.
💢 آمریکا و ما ادریک ما آمریکا 💢
✅ استثناگرایی آمریکایی ( American exceptionalism) احساس ویژه ای است که مردم آمریکا به خاطر جایگاه والای در نظام بین الملل برای خود قائل هستند. استثناگرایی آمریکایی به این مفهوم است که آمریکا بهطور ماهوی از سایر ملل پیشرفته متمایز است. منشأ این تمایز، تاریخ، خصوصیات فرهنگی، نهادهای خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور است که منحصربهفردند. استثناگرایی آمریکایی در واقع ایدهای است مبتنی بر امکانات و موقعیت ویژه آمریکا در جهان. منتقدان این مفهوم آن را حاکی از روحیه نژادپرستی آمریکایی میدانند و برخی دیگر نیز آن را ناشی از برتری جویی و امپراتورمآبی ایالات متحده میدانند. این اصطلاح اولین بار توسط الکسی دوتوکویل در سال ۱۸۳۱ در تحلیل جامعه آمریکا مطرح شد.
✅ برای این که این حس مردم آمریکا را بهتر درک کنیم ، تصور کنید ریال ما آنقدر پول قدرتمندی بود که به عنوان ارز رایج مبادلات تجاری بین المللی استفاده می شد. تمام مردم دنیا سر و دست می شکستند که به ایران مهاجرت کنند تا بیایند در اینجا ساکن شوند و در عوض ما با ایجاد موانع از این کار آنها جلوگیری می کردیم. و همچنین ۸ تا از ۱۰ دانشگاه برتر دنیا، و ۳۰ تا از ۵۰ دانشگاه برتر دنیا، و ۵۰ تا از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا در ایران بود. همه ی نخبه ها و مغزهای دنیا از آمریکا و اروپا و شرق و غرب و شمال و جنوب کره ی زمین به ایران فرار می کردند و با بکار گیری آنها در مراکز علمی و تحقیقاتی و صنعتی و تکنولوژیک ایران ، چنان تولید ثروتی می شد که یک سوم کل کره ی زمین برای ما می بود. ما دارای بزرگترین زرادخانه ی هسته ای و تسلیحات نظامی بودیم و ناوگان های دریایی و ناوهای هواپیما بر ما حاکم بلامنازع تمام دریاها و اقیانوس ها بود و در اقصی نقاط دنیا پایگاه نظامی داشتیم و عملا تمام دنیا ما را به عنوان تنها ابر قدرت جهان به رسمیت می شناخت. و علاوه بر این قدرت سخت نظامی و مالی ، از نظر قدرت نرم و فرهنگی ، تولیدات سینمایی ما چنان نفوذی در تمام کشورهای دنیا داشت که پوسترهای ستارگان زن و مرد ما زینت بخش اتاق های تمام جوانان و نوجوانان دنیا بود و جشنواره ی سالانه ی فجر ما با آب و تاب در تمام شبکه های تلویزیونی دنیا پخش می شد و توسط کارشناسان مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
✅ تصورش سخت است ولی جرئت کنیم و این کار سخت را انجام دهیم و تمام این آرزوها را در ذهن خود تخیل کنیم. هر گاه توانستیم چنین کار سختی را انجام دهیم ، آن حس خوشایندی که در ما ایجاد می شود ، همان حسی است که اکنون مردم آمریکا در عالم واقع دارند. در اینصورت واقعا آیا اهمیتی می دادیم که پرچم کشور ما را مردم کشوری مانند بورکینافاسو هر روز لگد کوب کنند و یا آتش بزنند؟ چرا اهمیت بدهیم وقتی با یک چشم غره ی ما تمام کشورهای دنیا معاملات خود را با بورکینافاسو قطع می کنند و با یک عطسه ی رهبران ما ارزش پول ملی آن کشور زیر و زبر می شود؟!
بخصوص اگر ببینیم مردم بورکینافاسو انتخابات ریاست جمهوری کشور ما را بر زندگی خود موثرتر از انتخابات درون کشورشان می دانند.
این قلم در مقام قضاوت درستی یا نادرستی این باور مردم آمریکا نیست. بلکه در صدد گوشزد کردن اینست که بد نیست لختی به خود آییم و پرده ی پندار بدریم و از توهمات خود خارج شویم و با واقعیت روبرو گردیم که با چه پدیده ای روبروییم.
@Cmorghgrom30
.
💢 آمریکا و ما ادریک ما آمریکا 💢
✅ استثناگرایی آمریکایی ( American exceptionalism) احساس ویژه ای است که مردم آمریکا به خاطر جایگاه والای در نظام بین الملل برای خود قائل هستند. استثناگرایی آمریکایی به این مفهوم است که آمریکا بهطور ماهوی از سایر ملل پیشرفته متمایز است. منشأ این تمایز، تاریخ، خصوصیات فرهنگی، نهادهای خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور است که منحصربهفردند. استثناگرایی آمریکایی در واقع ایدهای است مبتنی بر امکانات و موقعیت ویژه آمریکا در جهان. منتقدان این مفهوم آن را حاکی از روحیه نژادپرستی آمریکایی میدانند و برخی دیگر نیز آن را ناشی از برتری جویی و امپراتورمآبی ایالات متحده میدانند. این اصطلاح اولین بار توسط الکسی دوتوکویل در سال ۱۸۳۱ در تحلیل جامعه آمریکا مطرح شد.
✅ برای این که این حس مردم آمریکا را بهتر درک کنیم ، تصور کنید ریال ما آنقدر پول قدرتمندی بود که به عنوان ارز رایج مبادلات تجاری بین المللی استفاده می شد. تمام مردم دنیا سر و دست می شکستند که به ایران مهاجرت کنند تا بیایند در اینجا ساکن شوند و در عوض ما با ایجاد موانع از این کار آنها جلوگیری می کردیم. و همچنین ۸ تا از ۱۰ دانشگاه برتر دنیا، و ۳۰ تا از ۵۰ دانشگاه برتر دنیا، و ۵۰ تا از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا در ایران بود. همه ی نخبه ها و مغزهای دنیا از آمریکا و اروپا و شرق و غرب و شمال و جنوب کره ی زمین به ایران فرار می کردند و با بکار گیری آنها در مراکز علمی و تحقیقاتی و صنعتی و تکنولوژیک ایران ، چنان تولید ثروتی می شد که یک سوم کل کره ی زمین برای ما می بود. ما دارای بزرگترین زرادخانه ی هسته ای و تسلیحات نظامی بودیم و ناوگان های دریایی و ناوهای هواپیما بر ما حاکم بلامنازع تمام دریاها و اقیانوس ها بود و در اقصی نقاط دنیا پایگاه نظامی داشتیم و عملا تمام دنیا ما را به عنوان تنها ابر قدرت جهان به رسمیت می شناخت. و علاوه بر این قدرت سخت نظامی و مالی ، از نظر قدرت نرم و فرهنگی ، تولیدات سینمایی ما چنان نفوذی در تمام کشورهای دنیا داشت که پوسترهای ستارگان زن و مرد ما زینت بخش اتاق های تمام جوانان و نوجوانان دنیا بود و جشنواره ی سالانه ی فجر ما با آب و تاب در تمام شبکه های تلویزیونی دنیا پخش می شد و توسط کارشناسان مورد بحث و بررسی قرار می گرفت.
✅ تصورش سخت است ولی جرئت کنیم و این کار سخت را انجام دهیم و تمام این آرزوها را در ذهن خود تخیل کنیم. هر گاه توانستیم چنین کار سختی را انجام دهیم ، آن حس خوشایندی که در ما ایجاد می شود ، همان حسی است که اکنون مردم آمریکا در عالم واقع دارند. در اینصورت واقعا آیا اهمیتی می دادیم که پرچم کشور ما را مردم کشوری مانند بورکینافاسو هر روز لگد کوب کنند و یا آتش بزنند؟ چرا اهمیت بدهیم وقتی با یک چشم غره ی ما تمام کشورهای دنیا معاملات خود را با بورکینافاسو قطع می کنند و با یک عطسه ی رهبران ما ارزش پول ملی آن کشور زیر و زبر می شود؟!
بخصوص اگر ببینیم مردم بورکینافاسو انتخابات ریاست جمهوری کشور ما را بر زندگی خود موثرتر از انتخابات درون کشورشان می دانند.
این قلم در مقام قضاوت درستی یا نادرستی این باور مردم آمریکا نیست. بلکه در صدد گوشزد کردن اینست که بد نیست لختی به خود آییم و پرده ی پندار بدریم و از توهمات خود خارج شویم و با واقعیت روبرو گردیم که با چه پدیده ای روبروییم.
@Cmorghgrom30
.
Forwarded from افشین
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت ششم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۴ آبان ماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
💌موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر(قسمت ششم)
🗣 سخنران: علی طبیعت پور ، مهندس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف و دانشجوی دکتری فقه و حقوق دانشگاه تهران
⏰ تاریخ برگزاری: یک شنبه ۴ آبان ماه ساعت ۷ شب
🏛 مکان: گروه تلگرامی سخنرانی و مناظره(@elmdinkhorafehgroup)
❤️ @elmdinkhorafeh
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت اول)
⏳ مدت : ۵۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۱۲ مردادماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت اول)
⏳ مدت : ۵۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۱۲ مردادماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت دوم)
⏳ مدت : ۵۱ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۹ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت دوم)
⏳ مدت : ۵۱ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۹ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت سوم)
⏳ مدت : ۶۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۱۶ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت سوم)
⏳ مدت : ۶۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۱۶ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
.
🟢 ۷۸ آیه ای که در آنها مذمت نشده است که مخاطب در "خواندن"، غیر خدا باشد :
- بقره/ ۱۷۱ ، ۲۲۱ ، ۲۶۰ ، ۲۸۲
- آل عمران/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۱۰۴ ، ۱۵۳
- انعام/ ۷۱
- اعراف/ ۵ ، ۱۹۳ ، ۱۹۸
- انفال/ ۲۴
- یونس/ ۱۰ ، ۲۵
- هود/۶۲
- یوسف/ ۳۳ ، ۱۰۸
_ رعد/ ۳۶
- ابراهیم/ ۹ ، ۱۰ ، ۲۲ ، ۴۴
- نحل/ ۱۲۵
- اسراء/ ۱۱ ، ۵۲ ، ۷۱
- کهف/ ۵۷
- انبیاء/ ۱۵ ، ۴۵
- حج/ ۶۷
- مومنون/ ۷۳
- نور/ ۴۸ ، ۵۱ ، ۶۳
- فرقان/ ۱۳
- قصص/ ۲۵ ، ۴۱ ، ۸۷
- روم/ ۲۵
- لقمان/ ۲۱
- احزاب/ ۴ ، ۵ ، ۳۷ ، ۵۳
- فاطر/ ۶
- یس/ ۵۷
- ص/ ۵۱
- غافر/ ۱۰ ، ۴۱ ، ۴۲ ، ۴۳
- فصلت/ ۵ ، ۳۱ ، ۳۳ ، ۴۹
- شوری/ ۱۳ ، ۱۵
- دخان/ ۵۵
- جاثیه/ ۲۸
- محمد/ ۳۵ ، ۳۸
- فتح/ ۱۶
- طور/ ۱۳
- قمر/ ۶
- حدید/ ۸
- صف/ ۷
- ملک/ ۲۷
- قلم/ ۴۲ ، ۴۳
- معارج/ ۱۷
- نوح/ ۵ ، ۶ ، ۷ ، ۸
- انشقاق/ ۱۱
- علق/ ۱۷ ، ۱۸
🟢 ۱۰۲ آیه ای که در آنها به شدت مذمت شده است که مخاطب در "خواندن" غیر خدا باشد :
- بقره/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۶۸ ، ۶۹ ، ۷۰ ، ۱۸۶
- آل عمران/ ۳۸
- نساء/ ۱۱۷
- انعام/ ۴۰ ، ۴۱ ، ۵۲ ، ۵۶ ، ۶۳ ، ۷۱ ، ۱۰۸
- اعراف/ ۲۹ ، ۳۷ ، ۵۵ ، ۵۶ ، ۱۸۰ ، ۱۸۹ ، ۱۹۳ ، ۱۹۴ ، ۱۹۵ ، ۱۹۷
' یونس/ ۱۲ ، ۲۲ ، ۳۸ ، ۶۶ ، ۸۹ ، ۱۰۶
- هود/ ۱۳ ، ۱۰۱
- رعد/ ۱۴
- ابراهیم/ ۳۹ ، ۴۰
- نحل/ ۲۰ ، ۸۶
- اسراء/ ۵۶ ، ۵۷ ، ۶۷ ، ۱۱۰
- کهف/ ۱۴ ، ۲۸ ، ۵۲
- مریم/۴ ، ۴۸ ، ۹۱
- انبیاء/ ۹۰
- حج/ ۱۲ ، ۱۳ ، ۶۲ ، ۷۳
- مومنون/ ۱۱۷
- فرقان/ ۱۴ ، ۶۸ ، ۷۲ ، ۷۷
- شعراء/ ۷۲ ، ۲۱۳
- نمل/ ۶۲ ، ۸۰
- قصص/ ۶۴ ، ۸۸
- عنکبوت/ ۴۲ ، ۶۵
- روم/ ۳۳ ، ۵۲
- لقمان/ ۳۰ ، ۳۲
- سجده/ ۱۶
- سبا/ ۲۲
- فاطر/ ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۸ ، ۴۰
- صافات/ ۱۲۵
- زمر/ ۸ ، ۳۸ ، ۴۹
- غافر/ ۱۲ ، ۱۴ ، ۲۰ ، ۲۶ ، ۴۹ ،۵۰ ، ۶۰ ، ۶۵ ، ۶۶ ، ۷۴
- فصلت/ ۴۸ ، ۵۱
- زخرف/ ۴۹ ، ۸۶
- دخان/ ۲۲
- احقاف/ ۴ ، ۵
- طور/ ۲۸
- قمر/۱۰
- جن/ ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰
@Cmorghgrom30
🟢 ۷۸ آیه ای که در آنها مذمت نشده است که مخاطب در "خواندن"، غیر خدا باشد :
- بقره/ ۱۷۱ ، ۲۲۱ ، ۲۶۰ ، ۲۸۲
- آل عمران/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۱۰۴ ، ۱۵۳
- انعام/ ۷۱
- اعراف/ ۵ ، ۱۹۳ ، ۱۹۸
- انفال/ ۲۴
- یونس/ ۱۰ ، ۲۵
- هود/۶۲
- یوسف/ ۳۳ ، ۱۰۸
_ رعد/ ۳۶
- ابراهیم/ ۹ ، ۱۰ ، ۲۲ ، ۴۴
- نحل/ ۱۲۵
- اسراء/ ۱۱ ، ۵۲ ، ۷۱
- کهف/ ۵۷
- انبیاء/ ۱۵ ، ۴۵
- حج/ ۶۷
- مومنون/ ۷۳
- نور/ ۴۸ ، ۵۱ ، ۶۳
- فرقان/ ۱۳
- قصص/ ۲۵ ، ۴۱ ، ۸۷
- روم/ ۲۵
- لقمان/ ۲۱
- احزاب/ ۴ ، ۵ ، ۳۷ ، ۵۳
- فاطر/ ۶
- یس/ ۵۷
- ص/ ۵۱
- غافر/ ۱۰ ، ۴۱ ، ۴۲ ، ۴۳
- فصلت/ ۵ ، ۳۱ ، ۳۳ ، ۴۹
- شوری/ ۱۳ ، ۱۵
- دخان/ ۵۵
- جاثیه/ ۲۸
- محمد/ ۳۵ ، ۳۸
- فتح/ ۱۶
- طور/ ۱۳
- قمر/ ۶
- حدید/ ۸
- صف/ ۷
- ملک/ ۲۷
- قلم/ ۴۲ ، ۴۳
- معارج/ ۱۷
- نوح/ ۵ ، ۶ ، ۷ ، ۸
- انشقاق/ ۱۱
- علق/ ۱۷ ، ۱۸
🟢 ۱۰۲ آیه ای که در آنها به شدت مذمت شده است که مخاطب در "خواندن" غیر خدا باشد :
- بقره/ ۲۳ ، ۶۱ ، ۶۸ ، ۶۹ ، ۷۰ ، ۱۸۶
- آل عمران/ ۳۸
- نساء/ ۱۱۷
- انعام/ ۴۰ ، ۴۱ ، ۵۲ ، ۵۶ ، ۶۳ ، ۷۱ ، ۱۰۸
- اعراف/ ۲۹ ، ۳۷ ، ۵۵ ، ۵۶ ، ۱۸۰ ، ۱۸۹ ، ۱۹۳ ، ۱۹۴ ، ۱۹۵ ، ۱۹۷
' یونس/ ۱۲ ، ۲۲ ، ۳۸ ، ۶۶ ، ۸۹ ، ۱۰۶
- هود/ ۱۳ ، ۱۰۱
- رعد/ ۱۴
- ابراهیم/ ۳۹ ، ۴۰
- نحل/ ۲۰ ، ۸۶
- اسراء/ ۵۶ ، ۵۷ ، ۶۷ ، ۱۱۰
- کهف/ ۱۴ ، ۲۸ ، ۵۲
- مریم/۴ ، ۴۸ ، ۹۱
- انبیاء/ ۹۰
- حج/ ۱۲ ، ۱۳ ، ۶۲ ، ۷۳
- مومنون/ ۱۱۷
- فرقان/ ۱۴ ، ۶۸ ، ۷۲ ، ۷۷
- شعراء/ ۷۲ ، ۲۱۳
- نمل/ ۶۲ ، ۸۰
- قصص/ ۶۴ ، ۸۸
- عنکبوت/ ۴۲ ، ۶۵
- روم/ ۳۳ ، ۵۲
- لقمان/ ۳۰ ، ۳۲
- سجده/ ۱۶
- سبا/ ۲۲
- فاطر/ ۱۳ ، ۱۴ ، ۱۸ ، ۴۰
- صافات/ ۱۲۵
- زمر/ ۸ ، ۳۸ ، ۴۹
- غافر/ ۱۲ ، ۱۴ ، ۲۰ ، ۲۶ ، ۴۹ ،۵۰ ، ۶۰ ، ۶۵ ، ۶۶ ، ۷۴
- فصلت/ ۴۸ ، ۵۱
- زخرف/ ۴۹ ، ۸۶
- دخان/ ۲۲
- احقاف/ ۴ ، ۵
- طور/ ۲۸
- قمر/۱۰
- جن/ ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰
@Cmorghgrom30
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت چهارم)
⏳ مدت : ۶۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت چهارم)
⏳ مدت : ۶۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
.
🔴 گفت : هم میهن مسلمان من، سوال من از تو این است که از این همه کشور مسلمان دنیا کدام کشور هست که اسلام واقعی در آن اجرا می شود؟
پس اسلام اینی نیست که آخوندها در ایران میگن!
پس اسلام اینی نیست که داعش در سوریه نشان میده!
پس اسلام اینی نیست که وهابی های عربستان میگن!
پس اسلام اینی نیست که طالبان در افغانستان اجرا میکنه!
پس اسلام اینی نیست که در پاکستان نشان داده میشه!
پس اسلام اینی نیست که بوک الحرام میگه!
پس اسلام اینی نیست که القاعده اجرا میکنه!
پس اسلام واقعی چیست؟ و در کجاست؟
🟢 گفتم : اسلام واقعی نزد بیش از ۹۰% مسلمانان است که در کمال صلح و آرامش در کنار مسیحیان و یهودیان و زردشتیان و بهائیان و بوداییان و هندوان و کنفوسیوسیان و ملحدان به کسب و کار و زندگی مشغولند و بدخواه کسی نیستند.
به نظرم ادبیات حاکم بر گفته ی شما کمکی به صلح جهانی نمی کند.
@Cmorghgrom30
.
🔴 گفت : هم میهن مسلمان من، سوال من از تو این است که از این همه کشور مسلمان دنیا کدام کشور هست که اسلام واقعی در آن اجرا می شود؟
پس اسلام اینی نیست که آخوندها در ایران میگن!
پس اسلام اینی نیست که داعش در سوریه نشان میده!
پس اسلام اینی نیست که وهابی های عربستان میگن!
پس اسلام اینی نیست که طالبان در افغانستان اجرا میکنه!
پس اسلام اینی نیست که در پاکستان نشان داده میشه!
پس اسلام اینی نیست که بوک الحرام میگه!
پس اسلام اینی نیست که القاعده اجرا میکنه!
پس اسلام واقعی چیست؟ و در کجاست؟
🟢 گفتم : اسلام واقعی نزد بیش از ۹۰% مسلمانان است که در کمال صلح و آرامش در کنار مسیحیان و یهودیان و زردشتیان و بهائیان و بوداییان و هندوان و کنفوسیوسیان و ملحدان به کسب و کار و زندگی مشغولند و بدخواه کسی نیستند.
به نظرم ادبیات حاکم بر گفته ی شما کمکی به صلح جهانی نمی کند.
@Cmorghgrom30
.
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت پنجم)
⏳ مدت : ۱۰۲ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۶ مهر ماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت پنجم)
⏳ مدت : ۱۰۲ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۶ مهر ماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
Audio
🦋🦋🦋 سخنرانی 🦋🦋🦋
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت ششم)
⏳ مدت : ۸۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۴ آبان ماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
📡 موضوع: تشیع ؛ میانه ی غلو و تقصیر (قسمت ششم)
⏳ مدت : ۸۵ دقیقه
🗓 تاریخ برگزاری: ۴ آبان ماه ۱۳۹۹
@Cmorghgrom30
.
💢 دوران حیرت امامیه 💢
بر طبق گزارشی که نوبختی در "فرق الشیعه" ی خود می دهد ، یاران نزدیک امام حسن ع پس از رحلت ایشان به چهارده بلکه به بیست فرقه منشعب شدند که آقای رسول جعفریان ، آنها را در 5 گروه اصلی قرار می دهد :
1- گروه نو واقفیان که در امام حسن عسکری ع توقف کردند و ایشان را مهدی موعود دانستند و گفتند ایشان نمرده است و زنده است و غیبت کرده است و در آینده ظهور خواهد کرد.
2- گروهی که معتقد شدند که امام حسن عسکری ع رحلت کرد و فرزندی نداشت و نسل امامت منقطع شد و امامت دوران فترت را آغاز کرد تا در آینده در آخر الزمان مهدی متولد شود و قیام کند. مانند دوران فترت نبوت در فاصله بین عیسی ع و محمد ص. برخی از این دسته افزودند که در این دوران امامان و هادیان مخفی خواهند بود.
3- برخی معتقد شدند که امامت به محمد بن علی ع برادر امام حسن عسکری ع(همان که با نام سید محمد در عراق مدفون است و مورد احترام شدید شیعیان عراق است) منتقل شده است.
4- عده ای که جعفریه نامیده شدند ، معتقد به امامت جعفر بن علی برادر دیگر امام حسن عسکری ع شدند (همو که در اختلافات فرقه ای جعفر کذاب خوانده شد) و معتقد شدند امامت در نسل او یکی پس از دیگری تا کنون ادامه دارد. ظاهرا فرقه ای در ترکیه به این اعتقاد هنوز وجود دارد.
5- گروه اثنی عشریه که معتقد شد امام حسن عسکری ع فرزندی داشته است که غیبت کرده است. خود این گروه بسته به این که آیا در غیبت همچنان زنده است یا رحلت کرده و فرزندانش جانشینش شده اند، و همچنین این که نائبان وی نواب اربعه ی مشهور یا دیگرانی چون محمد بن نصیر(علویان سوریه از جمله بشار اسد چنین معتقدند) هستند ، اختلاف کردند.
علاوه بر اینها دسته ی ششمی هم در طول تاریخ پیدا شدند که معتقدند :
6- همانطور که سلمان از اهل بیت شد ، مهدی موعود می تواند از نسل حسنین ع نباشد ولی تربیت یافته ی مکتب اهل بیت باشد و در آینده متولد شود و قیام کند و حکومت صالحین را بر روی ارض حاکم کند.
هر یک از گروه های فوق به شاخه های فرعی تر تقسیم می شوند. مثلا احمد الحسن در عراق اکنون معتقد است از نسل امام دوازدهم است و به نمایندگی از ایشان آمده است تا مردم را دعوت به ایشان کند. وی مدعی است همان یمانی موعود است و برای اثبات مدعای خود به روایاتی از بحار الانوار استناد می کند.
نتیجه این که اگر بخواهیم در مصادیق ریز شویم و جزئیات را جزء ضروریات تشیع امامی بدانیم ، بسیاری از دائره خارج خواهند شد و این مخالف با دعوت به وحدت است.
@Cmorghgrom30
.
💢 دوران حیرت امامیه 💢
بر طبق گزارشی که نوبختی در "فرق الشیعه" ی خود می دهد ، یاران نزدیک امام حسن ع پس از رحلت ایشان به چهارده بلکه به بیست فرقه منشعب شدند که آقای رسول جعفریان ، آنها را در 5 گروه اصلی قرار می دهد :
1- گروه نو واقفیان که در امام حسن عسکری ع توقف کردند و ایشان را مهدی موعود دانستند و گفتند ایشان نمرده است و زنده است و غیبت کرده است و در آینده ظهور خواهد کرد.
2- گروهی که معتقد شدند که امام حسن عسکری ع رحلت کرد و فرزندی نداشت و نسل امامت منقطع شد و امامت دوران فترت را آغاز کرد تا در آینده در آخر الزمان مهدی متولد شود و قیام کند. مانند دوران فترت نبوت در فاصله بین عیسی ع و محمد ص. برخی از این دسته افزودند که در این دوران امامان و هادیان مخفی خواهند بود.
3- برخی معتقد شدند که امامت به محمد بن علی ع برادر امام حسن عسکری ع(همان که با نام سید محمد در عراق مدفون است و مورد احترام شدید شیعیان عراق است) منتقل شده است.
4- عده ای که جعفریه نامیده شدند ، معتقد به امامت جعفر بن علی برادر دیگر امام حسن عسکری ع شدند (همو که در اختلافات فرقه ای جعفر کذاب خوانده شد) و معتقد شدند امامت در نسل او یکی پس از دیگری تا کنون ادامه دارد. ظاهرا فرقه ای در ترکیه به این اعتقاد هنوز وجود دارد.
5- گروه اثنی عشریه که معتقد شد امام حسن عسکری ع فرزندی داشته است که غیبت کرده است. خود این گروه بسته به این که آیا در غیبت همچنان زنده است یا رحلت کرده و فرزندانش جانشینش شده اند، و همچنین این که نائبان وی نواب اربعه ی مشهور یا دیگرانی چون محمد بن نصیر(علویان سوریه از جمله بشار اسد چنین معتقدند) هستند ، اختلاف کردند.
علاوه بر اینها دسته ی ششمی هم در طول تاریخ پیدا شدند که معتقدند :
6- همانطور که سلمان از اهل بیت شد ، مهدی موعود می تواند از نسل حسنین ع نباشد ولی تربیت یافته ی مکتب اهل بیت باشد و در آینده متولد شود و قیام کند و حکومت صالحین را بر روی ارض حاکم کند.
هر یک از گروه های فوق به شاخه های فرعی تر تقسیم می شوند. مثلا احمد الحسن در عراق اکنون معتقد است از نسل امام دوازدهم است و به نمایندگی از ایشان آمده است تا مردم را دعوت به ایشان کند. وی مدعی است همان یمانی موعود است و برای اثبات مدعای خود به روایاتی از بحار الانوار استناد می کند.
نتیجه این که اگر بخواهیم در مصادیق ریز شویم و جزئیات را جزء ضروریات تشیع امامی بدانیم ، بسیاری از دائره خارج خواهند شد و این مخالف با دعوت به وحدت است.
@Cmorghgrom30
.
فرق_الشیعه_فرقه_های_شیعه_از_آغاز_تا_پایان_سده_سوم_هجری.pdf
506.2 KB
.
کتاب فرق الشیعه
تالیف ابومحمد نوبختی
.
کتاب فرق الشیعه
تالیف ابومحمد نوبختی
.
.
💢روايتی از یک شاخه ی اثنی عشریه💢
روايتی است معروف در کتاب غيبت شيخ (ص ۱۷۴ و ۱۷۵) در رابطه با انديشه مهدويت که نشان از شاخه ای از فرقه ی اثنی عشریه(شیعیان دولزده امامی) دارد که معتقد بوده است امام دوازدهم یعنی محمد فرزند امام حسن عسکری ع فوت کرده است و پس از ایشان ۱۲ مهدی از نسل ایشان می آیند :
أخبرنا جماعة، عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن سفيان البزوفري، عن علي بن سنان الموصلي العدل، عن علي بن الحسين، عن أحمد بن محمد بن الخليل، عن جعفر بن أحمد المصري، عن عمه الحسن بن علي، عن أبيه، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد، عن أبيه الباقر، عن أبيه ذي الثفنات سيد العابدين، عن أبيه الحسين الزكي الشهيد، عن أبيه أمير المؤمنين عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم - في الليلة التي كانت فيها وفاته - لعلي عليه السلام: يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة. فأملا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا علي إنه سيكون بعدي اثنا عشر إماما ومن بعدهم إثنا عشر مهديا، فأنت يا علي أول الاثني عشر إماما سماك الله تعالى في سمائه: عليا المرتضى، وأمير المؤمنين، والصديق الأكبر، والفاروق الأعظم، والمأمون، والمهدي، فلا تصح هذه الأسماء لاحد غيرك. يا علي أنت وصيي على أهل بيتي حيهم وميتهم، وعلى نسائي: فمن ثبتها لقيتني غدا، ومن طلقتها فأنا برئ منها، لم ترني ولم أرها في عرصة القيامة، وأنت خليفتي على أمتي من بعدي. فإذا حضرتك الوفاة فسلمها إلى ابني الحسن البر الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابني الحسين الشهيد الزكي المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه سيد العابدين ذي الثفنات علي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الباقر، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه جعفر الصادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه موسى الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الرضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الثقة التقي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الناصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد عليهم السلام. فذلك اثنا عشر إماما، ثم يكون من بعده اثنا عشر مهديا،فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المقربين له ثلاثة أسامي: اسم كإسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدي، هو أول المؤمنين.
این روايت در صدد رد اثنی عشریانی بود که در فرزند امام حسن عسکری توقف کرده بودند و قائل به زنده بودن و غیبت ایشان شده بودند و در واقع واقفی مسلک محسوب می شدند.
این روایت مربوط به گروهی است که در سال های حدود ۲۶۰ تا ۲۹۰ ق وجود داشته اند. زمانی که اختلافی سخت ميان اماميه در زمينه بحران غيبت درگرفت.
برخی معتقد به امامت جعفر کذاب بودند و در واقع فطحی مسلک محسوب می شدند. اینها امامت و طبعا غيبت حضرت صاحب (عج) را قبول نداشتند. اين گروه به طور اصولی قائل به تداوم سلسله امامت بودند.
گروهی ديگر و لو اينکه به جعفر کذاب باور نداشتند اما اصل پذيرش غيبت امام دوازدهم را انقطاع در سلسله امامت و نوعی باور به عقيده واقفه می دانستند. بنابراين آنها عقيده داشتند بايد سلسله امامت را امتداد داد. با اين وصف گروهی از همين جماعت اخير در اصل تولد امام دوازدهم و وجود فرزند امام حسن عسکری ترديدی نداشتند و بدين ترتيب دنبال راه حلی متفاوت با ديگران و از جمله دوازده امامی های قائل به غيبت و همچنين اماميه هوادار جعفر کذاب بودند. آنان مخالف قطع سلسله امامت بودند و از آنجا که بعد از امام دوازدهم امامی "ظاهر" را قبول نداشتند معتقد بودند که سلسله امامت به نحوی در غيبت تداوم خواهد يافت.
اینها معتقد بودند که درست است امام دوازدهم به دنيا آمده اما بعدا به عنوان امام "واپسین" از دنيا رفته و غيبتی نداشته است. در منابع فرق شناسی آمده است که برخی از شيعيان اين دوره به انحای متفاوتی قائل به مرگ امام دوازدهم و تداوم امامت و يا وجود مهدويت در نسل او بوده اند. اینها برای اجتناب از انقطاع در سلسله امامت و به دليل اعتقاد به تولد و امامت امام دوازدهم و همچنين اعتقاد به مهدويت راه حل را در وجود سلسله ای از دوازده مهدی بعد از پايان گرفتن دوازده امام می دانسته اند. در اين ديدگاه بعد از درگذشت امام دوازدهم که اساسا نه غيبت داشته و نه مهدی بوده فرزند او اولين فرد از سلسله دوازده مهدی است.
@Cmorghgrom30
.
💢روايتی از یک شاخه ی اثنی عشریه💢
روايتی است معروف در کتاب غيبت شيخ (ص ۱۷۴ و ۱۷۵) در رابطه با انديشه مهدويت که نشان از شاخه ای از فرقه ی اثنی عشریه(شیعیان دولزده امامی) دارد که معتقد بوده است امام دوازدهم یعنی محمد فرزند امام حسن عسکری ع فوت کرده است و پس از ایشان ۱۲ مهدی از نسل ایشان می آیند :
أخبرنا جماعة، عن أبي عبد الله الحسين بن علي بن سفيان البزوفري، عن علي بن سنان الموصلي العدل، عن علي بن الحسين، عن أحمد بن محمد بن الخليل، عن جعفر بن أحمد المصري، عن عمه الحسن بن علي، عن أبيه، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد، عن أبيه الباقر، عن أبيه ذي الثفنات سيد العابدين، عن أبيه الحسين الزكي الشهيد، عن أبيه أمير المؤمنين عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم - في الليلة التي كانت فيها وفاته - لعلي عليه السلام: يا أبا الحسن أحضر صحيفة ودواة. فأملا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وصيته حتى انتهى إلى هذا الموضع فقال: يا علي إنه سيكون بعدي اثنا عشر إماما ومن بعدهم إثنا عشر مهديا، فأنت يا علي أول الاثني عشر إماما سماك الله تعالى في سمائه: عليا المرتضى، وأمير المؤمنين، والصديق الأكبر، والفاروق الأعظم، والمأمون، والمهدي، فلا تصح هذه الأسماء لاحد غيرك. يا علي أنت وصيي على أهل بيتي حيهم وميتهم، وعلى نسائي: فمن ثبتها لقيتني غدا، ومن طلقتها فأنا برئ منها، لم ترني ولم أرها في عرصة القيامة، وأنت خليفتي على أمتي من بعدي. فإذا حضرتك الوفاة فسلمها إلى ابني الحسن البر الوصول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابني الحسين الشهيد الزكي المقتول، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه سيد العابدين ذي الثفنات علي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الباقر، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه جعفر الصادق، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه موسى الكاظم، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الرضا، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد الثقة التقي، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه علي الناصح، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه الحسن الفاضل، فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه محمد المستحفظ من آل محمد عليهم السلام. فذلك اثنا عشر إماما، ثم يكون من بعده اثنا عشر مهديا،فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى ابنه أول المقربين له ثلاثة أسامي: اسم كإسمي واسم أبي وهو عبد الله وأحمد، والاسم الثالث: المهدي، هو أول المؤمنين.
این روايت در صدد رد اثنی عشریانی بود که در فرزند امام حسن عسکری توقف کرده بودند و قائل به زنده بودن و غیبت ایشان شده بودند و در واقع واقفی مسلک محسوب می شدند.
این روایت مربوط به گروهی است که در سال های حدود ۲۶۰ تا ۲۹۰ ق وجود داشته اند. زمانی که اختلافی سخت ميان اماميه در زمينه بحران غيبت درگرفت.
برخی معتقد به امامت جعفر کذاب بودند و در واقع فطحی مسلک محسوب می شدند. اینها امامت و طبعا غيبت حضرت صاحب (عج) را قبول نداشتند. اين گروه به طور اصولی قائل به تداوم سلسله امامت بودند.
گروهی ديگر و لو اينکه به جعفر کذاب باور نداشتند اما اصل پذيرش غيبت امام دوازدهم را انقطاع در سلسله امامت و نوعی باور به عقيده واقفه می دانستند. بنابراين آنها عقيده داشتند بايد سلسله امامت را امتداد داد. با اين وصف گروهی از همين جماعت اخير در اصل تولد امام دوازدهم و وجود فرزند امام حسن عسکری ترديدی نداشتند و بدين ترتيب دنبال راه حلی متفاوت با ديگران و از جمله دوازده امامی های قائل به غيبت و همچنين اماميه هوادار جعفر کذاب بودند. آنان مخالف قطع سلسله امامت بودند و از آنجا که بعد از امام دوازدهم امامی "ظاهر" را قبول نداشتند معتقد بودند که سلسله امامت به نحوی در غيبت تداوم خواهد يافت.
اینها معتقد بودند که درست است امام دوازدهم به دنيا آمده اما بعدا به عنوان امام "واپسین" از دنيا رفته و غيبتی نداشته است. در منابع فرق شناسی آمده است که برخی از شيعيان اين دوره به انحای متفاوتی قائل به مرگ امام دوازدهم و تداوم امامت و يا وجود مهدويت در نسل او بوده اند. اینها برای اجتناب از انقطاع در سلسله امامت و به دليل اعتقاد به تولد و امامت امام دوازدهم و همچنين اعتقاد به مهدويت راه حل را در وجود سلسله ای از دوازده مهدی بعد از پايان گرفتن دوازده امام می دانسته اند. در اين ديدگاه بعد از درگذشت امام دوازدهم که اساسا نه غيبت داشته و نه مهدی بوده فرزند او اولين فرد از سلسله دوازده مهدی است.
@Cmorghgrom30
.
.
در مجموعه گفتارهای "تشیع در میانه غلو و تقصیر" و ضمائم پیوست، از کتب و مقالات سروران گرامی مدد گرفته شده بود که ذیلا به رسم احترام و سپاس نام آنهارا می آورم :
- دکتر مدرسی طباطبایی
- دکتر محسن کدیور
- دکتر حسن انصاری قمی
- مباحث رجالی آیت الله مددی
- مباحث رجالی آیت الله شبیری زنجانی
- مقالات جناب امیر ترکاشوند
@Cmorghgrom30
.
در مجموعه گفتارهای "تشیع در میانه غلو و تقصیر" و ضمائم پیوست، از کتب و مقالات سروران گرامی مدد گرفته شده بود که ذیلا به رسم احترام و سپاس نام آنهارا می آورم :
- دکتر مدرسی طباطبایی
- دکتر محسن کدیور
- دکتر حسن انصاری قمی
- مباحث رجالی آیت الله مددی
- مباحث رجالی آیت الله شبیری زنجانی
- مقالات جناب امیر ترکاشوند
@Cmorghgrom30
.
.
ناسا در عکس فوق به بررسی منشاء عناصر جدول تناوبی پرداخته است که برخی از آنها در بدن ما هم وجود دارند. بر این اساس مشخص است که :
برخی عناصر مانند هیدروژن موجود در بدن ما یا در مولکول آب ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش به هنگام مهبانگ (Big Bang) بوجود آمده اند.
بعضی عناصر مانند کربن و اکسیژن بدنمان و سایر عناصری که با رنگ های سبز و زرد مشخص شده اند ، هم بر اثر همجوشی هستهای درون ستارههای بزرگ و کوچک(Stars) به وجود آمدهاند.
بعضی از آنها مانند آهن در بدن ما و طلای در انگشترها ا هم از انفجار ستارهها که با نام «ابرنواختر»(Supernovae) شناخته میشوند، به هنگام برخورد ستارههای نوترونی منشاء گرفته اند.
عناصری دیگر چون لیتیوم و بریلیوم و بور منشا اشعه کیهانی(Cosmic Rays) دارند.
عناصری که با رنگ بنفش مشخص شده اند ، ساخته دست بشر(Man-made) در آزمایشگاه هستند.
اکثر عناصر جدول تناوبی منشاء کیهانی دارند و در خلال بازه ی زمانی ۱۳٫۷ میلیارد ساله به وجود آمدهاند.
بنا بر این قدر خودتان را بدانید. برای ساخت ذره ذره ی وجودتان خیلی وقت و انرژی صرف شده است.
@Cmorghgrom30
.
ناسا در عکس فوق به بررسی منشاء عناصر جدول تناوبی پرداخته است که برخی از آنها در بدن ما هم وجود دارند. بر این اساس مشخص است که :
برخی عناصر مانند هیدروژن موجود در بدن ما یا در مولکول آب ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش به هنگام مهبانگ (Big Bang) بوجود آمده اند.
بعضی عناصر مانند کربن و اکسیژن بدنمان و سایر عناصری که با رنگ های سبز و زرد مشخص شده اند ، هم بر اثر همجوشی هستهای درون ستارههای بزرگ و کوچک(Stars) به وجود آمدهاند.
بعضی از آنها مانند آهن در بدن ما و طلای در انگشترها ا هم از انفجار ستارهها که با نام «ابرنواختر»(Supernovae) شناخته میشوند، به هنگام برخورد ستارههای نوترونی منشاء گرفته اند.
عناصری دیگر چون لیتیوم و بریلیوم و بور منشا اشعه کیهانی(Cosmic Rays) دارند.
عناصری که با رنگ بنفش مشخص شده اند ، ساخته دست بشر(Man-made) در آزمایشگاه هستند.
اکثر عناصر جدول تناوبی منشاء کیهانی دارند و در خلال بازه ی زمانی ۱۳٫۷ میلیارد ساله به وجود آمدهاند.
بنا بر این قدر خودتان را بدانید. برای ساخت ذره ذره ی وجودتان خیلی وقت و انرژی صرف شده است.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 نیاز به پیامبران 💢
1⃣ انسان فطرتا دارای عقل و وجدان است. با عقل، علوم نظری را درک می کند و درست را از نادرست تشخیص می دهد. با وجدان هم، امور عملی و اخلاقی و تمیز خوب از بد را می شناسد. ضمنا با چشم و گوش و سایر حواس پنجگانه نیز محسوسات را درک می کند و به عقل و وجدان می سپارد تا تصمیم بگیرند. علاوه بر همه ی اینها انسان دو نیروی دیگر دارد به نام های "خیال" و "وهم".
2⃣ انسان با خیال و وهم می تواند در ذهن خود موجوداتی را خلق کند که وجود خارجی و واقعی ندارند : با خیال خود تصاویر را و با وهم خود مفاهیم راِ.
انسان می تواند در ذهن خود یک اسب را تخیل کند که راه می رود ، شیهه می کشد و در مرغزار به چرا مشغول می شود. و با وهم خود می تواند مفاهیمی چون عدد و مالکیت و ریاست و ... را اعتبار کند.
3⃣ قوه ی "خیال" نیاز زندگی بشری است و وی با آن می تواند طرح یک نقاشی و یا ترنم یک شعر و یا خنیای یک ملودی را در ذهن تخیل و سپس آن را در عالم واقع خلق کند. و یا یک طراح اتومبیل یا یک طراح لباس یا یک مهندس ساختمان ابتدا نوآوری خود را در ذهن تخیل می کند و سپس آن را در عالم واقع محقق می سازد.
4⃣ قوه ی "وهم" هم نیاز زندگی بشری است. انسان با این قوه مفهومی به نام "لفظ" اختراع می کند که صرفا حیثیتی ذهنی دارد و هیچ وجودی در عالم خارج ندارد. "لفظ" ارتباط ذهنی است که انسان بین بعضی از آواهایی که از حنجره ی خود تولید می کند و بعضی اشیا برقرار می کند. همینطور "عدد" : آنچه در عالم خارج وجود دارد پنج تا سیب یا پنج تا درخت یا پنج تا اسب است و قوه ی وهم از اینها مفوم عدد پنج را انتزاع می کند.
5⃣ اساس تمدن بشری بر این دو قوه ی "خیال" و "وهم" استوار است. با قوه ی خیال شاخه های مختلف هنر خلق می شوند که زندگی را زیباتر می کنند. و با وهم ، قراردادهای اجتماعی و قوانین و مفاهیمی چون مالکیت و ریاست و زوجیت و تمام تاسیسات لازم برای نظم اجتماعی در ذهن توهم ، و سپس در جامعه در قالب قرادادهای اجتماعی محقق می شوند. تمام شاخه های مختلف ریاضی ساخته ی وهم است و اصولا موجود ریاضی اعم از عدد و مجموعه و ماتریس و کرل و دیورژانس و تانسور و ... همه موجودات وهمی و ذهنی هستند.
از ترکیب دو قوه ی وهم و خیال ، تمام اختراعات و اکتشافات ظهور یافته اند.
6⃣ در ابتدای تاریخ بشریت، انسان در کمال بساطت و سادگی خود بود و مبتنی برعقل و وجدان خود زیست طبیعی داشت. در این حالت زیست بوم او طبیعت بود که نشان از الله داشت و خود نیز بر اساس عقل و وجدان عمل می کرد که سرشته بود بر فطرت الهی. لذا انسان هم با خود و هم با خدا و هم با دیگران و هم با طبیعت احساس یگانگی و وحدت می کرد و امت واحده بود.
7⃣ هر قدر انسان در تاریخ تمدنی خود جلوتر آمد، با تکیه بر "وهم" و "خیال" خود مفاهیم و قراردادهای اجتماعی پیچیده تری را تاسیس کرد و مصنوعات و تجهیزات بیشتری را اختراع کرد و از زندگی طبیعی دورتر شد و در مصنوعات خود بیشتر غرق شد. به همان نسبت انسان بیشتر بر وهم و خیال خود متمرکز شد و عقل و وجدان خود را بیشتر فراموش کرد.
8⃣ انبیا در هر مرحله ای از تمدن بشری می آمدند تا مجددا انسان ها را با فطرت درونی خود آشتی، و "خودفراموشی" او را هشدار دهند. باشد که با رجوع به اصل خود، بین خود و خدای خود و دیگران و طبیعت مصالحه ای برقرار سازند تا در قالب شریعتی نوین، مهارت زیست مومنانه در بستر تمدنی معاصر را تمرین کنند.
تا این که انسان به آخرین ایستگاه تمدنی خود رسید و پیامبر آخر الزمان آمد و دین انسان کامل شد و نعمت بر او تمام گشت. دیگر انسان به چنان بلوغ و توانایی رسیده بود که آموزه های آخرین فرستاده ی الهی را از دستبرد حوادث مصون نگه دارد و ووعده ی الهی را در محافظت از آن، محقق سازد.
🔟 چرا عقل و وجدان کافی نیست و آموزه های انبیا هم لازم است؟ قرآن ما را هشدار می دهد که ای انسان تو اینچنینی که "خود" را فراموش می کنی و آنقدر در خیال و وهم غرق می شوی که از فطرت و عقل و وجدان غافل می شوی. و در همان حال که بخود نهیب می زنی که مقید بر عقلانیت باشی، غرق در خرافات و اوهام می گردی. مانند راننده ای که بر خود نهیب می زند که مبادا پشت فرمان خوابم ببرد و ناگهان بخود می آید که مدتی را در خواب رانندگی می کرده است.
ما همه خوابگردیم.
نیاز است هشدار مستمری داشته باشیم که "خوابگردی" را از "بیداری" تمیز دهیم. تذکرات انبیا ما را هشیار می کند. مانند تذکرات یک معلم ریاضی بر غلط های ما درحل مسئله. و مانند تذکرات یک استاد منطق در هنگام غلتیدن ما در وادی مغالطه.
@Cmorghgrom30
.
💢 نیاز به پیامبران 💢
1⃣ انسان فطرتا دارای عقل و وجدان است. با عقل، علوم نظری را درک می کند و درست را از نادرست تشخیص می دهد. با وجدان هم، امور عملی و اخلاقی و تمیز خوب از بد را می شناسد. ضمنا با چشم و گوش و سایر حواس پنجگانه نیز محسوسات را درک می کند و به عقل و وجدان می سپارد تا تصمیم بگیرند. علاوه بر همه ی اینها انسان دو نیروی دیگر دارد به نام های "خیال" و "وهم".
2⃣ انسان با خیال و وهم می تواند در ذهن خود موجوداتی را خلق کند که وجود خارجی و واقعی ندارند : با خیال خود تصاویر را و با وهم خود مفاهیم راِ.
انسان می تواند در ذهن خود یک اسب را تخیل کند که راه می رود ، شیهه می کشد و در مرغزار به چرا مشغول می شود. و با وهم خود می تواند مفاهیمی چون عدد و مالکیت و ریاست و ... را اعتبار کند.
3⃣ قوه ی "خیال" نیاز زندگی بشری است و وی با آن می تواند طرح یک نقاشی و یا ترنم یک شعر و یا خنیای یک ملودی را در ذهن تخیل و سپس آن را در عالم واقع خلق کند. و یا یک طراح اتومبیل یا یک طراح لباس یا یک مهندس ساختمان ابتدا نوآوری خود را در ذهن تخیل می کند و سپس آن را در عالم واقع محقق می سازد.
4⃣ قوه ی "وهم" هم نیاز زندگی بشری است. انسان با این قوه مفهومی به نام "لفظ" اختراع می کند که صرفا حیثیتی ذهنی دارد و هیچ وجودی در عالم خارج ندارد. "لفظ" ارتباط ذهنی است که انسان بین بعضی از آواهایی که از حنجره ی خود تولید می کند و بعضی اشیا برقرار می کند. همینطور "عدد" : آنچه در عالم خارج وجود دارد پنج تا سیب یا پنج تا درخت یا پنج تا اسب است و قوه ی وهم از اینها مفوم عدد پنج را انتزاع می کند.
5⃣ اساس تمدن بشری بر این دو قوه ی "خیال" و "وهم" استوار است. با قوه ی خیال شاخه های مختلف هنر خلق می شوند که زندگی را زیباتر می کنند. و با وهم ، قراردادهای اجتماعی و قوانین و مفاهیمی چون مالکیت و ریاست و زوجیت و تمام تاسیسات لازم برای نظم اجتماعی در ذهن توهم ، و سپس در جامعه در قالب قرادادهای اجتماعی محقق می شوند. تمام شاخه های مختلف ریاضی ساخته ی وهم است و اصولا موجود ریاضی اعم از عدد و مجموعه و ماتریس و کرل و دیورژانس و تانسور و ... همه موجودات وهمی و ذهنی هستند.
از ترکیب دو قوه ی وهم و خیال ، تمام اختراعات و اکتشافات ظهور یافته اند.
6⃣ در ابتدای تاریخ بشریت، انسان در کمال بساطت و سادگی خود بود و مبتنی برعقل و وجدان خود زیست طبیعی داشت. در این حالت زیست بوم او طبیعت بود که نشان از الله داشت و خود نیز بر اساس عقل و وجدان عمل می کرد که سرشته بود بر فطرت الهی. لذا انسان هم با خود و هم با خدا و هم با دیگران و هم با طبیعت احساس یگانگی و وحدت می کرد و امت واحده بود.
7⃣ هر قدر انسان در تاریخ تمدنی خود جلوتر آمد، با تکیه بر "وهم" و "خیال" خود مفاهیم و قراردادهای اجتماعی پیچیده تری را تاسیس کرد و مصنوعات و تجهیزات بیشتری را اختراع کرد و از زندگی طبیعی دورتر شد و در مصنوعات خود بیشتر غرق شد. به همان نسبت انسان بیشتر بر وهم و خیال خود متمرکز شد و عقل و وجدان خود را بیشتر فراموش کرد.
8⃣ انبیا در هر مرحله ای از تمدن بشری می آمدند تا مجددا انسان ها را با فطرت درونی خود آشتی، و "خودفراموشی" او را هشدار دهند. باشد که با رجوع به اصل خود، بین خود و خدای خود و دیگران و طبیعت مصالحه ای برقرار سازند تا در قالب شریعتی نوین، مهارت زیست مومنانه در بستر تمدنی معاصر را تمرین کنند.
تا این که انسان به آخرین ایستگاه تمدنی خود رسید و پیامبر آخر الزمان آمد و دین انسان کامل شد و نعمت بر او تمام گشت. دیگر انسان به چنان بلوغ و توانایی رسیده بود که آموزه های آخرین فرستاده ی الهی را از دستبرد حوادث مصون نگه دارد و ووعده ی الهی را در محافظت از آن، محقق سازد.
🔟 چرا عقل و وجدان کافی نیست و آموزه های انبیا هم لازم است؟ قرآن ما را هشدار می دهد که ای انسان تو اینچنینی که "خود" را فراموش می کنی و آنقدر در خیال و وهم غرق می شوی که از فطرت و عقل و وجدان غافل می شوی. و در همان حال که بخود نهیب می زنی که مقید بر عقلانیت باشی، غرق در خرافات و اوهام می گردی. مانند راننده ای که بر خود نهیب می زند که مبادا پشت فرمان خوابم ببرد و ناگهان بخود می آید که مدتی را در خواب رانندگی می کرده است.
ما همه خوابگردیم.
نیاز است هشدار مستمری داشته باشیم که "خوابگردی" را از "بیداری" تمیز دهیم. تذکرات انبیا ما را هشیار می کند. مانند تذکرات یک معلم ریاضی بر غلط های ما درحل مسئله. و مانند تذکرات یک استاد منطق در هنگام غلتیدن ما در وادی مغالطه.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 میلیادر بودن ائمه 💢
و
💢 کیسه ی گشاد کاسبان دین 💢
❌ طلبه ای جوان و برخوردار از رانت های حکومتی افاضه فرموده اند : "ائمه میلیاردر بودند پس روحانیون هم باید میلیاردر باشند" و افزوده اند: "قرار نیست ما روحانیون تنها وارث علم پیامبر باشیم، پس ثروت پیامبر چی؟ من قرار است امام باشم؛ تو دهن آمریکا بزنم و پول لازم دارم... بازار صفاییه و هتل عباسی اصفهان وقف حوزه است و باید خرج ما را بده... کسانی که الان این ثروتها را دارند میگویند طلبهها باید سادهزیست باشند."
در این رابطه چند نکته ای عرض می شود :
1⃣ همانطور که زنده یاد شهید بهشتی در رابطه با روحانیت گفته است : "در اسلام دستگاهی به نام روحانیت نداریم و از زردشتیان توسط خلفای عباسی وارد دنیای اسلام شده است. در اسلام اظهار نظر در مورد مسائل اسلامی در انحصار طبقه ی مشخصی به نام روحانیت نیست."
بنا بر این هیچکس به ایشان نامه ی فدایت شوم نفرستاده است که بیا و امام شو و در دهان آمریکا بزن! که اینچنین طلب ارث کرده است.
2⃣ روحانیت شغل نیست. تمام انبیا می فرمودند "لاأسئلکم علیه أجرًا" و بابت تبلیغ دین حقوقی نمی گرفتند و هر کدام شغلی مستقل چون چوپانی و تجارت و ... داشتند و نان زحمت کشی خود را می خوردند. آیات بسیاری براین مفهوم در قرآن هست.
ائمه اطهار نیز خود به کشاورزی و تجارت می پرداختند و و اصحاب خود را به شدت نهی می کردند که به بهانه ی فقاهت و عبادت سربار دیگران باشند. روایات در این مورد بیشمار است.
3⃣روایات بسیاری در مذمت ارتزاق از راه دین از ائمه آمده است. باید درد دین داشت نه این که نان دین را خورد.
تمامی اصحاب مشهور امامان نیز به تاسی از مقتدای خود ضمن تبلیغ دین و فقاهت ، هر یک شغل مستقلی داشته اند و هیچگاه برای تبلیغ دین از مردم مزد نخواستند و سربار جامعه نبوده اند. محققین شغل بیش از ۴۰۰ نفر از اصحاب شاخص ائمه را بررسی کرده اند که یا بیاع(فروشنده) یا تمار(خرمافروش) یا بقال(خواربار فروش) یا صیرفی(صراف) یا دوان(کارمند اداری) یا جمال(کرایه دهنده شتر) یا حمار(کرایه دهنده الاغ) یا خزاز(ابریشم فروش) یا .... بوده اند.
4⃣ از زمان حبس امام کاظم ع جریانی انحرافی از فقاهت بوجود آمد که به نام امام و به کام خود از مردم خمس و وجوهات می گرفتند و جریان واقفه را بوجود آوردند که قسمت اعظم فقه کاسبان دین میراث آنها است. این جریان به این دلیل واقفه نامیده شده اند که توقف در امام کاظم ع کردند و ایشان را مهدی موعود دانستند. ولی ما ظاهرا اکنون با فرقه ای جدید از واقفه روبروییم که دل در گرو موقوفات بسته اند و چشم طمع دارند که یک سوم از ثروت این آب و خاک را به بهانه ی موقوفه بودن به یغما برند.
5⃣ وقف هنگامی معتبر است که موقوفه در تملک واقف باشد. این چه تملکی است که شخصی یک سوم شهر یا اراضی دشت و صحرا و کوه و ... را در مالکیت داشته است؟ اساسا آیا کسی از راه مشروع می تواند چنین ثروتی را کسب کرده باشد؟ اصولا مگر مالکیت زمین از آن خدا نیست و زمین از آن کسی نیست که آن را احیا کرده باشد؟ از آنجا که اصل مالکیت واقفان اینگونه موقوفه ها مخدوش است، لذا اینگونه وقف ها نیز فاقد وجاهت است و مانند این است که نگارنده ی این سطور نیمی از کل ایران را وقف پزشکان و پرستاران و کادر درمانی کند که در این اوضاع سخت کرونایی ایثارگرانه از جان و سلامتی و خانواده ی خود مایه گذاشته اند و خود را "وقف" مردم کشور خود کرده اند.
6⃣ این دردانه های کاسب دین، به استناد روایات، خود را ورثه ی انبیا می دانند. در اینصورت پسندیده است که بجای چشم ناپاک داشتن به اموال عمومی مردم، ایشان در ابتدا شغل مستقل داشتن و سربار جامعه نبودن را از انبیا به ارث ببرند تا بعد نوبت به دیگر شئون انبیا برسد. بهترین کار این است که در کنار دین آموزی، یک شغل آبرومند و بدون رانت داشته باشند و از این راه اگر میلیاردر شدند هم نوش جانشان و هر قدر می خواهند آن ثروت شخصی را خرج تبلیغ دین کنند و در دهان آمریکا بکوبند. ولی انصافا نه از جیب مردم.
@Cmorghgrom30
.
💢 میلیادر بودن ائمه 💢
و
💢 کیسه ی گشاد کاسبان دین 💢
❌ طلبه ای جوان و برخوردار از رانت های حکومتی افاضه فرموده اند : "ائمه میلیاردر بودند پس روحانیون هم باید میلیاردر باشند" و افزوده اند: "قرار نیست ما روحانیون تنها وارث علم پیامبر باشیم، پس ثروت پیامبر چی؟ من قرار است امام باشم؛ تو دهن آمریکا بزنم و پول لازم دارم... بازار صفاییه و هتل عباسی اصفهان وقف حوزه است و باید خرج ما را بده... کسانی که الان این ثروتها را دارند میگویند طلبهها باید سادهزیست باشند."
در این رابطه چند نکته ای عرض می شود :
1⃣ همانطور که زنده یاد شهید بهشتی در رابطه با روحانیت گفته است : "در اسلام دستگاهی به نام روحانیت نداریم و از زردشتیان توسط خلفای عباسی وارد دنیای اسلام شده است. در اسلام اظهار نظر در مورد مسائل اسلامی در انحصار طبقه ی مشخصی به نام روحانیت نیست."
بنا بر این هیچکس به ایشان نامه ی فدایت شوم نفرستاده است که بیا و امام شو و در دهان آمریکا بزن! که اینچنین طلب ارث کرده است.
2⃣ روحانیت شغل نیست. تمام انبیا می فرمودند "لاأسئلکم علیه أجرًا" و بابت تبلیغ دین حقوقی نمی گرفتند و هر کدام شغلی مستقل چون چوپانی و تجارت و ... داشتند و نان زحمت کشی خود را می خوردند. آیات بسیاری براین مفهوم در قرآن هست.
ائمه اطهار نیز خود به کشاورزی و تجارت می پرداختند و و اصحاب خود را به شدت نهی می کردند که به بهانه ی فقاهت و عبادت سربار دیگران باشند. روایات در این مورد بیشمار است.
3⃣روایات بسیاری در مذمت ارتزاق از راه دین از ائمه آمده است. باید درد دین داشت نه این که نان دین را خورد.
تمامی اصحاب مشهور امامان نیز به تاسی از مقتدای خود ضمن تبلیغ دین و فقاهت ، هر یک شغل مستقلی داشته اند و هیچگاه برای تبلیغ دین از مردم مزد نخواستند و سربار جامعه نبوده اند. محققین شغل بیش از ۴۰۰ نفر از اصحاب شاخص ائمه را بررسی کرده اند که یا بیاع(فروشنده) یا تمار(خرمافروش) یا بقال(خواربار فروش) یا صیرفی(صراف) یا دوان(کارمند اداری) یا جمال(کرایه دهنده شتر) یا حمار(کرایه دهنده الاغ) یا خزاز(ابریشم فروش) یا .... بوده اند.
4⃣ از زمان حبس امام کاظم ع جریانی انحرافی از فقاهت بوجود آمد که به نام امام و به کام خود از مردم خمس و وجوهات می گرفتند و جریان واقفه را بوجود آوردند که قسمت اعظم فقه کاسبان دین میراث آنها است. این جریان به این دلیل واقفه نامیده شده اند که توقف در امام کاظم ع کردند و ایشان را مهدی موعود دانستند. ولی ما ظاهرا اکنون با فرقه ای جدید از واقفه روبروییم که دل در گرو موقوفات بسته اند و چشم طمع دارند که یک سوم از ثروت این آب و خاک را به بهانه ی موقوفه بودن به یغما برند.
5⃣ وقف هنگامی معتبر است که موقوفه در تملک واقف باشد. این چه تملکی است که شخصی یک سوم شهر یا اراضی دشت و صحرا و کوه و ... را در مالکیت داشته است؟ اساسا آیا کسی از راه مشروع می تواند چنین ثروتی را کسب کرده باشد؟ اصولا مگر مالکیت زمین از آن خدا نیست و زمین از آن کسی نیست که آن را احیا کرده باشد؟ از آنجا که اصل مالکیت واقفان اینگونه موقوفه ها مخدوش است، لذا اینگونه وقف ها نیز فاقد وجاهت است و مانند این است که نگارنده ی این سطور نیمی از کل ایران را وقف پزشکان و پرستاران و کادر درمانی کند که در این اوضاع سخت کرونایی ایثارگرانه از جان و سلامتی و خانواده ی خود مایه گذاشته اند و خود را "وقف" مردم کشور خود کرده اند.
6⃣ این دردانه های کاسب دین، به استناد روایات، خود را ورثه ی انبیا می دانند. در اینصورت پسندیده است که بجای چشم ناپاک داشتن به اموال عمومی مردم، ایشان در ابتدا شغل مستقل داشتن و سربار جامعه نبودن را از انبیا به ارث ببرند تا بعد نوبت به دیگر شئون انبیا برسد. بهترین کار این است که در کنار دین آموزی، یک شغل آبرومند و بدون رانت داشته باشند و از این راه اگر میلیاردر شدند هم نوش جانشان و هر قدر می خواهند آن ثروت شخصی را خرج تبلیغ دین کنند و در دهان آمریکا بکوبند. ولی انصافا نه از جیب مردم.
@Cmorghgrom30
.
.
💢چیستی جهان💢
1⃣ انسان از همان ابتدا که متولد می شود، به روی جهانی چشم می گشاید و در آن می بالد و زندگی می کند که از آن تعبیر به "جهان متعارف" می کنیم. فیزیک امروز این جهان را برای ما چنین تعریف می کند که اولا مادی است یعنی از ماده و انرژی محسوس یا لااقل تجربه پذیر ما تشکیل شده است. ثانیا در ابعاد بی نهایت کوچک نیست و بزرگتر از ابعاد سامانه های مولکولی است. ثالثا در ابعاد بی نهایت بزرگ نیست و کوچکتر از ابعاد منظومه ی شمسی است. رابعا در سرعت های کمتر از ۰/۷ سرعت نور رخ می دهد. قوانین حاکم بر این جهان با این چهار ویژگی، فیزیک کلاسیک(یعنی فیزیک متعارف و مانوس با ذهن) نامیده می شود که ترکیبی است از مکانیک نیوتنی و تئوری الکترومغناطیسی ماکسول.
2⃣ این فیزیک کلاسیک در سرتاسر قرن نوزدهم بر تمامی آکادمی های علمی و دانشگاه های اروپا و آمریکا مسلط بود و به دستاوردهای خیره کننده ای چون ساخت کشتی های غول پیکر و ترن و اتومبیل و هواپیما و .. نائل آمد. بر روی این فیزیک ، قوانین شیمی و بیوشیمی و بیولوژی و پزشکی بار شدند. حتی درصدد تعمیم آن به انسانشناسی و روانشناسی و جامعه شناسی برآمدند. فیزیکدانان پنداشتند که به Theory of everything دست یافته اند و لاپلاس مغرورانه می گفت به من ماده و حرکت را بدهید ، با آنها دنیا را خواهم ساخت. انقلاب صنعتی رخ داد و در پرتو آن این قرن عصر ویکتوریا لقب گرفت که بریتانیا و سپس دیگر دول اروپایی بر کل جهان مسلط شدند و استعمار را رقم زدند. در چنین عصر و زمانه ای بود که نیچه و هگل و مارکس و انگلس و فویرباخ و فروید و داروین و آگوست کنت بالیدند و سعی کردند جهان و انسان و هستی را با مدل مکانیکی کلاسیک تبیین کنند.
3⃣ از ابتدای قرن بیستم با پیشرفت تجهیزات آزمایشگاهی ، امکان تماس با لبه های "جهان های نامتعارف" فراهم شدو به تدریج دانشمندان علوم تجربی با ناشناخته های عجیبی روبرو شدند که ذره ذره آنها را از سریر تبختر و تکبر فروکشاند و تواضع و فروتنی را به آنان دیکته کرد. توضیح این که خروج از هر یک از چهار ویژگی "جهان متعارف" ، ما را از آن وارد یک "جهان نامتعارف" می کند که دیگر برای ما مستقیما محسوس و تجربه پذیر نیست. مفاهیم و قوانین آنها متفاوت است و در آنها نمی توان از فیزیک کلاسیک استفاده کرد. پس به تدریج سه شاخه از فیزیک مدرن متولد شد : "فیزیک کوانتم" در جهان بی نهایت کوچک یعنی دنیای داخل اتم ها وذرات بنیادی ، "فیزیک نسبیتی عام" در جهان بی نهایت بزرگ و کهکشان ها و سیاهچاله ها و "فیزیک نسبیتی خاص" در جهان با سرعت های بالاتر از ۰/۷ سرعت نور.
4⃣ آخرین یافته های علمی به ما "جهان نامتعارف" چهارمی را هم معرفی می کند که آن جهان "ماده تاریک" و "انرژی تاریک" است. این یافته ها بیانگر اینند که ماده و انرژی محسوس و تجربه پذیر ما تنها ۵% از کائنات ما را تشکیل می دهد و ۹۵% آن از ماده و انرژی ای تشکیل شده است که به چنگ حس و تجربه ی ما در نمی آیند و لذا وصف "تاریک" را گرفته اند. نمی دانیم شاید جهان های نامتعارف دیگری هم وجود داشته باشند. شاید جهان های با بیشتر از سه بعد وجود داشته باشد. یا شاید تئوری "جهان های موازی" درست باشد. هیچیک از اینها را نمی دانیم ولی احتمال وجود آنها را می دهیم.
5⃣ علاوه بر اینها اگر معتقد به جهان غیر مادی یعنی خدا و روح و ملائکه و جن و بهشت و دوزخ باشیم که اصلا فیزیک حاکم نیست و قوانین "متافیزیک"(مابعد الطبیعه) و به تعبیر دقیقتر "ترانس فیزیک"(ماوراء الطبیعه) حکمفرما است. بنا بر این ما در جهان متعارفی زندگی می کنیم که آن را لااقل چهار یا پنج جهان نامتعارف در برگرفته است. ما در مورد نسبت بین این جهان های نامتعارف با هم چیزی نمی دانیم چه بسا بعضی از آنها بر هم منطبق و یکی باشند. چه بسا جن از جنس انرژی باشد. چه بسا ملائکه و یا لااقل بخشی از آنان از جنس ماده و انرژی تاریک باشند. چه بسا جهنم در سیاهچاله ها باشد. چه بسا بهشت در جهان های موازی باشد و ... و چه بسا هیچیک از اینها نباشد.
ما هیچیک از اینها را نمی دانیم. فقط اجمالا می دانیم که این جهان ها وجود دارند و اینطور نیست که مانند ماتریالیست های ساده اندیش قرن نوزدهمی جهان را صرفا منحصر در جهان متعارف و کلاسیک کنیم.
@Cmorghgrom30
.
💢چیستی جهان💢
1⃣ انسان از همان ابتدا که متولد می شود، به روی جهانی چشم می گشاید و در آن می بالد و زندگی می کند که از آن تعبیر به "جهان متعارف" می کنیم. فیزیک امروز این جهان را برای ما چنین تعریف می کند که اولا مادی است یعنی از ماده و انرژی محسوس یا لااقل تجربه پذیر ما تشکیل شده است. ثانیا در ابعاد بی نهایت کوچک نیست و بزرگتر از ابعاد سامانه های مولکولی است. ثالثا در ابعاد بی نهایت بزرگ نیست و کوچکتر از ابعاد منظومه ی شمسی است. رابعا در سرعت های کمتر از ۰/۷ سرعت نور رخ می دهد. قوانین حاکم بر این جهان با این چهار ویژگی، فیزیک کلاسیک(یعنی فیزیک متعارف و مانوس با ذهن) نامیده می شود که ترکیبی است از مکانیک نیوتنی و تئوری الکترومغناطیسی ماکسول.
2⃣ این فیزیک کلاسیک در سرتاسر قرن نوزدهم بر تمامی آکادمی های علمی و دانشگاه های اروپا و آمریکا مسلط بود و به دستاوردهای خیره کننده ای چون ساخت کشتی های غول پیکر و ترن و اتومبیل و هواپیما و .. نائل آمد. بر روی این فیزیک ، قوانین شیمی و بیوشیمی و بیولوژی و پزشکی بار شدند. حتی درصدد تعمیم آن به انسانشناسی و روانشناسی و جامعه شناسی برآمدند. فیزیکدانان پنداشتند که به Theory of everything دست یافته اند و لاپلاس مغرورانه می گفت به من ماده و حرکت را بدهید ، با آنها دنیا را خواهم ساخت. انقلاب صنعتی رخ داد و در پرتو آن این قرن عصر ویکتوریا لقب گرفت که بریتانیا و سپس دیگر دول اروپایی بر کل جهان مسلط شدند و استعمار را رقم زدند. در چنین عصر و زمانه ای بود که نیچه و هگل و مارکس و انگلس و فویرباخ و فروید و داروین و آگوست کنت بالیدند و سعی کردند جهان و انسان و هستی را با مدل مکانیکی کلاسیک تبیین کنند.
3⃣ از ابتدای قرن بیستم با پیشرفت تجهیزات آزمایشگاهی ، امکان تماس با لبه های "جهان های نامتعارف" فراهم شدو به تدریج دانشمندان علوم تجربی با ناشناخته های عجیبی روبرو شدند که ذره ذره آنها را از سریر تبختر و تکبر فروکشاند و تواضع و فروتنی را به آنان دیکته کرد. توضیح این که خروج از هر یک از چهار ویژگی "جهان متعارف" ، ما را از آن وارد یک "جهان نامتعارف" می کند که دیگر برای ما مستقیما محسوس و تجربه پذیر نیست. مفاهیم و قوانین آنها متفاوت است و در آنها نمی توان از فیزیک کلاسیک استفاده کرد. پس به تدریج سه شاخه از فیزیک مدرن متولد شد : "فیزیک کوانتم" در جهان بی نهایت کوچک یعنی دنیای داخل اتم ها وذرات بنیادی ، "فیزیک نسبیتی عام" در جهان بی نهایت بزرگ و کهکشان ها و سیاهچاله ها و "فیزیک نسبیتی خاص" در جهان با سرعت های بالاتر از ۰/۷ سرعت نور.
4⃣ آخرین یافته های علمی به ما "جهان نامتعارف" چهارمی را هم معرفی می کند که آن جهان "ماده تاریک" و "انرژی تاریک" است. این یافته ها بیانگر اینند که ماده و انرژی محسوس و تجربه پذیر ما تنها ۵% از کائنات ما را تشکیل می دهد و ۹۵% آن از ماده و انرژی ای تشکیل شده است که به چنگ حس و تجربه ی ما در نمی آیند و لذا وصف "تاریک" را گرفته اند. نمی دانیم شاید جهان های نامتعارف دیگری هم وجود داشته باشند. شاید جهان های با بیشتر از سه بعد وجود داشته باشد. یا شاید تئوری "جهان های موازی" درست باشد. هیچیک از اینها را نمی دانیم ولی احتمال وجود آنها را می دهیم.
5⃣ علاوه بر اینها اگر معتقد به جهان غیر مادی یعنی خدا و روح و ملائکه و جن و بهشت و دوزخ باشیم که اصلا فیزیک حاکم نیست و قوانین "متافیزیک"(مابعد الطبیعه) و به تعبیر دقیقتر "ترانس فیزیک"(ماوراء الطبیعه) حکمفرما است. بنا بر این ما در جهان متعارفی زندگی می کنیم که آن را لااقل چهار یا پنج جهان نامتعارف در برگرفته است. ما در مورد نسبت بین این جهان های نامتعارف با هم چیزی نمی دانیم چه بسا بعضی از آنها بر هم منطبق و یکی باشند. چه بسا جن از جنس انرژی باشد. چه بسا ملائکه و یا لااقل بخشی از آنان از جنس ماده و انرژی تاریک باشند. چه بسا جهنم در سیاهچاله ها باشد. چه بسا بهشت در جهان های موازی باشد و ... و چه بسا هیچیک از اینها نباشد.
ما هیچیک از اینها را نمی دانیم. فقط اجمالا می دانیم که این جهان ها وجود دارند و اینطور نیست که مانند ماتریالیست های ساده اندیش قرن نوزدهمی جهان را صرفا منحصر در جهان متعارف و کلاسیک کنیم.
@Cmorghgrom30
.
.
💢 اندر نسبت دین و قدرت 💢
دوستان امر کردند در باب آخرین مطالب دانشمند محترم جناب دکتر سروش گرامی با موضوع "دین و قدرت" مطالبی تقدیم شود. گر چه به نظر می رسد که برای داوری نهایی باید منتظر توضیحات تکمیلی ایشان بود و اسیر جوسازیهای خناسان نشد ، ولی در ارتباط با آنچه که از محتوای این جلسه بر می آید ، نکاتی به نظر می رسد:
1️⃣ شک نیست که دین و قدرت نسبتی وثیق با یکدیگر دارند. هم دین قدرت ساز است و هم قدرت دین ساز. فهم این ارتباط نیاز به نبوغ خاصی ندارد و بیان آن کشف جدیدی نیست. اشراف قوم نوح در برابر او و نمرود در برابر ابراهیم و فرعون در برابر موسی و پیلاتس در برابر عیسی هم این را فهمیده بودند که ادعای نبوت ، یعنی جذب پیروان و این یعنی ظهوری قدرتی جدید در برابر قدرت آنان. بنابر این پدیده ی فوق اختصاص به تقابل قریش و محمد ندارد. کتب آسمانی ادیان، از این تقابل کم گزارش نداده اند و این تنها مختص به قرآن نیست.
2️⃣ این تقابل در روشنای تاریخ با وضوح بیشتری رخ می نماید. این که اصحاب سقیفه اصرار به اخذ بیعت از علی داشتند نشان از این داشت که آنها هم می فهمیدند که نفس حضور علی، ولو خانه نشین، یعنی قدرت. و این یعنی به چالش کشیدن آنان. ایضا احساس خطر معاویه از حسن حتی بعد از امضای پیمان صلح و دست کشیدن او از خلافت. تا جایی که مجبور شد اورا به کمک سپاهیانی که در عسل داشت از میان بردارد.
3️⃣ قدرت را به درستی به دو نوع سخت و نرم تقسیم کرده اند. اگر در عرصه ی سیاسی قدرت را "توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب" بدانیم، نوع سخت آن از طریق اجبار(اسلحه، تهدید، ارعاب و ...) یا تطمیع(وعده ی پول و ثروت و منزلت و پست حکومتی و منبر فقاهت و کرسی دانشگاه و ...) است و نوع نرم آن از طریق جذابیت(حقانیت، زیبایی، کارآمدی، اخلاقی بودن و ...).
وقتی صحبت از قدرت مردان الهی و به ویژه محمد مصطفی (ص) می کنیم، باید مشخص کنیم که منظور کدامیک از دو قسم قدرت است : نرم یا سخت؟ آیا این قدرت از جنس قدرت حسین بود که حتی در دوران سکونتش در مدینه هم تحمل نشد و با فشار سعی در اخذ بیعت از او می شد؟ یا از جنس قدرت نواب صفوی و سعید امامی و داعش و بوکو حرام بود که مخالفین خود را با ترور ازبین می بردند؟ یا از جنس قدرت شیوخ عرب مسلط بر چاه های نفت؟
4️⃣ متاسفانه جناب دکتر سروش به سوال فوق پاسخ صریح نمی دهند. هر چند بصورت گذرا با بیان چند نقل قول تاریخی قدرت پیامبر اکرم (ص) را از نوع سخت ذکر می کنند. ولی بعد بلافاصله با اذعان به این که خدشه های مختلفی به این گزارش های تاریخی وارد شده است، مخاطب را در حیرت رها می سازند که سرانجام محمد اهل جنگ و خونریزی و ترور بوده است یا خیر؟ حقیقت این است که اشکال آقای سروش تاریخ است.وقتی تاریخ تولد و تکوین و تکامل دین و بخصوص وجه فقهی آن را ندانیم، دین پژوهی ما دچار نوعی "زمانپریشی"می شود و جای علت و معلول را در بررسی های تاریخی خود عوض می کنیم و به خبط های بزرگ کلامی و اعتقادی دچار می شویم. بنابر این عجیب نیست که ایشان هم به همان نتیجه ای در خشونت طلب و تروریست بودن پیامبر اکرم (ص) برسد که فقهای سنتی، چه شیعه و چه سنی، در طول تاریخ گفته اند و اینک هم با صدای بلند می گویند.: زیرا هر دو تاریخ نخوانده اند.
5️⃣ یکی از پیش فرض های ایشان که با فقهای سنتی همدل است، کتاب قانون دانستن قرآن است. در این خوانش امر به قتال در آیات مختلف، دستوری برای تمامی مسلمان ها در همه ی زمان ها و مکان ها است. در حالی که اگر قرآن را به ترتیب نزول آن و با لحاظ اسباب نزول آیات بخوانیم و فهم کنیم، قرآن را یک متن شفاهی خواهیم دید نه یک کتاب قانون. در این نگاه باید قرآن را "پویا نمایی" کرد و در آن عنصر زمان را دخالت داد و بلا تشبیه مانند یک فیلم سینمایی با آن برخورد کرد نه مثل یک کتاب قانون. در فیلم سینمایی عنصر زمان بسیار مهم است و قهرمان فیلم در یک سکانس دستور حمله می دهد و در سکانسی دیگر دستور صلح. و شما هیچ احساس تناقض نمی کنید. ولی در کتاب قانون چون عنصر زمان وجود ندارد ، نباید این دوگانگی ها وجود داشته باشد.
علاوه بر آن در پویا نمایی چینش سکانس ها در تقدم و تاخر نیز بسیار مهم است. چرا که در یک چینش از سکانس ها قهرمان داستان مهاجم و در چینشی دیگر مدافع معرفی می شود. وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن نشانه ای از این زمانمند بودن است.
از نتایج مبارک این نگاه، که اولین بار میرزای قمی به آن تفطن یافت، این است که مخاطبین آیات قرآن ما نیستیم بلکه مشافهین و حاضران در پیش روی پیامبر (ص) بوده اند. ما مخاطبین غیر مستقیم آیاتیم.
@Cmorghgrom30
💢 اندر نسبت دین و قدرت 💢
دوستان امر کردند در باب آخرین مطالب دانشمند محترم جناب دکتر سروش گرامی با موضوع "دین و قدرت" مطالبی تقدیم شود. گر چه به نظر می رسد که برای داوری نهایی باید منتظر توضیحات تکمیلی ایشان بود و اسیر جوسازیهای خناسان نشد ، ولی در ارتباط با آنچه که از محتوای این جلسه بر می آید ، نکاتی به نظر می رسد:
1️⃣ شک نیست که دین و قدرت نسبتی وثیق با یکدیگر دارند. هم دین قدرت ساز است و هم قدرت دین ساز. فهم این ارتباط نیاز به نبوغ خاصی ندارد و بیان آن کشف جدیدی نیست. اشراف قوم نوح در برابر او و نمرود در برابر ابراهیم و فرعون در برابر موسی و پیلاتس در برابر عیسی هم این را فهمیده بودند که ادعای نبوت ، یعنی جذب پیروان و این یعنی ظهوری قدرتی جدید در برابر قدرت آنان. بنابر این پدیده ی فوق اختصاص به تقابل قریش و محمد ندارد. کتب آسمانی ادیان، از این تقابل کم گزارش نداده اند و این تنها مختص به قرآن نیست.
2️⃣ این تقابل در روشنای تاریخ با وضوح بیشتری رخ می نماید. این که اصحاب سقیفه اصرار به اخذ بیعت از علی داشتند نشان از این داشت که آنها هم می فهمیدند که نفس حضور علی، ولو خانه نشین، یعنی قدرت. و این یعنی به چالش کشیدن آنان. ایضا احساس خطر معاویه از حسن حتی بعد از امضای پیمان صلح و دست کشیدن او از خلافت. تا جایی که مجبور شد اورا به کمک سپاهیانی که در عسل داشت از میان بردارد.
3️⃣ قدرت را به درستی به دو نوع سخت و نرم تقسیم کرده اند. اگر در عرصه ی سیاسی قدرت را "توانایی تأثیرگذاری بر دیگران برای کسب نتایج مطلوب" بدانیم، نوع سخت آن از طریق اجبار(اسلحه، تهدید، ارعاب و ...) یا تطمیع(وعده ی پول و ثروت و منزلت و پست حکومتی و منبر فقاهت و کرسی دانشگاه و ...) است و نوع نرم آن از طریق جذابیت(حقانیت، زیبایی، کارآمدی، اخلاقی بودن و ...).
وقتی صحبت از قدرت مردان الهی و به ویژه محمد مصطفی (ص) می کنیم، باید مشخص کنیم که منظور کدامیک از دو قسم قدرت است : نرم یا سخت؟ آیا این قدرت از جنس قدرت حسین بود که حتی در دوران سکونتش در مدینه هم تحمل نشد و با فشار سعی در اخذ بیعت از او می شد؟ یا از جنس قدرت نواب صفوی و سعید امامی و داعش و بوکو حرام بود که مخالفین خود را با ترور ازبین می بردند؟ یا از جنس قدرت شیوخ عرب مسلط بر چاه های نفت؟
4️⃣ متاسفانه جناب دکتر سروش به سوال فوق پاسخ صریح نمی دهند. هر چند بصورت گذرا با بیان چند نقل قول تاریخی قدرت پیامبر اکرم (ص) را از نوع سخت ذکر می کنند. ولی بعد بلافاصله با اذعان به این که خدشه های مختلفی به این گزارش های تاریخی وارد شده است، مخاطب را در حیرت رها می سازند که سرانجام محمد اهل جنگ و خونریزی و ترور بوده است یا خیر؟ حقیقت این است که اشکال آقای سروش تاریخ است.وقتی تاریخ تولد و تکوین و تکامل دین و بخصوص وجه فقهی آن را ندانیم، دین پژوهی ما دچار نوعی "زمانپریشی"می شود و جای علت و معلول را در بررسی های تاریخی خود عوض می کنیم و به خبط های بزرگ کلامی و اعتقادی دچار می شویم. بنابر این عجیب نیست که ایشان هم به همان نتیجه ای در خشونت طلب و تروریست بودن پیامبر اکرم (ص) برسد که فقهای سنتی، چه شیعه و چه سنی، در طول تاریخ گفته اند و اینک هم با صدای بلند می گویند.: زیرا هر دو تاریخ نخوانده اند.
5️⃣ یکی از پیش فرض های ایشان که با فقهای سنتی همدل است، کتاب قانون دانستن قرآن است. در این خوانش امر به قتال در آیات مختلف، دستوری برای تمامی مسلمان ها در همه ی زمان ها و مکان ها است. در حالی که اگر قرآن را به ترتیب نزول آن و با لحاظ اسباب نزول آیات بخوانیم و فهم کنیم، قرآن را یک متن شفاهی خواهیم دید نه یک کتاب قانون. در این نگاه باید قرآن را "پویا نمایی" کرد و در آن عنصر زمان را دخالت داد و بلا تشبیه مانند یک فیلم سینمایی با آن برخورد کرد نه مثل یک کتاب قانون. در فیلم سینمایی عنصر زمان بسیار مهم است و قهرمان فیلم در یک سکانس دستور حمله می دهد و در سکانسی دیگر دستور صلح. و شما هیچ احساس تناقض نمی کنید. ولی در کتاب قانون چون عنصر زمان وجود ندارد ، نباید این دوگانگی ها وجود داشته باشد.
علاوه بر آن در پویا نمایی چینش سکانس ها در تقدم و تاخر نیز بسیار مهم است. چرا که در یک چینش از سکانس ها قهرمان داستان مهاجم و در چینشی دیگر مدافع معرفی می شود. وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن نشانه ای از این زمانمند بودن است.
از نتایج مبارک این نگاه، که اولین بار میرزای قمی به آن تفطن یافت، این است که مخاطبین آیات قرآن ما نیستیم بلکه مشافهین و حاضران در پیش روی پیامبر (ص) بوده اند. ما مخاطبین غیر مستقیم آیاتیم.
@Cmorghgrom30