Telegram Web Link
اگر نگران عزیزانتون در ایران هستید
57
اگر از عزیزانتون در ایران بی خبرید
70
در این روزهای سخت چه کنیم؟

۱. روتین روزانه را حفظ کنید.
بدن ما به پیش‌بینی‌پذیری نیاز دارد. حتی اگر در خانه‌اید یا از کار مرخصی گرفته‌اید، یک برنامه ساده روزانه بنویسید: زمان مشخصی برای بیدار شدن، غذا خوردن، حرکت کردن، و استراحت. اگر برنامه ندارید، سیستم عصبی‌تان بیشتر دچار آشفتگی خواهد شد. همین برنامه‌ریزی ساده می‌تواند حس ایمنی را به بدن‌تان بازگرداند.

۲. احساسات منفی را به بحث‌های فرسایشی تبدیل نکنید.
در شرایط استرس‌زا، مغز ما سریعاً دنبال دشمن می‌گردد. ممکن است شروع به مشاجره با همسر، دوستان یا والدین کنیم. اما این فقط فرسوده‌ترمان می‌کند. یادمان باشد که در بسیاری از موقعیت‌ها «واقعیت موازی» Parallel Truth وجود دارد—هر دو طرف بحث می‌توانند از زاویه خودشان حق داشته باشند. به‌جای تلاش برای قانع کردن، گوش دادن همدلانه را تمرین کنیم. قرار نیست همه مثل هم فکر کنند، کافی‌ست به یکدیگر حمله نکنیم.

۳. مصرف اخبار را محدود، هدفمند و آگاهانه کنید.
دریافت اخبار باید مثل رژیم غذایی باشد—با مرز و اندازه. مثلاً تعیین کنید فقط دو بار در روز و فقط از منابع قابل اعتماد خبر بخوانید. تصاویر دلخراش و ویدیوها را نگاه نکنید. مغز شما توانایی تمایز کامل میان تصویر و واقعیت را ندارد؛ دیدن مداوم صحنه‌های وحشتناک می‌تواند بدن شما را وارد واکنش‌های تروماتیک کند، حتی اگر در جای امنی باشید.

۴. احساس گناه را به کار مفید تبدیل کنید، نه آسیب به خود.
اینکه حال شما اینجا بهتر است، به معنای بی‌تفاوتی نیست. شما اگر بخواهید از روی احساس گناه خودتان را در وضعیت ذهنی و بدنی بد نگه دارید، نه قهرمان خواهید شد، نه مفید. بلکه فقط توان مراقبت از خود و خانواده‌تان را از دست خواهید داد. احساساتتان را به عمل هدفمند تبدیل کنید: آگاهی‌رسانی، حمایت، مراقبت، همراهی.

۵. لذت بردن، تحرک و مراقبت از خود، وظیفه‌ای انسانی است.
در این روزها، نوشتن، قدم زدن، حرف زدن با دوست، تماشای یک فیلم یا درست کردن یک غذای ساده ایرانی، کارهایی سطحی نیستند—بلکه ضروری‌اند. سیستم عصبی شما برای دوام آوردن، نیاز به لحظه‌های «امن و آرام» دارد. این‌کارها ظرفیت تحمل درد را در شما افزایش می‌دهند و به شما توان ادامه می‌دهند.

۶. از تکنیکهای ساده روان‌درمانی حسی-حرکتی (Sensory Motor Psychotherapy) استفاده کنید:

- نگاه افقی برای بازگرداندن حس ایمنی:
چند دقیقه بنشینید و به‌آرامی نگاه‌تان را از چپ به راست، بعد راست به چپ بچرخانید. با صدای آرام، چیزهایی که می‌بینید نام ببرید: «پنجره… میز… گلدان…»
این تمرین به مغزتان یادآوری می‌کند که در «اینجا و اکنون» است، نه در میدان خطر.

- احساس تماس با زمین:
کف پاها را روی زمین بگذارید. وزن بدنتان را در لگن، زانو و کف پا حس کنید. آرام بگویید: «من اینجام. زمین منو نگه داشته.» این جمله ساده می‌تواند احساس فروپاشی را متوقف کند.

- حرکت آهسته با بدن:
بدن‌تان را کمی بکشید، دست‌ها را بالا ببرید، یک نفس عمیق بکشید و بازدم را با صدا بیرون دهید. بدن‌هایی که نمی‌جنبند، در استرس قفل می‌شوند. حتی یک حرکت کوچک می‌تواند بدن را از حالت یخ‌زدگی بیرون بیاورد.

- تنظیم لمس از طریق خودآرام‌سازی:
دست‌تان را روی قفسه سینه یا شکم بگذارید و چند نفس عمیق بکشید. این تماس آرام، پیام ایمنی به مغزتان می‌فرستد.

تو این روزای سخت مراقب خودتون و همدیگه باشید!

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
94
تکنیکهای آرام کردن بدن و کاهش استرس

- دکتر رویا نوری
@ChildPschology


لطفا این فایل صوتی رو بفرستید برای کسانی که دوستشون دارید تا بتونن استرسشونو مدیریت کنند❤️
57
اگر اضطراب یا استرس شما با مدیتیشن، مراقبه یا تکنیک‌های شناختی-رفتاری معمول (CBT) کاهش پیدا نمی‌کند، تنها نیستید. بسیاری از افراد به دلیل تجربه‌های بدن‌محور و فشارهای انباشته‌شده در سیستم عصبی، نیاز به روش‌های عمیق‌تر دارند.

فردا یک جلسه‌ی آموزشی رایگان به مدت یک ساعت برگزار خواهد شد، با محوریت تکنیک‌های Sensory Motor Psychotherapy برای:

• آرام‌سازی سیستم عصبی
• کاهش پانیک و اضطراب
• بیرون آمدن از حالت انجماد ذهنی و فیزیولوژیک

🕐 زمان: فردا، ساعت ۱ بعدازظهر به وقت پاسیفیک
🔒 ظرفیت محدود: فقط ۱۰۰ نفر

در این جلسه، دکتر نوری به‌طور عملی چند تکنیک ساده، کاربردی و علمی را آموزش خواهند داد.

برای دریافت لینک به ادمین کانال مسیج بدید
@Drroyanouri
53
فرض کنید فرزندتان را به مهمانی‌ای برده‌اید که هیچ‌کدام از افرادش را نمی‌شناسد.
وقتی وارد می‌شود، چند نفر بزرگسال نگاهش می‌کنند، یکی می‌خندد و می‌گوید: «وای چه خوشگله!»
در ظاهر، این یک جمله‌ی محبت‌آمیز است.
اما فرزندتان عصبانی یا مضطرب می‌شود.

مغز بچه‌ای که ورودی‌های حسی‌اش خیلی قوی‌اند، این نگاه‌ها و توجه ناگهانی را مثل نور چراغ‌قوه‌ی شدید توی چشم تجربه می‌کند: تند، غیرقابل پیش‌بینی، و حتی تهدیدآمیز.
پس موضوع، ساختار مغز و نوع پردازش اطلاعات است.

چه کنیم؟

قدم اول: درک و همدلی
به فرزندتان بگویید:
همه نگاهت می‌کنند و دوست نداری و احساس خوبی نداری.
حق داری اذیت بشی. وقتی یه‌دفعه همه چشم‌ها روی تو باشه، آدم یه‌کم گیج میشه.
بیا بریم یه گوشه بشینیم، کم‌کم عادت می‌کنی.

قدم دوم: آموزش
به فرزندتان یاد بدهید بدن او به مغزش سیگنال می‌فرستد،
مثل زمانی که دستش می‌سوزد، سردش می‌شود، یا می‌خارد.
پس همیشه به سیگنال‌های بدنش توجه کند،
اما از سیگنال‌ها نترسد.

قدم سوم: تمرین
حالا با فرزندتان با بازی تمرین کنید.
تمرین کردن مهم‌ترین قسمت آموزش است.
به فرزندتان بگویید او کارآگاه باهوشی است که باید تصمیم بگیرد کدام سیگنال درست است.

بازی چراغ سبز، چراغ قرمز بدن من

سناریوهای مختلف را با فرزندتان بازی کنید:
– وقتی دوستت تو پارک می‌خنده و صدات می‌کنه،
چه حسی داشتی؟ چراغت چی بود؟
– رفتی تو یه جمع ناآشنا و همه نگاهت می‌کنن. کدوم چراغ روشن شده؟

به او یاد بدهید بدنش مثل یک چراغ راهنمایی است که پیام می‌فرستد،
اما خودش راننده‌ی ماشین است و باید تصمیم بگیرد
کی توقف کند، کی مراقب باشد و کی ادامه بدهد.

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
247
حسادت کودکانه؛ نقطه‌ی شروع شناخت خود

حسادت یکی از احساس‌های طبیعی و رایج در کودکان است. این احساس به‌تنهایی نشانه‌ی مشکل نیست، بلکه می‌تواند سازنده باشد—اگر کودک یاد بگیرد چطور آن را بشناسد، ابراز کند، و به شکل مؤثر از آن استفاده کند.

برای کمک به رشد هیجانی کودک‌تان، بیایید با هم چند اصل مهم را مرور کنیم:

۱. حسادت یعنی یک نیاز یا آرزو درون تو دیده شده
وقتی کودک حسادت می‌کند، در واقع مغزش دارد پیام می‌دهد که چیزی برایش مهم است. اگر به‌جای سرزنش، به او بگویید:
«فکر کنم چیزی رو دیدی که تو هم دلت می‌خواست داشته باشی»،
او یاد می‌گیرد که احساسش قابل درک است، نه خطرناک یا اشتباه.

۲. فرشته‌ی آرزوها را به کودک معرفی کنید
به کودک بگویید:
«حسادتت مثل یک قطب‌نماست. وقتی ظاهر می‌شه، داره کمکت می‌کنه بفهمی چی برات مهمه.»
بعد کمکش کنید بفهمد چطور با کلمات احساسش را بیان کند، نه با پرخاشگری یا خراب‌کاری.
مثلاً:
«خواهرم کادو گرفت و من ناراحت شدم» بهتر از این است که بخواهد کادوی خواهرش را پنهان یا خراب کند.

۳. حسادت را به انگیزه تبدیل کنید
اگر کودک گفت:
«نمره‌ی دوست‌م از من بهتر شد»،
به جای گفتن «ناراحت نباش»، بپرسید:
«تو هم دلت می‌خواد نمره‌هات خوب باشه؟ بیا ببینیم چطور می‌تونیم کمک کنیم موفق بشی.»

در پایان:
حسادت کودک‌تان را سرکوب نکنید. آن را فرصتی ببینید برای گفتگو، آموزش، و رشد.
وقتی کودک یاد بگیرد احساسش را بشناسد و از آن درست استفاده کند، اولین قدم را به سوی هوش هیجانی، تاب‌آوری و مسئولیت‌پذیری برداشته است.

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
330
تربیت مثبت

آیا باید اجازه بدیم بچه‌مون احساسات منفی داشته باشه؟
وقتی فرزندتون گریه می‌کنه یا عصبانیه، چطور آرومش می‌کنید؟

آرام کردن کودک همیشه کمک نیست؛
گاهی مانع تاب‌آوری است.
اگر هر بار که فرزندتان ناراحته، سریع آرامش می‌کنید، چطور اجازه می‌دید احساسشو بشناسه؟

دو باور بسیار اشتباه وجود داره:
بچه خوب داد نمی‌زنه، عصبانی نمی‌شه،
باید همیشه خوش‌رفتار باشه.
ما که همه‌چی رو مهیا کردیم،
چقدر این بچه‌ها پررو و قدرنشناس‌ن!

باور اشتباه دوم:
قول می‌دم خوشبختت کنم
نمی‌ذارم هیچ‌چیزی تو دنیا اذیتت کنه
می‌خوام بچه‌ام همیشه خوشحال باشه
باید هر چه سریع‌تر آرومش کنم
وقتی حال فرزندم خوب نیست یعنی
من والد بدی هستم

احساسات را فرصت رشد ببینیم، نه تهدید تربیتی
هر نوع ناکامی طبیعی زندگی قراره تبدیل به فرصتی بشه تا با حمایت فرزندتون
و آموزش مدیریت احساسات و رفتار،
به فرزندتون زندگی کردن رو یاد بدید.
چطوری؟

فرض کنید فرزندتون از خواهر یا برادرش ناراحت است

موقعیت:
فرزندتون با عصبانیت می‌گه:
«مامان! همیشه اسباب‌بازی‌هامو برمی‌داره! ازش متنفرم!»

واکنش رایج (که مانع تاب‌آوری است):
«حرف بد نزن! اون خواهرته! یا برادرته! اون کوچیکتره تو بزرگتری! برید با هم بازی کنید.»
یا حتی هی می‌خواید توضیح بدید:
«عزیزم تو بزرگتری، او کوچیکه نمی‌فهمه. تو نباید بگی متنفری. اون میاد پیش تو چون دوستت داره. می‌دونم تو هم دوستش داری!»

در این روش، کودک یاد می‌گیرد که:
۱. احساس خشمش نادرسته
۲. باید زود آروم شه
۳. ابراز احساساتش پذیرفته نیست

نتیجه؟
فرزندتون یا خاموش و درون‌ریخته می‌شود، یا احساس می‌کنه درک نمی‌شه، شما طرفدار دیگری هستید، و در موقعیت‌های دیگر، رفتار انفجاری نشان می‌ده.

واکنش تربیتی برای پرورش تاب‌آوری هیجانی:

قدم اول: مشروعیت دادن به احساسات
«می‌فهمم خیلی ناراحتی. چون اسباب‌بازی‌هات بدون اجازه برداشته شده ناراحت شدی.»

قدم دوم: نام‌گذاری و همراهی با هیجان
«به‌نظر می‌رسه هم عصبی‌ای، هم ناامید. درسته؟ وقتی احساس می‌کنی کسی به تو احترام نمی‌ذاره، اذیت می‌شی.»
گاهی بچه‌ها این گفت‌و‌گوی مستقیم رو دوست ندارن. در این موارد، از تجربیات خودتون بگید؛ از اینکه شما هم وقتی کوچیک بودید چقدر ناراحت می‌شدید.

قدم سوم: دعوت به شناخت راه‌حل بعد از تخلیه هیجانی
«می‌خوای کمک کنم که با خواهرت حرف بزنی، یا اول فقط کنار هم آروم بشینیم؟»

نتیجه این شیوه:
۱. کودک یاد می‌گیره خشمش بد نیست، بلکه پیام داره
۲. درک می‌کنه که احساسات گذرا هستند، نه خطرناک
۳. یاد می‌گیره قبل از واکنش، احساسش رو شناسایی و بیان کنه
۴. احساس امنیت هیجانی می‌سازه، که پایهٔ تاب‌آوری است

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
347
چه نسل خسته‌ای شدیم.
نسلی لبریز از احساس گناه،
سرشار از حس کافی نبودن.
می‌خواهیم همه‌ی نداشته‌های زندگی‌مان را
فرش راه فرزندان‌مان کنیم
با تمام وجود، با تمام خستگی.

اما در این مسیر،
نه تنها خودمان را آهسته می‌سوزانیم،
بلکه کودکانی بزرگ می‌کنیم
که هرگز نیاموختند چطور
در برابر واقعیت‌های زندگی بایستند.
کودکانی که همیشه خواستن را آموختند،
اما هرگز نداشتن را تاب نیاوردند.

قرار نیست همه‌ی رویاهای فرزندان‌مان را محقق کنیم.
قرار است به او بیاموزیم چطور با واقعیت
زندگی، انسانی، محترمانه، و انعطاف‌پذیر، روبه‌رو شود.
باور کنید، آن‌قدر که فکر می‌کنید
به فرزندتان بدهکار نیستید!

اگر از خودتان بگذرید،
روزی فرزندتان خواهد دید که
بهای محبتش، فرسودگی شما بوده
و این، باری‌ست که
او قرار نیست به دوش بکشد

اگر فرزندم تک باشه یعنی بهش ظلم کردم!
از اینکه بهش نتونستم شیر بدم بهش ظلم کردم
اگر سر کار رفتم بهش ظلم کردم
اگر زود مهد گذاشتم بهش ظلم کردم
اگر جای خوابشو جدا کردم یا نکردم بهش ظلم کردم

انقدر بهمون ظلم شده که میترسیم ظالمی بشیم که ازش متنفریم
باور کنید تا این اندازه به فرزندتان بدهکار نیستید
والدینی که با احساس بدهکاری فرزندشان را بزرگ میکنند
بچه‌های طلبکار و متوقع، بدون مهارت زندگی تربیت خواهند کرد!

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
574
ناخن گرفتن؛ یک چالش حسی برای بعضب از بچه ها

اگر فرزندتان اجازه نمی‌دهد ناخن‌هایش را بگیرید و گاهی خودش با دندان آن‌ها را می‌کند، احتمالاً با بیش‌حسی لمسی یا اختلال در یکپارچگی حسی مواجه است. این کودکان تماس‌های ظریف و ظاهراً بی‌آزار را به‌صورت شدید و تهدیدآمیز درک می‌کنند. اما با چند تکنیک ساده می‌توانید تجربه‌ی ناخن گرفتن را به تجربه‌ای امن و قابل تحمل تبدیل کنید.


نکاتی برای ناخن گرفتن کودک حساس:

۱. زمان مناسب را انتخاب کنید:
بعد از حمام، ناخن‌ها نرم‌تر هستند و بدن کودک در حالت آرامش بیشتری است.

۲. ماساژ ملایم قبل از شروع:
با روغن نارگیل یا لوسیون ملایم، انگشت‌ها را ماساژ دهید یا با قلم‌موی نرم از نوک انگشت تا مچ را نوازش کنید. این کار کمک می‌کند سیستم عصبی کودک تماس را بهتر بپذیرد.

۳. ناخن‌گیری را تبدیل به بازی کنید:
به هر انگشت یک شخصیت بدهید (مثلاً انگشت شجاع، انگشت خوابالو، انگشت خجالتی). بگویید قرار است موهایشان را کوتاه کنیم تا سبک شوند یا لباس جدید بپوشند.


بازی پیشنهادی: «مأموریت نجات ناخن‌ها»

داستان بازی:
به کودک بگویید ناخن‌ها خیلی رشد کرده‌اند و جلوی بازی‌کردن یا غذا خوردن شخصیت‌های انگشتی را گرفته‌اند. مأموریت ما این است که به آن‌ها کمک کنیم «کوتاه و سبک» شوند تا بتوانند راحت‌تر زندگی کنند.

مراحل:
• هر بار که یک ناخن کوتاه شد، شخصیت آن انگشت را صدا بزنید و تشکر کنید:
«مرسی انگشت قهرمان که همکاری کردی!»
• کودک می‌تواند روی جدول مأموریت‌ها برای هر انگشت یک ستاره یا شکل بکشد.


درباره جایزه دادن

به جای وعده‌های مادی مثل شکلات یا اسباب‌بازی، از جایزه‌های احساسی و فعالیت‌محور استفاده کنید:
• «بعد از ناخن گرفتن می‌ریم کتاب مورد علاقتو با هم بخونیم.»
• «می‌تونی یک برچسب انتخاب کنی و به تقویم مخصوصت بزنی.»

هدف از جایزه، ایجاد حس موفقیت و پیشرفت است، نه وابسته‌کردن کودک به پاداش بیرونی.



و اما تشویق واقعی:
• به جای گفتن «آفرین بچه خوبی شدی»، بگویید:
«دیدی چطور تونستی با ترست کنار بیای؟ این یعنی خیلی قوی شدی.»
یا
«همکاری‌ات امروز باعث شد ناخن کوچولوها سبک و خوشحال بشن.»

تشویق باید رفتار را بازتاب دهد، نه شخصیت را برچسب‌ بزند. این به کودک کمک می‌کند خودش را «توانا» ببیند، نه فقط «مورد تأیید شما».


دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
213
کودکانی که بیشتر در معرض سوءاستفاده جنسی قرار دارند، اغلب با یک ویژگی مشترک شناخته می‌شوند: آسیب‌پذیری عاطفی و سکوت.

آزارگران جنسی کودک را تصادفی انتخاب نمی‌کنند. آن‌ها دقیقاً دنبال کودکانی می‌گردند که راحت‌تر فریب می‌خورند، نه نمی‌گویند، و از نظر روانی آماده‌ی مقاومت نیستند. اما این کودکان چه ویژگی‌هایی دارند:

-کودکی که خجالتی، منزوی یا کم‌حرف است.
-کودکی که از والدینش می‌ترسد یا مدام سرزنش می‌شود.
-کودکی که در خانه توجه، محبت یا امنیت کافی دریافت نمی‌کند.
-کودکی که احساس می‌کند اضافی است یا کسی او را نمی‌خواهد
-کودکی که در فضای مجازی بدون نظارت رها شده.
-کودکی که یاد نگرفته بدنش حریم دارد یا چطور از خودش محافظت کند.
-کودکی که نمی‌داند احساساتش را چطور بیان کند یا اصلاً به آن‌ها توجه نشده.

این کودکان اغلب مهربان، مؤدب، ساکت و مسئول به نظر می‌رسند. اما در نبود آموزش، حمایت و فضای امن برای گفتگو، ممکن است در برابر آزار، گیج، ناتوان یا خاموش بمانند.

این آسیب‌پذیری به‌هیچ‌وجه تقصیر کودک نیست. بلکه نشانه‌ی آن است که آموزش‌های لازم، ارتباط امن، و حمایت کافی از سوی والدین و مراقبانش فراهم نشده.

والدین چطور می‌توانند از کودکان آسیب‌پذیر محافظت کنند؟

آزارگرها دنبال کودکانی هستند که ساکت‌اند، خجالتی‌اند، نیاز به محبت دارند یا نمی‌دانند چطور از خودشان محافظت کنند. اما والدین می‌توانند با چند گام ساده، کودک را قوی‌تر و ایمن‌تر کنند:

۱. آموزش «نه گفتن»

کودک باید بداند که حق دارد در برابر هر تماس یا رفتار ناراحت‌کننده‌ای بگوید: «نه!» حتی اگر آن فرد بزرگ‌تر، فامیل یا مربی باشد.

۲. مرزهای بدنی را از کودکی آموزش دهید

مثلاً به جای اجبار به بوسیدن بزرگ‌ترها، بگویید: «می‌خوای بغلش کنی یا دست بدی؟ خودت تصمیم بگیر.»
این‌گونه کودک حس مالکیت بر بدنش را یاد می‌گیرد.

۳. فضای امن برای حرف زدن ایجاد کنید

اگر کودکی اشتباهی کرد یا راز نگران‌کننده‌ای گفت، اولین واکنش‌تان تنبیه یا ترس نباشد. با جمله‌هایی مثل:
«ممنون که گفتی، کارت خیلی شجاعانه بود»
کودک را تشویق کنید تا باز هم حرف بزند.

۴. به نشانه‌های رفتاری حساس باشید

بی‌قراری، شب‌ادراری، سکوت غیرعادی، ترس ناگهانی از یک فرد خاص یا وابستگی زیاد به گوشی و فضای مجازی می‌تواند علامت هشدار باشد. این علائم را سرسری نگیرید.

۵. خودتان الگوی «حفظ مرز» باشید

اگر کودک می‌بیند که شما هم از بدن و احساس‌تان محافظت می‌کنید، خودش هم این کار را یاد می‌گیرد.


و یادتان باشد: آزارگرها معمولا غریبه‌ها نیستند. بچه‌ها را از غریبه ها نترسانید، بلکه خوددوستی را به آنها بیاموزید!

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
355
آیا کاهش استفاده از گوشی هوشمند می‌تواند اضطراب را کاهش دهد؟
نتایج پژوهش‌ها می‌گوید: بله، کاملاً موثر است.

در یک مطالعه جدید در سال ۲۰۲۴، گروهی از بزرگسالان تنها به مدت سه هفته میزان استفاده روزانه از تلفن همراه خود را کاهش دادند—بدون حذف کامل، فقط با آگاهی بیشتر و استفاده کمتر.

نتایج چشمگیر بود:
• سطح اضطراب به‌طور قابل‌توجهی کاهش یافت
• کیفیت خواب بهبود پیدا کرد
• احساس فشار روانی کمتر شد
• و سطح کلی رضایت از زندگی افزایش یافت

اما چرا چنین تغییر کوچکی تأثیر بزرگی دارد؟

زیرا استفاده مداوم از گوشی، به‌ویژه در ساعات پایانی شب، مغز را در حالت آماده‌باش نگه می‌دارد. این وضعیت باعث تحریک سیستم عصبی، اختلال در ترشح ملاتونین و کاهش کیفیت خواب می‌شود—و همه اینها به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، اضطراب را افزایش می‌دهند.

علاوه بر این، حضور دائمی در فضای مجازی ما را در معرض مقایسه‌های مداوم، اطلاعات نگران‌کننده و محتوای احساسی قرار می‌دهد. این فشارهای ناخودآگاه، به مرور زمان سلامت روان را فرسوده می‌کنند.

کاهش آگاهانه‌ی استفاده از گوشی، به مغز و بدن فرصت بازسازی می‌دهد. تمرکز بهتر می‌شود، خواب عمیق‌تر می‌شود، و ارتباط فرد با خود و محیط اطراف، سالم‌تر و آرام‌تر می‌شود.

لازم نیست تکنولوژی را کنار بگذارید—کافی‌ست گاهی از آن فاصله بگیرید.
این فاصله، به نفع آرامش روان شماست.


Fitz, N., Smits, J. A. J., & Powers, M. B. (2024). Reducing smartphone use improves sleep, anxiety, and well-being: A randomized controlled trial. Journal of Behavioral Health, 13(2), 145–159. https://doi.org/10.1016/j.jbh.2024.02.005
190
کاری که این چند روزه خیلی کمکم کرده

تنفس درست

@ChildPsychology
108
نوجوانی یعنی یک سفر پر از فراز و نشیب
یعنی توهم اینکه من از همه بهتر می‌فهمم
یعنی درباره همه چی چونه می‌زنم
یعنی هیچ اتفاق بدی برای من نمی‌افته
یعنی تو منو درک نمی‌کنی
یعنی دوستام فقط منو می‌فهمن


نوجوانی یعنی گاهی احساس می‌کنم زشت‌ترینم
یعنی هیچ‌وقت از ظاهرم راضی نیستم
یعنی دنیای من شبکه‌های اجتماعیه
یعنی می‌خوام تنها باشم اما منو تنها نذار
یعنی نمی‌تونم تحملت کنم اما عاشقتم
یعنی گاهی هیچی راضیم نمی‌کنه

لطفا هی نپرسید که
«چته… چرا اینجوری می‌کنی… چرا هیچی راضیت نمی‌کنه…»
باور کنید خودش هم نمی‌دونه!
بله فکر می‌کنه همه چی می‌دونه و شما درکش نمی‌کنید
اما خودش نمی‌فهمه چشه!

در نوجوانی هوش سیال به اوج خودش می‌رسه
یعنی توانایی استدلال و فکر کردن انتزاعی
اما قسمتی از مغز که مسئول تصمیم‌گیری منطقی، تنظیم هیجانات، آینده‌نگری و کنترل خطر هست، تکامل نیافته

می‌بینید چه تضاد بزرگیه؟

لطفاً هی نگید ما که اینجوری نبودیم!
نسل ما مجبور بود یاد بگیره خودش رو با دنیا تطبیق بده، پس با سرکوب کردن و گذشتن از خودش نوجوانی کرد
این نسل، نسل Z, نسل دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی، رفاه بیشتر و والدین آگاه‌تره
و یاد گرفته دنیا باید با من سازگار بشه!

اما پشت این همه تفاوت، یک نیاز پنهان هست:
نیاز به دیده شدن، شنیده شدن، جدی گرفته شدن.
نوجوان دلش می‌خواد اشتباه کنه و کسی قضاوتش نکنه. می‌خواد تجربه کنه
و بدون ترس از طرد شدن حرف بزنه
می‌خواد کسی کنارش باشه حتی وقتی خودش کنار خودش نمی‌مونه

نوجوانی یعنی تمرین انسان بودن
تمرین زندگی کردن و بزرگ شدن
یعنی زیستن با دل ناآرام، با مغزی که می‌تازه،
و با دنیایی که هنوز براش جا نیفتاده

اگر کنار نوجوان‌تان نایستید، دیگری می‌ایستد.
پس امن‌ترین همراهش باشید،
حتی وقتی خودش طوفانی‌ست!

دکتر رویا نوری
@ChildPsychology
361
بدن زن بعد از زایمان، در حال ترمیم، بازسازی و شناختی دوباره از خودش است.

بین ۲ تا ۶ ماه زمان نیاز دارد تا بافت‌ها و زخم‌های بدنش ترمیم شوند و به بهبودی اولیه برسد. این فرایند بسته به نوع زایمان، وضعیت فیزیکی، و میزان استراحت و حمایت اطرافیان، می‌تواند متفاوت باشد. اما حتی پس از این مرحله نیز، بازسازی کامل فیزیولوژیکی ممکن است بین ۹ تا ۱۲ ماه طول بکشد تا بدن دوباره به تعادل متابولیک و عملکرد طبیعی خود بازگردد.

تعادل هورمونی، مرحله‌ی پیچیده‌تری است. هورمون‌هایی که طی بارداری، زایمان و شیردهی دچار نوسان می‌شوند، ممکن است تا پایان ۱۸ تا ۲۴ ماه زمان نیاز داشته باشند تا به حالت پیش از بارداری بازگردند. این تغییرات بر خواب، خلق، اشتها، روابط عاطفی و تصویر ذهنی زن از خود تأثیر می‌گذارند.

در این میان، افسردگی پس از زایمان نیز می‌تواند روند بازیابی را دشوارتر و طولانی‌تر کند. رسیدن به حس «خودِ سابق» یا ساختن هویت جدید به عنوان مادر، فرایندی تدریجی و چندلایه است که ممکن است ۲ تا ۵ سال یا حتی بیشتر زمان ببرد—به‌ویژه اگر پای فرزند دوم یا فشارهای مضاعف هم در میان باشد.

در چنین شرایطی، نقش همسر بسیار حیاتی است.

مهم‌ترین کاری که پدر نوزاد می‌تواند انجام دهد، شناخت و درک این فرایندهای فیزیکی، روانی و هویتی است. زنی که به‌تازگی مادر شده، فقط درگیر مراقبت از نوزاد نیست—او در حال بازسازی خودش است.
اگر این واقعیت دیده نشود، احساس تنهایی، بی‌پناهی و فرسودگی به‌سرعت جای عشق و شور اولیه را می‌گیرد.

هیچ مادری نباید این مسیر دشوار و پیچیده را به تنهایی طی کند.
همراهی، درک و حمایت واقعی، نه از جنس شعار، بلکه در عمل، می‌تواند دلبستگی میان زن و همسرش را عمیق‌تر کند؛ نه زخمی‌تر.

فرهنگ ما نیازمند نگاهی انسانی‌تر، واقعی‌تر و مسئولانه‌تر به مادر و مادر شدن است.
نه آن‌قدر مادر را بالا ببریم که به‌جای تقدیر، باری بر دوشش بگذاریم
و نه آن‌قدر بی‌تفاوت باشیم که درد و نیازش را انکار کنیم.

نه «بهشت» را زیر پایش بگذاریم و او را تا حد فرشته بالا ببریم
که زیر بار این انتظار مقدس، آرام آرام خم شود،
و نه از او انتظار داشته باشیم که بی‌صدا، بی‌خواب، بی‌نیاز، بدون شکایت و بدون حق فرسودگی، همه‌چیز و همه‌کس را نجات دهد.

مادر یک انسان است.
با بدنی که خسته می‌شود،
با دلی که گاهی می‌شکند،
و با ذهنی که نیاز دارد دیده شود، شنیده شود، و گاهی فقط در آغوش گرفته شود.

مادر شدن، قهرمانی نیست که پاداشش تقدس و سکوت در برابر رنج باشد.
این مسیر پیچیده و عمیق، فقط با آگاهی، مهربانی و حمایت واقعی اطرافیان قابل تاب‌آوردن است.

1. Lopez‑Gonzalez, D. M., & Kopparapu, A. K. (2022). Postpartum Care of the New Mother. StatPearls.
2. Rasminsky, A. (2018, July 31). Timeline of Postpartum Recovery. Healthline.
3. Ames, H. (2020, June 2). Postpartum recovery: What to expect. MedicalNewsToday.
4. Tardif, D. (2024, June 13). What to Know About Postpartum Hormones. Verywell Health.
441
آرزوی هر پدر و مادری این است که فرزندی داشته باشد با زندگی‌ای سرشار از خوشبختی—بدون درد جسمی، نگرانی، یا رنج عاطفی.
فرزندی که هرگز دست یا پایش نشکند، بازی‌ای را نبازد، نمره‌ای پایین نگیرد.
هرگز سیگار نکشد، مواد مصرف نکند، یا تصادف نکند.

همه‌ی ما در رؤیا، جهانی بی‌نقص را تصور می‌کنیم که در آن کودکان با
فشار همسالان، زورگویی، دعوا یا طلاق والدین،
غریبه‌های خطرناک، بیماری و مرگ، فقر، جرم، تروریسم یا جنگ روبه‌رو نمی‌شوند.

دلمان می‌خواهد آن‌ها را در پتوهای نرم و ایمن بپیچیم
و از هر اندوه و آسیبی حفظ کنیم.
اما حتی اگر می‌توانستیم،
آیا این کار واقعاً به نفع‌شان بود؟

اگر می‌توانستیم آن‌ها را از تمام ناراحتی‌ها و تنش‌ها واکسینه کنیم،
آیا هرگز لذت ایستادن بعد از افتادن را تجربه می‌کردند؟
آیا می‌توانستند شیرینی موفقیت یا شادی واقعی را بچشند،
اگر هرگز طعم شکست یا طرد شدن را نمی‌چشیدند؟
آیا قدر خوشبختی را می‌دانستند،
اگر هیچ‌گاه با بدبیاری روبه‌رو نمی‌شدند؟

اگر با چوب جادویی رنج را از آن‌ها دور می‌کردیم،
آیا انسان‌هایی همدل، مهربان، عاشق و کمک‌رسان می‌شدند؟
آیا آمادگی داشتند جهان را جای بهتری کنند؟

ما نمی‌توانیم سختی‌هایی را که زندگی برای فرزندان‌مان در نظر گرفته انتخاب کنیم،
اما گاه همین سختی‌ها انسان را عمیق‌تر، قوی‌تر و مهربان‌تر می‌کنند.

هیچ پدر و مادری آرزوی سختی برای فرزندش ندارد
اما واقع‌بینانه که نگاه کنیم،
باید انتظار چالش داشته باشیم.

هدف ما نباید پرورش کودک آسیب‌ناپذیر باشد،
بلکه باید کودکانی پرورش دهیم که توان
روبه‌رو شدن با آسیب‌ها و بلند شدن پس از افتادن را دارند.
کودکانی که در سختی‌ها هم بتوانند شادی را پیدا کنند.
کودکانی که ریشه‌های عمیق و محکم در درون خود بسازند

تا بال‌هایشان روزی آن‌ها را با استقلال و موفقیت به آینده ببرد.

اگر می‌خواهیم فرزندان‌مان دنیا را با تمام واقعیت‌هایش تجربه کنند
هم دردهایش، هم شادی‌هایش
باید هدف‌مان تاب‌آوری باشد.

برای ثبت نام در وبینار:

کودک قدرمند من!
آموزش تاب آوری در کودکان

به ادمین وبینارها پیغام بدید👇
@NikaSadeghi
291
2025/07/13 01:47:04
Back to Top
HTML Embed Code: