Telegram Web Link
▪️فروغ فرخ‌زاد
ـــ فروغ فرخ‌زاد و سینما ــ غلام حیدری

ـــ در آن روزها به پرندۀ دورپروازی شباهت داشتم که در آسمان‌های تاریک و محدود و فضاهای خالی بال گشوده و اوج گرفته، می‌خواستم به‌طرف چشمۀ روشنایی و نور پرواز کنم؛ و در راهم ابریشم باران‌ها به پایم می‌پیچیدند و نفسِ بادها مسیر پروازم را در خود می‌کشیدند و دودِ ابرها در چشمانم می‌دویدند، و من، بال می‌زدم، پیوسته بال می‌زدم، و راه من راهِ دوری بود…


🎥 @CinemaParadisooo
▪️فیلیپ گلس

ـــ بگذاريد اين‌طور به شما بگويم، اگر من و همسرم، اوقات فراغتی پيدا كنيم، قطعا به سينما نمی‌رويم، بلكه رفتن به تئاتر، رستوران و خوردن غذای خوب انتخاب اصلی ماست. من تا قبل از سال ١٩٧٨ و ملاقات با گادفری رجيو هيچ علاقه‌ای به سينما نداشتم. اصلا فكرش را هم نمی‌كردم كه روزی برای فيلم‌ها موسيقی بسازم. وقتی كه گادفری گفت دوست دارد من برای فيلمش (کویانیس کاتسی: زندگی بدون توازن) موسيقی بسازم، هيچ تمايلی به اين كار نداشتم. گادفری برای تهيه سرمايه به مشكل برخورد و ما تنها شديم، حالا فقط ما دوتا می‌بايست اين فيلم پرهزينه را به انتها می‌رسانديم. فكر كردم زمان آن رسيده كه تلفيق موسيقی و تصوير كار خودش را بكند.


— Philip Glass and Godfrey Reggio, Nov 2024.

🎥 @CinemaParadisooo
👍1
▪️جان برجر
ـــ جی ــ ترجمه آرش خوش‌صفا

• اگر تو بخواهی، هم‌دیگر را دوست خواهیم داشت ـــ حتی اگر لبانت بسته بمانند و هیچ نگویند...

ـــ اخلاقیات رازآلودگی سرش نمی‌شود. درست به همین دلیل است که هیچ واقعیت اخلاقی‌ای وجود خارجی ندارد و هرچه هست داوری اخلاقی است و بس. داوری‌های اخلاقی هم نیازمند تداوم و پیش‌بینی‌پذیری هستند. یک واقعیت سرشارِ تماماً شگفتی‌آور را نمی‌توان به‌زور در چهارچوب اخلاقیات چپاند؛ شاید بعدها نادیده گرفته یا سرکوب شود ولی همین‌که موجودیت به رسمیت شناخته شود، ابهامش آن را در برابر هرگونه داوریِ اخلاقی نفوذناپذیر می‌کند.

— Éric Rohmer's Six Moral Tales.

🎥 @CinemaParadisooo
👍2
▪️سوزان سانتاگ

ـــ شَر و پورنوگرافی تابع قانون واحدی هستند؛ شوک ناشی از دیدن عکس‌های قساوت‌آمیز، با دیدن مکرر، از میان می‌رود. همان‌طور که حس شگفتی و سرگردانی‌ای که پس از دیدن یک فیلم پورنوگرافیک برای اولین بار به شخص دست می‌دهد، بر اثر تکرار از میان می‌رود. حس حریم و فاصله‌ای که زیرپاگذاشتن آن، ما را برآشفته و ناراحت می‌کند، چندان استوارتر از حس حریم و فاصله‌ای نیست که بر تعریف یک چیز به عنوان «وقیح» حاکم است. و هردوی این مرزها در سال‌های اخیر به شدت مورد آزمایش قرار گرفته‌اند. سیاهۀ عظیم فلاکت و بی‌عدالتی عکاسی شده در سرتاسر جهان حدی از آشنایی با قساوت را برای تمامی ما فراهم کرده است و بدین واسطه وجه معمولی‌تری به اموری هولناک بخشیده است. آن را آشنا، دور (این که فقط یک عکس است!) و اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌دهد. زمانی که اولین عکس‌ها از اردوگاه‌های نازی‌ها پدیدار شد، آنها به هیچ‌وجه معمولی نبودند اما حالا پس از سی سال ممکن است به نوعی نقطۀ اشباع رسیده باشیم. در دهه‌های اخیر، عکاسیِ «متعهد» دست‌کم به همان اندازه که در برانگیختن وجدان اخلاقی نقش داشته، در کشتن آن نیز موثر بوده است.

🎥 @CinemaParadisooo
👍5
▪️فهرست ده فیلم برگزیده سال ۲۰۲۴ از نگاه منتقدین و نویسندگان مجله کایه ‌دو سینما





#️⃣ #Cahiersducinéma
🎥 @CinemaParadisooo
Cahiers.Cinema.814.pdf
20.6 MB
▪️نشریه کایه‌‌ دو سینما ــ شمارهٔ ٨١۴ ــ نوامبر ۲۰۲۴

#️⃣ #Cahiersducinéma
🎥 @CinemaParadisooo
7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ژان-لوک گدار

ـــ بودن یا نبودن؟ مسئله واقعاً این نیست.




— Jean-Luc Godard by Kogonada

🎥 @CinemaParadisooo
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️آلن رنه

ـــ تنها تماشای مکرر فیلم‌های وودی آلن بوده که مرا از یک دوره افسردگی حاد نجات داده و برای همین تا آخر عمر خود را مدیون او خواهم دانست.


— The many faces of Woody Allen, a tribute.

🎥 @CinemaParadisooo
2👍2
▪️وودی آلن

ـــ بزرگ‌ترین پشیمانی! من یک عالمه دارم، جزئی و بزرگ؛ اما برای من بزرگ‌ترین‌شان این است که دانشگاه را تمام نکردم. وقتی کاری را بکنی و مدرکش را نگیری انگار شاه باشی و تاج بر سر نگذاری. آن موقع جوانی کردم. یک چیز دیگر این است که چرا زندگی جدی‌تری نداشتم و زندگی را جدی‌تر نگرفتم؛ فیلم‌های من آن اوایل سرگرم‌کننده‌تر بودند. اما این‌ها دلیل نمی‌شود که به آینده امیدوار نباشم. هنوز فرصت هست تا بهترین کارها را انجام دهم. باید بگویم که من از مرگ نمی‌ترسم فقط وقتی رخ می‌دهد نمی‌خواهم آن‌جا باشم!

▫️Take The Money And Run (1969)
▫️Dir. Woody Allen

🎥 @CinemaParadisooo
2👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️Do you love me?





▫️Annie Hall (1977)
▫️Dir. Woody Allen

🎥 @CinemaParadisooo
2
▪️کریستف کیشلوفسکی

ـــ این فیلم دربارۀ قهرمان‌ها نیست. فیلم دربارۀ آدم‌های عادی است. همان آدم‌هایی که در خیابان می‌بینیم. این فیلم اثری دربارۀ اکثریت است. دربارۀ من، دربارۀ شما و دربارۀ آدم‌های مثل ماست. بیشتر آدم‌ها بار سنگین شکست‌های کوچک و بزرگ خودشان را بر دوش دارند. این فیلم دربارۀ آدم‌هایی است که سرهایشان را به زیر انداخته‌اند.


▫️No End (1985)
▫️Dir. Krzysztof Kieślowski

🎥 @CinemaParadisooo
‍ ‍ ‍ ‍ ‍
▪️محمد مختاری
ـــ واگویه

ـــ این حنجره مقاومتی معین دارد و گاه چون اکنون هوار می‌کشد و چنگ می‌زند در زبان عریان و متورم می‌شود تارهاش و می‌ترکد و می‌پاشد بر این آینه که بند بند انگشتانمان در شکستنش سهیم بوده است.

تکه تکۀ دیدار، در تکه‌های عصب، در تکه‌های غریو، در تکه‌های تاریک، در تراشه‌های پراکنده در شکاف اعماق؛ آن گل که پرچم‌هایش را در باد افشانده است و کاسبرگش چون دهانی افشان، به واژه‌های پریشان گلبرگ‌هایش را می‌پراکند. و این ستاره‌ها و صندلی‌های معلق که با اشارۀ شمشیرهای کهنه، هنوز تاب می‌خورند. و دارها که بر اقیانوس روانند، و خاک که ذات خود را بر باد یافته است، و ما که مانده‌ایم و همین‌جا مانده‌ایم و همین‌جا می‌مانیم و سرهامان روی صندلی‌ها تاب می‌آورد و گیسوانمان آتشی در اقیانوس می‌زند که در ﺗﻸﻟﺆﺵ اعماق زمین بدرخشد، بدرخشد در خواب، بدرخشد در بیداری، بدرخشد در وهم، بدرخشد در ضمیری که نمی‌تواند ندرخشد، همچنان که می‌درخشد آن روشنای بلند که روان است، روان بوده است، روان خواهد بود.

شعری که چکه چکه فرو باریده است، فرو می‌بارد و آب‌ها و طوفان‌ها را برانگیخته است و برمیانگیزد و آب‌ها و طوفان‌ها را آرام کرده است و آرام می‌کند و ما که گیسو گیسو به راه افتاده‌ایم و به راه می‌افتیم و زندان‌ها که به راه افتاده‌اند و به راه می‌افتند و دارها که به راه افتاده‌اند و به راه می‌افتند و ویرانه‌ها و آبادی‌ها که به راه می‌افتند و چکه‌ها که دوباره بخار شده‌ست و چکه‌ها که دوباره فرو باریده است و می‌بارد، و می‌بارد تا این نیمه از صراحت خود، در ایمان شقه شقه بنگرد و تکه های ناصافش را به هم بچسباند که تنظیم این شکستگی تمام عمر وقت گرفته‌ست و سایه روشن شک و یقین و ابهام و وضوحش، توان بردباری را فرسوده است.

اما چرا به وحشت باید افتاد؟ که در این بازجست شاید جای انگشتان خویش یا نیاکان یا حتا فرزندانمان را در زنگار آینه پیدا کنیم. دنیا از این بیان مقطع یا مسلسل آسیبی نمی‌بیند و از ناموزونی‌اش نیز طنین موزون شاعران بر هم نمی‌خورد. این خط آشنا در عین آسانی دشوار است، زیراکه خط خویشتن است و لب به واژه‌هایی می‌گشاید که عشق در ﺗﺄمل برای خویش پیش از آنکه تنظیمشان کرده باشد، تعبیرشان کرده است.

پس بنویس؛ آنچه اکنون می‌گذرد در ﺷﺄن کیست و آنچه از این معنا بازمی‌یابیم شایستۀ کدام الفاظ است؟ بنویس روی خاک به اندازه ستاره، گام‌هایی روان بوده است و همچنان روان است و این زمین به گام‌های فرومانده نیز می‌اندیشد و اندیشیده است و حافظه‌اش همچنان می‌انبارد و می‌انبارد و خطی می‌شود و در فرصت شهاب که سنگ از ستاره‌های فروریخته به نجوا می‌افتد با سنگ یا استخوان که فرو می‌رود در خاک، و ذره ذره حکایت را بازمی‌گوید. بنویس اکنون کجاست، رویامان کجاست؟ کجاست بند بند استخوان‌هامان کجاست؟ کجاست حرف‌های گمشده که می‌خواست گوش دنیا را کر کند؟ بنویس آزادی رویای ساده‌ای است که خاک، هر شب در اعماق ناپیدایش فرو می‌رود و صبح از حواشی پیدایش برمی‌آید و این زبان اگر چه به تلفظش عادت نکرده است، صدای هجی کردنش را آن سوی سکوت شنیده است. بنویس عشق اسم شبی است هنوز، که ما را در ورطه‌های دنیا حق حضور داده است و سایه‌هامان را از دیوارهای کهنه گذرانده است، و می‌گذراند اگر چه بوی کهنگی اکنون مشاممان را بیازارد و از چهار جانب، خو گیریم و اخت شویم و شک کنیم و شک و یقین بیامیزند و میخکوبمان کنند و برآشوبیم و باز بنویسیم، که ما همچنان می‌نویسیم، که ما همچنان در اینجا ماندیم، مثل درخت که مانده است، مثل گرسنگی که اینجا مانده است و مثل سنگ‌ها که مانده‌اند و مثل درد که مانده است و مثل خاک که مانده است و مثل شب که هنوز مثل روز مانده است و مثل ساعت و نبض و خاموشی، مثل شعر و فراموشی، مثل وهن و مثل دوست داشتن، مثل پرنده، مثل فقر، مثل شک مثل یقین مثل آتش مثل فکر مثل برق مثل تنهایی مثل فن مثل شبنم مثل خشونت مثل دانایی مثل نسبیت مثل ترس مثل تهور مثل قتل مثل سلول مثل میکروب مثل آرزو مثل عدم حتمیت مثل آزادی و مثل استبداد و مثل هر چیزی که از ما نشانه‌ای دارد و ما از آن نشانه‌ای داریم.

ما شاهد شعارها و شعرهای خویشتنیم و شاهد یقین و تردید خویشتنیم و شاهد فساد و رشد خویشتنیم و با همین شعاع که آسان می‌نماید، قوس دوام را تا اینجا پیموده‌ایم و دایره هر دم بزرگتر شده است تا ذره ذرۀ خویشتن را گرد آوریم و باز به پا شود و باز گرد آوریم و باز حنجره به حنجره بخوانیم و خاموش شویم و باز بخوانیم و لحظه به لحظه رویامان را بنویسیم و خط زنند و باز بنویسیم و باز خط زنیم و باز بخوانیم و باز بنویسیم و باز خط زنند و باز حرف به حرف بنویسیم و باز بنویسیم و باز...

🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️پل الوار
ـــ ترجمه احمد شاملو

ـــ شب هیچ‌گاه کامل نیست
همیشه چون این را می‌گویم و تاکید می‌کنم
در انتهای اندوه، پنجرۀ بازی هست
پنجرۀ روشنی.

همیشه رویای شب‌زنده‌داری هست
و میلی که باید برآورده شود،
گرسنه‌گی‌یی که باید فرونشیند
یکی دلِ بخشنده
یکی دست که دراز شده، دستی گشوده
چشمانی منتظر
یکی زندگی
زندگی‌یی که انسان با دیگران‌اش قسمت کند…

▫️La notte (1961)
▫️Dir. Michelangelo Antonioni

🎥 @CinemaParadisooo
▪️ساتیاجیت رای
ـــ فیلم‌های ما فیلم‌های آنها ــ ترجمه محمد شهبا

ـــ ژان‌-لوک گدار نخستین کارگردان سینماست که خط پیرنگ را کاملا کنار گذاشته است. در واقع می‌توان گفت که گدار ژانر سینمایی تازه‌ای ابداع کرده است. این گونهٔ سینمایی را نمی‌توان تعریف کرد بلکه فقط می‌توان آنرا توصیف نمود؛ کولاژی است از داستان، بیانیه، فیلم خبری، گزارش، نقل قول، تلمیح، آگهی‌های بازرگانی و مصاحبه تلویزیونی و همه این‌ها به یک یا چند شخصیت ربط دارد که در فضایی کاملا امروزی زندگی می‌کنند. سینمای ذهن است نه سینمای قلب و به همین دلیل سینمای اقلیت است. می‌توان داستان سنتی و خط سنتی‌اش را نادیده گرفت و چهل تکه‌ای از اندیشه‌ها را به سبک گدار جانشین آن کرد. اما حتی چنین چهل تکه‌ای نیز قوانین زیبایی‌شناختی مخصوص به خودش را دارد و زیر پا انداختن این قوانین فقط به گروتسک منجر می‌شود و همه می‌دانیم که در هنر این به چه معناست. داوینچی برای رسم هیولا چنین توصیه می‌کند «سر اسب و تنهٔ فیل و پاهای عقب شتر». آن اقلیت متمایز نیز اگر در فیلمی سنتی خوراکی مطبوع بیابند بعید است که سراغ چنین موجود چند رگه‌ای بروند.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️مارتین اسکورسیزی

ـــ از فیلم «از نفس افتاده» به بعد، گدار تعریف جدیدی از این ایده اصلی که یک فیلم چیست و به کجا می‌تواند برود ارائه داد. هیچ‌کس به اندازه گدار جسور نبود. وقتی «گذران زندگی»، «تحقیر» و «ساخت آمریکا» را تماشا می‌کنید، این احساس به شما دست می‌دهد که او در واقع فیلم خود را جدا می‌کند و آن را در مقابل چشمان شما بازسازی می‌کند. شما هرگز نمی‌دانستید که لحظه به لحظه یا حتی فریم به فریم چه چیزی در انتظار شماست و به همین میزان درگیری او با سینما عمیق بود. او هرگز فیلمی نساخته است که در یک ریتم، حال و هوا یا دیدگاه قرار گیرد و فیلم‌های او هرگز شما را به حالت رویایی فرو نمی‌برد، بلکه شما را بیدار می‌کنند، هنوز هم این چنین هست و همیشه خواهند بود.

سخت است فکر کنیم که او رفته است. اما اگر بتوان گفت هنرمندی آثاری از حضور خود در هنرش به جا گذاشته است، او گدار است. و باید بگویم در حال حاضر، زمانی که بسیاری از مردم عادت کرده‌اند خود را به عنوان مصرف کنندۀ منفعل تعریف کنند، فیلم‌های او بیش از هر زمان دیگری ضروری و زنده احساس می‌شوند.

🎥 @CinemaParadisooo
👍1
▪️Jean-Luc Godard

— Art attracts us only by what it reveals of our most secret self.


— Jean-Luc Godard with his father Paul Godard

🎥 @CinemaParadisooo
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️آندری تارکوفسکی

ـــ کلماتی که دنیای من را می‌سازند این‌هاست: طبیعت و نواهای آن ـ ابر ـ آب ـ آتش ـ مادر ـ کودک ـ هنرمند ـ زمان ـ خواب ـ ناقوس ـ بخشش و گذشت ـ انعکاس تصاویر ـ جهان در آستانۀ فروپاشی.


▫️Evil Does Not Exist (2023)
▫️Dir. Ryûsuke Hamaguchi

🎥 @CinemaParadisooo
1
▪️پیر پائولو پازولینی

❍ همهٔ سکسی که در سالو هست استعاره‌ای است از ارتباط قدرت با کسانی که تحت سلطه‌ اویند. به عبارت دیگر نمایشی است (شاید رویاگون) از آنچه مارکس، کالاشدگی انسان می‌نامدش. کاهش بدن به شیء از طریق استثمار… سکس در سالو یک نمایش است یا استعاره از موقعیتی که ما در عرض این چندسال داریم در آن زندگی می‌کنیم. یعنی سکس به معنای اجبار و پلشتی.

دیگر هیچ سرخوشی‌ای در سکس نیست. جوانان زشت و مأیوس، خبیث یا شکست‌ خورده‌اند. امروز سکس ارضای الزاماتِ اجتماعی است و نه لذتی ضدالزامات اجتماعی. دیگر حتی نمی‌توانم از بورژوازی متنفر باشم، چون امروز در کشوری که من در آن زندگی می‌کنم، همه بورژوا هستند.

▫️Salò, 1975
▫️Dir. Pier Paolo Pasolini

🎥 @CinemaParadisooo
1
▪️بهترین فیلم‌های سال ٢٠٢۴ به انتخاب منتقدین نشریه ایندی‌وایر


The 25 Best Movies of 2024 | IndieWire

1- Nickel Boys, RaMell Ross
2- No Other Land, Yuval Abraham, Basel Adra, Hamdan Ballal, Rachel Szor
3- The Beast, Bertrand Bonello
4- I Saw the TV Glow, Jane Schoenbrun
5- Anora, Sean Baker
6- All We Imagine As Light, Payal Kapadia
7- The Substance, Coralie Fargeat
8- Furiosa: A Mad Max Saga, George Miller
9- Evil Does not Exist, Ryusuke Hamaguchi
10- Do Not Expect Too Much from the End of the World, Radu Jude
11- The Seed of Sacred Fig, Mohammad Rasoulof
12- Aaron Schimberg
13- Flow, Gintz Zilbalodis
14- Challengers, Luca Guadagnino
15- Between the Temples, Nathan Silver
16- Nosferatu, Robert Eggers
17- Dahomy, Mati Diop
18- Queer, Luca Guadagnino
19- Close Your Eyes, Victor Erice
20- Daughters, Angela Patton & Natalie Rae
21- Hard Truth, Mike Leigh
22- Juror #2, Clint Eastwood
23- Good One, India Donaldson
24- The Breaking Ice, Anthony Chen
25- The Brutalist, Brady Corbet

🎥 @CinemaParadisooo
2025/07/12 00:23:23
Back to Top
HTML Embed Code: