Telegram Web Link
اسب‌های وحشی در ایران از رودخانه عبور می‌کنند

عکس از Eydi Heydari

#عکاسی
😍3
فریادی شو تا باران
وگرنه
مُرداران

#احمد_شاملو
3
تو اگر می‌دانستی
که چه زخمی دارد، كه چه دردی دارد،
خنجر از دست عزیزان خوردن.
از من خسته نمی‌پرسيدی
آه ای مرد،
چرا تنهايی....!

ایرج جنتی عطائی
3
اگر بگویم طبیعت هر کس را می‌توان از خنده‌اش شناخت شاید اشتباه کرده باشم ولی من غالباً ملاحظه کرده‌ام که خنده‌ی یک انسانِ خوب، مطبوع و پسندیده ‌است،
در حالی که خنده‌ی انسانِ تیره درون، عکس آن است...

فئودور داستایفسکی
👏1
تا به اینجا که رسیده‌ام، صدبار زمین خورده و هزار بار بلند شده ام، از بلندترین قله‌های زندگی افتاده‌ام، دوام آورده و ادامه داده‌ام... چه دیوارها که فرو نریخته و چه پل‌ها که خراب نکرده‌ام‌. برای من حالتِ بدتری وجود ندارد!
می‌بوسم دست آدم‌هایی را که وارد زندگی‌ام شدند تا به لطفِ ضربه‌هایی که به پیکره‌ی اعتمادم زدند، مرا پخته و آب دیده کنند.
که ماندند تا به من ثابت کنند؛ جای احساس، یک گوشه ی دنج و دست نیافتنی است نه در معرضِ دیدِ آدم‌ها!
و جواب هر سلامی را نباید داد،
و حرمتِ هیچ وداعی را نباید شکست،
و به هر نگاه و کلام شیرینی نباید دل بست!
جایی که من ایستاده‌ام حالتِ بدتری وجود ندارد!
آنقدر آب از سرِ دلخوشی هایم گذشته که دیگر نه هراسی از افتادن دارم، نه اشتیاقی برای ایستادن،
برایم فرقی نمی کند!
دارم در کمالِ بی خیالی و آرامش، زندگی‌ام را می کنم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
2
خاطرات، تنها چیزی‌اند که با ما می‌مانند و ما را می‌کشند.

•استیو تولتز
1
نام اثر: Il Gufo

بهمن محصص
ایران، ۱۹۷۰ میلادی
رنگ روغن روی تخته، قاب شده
۴۰.۵ در ۳۰.۵ سانتی‌متر
4
روستای جهانی اصفهک

📸 سجاد نصر

روستای #اصفهک طبس در رقابت با ۱۵۰ روستا در سطح جهان، به عنوان یکی از بهترین مقاصد گردشگری سازمان جهانی گردشگری در سال ۲۰۲۴ انتخاب شد.
😍2👍1
تو اگر می‌دانستی
که چه زخمی دارد، كه چه دردی دارد،
خنجر از دست عزیزان خوردن.
از من خسته نمی‌پرسيدی
آه ای مرد،
چرا تنهايی....!

ایرج جنتی عطائی
😍41
🕊️





مردم آنچه وانمود می کنند نیستند
صرفاً نقابند علی‌القاعده پشت این نقاب ها
به مشتی کاسبکار بر می خوریم.

- آرتور شوپنهاور
4
«مرگ بزرگ‌ترین زیان نیست، بزرگ‌ترین زیان آن است که چیزی در درون ما بمیرد در حالی که ما هنوز زنده‌ایم.»

‏أن الموت ليس هو الخسارة الكبرى، الخسارة الأكبر هو ما يموت فينا ونحن أحياء.

محمد الماغوط
زندگی‌نامه‌ی شقایق چیست؟
رایتِ خون به دوش، وقتِ سحر
نغمه‌ای عاشقانه بر لبِ باد
زندگی را سپرده در رهِ عشق
به کفِ باد و
هرچه بادا باد

(محمدرضا شفیعی کدکنی)
4
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد

به روی نقشهٔ وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و‌ سر از خزر برآورد

برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانه‎ای به زیب و فر برآورد

چو موجِ آن ترانه‎ها برآید از کرانه‎ها
جوانه‎های ارغوان زِ بیشه سر برآورد

بهار جاودانه‎ای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد

سیاهی از وطن رود، سپیده‌ای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمه‎ات زِ شب شرر برآورد

شب ارچه‌ های و هو کند، زِ خویش شستشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد

صدای تُست جاده‎ای که می‎رود که می‎رود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد

بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پَر برآورد

سفیرِ شادی وطن صفیر نغمه‎های تُست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد.


محمدرضا_شفیعی‌‌کدکنی
4
نه شب را شتابی به پایان، 
و نه روز را شتابی به شروع، درنگ.
پیوستگی به هم در شدن و آمدن.
جا به جایی بی‌جدال.
درود و بدرودی به صفا. شب می‌رود که سر بگذارد و روز می‌آید که بر آید.
این می‌رود که بازبیاید، آن می‌رسد که باز بگذرد.
کردار روزگار!

کلیدر
#محمود_دولت‌آبادی
5
خودت را بهتر کن؛
این است همه‌یِ کاری که برای بهتر کردنِ جهان می‌توانی بکنی.


(ویتگنشتاین و حکمت، مالک حسینی، انتشارات هرمس)
👏2
2025/10/22 20:45:43
Back to Top
HTML Embed Code: