Telegram Web Link
▪️آلبر کامو
ـــ در مقاومت، طغیان و مرگ ــ ترجمه صالح نجفی

ـــ آفریدن در زمانۀ ما یعنی خطرِ آفریدن را به جان خریدن. هر اثری که به نشر می‌رسانی، دست به کنشی می‌زنی. و این کنش تو را بی‌دفاع در معرض هیجان‌های خشم‌آلود عصری قرار می‌دهد که بخشایشی در کارش نیست. پس سؤال این نیست که این وضعیت به ضرر هنر هست یا نه. تمامی کسانی که نمی‌توانند بدون هنر و معناهایی که هنر می‌رساند زندگی کنند یک سؤال بیشتر ندارند: در میان نیروهای امنیتیِ این همه ایدئولوژی (اینهمه نهاد مذهبی، عجب خلوتی برایمان ساخته‌اند!) آزادی شگفتِ لازم برای آفریدن چگونه ممکن می‌شود؟

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️میکل آنجلو آنتونیونی
ـــ دارم می‌فهمم ــ ترجمه عظیم جابری

ـــ در بی‌گناه بودن هیچ فضیلتی وجود ندارد. اگر تقصیر یعنی شناخت خیر و شر، بنابراین آزادیِ انتخاب و عمل ــ بی‌گناهی یعنی آرامش و آسودگی. اما کدام آرامش؟ کدام آسودگی؟ نبردی نیست، هیچ. و تأثیرات این هیچ چیست؟ هراس. چنین است راز عمیق بی‌گناهی.

▫️L'Avventura (1960)
▫️Dir. Michelangelo Antonioni

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️اینگمار برگمان

❍ اگر شما به تخیّلاتِ خلّاق خود ایمان داشته باشید، و به احساسات شخصی‌تان اطمینان، می‌توانید کاملاً با احساسات پیش بروید و عاقبت‌اندیش نباشید، زیرا قدرتِ ادراک نتایج احساسات خود را برای همیشه خواهید یافت.


❍ سینما لذت وصف‌ناشدنی از تغییر آدم‌ها و ساختن دنیایی دور از این اجتماع بد... چیزی که خودت خلق می‌کنی و پایانش را هر جور دوست داشته باشی عوض می‌کنی. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم احساس خوبی به آدم دست می‌دهد در اینکه می توانیم یک سرنوشت مصنوعی خلق کنیم.

▫️Persona (1966)
— Dir. Ingmar Bergman
▫️The Double Life of Veronique (1991)
— Dir. Krzysztof Kieślowski

🎥 @CinemaParadisooo
ـــ «میزانژو و میزانژست» نُهمین عنوان از مجموعه کتاب‌های سینمایی «کینو-آگورا» منتشر شد.

• این کتاب اثر سرگئی آیزنشتاین (۱۹۴۸ -۱۸۹۸) کارگردان و نظریه‌پرداز روسی سینما است. او در این نوشته، زیرمتن یک میزانسن خاص (یعنی معنای پنهان آن) را به‌وضوح برجسته می‌کند.

• بخش اول کتاب به «میزانژست» می‌پردازد؛ هماهنگی حرکات و ژست‌های فیزیکی بازیگران که وحدت ترکیبی به کنش می‌بخشد: «میزانسن در یک مقیاس شخصی.»

• در بخش دوم آیزنشتاین سراغ «میزانسن» می‌رود، که در اینجا میزانسن را در معنای محدود آن به عنوان چیدمان فیزیکی شخصیت‌ها در یک مکان بازیگری درک می‌کنیم.

• بخش سوم به «میزان‌کادر» اختصاص دارد که نزد آیزنشتاین به عنوان «ترکیب‌بندی برای قاب فیلم» و «چیدمان قاب‌های فیلم» یعنی مونتاژ، درک می‌شد.

ـــ میزانژو و میزانژست / سرگئی آیزنشتاین / حسام نصیری / ۱۲۸ صفحه / ۱۹۵ هزار تومان

علاوه بر کتابفروشی‌ها
قابل تهیه از
وبسایت لگا

➡️ @legapress
#️⃣ #ad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️کیم کی-دوک

ـــ هر چقدر که زندگی کنید، ایمان‌تان به کلمات همان‌قدر کم می‌شود. گفت‌وگو آسان‌ترین راه برای تحریف احساسات آدم‌هاست. برای همین من تصویر کردن رفتار و حرکات انسان‌ها را ترجیح می‌دهم. به نظر من بدن انسان بسیاری از حرف‌ها، افکار و احساساتش را به بیرون منعکس می‌کند، به همین دلیل چیزی را که کلمات به ما می‌دهند موهبتی اضافی می‌دانم. شخصیت‌هایم ترجیح می‌دهند صحبت نکنند و غالباً سکوت کردن‌شان، از اعتماد نکردن‌شان به کلمات و یا کافی دانستن آن چیزی ناشی می‌شود که بدن‌شان بروز می‌دهد. آنها انسان‌هایی بدون احساس نیستند. برای من گریه کردن یا قهقهه زدن زیباترین کلمات هستند.

▫️The Isle (2000)
▫️Dir. Kim Ki-duk

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️دیوید کراننبرگ

ـــ من یک مفهوم کلی درباره سینما در سر ندارم که با همه چیز جور در بیاید. دیالوگ وعده‌های شرقی تا حد زیادی از نامه‌های آن افراد گرفته شده است، بنابراین ناتورئالیستی نیست. حتی اگر دوره و زمانه خود آن شخصیت‌ها را در نظر بگیریم، بیشتر مکاتبه‌ای است. این ایده که من باید دیالوگ‌هایی را که ناتورئالیستی نیستند به شیوه‌ای ناتورئالیستی عرضه کنم، چالش هیجان‌انگیزی برای من است. این را هم باید بدانید که هر اقتباسی با دیگری فرق دارد؛ کاری که قبلاً کرده‌اید در مورد بعدی به دردتان نمی‌خورد. قبلاً هم این را گفته‌ام که برای وفادار بودن به کتاب، باید به آن خیانت کرد. باید این را درک کرد که ادبیات، سینما نیست. هر کدام از یک لحاظ خوب است و از هر کدام کارهای خاصی برمی‌آید که از دیگری برنمی‌آید. من درباره حذف چیزهایی از کتاب که از لحاظ سینمایی کارایی ندارند، رحم ندارم.

▫️Eastern Promises (2007)
▫️Dir. David Cronenberg

🎥 @CinemaParadisooo
▪️پل تامس اندرسِن

❍ جاناتان دمی، جاناتان دمی و جاناتان دمی. او قهرمان من است. او مردی بود که دنبالش می‌کردم. اگر می‌توانستم می‌خواستم که فیلم‌هایم شبیه فیلم‌های او باشند. همه‌چیزشان شبیه فیلم‌های او باشند. لحظاتی که در تنگنا قرار گرفته‌اید، باید از خود بپرسید، من همیشه می‌پرسم، اگر جاناتان بود چه می‌کرد؟ و این همیشه کمک می‌کند که به مسیر درست برگردید.

❍ راه خودتان را به بالا پیدا کنید. پول‌های خود را ذخیره کنید و مدارس فیلم‌سازی را فراموش کنید. بروید روز بد در بلک‌راک را ببینید و به گزارش جان استرجس گوش کنید و بیش‌تر از چهارسال پشت سرهم رفتن به مدرسه فیلم‌سازی، چیز خواهید آموخت.

▪️اندرسن در سال ۱۹۸۸ یک فیلم شبه مستند (ماکیومنتری) ۳۲ دقیقه‌ای ساخته بود درباره یک بازیگر بدنام؛ درام هجوآمیز بوگی نایتس نسخه بلند آن فیلم بود. فیلم درباره پسری بود به نام ادی (مارک والبرگ) که بعد از ترک تحصیل و کار در مشاغل پست، جذب صنعت فیلم‌های پورن می‌شود و سر از اعتیاد و جرم و جنایت درمی‌آورد...

— Paul Thomas Anderson’s Ten Films Which Influenced Boogie Nights – Aug ’98 in Neon Magazine.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️گراهام گرین
ـــ پایان رابطه ــ ١٢ فوریه ١٩۴۶

ـــ دو روز پیش چه احساس آرامش و سکوت و عشقی داشتم. زندگی داشت دوباره شادمان می‌شد، اما دیشب خواب دیدم که از پلکانی دراز بالا می‌روم تا بر بالای آن موریس را ببینم. هنوز خوشحال بودم چون وقتی به بالای پلکان می‌رسیدم گرم صحبت می‌شدیم. صدایش کردم دارم می‌آیم اما صدای موریس نبود که پاسخ داد، صدای بیگانه‌ای بود که همچون بوقِ مه که به کشتی‌های راه گم‌کرده هشدار می‌دهد به خروش درآمده بود، و مرا ترساند. فکر کردم آپارتمانش را ترک کرده و دور شده و نمی‌دانم کجاست، و باز به پایین پلکان که رفتم آب تا بالای کمرم بالا آمد و راهرو از مه آکنده شد. بعد بیدار شدم. دیگر آرامشی ندارم. فقط او را می‌خواهم مثل آن روزها. می‌خواهم با او ساندویچ بخورم. می‌خواهم در میخانه با او مشروب بخورم. خسته‌ام و دیگر رنج نمی‌خواهم. موریس را می‌خواهم. عشق انسانی معمولی فاسد را می‌خواهم. خدای عزیز، تو می‌دانی که در پی رنج توام. اما حالا آن را نمی‌خواهم. مدتی آن را از من دور کن و وقت دیگری آن را به من بده.

— Happy Valentine’s Day.

🎥 @CinemaParadisooo
▪️سرژ دنه: خب چه‌چیز متعلق به تو است؟

▫️ژاک ریوت: آیا چیزی متعلق به کسی است؟ آیا بیرون از پوست خودمان چیزی به ما تعلق دارد و حتی اگر چنین باشد، آیا مطمئنیم که متعلق ماست؟ شاید چنین احساس کنیم اما نه همیشه.

▫️Jacques Rivette, le veilleur (1990)
▫️Dir. Claire Denis & Serge Daney

🎥 @CinemaParadisooo
▪️گاسپار نوئه

ـــ شخصیت‌های من هرگز قهرمانانه عمل نمی‌کنند. آنها بیشتر گم شده‌اند و سعی می‌کنند درِ مناسب را برای باز کردن پیدا کنند و درنهایت درهای اشتباه را باز می‌کنند.


▫️Carne (1991)
▫️Dir. Gaspar Noé

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️جوزف کانین
ـــ کتاب روبر برسون: سبک معنوی در فیلم ــ ترجمه شاپور عظیمی

ـــ روبر برسون می‌خواست «نشان دهد که مراحل زندگی یک الاغ، شبیه دوران زندگی انسان است؛ در بچگی او را نوازش می‌کنند و در بلوغ باید کار کند، وقتی آدم رشد می‌کند بااستعداد و خلاق است و سر انجام دورۀ غیرقابل توضیح پیش از مرگ برای او فرامی‌رسد.»

اندرو ساریس این را درک کرد وقتی نوشت: «اگر ما بر سرنوشت بالتازار مویه می‌کنیم، به این دلیل نیست که دچار احساسات رقیقه می‌شویم، بلکه به این دلیل است که بالتازار به واسطۀ آن که آگاهی ما را تشدید می‌کند، منبع الهام‌بخش ما می‌شود.»

همانطور که ژان-لوک گدار می‌گوید: «فیلم واقعا جهان را در یک ساعت و نیم نشان می‌دهد، از دوران کودکی تا مرگ.»

این فیلم که شاید زیباترین و قدرتمندانه‌ترین اثر برسون است، مفهوم آزادی و رهایی را به شکلی مسرت‌بخش نشان نمی‌دهد یعنی همانطور که در پایان یک محکوم به مرگ گریخت و جیب‌بر دیده‌ایم. در این فیلم رهایی با رنج توام است و معنایی از دلداری و تسلی را به شکلی غیرقابل توصیف بیان می‌کند.

▫️Au Hasard Balthazar (1966)
▫️Dir. Robert Bresson

🎥 @CinemaParadisooo
▪️می‌خواهید بگویید تماشاگر اگر ۵٠ سال پیش ٢١ گرم را می‌دید احتمالا آن را درک نمی‌کرد؟

▫️الخاندرو گونسالس اینیاریتو: راستش با این حرف چندان موافق نیستم. از ١٩۵٠ مردم راشومون دیده‌اند. فاکنر هم این کار را در داستان‌هایش، آن هم در دهه ١٩۴٠ انجام داده است. و همۀ آن نویسندگان آمریکای لاتین ــ با زمان بازی کرده‌اند. اما قبول دارم فیلم‌هایی که زمان را درهم شکسته‌اند، معمولا در شمار جریان اصلی و رایج سینما نیستند. این را هم بگویم که آن چه در سال‌های اخیر از درهم شکستن زمان در بعضی از فیلم‌ها دیده‌ایم اصلا نوآوری محسوب نمی‌شود. من خنده‌ام می‌گیرد وقتی مردم می‌گویند این نوع سینما را تارانتینو کشف کرد. حتما آن‌ها پیش از دهه ١٩٩٠ نه فیلمی دیده‌اند و نه چیزی در مورد سینما خوانده‌اند.

ــــ نسخه کارگردان: رمز و رازهای کارگردانی از زبان فیلمسازان برگزیده جهان ــ استفان لیتگر ــ ترجمه شاپور عظیمی.

▫️21 grams (2003)
▫️Dir. Alejandro González Iñárritu

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️وونگ کار-وای

ـــ ما همه عاشق چیزی می‌شویم که نمی‌توانیم به دست آوریم، و چیزی را که نمی‌توانیم به دست بیاوریم عاشقانه دوست داریم.



▫️A Bout de Souffle (1960)
— Dir. Jean-Luc Godard
▫️Chungking Express (1994)
— Dir. Wong Kar-wai

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ایتالو کالوینو
ـــ درس‌های آمریکایی: شش پیشنهاد برای هزاره بعدی ــ ترجمه صالح نجفی

ـــ اگر ناگزیر بودم نمادی خوش‌یُمن برای آغاز هزارۀ جدید برگزینم، این را برمی‌گزیدم: جهش جَلد و ناگهانی شاعر-فیلسوفی که بر سنگینیِ جهان فائق می‌آید و ثابت می‌کند راز سبک‌بودن را می‌توان در سنگینیِ جهان بازجُست و حال آنکه آنچه بسیاری نشانۀ سرزندگی زمانۀ پرهای‌وهوی و پرخاشجوی و پر سروصدای ما می‌انگارند در حقیقت به قلمرو مرگ تعلق دارد، به سان گورستانِ اتوموبیل‌های زنگارگرفته.

▫️The Holy Mountain (1973)
▫️Dir. Alejandro Jodorowsky

🎥 @CinemaParadisooo
▪️سهراب شهیدثالث
ـــ نوستالژی جای دیگر (سهراب شهیدثالث، گفته‌ها، نامه‌ها، یادداشت‌ها) ــ رضا حائری
ـــ دانلود نسخه ترمیم‌شده فیلم در غربت

❍ وقتی از کشورم خارج شدم این حس را داشتم که انگار در آن‌جا نیز مهمان بودم. حتی در کشورم حس غربت داشتم.

❍ وقتی از بیرون به خانه برمی‌گردم حس می‌کنم در خانۀ خودم هم مهمانم. حتی در آپارتمان خودم هم احساس غربت می‌کنم.

❍ دوست واقعی من تنهایی‌ام بود که از خانه‌ام به دلیل آمدورفت‌ها طرد شده است.

▫️Far From Home
▫️Dir. Sohrab Shahid-Saless

🎥 @CinemaParadisooo
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
▪️پل گوگن

ـــ برای این‌که ببینم... چشمانم را می‌بندم.


▪️ژان‌لوک گدار
ـــ در فیلم اسم کوچک: کارمن

ـــ
ما باید چشم‌هایمان را ببندیم نه اینکه بازشان کنیم.


▪️روبر برسون
ـــ یادداشت‌هایی درباره سینما توگراف

ـــ فیلم تو باید همانند چیزی باشد که با بستن چشم‌هایت می‌بینی. باید در هر آن، قادر به دیدن و شنیدن تمام و کمال آن باشی.


▫️Close Your Eyes (2023)
▫️Dir. Víctor Erice

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️آندری زوياگينتسف

ـــ انسان گرفتار ترس، فقر و بی‌هویتی، زندگی پر از تصویر‌های مبهم و مه‌آلود، ترس از مرگ قریب‌الوقوع، چطور می‌تواند ارادۀ خود را، این گنج عظیم را، داوطلبانه در برابر تضمین خیالی امنیت، حمایت اجتماعی، یا خیال واهی اشتراک به شخصی حقوقی بدهد مگر اینکه چشم از آزادی خویش پوشیده باشد. نگاه توماس‌ هابز به دولت به عنوان هیولایی ساختۀ خود انسان برای اجتناب از جنگ «همگانی»، و تمایلی قابل درک برای دستیابی به امنیت در ازای معاوضۀ تنها دارایی خود ــ یعنی آزادی ــ نگاهی مستقیم است در مورد سازش انسان با شیطان.

▫️Leviathan (2014)
▫️Dir. Andrey Zvyagintsev

🎥 @CinemaParadisooo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️اینگمار برگمان

ـــ
بعضی وقت‌ها كه رويايى می‌بينم، با خود فكر مى‌كنم، اين را به ياد خواهم سپرد و از روى آن فيلمى خواهم ساخت؛ و اين نوعی بيمارى شغلی‌ست!


▫️Wild Strawberries (1957)
▫️Dir. Ingmar Bergman

🎥 @CinemaParadisooo
2025/07/07 21:13:56
Back to Top
HTML Embed Code: