🔴 جهل مقدس
(روحانیت و بازخورد)
✅ ۱. یکی از مهمترین تکنیکهایی که عصر مدرن را از دوران کهن متمایز می کند، تکنیک "بازخورد"(Feedback) است. بدون شک دستاوردهای خیره کننده ی غرب در حوزه های علمی، مهندسی، پزشکی، اقتصادی، اجتماعی و ... همه و همه مرهون این تکنیک است.
✅ ۲. اعمال یا عدم اعمال این تکنیک بر سامانه(System)ها آنها را به دو دسته ی "کنترل پذیر" یا "کنترل ناپذیر" تقسیم می کند. "سامانه کنترل ناپذیر" مانند تیر شلیک شده به سمت هدف که در بین مسیر هیچ کنترلی بر آن نیست و میزان موفقیت در اصابت به هدف، به درجه ی مهارت در نشانه گیری اولیه دارد. "سامانه کنترل پذیر" مانند موشک که حتی اگر در شلیک اولیه قدری خطا داشته باشد، در طول مسیر خطایش جبران می شود.
✅ ۳. سامانه های کنترل پذیر همواره مجهز به یک "مرکز کنترل هوشمند" است. این مرکز هوشمند می تواند یک قطعه مکانیکی ساده چون شناور یک کولر باشد یا پردازنده ی یک رایانه یا هوش یک دلفین و یا هوش یک انسان. در سامانه های اجتماعی نیز مدیریت یک نهاد یا رهبری یک کشور مثال هایی از این مرکز هوشمندند.
✅ ۴. در سامانه های کنترل پذیر ، دائما میزان انحراف سامانه از هدف توسط حسگر(Sensor) هایی اندازه گیری می شود و در غالب "عدد" به مرکز کنترل "هوشمند" بازخورد داده می شود. آن مرکز نیز بسته به سطح هوشمندی خود، فرمان درخور را برای تصحیح انحراف به سامانه صادر می کند.
✅ ۵. وجود چرخه ی "حسگر-اندازه گیر ی انحراف- بازخورد-کنترل هوشمند-فرمان تصحیح-تصحیح"، یک فرایند مستمر است و آنی قطع نمی شود. هر قدر طراحی این چرخه "هوشمندانه تر" باشد، سامانه توسعه یافته تر و در تصحیح انحرافات چابکتر و تواناتر خواهد بود.
✅ ۶. توسعه یافتگی سامانه ها بستگی دارد به :
- تعداد هر چه بیشتر حسگرها
- دقت هر چه بیشتر اندازه گیری عددی انحراف
- فواصل زمانی هر چه کمتر اندازه گیری
- سرعت هر چه بیشتر بازخورد
- هوشمندی هر چه بالاتر مرکز کنترل
- صدور فرمان هرچه سریعتر مرکز کنترل
- سرعت هر چه بیشتر گردش پیام
- تاثیر پذیری هر چه کمتر از "نوفه"
✅ ۷. "نوفه"(Noise) شبه پیام ناخواسته ای است که در کارکرد سامانه ایجاد اختلال می کند و باعث انحراف سامانه از وصول به هدف یا کندی در تصمیم گیری مرکز کنترل می شود. هر سامانه ی هوشمند باید مجهز به اولا حسگرهایی باشد که نوفه ها را از پیام های اصلی تشخیص دهند، ثانیا صافی(Filter) هایی باشد که این نوفه ها را حذف کنند.
✅ ۸. شاید نزدیکترین معادل قرآنی بازخورد در حوزه انسانی، واژه ی "عبرت" باشد. عبرت به معنی پند گرفتن و جبران خطا کردن، در قرآن یک بار بصورت امر در (حشر/۲) و شش بار بصورت مصدری در (آل عمران/۱۳) و (یوسف/۱۱۱) و (مومنون/۲۱) و (نحل/۶۶)و (نور/۴۴) و (نازعات/۲۶) آمده است. قرآن عبرت آموزی را مختص صاحبان هوشمندی(اولوالالباب) و صاحبان حسگر(اولوالابصار) می داند.
✅ ۹. یکی از نوفه هایی که پارازیت های ناخواسته ای را در جوامع انسانی تولید می کند و باعث اخلال در هوشمندی مرکز کنترل و موجب کندی در تصمیم گیری می شود، "جهل مقدس" است. این پدیده اشاره به گونه ای "شبه علم" دارد که با مقدس پنداری گوینده ی آن، بدون راستی آزمایی پذیرفته می شود.
✅ ۱۰. در هر جامعه ای جادوگران، شمنان، کاهنان، مداحان و روحانیون، مولدان "جهل مقدس" هستند. شاید به همین دلیل است که در اسلام "عالمان دین" داریم نه "روحانیون". روحانیت اصطلاحی عاریتی از مسیحیت است که عمری کمتر از ۱۵۰ سال در میان مسلمانان دارد.
✅ ۱۱. سرعت و نحوه ی واکنش نظام ما در مقابله ی با ویروس کرونا آخرین نمونه برای ارزیابی سطح هوشمندی و توسعه یافتگی مرکز کنترل کشور است. برای این ارزیابی سه شاخص عددی را می توان در نظر گرفت : درصد ابتلا، درصد مرگ و سرعت واکنش. متاسفانه در هر سه شاخص یکی از بدترین ها در میان سامانه های بشری بوده ایم.
✅ ۱۲. در این مدت نوفه هایی اخلالگر در سامانه ی بهداشت و درمان چون "ضد باکتریال بودن ضریح حضرت معصومه" و "تجویز روغن بنفشه" و "قرائت زیارت عاشورا" و "مقاومت در برابر تعطیلی تجمعات مذهبی" و ... ، از کسانی در کسوت دین برخاست که از عالمان راستین دین انتظار اطفای این هیاهو می رفت. اما دریغا که در این میان حضوری پر فروغ از آنها دیده نشد، نه به مثابه ی حسگرانی که نوفه های شبه دینی را از پیام های دینی بازشناسند و نه به عنوان صافی هایی، آن هیاهوهای مزاحم را پس زنند.
نظامی که نسبت پیام به نوفه(S/N) آن پایین باشد، در تمام شاخصهای مادی و معنوی توسعه نیافته است، چه نام دینی داشته باشد و چه نام سکولار.
پ.ن. : نسبت "پیام به نوفه" یا "سیگنال به نویز" (S/N) شاخصی است در علوم ارتباطات که مثلا میزان وضوح تصویر بدون برفک در تلویزیون یا میزان احادیث معتبر نسبت به نامعتبر در مجامع حدیثی را مشخص می کند.
@Cmorghgrom30
(روحانیت و بازخورد)
✅ ۱. یکی از مهمترین تکنیکهایی که عصر مدرن را از دوران کهن متمایز می کند، تکنیک "بازخورد"(Feedback) است. بدون شک دستاوردهای خیره کننده ی غرب در حوزه های علمی، مهندسی، پزشکی، اقتصادی، اجتماعی و ... همه و همه مرهون این تکنیک است.
✅ ۲. اعمال یا عدم اعمال این تکنیک بر سامانه(System)ها آنها را به دو دسته ی "کنترل پذیر" یا "کنترل ناپذیر" تقسیم می کند. "سامانه کنترل ناپذیر" مانند تیر شلیک شده به سمت هدف که در بین مسیر هیچ کنترلی بر آن نیست و میزان موفقیت در اصابت به هدف، به درجه ی مهارت در نشانه گیری اولیه دارد. "سامانه کنترل پذیر" مانند موشک که حتی اگر در شلیک اولیه قدری خطا داشته باشد، در طول مسیر خطایش جبران می شود.
✅ ۳. سامانه های کنترل پذیر همواره مجهز به یک "مرکز کنترل هوشمند" است. این مرکز هوشمند می تواند یک قطعه مکانیکی ساده چون شناور یک کولر باشد یا پردازنده ی یک رایانه یا هوش یک دلفین و یا هوش یک انسان. در سامانه های اجتماعی نیز مدیریت یک نهاد یا رهبری یک کشور مثال هایی از این مرکز هوشمندند.
✅ ۴. در سامانه های کنترل پذیر ، دائما میزان انحراف سامانه از هدف توسط حسگر(Sensor) هایی اندازه گیری می شود و در غالب "عدد" به مرکز کنترل "هوشمند" بازخورد داده می شود. آن مرکز نیز بسته به سطح هوشمندی خود، فرمان درخور را برای تصحیح انحراف به سامانه صادر می کند.
✅ ۵. وجود چرخه ی "حسگر-اندازه گیر ی انحراف- بازخورد-کنترل هوشمند-فرمان تصحیح-تصحیح"، یک فرایند مستمر است و آنی قطع نمی شود. هر قدر طراحی این چرخه "هوشمندانه تر" باشد، سامانه توسعه یافته تر و در تصحیح انحرافات چابکتر و تواناتر خواهد بود.
✅ ۶. توسعه یافتگی سامانه ها بستگی دارد به :
- تعداد هر چه بیشتر حسگرها
- دقت هر چه بیشتر اندازه گیری عددی انحراف
- فواصل زمانی هر چه کمتر اندازه گیری
- سرعت هر چه بیشتر بازخورد
- هوشمندی هر چه بالاتر مرکز کنترل
- صدور فرمان هرچه سریعتر مرکز کنترل
- سرعت هر چه بیشتر گردش پیام
- تاثیر پذیری هر چه کمتر از "نوفه"
✅ ۷. "نوفه"(Noise) شبه پیام ناخواسته ای است که در کارکرد سامانه ایجاد اختلال می کند و باعث انحراف سامانه از وصول به هدف یا کندی در تصمیم گیری مرکز کنترل می شود. هر سامانه ی هوشمند باید مجهز به اولا حسگرهایی باشد که نوفه ها را از پیام های اصلی تشخیص دهند، ثانیا صافی(Filter) هایی باشد که این نوفه ها را حذف کنند.
✅ ۸. شاید نزدیکترین معادل قرآنی بازخورد در حوزه انسانی، واژه ی "عبرت" باشد. عبرت به معنی پند گرفتن و جبران خطا کردن، در قرآن یک بار بصورت امر در (حشر/۲) و شش بار بصورت مصدری در (آل عمران/۱۳) و (یوسف/۱۱۱) و (مومنون/۲۱) و (نحل/۶۶)و (نور/۴۴) و (نازعات/۲۶) آمده است. قرآن عبرت آموزی را مختص صاحبان هوشمندی(اولوالالباب) و صاحبان حسگر(اولوالابصار) می داند.
✅ ۹. یکی از نوفه هایی که پارازیت های ناخواسته ای را در جوامع انسانی تولید می کند و باعث اخلال در هوشمندی مرکز کنترل و موجب کندی در تصمیم گیری می شود، "جهل مقدس" است. این پدیده اشاره به گونه ای "شبه علم" دارد که با مقدس پنداری گوینده ی آن، بدون راستی آزمایی پذیرفته می شود.
✅ ۱۰. در هر جامعه ای جادوگران، شمنان، کاهنان، مداحان و روحانیون، مولدان "جهل مقدس" هستند. شاید به همین دلیل است که در اسلام "عالمان دین" داریم نه "روحانیون". روحانیت اصطلاحی عاریتی از مسیحیت است که عمری کمتر از ۱۵۰ سال در میان مسلمانان دارد.
✅ ۱۱. سرعت و نحوه ی واکنش نظام ما در مقابله ی با ویروس کرونا آخرین نمونه برای ارزیابی سطح هوشمندی و توسعه یافتگی مرکز کنترل کشور است. برای این ارزیابی سه شاخص عددی را می توان در نظر گرفت : درصد ابتلا، درصد مرگ و سرعت واکنش. متاسفانه در هر سه شاخص یکی از بدترین ها در میان سامانه های بشری بوده ایم.
✅ ۱۲. در این مدت نوفه هایی اخلالگر در سامانه ی بهداشت و درمان چون "ضد باکتریال بودن ضریح حضرت معصومه" و "تجویز روغن بنفشه" و "قرائت زیارت عاشورا" و "مقاومت در برابر تعطیلی تجمعات مذهبی" و ... ، از کسانی در کسوت دین برخاست که از عالمان راستین دین انتظار اطفای این هیاهو می رفت. اما دریغا که در این میان حضوری پر فروغ از آنها دیده نشد، نه به مثابه ی حسگرانی که نوفه های شبه دینی را از پیام های دینی بازشناسند و نه به عنوان صافی هایی، آن هیاهوهای مزاحم را پس زنند.
نظامی که نسبت پیام به نوفه(S/N) آن پایین باشد، در تمام شاخصهای مادی و معنوی توسعه نیافته است، چه نام دینی داشته باشد و چه نام سکولار.
پ.ن. : نسبت "پیام به نوفه" یا "سیگنال به نویز" (S/N) شاخصی است در علوم ارتباطات که مثلا میزان وضوح تصویر بدون برفک در تلویزیون یا میزان احادیث معتبر نسبت به نامعتبر در مجامع حدیثی را مشخص می کند.
@Cmorghgrom30
💢دعا و دعوت در قرآن💢
✅ ۱. مشتقات ریشه ی (د ع و) به معنای خواندن ، فراخواندن ، خواستن ، در خواست کردن و صدا زدن، به صورت های مختلف مصدری و فعلی و اسمی حدود ۱۸۰ بار به کار رفته است.
✅ ۲. نکته ی عجیبی که در این بکار گیری مشتقات (د ع و) مشاهده می شود ، اینست که در بسیاری موارد ، خواندن فقط مختص به خدا و خواندن غیر او شرک دانسته شده است.
مانند آیه (اعراف/۱۹۴) :
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
همانا آنانی که غیر خدا میخوانید همه مثل شما بندگانی هستند، اگر راستگویید آنها را بخوانید تا مشکلات و حوائج شما را روا کنند.
و یا مانند آیه (جن/۱۸) که به صراحت از خواندن هر کسی غیر از خدا، منع کرده است : فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا
✅ ۳. حتی در بسیاری موارد قرآن خواندن و درخواست کردن از غیر خدا را با پرستیدن آنها یکی دانسته است، زیرا به سیاق یکسانی در آیات نهی شده اند. مثلا در دو آیه ی (یونس/۱۸) و (نحل/۲۰) به ترتیب آمده است :
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ
و (مشرکان) به جای خدا پرستش میکنند آنچه را به آنها هیچ ضرر و نفعی نمیرسانند، و میگویند که اینها شفیعان ما نزد خدایند. بگو: شما میخواهید خدا را یاد آور سازید به چیزی که خدا در همه آسمانها و زمین علم به آن ندارد؟ خدا از آنچه شریک او قرار میدهند منزه و برتر است.
وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ
و آنچه (مشرکان) غیر از خدا میخوانند چیزی خلق نکنند و خود نیز مخلوقند.
✅ ۴. علیرغم دسته ی اول، حدود ۷۷ آیه، خواستن و خواندن غیر خدا را روا دانسته و نهی نشده است. مثلا در (آل عمران/۲۳) آمده است:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ
آیا ننگریستی آنهایی را که بهرهای از کتاب دادهاند که چون خوانده شوند تا کتاب خدا بر آنها حکم کند ؟
که در اینجا خوانده شدگان نه خدا بلکه اهل کتابند. و یا در (ابراهیم/۹) امده است :
إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
ما به آنچه شما (انبیا) ما را بدان می خوانید شک و تردید داریم.
✅ ۵. دستگاه رسمی روحانیت در رفع تعارض این دو دسته آیات، طولی بودن خوانده شدگان را مطرح می کند. آنها می گویند همانطور که انتساب مرگ هم به عزرائیل صحیح است و هم به خداوند، به همین ترتیب هم وقتی از خوانده شدگان چیزی را طلب می کنیم، در واقع از خداوند طلب کرده ایم.
این توجیه، گر چه موافق با بعضی آیات است، ولی سازگار با دسته ی دیگر از آیات نیست که در آنها خداوند مشرکان را نکوهش می کند که مخاطبین خود را واسطه بین خود و خدا قرار داده اند. چون مطابق این آیات، مشرکین نیز معتقد به همین نظام طولی بوده اند.
✅ ۶. تکمله ای که در ترمیم توجیه فوق مطرح می شود اینست که نکوهش مشرکین در آیات فوق نه به دلیل مذموم بودن نظام طولی در "خواندن" بلکه در اهل نبودن خواندگان بوده است. طبق این توجیه درخواست کردن مثلا شفای بیمار، از واسطه ای که آن واسطه هم از خدا بخواهد، اشکالی ندارد، به شرط آن که آن واسطه از اولیاء الله و برگزیدگان خدا باشد. این توجیه هم مردود است زیرا در مواردی که واسطه عیسی ع یا عزیر یا مریم س یا فرشتگان بوده اند نیز خداوند در قرآن مذمت کرده است.
✅ ۷. با احصاء و بررسی تمام کاربردهای مشتقات (د ع و) در قرآن، به چهار گونه دعا و دعوت می رسیم که عبارتند از :
- درخواست عرضی در عالم شهادت
- درخواست عرضی در عالم غیب
- درخواست طولی عالی از دانی
- درخواست طولی دانی از عالی
✅ ۸. قرآن از چهار گونه ی فوق ، در سه دسته اول، درخواست از غیر خدا(من دون الله) را هم بلامانع می داند. در ۷۸ آیه مشتقات (د ع و) برای این سه منظور استفاده شده است.
✅ ۹.دسته ی چهارم مربوط به حالتی است که داعی(خواهان) در دنیا(عالم شهادت) قرار دارد و مدعو(خوانده) در غیب است. در ۱۰۲ آیه ی قرآن مشتقات (د ع و) برای این منظور بکار رفته است. در تمام آیات مزبور، این نوع خواندن فقط مختص خداوند دانسته و برای غیر او رد شده است، هرچند به وساطت برگزیدگان نزد خدا باشد.
✅ ۱۰. تمام آیات مربوط به هر دو دسته را میتوانید (اینجا) و (اینجا) ملاحظه فرمایید.
بدیهی است این پرونده باز است و از هر گونه ارائه ی شاهد نقض استقبال می شود.
@Cmorghgrom30
✅ ۱. مشتقات ریشه ی (د ع و) به معنای خواندن ، فراخواندن ، خواستن ، در خواست کردن و صدا زدن، به صورت های مختلف مصدری و فعلی و اسمی حدود ۱۸۰ بار به کار رفته است.
✅ ۲. نکته ی عجیبی که در این بکار گیری مشتقات (د ع و) مشاهده می شود ، اینست که در بسیاری موارد ، خواندن فقط مختص به خدا و خواندن غیر او شرک دانسته شده است.
مانند آیه (اعراف/۱۹۴) :
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
همانا آنانی که غیر خدا میخوانید همه مثل شما بندگانی هستند، اگر راستگویید آنها را بخوانید تا مشکلات و حوائج شما را روا کنند.
و یا مانند آیه (جن/۱۸) که به صراحت از خواندن هر کسی غیر از خدا، منع کرده است : فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا
✅ ۳. حتی در بسیاری موارد قرآن خواندن و درخواست کردن از غیر خدا را با پرستیدن آنها یکی دانسته است، زیرا به سیاق یکسانی در آیات نهی شده اند. مثلا در دو آیه ی (یونس/۱۸) و (نحل/۲۰) به ترتیب آمده است :
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ
و (مشرکان) به جای خدا پرستش میکنند آنچه را به آنها هیچ ضرر و نفعی نمیرسانند، و میگویند که اینها شفیعان ما نزد خدایند. بگو: شما میخواهید خدا را یاد آور سازید به چیزی که خدا در همه آسمانها و زمین علم به آن ندارد؟ خدا از آنچه شریک او قرار میدهند منزه و برتر است.
وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ
و آنچه (مشرکان) غیر از خدا میخوانند چیزی خلق نکنند و خود نیز مخلوقند.
✅ ۴. علیرغم دسته ی اول، حدود ۷۷ آیه، خواستن و خواندن غیر خدا را روا دانسته و نهی نشده است. مثلا در (آل عمران/۲۳) آمده است:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ
آیا ننگریستی آنهایی را که بهرهای از کتاب دادهاند که چون خوانده شوند تا کتاب خدا بر آنها حکم کند ؟
که در اینجا خوانده شدگان نه خدا بلکه اهل کتابند. و یا در (ابراهیم/۹) امده است :
إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ
ما به آنچه شما (انبیا) ما را بدان می خوانید شک و تردید داریم.
✅ ۵. دستگاه رسمی روحانیت در رفع تعارض این دو دسته آیات، طولی بودن خوانده شدگان را مطرح می کند. آنها می گویند همانطور که انتساب مرگ هم به عزرائیل صحیح است و هم به خداوند، به همین ترتیب هم وقتی از خوانده شدگان چیزی را طلب می کنیم، در واقع از خداوند طلب کرده ایم.
این توجیه، گر چه موافق با بعضی آیات است، ولی سازگار با دسته ی دیگر از آیات نیست که در آنها خداوند مشرکان را نکوهش می کند که مخاطبین خود را واسطه بین خود و خدا قرار داده اند. چون مطابق این آیات، مشرکین نیز معتقد به همین نظام طولی بوده اند.
✅ ۶. تکمله ای که در ترمیم توجیه فوق مطرح می شود اینست که نکوهش مشرکین در آیات فوق نه به دلیل مذموم بودن نظام طولی در "خواندن" بلکه در اهل نبودن خواندگان بوده است. طبق این توجیه درخواست کردن مثلا شفای بیمار، از واسطه ای که آن واسطه هم از خدا بخواهد، اشکالی ندارد، به شرط آن که آن واسطه از اولیاء الله و برگزیدگان خدا باشد. این توجیه هم مردود است زیرا در مواردی که واسطه عیسی ع یا عزیر یا مریم س یا فرشتگان بوده اند نیز خداوند در قرآن مذمت کرده است.
✅ ۷. با احصاء و بررسی تمام کاربردهای مشتقات (د ع و) در قرآن، به چهار گونه دعا و دعوت می رسیم که عبارتند از :
- درخواست عرضی در عالم شهادت
- درخواست عرضی در عالم غیب
- درخواست طولی عالی از دانی
- درخواست طولی دانی از عالی
✅ ۸. قرآن از چهار گونه ی فوق ، در سه دسته اول، درخواست از غیر خدا(من دون الله) را هم بلامانع می داند. در ۷۸ آیه مشتقات (د ع و) برای این سه منظور استفاده شده است.
✅ ۹.دسته ی چهارم مربوط به حالتی است که داعی(خواهان) در دنیا(عالم شهادت) قرار دارد و مدعو(خوانده) در غیب است. در ۱۰۲ آیه ی قرآن مشتقات (د ع و) برای این منظور بکار رفته است. در تمام آیات مزبور، این نوع خواندن فقط مختص خداوند دانسته و برای غیر او رد شده است، هرچند به وساطت برگزیدگان نزد خدا باشد.
✅ ۱۰. تمام آیات مربوط به هر دو دسته را میتوانید (اینجا) و (اینجا) ملاحظه فرمایید.
بدیهی است این پرونده باز است و از هر گونه ارائه ی شاهد نقض استقبال می شود.
@Cmorghgrom30
پ.ن.۱: ۷۸ آیه ای که در آنها مذمت نشده است که مخاطب در "خواندن"، غیر خدا باشد :
- بقره/ ۱۷۱ ، ۲۲۱ ، ۲۶۰ ، ۲۸۲
- آل عمران/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۱۰۴ ، ۱۵۳
- انعام/ ۷۱
- اعراف/ ۵ ، ۱۹۳ ، ۱۹۸
- انفال/ ۲۴
- یونس/ ۱۰ ، ۲۵
- هود/۶۲
- یوسف/ ۳۳ ، ۱۰۸
_ رعد/ ۳۶
- ابراهیم/ ۹ ، ۱۰ ، ۲۲ ، ۴۴
- نحل/ ۱۲۵
- اسراء/ ۱۱ ، ۵۲ ، ۷۱
- کهف/ ۵۷
- انبیاء/ ۱۵ ، ۴۵
- حج/ ۶۷
- مومنون/ ۷۳
- نور/ ۴۸ ، ۵۱ ، ۶۳
- فرقان/ ۱۳
- قصص/ ۲۵ ، ۴۱ ، ۸۷
- روم/ ۲۵
- لقمان/ ۲۱
- احزاب/ ۴ ، ۵ ، ۳۷ ، ۵۳
- فاطر/ ۶
- یس/ ۵۷
- ص/ ۵۱
- غافر/ ۱۰ ، ۴۱ ، ۴۲ ، ۴۳
- فصلت/ ۵ ، ۳۱ ، ۳۳ ، ۴۹
- شوری/ ۱۳ ، ۱۵
- دخان/ ۵۵
- جاثیه/ ۲۸
- محمد/ ۳۵ ، ۳۸
- فتح/ ۱۶
- طور/ ۱۳
- قمر/ ۶
- حدید/ ۸
- صف/ ۷
- ملک/ ۲۷
- قلم/ ۴۲ ، ۴۳
- معارج/ ۱۷
- نوح/ ۵ ، ۶ ، ۷ ، ۸
- انشقاق/ ۱۱
- علق/ ۱۷ ، ۱۸
@Cmorghgrom30
- بقره/ ۱۷۱ ، ۲۲۱ ، ۲۶۰ ، ۲۸۲
- آل عمران/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۱۰۴ ، ۱۵۳
- انعام/ ۷۱
- اعراف/ ۵ ، ۱۹۳ ، ۱۹۸
- انفال/ ۲۴
- یونس/ ۱۰ ، ۲۵
- هود/۶۲
- یوسف/ ۳۳ ، ۱۰۸
_ رعد/ ۳۶
- ابراهیم/ ۹ ، ۱۰ ، ۲۲ ، ۴۴
- نحل/ ۱۲۵
- اسراء/ ۱۱ ، ۵۲ ، ۷۱
- کهف/ ۵۷
- انبیاء/ ۱۵ ، ۴۵
- حج/ ۶۷
- مومنون/ ۷۳
- نور/ ۴۸ ، ۵۱ ، ۶۳
- فرقان/ ۱۳
- قصص/ ۲۵ ، ۴۱ ، ۸۷
- روم/ ۲۵
- لقمان/ ۲۱
- احزاب/ ۴ ، ۵ ، ۳۷ ، ۵۳
- فاطر/ ۶
- یس/ ۵۷
- ص/ ۵۱
- غافر/ ۱۰ ، ۴۱ ، ۴۲ ، ۴۳
- فصلت/ ۵ ، ۳۱ ، ۳۳ ، ۴۹
- شوری/ ۱۳ ، ۱۵
- دخان/ ۵۵
- جاثیه/ ۲۸
- محمد/ ۳۵ ، ۳۸
- فتح/ ۱۶
- طور/ ۱۳
- قمر/ ۶
- حدید/ ۸
- صف/ ۷
- ملک/ ۲۷
- قلم/ ۴۲ ، ۴۳
- معارج/ ۱۷
- نوح/ ۵ ، ۶ ، ۷ ، ۸
- انشقاق/ ۱۱
- علق/ ۱۷ ، ۱۸
@Cmorghgrom30
پ.ن.۲: ۱۰۲ آیه ای که در آنها به شدت مذمت شده است که مخاطب در "خواندن" غیر خدا باشد :
- بقره/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۶۸ ، ۶۹ ، ۷۰ ، ۱۸۶
- آل عمران/ ۳۸
- نساء/ ۱۱۷
- انعام/ ۴۰ ، ۴۱ ، ۵۲ ، ۵۶ ، ۶۳ ، ۷۱ ، ۱۰۸
- اعراف/ ۲۹ ، ۳۷ ، ۵۵ ، ۵۶ ، ۱۸۰ ، ۱۸۹ ، ۱۹۳ ، ۱۹۴ ، ۱۹۵ ، ۱۹۷
' یونس/ ۱۲ ، ۲۲ ، ۳۸ ، ۶۶ ، ۸۹ ، ۱۰۶
- هود/ ۱۳ ، ۱۰۱
- رعد/ ۱۴
- ابراهیم/ ۳۹ ، ۴۰
- نحل/ ۲۰ ، ۸۶
- اسراء/ ۵۶ ، ۵۷ ، ۶۷ ، ۱۱۰
- کهف/ ۱۴ ، ۲۸ ، ۵۲
- مریم/۴ ، ۴۸ ، ۹۱
- انبیاء/ ۹۰
- حج/ ۱۲ ، ۱۳ ، ۶۲ ، ۷۳
- مومنون/ ۱۱۷
- فرقان/ ۱۴ ، ۶۸ ، ۷۲ ، ۷۷
- شعراء/ ۷۲ ، ۲۱۳
- نمل/ ۶۲ ، ۸۰
- قصص/ ۶۴ ، ۸۸
- عنکبوت/ ۴۲ ، ۶۵
- روم/ ۳۳ ، ۵۲
- لقمان/ ۳۰ ، ۳۲
- سجده/ ۱۶
- سبا/ ۲۲
- فاطر/ ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۸ ، ۴۰
- صافات/ ۱۲۵
- زمر/ ۸ ، ۳۸ ، ۴۹
- غافر/ ۱۲ ، ۱۴ ، ۲۰ ، ۲۶ ، ۴۹ ،۵۰ ، ۶۰ ، ۶۵ ، ۶۶ ، ۷۴
- فصلت/ ۴۸ ، ۵۱
- زخرف/ ۴۹ ، ۸۶
- دخان/ ۲۲
- احقاف/ ۴ ، ۵
- طور/ ۲۸
- قمر/۱۰
- جن/ ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰
@Cmorghgrom30
- بقره/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۶۸ ، ۶۹ ، ۷۰ ، ۱۸۶
- آل عمران/ ۳۸
- نساء/ ۱۱۷
- انعام/ ۴۰ ، ۴۱ ، ۵۲ ، ۵۶ ، ۶۳ ، ۷۱ ، ۱۰۸
- اعراف/ ۲۹ ، ۳۷ ، ۵۵ ، ۵۶ ، ۱۸۰ ، ۱۸۹ ، ۱۹۳ ، ۱۹۴ ، ۱۹۵ ، ۱۹۷
' یونس/ ۱۲ ، ۲۲ ، ۳۸ ، ۶۶ ، ۸۹ ، ۱۰۶
- هود/ ۱۳ ، ۱۰۱
- رعد/ ۱۴
- ابراهیم/ ۳۹ ، ۴۰
- نحل/ ۲۰ ، ۸۶
- اسراء/ ۵۶ ، ۵۷ ، ۶۷ ، ۱۱۰
- کهف/ ۱۴ ، ۲۸ ، ۵۲
- مریم/۴ ، ۴۸ ، ۹۱
- انبیاء/ ۹۰
- حج/ ۱۲ ، ۱۳ ، ۶۲ ، ۷۳
- مومنون/ ۱۱۷
- فرقان/ ۱۴ ، ۶۸ ، ۷۲ ، ۷۷
- شعراء/ ۷۲ ، ۲۱۳
- نمل/ ۶۲ ، ۸۰
- قصص/ ۶۴ ، ۸۸
- عنکبوت/ ۴۲ ، ۶۵
- روم/ ۳۳ ، ۵۲
- لقمان/ ۳۰ ، ۳۲
- سجده/ ۱۶
- سبا/ ۲۲
- فاطر/ ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۸ ، ۴۰
- صافات/ ۱۲۵
- زمر/ ۸ ، ۳۸ ، ۴۹
- غافر/ ۱۲ ، ۱۴ ، ۲۰ ، ۲۶ ، ۴۹ ،۵۰ ، ۶۰ ، ۶۵ ، ۶۶ ، ۷۴
- فصلت/ ۴۸ ، ۵۱
- زخرف/ ۴۹ ، ۸۶
- دخان/ ۲۲
- احقاف/ ۴ ، ۵
- طور/ ۲۸
- قمر/۱۰
- جن/ ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰
@Cmorghgrom30
💢الهیات هرمی/ الهیات مردمی(۱)💢
الهیات هرمی
✅ ۱. از هر دین و مذهبی می توان دو نوع الهیات ارائه کرد : هرمی و مردمی. در مذهب تشیع نیز هر دو شکل الهیات وجود دارد که در این فرسته به بررسی شکل هرمی آن می پردازیم و نوع دیگر را به فرسته ای دیگر وامی گذاریم.
✅ ۲. آنچه که در جامعه رایج است مبتنی بر یک "الهیات هرمی" است که در آن الله در راس هرم قرار دارد که تقدس محض است و دست خلائق از آن کوتاه و سپس پیامبر (ص) و آنگاه امامان (ع) و سپس اصحاب و در دوران غیبت ولی فقیه(سنتی ها بجای ولی فقیه ، مرجع خود را قرار می دهند) سپس بقیه فقها و سپس مومنین خالص و در نهایت در کف این هرم ما خلائق گنهکار و بقیه مردم کره ی زمین.
✅ ۳. در این نوع الهیات ، تقدس از بالا به پایین ریزش می کند و هر چه از راس دورتر می شود شدت آن کمتر می شود.
هر نعمتی(چون باران و روزی و شفا و ...) که به پایینی ها می رسد با واسطه ی بالایی ها از خدا می رسد(زیارت جامعه). همچنین هر درخواست و دعایی از جانب پایین، توسط بالایی ها به الله می رسد(دعای توسل). معصومین (ع) هم واسطه ی نزول نعماتند و هم واسطه ی صعود دعا و حاجت.
✅ ۴. در این الهیات ، تقدس الله به حضرات معصومین (ع) و از آنها به گنبد و بارگاه و ضریح آنها و نیز به فقها و شیعیان به نسبت خلوصشان منتقل شده است. در این نگاه فلز به کار رفته در ضریح همانی نیست که قبلا بود. اگر قبلا در آن ده هزار میلیارد اتم نقره بود ، اینک ده هزار میلیارد اتم نقره است بعلاوه ی تقدس. لذا می توان با تماس با آن قدری از تقدس را دریافت کرد و شفا یافت یا آمرزیده شد. آجری که در بنای حرم به کار رفته است فقط مثلا یک میلیون اتم نیست. بلکه یک میلیون اتم است به اضافه ی تقدس. پس آنهم شفا دهنده و آمرزنده است.
✅ ۵. میزان و شدت این تقدس تناسب دارد به فاصله ی تا مضجع شریف. یعنی صحن نسبت به ضریح تقدس کمتری دارد. ایضا تهران نسبت به مشهد. برای همین زوار سعی می کنند از تهران بروند مشهد و صحن را رد کنند و در حرم تا آنجا که ممکن است مردم را پس بزنند و خود را بچسبانند به ضریح. وهمواره غبطه بخورند به کسانی که حق دارند وارد ضریح شوند و مرقد شریف را در آغوش کشند. البته به شرطی که مانند نگارنده نبوده باشند که پس از عمری چنین کردن، ناگهان متوجه شوند که مرقد اصلی در زیر زمین بوده است و در این مدت دور فضای خالی طواف می کرده اند.
✅ ۶. طبق این الهیات غذای "حضرتی" شفا می دهد. پس تو هر جور شده و با هر کلکی باید لااقل یک پرس از آن را بگیری و بخوری. و در این میان مهم نیست که در مجاورت آستان در مناطقی چون "قلعه ساختمان" و "سیس آباد" و "گلشهر" و دیگر مناطق حاشیه نشین ، مردم از فرط فقر و گرسنگی تن به فحشا و تبهکاری می دهند.
تولیت آستان های قدس و دیگر مراکز روحانیت حاملان تقدسند و ما را نسزد که در مورد خرج کرد نذورات و وجوهات توسط آنان پرسش کنیم. حتما آنها صلاح می دانند و ما عقلمان نمی رسد.
✅ ۷. غذای مجالس امام حسین و نیز سفره حضرت ابالفضل و حضرت رقیه هم دارای تقدسند و شفابخش و آمرزنده. پس باید در صف های طویل قابلمه بدست ایستاد و هر طور شده مقداری ولو لقمه ای به چنگ آوری و بخوری تا شفا یابی و آمرزیده شوی و اهمیت ندهی در جوارت کودکی گرسنه تا کمر در سطل زباله خم شده است که چند لقمه ای به کف آورد تا خود و پدر و مادر معتادش را سیر کند.
✅ ۸. در این تفکر باید این تقدس هر چه بیشتر در جامعه تکثیر و توریع شود : امامزاده ها از ۳۰۰۰ به بیش از ۱۱۰۰۰ برسند. بر تعداد مناسبتها افزوده شود و به ایام محسنیه و مسلمیه هم کشیده شود. مناسک سازی روند رو به تزاید گیرد و به راهپیمایی اربعین و پیش از اربعین و پس از اربعین و جاماندگان و ... بکشد.
✅ ۹. دو قرائت می توان از این نوع الهیات مشاهده کرد : قرائت ترسایی و قرائت یهودی. در قرائت ترسایی ، ریزش تقدس در قالب "تجسد" ( Incarnation) است. این قرائت مسیحی توسط غالیان و وارثان آنها یعنی مداحان وارد تشیع امروز شده است. در قرائت یهودی، این ریزش تقدس در قالب "فقه"(Halakha) است. تشیع امروز ما ترکیبی از این دو خوانش است که بعضا تضاد خود را در اختلاف فقها و مداحان نمایان می کند.
✅ ۱۰. الهیات مشرکان عرب جاهلیت نیز هرمی بود. آنها در راس هرم ذهنی خود، الله را داشتند و سپس انوار فرشتگان و ارواح صالحان واسطه فیض بودند که در قالب بت های چوبی و سنگی و فلزی متجسد شده بودند. آنها فقه خاص خود را از عبادت و حج و نذورات و قربانی ها داشتند که کاهنان متولی آنها بودند.
🔴 در فرسته ی بعد به شکل دیگر الهیات یعنی الهیات مردمی خواهیم پرداخت.
@Cmorghgrom30
الهیات هرمی
✅ ۱. از هر دین و مذهبی می توان دو نوع الهیات ارائه کرد : هرمی و مردمی. در مذهب تشیع نیز هر دو شکل الهیات وجود دارد که در این فرسته به بررسی شکل هرمی آن می پردازیم و نوع دیگر را به فرسته ای دیگر وامی گذاریم.
✅ ۲. آنچه که در جامعه رایج است مبتنی بر یک "الهیات هرمی" است که در آن الله در راس هرم قرار دارد که تقدس محض است و دست خلائق از آن کوتاه و سپس پیامبر (ص) و آنگاه امامان (ع) و سپس اصحاب و در دوران غیبت ولی فقیه(سنتی ها بجای ولی فقیه ، مرجع خود را قرار می دهند) سپس بقیه فقها و سپس مومنین خالص و در نهایت در کف این هرم ما خلائق گنهکار و بقیه مردم کره ی زمین.
✅ ۳. در این نوع الهیات ، تقدس از بالا به پایین ریزش می کند و هر چه از راس دورتر می شود شدت آن کمتر می شود.
هر نعمتی(چون باران و روزی و شفا و ...) که به پایینی ها می رسد با واسطه ی بالایی ها از خدا می رسد(زیارت جامعه). همچنین هر درخواست و دعایی از جانب پایین، توسط بالایی ها به الله می رسد(دعای توسل). معصومین (ع) هم واسطه ی نزول نعماتند و هم واسطه ی صعود دعا و حاجت.
✅ ۴. در این الهیات ، تقدس الله به حضرات معصومین (ع) و از آنها به گنبد و بارگاه و ضریح آنها و نیز به فقها و شیعیان به نسبت خلوصشان منتقل شده است. در این نگاه فلز به کار رفته در ضریح همانی نیست که قبلا بود. اگر قبلا در آن ده هزار میلیارد اتم نقره بود ، اینک ده هزار میلیارد اتم نقره است بعلاوه ی تقدس. لذا می توان با تماس با آن قدری از تقدس را دریافت کرد و شفا یافت یا آمرزیده شد. آجری که در بنای حرم به کار رفته است فقط مثلا یک میلیون اتم نیست. بلکه یک میلیون اتم است به اضافه ی تقدس. پس آنهم شفا دهنده و آمرزنده است.
✅ ۵. میزان و شدت این تقدس تناسب دارد به فاصله ی تا مضجع شریف. یعنی صحن نسبت به ضریح تقدس کمتری دارد. ایضا تهران نسبت به مشهد. برای همین زوار سعی می کنند از تهران بروند مشهد و صحن را رد کنند و در حرم تا آنجا که ممکن است مردم را پس بزنند و خود را بچسبانند به ضریح. وهمواره غبطه بخورند به کسانی که حق دارند وارد ضریح شوند و مرقد شریف را در آغوش کشند. البته به شرطی که مانند نگارنده نبوده باشند که پس از عمری چنین کردن، ناگهان متوجه شوند که مرقد اصلی در زیر زمین بوده است و در این مدت دور فضای خالی طواف می کرده اند.
✅ ۶. طبق این الهیات غذای "حضرتی" شفا می دهد. پس تو هر جور شده و با هر کلکی باید لااقل یک پرس از آن را بگیری و بخوری. و در این میان مهم نیست که در مجاورت آستان در مناطقی چون "قلعه ساختمان" و "سیس آباد" و "گلشهر" و دیگر مناطق حاشیه نشین ، مردم از فرط فقر و گرسنگی تن به فحشا و تبهکاری می دهند.
تولیت آستان های قدس و دیگر مراکز روحانیت حاملان تقدسند و ما را نسزد که در مورد خرج کرد نذورات و وجوهات توسط آنان پرسش کنیم. حتما آنها صلاح می دانند و ما عقلمان نمی رسد.
✅ ۷. غذای مجالس امام حسین و نیز سفره حضرت ابالفضل و حضرت رقیه هم دارای تقدسند و شفابخش و آمرزنده. پس باید در صف های طویل قابلمه بدست ایستاد و هر طور شده مقداری ولو لقمه ای به چنگ آوری و بخوری تا شفا یابی و آمرزیده شوی و اهمیت ندهی در جوارت کودکی گرسنه تا کمر در سطل زباله خم شده است که چند لقمه ای به کف آورد تا خود و پدر و مادر معتادش را سیر کند.
✅ ۸. در این تفکر باید این تقدس هر چه بیشتر در جامعه تکثیر و توریع شود : امامزاده ها از ۳۰۰۰ به بیش از ۱۱۰۰۰ برسند. بر تعداد مناسبتها افزوده شود و به ایام محسنیه و مسلمیه هم کشیده شود. مناسک سازی روند رو به تزاید گیرد و به راهپیمایی اربعین و پیش از اربعین و پس از اربعین و جاماندگان و ... بکشد.
✅ ۹. دو قرائت می توان از این نوع الهیات مشاهده کرد : قرائت ترسایی و قرائت یهودی. در قرائت ترسایی ، ریزش تقدس در قالب "تجسد" ( Incarnation) است. این قرائت مسیحی توسط غالیان و وارثان آنها یعنی مداحان وارد تشیع امروز شده است. در قرائت یهودی، این ریزش تقدس در قالب "فقه"(Halakha) است. تشیع امروز ما ترکیبی از این دو خوانش است که بعضا تضاد خود را در اختلاف فقها و مداحان نمایان می کند.
✅ ۱۰. الهیات مشرکان عرب جاهلیت نیز هرمی بود. آنها در راس هرم ذهنی خود، الله را داشتند و سپس انوار فرشتگان و ارواح صالحان واسطه فیض بودند که در قالب بت های چوبی و سنگی و فلزی متجسد شده بودند. آنها فقه خاص خود را از عبادت و حج و نذورات و قربانی ها داشتند که کاهنان متولی آنها بودند.
🔴 در فرسته ی بعد به شکل دیگر الهیات یعنی الهیات مردمی خواهیم پرداخت.
@Cmorghgrom30
💢الهیات هرمی / الهیات مردمی (۲)💢
الهیات مردمی
✅ ۱. الهیاتِ "اسلام محمدی" و "تشیع علوی"، همان الهیاتی است که در قرآن ترسیم شده است. در این الهیات، خدا در راس هرم قرار ندارد. بلکه در کف قاعده است. همانجا که مردمند. اصولا در این الهیات هرمی در کار نیست. همه چیز در داخل کف قاعده است : انبیا و اولیا و امامان همه در کنار مردمند و از مردمند. در قرآن به کرات بر این وصف "منهم" و "بلسان قومهم" بسیار تاکید شده است. در قرآن چهره ای که از حضرت محمد (ص) ترسیم می کند بشری است مانند ما. تنها فرقش با ما در وحی است(کهف/۱۱۰) وحیی که انقطاع در آن قاعده است و نزول، استثناء. وحیی که مرتبه نازل آن به مادر موسی(قصص/۷) ، مرتبه نازلتر آن به زنبور(نحل/۶۸) و مرتبه بسیار نازل آن به جمادات(زلزال/۱تا ۵) می شود.
✅ ۲. محمد در بازار می رود(فرقان/۷ و ۲۰) ، مانند دیگران می خورد و می آشامد و رفتار می کند(فرقان/۷ و ۲۰) ، در زندگی زناشویی دچار اختلاف می شود(تحریم/۱)(احزاب/۲۸ تا ۳۵)، و آنقدر انسانی و بشری است که مخاطبینش در پیامبریش شک می کنند(هود/۱۲). دچار گناه(غافر/۵۵)(محمد/۱۹)(فتح/۲) و وسوسه(اسراء/۷۳) می شود. هر چند معتقدیم که حسنات الابرار سیئات المقربین ، ولی این مانع نمی شود جنس ذنب پیامبر را از جنس ذنب در بقیه انسان ها نگیریم. خداوند حکیم است و از ساحتش به دور است که در کتابش برای دو مفهوم متفاوت ، یک لفظ را به کار برده باشد و باعث گمراهی انسان شود. این چهره ی محمد ، سید و سالار تمام انبیا و اولیا و امامان است. به ترتیب اولی موقعیت بقیه آن حضرات معلوم می شود.
✅ ۳. خدا نیز در دور دست نیست. از رگ گردن به انسان ها نزدیکتر است(ق/۱۶) ، همه جا حضور دارد(بقره/۱۱۵) ، هم در آسمان اله است و هم در زمین(زخرف/۸۴) ، با خواندنش اجابتمان می کند(غافر/۶۰) ، رحمتش همه را فرا گرفته است(اعراف/۱۵۶) ، با هر گناهی نباید نا امید شد و او می بخشد(زمر/۵۳)
در چنین الهیاتی برای ارتباط با او نیاز به واسطه نیست(غافر/۶۰) ، و واسطه قرار دادن و شفیع قرار دادن شرک است(زمر/۳) ، و تمام ادعیه ای که قرآن از لسان صالحین ذکر کرده است با ربنا است و بدون قسم دادن به حضرت عباس و امام رضا و ...
✅ ۴. تمام انبیا و ائمه و اولیا برای این آمده اند که مردم را با خدا آشتی بدهند و دست آنها را بگذارند در دست خدا. اصلا خدا خودش آنها را فرستاده است برای این مهم : بی واسطه با خدا راز و نیاز کنید.و ما در شبانه روز لااقل ۱۰ بار او را مستقیما مورد خطاب قرار می دهیم که ایاک نعبد و ایاک نستعین.
انبیا و و ائمه و اولیا صرفا نامه رسانان خدایند : مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ(مائده/۹۹)پیامبر وظیفه ای جز رساندن پیام ندارد. و ماعَلَی الرسولِ اِلاّ البَلاغ المُبین.( نور/۵۴)
در الهیات قرآن حتی مشرکان را هم باید تحت حمایت گرفت و در خلال تامین امنیتش حق را به او عرضه کرد(توبه/۶)
الله ، خداوند همه ی مردمان است(ناس/۱تا۳) در این الهیات، جهان یک معبد است و مردمان عابدانند و الله معبود. و خادمان این معبد، انبیا و اولیا و امامانند. (کهف/۶)
✅ ۵. در این الهیات ابتدائا مردم فطرتا امت واحده بوده اند و این طاغوت بوده است که بین آنها اختلاف انداخت و بعثت انبیا برای حل این اختلاف است(بقره/۲۱۳)(نحل/۳۶) و نهایتا این خود مردمند که برای برقراری قسط و عدالت قیام می کنند : لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (حدید/۲۵)
توجه شود که در این آیه (النّاس) مرفوع و فاعل (يقوم) است، یعنی این مردم هستند که قسط و عدل را اقامه می کنند و تا مردم نخواهند ، نخواهد شد. در این نگاه حضرت حجت(ع), مانند همه ی انبیا و ائمه و اولیا صرفا پیام رسان الهی است و اسوه حسنه ی مردم برای چگونه زیستن. این مردم هستند که با آموختن از آن حضرت خود عدل و قسط را اقامه خواهند کرد. ببینید این نگاه چقدر متفاوت است با نگاه آخرالزمانی غالیانه که در آن حضرت با ۳۱۳ نفر چنان خونریزی از دگراندیشان می کند که تا کمر خون کره ی زمین را می گیرد و غیر از تعداد محدودی خواص ، عملا مردم هیچکاره اند.
✅ ۶. اگر داستان موسی و خضر با عنایت به مقام شامخ موسی (ع) و اولوالعزم بودن ایشان و برتری او بر خضر قرائت شود، احتمالا نتیجه ای مغایر با مطلوب غالیان بدست خواهد آمد. در این خوانش، این داستان نه ذم که مدح موسی (ع) است و درس بزرگی است برای ما که حتی اگر ولی ای از اولیای الهی را خود خدا مسقیما امر کرد که اطاعت نماییم، هر جا دستورش مغایر با عقل و وجدان بود، کورکورانه نپذیریم و توضیح بخواهیم، چه رسد به کسانی که هیچ بینه ای در ولی خدا بودن آنها نداریم و تنها ملاک برتری آنها رای مردم است.
🔴 در فرسته ی بعد به آثار و نتایج هر یک از این دو الهیات خواهیم پرداخت.
@Cmorghgrom30
الهیات مردمی
✅ ۱. الهیاتِ "اسلام محمدی" و "تشیع علوی"، همان الهیاتی است که در قرآن ترسیم شده است. در این الهیات، خدا در راس هرم قرار ندارد. بلکه در کف قاعده است. همانجا که مردمند. اصولا در این الهیات هرمی در کار نیست. همه چیز در داخل کف قاعده است : انبیا و اولیا و امامان همه در کنار مردمند و از مردمند. در قرآن به کرات بر این وصف "منهم" و "بلسان قومهم" بسیار تاکید شده است. در قرآن چهره ای که از حضرت محمد (ص) ترسیم می کند بشری است مانند ما. تنها فرقش با ما در وحی است(کهف/۱۱۰) وحیی که انقطاع در آن قاعده است و نزول، استثناء. وحیی که مرتبه نازل آن به مادر موسی(قصص/۷) ، مرتبه نازلتر آن به زنبور(نحل/۶۸) و مرتبه بسیار نازل آن به جمادات(زلزال/۱تا ۵) می شود.
✅ ۲. محمد در بازار می رود(فرقان/۷ و ۲۰) ، مانند دیگران می خورد و می آشامد و رفتار می کند(فرقان/۷ و ۲۰) ، در زندگی زناشویی دچار اختلاف می شود(تحریم/۱)(احزاب/۲۸ تا ۳۵)، و آنقدر انسانی و بشری است که مخاطبینش در پیامبریش شک می کنند(هود/۱۲). دچار گناه(غافر/۵۵)(محمد/۱۹)(فتح/۲) و وسوسه(اسراء/۷۳) می شود. هر چند معتقدیم که حسنات الابرار سیئات المقربین ، ولی این مانع نمی شود جنس ذنب پیامبر را از جنس ذنب در بقیه انسان ها نگیریم. خداوند حکیم است و از ساحتش به دور است که در کتابش برای دو مفهوم متفاوت ، یک لفظ را به کار برده باشد و باعث گمراهی انسان شود. این چهره ی محمد ، سید و سالار تمام انبیا و اولیا و امامان است. به ترتیب اولی موقعیت بقیه آن حضرات معلوم می شود.
✅ ۳. خدا نیز در دور دست نیست. از رگ گردن به انسان ها نزدیکتر است(ق/۱۶) ، همه جا حضور دارد(بقره/۱۱۵) ، هم در آسمان اله است و هم در زمین(زخرف/۸۴) ، با خواندنش اجابتمان می کند(غافر/۶۰) ، رحمتش همه را فرا گرفته است(اعراف/۱۵۶) ، با هر گناهی نباید نا امید شد و او می بخشد(زمر/۵۳)
در چنین الهیاتی برای ارتباط با او نیاز به واسطه نیست(غافر/۶۰) ، و واسطه قرار دادن و شفیع قرار دادن شرک است(زمر/۳) ، و تمام ادعیه ای که قرآن از لسان صالحین ذکر کرده است با ربنا است و بدون قسم دادن به حضرت عباس و امام رضا و ...
✅ ۴. تمام انبیا و ائمه و اولیا برای این آمده اند که مردم را با خدا آشتی بدهند و دست آنها را بگذارند در دست خدا. اصلا خدا خودش آنها را فرستاده است برای این مهم : بی واسطه با خدا راز و نیاز کنید.و ما در شبانه روز لااقل ۱۰ بار او را مستقیما مورد خطاب قرار می دهیم که ایاک نعبد و ایاک نستعین.
انبیا و و ائمه و اولیا صرفا نامه رسانان خدایند : مَا عَلَی الرَّسولِ اِلّا البَلاغُ(مائده/۹۹)پیامبر وظیفه ای جز رساندن پیام ندارد. و ماعَلَی الرسولِ اِلاّ البَلاغ المُبین.( نور/۵۴)
در الهیات قرآن حتی مشرکان را هم باید تحت حمایت گرفت و در خلال تامین امنیتش حق را به او عرضه کرد(توبه/۶)
الله ، خداوند همه ی مردمان است(ناس/۱تا۳) در این الهیات، جهان یک معبد است و مردمان عابدانند و الله معبود. و خادمان این معبد، انبیا و اولیا و امامانند. (کهف/۶)
✅ ۵. در این الهیات ابتدائا مردم فطرتا امت واحده بوده اند و این طاغوت بوده است که بین آنها اختلاف انداخت و بعثت انبیا برای حل این اختلاف است(بقره/۲۱۳)(نحل/۳۶) و نهایتا این خود مردمند که برای برقراری قسط و عدالت قیام می کنند : لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ (حدید/۲۵)
توجه شود که در این آیه (النّاس) مرفوع و فاعل (يقوم) است، یعنی این مردم هستند که قسط و عدل را اقامه می کنند و تا مردم نخواهند ، نخواهد شد. در این نگاه حضرت حجت(ع), مانند همه ی انبیا و ائمه و اولیا صرفا پیام رسان الهی است و اسوه حسنه ی مردم برای چگونه زیستن. این مردم هستند که با آموختن از آن حضرت خود عدل و قسط را اقامه خواهند کرد. ببینید این نگاه چقدر متفاوت است با نگاه آخرالزمانی غالیانه که در آن حضرت با ۳۱۳ نفر چنان خونریزی از دگراندیشان می کند که تا کمر خون کره ی زمین را می گیرد و غیر از تعداد محدودی خواص ، عملا مردم هیچکاره اند.
✅ ۶. اگر داستان موسی و خضر با عنایت به مقام شامخ موسی (ع) و اولوالعزم بودن ایشان و برتری او بر خضر قرائت شود، احتمالا نتیجه ای مغایر با مطلوب غالیان بدست خواهد آمد. در این خوانش، این داستان نه ذم که مدح موسی (ع) است و درس بزرگی است برای ما که حتی اگر ولی ای از اولیای الهی را خود خدا مسقیما امر کرد که اطاعت نماییم، هر جا دستورش مغایر با عقل و وجدان بود، کورکورانه نپذیریم و توضیح بخواهیم، چه رسد به کسانی که هیچ بینه ای در ولی خدا بودن آنها نداریم و تنها ملاک برتری آنها رای مردم است.
🔴 در فرسته ی بعد به آثار و نتایج هر یک از این دو الهیات خواهیم پرداخت.
@Cmorghgrom30
💢الهیات هرمی/الهیات مردمی(۳)💢
آثار و نتایج
✅ ۱. چرا ندای "لا اله الا الله"، اشراف قریش را برآشفت؟ چرا با صرف جان و مال و حیثیت خود به انواع تطمیع و تهدید و تدلیس رو آوردند تا این ندا را خاموش کنند؟
باور کردنی نیست که این مخالفت آنها صرفا از سر اعتقاد بوده باشد. توده ی عرب فقیر و بی فرهنگ شاید به بت های سنگی و فلزی و چوبی باور داشتند ولی تاجران دنیا دیده ای چون ابوسفیان و عاص بن وائل و ولید بن مغیره هرگز.
پس این الفاظ چه داشتند که این چنین آنها را وحشتزده کرد؟
✅ ۲. این دو الهیات اگر فقط در آسمان با هم در تضاد بود، مطمئنا اشراف را چندان ناخوش نمی آمد. ولی خدای قرآن فقط در آسمان خدا نبود. بلکه در زمین هم خدا بود و با این حساب جایی برای بت های زمینی آنها نمی گذاشت.
نفی این خدایان متجسد در سنگ ها و فلزها و چوب ها، به معنای نفی متولیان این آستان های مقدس بود. متولیانی که از قبل این الهیات هرمی کسب شرافت می کردند و به ثروت و قدرت و منزلت می رسیدند. و نتیجه ی آن گرفتن مرجعیت جامعه از این متولیان تقدس و سپردن آن به تک تک مردم به عنوان حاملان روح و فطرت الهی بود : عرف جامعه.
عرف در کتب لغت به همان معنای "معروف" و در مقابل "منکر" است.(لسان العرب ، ج ۹ ، ص ۲۳۶)
✅ ۳. در قرآن کلمه ی "معروف" در آیات (بقره/۱۷۸ ، ۱۸۰ ، ۲۲۸ ، ۲۲۹ ، ۲۳۱ ، ۲۳۲ ، ۲۳۴ ، ۲۳۵ ، ۲۳۶ ، ۲۴۰ ، ۲۴۱، ۲۶۳) و (آل عمران/۱۰۴ ، ۱۱۰ ، ۱۱۴) و (نساء/۵ ، ۶ ، ۸ ، ۱۹ ، ۲۵ ، ۱۱۴) و (اعراف/۱۵۷) و (توبه/۶۷ ، ۷۱ ، ۱۱۲) و (حج/۴۱) و نور/۵۳) و (لقمان/۱۵ ، ۱۷) و (احزاب/۶ ، ۳۲) و (محمد/۲۱) و (ممتحنه/۱۲) و (طلاق/۲ ، ۶) یعنی ۳۶ آیه و در یک آیه دو بار آمده است.
واژه ی "عرف" هم در یک آیه (اعراف/۱۹۹) به همان معنای "معروف" آمده است.
✅ ۴. تمام ۳۸ مورد کاربرد دو کلمه ی "معروف" و "عرف" در قرآن ، به معنای "پسندیده نزد مردم" است. با این وجود به اشتباه متشرعین "عرف" را به دو قسم "صحیح" و "ناصحیح" تقسیم می کنند و مرجع تشخیص را فقها می دانند. سخنی که فاقد وجاهت است و هیچ مبنای لغوی و شرعی ندارد. این مغلطه باعث بازتولید جامعه مشرکانه و طبقاتی شد. با این توجیه که عرف اشتباه می کند و باید به تایید فقها برسد. و دلیل را "رای اکثریت" به امور حرام در برخی جوامع می گیرند.
در حالی که عرف با رای اکثریت فرق دارد و در بسیاری مواقع ، اکثریت یک جامعه ممکن است به امری که ناپسند می دانند ، از روی "مصلحت" و به ناچاری رای دهند:
🔹 در تمام جوامع "ربا" ناپسند است ولی بخاطر گردش چرخ اقتصاد وجودش را ناگزیر می دانند. طبعا اگر مدلی اقتصادی ارائه شود که هم قابل اجرا باشد و هم در آن ربا نباشد ، حتما جهانیان آن را برمی گزینند.
🔹 در تمام جوامع "همجنسگرایی" ناپسند است و اکثریت قاطع از آن دوری می کنند. ولی می گویند چون همواره عده ای به هر دلیل ژنتیک یا هورمونی یا روانی ، چنین گرایشی دارند و به علت اقلیت ناچیز (نیم درصد) بودنشان همیشه مورد آزار و اذیت بوده اند ، پس به این گرایش رسمیت داده و آنها را مورد حمایت قانونی قرار می دهیم.
حال اگر عده ای با پژوهش های علمی خود ثابت کنند که تفاوت های آنها نه "سبک دیگری" از گرایش ، بلکه اختلال و بیماری است ، قطعا مورد پذیرش واقع شده و آنها به مراکز درمانی ارجاع خواهند شد. کما این که تا قبل از ۱۹۹۰ این گرایش در لیست بیماریهای WHO بود. ولی از این سال از لیست خارج شد و متعاقب آن کشورها هم تبعیت کردند. از جمله روسیه در ۱۹۹۹ و چین در ۲۰۰۱.
🔹 هیچکس از جمعیت هفت میلیاردی روی زمین در ناپسندی فقر و بی عدالتی حاکم بر اکثریت ۹۹ درصدی در ۵ قاره تردید ندارد. ولی آن را به عنوان یک واقعیت تلخ پذیرفته اند و معتقدند با انقلاب و شورش علیه نظام سرمایه داری حاکم بر جهان ، وضع از این هم بدتر می شود. بدیهی است اگر رویکردی مسالمت جویانه پیشنهاد شود که جهانی عادلانه تر را نوید دهد ، مورد اقبال جهانیان واقع خواهد شد.
🔹 می توان برای دیگر مناسبات ناپسند و بعضا ناپسندنما چون "پوشش" و "ازدواج سفید" در غرب نیز بررسی داشت که به نتایجی مشابه خواهیم رسید. مثلا در مورد ازدواج سفید باید گفت همان "ازدواج معاطاتی" است که به تدریج در حال پذیرش توسط فقها است کما این که "بیع معاطاتی" شد.
✅ ۵. این سخن صحیح است که واگذاری این امور به عرف ممکن است فسادهایی در پی داشته باشد. ولی دو نکته را باید در این داوری مد نظر داشت. اولا فساد را فقط در مناسبات نامتعارف جنسی نبینیم بلکه فسادهای بزرگتر دزدی و اختلاس و ظلم و اجرای حدود ناعادلانه قتل و قطع دست و ... است. ثانیا این پیامدهای منفی اقتضای هر نهاد و نظام بشری است. بحث بر سر این است که اگر تشخیص این امور با عرف باشد فساد کمتری رخ می دهد یا در اختیار فقها باشد؟
به نظر می رسد تجربه ی ۴۱ ساله ی کشورمان پاسخی بدیهی به ما بدهد.
@Cmorghgrom30
آثار و نتایج
✅ ۱. چرا ندای "لا اله الا الله"، اشراف قریش را برآشفت؟ چرا با صرف جان و مال و حیثیت خود به انواع تطمیع و تهدید و تدلیس رو آوردند تا این ندا را خاموش کنند؟
باور کردنی نیست که این مخالفت آنها صرفا از سر اعتقاد بوده باشد. توده ی عرب فقیر و بی فرهنگ شاید به بت های سنگی و فلزی و چوبی باور داشتند ولی تاجران دنیا دیده ای چون ابوسفیان و عاص بن وائل و ولید بن مغیره هرگز.
پس این الفاظ چه داشتند که این چنین آنها را وحشتزده کرد؟
✅ ۲. این دو الهیات اگر فقط در آسمان با هم در تضاد بود، مطمئنا اشراف را چندان ناخوش نمی آمد. ولی خدای قرآن فقط در آسمان خدا نبود. بلکه در زمین هم خدا بود و با این حساب جایی برای بت های زمینی آنها نمی گذاشت.
نفی این خدایان متجسد در سنگ ها و فلزها و چوب ها، به معنای نفی متولیان این آستان های مقدس بود. متولیانی که از قبل این الهیات هرمی کسب شرافت می کردند و به ثروت و قدرت و منزلت می رسیدند. و نتیجه ی آن گرفتن مرجعیت جامعه از این متولیان تقدس و سپردن آن به تک تک مردم به عنوان حاملان روح و فطرت الهی بود : عرف جامعه.
عرف در کتب لغت به همان معنای "معروف" و در مقابل "منکر" است.(لسان العرب ، ج ۹ ، ص ۲۳۶)
✅ ۳. در قرآن کلمه ی "معروف" در آیات (بقره/۱۷۸ ، ۱۸۰ ، ۲۲۸ ، ۲۲۹ ، ۲۳۱ ، ۲۳۲ ، ۲۳۴ ، ۲۳۵ ، ۲۳۶ ، ۲۴۰ ، ۲۴۱، ۲۶۳) و (آل عمران/۱۰۴ ، ۱۱۰ ، ۱۱۴) و (نساء/۵ ، ۶ ، ۸ ، ۱۹ ، ۲۵ ، ۱۱۴) و (اعراف/۱۵۷) و (توبه/۶۷ ، ۷۱ ، ۱۱۲) و (حج/۴۱) و نور/۵۳) و (لقمان/۱۵ ، ۱۷) و (احزاب/۶ ، ۳۲) و (محمد/۲۱) و (ممتحنه/۱۲) و (طلاق/۲ ، ۶) یعنی ۳۶ آیه و در یک آیه دو بار آمده است.
واژه ی "عرف" هم در یک آیه (اعراف/۱۹۹) به همان معنای "معروف" آمده است.
✅ ۴. تمام ۳۸ مورد کاربرد دو کلمه ی "معروف" و "عرف" در قرآن ، به معنای "پسندیده نزد مردم" است. با این وجود به اشتباه متشرعین "عرف" را به دو قسم "صحیح" و "ناصحیح" تقسیم می کنند و مرجع تشخیص را فقها می دانند. سخنی که فاقد وجاهت است و هیچ مبنای لغوی و شرعی ندارد. این مغلطه باعث بازتولید جامعه مشرکانه و طبقاتی شد. با این توجیه که عرف اشتباه می کند و باید به تایید فقها برسد. و دلیل را "رای اکثریت" به امور حرام در برخی جوامع می گیرند.
در حالی که عرف با رای اکثریت فرق دارد و در بسیاری مواقع ، اکثریت یک جامعه ممکن است به امری که ناپسند می دانند ، از روی "مصلحت" و به ناچاری رای دهند:
🔹 در تمام جوامع "ربا" ناپسند است ولی بخاطر گردش چرخ اقتصاد وجودش را ناگزیر می دانند. طبعا اگر مدلی اقتصادی ارائه شود که هم قابل اجرا باشد و هم در آن ربا نباشد ، حتما جهانیان آن را برمی گزینند.
🔹 در تمام جوامع "همجنسگرایی" ناپسند است و اکثریت قاطع از آن دوری می کنند. ولی می گویند چون همواره عده ای به هر دلیل ژنتیک یا هورمونی یا روانی ، چنین گرایشی دارند و به علت اقلیت ناچیز (نیم درصد) بودنشان همیشه مورد آزار و اذیت بوده اند ، پس به این گرایش رسمیت داده و آنها را مورد حمایت قانونی قرار می دهیم.
حال اگر عده ای با پژوهش های علمی خود ثابت کنند که تفاوت های آنها نه "سبک دیگری" از گرایش ، بلکه اختلال و بیماری است ، قطعا مورد پذیرش واقع شده و آنها به مراکز درمانی ارجاع خواهند شد. کما این که تا قبل از ۱۹۹۰ این گرایش در لیست بیماریهای WHO بود. ولی از این سال از لیست خارج شد و متعاقب آن کشورها هم تبعیت کردند. از جمله روسیه در ۱۹۹۹ و چین در ۲۰۰۱.
🔹 هیچکس از جمعیت هفت میلیاردی روی زمین در ناپسندی فقر و بی عدالتی حاکم بر اکثریت ۹۹ درصدی در ۵ قاره تردید ندارد. ولی آن را به عنوان یک واقعیت تلخ پذیرفته اند و معتقدند با انقلاب و شورش علیه نظام سرمایه داری حاکم بر جهان ، وضع از این هم بدتر می شود. بدیهی است اگر رویکردی مسالمت جویانه پیشنهاد شود که جهانی عادلانه تر را نوید دهد ، مورد اقبال جهانیان واقع خواهد شد.
🔹 می توان برای دیگر مناسبات ناپسند و بعضا ناپسندنما چون "پوشش" و "ازدواج سفید" در غرب نیز بررسی داشت که به نتایجی مشابه خواهیم رسید. مثلا در مورد ازدواج سفید باید گفت همان "ازدواج معاطاتی" است که به تدریج در حال پذیرش توسط فقها است کما این که "بیع معاطاتی" شد.
✅ ۵. این سخن صحیح است که واگذاری این امور به عرف ممکن است فسادهایی در پی داشته باشد. ولی دو نکته را باید در این داوری مد نظر داشت. اولا فساد را فقط در مناسبات نامتعارف جنسی نبینیم بلکه فسادهای بزرگتر دزدی و اختلاس و ظلم و اجرای حدود ناعادلانه قتل و قطع دست و ... است. ثانیا این پیامدهای منفی اقتضای هر نهاد و نظام بشری است. بحث بر سر این است که اگر تشخیص این امور با عرف باشد فساد کمتری رخ می دهد یا در اختیار فقها باشد؟
به نظر می رسد تجربه ی ۴۱ ساله ی کشورمان پاسخی بدیهی به ما بدهد.
@Cmorghgrom30
💥 از سوال های رسیده
سوال :
سلام
وقت بخیر
نومن ببعض و نکفر ببعض نباشیم
چند آیه را قبول کنیم و چند آیه را قبول نکنیم.
این آیات هم در قرآن وجود دارند :
- مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ(بخشی از آیه الکرسی)
- لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا(مریم/۸۷)
قدرت بر شفاعت ندارند مگر کسانی که از نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی گرفته باشند.
- يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا(طه/۱۰۹)
در آن روز، شفاعت هیچکس سود نبخشد جز آنکس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد.
چرا این چند آیه و آیات دیگر شفاعت را در کانال قرار نداده اید؟
حداقل این آیات و آیات دیگر را هم قرار بدهید و بعد عقیده ی خودتان را اظهار کنید.
نه فقط آیاتی که منکر شفاعت هستند.
پاسخ :
سلام علیکم و رحمه الله
وقت شما هم بخیر
در رابطه با نکته ای که فرمودید، چند نکته به عرض می رسد :
۱- از آیات قرآن به دست می آید که :
- اصل وجود شفاعت یک اصل قرآنی است.
- انبیاء، امامان، مومنین، ملائکه، شهداء از جمله شفاعت کنندگانند.
- شفاعت مربوط به آخرت است نه دنیا.
۲- همانطور که شهید مطهری به درستی بیان کرده است، شفاعت در آخرت همان "تجسم" هدایت در دنیا است(مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۵۰ تا ۲۵۴) یعنی همانطور که انبیاء و اولیاء در این دنیا باعث هدایت می شوند، این هدایت در قیامت بصورت شفاعت ظهور پیدا می کند.
۳- گر چه در قرآن شفاعت به معنایی که عرض شد وجود دارد، ولی حتی یک مورد هم طلب شفاعت از غیر خدا وجود ندارد. یعنی ما حق نداریم از شفاعت کنندگان نادیدنی بخواهیم که در آخرت برایمان نزد خدا شفاعت کنند.
@Cmorghgrom30
سوال :
سلام
وقت بخیر
نومن ببعض و نکفر ببعض نباشیم
چند آیه را قبول کنیم و چند آیه را قبول نکنیم.
این آیات هم در قرآن وجود دارند :
- مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ(بخشی از آیه الکرسی)
- لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا(مریم/۸۷)
قدرت بر شفاعت ندارند مگر کسانی که از نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی گرفته باشند.
- يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا(طه/۱۰۹)
در آن روز، شفاعت هیچکس سود نبخشد جز آنکس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد.
چرا این چند آیه و آیات دیگر شفاعت را در کانال قرار نداده اید؟
حداقل این آیات و آیات دیگر را هم قرار بدهید و بعد عقیده ی خودتان را اظهار کنید.
نه فقط آیاتی که منکر شفاعت هستند.
پاسخ :
سلام علیکم و رحمه الله
وقت شما هم بخیر
در رابطه با نکته ای که فرمودید، چند نکته به عرض می رسد :
۱- از آیات قرآن به دست می آید که :
- اصل وجود شفاعت یک اصل قرآنی است.
- انبیاء، امامان، مومنین، ملائکه، شهداء از جمله شفاعت کنندگانند.
- شفاعت مربوط به آخرت است نه دنیا.
۲- همانطور که شهید مطهری به درستی بیان کرده است، شفاعت در آخرت همان "تجسم" هدایت در دنیا است(مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۵۰ تا ۲۵۴) یعنی همانطور که انبیاء و اولیاء در این دنیا باعث هدایت می شوند، این هدایت در قیامت بصورت شفاعت ظهور پیدا می کند.
۳- گر چه در قرآن شفاعت به معنایی که عرض شد وجود دارد، ولی حتی یک مورد هم طلب شفاعت از غیر خدا وجود ندارد. یعنی ما حق نداریم از شفاعت کنندگان نادیدنی بخواهیم که در آخرت برایمان نزد خدا شفاعت کنند.
@Cmorghgrom30
.
💢 بلا و دعا 💢
✅ به سه نحو می توان بین خداوند و انسان نسبت برقرار کرد :
💥۱- خدایی که مداخله گر است و دائم در شرایط مختلف و بر اساس دعای انسان یا نفرین دیگران ، به نفع یا ضرر بنده اش وارد عمل می شود.
💥۲- اصلا خدایی وجود ندارد و انسان مسئول ساختن سرنوشت خود است .
💥۳- خداوند وجود دارد ولی جهان و دنیای مادی را با نظامات مشخصی خلق کرده است و به نفع و ضرر کسی وارد عمل نمی شود .
🍎با توجه به آیات و روایات نظر سوم درست به نظر می رسد. و انسان باید تسلیم حکمت بالغه ی الهی باشد و ایمان داشته باشد که نظام آفرینش موجود ، نظام احسن است.
ایمان ، عقیده نیست. ساحت عقیده ذهن است و در بند الفاظ. ایمان یک حالت وجودی است که در آن انسان خود را پرتاب می کند در آغوش خدا. مانند کودکی که استقلال خود را فنا می کند در آغوش مادر.
🍎پس نقش دعا کردن چیست؟
با دعا کردن این تویی که با خدا و نظام هستی همراه، و سزاوار دریافت شفا و رحمت الهی می شوی. و گرنه رحمت واسعه ی الهی همواره تو را در بر گرفته بوده است.
@Cmorghgrom30
💢 بلا و دعا 💢
✅ به سه نحو می توان بین خداوند و انسان نسبت برقرار کرد :
💥۱- خدایی که مداخله گر است و دائم در شرایط مختلف و بر اساس دعای انسان یا نفرین دیگران ، به نفع یا ضرر بنده اش وارد عمل می شود.
💥۲- اصلا خدایی وجود ندارد و انسان مسئول ساختن سرنوشت خود است .
💥۳- خداوند وجود دارد ولی جهان و دنیای مادی را با نظامات مشخصی خلق کرده است و به نفع و ضرر کسی وارد عمل نمی شود .
🍎با توجه به آیات و روایات نظر سوم درست به نظر می رسد. و انسان باید تسلیم حکمت بالغه ی الهی باشد و ایمان داشته باشد که نظام آفرینش موجود ، نظام احسن است.
ایمان ، عقیده نیست. ساحت عقیده ذهن است و در بند الفاظ. ایمان یک حالت وجودی است که در آن انسان خود را پرتاب می کند در آغوش خدا. مانند کودکی که استقلال خود را فنا می کند در آغوش مادر.
🍎پس نقش دعا کردن چیست؟
با دعا کردن این تویی که با خدا و نظام هستی همراه، و سزاوار دریافت شفا و رحمت الهی می شوی. و گرنه رحمت واسعه ی الهی همواره تو را در بر گرفته بوده است.
@Cmorghgrom30
کرونامه
چقدر تنها شده ایم
تنهای تنها
دیگر جماعتی نیست
و نه اجتماعی.
نه آن که دست خدایش گویند ،
نه آنچه فسق و فجورش نامند ،
و نه آنچه لهو و لعبش خوانند.
اینبار
نه تراکم دست های خواننده آسمان
نه شانه های صف کشیده در آستان
دیگر بانگ اذان کسی را به جماعت نمی خواند
پدر روحانی تنهاست
گوئیا از رمق افتاده.
حتی غسالخانه ها نیز،
آخرین همهمه بشری را از رفتگان دریغ کرده اند.
آری! از هم می ترسیم
حتی از دستان خودمان
وه! چه وحشتناک
که اینک با خود خودمان رو به رو نشسته ایم
چقدر شبیه هم شده ایم!
همه ترسان و لرزان
و نیک گر بنگری ،
در میانه فرار و ترس،
همه به یک صورتند
خدا انکاران چین
و عالمان متولی دین
مراد و مرید ، رفیق و عنید،
همه یک شکلند
ماسکی بر صورت
و حتی کلاهی محافظ بر سر
گویا دیگر او آیتِ الله نیست
بر دیواره های ضریح الکل می مالد
و دستان خود با الکل می شوید
هر بار طولانی تر
همان الکل که نجاستش می خواند
و همان که تا چهل روز دعای بنده را از آسمان دریغ می کرد
دیگر از دستبوسان خبری نیست
و اگرهم باشد حضرتشان دست پس می کشند
نه امامی و نه مامومی
صفی نیست
اما همه در یک صف
گویی همگان نشانه های خدا شده اند
ای ویروس!
ای کرونا!
چه هستی؟ ضد خدا؟ بی دین؟ لا مذهب ؟
اما نه
من چنین گمان نمیبرم
چگونه چنین باشی وقتی تو از خدایی؟!
زمانی مالک من و البته مالک تو
در کتابش به آنان گفته بود;
تمنای مرگ کنید اگر دوستان خدایید
و
آنان چنین نمی کنند
ترسیده اند،
ترسان از تو ،
درهای شفا خانه ها، و شفاعت خانه ها بسته اند
و در خانه ها الکل ها انبار کرده اند
کرونا!
تو از جانب خدایی
آزمایشگاه یا موتاسیون،
تنها نامی است که ساده دلان بر تولد تو می نهند
نه ،
تو محصول استجابت نیازی :
دعای گور کنی محتاج نان شب
یا آه مادری قبر جوانش را گرفته در آغوش
اینک تو آمده ای
تا فاصله ها برداری
تا ترس را تقسیم کنی
و ما را با خویشتن خویش رو در رو
با تنهاییمان
و با مرگ مان
و اینک که سپر انداخته ایم
چه سبکبالانیم
و چه نزدیک به خدا
چه دوستانه با او نجوا می کنیم
و او چه صمیمانه گوش می کند
چه محشر!
وه چه قیامت!
پس چه خوب که دیگر جماعتی نیست،
مناسکی نیست،
ضریح مطهری،
روحانیتی،
اعتکافی،
آدینه نمازی.
این هیاهوهای کر کننده
اینک ای خدا!
من هستم و تو
دیگر صدا به صدا می رسد
با تو می گویم و از تو می شنوم
و بیش از پیش راضی به رضایت
و خود می بینی
که کرونایت چه شوری درافکنده!
این خردترین فرستاده
و اینچنین قیامت برپا کننده
@Cmorghgrom30
چقدر تنها شده ایم
تنهای تنها
دیگر جماعتی نیست
و نه اجتماعی.
نه آن که دست خدایش گویند ،
نه آنچه فسق و فجورش نامند ،
و نه آنچه لهو و لعبش خوانند.
اینبار
نه تراکم دست های خواننده آسمان
نه شانه های صف کشیده در آستان
دیگر بانگ اذان کسی را به جماعت نمی خواند
پدر روحانی تنهاست
گوئیا از رمق افتاده.
حتی غسالخانه ها نیز،
آخرین همهمه بشری را از رفتگان دریغ کرده اند.
آری! از هم می ترسیم
حتی از دستان خودمان
وه! چه وحشتناک
که اینک با خود خودمان رو به رو نشسته ایم
چقدر شبیه هم شده ایم!
همه ترسان و لرزان
و نیک گر بنگری ،
در میانه فرار و ترس،
همه به یک صورتند
خدا انکاران چین
و عالمان متولی دین
مراد و مرید ، رفیق و عنید،
همه یک شکلند
ماسکی بر صورت
و حتی کلاهی محافظ بر سر
گویا دیگر او آیتِ الله نیست
بر دیواره های ضریح الکل می مالد
و دستان خود با الکل می شوید
هر بار طولانی تر
همان الکل که نجاستش می خواند
و همان که تا چهل روز دعای بنده را از آسمان دریغ می کرد
دیگر از دستبوسان خبری نیست
و اگرهم باشد حضرتشان دست پس می کشند
نه امامی و نه مامومی
صفی نیست
اما همه در یک صف
گویی همگان نشانه های خدا شده اند
ای ویروس!
ای کرونا!
چه هستی؟ ضد خدا؟ بی دین؟ لا مذهب ؟
اما نه
من چنین گمان نمیبرم
چگونه چنین باشی وقتی تو از خدایی؟!
زمانی مالک من و البته مالک تو
در کتابش به آنان گفته بود;
تمنای مرگ کنید اگر دوستان خدایید
و
آنان چنین نمی کنند
ترسیده اند،
ترسان از تو ،
درهای شفا خانه ها، و شفاعت خانه ها بسته اند
و در خانه ها الکل ها انبار کرده اند
کرونا!
تو از جانب خدایی
آزمایشگاه یا موتاسیون،
تنها نامی است که ساده دلان بر تولد تو می نهند
نه ،
تو محصول استجابت نیازی :
دعای گور کنی محتاج نان شب
یا آه مادری قبر جوانش را گرفته در آغوش
اینک تو آمده ای
تا فاصله ها برداری
تا ترس را تقسیم کنی
و ما را با خویشتن خویش رو در رو
با تنهاییمان
و با مرگ مان
و اینک که سپر انداخته ایم
چه سبکبالانیم
و چه نزدیک به خدا
چه دوستانه با او نجوا می کنیم
و او چه صمیمانه گوش می کند
چه محشر!
وه چه قیامت!
پس چه خوب که دیگر جماعتی نیست،
مناسکی نیست،
ضریح مطهری،
روحانیتی،
اعتکافی،
آدینه نمازی.
این هیاهوهای کر کننده
اینک ای خدا!
من هستم و تو
دیگر صدا به صدا می رسد
با تو می گویم و از تو می شنوم
و بیش از پیش راضی به رضایت
و خود می بینی
که کرونایت چه شوری درافکنده!
این خردترین فرستاده
و اینچنین قیامت برپا کننده
@Cmorghgrom30
💢 همسران پیامبر 💢
🟢 پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کل این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی میکند. گویی در این دوران وی رهبانیّت اختیار کرده است.
🟢 پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» که «بیش از ١٠ سال» از وی بزرگتر است ازدواج میکند و تا وفات وی، ٢٥ سال، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله میباشد.
🟢 پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمیکند،
اینک پیامبر ٥٣ ساله است.
🟢 پیامبر در ٥٣ سالگی با «سوده بنتزمعهبنقیس» که ٥٠ ساله، شویمرده و بدونسرپرست است، ازدواج میکند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر سوده میباشد.
🟢 اینک رسول خدا ٥٦ ساله است. وی فقط هفتسال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.
🟢 پیامبر در هفتسال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمیگزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن فوت میکنند.
🟢 تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفتسال آخر زندگی پیامبر است.
🔴 چند نکته در مورد این هفتسال:
🟡 یکم: این هفتسال از پر مشغلهترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، چون اختلافهای اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفتسال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آمادهباش جنگیاند.
🟡 دوم: در این هفتسال قوای جسمانی پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای درمیآورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.
🟡 سوم: تعدادی از این زنان، شویمرده و یا بیسرپرست هستند که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شدهاند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بیبهرهاند.
سوده بنتزمعه، زینب بنتخزیمة، امسلمه، ماریه قبطیه اینچنیناند.
🟡 چهارم: مابقی این زنان، دختران سران قبایل ذی نفوذی بودند که پیامبر با این ازدواجها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آنها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
عایشه و حفصه، دختران دو تن از با نفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
رمله، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.
زینب بنتجحش، از بنیمخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
ریحانه و صفیه، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
جویریه، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
🟡 پنجم: در این هفتسال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قویتر میشود، بزرگان انصار (ساکنان اصلی مدینه) حاضر بودند که جوانترین و زیباترین دختران خود را به عقد پیامبر درآورند. ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمیشود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.
🟢 بنابراین ازدواجهای ١١ گانۀ پیامبر در این مدّت نه تنها رنگی از لذّتجویی ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی است که حتی از خصوصیترین و شخصیترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود میگذرد.
@Cmorghgrom30
🟢 پیامبر تا ٢٥ سالگی مجرد است و به گواهی تمام اسناد و متون تاریخی در کل این ٢٥ سال دوران نوجوانی و جوانی در نهایت پاکدامنی و قداست زندگی میکند. گویی در این دوران وی رهبانیّت اختیار کرده است.
🟢 پیامبر در ٢٥ سالگی با «خدیجه» که «بیش از ١٠ سال» از وی بزرگتر است ازدواج میکند و تا وفات وی، ٢٥ سال، تنها همسر پیامبر، خدیجه است. اینک پیامبر ٥٠ ساله میباشد.
🟢 پیامبر تا ٣ سال در سوگ حضرت خدیجه است و همسری اختیار نمیکند،
اینک پیامبر ٥٣ ساله است.
🟢 پیامبر در ٥٣ سالگی با «سوده بنتزمعهبنقیس» که ٥٠ ساله، شویمرده و بدونسرپرست است، ازدواج میکند و تا ٣ سال تنها همسر پیامبر سوده میباشد.
🟢 اینک رسول خدا ٥٦ ساله است. وی فقط هفتسال دیگر در این دنیای خاکی خواهد بود.
🟢 پیامبر در هفتسال آخر حیات خود ١١ همسر دیگر برمیگزیند که تعدادی از آنان به دلیل کهولتِ سن فوت میکنند.
🟢 تمامی پرسشهایی که در مورد همسران پیامبر مطرح است در مورد همین هفتسال آخر زندگی پیامبر است.
🔴 چند نکته در مورد این هفتسال:
🟡 یکم: این هفتسال از پر مشغلهترین دوران حیات پیامبر است. مشکلات داخلی مدینه، چون اختلافهای اوس و خزرج، مهاجر و انصار، یهودیان داخل مدینه با مسلمین از یک طرف، و تربیت مردم تازه مسلمان این شهر، یکی از صدها مشکلات پیامبر در این هفتسال است. در شرایطی که مدینه هر لحظه در معرض هجوم قبایل اطراف است، لاجرم پیامبر و یارانش مدام در حال آمادهباش جنگیاند.
🟡 دوم: در این هفتسال قوای جسمانی پیامبر در اثر پیری و بیماری، که آخرالامر او را از پای درمیآورد، روز به روز در حال تحلیل رفتن است.
🟡 سوم: تعدادی از این زنان، شویمرده و یا بیسرپرست هستند که از مکّه یا شهرهای دیگر به مدینه پناهنده، و یا فرستاده شدهاند. لذا در مدینه از حمایت اقوام خود نیز بیبهرهاند.
سوده بنتزمعه، زینب بنتخزیمة، امسلمه، ماریه قبطیه اینچنیناند.
🟡 چهارم: مابقی این زنان، دختران سران قبایل ذی نفوذی بودند که پیامبر با این ازدواجها، هوشمندانه روابط خصمانۀ آنها را تلطیف نمود و با کمترین خونریزی، صلح و سازش را با آنان برقرار نمود.
عایشه و حفصه، دختران دو تن از با نفوذترین مهاجران از مکّه یعنی ابوبکر و عمر بودند.
رمله، دختر بزرگترین دشمن پیامبر یعنی ابوسفیان بود.
زینب بنتجحش، از بنیمخزوم یکی از پرنفوذترین طوایف قریش بود.
ریحانه و صفیه، دختران سران دو قبیلۀ یهودی بودند.
جویریه، دختر یکی از سران قبیله خزاعه بود که بعد از آن وصلت، خزاعه یکی از متحدین استراتژیک مسلمانان شدند.
🟡 پنجم: در این هفتسال که پیامبر حکومت شهر مدینه را دارد و سال به سال از لحاظ سیاسی قویتر میشود، بزرگان انصار (ساکنان اصلی مدینه) حاضر بودند که جوانترین و زیباترین دختران خود را به عقد پیامبر درآورند. ولی در میان این ١١ همسر، هیچ زن انصاری دیده نمیشود، چرا که در مورد زنان انصار هیچیک از دو دلیل اجتماعی و سیاسی پیش گفته وجود ندارد.
🟢 بنابراین ازدواجهای ١١ گانۀ پیامبر در این مدّت نه تنها رنگی از لذّتجویی ندارد، بلکه ایثاری شگرف از این روح متعالی است که حتی از خصوصیترین و شخصیترین امور زندگی خود، یعنی زناشویی، در خدمت اهداف انسانی و الهی خود میگذرد.
@Cmorghgrom30
💢 عایشه همسر پیامبر 💢
🟢 یکی از اشتباهات مشهور، ٩ ساله بودن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر است. اهلسنت اصرار دارند که ثابت کنند عایشه در ۶ سالگی به عقد رسولخدا درآمده و در ٩ سالگی وارد خانۀ آن حضرت شده است و این مطلب را دلیل بر برتری عایشه نسبت به همسران دیگر رسولخدا میدانند! اما آیا حقیقتمطلب همین است؟
🟢 حداقل به دو دلیل تاریخی میتوان ثابت نمود که سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر بیش از ١۷ سال بوده است:
🟡 اول: عایشه، خواهری به نام «اسماء» دارد که همسر زبیر میشود و از وی عبدالله و مصعب را بدنیا میآورد. وی در در سال ۲۷ قبل از هجرت به دنیا آمده است. (۱) بنابر این اسماء در سال اول هجری ۲۷ سال داشته است.
از طرفی می دانیم اسماء ١٠ سال از عایشه بزرگتر بود.(۲) بنا بر این عایشه در سال اول هجری باید ۱۷ سال داشته باشد. با توجه به این که ازدواج عایشه با پیامبر قطعا در ٤ سال اول بعد از هجرت بوده است، نتیجه میگیریم که عایشه هنگام ازدواج بیش از ١٧سال داشته است.
🟡 دوم: باز از مسلمات تاریخی است که در سال اول بعثت، عایشه در خردسالی به همراه پدرش (ابوبکر) اسلام میآورد. منطقا در آن هنگام عایشه حداقل باید ۵ سال را داشته باشد که اسلام آوردن او معنی داشته باشد، در این صورت سن عایشه هنگام هجرت ۱۷ سال می شود. از اینجا نیز میتوان نتیجه گرفت که سن عایشه در چهار سال اول هجری، بیش از ١٧ سال بوده است.
🟢 منابع اهل سنت هم بر محبوبیت عایشه نزد پیامبر تاکید دارند و هم بر این که ازدواج با پیامبر، اولین ازدواج او بوده است. هر دو نقل نادرست است و گزارش های تاریخی هر دو را رد می کند.
🟡 اولا آیات قرآن به عنوان دست اول ترین منبع تاریخی صدر اسلام، از ناراحتی پیامبر از وی خبر می دهد که پاره ای از آنها در سوره های نور و حجرات و تحریم آمده است.
🟡 ثانیا می دانیم عائشه قبل از این ازدواج در عقد جبیر پسر مطعم ، یکی از متنفذین قریش بوده است.(۳)
🟡 ثالثا شیعه و سنی به تواتر نقل کرده اند که پیامبر تا آخرین لحظات عمر خویش محبوبترین همسر خود را خدیجه می دانست و همواره از نیکی ها و فداکاری های او یاد می کرد. از جمله راویان این روایات خود عایشه است.(۴)
🔴 می دانیم تمام این منابع اهل سنت چون سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و تاریخ طبری و غیره از قرن دوم هجری به بعد توسط دیوانسالاران و کاتبان دربار بنی عباس نگاشته شده اند. به نظر می رسد بنی عباس پس از روی کار آمدن و دوری از علویان ، جهت تضعیف علی ، سعی در بزرگنمایی جایگاه ابوبکر کردند و در این راستا تلاش نمودند تا از عایشه چهره ی "همسر محبوب پیامبر" را ترسیم نمایند. با عنایت به این که عایشه بعد از رحلت پیامبر، در جنگ جمل رو در روی علی(ع) قرار گرفته بوده است.
پ.ن. :
۱. ابن اثیر، علی، اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۲
۲. عبدالبر، یوسف، لاستیعاب، ج۲، ص۶۱۶
۳. ابن سعد، احمد، طبقات، ج ۸، ۵۹
۴. ابن حنبل، احمد، مسند، ج ۶، ح ۲۴۹۰۸
@Cmorghgrom30
🟢 یکی از اشتباهات مشهور، ٩ ساله بودن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر است. اهلسنت اصرار دارند که ثابت کنند عایشه در ۶ سالگی به عقد رسولخدا درآمده و در ٩ سالگی وارد خانۀ آن حضرت شده است و این مطلب را دلیل بر برتری عایشه نسبت به همسران دیگر رسولخدا میدانند! اما آیا حقیقتمطلب همین است؟
🟢 حداقل به دو دلیل تاریخی میتوان ثابت نمود که سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر بیش از ١۷ سال بوده است:
🟡 اول: عایشه، خواهری به نام «اسماء» دارد که همسر زبیر میشود و از وی عبدالله و مصعب را بدنیا میآورد. وی در در سال ۲۷ قبل از هجرت به دنیا آمده است. (۱) بنابر این اسماء در سال اول هجری ۲۷ سال داشته است.
از طرفی می دانیم اسماء ١٠ سال از عایشه بزرگتر بود.(۲) بنا بر این عایشه در سال اول هجری باید ۱۷ سال داشته باشد. با توجه به این که ازدواج عایشه با پیامبر قطعا در ٤ سال اول بعد از هجرت بوده است، نتیجه میگیریم که عایشه هنگام ازدواج بیش از ١٧سال داشته است.
🟡 دوم: باز از مسلمات تاریخی است که در سال اول بعثت، عایشه در خردسالی به همراه پدرش (ابوبکر) اسلام میآورد. منطقا در آن هنگام عایشه حداقل باید ۵ سال را داشته باشد که اسلام آوردن او معنی داشته باشد، در این صورت سن عایشه هنگام هجرت ۱۷ سال می شود. از اینجا نیز میتوان نتیجه گرفت که سن عایشه در چهار سال اول هجری، بیش از ١٧ سال بوده است.
🟢 منابع اهل سنت هم بر محبوبیت عایشه نزد پیامبر تاکید دارند و هم بر این که ازدواج با پیامبر، اولین ازدواج او بوده است. هر دو نقل نادرست است و گزارش های تاریخی هر دو را رد می کند.
🟡 اولا آیات قرآن به عنوان دست اول ترین منبع تاریخی صدر اسلام، از ناراحتی پیامبر از وی خبر می دهد که پاره ای از آنها در سوره های نور و حجرات و تحریم آمده است.
🟡 ثانیا می دانیم عائشه قبل از این ازدواج در عقد جبیر پسر مطعم ، یکی از متنفذین قریش بوده است.(۳)
🟡 ثالثا شیعه و سنی به تواتر نقل کرده اند که پیامبر تا آخرین لحظات عمر خویش محبوبترین همسر خود را خدیجه می دانست و همواره از نیکی ها و فداکاری های او یاد می کرد. از جمله راویان این روایات خود عایشه است.(۴)
🔴 می دانیم تمام این منابع اهل سنت چون سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و تاریخ طبری و غیره از قرن دوم هجری به بعد توسط دیوانسالاران و کاتبان دربار بنی عباس نگاشته شده اند. به نظر می رسد بنی عباس پس از روی کار آمدن و دوری از علویان ، جهت تضعیف علی ، سعی در بزرگنمایی جایگاه ابوبکر کردند و در این راستا تلاش نمودند تا از عایشه چهره ی "همسر محبوب پیامبر" را ترسیم نمایند. با عنایت به این که عایشه بعد از رحلت پیامبر، در جنگ جمل رو در روی علی(ع) قرار گرفته بوده است.
پ.ن. :
۱. ابن اثیر، علی، اسدالغابه، ج۵، ص۳۹۲
۲. عبدالبر، یوسف، لاستیعاب، ج۲، ص۶۱۶
۳. ابن سعد، احمد، طبقات، ج ۸، ۵۹
۴. ابن حنبل، احمد، مسند، ج ۶، ح ۲۴۹۰۸
@Cmorghgrom30
💢 زن / اسلام / زمان پریشی 💢
✅ ۱. زمان پریشی (Anachronism) یکی از لغزش های شناختی در بررسی های تاریخی است. در این لغزش انسان ناخودآگاه ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و ... دوران خود را به گذشته تعمیم می دهد و بر آن اساس مردم آن زمان را داوری می کند. مثلا اگر کسی مردم ۳۰۰ سال پیش را ملامت کند که چرا از اسب و درشکه استفاده می کردند و نه از اتومبیل، چنین کسی دچار زمان پریشی شده است زیرا در ۳۰۰ سال پیش هنوز اتومبیل اختراع نشده بود. و یا اگر کسی چند همسری در صدر اسلام را محکوم کند، دچار چنین لغزشی شده است زیرا بدلیل تلفات بالای مردان در جنگ ها و سوانح، چند همسری نیاز آن جامعه بوده است.
✅ ۲. شک نیست ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تکنولوژیک صدر اسلام با دوران معاصر کاملا متفاوت بوده است. در آن زمان ساختار قبیله ای مبتنی بر وراثت از پدر به پسر بر جامعه عرب حاکم بود. بین قبائل مدام بر سر آب و مرتع و زمین جنگ های خونین در می گرفت و قبیله ای پیروز بود که مردان جنگاور بیشتری داشت. در چنین ساختاری طبعا زن اهمیتی درجه دو پیدا می کرد و صرفا به دو کار می آمد : تمتع جنسی و تولید پسرانی که جنگاوران فردا شوند. در این ساختار، وجود زنانی چون خدیجه همسر محمد و هند همسر ابوسفیان با حقوق اجتماعی برابر با مردان، صرفا استثناء بود و قاعده همان بود که بیان شد.
در بعضی از قبایل دختران را چون نان خور اضافه بودند و به کار جنگ نمی آمدند و حتی با اسیر شدن باعث ننگ قبیله می شدند، زنده به گور می کردند. زنان شوی مرده یا به ارث مردان قبیله می رسید و یا از قبیله اخراج می شد که در این صورت قبیله ی پدری هم غالبا او را نمی پذیرفت و در بیابان ها به اسارت و کنیزی قبایل دیگر در می آمد.
✅ ۳. اسلام با تعیین حقوق اجتماعی برای زنان و حق مالکیت برای آنها و سهم ارث و دیه و حق شهادت و .. ، زنان را به چنان جایگاهی در آن زمان جامعه عرب رساند که نه تنها یک سر و گردن بالاتر از متمدنترین جوامع آن روز یعنی روم و ایران و چین، بلکه حتی بالاتر از کشورهای اروپایی تا همین ۳۰۰ سال پیش بود. زنان صدر اسلام حق بیعت با حاکم اسلام و شرکت در مشارکت سیاسی پیدا کردند(ممتحنه/۱۲) در حالی که تا همین ۱۰۰ سال اخیر در آمریکا و اروپا زنان حق رای نداشتند. و این معجزه تنها در ۱۰ سال دوران مدنی رخ داد. و آنان که فعالیت های فرهنگی و اجتماعی کرده اند می دانند که این تحول واقعا یک معجزه بود.
✅ ۴. برای چنین انقلاب بزرگی طبیعی بود که قرآن بیشتر مردان را خطاب قرار دهد که در این رفتار ددمنشانه ی خود تجدید نظر کنند و تحولی اساسی در درون خود ایجاد نمایند. در این میان با بیان قصه ی آفرینش از آدم و حوا آغاز می کند که مرد و زن یکسان در آن نقش داشته اند. آنگاه از زنان بزرگ تاریخ چون آسیه زن فرعون و یوکابد مادر موسی و مریم مادر عیسی می گوید. و سپس به آن مردان خشن یادآور می شود که این تناوری امروزتان مرهون مراحل سخت بارداری و وضع حمل و شیردهی و تربیت مادرانتان بوده است.
علاوه بر آیات قرآن، رفتار و سنت خود پيامبر (ص) نیز به گونه ای بود که مردان عرب را به تجدید نظر وامی داشت. او دختردار شدن را به عنوان رحمت خدا به خانواده معرفي کرد و با تمام مقامی که داشت دست دخترش را ميبوسيد و به هنگام رفتن و مراجعت از سفر، او را ديدار ميکرد.
✅ ۵. در این راستا طبیعی بود که قرآن در ابتدا از زبانی استفاده کند که قابل درک برای آن مردان باشد. و لذا با این که زنان کشتزار شمایند(بقره/۲۲۳)، شروع می کند و کم کم آنها را به جایی می رساند که بپذیرند زن نیز مانند مرد به تمام معني مستقل و آزاد و بدون هيچ تفاوتي از نظر داشتن روح کامل انساني و اراده و اختيار است به طوری که در (احزاب/۳۵) ده بار مردان و زنان با صفات مختلف در کنار هم ذکر می شوند. در شأن نزول این آیه نقل است که روزی ام سلمه نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: چرا در قرآن کریم راجع به مردان آیاتی آمده، اما نسبت به زنان چیزی وجود ندارد؟
پس از آن بود که خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود که زن و مرد در پيشگاه او از نظر قرب و منزلت يکسانند.
✅ ۶. مواردی توسط دوستان گفته شد که : چرا پیامبر در آخر عمر چند همسر داشته است و این ظلم به زنان بوده است؟ و یا چرا بعضی زنان پیامبر از ایشان جوانتر بوده اند؟ و یا چرا زنان ابزاری برای پیوندهای سیاسی بوده اند؟ اینها همه مبتنی بر زمان پریشی و عدم اشراف بر فرهنگ زمانه است. در آن زمان به دلیل عدم وجود تقویم رسمی درک صحیحی از سن و سال وجود نداشت و زنان آن زمان تعریف متفاوتی از مردان شایسته داشتند و بر اساس آن ملاک ها پیامبر ص بهترین بود و بسیار محبوب. تاریخ هم گواه است که تمام ازدواج های پیامبر با رضایت زنان صورت گرفته بوده است نه تحمیل. با توجه به این که همه ی همسران پیامبر بیوه و مطلقه و غالبا مسن بوده اند.
@Cmorghgrom30
✅ ۱. زمان پریشی (Anachronism) یکی از لغزش های شناختی در بررسی های تاریخی است. در این لغزش انسان ناخودآگاه ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و ... دوران خود را به گذشته تعمیم می دهد و بر آن اساس مردم آن زمان را داوری می کند. مثلا اگر کسی مردم ۳۰۰ سال پیش را ملامت کند که چرا از اسب و درشکه استفاده می کردند و نه از اتومبیل، چنین کسی دچار زمان پریشی شده است زیرا در ۳۰۰ سال پیش هنوز اتومبیل اختراع نشده بود. و یا اگر کسی چند همسری در صدر اسلام را محکوم کند، دچار چنین لغزشی شده است زیرا بدلیل تلفات بالای مردان در جنگ ها و سوانح، چند همسری نیاز آن جامعه بوده است.
✅ ۲. شک نیست ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تکنولوژیک صدر اسلام با دوران معاصر کاملا متفاوت بوده است. در آن زمان ساختار قبیله ای مبتنی بر وراثت از پدر به پسر بر جامعه عرب حاکم بود. بین قبائل مدام بر سر آب و مرتع و زمین جنگ های خونین در می گرفت و قبیله ای پیروز بود که مردان جنگاور بیشتری داشت. در چنین ساختاری طبعا زن اهمیتی درجه دو پیدا می کرد و صرفا به دو کار می آمد : تمتع جنسی و تولید پسرانی که جنگاوران فردا شوند. در این ساختار، وجود زنانی چون خدیجه همسر محمد و هند همسر ابوسفیان با حقوق اجتماعی برابر با مردان، صرفا استثناء بود و قاعده همان بود که بیان شد.
در بعضی از قبایل دختران را چون نان خور اضافه بودند و به کار جنگ نمی آمدند و حتی با اسیر شدن باعث ننگ قبیله می شدند، زنده به گور می کردند. زنان شوی مرده یا به ارث مردان قبیله می رسید و یا از قبیله اخراج می شد که در این صورت قبیله ی پدری هم غالبا او را نمی پذیرفت و در بیابان ها به اسارت و کنیزی قبایل دیگر در می آمد.
✅ ۳. اسلام با تعیین حقوق اجتماعی برای زنان و حق مالکیت برای آنها و سهم ارث و دیه و حق شهادت و .. ، زنان را به چنان جایگاهی در آن زمان جامعه عرب رساند که نه تنها یک سر و گردن بالاتر از متمدنترین جوامع آن روز یعنی روم و ایران و چین، بلکه حتی بالاتر از کشورهای اروپایی تا همین ۳۰۰ سال پیش بود. زنان صدر اسلام حق بیعت با حاکم اسلام و شرکت در مشارکت سیاسی پیدا کردند(ممتحنه/۱۲) در حالی که تا همین ۱۰۰ سال اخیر در آمریکا و اروپا زنان حق رای نداشتند. و این معجزه تنها در ۱۰ سال دوران مدنی رخ داد. و آنان که فعالیت های فرهنگی و اجتماعی کرده اند می دانند که این تحول واقعا یک معجزه بود.
✅ ۴. برای چنین انقلاب بزرگی طبیعی بود که قرآن بیشتر مردان را خطاب قرار دهد که در این رفتار ددمنشانه ی خود تجدید نظر کنند و تحولی اساسی در درون خود ایجاد نمایند. در این میان با بیان قصه ی آفرینش از آدم و حوا آغاز می کند که مرد و زن یکسان در آن نقش داشته اند. آنگاه از زنان بزرگ تاریخ چون آسیه زن فرعون و یوکابد مادر موسی و مریم مادر عیسی می گوید. و سپس به آن مردان خشن یادآور می شود که این تناوری امروزتان مرهون مراحل سخت بارداری و وضع حمل و شیردهی و تربیت مادرانتان بوده است.
علاوه بر آیات قرآن، رفتار و سنت خود پيامبر (ص) نیز به گونه ای بود که مردان عرب را به تجدید نظر وامی داشت. او دختردار شدن را به عنوان رحمت خدا به خانواده معرفي کرد و با تمام مقامی که داشت دست دخترش را ميبوسيد و به هنگام رفتن و مراجعت از سفر، او را ديدار ميکرد.
✅ ۵. در این راستا طبیعی بود که قرآن در ابتدا از زبانی استفاده کند که قابل درک برای آن مردان باشد. و لذا با این که زنان کشتزار شمایند(بقره/۲۲۳)، شروع می کند و کم کم آنها را به جایی می رساند که بپذیرند زن نیز مانند مرد به تمام معني مستقل و آزاد و بدون هيچ تفاوتي از نظر داشتن روح کامل انساني و اراده و اختيار است به طوری که در (احزاب/۳۵) ده بار مردان و زنان با صفات مختلف در کنار هم ذکر می شوند. در شأن نزول این آیه نقل است که روزی ام سلمه نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: چرا در قرآن کریم راجع به مردان آیاتی آمده، اما نسبت به زنان چیزی وجود ندارد؟
پس از آن بود که خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود که زن و مرد در پيشگاه او از نظر قرب و منزلت يکسانند.
✅ ۶. مواردی توسط دوستان گفته شد که : چرا پیامبر در آخر عمر چند همسر داشته است و این ظلم به زنان بوده است؟ و یا چرا بعضی زنان پیامبر از ایشان جوانتر بوده اند؟ و یا چرا زنان ابزاری برای پیوندهای سیاسی بوده اند؟ اینها همه مبتنی بر زمان پریشی و عدم اشراف بر فرهنگ زمانه است. در آن زمان به دلیل عدم وجود تقویم رسمی درک صحیحی از سن و سال وجود نداشت و زنان آن زمان تعریف متفاوتی از مردان شایسته داشتند و بر اساس آن ملاک ها پیامبر ص بهترین بود و بسیار محبوب. تاریخ هم گواه است که تمام ازدواج های پیامبر با رضایت زنان صورت گرفته بوده است نه تحمیل. با توجه به این که همه ی همسران پیامبر بیوه و مطلقه و غالبا مسن بوده اند.
@Cmorghgrom30
💢 زینب دختر جحش 💢
🔹 مقدمه
یکی از مواردی که در شناخت شخصیت پیامبر (ص) به ما کمک می کند داستان ازدواج ایشان با زینب بنت جحش است. برای بررسی این داستان ما دو منبع در اختیار داریم یکی قرآن و دیگری منابع تاریخی چون طبقات ابن سعد و سیره ابن هشام و تاریخ طبری و ... از آنجا که قرآن اصیل ترین و قدیمی ترین منبع برای بررسی این رویداد است و منابع تاریخی فوق الذکر حداقل ۱۵۰ سال بعدتر نگارش شده اند، لذا در این بررسی محوریت را به قرآن می دهیم و از منابع تاریخی برای تکمیل بررسی خود کمک می گیریم.
🔹آیات قرآن
داستان این ازدواج در آیات (احزاب/۳۷ و ۳۸) از این قرار آمده است :
و (به یاد آور) زمانی را که به آن شخص که خدا به او نعمت بخشیده بود، و تو هم به او احسان کرده بودی، می گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو در باطن خود چیزی را پنهان می داشتی که خدا آشکار کننده آن بود و از مردم می ترسیدی و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی، پس هنگامی که زید تصمیم خود را در مورد همسرش اجرایی کرد (و او را طلاق داد)، وی را به همسری تو درآوردیم تا برای مؤمنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان زمانی که از آنان منصرف می شوند، سختی و حرجی نباشد؛ و همواره فرمان خدا شدنی است. بر پیامبر در آنچه خدا برای او مقرّر و لازم کرده حرجی نیست، خدا این روش را درباره کسانی که پیش از این گذشته اند مقرّر داشته است و همواره فرمان خدا نافذ و اندازه گیری شده است.
قرآن تا همین اندازه از این ازدواج به ما می گوید که زید پسر خوانده پیامبر (ص) بوده است که با زینب ازدواج کرده بود و بین آنها اختلاف بود و پیامبر(ص) سعی در مصالحه داشت ولی عاقبت در اثر اصرار زید، جدایی صورت می گیرد و پیامبر به امر خدا با زینب ازدواج می کند که سنت غلط "الحاق" را براندازد. و در تمام این احوال پیامبر(ص) نگرانی داشته است که از ترس مردم پنهان می داشت.
🔹زینب در تاریخ
ما در مورد زینب می دانیم که پدرش جحش بن ریاب اسدی وابسته ی شاخه ی اموی بنی عبد مناف بود که با تجارت ثروتی بهم زده بود و از اشراف قریش محسوب می شد.
مادرش امیمه بنت عبدالمطلب بود یعنی وی دختر عمه پیامبر(ص) بود.
وی سه برادر داشت : عبدالله و عبیدالله و ابو احمد عبد. این خاندان جزء اولین مسلمانان بودند و لذا فشارهای زیادی را تحمل کردند : پدر فوت کرد ، عبیدالله با همسرش به حبشه هجرت کرد و در آنجا درگذشت. بقیه به یثرب رفتند و عبدالله در احد شهید شد و زینب نیز توسط شویش که نامش در تاریخ نیامده طلاق داده شده بود. خانه و زندگیشان در مکه نیز توسط ابوسفیان به غارت رفت و مصادره شد.
اینک در سال ۴ هجری زینب که زمانی اشرافزاده ای نازپرورده بود، بی کس و بی پناه در مدینه ای است که هر قبیله تنها پاسدار اعضای خود است و تنها راه پیوستن یک زن به قبیله ازدواج است. ولی مشهور است که زینب نازا است و این برای یک زن در جامعه ای که بزرگترین نقشش فرزندآوری است یعنی فاجعه.
🔹 زید در تاریخ
زید بن حارثه غلامی بود که خدیجه آن را به پیامبر بخشیده بود. پیامبر او را آزاد کرد و فرزند خود خواند و اعلام نمود که وارثش خواهد بود. پیامبر کنیز خود ام ایمن را نیز آزاد کرد و به عقد زید در آورد. آنها زندگی خوبی داشتند و صاحب پسری به نام اسامه شدند که هنگام هجرت به یثرب ۱۰ ساله بود. پیامبر در سال ۴ هجری برای محافظت از زینب به زید اصرار می کند که زینب را هم به زنی بگیرد و در نهایت او می پذیرد. پیامبر برای خواستگاری نزد زینب می رود. زینب در ابتدا تصور می کند که خواستگاری پیامبر برای خودش است و بسیار خوشحال می شود. ولی بعد که حقیقت را درمی یابد با ناراحتی مخالفت می کند. ولی درنهایت با اصرار پیامبر می پذیرد(احزاب/۳۶).
🔹گمانه زنی تاریخ
حدود یک سال بیشتر وصلت زید و زینب تداوم نمی یابد و زید زینب را طلاق می دهد و پس از طی مدت معمول زینب با طیب خاطر به عقد پیامبر درمی آید و حتی مهریه خویش را به پیامبر می بخشد و حاضر می شود با تمام سختی های زندگی با او بسازد. بازار شایعات در مدینه توسط منافقان و یهودیان شعله ور شد. بعدها این شایعات در کتب تاریخی منعکس شد. طبق این شایعات که تاریخ طبری و از آنجا در حیات القلوب مجلسی آمده است :
"پیامبر برای کاری به خانه زید می رود. زید در خانه نبود و پیامبر زینب را با پوشش کم می بیند و دلش به لرزه می افتد. زید مطلع می شود و زینب را طلاق می دهد و پیامبر زینب را به زنی می گیرد. و پیش از آن نیز رسم "الحاق"(پسر خواندگی) که تنها مانع این ازدواج بود برافتاده بود(احزاب/۴ و ۴۰)"
@Cmorghgrom30
برای ادامه به instant view بروید. 👇
https://telegra.ph/%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D8%AD%D8%B4-05-22
🔹 مقدمه
یکی از مواردی که در شناخت شخصیت پیامبر (ص) به ما کمک می کند داستان ازدواج ایشان با زینب بنت جحش است. برای بررسی این داستان ما دو منبع در اختیار داریم یکی قرآن و دیگری منابع تاریخی چون طبقات ابن سعد و سیره ابن هشام و تاریخ طبری و ... از آنجا که قرآن اصیل ترین و قدیمی ترین منبع برای بررسی این رویداد است و منابع تاریخی فوق الذکر حداقل ۱۵۰ سال بعدتر نگارش شده اند، لذا در این بررسی محوریت را به قرآن می دهیم و از منابع تاریخی برای تکمیل بررسی خود کمک می گیریم.
🔹آیات قرآن
داستان این ازدواج در آیات (احزاب/۳۷ و ۳۸) از این قرار آمده است :
و (به یاد آور) زمانی را که به آن شخص که خدا به او نعمت بخشیده بود، و تو هم به او احسان کرده بودی، می گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو در باطن خود چیزی را پنهان می داشتی که خدا آشکار کننده آن بود و از مردم می ترسیدی و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی، پس هنگامی که زید تصمیم خود را در مورد همسرش اجرایی کرد (و او را طلاق داد)، وی را به همسری تو درآوردیم تا برای مؤمنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان زمانی که از آنان منصرف می شوند، سختی و حرجی نباشد؛ و همواره فرمان خدا شدنی است. بر پیامبر در آنچه خدا برای او مقرّر و لازم کرده حرجی نیست، خدا این روش را درباره کسانی که پیش از این گذشته اند مقرّر داشته است و همواره فرمان خدا نافذ و اندازه گیری شده است.
قرآن تا همین اندازه از این ازدواج به ما می گوید که زید پسر خوانده پیامبر (ص) بوده است که با زینب ازدواج کرده بود و بین آنها اختلاف بود و پیامبر(ص) سعی در مصالحه داشت ولی عاقبت در اثر اصرار زید، جدایی صورت می گیرد و پیامبر به امر خدا با زینب ازدواج می کند که سنت غلط "الحاق" را براندازد. و در تمام این احوال پیامبر(ص) نگرانی داشته است که از ترس مردم پنهان می داشت.
🔹زینب در تاریخ
ما در مورد زینب می دانیم که پدرش جحش بن ریاب اسدی وابسته ی شاخه ی اموی بنی عبد مناف بود که با تجارت ثروتی بهم زده بود و از اشراف قریش محسوب می شد.
مادرش امیمه بنت عبدالمطلب بود یعنی وی دختر عمه پیامبر(ص) بود.
وی سه برادر داشت : عبدالله و عبیدالله و ابو احمد عبد. این خاندان جزء اولین مسلمانان بودند و لذا فشارهای زیادی را تحمل کردند : پدر فوت کرد ، عبیدالله با همسرش به حبشه هجرت کرد و در آنجا درگذشت. بقیه به یثرب رفتند و عبدالله در احد شهید شد و زینب نیز توسط شویش که نامش در تاریخ نیامده طلاق داده شده بود. خانه و زندگیشان در مکه نیز توسط ابوسفیان به غارت رفت و مصادره شد.
اینک در سال ۴ هجری زینب که زمانی اشرافزاده ای نازپرورده بود، بی کس و بی پناه در مدینه ای است که هر قبیله تنها پاسدار اعضای خود است و تنها راه پیوستن یک زن به قبیله ازدواج است. ولی مشهور است که زینب نازا است و این برای یک زن در جامعه ای که بزرگترین نقشش فرزندآوری است یعنی فاجعه.
🔹 زید در تاریخ
زید بن حارثه غلامی بود که خدیجه آن را به پیامبر بخشیده بود. پیامبر او را آزاد کرد و فرزند خود خواند و اعلام نمود که وارثش خواهد بود. پیامبر کنیز خود ام ایمن را نیز آزاد کرد و به عقد زید در آورد. آنها زندگی خوبی داشتند و صاحب پسری به نام اسامه شدند که هنگام هجرت به یثرب ۱۰ ساله بود. پیامبر در سال ۴ هجری برای محافظت از زینب به زید اصرار می کند که زینب را هم به زنی بگیرد و در نهایت او می پذیرد. پیامبر برای خواستگاری نزد زینب می رود. زینب در ابتدا تصور می کند که خواستگاری پیامبر برای خودش است و بسیار خوشحال می شود. ولی بعد که حقیقت را درمی یابد با ناراحتی مخالفت می کند. ولی درنهایت با اصرار پیامبر می پذیرد(احزاب/۳۶).
🔹گمانه زنی تاریخ
حدود یک سال بیشتر وصلت زید و زینب تداوم نمی یابد و زید زینب را طلاق می دهد و پس از طی مدت معمول زینب با طیب خاطر به عقد پیامبر درمی آید و حتی مهریه خویش را به پیامبر می بخشد و حاضر می شود با تمام سختی های زندگی با او بسازد. بازار شایعات در مدینه توسط منافقان و یهودیان شعله ور شد. بعدها این شایعات در کتب تاریخی منعکس شد. طبق این شایعات که تاریخ طبری و از آنجا در حیات القلوب مجلسی آمده است :
"پیامبر برای کاری به خانه زید می رود. زید در خانه نبود و پیامبر زینب را با پوشش کم می بیند و دلش به لرزه می افتد. زید مطلع می شود و زینب را طلاق می دهد و پیامبر زینب را به زنی می گیرد. و پیش از آن نیز رسم "الحاق"(پسر خواندگی) که تنها مانع این ازدواج بود برافتاده بود(احزاب/۴ و ۴۰)"
@Cmorghgrom30
برای ادامه به instant view بروید. 👇
https://telegra.ph/%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D8%AD%D8%B4-05-22
Telegraph
💢 زینب دختر جحش 💢
🔹 مقدمه یکی از مواردی که در شناخت شخصیت پیامبر (ص) به ما کمک می کند داستان ازدواج ایشان با زینب بنت جحش است. برای بررسی این داستان ما دو منبع در اختیار داریم یکی قرآن و دیگری منابع تاریخی چون طبقات ابن سعد و سیره ابن هشام و تاریخ طبری و ... از آنجا که قرآن…
💢 چرا حکومت ما حسینی نیست 💢
بسیاری از عزیزان از دین گریزی جوانان و فرزندانشان پرسش می کنند و چاره جویی می طلبند. این قلم معتقد است که مهمترین راه دفاع از دین و مذهبمان این است که با صراحت اعلام کنیم که وضعیت موجود و حکومت فعلی هیچ نسبتی با امامان و دین اسلام و مذهب تشیع ندارد. مثلا یکی از تاکیدات این حکومت این است که پرخاشگری های خود را به نهضت امام حسین منتسب کند. در حالی که این حکومت هیچ نسبتی با امام حسین ندارد :
🟢 چون امام حسین علیرغم مخالفت با یزید ، تا آخرین لحظات سعی بر جلوگیری از بروز تنش و آشوب و جنگ داشت و چندین جلسه مذاکره با حر و سپس ابن سعد داشت ، ولی این حکومت مذاکره را ذنب لایغفر می داند و سعی در ایجاد آشوب در ایران و منطقه و دنیا دارد.
🟢 چون امام حسین هیچگاه برای مبارزه با دشمن خود ، جان و مال مردم را به گروگان نگرفت و آن هنگام که جنگ بر او تحمیل شد اولا در بیابان بود، نه این که در میان مردم عادی شهر پناه گرفته باشد تا از مردم سپر انسانی برای حفاظت از خود ساخته باشد. ثانیا بیعت را از یاران خود برداشت و خود را فدای آرمانش کرد و یاران وفادارش داوطلبانه به استقبال شهادت رفتند.
ولی این حکومت بدون این که اجازه داشته باشد، ثروت مردم را صرف بلند پروازیهای هسته ای و موشکی و آشوبهای منطقه ای کرده و خودشان را در میان مردم مخفی کرده و جوانان را به کام مرگ می فرستند.
🟢 چون یاران با وفای امام حسین چیزی جز جانبازی و شهادت و نقص عضو و اسارت، و البته نیکنامی در تاریخ و سعادت اخروی ، بدست نیاوردند. ولی طرفداران این حکومت از تمام رانتهای دنیوی چون پست و مقام و ثروت و اختلاس و بورسیه های دانشگاهی و ... برخوردارند. یک شبه آیت الله می شوند و به طرفه العینی دکترا می گیرند و استاد دانشگاه می شوند.
🟢 چون امام حسین و یاران با وفایش هیچگاه اخلاق و فضائل انسانی را فدای سیاست و سیاست بازی نکردند و حتی با دشمن تا بن دندان مسلح نیزکریمانه سخن راندند. ولی این حکومت و طرفدارانش به مخالفان بی سلاح و نجیب خود تا کنون انواع هرزه درانی ها را روا داشته و آنها را میکروب و گوساله و بزغاله و خس و خاشاک و حرامزاده و بی غیرت و .... دیگر کلماتی که قلم از نوشتن آنها شرم دارد، خطاب کرده است.
🟢 چون در تاریخ یک اعتراض از امام حسین علیه بی حجابی خانمها یا علیه کف و سوت در ایام شهادت پیامبر یا علی یا فاطمه یا حسن یا حمزه یا جعفر طیار نیامده است. این نه بخاطر نبود چنین اتفاقاتی است. که در تمام اعصار افراد اهل تساهل بوده اند. ولی در تاریخ ثبت است که حسین علیرغم سکوت در برابر موارد فوق ، بر علیه ظلم و غارت بیت المال قیام می کند و جان بر این راه می نهد. زیرا اسلام حسین ، اسلام واقعی است نه اسلام کاریکاتوری. اما این حکومت چه؟ نیازی به گفتن نیست. افتضاح را خود شاهدیم.
💥 تفاوتها بیش از اینهاست. ولی این ۵ فقره را به نیت احترام و دفاع از حریم ۵ تن آل عبا نوشتم. باشد که مقبول افتد.
@Cmorghgrom30
بسیاری از عزیزان از دین گریزی جوانان و فرزندانشان پرسش می کنند و چاره جویی می طلبند. این قلم معتقد است که مهمترین راه دفاع از دین و مذهبمان این است که با صراحت اعلام کنیم که وضعیت موجود و حکومت فعلی هیچ نسبتی با امامان و دین اسلام و مذهب تشیع ندارد. مثلا یکی از تاکیدات این حکومت این است که پرخاشگری های خود را به نهضت امام حسین منتسب کند. در حالی که این حکومت هیچ نسبتی با امام حسین ندارد :
🟢 چون امام حسین علیرغم مخالفت با یزید ، تا آخرین لحظات سعی بر جلوگیری از بروز تنش و آشوب و جنگ داشت و چندین جلسه مذاکره با حر و سپس ابن سعد داشت ، ولی این حکومت مذاکره را ذنب لایغفر می داند و سعی در ایجاد آشوب در ایران و منطقه و دنیا دارد.
🟢 چون امام حسین هیچگاه برای مبارزه با دشمن خود ، جان و مال مردم را به گروگان نگرفت و آن هنگام که جنگ بر او تحمیل شد اولا در بیابان بود، نه این که در میان مردم عادی شهر پناه گرفته باشد تا از مردم سپر انسانی برای حفاظت از خود ساخته باشد. ثانیا بیعت را از یاران خود برداشت و خود را فدای آرمانش کرد و یاران وفادارش داوطلبانه به استقبال شهادت رفتند.
ولی این حکومت بدون این که اجازه داشته باشد، ثروت مردم را صرف بلند پروازیهای هسته ای و موشکی و آشوبهای منطقه ای کرده و خودشان را در میان مردم مخفی کرده و جوانان را به کام مرگ می فرستند.
🟢 چون یاران با وفای امام حسین چیزی جز جانبازی و شهادت و نقص عضو و اسارت، و البته نیکنامی در تاریخ و سعادت اخروی ، بدست نیاوردند. ولی طرفداران این حکومت از تمام رانتهای دنیوی چون پست و مقام و ثروت و اختلاس و بورسیه های دانشگاهی و ... برخوردارند. یک شبه آیت الله می شوند و به طرفه العینی دکترا می گیرند و استاد دانشگاه می شوند.
🟢 چون امام حسین و یاران با وفایش هیچگاه اخلاق و فضائل انسانی را فدای سیاست و سیاست بازی نکردند و حتی با دشمن تا بن دندان مسلح نیزکریمانه سخن راندند. ولی این حکومت و طرفدارانش به مخالفان بی سلاح و نجیب خود تا کنون انواع هرزه درانی ها را روا داشته و آنها را میکروب و گوساله و بزغاله و خس و خاشاک و حرامزاده و بی غیرت و .... دیگر کلماتی که قلم از نوشتن آنها شرم دارد، خطاب کرده است.
🟢 چون در تاریخ یک اعتراض از امام حسین علیه بی حجابی خانمها یا علیه کف و سوت در ایام شهادت پیامبر یا علی یا فاطمه یا حسن یا حمزه یا جعفر طیار نیامده است. این نه بخاطر نبود چنین اتفاقاتی است. که در تمام اعصار افراد اهل تساهل بوده اند. ولی در تاریخ ثبت است که حسین علیرغم سکوت در برابر موارد فوق ، بر علیه ظلم و غارت بیت المال قیام می کند و جان بر این راه می نهد. زیرا اسلام حسین ، اسلام واقعی است نه اسلام کاریکاتوری. اما این حکومت چه؟ نیازی به گفتن نیست. افتضاح را خود شاهدیم.
💥 تفاوتها بیش از اینهاست. ولی این ۵ فقره را به نیت احترام و دفاع از حریم ۵ تن آل عبا نوشتم. باشد که مقبول افتد.
@Cmorghgrom30
.
💢 الهیات فسادپرور 💢
1⃣ دستگاه قضا در هر حکومتی نقش بنیادین در برقراری امنیت، عدالت، آسایش، رفاه و خوشبختی جامعه دارد.اگر در کشوری این دستگاه سالم باشد و بر فرض محال بقیه دستگاه ها و نهادها فاسد باشند، امیدی هست که آن کشور روی صلاح و رستگاری را ببیند. گفته شد بر فرض محال زیرا امکان ندارد در کشوری قوه ی قضائیه ی سالمی وجود داشته باشد، بدون این که نهادهای مدنی قوی، احزاب و رسانه های آزاد و در نتیجه پارلمان مستقل و شجاع وجود داشته باشد.
2⃣ ازشرایط اصلی و قطعی قاضی در فقه اسلامی عدالت است. بابرملا شدن فساد قاضیانی چون سعید مرتضوی، قاضی حداد، قاضیان مرتبط با اکبر طبری، غلامرضا منصوری و ...، عدم عدالت آنها محرز شده است. بنا بر این بازپرسی ها و داوری هایی که توسط آنها صورت گرفته از درجه ی اعتبار ساقط است. پس علی الاصول می بایست تمام پرونده های فعالان مدنی و صنفی اعم از روزنامه نگاران و فعالان حوزه زنان و کارگران و معترضین خیابانی و ...همه مجددا به جریان بیفتند و حقوق و حیثیت قربانیانی که مورد ظلم واقع شده اند، اعاده شود.
3⃣ بعید است دستگاه عدلیه چنین عزمی را داشته باشد. زیرا مسئولین ارشد فعلی قوه قضائیه در این چهار دهه همواره پست های کلیدی داشته اند و از اعمال خلاف و مجرمانه ی همکاران خود باخبر بوده اند. بی شک اگر می خواستند، همان موقع می توانستند جلویشان را بگیرند.
پس به نظر می رسد ما دچار یک فساد ساختاری و سیستماتیک هستیم که فروکاستن آن به فساد چند فرد، تنها آدرس غلط دادن است و ضمنا نشانه هایی از جنگ قدرت در سطوح بالای حاکمیت.
4⃣ این فساد سیستمی ناشی از برداشتی مشهور از مبانی مشروعیت در قانون اساسی است. طبق این برداشت، مبانی مشروعیت دوگانه ی الهی-مردمی در قانون اساسی در نظر گرفته شده است که در عرض همند و لذا با هم ناسازگارند. پس در این میان باید یکی قربانی دیگری شود. از آنجا که نهادهای مدنی و مردمی به علل تاریخی/جغرافیایی در ایران ضعیف هستند و در عوض به علت سابقه ی ۲۵۰۰ ساله ی استبداد و اعتقاد به فره ی ایزدی، نهادهای انتصابی و غیر پاسخگو دست برتر را دارند، لذا مدعیان فره ی ایزدی با قهر و غلبه، نهادهای برآمده از اراده ی ملت را از میدان به در کرده اند.
5⃣ برداشت فوق برگرفته از یک نظام "الهیات هرمی" است. در این الهیات ساختار تکوین و تشریع یک هندسه ی هرمی دارد که در راس آن "الله" واقع است و سپس پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) قرار دارند.آنگاه در دوران غیبت، فقها به عنوان شارحان و شارعان دین قرار دارند که در این حکومت در قالب ولی فقیه ظاهر شده است. سپس دستگاه ها و نهادهای حکومتی اعم از انتصابی و انتخابی قرار دارند که مشروعیت از ولی فقیه می گیرند و باید فقط در برابر او پاسخگو باشند. و در نهایت در کف هرم مردم قرار دارند که تنها وظیفه دارند اطاعت کنند و آنها را نرسد که مانند دیگر ممالک در قالب راهپیمایی و مقاله و سخنرانی و میتینگ انتقاد و اعتراضی کنند. زیرا هر جا که ضعف و اشکالی به نظر آید، حتما صلاح و مصلحتی در کار است که "ولی فقیه" تشخیص داده است و مردم از آن بی اطلاعند و همیشه بی اطلاع هم خواهند ماند.
6⃣ هنگامی که از احکام خشونت آمیز مندرج در مجازات فقهی، از حقوق نابرابر زنان با مردان،از رد صلاحیت داوطلبان انتخابات و از بی تدبیری و فساد گسترده ی حاکمیت و بروز فقر و فلاکت در کشوری گفته می شود که سرشار از ثروت های خدادادی است، تنها یک پاسخ شنیده می شود : اینها همه حکم خدا و جزئی از دین است. و نظر دادن در این موارد کار هر کسی نیست و باید متخصص دینی باشید که بتوانید نظر دهید. و به دنبال آن چند آیه و روایت با ربط و بی ربط خوانده می شود و متعاقب آن معترضین با داغ و درفش مجازات می گردند.
مادامی که چنین برداشتی از اسلام و قانون اساسی بر جامعه حاکم باشد ، شاهد فقر و فساد و بی عدالتی فزاینده خواهیم بود.
7⃣ چنین الهیاتی نه ریشه در قرآن و سنت قطعیه دارد و نه بنیانی در گفتگوهای خبرگان تدوین قانون اساسی. الهیات قرآنی "الهیات مردمی" است. در این الهیات اصولا طبقه ای به عنوان روحانیت که سخنگوی دین و واسطه ی بین خلق و خدا باشد، وجود ندارد. اگر مردم نتوانند بگویند دین چه هست، لااقل با عقل و وجدان خود می توانند تشخیص دهند که فقر و فساد و ستم جزء دین نیست. خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است و طبق اصل ۵۶ قانون اساسی هم او ولایت خود را مستقیما به مردم واگذار کرده است. مردم این حق خود را از طریق خبرگان رهبری منتخب خود، به صورت مشروط و موقت به فردی واجد شرایط می سپارد و هر گاه اراده کند می تواند باز از طریق خبرگان او را منعزل کند و شخص دیگری را نصب کند. و هر کس با دخالت در این روند مانع اعمال اراده ی ملت شود، غش در معامله کرده است و مسبب فساد و فلاکت موجود خواهد بود.
@Cmorghgrom30
💢 الهیات فسادپرور 💢
1⃣ دستگاه قضا در هر حکومتی نقش بنیادین در برقراری امنیت، عدالت، آسایش، رفاه و خوشبختی جامعه دارد.اگر در کشوری این دستگاه سالم باشد و بر فرض محال بقیه دستگاه ها و نهادها فاسد باشند، امیدی هست که آن کشور روی صلاح و رستگاری را ببیند. گفته شد بر فرض محال زیرا امکان ندارد در کشوری قوه ی قضائیه ی سالمی وجود داشته باشد، بدون این که نهادهای مدنی قوی، احزاب و رسانه های آزاد و در نتیجه پارلمان مستقل و شجاع وجود داشته باشد.
2⃣ ازشرایط اصلی و قطعی قاضی در فقه اسلامی عدالت است. بابرملا شدن فساد قاضیانی چون سعید مرتضوی، قاضی حداد، قاضیان مرتبط با اکبر طبری، غلامرضا منصوری و ...، عدم عدالت آنها محرز شده است. بنا بر این بازپرسی ها و داوری هایی که توسط آنها صورت گرفته از درجه ی اعتبار ساقط است. پس علی الاصول می بایست تمام پرونده های فعالان مدنی و صنفی اعم از روزنامه نگاران و فعالان حوزه زنان و کارگران و معترضین خیابانی و ...همه مجددا به جریان بیفتند و حقوق و حیثیت قربانیانی که مورد ظلم واقع شده اند، اعاده شود.
3⃣ بعید است دستگاه عدلیه چنین عزمی را داشته باشد. زیرا مسئولین ارشد فعلی قوه قضائیه در این چهار دهه همواره پست های کلیدی داشته اند و از اعمال خلاف و مجرمانه ی همکاران خود باخبر بوده اند. بی شک اگر می خواستند، همان موقع می توانستند جلویشان را بگیرند.
پس به نظر می رسد ما دچار یک فساد ساختاری و سیستماتیک هستیم که فروکاستن آن به فساد چند فرد، تنها آدرس غلط دادن است و ضمنا نشانه هایی از جنگ قدرت در سطوح بالای حاکمیت.
4⃣ این فساد سیستمی ناشی از برداشتی مشهور از مبانی مشروعیت در قانون اساسی است. طبق این برداشت، مبانی مشروعیت دوگانه ی الهی-مردمی در قانون اساسی در نظر گرفته شده است که در عرض همند و لذا با هم ناسازگارند. پس در این میان باید یکی قربانی دیگری شود. از آنجا که نهادهای مدنی و مردمی به علل تاریخی/جغرافیایی در ایران ضعیف هستند و در عوض به علت سابقه ی ۲۵۰۰ ساله ی استبداد و اعتقاد به فره ی ایزدی، نهادهای انتصابی و غیر پاسخگو دست برتر را دارند، لذا مدعیان فره ی ایزدی با قهر و غلبه، نهادهای برآمده از اراده ی ملت را از میدان به در کرده اند.
5⃣ برداشت فوق برگرفته از یک نظام "الهیات هرمی" است. در این الهیات ساختار تکوین و تشریع یک هندسه ی هرمی دارد که در راس آن "الله" واقع است و سپس پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) قرار دارند.آنگاه در دوران غیبت، فقها به عنوان شارحان و شارعان دین قرار دارند که در این حکومت در قالب ولی فقیه ظاهر شده است. سپس دستگاه ها و نهادهای حکومتی اعم از انتصابی و انتخابی قرار دارند که مشروعیت از ولی فقیه می گیرند و باید فقط در برابر او پاسخگو باشند. و در نهایت در کف هرم مردم قرار دارند که تنها وظیفه دارند اطاعت کنند و آنها را نرسد که مانند دیگر ممالک در قالب راهپیمایی و مقاله و سخنرانی و میتینگ انتقاد و اعتراضی کنند. زیرا هر جا که ضعف و اشکالی به نظر آید، حتما صلاح و مصلحتی در کار است که "ولی فقیه" تشخیص داده است و مردم از آن بی اطلاعند و همیشه بی اطلاع هم خواهند ماند.
6⃣ هنگامی که از احکام خشونت آمیز مندرج در مجازات فقهی، از حقوق نابرابر زنان با مردان،از رد صلاحیت داوطلبان انتخابات و از بی تدبیری و فساد گسترده ی حاکمیت و بروز فقر و فلاکت در کشوری گفته می شود که سرشار از ثروت های خدادادی است، تنها یک پاسخ شنیده می شود : اینها همه حکم خدا و جزئی از دین است. و نظر دادن در این موارد کار هر کسی نیست و باید متخصص دینی باشید که بتوانید نظر دهید. و به دنبال آن چند آیه و روایت با ربط و بی ربط خوانده می شود و متعاقب آن معترضین با داغ و درفش مجازات می گردند.
مادامی که چنین برداشتی از اسلام و قانون اساسی بر جامعه حاکم باشد ، شاهد فقر و فساد و بی عدالتی فزاینده خواهیم بود.
7⃣ چنین الهیاتی نه ریشه در قرآن و سنت قطعیه دارد و نه بنیانی در گفتگوهای خبرگان تدوین قانون اساسی. الهیات قرآنی "الهیات مردمی" است. در این الهیات اصولا طبقه ای به عنوان روحانیت که سخنگوی دین و واسطه ی بین خلق و خدا باشد، وجود ندارد. اگر مردم نتوانند بگویند دین چه هست، لااقل با عقل و وجدان خود می توانند تشخیص دهند که فقر و فساد و ستم جزء دین نیست. خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است و طبق اصل ۵۶ قانون اساسی هم او ولایت خود را مستقیما به مردم واگذار کرده است. مردم این حق خود را از طریق خبرگان رهبری منتخب خود، به صورت مشروط و موقت به فردی واجد شرایط می سپارد و هر گاه اراده کند می تواند باز از طریق خبرگان او را منعزل کند و شخص دیگری را نصب کند. و هر کس با دخالت در این روند مانع اعمال اراده ی ملت شود، غش در معامله کرده است و مسبب فساد و فلاکت موجود خواهد بود.
@Cmorghgrom30
.
💢 چهار افسانه 💢
چهار افسانه ای که ما انقلابیون ۵۷ برساختیم :
1⃣ حق بر باطل پیروز است :
پیامبر در جنگ احد شکست خورد، امام علی ۲۵ سال خانه نشین شد و سپس از معاویه شکست خورد، امام حسن از معاویه شکست خورد و حکومت را واگذار کرد، امام حسین از یزید شکست خورد و به شهادت رسید، بقیه ی ائمه ی اطهار نیز حصر خانگی بودند و عملا نتوانستند برحکومت باطل پیروز شوند و حکومت حق را برپا سازند. آری برای پیروزی، صرف حق بودن کافی نیست. بلکه نیاز به امکانات است، هم امکانات سخت (تکنولوژی برتر ، منابع مالی و ...) و هم امکانات نرم (آگاهی و تربیت توده ها ، نظم و انسجام سازمانی ، مدیریت کارامد و ...). آن طرفی پیروز است که از امکانات برتری برخوردار باشد. حق تعالی در کتاب حکیمش وعده فرموده مادامی که شلختگی و تنبلی پیشه می کنیم، زیاد روی امدادهای غیبی حساب نکنیم. (رعد/۱۱)
2⃣ ما حقیم و آمریکا و غرب باطل :
احساس ما در دهه ی ۶۰ این بود که تمام دنیا را سیاهی و فساد و ظلم در برگرفته است و نوری الهی در ما جلوه گر شده است که با آن می توانیم تمام دنیا را روشنی بخشیم. تصور می کردیم که مسئولین ما قدیسانی هستند ساده زیست که تنها وظیفه ی ما دفاع و تایید آنها است. ولی به تدریج متوجه شدیم که در این ۴۱ سال تمامی مسئولین ما یا لیبرال و غربزده و نوکر بیگانه یا جزو سران فتنه یا بی بصیرت و یا جریان انحرافی بوده اند. از زمان احمدی نژاد هم که سران سه قوه مرتبا پرونده های فساد مالی و اخلاقی همدیگر را رو می کنند و صحبت از اختلاس ها و زمین خواری های سرسام آور است. آمار اعتیاد و طلاق و بیکاری و فقر و بزهکاری و ... که رشد وحشتناکی داشته است و به نقطه ی انفجارآمیزی رسیده است. از آن طرف شناخت هر چه بیشتر ما با آمریکا وغرب، که یا مستقیم بود (با سفر به آن کشورها) و یا غیر مستقیم (با کسب اطلاع از کسانی که در آنجاها زندگی کرده اند) و یا رسانه ای (اینترنت و ماهواره) ، ما را به این نتیجه رساند که آنجاها شر مطلق نیستند. همانطور که ما حق مطلق نیستیم. آنها هم بندگان همان خدایی هستند که ما بندگان اوییم. آنها هم همان خوبیهایی را دوست دارند که ما داریم : عدالت ، قانون ، نظم ، معنویت ، پاکدامنی ، اخلاق ، علم و.... گرچه که هنجارها و سبک زندگیشان با ما ممکن است متفاوت باشد. جامعه ی آمریکا یکی از دیندارترین جوامع دنیا است. سیستم تامین اجتماعی ، قانون کار ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، آزادی بیان و گردش قدرت بدون خونریزی در غرب ، این جوامع را به عادلانه ترین جوامع در حال حاضر بشری تبدیل کرده است.
3⃣ ملت های جهان با مایند و حکومت های دیگر کشورها رفتنی:
ما تصور می کردیم که حامل پیام ویژه ای هستیم و با ابلاغ این پیام به ملت ها، آنها کرور کرور به ما خواهند پیوست و حکومت های خود را ساقط خواهند کرد. پس منابع عظیمی را صرف این کار کردیم ولی در عمل شاهد تحکیم هرچه بیشتر هژمونی غرب بر جهان و انزوای روزافزون ایران شدیم.
4⃣ سازش حق با باطل خیانت است :
پیامبر در حدیبیه با مشرکان سازش کرد ، امام علی ۲۵ سال با خلفا سازش کرد ، امام حسن با معاویه سازش کرد ، امام حسین تا آخرین لحظات با سپاه یزید صحبت از سازش و عدم جنگ داشت و اصرار طرف مقابل کار را به مقاتله کشاند، بقیه ی ائمه ی اطهار نیز با حکومت های وقت سازش داشتند. اصولا مردان بزرگ در طول تاریخ سازشکاران بزرگ بوده اند. آنچه اصالت دارد اهداف است نه یک تاکتیک خاص. اهداف بلندی چون برپایی عدالت، معنویت، قانون، اخلاق و ... برای رسیدن به اهداف می توان از تاکتیک های متفاوتی استفاده کرد که البته آن تاکتیک ها باید با اهداف سنخیت داشته باشند. اصرار بر یک تاکتیک خاص نامش لجاجت است نه قاطعیت.
متاسفانه آن زمان همه ی انقلابیون اعم از روحانیون و روشنفکران متاثر از جو کمونیست زده ی زمانه بودند : اینکه بدبختی ما ناشی از غارت امپریالیسم است نه جهل و تنبلی خودمان، اینکه مذاکره با دشمن یعنی خیانت و ...
علیرغم اینکه تمام اسطوره های انقلابی آن زمان چون روسیه ی لنین و چین مائو و کوبای فیدل کاسترو و ویتنام هوشی مینه آن ادبیات کلیشه ای خود را کنار گذاشته اند و از موضع عزت و منافع ملی راه تعامل با غرب را پیش گرفته اند و از مواهب آن سود می برند ، شوربختانه ما همچنان چون کودکی لجوج بر مواضع واضح البطلان خود پای می فشاریم و ناجوانمردانه این نادانی خود را به دین ربط می دهیم.
@Cmorghgrom30
💢 چهار افسانه 💢
چهار افسانه ای که ما انقلابیون ۵۷ برساختیم :
1⃣ حق بر باطل پیروز است :
پیامبر در جنگ احد شکست خورد، امام علی ۲۵ سال خانه نشین شد و سپس از معاویه شکست خورد، امام حسن از معاویه شکست خورد و حکومت را واگذار کرد، امام حسین از یزید شکست خورد و به شهادت رسید، بقیه ی ائمه ی اطهار نیز حصر خانگی بودند و عملا نتوانستند برحکومت باطل پیروز شوند و حکومت حق را برپا سازند. آری برای پیروزی، صرف حق بودن کافی نیست. بلکه نیاز به امکانات است، هم امکانات سخت (تکنولوژی برتر ، منابع مالی و ...) و هم امکانات نرم (آگاهی و تربیت توده ها ، نظم و انسجام سازمانی ، مدیریت کارامد و ...). آن طرفی پیروز است که از امکانات برتری برخوردار باشد. حق تعالی در کتاب حکیمش وعده فرموده مادامی که شلختگی و تنبلی پیشه می کنیم، زیاد روی امدادهای غیبی حساب نکنیم. (رعد/۱۱)
2⃣ ما حقیم و آمریکا و غرب باطل :
احساس ما در دهه ی ۶۰ این بود که تمام دنیا را سیاهی و فساد و ظلم در برگرفته است و نوری الهی در ما جلوه گر شده است که با آن می توانیم تمام دنیا را روشنی بخشیم. تصور می کردیم که مسئولین ما قدیسانی هستند ساده زیست که تنها وظیفه ی ما دفاع و تایید آنها است. ولی به تدریج متوجه شدیم که در این ۴۱ سال تمامی مسئولین ما یا لیبرال و غربزده و نوکر بیگانه یا جزو سران فتنه یا بی بصیرت و یا جریان انحرافی بوده اند. از زمان احمدی نژاد هم که سران سه قوه مرتبا پرونده های فساد مالی و اخلاقی همدیگر را رو می کنند و صحبت از اختلاس ها و زمین خواری های سرسام آور است. آمار اعتیاد و طلاق و بیکاری و فقر و بزهکاری و ... که رشد وحشتناکی داشته است و به نقطه ی انفجارآمیزی رسیده است. از آن طرف شناخت هر چه بیشتر ما با آمریکا وغرب، که یا مستقیم بود (با سفر به آن کشورها) و یا غیر مستقیم (با کسب اطلاع از کسانی که در آنجاها زندگی کرده اند) و یا رسانه ای (اینترنت و ماهواره) ، ما را به این نتیجه رساند که آنجاها شر مطلق نیستند. همانطور که ما حق مطلق نیستیم. آنها هم بندگان همان خدایی هستند که ما بندگان اوییم. آنها هم همان خوبیهایی را دوست دارند که ما داریم : عدالت ، قانون ، نظم ، معنویت ، پاکدامنی ، اخلاق ، علم و.... گرچه که هنجارها و سبک زندگیشان با ما ممکن است متفاوت باشد. جامعه ی آمریکا یکی از دیندارترین جوامع دنیا است. سیستم تامین اجتماعی ، قانون کار ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، آزادی بیان و گردش قدرت بدون خونریزی در غرب ، این جوامع را به عادلانه ترین جوامع در حال حاضر بشری تبدیل کرده است.
3⃣ ملت های جهان با مایند و حکومت های دیگر کشورها رفتنی:
ما تصور می کردیم که حامل پیام ویژه ای هستیم و با ابلاغ این پیام به ملت ها، آنها کرور کرور به ما خواهند پیوست و حکومت های خود را ساقط خواهند کرد. پس منابع عظیمی را صرف این کار کردیم ولی در عمل شاهد تحکیم هرچه بیشتر هژمونی غرب بر جهان و انزوای روزافزون ایران شدیم.
4⃣ سازش حق با باطل خیانت است :
پیامبر در حدیبیه با مشرکان سازش کرد ، امام علی ۲۵ سال با خلفا سازش کرد ، امام حسن با معاویه سازش کرد ، امام حسین تا آخرین لحظات با سپاه یزید صحبت از سازش و عدم جنگ داشت و اصرار طرف مقابل کار را به مقاتله کشاند، بقیه ی ائمه ی اطهار نیز با حکومت های وقت سازش داشتند. اصولا مردان بزرگ در طول تاریخ سازشکاران بزرگ بوده اند. آنچه اصالت دارد اهداف است نه یک تاکتیک خاص. اهداف بلندی چون برپایی عدالت، معنویت، قانون، اخلاق و ... برای رسیدن به اهداف می توان از تاکتیک های متفاوتی استفاده کرد که البته آن تاکتیک ها باید با اهداف سنخیت داشته باشند. اصرار بر یک تاکتیک خاص نامش لجاجت است نه قاطعیت.
متاسفانه آن زمان همه ی انقلابیون اعم از روحانیون و روشنفکران متاثر از جو کمونیست زده ی زمانه بودند : اینکه بدبختی ما ناشی از غارت امپریالیسم است نه جهل و تنبلی خودمان، اینکه مذاکره با دشمن یعنی خیانت و ...
علیرغم اینکه تمام اسطوره های انقلابی آن زمان چون روسیه ی لنین و چین مائو و کوبای فیدل کاسترو و ویتنام هوشی مینه آن ادبیات کلیشه ای خود را کنار گذاشته اند و از موضع عزت و منافع ملی راه تعامل با غرب را پیش گرفته اند و از مواهب آن سود می برند ، شوربختانه ما همچنان چون کودکی لجوج بر مواضع واضح البطلان خود پای می فشاریم و ناجوانمردانه این نادانی خود را به دین ربط می دهیم.
@Cmorghgrom30
.
💢 هفت مغالطه 💢
هفت مغالطه ای که مسئولین نظام در ذهنمان تزریق کرده اند :
1⃣ مذاکره یعنی اعتماد به آمریکا :
در عالم سیاست اعتماد معنی ندارد. مگر ما به روسیه و چین اعتماد داریم که با انها در مسائل مختلف اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی مذاکره داریم؟ آمریکا هم مانند آنها.
2⃣ مذاکره یعنی تسلیم به آمریکا :
مگر تمام قدرتهای بزرگ و کوچک دنیا که با آمریکا مذاکره و مراوده و مبادله دارند تسلیم آمریکایند؟ چرا فکر می کنیم که ما باید متفاوت باشیم؟
3⃣ آمریکا در حال فروپاشی است :
قدرت اصلی آمریکا نه اقتصاد آن و نه نیروی نظامی آن بلکه دانشگاههای آن است که از خاک، ثروت و از آهن پاره، تسلیحات و از تخیل، فیلمهای هالیوودی و از آب، کوکاکولا می سازد و مادامی که از ۲۰ دانشگاه برتر دنیا ۱۵ تای آن آمریکایی و ۵ تای دیگر غربی وابسته به آمریکا هستند و حتی در ۱۰۰ دانشگاه برتر حضور پرفروغی از چین و روسیه نمی بینیم ، امید به فروپاشی آمریکا توهمی بیش نیست.
4⃣ ما در جهان رهبر مبارزه با آمریکا هستیم :
سوال خردمندانه این است که چه کسی به شما چنین رسالتی را داده است؟ چرا باید از شکم زن و بچه های کشور خود بزنی تا با کشوری بجنگی که ۹۰ درصد امکانات رفاهی اطرافمان را اختراع کرده است؟
5⃣ آمریکا با دینمان سر جنگ دارد:
آمریکا مانند هر کشور دیگری دنبال منافع خود است و منافع نه دین می شناسد و نه بی دینی. لذا اگر تدبیر و عقلانیت باشد می توان هم دین خود را داشت هم با آمریکا در تعامل بود. مانند بقیه جهان.
6⃣ با آمریکا آری ولی با ترامپ نه :
حقیقت این است که این هم شعاری بیش نیست و در سه مقطع جیمی کارتر و بیل کلینتون و باراک اوباما بهترین وقت مذاکره و برقراری مناسبات بود که با لجاجت از دست دادیم.
7⃣ ما ضد اسرائیلیم پس ضد آمریکاییم :
حقیقت اینست که کشوری که بیشترین نفع را از تنازع ایران و آمریکا می برد ، اسرائیل است.
@Cmorghgrom30
.
💢 هفت مغالطه 💢
هفت مغالطه ای که مسئولین نظام در ذهنمان تزریق کرده اند :
1⃣ مذاکره یعنی اعتماد به آمریکا :
در عالم سیاست اعتماد معنی ندارد. مگر ما به روسیه و چین اعتماد داریم که با انها در مسائل مختلف اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی مذاکره داریم؟ آمریکا هم مانند آنها.
2⃣ مذاکره یعنی تسلیم به آمریکا :
مگر تمام قدرتهای بزرگ و کوچک دنیا که با آمریکا مذاکره و مراوده و مبادله دارند تسلیم آمریکایند؟ چرا فکر می کنیم که ما باید متفاوت باشیم؟
3⃣ آمریکا در حال فروپاشی است :
قدرت اصلی آمریکا نه اقتصاد آن و نه نیروی نظامی آن بلکه دانشگاههای آن است که از خاک، ثروت و از آهن پاره، تسلیحات و از تخیل، فیلمهای هالیوودی و از آب، کوکاکولا می سازد و مادامی که از ۲۰ دانشگاه برتر دنیا ۱۵ تای آن آمریکایی و ۵ تای دیگر غربی وابسته به آمریکا هستند و حتی در ۱۰۰ دانشگاه برتر حضور پرفروغی از چین و روسیه نمی بینیم ، امید به فروپاشی آمریکا توهمی بیش نیست.
4⃣ ما در جهان رهبر مبارزه با آمریکا هستیم :
سوال خردمندانه این است که چه کسی به شما چنین رسالتی را داده است؟ چرا باید از شکم زن و بچه های کشور خود بزنی تا با کشوری بجنگی که ۹۰ درصد امکانات رفاهی اطرافمان را اختراع کرده است؟
5⃣ آمریکا با دینمان سر جنگ دارد:
آمریکا مانند هر کشور دیگری دنبال منافع خود است و منافع نه دین می شناسد و نه بی دینی. لذا اگر تدبیر و عقلانیت باشد می توان هم دین خود را داشت هم با آمریکا در تعامل بود. مانند بقیه جهان.
6⃣ با آمریکا آری ولی با ترامپ نه :
حقیقت این است که این هم شعاری بیش نیست و در سه مقطع جیمی کارتر و بیل کلینتون و باراک اوباما بهترین وقت مذاکره و برقراری مناسبات بود که با لجاجت از دست دادیم.
7⃣ ما ضد اسرائیلیم پس ضد آمریکاییم :
حقیقت اینست که کشوری که بیشترین نفع را از تنازع ایران و آمریکا می برد ، اسرائیل است.
@Cmorghgrom30
.
.
💢مستاجر یا مالک؟💢
1⃣ تصور کنید دو برج ساختمانی هر کدام ۱۰۰ واحدی در مجاورت هم قرار دارند. در برج A همه واحدها متعلق به یک نفر به نام مالک است و بقیه اهالی همه مستاجر هستند. ولی در برج B هر واحد متعلق به یک مالک است و فضای عمومی برج B ملک مشاع است و اهالی در آن شریک هستند.
2⃣ بدیهی است نحوه ی اداره ی این دو برج با هم متفاوت خواهد بود. در برج A مالک همه کاره است و خودش به تنهایی یا به کمک منصوبینش قوانین وضع می کند و هر مستاجر موظف است اجرا کند و در صورت تخلف توسط مالک جریمه و در صورت تکرار با وی تسویه می شود و وی مجبور می شود که از آن برج مهاجرت کند و به برج های دیگری برود.
3⃣ ولی نحوه ی اداره ی برج B متفاوت است. در این برج هر یک سال اهالی جمع می شوند و از میان خود یک نفر را به عنوان مدیر ساختمان و دو نفر را به عنوان بازرس و یک نفر را به عنوان حسابدار و یک نفر را به عنوان مسئول اطلاع رسانی انتخاب می کنند. سپس همه آنها بخصوص مدیر را ملزم می کنند که مطابق قانون اساسی که خود نوشته اند عمل کنند و هر گاه تخلفی از آنها دیدند تذکر و در صورت تکرار عزل می کنند و دیگران را بر می گزینند.
4⃣ سرزمین ایران حقیقتا مشابه کدامیک از این دو برج است؟ و خداوند ملکیت ایران را به نام چه کسی زده است؟ آیا مانند برج B باید باشد که ملک مشاع است و همه ی مردم ایران در مالکیت آن سهم مساوی دارند؟ و هر کدام با حق یک رای نماینده ای از خود را در بالاترین مقام مملکت نشانده است و هر وقت اراده کرد می تواند او را عزل کند؟ یا این که مانند برج A است که همه ی مملکت ارث پدری یک نفر است و به او تعلق دارد و همه موظفند که منویات او را اطاعت کنند و هر کس خوشش نمی آید باید از این مملکت برود؟
🟢 لطفا در پاسخ از روش بینابینی و نه این نه آن یا هم این هم آن استفاده نکنید و پاسخ صریح بدهید.
🟢 لطفا بحث مقبولیت و مشروعیت را پیش نکشید. بحث سر مالکیت ایران است که از طرف خدا به چه کسی داده شده است : ملت یا یک فرد؟
@Cmorghgrom30
.
💢مستاجر یا مالک؟💢
1⃣ تصور کنید دو برج ساختمانی هر کدام ۱۰۰ واحدی در مجاورت هم قرار دارند. در برج A همه واحدها متعلق به یک نفر به نام مالک است و بقیه اهالی همه مستاجر هستند. ولی در برج B هر واحد متعلق به یک مالک است و فضای عمومی برج B ملک مشاع است و اهالی در آن شریک هستند.
2⃣ بدیهی است نحوه ی اداره ی این دو برج با هم متفاوت خواهد بود. در برج A مالک همه کاره است و خودش به تنهایی یا به کمک منصوبینش قوانین وضع می کند و هر مستاجر موظف است اجرا کند و در صورت تخلف توسط مالک جریمه و در صورت تکرار با وی تسویه می شود و وی مجبور می شود که از آن برج مهاجرت کند و به برج های دیگری برود.
3⃣ ولی نحوه ی اداره ی برج B متفاوت است. در این برج هر یک سال اهالی جمع می شوند و از میان خود یک نفر را به عنوان مدیر ساختمان و دو نفر را به عنوان بازرس و یک نفر را به عنوان حسابدار و یک نفر را به عنوان مسئول اطلاع رسانی انتخاب می کنند. سپس همه آنها بخصوص مدیر را ملزم می کنند که مطابق قانون اساسی که خود نوشته اند عمل کنند و هر گاه تخلفی از آنها دیدند تذکر و در صورت تکرار عزل می کنند و دیگران را بر می گزینند.
4⃣ سرزمین ایران حقیقتا مشابه کدامیک از این دو برج است؟ و خداوند ملکیت ایران را به نام چه کسی زده است؟ آیا مانند برج B باید باشد که ملک مشاع است و همه ی مردم ایران در مالکیت آن سهم مساوی دارند؟ و هر کدام با حق یک رای نماینده ای از خود را در بالاترین مقام مملکت نشانده است و هر وقت اراده کرد می تواند او را عزل کند؟ یا این که مانند برج A است که همه ی مملکت ارث پدری یک نفر است و به او تعلق دارد و همه موظفند که منویات او را اطاعت کنند و هر کس خوشش نمی آید باید از این مملکت برود؟
🟢 لطفا در پاسخ از روش بینابینی و نه این نه آن یا هم این هم آن استفاده نکنید و پاسخ صریح بدهید.
🟢 لطفا بحث مقبولیت و مشروعیت را پیش نکشید. بحث سر مالکیت ایران است که از طرف خدا به چه کسی داده شده است : ملت یا یک فرد؟
@Cmorghgrom30
.