍1
"زمان، چون رودخانه‌ای است که آرام نمی‌ماند،
و ما در دل آن، برگ‌های خسته‌ایم..."

آدونیس
👏2
«دختری‌ست وطنم»


نمی‌توانم تاریخی را دوست بدارم
که تنها
بوی پیکر و گیسوی سوخته‌ی زن از آن بیاید.

نمی‌توانم آینه‌ای را دوست بدارم
که در برابرش بایستم
و تنها کلکسیونِ خون و خشم را در آن نظاره کنم.

نمی‌توانم آن پدری را دوست بدارم
که روزگارش در گذشته‌هایش سپری می‌شود
در گذشته‌هایش زندگی می‌کند و
در گذشته‌هایش می‌میرد.

نه، هرگز نمی‌توانم
در توانم نیست.

من موطنِ خویش را باز یافته‌ام اکنون،
وطنم دختری ست.
وطنِ من
نه آن وطنِ کهنه و خشمناک شماست.

می‌گویید آب؟
که گواراترین آب در دیدگانِ او جاری ست.

از بیشه زاران سبز و کوه‌های چشم‌نواز می‌گویید؟
که در قامت و در شانه‌هایش
که در گردن و در سینه‌هایش
هستند اینان همه.

نه هرگز
هرگز نمی‌توانم در وطنِ پیردلِ شما
روزگار به سر برم.

من به رنگین کمانِ پُر تلألؤِ وطنم
به قامتِ رعنای آن دخترک می‌روم،
به آن سحرگاهی
که بتوانم در آن سر بر بالین بگذارم
رؤیاهایم را در خواب ببینم
در آنجا که آسوده بتوانم
بنویسم و بخوانم
و در کرانه‌های پر از آرامشش گام بگذارم.

می‌خواهم در وطنم
در آغوشِ آن دخترک
آسوده دراز کشم
و به تماشای بارش برف بنشینم و
رقصِ پروانه.

می خواهم دوست داشتن را تجربه کنم
لمسش کنم
ببویم‌اش.

می‌خواهم به درونِ پیله‌ی محبت بر گردم
همان جا زندگی کنم و همان جا بمیرم.

دیگر چشمِ دیدنِ آن همه خنجرهای کشیده بر گلو را ندارم
چشم دیدنِ آن گردابِ خشم را ندارم
چشم دیدنِ آن قصه‌های دروغینی
که تمام عمر
چشم‌هایم را بسته بود را ندارم؛
همان‌ها که احساس را پوچ کرده بودند و
قلب را تهی.

مگر چه می‌خواهم از وطن؟
جز لقمه‌ای نان و خیالی آسوده
چه می‌خواهم؟
جز تکه‌ای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد
جز پنجره‌ای که رو به عشق و آزادی گشوده شود.

مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟

همین بود
که شبیخون زدم
دیوارهای پولادی‌اش را شکستم و
از آن به در شدم.

آه ای میهنِ مغموم
وطنِ افتاده از پا
بدرود
بدرود

وطنم، وطن تازه‌ی من
چو آفتاب سر می‌زند
و من و او با هم
چونان دو پرسش نر و ماده
گشنه و تشنه
بالاتر از هر حرف و حدیث،
چونان باد و
چونان بوران
بی خیال از جغرافیای حرام و
تاریخ ترس،
دوشادوش هم
با شانه‌ای افراشته و صورت‌های بالا گرفته
به باغ آرزوها می‌رویم؛
به باغی که
نه خزان دارد
نه تباهی...


شیرکوه بی کس
👏1
یاد باد آن صحبت شب‌ ها که با نوشین لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل می ‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود - ( حافظ )
امیرخانی ۸۹

#غلام_حسین_امیرخانی
#نستعلیق_معاصر
#نستعلیق
👏3
🎨 با هم نگاهی بیندازیم به نقاشی های دیواریِ سه بُعدی و آنامورفیک آقای «لئون کیه‌ر» هنرمند هلندی که با پرسپکتیو و خطای دید باعث میشوند که بیننده گمان کند سطح تخت خیابان، دیوار، جعبه و... یک سطح سه بُعدی است.

🎨 Murals and Street Arts by Urban Dutch Artist "Leon Keer"
👏21😍1
2025/10/25 04:38:09
Back to Top
HTML Embed Code: